سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 
در ارزیابی قیام عاشورا ، برخی اساساً منکر وجود صبغه سیاسی برای قیام عاشورا شده اند و این تحلیل را تا آنجا پیش برده اند که اصولاً دخالت در چنین امور در شان انبیا و اولیا (ع) که برای هدایت خلق آمده اند نیست.
برخی نیز اهدافی در مرتبه دوم و سوم اولویت را جزء علل و انگیزه های اصلی قیام ذکر نموده اند. بعضی نیز نتوانستند میان سیاسی بودن حرکت به انگیزه به دست گرفتن حکومت را با آگاهی حضرت (ع) از فرجام کار وفق دهند و راه انکار آگاهی تفصیلی حضرت (ع) به سرنوشتی که جز شهادت نیست را در پی گرفته اند . صاحب جواهر (رض) این قیام را حرکتی اسرار آمیز می داند که نمی توان تفسیری بر اساس ملاکهای جاری در فقه بر آن گذارد.
در نگاه آنان که تنها راه باقیمانده برای حضرت (ع) را همین می دانند و الا دچار سرنوشتی بدتر و دردناکتر می شد انگیزه اصلی را باید در این شمرد که حضرت (ع) برای نجات ازآن وضعیت فجیح تر ،‌ از باب اهم و مهم این را برگزید؛ راهی که البته توانست ثمرات دیگری را نیز چون افشای ماهیت دشمن به همراه داشته باشد.
آنچه حضرت امام خمینی (قده) برآن تاکید ورزیده و درعمل خویش نیز به وضوح نشان داد ، بسیار فراتر و متقاوت با تحلیل های انجام شده است ، چه در حوزه فقه و استنباط و چه در حیطه مسایل اجتماعی و کلامی.
ساختار تحلیل فقهی – اجتماعی امام مبتنی بر عناصر مهم زیر است :
1- حرکت امام (ع) یک حرکت کاملا سیاسی و حساب شده در جهت برپایی حکومت اسلامی وبه عنوان ادای یک تکلیف بود.
2- آگاهی امام (ع) به شهادت ،‌مانع این حرکت نبود، یعنی امام (ع) درعین علم به شهادت خود به سرنوشت قیام به انگیزه یاد شده حرکت نمود.
3- مصالح عالیه و پراهمیت اسلام درهیچ شرایطی نادیده گرفته نمی شود و عسر و حرج و ضرر، موجب رفع تکلیف نمی گردد. خسارت وضرر جانی را نیز باید برای چنین اموری پذیرفت و این یک تکلیف شرعی است.
4- این قیام و اقدام امام (ع) کاملا قابل تاسی و به عنوان یک الگو، برای همیشه و برای همه مسلمانان است.
با عنایت به اصول یاد شده به راحتی می توان از وجهه تحلیل و دیدگاه حضرت امام (قده) به ارزیابی و پاسخ نظراتی که گذشت پرداخت.
امام راحل (قده) از دیرزمان و به مناسبتهای مختلف درموضع یک فقیه بزرگ و مرجع تقلید و به عنوان راهبرد جامعه اسلامی،‌عناصر یاد شده را در سخنان و نوشته های خویش آورده است و حرکت و مبارزات خود را نیز با همین جانمایه به سرانجام رساند. آنچه از آن بزرگوار در پی می آید ، اصول یاد شده را به گونه ای روشن بیان می کند.
عاشورا ،‌ الگویی برای همه
هر چه درتحلیل بزرگانی چون فقیه نامی شیخ محمد حسن نجفی ، صاحب کتاب عظیم جواهر الکلام ،‌قیام سید الشهدا(ع) به عنوان تکلیفی ویژه آمده است که جزء اسرار الهی به شمار می رود و با قواعد وظواهر ادله همخوانی ندارد واز این رو نمی تواند به عنوان یک مستند فقهی مطرح گردد ولی این تحلیل از نظر گاه فقهی بزرگانی چون علامه حلی، شهید ثانی، محقق ثانی، صاحب ریاض و درنهایت، حضرت امام خمینی نمی تواند پذیرفته باشد.

اگر پذیرفتیم که قیام حضرت (ع) درچارچوب قواعد و ادله موجود فقهی قابل تحلیل و تفسیر می باشد ، قهر نباید آن را تکلیفی ویژه حضرت (ع) دانست . علاوه بر این که دلایل بسیاری نیز در دست است که به وضوح نشان می دهد حرکت وقیام سید الشهدا(ع) یک مصداق کامل از ادله و قواعد عامی است که در متون اسلامی ما موجود است و خود به عنوان یک الگو وحجت شرعی برای دیگران به شمار می رود.
طبعاً درمحدوده این بحث جای پرداختن تفصیلی به همه این موارد نیست. اما ذکر مواردی چند، می تواند شاهدی برمدعای یاد شده باشد و دستمایه ای برای بررسی بیشتر و طبعاً ااگر حضرت امام خمینی ، به روشنی تمام و با تاکید زیاد، بارها براین حقیقت پای فشرده اند که حرکت سیدالشهدا(ع) یک الگو و حجت به شمار می رود، از جمله بر اساس همین نمونه هاست.
امام خمینی قیام سید الشهدا(ع) را یک اسوء تمام عیار می داند که از نقطه نظر فقهی و عمل به وظایف و تکلیف دینی، کاملاً باید سرمشق قرار گیرد. امام نه تنها فلسفه قیام و شهادت سید الشهدا(ع) را قابل درک و منطبق برموازین جاری درفقه می داند ،‌بلکه به عنوان یک" حجت بالغه شرعی" می شمارد که باید ملاک عمل اجتماعی مسلمانان قرار گیرد و از همین رو است که تبلیغ و هدایت جامعه به این حجت شرعی را وظیفه متولیان ارشاد و هدایت جامعه می شمارد:
" آنچه که سید الشهدا(ع) عمل کرد و آن ایده ای که او داشت و آن راهی که اول وقت و آن پیروزی که بعد از شهادت برای او حاصل شده و برای اسلام حاصل شده ، (روحانیون ) به (برای) مردم روشن کنند و بفهمانند به همه که مساله مجاهده درراه اسلام است آن است که اوکرد، می دانست که با یک عده قلیل ‌، کمتر از صد نفر، نمی شود ‌مقابله با یک همچون ظالمی دارای همه چیز کرد."(1)
و در جایی دیگر می فرماید:
" مگر نه آن است که دستور آموزنده " کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" باید سرمشق امت اسلامی باشد . قیام همگانی درهر روز و درهر سرزمین عاشورا قیام عدالت خواهان با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ درمقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود ودستور آن است که این برنامه ،‌سرلوحه زندگی درهر روز و درهر سرزمین باشد".(2)
درالگو سازی و معرفی حرکت سید الشهدا(ع) به عنوان یک سرمشق ،‌اگر نبود جز حجم بسیار وسیع و متنوعی از روایات و رهنمودهایی که در جهت احیا و زنده داشتن نام و قیام حضرت (ع) و برائت جستن از کسانی که در مقابل وی ایستادند یااو را یاری نکردند ‌،از طرف اولیای دین، صلوات الله علیهم ‌، وارد شده است، همین امر درالگو بودن و قابل احتجاج بودن قیام سید الشهدا(ع)کفایت می کرد.
تنها مروری اجمالی بر فهرست رهنمودها ، دستورالعملها و تاکیداتی که از جانب آن بزرگواران درزمینه های مختلف موضوع کربلا وقیام سید الشهدا(ع) در کتابهای حدیثی وارد شده و از نظر گذراندن آن همه ارزش، پاداش و ثوابهای که برای انواع زیارت ،‌ گریه و عزاداری و تربت کربلا و حتی آبی فرات ،‌بیان شده است ونگاهی کوتاه به محتوای متونی که به عنوان زیارت حضرت (ع) نقل شده ‌،همه وهمه ،‌به خ وبی گواه بر حقیقتی است که حضرت امام خمینی بارها برآن تاکید ورزید و آن را مبنای حرکت خویش درانقلاب اسلامی قرار داد.
اگر ملاحظه شود که به عنوان مثال ، تنها در خصوص خاک کربلا حدود یکصد روایت به شکلهای گوناگون عظمت و ارزش آن را بازگو می کند و توجه شود که چگونه این خاک مقدس ‌،قرین حیات یک شیعه ازولادت تا مرگ ،‌درهر صبح و شام می شود ، کام اوبا آن تربت برداشته می شود و کفن او با آن بسته می گردد. و حتی نحوه برگرفتن این خاک از زمین کربلا آموزش داده شده و دعای ویژه ای نیز برای آن منظور می شود. اذعان خواهیم کرد که حرکت امام حسین (ع) تنها یک مرز میان خدای تبارک و تعالی و وی نبوده است. بلکه موضوعی قابل فهم و قابل استدلال و مصداقی از رهنمودهای کلی دین است و طبعاً مصداقی از رهنمودهای کلی دین است وطبعاً قابل پیروی و احتجاج می باشد.
به عنوان مثال ، اگر به مقایسه ای که در خود روایات درخصوص ارزش زیارت سید الشهدا(ع) و انجام حج و عمره صورت گرفته توجه شود و یا به معادلهایی که برای یک قطره اشک وحتی خود را گریان نشان داده ذکر شده توجه شود حقیقت یاد شده بیشتر نمایان خواهد شد.
با هر روی حجم گسترده ای که احادیث و دستورالعملها که درخصوص سید الشهدا(ع) و مسایل مربوط به ویدرابواب مختلف کتابهای حدیثی و حتی فقهی ما وجود دارد، منبعی الهام بخش و بسیار گویا درتلاش اولیا دین، صلوات الله علیهم ، برای الگوسازی قیام امام حسین (ع) می باشد.
علاوه بر این ،‌بازگویی نمونه هایی از سخنان خود سید الشهدا(ع) که فلسفه و انگیزه حرکت خویش را بیان می کند، به خوبی می تواند این رکن تحلیل قیام عاشورا را از منظر امام خمینی ، یعنی الگو بودن آن روشن کند.
چرا که استدلال حضرت (ع)درلزوم این حرکت وپاسخ او درمقابل آنان که تلاش می کردند حضرت را از این حرکت باز دارند تنها همان جریان خواب دیدن پیامبر اکرم (ص) و این گفته حضرت (ص) که خداوند خواسته است تو راکشته ببیند بود، برای مدعای بزرگانی چون مرحوم صاحب جواهر می شدمحملی ارایه کرد؛ اما پر واضح است امام (ع) بارها با تکیه بر اصول و مبانی پذیرفته شده و قطعی دینی ،‌به تحلیل و تبیین حرکت خود پرداخته است و استدلالها و پاسخها سربسته ولی محدودی مانند خواب یاد شده را تنها درشرایطی ویژه که حرکت حضرت (ع) درنگاه مخاطب ،‌هیچ توجیهی نمی توانست داشته باشد ،‌ارایه شده است.
بنا براین ، اگر سید الشهدا(ع) درتبیین و توجیه حرکت خویش با عنوان نمونه، به مسایلی چون لزوم امر به معروف و نهی از منکر ‌،مبارزه با ظلم ‌استیفای حقوق ‌،اصلاح جامعه ‌، حق طلبی و دفع فساد می پردازد و اینها را مبنای استدلال خود قرار می دهد ،‌روشن است مسایل و احکامی را مبنای استدلال وحرکت او ندارد و جزء ارتکازات دینی و قطعی مخاطبان بوده است.
تلاش حضرت (ع) دراین روشنگریها این بود که حرکت خویش را از مصادیق این کلیات معرفی کند وقهراً از دیگران نیز بخواهد که دراین قیام به او بپیوندند و گرنه ، اصولاً فراخوانی دیگران و استدلال به مرتکزات اعتقادی آنان ،‌ چه وجهی می توانست داشته باشد و در چارچوب کدام یک از وظایف آنان قرار می گرفت؟
به نظر می رسد نقش دلیل آوردن حضرت (ع) و تکیه کردن بر اصول و مبانی پذیرفته شده درارتکازات اسلامی و اعتقادی جامعه آن روز ،‌گواه روشنی بر تلاش امام (ع) در تطبیق حرکت خویش برآموزه های دینی و در نتیجه الگو بورن آن می باشد. حتی اگر دراین بحث به نوع استدلالها و تحلیلهای حضرت (ع) نیز پرداخته نشود، بااین حال ،‌نمونه هایی که به دنبال می اید تاکید براین حقیقت است.
دروصیت نامه ای که سید الشهدا(ع) هنگام خروج از مدینه برای برادرش محمد بن حنفیه نوشت(3) امام(ع) تاکید می کند که من از سر مفسده جویی و دنیا طلبی و هواخواهی و ستم از این شهر بیرون نرفتم. آنگاه اصلاح امت پیامبر (ص) امربه معروف و نهی از منکر و حرکت در چارچوب مسیر پیامبر (ص) و امیرالمومنین(ع) را انگیزه حرکت خویش می شمارد:
" و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی، ارید آن امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی علی بن ابی طالب (ع)".
و اینها همه مفاهیم و حقایقی است قابل فهم و پیروی برای همه مسلمانان طبعاً کسی نمی تواند بگوید که حرکت اصلاح طلبانه نکن ،‌یا کاری به امر به معروف و نهی از منکر نداشته باش و با روش و سیره پیامبر (ص) و علی (ع) را پیروی نکن. اگر برخی نیز مخالف می کردند ناشی از تردید در ثمر بخشی یا تطبیق در مصداق بود ویا آن گاه که با سپاهیان حر و محدودیتهایی که ایجاد کردند مواجه می شود،
درمیان یاران خویش به سخنرانی و تحلیل وضعیت جامعه و شرایط فراهم آمده می پردازد و خطاب به اصحاب خود، درتوجه دادن به موقعیت و مسوولیت خطیری که در آن قرار دارند، به مساله حق گریزی و باطل خواهی موجود در جامعه اشاره می کند و آن را به گونه ای می بیند که مومن را مشتاق مرگ می کند و مرگ را برای خود سعادت می شمارد و زندگی با ظالمان را ننگ و خواری ،‌امام (ع) پس از حمد و ثنای الهی می فرماید:
" انه قدر نزل من الامر ما قد ترون ‌،و ان الدنیا قد تغیرت و تنکرت و ادبر معروفها و الم یبق منها الاصبابه کصبابه الاناء و خسیس عیش کالمرعی الولیل الا ترون الی الحق لا یعمل به، والی الباطل لا یتناهی عنه ، لیرغب المومن فی لقاء ربه حقا حقا، فانی لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما."
" شرایط پیش آمده را می بینید و دنیا جدا دگرگون شده و چهره ای ناپسند گرفته و خوبی به آن پشت کرده است و آن از جرعه ای جز ته مانده ظرف ،‌نمانده و زندگی بی ارزش چون چراگاهی خشک و سنگلاخ. آیا به حق نمی نگرید که عمل نمی شود و باطل که از آن پرهیز نمی گردد! به راستی که مومن باید مشتاق ملاقات پروردگار باشد، من که مرگ را جز خوشبختی وزندگی با ستمکاران را جز نکبت نمی بینم".
چهره ای که امام (ع) از جامعه و شرایط موجود ترسیم می کند ، به ویژه با توجه دادن یاران خویش به جایگاه حق و باطل دراین جامعه و با تاکید برموقعیتی که یک " مومن" درچنین فضایی دارد، طبیعی است که تنها برای موجه ساختن و تحلیل حرکتی که ویژه حضرت (ع) است ودیگران را با آن کاری نیست ،‌نمی باشد و هر چندان امام (ره) بینش خویش نسبت به زندگی درچنین جامعه ای را بازگو می کند و مرگ را سعادت می شمارد اما او درواقع یک قاعده را ارایه می دهد.
نمونه دیگر سختی است که امام (ع) درمنزل بیضه ‌،خطاب به کوفیانی که به همراه حربن یزید ریاحی برای ممانعت ازورود حضرت (ع) به کوفه آمده بودند بیان فرمود،
امام (ع) دراین سخنان ،‌پس از حمد و ستایش الهی ،‌در تبیین ضرورت مبارزه با دستگاه بنی امیه وجلوگیری از فساد و ستم و احیا حدود و احکام الهی و ایجاد حکومت عدل ، سختی از پیامبر اکرم(ص) را بازگو نموده و آن را گواه حقانیت موضع خویش و ضرورت این قیام می گیرد و خود را بیش از همه مسوول و موظف به عمل کرد ن به مفاد سخن رسول خدا(ص) می شمارد.
و آنگاه به موضوع نامه ها و دعوتهایی که از جانب آنان ارسال شده و مفاد بیعتی که با وی کرده بودند اشاره می کند و یادآور می شود که اگر بر پیمان خویش هستند که خوب او حسین بن علی است! واگر چنین نمی کنند و پیمان از سر خویش برداشته اند ،‌البته از چنین مردمی با آن پیشینه ، امری بعید نیست و به هر حال نتیجه سوء عهد شکنی به خود آنان برمی گردد.
متن سخن حضرت (ع) چنین است:
" ایها الناس ! ان رسول الله (ص) قال : من رای سلطانا جائز مستحلا لحرم الله، ناکثا لعهد الله ‌،مخالفا لسنه رسول الله (ص) ، یعمل فی عبادالله بالاثم و العدوان ،‌ فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقا علی الله ان یدخله مدخله، الا و ان هولاء قد لزموا طاعه الشیطان و ترکواطاعه الرحمن و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استاثروا بالقی و احلوا حرام الله و حرموا حلاله و انا احق من اتثنی کتبکم و قدمت علی رسلکم بیعتکم انکم لا تسلمونی ولا تخذلونی ،‌فان تممتم علی بیعتکم تصیبوا رشد کم ، فانا الحسین بن علی و ابن فاطمه بنت رسول الله (ص) نفسی مع انفسکم واهلی مع اهلیکم ، فلکم فی اسوه و ان لم تفعلوا و نقضتم عهد کم و خلعتم بیعتی من اعناقکم فالعمری ما هی لکم بنکر، لقد فعلتموها بابی واخی و ابن عمی مسلم ‌،و المغرور من اغتربکم فحظکم اخطاتم و نطییکم ضیعتم " ومن نک بنکث علی نفسی و سیغنی الله عنک " و السلام علیک و رحمه الله و برکاته ".(5)
استدالال امام (ع) به سخن پیامبر (ص) در خصوص ضرورت مبارزه با حکومت جور و فاسد و معرفی بنی امیه و دستگاه یزید به عنوان مصداقی روشن از این حیث به خوبی نشان می دهد که امام (ع) دست به اقدام و حرکتی زده است که درچارچوب قواعد کلی ومسوولیتهای اسلامی تفسیر و تحلیل می گردد واز این رو ازآنان می خواهد که درهمین چارچوب او را یاری کنند اگر تنها وظیفه ای ویژه حضرت (ع) ورمزی میان او و خداوند بود که دیگران را با آن کاری نیست ، این بیانات ازناحیه حضرت (ع) چه توجیهی می توانست داشته باشد .
آنچه حضرت امام خمینی به گونه ای گویا وزیبا با اشاره به دستور آموزنده "کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا" برآن تاکید ورزیده است دراشاره به همین حقیقت است که قیام سید الشهدا(ع) یک الگوی تمام عیار و قابل پیروی برای دیگران درتمام دوره ها می باشد. ایشان بار دیگر براین حقیقت ،‌این گونه تاکید می فرمایند:
" دستور است این، دستورعلی امام حسین (ع) دستور است برای همه؛ " کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" دستور است به این که هر روز درهر جا باید همان نهضت را ادامه بدهید، همان برنامه را ،‌امام حسین (ع) باعده کم ، همه چیزش را فدای اسلام کرد، مقابل یک امپراتوری بزرگ ایستاد و گفت: هر روز باید درهر جا این محفوظ بماند"(6)
آنچه حضرت امام خمینی (قده) درباره حادثه کربلا ابراز فرموده است ،بسیار بیش از فرازهای یاد شده است ،‌از آنچه ذکر شده به خوبی می تواند دیدگاه ایشان را در برابر نقطه نظرات و دیدگاههای فقهای بزرگ چون مرحوم صاحب جواهر به دست آورد و از این نگاه به نقد و ارزیابی آنها پرداخت.
جمع بندی دیدگاه امام خمینی (ره)
1- حرکت سید الشهدا(ع) یک اقدام کربلا سیاسی بود که حضرت(ع) شرعا خود را مکلف به آن می دانست .

2- هدف نهایی از فلسفه وجود این قیام ، تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی بود و فهم این فلسفه و درک علل قیام، دوراز دسترس و خارج از توان ما نیست .
3- این حرکت ،‌یک اقدام کاملا انتخابی و به تشخیص خود امام (ره) بود وعملا راه برای سازش با دشمن نیز برای او باز بود.
4- مصالحه و ساز ش با دشمن برخلاف مصلح اسلام و جامعه اسلامی بود.
5- حضرت (ع)کاملاً به سرنوشت ،‌ حرکت ،‌ آگاهی داشت و به حسب معمولی نیز نتیجه ای جز کشته شدن پیش بینی نمی شد.
6- آگاهی امام (ع) ازسرنوشت قیام ،‌مناقاتی با لزوم جهاد برای برپا یی حکومت ومبارزه با ظلم ندارد.
7- قیام امام (ع) یک حجت شرعی و الگوی فقهی و عملی برای همه دوره ها و تمام سرزمینهای و نه تکلیفی مختص آن حضرت (ع).
8- درتعارض مصلحت فرد و مصالح جامعه ‌،تقدم با جامعه است و فرد باید فدای جامعه گردد.
9- قواعد نفی عسر و خرج ونفی ضرر، درامور مهمی که اسلام عنایت ویژه به آن دارد جاری نیست.
10- حتی با فرض صدق عنوان " القاء در تهلکه " نسبت به قیام عاشورا دلیل حرمت آن ، شامل مواردی چون جهاد و ضرورت مبارزه و تشکیل نظام عدل نمی گردد.
11- آنچه ملاک اصلی درجنگ وصلح است، انجام تکلیف است نه کمی وزیادی نیرو ونه پیروزی وشکست .
12- سید الشهدا(ع) درهر حال خود را پیروز می دانست ،‌چرا که ملاک پیروزی ،‌انجام تکلیف مبارزه با ظلم و تلاش برای برپایی حکومت عدل بود.
اینک با توجه به محورهای فوق می توانیم به ارزیابی دقیقتر نسبت به دیدگاههای فقهی مطرح شده بپردازیم و بدین سان بود که فقه بزرگ امت اسلامی ،‌حضرت امام خمینی (ره) درهای جدیدی را درتحلیل صحیح و بهره برداری کامل و اساس از قیام سید شهیدان عالم ،‌حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) گشودو روزنه هایی را که فقهای پیشین نشان داده بودند به راههای همواری مبدل ساخت تا فقها و صاحب نظران حوزه استنباط وفقاهت و دیگر ره جویان مباحث دینی – اجتماعی ، گامهایی استوار بردارند.

پی نوشت ها :

1- صحیفه نور، ج 17 ص 61
2- صحیفه نور، ج 9 ص 57
3- به نقل از بحارالانوار ‌، ج 44 ص 329
4- بحارالانوار ،‌ج 4 ص 304
5- تاریخ طبری ، ج 4 ص 304
6- صحیفه نور، ج 10 ص
31


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:18 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????