سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

باب هشتم: در زیارات مخصوص به اوقات
بدان که زیارت حضرت امام حسین علیه السلام عمل خیر است، هر کسی می خواهد کم کند و هر کس بخواهد بسیار کند (بحار جلد 98 صفحه 98) و آن بر دو قسم است:
یکی مطلقه، که در همه اوقات وارد است، و آن خواص و فضایل که ذکر شد بر آن مترتب است.
و دوم مخصوصه به اوقات معنیه، که فضیلت آن زیادتر می شود بر مطلقه، به سبب خصوصیت آن وقت، و آن قریب سی مخصوص است، که از برای هر یکی اثر مخصوصی و فضیلتی ظاهر است.
اول: در هر جمعه یک دفعه از برای کسانی که یک روز یا بیشتر دورند از قبر مطهر، پس اگر ترک کنند جفا کرده اند به آن حضرت (بحار جلد 98 صفحه 16)، و از خواص آن غفران ذنوب اوست البته، و در دل او حسرتی از دنیا نخواهد ماند، و مسکن او در بهشت در جوار حضرت حسین علیه السلام باشد، چنانکه در روایت داود بن [ ابی یزید ] از حضرت صادق علیه السلام مذکور است. (بحار جلد 98 صفحه 96)
دوم: هر ماهی یک مرتبه، چنانکه حضرت صادق علیه السلام فرموده اند: که هر کس ماهی یک مرتبه زیارت کند حسین علیه السلام را، پس از برای او است ثواب صد هزار شهید (بحار، جلد 98 صفحه 37)، و فرمود: این از برای کسانی که نزدیک باشند لابد منه است (بحار جلد 98 صفحه 14)، که اگر ترک کنند جفا به آن حضرت کرده اند. (بحار جلد 98 صفحه 16).
سوم: در هر سالی دو مرتبه چنانکه از حضرت صادق علیه السلام مروی است که آن حقی است ثابت بر کسانی که غنی هستند (بحار جلد 98 صفحه 12)، و در خبر دیگر سه مرتبه. (بحار جلد 98 صفحه 17)
چهارم: در هر سالی سه مرتبه و آن ایمن می کند شخص را از فقر. (بحار جلد 98 صفحه 17)
پنجم: هر سالی یک مرتبه، و آن حق است بر فقیر، که قادر است به زیارت، پس اگر ترک کند جفا خواهد بود چنانکه در پانزده خبر است. (بحار جلد 98 صفحه 12 ـ 17)
ششم: در هر سه سال یک مرتبه از برای کسانی که دور باشند، پس اگر ترک کنند عاق پیغمبر خدا باشند. (بحار جلد 98 صفحه 14)
هفتم: در هر عید، چنانکه در بعض اخبار است و ان شامل می شود نوروز و مبعث و مولود و غدیر و غیر آنها را. (بحار جلد 98 صفحه 85)
هشتم: مخصوص ماهها است و باید هر ماهی را علی حده ذکر کنیم، و از برای هر یک فضائل بسیار است، ولکن اقتصار می کنیم به ذکر خصوصیت فضیلت هر مخصوصه پس می گوئیم: در ماه رجب چهار مخصوصه است. شب اول، و روز اول، و شب نیمه، و روز آن (بحار جلد 98 صفحه 336 و 345)، و به آن گناهان ریخته می شود مانند روزی که از مادر متولد شده باشد، و در اول رجب یک زیادتی است که خداوند بر خود واجب کرده است که زائر را بیامرزد (بحار جلد 98 صفحه 97).
و در ماه شعبان سه مخصوصه است، روز سوم و شب نیمه، و روز نیمه، و عمده فضیلت آن تشرف به مصافحه صد و بیست و چهار هزار پیغمبر است که از ایشان است اولوالعزم (بحار جلد 98 صفحه 93)، پس هر گاه سه سال پی در پی شخص در نیمه شعبان زیارت کند تأثیر خاصی در رفع گناهان او خواهد داشت. (بحار جلد 98 صفحه 94)
و از خواص آن این است که منادی ندا کند به آمرزش او از اول شعبان. (بحار جلد 98 صفحه 98)
و در ماه رمضان ده مخصوصه است، یکی مطلق ماه رمضان، چنانکه ابن الفضل روایت کرده است که شنیدم از جعفر بن محمد علیه السلام که می فرمود: هر کس زیارت کند قبر امام حسین علیه السلام را در ماه رمضان و در بین راه بمیرد، به مورد حساب در نخواهد آمد و گفته می شود به او که: داخل شو در بهشت با امن و امان. (بحار جلد 98 صفحه 97)
دوم، سوم و چهارم شب اول: و شب نیمه، و شب آخر، چنانکه در خبر معتبری از حضرت صادق علیه السلام منقول است (بحار جلد 98 صفحه 99)، و شش تای دیگر شبهای قدر، و روزهای آن است، چنانکه در اخبار بسیار وارد است که چون شب قدر شود منادی از بطنان عرش ندا کند که خداوند آمرزید کسی را که به زیارت حسین علیه السلام آمده است. (بحار جلد 98 صفحه 100)
و در شوال شب عید و روز عید است، و خصوصیتش آمرزش گناهان گذشته و آینده است. (بحار جلد 98 صفحه 89)
و در ذی الحجه هشت مخصوصه، یا ده مخصوصه است، شب و روز عرفه، و هم چنین عید، و ایام تشریق، یعنی یازدهم و دوازدهم و سیزدهم، و روز نزول هل اتی، و روز مباهله ، و روز غدیر، بنابر خصوصیت زیارت در همه عیدها. (بحار جلد 98 صفحه 98)
و خصوصیت فضل عرفه آن است که خدا او را صدیق بنویسد، و کروبی بخواند، و ثوابش می رسد به هزار هزار حج با حضرت قائم، و هزار هزار عمره با رسول خدا، و عتق هزار هزار بنده، و سوار کردن بر هزار هزار اسب در راه خدا (بحار جلد 98 صفحه 88)، و به هر گامی که بعد از غسل بر دارد به سوی زیارت یک حج تمام (بحار جلد 98 صفحه 85)، و دربعض روایات به هر قدمی صد حج. (بحار جلد 98 صفحه 87)
و خصوصیت زیارت عید اضحی آن است که تا یک سال از همه شرور محفوظ گردد (بحار جلد 98 صفحه 91)، و گناهان گذشته و آینده او آمرزیده شود. (بحار جلد 98 صفحه 89)
و در محرم شب عاشورا و روز آن، و روز سیزدهم، که روز دفن او است علی احتمال، و خصوصیت فضل زیارت عاشورا آن است که شخص در زمره شهداء داخل می شود، و محشور می شود خون آلوده به خون حضرت، هر گاه در شب عاشورا زیارت کند، و در آن جا بماند تا صبح (بحار جلد 98 صفحه 103)، و اگر آب دهد به مردم در آن وقت، چنان است که عسکر آن حضرت را در شب عاشورا آب داده باشد. (بحار جلد 98 صفحه 105)
و درماه صفر روز بیستم که اربعین است مخصوصه ای است، و خصوصیت فضلش آن است که از علایم ایمان است. (بحار جلد 98 صفحه 106)
مسئله: آیا کدام یک از این مخصوصه ها افضل است؟ چون فضیلت هر یک را شخص ملاحظه می کند، که آن افضل است، و چون همه را با هم ملاحظه نمایند، چون مختلف است آن خصوصیات، نمی توان ترجیح داد، و از بعض روایات ظاهر می شود افضلیت نیمه رجب، و نیمه شعبان (بحار جلد 98 صفحه 97)، و شاید مراد از حیثیت خاصه ای باشد، و از ملاحظه مجموع فضایل بعید نیست که رجحان یابد افضلیت عرفه و عاشورا، و از خصوصیتی که در عاشورا وارد است که شخص محشور می شود غرقه به خون آن حضرت در زمره شهداء ظاهر می شود افضلیت آن، زیرا که این فضیلت بالاتر از جمع فضیلت ها است، حتی از هزار حج با رسول صلی الله علیه و آله و سلم خدا، علاوه بر اینکه وارد شده است در آن، که به منزله زیارت خداست درعرش. (بحار جلد 98 صفحه 105)
باب نهم: الطاف خداوندی نسبت به زیارت آن حضرت
باب نهم: در آن چه خداوند من باب لطف بدل قرار داده است از برای زیارت حسین علیه السلام، و آن چند قسم است:
یکی: نایب گرفتن است که از بلد کسی را روانه کند، یا در همان کربلا کسی را نایب خود قرار دهد، که به عوض او زیارت کند، پس به اجر خود می رسد، هر چند اگر خودش برود اجر آن بیشتر است. (بحار جلد 98 صفحه 51)
دوم: روانه کردن به زیارت است، یعنی زاد، و راحله به کسی دهد، و او را روانه نماید، نه به عنوان نیابت، پس آن هم ثواب زیارت دارد، چنان که از اخبار مستفاد می شود. (بحار جلد 98 صفحه 79)
سوم: زیارت کننده است از دور که آن هم بدل است از زیارت نزدیک در اجر و ثواب (بحار جلد 98 صفحه 367)، و رافع عنوان جفا است از برای غیر متمکن، و رافع شدت آن است از برای متمکن، و از برای آن چند کیفیت است:
یکی: این که برود به بالای بام به قصد زیارت، پس ملتفت شود به طرف راست و چپ، و سر خود را به سوی آسمان بلند کند، پس رو کند به طرف قبر آن حضرت، و بگوید: « السلام علیک یا ابا عبد الله، السلام علیک یا بن رسول الله، السلام علیک و رحمة الله و برکاته». (بحار جلد 98 صفحه 366)
دوم: اینکه بالا رود به بالاترین منزل خود به قصد زیارت، پس دو رکعت نماز کند و اشاره کند به سلام به سوی آن حضرت. (بحار جلد 98 صفحه 365)
سوم: اینکه غسل زیارت کند، و پاکیزه ترین جامه خود را بپوشد، و برود به مکان بلندی، یا به صحرا، و رو به قبله کند، پس متوجه قبر شود، و بگوید: « السلام علیک یا مولای و ابن مولای و سیدی و ابن سیدی السلام علیک یا مولای یا قتیل ابن القتیل، والشهید ابن الشهید، السلام علیک و رحمة الله و برکاته، انا زائرک یا بن رسول الله بقلبی و لسانی و جوارحی، و انا لم ازرک بنفسی والمشاهدة (در کامل الزیارات به جای: «والمشاهدة»، «مشاهدة لقبتک» آمده است) فعلیک السلام، السلام علیک یا وارث آدم صفوة الله و وارث نوح نبی الله و وارث ابراهیم خلیل الله و وارث موسی کلیم الله و وارث عیسی روح الله و کلمته و وارث محمد حبیب الله صلی الله علیه و آله و نبیه و رسوله و وارث امیر المؤمنین وصی رسول الله و خلیفته و وارث الحسن بن علی وصی امیر المؤمنین، لعن الله قاتلک و جدد علیهم العذاب فی هذه الساعة و کل ساعة، انا یا سیدی متقرب الی الله عزوجل و الی جدک رسول الله و الی ابیک امیر المؤمنین و الی اخیک الحسن و الیک یا مولای علیکم سلام الله و رحمته بزیارتی لک بقلبی و لسانی و جمیع جوارحی، فکن یا سیدی شفیعی لقبول ذلک منی و انا بالبرائة من اعدائک واللعنة لهم و علیهم اتقرب الی الله و الیکم اجمعین فعلیک صلوات الله و رضوانه و رحمته»،پس اندکی منحرف شو به طرف دست چپ، و روی قلب خود را متوجه نما به سوی قبر علی بن الحسین علیه السلام، که در نزد پای پدر بزرگوارش می باشد، و سلام کن بر او، پس دعا کن از برای آن چه بخواهی، از امر دین و دنیای خود، پس چهار رکعت، نماز بکن، و افضل هشت رکعت است، و اقلش دو رکعت، پس رو به قبله کن، و متوجه قبر حضرت شو، و بگو: « انا مودعک یا مولای وابن مولای و سیدی و ابن سیدی ومودعک یا سیدی و ابن سیدی یا علی بن الحسین و مودعکم یا ساداتی یا معشر الشهداء فعلیکم سلام الله و رحمته و رضوانه». (بحار جلد 98 صفحه 367و 368)
چهارم: زیارت کردن زوار است بعد از مراجعت ایشان، با استقبال نمودن ایشان، که بهآن هم ثواب زیارت آن حضرت حاصل می شود، چنانکه در اخبار است. (بحار جلد 99 صفحه 302)
باب دهم: در خطابات وارده نسبت به زیارت آن حضرت
باب دهم: در خطاباتی که وارد است در زیارت آن حضرت، به آن خصوص که در زیارت سایر ائمه و انبیاء وارد نیست، و آن جند صنف است:
صنف اول: تخصیص آن حضرت است غالباً به صفات مصیبتش که در حال قتل بر او وارد شده، که دلیل است بر فضیلتی مخصوص از برای آنها.
صنف دوم: تخصیص آن حضرت است به اضافه های مخصوصه به سوی خدا، مثل: ثار الله، و قتیل الله ، و ذبیح الله. (بحار جلد 98 صفحه 151)
صنف سوم: اینکه در وقت سلام بر آن حضرت، سلام بر همه انبیاء باید کرد به اسم و صفت، و شاید سرش آن است، که آن حضرت، مظهر همه ایشان است.
صنف چهارم: تخصیص آن حضرت است به تلبیات، چنانکه در بعض زیارت مأثوره است، که بعد از سلام می گویند: «لبیک داعی الله» ، و باید هفت مرتبه لبیک بگویند. (بحار جلد 169و 179)
و سبب لبیک گفتن آن است، که آن حضرت داعی ثانی است به سوی خدا، بعد از جد بزرگوارش که داعی اول بود، که خلق را به سوی اسلام دعوت نمود، و ظاهر نمود آن را به یاری خدا، و رعب در قلوب خلق، و مدد ملائکه، و شمشیر امیرالمؤمنین علیه السلام و یاری بعض اصحاب.
و حسین علیه السلام داعی دوم است که خلق را دعوت نمود به ایمان، و امام حق و ائمه راشدین، و ظاهر نمود آن را به کشته شدن، و مظلومیت، و کیفیات مخصوصه که بر او جاری شد، پس باید این داعی را هم شخص لبیک بگوید به قول و به فعل، پس از این جهت مستحب شد تلبیه گفتن در وقت زیارتش.
و اما استحباب هفت مرتبه گفتن، پس از برای آن چند وجه است:
یکی: اینکه به ملاحظه حالات مجیب باشد، زیرا که اجابت باید به بدن، و دست، و زبان، و گوش و چشم، و دل، و میل و محبت باشد، و هر تلبیه از برای یک اجابت است، چنانکه از فقره زیارت ظاهر می شود که بعد از هفت مرتبه لبیک داعی الله گفتن، می گوید: اگر بدن من تو را اجابت ننمود در وقتی که استغاثه می نمودی، و زبان من اجابت ننمود در زمانی که طلب یاری می نمودی، پس به درستی که قلب من و گوش و چشم، و میل، و محبت من اجابت نمودند.
یعنی اجابت نموده است تو را قلب من به محبت تو، و گوش من به استماع مصیبت تو، و چشم من به گریه بر تو، و محبت من به اینکه عمل اصحاب تو را دوست می دارم، و میل من به اینکه به سوی تو است، و بدن من الآن به اینکه به سوی تو می آید، و زبان من به اینکه بر تو سلام می نماید.
وجه دوم: اینکه تلبیات سبع اجابت باشند از برای طلب یاری نمودن آن حضرت در هفت حالت.
یکی: در مکه معظمه آن وقتی که اراده رحیل نمود، پس خطبه ای خواند در مسجد الحرام، و طلب یاری نمود به این مضمون که: هر کس جان خود را در راه خدا، و یاری ما می دهد، و شوق ملاقات خدا را دارد، پس با من ارتحال نماید که من صبحگاه روانه می شوم. (لهوف صفحه 26)
دوم: در خارج مکه که عبد الله بن عباس و عبد الله بن جعفر و عبد الله بن زبیر و عبد الله بن عمر به خدمتش آمدند که آن حضرت را مانع شوند از توجه به عراق و حضرت هر کدام را به قسمی جواب داد و آخر فرمود: که من مأمورم به امری که ناچار باید آن را به عمل آورم، بعد ایشان را به یاری خود طلبید، پس عبد الله بن جعفر دو پسر خود را همراه آن حرت فرستاد و عرض کرد که من خود ملحق خواهم شد به شما. (لهوف صفحه 13)
و حضرت به عبد الله بن عمر فرمود که: از خدا بترس و یاری مرا ترک مکن، پس عذری آورد و وداع نمود با آن حضرت، و عرض کرد که: بگشا آن موضعی را که پیغمبر خدا همیشه می بوسید آن را، پس سینه مبارک را گشود، پس بوسید بالای قلب شریفش را، و گریست و وداع کرد. (بحار جلد 44 صفحه 313)
سوم: در راه از مکه تا کربلا هر کس را می دید، طلب یاری می نمود به جهت اتمام حجت بر خلق، گاهی به لسان خود، و گاهی به ارسال رسول، و چون مردمی می دیدند قلت اتباعش را، عذر می آوردند، بعضی به تجارت، و بعضی به زراعت، و بعضی به ابتلای عیال، و بعضی وعده می دادند که ما ملحق خواهیم شد، و بعضی چون می فهمیدند که حضرت طلب یاری خواهد نمود از ایشان کناره می جستند، و در آن منزل که حضرت نزول می فرمود منزل نمی کردند، چنانکه از جماعتی از فزاره و بجیله منقول است، که گفتند، بعد از حج ملحق شدیم به حسین علیه السلام، و با آن حضرت سیر می کردیم، ولی خوش نداشتیم که با او هم منزل شویم، و چون بر آبی وارد می شد، ما بر غیر آن وارد می شدیم، و اگر لابد می شدیم، که با او در یک منزل فرود آئیم، چون او در جایی نازل می شد، ما در جانب دیگر منزل می کردیم که مبادا ما را به یاری خود طلبد. (لهوف صفحه 31)
اعظم مصائب آن حضرت
اگر تأمل کنی در این حالت، خواهی دانست که این از اعظم مصائب آن حضرت بوده، و بالاتر از آن، این است که، جماعت مترددین راه، از دور مشاهده می کردند آن حضرت را، پس از راه کناره می جستند به جانب دیگر، تا اینکه مبادا تکلیف کند ایشان را، به نصرت خودا، و از این بالاتر کلامی است، که [ عبید الله بن الحر الجعفی ] به آن حضرت عرض کرد، چون حضرت به قصر بنی مقاتل رسید نظر نمود دید خیمه بر سر پا است، فرمود: این خیمه از کیست؟ گفتند: از عبید الله است، حضرت فرمود: او را بخوانید، چون رسول حضرت به نزد او آمد، و گفت: حسین بن علی علیه السلام تو را می طلبد، گفت: انا لله، والله از کوفه بیرون نیامدم، مگر به جهت اینکه خوش نداشتم، که در کوفه باشم، و حسین علیه السلام وارد شود، والله نمی خواستم که من او را ببینم، و نه او مرا، چون خبر به آن حضرت داد حضرت برخواست و نزد او رفت، و سلام کرد و نشست، و او را به نصرت خود دعوت نمود، باز همان کلام را اعاده کرد و عذر آورد،حضرت فرمود: ای مرد، تو گناه بسیار کرده ای، و خدا از تو مؤاخذه خواهد نمود، اگر توبه نکنی در این ساعت.
و یاری من کن تا اینکه جد من شفیع تو باشد در نزد خدا، گفت: ای پسر پیغمبر خدا، و الله اگر تو را یاری کنم، اول کسی خواهم بود، که پیش روی تو کشته گردم، و لکن از این بگذر، و این اسب مرا بگیر، که در دویدن بی نظیر است، حضرت اعراض فرمودند، و فرمودند: حاجتی به او ندارم، و لکن حال که مرا یاری نمی کنی، پس به جائی برو که صدای ما را نشنوی، و با دشمن ما هم مباش، زیرا که اگر کسی صدای بی کسی ما را بشنود، و ما را اجابت نکند، خدا او را به رو در آتش جهنم اندازد، پس برخواست و به محل خود برگشت، و عبید الله بعد از شهادت آن حضرت پشیمان شد، و اشعاری در اظهار ندامت انشاد نمود. (مقتل خوارزمی جلد 1 صفحه 226)
و کلمات آن جناب در کسی اثر نکرد، مگر در زهیر بن القین، که با او طایفه فزاره و بجیله بود، در وقتی که هم سفر حضرت بودند، ولی اجتناب می نمودند از هم منزل شدن با آن حضرت، بلکه در جانب دیگر منزل می کردند، آن جماعت نقل کرده اند که روزی نشسته بودیم، و مشغول طعام خوردن بودیم، که ناگاه رسول حسین علیه السلام وارد شد، و گفت ای زهیر، حسین علیه السلام تو را می طلبد پس هر یک از ما لقمه از دست انداختیم، و متحیر نشستیم ، که گویا مرغ بر بالای سر ما نشسته، پس عیال زهیر که دیلم نام داشت، گفت: سبحان الله! پسر پیغمبر صلی الله علیه و آله به طلب تو می فرستد، و تو به نزد او نمی روی که کلام او را بشنوی و برگردی؟ پس زهیر بر خواست و روانه شد، و اندکی توقف کرد، به زودی خوشحال مراجعت نمود، و نور از صورتش می درخشید ، پس امر کرد که خیمه و احمال او را نقل کنند به سمت حضرت، و به عیالش گفت: تو را طلاق دادم به اهل خود ملحق شو، نمی خواهم به سبب من مکروهی به تو برسد، و من عزم نموده ام بر صحبت حسین علیه السلام تا جان خود را فدای او کنم پس اموال او را به او داد، و سپرد او را به بعضی از بنی اعمامش، که او را به اهلش برساند پس برخاست ، و در روی او گریه کرد، و وداع نمود، و گفت: خیر تو را خواسته، خواهش دارم که در قیامت مرا در نزد رسول صلی الله علیه و آله خدا فراموش نکنی، پس زهیر به آن جماعت گفت: که هر کدام که طالب رفاقت من نیستید، اینک وداع آخرین من است با او، و لکن حدیثی از برای شما حکایت می کنم، که ما به جهاد رفتیم از راه دریا، و فتح نمودیم، و غنایم بسیار به دست ما آمد، پس سلمان گفت: آیا خوشحال شدید به این فتح و غنیمت، گفتیم: بلی، فرمود: هر گاه در یابید سید جوانان بهشت را، پس در پیش روی او جهاد کنید، و به آن خوشحال تر باشید، و من شما را به خدا سپردم، پس به خدمت حضرت روانه شد، و بود در صحبت، تا به درجه رفیع شهادت فائز گردید (لهوف صفحه 31) یا لیتنی کنت معه فافوز فوزا عظیما.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:34 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????