سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

اربعین

اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ

سلام بر ولى خدا و دوست او

اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ

سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او

اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ

سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده‌اش

اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ

سلام بر حسین مظلوم و شهید

اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ

سلام بر آن بزرگوارى که به گرفتاری‌ها اسیر بود و کشته اشکِ روان گردید

اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ

خدایا من به راستى گواهى دهم که آن حضرت ولىّ (و نماینده) تو و فرزند ولىّ تو بود

وَ صَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُ بِکَرامَتِکَ

و برگزیده‌ات و فرزند برگزیده‌ات بود که کامیاب شد به بزرگداشت تو

اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَهِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَهِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَهِ

گرامیش کردى به وسیله شهادت و مخصوصش داشتى به سعادت و برگزیدى او را به پاکزادى

وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَهِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَهِ وَ ذآئِداً مِنْ الْذادَهِ

و قرارش دادى یکى از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو و یکى از کسانى که از حق دفاع کردند

وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاَْنْبِیاَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّهً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاَْوْصِیاَّءِ

و میراث‌هاى پیمبران را به او دادى و از اوصیائى که حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادى

فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ

او نیز در دعوت مردم جاى عذر و بهانه‌اى (براى کسى) نگذارد و بی‌دریغ خیرخواهى کرد و جان خود را در راه تو داد

لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلالَهِ

تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانى و سرگردانى (در وادى) گمراهى

وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ باعَ حَظَّهُ بِالاَْرْذَلِ الاَْدْنى

و چنان شد که همدست شدند بر علیه آن حضرت کسانى که دنیا فریبشان داد.

وَ شَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاَْوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّى فى هَواهُ

و فروختند بهره (کامل و سعادت خود را) به بهاى پست ناچیزى و بداد آخرتش را در مقابل بهائى اندک ،

و بى مقدار و بزرگى کردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون کردند،

وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَ اَطاعَ

و تو و پیامبرت را به خشم آوردند و پیروى کردند

مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَ حَمَلَهَ الاَْوْزارِ

از میان بندگانت آنانى را که اهل دو دستگى و نفاق بودند و کسانى را که بارهاى سنگین گناه به دوش مى‌کشیدند.

الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً

و بدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (که چنان دید) با شکیبائى و پاداش جوئى با آنها جهاد کرد

حَتّى سُفِکَ فى طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ

تا خونش در راه پیروى تو ریخت و حریم مقدسش شکسته شد.

اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً

خدایا آنان را لعنت کن به لعنتى وبال دار و عذابشان کن به عذابى دردناک

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاَْوْصِیاَّءِ

سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند آقاى اوصیاء

اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً

گواهى دهم که به راستى تو امانتدار خدا و فرزند امانت‌‌دار اویى سعادتمند زیستى

وَ مَضَیْتَ حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ

و ستوده از دنیا رفتى و گمگشته و ستمدیده و شهید درگذشتى و نیز گواهى دهم که خدا به راستى وفا کند بدان وعده‌اى که به تو داده،

وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ

و به هلاکت رساند هر که را که دست از یاریت برداشت و عذاب کند کسى که تو را کشت و گواهی دهم که تو به خوبى وفا کردى به عهد خدا،

وَ جاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ،

و جهاد کردى در راه او تا مرگت فرا رسید خدا لعنت کند کسى که تو را کشت

وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّهً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ

و خدا لعنت کند کسى که به تو ستم کرد و خدا لعنت کند مردمى که شنیدند جریان کشتن و ستم تو را و بدان راضى بودند،

اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.

خدایا من تو را گواه مى‌گیرم که من دوست دارم هر که او را دوست دارد و دشمنم با هر که او را دشمن دارد پدرم و مادرم به فدایت اى فرزند رسول خدا.

اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فىِ الاَْصْلابِ الشّامِخَهِ وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَهِ،

گواهى دهم که تو به راستى نورى بودى در پشت پدرانى بلند مرتبه و رحم‌هایى پاکیزه

لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّهُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها،

که آلوده‌ات نکرد اوضاع زمان جاهلیت به آلودگی‌هایش و در برت نکرد از لباس‌هاى چرکینش

وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَ اَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ،

و گواهى دهم که به راستى تو از پایه‌هاى دین و ستون‌هاى محکم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ایمان هستی

وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ الاِْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّکِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ،

و گواهى دهم که تو به راستى پیشواى نیکوکار با تقوا و پسندیده و پاکیزه و راهنماى راه یافته‌اى

وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاَْئِمَّهَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَهُ التَّقْوى وَ اَعْلامُ الْهُدى

و گواهى دهم که همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوا و نشانه‌هاى هدایت

وَالْعُرْوَهُ الْوُثْقى وَالْحُجَّهُ على اَهْلِ الدُّنْیا وَ اَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ

و رشته‌هاى محکم (حق و فضیلت) و حجت‌هایى بر مردم دنیا هستند و گواهى دهم که من به شما ایمان دارم

وَ بِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَ خَواتیمِ عَمَلى وَ قَلْبى لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ،

و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب کردارم و دلم تسلیم دل شما است

وَ اَمْرى لاَِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّهٌ حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ،

و کارم پیرو کار شما است و یاریم برایتان آماده است تا آن که خدا در ظهورتان اجازه دهد

فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَ على اَرْواحِکُمْ،

پس با شمایم نه با دشمنان شما، درودهاى خدا بر شما و بر روان‌هاى شما

وَ اَجْسادِکُمْ وَ شاهِدِکُمْ وَ غاَّئِبِکُمْ وَ ظاهِرِکُمْ وَ باطِنِکُمْ.

و پیکرهایتان و حاضرتان و غائبتان و آشکارتان و نهانتان.

آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.

آمین اى پروردگار جهانیان.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 11:11 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام باقر علیه‏السلام :
«اگر مردم می‏دانستند در زیارت مزار امام حسین علیه‏السلام چه فضیلتی است، از شوق آن می‏مردند».
امام صادق علیه‏السلام :
«هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره‏های نور بنشیند، باید از زائران امام حسین علیه‏السلام باشد».
امام صادق علیه‏السلام :
«زیارت امام حسین علیه‏السلام را فرو نگذار که خدا عمرت را طولانی و روزی‏ات را زیاد می‏کند و زندگی باسعادت و مرگ با شهادت به تو خواهد بخشید».
امام صادق علیه‏السلام :
«زیارت قبر امام حسین علیه‏السلام ، از برترین اعمال است».
امام صادق علیه‏السلام :
«کسی که خدا خیرخواه او باشد، محبت حسین و شوق زیارتش را در دل او می‏اندازد».
امام رضا علیه‏السلام :
«روز شهادت حسین علیه‏السلام دیدگان ما را مجروح و اشک ما را روان ساخت».


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:45 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]


زیارت عاشورا، پاداش بزرگ

صالح پسر عُقْبه، از یاران امام پنجم علیه‏السلام به نقل از پدرش می‏گوید: امام باقر علیه‏السلام فرمود: «کسی که در روز عاشورا، از نزدیک امام حسین علیه‏السلام را با چشم گریان زیارت کند، خداوند پاداش بزرگی به او می‏دهد». عُقبه به حضرت عرض کرد: «جانم به قربانت! اگر کسی امکان حضور در کربلا و حرم مطهّر آن حضرت را در روز عاشورا نداشته باشد و بخواهد از راه دور او را زیارت کند، تکلیف او چیست؟» حضرت فرمود: «پیش از ظهر در جای بلندی بایست و پس از اشاره به سوی مرقد آن حضرت بر او سلام کن و بر ستمگران و قاتلان او لعن و نفرین کن. سپس دو رکعت نماز زیارت بخوان و هر چه می‏توانی بر مصیبت امام گریه کن. خاندانت را نیز بر این عمل ترغیب کن». آن‏گاه در پایان افزودند: «من ضمانت می‏کنم هر کسی این کار را انجام دهد، خداوند پاداش یاد شده را به او بدهد».

زیارت پیامبران

فردی به نام عَلْقَمه می‏گوید: به امام باقر علیه‏السلام عرض کردم: «اگر قصد زیارت امام حسین علیه‏السلام را از دور یا نزدیک داشتم، چگونه زیارت کنم؟» حضرت فرمودند: «مانند کسی که سلام می‏دهد، به سوی آن حضرت روی کن و با توجه و حضور قلب به آن سوی نگاه کن و پس از گفتن اللّه‏ اکبر این‏گونه بخوان: السلام علیک یا ابا عبداللّه‏... (و متن زیارت عاشورا را به وی می‏آموزد) و پس از آن دو رکعت نماز بگزار». آن‏گاه فرمودند: «فرشتگان نیز آن حضرت را این‏گونه زیارت می‏کنند و پاداش چنین زائری بسیار بزرگ است. خداوند درجات او را بالا می‏برد و نام او را در زمره همراهان امام حسین علیه‏السلام و شهیدان کربلا نگاشته، ثواب زیارت رسولان و پیامبران الهی را برای وی ثبت می‏کند».

وعده خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)

صفوان از یاران امام ششم می‏گوید: امام صادق علیه‏السلام با اشاره به سوی قبر امام حسین علیه‏السلام ، این زیارت ـ زیارت عاشورا ـ را خواند و پس از آن دو رکعت نماز گزارد. آن‏گاه فرمود: «هرگاه حاجت و گرفتاری‏ای داشتی، در هر جا که هستی، این زیارت و دعای پس از آن را بخوان و از خدا حاجتت را بخواه. بی‏تردید خدا و پیامبر به وعده خویش عمل می‏کنند و نیازمندی تو را برمی‏آورند».

زیارت عاشورا، حدیث قدسی

محدّث نوری، از استادان مرحوم شیخ عباس قمی می‏گوید: «در فضل و مقام زیارت عاشورا همین بس که از سِنخ دیگر زیارت‏ها نیست که به ظاهر از انشا و املای معصومی باشد. هر چند از قلوب پاک ایشان چیزی جز آنچه از عالَم بالا به آنجا برسد، بیرون نمی‏آید، ولی این زیارت از سنخ احادیث قُدسیّه است که به همین ترتیب زیارت و لعن و سلام و دعا از خدای متعالی به جبرئیل امین و از او به خاتم النبیین صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رسیده است و به حسب تجربه، مداومت به آن در چهل روز یا کمتر، در برآوردن حاجات و رسیدن به مقاصد و دفع دشمنان بی‏نظیر است».

مداومت بر زیارت عاشورا

آیت اللّه‏ شبیری زنجانی، از مراجع تقلید می‏گوید: «یکی از چشم‏های فرزند آقای حاج سید محمد بجنوردی بر اثر عارضه‏ای نابینا شده بود و به نظر پزشکان ـ حتی پزشکان خارج از کشور ـ به علت رشد آن عارضه، چشم دیگرش نیز نابینا می‏شد. ولی آن شخص شفا یافت. یکی از بستگان وی، سیدالشهداء را در عالم رؤیا دید که به وی فرمود: «ما به جهت اینکه او به زیارت عاشورا مداومت داشت، سلامتی چشم دیگرش را از خدا گرفتیم».

تنها زیارت عاشورا

یکی از بزرگان حوزه می‏فرماید: امام جماعت مسجد محمدیّه قم، جناب حجة‏الاسلام والمسلمین سیدحسین برقعی به من گفتند: «پس از سانحه‏ای که برای من روی داد، به فراموشی شگفت‏آوری دچار شدم؛ به گونه‏ای که تمامی اعضای خانواده و فرزندان خویش را می‏دیدم، ولی هیچ کدام از آنها را نمی‏شناختم. تنها چیزی را که فراموش نکرده بودم، زیارت عاشورا بود که آن را از حفظ می‏خواندم».

ادای دِین

عالم متقی، مرحوم آیت اللّه‏ نجفی قوچانی (نویسنده کتاب سیاحت غرب)، در زندگی‏نامه خود می‏نویسد: «پدرم بسیار مقروض بود و بدهی‏اش پیوسته بیشتر می‏شد. من بنا گذاشتم که چهل روز زیارت عاشورا بخوانم. بدین ترتیب، هر روز دو ساعت پیش از ظهر خواندن دعا را آغاز می‏کردم و هنوز ظهر نشده بود که زیارت تمام می‏شد. پس از چهل روز، نامه‏ای از پدرم دریافت کردم که خبر مسرت‏بخش ادای دِین خودش را برای من نگاشته بود. از آن پس، دل قوی داشتم و هر حاجت مهمی که برایم پیش می‏آمد، به آستان مقدس حسینی علیه‏السلام روی می‏آوردم و با قرائت چهل بار زیارت عاشورا نیازم برآورده می‏شد».

آخرین ذکر، زیارت عاشورا

مرجع بزرگ، آیت اللّه‏ العظمی بهجت درباره زیارت عاشورا می‏گوید: «مضمون زیارت عاشورا گواه و روشن کننده عظمت آن است... در سندها آمده است که زیارت عاشورا از حدیث‏های قُدسی است. برای همین، با وجود فراوانی کارهای علمی موجود نزد علما و اساتیدمان، آنان همیشه مراقب خواندن زیارت عاشورا بودند. مرحوم آیت اللّه‏ شیخ محمدحسین اصفهانی از خداوند متعالی می‏خواست کلمات پایانی عمرش، زیارت عاشورا باشد، و پس از آن به سوی باری تعالی بشتابد. خداوند نیز دعای وی را اجابت کرد و پس از اتمام خواندن زیارت عاشورا روحش به ملکوت اعلی شتافت و قرین رحمت گردید».

همیشه با زیارت عاشورا

صاحبان بصیرت، همیشه به خواندن زیارت عاشورا توجه داشتند و آن را به دیگران نیز سفارش می‏کردند. مرحوم شیخ رجبعلی خیاط که حالات معنوی او مشهور خاص و عام است، در توسل به اهل بیت علیه‏السلام به زیارت عاشورا تأکید فراوانی داشت و می‏فرمود: «در عالم معنا به من توصیه کرده‏اند که زیارت عاشورا بخوان». وی به دیگران نیز سفارش می‏کرد: «تا زنده‏اید زیارت عاشورا را از دست ندهید».


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:44 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
نویسنده: آیت الله جوادی آملی

سرّ تکریم سالار شهیدان را در زیارت أربعین آن حضرت از زبان امام صادق (سلام الله علیه) می توان فهمید که چرا همة ما در پیشگاه سالار شهیدان اینقدر عرض ادب می کنیم ، البته باید بیش از این عرض ارادت کنیم.
فَأعذَرَتِ الدُّعاء ، یعنی در دعوت کردن راه عذر دیگران را بسته است وَ مَنَحَ النُّصح ، نصیحت کرد ،‌ موعظه کرد. آنجا که برهان لازم بود دلیل اقامه کرد، آنجا که پند لازم بود موعظت داد لیکن وقتی دید پند و موعظه اثر نمی کند، خون خود را اهدا فرمود.
وجود مبارک امام ششم رئیس مذهب ما فرمود: روز أربعین که شد حسین بن علی بن أبیطالب را زیارت بکنید. هنگامی که ‌آفتاب بر‌ آمد دو رکعت نماز زیارت می خوانید ، این زیارتنامه را می خوانید ، بعد دو رکعت نماز زیارت می خوانید و حاجت های خود را از ذات أقدس إله مسئلت می کنید .
در آن زیارت عرض می کنید : خدایا ! حسین بن علی بن أبیطالب وارث همة انبیاء است . اُورَثتَهُ مَوارِیثَ الأنبیاء . یعنی هر چه را که آدم داشت ، نوح داشت ، ابراهیم داشت ، موسی داشت ، عیسی داشت ، انبیاء دیگر (علیهم الصَّلاه و علیهم السَّلام) داشتند ، تو به حسین بن علی به عنوان ارث اعطا کردی . و او هم چون وارث بود ، راه انبیاء را طی کرد .
راه انبیاء هم بخش های فرهنگی ـ فکری دارد ، هم بخش های مبارزاتی ؛ بخش فرهنگی ـ فکری اش را ذات أقدس إله در سورة نحل تبیین کرده است که وجود مبارک رسول اکرم همانند انبیای دیگر مردم را با برهان ، با موعظه ، با جدال اَحسن به دین دعوت می کند . اُدعُ إلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَهِ‌ وَالمُوعِظَهِ‌ الحَسَنَهِ‌ وَ جادِلهُمْ بِالَّتِی هِیَ أحسَنْ (1). اگر استدلال اثر کرد ، اگر موعظه سودمند بود ، اگر جدال احسن کارائی داشت که مردم به طرف حقّ هدایت می شوند . و اگر یک عدّه در اثر لَدود و لَجوج و عَنود بودن نه اهل استدلال اند ، نه راه می آیند ، نه می گذارند دیگران راهی راه بشوند . هم خودشان راه نمی آیند ، هم راه دیگران را می بندند . که خدا از این گروه چنین یاد کرد : وَ هُمْ یَنْأونَ عَنْهُ وَ یَنْهَونَ عَنْه (2). اینها هم ناهی اند ، هم نائی. نائی با همزه یعنی دور ، خودش دور است . ناهی یعنی دیگران را نهی می کند . فرمود : عدّه ای از تبهکاران جامعه هم نائی اند ، هم ناهی . نه خود می آیند ، نه می گذارند دیگران در صراط مستقیم حرکت کنند . وَ هُمْ یَنْهَونَ عَنْهُ وَ یَنْأونَ عَنْه . این گروه که نصیحت پذیر ، حکمت پذیر ، موعظت پذیر نیستند ، باید اینها را نه از راه تهدید ، بلکه از راه انذار و تهدید هدایت کرد ، لِتُنْذِرَ بِهِ قُوماً‌ لُدّاً (3). اگر انذار و تهدید اثر نکرد ، آنگاه با جهاد باید مبارزه کرد و اینها را از بین برد . که فرمود : وَ جاهِدهُمْ بِهِ‌ جِهاداً کَبیراً (4).
در بخش فرهنگی به جهاد فرهنگی است ، یا جاهِدُ الکُفّارَ وَ المُنافِقِینَ ، یا وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ (5) که جهاد مبارزاتی است . این راهی است که همة انبیاء طی کردند و وجود مبارک خاتم انبیاء (علیهم آلاف التحیّه وَالثناء) پیمود و حسین بن علی بن أبیطالب (سلام الله علیهما) وارث همة اینهاست .
لذا وجود مبارک امام صادق فرمود : در روز أربعین که شد ، به خدا عرض می کنیم : خدایا ! حسین بن علی را وارث انبیاء کردی . هر چه را به انبیاء دادی ، به او هم دادی . وَ اُورَثْتَهُ مَوارِیثَ الأنبیاء . فَأعذَرَتِ الدُّعاء وَ مَنَحَ النُصْح (6). او راه عذر دیگران را بسته است . هیچ کسی نمی تواند عذر بیاورد که من نمی دانستم . چون حضرت نامه نوشت ، پیام فرستاد ، سخنرانی کرد ؛ در مدینه سخنرانی کرد ، در مکّه سخنرانی کرد ، فاصلة سیصد فرسخی مدینه تا کربلا سخنرانی کرد ، پیام داد ، نامه نوشت . هیچ کسی نیست که بگوید من نمی دانستم . فَأعذَرَتِ الدُّعاء ، یعنی در دعوت کردن ، در راهنمائی کردن ، راه عذر دیگران را بسته است . وَ مَنَحَ النُّصح . نصیحت کرد ،‌ پند داد ، موعظه کرد . آنجا که برهان لازم بود دلیل اقامه کرد ، آنجا که پند لازم بود موعظت داد و مانند آن.
وقتی دید پند و موعظه اثر نمی کند ، خون می خواهد ، خون داد . این را وجود مبارک امام ششم فرمود ، در أربعین أبی عبد الله به خدا عرض کنید : خدایا ! حسین بن علی بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حِیرَهِ الضَّلالَه (7). یعنی خون جگر اش را داد ، خون گلوی خود را داد ، خون سر خود را داد ، خون آن بچة شیری را داد تا مردم را متدیّن کند ، مردم را عالم کند ، مردم را متدیّن کند .
الآن شما می بینید سران گروه هشت مهم ترین حرف های آنها جریان فوتبال جام جهانی است ! این تازه دنیای متمدّن ! که ورزش برای آنها یک مذهب شد ! ورزش چیز بسیار خوبی است برای تأمین سلامتی ، امّا نه آنطوری که همة سران سیاسی بنشینند و برای او به اندازة دین ارزش قائل باشند . این تازه دنیائی است که سفینه به مریخ می فرستد ! و اگر می بینید ایران اسلامی خیلی عالی می اندیشد ، چون حسین بن علی خون داد و ما را آگاه کرد . فرمود : حسین بن علی خون داد تا مردم را از جهالت برهاند ، و از ضلالت برهاند . عالم بشوند که راه خود را ببینند . عادل باشند که راه کسی را نبندند . ما موظّف ایم دو تا کار بکنیم : یکی راه خودمان را تشخیص بدهیم ، طی بکنیم . یکی هم راه دیگران را نبندیم . بگذاریم دیگران آن راه صحیح را طی کنند . این کار با گفتن حل نمی شود . با نصیحت حل نمی شود . این خون علی اصغر می خواهد و خون علی اکبر می خواهد و خون شهداء می خواهد . این شمشیر می خواهد و … .
وجود مبارک زین العابدین به یزید ملعون می گوید : حالا که ما داریم می رویم به طرف مدینه ، آن سر مطهّر را به ما نشان بده ، ما لاأقل یک بار زیارت بکنیم ! گفت : دیگر به شما نمی دهم . این آن مصیبت را می خواهد . حرف اگر بنا شد اثر بکند ؛ الآن سخنرانان کم نیستند ، کتابهای مذهبی کم نیست . ولی شما می بینید بشر به کجا می رود ! الآن هم که سفینه ها دارند به آسمان ها سفر می کنند میلیون ها نفر دربارة گاو و (جسارت است) مدفوع گاو دارند تقدیس می کنند ، الیوم !! در هند اینچنین است . مگر می شود‌ آنجا لا إله إلا الله گفت ؟ خوب مردمی که در مهم ترین شرائط رشد علمی کنونی (جسارت است) ادرار گاو را تَقدیس می کنند ، مثل آب زمزم او را مقدّس می شمرند ، الآن که عصر علم است ؛ اگر نبود کربلا ، ما هم به همین وضع می شدیم . اگر نبود نینوا ، ما هم از اینها بدتر می شدیم ! اینها که قدرت اتمی دارند ، پیشرفت علمی کردند ، ما که از اینها نداریم . اگر نبود کربلا ما چی می شدیم ؟ اگر نبود نینوا ما چی می شدیم ؟ شما بروید هند قدرت اتمی است. چی شد که الآن جهان روی ایران دارد حساب می کند ؟ چی شد که انقلاب به ثمر رسید ؟ چی شد که در جنگ جهانی سوّم همة کشورها ریختند علیه ایران ، نتوانستند در طی این هشت سال ایران را به زانو در بیاورند . چی شد ؟ چرا ایران به این عظمت رسیده است ؟ مایة شرف و عزّت ایران چی شد ؟ جز کربلا و حسین بن علی ؟ جز قرآن و عترت ؟ جز این مکتب اهل بیت ؟ اینها حقّ حیات به گردن ما دارند . و گرنه خدای ناکرده ما هم راهی می رفتیم که هندوها می رفتند . یا راهی می رفتیم که غربی ها می رفتند . آنها با داشتن همة پیشرفت های علمی الآن در این سیاهچال اند . ما که اینها را نداشتیم ! نگذاشتند داشته باشیم و نداریم ! ما جزء جهان سوّم ایم !
لذا وجود مبارک امام ششم فرمود : روز أربعین که شد‌ ، بدانید چرا ما در پیشگاه حسین بن علی خاضع ایم . به خدا عرض کنید : خدایا ! حسین بن علی نصیحت کرد ، سخنرانی کرد ، موعظه کرد ، نامه نوشت ، دستور داد ، اثر نکرد . دید هیچ چاره ندارد ، فقط خون می خواهد ، خون داد . وَ بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ ؛ « اِستنقاذ » را معمولاً برای نجات غریق می گویند . می گویند‌ : غریق را ، از کسی که دارد می سوزد ، در آتش غرق است یا در آب غرق است ، این را نجات بدهید . فرمود : حسین بن علی آن خون جگر اش را داد تا مردم را عالم کند ، تا مردم را عادل کند . عالم کند ، تزکیه کند .
همین دو کاری که انبیاء می کردند ؛ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَه (8). همین دو کار در زیارت أربعین آمده . انبیاء آمدند مردم را آگاه کنند و تربیت . بعضی ها جاهل اند ، عالم نیستند . بعضی عالم اند ، ولی عادل نیستند . انبیاء آمدند ما را عالمِ عادل کنند . یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَه یعنی ما را به مسائل دینی مان آشنا کنند ، وَ یُزَکّیهِمْ ، یعنی ما را وارسته کنند . وجود مبارک حسین بن علی هم خون داد تا مردم را از جهالت برهاند ، عالم بکند . تا مردم را عادل بکند . هم راه خود را ببینند و طی کنند ، هم راه کسی را نبندند . حالا روشن شد که چرا امام عسکری (سلام الله علیه) فرمود : زیارت أربعین یکی از علائم پنج گانة تشییّع مؤمنین است .
در چنین فضائی می بینیم خود سیّد الشهداء (سلام الله علیه) همین دو چیز را از خدا خواست . یکی معرفت ، یکی رغبت به آخرت . در دعاها به خدا عرض می کرد : خدایا ! اللّهُمَّ ارزقنِی فِی الآخِرَه حَتّی أعرِفَ مِنْ قَلبِی بِالزَّهادَهِ فِی الدُّنیاء . اللّهُمَّ ارزقْنِی بَصَراً فِی الآخِرَه (9). عرض می کرد : خدایا ! این دو چیز را به من بده ؛ من دربارة آینده و دربارة آخرت بصیر باشم ، آگاه باشم ، یک . دربارة آخرت راغب باشم ، علاقه داشته باشم ، دو . بعضی ها نمی دانند بعد از مرگ چه خبر است . بعضی ها می دانند ولی آن گرایش را ندارند ، آن کوشش را ندارند . عرض کرد : خدایا ! هم به من معرفت بده که من بفهمم آن عالم بعد از مرگ چه خبر است ، هم به من رغبت بده که با میل به طرف فضیلت حرکت کنم . اللَّهُمَّ ارزُقنِی الرَّغبَهَ‌ فِی الآخِرَهِ حَتّی أعرِفُ ذلِکَ مِنْ قَلبِی بِالزَّهادَهِ مِنّی فِی الدُّنیا . من از اینکه بفهمم نسبت به دنیا بی رغبت ام ، بی علاقه ام . نسبت به جاه ، نسبت به مقام ، نسبت به میز و پست بی علاقه ام ، می فهمم علاقه ام نسبت به آخرت است .
کسی نسبت به آخرت راغب است و نسبت به دنیا بی رغبت است که این دو تا کار را هم بکند ؛ یکی تلاش در تولید ، یکی قناعت در مصرف ! اینها وظیفه ای است که دین به ما آموخت . یعنی ما تا زنده ایم ، کار . هیچ کس حقّ ندارد بگوید من بازنشسته ام ! اگر کار علمی دارید ، اهل کتاب اید ، اهل نوشتن اید ، تا زنده اید قلم باید دستتان باشد . چیز بنگارید ، کتاب بخوانید ، عینک بر چشم کتاب بخوانید ، قلم در دست چیز بنویسید ، اگر اهل فرهنگ و فکر اید . اگر اهل کارید ، تا زنده اید کار . هیچ کس حقّ ندارد بگوید من بازنشستم ، بیکار ام . البته هر سنّی یک کاری دارد . گاهی انسان هشت ساعت کار می کند ، گاهی شش ساعت کار می کند ، گاهی یک ساعت کار می کند . هیچ کس در اسلام حقّ ندارد بگوید من بیکارم ! این یک ؛ تلاش در تولید .
دوّم : قناعت در مصرف . به ما گفتند : مانند ائمه تان باشید . مانند علی بن أبیطالب باشید . به فکر رفاه دیگران باشید . تا زنده اید کار کنید ، ولی در مصرف قانع باشید . یک انسان قانع ، عزیز است . جامعة تان را به خودکفا برسانید . شهرتان را لاأقل نیازمند به غیر نکنید ، بگذارید شهرتان در تمام امکاناتتان خودکفا باشد . این معنای رغبت در آخرت است . معنای رغبت در‌ آخرت بیکاری نیست . آن کسی که بیکار است ، آخرت را دارد خراب می کند . چون اوّلین سئوالی که بعد از مرگ از او می کنند ، می گویند : عمرت را چه کردی ؟ یک آدم بیکار از قبر نمی ترسد ، از قیامت نمی ترسد ، از سئوال و جواب نمی ترسد ، چون سئوال می کنند عمر را چه کار کردی ! این که نمی تواند بگوید من بی کار بودم ، مسجد بودم ، تسبیح می زدم که ! این که جواب نشد که ! اوّلین چیزی که از انسان در قبر سئوال می کنند این است که عمر را چه کار کردی ؟
علاقة به آخرت آدم را فعّال می کند . تا زنده است کار می کند . منتها طوری که به سلامت او ، به سنّ‌ او آسیب نرسد ولو یک ساعت در روز اگر پیرمرد است . و در مصرف قانع است ، برای اینکه این آیة سورة مبارکة نحل را که فرمود : فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیاتً طَیِّبَه (10)، از امام (علیه السَّلام) سئوال کردند حیات طیّب چیست ؟ فرمود : یکی از مصادیق حیات طیّب « قناعت » است . یک انسان قانع دارای حیات طیّب است .
وجود مبارک أبی عبد الله عرض کرد : خدایا ! مرا در امر آخرت بصیر کن تا به حسنات شوق داشته باشم ، تا از سیّئات فرار بکنم ، این مال معرفت آخرت . نسبت به آخرت مرا راغب بکن تا نسبت به امور دنیا بی رغبت باشم . کسی در امور آخرت با رغبت است که تلاش و کوشش کند تا زنده است . کسی نسبت به دنیا بی رغبت است که در مصرف قانع باشد . اینها دعاهای أبی عبد الله است . پس دعای او هم برای ما آموزنده است .
دعای او تنها این نیست که خدایا ! ما را بیامرز ! آئین زندگی و ادب زیستن را سالار شهیدان با دعا به ما یاد داد . چنین که سائر ائمه هم همین کار را کردند . و وقتی به وجود مبارک أبی عبد الله عرض می کردند : چرا اینقدر هراسناکی و بی تابی ، فرمود : کسانی در آخرت آرام اند که در دنیا اهل ترس از خدا باشند . لا یَأمَنُ مِنَ القِیامَه إلا مَنْ خافَ الله فِی الدُّنیا (11). کسانی در قیامت در اَمان اند که در دنیا از خدا بترسند . خوب ؛ این حسین بن علی بن أبیطالب که خون را داد تا ما هم عالم بشویم ، هم عادل ؛ این راه انبیاء را طی کرده است .
چون این زیارت أربعین را حتماً بخوانید ، این یک صفحه بیشتر نیست . بعد هم تدبّر کنید‌ ، کسی برای شما تفسیر کند این یعنی چه ! چون با فاء تفریع ذکر کرد . فرمود : حسین بن علی وارث همة انبیاء است ، پس این کار را کرده . فَأعذَرَتِ الدُّعاء وَ مَنَحَ النُّصح . معلوم می شود میراث انبیاء این است که انسان هم کارهای فرهنگی را انجام بدهد ، هم آنجا که لازم باشد شهادت داشته باشد . حالا ما ببینیم میراث انبیاء چیست ؟!
ما در جامعه ای زندگی می کنیم که همة ما مسلمان ایم . یک وظیفه نسبت به خودمان داریم ، یک . یک رابطه ای با رهبران دینی مان داریم و رهبران دینی ما با ما رابطه دارند ، دو . یک رابطه ای هم با بیگانگان داریم . فعلاً در این دو قسمت بحث است که ما نسبت به یکدیگر چگونه باشیم ، با رهبران دینی مان چگونه باشیم . چون رهبران دینی ما شاگردان رهبران الهی اند ، جانشینان رهبران الهی اند ، باید ببینیم انبیاء (علیهم السَّلام) چه راهی را داشتند .
وقتی خواستیم ببینیم انبیاء (علیهم السَّلام) چه راهی داشتند ، باید ببینیم معلّم انبیاء چه راهی را دارد . چون انبیاء شاگردان خدایند ، جانشینان و خلیفة خلفای الهی اند ، هر راهی را که خدا برای هدایت مردم به ما نشان داد و خودش برابر آن راه عمل می کند ، شاگردان او یعنی انبیاء و اولیای الهی می کنند ، شاگردان انبیاء و اولیای الهی یعنی علماء آن را می کنند و ما هم که متدیّنین به دین اسلام و علاقمند به قرآن و عترت ایم همان راه را باید ادامه بدهیم .
ذات أقدس إله وقتی بخواهد از هدایت مردم سخن بگوید ، آن راه و رسمی را که خودش اداره می کند ، راه « محبّت » است . فرمود : من برای هدایت مردم ، برای حفظ دین مردم ، برای استقرار نظام الهی یک افرادی را تربیت می کنم که هم من آنها را دوست دارم ، هم آنها من را دوست دارند . فَسُوفُ یَأتِی اللهُ بِقُومٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَه (12). فرمود : من دین خودم را به دست هر کسی نمی دهم . اگر بخواهم یک عدّه ای را گرفتار انتقام بکنم ممکن است به وسیلة دشمنی از دشمن ام انتقام بگیرم . این که خدا فرمود : إنّا مِنَ المُجرِمِینَ مُنتَقِمُون (13)، ما از تبهکاران انتقام می گیریم .
گاهی ممکن است خدا یک ظالمی را بر ظالم دیگر مسلّط بکند ، و انتقام بگیرد ولی سخن از هدایت نباشد‌ ، سخن از انتقام گیری باشد . اگر فرمود : إنّا مِنَ المُجرِمینَ مُنتَقِمُون ، در سوره انعام هم فرمود : نُوَلّی بَعضَ الظالِمینَ بَعضاً (14). ما بعضی از ظالم ها را بر بعضی دیگر مسلّط می کنیم که‌ آن گروه دوّم مظلوم هستند ولی مأجور نیستند . اجر نمی برند ، ولی مظلوم هستند . دیدید همین کویتی که امیرش امام راحل (رضوان الله علیه) را راه نداد ، ظالمانه امام را وادار کرد به برگشتن ، یک صدام ظالمی را بر امیر کویت مسلّط کرده است که امیر ظالم کویت مظلوم شد ، ولی مأجور نشد . هر مظلومی که مأجور نیست ! فرمود : وَ کذلِکَ نُوَلّی بَعضَ الظّالِمینَ بَعضاً . این از بحث کنونی ما بیرون است . امّا خدا اگر بخواهد یک عدّه ای را هدایت بکند ، یک نظامی را مستقر بکند‌ ، آن راه محبّت است . به دست محبوبان خود نظام را مستقر می کند . فرمود : فَسُوفَ یِأتِی اللهُ بِقُومٍ یُحِبُّهُمْ وَ بُحِبُّونَه . این گروه محبوبان خدایند‌ ، محبّان الهی اند . محبوبان خدا و محبّان خدا‌ ، اینها هستند که می توانند دین را حفظ بکنند .
این زیارت امین الله که إنْ شآءَ الله غالب شماها می خوانید ، مخصوصاً برادران طلبه سعی کنند و هر روز زیارت امین الله را بخوانند ، این هم یک صفحه بیشتر نیست . این را وقتی چند روز خواندید‌ و یک چند بار خواندید ، حفظ می شود . در حال رفتن از منزل به مدرسه ، یا از مدرسه به منزل هم می شود این زیارت را خواند . در زیارت امین الله ما به ذات أقدس إله عرض می کنیم : خدایا ! آن توفیق را به ما بده که ما مُحبّ تو باشیم ، محبوب دیگران . تو را دوست داشته باشیم ، دیگران هم ما را دوست داشته باشند . خدایا ! این نفوس ما را ، این أنفس ما را مُحِبَّهً‌ لَکَ ، مَحبُوبَهً‌ فِی أرضِکَ وَ سَمائِکَ (15). یعنی اگر شما در قرآن فرمودید : دین خودت را به دست کسانی حفظ می کنی که به تو علاقمند باشند ، یک . و مورد علاقة مردم هم باشند ، دو ؛ چون مردم حرف هر کسی را گوش نمی دهند . گوش دادن حرف یک شخص ، تا گرایش دل نباشد اثر ندارد . یک وقتی یک مراسمی است‌ ، یک جائی است ، انسان سخنرانی کسی را گوش می دهد . این دلیل نیست که آن حرف اثر کرد‌ ! مردم حرف کسی را گوش می دهند که به او علاقمند باشند . و به کسی علاقمند اند که بدانند راست می گوید . و کسی راست می گوید که‌آنچه می داند عمل بکند . ما اینچنین ایم . ما به کسی علاقمندیم که به معتَقَدات ما احترام بگذارد ، و عمل بکند . وگرنه ما به هر کسی علاقه نداریم . علاقه هم دست ما نیست . قرار داد هم نیست .
علاقه را ذات أقدس إله باید در قلب های ما القاء بکند . دل ما در گِرو کار کسی است که عالم باشد ، یک . عادل باشد‌ ، دو . وگرنه قلب ما به سمت او نخواهد رفت . هرچه هم ما تلاش و کوشش بکنیم . خوب ؛ این کار دست آدمی نیست . این چیزی نیست که آدم بخواهد با شرائط عادی فراهم بکند . این فقط از موهبت های الهی است .
ما در زیارت امین الله از ذات أقدس إله این دو چیز را می خواهیم ؛ می گوئیم : خدایا ! قلب ما را ، جان ما را طرزی قرار بده که خواهان تو باشد ، دوست تو باشد ، یک . محبوب مردم هم باشد ، دو . خوب این را ما برای چی در زیارت امین الله می خواهیم ؟ مُحِبَّهً‌ ، دوستار تو باشد ، مَحبُوبَهً‌ فِی أرضِکَ وَ سَمائَکَ . چرا ما در زیارت امین الله این دو چیز را از خدا می خواهیم ؟ برای اینکه این دو چیز ابزار کار ماست . خدا فرمود : من دین خودم را به دست کسانی زنده نگه می دارم که به من علاقمند باشد ، یک . مورد علاقة مردم هم باشد‌ ، دو . فَسُوفَ یَأتِی اللهُ بِقُومٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَه . خوب اگر کسی محبوب خدا بود‌ ، محبوب خلق خدا است . و اگر کسی محبّ خدا بود ، محبوب خداست . و اگر محبوب خدا بود ، محبوب خلق خدا هم هست . پس ما برای راه انبیاء این چیزها را لازم داریم .
الآن هشتاد شهید که حشرشان با انبیای الهی باشد ، اینها محبوب خلق اند ، محبّ خدا بودند‌ ، در راه دین خدا تلاش و کوشش کردند . انبیاء و اولیاء به اینها علاقمند اند . فرشتگان به اینها علاقمند اند . همة شما مؤمنین به اینها علاقمند اید و تا قیامت هم مؤمنین آینده به اینها علاقمند اند.
خوب ؛ پس ما ابزار کار را در این زیارت ها از ذات أقدس إله می خواهیم . این زیارت ها تنها برای این نیست که فقط یک ثوابی ببریم ! اینها فرهنگ ماست‌ ، اینها مکتب ماست‌ ، اینها درس زندگی کردن را به ما یاد می دهد . خوب حالا اگر اینچنین شدیم ، در جامعه با یکدیگر چگونه رفتار می کنیم ؟ یک . با رهبران مان چگونه رفتار می کنیم ؟ دو . اگر ما واقعاً اینچنین شدیم ، رابطة ما با خدای ما رابطة محبّت بود . یعنی محبّ خدا بودیم از یک سو ، محبوب خدا هم بودیم از سوی دیگر . قهراً موجودات دیگر هم به ما علاقمه مند اند . رابطه ای که ما نسبت به یکدیگر داریم ، یعنی جامعة اسلامی ؛ رابطة علاقه ، محبّت ، صمیمیّت ، نرمش و مانند آن است . رابطه ای هم که با خدایمان داریم ، آن را هم مشخّص خواهیم کرد .
در قرآن آیات فراوانی است که رابطة افراد مسلمان در یک جامعه را به خوبی تبیین می کند . یکی همین آیه است که اینها أذِلَّهً‌ عَلَی المُؤمِنینَ أعِزَّهً‌ عَلَی الکافِرین (16). یکی آیة سوره فتح و اینهاست که فرمود : رُحَمآءُ بِینَهُمْ ، أشِّدآءُ عَلَی الکُفّار رُحَمآءُ بِینَهُمْ (17). یکی هم آیة سورة حجرات است که إنَّمَا المُؤمِنونُ إخوَه (18). این آیات فراوان که سه نمونه اش را الآن به عرضتان رساندیم وقتی تحلیل می کنید ، می بینید قرآن کریم می گوید : افرادی که در جامعة اسلامی به سر می برند ، نسبت به یکدیگر نرم اند . ذَلُول اند ، نه ضلیل ! اَذِلَّهٍ‌ عَلَی المُؤمنِین . هیچ مسلمانی نسبت به کسی خواه مسلمان ، خواه غیر مسلمان ذلیل و خوار نیست . امّا مسلمان نسبت به مسلمان دیگر ذَلول است ، نرم است ، درشت و خَشن نیست . پس افراد جامعة اسلامی نسبت به یکدیگر ذَلول اند ، نرم اند . این یک . أعِزَّهٍ عَلَی الکافِرین.
این که شما می بینید مقام معظّم رهبری سیاست خارجی را چنین ترسیم می کند بر اساس مصلحت ، حکمت و عزّت برای همین است . چون همة این حرف ها شاگرد قرآن اند دیگر . قرآن می فرماید : شما با جهان رابطه داشته باشید ، چه رابطة سیاسی ، چه رابطة اقتصادی ، چه رابطه های دیگر ، امّا عزیز باشید . عزیزانه رابطه داشته باشید نه ذلیلانه ! أعِزَّهٍ عَلَی الکافِرینَ أذِلَّهٍ‌ عَلَی المُؤمِنین . نسبت به یکدیگر نرم باشید . اگر بر فرض یک کسی یک چیزی گفت ، تحمّل بکنید . چون برادر ایمانی شماست . امّا نسبت به دیگران اینچنین نباشید . با عزّت برخورد کنید . أعِزَّهٍ عَلَی الکافِرین ، أذِلَّهٍ‌ عَلَی المُؤمِنین . این کسانی که محبّ خدا و محبوب خدایند ، این دو چهره را هم دارند . نسبت به یکدیگر نرم اند ، نسبت به دیگران فولاد .
فرمود : رابطه با خارج داشته باش ، ولی فولاد منش باش ! نسبت به یکدیگر رابطه داشته باش ، امّا مثل آب روان باش ! نسبت به داخلی آب باش ، مایة حیات باش ، روان باش ، نرم باش ؛ نسبت به خارج فولاد ! أعِزَّهٍ عَلَی الکافِرین ، أضِلَّهٍ‌ عَلَی المُؤمِنین . در آن بخش هم فرمود : أشِدّآءُ عَلَی الکُفّار ،‌ رُحَمآءُ بَینَهُمْ‎ . نسبت به کافرها خیلی سرسخت ، فولاد . نسبت به یکدیگر نرم ، ملایم ، اهل گذشت‌ و مانند آن .
طائفة سوّم آیاتی است ، آنچه در سورة مبارکة حجرات آمده که إنَّمَا المُومِنُونَ إخوَه . خوب ؛ فرمود : برادری یک ، ذَلول بودن دو ، رحیم بودن سه . پس ما در جامعه ای زندگی می کنیم که وظائف ما این است . رهبران ما هم با ما همین رابطه را دارند . اگر می بینید امام راحل یا خلف صالح اش همین راه را طی می کنند ، برای اینکه اینها شاگردان انبیایند و ذات أقدس إله در قرآن کریم وصف انبیاء ، مخصوصاً خاتم شان را (علیهم آلاف التحیّه والثناء) به این سبک می ستاید .
می فرماید : این پیامبر می دانید نسبت به شما چیست ؟ این حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالمُؤمِنینَ رَئُوفٌ رَحِیم (19). این خیلی علاقمند است که شما مؤمن بشوید . خوب پدر تمام تلاش و کوشش این است که پسرش هَدر نرود ، بیراهه نرود . فرمود : این پدر شماست . حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالمُؤمِنینَ رَئُوفٌ رَحِیم . این مظهر خداست . در قرآن کریم فرمود : إنَّ الله بِعِبادِهِ رئوف و رحیم است . همان وصفی که خدا برای خودش ذکر کرد ، برای پیغمبر اش ذکر می کند . چون پیغمبر شاگرد خداست ، مخلوق خداست ، بندة خداست ، خلیفة خداست . خوب بندة خدا باید کار خدا را بفهمد و بکند دیگر . وگرنه بندة هوی می شود . او شاگرد خداست . مخلوق باید ببیند خالق او چه کار می کند . عابد باید ببیند معبود او چه دستور می دهد .
خود ذات أقدس إله وقتی خود را معرفی می کند ، می فرماید : من نسبت به مؤمنین رئوفم ، مهربانم . در آیة دیگر می فرماید : پیغمبر هم نسبت به مؤمنین به دستور من رئوفٌ رحیم ، بِالمُؤمِنینَ رَئُوفٌ رَحیم . غُصّه می خورد اگر خدای ناکرده ما بیراهه رفتیم . اگر پسر او حسین بن علی است که جان اش را داد برای اینکه ما را عالم و عادل کند .شما می بینید خیلی جریان کربلا سرمایه گذاری شده ! خیلی سرمایه گذاری شده ! کار کوچکی نبود . تمام این سرمایه ها در همین زیارت أربعین اشاره شده که بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حِیرَهِ الضَّلالَه .
آنگاه در چنین نظامی هم مردم به یکدیگر علاقمند اند ، بر اساس مهربانی حرکت می کنند ؛ هم رابطة مردم و رهبری ، رابطة محبّت و دوستی است و هم همة ما می دانیم که این دو نعمت ، یعنی نعمتی که ماها نسبت به یکدیگر داریم ، نعمتی که رهبران ما نسبت به ما دارند و ما نسبت به رهبران داریم که این نعمت ، نعمت محبّت است ؛ این نه ارزان به دست می آید ، نه در دست کسی است . این سرمایه مثل معدن نیست که انسان کَند وکاو کند ، از دل خاک در بیاورد . دل اینچنین نیست ، مثل گِل نیست ! این سرمایة ملّی و دینی در آسمانها نیست که کسی با سفینه های با سرنشین یا بی سرنشین از کُرات دیگر به عنوان سوغات بیاورد . این فقط در دلهاست و دلها هم به دست هیچ کس نیست ، فقط به دست خداست . و کشور را هم هدایت های دل اداره می کند .
شما می بینید ذات أقدس إله محبّت را ، محبّت را ، وحدت را ، اتّحاد را در قرآن فرمود : من به عنوان بهترین نعمت به شما دادم . بعد به پیغمبر فرمود : تو اگر همة ذخائر زمین را ، تمام معدن ها را بخواهی رایگان بین مردم تقسیم بکنی که دلهای مردم به یکدیگر علاقمند بشود ، اینچنین نیست . ولو این تقسیم به دست توی پیغمبر باشد ! اینچنین نیست . لُو اَنفَقْتَ مَا فِی الأرضِ جَمیعاً مَا ألَّفْتَ بَیْنَهُمْ (20). فرمود : اگر همة معادن و ذخائر زمین را توی پیغمبر با دست خودت بین مردم تقسیم بکنی که اینها محبّت داشته باشند ، وحدت داشته باشند ، متّحد باشند ، این شدنی نیست . چون دل را که با طلا و نقره نمی شود جمع کرد ! فرمود : اگر همة طلاهای روی زمین را به دست توی پیغمبر بخواهی تقسیم بکنی که مردم به یکدیگر علاقه پیدا کنند ، این شدنی نیست . چون قلب از فرا طبیعت است ، نه طبیعت ! چیزی که فرا طبیعی است از طبیعی فتوا نمی گیرد . فرمود : هُوَ الَّذِی ألَّفَ بِینَ قُلُوبِهِمْ ألَّفَ بِیْنَهُمْ . خداست این کار را می کند .
حالا که روشن شد قلب فقط به دست خداست ، و روشن شد مردم وقتی موفّق اند که با هم باشند و روشن شد که وحدت ملّی مهم ترین ذخیره ای است که نه در زمین هست ، نه در آسمان ، فقط در دست خداست ، حالا روشن می شود که چرا خلیل خدا‌ ، ابراهیم پیغمبر (علی نَبِیّنا وَ آلِهِ وَ‌ عَلَیهِ السَّلام) به خدا عرض کرد : خدایا ! دلهای مردم را متوجّه ذرّیة من بکن ! فَاجعَلْ اَفئِدَهً مِنَ‌ النّاسِ تَهوِی إلِیْهِم (21).
ما الآن در شرائطی هستیم که دشمن بیکار ننشسته ! از هر طرف منتظر یک فرصت است . چه کار بکنیم که همانطوری که در انقلاب موفّق شدیم ، در جنگ هشت ساله موفّق شدیم ، در دوران سازندگی الحمد لله موفق بودید و بودیم ، چه کار کنیم این توفیق همچنان بماند ؟ این راه اش چی است ؟ بهترین راه اش را خلیل خدا به ما آموخت . ببینید ابراهیم خلیل چه دعا کرد ؛ ما از دعا ، از عَرض اَدب به پیشگاه اهل بیت ، از گرامیداشت قرآن و عترت غفلت نکنیم ! اینها سرمایه های اصلی مملکت است .
وجود مبارک خلیل حقّ می دانید چندین کار مهم کرد ؛ خوب آن تبر گرفتن ، آن بت شکنی بی سابقه داشتن مال ابراهیم خلیل بود . فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً (22)، همه را تکّه تکّه کرده ، بت ها را . بعد هم گفتند : آتش عمیق انباشته کنید ، ابراهیم را بسوزانید‌ . گفت : بسوزانید ! حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَکُمْ (23). دیدند اثر نکرد . خوب ؛ از یک طرف وجود مبارک خلیل حقّ هر چه را که خدای سبحان به او گفت ، کرد . گفت : پسر باید قربانی کنی ، گفت : چشم ! منتها خدا فرمود : بَس است . باید کعبه بسازی ، عرض کرد : چشم ! بت ها را بشکنی ، ریز ریز کنی ، گفت : چشم ! در آتش بروی به عنوان آزمون ، چشم ! همة این کارها را کرد .
آیا کسی که این کارها را می کند به تنهائی می تواند یک نظامی اداره کند ؟ می تواند یک حکومتی داشته باشد ؟ فرمود : نه . کعبه ساختن لازم است ، ولی کافی نیست . بت شکنی کردن لازم است ، ولی کافی نیست . تا مردم با تو نباشند این دین نمی ماند . خوب چه کار کنم مردم با من باشند ؟ فرمود : دعا کن ! چی دعا کنم ؟ دعا کن دلهای مردم را خدا متوجّه اسلام بکند . این دعای خلیل خداست ! فَاجعَلْ اَفئِدَهً مِنَ النّاسِ تَهوِی إلِیْهِمْ . عرض کرد : خدایا ! کعبه را ساختم ، امّا کی بیاید طواف بکند ؟ کی به طرف کعبه نماز بخواند ؟ بت ها را شکستم ، کی جلوی بت سازی و بت فروشی و بتکده را دوباره بگیرد ؟ و راه مرا ادامه بدهد ؟
تا مردم ابراهیمی نیندیشند و حسینی فکر نکنند ، نظام اسلامی نمی ماند . و این هم خریدنی نیست . قابل خرید و فروش نیست . این فقط با دعاست . لذا وجود مبارک خلیل خدا از ذات أقدس إله به عنوان مسئلت و دعا ، عرض کرد : خدایا ! دلهای عدّه ای از مردم را به طرف فرزندان من متوجّه بکن ! همه که نیستند بالأخره در جهان … ؛ آتش که را بسوزد گر بُولهب نباشد ؟!‌ بالأخره یک ابولهب هائی هستند . امّا یک عدّه ای قابل هدایت و جذب اند . و این با دعا حلّ می شود .
بنابراین ما هم باید آدم خوب باشیم ، همة ما هم باید خوب باشیم ، هم در کنار خوبی های ما از خدا بخواهیم که دلهای مردم متوجّه رهبر و نظام باشد . اگر اینچنین شد ، إنْ شآءَ الله این نظام به دست صاحب اصلی اش که ولی عصر است می ماند . اگر خدای ناکرده ما مشکلی داشتیم یا دعا نکردیم که دلهای مردم متوجّه نظام و رهبری بشود ، ممکن است خدای ناکرده آسیب ببینیم . حالا روشن شد که ائمه چه حقّی نسبت به ما دارند ؟ سری هم به هند بزنید ، ببینید هند چه خبر است . سری هم به اروپا بزنید ، ببینید اروپا چه خبر است . بعد برگردید خودتان را ببینید ، ببینید در بهشت هستید ، آنگاه بدانید حسین بن علی نسبت به ما چه حقّی دارد !
سیّد الشهداء فرمود : من قَتیل اشک هایم !! آنکه دل را متوجّه کربلا می کند ، نام مبارک أبی عبدالله و آشنا شدن به آن مصیبت و ریزش اشک است . حالا که أربعین شد ، زینب کُبری به کربلا رسیده است ، می بینید مشابه همان حرفی را از برادر می طلبد که خودش به برادر گفته است . زینب کبری ؛ یک وقتی هم در همین مسجد چند سال قبل به عرضتان این مصیبت را رساندم ؛ که در أربعین زینب کبری همان حرفی را دارد که در روز یازدهم هنگام خداحافظی آن حرف را دارد ، منتها به عکس . در روز یازدهم ،‌ موقع خداحافظی وقتی این دخترک دید زینب کبری در کنار این نَعش خیلی بی تابی می کند ، گاهی سر به آسمان می کند ، گاهی با پیغمبر حرف می زند ، گاهی با أمیر المؤمنین حرف می زند . عرض کرد : این نَعش کی است ؟ عمّه ! هذا نَعشُ مَنْ ؟ خود زینب کبری هم از اوّل به نعش بی سر و پیکر آغشته به خون أبی عبدالله عرض کرد که : أأنْتَ أخی وَابنَ اُمّی ؟ تو برادر منی ؟ کاری که خواهر برادر را نشناسد ! این را در روز یازدهم … . الآن که به زیارت کربلا بر می گردد ، شاید اینچنین بگوید : عرض کند : یا أبا عبدالله ! کاری با تو کردند که من تو را نشناختم ، امّا آنقدر مصیبت بر من وارد شد که اگر تو هم مرا ببینی ، مرا نمی شناسی ! من می گفتم : آیا تو حسین منی ؟ تو اگر الآن مرا می بینی ، می گوئی : آیا تو زینب منی ؟ …

پی نوشت ها:

(1) سورة نحل / آیة 125
(2) سورة انعام / آیة 26
(3) سورة مریم / آیة 97
(4) سورة فرقان / آیة 52
(5) سورة توبه / آیة 73
(6) مفاتیح الجنان / زیارت أربعین
(7) مفاتیح الجنان / زیارت أربعین
(8) سورة آل عمران / آیة 164
(9) کشف الغُمّه / جلد 2 / صفحة 63 ـ وَ عَنی راشِدِ ابنِ أبی روح الأنصاری ، قال : کانَ مِنْ دُعاءِ الحُسین بن علی (ع) : اَللًّهُمَّ ارزُقنِی الرَّغبَهَ فِی الآخِرَه حَتّی أعرِفَ صدق ذلِکَ فِی قَلبِی بِالزَّهادَهِ مِنّی فِی دُنیایْ ، اَللّهُمَّ ارزُقنِی بَصَراً فِی اَمرِ الآخِرَه …
(10) سورة نحل / آیة 97
(11) بحار الأنوار / جلد 44 / صفحة 193
(12) سورة مائده / آیة 54
(13) سورة سجده / آیة 22
(14) سورة انعام / آیة 129
(15) مفاتیح الجنان / زیارت امینُ الله
(16) سورة مائده / آیة 54
(17) سورة فتح / آیة 29
(18) سورة حجرات / آیة 10
(19) سورة توبه / آیة 128
(20) سورة انفال / آیة 63
(21) سورة ابراهیم / آیة 37
(22) سورة انبیاء / آیة 58
(23) سورة انبیاء / آیة
68


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:41 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

سیف بن عمیره گوید که سؤال کردم از صفوان و گفتم که علقمه بن محمد این دعا را براى ما از حضرت باقر علیه السلام روایت نکرد بلکه همان زیارت را حدیث کرد صفوان گفت که وارد شدم با سید خودم حضرت صادق علیه السلام به این مکان پس بجا آورد مثل آنچه را که ما بجا آوردیم در زیارت و دعا کرد به این دعا هنگام وداع بعد از اینکه دو رکعت نماز گزاشت چنانچه ما نماز گزاشتیم و وداع کرد چنانچه ما وداع کردیم پس صفوان گفت که حضرت صادق علیه السلام به من فرمود که مواظب باش این زیارت را و بخوان این دعا را و زیارت کن به آن پس بدرستیکه من ضامنم بر خدا براى هر که زیارت کند به این زیارت و دعا کند به این دعا از نزدیک یا دور اینکه زیارتش مقبول شود و سعیش مشکور و سلامش به آن حضرت برسد و محجوب نماند و حاجت او قضا شود از جانب خداى تعالى به هر مرتبه که خواهد برسد و او را نومید برنگرداند اى صفوان یافتم این زیارت را به این ضمان از پدرم و پدرم از پدرش على بن الحسین علیهم السلام به همین ضمان و او از حسین علیه السلام به همین ضمان و حسین علیه السلام از برادرش حسن علیه السلام به همین ضمان و حسن از پدرش امیر المؤمنین علیه السلام با همین ضمان و امیر المؤمنین علیه السلام از رسول خدا صلى الله علیه و آله با همین ضمان و رسول خدا صلى الله علیه و آله از جبرئیل با همین ضمان و جبرئیل از خداى تعالى با همین ضمان و به تحقیق که خداوند عز و جل قسم خورده به ذات مقدس خود که هر که زیارت کند حسین علیه السلام را به این زیارت از نزدیک یا دور و دعا کند به این دعا قبول مى‏کنم از او زیارت او را و مى‏پذیرم از او خواهش او را به هر قدر که باشد و مى‏دهم مسئلتش را پس بازنگردد از حضرت من با ناامیدى و خسار، و بازش گردانم با چشم روشن به برآوردن حاجت و فوز به جنت و آزادى از دوزخ و قبول کنم شفاعت او را در حق هر کس که شفاعت کند حضرت فرماید جز دشمن ما اهل بیت که در حق او قبول نشود قسم خورده حق تعالى به این بر ذات اقدسش و گواه گرفته ما را بر آنچه که گواهى دادند به آن ملائکه ملکوت او پس جبرئیل گفت یا رسول الله خدا فرستاده مرا به سوى تو به جهت سرور و بشارت تو و شادى و بشارت على و فاطمه و حسن و حسین و امامان از اولاد تو علیهم السلام تا روز قیامت پس مستمر و پاینده باد مسرت تو و مسرت على و فاطمه و حسن و حسین و امامان علیهم السلام و شیعه شما تا روز رستخیز پس صفوان گفت که حضرت صادق علیه السلام با من فرمود اى صفوان هر گاه روى داد از براى تو به سوى خداى عز و جل حاجتى پس زیارت کن به این زیارت از هر مکانى که بوده باشى و بخوان این دعا را و بخواه از پروردگار خود حاجتت را که برآورده شود از خدا و خدا خلاف نخواهد فرمود وعده خود را بر رسول خود به جود و امتنان خویش و الحمد لله مؤلف گوید که در نجم ثاقب در ذیل حکایت تشرف جناب حاج سید احمد رشتى به ملاقات امام عصر ارواحنا فداه در سفر حج و فرمایش آن حضرت به او که چرا شما عاشورا نمى‏خوانید عاشورا عاشورا عاشورا و آن حکایت را ما إن شاء الله بعد از زیارت جامعه کبیره نقل خواهیم کرد شیخ ما ثقه الاسلام نورى رحمه الله فرموده اما زیارت عاشورا پس در فضل و مقام آن بس که از سنخ سایر زیارات نیست که به ظاهر از انشاى و املاى معصومى باشد هر چند که از قلوب مطهره ایشان چیزى جز آنچه از عالم بالا به آنجا رسد بیرون نیاید بلکه از سنخ احادیث قدسیه است که به همین ترتیب از زیارت و لعن و سلام و دعا از حضرت احدیت جلت عظمته به جبرئیل امین و از او به خاتم النبیین صلى الله علیه و آله رسیده و به حسب تجربه مداومت به آن در چهل روز یا کمتر در قضاى حاجات و نیل مقاصد و دفع اعادى بى‏نظیر و لکن احسن فواید آن که از مواظبت آن به دست آمده فایده‏اى است که در کتاب دار السلام ذکر کردم و اجمال آن آنکه ثقه صالح متقى حاج ملا حسن یزدى که از نیکان مجاورین نجف اشرف است و پیوسته مشغول عبادت و زیارت نقل کرد از ثقه امین حاج محمد على یزدى که مرد فاضل صالحى بود در یزد که دائما مشغول اصلاح امر آخرت خود بود و شبها در مقبره خارج یزد که در آن جماعتى از صلحا مدفونند و معروف است به مزار به سر مى‏برد و او را همسایه‏اى بود که در کودکى با هم بزرگ شده و در نزد یک معلم مى‏رفتند تا آنکه بزرگ شد و شغل عشارى پیش گرفت تا آنکه مرد و در همان مقبره نزدیک محلى که آن مرد صالح بیتوته مى‏کرد دفن کردند پس او را در خواب دید پس از گذشتن کمتر از ماهى که در هیئت نیکویى است پس به نزد او رفت و گفت من مى‏دانم مبدا و منتهاى کار تو و ظاهر و باطن ترا و نبودى از آنها که احتمال رود نیکى در باطن ایشان و شغل تو مقتضى نبود جز عذاب را پس به کدام عمل به این مقام رسیدى گفت چنان است که گفتى و من در اشد عذاب بودم از روز وفات تا دیروز که زوجه استاد اشرف حداد فوت شد و در این مکان او را دفن کردند و اشاره کرد به موضعى که قریب صد ذرع از او دور بود و در شب وفات او حضرت ابى عبد الله الحسین علیه السلام سه مرتبه او را زیارت کرد و در مرتبه سوم امر فرمود به رفع عذاب از این مقبره پس حالت ما نیکو شد و در سعه و نعمت افتادیم پس از خواب متحیرانه بیدار شد و حداد را نمى‏شناخت و محله او را نمى‏دانست پس در بازار حدادان از او تفحص کرد و او را پیدا نمود از او پرسید براى تو زوجه‏اى بود گفت آرى دیروز وفات کرد و او را در فلان مکان و همان موضع را اسم برد دفن کردم گفت او به زیارت ابى عبد الله علیه السلام رفته بود گفت نه گفت ذکر مصایب او مى‏کرد گفت نه گفت مجلس تعزیه‏دارى داشت گفت نه آنگاه پرسید چه مى‏جویى خواب را نقل کرد گفت آن زن مواظبت داشت به زیارت عاشورا


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:36 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

اول: در فضایل خاصه آن حضرت جامعیت آن است نسبت به سایر اعمال، بدانکه خداوند حکیم علیم از روی حکمت و مصلحت تکلیف نموده است [بندگان] را به اعمال مخصوصه از واجبات و مندوبات، که هر یک را در حصول قرب آثاری است مخصوصه، مانند غذای ابدان از حیثیت طعم و خواص، و هر یک ثمره دیگری را ندارد، و از این جهت بعضی از فضلا گفته اند که: شخص نباید اقتصار کند بر افضل عبادات مستحبی، زیرا که خصوصیات دیگر از او فوت می شود.
ولی این عمل زیارت، جامع خواص جمیع عبادات است از واجبه و مندوبه، قولیه است و فعلیه، بدنیه و قلبیه، هر چند مسقط واجبات نمی شود به جهت مصالحی که محل ذکر نیست، و بیان مطالب آن است که افضل اعمال نماز است که عمود دین است، و به زیارت حاصل می شود از دو جهت:
اول اینکه مشتمل است بر نماز در نزد قبر آن سرور، که ثواب آن مضاعف است به غیر نهایت. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 83)
دوم اینکه هفتاد هزار ملک در نزد آن قبر شریف مشغول نمازند که ثواب نماز هر یک معادل است با نماز هزار هزار نفر بنی آدم، چنانکه در اختیار است، و ثواب آن همه به جهت زوار است. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 56)
و اما زکات، پس در هر زیارتی ثواب هزار زکات قبول شده است. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 18)
و اما حج، که افضل اعمال است حتی نماز، زیرا که در آن نماز هم هست، پس هر زیارت معادل عمره است با یک حج، یا دو، یا ده، یا بیست، یا بیست و دو، یا هشتاد، یا صد، یا صد هزار، یا وضع هر قدمی حجی و رفعش عمره، چنانکه در روایات است. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 28، حدیث 45)
و در خبر بشیر دهان است در فضل زیارت عرفه، که چون شخص غسل کند در کنار فرات، و روانه شود به سوی قبر شریف و عارف به حق آن جناب باشد، پس به هر قدمی که برمی دارد و می گذارد صد حج قبول و صد عمره مقبول خواهد داشت. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 87)
و در بعضی از روایات است یک حج با پیغمبر خدا، یا دو، یا ده، یا سی، یا پنجاه، یا صد، و در بعضی ثواب حج خود رسول خدا، چنانکه در روایت سابقه از عایشه، هر آخرش مذکور است که ثواب نود حج از حجهای پیغمبر خدا با عمره اش بر او می دهند. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 35)
و این اختلافات به حسب مراتب زوّار است، از جهت قوت ایمانشان، و درجات معرفتشان به حق ائمه هدی، خصوصاً سیدالشهداء علیه السلام، و مقدار به قینشان به فضیلت آن حضرت، و خصایص او، که از آن است خصوصیت قول جدش: «و أنا من حسین» : [من نیز از حسینم]. و از فروع آن است اینکه زیارت او معادل با حج پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم است، و شاید جهتش آن باشد که چون زایر از روی شوق و محبت آن سرور، و محبت حضرت
پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به سوی زیارت رود، پس بیت الله حقیقی را زیارت نموده است، به قلبی که مناسب است با قلب پیغمبر خدا در محبت و ارتباط، پس چون حاضر شود نزد قبر او، یا از دور قلب خود را متوجه آن حضرت نماید، و زیارت کند با دل شکسته، پس گویا به قلب پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم توجه نموده است به آن حضرت، و چون شنیدی که پیغمبر خدا بر آن حضرت رقت نمود در وقتی که به پشت آن سرور سوار شد در حال سجود، که او را از پشت به زیر نیاورد، بلکه صبر کرد تا خود به زیر آید. (بحارالانوار جلد 43، صفحه 283)
پس اگر تصور نمائی در وقت زیارتش که آن حضرت از ضربت نیزه صالح بن وهب به زمین افتاد، (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 55)
و جبران قلب او را نمائی به سلام، پس آن مانند آن است که پیغمبر خدا، قصد او را نموده باشد و چون آن سرور افضل است از بیت الله، نود مقابل به جهت سری که بر ما معلوم نیست، از این جهت ثواب نود حج پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم خواهد داشت.
و اما صدقه، پس زیارت آن حضرت ثواب هزار صدقه مقبول دارد به مقتضای روایت صحیحه. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 18)
و اما روزه پس در زیارت ثواب هزار روزه داراست. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 18)
و اما اعانت در سبیل الله، پس در زیارت، ثواب هزار شهید است از شهدای بدر (بحارالانوار، جلد 98،صفحه های 37 و 104)
بلکه در خودش شهید محشور خواهد شد. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه های 37 و 104)
و اما عتق، پس در زیارت، ثواب آزاد کردن هزار بنده است در راه خدا. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 43)
اگر پیاده باشد به هر قدمی که بردارد یا بگذارد، ثواب آزاد کردن یک بنده از اولاد اسماعیل خواهد داشت به مقتضای اخبار. (بحارالانوار جلد 98، صفحه 36)
و اما ذکر و تسبیح، پس خداوند خلق می کند از عرق زوار هفتاد هزار ملک که تسبیح و تقدیس خدا کنند، (مستدرک الوسائل ، جلد 2، صفحه 204)
و در آن است ثواب ذاکران خدا از ملائکه مقربین.
و اما صله رحم و احسان به مؤمنین، پس در زیارت صله رسول خدا است که والد حقیقی است و احسان است به آن
حضرت و به حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیها السلام و حضرت حسن علیه السلام و حضرت حسین علیه السلام. (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 207)
و اما اطعام ایتام و مساکین، پس زیارت او به منزله آب دادن است به تشنگان اهل بیتش، و اطعام است به ایشان، و اما زیارت مؤمنین و اکرام ایشان، پس زیارت آن حضرت زیارت سید مؤمنین است، و موجب اکرام و تعظیم است.
و اما قرض الحسنه، پس قرض دادن به مؤمن مضطر قرض دادن به خدا است، پس چگونه است قرض دادن به امام مؤمنین که مضطر و غریب وطن بوده، و همه خلق از او گرفتند، حتی اینکه جسد شریفش را در بیابان انداختند، و کسی نزد او نمی رفت، پس هرگاه تو قصد او نمائی و به زیارتش روی، البته قرض بزرگی است برخدا، که نمی دانم ثوابش را چند برابر خواهد داد، کریمی که وعده کرده است به کسانی که به او قرض الحسنه بدهند.
و اما عیادت مریض که اگر کسی آن را ترک کند خداوند در محشر او را عتاب نماید که ای چرا به عیادت بنده من نیامد ی در وقتی که مریض شدم؟ (بحارالانوار، جلد 78، صفحه 219)
پس زیارت آن حضرت چون تأمل کنی عیادت است نه از برای بیمار به تب، یا دردسر، بلکه آن عیادت مجروح عطشان، و مکروب لهفان، بلکه عیادت مقطع الاعضاء، و مرضض الاعضاء است، چنانکه منقول است که حضرت زهرا علیها السلام را در خواب دیدند که به این مضمون نوحه می نمود: ای دو چشم اشک بریزید و جاری باشید و خشک نشوید از برای میتی که در زمین کربلا سینه اش را خرد نمودند، (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 227)
پس چون به قصد زیارتش روی، قصد عیادتش نما که به ثواب پرستاری مریض و عبادت فائز شوی.
و اما تجهیز مؤمن به خصوص مؤمن غریب، که تجهیز او فضیلتش بی منتها است، پس زیارت آن حضرت در حکم تشییع جنازه آن سرور، و تغسیل و تکفین آن بدن مطهر است، و دفن آن جسد انور در قلب خود به اعتبار توجه قلبی به آن قبر شریف .
و اما ادخال سرور در قلب مؤمنین که از افضل اعمال است و سبب نجات از اهوال است، (بحارالانوار، جلد 71، صفحه 290)
پس در فضل زیارت وارد است که اگر می دانست زائر، که چه سروری داخل می شود بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و امیر المؤمنین علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها و ائمه هدی علیهم السلام و جمیع شهداء و چه قدر در حق او دعا خواهند کرد، و چه ثوابها در دنیا و آخرت به جهت او مقرر می شود، هر آینه دوست می داشت که همیشه خانه خود را در آن جا قرار دهد، یا اینکه هرگز در خانه خود نماند. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 14، حدیث 15)
دوم : در فضائل زائرین آن حضرت
در فضائلی که از برای زائر است به حسب حالات، و آن شانزده فضیلت است:
یکی: در حالت نیت رفتن به زیارت، چنانکه از حضرت صادق علیه السلام مروی است که خداوند را ملائکه ای است که موکلند به قبر امام حسین علیه السلام پس چون کسی قصد زیارت آن مظلوم نماید خداوند گناهان او را به ایشان می دهد، پس چون یک گام برداشت همه آن گناهان را محو کنند، پس به گام دوم حسنات او را مضاعف نمایند، و همچنین در گام سوم و چهارم، و هکذا تا اینکه بهشت او را واجب شود، و چون بعد از نیت غسل کند ندا دهد او را خاتم انبیاء که: ای مهمان خدا بشارت باد تو را که رفیق من خواهی بود در بهشت، و ندا کند او را حضرت علی علیه السلام که: من ضامنم که حاجات شما روا شود، و از راست و چپ او باشند تا مراجعت نماید. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 64)
سوم: هر گاه چیزی صرف نماید در مهیا کردن اسباب زیارت، پس به هر درهمی به قدر کوه احد حسنات به او دهند، و اضعاف او را به او رد کنند، و بلاها از او دفع شود، و در روایت ابن سنان است که به هر درهم به او دهند هزار، هزار و هزار تا ده مرتبه، و رضای خدا و دعای پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و امیر المؤمنین و ائمه هدی علیهم السلام از برای او بهتر است. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 50، حدیث های 1و 2)
چهارم: چون از منزلش بیرون آمد ششصد ملک از شش جهت به مشایعت او آیند. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 68)
پنجم: چون به راه افتد بر هر چه قدم گذارد در حقش دعا کند. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 15) و به هر گامی هزار حسنه برایش نوشته شود (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 142) و اگر در کشتی شود و کشتی مضطرب گردد ندا رسد خوش به حال شما که بهشت از برای شما است (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 36) و اگر سوار باشد پس به هر گامی که مرکوبش بردارد هزار حسنه از برایش نوشته می شود. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 25)
ششم: هرگاه آفتاب بر او تابد گناهانش را تمام کند چنانکه آتش هیزم می خورد. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 15)
هفتم: هر گاه از شدت گرما یا حرکت عرق کند، پس در مزار کبیر مروی است که به هر عرقی هفتاد هزار ملک خلق می شود که از برای زوار آن حضرت استغفار می نمایند تا روز قیامت.
هشتم: چون از فرات غسل کند به جهت زیارت بریزد گناهان ایشان، و ندا کند ایشان را خاتم انبیاء که: بشارت باد شما را که رفیق من خواهید بود در بهشت، و امیرالمؤمنین علیه السلام گوید که: من ضامن قضاء حوائج و رفع بلا از شما هستم در دنیا و آخرت چنانکه گذشت.
نهم: چون به راه افتد بعد از غسل بنویسد خدا از برایش به هر قدمی که بردارد یا بگذارد صد حج مقبول، و صد عمره مقبوله، و صد عمره مقبوله، و صد جهاد که در پیش روی پیغمبر خدا کرده باشد با بدترین دشمنان او. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 78)
دهم: چون نزدیک کربلا رسد جند صنف از ملائکه به استقبال او آیند، که از آن جمله چهار هزار ملکند که به یاری آن حضرت آمدند در روز عاشوراء، و مأمور شدند که در همان زمین بمانند، و از آن جمله هفتاد هزار ملک، و غیر آن که در عنوان ملائکه مذکور شود. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه های 61 ـ 62)
یازدهم: چون زیارت کند حضرت را نظر کند به او آن جناب، پس دعا کند در حقش، و خواهش نماید از پدر و جدش که از برای او طلب مغفرت نمایند (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 64) پس ملائکه از برایش دعا کنند و همه انبیاء و مرسلین، و نوشته شود از برایش ثواب جمیع عبادات، چنانکه گذشت، و مصافحه کنند با او ملائکه، و مهری بر صورتش زنند از نور عرش که این است زائر قبر حسین علیه السلام فزند خاتم انبیاء و سید شهداء علیه السلام. (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 179)
دوازدهم: چون خواهد مراجعت نماید به وطنش متابعت کنند او را چند صنف از ملائکه خصوصاً جبرئیل، و میکائیل و اسرافیل، و همان چهار هزار ملک، و هفتاد هزار که گذشت، و بالخصوص دو ملک به نزد او آیند، و به او گویند: ای ولی خدا آمرزیده شدی و تو از حزب خدا و رسول صلی الله علیه و آله وسلم و اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هستی، والله که آتش را به چشم نخواهی دید و تو را نخواهند خورد، و منادی ندا کند که: خوشا به حال تو که بهشت از برای تو است. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 24)
سیزدهم: هر گاه وفات نماید بعد از زیارت الی یک سال یا دو سال، آن ملائکه بر جنازه اش حاضر شوند، و از برایش طلب مغفرت نمایند، (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 15) و حضرت امام حسین علیه السلام او را زیارت کند در حال موت یا در شب اول قبر. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 16).
پس ای کسانی که در قبر غریب و تنها خواهید بود، و به وحشت آن مبتلا خواهید شد، و کسی به زیارت شما نخواهد آمد، که با شما مواجهه نماید، بلکه اگر کسی به زیارت شما بیاید، نزدیک قبر شما خواهد ایستاد به فاصله دو زراع خاک و گل، پس هر گاه زیارت کنی امام حسین علیه السلام را، البته آن حضرت در آن حال به زیارت تو آید به طریق مواجهه، و بر تو سلام خواهد کرد، پس آیا دیگر وحشتی و خوفی از برای تو باقی خواهند ماند؟ و هر چند بیشتر زیارت کرده باشی، و شوقت به او زیاده باشد او هم مکرر به زیارت تو خواهد آمد، و تو را انس خواهد داد.
چهاردهم: هر گاه زائر در بین راه بمیرد، پس در خبر است از حضرت صادق علیه السلام که ملائکه در تشییع جنازه او حاضر می شوند، و کفن و هنوط از بهشت از برای او می آورند، و بر او نماز می گذارند، و از ریحان بهشت در زیر او فرش می کنند، و زمین از اطراف او در قبر گشاده می شود از هر سمت به قدر سه میل، و دری از بهشت به سوی قبرش می گشایند که از روح و ریحان آن بر او داخل می شود تا روز قیامت. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 78)
پانزدهم: هر گاه در بین راه به او اذیتی رسد از حبس یا ضرب، پس در خبر است از حضرت صادق علیه السلام که به
عوض هر روزی که حبس شود، یا غمی به او رسد، فرحی در قیامت به او خواهد رسید، راوی عرض کرد که اگر بعد از حبس او را بزنند به جهت قصد زیارت؟ فرمود: به عوض هر زدنی یک حوری به او دهند، و به عوض هر دردی هزار هزار حسنه به او داده شود و هزار هزار گناه از او محو گردد، و هزار هزار درجه از برایش بلند شود، و از کسانی باشد که در قیامت هم هم صحبت با پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم خدا باشند تا مردم از حساب فارغ شوند، و حمله عرش با او مصافحه نمایند، و به او گویند: هر حاجت که می خواهی بخواه، و ضارب او را بیاورند به مقام حساب، و بدون سؤال و جواب بازوی او را بگیرند و ببرند به نزد ملکی، پس شربتی از حمیم جهنم و شربتی از غسلین به او دهند، و او را بر کوههای آتش مقام دهند، به او گویند بچش آنچه را از برای خود مهیا کردی به دست خود، که مهمان خدا و رسول را زدی، و اذیت نمودی، پس آن مضروب را نزد جهنم آورند، و بگویند نظر نما و ببین زنده خود را، و آن چه به او رسیده است از عذاب الهی، آیا سینه ات شفا یافت، و به قصاص خود رسیدی؟ می گوید: حمد خدا را. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 79)
شانزدهم: هرگاه در راه زیارت کشته شود، پس در حدیث حضرت صادق علیه السلام مروی است، که فرمود به اول قطره ای که از خونش ریخته شود جمیع گناهانش آمرزیده شود، و ملائکه طینت اصلیه [او را می شویند] تا اینکه پاک شود مانند طینت انبیاء، از آن چه با او مخلوط بوده است از طینت کفار، و قلب او را بشویند تا اینکه منشرح گردد، و مملو شود از ایمان، و ملاقات نماید خدا را پاک و پاکیزه، از جمیع معاصی و صفات رذیله، و شفاعت او را قبول نمایند در حق اهل بیتش، و هزار نفر از برادرانش، و ملائکه با جبرئیل و ملک الموت بر او نماز کنند، و کفن و حنوط او را از بهشت بیاورند، و قبر او را وسیع نمایند، و چراغها در قبرش روشن کنند، و دری از بهشت به سوی او گشایند، و ملائکه تحفه ها از بهشت به جهت او بیاورند، و بعد از هیجده روز او را به حظیره قدس بالا برند، پس با اولیاء خدا باشد تا نفخه صور او را دریابد، و بعد از نفخه دوم از قبر بیرون آید، پس اول کسی که با او مصافحه کند پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم خدا باشد و امیر المؤمنین علیه السلام و اوصیاء و بشارتش دهند، و بگویند: با ما باش، پس او را بر حوض بدارند، پس آب بیاشامد، و به هر که بخواهد بدهد. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 79)
سوم: زیارت آن حضرت، موجب آمرزش گناهان
جهت سوم: آن که زیارت آن حضرت خالص می کند شخص را از گناه، خالص کردن مخصوصی، که از آن تعبیر شده است در قریب به چهل حدیث صحیح، به این مضمون که خداوند می آمرزد گناهان گذشته و آینده او را (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 21ـ 28)، و در احادیث دیگر است که می شود مانند روزی که از مادر متولد شده (بحارالانوار، جلد98 صفحه 20)، یا مثل جامه چرکی که آن را بشویند و پاک کنند (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 19)، و عجب آن است که در خبر است که این مطلب به همان گام اول حاصل می شود، و بعد به گامهای دیگر مقدس و مصفا می شود تا اینکه به مرتبه لیاقت مناجات الهی می رسد، که خداوند به او می گوید، ای بنده من سؤال نما تا عطا کنم
(بحارالانوار، جلد 98، صفحه 24)، و در روایتی ملکی به نزد او می آید بعد از نماز زیارت، و می گوید: خاتم انبیاء به تو سلام رسانید و می فرماید: گناهان گذشته تو آمرزیده شد، پس عملت را از سر گیر. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 27).
چهارم: شفاعت زوّار در حق دیگران
جهت چهارم: اینکه سبب خلاص دیگران هم می شود، چنانکه سیف تمار از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که شفاعت زائر قبول می شود در حق صد نفر که همه مستحق جهنم شده باشند (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 77)، و در اخبار دیگر است که به ایشان می گویند: هر کس را بخواهید دست او را بگیرید و داخل بهشت نمائید. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 27)
پنجم : ثواب دائمی
جهت پنجم: هر عملی منقطع می شود هر چند ثوابش بماند مگر زیارت امام حسین علیه السلام که خودش منقطع نخواهد شد تا روز قیامت، چنانکه صفوان از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که چون شخص به زیارت امام حسین علیه السلام بیرون رود، هفتاد هزار ملک از اطرافش به مشایعت آیند و همراه او باشند، پس چون زیارت نمود آن حضرت را، منادی ندا کند که آمرزیده شدی پس عملت را از سر گیر، و چون مراجعت نماید مشایعت کنند او را تا منزل، پس او را وداع کنند، و بعد همیشه به زیارت او آیند، تا وفات کند، آن گاه هر روز به زیارت امام حسین علیه السلام روند، ثوابش از برای آن شخص باشد. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 68)
ششم : رسیدن به محالات
جهت ششم: اینکه شخص از آن می رسد به چیزی که مستحیل است وقوع آن از شخص، که حج با پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم خداست، چنانکه در روایات بسیار است، که از آن جمله است روایت موسی بن قاسم حضرمی که گفت: چون حضرت صادق علیه السلام در اول خلافت منصور لعنة الله علیه به نجف آمد، فرمود: ای موسی برو به نزد شاهراه پس نظر کن شخصی از جانب قادسیه می آید، به او بگو که در اینجا یکی از اولاد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تو را می طلبد، و او را همراه خود به نزد من آور، گفت: پس رفتم و ایستادم بر سر راه در گرمای سختی، و منتظر شدم تا اینکه خسته شدم، و نزدیک بود که مخالفت آن حضرت نمایم، و برگردم. ناگاه دیدم کسی از دور پیدا شد، گویا مردی است که بر شتری سوار باشد، پس چون نزدیک آمد، ابلاغ پیغام نمودم، اطاعت نمود همراه من روان شد، چون نزدیک رسیدم، شترش را خوابانید و به نزد حضرت آمد، من هم در خیمه ایستادم می شنیدم کلام ایشان را، پس حضرت فرمود: از کجا می آیی؟ عرض کرد: از اقصی بلاد یمن، فرمود: از فلان بلد؟ عرض کرد: بلی، فرمود: از برای چه کار آمده ای به اینجا؟ عرض کرد: از برای زیارت امام حسین علیه السلام، فرمود: هیچ حاجتی نداشتی مگر زیارت آن حضرت؟ عرض کرد: بلی آمدم که زیارت کنم او را، و نماز کنم نزد او، و سلام کنم بر او، و برگردم به نزد اهل خودم فرمود: چه می بینید در آن؟ عرض کرد: می بینم در آن برکت را در جان، و مال، و اهل و اولاد، و معاش، و قضاء حوائج خود، فرمود: آیا از فضیلت زیارت آن حضرت از برای تو بگویم؟ عرض کرد: بفرما، ای فرزند رسول، فرمود: به درستی که زیارت امام حسین علیه السلام مساوی است با یک حج مقبول با پیغمبر خدا، آن مرد تعجب کرد، فرمودند: بلی به خدا، بلکه دو حج قبول شده با رسو ل صلی الله علیه و آله و سلم خدا، باز تعجب نمود حضرت زیاد فرمود تا اینکه رسید به سی حج قبول شده با حضرت خاتم انبیاء. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 39 حدیث 40)
هفتم: ثواب حج پیغمبر
جهت هفتم: اینکه شخص می رسد به چیزی که محال است که واقع شود فی نفسه، و آن این است که حج شخص، خود حج پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شود، و این معنی در زیارت وارد است. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 35)
هشتم: خداوند، زائرین را ناامید نمی کند
جهت هشتم: آن که خداوند قسم یاد نموده است که زائر را ناامید نکند، چنانکه از حضرت امام محمد باقر علیه السلام مروی است، که فرمود: چون حسین علیه السلام در کربلا کشته شد در حالتی که تشنه و مکروب و محزون بود، پس خداوند قسم یاد نمود که هر مکروبی یا مغمومی یا گناه کاری یا تشنه ای یا صاحب دردی و مرضی نزد قبر او رود، و دعا کند، و توسل جوید به آن بزرگوار، البته غمش و کربش را زایل نماید، و حاجتش را روا کند و گناهانش را بیامرزد، و روزیش را زیاد نماید. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 46)
نهم: نظر کردن خدا به زائر او
جهت نهم: خصوصیت مخصوصه ای است، که در روایتی وارد شده ، که هر گاه زائر در آنجا شب را بیدار باشد و روز را در زحمت باشد، خداوند به او نظر نماید، که به آن نظر بهشت اعلی از برایش واجب شود. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 12)
دهم : زیادتی عمر و رزق
جهت دهم: تأثیرات مخصوصه ای است در زیارت، از آن جمله زیادتی عمر و رزق است. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 47)
و در زیارت عرفه وارد است که آن سبب اطمینان قلب است در عقائد حقه (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 86)، و این اثر بالاتر از همه آثار است، زیرا که همه بر این توقف دارند و از آن جمله آن که جمیع بدیها و مرگهای بد را دفع می
نماید. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 48)
و در ضمان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم خدا داخل می نماید چنانکه در پانزده حدیث مذکور است که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم ضامن است که هر کس زیارت کند حسین علیه السلام را یا پدرش، یا مادرش یا برادرش را، اینکه روز قیامت او را زیارت کند از هولها و شدائد آن، خلاص نماید او را. (بحارالانوار، جلد 97، صفحه 142)
یازدهم: در فضائل عجیبه زیارت آن حضرت
جهت یازدهم: در فضایل عجیبه آن است، از آن جمله اینکه زیارت آن حضرت الآن افضل است از زیارت ائمه در حیاتشان، مثلاً هر گاه حضرت صادق علیه السلام در حیات بود و تو به زیارت او می رفتی، و با او سخن می گفتی، و او با تو سخن می گفت به فضیلت زیارت حسین علیه السلام الان نمی رسید چنانکه ابن ابی یعفور روایت نموده که عرض کردم به حضرت صادق علیه السلام، چون به زیارتش رفتم که شوق زیارت تو مرا به این زحمت و مشقت انداخت، که به خدمت آمدم، فرمود: شکایت از خدا نکن، چرا نرفتی به زیارت کسی که حق او بر تو عظیم تر است از حق من؟ راوی می گوید: این کلام بر من سخت تر آمد از آنکه فرمود: حسین علیه السلام ابن علی علیه السلام، هرگاه به زیارت او رفته بودی، و دعا می کردی و شکایت حال خود می کردی بهتر بود. (بحارالانوار، جلد 97، صفحه های 140 ـ 142)
و از آن جمله: آن که حضرت باقر علیه السلام به زیارت زوار آن حضرت می رفتند، چنانکه حمران روایت کرده که زیارت نمودم قبر امام حسین علیه السلام را، و چون برگشتم به منزل، حضرت باقر علیه السلام نزد من تشریف آوردند با عمر بن علی بن عبدالله بن علی، و فرمودند: ای حمران هر کس زیارت کند قبور شهیدان آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به جهت تقرب به خدا، بیرون رود از گناهان مثل روزی که از مادر متولد شده. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 20)
و از جمله: عجائب فضائلش آن است که نظرهای رحمت الهی نسبت به زوار خصوصیتی دارد، چنانکه در خبر می فرماید بعد از ذکر نظرهای رحمت الهی در هر روز و خداوند به آن نظر می آمرزد زوار حسین علیه السلام را به خصوص با اهل بیتش، و هر که را شفاعت کند هر چند مستحق جهنم باشد. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 27)
و از لطایف آن فضایل: آن است که زوار را در دخول بهشت خصوصیتی است، که باید پیش از دیگران به بهشت روند چهل سال (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 26) و هر چیزی تبرک می جوید به زوار آن حضرت و نظر به او می کند، و امید خیر دارد در آن نظر به جهت برکت نظری که به قبر آن سرور نموده است. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 74)
و از غرائب فضائلش آن است که از اخبار بسیار ظاهر می شود که هنوز تمام فضائل زیارت بیان نشده است از برای مردم، چنانکه در خبر صحیح است که اگر مردم بدانند فضل زیارت امام حسین علیه السلام را بالتمام، هر آینه خواهند مُرد از شوق. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 18)
و در خبر دیگر است، که اگر بدانند فضل آن را، هر آینه بیایند به نزدش از بلاد بعیده به چهار دست و پا، مانند راه رفتن اطفال. (بحارالانوار، جلد 97، صفحه های 390 ـ 399)
باب دوم: در فضائل خاصه زیارت آن حضرت
باب دوم در فضیلت خاصی است از برای زیارت که سزاوار است که تنها ذکر شود به جهت خصوصیتی که در آن است، و بیانش محتاج است به تقدیم مقدمه، پس بدانکه آن چه در ثواب اعمال حسنه مذکور می شود، و خواص آنها، همه بیان مقتضی است، مثل خواص ادویه، و از برای هر یک موانعی هم هست که مانعند از ترتب اثر، و آن منافات با ثبوت مقتضی ندارد، مثلاً سرکه انگبین بالخاصیه قاطع صفراء است، لکن گاهی مانعی در بدن هست، از مرضی، یا غذائی که پیش خورده، یا بعد می خورد، پس قطع صفراء نمی کند، هر چند باز آن را قاطع صفراء می گویند، و همچنین است، خواص اعمال حسنه، زیرا که در مقابل هر خاصیتی، مانعی هست، که آن خاصیت را گاهی بالکلیه زایل می کند، و گاهی آن را کم می کند، و به این جهت حالات مردم در حشر مختلف می شود پس بعضی اشخاص هستند، که از برای ایشان، مقداری از ایمان و اعمال هست، که در اول احتضار از عذاب آسوده هستند، و بعضی بعد از عذاب احتضار، خلاص می شوند، و بعضی در برزخ قدری معذب شده، بعد نجات می یابند، و بعضی در اول محشر، و بعضی در اثنای آن، و بعضی بعد از آن، و بعضی بعد از دخول در جهنم و بعضی مخلد می مانند در آن به جهت زوال ایمان، نعوذ بالله منه و این حرف در جمیع اعمال حسنات جاری است.
چون این مقدمه معلوم شد، پس بدانکه از برای زیارت حسین علیه السلام فضیلت مخصوصی است، که از همه فضایل بالاتر است، زیرا که اگر مانع از تأثیر آن در شخص باشد، پس ممکن نیست که جمیع آثار آن را رفع نماید، بلکه لااقل به قدر نجات باقی خواهد ماند، زیرا که طرق آن بسیار، و محال آن بی شمار است، پس اگر مانعی از یکی پیدا شود مقتضی دیگر ظاهر گردد، و همچنین.
توضیح مطلب: آن است، که هر یک از اعمال حسنه، ظهور اثر آن در مقام خاصی است، از نشأت برزخ، یا آخرت پس هر گاه مانعی منع نماید از اثرش در آن محل مقرر، دیگر بالمره اثرش تمام می شود، و در مقام دیگر ظاهر نمی شود، اما زیارت حسین علیه السلام پس باطل نمی شود اثر آن بالمره بلکه در محل دیگر ظاهر می شود، چنانکه از مجموع روایات معلوم می گردد، بلکه در روایتی تصریح به آن شده است، و این مطلب را جابر انصاری در وقتی که به زیارت اربعین آمد، بیان نمود. (بشارةالمصطفی صفحه 75)
کجایند زوار حسین بن علی علیهما السلام؟
و تفصیل کیفیت آن چنین است، که اگر از برای زائر، آن ثمرات و فوائد حاصل شود پس از دنیا بیرون رود، مانند روزی که از مادر متولد شده است و یا اینکه رسیده باشد به اعلا علیین و کروبین، پس هنیئا له، که نعمتی از آن بالاتر نمی شود.
و اگر موانعی از گناهان در او باشد، که به این مراتب نرسد، و با گناه از دنیا رود، پس امید هست، که امور او در وقت مرگ، یا اول برزخ اصلاح شود به برکت زیارت آن حضرت، و اگر از آن هم تأخیر افتد به جهت بزرگی گناهانش، پس امید است که آن حضرت به زیارت او آیند در ایام برزخ، به حسب استعداد و قابلیتش (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 16)، و اگر از آن هم محروم شود، به جهت شدت موانع، پس چون محشر کبری شود، و پیغمبر خدا با جبرئیل به تفتیش زوار آیند، امید است، که او را به علامت مهر پیشانی شناخته، خلاصش نمایند. (بحارالانوار، جلد 45، صفحه های 182 ـ 183)
و اگر این قابلیت هم رفته، و آن علامت از ظلمت ذنوب محو شده است، پس باز امید نجات او [هست به طریق دیگر] چون ندا رسد: کجایند شیعه آل محمد صلی الله علیه و آله؟ پس جماعتی برخیزند که عدد ایشان را کسی نمی داند، مگر خدا، باز ندا رسد: که کجایند زوار حسین بن علی علیه السلام؟ پس جمعی برخیزند، پس خطاب شود، که بگیرید دست هر کس را که بخواهید، و داخل بهشت نمائید، پس هر نفری دست هر کس را بخواهد می گیرد، حتی اینکه شخصی به او می گوید: که من یک روز پیش پای تو برخاستم به جهت تعظیم تو، پس دست او را می گیرد و کسی مانع او نمی شود (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 27)، و اگر این قابلیت در او نباشد، و قابل هم نباشد، که کسی دست او را بگیرد، پس باز امید خلاص او هست، به نداء دیگر، که در حدیثی از حضرت صادق علیه السلام وارد است، که چون روز قیامت شود، منادی ندا [کند] که کجایند زوار حسین بن علی علیه السلام؟ پس جماعت بسیاری برخیزند، که عدد ایشان را کسی نداند، مگر خدا، پس خطاب به ایشان رسد که: مقصود شما از زیارت قبر حسین علیه السلام چه بود؟ عرض کنند که: به جهت محبت رسول خدا، و علی مرتضی، و فاطمه زهرا و ترحم بر آن حضرت، که آن همه زحمت به او رسید، خطاب رسد که: اینک محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی و فاطمه و حسن و حسین حاضرند، پس به آنها ملحق شوید، و داخل در زیر علم رسول صلی الله علیه و آله و سلم خدا شوید، که در دست علی است، پس می روند و در اطراف علم می باشند. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 21)
کیفیت وارد شدن حضرت زهرا سلام الله علیها به محشر
و بیانش آن است که: در آن روز حضرت فاطمه سلام الله علیها به کیفیت مخصوصی وارد محشر می شود، که در برش حله کرامت است، که از آب حیات به عمل آمده (بحارالانوار، جلد 43، صفحه 221)، و به روی آن هزار حله بهشتی است، که بر آنها به خط سبز نوشته، و بالای سرش قبه ای است از نور الهی، که ظاهرش از باطنش پیدا، و باطنش از ظاهرش هویدا است، و بر سرش تاجی است از نور که هفتاد رکن دارد، هر رکنی مرصع است به در، و یاقوت، و نور می دهد مانند ستاره درخشان، و بر ناقه ای سوار است از ناقه های بهشت، که پاهای آن از زمرد سبز است، و دمش از مشک اذفر، و چشمانش از یاقوت احمر (بحارالانوار، جلد 43، صفحه 219)، و مهارش از مروارید تر، که طول آن به یک فرسخ است (بحارالانوار، جلد 43، صفحه 223) و آن مهارش به دست جبرئیل است، و فریاد می کند: بپوشید چشمهای خود را که اینک دختر خاتم انبیاء عبور می نماید، و بر آن ناقه هودجی است از طلا، که آن مکرمه در آن است، و به استقبالش می آیند از جانب بهشت دوازده هزار حورالعین، که از برای احدی استقبال ننموده اند و نخواهند نمود، و همه بر مرکوب های بهشتی سوارند، که بالهاشان از یاقوت، و زمام از مروارید تر، و زین آنها از درّ، و زین پوش از سندس، و رکاب از زبرجد باشد، و در دست هر حوریه مجمره ای است از نور، و بر فرق آنها تاجهای جواهر است (بحارالانوار، جلد 43، صفحه 224)، پس به استقبال او آید مریم دختر عمران، با هفتاد هزار حوریه، و خدیجه با هفتاد هزار ملک، که در دستشان علمهای تکبیر است، و حوا، و آسیه با هفتاد هزار حوریه، پس منبری از نور برایش نصب نمایند، که هفت پله دارد، و ما بین پله تا پله دیگر، صفوفی از ملائکه است (بحارالانوار، جلد 43، صفحه 226) و با آن مکرمه است رختهای خون آلود، و پیراهن غرقه به خون امام حسین علیه السلام (بحارالانوار، جلد 43، صفحه 224) پس عرض کند: خدایا، می خواهم ببینم حسن و حسین را، پس مصور شود از برای او حسین علیه السلام، به حالتی که سر در بدن ندارد، و خون از رگهای او جاری است (بحارالانوار، جلد 42، صفحه 226)، پس چون آن حالت را ببیند نعره ای زند (بحارالانوار، جلد 43، صفحه 222) و خود را از ناقه به زیر اندازد (بحارالانوار، جلد 43، صفحه 219) و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و ملائکه همه نعره زنند. (بحارالانوار، جلد 43، صفحه 222)


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:35 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

کیفیت وارد شدن امام حسین علیه السلام به محشر
و در خبر است که امام حسین علیه السلام خود بیاید، در حالتی که سرش را در کف گرفته، و چون حضرت فاطمه علیها السلام او را ببیند، نعره زند که تمام اهل محشر گریه در آیند (بحارالانوار، جلد 43، صفحه 221)، پس پیراهن امام حسین علیه السلام را بر سر دست گیرد، و عرض کند، خدایا، این پیراهن فرزند من است (بحارالانوار، جلد 43، صفحه 224)، یعنی ببین که چگونه از ضرب شمشیر، و نیزه، و تیر سوراخ سوراخ است، یا اینکه خدایا، این پیراهن را هم بر بدنش نگذارند، و او را عاری، و بر روی زمین انداختند، پس خداوند عادل منتقم انتقام کشد از کشندگان آن حضرت و اولاد ایشان و اولاد ایشان، که راضی به فعل پدران خود بودند، به اقسام عذاب، پس چندین مرتبه ایشان را بکشند، بعد زبانیه سیاهی از جهنم بیرون آید، و ایشان را برچیند، مانند مرغی که دانه را برمی چیند، و ببرد ایشان را به سوی جهنم. (بحارالانوار، جلد 43، صفحه 226)
و بعد از این مقامات خصوصیتی از برای آن مکرمه است در مقام شفاعت، که محل حاجت ما است، که ندا می رسد: ای فاطمه هر حاجت که داری بطلب، عرض می کند که: شیعیان خود را می خواهم، خطاب می رسد: که بخشیدم همه را، عرض می کند: شیعیان اولادم را می خواهم، خطاب می رسد: که بخشیدم ایشان را، عرض می کند، شیعه شیعیان خود را می خواهم خطاب می رسد که: روانه شو، پس هر که به تو پناه برده با تو خواهد بود پس روانه شود به سوی بهشت، و همه ایشان به همراه او بروند. (بحارالانوار، جلد 43، صفحه 227)
پس ای گروهی که زیارت کرده اید فرزند آن مکرمه را، و یاری نموده اید او را در گریه، اگر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از اول دست تو را نگیرد، و در وقت ندای اول بر نخواستی، پس در این شفاعت عظمی، یا شیعه، تو را شامل است، و اگر نه، شیعه شیعه خواهی بود، و اگر آن هم نیستی، پس پناه به او خواهی برد، و کدام پناه بهتر از زیارت فرزند او، و گریه بر آن حضرت است، پس گمان ندارم که از این مقام محروم شوی، و به همراه آن مکرمه روانه نشوی، و اگر از این حرمان هم ترسانی به جهت کثرت معاصی، و مأیوس باشی از نجات در این حالت، و احتمال بدهی که لابد تو را به جهنم خواهند برد، پس باز مأیوس مباش ای زائر، که لابد آن حضرت خواهد آمد و تو را از آتش نجات خواهم داد، چنانکه در خبری فرموده است که: هر کس مرا زیارت کند البته او را زیارت خواهم کرد بعد از موت و اگر او را در آتش بیابم از آن بیرونش می آورم (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 16)،و این آخر درجات خلاص است از برای ادنی زوار، که گناه ایشان بسیار عظیم است.
باب سوم: صفات خاصه از برای زوار
باب سوم در بیان صفات خاصه که از برای زوار حاصل می شود و آن بسیار است:
یکی آنکه: خداوند به ایشان مباهات می کند بر حمله ی عرش و بر ملائکه مقربین، و می فرماید: ببینید زوار قبر حسین علیه السلام را که به جانب او می روند با شوق. (بحارالانوار ،جلد 98، صفحه 75)
دیگر اینکه: خداوند نظر رحمت به سوی ایشان می نماید. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 85)
دیگر دلیل محبت حسین علیه السلام است. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 4)
دیگر از جمله محدثین خداوند است در عرش. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 73)
دیگر آنکه در علیین نوشته می شود. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 70)
دیگر در بهشت در جوار پیغمبر خدا و ائمه هدی علیهم السلام خواهد بود و در یک سفره با ایشان طعام می خورد. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 66)
دیگر اگر شقی باشد مبدل می شود به سعید. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 20)
دیگر از کروبین شمرده می شود. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 88)
دیگر آنکه از یاوران حضرت فاطمه سلام الله علیها است زیرا که آن حضرت هر روز حضرت حسین علیه السلام را زیارت می نماید. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 75)
دیگر آنکه اعضای او، از صورت و چشم و قلب، محل دعای حضرت صادق علیه السلام می شود زیرا که آن حضرت در سجده دعا می فرماید که: خدایا رحم کن بر ان صورت ها که مالیده بر قبر حسین علیه السلام و رحم نما بر آن چشم ها که اشک از آنها می ریزد، و رحم کن آن دل ها را که بر ما می سوزد، و رحم کن بر آن نعره که به جهت ما بلند می شود. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 8)
دیگر آنکه زائر امانت حضرت صادق علیه السلام است که می فرمود: خدایا من آن بدنها را به تو امانت سپردم تا اینکه به من رد نمائی در نزد حوض. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 8)
دیگر زائر آن حضرت، زائر خدا و رسول است. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 76)
دیگر آنکه هر کس در بهشت درجه ای دارد آرزو می کند که کاش از زوار حسین علیه السلام بودم، از بس کرامتهای مخصوصه مشاهده می نماید در حق زوار. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 72)
باب چهارم: اجرهای مخصوص برای زوار
باب چهارم: در اجر مخصوصی است و صفت خاصی که بر زیارت آن حضرت مترتبند و شایسته است که علیحده ذکر شود. اما اجر خاص عجیب، پس آن است که صدوق و سید ابن طاووس و کفعمی و مؤلف مزار کبیر به طرق معتبر روایت کرده اند که نویسندگان اعمال حسنه مشغول نوشتن حسنات می شوند به جهت زوار از وقتی که عزم می کند بر زیارت تا روز قیامت. (بحار جلد 98 صفحه 164)
پس آن از جمله اعمال صالحه مستمر است، نه اینکه درحکم مستمر باشد مانند باقی صالحات جاریه، و از آن بالاترین باقیات صالحات است.
و آنها همه علاوه است بر آن صفات خاصه، که حاصل می شود از برای زائر، حتی نظر به خصوصیت متولی قبض روحش، و از عجائبی که عقل را حیران می نماید [ آن است ]، که در آن: شانزده فضیلت [ است ]، که هر یک بالاتر از صد فضیلت است، و یکی از آنها آن است که به هر کلمه ای از کلمات زیارت، عطا می شود به او نصیبی از رحمت خدا، (بحار جلد 98 صفحه 163) و عجیب تر آن که اینها همه بعض اجر و ثواب اوست و آن زیارت شریفه ای است، که حضرت صادق علیه السلام سؤال نمودند از شخصی که چقدر است فاصله فیما بین مقام تو و قبر امام حسین علیه السلام؟ عرض کرد: فدایت شوم یک روز و بعض روز، فرمود: آیا به زیارتش می روی؟ عرض کرد: فدایت شوم یک روز و بعض روز، فرمود: آیا به زیارتش می روی؟ عرض کرد: بلی، فرمود: آیا بشارت دهم تو را؟ آیا خوشحال کنم تو را به بعض ثواب آن؟ عرض کرد: بلی فدایت گردم، فرمود: بدان که هر گاه شخص مشغول مهیا کردن اسباب سفر زیارت می شود اهل آسمانها اظهار خوشحالی می نمایند، پس چون از منزلش بیرون آید، سواره یا پیاده، موکل می کند خدا به او چهار هزار ملک را، از ملائکه، که صلوات می فرستند بر او، تا وقتی که برسد به آن محل شریف.
پس چون رسیدی به آن مقام کریم پس بایست بر در، و بگو این کلمات را که از برای تو است به هر کلمه سهمی از رحمت خدا، عرض کرد: چیست آن کلمات؟ فرمود: بگو: « السلام علیک یا وارث آدم صفوة الله السلام علیک یا وارث نوح نبی الله السلام علیک یا وارث ابراهیم خلیل الله السلام علیک یا وارث موسی کلیم الله السلام علیک یا وارث عیسی روح الله، السلام علیک یا وارث محمد حبیب الله صلی الله علیه و آله، السلام علیک یا وارث وصی رسول الله السلام علیک یا وارث الحسن الرضی، السلام علیک یا وارث فاطمة بنت رسول الله السلام علیک أیها الشهید الصدیق السلام علیک أیها الوصی البار التقی السلام علیک و علی الارواح التی حلت بفنائک و أناخت برحلک السلام علی ملائکة الله المحدقین بک اشهد أنک قد اقمت الصلوة و اتیت الزکوة و أمرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و عبدت الله مخلصا حتی أتاک الیقین و السلام علیک و رحمة الله و برکاته». پس روانه شو، که از برای تو است، به هر قدمی که برداری، یا بگذاری، مثل ثواب شهیدی که در راه خدا به خون خود آغشته شده باشد، چون به قبر رسیدی دست خود را بر قبر گذار، و بگو «السلام علیک یا حجة الله فی سمائه و أرضه» پس مشغول نماز می شوی، که از برای تو است به هر رکعتی که در نزد او بکنی ثواب هزار حج، و هزار عمره، و عتق هزار بنده و هزار جهاد در راه خدا با پیغمبر مرسل، پس چون خواهی مراجعت نمائی، منادی تو را ندا کند، که اگر کلام او را بشنوی هرگز مفارقت نخواهی نمود، می گوید: خوشا به حال تو ای بنده خدا که غنیمت بردی، و به سلامت شدی، و گناهان تو آمرزیده شد، پس عمل را از سر گیر، و اگر در آن شب، یا آن روز، یا آن سال وفات نماید، خداوند قبض روح او نماید، و اگر بماند ملائکه فرود آیند نزد او، و به همراه او باشند، و از برایش استغفار نمایند، و بر او صلوات فرستند تا به منزلش رسد، آن گاه عرض کنند، خداوند این بنده تو به زیارت فرزند دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم رفته و مراجعت نموده پس، تکلیف ما چیست؟ خطاب رسد که بایستید در خانه او، و تسبیح و تقدیس کنید مرا، و ثواب آن را از برای او بنویسید تا روز وفاتش، پس به تجهیز او حاضر شوند، و نماز بر او کنند، پس عرض کنند: خداوندا، دیگر تکلیف ما چیست؟ خطاب رسد که در نزد قبر او بمانید، و تسبیح و تقدیس کنید، و ثواب آن را از برای او بنویسید تا روز قیامت. (بحار جلد 98 جلد 163ـ164)
و اما صفت مخصوصی که از برای زائر حاصل می شود، که شایسته است آن را مستقل ذکر [ کنیم ]، آن است که کسی که به زیارت حسین علیه السلام رود هر آینه خدا را در عرش زیارت کرده است. (بحار جلد 98 صفحه 76)
و این کنایت از نهایت قرب است به خدا، و ترقی به درجات کمال.
و از این بالاتر، آن است که به آن دریافته می شود خدا، مر زائر را، به جهت اینکه در خبر وارد است: «که خداوند متعال آن حضرت را در هر شب جمعه زیارت می کند». (بحار جلد 98 صفحه 60)
پس اگر کسی به زیارت رفته باشد[ او به زیارت خداوند ] رفته است، معلوم است که زیارت خداوند کنایه است از افاضه رحمت مخصوصه به آن حضرت، پس اگر کسی آن را ادراک نماید محروم از آن رحمت نخواهد شد، و لا محاله نصیبی از ان خواهد یافت، و زیارت او خداوند را کنایه است از کمال قرب، و چون این دو امر جمع شودحاصل می شود، خصوصیتی از مراتب شمول رحمت، که مافوق آن متصور نیست، و در روایت دیگر است، که هر کس بخواهد که در قیامت نظر نماید به سوی خدا پس بسیار به زیارت امام حسین علیه السلام برود. (بحار جلد 98 صفحه 77)
پس اینها سه عبارت شدند، یعنی زیارت خدا، و زیارت با خدا، و نظر به سوی خدا، و آن کنایه است از نهایت آنچه از برای مخلوق تصور می شود از ترقی به سوی درجات قرب، و از این جهت برای این صفت باب مستقلی قرار دادم.
باب پنجم: احکام خاص برای زیارت آن حضرت
باب پنجم: در احکام خاصی که از برای زیارت آن حضرت است، و آن بسیار است، از آن جمله اینکه هر عملی واجب یا مسحب در وقت خوف ساقط می شود، و لکن در این عمل چند روایت است بر اینکه ساقط نمی شود، چنانکه در بحار و غیر آن به اسانید معتبر از معاویة بن وهب روایت نموده است، که حضرت صادق علیه السلام فرمودند: به من که: ای معاویه وا مگذار زیارت حسین علیه السلام را به جهت خوف، زیرا که اگر کسی ترک نماید آن را، حسرت ها بیند، که آرزو کند کاش در آنجا باشد. (بحار جلد 98 صفحه 9)
و در خبر دیگر از محمد بن مسلم مروی است، که حضرت باقر علیه السلام فرمود که: آیا نزد قبر حسین علیه السلام می روی؟ عرض کرد: بلی با خوف و ترس، فرمود: هر چند خوف آن بیشتر باشد ثوابش بیشتر است، و هر کس با ترس به زیارت رود در روز قیامت ایمن گردد، و آمرزیده شود، و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم خدا به زیارت او آید، و از برایش دعا نماید، و برگردد با نعمت و فضل خدا، و به او بدی نرسد. (بحار جلد 98 صفحه 11)
و در روایت دیگر از ابن بکیر منقول است، که گفت: عرض کردم به حضرت صادق علیه السلام که: من میل بسیار دارم به زیارت قبر حسین علیه السلام، پس چون بیرون می روم به سوی زیارت، قلبم ترسان است تا بر می گردم از ترس سلطان و عمالش، فرمود: ای پسر بکیر آیا دوست نمی داری که خدا ببیند تو را ترسناک در راه ما؟ آیا نمی دانی که [ هر کسی ] ترسناک شود در راه ما، خداوند او را در سایه عرش خود جای دهد؟ و با حسین علیه السلام هم صحبت شود در زیر عرش، و از فزع روز قیامت ایمن گردد، در وقتی که همه در فزع باشند، و ملائکه، او را قوت دهند، و تسکین قلب او نمایند به بشارت. (بحار جلد 98 صفحه 11).
باب ششم: در شروط و آداب شرعیه زیارت
اما شروط: پس به موجب روایات بسیار، عمده اش خلوص نیت است، که به جهت تقرب الی الله باشد، نه به جهت افتخار، و ریا، و سمعه، یا به جهت صله پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم خدا باشد، یا به جهت ترحم بر سید الشهداء علیه السلام باشد، که مقصودش جبر قلب آن حضرت باشد، و همه راجع به قصد تقرب است، و تأثیرات مختلف می شود به تفاوت مراتب معرفت به حق آن حضرت، پس اصل معرفت به حق او لازم است. (بحار جلد 98 صفحه های 18 ـ 21)
و اما آداب: پس در جمله کتب معتبره به اسناد بسیار منقول است از حضرت صادق علیه السلام که جون به زیارت حضرت حسین علیه السلام روی، باید محزون، و افسرده، و غبار آلود، و گرسنه، و تشنه باشی، زیرا که آن جناب را کشتند در حالتی که محزون و افسرده و گرد آلود، و گرسنه، و تشنه بود، (بحار جلد 98 صفحه 142) و فرمودند که: شنیده ام که جمعی چون به زیارت آن حضرت می روند سفره بر می دارند، و در آن حلوا و طعامهای لذیذ می گذارند، و اگر به زیارت قبور دوستان خود روند، چنین نمی کنند. (بحار جلد 98 صفحه 141)
و در روایت دیگر است که به شخصی فرمودند: آیا سفره همراه بر می داری؟ عرض کرد بلی، فرمود: اگر به زیارت قبر پدر و مادر خود روید چنین نخواهید کرد، عرض کرد: پس چه چیز باید بخوریم؟ فرمود: نان با شیر یا دوغ. (بحار جلد 98 صفحه 141)
و در کامل به سند معتبر از مفضل روایت نموده، که حضرت صادق علیه السلام فرمود که: گاهی به زیارت می روید و آن بهتر است از اینکه نروید، و اگر به زیارت نروید بهتر است از اینکه بروید، عرض کردم: کمر مرا شکستی به این کلام، فرمود: اگر یکی از شما به زیارت قبر پدرش رود، البته محزون و افسرده می رود، و به زیارت آن حضرت می رود با سفره می روید. (بحار جلد 98 صفحه 141)
یعنی با اسباب تعیش و کیف، و این زیارت محسوب نمی شود، بلکه باید محزون و غبار آلوده بروید، و از اهم آداب، غسل در آب فرات است.
باب هفتم: در آثاری که مترتب می شود بر ترک زیارت آن حضرت و آن بسیار است:
یکی: آن که در روایت حلبی از حضرت صادق علیه السلام مروی است، که هر کس با قدرت ترک نماید زیارت حسین علیه السلام را عاق رسول صلی الله علیه و آله و سلم خدا و ائمه هدی علیهم السلام می شود. (بحار جلد 98 صفحه 2)
دوم: آنچه در روایت عبدالرحمن بن کثیر است، از آن حضرت که فرمود: اگر کسی هر سال از ایام دهر حج کند و زیارت حسین علیه السلام نکرده باشد، هر آینه ترک کرده است حقی از حقوق رسول خدا را. (بحار جلد 98 صفحه
و در خبر دیگر است، که اگر هزار حج کند، و به زیارت قبر حسین علیه السلام نرود، حقی از حقوق خدا را ترک نموده. (بحار جلد 98 صفحه 5)
سوم: آنچه در خبر محمد بن مسلم است، از حضرت باقر علیه السلام، که هر کس زیارت قبر حسین علیه السلام را نکرده باشد، ایمان و دینش ناقص است، و به این مضمون روایت دیگر نیز وارد است. (بحار جلد 98 صفحه 4)
چهارم: اینکه جفا نموده است به حضرت حسین علیه السلام چنانکه از حضرت امیر علیه السلام منقول است، که فرمودند: پدرم فدای حسین باد، که او را در ظهر کوفه بکشند، و گویا می بینم وحشیان صحرا را که گردنها به سوی او کشیده اند، و بر او نوحه می کنند تا صبح، و چون این امر واقع شود پس مبادا جفا کنید (بحار جلد 98 صفحه 6) یعنی به ترک زیارتش، و اخبار دیگر نیز هست.
پنجم: آن که در روایت علی بن میمون صایغ است از حضرت صادق علیه السلام که فرمود: به من رسیده است، که بعضی از شیعیان بر ایشان می گذرد یک سال، و دو سال و بیشتر، که به زیارت حسین علیه السلام نمی روند، عرض کردم: فدایت شوم بلی چنین است، من می شناسم جمع بسیاری را که این چنین هستند، فرمود: قسم به خدا که ایشان، حظ خود را کم کرده اند و از ثواب خدا کناره جسته اند، و از جوار پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در بهشت دور شده اند، عرض کردم: اگر یکی از ایشان کسی را به زیارت بفرستند، چگونه است، آیا کفایت می کند؟ فرمود: بلی، لکن اگر خودش برود بهتر است، و اجرش عظیم تر است. (بحار جلد 98 صفحه 12)
ششم: این که عمر را کم می کند چنانکه در اخبار بسیار است و از بعض اخبار مستفاد می شود که ترک آن، یک سال لابد از عمر را کم می کند. (بحار جلد 98 صفحه 48)
هفتم: تارک زیارت اگر داخل بهشت شود درجه او از همه مؤمنین پست تر است (بحار جلد 98 صفحه 4) و در خبر دیگر مهمان اهل بهشت است (بحار جلد 98 صفحه 4)، و در خبر سابق فرمود: که از جوار پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم خدا دور خواهد بود. (بحار جلد 98 صفحه 12)
هشتم: از شیعیان محسوب نخواهد بود، چنانکه در روایتی به آن تصریح شده است. (بحار جلد 98 صفحه 4 و 5 )
نهم: اگر از روی تهاون و اتسخفاف باشد از اهل جهنم خواهد بود (بحار جلد 98 صفحه 5)، بلکه ظاهر خبر مطلق است، و از این جهت بعضی میل نموده اند به وجوب آن در همه عمر یک مرتبه با استطاعت و قدرت. (بحار جلد 98 صفحه 10)


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:34 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

باب هشتم: در زیارات مخصوص به اوقات
بدان که زیارت حضرت امام حسین علیه السلام عمل خیر است، هر کسی می خواهد کم کند و هر کس بخواهد بسیار کند (بحار جلد 98 صفحه 98) و آن بر دو قسم است:
یکی مطلقه، که در همه اوقات وارد است، و آن خواص و فضایل که ذکر شد بر آن مترتب است.
و دوم مخصوصه به اوقات معنیه، که فضیلت آن زیادتر می شود بر مطلقه، به سبب خصوصیت آن وقت، و آن قریب سی مخصوص است، که از برای هر یکی اثر مخصوصی و فضیلتی ظاهر است.
اول: در هر جمعه یک دفعه از برای کسانی که یک روز یا بیشتر دورند از قبر مطهر، پس اگر ترک کنند جفا کرده اند به آن حضرت (بحار جلد 98 صفحه 16)، و از خواص آن غفران ذنوب اوست البته، و در دل او حسرتی از دنیا نخواهد ماند، و مسکن او در بهشت در جوار حضرت حسین علیه السلام باشد، چنانکه در روایت داود بن [ ابی یزید ] از حضرت صادق علیه السلام مذکور است. (بحار جلد 98 صفحه 96)
دوم: هر ماهی یک مرتبه، چنانکه حضرت صادق علیه السلام فرموده اند: که هر کس ماهی یک مرتبه زیارت کند حسین علیه السلام را، پس از برای او است ثواب صد هزار شهید (بحار، جلد 98 صفحه 37)، و فرمود: این از برای کسانی که نزدیک باشند لابد منه است (بحار جلد 98 صفحه 14)، که اگر ترک کنند جفا به آن حضرت کرده اند. (بحار جلد 98 صفحه 16).
سوم: در هر سالی دو مرتبه چنانکه از حضرت صادق علیه السلام مروی است که آن حقی است ثابت بر کسانی که غنی هستند (بحار جلد 98 صفحه 12)، و در خبر دیگر سه مرتبه. (بحار جلد 98 صفحه 17)
چهارم: در هر سالی سه مرتبه و آن ایمن می کند شخص را از فقر. (بحار جلد 98 صفحه 17)
پنجم: هر سالی یک مرتبه، و آن حق است بر فقیر، که قادر است به زیارت، پس اگر ترک کند جفا خواهد بود چنانکه در پانزده خبر است. (بحار جلد 98 صفحه 12 ـ 17)
ششم: در هر سه سال یک مرتبه از برای کسانی که دور باشند، پس اگر ترک کنند عاق پیغمبر خدا باشند. (بحار جلد 98 صفحه 14)
هفتم: در هر عید، چنانکه در بعض اخبار است و ان شامل می شود نوروز و مبعث و مولود و غدیر و غیر آنها را. (بحار جلد 98 صفحه 85)
هشتم: مخصوص ماهها است و باید هر ماهی را علی حده ذکر کنیم، و از برای هر یک فضائل بسیار است، ولکن اقتصار می کنیم به ذکر خصوصیت فضیلت هر مخصوصه پس می گوئیم: در ماه رجب چهار مخصوصه است. شب اول، و روز اول، و شب نیمه، و روز آن (بحار جلد 98 صفحه 336 و 345)، و به آن گناهان ریخته می شود مانند روزی که از مادر متولد شده باشد، و در اول رجب یک زیادتی است که خداوند بر خود واجب کرده است که زائر را بیامرزد (بحار جلد 98 صفحه 97).
و در ماه شعبان سه مخصوصه است، روز سوم و شب نیمه، و روز نیمه، و عمده فضیلت آن تشرف به مصافحه صد و بیست و چهار هزار پیغمبر است که از ایشان است اولوالعزم (بحار جلد 98 صفحه 93)، پس هر گاه سه سال پی در پی شخص در نیمه شعبان زیارت کند تأثیر خاصی در رفع گناهان او خواهد داشت. (بحار جلد 98 صفحه 94)
و از خواص آن این است که منادی ندا کند به آمرزش او از اول شعبان. (بحار جلد 98 صفحه 98)
و در ماه رمضان ده مخصوصه است، یکی مطلق ماه رمضان، چنانکه ابن الفضل روایت کرده است که شنیدم از جعفر بن محمد علیه السلام که می فرمود: هر کس زیارت کند قبر امام حسین علیه السلام را در ماه رمضان و در بین راه بمیرد، به مورد حساب در نخواهد آمد و گفته می شود به او که: داخل شو در بهشت با امن و امان. (بحار جلد 98 صفحه 97)
دوم، سوم و چهارم شب اول: و شب نیمه، و شب آخر، چنانکه در خبر معتبری از حضرت صادق علیه السلام منقول است (بحار جلد 98 صفحه 99)، و شش تای دیگر شبهای قدر، و روزهای آن است، چنانکه در اخبار بسیار وارد است که چون شب قدر شود منادی از بطنان عرش ندا کند که خداوند آمرزید کسی را که به زیارت حسین علیه السلام آمده است. (بحار جلد 98 صفحه 100)
و در شوال شب عید و روز عید است، و خصوصیتش آمرزش گناهان گذشته و آینده است. (بحار جلد 98 صفحه 89)
و در ذی الحجه هشت مخصوصه، یا ده مخصوصه است، شب و روز عرفه، و هم چنین عید، و ایام تشریق، یعنی یازدهم و دوازدهم و سیزدهم، و روز نزول هل اتی، و روز مباهله ، و روز غدیر، بنابر خصوصیت زیارت در همه عیدها. (بحار جلد 98 صفحه 98)
و خصوصیت فضل عرفه آن است که خدا او را صدیق بنویسد، و کروبی بخواند، و ثوابش می رسد به هزار هزار حج با حضرت قائم، و هزار هزار عمره با رسول خدا، و عتق هزار هزار بنده، و سوار کردن بر هزار هزار اسب در راه خدا (بحار جلد 98 صفحه 88)، و به هر گامی که بعد از غسل بر دارد به سوی زیارت یک حج تمام (بحار جلد 98 صفحه 85)، و دربعض روایات به هر قدمی صد حج. (بحار جلد 98 صفحه 87)
و خصوصیت زیارت عید اضحی آن است که تا یک سال از همه شرور محفوظ گردد (بحار جلد 98 صفحه 91)، و گناهان گذشته و آینده او آمرزیده شود. (بحار جلد 98 صفحه 89)
و در محرم شب عاشورا و روز آن، و روز سیزدهم، که روز دفن او است علی احتمال، و خصوصیت فضل زیارت عاشورا آن است که شخص در زمره شهداء داخل می شود، و محشور می شود خون آلوده به خون حضرت، هر گاه در شب عاشورا زیارت کند، و در آن جا بماند تا صبح (بحار جلد 98 صفحه 103)، و اگر آب دهد به مردم در آن وقت، چنان است که عسکر آن حضرت را در شب عاشورا آب داده باشد. (بحار جلد 98 صفحه 105)
و درماه صفر روز بیستم که اربعین است مخصوصه ای است، و خصوصیت فضلش آن است که از علایم ایمان است. (بحار جلد 98 صفحه 106)
مسئله: آیا کدام یک از این مخصوصه ها افضل است؟ چون فضیلت هر یک را شخص ملاحظه می کند، که آن افضل است، و چون همه را با هم ملاحظه نمایند، چون مختلف است آن خصوصیات، نمی توان ترجیح داد، و از بعض روایات ظاهر می شود افضلیت نیمه رجب، و نیمه شعبان (بحار جلد 98 صفحه 97)، و شاید مراد از حیثیت خاصه ای باشد، و از ملاحظه مجموع فضایل بعید نیست که رجحان یابد افضلیت عرفه و عاشورا، و از خصوصیتی که در عاشورا وارد است که شخص محشور می شود غرقه به خون آن حضرت در زمره شهداء ظاهر می شود افضلیت آن، زیرا که این فضیلت بالاتر از جمع فضیلت ها است، حتی از هزار حج با رسول صلی الله علیه و آله و سلم خدا، علاوه بر اینکه وارد شده است در آن، که به منزله زیارت خداست درعرش. (بحار جلد 98 صفحه 105)
باب نهم: الطاف خداوندی نسبت به زیارت آن حضرت
باب نهم: در آن چه خداوند من باب لطف بدل قرار داده است از برای زیارت حسین علیه السلام، و آن چند قسم است:
یکی: نایب گرفتن است که از بلد کسی را روانه کند، یا در همان کربلا کسی را نایب خود قرار دهد، که به عوض او زیارت کند، پس به اجر خود می رسد، هر چند اگر خودش برود اجر آن بیشتر است. (بحار جلد 98 صفحه 51)
دوم: روانه کردن به زیارت است، یعنی زاد، و راحله به کسی دهد، و او را روانه نماید، نه به عنوان نیابت، پس آن هم ثواب زیارت دارد، چنان که از اخبار مستفاد می شود. (بحار جلد 98 صفحه 79)
سوم: زیارت کننده است از دور که آن هم بدل است از زیارت نزدیک در اجر و ثواب (بحار جلد 98 صفحه 367)، و رافع عنوان جفا است از برای غیر متمکن، و رافع شدت آن است از برای متمکن، و از برای آن چند کیفیت است:
یکی: این که برود به بالای بام به قصد زیارت، پس ملتفت شود به طرف راست و چپ، و سر خود را به سوی آسمان بلند کند، پس رو کند به طرف قبر آن حضرت، و بگوید: « السلام علیک یا ابا عبد الله، السلام علیک یا بن رسول الله، السلام علیک و رحمة الله و برکاته». (بحار جلد 98 صفحه 366)
دوم: اینکه بالا رود به بالاترین منزل خود به قصد زیارت، پس دو رکعت نماز کند و اشاره کند به سلام به سوی آن حضرت. (بحار جلد 98 صفحه 365)
سوم: اینکه غسل زیارت کند، و پاکیزه ترین جامه خود را بپوشد، و برود به مکان بلندی، یا به صحرا، و رو به قبله کند، پس متوجه قبر شود، و بگوید: « السلام علیک یا مولای و ابن مولای و سیدی و ابن سیدی السلام علیک یا مولای یا قتیل ابن القتیل، والشهید ابن الشهید، السلام علیک و رحمة الله و برکاته، انا زائرک یا بن رسول الله بقلبی و لسانی و جوارحی، و انا لم ازرک بنفسی والمشاهدة (در کامل الزیارات به جای: «والمشاهدة»، «مشاهدة لقبتک» آمده است) فعلیک السلام، السلام علیک یا وارث آدم صفوة الله و وارث نوح نبی الله و وارث ابراهیم خلیل الله و وارث موسی کلیم الله و وارث عیسی روح الله و کلمته و وارث محمد حبیب الله صلی الله علیه و آله و نبیه و رسوله و وارث امیر المؤمنین وصی رسول الله و خلیفته و وارث الحسن بن علی وصی امیر المؤمنین، لعن الله قاتلک و جدد علیهم العذاب فی هذه الساعة و کل ساعة، انا یا سیدی متقرب الی الله عزوجل و الی جدک رسول الله و الی ابیک امیر المؤمنین و الی اخیک الحسن و الیک یا مولای علیکم سلام الله و رحمته بزیارتی لک بقلبی و لسانی و جمیع جوارحی، فکن یا سیدی شفیعی لقبول ذلک منی و انا بالبرائة من اعدائک واللعنة لهم و علیهم اتقرب الی الله و الیکم اجمعین فعلیک صلوات الله و رضوانه و رحمته»،پس اندکی منحرف شو به طرف دست چپ، و روی قلب خود را متوجه نما به سوی قبر علی بن الحسین علیه السلام، که در نزد پای پدر بزرگوارش می باشد، و سلام کن بر او، پس دعا کن از برای آن چه بخواهی، از امر دین و دنیای خود، پس چهار رکعت، نماز بکن، و افضل هشت رکعت است، و اقلش دو رکعت، پس رو به قبله کن، و متوجه قبر حضرت شو، و بگو: « انا مودعک یا مولای وابن مولای و سیدی و ابن سیدی ومودعک یا سیدی و ابن سیدی یا علی بن الحسین و مودعکم یا ساداتی یا معشر الشهداء فعلیکم سلام الله و رحمته و رضوانه». (بحار جلد 98 صفحه 367و 368)
چهارم: زیارت کردن زوار است بعد از مراجعت ایشان، با استقبال نمودن ایشان، که بهآن هم ثواب زیارت آن حضرت حاصل می شود، چنانکه در اخبار است. (بحار جلد 99 صفحه 302)
باب دهم: در خطابات وارده نسبت به زیارت آن حضرت
باب دهم: در خطاباتی که وارد است در زیارت آن حضرت، به آن خصوص که در زیارت سایر ائمه و انبیاء وارد نیست، و آن جند صنف است:
صنف اول: تخصیص آن حضرت است غالباً به صفات مصیبتش که در حال قتل بر او وارد شده، که دلیل است بر فضیلتی مخصوص از برای آنها.
صنف دوم: تخصیص آن حضرت است به اضافه های مخصوصه به سوی خدا، مثل: ثار الله، و قتیل الله ، و ذبیح الله. (بحار جلد 98 صفحه 151)
صنف سوم: اینکه در وقت سلام بر آن حضرت، سلام بر همه انبیاء باید کرد به اسم و صفت، و شاید سرش آن است، که آن حضرت، مظهر همه ایشان است.
صنف چهارم: تخصیص آن حضرت است به تلبیات، چنانکه در بعض زیارت مأثوره است، که بعد از سلام می گویند: «لبیک داعی الله» ، و باید هفت مرتبه لبیک بگویند. (بحار جلد 169و 179)
و سبب لبیک گفتن آن است، که آن حضرت داعی ثانی است به سوی خدا، بعد از جد بزرگوارش که داعی اول بود، که خلق را به سوی اسلام دعوت نمود، و ظاهر نمود آن را به یاری خدا، و رعب در قلوب خلق، و مدد ملائکه، و شمشیر امیرالمؤمنین علیه السلام و یاری بعض اصحاب.
و حسین علیه السلام داعی دوم است که خلق را دعوت نمود به ایمان، و امام حق و ائمه راشدین، و ظاهر نمود آن را به کشته شدن، و مظلومیت، و کیفیات مخصوصه که بر او جاری شد، پس باید این داعی را هم شخص لبیک بگوید به قول و به فعل، پس از این جهت مستحب شد تلبیه گفتن در وقت زیارتش.
و اما استحباب هفت مرتبه گفتن، پس از برای آن چند وجه است:
یکی: اینکه به ملاحظه حالات مجیب باشد، زیرا که اجابت باید به بدن، و دست، و زبان، و گوش و چشم، و دل، و میل و محبت باشد، و هر تلبیه از برای یک اجابت است، چنانکه از فقره زیارت ظاهر می شود که بعد از هفت مرتبه لبیک داعی الله گفتن، می گوید: اگر بدن من تو را اجابت ننمود در وقتی که استغاثه می نمودی، و زبان من اجابت ننمود در زمانی که طلب یاری می نمودی، پس به درستی که قلب من و گوش و چشم، و میل، و محبت من اجابت نمودند.
یعنی اجابت نموده است تو را قلب من به محبت تو، و گوش من به استماع مصیبت تو، و چشم من به گریه بر تو، و محبت من به اینکه عمل اصحاب تو را دوست می دارم، و میل من به اینکه به سوی تو است، و بدن من الآن به اینکه به سوی تو می آید، و زبان من به اینکه بر تو سلام می نماید.
وجه دوم: اینکه تلبیات سبع اجابت باشند از برای طلب یاری نمودن آن حضرت در هفت حالت.
یکی: در مکه معظمه آن وقتی که اراده رحیل نمود، پس خطبه ای خواند در مسجد الحرام، و طلب یاری نمود به این مضمون که: هر کس جان خود را در راه خدا، و یاری ما می دهد، و شوق ملاقات خدا را دارد، پس با من ارتحال نماید که من صبحگاه روانه می شوم. (لهوف صفحه 26)
دوم: در خارج مکه که عبد الله بن عباس و عبد الله بن جعفر و عبد الله بن زبیر و عبد الله بن عمر به خدمتش آمدند که آن حضرت را مانع شوند از توجه به عراق و حضرت هر کدام را به قسمی جواب داد و آخر فرمود: که من مأمورم به امری که ناچار باید آن را به عمل آورم، بعد ایشان را به یاری خود طلبید، پس عبد الله بن جعفر دو پسر خود را همراه آن حرت فرستاد و عرض کرد که من خود ملحق خواهم شد به شما. (لهوف صفحه 13)
و حضرت به عبد الله بن عمر فرمود که: از خدا بترس و یاری مرا ترک مکن، پس عذری آورد و وداع نمود با آن حضرت، و عرض کرد که: بگشا آن موضعی را که پیغمبر خدا همیشه می بوسید آن را، پس سینه مبارک را گشود، پس بوسید بالای قلب شریفش را، و گریست و وداع کرد. (بحار جلد 44 صفحه 313)
سوم: در راه از مکه تا کربلا هر کس را می دید، طلب یاری می نمود به جهت اتمام حجت بر خلق، گاهی به لسان خود، و گاهی به ارسال رسول، و چون مردمی می دیدند قلت اتباعش را، عذر می آوردند، بعضی به تجارت، و بعضی به زراعت، و بعضی به ابتلای عیال، و بعضی وعده می دادند که ما ملحق خواهیم شد، و بعضی چون می فهمیدند که حضرت طلب یاری خواهد نمود از ایشان کناره می جستند، و در آن منزل که حضرت نزول می فرمود منزل نمی کردند، چنانکه از جماعتی از فزاره و بجیله منقول است، که گفتند، بعد از حج ملحق شدیم به حسین علیه السلام، و با آن حضرت سیر می کردیم، ولی خوش نداشتیم که با او هم منزل شویم، و چون بر آبی وارد می شد، ما بر غیر آن وارد می شدیم، و اگر لابد می شدیم، که با او در یک منزل فرود آئیم، چون او در جایی نازل می شد، ما در جانب دیگر منزل می کردیم که مبادا ما را به یاری خود طلبد. (لهوف صفحه 31)
اعظم مصائب آن حضرت
اگر تأمل کنی در این حالت، خواهی دانست که این از اعظم مصائب آن حضرت بوده، و بالاتر از آن، این است که، جماعت مترددین راه، از دور مشاهده می کردند آن حضرت را، پس از راه کناره می جستند به جانب دیگر، تا اینکه مبادا تکلیف کند ایشان را، به نصرت خودا، و از این بالاتر کلامی است، که [ عبید الله بن الحر الجعفی ] به آن حضرت عرض کرد، چون حضرت به قصر بنی مقاتل رسید نظر نمود دید خیمه بر سر پا است، فرمود: این خیمه از کیست؟ گفتند: از عبید الله است، حضرت فرمود: او را بخوانید، چون رسول حضرت به نزد او آمد، و گفت: حسین بن علی علیه السلام تو را می طلبد، گفت: انا لله، والله از کوفه بیرون نیامدم، مگر به جهت اینکه خوش نداشتم، که در کوفه باشم، و حسین علیه السلام وارد شود، والله نمی خواستم که من او را ببینم، و نه او مرا، چون خبر به آن حضرت داد حضرت برخواست و نزد او رفت، و سلام کرد و نشست، و او را به نصرت خود دعوت نمود، باز همان کلام را اعاده کرد و عذر آورد،حضرت فرمود: ای مرد، تو گناه بسیار کرده ای، و خدا از تو مؤاخذه خواهد نمود، اگر توبه نکنی در این ساعت.
و یاری من کن تا اینکه جد من شفیع تو باشد در نزد خدا، گفت: ای پسر پیغمبر خدا، و الله اگر تو را یاری کنم، اول کسی خواهم بود، که پیش روی تو کشته گردم، و لکن از این بگذر، و این اسب مرا بگیر، که در دویدن بی نظیر است، حضرت اعراض فرمودند، و فرمودند: حاجتی به او ندارم، و لکن حال که مرا یاری نمی کنی، پس به جائی برو که صدای ما را نشنوی، و با دشمن ما هم مباش، زیرا که اگر کسی صدای بی کسی ما را بشنود، و ما را اجابت نکند، خدا او را به رو در آتش جهنم اندازد، پس برخواست و به محل خود برگشت، و عبید الله بعد از شهادت آن حضرت پشیمان شد، و اشعاری در اظهار ندامت انشاد نمود. (مقتل خوارزمی جلد 1 صفحه 226)
و کلمات آن جناب در کسی اثر نکرد، مگر در زهیر بن القین، که با او طایفه فزاره و بجیله بود، در وقتی که هم سفر حضرت بودند، ولی اجتناب می نمودند از هم منزل شدن با آن حضرت، بلکه در جانب دیگر منزل می کردند، آن جماعت نقل کرده اند که روزی نشسته بودیم، و مشغول طعام خوردن بودیم، که ناگاه رسول حسین علیه السلام وارد شد، و گفت ای زهیر، حسین علیه السلام تو را می طلبد پس هر یک از ما لقمه از دست انداختیم، و متحیر نشستیم ، که گویا مرغ بر بالای سر ما نشسته، پس عیال زهیر که دیلم نام داشت، گفت: سبحان الله! پسر پیغمبر صلی الله علیه و آله به طلب تو می فرستد، و تو به نزد او نمی روی که کلام او را بشنوی و برگردی؟ پس زهیر بر خواست و روانه شد، و اندکی توقف کرد، به زودی خوشحال مراجعت نمود، و نور از صورتش می درخشید ، پس امر کرد که خیمه و احمال او را نقل کنند به سمت حضرت، و به عیالش گفت: تو را طلاق دادم به اهل خود ملحق شو، نمی خواهم به سبب من مکروهی به تو برسد، و من عزم نموده ام بر صحبت حسین علیه السلام تا جان خود را فدای او کنم پس اموال او را به او داد، و سپرد او را به بعضی از بنی اعمامش، که او را به اهلش برساند پس برخاست ، و در روی او گریه کرد، و وداع نمود، و گفت: خیر تو را خواسته، خواهش دارم که در قیامت مرا در نزد رسول صلی الله علیه و آله خدا فراموش نکنی، پس زهیر به آن جماعت گفت: که هر کدام که طالب رفاقت من نیستید، اینک وداع آخرین من است با او، و لکن حدیثی از برای شما حکایت می کنم، که ما به جهاد رفتیم از راه دریا، و فتح نمودیم، و غنایم بسیار به دست ما آمد، پس سلمان گفت: آیا خوشحال شدید به این فتح و غنیمت، گفتیم: بلی، فرمود: هر گاه در یابید سید جوانان بهشت را، پس در پیش روی او جهاد کنید، و به آن خوشحال تر باشید، و من شما را به خدا سپردم، پس به خدمت حضرت روانه شد، و بود در صحبت، تا به درجه رفیع شهادت فائز گردید (لهوف صفحه 31) یا لیتنی کنت معه فافوز فوزا عظیما.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:34 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

شخصی از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلای معلّی به این شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد و در این مدت داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت زیارت حضرت امام حسین علیه السلام را اراده می‌کرد، بر بام منزل خود رفته، به آن حضرت سلام می کرد و او را زیارت می‌نمود؛ تا این که سرگذشت او را به «سید مرتضی»که از بزرگان آن عصر و مرسوم به «نقیب الاشراف» بود رساندند.
سید مرتضی به منزل او رفت و در این خصوص او را سرزنش نمود و گفت: « از آداب زیارت در مذهب اهل‌بیت علیه السلام این است که داخل حرم شوی و عقبه و ضریح را ببوسی. این روشی را که تو داری، برای کسانی است که در شهرهای دور می‌باشند و دستشان به حرم مطهر نمی‌رسد.»
آن مرد چون این سخن را شنید گفت: «ای نقیب الاشرف» از مال دنیا هر چه بخواهی از من بگیر و مرا از رفتن معذور دار. هنگامی که سید مرتضی سخن او را شنید بسیار ناراحت شد و گفت: «من که برای مال دنیا این سخن را نگفتم؛ بلکه این روش را بدعت و زشت می‌دانم و نهی از منکر واجب است.» وقتی آن مرد این سخن را شنید، آه سردی از جگر پر دردش کشید. سپس از جا برخاست و غسل زیارت کرد و بهترین لباسش را پوشید و پا برهنه و با وقار از خانه خارج شد و با خشوع و خضوع تمام، نالان و گریان متوجه حرم حسینی گردید تا این که به در صحن مطهر رسید .
نخست سجده شکر کرد و عتبه صحن شریف را بوسید. سپس برخاست و لرزان، مانند جوجه گنجشکی که آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند، بر خود می‌لرزید و با رنگ و روی زرد، همانند کسی که یک سوم روحش خارج گشته باشد، حرکت می‌کرد تا این که وارد کفش کن شد. دوباره سجده شکر به جا آورد و زمین را بوسید و برخاست و مانند کسی که در حال احتضار باشد داخل ایوان مقدس گردید و با سختی تمام خود را به در رواق رسانید.
چون چشمش به قبر مطهر افتاد، نفسی اندوهناک بر آورد و مانند زن بچه مرده، ناله جانسوزی کشید. سپس به آوازی دلگداز گفت: «اَهَذا مَصرَعُِِِ سیدُالشهداء؟ اَهَذا مَقتَلُ سیدُالشهداء؟ ؛ آیا اینجا جای افتادن امام حسین علیه السلام است؟ آیا اینجا جای کشته شدن حضرت سیدالشهداء است؟»
«پس فریاد کشید و نقش زمین شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود و به شهیدان راه حق پیوست.»


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 5:50 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

براى زیارت‏ هیچ امامى، به اندازه زیارت حسین بن على(علیه السّلام) در ( کربلا ) تاءکید نشده است .
حتى براى زیارت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم آن همه سفارش و دستور نیست .
گاهى در روایات، زیارت (کربلا) ، از زیارت (کعبه) هم برتر و بالاتر به حساب آمده است و براى زیارت سیدالشهدا، پاداشى برابر دهها و صدها حج و عمره بیان شده است، باید راز قضیه را فهمید
لحن و بیانى‏که در احادیث مربوط به زیارت سیدالشهدا(علیه السّلام) به کار رفته است، بسیار جدى و آمیخته با تاءکیدات فراوان است .
ضرورت‏زیارت را در هر حال و همواره مطرح مى‏کند، آن را براى یک شیعه و پیرو امام، در حد یک ( فریضه ) مى‏شمارد، ترک آن را بسیار ناپسند مى‏داند و هیچ عذر و بهانه و خوف و خطر را مانع از آن به حساب نمى‏آورد و به رسمیت نمى‏شناسد .
ازانبوه روایات گوناگون، به چند نمونه اشاره مى‏کنیم :
امام صادق(علیه السّلام)در دیدار با یکى از اصحاب برجسته اش به نام ( ابان بن تغلب ) ، از وى مى‏پرسد:اى ابان :
کى به زیارت قبر حسین رفته‏اى ؟
ابان - مدتى است طولانى که به زیارتش نرفته‏ام .
امام - سبحان‏الله...تو از بزرگان و روساى شیعه‏هستى‏ودر عین حال، حسین(علیه السّلام) را رها کرده و به زیارتش نمى‏روى؟...(1) امام باقر(علیه السّلام) از یکى از شیعیان پرسید:فاصله میان شما و حسین (علیه السّلام) چه قدر است؟
- بیست‏و شش فرسخ (یا:شانزده فرسخ) - آیا به زیارت قبرش مى‏روید؟
- نه!- چه‏قدر جفا کردید!...(2) زیارت حسین رفتن، یک تکلیف مکتبى براى شیعه او و پیرو مکتب عاشورا است .
بدون پیوند باآن مرقد و مزار، ( شیعه بودن ) داراى خلل است.این مطلبى است که خود ائمه دین فرموده‏اند.امام صادق(ع؟فرمود :
هر کس به زیارت‏حسین(علیه السّلام) نرود تا بمیرد، در حالیکه خود را هم شیعه ما بداند، هرگز او شیعه ما نیست.و اگر از اهل بهشت هم باشد، او مهمان بهشتیان است :
( من لم یاءت قبرالحسین(علیه السّلام) و هم یزعم انه لنا شیعه حتى یموت، فلیس هولنا بشیعه و ا ن کان من اهل الجنه فهو ضیفان اهل الجنه )(3) امام صادق(علیه السّلام) در جاى دیگر فرمود :
کسى که‏توانایى زیارت حسین را داشته باشد ولى زیارت نکند، نسبت به پیامبر اسلام و ائمه ( عاق ) شده است.(4) و نیز، آن حضرت فرموده است :
زیارت‏حسین بن على(علیه السّلام)، بر هر کسى که ( حسین ) را از سوى خداوند، (امام) مى‏داند لازم و واجب است :
( زیاره الحسین‏بن على واجبه على کل من یقر للحسین بالاءمامه من الله ‏عزوجل.)(5) و اینکه:هر که تا هنگام مرگ، به زیارت حسین(علیه السّلام) نرود، دین‏و ایمانش نقصان دارد.(6) امام باقر(علیه السّلام) فرموده است شیعیان ما را به زیارت قبر حسین بن على دستور بدهید.چرا که زیارت او، بر هر مومنى که به (امامت الهى) حسین(علیه السّلام)، اقرار دارد، فریضه است.(7) و در سخنى دیگر فرموده است:شیعیان ما را دستور دهید تا حسین(علیه السلام) را زیارت کنند.همانا زیارت او عمر را زیاد، رزق را افزون، و بدیها را دفع مى‏کند و زیارت او، بر هر مومین که به امامت او از سوى خداوند اعتقاد دارد واجب است.(8) گویا بین اعتقاد به امامت و رهبرى، با رفتن به زیارت ، ملازمه ‏است و زیارت عمل به تعهد و وفاى کامل به پیمانى است که بین هر امام و پیروان او برقرار است .

پی نوشت ها :

1 - کامل‏الزیارات، ص 331، سفینه البحار، ج !ص 565، بحار الانوار، ج (بیروتى ) ص‏7 .
2 - کم بینکم‏و بین الحسین؟قلت:ست و عشرون فرسخا.قال له:او ما تاءتونه؟قلت:لا قال:ما اجفا کم!...(وسائل الشیعه، ج 10 ص 337 و 338، حدیث 16 و 20، بحار الانوار، ج 98 ص 5 ).
3 - وسائل الشیعه، ج 10 ص 336، حدیث 11 بحار الاءنوار، ج 98 ص 4 .
4 - وسائل الشیعه، ج 10 ص 333، حدیث 2 .
5 - وسائل الشیعه، ج 10 ص 346 حدیث 5 .
6 - ... کان منتقص‏الدین، منتقص الایمان.(بحار الانوار ، ج 98 (بیروتى) ص 4 ).
7 - مروا شیعتنابزیاره قبر الحسین بن ع لى، فان اتیانه مفترض على کل مومن یقر للحسین بالامامه من الله.(کامل الزیارت، ص 121، بحار الانوار، ج 98 ص 1،3 و 4 ).
8 - وسائل الشیعه، ج 10 ص 321، حدیث 8 و ص 345 حدیث 1 و 5 .


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 5:38 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
   1   2      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????