سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

دلیل دعامحورى امام سجاد علیه‏السلام

بسیارى از انسان‏ها، اوج تلخ‏کامى شخص را در به خاک و خون تپیدن او مى‏دانند و بالاترین اندازه سختى براى آدمى را در آن مى‏بینند که با شمشیر و نیزه تکه‏تکه شود و از پاى درآید. این در حالى است که گونه دیگرى از سختى و دشوارى نیز هست که تلخى آن چه‏بسا بالاتر از زخم برداشتن و کشته شدن است و آن اینکه شخص در برابر جور ستم‏گران و فتنه‏جویان، بنا بر مصلحت نتواند برخیزد و ناچار باشد زهر بردبارى و خویشتن‏دارى را جرعه جرعه بنوشد و انبوهى از سخن را در سینه خود پنهان سازد و نتواند بازگو کند. خلاصه آنکه به گفته زیباى حافظ، «آن همه زخم نهان باشد و مجال آه نباشد»:
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
امام سجاد علیه‏السلام با چنین تلخ‏کامى‏هایى دست به گریبان بود و در چنین روزگار تاریکى، چه چیزى بهتر از دعا و نیایش مى‏توانست به او آرامش بخشد و بهانه شود تا دردهاى نهانى را در قالب راز و نیاز، بازگو و سخن‏هاى مگو را آشکار کند.

دلیل گریه‏هاى امام سجاد علیه‏السلام از نگاه شهید مطهرى(رحمت الله علیه)

یکى از ویژگى مردان خدا، گریه از ترس پروردگار است، ولى گریه‏هاى امام سجاد علیه‏السلام افزون بر آنکه به دلیل ترس از خداوند نیز بود، پیام دیگرى نیز داشت. شهید مطهرى در این‏باره مى‏نویسد: «براى على بن الحسین علیه‏السلام فرصتى همانند فرصت امام حسین علیه‏السلام پیدا نشد، همچنان‏که فرصتى مانند فرصتى که براى امام صادق علیه‏السلام پدید آمد، پیدا نشد. البته براى کسى که مى‏خواهد خدمت‏گزار اسلام باشد، همه وقت‏ها فرصت است، ولى شکل فرصت‏ها تفاوت دارد. براى نمونه، آن حضرت، از هر بهانه‏اى استفاده مى‏کرد که اثر قیام پدر بزرگوارش را زنده نگه دارد. آن گریه‏هاى او براى چه بود؟ مى‏خواست تا با این کار، این حادثه را زنده نگه دارد و مردم یادشان نرود که چرا امام حسین علیه‏السلام قیام کرد و چه کسانى او را کشتند. روزى یکى از خدمت‏گزارانش عرض کرد: آقا! آیا زمان آن نرسیده است که شما از گریه باز ایستید؟ فرمودند: چه مى‏گویى؟ یعقوب، یک یوسف بیشتر نداشت و در غم دورى او تا آنجا گریست که چشمانش سفید شد. من در جلو چشم خود، هجده یوسف را دیدم که یکى پس از دیگرى بر زمین افتادند».

امام سجاد علیه‏السلام و نجات شیعیان

پس از حادثه کربلا، شیعیان در بدترین شرایط قرار گرفتند. کوفه که مرکز گرایش‏هاى شیعى بود، به مرکزى براى سرکوبى شیعه تبدیل شد. در چنین شرایطى که گمان نابودى اساس تشیّع مى‏رفت، امام سجاد علیه‏السلام توانست شیعه را حیاتى نو بخشد و زمینه را براى فعالیت‏هاى آینده امام باقر علیه‏السلام و امام صادق علیه‏السلام فراهم کند. تاریخ گواه است که امام سجاد علیه‏السلام در مدت 34 سال تلاش خود، شیعه را در یکى از سخت‏ترین دوران حیات؛ یعنى حکومت زبیریان و امویان رهبرى کرد. فراموش نشود که بیست سال حاکمیت حجّاج بر عراق و سلطه عبدالملک بن مروان بر همه سرزمین‏هاى اسلامى، تنها براى کوبیدن شیعیان و در بخش‏هاى دیگر، کوبیدن دیگر مخالفان امویان بود.

زینت پارسایان

در تاریخ مشرق زمین که مهد نبوت‏هاست، کسی در ورع و تقوا و توجه عمیق به پروردگار، در مقام امام زین‏العابدین علیه‏السلام نیست، مگر پدران بزرگوارش که زندگی معنوی بشری را با نور توحید و ایمان راستین روشنی بخشیدند. به راستی که سرنوشت این امام بزرگوار، تاریخ زندگانی انبیا و مرسلین را به خاطر می‏آورد و از هر جهت همانند آنهاست؛ زیرا او در زهد و تقوا و توجهش به خدا همچون حضرت مسیح، در گرفتاری و صبر و تحملش نظیر حضرت ایوب، و در عزم راستین و اخلاق والایش همانند رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است. صفات نیک و برجستگی‏های معنوی و روحی او بی‏شمار است و در عظمت او همین بس که در تاریخ دنیا، تنها او به لقب «زین العابدین» مفتخر گشته و جز او کسی زیبنده این نام نبوده است.

سفیر نهضت حسینی

امام زین العابدین علیه‏السلام از جمله نیرومندترین عوامل جاودانگی نهضت حسینی و ارتباط آن با عواطف و احساسات جامعه است. از شمار مظاهری که امام سجاد علیه‏السلام بدان وسیله، نهضت حسینی را جاودانه ساخت، گریه‏های فراوان آن حضرت بر مصیبت‏هایی بود که در روز عاشورا بر پدر و خاندان و یاران آن بزرگوار رسید. در نتیجه، امام شادمانی را بر خود حرام کرد و از اندوه و تأثّر گداخته شد و یکی از پنج گریه‏کنندگانی گردید که در طول تاریخ، ضرب المثل غم و اندوه و سوگواری بوده‏اند.

عبادت امام زین العابدین علیه‏السلام

امام سجاد علیه‏السلام بعد از پدرانش، بهترین مخلوقات خداوند از نظرعلم وعمل بود. کوشش و عبادت و زهد و روش برخورد او با مردم، همه معجزه و شگفت می‏نمود. از امام باقر علیه‏السلام روایت شده که فرمودند: «پدرم در شبانه روز، هزار رکعت نماز می‏خواند و جسم مبارکش به حدی ضعیف شده بود که باد، مانند خوشه گندم او را حرکت می‏داد».
ایشان ادامه می‏دهد: پیشوای چهارم در عبادت به منزله‏ای رسید که هیچ کس به آن نرسیده است. از شب زنده‏داری، رنگ رخسارش زرد شده بود و از گریستن، چشمانش چنان گرم می‏شد که گویا آتش گرفته باشد. پیشانی‏اش هم از سجده پینه بسته بود. ساق و پاهای حضرت از ایستادن در نماز شب ورم کرده بود. وقتی او را در این حالت دیدم، گریستم. پدرم رو به من کرد و فرمودند: فرزندم، قسمتی از کاغذهایی که عبادت علی علیه‏السلام در آن‏ها نوشته شده را بیاور. آن‏ها را آوردم و به او دادم. مقداری از آن را خواند و کناری نهاد و فرمودند: چه کسی قدرت دارد و می‏تواند مانند علی علیه‏السلام خدا را عبادت کند».

فرجام گستاخی به کلام پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم

روزی امام سجاد علیه‏السلام فرمودند: «مرگ ناگهانی در حق مؤمن، تخفیف گناه است و در حق کافر غم و تأسف است ؛ مؤمن غسل دهنده و حمل کننده‏اش را می‏شناسد، اگر خیری نزد خدا داشته باشد، به حمل کنندگانش می‏گوید عجله کنید، ولی اگر غیر از این باشد، می‏گوید تأخیر کنید». ضمرة بن سحرة گفت: اگر این گونه باشد که تو می‏گویی، پس من از تابوت می‏پرم. خودش خندید و مردم را نیز خنداند. حضرت فرمودند: «خدایا، او بر سخن رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله خندید و مردم را نیز خندانید، پس او را با تأسف بگیر». آن شخص به مرگ ناگهانی مبتلا شد. بعد از آن، غلام ضمره نزد امام سجاد علیه‏السلام آمد و گفت: خدا تو را توفیق دهد، ضمره با مرگ ناگهانی مرد. به خدا سوگند صدای او را شنیدم که مانند زمان حیاتش آن را می‏شناختم، او گفت: وای بر ضمره! تمام خویشانم از من جدا شدند و من به دار جهنم رفتم و آنجا اقامتگاه من است. امام سجاد علیه‏السلام فرمودند: «این جزای کسی است که به سخن رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بخندد و مردم را بخنداند».

سیر و سلوک امام سجاد(علیه السلام)

روزی حضرت سجاد علیه‏السلام از در منزل خارج شد و مردی را دید که بر اثر تلقینات و شرایط اجتماعی آن روز، زبان به بدگویی و دشنام به امام گشود. خادمان حضرت خواستند به او حمله کنند. امام فرمودند: او را رها کنید و بعد به آن مرد فرمودند: آنچه از ما بر تو پوشیده مانده است، بیش از آن است که می‏دانی. آیا حاجتی داری؟ مرد از گفتار و رفتار امام، خجل و شرمنده شد. امام نیز عبایی را که بر دوش مبارکشان بود به او عنایت کردند و نیز امر فرمودند که هزار درهم نیز به او بدهند که با این رفتار ملایم، آن مرد معاند، دوستدار امام شد و گفت: من شهادت می‏دهم که تو فرزند پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله هستی. همچنین نقل شده که کسی نسبت به امام بدگویی کرد. امام خاموش ماندند و به وی نگاه نکردند. غریبه برای اینکه توجه دیگران را جلب کند، گفت: با تو سخن می‏گویم. امام هم فرمودند: من هم سخن تو را نشنیده می‏گیرم.

سیره سیدالعابدین علیه‏السلام

روزی یکی از خویشاوندان امام سجاد علیه‏السلام نزد امام رفت و چندان که توانست او را دشنام داد. امام در پاسخ او خاموش ماند. چون مرد بازگشت، امام به کسانی که نزد او نشسته بودند فرمودند: شنیدید این مرد چه گفت؟ می‏خواهم با من بیایید و پاسخی را که به او می‏دهم بشنوید. امام به راه افتاد و آیه فرو بردن خشم و گذشت از مردم را تلاوت فرمود. همراهان امام دانستند که امام سخن زشتی به او نخواهد گفت. چون به خانه آن مرد رسیدند، مرد بیرون آمد و یقین داشت امام به تلافی آمده است. حضرت به او فرمودند: «برادرم، ایستادی و چنین و چنان گفتی. اگر راست گفتی، خدا مرا بیامرزد و اگر دروغ گفتی، خدا تو را بیامرزد». مرد برخاست و حضرت را بوسید و گفت: آنچه درباره تو گفتم از آن مبرّا هستی و من بدان سزاوارم.

گذشت امام چهارم علیه‏السلام

درباره بخشش و گذشت امام سجاد علیه‏السلام نقل شده است که وقتی حضرت دست مبارکشان را می‏شستند، کنیزی آب روی دست ایشان می‏ریخت. ناگهان ظرف آب از دست کنیز افتاد و جراحتی در دست حضرت ایجاد شد. امام متأثر شدند. کنیز چون در خانه امام تربیت شده بود، می‏دانست چه کند و فورا آیه شریفه فرو بردن خشم را خواند. امام فرمودند: من خشم خود را فرو خوردم. کنیز ادامه آیه را که درباره گذشت از مردم بود، تلاوت کرد. امام فرمودند: تو را بخشیدم. کنیز پایان آیه را خواند: «خدا نیکوکاران را دوست دارد». حضرت فرمودند: تو را در راه خدا آزاد کردم.

دستگیری از درماندگان

یکی از ابعاد درخشان زندگانی امام چهارم، خدمات اجتماعی حضرت در آن عصر تاریک است. این خدمات، چه در ایام بحرانی و پرآشوب مدینه، و چه در مواقع آرامش که نیازمندان و تهی‏دستان در انتظار دست نوازشگری بودند که با لطف و کرم به سوی آنان دراز شود، همچنان تا آخر عمر آن حضرت ادامه داشت. امام سجاد علیه‏السلام ، هزینه زندگی صد خانواده تهی‏دست مدینه را عهده دار بود.
همچنین نقل شده است که در مدینه خانواده‏هایی بودند که زندگی و معاش آنها از ناحیه امام تأمین می‏شد، ولی خودشان نمی‏دانستند که تأمین زندگی آنها از کجاست تا اینکه امام از دنیا رفتند و آنها متوجه شدند که شخصی که شبانه برای آنان کیسه‏هایی از مواد غذایی می‏آورد، علی بن الحسین علیه‏السلام بوده است.

سکوت از نظر امام زین العابدین علیه‏السلام

از امام سجاد علیه‏السلام درباره سکوت و سخن سؤال شد و اینکه کدام یک بر دیگری برتری و مزیت دارد؟ حضرت در پاسخ فرمودند: برای هر یک از این دو آفت‏هایی است که اگر از آفت سالم و مصون باشند، کلام برتر و افضل از سکوت است. برای اینکه خداوند هیچ یک از پیامبران و اولیاء را به سکوت مبعوث نفرمود؛ بلکه مأموریت داشتند با مردم سخن بگویند و با بیان خود، آنان را به راه صلاح و رستگاری دعوت نمایند. همچنین هیچ‏کس با سکوت مستحق بهشت نمی‏شود و هیچ‏کس با سکوت از عذاب دوزخ مصون نمی‏ماند. نیل به رحمت و ولایت الهی و محفوظ ماندن از عذاب او، بر اثر کلام است. سپس حضرت فرمودند: «شما خود فضل سکوت را با کلام توصیف می‏نمایید و هرگز فضل کلام را با سکوت توصیف نمی‏کنید».

سفارش به ابوحمزه ثمالی

ابوحمزه ثمالی می‏گوید: یک روز کنار در خانه حضرت سجاد علیه‏السلام ایستاده بودم که امام علیه‏السلام از خانه خارج شد و فرمود:«بسم اللّه‏ آمنتُ باللّه‏ و توکّلتُ علی اللّه‏» سپس فرمودند: ای ابوحمزه، هر وقت انسان از خانه بیرون می‏آید، شیطان آماده فریب اومی‏شود. وقتی می‏گوید: «بسم اللّه‏» آن دو فرشته که به او موکل هستند، می‏گویند گفت: بسم اللّه‏، یعنی از شر شیطان محفوظ ماند. وقتی می‏گوید: «آمنت باللّه‏» گویند هدایت گردید و همین که می‏گوید «توکلت علی اللّه‏» گویند از آفات و بلیات نگه داشته شد.

امام زین‏العابدین علیه‏السلام در هنگام اقامه نماز

امام زین‏العابدین علیه‏السلام به هنگام نماز از خشیت الهی اندامش می‏لرزید و چهره‏اش دگرگون می‏شد. یکی از یاران حضرت علت این تغییر حالت ایشان را در هنگام نماز پرسید. حضرت در پاسخ فرمودند: مگر نمی‏دانی در برابر چه کسی قرار می‏گیریم؟ به راستی همان مقدار از نماز بنده پذیرفته است که حضور قلب داشته باشد و فرد خودش را واقعا در برابر خدا ببیند. آن شخص عرض کرد پس نمازهای ما باطل است و ما هلاک شده‏ایم. حضرت فرمودند: هرگز، خدا نمازهای نافله را برای جبران نمازهای ناقص بندگانش مقرر فرموده است.

فخر امام زین‏العابدین علیه‏السلام

در تاریخ آمده است چون اسیران کربلا به کوفه وارد شدند و کوفیان سخنان حضرت زینب(س) و جمعی از خاندان امام حسین علیه‏السلام را شنیدند، گریه و ناله سر دادند و زنان موهای خود را پریشان کردند. امام زین‏العابدین علیه‏السلام آن‏ها را ساکت کردند و در معرفی خود فرمودند: من پسر آنم که حرمتش را درهم شکستند و مال واموال او را غارت کردند و کسانش را اسیر کردند. من پسر آنم که او را کنار فرات سر بریدند، در حالی که نه به کسی ستم کرده و نه با کسی مکری به کار برده بود. من پسر آنم که او را از قفا سر بریدند و این برای من فخری بزرگ است.

آزمایش الهی از دیدگاه امام زین‏العابدین علیه‏السلام

پس از پایان دوره اسارت و بازگشت امام زین‏العابدین علیه‏السلام و کاروان خاندان پیامبر به مدینه، آن حضرت در آستانه ورود به شهر مدینه، طی خطبه بلندی خطاب به جمعیت استقبال کنندگان فرمودند: ای مردم، خداوند، تبارک و تعالی ـ که سپاس او را سَزد ـ ما را به مصایب بزرگ بیازمود. اباعبداللّه‏ الحسین علیه‏السلام را کشتند، زنان و فرزندان او را اسیر کردند و سر او را در شهرها بر روی نیزه‏ها گرداندند و این مصیبتی بی‏مانند است.

علم امام زین‏العابدین علیه‏السلام

شیخ مفید در توصیف دامنه دانش امام زین‏العابدین علیه‏السلام می‏نویسد: آنچه فقها و دانشمندان درعلوم مختلف از آن حضرت نقل کرده‏اند از شمار بیرون است و آنچه ازمواعظ و پند و دعا و احکام الهی که در بین دانشمندان وجود دارداغلب از کسانی است که در مکتب امام زین‏العابدین علیه‏السلام پرورش یافته و از سرچشمه علوم آن حضرت سیراب شده‏اند.

بردباری و حلم امام علیه‏السلام

امام زین‏العابدین علیه‏السلام تجسم بردباری و گذشت بود به گونه‏ای که از برابر هر اشتباهی به اغماض می‏گذشت و حتی در برابر بدی و سوء رفتار نیز به احسان و نیکی رفتار می‏کرد و می‏فرمود: چیزی بهتر از این نیست که انسان بی‏آن که در مقام انتقام و تلافی برآید، با حلم و بردباری خشم خود را فرو نشاند.

نمونه‏ای از حلم و گذشت امام زین‏العابدین علیه‏السلام

روزی مردی در حضور جمع به امام زین‏العابدین علیه‏السلام جسارت کرد و ناسزا گفت: امام علیه‏السلام به روی خود نیاورد و سخنی نگفت. وقتی آن مرد رفت حضرت رو به حاضران کرد و فرمود بیایید تا شما پاسخ مرا به او ببینید.
امام به طرف خانه آن مرد حرکت کرد. آن فرد وقتی امام زین‏العابدین علیه‏السلام را دید گمان کرد که برای تنبیه و سرزنش او آمده است، ولی به زودی دریافت که اشتباه کرده و تصورش نادرست بوده است؛ زیرا امام علیه‏السلام پیش آمد و سلام کرد نمود و فرمود برادر، اگر نسبت‏هایی که به من دادی درست است من به درگاه خدا استغفار می‏کنم و اگر درست نیست از خدا می‏خواهم که گناه تو را ببخشاید. آن مرد سخت پشیمان شد و با چشمانی اشکبار پیشانی آن حضرت را بوسید و گفت یابن رسول‏اللّه‏، آنچه به شما گفتم درست نیست و خود به آنها سزاوارترم.

شجاعت امام زین‏العابدین علیه‏السلام

امام زین‏العابدین علیه‏السلام که در کلیه صفات پسندیده و فضایل اخلاقی زبانزد عام و خاص بود، در شجاعت وشهامت نیز به حد کمال بود. سخنان آن حضرت در برابر یزید دلیل روشنی بر این مدعا است. آنگاه که یزید بر مسند قدرت تکیه زده بود، حضرت او را مورد خطاب قرار داد و گفت: ای پسر معاویه و هند، تو خود می‏دانی که پرچم رسول اللّه‏ در جنگ بدر و احد و احزاب در دست جدم علی‏بن‏ابیطالب علیه‏السلام بود، در حالی که پدر و جد تو پرچم‏دار مشرکان بودند. در جای دیگر خطاب به یزید می‏فرمایند: وای بر تو، اگر به این فاجعه‏ای که آفریدی کمی می‏اندیشیدی، باید سر به کوه و بیابان می‏گذاشتی و خاکسترنشین می‏شدی. بدان که به زودی از این اعمالت پشیمان، و به خواری بزرگ گرفتار خواهی شد.

درسایه سار کلام گهربار امام سجاد(علیه السلام)

*اگر مردم بدانند که در طلب علم چه فوایدی است، آن را می‏طلبند، اگرچه با ریختن خون دل و فرو رفتن در گرداب‏ها باشد.
*هر کس خود را گرامی داند، دنیا نزد او خوار است.
*کسی که بدان‏چه خدا نصیب او کرده قناعت کند، از بی‏نیازترین مردم است.
*از خوی مؤمن آن است که در تنگ دستی به اندازه درآمد خرج کند، و در رفاه به قدر گشایش؛ و درباره مردم منصف باشد و در سلام به همگان پیشی گیرد.
*نگاه محبت‏آمیز مؤمن به صورت برادر ایمانی خود، عبادت است.
*برای هر چیزی لذتی است و لذت گوش، در شنیدن سخن زیباست.
*شرافت در فروتنی، عزت در پرهیزکاری و بی‏نیازی در قناعت است.
*کسی که ارج خود بداند، دنیا نزد او ناچیز است.
*محبوب‏ترین شما نزد خدا کسی است که رفتارش بهتر باشد.
*کسی که خوش خلق‏تر است، به خدا نزدیک‏تر است.
*مؤمن رفتار خود را با بردباری در می‏آمیزد.
*مؤمن هیچ کاری را برای ریا انجام نمی‏دهدو هیچ کار را از روی شرم رها نمی‏کند.
*مؤمن از گواهی دادن در حق غیر دوستان نیز دریغ نمی‏کند.
*مؤمن از این که مورد ستایش و تمجید قرار گیرد، می‏ترسد.
*همنشینی با مردمان نیکوکار موجب صلاح و رستگاری می‏شود.
*رفتار به شیوه دانشمندان سبب افزایش خرد می‏شودد.
*آزار نرساندن نشانه کمال عقل و موجب آسایش در دنیا و آخرت است.
*کسی که راهنمای دانایی ندارد، تباه می‏شود.
*در شگفتم از کسی که از خوراکی به سبب زیانش می‏پرهیزد، ولی از گناه به سبب زشتی‏اش دوری نمی‏کند.
*توبه نه به گفتار، که به بازگشت از امور ناشایست و انجام دادن کار نیک است.
*مبادا به گناهی که می‏کنی شادمان شوی که شادمان شدن به گناه بدتر از انجام دادن گناه است.


[ شنبه 90/9/12 ] [ 7:56 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????