سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

چکیده

عاشورا پژوهی، ابعاد و محورهای مختلفی دارد؛ ولی آنچه شایان توجه است، پرداختن به چرایی و تجزیه وتحلیل و استخراج درس ها و پیام های حماسه عاشوراست.
آنچه که این نوشتار نمایان می سازد، درس ها و پیام های حماسه جاودانه عاشوراست. این مقاله قبل از هر چیز، اصل پیام داشتن نهضت حسینی را مورد بررسی قرار داده، با بیان شعاع و گستره پیام این حماسه، رهنمودهای عاشورا را مخصوص گروه و مکتب خاصی ندانسته، بلکه قلمرو این حماسه جاودانه را تا پهنه زمین و گستره زمان و مرز انسانیت پیش برده است.
سپس با استفاده از سخنان و عملکرد امام حسین (ع) و اصحابش، پیام ها و درس هایی را درزمینه های اعتقادی، اخلاقی، عرفانی، اجتماعی، سیاسی و انسانی، استخراج و استنباط کرده است.

پیام داشتن نهضت حسینی

نهضت سیدالشهدا قضیه ای شخصی نیست، بلکه جریانی است تاریخی که سنت الهی محسوب می شود. ازاین رو، یقیناً پیام دارد ؛ زیرا سنت های الهی بر همگان و در همه عصرها و نسل ها جاری و ساری است وفلن تجد لسنه الله تبدیلا و لن تجد لسنّه الله تحویلا »(1) سنّتهای الهی قابل تغییر و تبدیل و تحویل نیست. (2 )
از طرفی دیگر، امام حسین (علیه السلام) دارای مقام والای عصمت بوده، قول و فعل و تقریر او حجت است و تمامی حرکات و سکنات امام(ع) که انسان کامل و خلیفه الله است کاشف و حاکی پیامی است.

شعاع و گستره پیام حماسه حسینی

شعاع و گستره هر پیامی منوط به شعاع هستی انشاء کننده آن پیام و پیام آور آن پیام است. اگر مصدر و مبدأ پیام در محدوده ای خاص، حضور وجودی داشت، قلمرو پیام او هم به همان محدود خواهد بود و اگرمنطقه ای وسیع را در حیطه ی هستی خویش داشت، شعاع و پرتو پیام او نیز به همان اندازه وسیع خواهد بود.
اکنون این پرسش مطرح است که آیا پیام نهضت حسین بن علی (ع) ویژه شیعیان است یا برادران اهل سنّت نیز جزو مخاطبان این پیام هستند؟آیا قلمرو نفوذ پیام حسینی، خصوص منطقه مسلمان نشین است یا در ابعادی وسیع تر، همه اهل کتاب و موحدان عالم، جزو مخاطبان اصیل پیام عاشورایند؟آیا پیام آن حضرت غیر از صبغه و جنبه الهی اش جنبه انسانی هم دارد که غیر موحد را نیز در برگیرد یا نه؟
پاسخ به این پرسش ها وقتی ممکن است که شناخت حقیقی از حسین بن علی (ع) به دست آوریم.اگر حسین بن علی (ع) را فقط امام شیعیان بشناسیم با چنین معرفت محدودی، منطقه پیام اوجهان تشیع خواهد بود و اگر او را فقط والی مسلمانان بدانیم، منطقه نفوذ او قلمرو مسلمان نشین است. نیز اگرحسین بن علی (ع)را به عنوان الگو و اسوه توحید بشناسیم، شعاع رسالت و پیام او منطقه موحد نشین خواهد بود؛ اما اگر حسین بن علی (ع ) را به عنوان انسان کامل و خلیفه خدا در ز مین بشناسیم قلمرو نفوذ پیام او نامحدود خواهد بود، بلکه تا آنجا که شعاع انسانیت هست پیام حسینی نیز جلوه گراست؛ خواه در پهنه زمین و خواه در گستره زمان.
یعنی در طول تاریخ، هر جا انسانی حضور و ظهور دارد، مخاطب کربلای حسین است. شاهد و مؤید این شعاع و قلمرو نا محدود قیام حسینی، سخن وجود مبارک رسول اکرم(ص) است که فرمودند:
«حسینٌ منّی و أنا من حسین »(3)یعنی « حسین از من است و من از حسین هستم »این سخن عرشی پیامبر به این معناست که کیان دین و نبوت و رسالت من با قیام حسین زنده است و نهضت جاودانه حسینی با بعثت
من، پیوندی وثیق و ناگسستنی دارد.لذا پیام نهضت حسینی تا شعاع رسالت و نبوت رسول اکرم نفوذ دارد.
بهترین سند برای ارزیابی منطقه رسالت رسول اکرم (ص) قرآن کریم است.بر پایه قرآن، وجود پر برکت رسول اکرم (ص ) برای همه مردم و جوامع بشری، منشأ رحمت است ؛ و ما أرسلناک إلاّ رحمهً للعالمین »(4)، «و ما ارسلناک الا کافّهً للناس »، (5) و از آن جا که پیامبر می فرماید:«حسین از من است و من از حسین هستم»، با این شکل منطقی، قلمرو و گستره پیام کربلا روشن می شود؛ زیرا خدا درباره پیغمبرمی فرماید:«برکت وجود او جهانی است »و ایشان نیز با چنان شعاع رحمتی فرمودند:«کیان من به کربلای حسین زنده است ».از این رو، پیام حماسه حسینی نیز جهانی است. معنای جهانی بودن یک مکتب، حفظ دو اصل جامع و کلّی است:
یکی همگانی بودن به لحاظ افراد، و دیگری همیشگی بودن به لحاظ زمان.
بنابراین، پیام نهضت عاشورا برای شیعیان سودمند است؛ چون آنان امت امام حسین (ع) هستند. نیزبرای قاطبه مسلمانان جهان مفید است؛ زیرا همگی زیر ولایت اویند، گرچه برخی به ولایت وی معتقد نیستند.همچنین برای همه موحدان و اهل کتاب سودمند است؛ چون او پیام توحیدی دارد و سرانجام برای همه جوامع بشری نفع دارد؛ زیرا کربلا قیام انسانی را به همراه دارد.پس، هیچ انسانی از پیام نهضت جانسوز کربلا محروم نیست و شعاع آن هم افراد بشریت را در بر می گیرد.

پاسخ به یک شبهه اساسی و بنیادین

یکی از شبهات و سؤال هایی که در ذهن هر پرسشگر نقش بر می بندد این است که چرا امام حسین (ع) با اینکه به شهادت خود و یاران باوفایش علم و قطع داشت، اقدام به قیام کرد؟ آیا این کار از مصادیق هلاکت کردن نفس نیست؟با اینکه خداوند متعال می فرماید:« لا تُلقُوا بأیدیکم إلی التَّهلُکهِ »(6) :یعنی خود را به هلاکت نیاندازید.
جواب در اینکه آیا امام به شهادتش علم داشت یا نه دو نظریه مطرح است.
نظریه اول: که عقیده ابن خلدون و بعضی از متفکران می باشد اینست که امام نمی دانست در این قیام به شهادت خواهد رسید. ولی پر واضح وروشن است که این نظریه بنیانش سست و ضعیف می باشد چه اینکه امام، مظهر اسماء وصفات الهی است.

نظریه دوم:این ست که امام حسین(ع) از شهادت خود آگاه بود چرا که مقام والای امامت فوق طبیعی است که علم غیب و آگاهی از آینده به اذن الهی برای صاحبان این مقام امکان پذیر است همانطوری که آیات 26 و 27 سورهجنّ به صراحت به امکان پذیر بودن علم غیب برای غیر خدا دارد. طالبان حقیقت برای تفصیل بیشتر در مورد این موضوع به تفسیر المیزان ج 20 ص 53 تا 59 مراجعه کنند.
اکنون طبق نظریه دوم شبهه مذکور وارد است و در جواب باید این چنین گفت که :این شبهه از طرف کسانی است که می گویند«زندگی، مطلوب مطلق در عرصه هستی است »و برای آنان مرگ معمولی و شهادت در راه دفاع از ارزشهای مادی و معنوی یکسان است لذا می گویند با وجود علم به کشته شدن در یک حادثه، اقدام به ورود در آن حادثه از دیدگاه عقل و شرع ممنوع است.
ما در مقابل این شبهه افکنان می گوییم:
اولاً شما در تفسیر زندگی و حیات بیراهه رفته اید و سخن شما زمانی درست است که منظور از زندگی خوردن و آشامیدن واشباع غرایزباشد، درحالی که مفهوم حیات و زندگی در قاموس قرآن و متون دینی چیز دیگری است و آن حیات معقول و حیات طیبه می باشد یعنی حیات مستند به دلیل و برهان و حیاتی که از آن خداست و برای خداست. در این صورت، نه تنها آن زندگی حیوانی، مطلوب مطلق نیست بلکه مزاحم حیات معقول است.خلاصه برای کسی که زندگی را به معنای حیات معقول و طیبه می داند که از حکمت ازلی الهی سرچشمه می گیرد، زندگی طبیعی یک وسیله مناسب برای وصول به آن حیات طیبه است که شخص با بصیرت در راه به دست آوردن آن، حاضر است صدها بار از آن زندگی طبیعی محض دست بردارد. و این احساس با عظمت در شب عاشورا، در یاران فداکار امام حسین (علیه السلام) کاملاً مشاهده می شود.
ثانیاً:جهاد و شهادتی که موجب بقای دین و حفظ مسلمین است بزرگترین حرکت در راه خداست نه انداختن خویش در هلاکت. به عبارت دیگر، هدایت بشر همچنان که علت محدثه (ایجاد کننده هدایت ) می خواهد، نیازمند علت مبقیه نیز هست (علتی که موجب بقای هدایت باشد ).علت محدثه هدایت با بعثت انبیاء تحقق یافته و تحقق علت مبقیه هم به ولایت کبری امکان پذیر شده است و امام حسین (علیه السلام) علت مبقیه و رمز بقای دعوت انبیاء می باشد که هم نبوت و هم ولایت به یمن وجود او باقی مانده است. علاوه بر این، همانطوری که امام حسین (علیه السلام )با علم غیب می دانست که کشته خواهد شد همچنین با علم غیب می دانست که با شهادتش اسلام و مسلمین باقی می ماند، درنتیجه بقای اسلام را بر حیات خویش ترجیح دادند و فرمودند:«موت فی عز خیر من حیاه فی ذل»(7)، یعنی مرگ همراه با عزت بهتر از زندگی توأم با ذلت است و نیز روایت دیگری نقل شده است که فرمودند:
(امی لا امری الموت انا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برماً»(8)

پیام ها

* تبیین و تفکیک نظام الهی با نظام سلطنتی

هنگامی که یزید بن معاویه ولید را مامور به بیعت گرفتن از امام حسین(علیه السلام )نمود و آن حضرت ازبیعت کردن خودداری کردند، رو به ولید کردند و فرمودند:
ایها الامیر ! انّا اهل بیت النبوه و معدن الرساله و مختلف الملائکه، بنا فتح الله و بنا ختم الله و یزید رجل فاسق شارب الخمر، قاتل النفس المحرّمه، معلن بالفسق و مثلی لا یبایع مثله و لکن نصبه و تصبحون و ننظر و تنظرون اینا احقّ بالخلافه و البیعه؟»(9)
«ماخاندان نبوت و معدن رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان هستیم، خداوند اسلام را از خاندان ما شروع کرد و تا آخر نیز همگام با ما به پیش خواهد برد؛ اما یزید این مردی که تو از من توقع بیعت با او را داری، مردی است فاسق و شرابخوار که دستش به خون افراد بی گناه آلوده گردیده، او شخصی است که حریم دستورات الهی را در هم شکسته و علناً و در مقابل چشم مردم مرتکب فسق و فجور می گردد. آیا رواست شخصیتی همچون من با آن سوابق درخشان و اصالت خانوادگی، با چنین مرد فاسد بیعت کند؛ ولی شما امشب را به صبح برسانید و ما نیز شب را به صبح برسانیم، ما و شما باید تامل نموده و آینده را در نظربگیریم که در آن صورت خواهید دید که کدام یک از ما سزاوار و لایق خلافت و رهبری امت اسلامی وشایسته بیعت مردم است».
همچنین امام (علیه السلام ) برای دومین بار آن گاه که با مروان بن حکم دشمن دیرین خاندان پیامبر واستاندار سابق معاویه و کارگزار قدیمی خاندان اموی روبه رو گردید و با صراحت کامل و بدون پرده پوشی فرمود:
انّا لله و انّا الیه راجعون و علی السلام السلام اذا بلیت الامه براعٍ مثل یزید و لقد سمعت جدی رسول الله(صلی الله علیه و آله )یقول«الخلافه محرّمه علی آل ابی سفیان »:
فاذا رأیتم معاویه علی منبری فابقروا بطنه و قد رآه اهل المدینه فلم یبقروا فابتلاهم الله بیزید الفاسق».(10)
«اینک باید فاتحه اسلام را خواند که مسلمانان به فرمانروایی مانند یزید گرفتار شده اند. آری من از جدم رسول خدا شنیدم که می فرمود :خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است، و اگر روزی معاویه را بر بالای منبر من دیدید، بکُشید ولی مردم مدینه او را بر منبر پیامبر دیدند و نکشتند و اکنون خداوند آنان را به یزید فاسق (و بدتر از معاویه)مبتلا و گرفتار نموده است».
نگارنده گوید : شاید بزرگترین مشکلی که جامعه را پس از رحلت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله ) تهدیدمی کرد، حوادث اتفاق افتاده در صحنه سیاسی و رهبری جامعه بود که مورد غفلت و بی توجهی توده مردم وخواص قرار گرفته بود. در این میان، جریان اموی از غفلت و بی بصیرتی جامعه، به ویژه خواص استفاده کرده ومی خواست هدفهای شوم خاندان ابوسفیان را در مبارزه با اسلام و قرآن که در گذشته با شکست مواجه گردیده بود، منافقانه و در لباس خلافت اسلامی پیاده کند و در نتیجه نظام مدیریتی مبتنی بر امامت اهل بیت را به نظام سلطنتی موروثی تبدیل کند.
امام حسین (علیه السلام ) در این گفتگوی خود با ولید و مروان، موضع خویش را درباره بیعت با معاویه و به رسمیت نشناختن حکومت او را به صراحت بیان کرد و پس از شمردن صفات بارزی از خاندان خویش و بیان موقعیت خود که دلیل شایستگی او و خاندانش به امامت و رهبری است، نقاط ضعف یزید را بر شمرد که دلیل محکومیت وی در ادعاعی مقام رهبری بود.
در میان سخنان امام (علیه السلام ) یکی از جمله ها تبلور و جلوه ویژه ای دارد، آنجا که فرمود:«و مثلی لایبایع مثله» و با این بیان، شخصی بودن مسئله را نفی کرده، به فراگیر بودن نهضت خود تصریح نمود.

* تداوم بخشی غدیر خم با غدیر خونین کربلا

یکی از بنیادی ترین پیامهای اعتقادی، سیاسی امام حسین (علیه السلام )، حفظ و صیانت از حریم مقدس ولایت و تداوم بخشی جریان غدیر خم با غدیر خونین کربلا است؛ چه اینکه اکمال دین و اتمام نعمت منوط به ولایت اهل بیت (علیهم السلام ) است؛ لذا پیامبر اسلام به فرمان الهی در غدیر خم فرمود :«من کُنت مولاه فهذا علیه مولاه »و امام حسین(علیه السلام) در راستای همین مسیر و در تداوم همین استراتژی فرمود:
«أیها الناس ! نحن أهل البیت أولى بولایه هذا الأمر علیکم من هؤلاء المدعین ما لیس لهم، و السائرین فیکم بالجور و العدوان»(11)؛ ای مردم من فرزند دخت پیامبرم و ما به اما مت و رهبری جهان اسلام از این مدعیان دروغین که در میان شما با دشمنی و ظلم و ستم رفتار می کنند، سزاوارتریم.
آیت الله جوادی آملی(دامت برکاته) در این باره می فرماید:
عصاره غدیر خونین کربلا این است که «من کنت مولاه فهذا حسین مولاه »چرا حسین بن علی (علیهما السلام)همتای علی بن ابیطالب (علیه السلام)، جانشین راستین رسول گرامی است؟زیرا او انسان کامل معصوم ومنصوب و منصوص از طرف خدای سبحان است، و پیام ها رااز پیامبر دریافت کرده و درست دریافت کرده، ودرست ضبط کرده، و درست بیان کرده است.
اگر پیامبر در این سه بخش، معصومانه وحی را دریافت می کرد، یعنی معصومانه دریافت، معصومانه
ضبط، معصومانه املاء و انشاء و ابلاغ می کرد. وجود مبارک انسان کامل مثل حسین بن علی (علیهما السلام )از راه پیامبر و به وسیله پیامبر همه معارف الهی و حکم حق را معصومانه دریافت، معصومانه ضبط، معصومانه ابلاغ می کرد؛ لذا جریان « من کنت مولاه فهذا حسین مولاه » درباره آن حضرت صادق است و تفاوت اصلی کربلا و غدیر خم این است که آن برکه را آب پر می کرد و این گودال قتلگاه را خون.(12)

* شناسایی حیات و مرگ واقعی

از بارزترین پیام های نهضت عاشورا، شناسایی مفهوم دو مقوله حیات و مرگ است که تصور و شناخت صحیح از این دو مفهوم، نتایج عملی را در پی خواهد داشت.
حیات و زندگی، مطلوب مطلق در عرصه هستی است و هیچ مطلوبی به درجه زندگی نمی رسد. اکنون سخن اینجاست که ماهیت حیات و زندگی چیست که ما طالب و آن مطلوب ماست؟
پاسخ این است که باید به کربلا رفت و از عاشوراییان پرسید. امام حسین(علیه السلام ) و یاران باوفایش، هم با کلام و سخنان روشنگرانه و هم در عمل و رفتار خود مفهوم زندگی و مرگ و چگونه زیستن و چگونه مردن را به جامعه خفته آن روز و همه جهانیان آموختند.
امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا به یاران و سلحشوران خود، مرگ را این گونه تعریف کرد:
«صبراً بنی الْکرَامِ فَما الْاالموت إِلَّا قَنْطَرَهٌ یعبرُ بِکُم عنِ الْبؤْسِ والضَّراءه إِلَى الْجِنَانِ الْواسعهِ والنَّعیمِ الدائمه»(13)، ای بزرگ زادگان صبر کنید که مرگ پلی بیش نیست که شما را از فشارها و ناراحتیها عبور داده، به بهشت های پهناور و نعمت های ابدی می رساند.
امام(علیه السلام ) در این بیان نه تنها مرگ را پایان خطّ زندگی نمی داند، بلکه آن را سرپل و آغاز حرکت جدید معرّفی می کند که مرگ سرپل است و همه مزایا پس از پل است. عبور از این دریا بدون پل امکان ندارد و همه کمالات به ویژه کمال حیات در آن سوی پل است.
بیشتر سخن امام (علیه السلام ) در این فرمایش برای کسانی بود که به دنیا و مظاهر زود گذر دنیا دلبسته بودند و از کرامت و حیات جاودانه آدمی غافل شده بودند.
امام(علیه السلام ) در طول مسیر نهضت، ماهیت حیات و مرگ و هدفدار بودن زندگی را بارها بیان فرمودند که برخی از آنها را نقل می کنیم:
«موت فی عزٍّ خَیرٌ منْ حیاهٍ فی ذُل »(14)
؛ مرگ همراه باعزّت بهتر از حیات و زندگی توأم با ذلّت است.
«لیس الموت فی سبیل العزِّ إلاّ حیاهً خادهً و لیست الحیاهُ مع الذّلِّ إلاّ الموته الذی لا حیاهَ معه »(15)مرگ در راه عزت جز حیات و زندگی جاودانه نیست و زندگی توأم با ذلت، مرگ تهی از حیات است.
در بیانی دیگر می فرماید:
إنّی لا أری الموته إلاّ سعادهً و الحیاهَ مع الظالمین إلاّ برما »(16)؛ مرگ در نظر من چیزی جز سعادت و خوشبختی نیست و زندگی با ظالمان را جز ننگ و خواری نمی بینم.
امام(علیه السلام ) در این فرمایشات خود، توجه ویژه ای به عزّت مداری و ذلّت گریزی نموده اند و حیات وزندگی حقیقی را توأم با عزّت و مرگ را همراه با ذلّت، معرّفی کرده اند.
مرگ از منظر یاران عاشورایی
وقتی امام حسین (علیه السلام ) از حضرت قاسم بن الحسن (علیهما السلام ) پرسید که مرگ در نزد تو چگونه است؟عرض کرد:«أحلی منَ العسل »(17) ؛ مرگ نزد من شیرین تر از عسل است.
«لا أرهب الموته إذ الموت رقی » (18)؛ ازمرگ باکی ندارم؛ زیرا مرگ مایه رشد و تکامل است.
شایان ذکر است که سخنان سالار شهیدان و یاران با وفایش برگرفته از آیات قرآن است، آنجا که می فرماید:«ولا تَحسبنَّ الذین قُتلوا فی سبیلِ اللهِ أمواتاً بل أحیاه عنده ربهم یرزقون »(19)، «و لا تَقولوا لمن یقتَلُ فی سبیلِ اللهِ أموات بل أحیاه و لکن لا تَشعرون»، (20): بنابراین، منظور از زندگی، همان « حیات معقول » است، حیاتی که مستند به دلیل و برهان باشد، حیاتی که از آنِ خدا و برای خدا در جریان قرار می گیرد که در این صورت، زندگی طبیعی و مادی یک وسیله مناسب برای وصول به آن «حیات معقول»
است که شخص آگاه و بینا در راه به دست آوردن آن، حاضر است صدها بار دست از آن زندگی طبیعی محض بردارد. و این احساس با عظمت در شب عاشورا در یاران فداکار امام حسین (علیه السلام ) کاملاً مشهود است و همگان آن را نقل کرده اند. (21)


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:46 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????