سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18 محرم کربلا محرم عاشورا صفر

بانوى حرم حضرت قمر بنى هاشم علیه السلام لبابه : بنت عبدالله بن عباس بى عبدالمطلب ، بود و مادر لبابه ام حکیم است . قمر بنى هاشم علیه السلام از لبابه دو فرزند آورد: یکى فضل ؛ و دیگرى عبیدالله . و نسل آن حضرت فقط از طریق عبیدالله ادامه یافته است . آنچه گفتیم قول مشهور بود، ولى در کتاب العباس مى خوانیم که قمر بنى هاشم پنج اولاد بلکه شش اولاد داشته : فضل بن عبید الله (که از لبابه بودند) سوم حسن (که مادرش ‍ ام ولد بوده ، و این را از کتاب معارف ابن قیتبه و حدیقه النسب شیخ فتونى نقل کرده )، چهارم قاسم است که از بعض کتب مقاتل نقل کرده است و لم یثبت ، پنجم دخترى است که نام او را هم ذکر نکرده و از حدائق الانس این را نقل فرموده است ، ششم محمد است که ابن شهر آشوب او را از شهداى طف شمرده است . بالجمله ، سید مذکور اعقاب قمر بنى هاشم علیه السلام ، را بطنا بعد بطن ذکر کرده که تفضیل آن مناسب این مقام نیست .
از جمله اعقاب قمر بنى هاشم علیه السلام ابویعلى حمزه بن قاسم بن على بن حمزه بن حسن بن عبیدالله بن عباس بن امیر المؤ منین علیه السلام است که در نزدیکى حله مدفون بوده ، قبه اى بر سر قبر او وجود دارد و مزارش معروف است و شخصیتى ثقه و جلیل القدر بوده است . 1
فرزندان شهید قمر بنى هاشم علیه السلام
محمد و عبد الله از جمله فرزندان قمر بنى هاشم علیه السلام هستند که به گفته مورخان در کربلا به شهادت رسیده اند. گویند: حضرت ابوالفضل علیه السلام در میان فرزندان خویش علاقه تامى به محمد داشته ، به حدى که آن پسر را از خود جدا نمى کرده است ، در عین حال پس از شهادت برادران ، شمشیر به کمرش بست و اذن جنگ براى او حاصل نمود و فرمود: اى نور دیده از محنت آباد جهان به سوى خرم آباد جنان رهسپار شو که ساعتى نمى گذارد به تو ملحق شد. محمد دست عموى خویش ، حسین بن على بن ابى طالب علیه السلام را بوسید و با عمه ها وداع کرد و به میدان شتافت . جنگ او در کتب مقاتل دیده نمى شود. ولى در این شهر آشوب و دیگران ، محمدبن عباس علیه السلام را در شمار شهداى کربلا آورده اند. قاتل وى نیز عنصرى تبهکار سنگدل از طایفه بنى دارم است که داغ او را به دل پدرش قمر بنى هاشم علیه السلام گذارد. شهادت این پسر چهارده یا پانزده ساله ، پدرش را سخت بیازرد.
1-فرسان الهیجاء: شیخ ذبیح الله محلاتى : ج 1، صفحه 193 از انتشارات مرکز نشر کتاب چاپ دوم سال 1390 ق .
اعقاب حضرت قمر بنى هاشم علیه السلام
چنانکه گفتیم ، نسل حضرت عباس علیه السلام از طریق پسرش عبیدالله و نسل عبیدالله نیز از طریق فرزند وى حسن بن عبیدالله امتداد یافته است ، همان گونه که تبار حسن نیز از طریق پنج پسرش : فضل ، ابراهیم جردقه ، حمزه الاءکبر، عباس و عبد الله ، جریان یافته است ؛ که دیلا به توضیحاتى در باب هر یک مى پردازیم :
1. فضل بن حسن بن عبیدالله بن عباس بن على علیه السلام 
فضل مردى فضیح ، زبان آور، قوى الایمان ، و بسیار شجاع بود. نسل وى از طریق سه پسرش (جعفر، عباس اکبر، و محمد) امتداد یافته است . یکى از فرزندان محمد بن فضل ، ابوالعباس فضل بن محمد مى باشد که شخصیتى خطیب و شاعر و ادیب بوده و در رثاى ابوالفضل العباس علیه السلام شعرهایى جالب سروده که در فضل زندگانى ام البنین سلام الله علیه آوردیم .
2. ابراهیم جردقه بن حسن بن عبیدالله بن عباس علیه السلام 
او از فقها و ادبا و زهاد است و نسبش از طریق سه پسر به نامهاى حسن محمد و على باقى مانده است : على بن جردقه ، یکى از اسخیاى بنى هاشم ، و صاحب جاه بود.
وى ، که در سنه 264 ق به رحمت حق پیوست ، صاحب نوزده فرزند بود که یکى از ایشان عبیدالله بن على بن ابراهیم جردقه مى باشد. خطیب بغداد گفته است که : کنیه او ابو على است و از اهل بغداد است ، به مصر رفت و در آن دیار ساکن شد. نزد او کتبى بوده موسوم به جعفریه که در آن است فقه اهل بیت و به مذهب شیعه روایت مى کند آن را. وى در سال 312 در مصر وفات کرد.
3. حمزه الاکبر بن حسن بن عبید الله بن عباس علیه السلام 
وى مکنى به ابى القاسم و شیسه به حضرت امیر المؤ منین علیه السلام بود، ماءمون به خط خود نوشت که به حمزه بن حسن ، شبیه امیرالمؤ منین علیه السلام ، صد هزار درهم عطا شود. و از اولاد اوست محمد بن على بن حمزه ، نزیل بصره ، که از حضرت امام رضا علیه السلام و غیر آن حضرت نقل حدیث کرده ، و مردى عالم و شاعر بوده است . خطیب بغدادى در تاریخ خود گفته است : ابو عبدالله محمد بن على بن حمزه بن حسن بن عبیدالله بن عباس بن امیرالمؤ منین علیه السلام یکى از ادبا و شعرا بوده که از پدرش و نیز از عبدالصمد به موسى هاشمى و غیر ایشان نقل روایت مى کند. چنانکه و روایت کرده از عبدالصمد به اسناد خود از عبد الله عباس که گفت : هر گاه حق تعالى غضب کرد به خلق خود و تعجیل نفرمود از براى ایشان به عذابى مانند باد و عذابهاى دیگرى که هلاک فرمود به آن عذابها امتها را، خلق مى فرماید براى ایشان خلقى را که نمى شناسند خدا را که عذاب کند ایشان را. و نیز از بنى حمزه است ابو محمد قاسم بن حمزه الاءکبر که در یمن مى زیسته و شخصى عظیم القدر بوده و جمالى بى نهایت داشته . و نیز از بنى حمزه است ابویعلى حمزه بن قاسم بن على بن حمزه الاءکبر ثقه جلیل القدر که شیخ نجاشى و دیگران از او به نیکى یاد کرده و قبرش در نزدیکى حله است . شیخ نجاشى در رجال خود فرموده است : حمزه بن قاسم بن على بن حمزه بن حسین بن عبیدالله بن عباس بن امیر المؤ منین علیه السلام ابویعلى ، ثقه جلیل القدر، از اصحاب حدیث بسیار نقل مى کرد، او را کتابى است در ذکر کسانى که روایت کرده اند از جعفر محمد علیه السلام . نیز از کلمات علما و اساتید معلوم مى شود که وى از علماى غیبت صغرى ، و معاصر با والد صدوق ، على بن بابویه رضوان تعالى علیهم اجمعین بوده است . در باب شخصیت والاى علمى و معنوى او باز هم در آینده توضیح خواهیم داد.
4. عباس ین حسن عبیدالله بن عباس علیه السلام : 
وى مکنى به ابى الفضل و خطیبى فصیح و شاعرى بلیغ بوده و در نزد هارون الرشید مقام و مکانتى داشته است .
ابو نصر بخارى گوید: ما راءى هاشمى اءعذب لسانا منه یا اءغضب لسانا منه .
و خطیب بغدادى آورده است : ابوالفضل عباس بن حسین ، برادر محمد و عبیدالله و فضل و حمزه است ، و او از اهل مدینه است . در ایام هارون الرشید به بغداد آمد: در آنجا به مصاحبت هارون پرداخت و بعد از هارون نیز مصاحب ماءمون شد، مردى عالم و شاعر و فصیح بود. بیشتر علویین او را اشعر اولاد ابوطالب دانسته اند. سپس خطیب به سند خود از فضل بن محمدبن فضل روایت مى کند که گفت : عمویم ، عباس ، فرمود که راءى تو گنجایش هر چیزى را ندارد، پس تهیه کن آن را براى چیزهاى مهم ؛ و مال تو بى نیاز نمى کند تمام مردم را، پس آن مخصوص اهل فضل و اهل حق قرار ده ؛ و کرامتت کفایت نمى کند عامه مردم را، پس آن را تنها متوجه اهل فضل نما.
نسل علاس بن حسن مذکور از چهار پسر مى باشد: احمد و عبیدالله و على و عبد الله . و ابو نصر بخارى گفته که نسل وى تنها از طریق عبد الله بن عباس است نه از غیر آن . و این عبدالله بن عباس ، شاعرى فصیح بود و ماءمون وى را بر دیگران مقدم مى داشت و به وى شیخ بن شیخ مى گفت . 1) و چون وفات کرد و ماءمون خبردار شد، گفت اءترى الناس مثل یا بعدک یابن عباس سپس جنازه او را تشییع کرد. عبد الله پسرى به نام حمزه دارد که اولادش در طبریه و شام مى باشند. از جمله آنان ابو الطیب محمد بن حمزه است که صاحب مروت و سماحت و صله رحم کثرت معروف و فضل کثیر و جاه و اسمع بوده و در طبریه آب و ملک داشته و اموالى جمع کرده بود، تا آنکه ظفر بن خضر فراعنى بر او حسد برد و لشگرى را براى قتل او ارسال داشت آنان او را در صفر 291 ق در بستان خود در طبریه شهید کردند. شعر او را مرثیه گفته اند و به اعقاب او که در طبریه هستند، بنوالشهید گویند.
5. عبدالله بن حسن بن عبیدالله بن عباس علیه السلام 
وى در حرمین مکه و مدینه قاضى القضاه بود، و از اولاد اوست قاسم بن عبدالله بن حسن عبیدالله مذکور و صاحب امام ابى محمد الحسن العسگرى علیه السلام بود و این قاسم در مدینه صاحب شاءن و منقبت بود و سعى مى کرد ما بین بنوعلى و بنوجعفر را صلح دهد و کان اءحد اءصحاب الراءى و اللسان 2
حمزه : از نوادگان جلیل القدر ابوالفضل علیه السلام ، سید عظیم الشاءن ، ابو یعلى حمزه بن قاسم بن على بن حمزه الاءکبر بن عبیدالله بن عباس بن امیر المؤ منین علیه السلام مى باشد. علامه بزرگوار میرزا محمد على اردوبادى صفحاتى طلایى در باره حیات او نگاشته است که ما عین سخنان وى را نقل مى نماییم ، او گوید:
ابو یعلى از علماى اهل بیت و یگانه اى برخاسته و از خاندان وحى سروى بلند و افراشته در بوستان بنى هاشم است . او از مشایخ روایت بود و علماى بلاد براى بهرها ورى از علوم اهل بیت علیه السلام نزد وى مى شتافتند، که از جمله آنان است :
1. ابو محمد هارون بن موسى تلعکبرى ، از علماى بزرگ شیعه و حامل علوم ائمه اطهار علیه السلام (متوفى 385 ه‍ ق )
2. حسین بن هاشم مؤ دب .
3. على بن احمد بن محمد بن عمران دقاق . او و حسین بن هاشم فوق الذکر، هر دو از مشایخ شیخ صدوق ، ابن بابویه قمى هستند.
4. على بن محمد قلانسى ، از مشایخ عالم و رجالى بزرگ ابوعبدالله حسین بن عبدالله غضائرى .
5. ابوعبدالله حسین بن على خزار قمى 3
از نام شاگردان و دست پروردگان او به دست مى آید که وى در دوران ثقه الاسلام (مؤ لف کافى ) مى زیسته و اواخر قرن سوم و اوایل سده چهارم را درک نموده است . ازینرو شیخ آقا بزرگ تهرانى در کتاب نابغه الوراه فى رابعه المئات : (راویان نابغه در قرن چهارم ) شرح حالى ممتع از او آورد و وى را از علماى زمان غیبت صغرى دانسته است .
آثارى که ابو یعلى نگاشته عبارت است از: کتاب التوحید، کتاب الزیارات و المناسک ، کتاب الرد على محمد بن جعفر الاءسدى ، کتاب من روى عن جعفر بن محمد علیه السلام که نجاشى و علامه به ارزشمند بودن آن اذعان نموده اند، و بدین لحاظ شیخ آقا بزرگ را مصفى المقال فى مصنفى علماء الرجال شرح حال او را در ضمن علماى رجال آوده است . نجاشى سند خود را به این کتابها، از طریق ابن غضائرى و قلانسى قرار داده است . به سخنان برخى از بزرگان شیعه در ثنا و ستایش از ابو یعلى توجه کنید:
نجاشى و علامه مى گویند: موثق و جلیل القدر و از علماى شیعه بوده و روایات بسیارى نقل کرده است
مجلسى در وجیزه گوید: سخنانش اطمینان آور و احادیثش مورد اعتماد است .
علامه مامقانى در الکنى الاءلقاب وى را از علماى صاحب اجازه حدیث بر مى شمارد. بدین ترتیب مى بینیم که علماى رجال - عموما - او را در کتب خود به علم و تقوا ستوده اند.
مقام جناب وى برتر از آن مى باشد که بگوییم وى از مشایخ اجازه حدیث - که بى نیاز از هر ثنا و ستایشى هستند و شهید ثانى بدان تصریح نموده و علماى بعد از او نیز آن را پذیرفته اند - بوده است ؛ زیرا این شاءن کسى است که شخصیتش ناشناخته و مجهول باشد، در حالیکه منزلت سرور ما سید حمزه - همان گونه که کلام علماى رجال را در باب مقام وى بیان داشتیم ، و کرامات خارج از شمار مرقد مطهرش نیز شاهد بر آن است - فوق تمامى این مراتب است . پس وى کسانى نیست که در صدد اثبات موثق بودن او باشیم تا به امثال این کلمات تمسک جوییم . آرى ، کثرت احادیثى که وى نقل کرده نشانگر فضل و علم بسیار او مى باشد، که در سخنان ائمه اطهار علیه السلام آمده است : اعرفوا منازل الرجال منا بقدر روایتهم عنا .
منزلت شیعیان ما را به قدر روایتشان از ما بشناسید و ارزیابى نمایید، که این فرمایش  بیانگر آن است که علماى اهل بیت باید در فراگیرى علوم و احادیث ائمه اطهار علیه السلام سعى و تلاش نموده و با تمام قوا به نشر و ترویج معارف آنان بپردازند، و طبعا از آنجا که هر یک از این موارد، بنده را به خداوند تبارک و تعالى و او لیاى مقرب او نزدیک مى سازد، پس چه مى توان گفت درباره کسى چون سید بزرگوار ما، حمزه ، که شاخه اى از شجره طیبه آنان بوده و از تمامى آن خصال نیک بهره داشته است .
اما مشایخ او در روایت ، که بعد از جستجو در کتب رجال و حدیث - همچون رجال شیخ طوسى فهرست نجاشى و کمال الدین شیخ صدوق - نام آنان را به دست آورده ایم ، به قرار زیر مى باشند:
1. عالم جلیل القدر، سعد بن عبدالله اشعرى .
2. حسن بن میثل .
3. محمد بن سهل بن ذارویه قمى .
4.على بن عبد بن یحیى .
5. جعفر بن مالک فزارى کوفى .
6. ابو الحسن على بن جنید رازى .
7. و استاد بزرگ او، امانتدار ناموس امانت و امین بر ودیعه پروردگار سبحان ، ابو عبدالله یا ابو عبید الله بن محمد بن على بن حمزه بن حسن بن عبیدالله بن عباس علیه السلام مى باشد و شاهرى بر جلالت مقام او آنکه ، چون بعد از وفات امام حسن عسگرى علیه السلام حکومت جائرانه وقت به شدت درصدد یافتن حضرت بقیه الله علیه السلام یا مادر ایشان بر آمد و برین سبب سربازانش را به خانه امام علیه السلام هجوم بردند - و این هراسشان ناشى از آن بود که شنیده بودند فرزند امام عسگرى علیه السلام دولتهاى باطل را سرنگون مى سازد - در آن هنگامه مصیبت بار، ابو عبد الله محمد بن على مادر گرانقدر و مطهر حضرت ولیعصر، نرجس خاتون - سلام الله علیه و علیها - را به خانه خود برد تا از شر معاندان در امان بماند. (4
در اینجا به حسب ظاهر مى توانیم بگوییم که خانه اى که مادر امام علیه السلام در آن به سر مى برد، لاجرم محل رفت و آمد ناموس دهر حضرت صاحب الاءمر صلوات الله علیه ، آن حامل مقام عظیم خلیفه اللهى ، حافظ اسرار رب العالمین ، ظرف مشیت حق -جل جلاله - و دریاى بیکران علوم و معارف ربانى بوده است تا از مادر گرانقدرش بازدید و تفقد نماید و بدین ترتیب نماید بدین ترتیب ، حضرتش - سلام الله علیه - به شرف آن خانه و خانواده افزوده و عزت ابدى را از آن آنان ساخته است . نیز شک نیست که ابو عبد الله از علوم حضرتش بهره مى جسته و از انوار شریفش بس فروغها بر مى گرفته است . در این صورت آیا دیگر نیازى به ذکر توثیقات علما پیرامون شخصیت او باقى مى ماند؟!
ابن عنبه در عمده مى گوید: ابو عبد الله در بصره اقامت داشت و از امام على بن موسى الرضا علیه السلام و دیگر ائمه علیه السلام در آن شهر و غیر از آن روایت نقل مى نمود و فردى محترم و عالم و شاعر بود. و نجاشى اظهار مى دارد که وى روایتگر حدیث از امام هادى و حضرت عسگرى علیه السلام بوده و با حضرتش مکاتباتى داشته است ، و کتابى به نام مقاتل الطالبین (غیر از مقاتل الطالبین تاءلیف ابو الفرج اصفهانى ) تاءلیف کرده است .
بارى براى این سید بزرگوار، ابویعلى ، و همین شرف و فضیلت بس که از مکتب چنین استادى بهره جسته و از منبع فیض وى استفاضه نموده است .
جد حمزه ، على بن حمزه الاءکبر بن حسن مى باشد که نجاشى در فهرست و علامه حلى در خلاصه و نیز صاحبان وجیزه و بلغه به وثاقف او تصریح کرده اند. قبلا یاد آور شدیم که نیاى حمزه ، به اعتراف ماءمون ، شبیه جدش امیر المؤ منین علیه السلام و سیدى جلیل القدر و داراى منزلتى عظیم بوده است .
نیاى دیگر حمزه ، حسن بن عبیدالله است که عالم نسب شناس : عمرى ، دى مجدى گوید که از راویان احادیث اهل بیت علیه السلام به شمار مى رفته است و عبیدالله بن عباس ، جد اعلاى حمزه ، نیز در کتب رجال ، از علماى مذهب شیعه محسوب شده است .
مرقد مطهر سید حمزه در جنوب حله ، در زمین جزیره ما بین دجله و فرات ، در قریه اى همنام خودش موسوم به قریه حمزه نزدیک قریه مزیدیه قرار دارد و زیارتگاه شیعیان و محل انجام نذور و تبرک جویى آنان است . کراماتى نیز بدان مرقد منسوب مى دارند که آرامش بخش دلها و مایه امید حاجتمندان مى باشد. این مرقد، قبلا مشهور به مرقد حمزه فرزند حضرت امام موسى کاظم علیه السلام بود، در صورتى که از نظر تاریخ و علم رجال محقق است که قبر فرزند امام موسى کاظم علیه السلام در شهر رى جنب بارگاه حضرت سید عبدالعظیم حسنى سلام الله علیه قرار دارد.
از جمله امورى که مؤ ید صحت انتساب مرقد و قریه حمزه به ابویعلى حمزه بن قاسم است ، داستان زیر مى باشد: عالم ربانى و فقیه عظیم الشاءن ، سید مهدى قزوینى ، بعد از آنکه در حله اقامت گزید اقامت گزید و در آنجا به تبلیغ دین مبین و تثبیت ارکان مذهب در میان مردم آن سامان پرداخت ، چون براى هدایت و ارشاد بنى زبید عازم دیار آنان گشت از مرقد حمزه ابویعلى عبور مى نمود، اما وى را زیارت نمى نمود، و بدان سبب رغبت مردم در زمان او براى زیارت سید حمزه رو به کاستى رفت . یک بار از انجا گذشت و اهل قریه خواستند که به زیارت مرقد مطهر برود، اما وى عذر خواست و متذکر شد، که من کسى را که نمى شناسم زیارت نمى کنم !
شب هنگام سید در آن قریه خوابید و فردا به مزیدیه رفت . در اواخر شب آن روز، براى نماز شب بپاخاست و پس از اداى ان در انتظار طلوع فجر بود که مردى در لباس سادات آن قریه ، که سید مهدى او را به صلاح و تقوا مى شناخت ، وارد شد و پس از اینکه سلام نمود و نشست گفت : به قبر حمزه اعتنایى ننمودى و آن را زیارت نکردى ؟!
سید گفت : آرى .
علوى گفت : چرا؟
سید همان جواب را به به اهل قریه داده بود به وى خاطر نشان ساخت .
علوى گفت : بسا امر مشهورى که اصلى نداشته باشد، و این قبر حمزه فرزند حضرت امام موسى کاظم علیه السلام که اشتهار یافته نیست ، بلکه قبر ابویعلى حمزه بن قاسم علوى عباسى یکى از علماى صاحب اجازه حدیث مى باشد که در کتب رجال وى را ستوده و از او با علم و تقوا یاد کرده اند.
سید مهدى گمان کرد که وى از عوام سادات بوده و این قول را از یکى از علما شنیده است و با خود گفت : او کجا و اطلاع از کتب رجال و حدیث کجا؟! و از اینروى به وى توجه چندانى نکرد و براى آگاهى از طلوع فجر به تفحص پرداخت . آن مرد علوى هم از نزدش  خارج شد و سید به اداى فرضیه و تعقیبات پرداخت تا اینکه فروغ زرین اشعه خورشید بر قریه پرتو افکند.
سپس سید مهدى خود به کتب رجالى یى که به همراه داشت ، مراجعه نمود و مشاهده کرد که گفته آن علوى با حقیقت منطبق است . بعدا بتدریج اهل قریه به اقامتگاه او آمده و نزد وى حضور یافتند. در آن میان سید، آن مرد علوى را هم مشاهده نمود. سید از او پرسید که آن سخن پیرامون سید حمزه را که قبل از طلوع فجر به وى گفته بود از کجا آورده است ؟ علوى به خداوند متعال قسم خورد که قبل از طلوع فجر نزد سید نیامده و اصولا شب را در خارج از قریه به سر برده است ! و چون از مردم شنیده است که ایشان بدانجا مشرف شده و براى زیارت وى نزدش شتافته ، و قبل از آن ایشان را ندیده است .
سید مهدى با شنیدن این سخن فورا از جا بر خاست و سوار بر مرکب شد و عازم زیارت مرقد مطهر سید حمزه گشت ، در حالیکه مى گفت : هم اکنون بر من واجب شد که به زیارت وى بشتابم و من شک ندارم آن فرد علوى ، حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - بوده است .
از آن روز مرقد شریف سید حمزه ، اعتبار و رونقى چشمگیر یافت و شیعیان براى زیارت و تبرک و شفاعت جویى از وى به درگاه پروردگار، نزد وى مشرف مى شوند.
بعد از آن نیز سید مهدى در فلک النجاه و به تبع او دیگران نیز در کتب خود (همچون علامه نورى در تحیه الزائر علامه ما مقانى در تنقیح المقال ، و محدث قمى در الکنى الاءلقاب ) به صحت انتساب آن مدفن به حمزه بن قاسم ، از نوادگان ابوالفضل العباس علیه السلام تصریح نمودند5
--------------------------------------------------
1-اختران تابناک : جلد 2 صفحه 169.
2-اختران تابناک : شیخ ذبیح الله محلاتى جلد 2 صفحه 169، انتشارات کتابفروشى اسلامیه تهران .
3-ر.ک ، رجال شیخ طوسى ، فهرست نجاشى و امالى و کمال الدین شیخ صدوق .
4-فهرست نجاشى : صفحه 145. اما در کمال الدین صدوق آمده است که مادر امام سلام الله علیه ، در زمان حضرت عسگرى علیه السلام در گذشت .
5-سردار کربلا: ترجمه العباس مقرم ، صفحه 51؛ نقل از، جنه الماءوى : محدث نورى (که همراه با جلد 53 بحار الانوار چاپ شده است ).


[ جمعه 90/9/4 ] [ 4:19 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????