سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

خطبه امام سجاد(ع) در شام

سفر بازماندگان امام حسین(ع) به شام در رساندن پیام انقلاب حسینی و افشای ماهیت پلید حکومت یزید، نقش اساسی داشت، آنان در لباس اسارت همان جهاد مقدس را انجام دادند که امام حسین(ع) در لباس خون و شهادت انجام داد و توقف اسیران در شام فرصت خوبی به آنان داد تا مردم شام را که در اثر تبلیغات چهل ساله معاویه ناخت صحیحی از اسلام و خاندان پیامبر نداشتند ، آگاه سازند . از اینرو بازماندگان قیام عاشورا از هر مناسبتی در
این زمینه بهره برداری می کردند. خطبه امام سجاد(ع) که در یکی از روزهای توقف در شام ایراد شد در این میان نقش تعیین کننده داشت و یزید را رسوای خاص و عام ساخت.
مرحوم «علامه مجلسی » به نقل از صاحب «مناقب» و دیگران می نویسد:
روایت شده است که روزی یزید دستور داد منبری گذاشتند تا خطیب بر فراز آن سخنانی در نکوهش امام حسین(ع) و حضرت علی (ع) برای مردم ایراد کند. خطیب بالای منبر رفت و سخنان زیادی در نکوهش خاندان پیامبر (ص) گفت و سپس در مدح و ستایش معاویه و یزید ، داد سخن داد و از آنان به نیکی یاد کرد . امام سجاد(ع) از میان جمعیت بر او بانگ زد: «وای بر تو ای خطیب! خشنودی خلق را به بهای خشم خالق خریدی و جایگاهت را در آتش دوزخ قرار دادی» پس فرمودند: ای یزید! اجازه می دهی بالای این چوب ها بروم و سخنانی بگویم که رضای خداوند در آن باشد و برای حاضران نیز اجر و ثوابی داشته باشد.
یزید اجازه نداد. مردم گفتند : امیر ! اجازه بده بر منبر برود ، شاید از او سخنی بشنویم (ببینیم چه می گوید؟)
یزید گفت اگر بر فراز این منبر قرار گیرد پایین نمی آیید مگر آنکه من و خاندان ابوسفیان را رسوا کند.
کسی گفت: امیر مگر این جوان اسیر چه می داند و چه می تواند ببگوید؟!
یزید گفت : او از خاندانی است که علم را از کودکی با شیر مکیده اند، و با خون آن ها درآمیخته است.
مردم آنقدر اصرار کردند تا سرانجام یزید اجازه داد . آنگاه حضرت بر عرشه منبر قرار گرفت و ابتداءاً خدا را حمد و ستایش نمود و سپس خطبه ای ایراد فرمودند که اشک ها را از دیدگان سرا زیر کرد و دلها را به لرزه در آورد.
آنگاه فرمودند: مردم! خداوند به ما ( خاندان پیامبر) شش امتیاز ارزانی داشته و با هفت فضیلت بر دیگران برتری بخشیده است:
شش امتیاز ما این است که خدا به ما : علم ، حلم ، بخشش و بزرگواری ، فصاحت و شجاعت داده و محبت ما را در دلهای مومنان قرار داده است.
هفت فضیلت ما این است که : پیامبر برگزیده خدا از ماست. صدیق (علی ابن ابی طالب) از ماست . جعفر طیار از ماست ، شیرخدا و شیر رسول او (حمزه سید الشهدا) از ماست دو سبط این امت – حسن و حسین علیهما السلام – از ماست . زهرای بتول (یا: مهدی (عج)) از ماست.
مردم ! هر کس مرا شناخت که شناخت و هر کس نشناخت خود را بدو معرفی می کنم:
من پسر مکه و منایم ، من پسر زمزم و صفایم، منم فرزند آن بزرگواری که «حجر الاسود» را با گوشه و اطراف عبا برداشت(22) . منم فرزند کسی که (در شب معراج) از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برده شد . منم پسر کسی که (در سیر آسمان) به سدره المنتهی رسیده. منم پسر کسی که در سیر ملکوتی آنقدر به حق نزدیک شد که رخت به مقام «قاب قوسین او ادنی» کشید (بین او و حق دو کمان یا کمتر فاصله بود). منم فرزند کسی که با فرشتگان آسمان نماز گزارد. منم فرزند کسی که خداوند بزرگ به او وحی کرد ، منم فرزند محمد مصطفی (ص) ، منم فرزند علی مرتضی(ع) ، منم فرزند کسی که آنقدر با مشرکان جنگید تا زبان به «لا اله الا الله» گشودند، منم فرزند کسی که در رکاب پیامبر خدا با دو شمشیر و دو نیزه جهاد کرد.(23) دوبار هجرت کرد، دوبار با پیامبر بیعت نمود ، در بدر و حنین شجاعانع جنگید و لحظه ای به خدا کفر نورزید ، من پسر کسی هستم که صالح ترین مومنان ، وارث پیامبران ، نابود کننده کافران ، پیشوای مسلمانان ، نور مجاهدان ، زیور عابدان ، فخر گریه کنندگان (از خشیت خدا ) شکیباترین صابران ، بهترین قیام کنندگان از تبار یاسین است. جد من کسی است که پشتیبانش جبرئیل ، یاورش میکائیل و خود حامی و پاسدار ناموس مسلمانان بود. او با مارقین و ناکثین و قاسطین جنگید ، با دشمنان کینه توز خدا جهاد کرد ، منم پسر برترین فرد قریش که پیش از همه به پیامبر گروید و پیشگام همه مسلمانان بود. او خصم گردنکشان نابود کننده مشرکان ، تیر خدایی برای نابودی منافقان ، زبان حکمت عابدان ، یاری دین خدا ، ولی امر خدا ، بوستان حکمت الهی و کانون علم او بود...
سپس فرمودند: منم پسر فاطمه زهرا(س) منم پسر سرور زنان....
امام در معرفی خود و در حقیقت : معرفی شجره نامه امامت و رسالت ، آنقدر داد سخن داد که صدای گریه و ناله مردم بلند شد.
یزید ترسید شورش برپا شود ، لذا به شوزن دستور داد اذان بگوید : موذن برپاخواست و اذان را شروع کردو گفت:
الله اکبر ، الله اکبر... ، امام فرمودند: بلی هیچ چیز از خدا بزرگتر نیست و چون موذن گفت: اشهد ان لا اله الا الله ، گفت: بلی مو و پوست و گوشت و خون من به یگانگی خداوند شهادت می دهند. همین که موذن گفت : اشهد ان محمداً رسول الله(ص) ، امام از بالای منبر رو به یزید کرد و گفت : یزید! آیا محمد(ص) جد من است یا جد تو؟ اگر بگویی جد تواست دروغ گفته ای و حق را انکار کرده ای و اگر بگویی جد من است پس چرا فرزند او را کشتی؟!
در اینجا امام به گریه افتاد و گفت: به خدا که اگر در دنیا کسی هست که رسول خدا جد او باشد ، بغیر از من نباشد، پس چرا یزید پدر مرا بظلم کشت و ما را ، چنانکه اسیران روم را آوردند، آورد؟ سپس فرمودند: ای یزید، این کار را کردی و می گویی محمد رسول الله و روی به قبله می کنی؟ وای بر تو ، روز قیامت جد من و پدر من خصم تو باشد!

آثار و نتایج و پیامدهای قیام عاشورا

1- رسوا ساختن هیئت حاکمه

از آنجایی که بنی امیه به حکومت و سلطنت خود رنگ دینی می دادند و بنام اسلام و جانشینیپیامبر بر جامعه اسلامی حکومت می کردند و با شیوه های گوناگون ( مانند جعل حدیث، جذب شعرا و محدثان ، تقویت فرقه های جبر گرا و ...) جهت تثبیت موقعیت دینی خود در جامعه می کوشیدند ، قیام و شهادت امام حسین(ع) بزرگترین ضربت را بر پیکر این حکومت وارد آورد و هیئت حاکمه وقت را رسوا ساخت ، بویژه آنکه سپاه یزید در جریان فاجعه عاشورا یک سلسله حرکات ناجوانمردانه همچون بستن آب به روی یاران امام ، کشتن کودکان ، اسیر کردن زنام و کودکان خاندان پیامبر و امثال اینها انجام دادند که به رسوایی آنان کمک کرد و یزید بشدت مورد نفرت عمومی قرار گرفت ، به طوری که «مجاهد» یکی از شخصیت های آن روز می گوید:
به خدا سوگند مردم عموماً یزید را مورد لعن و ناسزا قرار دادند و به او عیب گرفتند و از او روی گرداندند.(24)
یزید با آنکه در آغاز پیروزی خود بسیار شادمان و مغرور بود، اما در اثر فشار افکار عمومی قافیه را باخت و گناه کشتن امام را به گردن عبیداله بن زیاد (حاکم کوفه) افکند! مورخان می گویند:
یزید پس از حادثه عاشورا به پاس خوشخدمتی عبیداله بن زیاد او را به دمشق دعوت کرد و اموال فراوان و تحفه های بزگ به او بخشید او را نزد خود نشانید و مقام او را بالا برد و او را به حرمسرای خود نزد زنان خویش برد و ندیم خویش قرار داد...(25)
اما چون فشار افکار عمومی اوج گرفت، با یک چرخش سریع ، خود را تبرئه کرد و مسئولیت را به گردن عبیداله افکند.
و میگفت خدا پسر مرجانه (ابن زیاد)را لعنت کند! او حسین را مجبور به قیام کرد در حالی که وی خواسته بود اجازه دهد به یکی از مناطق مرزی برود ، ولی پسر مرجانه با پیشنهاد امام موافقت نکرد ، او را به قتل رساند و با این کار مرا مورد بغض و نفرت مسلمانان قرار داده و تخم دشمنی مرا در دلهای آن ها افشاند. اینک هرکس و ناکس به خاطر قتل حسین با من دشمن شده است. این چه گرفتاری بود که پسر مرجانه برای من درست کرد؟ ! خدا او را لعنت کند و گرفتار غضب خویش سازد.(26)
از طرف دیگر ، با آنکه یزید نخست با کودکان و زنان و بازماندگان امام حسین(ع) با خشونت و غرور و تکبر برخورد کرد و دستور داد آنان را در خانه مخروبه ای جای دهند ، اما زیر فشار افکار عمومی به فاصله کمی با آنان بنای نرمش و ملاطفت گذاشت و محل سکونتشان را تغییر داد و گفت: اگر مایل هستید شما را روانه مدینه کنم.
«عماالدین طبری» در این زمینه می نویسد:
حضرت زینت کسی را نزد یزید فرستاد که به ما اجازه دهید تا مجلس عزاداری برای امام حسین(ع) برگزار کنیم، یزید اجازه داد و گفت باید آن ها را به دارالحجاره ببرید تا در آن جا مجلس عزا برپا کنند، هفت روز در آنجا تعزیت داشتند و هر روز چندان زنان دمشق بر جمعیت ایشان اضافه می شد که از شمارش بیرون بودند. مردم قصد کردند که خود را به خانه یزید برسانند و او را به قتل رسانند.
پس از این رسوائی ها بود که یزید امام سجاد(ع) را نزد خود خواند و او را احترام نمود و گفت : لعنت بر پسر مرجانهباد! اگر من طرف مقابل پدر تو بودم نمی گذاشتم کار بدین مقام برسد و سپس به امام سجاد(ع) گفت : وقتی به مدینه رسیدید هر کار و حاجتی داشتید بنویسید من برآورده می کنم و دستور داد برای امام سجاد(ع) خلعت آوردند و برای اسرا هدایایی آوردند و لیکن گویند که اهل بیت هیچ قبول نکردند.(27)
یزید پس از فاجعه عاشورا بیش از چهار سال زنده نماند ، اما این ننگ و رسوایی را برای ابد برای خاندان بنی امیه به ارث گذاشت، به طوری که هر کدام از خلفای بعدی که اندکی عقل و درایت داشتند از تکرار کارهای یزید پرهیز کردند . چنانکه «یعقوبی» مورخ نامدار اسلام می نویسد:
«عبدالملک بن مروان» (در زمان حکومت خود) به «حجاج» که از طرف وی حاکم حجاز بود نوشت : مرا به خون فرزندان ابوطالب آلوده نکن ، زیرا من دیدم که چون خاندان حرب (ابوسفیان)با آن ها در افتادند ، برافتادند.(28)

2- احیای سنت شهادت

پیامبر اسلام با آوردن آیینی نو که بر اساس ایمان به خدا استوار بود ، سنت شهادت را پی ریزی کرد و به گواهی تاریخ ، عامل بسیاری از پیروزی های بزرگ مسلمانان ، استقبال آنان از شهادت در راه خدا به خاطر پیروزی حق بود. اما پس از درگذشت پیامبر، در اثر انحراف حکومت اسلامی از مسیر اصلی خود گسترش فتوحات و سرازیر شدن غنایم به مرکز خلافت و عوامل دیگر ، کم کم مسلمانان روحیه سلحشوری را از دست دادند و به رفاه و آسایش خوی گرفتند ، به طوری که هر کس به هر نحوی قدرت را در دست می گرفت ، مردم از ترس از دست دادن زندگی آرام و گرفتار شدن در کشمکشهای اجتماعی براحتی از او اطاعت می کردند و ستمگرانی که بنام اسلام بر آن مردم حکومت می کردند ، از این روحیه آنان به نفع خود استفاده می کردند و هر چه از عمر حکومت بنی امیه می گذشت ، این وضع بدتر می شد تا آنکه در اواخر عمر معاویه و آغاز حکومت یزید به اوج خود رسید.
در آن زمان مردم غالبا تابع شیوخ قبائل و رجال دینی بودند و شیوخ هم غالبا مطیع زر و زور بودند و وجدان و شخصیت خود را در برابر مال و ثروت ناچیز دنیا می فروختند. رهبران دینی و سیاسی آنروز ، با آن که ازریشه پست خانوادگی «عبیداله» کاملا آگاه بودند در برابر وی سر تسلیم فرود می آوردند. اینگونه افراد نه تنها در برابر یزید و عبیداله بن زیاد ، بلکه در برابر زیردستان ستمگر آن دو نیز مثل موم نرم و مطیع بودند، زیرا جاه و مال و نفوذ در اختیار آن ها بود و این عده می توانند در سایه تقرب و دوستی با آن ها به نام و نان و نوایی دست یابند.
زندگی مردم عادی آن عصر نیز طوری بود که یگانه هدف آنان ، تامین حوائج شخصی بود . هر کسی به خاطر زندگی شخصی خود کار می کردو به خاطر رسیدن به هدف های شخصی زحمت می کشید و هیچ فکری جز دستیابی به مقاصد شخصی نداشت ، جامعه و مشکلات بزرگ آن به هیچ وجه مورد توجه یک فرد عادی نبود.
تنها چیزی که مورد توجه این گونه افراد بود و خیلی مواظب آن بودند ، این بود که مقرریشان قطع نشود . آنان از ترس قطع شدن مقرری ، دستور روسا و رهبران خود را بی کم و کاست اجرا می کردند و از بیم این موضوع با هرگونه صحنه ظلم و فساد که روبرو می شدند ، لب به اعتراض و انتقاد نمی گشودند.
قیام امام حسین (ع)این وضع را دگرگون ساخت و سنت شهادت را در جامعه اسلامی زنده کرد . سیدالشهداء(ع) با قیام خود پرده از روی زندگی آلوده و پست مسلمانان برداشت و راه نوینی پیش پای آنان گذاشت که در آن سختی هست ، حرمان هست اما ذلت نیست.
برای آنکه میزان تاثیر قیام امام حسین (ع) در بیداری روح حماسه و شهادت در جامعه اسلامی آن روز روشن گردد ، باید توجه داشت که جامعه اسلامی پیش از حادثه عاشورا بیست سال به سکوت و تسلیم گذرانده بود و با آنکه در این مدت نسبتا طولانی موجبات قیام فراوان بود ، کوچکترین قیام اجتماعی ای رخ نداده بود.
در جنبش مردم کوفه نیز ، که به آمدن مسلم انجامید ، یک تهدید دروغین از طرف عبیداله بن زیاد که عبارت بود از آمدن لشگر شام به کوفه ، انبوه مرده را از گرد نماینده شجاع سالار شهیدان (ع) پراکنده ساخت.
از نخستین جلوه های احیای سنت شهادت قیام و مخالفت «عبداله بن عفیف اَزدی» در کوفه بود . آنگاه که پسر زیاد نخستین سخنرانی پس از واقعه عاشورا مبنی بر اعلام پیروزی خود را با دشنام و ناسزا به امام حسین(ع) آغاز کرد ، با خروش و فریاد اعتراض عبداله بن عفیف که مردی نابینا بود- او از یاران حضرت علی (ع) بو و یک چشمش را در جنگ جمل و چشم دیگرش را در جنگ صفین از دست داده بود- روبرو گردید عبیداله دستور داد او را بازداشت کنند ، افراد قبیله عبداله او را به منزل رساندند . عبیداله گروهی زیادی از دژخیمان را جهت دستگیری او فرستاد، عبداله با شجاعت در برابر یورش آنان مقاومت کرد ، ولی سرانجام دستگیر شد و به شهادت رسید.(29)

3- قیام و شورش در امت اسلامی

قیام بزرگ و حماسه آفرین امام حسین (ع) سرچشمه نهضتها و قیام های متععدی در جامعه اسلامی گردید که به عنوان نمونه برخی از آن ها را مورد بحث قرار می دهیم:
الف- قیام توابین
نخستین عکس العمل مستقیم شهادت امام حسین(ع) «جنبش توابین » در شهر «کوفه» بود. همین که امام حسین (ع) به شهادت رسید و ابن زیاد از اردوگاه خود در«نخیله» به شهر بازگشت ، شیعیانی که فرصت طلایی یاری امام در کارزار عاشورا را از کف داده بودند بشدت پشیمان شده خود را ملامت نمودند . آنان تازه متوجه شدند که اشتباه بزرگی مرتکب شده اند زیرا حسین(ع) را دعوت نموده و سپس از یاری او دست نگهداشته اند و او که بنا به دعوت آن ها به عراق آمده بود، در کنار شهر آنان به شهادت رسیده و آن ها از جا تکان نخورده اند ! این گروه احساس کردند که ننگ این گناه از دامن آن ها شسته نخواهد شد مگر آن که انتقام خون حسین (ع) را ازقاتلان او بگیرند و یا در این راه کشته شوند. به دنبال این فکر بود که شیعیان نزد پنج تن از روسای خود در کوفه که عبارت بودند از:

«سلیمان بن صرد خزاعی» ، «مسیب بن نَجبه هزاری » ، «رفاعه بن شداد بجلی»، «عبداله بن سعد بن نفیل اذی» ، «عبداله بن وال تمیمی» رفتند و در منزل سلیمان اجتماعی تشکیل دادند . نخست مسیب بن نجبه رشته کلام را به دست گرفت و پس از ذکر مقدمه ای چنین گفت:
«... ما پیوسته دلباخته خوبی های موهوم خود بوده یاران و پیروان خود را می ستودیم ولی در این امتحانی که خداوند در مورد پسر پیامبر پیش آورد ، دروغ ما آشکار گردید و ما از این امتحان سرشکسته و خجلت زده بیرون آمدیم و از هر جهت در مورد فرزند پیامبر کوتاهی کردیم.
حال در پیشگاه خدا و در حضور پیامبر چه عذری داریم؟ به خدا عذری غیر از این نداریم که قاتلان حسین(ع) را به کیفر اعمالشان برسانیم و یا در این راه کشته شویم ، باشد که خداوند از ما راضی گردد... »
آنگاه پس از چند سخنرانی پرشور دیگر ، «سلیمان بن صرد خزاعی» که به رهبری جمعیت برگزیده شده بود ، سخنانی بدین مضمون ایراد کرد:
« ما در انتظار ورود خاندان پیامبر به سر می بردیم و به آن ها وعده یاری داده برای آمدن به عراق تشویقشان نمودیم ، ولی وقتی درخواست ما عملی شد و پسر پیامبر به سرزمین ما آمد سستی کرده ، ناتوانی پیشه ساختیم و وقت را به امروز و فرداگذرانده در انتظار حوادث نشستیم تا آنکه پسر پیامبر کشته شد...
هان! بپا خیزید و دست به قبضه شمشیر ببرید ! چه آنکه خشم خدا را برانگیخته اید و مادام که رضای خدا را بدست نیاورده اید ، نباید به میان زنان و فرزندان خود باز گردید ، خدا از شما راضی نخواهد بود مگر آنکه انتقام خون فرزند پیامبر را بگیرید، از مرگ نترسید! به خدا سوگند هر کسی از مرگ بترسد محکوم به شکست و ذلت است. باید مثل بنی اسرائیل باشید که موسی(ع) به آنان فرمود: شما با گوساله پرستی ، به خود ظلم کردید، اینک در پیشگاه آفریدکار خود توبه نمایید و خود را بکشید... » (بقره آیه 54)
به دنبال این اجتماع ، سلیمان بن صرد جریان را به «سعد بن حذیفه بن یمان» و شیعیان دیگر «مدائن» نوشت و از آنان یاری خواست . آنان نیز دعوت سلیمان را پذیرفتند همچنین سلیمان به «مثنی بن مخرمه عبدی» و شیعیان دیگر «بصره» نامه نوشت و آن ها نیز پاسخ مساعد دادند.
انگیزه توابین
توابین معتقد بودند که مسئول قتل حسین (ع) در درجه اول حکومت بنی امیه است نه افراد و لذا به منظور خونخواهی به سوی شام حرکت کردند و گفتند پس از انتقام از بنی امیه به سراغ جنایتکاران کوفه می رویم.
همانطور که ملاحظه شده انگیزه این جنبش ، احساس ندامت از گناه و شوق به جبران خطا بود ، در لابلای سخنان و نامه ها و خطبه های توابین ، احساس عمیق پشیمانی و شور و شوق سوزان به شستشوی گناه ، موج می زند و هر کس مروری در آن ها بکند این موضوع را بخوبی لمس می کند، همین انگیزه بود که قیام توابین را در ارزیابی ظاهری به صورت یک قیام انتحاری جلوه گر ساخته بود.
توابین فقط در صدد گرفتن انتقام و جبران لغزش و گناه خود بودند و جز این هیچ هدف دیگری نداشتند . این عده نه طالب فتح و پیروزی بودند و نه خواهان حکومت و غنیمت ، بلکه یگانه هدفشان انتقام بود . آنان وقتی خانه های خود را ترک می کردند اطمینان داشتند که دیگر به خانه های خود باز نخواهند گشت . آنان تشنه مرگ در راه هدف خود بودند، به طوری که دشمن به آن ها امانی داد ولی آن ها از قبول امان سرباز زدند! زیرا آن را دامی برای شکست قیام می دانستند.
نیروهای توابین
نکته حائز اهمیت اینکه تنها شیعیان نبودند که به انقلاب توابین پیوستند ، بلکه کلیه کسانی که خواهان تغییر اوضاع و شکستن یوغ ظلم دستگاه حکومت اموی از طریق جنبشی خونین بودند به توابین پیوستند.
البته به علت آنکه قیام توابین یک قیام انتقامجویانه و شهادت طلبانه بود ، و عناصر انقلابی هیچ هدفی جز انتقام و یا مرگ در این راه نداشتند ، عده زیادی به آنان پیوستند. در دفتر سلیمان بن صرد شانزده هزار نفر ثبت نام کرده بودند که از این عده جز پنج هزار نفر حاضر نشدند در حالی که تعداد سپاه شام سی هزارنفر بود. البته علت این موضوع روشن است زیرا همیشه فقط افرادی که در سطح عالی فداکاری و جانبازی در راه عقیده قرار دارند ، مجذوب اقدامات شهادت طلبانه می شوند. بدیهی است که تعداد این قبیل افراد در هر زمان اندک است.
عملیات توابین
جنبش توابین در سال شصت و یک هجری آغاز شد. توابین از آن تاریخ پیوسته ساز و برگ جنگی فراهم ساخته و مردم را مخفیانه به خونخواهی حسین(ع) دعوت می کردند. مردم نیز از شیعه و غیر شیعه دسته دسته به آن ها می پیوستند. توابین سرگرم مقدمات قیام بودند که یزید مرد. پس از مرگ یزید ، توابین عده ای را به اطراف فرستادند تا مردم را دعوت به همکاری کنند. در این هنگام ، احتیاط و اختفا را کنار گذتشته علنا ً به تهیه اسلحه و تجهیزات جنگی پرداختند.
تا آنکه شب جمعه پنجم ربیع الاول سال 65 هجری قمری نخستین شعله قیام زبانه زد : در آن شب توابین به سوی تربت پاک سیدالشهداء(ع) روانه شدند و همین که بالای قبر آن حضرت رسیدند ، فریادی از دل برآورده عنان اختیار از کف دادند و این سخنان را با اشک دیدگان در هم آمیختند:
« پروردگارا! ما فرزند پیامبر را یاری نکردیم، گناهان گذشته ما را بیامرز و توبه ما را بپذیر، به روح حسین (ع) و یاران راستین و شهید او رحمت فرست، ما شهادت می دهیم که بر همان عقیده هستیم که حسین بر سر آن کشته شد.
پروردگارا! اگر گناهان ما را نیامرزی و به دیده رحم و عطوفت بر ما ننگری زیانکار و بدبخت خواهیم بود...»
پس از پایان این صحنه مهیج و شور انگیز ، قبور شهدا را ترک گفته به سمت شام حرکت کردند و در سرزمین بنام «عین الورده» با سپاه شام ، که فرماندهی آن ها را عبیداله بن زیاد به عهده داشت، روبرو شدند و پس از سه روز نبرد سخت ، سرانجام شکست خوردند و سران انقلاب بجز «رفاعه» به شهادت رسیدند و بقیه نیروهایشان به فرماندهی رفاعه بن شداد به کوفه بازگشتند و به هواداران مختار که در کوفه فعالیت داشتند پیوستند.
(ابو مخنف ، مقتل الحسین، صفحه 248-310)
قیام توابین گرچه هدف اجتماعی روشنی نداشت و نیز خیلی زود با شکست روبرو گردید ، ولی در هر حال بر مردم کوفه تاثیر عمیقی به جا گذاشت و افکار عمومی را برای مبارزه با حکومت بنی امیه آماده ساخت.
ب- قیام مختار
در سال شصت و شش هجری «مختاربن ابی عبید ثقفی» در عراق قیام کرد تا انتقام خون سید الشهداء (ع) را از قاتلان آن حضرت بگیرد.

مختار پس از ورود «مسلم بن عقیل» به کوفه ، با او همکاری می کرد ، ولی همزمان با گرفتاری و شهادت مسلم ، توسط عبیداله بن زیاد دستگیر و زندانی شد. او پس از حادثه عاشورا با وساطت «عبداله بن عمر» (شوهر خواهرش) نزد یزید، از زندان آزاد گردید و چون در آن ایام «عبداله بن زبیر» در مکه قیام کرده خود را خلیفه مسلمانان معرفی می کرد، مختار رهسپار مکه شد و به همکاری با عبداله بن زبیر پرداخت.
در سال شصت و چهار هجری ، پنج ماه پس از مرگ یزید ، مختار چون آمادگی مردم عراق را جهت قیام و انقلاب بر ضد بنی امیه و بی میلی آن ها را نسبت به حکومت عبداله بن زبیر شنید رهسپار کوفه گردید و فعالیت خود را آغاز کرد.(30)
مختار دعوت خود را وابسته به «محمد بن حنفیه» فرزند امیر مومنان معرفی کرد و همین مطلب باعث اطمینان مردم به حرکت وی شد. او شعار خود را جمله «یا لثارات الحسین» (پیش به سوی انتقام گیری خون حسین) قرار داد و این موضوع ، عراقی ها را به تامین اهداف خویش (انتقام خون بنی هاشم از امویان) امیدوار کرد.
مختار پس از رسیدن به قدرت ، از گروه «موالی» (مسلمانان غیر عرب که درحکومت بنیا میه مورد ستم واقع شده بودند) حمایت کرد و گام هایی در جهت تامین حقوق اجتماعی آنان برداشت . این اقدام مختار ؟، اشراف و بزرگان قبائل عرب را بر ضد وی تحریک کرد . آنان اجتماعاتی به این منظور تشکیل داده توطئه ها کردند و با کمک نیروهای عبداله بن زبیر برای جنگ با مختار آماده شدند. در رأس این سران مخالف ، قاتلان امام حسین(ع) قرار داشتند و همین موضوع کافی بود که انقلابیون را وادار به ایستادگی نموده ، برای رسیدن به پیروزی مصمم سازد. مختار قاتلان امام حسین (ع) را سخت مورد تعقیب قرار داد و به هلاکت رسانید به طوری که ظرف یک روز دویست و هشتاد نفر از آنان را کشت و خانه های چند تن از سران جنایتکار را که فرار کرده بودند ویران کرد ازجمله خانه محمد بن اشعث را تخریب کرد و دستور داد با مصالح آن ، خانه حجر بن عدی شهید و یار جانباز حضرت علی(ع) را که توسط زیاد بن ابیه تخریب شده بود بسازند.(31)

4- انقراض بنی امیه

بحث اجمالی پیرامون نهضت توابین و قیام مختار ، از این جهت صورت گرفت که این دو قیام تاریخی از نظر زمانی به فاصله کمی پس از شهادت امام حسین(ع) رخ داده اند و گرنه می دانیم که قیام های نشأت گرفته از نهضت امام حسین(ع) منحصر به اینها نبوده است. بلکه طی سال های بعد چندین قیام صورت گرفت که بزرگترین آن ها انقلاب عباسیان بود که در سال 132 هجری به پیروزی رسید و بساط حکومت بنی امیه را بر چید ، نیرومندترین عامل پیروزی عباسیان در این انقلاب شرح ستمگری های بنی امیه نسبت به بنی هاشم و مظلومیت این خاندان بود و از نظر تحریک خشم مردم بر ضد بنی امیه ، یادآوری شهادت امام حسین (ع) بیشترین تأثیر را داشت.
تأسی انقلاب اسلامی به قیام امام حسین(ع)
آن دسته از قیام ها و انقلاب هایی که در راه فضایل انسانی قرار گرفته اند ، محدود به زمان خاصی نبوده و شکست در آن ها معنا ندارد. شعاع قیام امام حسین(ع) علی رغم سرکوب ظاهری آن در محرم سال 61 قمری عالم را در نوردید و از فردای عاشورا ، صدای عاشورائیان کاخ ظلم و ستم را لرزاند. یکی از فریادها که بعد از چهارده قرن از حنجره امام خمینی (ره) برخاست ، فریاد حق طلبی ملت ایران در پانزده خرداد 1342 بود که در نهایت منجر به پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن سال 1357 شد.
اینک سوأل این است که فرهنگ انلاب عاشورا از چه طریق این انسجام و همبستگی را در مردم ایران ایجاد کرد که امام خمینی (ره) با استفاده از آن توانست رهبری قیام را بر عهده بگیرد و آن را به پیروزی برساند.
1- معرفی باطل و رسواییی چهره منافق
یکی از آثار فرهنگی قیام عاشورا ، معرفی باطل و رسوا کردن چهره نفاق بود. همان طور که واقعه کربلا چهره واقعی حکومت دروغین معاویه را برای مردم روشن کرد. امام خمینی نیز با افشاگری خود در سخنرانی ها چهره زشت و ننگین حکومت شاه را که تا آن زمان با عوام فریبی مردم را فریب می داد به مردم نشان داد و مردم دانستند که بدبختی های ملت از کجا سرچشمه می گیرد. در واقع قیام عاشورا ، چراغ هدایتی در اختیار امام خمینی قرار داد تا بتواند در پرتو آن اسلام را بشناسد و آن را از دست نا اهلان نجات دهد.

2- احیای روحیه شهادت طلبی
شهادت در فرهنگ شیعه یعنی جاودانگی و بهترین راه رسیدن به معشوق و ذات حق است. این موهبت را شیعه از امام حسین (ع) و خون سرخش دارد که راه جاودانگی را به بشر آموخت و به برکت احیای روحیه شهادت طلبی توسط سخنرانی ها ، اعلامیه ها و دست نوشته های امام خمینی (ره) جوانان ایرانی شجاعت پیدا نموده و به جنگ با ظلم و فساد به پا خواستند تا انقلاب را به پیروزی رسانیدند.

3- شعار و لعن ونفرین
در قرآن کریم آمده است «آگاه باشید که لعن و نفرین خدا بر ستمگران جاری است» در بسیاری از زیارت ها به ویژه زیارت عاشورا ، لعن بر ستمگران و منافقان به مانند اعلان برائت از آن هاست که در مقابل حق ایستاده اند . امام خمینی (ره) در این باره می فرماید: «آن چه لعن و نفرین بر ستمگران آل بیت است تمام فریاد قهرمانانه ی ملت هاست بر سردمداران ستم پیشه در طول تاریخ الی الابد»

4- مراسم عزاداری
مراسم عزاداری امام حسین(ع) علاوه بر زنده نگاه داشتن یاد و خاطره شهدای کربلا باعث احیای فرهنگ عاشورا در طول این چهارده قرن و نیز باعث انسجام و همبستگی بیشتر شیعیان و منشأ قیام های شیعی در طول تاریخ بوده است . امری که محققان غربی نیز بر آن تاکید دارند. نیکلسن در این باره می گوید « حادثه کربلا حتی باعث پشیمانی و تاسف امویان شد ، زیرا این واقعه شیعیان را متحد کرد و برای انتقام حسین(ع) یکصدا شدند و صدای آنان در همه جا به ویژه عراق و میان ایرانیان انعکاس یافت» نیک آزادی درباره تاثیر مراسم عزاداری امام حسین(ع) در نهضت امام خمینی (ره) می نویسد: «تعزیه و روضه خوانی ها بیشتر به صورت یک تریبون سیاسی به منظور بیان مفاسد اجتماعی و بی عدالتی و ضرورت مبارزه علیه حکومت در آمد»1 امام خمینی (ره) نیز می فرماید: « باید بدانید که اگر می خواهید نهضت شما محفوظ بماند ، باید این سنت ها (عزاداری و سوگواری) را حفظ کنید».(32)

پی نوشت ها :

.کشف الغمه فی معرفه الائمه ج 2 ص 537
2 .مائده 67
3 .دعای ندبه
4 . خصال شیخ صدوق ، ترجمه فهری مقدمه ص 33 .
5 . دعای ندبه
6 . سوره بنی اسرائیل آیه 63
7 . مجمع البیان جلد 3 صفحه 424
8 . چهره درخشان حسین بن علی (ع) ص 252
9 . پرتوی از عظمت حسین (ع) ص 230
10 . پرتویی از عظمت حسین (ع) ص 237
1. الغدیر ج 10 ص 142
2. سوره بقره آیات 204و 205
3 . سوره بقره آیه 207
4. فلسفه انقلاب امام حسین(ع) ص 142
5. مروج الذهب جلد3 صفحه 71
6. سیره پیشوایان ص 176
7. آل عمران 169
8.بقره 154
9.ناسخ التواریخ
20 . صحیح مسلم ، باب (من لعنه النبی او سبه ...)
21 . دیوان مرحوم خوشدل
22 . اشاره است به داستان نصب حجر الاسود توسط پیامبر (ص) در سن 35 سالگی آن حضرت و رفع اختلاف مردم مکه با این تدبیر
23 . گویا اشاره است به شکسته شدن شمشیر حضرت علی(ع) در جنگ احد که از طرف خداوند شمشیری به نام ذوالفقار به او داده شد
24 . سبط ابن الجوزی، تذکره الخواص ص 262
25. همان ص 290
26 . الکامل فی التواریخ ج 4 ص 87
27. کامل بهایی ص 302
28 . تاریخ یعقوبی، ج3 ص 49
29 . تاریخ الامم و الملوک ج 6 ص 263
30 . الکامل فی اللغه و الادب ج 2 ص 112
31 . الکامل فی التاریخ ج 4 ص 211-244
32 .برگرفته از سایت شهید آوینی


[ شنبه 90/9/5 ] [ 4:22 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????