عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) |
طبق روایات موجود که همگی روایات قابل اعتمادی هستند(حدود 38 روایت)، بکاء(گریه کردن) بر حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و یاران باوفایش اجر و ثواب و آثار فراوانی همانند آمرزش گناهان و داخل شدن در بهشت را به دنبال دارد طوری که خداوند متعال خود ضامن آن شده است حتی تا جایی که پیامبر اکرم و امامان علیهم السّلام کسی را که آمادگی گریه کردن ندارد، به تباکی (خود را به شکل گریه درآوردن) دعوت کرده اند و همین بکاء و تباکی است که تمامی عزاداری ها و سینه زنی ها و زنجیرزنی ها و سایر آداب و رسوم عقلایی ما باید بدانجا ختم شوند و ارزش پیدا کنند. این بکاء و تباکی مصداق تولّی و تبرّی و تعظیم شعائر الهی هم محسوب می شود و همچنین نوعی احترام به آنها و تجلیل از رشادتها و فداکاریهای آنها هم هست و این گریه کردن بر مصائب روز عاشورا، دلیلی بر وجود انسانیت، وجدانی بیدار و قلبی نرم و مهربان است که با برانگیختن عواطف انسانی، اثرات شگرفی را سبب می شود لذا چنین گریه کردنی که رسواگر طاغوتیان و ستمگران است، نوعی اعلان جنگ عاطفی بر ضد دشمنان مکتب محسوب می گردد. به عنوان نمونه و تبرّک، یک روایت از حضرت امام صادق(ع) نقل می کنیم: شیخ کشی(رحمة الله علیه) از زید شحام روایت کرده است که: من با جماعتی از کوفیان در خدمت امام صادق (ع) بودیم، جعفر بن عفان وارد شد . حضرت او را اکرام کردند و نزدیک خود نشاندند و فرمودند یا جعفر ! لذا گریه کردن بر سیدالشهدا(ع) که غالبا در قالب مجالس عزاداری صورت می گیرد، سفارش اهل بیت علیهم السلام بوده و خودشان هم به همین نحو عمل کرده اند و عقل ما هم بر آن صحّه گذاشته است و این روایات همگی کلام امام هستند که طبق مبانی دینی ما همه سخنان آنها از روی حکمت و دلیل است که عواطف در سخنان آنها هیچ نقشی ندارد لذا نمی توان از کنار اینها به راحتی گذشت و برآنها خرده گرفت و همین گریه کردن برای خیلی از افراد، جرقه ای شده است که از گذشته غیر خدایی خود پشیمان شده و در مسیر صحیح قرار گیرند یا با معارف ناب اسلامی آشنا شوند و همین ها نعمتهای باعظمتی هستند که باید قدردان آنها باشیم امّا از آنجا که باید روایات اهل بیت علیهم السلام را در کنار سایر سخنان آنها و من حیث المجوع معنا و تفسیر کنیم و همچنین طبق حکم عقل، این بکاء و تباکی و گریاندن و در سایه آنها عزاداری های ما باید دارای پنج شاخصه مهم و اساسی باشند که آن آثار و اجرهای فراوان عائد انسان شوند و این شاخصه ها عبارتند از: 1.این گریه کردن ما باید به همراه شعور و معرفت باشد یعنی بدانیم یر مصائب چه کسی می گرییم؟ بدانیم فردی که بر او می گرییم، چه اهدافی را از این قیام و شهادت به دنبال داشتند تا ما هم در عصر و جامعه خود آنها را پیاده کنیم؟ می خواسته چه درسهایی را از این واقعه جانسوز و ماندگار بگیریم؟ لذا شعور در کنار شور لازم است و بعد این شعور و معرفت و به عبارتی بعد رسیدن به بعد شناختی ماجرا، نوبت می رسد به گریه کردن و برانگیخته شدن عواطف و حصول بعد عاطفی و احساسی ماجرا و این بعد دوم عامل محرّکی است برای اینکه بعد اول به ثمر بنشیند و این دو بعد مکمل یکدیگرند و هریک به تنهایی هیچ ثمره ای نخواهد داست و یا ثمره آن جزئی و موقتی خواهد بود خلاصه کلام اینکه گریه کردنی که در روایات مدنظر اهل بیت علیهم السلام است، زمانی دارای ارزش خواهد بود که به همراه شناخت باشد؛ شناختی که مطالعات وسیع و برنامه ریزی شده و همچنین مجالس عزاداری باید ما را بدان برسانند که در اینصورت شاهد رشد فرهنگ دینی و سیره دینی در جامعه خواهیم بود. 2.این گریه کردن و عزاداری ها باید به همراه اخلاص بوده و برای رضایت الهی باشند؛ اخلاصی که شاکله تمام اعمال است چنانچه امام علی(ع) می فرمایند: اخلاص، ملاک و معیار عبادت است 2 و گریه کردن هم نوعی عبادت است لذا باید برای خداوند و مظلومیت حضرت و یاران باوفایش باشد نه برای دردها و مشکلات خودمان، نه برای تعصبات کور و جاهلانه قومی و محله ای، نه برای خودنمایی و نه برای هیچ کاری که منافات با اخلاص دارد. 3. این گریه کردن باید از راه و روشهای صحیح و معقول و مشروع بدست بیاید و الا هیچ ارزشی نخواهد داشت چراکه هدف هیچگاه وسیله را توجیه نمی کند یعنی رسیدن به هدفی مقدس و والا که عبادت محسوب می شود، باعث نمی شود که از هر راه و وسیله ای برای رسیدن به آن استفاده کنیم و الا اگر هدف وسیله را توجیه کند، انجام همه گناهان صحیح و بجا خواهد بود چون می توان برای هر گناهی یک هدف مقدّس در نظر گرفت. لذا به عنوان نمونه گریه کردن بوسیله شرکت در یک دسته عزاداری که در آن حق کسی ضایع می شود و یا در شان اهل بیت نیست، به هیچ وجه گریه کردن مطلوبی که اهل بیت علیهم السلام به دنبال آن بوده نخواهد بود و آن آثار و منافع و اجرهای معنوی را هم به دنبال نخواهد داشت. 4.گریه کردن و عزاداری های ما باید بر اشعار و وقایع واقعی صورت بگیرد نه بر اشعار و حوادثی که دروغ و خرافه بوده و در پاره ای از مواقع ما را از رسیدن به هدف اصیل وا می دارد و سبب وهن تشیع و قیام حضرت سیدالشهدا(ع) می شود. به عنوان نمونه گریستن بر اشعاری که از حضور حضرت لیلا(س) در کربلا یا از پرپایی مراسم عروسی در روز عاشورا خبر می دهد، کم ارزش خواهد بود چرا که چنین اتفاقاتی نه در کتب معتبر تاریخی منقول است و نه با عقل انسان جور در می آید لذا باید بر فاجعه عاشورا آنطور که واقع شده است بگرییم و بگریانیم و قطعا چنین گریه کردنی هم مورد رضایت اهل بیت علیهم السلام خواهد بود. 5. از آنجایی که بکا و تباکی و گریاندن صحیح و با شرایط فوق سبب آمرزش گناهان انسان و تولد دوباره او می شود، باید سعی کنیم چنین نعمت گرانبهایی را محافظت کنیم و با اعمال خودمان سبب از بین رفتن این نعمت نشویم به عبارتی در این عزاداری ها باید توبه کنیم و به خدای خود قول بدهیم که زین پس همانی باشیم که او می خواهد و پس از این در مسیر صحیح و الهی قرار گرفته و الهی زندگی کنیم چنانچه خیلی از افراد به این مقصود رسیده اند و نوکر دوست داشتنی حضرت شده اند. لذا اگر بکاء و تباکی و گریاندن این شاخصه ها را داشته باشد، خیلی باارزش خواهد بود و آثار و اجرهای معنوی فراونی را به دنبال خواهد داشت و در مواقعی مسیر زندگی انسان را هم عوض خواهد کرد لذا باید این فرصتها و بهانه هایی را که خداوند متعال در اختیار ما گذاشته را قدر بدانیم و از آن نهایت استفاده را بکنیم تا هم پیشرفت دینی و حرکت در مسیر اهداف و آرمان های الهی و انسانی را باعث شویم و هم سبب پیشرفت دینی جامعه شده و شاهد یک جامعه آرمانی و پویا که مطلوب و مقصود اهل بیت علیهم السلام است باشیم. پی نوشت ها : 1.منتهی الآمال، ج1، ص539 2.غررالحکم ح859 منبع: وبلاگ یادداشتهای فانوس http://delsoozz.parsiblog.com/ [ چهارشنبه 94/8/6 ] [ 4:12 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
ماه محرم فرا رسید با تمام حزن و اندوهش، با تمام خاطراتش؛ خاطراتی که برای تکرار آنها و برای اثبات عشق و محبتمان نسبت به خاندان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام روزشماری می کردیم تا هرکداممان در کنار درسها و عبرتها و معرفتهایی که از واقعه عاشورا می گیریم، به نحوی به این خاندان جود و کرم عرض ارادت کنیم و این عشق و محبت و عرض ارادتها چیزی است که اسلام عزیز روی آن تاکید دارد لذا در همین راستا و به تاسی از اهل بیت علیهم السلام و بزرگان دینی، مجالس و محافل و دستجات حسینی در جای جای کشورمان برپاست تا علاوه بر معرفت دهی، ذکر مصائب روز عاشورا هم بشود و چشمهایمان تر شود به مظلومیت مولایمان و هدف غالب این مجالس و محافل، اثبات همین عشق و تبلیغ نهضت حسینی است و چون همه این مجالس و دستجات مخصوص حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران باوفایش هست، لذا معیار همه این محافل هم باید رضایت حضرت و به تبع آن رضایت الهی باشد اما گاهی موارد و انحرافاتی مشاهده می شود که با این معیار سازگاری ندارد و آدمی احساس می کند که در این شیوه عزاداری، رضایت الهی وجود ندارد و نه تنها جاذبه ای برای نهضت و مکتب و مرام حسینی نیست که حتی دفع کننده هم می باشد؛ چیزی که ایجاد بدبینی نسبت به دین و مسایل دینی و اهل بیت علیهم السلام خصوصا نسبت به قشر جوان را هم به دنبال خواهد داشت. یک نمونه کوچک از این انحرافات که در بعضی دستجات حسینی دیده می شود، عبارت است از بستن راه مردم و عزادازی در آخر شب؛ آری اگر منیت ها و تعصبات کور محله ای و حب و بغضهای شخصی مطرح نباشد و هدف، فقط عشق به سالار شهیدان و تبلیغ نهضتش باشد، می توان دسته عزاداری را در در جایی و به نحوه و در ساعتی تشکیل داد که هیچ مزاحمتی نباشد و اگر از لحاظ مکان هیچ امکانی نیست، می توان هیئت خود را به هیئت محله پایین تر یا بالاتر که امکانش هست پیوند بزنیم و سبب رونق و شکوه هرچه بیشتر عزای حسینی هم بشویم؛ باور کنید آن کسی که در ماشین به هر علتی عجله رسیدن به مقصدش را دارد، آنهم همانند ما دلش به عشق حسین(ع) موج می زند و در دلش اندوه است که نمی تواند در این محافل شرکت کند اما چه کند که وظیفه اش چیز دیگری را اکتفا می کند که مهم تر از شرکت در عزاداری است یا آن پیرزن و پیرمردی که آخر شب داروهایش را می خورد تا با خوابی آرام به استراحت بپردازد، عمری همانند ما در این محافل شرکت کرده و حسین حسین گفته و گریسته اند اما چه کنند که دست روزگار غبار پیری و ناتوانی را بر آنها افشانده است و آنها علیرغم عشقشان به حضور در این محافل، مجبورند که در منزلشان استراحت کنند و هکذا آن مریض و سایر افرادی که به نحوی نمی توانند در این محافل شرکت کنند بااینکه همگی حسینی اند؛ حال روا نیست که ما کاری کنیم تا ظلمی در حق این افراد بشود و حقی از آنها ضایع شود. امامی که برای احیای حق و دین الهی و برای مبارزه با ظلم قیام کرده و مظلومانه شهید شدند، باید در مجلسی هم که منتسب به ایشان هست همینگونه باشد. آری مشاهده مریضی که به علت گیر افتادن در ترافیک این دستجات، مریضیش شدیدتر می شود یا مشاهده دعوای دو دسته عزاداری آنهم در حین عزاداری و مواردی از این قبیل، واقعا دردآور است حال بگذریم از بعضی دستجات که به یک شو بیشتر شبیه اند تا یک دسته عزاداری. خواهشا کمی در مورد این مسایل و هدف قیام حسینی بیندیشیم و به آنهایی که شکوه می کنند، سریع مارک مخالف نچسبانیم؛ همگی ما در هر عقیده ای عاشق سالار شهیدانیم و به عزاداری برای حضرت و قیامش افتخار می کنیم؛ قیامی که انسانیت را احیا کرد و هنوز که هنوز است، درسهای نهفته فراوانی برای بشریت دارد. بیایید با عقلانیت و معرفت برای حضرت بگرییم و مجالس عزا بگیریم و علاوه بر حضور در این محافل، به فکر اصلاح انحرافات موجود هم باشیم نه اینکه با اظهار عجز آنها را تعطیل کنیم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته التماس دعا منبع : وبلاگ delsoozz.parsiblog.com [ پنج شنبه 94/7/23 ] [ 7:37 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
یکی از سؤالاتی که پیرامون عاشورا مطرح میشود، این است که محرم جزو ماههای حرام است، پس چرا امام حسین(ع) در این ماه جنگ کرد؟ اصلاً فلسفه اینکه خدا خواست تا واقعه عاشورا در این ماه باشد، چیست؟ پیش از اسلام در میان ماههای قمری چهار ماه(رجب، ذیالقعده، ذیالحجه، محرم) حرام بوده که در آن بر طبق سنت حتی در جاهلیت جنگ و خونریزی حرام و پیکار در آن زشت شمرده میشد و هر قبیلهای هم که با هم جنگ داشتند، مانند: اوس و خزرج که 120 سال با هم نزاع و پیکار میکردند، در این چهار ماه متارکه میکردند. اسلام که یک دین اجتماعی بود، هر ادب و سنت ملی که مخالف با عقل و شرع نبود، حفظ میکرد، در دوره اسلام ماههای حرام مورد احترام تمام قبایل بود، جز آنکه بنیامیه چون بر کرسی ریاست نشستند، نه تنها آداب و سنن دین اسلام را محو کردند، بلکه آداب و رسوم ملی عرب را هم زیر پا گذاشتند، لذا مورخین عرب آنها را از نژاد عرب نمیشناسند.[1] وقتی معاویه مرد و یزید بر اریکه قدرت تکیه داد، طی فرمانی به والی مدینه نوشت، حتماً از حسین ... بیعت بگیر و اگر از بیعت امتناع ورزید، گردنش را بزن و سرش را نزد من بفرست.[2] امام(ع) در شب 27 رجب با بیم و امید مدینه را به قصد مکه پشت سرگذاشت و پس از پنج ماه توقف در مکه، در روز هشتم ذیالحجه که حجاج برای رفتن به عرفات آماده میشوند، به این جهت که خون پاکش در مراسم حج در حال احرام در ماه حرام و در حرم امن الهی، توسط 30 نفر مأموری که حکومت برای ترور آن حضرت آماده کرده بود، به زمین ریخته و حرمت حرم امن خدا و ماه حرام شکسته نشود، مکه را به قصد کوفه ترک گفت و سر دو راهی کوفه راه را بر او بستند و او را به سوی کربلا بردند. امام با آنکه علم به شهادت خود داشت، میخواست امیر و لشکر کوفه را در توجه به این ادب ملی و دینی نگاه دارد، بلکه برای حفظ سنن قدیمی و تاریخی یعنی احترام ماه محرم جنگ نکنند، ولی پسر مرجانه ابن زیاد احترام این ماه را نگاه نداشت و دستور داد در روز دهم محرم خون پاکیزهترین نفوس قدسی را بریزند.[3] «عمر بن سعد» فرمانده سپاه یزید بن معاویه میخواست روز نهم محرم برخلاف نص صریح و اکید قرآن، مبادرت به جنگ کند و با حسین(ع) بجنگد، امام به منظور ممانعت از وقوع جنگ در ماه حرام، آیات مربوط به قدغن بودن در ماههای حرام از جمله ماه محرم را نوشت و به وسیله یکی از برادران خود، برای عمر بن سعد فرستاد که خداوند جنگ را در ماههای حرام قدغن کرده و اینک محرمالحرام است و شما که میخواهید با من در این موقع بجنگید، علاوه بر اینکه به روی یکی از مردان حق شمشیر میکشید، بر خلاف نص قرآن رفتار میکنید و من این حرف را از بیم کشته شدن نمیزنم، بلکه از این جهت یادآوری میکنم که عملی بر خلاف نص صریح قرآن به انجام نرسد.[4] ولی عمر سعد کاری که کرد، جنگ را تا روز عاشورا تأخیر انداخت و در روز عاشورا به سپاه خود دستور داد: ای لشکر خدا سوار شوید و بهشت بر شما بشارت باد و آن گاه همراه تعدادی به طرف خیمهگاه ابی عبدالله الحسین(ع) جلو آمد و با پرتاب تیر حمله را آغاز کرد و به سپاه خود گفت: نزد امیر شاهد باشید، اول کسی که به حسین تیر زد من بودم.[5] بنابراین، این ابن زیاد و عمر بن سعد بودند که امام حسین(ع) را در کربلا محاصره کرده و جنگ را آغاز کردند و تلاش امام در جهت ممانعت از وقوع جنگ در ماه حرام در قلب آن از خدا بیخبران مؤثر نیفتاد، فلذا امام به دستور قرآن که میفرماید: ماه حرام در برابر ماه حرام (اگر دشمنان، احترام آن را شکستند و در آن با شما جنگیدند، شما نیز حق دارید مقابله به مثل کنید) و تمام حرامها (قابل) قصاص است، هر کسی به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدی کنید و از خدا بپرهیزید...[6]، در صدد دفاع برآمده و از باب دفاع و مقابله به مثل با آنان جنگید، روی این حساب امام حسین (ع) در کربلا دفاع کرد نه جنگ.[7] با توجه به توضیحی که در پاسخ بخش اول پرسش داده شد، زمینه و مجال بررسی بخش دوم نمیماند، زیرا نه تنها خواست خدا وقوع حادثه عاشورا در ماه محرم نبوده تا از فلسفه آن سؤال شود، بلکه خواست خدا این بوده که این حادثه در ماه محرم واقع نشود، زیرا خداوند از وقوع جنگ و خونریزی در ماههای حرام از جمله محرم کلاً منع فرموده است، این بنیامیه و عمّال حکومت آنان بودند که این حادثه تلخ و دلخراش را در ماه حرام به وجود آوردند و وقوع این حادثه تلخ در ماه محرم بر خلاف دستور خدا نشانه دیگری بر نفاق بنیامیه است. *پینوشتها: [1]. ربانی خلخالی، علی، چهره درخشان حسین بن علی، مکتب الحسین، ص118. [2]. مقرم، سید عبدالرزاق، مقتل المقرم، ترجمه عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نشر نوید اسلام، 1385ش، ص35. [3]. رسولی محلاتی، سیدهاشم، زندگانی امام حسین(ع)، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص404. [4]. منصوری، ذبیح الله، امام حسین(ع) و امیران، انتشارات جاودان، ص266. [5]. مقتل المقرم، همان، ص195. [6]. بقره / 194. [7]. چهره درخشان حسین بن علی، همان، ص118.
[ پنج شنبه 94/7/23 ] [ 6:2 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
با وارد شدن به ماه ربیع الاول، بار دیگر موضوع وحدت میان مسلمان شیعه و سنی را به یکی از مباحث داغ رسانه ای تبدیل کرده است به نحوی که در کنار اخبار و اظهار نظرهایی که دعوت به وحدت در مقابل دشمنان جامعه اسلامی می کند، این روزها شاهد فعالیت جدی رسانهای جریانی هستیم که به صورت جدی و با برجسته کردن نقاط غیر مشترک شیعه و سنی، تلاش خود را برای شعله ور تر کردن آتش اختلاف مسلمین، آنهم با استفاده از منابع مالی کشورهایی همچون انگلیس چندبرابر کرده است. در همین برهه حساس خبر نامگذاری هفتهای به نام برائت از سوی شورای سیاست گذاری شبکه جهانی امام حسین(ع) که به آیتالله صادق شیرازی و جریان اطراف وی منسوب است، مطرح شد. خبری که بوی تفرقه و فتنه میداد. آنها قصد داشتند با ایجاد موجی نامبارک در بین هیئتها، مقاصد خویش را دنبال کنند.
شیخ انگلیسی روزهای گذشته نیز به بهانه نهم ربیع هر آنچه از رفتارهای ناشایست و خلاف ادب و مخالف عقلانیت است در شبکه ماهواره ای اش (فدک) نشان داد و با تمسک به مرجع تقلیدش در مجلس عیدالزهرای لندن، «غدیر ثانی» را جشن گرفتند و بهانهای دیگر دادند به دست وهابیون تندرو برای قتل شیعیان مظلوم و بیگناه. [ چهارشنبه 92/10/25 ] [ 12:54 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
در این پست می خواهیم به بررسی حدیثی بپردازیم که افراد ضد اسلام در فضای سایبری و شبکه های اجتماعی روی آن مانور می دهند. این حدیث تصور می شود که در مذمت ایرانیان است. اما با بررسی دقیق تر متوجه می شوم که خیر اینطور نیست که افراد از روی غرض و مرض یا از روی جهل و نادانی به مباحث علوم حدیث و رجال و ادبیات عرب اینچنین تصوری کرده اند که دعا می کنیم حالت دوم باشد.
[ یکشنبه 92/10/15 ] [ 1:13 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
یکی از مسائلی که درباره وفات پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله گفته میشود این است که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است. سؤال این است که آیا این مساله در منابع تاریخی آمده است؟ و آیا این مطلب، مورد تایید است؟ [ یکشنبه 92/10/15 ] [ 1:5 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
یکی از شبهاتی که اسلام ستیزان و مخصوصا" تشییع ستیزان بیان می کنند حضور امامان شیعه یعنی امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در لشکر کشی و جنگ با ایران است که با هم این شبهه را بررسی میکنیم . [ یکشنبه 92/10/15 ] [ 1:4 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
هفتم صفر بنا بر نقلی، روز شهادت امام حسن مجتبی(ع)، پیشوای دوم شیعیان می باشد ولی از طرفی دیگر ولادت امام موسی کاظم(ع)، پیشوای هفتم شیعیان هم در این روز واقع شده است چنانچه در تقویم های موجود در کشورمان بدین نحو است لذا اختلاف شده است که هفتم صفر را به عزاداری امام حسن(ع) بپردازیم یا به شادی و جشن برای امام کاظم(ع) ؟ در جواب این سوال باید گفت : [ سه شنبه 92/9/19 ] [ 12:3 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
هرشب یک سوال و پاسخ در مورد ماه محرم و اتفاقات مربوط به آن [ پنج شنبه 92/8/16 ] [ 2:27 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
هرشب یک سوال و پاسخ در مورد ماه محرم و اتفاقات مربوط به آن [ سه شنبه 92/8/14 ] [ 9:12 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |