عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) |
امام حسین (علیه السلام) در دوران یازده ساله امامت خود) 60- 49 ق) همزمان با حکومت معاویه، تنشهاى فراوانى با او داشت که مواردى از آن را مىتوانیم در نامههاى امام حسین (علیه السلام) مشاهده کنیم. امام (علیه السلام) در این نامهها گوشههایى از جنایات معاویه (همانند کشتن بزرگان شیعه همچون حجر بن عدى و عمرو بن حمق) را متذکّر شده و حکومت معاویه بر مسلمانان را بزرگترین فتنه دانسته است(1) یک. وجود صلحنامه دو. موقعیت معاویه سه. سیاستمدارى معاویه چهار. شرایط زمانه پی نوشت : (1) الامامة و السیاسة، ج 1، ص 180:» و انى لا اعلم لها] للامة [فتنة اعظم من امارتک علیها «. [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 8:32 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
درباره محلّ دفن سر مبارک امام حسین (ع) به خصوص و سرهاى دیگر شهداى کربلا به صورت عموم، در کتابهاى تاریخى شیعه و اهل سنّت و نیز منابع روایى شیعه اختلاف فراوانى مشاهده مىشود. البته اقوال نقل شده نیاز به بررسى دارد اما هم اکنون مشهورترین قول- که مورد قبول جامعه شیعى قرار گرفته- آن است که سر مبارک پس از چندى به بدن ملحق شد و در سرزمین کربلا مدفون گردید. 1. کربلا 2. نجف اشرف در کنار قبر حضرت على (ع) 3. کوفه 4. مدینه 5. شام 6. رقّة 7. مصر (قاهره) پی نوشت : (1) بحارالانوار، ج 45، ص 145. [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 8:31 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
«ثار» از ریشه «ثأر» و «ثؤرة» به معناى انتقام و خونخواهى و نیز به معناى خون آمده است.(1) پی نوشت : (1) ر. ک: الطریحى، مجمع البحرین، ج 1، ص 237، معین، محمد، فرهنگ فارسى، ج 1، ص 1185، مفردات راغب، ص 81. [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 8:30 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
رنگ سیاه از جهات گوناگون، آثار و خواص مختلف دارد و به اعتبار هر یک از این خواص، در مورد یا مواردى خاص، فرد یا گروهى مخصوص براى منظور ویژه خویش از آن بهره مىگیرند. رنگ سیاه از جهتى رنگ پوشش است یعنى، رنگ تیره سبب استتار و اختفا مىگردد و گاه براى چنین امرى به کار گرفته مىشود.(1) پی نوشت : (1) نگا: یادداشتهایى در زمینه فرهنگ و تاریخ، صص 272- 372. [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 8:27 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
از گزارشهاى معتبر تاریخى، چنین به دست مى آید که سه روز قبل از شهادت امام حسین(ع) در روز هفتم محرّم( دستورى از عبیداللَّه بن زیاد از این قرار به عمر بن سعد ابلاغ شد که: »بین حسین و آب فاصله انداز و مگذار که قطرهاى از آن بنوشند« و این عمل را نوعى انتقام در مقابل بستن آب بر عثمان تلقى کرد(1) پی نوشتها: (1) بلاذرى، ج 3، ص 180. [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 8:24 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
چه ضرورتى داشت امام حسین(علیه السلام) درمیان سپاه دشمن، روز عاشورا نماز ظهر بخواند تا عدهاى از یارانشان به این خاطر شهید شوند؟ پی نوشتها: (1) میزان الحکمة، ج 5، ص 368، ح 10243. [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 8:15 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
به چه دلیل ادعا مىکنید که انقلاب اسلامى ایران متأثر از قیام امام حسین(علیه السلام) و فرهنگ عاشورا است؟ نقش آن در پیدایش، پیروزى و تداوم انقلاب اسلامى چیست؟ پی نوشتها: (1) به عنوان نمونه ر. ک: زنجانى، عمید، انقلاب اسلامى ایران و ریشه آن روحانى، سید حمید، لنهضت امام خمینى) ره (محمدى، منوچهر، تحلیلى بر انقلاب اسلامى دوانى، على، نهضت روحانیون ایران کدیور، جمیله، رویارویى انقلاب اسلامى ایران و آمریکا و. چونکه حسین مکتب عملى در اسلام تآسیس کرد. حسین )ع( نمونه عملى قیامهاى اصلاحى است. خواستند مکتب حسین زنده بماند، خواستند حسین سالى یک بار با آن نداهاى شیرین و عالى و حماسه انگیزش ظهور پیدا کند، فریاد کند: »الا تَرَونَ انَّ الحَقَّ لا یُعمَلُ بِهِ وَ الْباطِلَ لا یُتَناهى عَنْهُ لِیَرغَبِ الْمؤمِنُ فى لِقاءِ اللهِ مُحِقاً«(1) خواستند »الْمُوتُ اوْلى مِنْ رُکوبِ الْعار(2) مرگ از زندگى ننگین بهتر است« براى همیشه زنده بماند. خواستند »لا ارَى الْمَوتَ الّا سَعادَةَ وَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ الّا بَرَماً«(3) براى همیشه زنده بماند. زندگى با ستمکاران براى من خستگى آور است مرگ در نظر من جز سعادت چیزى نیست. خواستند آن جمله هاى دیگر حسین: »خُطَّ المَوتُ عَلى وُلدِ آدَمَ مَخَطَّ القَلادَةَ عَلى جِیدِ الفَتاةِ« زنده بماند، »هَیهاتَ مِنَّا الذِلَةُ« زنده بماند. مردى که مى آید آنجا در مقابل یک دریا )انسان(، سى هزار نفر، مىایستد، آن طور مردانه، در حالى که در نهایت و شدت گرفتارى است از ناحیه شخص خودش، از ناحیه خاندان خودش، مرد و مردوار که چنین مردى دنیا به خودش ندیده است و مىگوید: »الا و انَّ الدَعِىَ بنَ الدَّعِىِّ قَدرَ کَزَبینَ اثنَتَینِ بَینَ السِّلَّةِ و الذِّلَّةِ هَیهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ یَابى الله ذلکَ لَنا و رسولُهُ و حجورٌ طابَت و طَهُرت«(4) خواستند اینها زنده بماند، مکتب حسین زنده بماند، تربیت حسینى زنده بماند، پرتوى از روح حسینى در این ملت بتابد. فلسفه اش خیلى روشن است. گفتند نگذارید این حادثه فراموش بشود. حیات و زندگى شما بستگى به این حادثه دارد، انسانیت و شرف شما بستگى به این حادثه دارد، اسلام را با این وسیله مى توانید خوب زنده نگه دارید. پی نوشتها: (1)) بحارالانوار 381 /44) شیخ طوسى در کتاب مصباح المتهجد و سلاح المتعبد زیارت عاشورا را با سند یاد شده در زیر نقل مىکند و مىگوید: پی نوشتها: (1)) مصباح المتهجد: 215.) [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 8:12 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
صحنه خونین کربلا شاهد نبرد دو گروهى بود که یکى از آن دو گروه نه تنها از حیث اعمال و کردار فردى در اوج عظمت و کرامت بودند، بلکه از حیث حسب و نسب خانوادگى نیز در غایت شرافت بودهاند. بسیارى از اینها منسوب به دامان پاک و مطهر زهراى مرضیه و على مرتضى (سلامالله علیهما) بودهاند. در مقابل، گروهى بودند که نه تنها از حیث اعمال فردى در نهایت پستى و خفّت و سردمدار هر گونه رذیلت و مروج و مشوّق آن بودهاند، بلکه از حسب و نسب خانوادگى در حضیض ذلت و حقارت بودهاند لذا بیشتر آنها به اسم مادرانشان خوانده مىشدند و از حیث پدر وضعیت روشنى نداشتند (پسر زرقاء، پسر مرجانه، پسر هند،) حسب و نسبى که ذکر آن باعث ملوّث شدن چهره سفید کتاب مىشود و قلم براى بیان آن از گردش روى کاغذ، شرم دارد. [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 8:11 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
با توجه به ابهت و شوکتى که حضرت امام حسین(علیه السلام) داشتند چرا در برخى مراسم و مجالس، چهره مظلوم و خوار، از ایشان ترسیم مىکنند چگونه توجیه مىشود؟ پى نوشت ها: (1) نگا: نساء (4): آیه 139 منافقون (7): آیه 8. در روایات نیز بر این مهم تأکید شده است نگا: نهجالبلاغه، حکمت 371، 113 منتخب میزانالحکمه، ص346 آیا صرف گریه کردن و عزادارى براى امام حسین(علیه السلام) براى افرادى که دچار روزمرگى و معاصى هستند، مىتواند سودمند باشد؟ پى نوشت ها: (1) در این خصوص نگا: تجسم عمل و شفاعت، صص 116 -106. [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 8:9 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
آیا می توان گفت: واقعه عاشورا معلول تعارضات قومی و قبیله ای و نتیجه خشونت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ های بدر و احد و ... است. همچنان که در هنگام آمدن کاروان اسیران کربلا به کاخ یزید، وی می گفت: »کاش بزرگان من که در بدر حاضر شدند و گزند تیرهای خزرج را دیدند امروز در چنین مجلسی حاضر بودند«.
********* نویسنده «کامل بهائى» در جزء دوم، فصل سوم از باب 25، ص 179 مى گوید: در کتاب «حاویه» آمده است که زنان خاندان نبوت در حالت اسیرى، حال مردانى را که در کربلا شهید شده بودند، بر پسران و دختران آنان پوشیده نگه مى داشتند و به هر کودکى وعده مى دادند که پدرت به سفر رفته و باز مى گردد. این وضع ادامه داشت تا اینکه اسیران را در جوار خانه یزید جا دادند. در میان کودکان دخترکى بود چهارساله. این دختر شبى از خواب بیدار شد و گفت: پدرم حسین کجاست؟ همین الان او را در خواب دیدم و بسیار پریشان بود. زنان و کودکان همه به گریه افتادند و ناله آنان بلند شد. یزید در آن حال خوابیده بود. از صداى ناله آنان از خواب بلند شد و گفت چه شده است؟ گزارشگران یزید خبر آوردند که دختر بچه چهارساله اى پدرش را مى خواهد. یزید دستور داد سر پدرش را براى او بیاورند. آن ملعون ها سر امام حسین) ع (را آوردند و در برابر او چشمان او نهادند. آن دختر بچه گفت: این چیست؟ ملعون ها گفتند: سر پدر توست. دختر بچه از مشاهده آن وضع ترسید و فریاد کشید. پس از آن به حال بیمارى افتاد و پس از چند روز جان به جان آفرین تسلیم کرد.) 1 (نویسنده کامل بهائى حسن بن على بن محمد بن على بن حسن طبرى معروف به عمادالدین طبرى است. شیخ عباس قمى درباره ایشان مى گوید: حسن بن على بن محمد بن حسن عمادالدین طبرى، عالم، ماهر، خبیر، متدرب، نحریر، متکلم جلیل، محدث نبیل، فاضل، فهامه و معاصر خواجه نصیر طوسى، علامه حلى و محقق است. او داراى کتاب هاى شریف است مانند معارف الحقائق، عیون المحاسن، الکفایه فى الامامه، النقض على معالم فخر الدین الرازى، کتاب اسرار الامامه و جوامع الدلائل، العمده فى اصول الدین و فروعه، تحفه الابرار، اربعین بهایى، کتاب احوال السقیفه، الاصول فى امامه آل الرسول و کتاب هاى دیگر. وزیر معظم جناب بهاءالدین محمد بن شمس الدین محمد جوینى به عمادالدین طبرى عنایت کامل داشت و براى همین عمادالدین طبرى برخى از کتب خود را به نام او مى نوشت که یکى از آنها اربعین بهائى است و یکى هم کتاب کامل بهائى است.) 2 (شیخ عباس قمى، از ایشان بسیار تمجید کرده و مطالبى را درباره کتاب هاى ایشان آورده است. از سخنان شیخ عباس قمى بر مى آید که عمادالدین طبرى عالمى است مورد اعتماد. شیخ عباس قمى در منتهى الآمال در حالات امام حسین) ع (، مقصد چهارم، فصل هشتم، ص 807، چاپ هجرت، جلد اول، چاپ هشتم، 1374 آنچه را که در کامل بهائى آمده، آورده است و پس از آن مى گوید: بعضى این خبر را به صورت گسترده نقل کرده اند و مضمون آن را یکى از بزرگان به نظم کشیده است و من در این مقام به همان اشعار اکتفا مى کنم: یکى نو غنچه اى از باغ زهرا بجست از خواب نوشین بلبل آسا به افغان از مژه خوناب مى ریخت نه خونابه که خون ناب مى ریخت بگفت اى عمه بابایم کجا رفت؟ بد ایندم در برم دیگر چرا رفت؟ مرا بگرفته بود ایندم در آغوش همى مالید دستم بر سر و گوش بناگه گشت غایب از بر من ببین سوز دل و چشم تر من حجازى بانوان دلشکسته بگرداگرد آن کودک نشسته خرابه جایشان با آن ستمها بهانه طفلشان سربار غمها ز آه و ناله و از بانگ و افغان یزید از خواب بر پا شد هراسان بگفتا این فغان و ناله از کیست خروش و گریه و فریاد از چیست؟ بگفتش از ندیمان کاى ستمگر: بود این ناله از آل پیامبر یکى کودک ز شاه سر بریده در این ساعت پدر در خواب دیده کنون خواهد پدر از عمه خویش وز این خواهش جگر ها را کند ریش چون این بشنید آن مردود یزدان بگفتا چاره کار است آسان سر باباش برید ایندم به سویش چه بیند سر برآید آرزویش همان طشت و همان سرقوم گمراه بیاوردند نزد لشگر آه یکى سرپوش بد بر روى آن سر نقاب آسا بروى مهر انور به پیش روى کودک سر نهادند ز نو بر دل غم دیگر نهادند بناموس خدا آن کودک زار بگفت اى عمه دل ریش افکار چه باشد زیر این مندیل مستور که جز بابا ندارم هیچ منظور بگفتش دختر سلطان والا که آنکس را که خواهى پى نوشت ها: 1. کامل بهایى، جزء دوم، باب 25، فصل سوم، ص 179 چاپ شیخ عبدالکریم تبریزى، یک مجلد. [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 8:6 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |