عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) |
فلسفه و حکمت عزادارى براى امام حسین علیهالسلام چیست؟ درس آزادى به دنیا داد، رفتار حسین
بذر همت در جان افشاند، افکار حسین گر ندارى دین به عالم، لااقل آزاده باش این کلام نغز مىباشد زگفتار حسین مرگ با عزّت، زعیش در مذلّت بهتر است نغمهاى مىباشد از لعل دربار حسین در عین حال، موارد ذیل علاوه بر موارد پیش گفته، مىتوانند حکمت عزادارى براى امام حسین علیهالسلام را تبیین کنند: پىنوشت 1. در این خصوص نگا: فرهنگ عاشورا، صص 268 - 271؛ حسین، عقل سرخ، صص 77 - 119؛ امام حسن و امام حسین8، صص 116 - 121. [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 8:50 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
پرسش:
عزاداری امام حسین(ع) که مایه خیرات و برکات کثیره و رمز بقا و حیات دین در طول تاریخ اسلام بوده است از چه آفاتی برخوردار است و چه عواملی نقاط قوت و تاثیرگذاری آن را کمرنگ می کند؟ پاسخ: از آنجا که این بحث گسترده و پردامنه است لذا در حد اقتضای این ستون به اهم آفت ها و آسیب های موجود به شرح زیر می پردازیم: 1- فقدان معرفت و آگاهی همچنین در حدیثی دیگر امام حسین(ع) می فرماید: «ما خلق الله العباد الا لیعرفوه فاذا عرفوه عبدوه» خداوند بندگان را خلق نکرد مگر اینکه او را بشناسند، پس هنگامی که خدا را شناختند عبودیت و بندگی او را بجا می آورند.(2) بنابراین عزاداری به عنوان یکی از قویترین و بهترین مؤلفه های حیات دین و مکتب اهل بیت(ع) کاری دقیق، ظریف و تخصصی است که فقط زمانی آثار مورد انتظار اهل بیت(ع) را بروز خواهد داد که با آگاهی همه جانبه به ابعاد گوناگون آن و مقررات و شرایط خاص خودش انجام گیرد. اگر گردانندگان و عوامل اجرایی عزاداری جاهل به این ابعاد و شرایط خاص باشند، نمی توانند آن نتیجه مطلوب را از عزاداری بگیرند، اگر نتیجه نامطلوب و انحرافی هم نگیرند حداقل کار این است که عزاداری را به یک امر ضعیف و کم اثر تبدیل می کنند. امام علی(ع) ناتوانی مجریان و عوامل اجرایی یک کار را آفت آن کار می داند و می فرماید: آفه الاعمال، عجزالعمال. آفت کارها ناتوانی مجریان است.(3) 2- تبدیل شدن عمل به عادت عزاداری وقتی برای مجریان و شرکت کنندگان تبدیل به یک عادت شود دیگر هیچ کس کاری ندارد که کیفیت و هدف عزاداری چگونه باید باشد و چرا اهل بیت(ع) امر به برپایی عزاداری کرده اند و عزاداری چه خواص و آثاری باید ایجاد کند. این حالت موجب می شود تا عزاداری به جای این که حرکت آفرین، تکامل بخش و رشد دهنده باشد، غفلت زا، کند کننده و بازدارنده خواهد بود و به جای این که وسیله باشد به هدف تبدیل می شود و در نهایت عزاداری به عنوان یک ارزش مستقل در کنار سایر اعمال مثل نماز و روزه و... تلقی خواهد شد. بنابراین در چنین نگرشی عزاداری یک ثواب و عبادت و یک هدف مهم ارزشی ارزیابی می شود هر چند توأم با انواع دروغ ها، تحریف ها، گناهان و اختلافات بوده، و به نماز و یا سایر واجبات لطمه وارد سازد. همین که صورت عزاداری برقرار باشد کافی است. این نوع عزاداری مجریان و شرکت کنندگان را به شدت پرتوقع و طلب کار از خدا و اهل بیت(ع) بار می آورد. یعنی به جای این که از خدا و اهل بیت سپاسگزار باشند که به آنان توفیق برپایی و شرکت در چنین مجالس را داده اند و همین امر سبب التزام بیشتر به آموزه ها و تعالیم اسلام و اهل بیت(ع) گردد، آنان را منت گزار و طلب کار از خدا و اهل بیت(ع) می کند. لذا با چنین روحیه ای اگر در سایر وظایف واجب، اعم از حق الله و حق الناس کوتاهی کنند، همین که در دستگاه امام حسین(ع) مشغول کار هستند کافی است و کار در دستگاه اهل بیت(ع) و امام حسین(ع) هر چند با اهداف و ارزشهای مورد نظر آن بزرگواران سازگار نباشد، پوشش و مجوز هر نوع کم کاری، کاهلی و کم توجهی نسبت به سایر وظایف الهی و انسانی را به ما می دهد و در نتیجه دستگاه امام حسین(ع) انسان را از هرگونه ملامت و توبیخ به خاطر تقصیر در سایر واجبات معاف می کند. البته خطر تبدیل شدن به یک عادت و خالی شدن از محتوا فقط به عزاداری ها اختصاص ندارد بلکه هر عمل واجب و مستحب که بدون توجه به کارکرد اصلی آن و بدون توجه به شرایط و مقررات ویژه اش انجام شود، نه تنها فلسفه وجودیش را از دست خواهد داد و دیگر سازندگی نخواهد داشت، بلکه آثار مخرب و مضر گوناگونی راایجاد خواهد کرد. چنانچه پیامبر اعظم(ص) فرمود: «هر کس که نمازش او را از کار زشت و ناپسند باز ندارد، جز بر دوری او از خدا افزوده نشود»(4) همچنین امام صادق(ع) می فرماید: کسی که بدون بصیرت، شناخت و آگاهی عملی را انجام دهد، به هر میزان سرعت عمل او زیاد شود به همان میزان از هدف دور می شود. 3- تحریف ها، بدعت ها و روش های ناپسند همچنین از این گونه اعمال زشت و ناپسند می توان به حمل علامت ها و صلیب های آهنی سنگین، فخرفروشی در میزان بلند کردن و چرخاندن آنها و حتی تعداد تیغه های این علامت ها، و قمه زنی با اشکال موهن، استفاده از آلات موسیقی و... نام برد. آنچه بیشتر مایه تاسف و تاثر است، این است که این سنت سازی های غلط و مخالف با روح دین، به اسم امام حسین (ع) انجام می شود، آن هم با این توجیه که چون در راه امام حسین (ع) و به خاطر او است، لذا دارای اجر و ثواب و موجب خشنودی آن حضرت است. سؤال اصلی در اینجا این است که ریشه و دلایل عمده این آفت ها، تحریف ها، بدعت ها و روش های نادرست و... چیست و چه عواملی در پیدایش آنها دخیل است؟ به نظر می رسد یکی از دلایل مهم و اصلی این گونه آسیب ها، همان متوقف ماندن عزاداری در سطح احساسات و اتکای محض به گریه و عواطف است. با چنین رویکردی گریه کردن و گریاندن نقش اصلی را دارد و انگیزه اصلی عزاداری است و جنبه های معرفتی و فلسفه قیام یا اصلا مطرح نمی شود و یا بسیار کمرنگ است. بنابراین در اینجا بیشتر تشریح چگونگی حادثه عاشورا اهمیت دارد، نه درس ها و پیام های آن و وقتی گریه کردن و گریاندن علت و هدف اصلی عزاداری شد، شیطان و نفس وسوسه گر، در دروغ پردازی و تحریف و نیز اختراع حرکات، روش ها و اشعار ناپسند و غیرمنطبق با حقیقت دین و قیام امام حسین (ع) تاثیرگذار خواهد بود. به بیان دیگر وقتی گریه به عنوان یک «وسیله» خوب و کارآمد، به «هدف» تبدیل شد، زمینه انحراف و دور شدن از هدف اصلی عزاداری را فراهم می آورد. در چنین شرایطی چه بسا، عزاداران از هر وسیله ای هرچند حرام، استفاده می کنند و اگر لازم باشد، واجبی را هم ترک می کنند. شهید بزرگوار مرتضی مطهری در کتاب حماسه حسینی صفحه 49 می گوید: «گریستن بر امام حسین (ع) کار خوبی است و باید گریست. به چه وسیله بگریانیم، به هر وسیله که شد؟ هدف که مقدس است، وسیله هر چه شد، شد. اگر تعزیه درآوریم، یک تعزیه اهانت آور، همین قدر که اشک جاری شد، اشکال ندارد! شیپور بزنیم، طبل بزنیم معصیت کاری کنیم. به بدن مرد لباس زن بپوشانیم. عروسی قاسم درست کنیم. جعل کنیم. تحریف کنیم!... در نتیجه افرادی دست به جعل و تحریف زدند که انسان تعجب می کند». پرواضح است که این گونه مجالس هیچ خطری برای طاغوت های زمان و دشمنان امام حسین (ع) و امام زمان (عج) ندارد. به همین علت است که در طول تاریخ طاغوت ها و ستمگران نه تنها از این مجالس ترسی نداشتند، بلکه خود نیز به برپایی چنین مجالسی اقدام می کردند تا با عوامفریبی ، باطن زشت و ظلم های خود را در پشت صورت مقدس عزاداری سالار شهیدان بپوشانند. در پایان لازم به ذکر است که نباید چنین تصور شود که چون عزاداری و هر عمل دیگری ممکن است دچار آفت شود و یا ما آفت های آن را نمی دانیم، پس باید تعطیل و یا ترک شود. این نتیجه یک وسوسه شیطانی و یک خطر غیرقابل جبران است. پی نوشت ها: 1- اصول کافی، ج1، ص44 [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 8:49 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
دوباره ماه محرم فرا رسید، با آن شور و حال همیشگی، دوباره شهرهاى ایران زمین سیه پوش شدهاند و هیئات سینهزنى و زنجیرزنى در مساجد و حسینیهها و تکایا آماده برگزارى هر چه باشکوهتر مراسم و آئینهاى این ایام و عرض ارادت بر ساحت مقدس آقا اباعبدالله الحسین (ع) و شهداى کربلا شدهاند. اما مسئله که همیشه دغدغههاى خاطر دوستداران و محبان اهل بیت علیهم السلام بوده کیفیت و نحوه برگزارى این عزادارىها و سوگوارىهاست به گونهاى که هم بتوانیم از این میراث ارزشمند و سرمایه گرانبها که موجب افتخار عالم اسلام و تشیع است بهره معنوى کافى ببریم و هم آن را از آسیبهاى احتمالى که تهدید کننده بقا و استمرار آن خواهد بود حفظ کرده و بر نسلهاى بعد از خود منتقل کنیم. بدون شک هر مکتب و فرهنگى هر چند غنى و پرمایه نمىتواند از تهدیدات، بدایع و دخول اندیشههاى مخرب مبرا باشد و فرهنگ عاشورا و نحوه عزادارى و سوگوارىها هم از این قاعده مستثنى نیست. کما اینکه که مثلا عزادارىها و مجالس بزرگداشت شهداى کربلا که به نوعى مىتوان گفت احیا کننده مکتب عاشورا است همیشه دستخوش تغییرات و نوآورىهایى شده که هر چند بعضى از نوآورىها و تغییرات نگران کننده نیست اما برخى دیگر با شئون اهل بیت علیهم السلام در مغایرت و تضاد بوده خصوصا در چند سال اخیر این روند تهدید کننده رشد قابل توجهى داشته به طورى که در برخى موارد واکنش شدید علما و حتى مردم را در بر داشته است. لذا ضرورى است که با شناخت این آسیبها و عوامل تهدید کننده و همچنین ارائه راهکارهاى اصولى و اساسى براى مقابله با آنها، این فرهنگ مقدس را که خود ضامن بقاى اسلام ناب است حفظ کرده و در راه اشاعه هر چه بیشتر و بهتر این فرهنگ مقدس و غنى گام برداریم. توصیهها: لازم است روساى هیئات مذهبى و مداحان، سخنرانان و عزاداران مجالس سوگوارى به چند نکته توجه داشته باشند: [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 8:47 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
«حرم سیدالشهدا(ع) مزار انبیا و ملائکه است». پی نوشت : 1- غیر از جوامع ابتدایى; زیرا در آنها عامه وجود ندارد. [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 8:1 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
اشاره
بدون تردید مراسم عزاداری و روضهخوانی در تبیین و تقویت مذهب شیعه و گسترش آن در اعماق جامعه و نفوذ آن در قلبها نقش بسزایی داشته است. همچنین سلاطین صفویه به عنوان زمامدار و روحانیون به عنوان متولّی مذهب، در برگزاری آن مؤثر بودهاند، ولی با توجه به سابقه دیرین مراسم عزاداری در ادوار پیشین و اهتمام مردم به ویژه شیعیان در اقامه آن، نمیتوان صفویه را آغازگر این مراسم دانست و آن را وارداتی و گرتهبرداری از غرب تلقی نمود؛ چنان که برخی را عقیده بر این است(1). مقاله حاضر نگاهی دارد به تاریخچه و پیشینه عزاداری در اسلام و چگونگی رسمی شدن آن در عهد آل بویه. نگاهی گذرا به عزاداری در اسلام عزاداری برای شهدا در اسلام سابقهای دیرین دارد و از اخبار برمیآید که پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز آن را تأیید کرد و در برگزاری آن همت میگماشت. ابن هشام مینویسد بعد از تمام جنگ اُحد که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به خانه خود میرفت، عبورش به محله بنی عبدالاشهل و بنی ظفر افتاد و صدای زنان آنها ـ که بر کشتگانشان گریه میکردند ـ به گوش آن حضرت خورد و موجب شد که اشک بر صورت او نیز جاری گردد و در پی آن بفرماید: ولی کسی نیست که بر حمزه بگرید! آگاهی مردم ایران از واقعه کربلا متأسفانه مورخان از بازتاب واقعه کربلا در شهرهای ایران اطلاعی نمیدهند، جز اینکه مؤلف تاریخ سیستان مینویسد: رسمی شدن مراسم عاشورا در عهد آل بویه مورّخان محلّی طبرستان، دیلمستان و مازندران، همچون ابن اسفندیار و ظهیرالدین مرعشی به رغم سابقه دیرین مذهب شیعه در این خطه و حضور سادات و حکومت علویان، از برگزاری مراسم عاشورا در این مناطق خبری نمیدهند، در حالی که به نظر ما نمیتوان جامعه شیعه را بدون اهتمام به برگزاری این مراسم تصور کرد. بنابراین قدر مسلّم، این مراسم در صفحات شمالی ایران، به رغم فراز و نشیبهایی که داشته، پیوسته برگزار میشده است؛ زیرا شیعیان این نواحی به همراه سادات علاقهای ویژه به امام حسین علیهالسلام و شهدای کربلا داشتند. ظهیرالدین مرعشی مینویسد: پی نوشت ها: 1 ـ بنگرید به: علی شریعتی، تشیّع علوی و تشیّع صفوی، کتابخانه دانشجویی دانشکده ادبیات و علوم انسانی، 1352ش، ص 206-205. [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:54 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
گریه عوامل مختلفی دارد: [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:51 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
اشک پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم بارها به مناسبتهایی مصایب امام حسین علیهالسلام را بیان میکردند و میگریستند، هنگامی که حسین علیهالسلام به محضر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم میرسید، آن حضرت او را در آغوش میگرفت و به علی علیهالسلام میگفت که وی را نگاه دارد. سپس او را میبوسید و گریه میکرد. چون امام حسین علیهالسلام علت گریه آن حضرت را جویا شد، فرمود: «محل ضربههای شمشیر را میبوسم و میگریم». امام حسین علیهالسلام عرضه داشت: «آیا من کشته میشوم؟» پیامبر فرمود: «آری. به خدا سوگند! تو و پدرت و برادرت کشته میشوید». امام حسین علیهالسلام گفت: «محل کشته شدن و مدفن ما متعدّد است؟» حضرت پاسخ داد: «آری، فرزندم». پس امام حسین علیهالسلام پرسید: «چه کسی به زیارت ما میآید؟» پیامبر فرمود: «زائران من، پدر، برادرت و تو، راستگویان و حق جویان امت من هستند». نفرین پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم دو سال از ولادت حسین علیهالسلام میگذشت که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم عزم سفر کرد. پس در نقطهای از مسیرش ایستاد و همچنان که میفرمود: «اناللّه و اناالیه راجعون»، اشک از دیدگانش سرازیر شد. هنگامی که مردم از علت این حال پرسیدند؛ حضرت فرمود: «اکنون جبرئیل مرا از منطقهای خبر داد که در کنار شطّ فرات واقع شده و کربلا نام دارد و فرزند من حسین ـ پسر فاطمه ـ در آن سرزمین کشته میشود». عرض شد: «یا رسول اللّه! چه کسی او را میکشد؟» فرمود: «مردی به نام یزید که خدایش لعنت کند! گویا میبینم جایی را که حسین در آن جان میدهد و محلی که در آن دفن میشود». خبر جبرئیل پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم پس از بازگشت از سفری، بر بالای منبر رفت و مردم را پند داد. در پایان دست راستش را بر سر حسن علیهالسلام و دست چپش را بر سر حسین علیهالسلام نهاد و سر به سوی آسمان برداشت و فرمود: «پروردگارا! به یقین، محمد بنده تو و پیغمبر توست و این دو پاکترین افراد خاندان من و برگزیده فرزندان و خانواده من هستند که پس از خود، این دو را در میان امّتم به جای میگذارم. جبرئیل مرا خبر داد که این پسرم (با اشاره به امام حسین علیهالسلام ) غریبانه و مظلومانه کشته خواهد شد. بارالها! شهادت را بر او مبارک فرما و او را از سروران شهیدان قرار بده. خداوندا! آنان که او را تنها میگذارند و کسانی که به کشتن او اقدام میکنند، از برکات دنیا و آخرت محروم گردان». میوه دل پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم زمانی که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم مصایب امام حسین علیهالسلام را برای مردم نقل میکرد، آنان میگریستند. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به آنان فرمود: «آیا بر حسینم گریه میکنید و او را یاری نمیکنید؟» سپس با رنگی برافروخته و چهرهای سرخ، در حالی که به شدت از چشمانش اشک فرو میریخت، خطبه کوتاه دیگری خواند. سپس فرمود: «ای مردم! من دو یادگار نفیس را در میان شما به جای گذاشتم و آن دو کتاب خدا و عترت و خاندان من است و آنان با آب و گل من آمیختهاند و میوه دل من و جگر گوشه من هستند. این دو هرگز از هم جدا نگردند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. هان که من در انتظار دیدار با آنان هستم و من درباره این دو، از شما چیزی نمیخواهم، جز آنچه پروردگارم به من دستور داده است. پروردگارم به من امر فرموده که من دوستیِ خویشان و نزدیکان خود را از شما بخواهم. مبادا فردای قیامت که در کنار حوض با من دیدار میکنید، خاندانم را دشمن داشته و بر آنان ستم نموده باشید!» اشک امام حسین علیهالسلام امام حسین علیهالسلام در واپسین ساعتهای عمر امام حسن علیهالسلام به حضورش شرفیاب شد و بسیار گریست. امام حسن علیهالسلام فرمود: «چرا گریه میکنی؟» حضرت پاسخ داد: «به دلیل حال شما». امام حسن علیهالسلام فرمود: «من به وسیله زهر کشته میشوم، ولی روزی مانند روز تو نیست که سی هزار نفر به ظاهر مسلمان ـ و در باطن کافر ـ گرد تو جمع میشوند تا خون تو را ریخته، به حرم و خاندانت بیاحترامی کنند. سپس آنان را به اسارت برده، لوازم خیمههای تو را غارت کنند. در این هنگام، خداوند لعنتش را بر بنیامیه فرو میفرستد و آسمان به سبب این مصیبت هولناک خون میگرید. نه تنها آسمان، بلکه همه زمین و زمان بر تو میگریند؛ حتی حیوانات وحشی و ماهیان دریا». آگاهی بخشی امام سجاد علیهالسلام به مردم روزی امام سجاد علیهالسلام از بازار عبور میکرد. قصابی را دید که قصد ذبح گوسفندی را دارد، ایستاد و گریست. قصّاب و مردم کوچه و بازار گرد او جمع شدند. قصاب که بیم آن داشت از او خطایی سر زده باشد، از حضرت پوزش طلبید. امام سجاد علیهالسلام پس از آنکه همه دیدگان مردم را به سوی خود جلب کرد، فرمود: «آیا به این حیوان که قصد سر بریدنش را داری، آب دادهای؟» وی گفت: «یابن رسول اللّه! روش مسلمانی چنین است». آنگاه حضرت فرمود: «من به چشمان خود دیدم که پدر و برادرانم و یارانش را در کنار آب گوارای فرات، با لب تشنه شهید کردند». بدین ترتیب، آن حضرت در میان بازار، مجلس عزاداری برای سالار شهیدان تشکیل داده، مصایب او را یادآور شد. سوز امام سجاد علیهالسلام امام صادق علیهالسلام میفرماید: پس از حادثه عاشورا، امام سجاد علیهالسلام بیست سال پیوسته گریست. هنگامی که غذا پیش او میآوردند، گریه میکرد؛ تا اینکه یکی از غلامان عرض کرد: «فدایت گردم! میترسم که بر اثر این رفتار، جانتان به خطر افتد». حضرت فرمود: «من غم و غصه خودم را به خدا عرضه میکنم (یعنی شما توان ادراک واقعیت را ندارید تا بازگو کنم) و چیزی میدانم که شما بدان آگاه نیستید. هنگامی که به یاد قتلگاه فرزندان فاطمه علیهاالسلام میافتم، ناخودآگاه چشمانم پر از اشک میشود». روزی پر از غم روزی امام سجاد علیهالسلام به عبیداللّه ـ فرزند عمویش عباس ـ نگریست و چشمانش اشک آلود شد. سپس فرمود: «روزی سختتر از روز جنگ احد برای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نبود؛ زیرا در آن روز عمویش که شیر خدا و رسولش بود، به شهادت رسید. پس از آن، روز نبرد موته بود که پسرعمویش جعفر طیار شهید شد، ولی برای ما روزی به سختی روز عاشورا نیست که سی هزار نفر گرد هم آمدند تا پدرم، سیدالشهدا علیهالسلام را به شهادت برسانند و با این عمل ننگین خویش به خدا تقرب جویند؛ در حالیکه آن حضرت ایشان را نصیحت و موعظه کرد و خدا را بر آنان یادآور شد، ولی آنان از روی ستم و عدوان پدرم را کشتند». زائر امام حسین علیهالسلام ، همنشین اهل بیت علیهمالسلام امام باقر علیهالسلام فرمود: «چنانچه کسی دوست دارد که جایگاهش بهشت برین باشد، زیارت مظلوم را ترک نکند». از آن حضرت پرسیده شد: «مظلوم چه کسی است؟» فرمود: «حسین پسر علی علیهماالسلام است که آفریننده حماسه پرشور کربلاست. هر آنکه با عشق او و محبت به خاندان رسالت به زیارتش بشتابد، پیش از دیگر مردم در بهشت وارد شده، همنشین اهل بیت نبوی خواهد شد». روز عاشورا عبداللّه بن سنان، یکی از یاران امام صادق علیهالسلام میگوید: «روز عاشورا به محضر امام صادق علیهالسلام مشرف شدم. اشکهای امام چون دانههای مروارید از چشمانش سرازیر بود. عرض کردم: «چرا گریه میکنید؟» آن حضرت فرمودند: «چگونه غافلی؟ آیا نمیدانی که در چنین روزی جنایت بینظیر کربلا اتفاق افتاد؟» عرضه داشتم: «نظر شما درباره روزه گرفتن در این روز چیست؟» در پاسخ فرمودند: «روزه کامل نگیر و از شب پیش نیّت روزه مکن و هنگام عصر با مقداری آب افطار کن؛ زیرا در چنین ساعتی بود که جنگی سخت و نابرابر که بر خاندان رسالت تحمیل شده بود، پایان یافت، در حالی که سی نفر از آنان بر زمین افتاده بودند. بر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم بسیار سخت بود که آنان را در آن حالت ببیند و اگر در آن روز، حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم زنده بود، به یقین ایشان صاحب عزا بود و باید که به ایشان تسلیت گفته میشد». تشویق شاعر امام صادق علیهالسلام به جعفر پسر عفّان طایی فرمود: «شنیدهام درباره حسین بن علی علیهماالسلام شعر و مرثیه میگویی و خوب هم میسرایی». او گفت: «آری» و سپس برخی از اشعارش را در محضر امام صادق علیهالسلام خواند. آن حضرت و حاضران به شدت گریستند و اشکهایشان بر صورتها جاری شد. امام فرمود: «ای جعفر! سوگند به خدا در این لحظه که مرثیه حسین علیهالسلام را میخواندی، فرشتگان خدا شاهد و شنوای سخن تو بودند. آنان نیز همچون ما گریستند. خداوند بهشت را بر تو لازم کرد و تو را آمرزید». تدبیر امام کاظم علیهالسلام برای یادآوری عاشورا امام کاظم علیهالسلام در شرایطی میزیست که هرگونه امکان برگزاری مراسم عزاداری امام حسین علیهالسلام از او سلب شده بود. ولی حضرت در موقعیت مناسبی دیدهها را به سوی کربلا جلب کرد. در نوروز یکی از سالها، هارون الرشید به حضرت پیشنهاد داد که سران کشوری و لشکری به دیدن امام بیایند. آن حضرت خواسته هارون را نپذیرفت، ولی مخالفت ایشان سودی نبخشید و ناگزیر به دستور هارون تن داد. همه شخصیتهای سیاسی و نظامی به دیدار امام شرفیاب شدند و هر کدام هدیهای تقدیم کردند. در این میان، پیرمردی حاضر شد و گفت: «من مالی ندارم که اهدا کنم، ولی اشعاری را که پدرم در رثای جدت سیدالشهدا علیهالسلام سروده است، به شما تقدیم میکنم». حضرت وی را بسیار گرامی داشت و در کنارش نشانید. پس از پایان مراسم، امام علیهالسلام به مأموری که هارون برای کنترل اوضاع گماشته بود، فرمود: «نزد هارون برو و درباره این هدیهها کسب تکلیف کن». وی پس از مراجعت از نزد هارون، گفت: «شما در تصرف این هدیهها مختارید». بدین ترتیب، حضرت، تمام هدایا را به شاعر مرثیه سرای حسینی هدیه کرد و در پاسداری حماسه حسینی نقش آفرینی فرمود. امام رضا علیهالسلام در رثای امام حسین علیهالسلام امام رضا علیهالسلام در موقعیتهای مناسب، مصایب امام حسین علیهالسلام را یادآور میشد و در رثای سالار شهیدان میگریست. آن حضرت خطاب به پسر شبیب میفرماید: «ای پسر شبیب! اگر بر چیزی گریه میکنی، بر حسین پسر علی گریه کن؛ زیرا او را مثل گوسفند سر بریدند و هجده نفر از مردان خاندانش را که مردان بیمانند عصر خویش بودند، شهید کردند و در سوگ شهادت او، آسمانها و زمینها گریستند». حرم حسینی امام هادی علیهالسلام در اوضاع خفقانبار زمان خویش، آشکارا نمیتوانست به عزاداری جد بزرگوارش، امام حسین علیهالسلام بپردازد، ولی از هر فرصتی برای تبلیغ و نشر فرهنگ عاشورا بهره میبرد. ایشان به شخصی که به زیارت سیدالشهداء مشرف میشد، فرمود: «برای من در آن مکان شریف دعا کن؛ زیرا من دوست دارم در مکانی برای من دعا کنی که خداوند دعا کردن در آن را دوست دارد، و حرم حسینی از آن مکانهاست». نجوای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در رثای سالار شهیدان میفرماید: «اگر روزگاران مرا به تأخیر انداخت و تقدیر الهی مرا از یاری تو باز داشت و نتوانستم در رکاب تو با دشمنانت بجنگم، همواره در این مصیبت ناله میکنم و به جای اشک چشم، خون دل میگریم، تا از سوزش این مصیبت و غصه رنج و محنت آن جانْ به جانبخش تسلیم کنم». [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:49 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
کرامت علمی مرحوم آیت اللّه سیدعلی طباطبایی، از دانشمندان بزرگ شیعه، هنگام نوشتن کتاب ریاض المسائل برای نگارش احکام قبله با مشکل روبهرو شد؛ زیرا با علم هیئت و نجوم آشنایی نداشت. ایشان از یک استاد علم هیئت خواست برخی از مسائل آن علم را که با مبحث قبله ارتباط داشت به او بیاموزد. آن شخص نیز بدون در نظر گرفتن شأن و احترام آن عالم بزرگ، همراه با غرور و منّت درخواست ایشان را پذیرفت. آن عالم شریف از برخورد متکبّرانه وی دلگیر شد و شب را تا صبح در حرم امام حسین علیهالسلام به عبادت و راز و نیاز گذراند و از خدا خواست تا به برکت وجود حضرت سیدالشهدا مطالب ضروری علم هیئت را به او افاضه کند. چنین نیز شد و ایشان بدون آنکه علم هیئت را نزد کسی بیاموزد، مباحث قبله را بدون مشکل نوشت. الهام مرثیه محدّث بزرگ مرحوم میرزا حسین نوری رحمت الله علیه، نویسنده کتاب شریف مُستدرَک الوسائل میگوید که مرحوم شیخ جعفر شوشتری برای من نقل کرد: در اوایل تحصیل علوم دینی به کتابهای مواعظ و مصائب اهل بیت علیهمالسلام تسلط کافی نداشتم. به همین دلیل، در ماه رمضان بر روی منبر از کتاب تفسیر صافی و در ایام محرم از یک کتاب مرثیه، استفاده میکردم و از روی آن میخواندم. شبی با خود گفتم: «تا کی من باید از روی کتاب بخوانم». در همان لحظات به خواب رفتم. در عالم رؤیا به خیمه امام حسین علیهالسلام وارد شدم و به آن حضرت سلام کردم. حضرت مرا نزدیک خود نشاند و به حبیب بن مظاهر فرمود: «این مهمان ماست». ما که آب نداریم از او پذیرایی کنیم. غذایی آماده ساز ونزد میهمانمان بیاور». حبیب غذایی نزد من گذاشت. از آن چند لقمهای خوردم و از خواب بیدار شدم. در آن هنگام قدرت سخنوری و اشاره به مصیبتهای امام حسین علیهالسلام را بیش از گذشته در خود احساس میکردم و حس کردم این امور به من الهام شده است. طول عمر در سایه توسل آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری، موسس حوزه علمیه قم میگوید: هنگامی که در کربلا بودم، شبی در خواب دیدم که شخصی به من گفت: «کارهایت را انجام بده، سه روز دیگر خواهی مرد» پس از بیدار شدن گفتم، البته خواب است. شاید تعبیر نداشته باشد. روز سهشنبه و چهارشنبه به درس مشغول بودم و خواب از خاطرم رفت. روز پنجشنبه به باغ مرحوم سیدجواد رفتیم. آنجا لرز شدیدی مرا گرفت. هر چه روانداز بود روی من انداختند، ولی من در میان آتش تب میسوختم. گفتم: «زودتر مرا به منزل برسانید». به یاد خواب سه شب پیش افتادم و نشانههای مرگ را در خود دیدم. ناگهان دو نفر بر من آشکار شدند و دو طرفم نشستند و گفتند: «اَجَل این مرد رسیده است، مشغول قبض روح او شویم». در این هنگام، با توجه عمیق قلبی به امام حسین علیهالسلام متوسل شدم و گفتم: «ای حسین عزیز! دستم خالی است. زاد و توشهای برای آخرت تهیه نکردهام». ناگهان شخصی نزد آن دو آمد و گفت: «سیدالشهدا فرمودند: شیخ عبدالکریم به ما توسل کرد و ما هم در پیشگاه خدا از او شفاعت کردیم که مرگش را به تأخیر اندازد». شفای چشم با تربت امام حسین(علیه السلام) آیت اللّه العظمی بروجردی، از مراجع بزرگ تا پایان عمر (88 سالگی)، چشمانش خوب میدید و به عینک نیاز نداشت. آن بزرگوار روزی راز این امر را چنین بیان فرمودند: «من در بروجرد چشم درد سختی داشتم که از معالجه آن نتیجهای نگرفتم. همه پزشکان بروجرد از مداوای آن مأیوس شده بودند. روز عاشورا، دستجات سینهزنی، طبق معمول به منزل ما میآمدند. من در حالی که هیئت عزادار را مینگریستم و اشک میریختم و از ناحیه درد چشم نیز ناراحت بودم، گویا به دلم الهام شد که کمی از گِلی را که عزاداران به مناسبت عاشورای حسینی به سر و صورت مالیدهاند، بردارم و به چشم بمالم. در همان لحظهای که این کار را کردم احساس آرامش نمودم و به طور کلی درد چشمم، رفع شد و دیگر به عینک محتاج نشدم. بعدها در چشم خود نور و جلایی یافتم که خطوط بسیار ریز را نیز میدیدم». اشک خالص عشق به ساحت مقدس حسینی، در میان دانشمندان دینی جلوه بیشتری دارد. آنان توانستهاند عقل را با عشق سازگار سازند. آیت اللّه العظمی گلپایگانی، از مراجع بزرگ تقلید، که ولادت وی در سایه توسل پدرش به آستان اهل بیت صورت گرفت، همواره برای امامان معصوم مجالس سوگواری برپا میکرد. حاج آقا باقر گلپایگانی میگوید: «یکی از روزهای دهه اول محرم بود که یکی از خطیبان بر روی منبر مصیبت میخواند و اشک از چشمان آیت اللّه گلپایگانی جاری بود. پس از پایان جلسه، خواستم قطره چشمی را که در ساعت مقرر باید در چشم ایشان میچکاندم، بریزم. ولی فرمودند: گرچه من به طهارت همه داروها قائل هستم، اما نمیخواهم اشک چشمانم با چیز دیگری مخلوط شود». راز آن پارچه سبز فرزند فیلسوف بزرگ معاصر، علامه محمد تقی جعفری رحمت الله علیهمیگوید: «پدرم سه ساعت پیش از رحلت، با اشاره از من چیزی درخواست میکرد، ولی من متوجه درخواست او نمیشدم. سرانجام پس از حدود 2 ساعت، منظور پدر را فهمیدم. ایشان پلاکی داشت که نام خدا و امامان روی آن حک شده بود و دور آن پارچه سبزی پیچیده شده بود. این پارچه را یکی از دوستانش از کربلا آورده بود. منظور پدر همان پارچه سبز بود. من به سرعت به محلی که آن پارچه سبز بود رفتم. زمان رفت و برگشت من یک ساعت به طول انجامید. همین که وارد بیمارستان شدم، پرستار خبر رحلت پدر را داد. پارچه سفید روی استاد را کنار زدم و در حالی که به شدت متأثر بودم و میگریستم و خود را به خاطر دیر رسیدن سرزنش میکردم، پارچه سبز را روی صورت استاد گذاشتم. دیدم ایشان چشمهایش را باز کرد و لبخند زد و سپس آنها را بست». راه کمال از منظر علامه طباطبایی(رحمت الله علیه) توسل به حضرت ابا عبداللّه الحسین علیهالسلام یکی از راههای سلوک معنوی است و حضرت به آرزومندان راه خدا عنایتی خاص دارد. فیلسوف بزرگ و مفسر قرآن، علامه طباطبایی، یکی از راههای پیشرفت در مسیر سلوک به سوی خدا را توسل به امام حسین علیهالسلام میدانند. یکی از شاگردان علامه میگوید: «شنیدم وقتی که علامه در عتبات عالیات بودند، به توسل و اشک بر امام حسین علیهالسلام و شرکت در مجالس عزاداری مراقبت داشتند و در دستورات اخلاقی خود به نقل از اساتیدشان میفرمودند: هیچ کس به هیچ مرتبهای از معنویت نرسید و گشایش و فتحبابی [از ابواب معارف] نکرد، مگر در حرم مطهر امام حسین علیهالسلام یا در توسل به آن حضرت». شفاعت کتیبه آستان مقدس امام حسین علیهالسلام و محفل سوگواری آن حضرت، تنها مکانی است که همه، بدون توجه به رتبه و شخصیت، سر خضوع فرود میآورند و اشک میریزند. عالمان و دانشمندان، چون به مقام آن حضرت آشنایی عمیقتری دارند، بیشتر فروتنی میکنند. آوردهاند، با اینکه حضور مفسر بزرگ علامه طباطبایی در هر مجلسی به آن عظمت میبخشید، ولی ایشان در سوگواری برای سالار شهیدان، امام حسین علیهالسلام همچون مردم عادی شرکت میکرد و عقیدهاش به اندازهای بود که میگفت: «این کتیبههای سیاه که بر در و دیوار حسینیه و محل عزاداری نصب کردهاند، ما را شفاعت میکنند». موفقیت، مرهون محبت و اشک توسل به امام حسین علیهالسلام و شرکت در مجالس عزاداری، مایه پیشرفت علمی و کسب موفقیتهای عالی است. یکی از شاگردان علامه طباطبایی میگوید: «علامه طباطبایی در بیشتر مجالس روضه و مرثیههای روز جمعه شرکت میکرد و گاه چنان از شنیدن مصایب کربلا و امامان منقلب میشد که زار زار میگریست و تمام بدنش میلرزید. بیگمان بسیاری از موفقیتهای او مولود همین خصلت بود. دلباختگی و شیفتگی وی به خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم تا حدی بود که وقتی مجالس مصیبت برپا میشد، کتاب و تحقیق و علم را به کناری مینهاد». پیاده تا کربلا مهمترین ویژگی علامه امینی، نویسنده توانای کتاب گرانسنگ الغدیر را باید عشق و محبت کامل وی به خاندان عصمت و طهارت دانست؛ چنانکه هنوز صدای گریهها و توسل ایشان در حرم امیرالمؤمنین، طنینانداز است. او به امامان معصوم بسیار متوسل میشد و هیچگاه زیارت عتبات عالیات را ترک نمیکرد. هنگام ورود به حرم امامان علیهمالسلام با صدای بلند میگریست؛ به گونهای که گریهها و نالههایش در رثای اهل بیت، همگان را دگرگون میکرد. میگویند: «در ایام عاشورا و فاطمیه حالش متغیر میشد و با صدای بلند میگریست. زیارت کربلا را در شبهای جمعه ترک نمیکرد. گاه مسافت 78 کیلومتری نجف ـ کربلا را به همراه دوستانش در مدت سه روز یا بیشتر با پای پیاده میپیمود و در طول راه، مردم روستاهای اطراف را ارشاد میکرد». خونی با رنگ خدایی انس و الفت با تربت شهید کربلا، احیاگر حماسههای عاشوراست. علامه امینی میگوید: «آیا بهتر نیست، محل سجود از خاک و تربتی باشد که در آن، چشمههای خونی جوشیده است که رنگ خدایی داشته است؟ تربتی آمیخته با خون کسی که خداوند، او را پاک قرار داده و محبت او را اجر رسالت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم شمرده؛ خاکی که با خون سرور جوانان بهشت و ودیعه محبوب پیامبر و خدا عجین گشته است». [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:46 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
روز اول محرم، وجود مبارک امام هشتم بسیار غمگین بود. ابن شبیب به خدمت حضرت مشرف شد، دید حضرت بسیار غمگین است. عرض کرد: چرا غمگین هستید؟ فرمود: امروز اول محرم است. تو اگر بخواهی گریه کنی، اگر می خواهی برای چیزی گریه کنی، بر ابی عبدالله گریه کن! برای اینکه او که رفت، نگذاشتند جامعه ما طعم عدالت را بچشد، طعم عقل را بچشد... سالار شهیدان را مظلومانه شهید کردند.. حکمت عاطفه نبوی مکرر نقل کردند که وجود مبارک رسول الله صلی الله علیه و آله در حالات گوناگون گاهی لبان مطهر ابی عبدالله را می بوسید، گاهی زیر گلوی حضرت را می بوسید. گاهی دکمه های ابی عبدالله را باز می کرد، از زیر گلو تا سینه را مکرر می بوسید. مردم نمی فهمیدند برای چه وجود مبارک پیغمبر این کارها را می کند! و با سایر بچه ها اینطور عطوفانه رفتار نمی کرد...یک وقتی خون چشمان مطهر ابی عبدالله را گرفت و دید سینه مطهرش سنگین شده؛ فرمود: کیستی؟ جای بلندی نشسته ای! این جائی که تو الان پا گذاشتی، مکرر پیغمبر بوسید... آن روز فهمیدند چرا وجود مبارک پیغمبر اینقدر لبان حسین را می بوسید، گلوی حسین را می بوسید، سینه حسین را می بوسید. آن نقاط یا جای تیر شد یا جای سنگ یا جای نشستن شمر؛ والشّ مر جال س علی صدره (5)... پی نوشت : ¤ تلفیقی از سخنرانی آیت الله جوادی آملی، حسینیه هدایت آمل 11 بهمن 4831 و سخنرانی در حسینیه ارشاد آمل روزهای اول و دوم بهمن 5831. [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:38 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
1- سیاهپوشی : [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:38 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |