عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) |
پیرمرد و قضاوت پیرمردی وضو می گرفت ، ولی درست وضو نمی گرفت ، امام حسن و امام حسین (ع) که کوچک بودند ، می دیدند. فکر کردند که اگر نزد او بروند و بگویند غلط وضو می گیری ، ناراحت می شود و خجالت می کشد . با هم قراری گذاشتند و نزد پیرمرد رفتند و گفتند : «ای شیخ ، نگاه کن وضوی کدام یک از ما درست است ». لباس عید امام رضا (ع) نقل می کند که نزدیک عید بود و حسن و حسین (ع) لباسی نداشتند . به مادر خود فاطمه (س) گفتند : «مادر ! کودکان مدینه برای عید خود را زینت کرده اند ، پس تو چرا ما را با لباس آرایش نمی کنی ؟». بقیه در ادامه مطلب دو ریحانه ی پیامبر (ص) رسول خدا (ص) هنگام بیماری ، دو فرزندش حسن و حسین (ع) را نزد خود فرا می خواند . وقتی آن دو می آمدند ، آنها را نزدیک خود می نشانید و آنها را می بویید و می بوسید و اشک می ریخت . (3) دوست خدا روزی رسول خدا (ص) به مهمانی می رفت . در کوچه امام حسین (ع) را دید که با بچه ها مشغول بازی است . جلو رفت و می خواست او را بگیرد . امام حسین (ع) این طرف و آن طرف می رفت . رسول خدا (ص) هم می خندید تا اینکه او را گرفت . یک دست را زیر چانه و دست دیگر خود را پشت سر او گذاشت . سر او را بلند کرد و دهان مبارک خود را به دهان او نهاد و او را بوسید و فرمود : «حسین از من است و من از حسینم کسی که او را دوست بدارد ، خدا او را دوست دارد. حسین نوه ای از نوه های من است ».(6) آسایش کودکان محمد بن عبدالرحمان بن ابی لیلی می گوید : «نزد رسول خدا (ص) بودیم . امام حسین (ع) ، که کودکی بود ، آمد . بازی می کرد و روی دوش و سینه پیامبر (ص) می رفت . ناگهان روی جامه ی پیامبر (ص) بول کرد . ما بلند شدیم تا او را بگیریم پیامبر (ص) فرمود : «او را رها کنید» . بعد هم حضرت آب خواست و خود را پاک کرد» .(7) عطای پیامبر وقتی رسول خدا (ص) می خواست از دنیا برود . فاطمه (س) دست امام حسن و امام حسین (ع) را گرفت نزد پدر گرامی خود برد و فرمود : «پدر جان ، چیزی عطا کن». پیامبر (ص) فرمود : «هیبت و سیادت خود را به حسن (ع) و شجاعت وجود خودم را به حسین (ع) دادم».(8) یاد پیامبر (ص) ابوهریره می گوید : من هر وقت امام حسن (ع) را می بینم ، چشمانم پر اشک ؛ می شود ؛ چرا که روزی آمد و در بغل رسول خدا (ص) نشست .حضرت رسول (ص) دهانش را به دهان حسن (ع) گذاشت ، او را بوسید و فرمود : «خدایا من حسن را دوست دارم و دوست دارم کسی که او را دوست بدارد». حضرت این جمله را سه بار مرتبه تکرار کرد. (9) دوستی حسین (ع) ابوذر غفاری می گوید : دیدم رسول خدا (ص) حسین (ع) را می بوسید و می فرمود : «کسی که حسن و حسین (ع) و اولاد و ذریه ی آنها را – از روی اخلاص و پاکی – دوست داشته باشد ، صورتش را به آتش جهنم نمی سوزد » (10) همنشینان پیامبر (ص) در روایتی از علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر (ع) آمده که رسول خدا (ص) دست امام حسن و امام حسین (ع) را گرفت و فرمود : «کسی که این دو بچه را و پدر و مادر آنها را دوست بدارد ، در بهشت همنشین من است».(11) زیر عبای پیامبر (ص) اسامه بن زید می گوید : شبی رسول خدا (ص) برای کاری به خانه ی ما آمد که در را باز کردم ، دیدم حضرت چیزی زیر عبا دارد . وقتی کارش را انجام داد ، گفتم : «ای رسول خدا! آن چیست؟». حضرت عبایش را کنار زد ، دیدم امام حسن و امام حسین (ع) هستند . فرمود : «این دو پسر من و پسران دختران من هستند ، خدایا ! من آنها را دوست دارم و دوست دارم کسی را که آنها را دوست بدارد».(12) دوستی حسن (ع) ابوهریره می گوید من همواره حسن (ع) را دوست دارم به واسطه ی کاری که پیامبر (ص) نسبت به او کرد روزی دیدم در دامان پیامبر است و دست خود را در ریش رسول خدا (ص) فرو می برد رسول خدا (ص) هم زبان مبارک خود را در دهان او می گذارد : «خدایا من حسن را دوست دارم».(13) تولد حسین (ع) اسماء بنت عمیس می گوید : من قابله ی امام حسن (ع) بودم . وقتی به دنیا آمد ، رسول خدا (ص) فرمود : «اسماء فرزندم را نزد من بیاور». من هم او را در پارچه ی زرد رنگی پیچیدم و خدمت رسول خدا (ص) بردم . کودک پاک صفیه می گوید : وقتی امام حسین (ع) به دنیا آمد ، رسول خدا (ص) به من فرمود : «عمه جان ! پسر مرا بیاور». من گفتم : «او را پاکیزه نکرده ام». پیامبر (ص) فرمود : «خدا او را پاکیزه قرار داده است ». پیامبر (ص) نوزاد را گرفت ، زبان مبارکش را در دهان او قرار می داد و نوزاد آن را می مکید . رسول خدا (ص) بین دو چشمان او را بوسید و سه مرتبه گفت : «لعن الله قوما هم قاتلوک یا بنی » خدا لعنت کند قومی را تو را بکشند». دوست دوست حسین (ع) حذیفه ی یمانی می گوید : دیدم رسول خدا (ص) دست امام حسین (ع) را گرفته بود و می فرمود : «ای مردم ، این حسین پسر علی است ، بشناسید او را . قسم به خدا : او در بهشت است ، دوستدار او بهشتی است و دوست دوست حسین هم ، در بهشت است ».(15) بر سینه ی پیامبر (ص) امام حسن (ع) نزد پیامبر می آمد ، در حالی که آن حضرت بر فراز منبر خطبه می خواند . از منبر بالا می رفت و برگردن رسول خدا (ص) سوار می شد و پاهایش را روی سینه ی مبارک حضرت آویزان بود ، به طوری که برق خلخال پای او دیده می شد . پیامبر (ص) بدون اینکه او را از خود براند ، نگاه می داشت تا وقتی که سخنرانی اش تمام می شد . (16) تشویق روزی رسول خدا (ص) امام حسن و امام حسین (ع) را با خود به خانه ی حضرت زهرا (س) آورد و فرمود : «با یکدیگر کشتی بگیرید». آن دو که کودک بودند ، شروع به کشتی گرفتن کردند. پیامبر (ص) برای تشویق امام حسن (ع) می فرمود : «یا حسن». حضرت فاطمه (س) به پیامبر (ص) فرمود : «پدر جان ! چرا از بچه ی بزرگتر حمایت می کنی ؟» . رسول خدا (ص) فرمود : «علت اینکه من از حسن (ع) حمایت می کنم ، این است که جبرئیل را دیدم که برای تشویق حسین (ع) یا حسین» می گفت. در نتیجه حسین (ع) ، حسن (ع) را بر زمین زد».(19) پی نوشت ها: 1- همان ،ص319. مناقب ، ج3 ، ص452. [ شنبه 90/9/5 ] [ 5:2 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |