خدا حافظ اینک من هم رفتم
باب یعقوب (علیه السلام): در زیارت امام حسین (علیه السلام) می گویند: السلام علی یعقوب، اگر خواهی قصد نما یعقوب بن اسحاق را که دوازده پسر داشت، و همه ایشان صحیح و سالم در خدمتش ایستاده بودند، پس روزی به او گفتند: ای پدر یکی از ما را گرگ خورد پس کمرش خم شد، و چشمش سفید گردید از شدت حزن، یا قصد کن یعقوب کربلا را که یک پسر داشت، و صدای او را شنید، که گفت: ای پدر خداحافظ اینک من هم رفتم (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 45- لهوف، صفحه 49- مقاتل الطالبین، صفحه 85) اگر خواهی قصد کن یعقوب راکه دید لباس یوسف را خون آلود ولی پاره نشده، پس گفت عجب گرگ مهربانی بوده (بحارالانوار،جلد 12، صفحه 225- تفسیر قمی، جلد 2، صفحه 342)، یا قصد کن این یعقوب را که دید فرزندش را پاره پاره، نه از لباس، و نه از بدنش، جای سالمی نمانده.
از یعقوب خواستند یوسف را که ببرند همراه خود که در صحرا تفرج و بازی کند، پس ابا نمود و گفت من تاب مفارقتش را ندارم، و امام حسین (علیه السلام) چون فرزندش علی اکبر روانه شد زنان او را منع کردند، فرمود: بگذارید او را که مشتاق است به ملاقات جدش. (ذریعة النجاة، صفحه 125 به نقل از کتاب مهیج الاحزان).
برای یعقوب بشیر آمد و جامه یوسف را نزد او انداخت، پس چشمش روشن شد، و امام حسین (علیه السلام) شنید ناله فرزندش را، پس نور چشمش تمام گردید.
حضرت یوسف علیه السلام به نزد عزیز مصر و حضرت حسین علیه السلام به نزد یزید لعنة الله علیه ...
باب یوسف (علیه السلام): یوسف را چون از پدر جدا کردند، بعضی گفتند: او را بکشیم دیگری گفت: نکشید بلکه در چاه بیاندازید، عاقبت رأی ایشان بر این قرار یافت که او را در چاه انداختند، و امام حسین (علیه السلام) بعد از آنکه اصحاب و اولاد، و برادران او را کشتند، و زخمهای بسیار از تیر و نیزه و شمشیر بر او زدند، که آن زخم ها کفایت می کرد، بلکه بعض آنها کافی در قتل بود، بلکه یک تیر از آن تیرها کافی بود، مع ذلک اکتفا نکردند و فریاد کردند که: او را بکشید مادرهای شما به عزایتان بنشینند، پس جماعتی حمله آوردند که آن کشته شده را بکشند، و ذبح کنند به طریقی که قلم را یاری تحریر نیست. (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 55- مقتل خوارزمی، جلد 2، صفحه 35).
یوسف بعد از افتادن در چاه قافله ای او را بیرون آوردند، و اسیرش کردند، و بعد خریدند و به بازار مصر بردند، از برای فروش،و امام حسین (علیه السلام) را بعد از آنکه بر خاک انداختند سر او را برداشتند، و بر نیزه نصب نمودند، و در کوچه های کوفه و شام گردانیدند. (بحارالانوار، جلد 45، باب 39).
یوسف را قهرا به نزد عزیز مصر بردند، وعاقبت در نزد پادشاه مکین و امین گردید و امام حسین (علیه السلام) را به نزد یزید بردند، پس او را شماتت و استهزاء نمود، و با چوب اشاره به دندان شریفش کرد. (بحارالانوار، جلد 45، صفحه های 132 و 133- مثیر الاحزان، صفحه 79).
حضرت صالح علیه السلام صاحب ناقه و حضرت حسین علیه السلام صاحب عیال و اطفال و...
باب صالح (علیه السلام): صالح، صاحب ناقه مبتلی بود به سقیای آن (سورة الشعراء آیه 155)، و امام حسین (علیه السلام) صاحب عیال و اطفال مبتلی بود به سقیای ایشان، صالح (علیه السلام) می خواست که یک روز تمام آب از برای ناقه اش باشد که دیگری از آن نیاشامد، و قومش چند روز راضی شدند، و امام حسین (علیه السلام) از برای عیال و اطفالش چند مشک آب برخواست، مضایقه کردند (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 41)، تا اینکه راضی شد که یک جرعه به طفلش بدهند (منتخب طریحی، جلد 1، صفحه 22)، یا یک قطره به جگرش برسانند امتناع نمودند. (بحارالانوار، جلد 11، صفحه 392- مراجعه شود مجمع البیان، جلد 6، صفحه 266).
صالح چون ناقه اش را پی نمودند، بچه ناقه اش ناله کنان بر کوه بالا رفت، و تا حال کسانی که از آن جا عبور می کنند، و حشت دارند از آن جا (بحارالانوار، جلد 11، صفحه 392- مجمع البیان، جلد 6، صفحه 266)، و امام حسین (علیه السلام) چون طفلش را به جهت خواهش آب [روی دست گرفت] تیر زدند، و آن طفل صیحه ای زد، و روحش از بدن مفارقت نمود، حضرت عرض کرد: خدایا این طفل من در نزد تو کمتر از بچه ناقه صالح نیست، پس از این قوم انتقام بکش، و اگر حال صلاح در انتقام نمی دانی، پس عوض بهتر عطا کن. (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 47- مقاتل الطالبین، صفحه 59- 60).
مؤلف گوید عوض بهتر آن است که خداوند عطا نموده است به آن جناب در عوض ناله آن طفل، فریادرسی کسانی را که در محشر فریاد می کنند، یا در مواقف فریاد می کنند، یا در میان آتش فریاد می کنند، خصوصا اگر الآن از استماع مصیبت این طفل فریاد ایشان بلند شود.
حضرت هود و حضرت حسین علیهما السلام صاحبان توکل خاص
باب هود (علیه السلام): هود صاحب توکل خاصی است که به قوم خود گفت که: همه شما همدست شوید و با من کید کنید، و مرا مهلت مدهید که من بر خدا توکل نموده ام، (سوره هود، آیه 56)، و امام حسین (علیه السلام) نیز همین کلام را در مقابل اعداء فرمود. (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 9).
هود چون این سخن را به قوم خود گفت کاری با او نکردند، مگر اینکه او را با چوب و سنگ زدند، و امام حسین (علیه السلام) را زدند و به همه چیز از شمشیر و نیزه و عمود و تیر و سنگ و چوب.
هود را گلو گرفتند و فشردند تا نزدیک به هلاکت رسید (بحارالانوار،جلد 11، صفحه 361 ) اما امام حسین (علیه السلام) پس گلویش را بریدند، و ضربت زدند، و خرد کردند و نحر نمودند آه. (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 57- لهوف، صفحه 55 و 56).
باب شعیب (علیه السلام) : شعیب پدر آن دو دختر است که موسی دید ایشان را بر سر آب مدین که با ایشان چند گوسفند بود و مردم گوسفندان خود را آب می دادند و ایشان به کناری ایستاده بودند، موسی به ایشان گفت: چرا شما گوسفندان خود را آب نمی دهید؟ گفتند: ما را قوت معارضه نیست، پس صبر می کنیم تا شبانان فارغ شوند و پدرمان شیخ کبیر است و نمی تواند خودش بیاید، موسی برایشان رقت کرد، پس گوسفندان ایشان را آب داد. (سوره قصص، آیه 23 و 24).
و امام حسین علیه السلام صاحب دختران و خواهران و اطفال صغار بود، پس وارد گردید بر آب فرات، دید که تمام مردم و حیوانات از آن آب می آشامند و یهود و نصاری و کلاب و خنازیر را مانعی از آن نیست (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 11- ارشاد مفید، جلد 2، صفحه 104)، مگر عیال و اطفال آن حضرت که ممنوعند از آن ، حتی بعد از فراغ دیگران و پدر ایشان سید کبیر و افضل عالمیان است.
حضرت ایوب و حضرت حسین علیهما السلام بندگان خاص الـخاص خـدا
باب ایوب (علیه السلام) : خداوند درحق او فرمود که: ما او را صابر یافتیم نیکو عبدی است. (سوره ص ، آیه 44).
و امام حسین (علیه السلام) را خداوند صابر یافت بلکه شاکر و راضی یافت واز این جهت او را وصف کرد به نفس مطئمنة و راضیه و درحق او فرمود: مبارک است این مولود (بحارالانوار، جلد 44، صفحه 238- کامل الزیارات باب 21 صفحه 67)، و او را در عباد مخصوصین خود داخل و از عبد خالص الخاص خود شمرد در آن جا که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: حسین منی، و حسین اواب حقیقی است زیرا که از هر طاعتی که فارغ شد شروع نمود در طاعت دیگر، که اشق از اول بود و شوقش زیادتر می شد، ایوب بر هر بلائی صبر کرد ولی متحمل نشد شماتت و برهنگی سر زوجه اش رحیمه را، و امام حسین (علیه السلام) در صحرای کربلا صبر نمود بر جمیع مصائب لکن چون خواهرش از خیمه ها بیرون آمد به سوی قتلگاه، تحمل نکرد، و تمام همت بر ارجاع او به سوی خیمه ها (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 44 و 55- مقتل خوارزمی، جلد 2، صفحه های 31 و 35) گماشت.
خصوصیات حضرت یـحیی با حضرت حسین علیهما السلام
باب یحیی (علیه السلام): بدان که از برای یحیی با حضرت حسین (علیه السلام) خصوصیتی است از سه جهت:
اول: این که در اخبار وارد شده است که از برای امام حسین (علیه السلام) موازات با یحیی بوده است در چند امر. (بحارالانوار، جلد 14، صفحه 168- قرب الاسناد، صفحه 48).
دوم: این که در حدیث است که حضرت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود که: در جهنم منزلی است که مستحق آن نیست احدی، مگر قاتل یحیی بن زکریا و قاتل حسین (علیه السلام). (بحارالانوار، جلد 44، صفحه 301- ثواب الاعمال، صفحه 257- کامل الزیارات، باب 25، صفحه 78).
سوم: این که امام حسین(علیه السلام) در سفر کربلا مکرر یحیی را ذکر می کرد و هر وقت فرود می آمد در منزلی، یا بار می کرد از منزلی. (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 298 - مناقب،جلد 3، صفحه 237).
و به جهت این خصوصیات در مقام تطبیق سه امر ذکر می کنیم: اول بیان موازات آن حضرت با یحیی دوم آنچه در وقت نزول و ارتحال ذکر می فرمود، سوم در بیان زیادات مصیبات آن حضرت به کیفیتی که سابقا اشاره شد.
بشارت به ولادت یحیی و امام حسین علیهما السلام از طرف خداوند
امر اول: در بیان موازات که از اخبار مستفاد می شود، پس می گوئیم: از جانب خداوند بشارت به ولادت یحیی رسید و همچنین به ولادت امام حسین (علیه السلام) پس بشارت اول آن است که می فرماید: (یا زکریا إنا نبشرک بغلام اسمه یحیی) یعنی: ای زکریا بشارت می دهم ترا به پسری که اسمش یحیی است. (سوره مریم، آیه 7).
و بشارت دوم آن است که ملائکه به پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند: خداوند ترا بشارت می دهد به مولودی که از فاطمه (علیه السلام) متولد می شود و لکن بشارت به یحیی سبب فرح زکریا شد و بشارت به امام حسین (علیه السلام) موجب حزن گردید، زیرا که مادرش حامله گردید به او از روی کراهت و وضع نمود او را از روی کراهت چنانکه در حدیث است که مراد حضرت فاطمه (علیها السلام) است. (بحارالانوار، جلد 44، صفحه 231 - کامل الزیارات، باب 16، صفحه های 55 و 56).
یحیی (علیه السلام) هر دو شش ماهه متولد شدند (بحارالانوار، جلد 44، صفحه 223 - احتجاج طبرسی، جلد 2، صفحه 273) و هر دو را خداوند بلا واسطه اسم گذاشت. (بحارالانوار، جلد 43، صفحه 238- امالی صدوق، مجلس 28، صفحه 116 - سوره مریم آیه 7).
و هر دو از پستان شیر نخوردند، بلکه یحیی از آسمان شیر خورد (بحارالانوار، جلد 14، صفحه 180 - بحار الانوار، جلد 44، صفحه 187)، و امام حسین (علیه السلام) از عرش عظیم یعنی زبان پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خدا شیر خورد (بحارالانوار، جلد 44، صفحه 243 - امالی صدوق، مجلس 28، صفحه 117- کافی، جلد 1، صفحه 265) و هر دو پیشانی ایشان می درخشید. (بحارالانوار، جلد 14، صفحه 180- بحارالانوار، جلد 44، صفحه 187). و هر دو در طول عمر فرحناک نشدند، اگر احیانا فرحی از برای ایشان می شد به زودی منقلب به حزن می گردید. (بحارالانوار، جلد 14، صفحه 188 - کافی، جلد 2، صفحه 665).
و قاتل ایشان ولد الزنا بود، و در خبر است که در نار منزلی است که احدی مستحق آن نیست مگر قاتل امام حسین (علیه السلام) و یحیی (علیه السلام). حضرت یحیی و امام حسین (علیهما السلام) آسمان برایشان خون گریست، و بر هر دو زمین خون گریست (بحارالانوار، جلد 45، صفحه های 211 و 212 - کامل الزیارات، باب 28، صفحه 90 - 91)، سر هر دو تکلم نمود بعد از قتل، سر یحیی به پادشاه گفت از خدا بترس (بحارالانوار، جلد 14، صفحه های 357 - 358 - تفسیر قمی، جلد 1، صفحه 88)، و سر امام حسین (علیه السلام) مکرر قرآن خواند و لا حول گفت. حضرت یحیی را به طریق صبر کشتند و امام حسین (علیه السلام) با اینکه در میدان جنگ شهید شد باز به طریق صبر کشته شد، چنانکه حضرت سجاد (علیه السلام) فرمود. (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 113 - لهوف، صفحه 68).
یاد کردن حضرت یـحیی علیه السلام در وقت نزول و ارتحال
امر دوم: در خبر است که حضرت حسین (علیه السلام) در هر منزلی ذکر یحیی می فرمود و می گفت: سر او را به هدیه از برای زن زانیه بردند. و از تأمل با دیده بصیرت ظاهر می شود که این اعظم مصائب است یعنی شماتت دشمن و دیدن آن شخص را به حالت ضعف و ابتلا دچار می سازد، پس چگونه است مصیبت دیدن آن سر را بریده، پیش رویش گذاشته، و هر چه بخواهد با او بکند، چنانکه از برای امام مظلوم واقع شد در مجلس ابن زیاد و یزید. و این امر بر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) خدا اصعب بوده به آن خصوصی و از این جهت نفرین کرد بر کسانی که نظر به آن سر کردند با خوشحالی. (بحارالانوار،جلد 44، صفحه 248 - مقتل خوارزمی، جلد 1، صفحه 164).
اعظمیت مصیبت امام حسین مظلوم از یحیـی مظلوم علیهما السلام
امر سوم: در اعظمیت مصیبت امام حسین مظلوم (علیه السلام) از یحیی مظلوم.
و این مطلب را بیان کنیم در ضمن سلام بر یحیی، زیرا که سلام بر او می کرد، در وقت ذکرش در هر منزل، حال نزول و ارتحال، ما نیز تأسی به آن جناب می کنیم در منازل تطبیق، پس می گوئیم سلام باد بر یحی که خداوند او را گرامی داشت به شهادتش (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 318)، حال می خواهی قصد کن آن یحیی را که به طریق صبر کشتند، یعنی آن قدر زخم بر او زدند که از حرکت افتاد، پس سرش را بریدند.
اگر خواهی قصد کن یحیی را که سرش را به دست گرفتند و در طشت بریدند، یا قصد کن این یحیی را که نیزه به پهلویش زدند تا از اسب بر زمین افتاد، پس سرش را بریدند. اگر خواهی قصد کن آن یحیی را که عداوت قاتلش ساکن شد به کشیدن یک کارد به خنجرش یا قصد کن این یحیی را که اکتفا نکردند به چهار هزار تیر و صد و چند ضربه شمشیر و صد و چند نیزه و به آن چه رسید به آن حضرت از بریدن گلو، و نحر کردن، و نیزه زدن و به آن چه به بدنش رسید بعد از قتل از پامال کردن و مثله نمودن، پس عداوت ایشان نسبت به سر مقدس او ساکن نگردید بکشتن، بلکه بر نیزه اش کردند و به شهرها گردانیدند، و به دار کردند، باز کفایت نکرد، باز چوب به لب و دندانش اشاره کردند در چند مجلس. (تفصیل این مطلب گذشت در فصول گذشته).
اگر خواهی قصد کن آن یحیی را که سرش را به هدیه بردند از خانه ای به خانه ای یک دفعه، و امام حسین (علیه السلام) بر این امر تأسف می کرد و گریه می کرد، یا قصد کن این یحیی را که سرش را در شهرها گردانیدند و هدیه فرستادند مرتبة بعد اخری (یعنی نه یک مرتبه بلکه دفعات متعدده از مکانی به مکانی و از شخصی به شخصی) اگر خواهی یحیی را قصد کن که چون سرش را به نزد ظالم بردند حالتش متغیر شد، یا قصد کن این یحیی را که چون سرش را در نزد ظالمش گذاشتند تبسم نمود، و این تبسم بالاتر بود از همه آن زخمها که بر آن جناب زده بودند، کور مباد چشمی که در وقت سماع این تبسم گریان شود.
اگر خواهی قصد کن یحیی را که از مسجدش بیرون کشیدند از برای کشتن و حال آنکه هیچ علاقه و عیال و اطفالی نداشت، یا قصد کن این یحیی را که او را از خیمه ها بیرون کشیدند که در آن بود زنان حیران تشنه، بی کس در میان دشمنان، و هر یک فریاد واویلاه واثکلاه می کشیدند (بحارالانوارف جلد45، صفحه های 46 و 47 - منتخب طریحی، جلد 2، صفحه 134 - مقتل خوارزمی، جلد 2، صفحه 22)، پس ایشان را ساکت کرده بیرون آمد، ناگاه دختر صغیره اش به او رسید، و بر پایش افتاد و می بوسید و فریاد می کرد، داد از بی کسی و ذلت، حضرت برگشتند و او را به دامان مرحمت نشانیدند، و فرمودند اشعاری که مضمونش آن است که: تا زنده ام دل مرا به گریه خود مسوزان و چون کشته شوم هر چه خواهی گریه کن. (مناقب ابن شهر آشوب، جلد 3، صفحه 257 - منتخب
طریحی، جلد 2، صفحه 133).
اگر خواهی قصد نما آن یحیی را که سرش در طشت بریدند، و از خونش یک قطره بر زمین افتاد، پس جوشید و ساکن نشد از جوشش، تا اینکه فانی نمود بسیاری از بنی اسرائیل را، آن وقت از جوشش افتاد، یا قصد کن این یحیی را که بر روی خاک سرش را بریدند و خونش را بر خاک ریختند، مگر چند قطره از آن که خودش به دست گرفت، و بر صورت مالید، و به آسمان پاشید، و به سوی زمین بر نگت و الا تمام زمین سرنگون می شد.
اگر خواهی قصد کن آن یحیی را که به یک کشش کارد سرش را بریدند، یا این یحیی را که سرش را به دوازده ضربت جدا نمودند با شمشیر. (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 56 - مقتل خوارزمی، جلد 2، صفحه 37).
اگر خواهی قصد کن آن یحیی را که سرش بریدند، و لیکن بدنش صحیح بود، یا این یحیی را که سرش را بریدند و بدنش پامال شده، و سوراخ سوراخ، و مجروح بود، سلام بر این یحیی که سرش را از قفا بریدند، و بدنش پامال شده، سلام بر این یحیی که سرش را بر روی سنگ گذاشتند و بر نیزه بلند نمودند و بر درخت آویختند و بر دروازه نصب کردندو در تنور و در زیر ابخانه گذاشتند ومحل دفنش معلوم نیست هر چند عاقبت سر با بدن است. (تفصیل سرگذشت سر مبارک امام (علیه السلام) در مباحث قبلی گذشت).
حضرت موسی علیه السلام کلیم الله بود و امام حسین علیه السلام نیز کلیم الله
باب موسی(علیه السلام): چون که حضرت حسین (علیه السلام) از مدینه بیرون رفت، تلاوت نمود آیاتی که متعلق است به موسی (علیه السلام) در قضیه فرارش از فرعون، و چون به مکه داخل شد تلاوت نمود ایضا بعض آیاتی را که متعلق است به موسی (سوره قصص، آیه های 21 و 22)، و در این تلاوتها اشاره است به تطبیق حالات آن جناب بر حالات موسی.
و بیانش آن است که بگوئیم: موسی کلیم الله بود، و امام حسین (علیه السلام) نیز کلیم الله بود به موجب روایتی که از عنوان المجالس نقل کردیم از انس به مالک در قضیه مناجات (گذشت در عنوان چهارم : قسم سوم از الطاف و مراجعه شود کتاب ناسخ التواریخ، جلد 4، صفحه 84).
و همچنین کلیم الله شد در وقت شهادتش آن خطاب: (یا أیتها النفس المطمئنة) تا آخر آیه چنانکه در روایت است موسی صاحب ید بیضا بود، یعنی دستش گاهی می درخشید و در مقام اظهار معجزه و امام حسین (علیه السلام) اضعاف آن را داشت، زیرا که پیشانی و گلویش می درخشید، چنانکه زید بن ارقم روایت کرده در وقتی که آن سر مبارک را بر غرفه او عبور دادند (بحارالانوار، جلد 44، صفحه 194 - مناقب، جلد 3، صفحه 230) و بدنش نیز می درخشید، چنانکه زارع اسدی که بر نهر علقمه زراعت می نمود نقل کرده (بحارالانوار،جلد 45، صفحه های 193 و 194 - منتخب طریحی، جلد 2، صفحه 61) حضرت موسی به معجزه آب را از سنگ جوشانید از اثر زدن عطا، و امام حسین (علیه السلام) مصیبتش خون از سنگها جوشانید، چنانکه در سنگ ریزه های بیت المقدس ظاهر شد (بحارالانوار، جلد 45، صفحه های 204 و 205 - کامل الزیارات، باب 24، صفحه 77) و در روایت است که هر سنگ و کلوخی که از زمین بر می داشتند در زیرش خون تازه می دیدند از شب یازدهم تا طلوع فجر. (بحارالانوار، جلد45، صفحه های 204 و 205 - کامل الزیارات، باب 24، صفحه 77).
و از برایش جوشیدن آبها نیز بوده از چشمه های خلایق از آن چه دیده می شود بلکه هر کس اسمش را یاد کند چنانکه در روایت است، و این صفت ثابت است از برای اسم او با آن خاصیت، نه به جهت استماع مصیبتش از روزی که آسمانها خلق شده، و روزی که تعلیم اسماء به حضرت آدم کردند، چنانکه در تفسیر آیه شریفه: (فتلقی آدم من ربه کلمات) وارد است. (بحارالانوار، جلد 44، صفحه 245 - منتخب طریحی، جلد 1، صفحه 82 - سوره بقره، آیه 37).
حضرت موسی از برایش من و سلوی نازل گردید، و از برای امام حسین (علیه السلام) چند میوه از بهشت آمد، گاهی طبق رطب، و گاهی طعام مطبوخ (تفصیل این مطالب گذشت)، و گاهی انار و به سیب نازل گردید، و آن انار در وقت فوت حضرت فاطمه (علیها السلام) مفقود شد، و به در وقت شهادت امیر (علیه السلام) مفقود شد، و سیب در نزد حضرت حسین (علیه السلام) ماند تا روز عاشورا، و حضرت آن را بو می نمود، و تشنگیش آرام می شد، جناب سجاد می فرماید که: چون تشنگی بر آن حضرت غلبه نمود، دندان خود را در آن سیب فرو برد، و چون او را شهید کردند، آن سیب مفقود شد، ولی بوی آن باقی است، و شیعیان خالص در وقت سحر استشمام آن را می نمایند. (بحارالانوار، جلد 45، صفحه های 91 و 92 - مناقب، جلد 3، صفحه 161).
موسی، به سببش طور سینا شرافت یافت به حدی که خداوند به او قسم یاد نموده است به خصوص و امام حسین (علیه السلام) نیز چنین است نسبت به زمین کربلا، بلکه در خبر است که طور سینا همان کربلاست. (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 108 - کامل الزیارات، باب 88، صفحه 269).
حضرت موسی علیه السلام صاحب عصا و امام حسین علیه السلام صاحب شمشیر
موسی صاحب عصا است که معجزه بوده، و امام حسین (علیه السلام) صاحب شمشیر است که مظهر شجاعت نبویه بوده، و به آن جناب میراث رسیده بود، و مشهور به شجاعت حسینیه شد، موسی دعا کرد که خداوند هارون برادرش را وزیر او قرار دهد، و امام حسین (علیه السلام) ایضا وزیری چون عباس برادرش داشت، که باعث قوت کمر و زور بازویش بود، و از این جهت در وقت شهادت او ناله بر آورد، که الآن پشتم شکست.
از برای موسی یک دریا منشق شد، تا بنی اسرائیل عبور نمودند، و از برای امام حسین (علیه السلام) تمام دریاها به موج در آمدند، و ماهیان خود را بیرون انداختند، و بر آن جناب نوحه کردند، و ملکی از ملائکه فردوس برین نازل شد بر دریاها، بالهای خود را پهن کرد و ندا نمود که ای اهل دریا لباس حزن در بر کنید، که فرزند رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) خدا را سر بریدند (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 221 - کامل الزیارات، باب 21، صفحه های 67 - 68) و در روایت دیگر می فرماید که: نزدیک می شود که دریاها منشق شوند، و بعضی به بعضی فرو ریزند اگر ملک موکل به آنها مانع نشود، و این در وقتی است که حضرت فاطمه (علیها السلام) گریه و نوحه می کند بر فرزندش.
بلکه در بعضی روایات است که این امر مکرر واقع می شود، و از این جهت فرمودند آیا دوست نمی داری که از یاوران حضرت فاطمه (علیها السلام) باشی. (بحارالانوار، جلد 45، صفحه های 208 و 209 - کامل الزیارات، باب 26، صفحه های 82 و 83).
موسی قبر خود را به دست خود حفر کرد در وقتی که گذشت به مردی که قبری حفر می نمود، از او سؤال کرد که این از کیست؟ گفت: از یک بنده صالح از بندگان خدا، گفت: می خواهم ترا اعانت کنم؟ پس اعانت کرد او را بر کندن قبر، و لحد را تمام نمود، آن مرد گفت: بخواب در آن، تا ببینم وسعت دارد یا نه؟ موسی خوابید، پس مقامش را به او نمودند، طلب کرد که روحش را قبض کنند، پس در همان قبر روحش مقبوض گردید (بحارالانوار، جلد13، صفحه 365- اکمال الدین، جلد 1، صفحه 153- امالی صدوق، مجلس 41، صفحه 193) و امام حسین (علیه السلام) چون که سه روز دفن نشد، قبر او را حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) خدا حفر نمود، بلکه قبور اصحابش را نیز آن حضرت حفر نمود، چنانکه در خبر است که ام سلمه روز عاشورا در خواب دید حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) خدا را غبار آلود، و فرمود: مردم بر فرزند هجوم آوردند و او را شهید کردند و من او را کشته دیدم و تا حال مشغول حفر قبور بودم از برای امام حسین (علیه السلام) و اصحابش. (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 230- امالی صدوق، مجلس 29، صفحه 120- امالی مفید، صفحه 319).
حضرت موسی را چون آل فرعون از میان آب گرفتند، خواهرش آمد و از دور نظر می کرد، که عاقبت امر او به کجا می رسد، پس دید خواتین (جمع خاتون) مصر او را به فرزندی برداشته اند، و دست به دست، و دامن به دامن می دهند، و تمام زنهای شیرده را از برای دایه گی او جمع نموده اند، و آن جناب پستان ایشان را قبول نمی کند، پس خواهرش آمد، و گفت: من اهل بیتی سراغ دارم از برای کفالت او، تا آخر قصه. (بحارالانوار، جلد 13، صفحه 39- کمال الدین، جلد 1، صفحه های 148 و 149).
و امام حسین (علیه السلام) چون از بالای اسب بر روی خاک افتاد، آل ابو سفیان گرد او را گرفتند و خواهرش از خیمه بیرون آمد، که ببیند عاقبت امر او به کجا کشیده، پس دید او را طعمه نیزه ها و شمشیرها، فریاد برکشید و استغاثه نمود به لشکر، و فرمود: ای پسر سعد آیا ابو عبد الله کشته شود و تو به او نظر کنی؟ (بحارالانوار،جلد 45، صفحه 55 - مقتل ابی مختف، صفحه های 195 و 196- مقتل خوارزمی، جلد 2، صفحه 35).
موسی چون اهل خود را برد و به طور سینا رسید، و سرما و باران در شب زمستان ایشان را دریافت و نتوانستند آتش روشن نمایند، پس به اطراف نظر کرد، و از دور آتش را دید، و به اهلش گفت: توقف کنید که من آتش یافته ام، می روم شاید از برای شما پاره ای بیاورم، یا راهی بیابم (سوره طه، آیه 10، باب اسماعیل) اگر خواهی قصد کن کلیم الله را، یا قصد کن حسین (علیه السلام) پسر رسول الله را که به اهلش فرمود: من در وادی مقدس و بقعه مبارکه آتشی یافته ام، پس بیائید با من، که خدا خواسته شما را اسیر ببیند. (بحارالانوار، جلد 44، صفحه 364 - لهوف، صفحه 28).
موسی سبزی گیاه از پوست شکمش ظاهر بود از بس علف تناول نموده بود از گرسنگی (بحارالانوار، جلد13، صفحه 28 - تفسیر قمی، جلد 2، صفحه 138) و امام حسین (علیه السلام) سرخی خون از جمیع اعضای بدنش و سرش و مویش و پوستش ظاهر بود و لبان مبارکش کبود شده بود از تشنگی.
حضرت اسماعیل علیه السلام ذبیح الله بود و حضرت امام حسین علیه السلام نیز ذبیح الله
باب اسماعیل (علیه السلام): اسماعیل تسلیم کرد خود را از برای اینکه پدرش او را در راه خدا قربان نماید به رفق و احسان در ذبح پس خداوند او را وصف نمود به حلیم، و امام حسین (علیه السلام) نیز حلیم بود که خود را تسلیم کرد از برای اینکه دشمنان او را بکشند، کشتنی که مثل آن واقع نشده و نخواهد شد ابدا، و اگر ملاحظه نمائی جمیع جهات و کیفیات مصیبت آن جناب خواهی دانست که مثل آن واقع نشده و نخواهد شد.
باب اسماعیل صادق الوعد (علیه السلام): که در قرآن مذکور است (سوره مریم، آیه 54)، و آن غیر از اسماعیل بن ابراهیم است، خداوند او را به رسالت فرستاد به سوی قومی، پس او را گرفتند و پوست صورتش را کندند، پس فرستاد خداوند به سوی او سطاطیل ملک عذاب را تا از برایش انتقام کشد از آن قوم، اسماعیل گفت: من تأسی می کنم به امام حسین (علیه السلام) (بحارالانوار، جلد 13، صفحه 390، و جلد 44، صفحه 237، کامل الزیارات، باب 19، صفحه 64) ولی تأسی او در همان کندن پوست صورت بود، فدا شوم آن غریب را که تمام پوستهای بدنش کندند از زخم تیر و شمشیر و نیزه، و اعضایش را هم جدا کردند، چنانکه خودش در خطبه فرمود: «کأنی بأوصالی تقطعها عسلان الفلوات» : [ گوئی به چشم خود می بینم که گرگهای بیابان اعضایم را قطعه قطعه می کنند]. (بحارالانوار، جلد 44، صفحه 367- لهوف، صفحه 26 - مثیر الاحزان، صفحه 41، کشف الغمة، جلد 2، صفحه 29).
حضرت داود علیه السلام نوحه گر بود و امام حسین علیه السلام نیز نوحه گر
حضرت داود (علیه السلام) اواب بود، یعنی بسیار نوحه می کرد و انابه می نمود، و گاهی بالای منبر نوحه سر می کرد، و مردم جمع می شدند، و با او هم ناله می شدند تا به حدی که جماعتی هلاک می شدند از نوحه و رقت صوت او (بحارالانوار، جلد 14، صفحه های 17 و 18(با مختصر تفاوتی) ) و امام حسین (علیه السلام) صدای استغاثه اش بلند گردید که ای قوم مرا گناهی نیست (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 83 - احتجاج طبرسی، جلد 2، صفحه 291)، پس جمعی جان خود را در راه او دادند و مرغان و وحشیان و دوستان تا روز قیامت بر او نوحه نمودند و می نمایند.
حضرت سلیمان علیه السلام صاحب ملک عظیم بود و امام حسین علیه السلام نیز صاحب ملک عظیم
خداوند به او ملک عظیم کرامت نمود و تمام جن و انس و طیور را مسخر او ساخت، و باد مأمور حکم او بود و سلیمان کربلا تمام آسمان و زمین و وحش و طیر و باد و دریا و جمیع ما خلق الله حتی بهشت و جهنم و ما یری و ما لا یری مسخر او بودند، و همه ایشان در وقت شهادتش ناله و ضجه نمودند، چنانکه تفصیلش گذشت. (بحارالانوار، جلد 45، صفحه های 201 و 202 - کامل الزیارات، باب 26، صفحه 80).
سلیمان را خداوند مبتلی ساخت به اینکه جسدی را بر روی کرسی او انداخت، که بعضی گفته اند: جسد فرزندش بود، که مرده بود، و امام حسین (علیه السلام) جسد فرزندش پاره پاره پیش رویش بر خاک افتاد. سلیمان مبتلا شد به اینکه خاتمش را ربودند (بحارالانوار، جلد 14، صفحه 100، تفسیر قمی، جلد 2، صفحه 237)، و امام حسین (علیه السلام) خاتمش را با انگشت بردند.
عیسی فرزند مریم، و حضرت امام حسین فرزند حضرت زهرا علیهما السلام
عیسی پسر مریم عذراء است، و امام حسین پسر حضرت فاطمه زهراست، مریم را ملائکه ندا کردند به طهارت و اصطفاء، و فاطمه (علیها السلام) را نیز ندا نمودند، به همین نداء حضرت عیسی (علیه السلام) روح الله و کلمة الله بود، و امام حسین (علیه السلام) نور الله و رحمت الله بود. عیسی پسر سیده نساء آن زمان بود، و امام حسین (علیه السلام) پسر سیده عالمیان است. آن عیسی (علیه السلام) سنگ را بالین می نمود (بحارالانوار، جلد 14، صفحه 238- نهج البلاغة، فیض الاسلام ، جلد 3، صفحه 507، خطبه 156، فراز 17)، و این عیسی (علیه السلام) سری نداشت که بر بالین نهد آن عیسی لباس خشن می پوشید و این عیسی (علیه السلام) بدنش عریان بود. آن عیسی (علیه السلام) طعام سخت می خورد، و این عیسی (علیه السلام) سه روز طعام نخورد. آن عیسی (علیه السلام) مالی نداشت، و این عیسی (علیه السلام) اموال و لباسش را به غارت بردند. آن عیسی (علیه السلام) ولدی نداشت که سبب حزنش شود، و این عیسی (علیه السلام) ولدی داشت که از مصیبت او قوای او سست و نور چشمش تمام شد، ولی صبر کرد در راه خدا. آن عیسی (علیه السلام) (سایه بان) او مشارق و مغارب بود، و این عیسی (علیه السلام) سه روز در آفتاب افتاده بود. آن عیسی (علیه السلام) دابه اش پاهایش بود، و خادمش دستهایش بود (بحارالانوار، جلد 14، صفحه 238- نهج البلاغة، فیض الاسلام، جلد 3، صفحه 507، خطبه 156 فراز 17)، و این عیسی (علیه السلام) را نگذاشتند که بر پا بایستد، و انگشتش را به جهت انگشتری بریدند و کتفش را قطع نمودند، و دستهایش را از بدن جدا کردند. (تفصیل این مطلب گذشت).
عطایای انبیاء به سبب امام حسین علیه السلام
در آنچه به انبیاء عطا شد به سبب امام حسین (علیه السلام) بدانکه انبیاء را به آن جناب عطا شد دو چیر: یکی اینکه آن حضرت مقتدای ایشان بود در مصیبت، پس به هر مصیبتی می رسید تأسی به او می کرد در صبر کردن، چنانکه از حضرت امیر (علیه السلام) منقول است مضمون آن. (بحارالانوار، جلد 44، صفحه 262- کامل الزیارات، باب 23، صفحه 72).
دوم: اینکه از برای ایشان فرج حاصل می شد در وقت تلفظ به اسم امام حسین (علیه السلام) چنانکه روایت وارد شده.
یکی قبول توبه آدم (علیه السلام) در وقتی که اسماء خمسه را به او تعلیم نمودند. (بحارالانوار، جلد 11، صفحه 174 - معانی الاخبار، صفحه 110).
دوم، نوح (علیه السلام) کشتی او بر جودی مستقر شد. (بحارالانوار، جلد 44، صفحه 243- منتخب طریحی، جلد 1، صفحه 28).
سوم، زکریا را بشارت به یحیی دادند. (بحارالانوار، جلد 44، صفحه 223، و جلد 14، صفحه 178- احتجاج طبرسی، جلد 2، صفحه 273).
چهارم، یونس از شکم ماهی نجات یافت. (بحارالانوار، جلد 14، صفحه 403- مناقب ابن شهر آشوب، جلد 3، صفحه 281).
پنجم، کشف ضر ایوب شد.
ششم، فدا از برای اسماعیل آمد. (بحارالانوار، جلد 44، صفحه 225 - عیون الاخبار، جلد 1، صفحه 209).
هفتم، یوسف از چاه نجات یافت و از زندان خلاص شد. (بحارالانوار، جلد 12، صفحه 231 - تفسیر قمی، جلد 1، صفحه 345).
هشتم، یعقوب به وصال یوسف رسید. (بحارالانوار، جلد 12، صفحه 260- امالی صدوق، مجلس 43، صفحه 208).
چون همه ایشان در هنگام شدت امر متوسل به اسماء خمسه شدند و چون گفتند: بحق الحسین (علیه السلام) دعای ایشان مستجاب گردید و همچنین باقی انبیاء.
مؤلف گوید که: ما نیز از جمله مکروبین به کربت ذنوب هستیم، و بلای ما به سبب گناهان بسیار بزرگ است، پس سؤال می کنیم از خداوند به حق محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) و حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) و در نزد ذکر آن جناب قلب ما شکسته می شود، و اشک ما جاری می گردد، بلی امیدواریم که خداوند کشف نماید بلا را از مادر هنگام ذکر اسم او، و به برکت نام شریفش.