در خصوصیات آن حضرت نسبت به انبیاء عظام
در آنچه عطا شده است به آن جناب از صفات انبیاء پس می گوئیم که: خداوند مخصوص نموده است انبیاء را به دوازده صفت، و همه آنها در حسین (علیه السلام) موجود است بر وجه اکمل، و از جمله صفات انبیاء آن است که خداوند متعال امتحان نموده است خلق را، به اینکه انبیا را ضعیف و فقیر قرار داده ، واز برای ایشان اوضاع دنیوی ، و زینت آن را قرار نداده.
و جمیع حالات و ابتلای ایشان موجود بود در آن جناب روز عاشورا ، به نحوی که ظاهر گردید از آن حقیقت اخلاص و از برای خداوند که هیچ شائبه غیر در آن نبود، و از این جهت اصحاب و اتباع او را سادات شهداء و اولیاء خدا و اصفیاء و دوستان الهی خواندند. (مثیر الاحزان صفحه 12 - امالی صدوق مجلس 24 صفحه 101 - بحارالانوار جلد 98 صفحه 20 (زیارت مطلقه امام حسین علیه السلام).
و از جمله صفات انبیاء آن است که نبود احدی از ایشان که مبتلی نباشد به فقر، یا به گرسنگی یا تشنگی یا برهنگی، یا ضرب، یا قتل ، یا اذیت و یا استخفاف.
و بعضی از گرسنگی مردند، و بعضی از تشنگی، ولی در هیچ یک از ایشان مجتمع نشد جمیع این بلیات ، هر چند اکثر آن در بعضی بود ، و مخصوص است امام حسین (علیه السلام) به اجتماع جمیع این بلیات در او به نحوی که صفت سلامت از هیچ جهت در آن جناب ابدا نبود . (بحارالانوار جلد 45 ، صفحه 218 - امالی صدوق مجلس 24 صفحه 101).
و از جمله صفات انبیاء آن است که از ابدان ایشان بوی به استشمام می شد چنانکه در حدیث است . (بحارالانوار جلد 62 ، صفحه های 176 و 177 - مکارم الاخلاق صفحه 196 - کافی جلد 6 ، صفحه 358).
و از حضرت حسین(علیه السلام) استشمام بوی سیب می شد نظر به آن حدیث که سابقا مذکور شد، و تا حال هم بوی آن را قبر شریفش استشمام می شود ، چنانکه مخلصان از شیعه می یابند آن را خصوصا در اوقات سحر چنانکه درخبر است. ( بحارالانوار جلد 43 ، صفحه 290 - مناقب ابن شهر آشوب جلد 3 ، صفحه 161 ).
در خصوصیات آن حضرت نسبت به تمام انبیاء
در آنچه به آن حضرت عطا شده است از انبیاء عموما ، و آن چند چیز است :
یکی : آنکه جمیع انبیاء زیارت مدفن آن جناب را کرده اند ، چنانکه در حدیث است که هیچ پیغمبری نبوده مگر این که به زیارت کربلا آمده ( بحارالانوار جلد 44 ، صفحه 301 - کامل الزیارات باب 21 صفحه 67 )، و کسی که به زیارت در ظاهر نرفته در شب معراج به آنجا رفته ، چنانکه حضرت پیغمبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود که : در شب معراج مرا بردند به موضعی که آن را کربلا می نامند ، پس نمودند بمن مصرع حسین را. ( بحارالانوار جلد 44 ، صفحه 239 - ارشاد مفید جلد 2 ، صفحه 133 ).
دوم : از برای ایشان همیشه اوقات مخصوصی است که همه ایشان به زیارت او می روند مانند شب قدر و شب نیمه شعبان. ( بحارالانوار جلد 98 ، صفحه های 100 و 93 - اقبال صفحه 241 - کامل الزیارات باب 72 صفحه 180 ).
درخصوصیات آن حضرت نسبت به فضائل انبیاء
در آنچه مخصوص است به آن جناب از فضایل انبیاء فردا فرد ، و در آن چند باب است:
بدان که وارد شده است در زیارت آن جناب وارثیت از برای بعض انبیاء ، چنانکه زیارت وارث معروف است ، و در بعض زیارات وارد است خطاب سلام بر انبیاء به اسم ایشان ، و صفتشان ، پس چون بیان این عنوان کنیم لازم است ، که در قسم اول بیان وجوه وارثیت و کیفیت آن را نمائیم ، و در قسم دوم بیان کنیم که محتمل است مراد به آن اسم همان پیغمبر معروف باشد ، و ممکن است که مراد جناب حسین (علیه السلام) باشد به استعاره ، به جهت شدت مناسبتی که با آن پیغمبر دارد ، مثلا وارد است که : « السلام علی الأیوب الصابر » : [درود بر ایوب شکیبا] ، پس ممکن است که بگوئیم مراد همان ایوب معروف است ، و ممکن است که استعاره باشد از جناب حسین (علیه السلام) و همچنین در سلام بر یحیی مظلوم و غیره.
باب آدم (علیه السلام) : از برای او سجده کردند ملائکه تماما به این معنی که قبله ایشان بود ، و امام حسین (علیه السلام) صلوات فرستادند بر او ملائکه ، و طواف می نمایند به قبر او ، و قبرش معراج ایشان است. ( بحار الانوار جلد 98 ، صفحه 60 - کامل الزیارات باب 38 صفحه 112 ).
آدم ساکن شد در بهشت ، و امام حسین (علیه السلام) از نورش بهشت و حورالعین خلق شد ( بحار الانوار جلد 25 ، صفحه 16 - منتخب طریحی جلد 2 ، صفحه 105) ، آدم را لباس بهشتی زینت بود ، و حسین زینت بهشت است (بحار الانوار جلد 43 ، صفحه 275 - ارشاد مفید جلد 2 ، صفحه 131 ) ، آدم مبتلی شد به فراق بهشت ، و امام حسین (علیه السلام) مبتلی شد به فراق دوستان ( بحار الانوار جلد 45 ، صفحه 46 - مقتل خوارزمی جلد 2 ، صفحه 32 ) و آدم مبتلی شد به اینکه فرزندش هابیل را کشت، و دید خود او را که زمین آشامید، و امام حسین (علیه السلام) مبتلی شد به اینکه دید بدن فرزندش را پاره پاره ( بحار جلد 45 صفحه 44 - مقتل خوارزمی جلد 2 صفحه 31 ) ، آدم مبتلی شد به نهی از اکل شجره ، و از آن تناول نمود ، و امام حسین (علیه السلام) مبتلی شد بنهی از جمیع علایق ، و اکل و شرب و اطاعت نمود ( بحار جلد 45 ، صفحه 90 - ارشاد مفید جلد 2 ، صفحه 136 ) ، آدم صفوة الله بود از تمام مخلوقات ، و امام حسین (علیه السلام) صفوه صفوت بود.
آدم افتخار نمود بر او شیطان ، به اینکه او از آتش و آدم از گل ، و امام حسین (علیه السلام) افتخار نمود بر او یزید پلید ، چون دید خود را بر روی تخت سلطنت ، و اتباعش با کمال زینت، و لباسهای فاخر به گردش نشسته ( بحار الانوار جلد 45 ، صفحه 128 - مقتل خوارزمی جلد 2 ، صفحه 61 ) و دید عیال خود را در قصرها پشت پرده ها ، و در لباسهای طلا و زری و حریر ، و عیال حسین (علیه السلام) در لباسهای کهنه و پاره ، بر ریسمانها بسته ، و در مجلس ایستاده ( بحار الانوار جلد 45 ، صفحه های 131 و 132 - لهوف صفحه 77 ) ، و دید پسران خود خالد و معاویه را که با زینت تمام پهلویش نشسته با سلاح و جواهر ، و دید فرزندان حسین(علیه السلام) را در پیش رویش ، یکی سر بی تن ، و دیگری مریض ومعلول، و دید خود را متوج به تاج پادشاهی بر سریر نشسته ، و سر امام حسین (علیه السلام) برهنه بر زمین پیش رویش گذاشته با سرهای برادران و اصحابش ، و مجلس او از دشمنان امام حسین (علیه السلام) و مشایخ بنی امیه مالا مال ، همه بر کرسیهای زرین نشسته ، پس باد نخوت و غرور به کاخ دماغ آن مغرور بالا رفته ، و رو به اهل مجلسش نموده ، شروع کرد به مذمت آن جناب کردن ، و شماتت می نمود ، و فخر می کرد ، پس اشاره نمود به آن سر ، و گفت : این همیشه بر من فخر می کرد ، و می گفت پدرم بهتر است از پدر یزید ، و مادرم از مادرش ، و جدم بهتر است از جدش ، و خود نیز بهتر از او هستم.
اما اینکه گفت: پدرم بهتر است از پدر یزید، پس پدرم با پدرش محاجه کرد ، خدا از برای پدرم حکم کرد و اینکه می گفت مادرم بهتر است به جان خودم قسم راست گفت ، البته فاطمه دختر رسول خدا بهتر از مادر من است ، و اما اینکه جدش بهتر از جد من است آن هم ملعون است از برای هر مسلمانی، و اما اینکه او بهتر از من است پس گویا نخوانده است که خدا ملک را به هر کس بخواهد می دهد ، و از هر کس بخواهد می گیرد. ( بحار الانوار جلد 45 ، صفحه 131 - مقتل خوارزمی جلد 2 ، صفحه 57 ).
حسین بن علی علیهما السلام را نیکو بشناسید
ای صاحب غیرت نیکو تامل نما در کلام این شفی ملعون ، که به این اشاره چگونه قصدش تحقیر آن سرور بود ، پس شما در مقابل ، اعزاز و تکریم آن جناب کنید، ای صاحبان همت و حمیت و غیرت ومروت ، پس بگوئید همین سری را که به تحقیر به سویش اشاره می کنی ، زینت آسمان وزمین است ، همین زیب عرش برین است ( بحار الانوار جلد 43 ، صفحه 261 - امالی صدوق مجلس 24 ، صفحه 98 ) ، همین عزیز خدا و رسول است، همین است که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را با خود به منبر برد، و گفت : این است حسین بن علی پس او را نیکو بشناسید ( بحار الانوار جلد 43 ، صفحه 262 - امالی صدوق ، مجلس 87 ، صفحه 478 ) ، همین عزیز زهراء بتول است، اگر چه اینها دل را خنک نمی کند ، زیرا که در مقابل آن ملعون نبودیم که این سخنان را بگوئیم .
بلی یک نفر از احبار یهود سخنی گفت ( بحار الانوار ، جلد 45 ، صفحه های 139 و 140 - مقتل خوارزمی ، جلد 2 ، صفحه 71 ) ، و ایلچی پادشاه روم سخنی گفت ( بحار الانوار ، جلد 45 ، صفحه های 141 و 142 - لهوف صفحه 83 - مثیر الاحزان صفحه 82 - مقتل خوارزمی جلد 2 ، صفحه 72 ) و حضرت زینب خاتون کلامی فرمود، که تفصیلش در محلش مقرر است. ( بحار الانوار ، جلد 45 ، صفحه 133 - لهوف صفحه 79 - مثیر الاحزان صفحه 80 - مقتل خوارزمی جلد 2 ، صفحه 64 ) .
و باز نیکو نظر نما در مطابقه حالت یزید با ابلیس لعین ، زیرا که ابلیس به نظر ظاهری دید تواضع گل را، و نرمی و ذلت آن را ، وحدت آتش و حرارت و احراق و ارتفاعش را ، پس خیال کرد که آتش بهتر است از گل ، و غافل از آن شرافت که در گلست ، که محل روئیدن انواع ریاحین ، و گلها ، و شکوفه ها و میوه ها ، و درختها و ثمره ها ، و معدن همه فلزات ، و انواع جواهر ، و خزینه آب ها که موجب حیات اشیاء است ، و غیر ذلک .
و یزید دید خود را بر سریر سلطنت ، و سر امام حسین (علیه السلام) بریده در میان طشت به نزدش گذاشته بی حس و حرکت ( بحار الانوار ، جلد 45 ، صفحه 157 - احتجاج طبرسی جلد 2 ، صفحه 34 ( خطبه حضرت زینب (سلام الله علیها) نیز ذکر شده ) ، و اتباعش همه با زینت لباس فاخر مسلح و مکمل در خدمتش ایستاده ، پس خیال کرد از برای خود فضیلتی را و استدلال کرد به اینکه خدا ملک را به او داده ، و او را عزیز کرده ، و امام حسین (علیه السلام) عزیز ، وملک را به امام حسین (علیه السلام) داده ، و از آن لعین انتزاع نموده ، و به همین فعلش نمی بینی که تمام بنی آدم او را سب می کنند ؟ و امام حسین (علیه السلام) قلوب اهل دنیا را تماما مالک شده حتی قلوب کفار . ( بحار الانوار ، جلد 43 ، صفحه 281 ، مناقب ابن شهر آشوب ، جلد 3 ، صفحه 154 ) .
و اگر بخواهی مصداق : ( تعز من تشاء و تذل من تشاء ) را بدانی نظر کن به قبر امام حسین (علیه السلام ) و احترامش ، و زینتش و اوضاع و عمارتش ، و زوارش که روز به روز در ازدیار است.
و نظر کن به قبر یزید در شام که از روز دفنش تا حال هر کس از آن جا می گذرد سنگی به جانب آن می اندازد، بلکه از پیش سنگ همراه خود بر می دارند ، تمام شیعه و سنی و یهود و نصاری چنین می کنند، و به تجربه رسیده است که اگر سنگ بر آن نیندازد حاجتش روا نمی شود ، و الان بقدر تل عظیمی شده است از آن سنگها که بر آن انداخته اند ، و کسی که آن ملعون را متنبه نمود بر بطلان خیالش حضرت مکرمه زینب خاتون بود در آن خطبه شریفه اش که عنوان مستقلی می خواهد .
آدم مبتلا شد به مفارقت بهشت دفعة پس بیرون رفت از محل انس و ریاض قدس به سوی زمین گرد آلوده که معدن آفات و شرور ، و سباع و موذیات است ، و اشعاری انشاء نمود به تغییر بلاد و من علیها. (بحارالانوار، جلد 11، صفحه 233 - عیون الاخبار ، جلد 1 ، صفحه های 242 و 243 - خصال ، جلد 1 ، صفحه 209 ).
مقایسه گریه آدم علیه السلام با گریه حسین علیه السلام
و حسین نیز مبتلی شد به مثل این پس یکدفعه بیرون رفت از بهشت اجتماع دوستان، و اولاد و برادران در ظرف دو ساعت از زمان، چنانکه در روایت است که چون نماند از برای آن حضرت احدی از اصحاب و یاوران، طفلی از خیمه ها بیرون آمد که در گوش او گوشواره بود از در، و به هر طرف نظر می کرد با ترس و بیم، پس هانی ابن ثبیت به او رسید و با شمشیر او را زد، و شهید ساخت. (بحارالانوار، جلد 45، صفحه های 45 و 46- مقتل خوارزمی، جلد 2، صفحه های 31 و 32- تاریخ طبری جلد 5، صفحه 227).
و چون آن هم نماند زنان را ندا کرد، و چون از نزد ایشان بیرون رفت، و دید بلاد را متغیر، و هیچ کس را با خود ندید، انشاء اشعار نمود به همان مضمون که آدم انشاء نمود، (بحارالانوار، جلد 45، صفحه های 47 تا 49- مقتل خوارزمی، جلد 2، صفحه های 32 و 33) و دعا کرد چنانکه آدم دعا کرد، آدم گریست به روایتی دویست سال، (بحارالانوار، جلد 11، صفحه 211) و امام حسین (علیه السلام) گریست یک روز در چند مقام، (بحارالانوار، جلد 45، صفحه های 34 و 41 و 45 و 50) و لکن گریه آن حضرت قیاس نمی شود بر گریه آدم، زیرا که گریه آدم گریه فراق بود از برای خودش، و گریه امام حسین (علیه السلام) از روی رقت و ترحم بود، گریه آدم هر چند طولانی و شدید بود که نهرها از اشکش جاری گردید، (بحار الانوار، جلد 11، صفحه 204- خصال، جلد 1، صفحه 272) ولی گریه امام حسین (علیه السلام) خونی بود که از چشمه قلبش جاری گردید، گریه آدم (علیه السلام) مقرون به تسلی شد، و گریه امام حسین (علیه السلام) تسلی نداشت، گریه آدم (علیه السلام) از برای یک پسر بود که از او کشته شد، و گریه امام حسین (علیه السلام) برای برادران و اولاد بنی اعمام و اصحاب و عیال و اطفال بود، و آدم (علیه السلام) مبتلی شد از برای تحصیل قوت و طعام از برای خودش و زوجه اش به بلای سختی، زیرا که آن وقت در روی زمین اسباب معیشت به زحمت تحصیل می شد، پس در تحصیل علم به اسباب، و عمل آن بدون معاون کمال زحمت بود، و اگر تأیید الهی نبود ممکن نبود عیش از برای او.
امام حسین (علیه السلام) مبتلی شد به تحصیل آب از برای دفع عطش عیال و اطفالش، با اینکه آب در آنجا موجود بود، پس آن حضرت زحمت بسیار کشید، و انواع تعب بدنی و نفسانی را متحمل گردید، پس گاهی خودش آن قوم را موعظه کرد، (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 6- ارشاد مفید، جلد 2، صفحه 100) و گاهی کسی را می فرستاد که ایشان را موعظه کند (بحارالانوار، جلد45، صفحه 5- مقتل خوارزمی، جلد 1، صفحه 252)، و گاهی می فرستاد کسی را که خواهش کند از ایشان (بحارالانوار، جلد 44، صفحه 392- ارشاد مفید جلد 2، صفحه های 92 و 93) و گاهی در شب پنهانی جمعی را می فرستاد (بحارالانوار، جلد 44، صفحه 388- تاریخ طبری، جلد 5، صفحه 208)، و گاهی چاه می کند (بحارالانوار، جلد 44، صفحه 387)، و گاهی طلب می کرد خودش از برای زنان به این لسان که اینها با شما جنگ ندارند (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 51- لهوف، صفحه 52)، و گاهی برای طفلش طلب می کرد (منتخب طریحی، جلد 1، صفحه 24)، و گاهی آن طفل را به ایشان می نمود که ببینید از تشنگی بیتاب شده (تذکره سبط ابن جوزی، صفحه 143)، و گاهی از برای خودش طلب می کرد در وقت احتضار (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 56- مقتل خوارزمی، جلد 2، صفحه 36)، و آدم (علیه السلام) بعد از زحمت از برایش طعام حاصل شد، و امام حسین (علیه السلام) بعد از همه زحمتها باز با لب تشنه جان داد که جان عالم فدای او باد.
مبتلا شدن حضرت آدم علیه السلام به قتل هابیل و حضرت امام حسین علیه السلام به قتل علی اکبر علیه السلام
آدم (علیه السلام) مبتلی شد به اینکه قابیل هابیل را کشت و او را دفن نمود و زمین خون او را آشامید، پس حضرت آدم (علیه السلام) زمین را لعنت کرد، و زمین بعد از آن خون احدی را نیاشامید (بحارالانوار، جلد 11، صفحه 230-تفسیر قمی، جلد 1، صفحه 166)، و امام حسین (علیه السلام) دید فرزندش علی را پاره پاره، بدون دفن و کفن (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 44- مقتل خوارزمی، جلد 2، صفحه 31)، آدم (علیه السلام) گریست بر هابیل چهل شبانه روز، پس وحی به او رسید که خدا به تو عطا نمود عوض او هبة الله را که شیث باشد، و امام حسین (علیه السلام) بر فرزندش گریست نصف ساعت، و آن مقابل چهار روز بود و بعد از آن مبتلی شد به کشته شدن فرزند دیگرش که علی اصغر بود، به مفارقت علی دیگر یعنی جناب زین العابدین.
ادریس پیغمبر و حضرت امام حسین علیهما السلام
باب ادریس (علیه السلام): ادریس را خداوند بالا برد به مکان بلندی که ما بین آسمان چهارم و پنجم است (بحارالانوار، جلد 11، صفحه 277- تفسیر قمی، جلد 2، صفحه 51- سوره مریم، آیه 57)، و امام حسین (علیه السلام) را به مکان بلندی بردند و روحش را به مکان بلندی بردند، و خونش را، و مثالش را، و تربتش را به مکان بلندی بردند، چنانکه تفاصیل آنها در محلش گذشت.
شفاعت ادریس در حق یک ملک مقبول شد (بحارالانوار، جلد 11، صفحه 277- تفسیر قمی، جلد 2، صفحه 51)، و شفاعت امام حسین (علیه السلام) در حق دو ملک یعنی فطرس و دردائیل (بحارالانوار، جلد 43، صفحه های 248 و 251- مستطرفات السرائر، صفحه 478- کمال الدین صفحه های 282 و 284)، ادریس (علیه السلام) مبتلی شد به فرار از سلطان، و تفرق اعوان، و سه روز گرسنه ماند (بحارالانوار، جلد 11، صفحه 271- کمال الدین جلد 1، صفحه های 127 و 133)، و امام حسین (علیه السلام) ایضا مبتلی شد به فرار از کشته شدن در حرم خدا به جهت احترام آن مکان، و مبتلی شد به مقاتله، وتشنه ماند سه روز، تا اینکه خواهرش در مقام نوحه گری می گفت: فدایت شوم ای کسی که تو را با لب تشنه کشتند. (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 59 - لهوف صفحه 58).
باب نوح (علیه السلام): نوح شیخ المرسلین است، و امام حسین (علیه السلام) سید جوانان بهشت است، نوح (علیه السلام) خانه اش مشرف است که مسجد کوفه باشد (بحارالانوار، جلد 11، صفحه 335- تفسیر عیاشی، جلد 2، صفحه 147)، و امام حسین (علیه السلام) مدفنش اشرف است از مسجد کوفه از چند جهت(بحارالانوار، جلد 98، صفحه 115- کامل الزیارات، باب 88، صفحه 264)، نوح (علیه السلام) در حق او خداوند فرموده است: (سلام علی نوح فی العالمین) (سوره صافات، آیه 79) زیرا که نجات اهل کشتی به سبب او شد، و امام حسین (علیه السلام) نیز سبب نجات از جهنم است، نوح (علیه السلام) صاحب کشتی بود که بر روی آب جاری گردید و امام حسین (علیه السلام) آن کشتی نجات است که هر کس به آن پناه برد نجات یابد از طبقات جهنم (بحارالانوار، جلد 36، صفحه 205- کمال الدین، جلد 2، صفحه 265- عیون الاخبار، جلد 1، صفحه 60)، نوح (علیه السلام) نهصد و پنجاه سال قوم خود را دعوت نمود به سوی خدا، پس او را می زدند به حدی که غش می کرد تا سه روز، و خون از گوش او جاری می شد (بحارالانوار، جلد 11، صفحه 229- مجمع البیان، جلد 4، صفحه 670)، و امام حسین (علیه السلام) در قوم خود نصف روز دعوت نمود پس چنانش زدند که سه روز بدن بی سر بر روی خاک افتاده، و خون از تمام اعضایش جاری بود (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 59- لهوف صفحه 58)، پس اذیت آن حضرت در این ساعت بیشتر از اذیتهای هزار ساله نوح (علیه السلام) بود.
حضرت ابراهیم و حضرت امام حسین علیهما السلام و قبول نکردن اغاثه ملائکه
باب ابراهیم (علیه السلام): هر گاه در زیارت بگوئی: السلام علی ابراهیم خلیل الله، پس اگر خواسته باشی قصد کن حضرت خلیل راکه خود را در راه تقرب الهی به آتش نمرودی انداخت، که در مسافت یک فرسخ بود، و قبول نکرد اعانت ملائکه را، و دعا نکرد از برای خلاصی خود، بلکه عرض کرد علم خداوند به حال من کفایت می کند از سؤال من (بحارالانوار، جلد 11، صفحه 63- عیون الاخبار، جلد 2، صفحه 55)، و اگر خواسته باشی قصد کن خلیل کربلا را که خود را در راه تقرب به خدا در عرض چندین فرسخ شمشیر و نیزه در آورد، و قبول نکرد اغاثه ملائکه را (بحارالانوار، جلد 44، صفحه 330- لهوف، صفحه 28 و 29)، و سبب شد که آتش را بر جمع کثیری برد، و سلام نمود. (بحارالانوار، جلد 45، صفحه 80- خرائج، جلد 2، صفحه 848).
و اگر خواهی قصد نما خلیل را که قربانی کرد فرزندش اسماعیل را و بر زمین انداخت، یا قصد کن ابن خلیل را که فرزندش علی را قربانی کرد، و با بدن پاره پاره بر زمین دید. اگر خواهی قصد کن خلیلی را که زوجه اش ساره از او آرد طلبید، پس خجالت کسید که بار را خالی آورد، خرجین را پر از رمل نمود، پس خداوند منقلب کرد به آرد (بحارالانوار، جلد 12، صفحه 5 و 6- تفسیر قمی، جلد 1، صفحه 152)، یا قصد کن ابن خلیل را که دخترش سکینه از او آب طلبید، پس آمد و در کعبه را گرفت، و گفت خدایا من بعض ذریه خود را در این وادی بی زرع گذاشتم، پس دعا کرد در حق ایشان که قلوب خلایق مایل شود به سوی ایشان، و از ثمرات روزی ایشان گردد، یا قصد کن این خلیل را که اهلش را گذاشت در وادی بی آب و طعام، تشنه و گرسنه، و حیران، و در وقت وداع فرمود: مهیای اسیری باشید. (جلاء العیون، مجلسی صفحه 201).
اگر خواهی قصد کن خلیل را که دوست می داشت ضیافت را (بحارالانوار، جلد 12، صفحه 4- امالی طوسی، جلد 1، 348)، یا این خلیل را که دوست می داشت شفاعت را، و نا امید نشود کسی که به او متمسک گردد، اگر خواهی قصد کن خلیل صاحب ملت را، یا خلیل منبع رحمت را.