با وقوع حماسه کربلا، زنجیره نهضتهای شیعی پدید آمد. این حادثه نه تنها الگویی حماسی ـ ارزشی برای شیعه به میراث گذاشت بلکه انسجام و قوام سیاسی ـ اجتماعی شیعیان را نیز موجب گردید. «خر بوطلی» یکی از دانشمندان معاصر در همین رابطه مینویسد: «شهادت امام حسین علیهالسلام در کربلا بزرگترین حادثه تاریخی بود که منجر به تشکیل و تبلور شیعه گردید و سبب شد که شیعه به عنوان یک سازمان قوی با مبادی و مکتبی سیاسی ـ دینی مستقل در صحنه اجتماع اسلامی آن روز جلوه کند.1»
فرهنگ سازان عاشورا
اما واقعیت آن است که اگر ابعاد کربلا به وسیله بازماندگان و میراثداران آن حادثه تاریخی ترویج نمیگردید، این قیام نیز به مانند برخی حوادث دیگر به بوته فراموشی سپرده میشد. در حقیقت چنانچه نهضت ترویج عاشورا از زمان ورود اسرا به کوفه آغاز نمیگردید، حادثه کربلا نمیتوانست در برابر آماج تبلیغات مخرب اموی و جوسازی آنان پایداری نماید و بیتردید به درد تحریف دچار میگردید. از این رو است که پیامهای پرشور زینبی، سیره امام سجاد علیهالسلام در یادآوری حادثه خونبار عاشورا، جلسات نوحه و ندبه امام باقر علیهالسلام و روایات و عملکرد دیگر ائمه علیهمالسلام خطی واحد در فرهنگ سازی را پدید میآورد. حرکتی که کوشش دارد با تشویق مردمان، به ویژه شیعیان، مسیر سرخ عاشورا را از نسیان تاریخی حفظ نماید. بر همین اساس است که زیارت قبر سید الشهدا با تمام موانع و خفقان موجود واجب شمرده میشود و امام صادق علیهالسلام میفرماید: «اِنَّ زِیارَةَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ واجِبَةٌ عَلی الرِّجالِ وَالنِّساءِ؛2 زیارت مرقد امام حسین علیهالسلام بر زنان و مردان واجب است.»
فرهنگسازی مکتوب
در کنار این تاکیدها امامان شیعه به یک فرهنگ شفاهی بسنده ننمودند، بلکه با فراهمآوری زیارت نامهها به پدید آوردن یک فرهنگ مکتوب نیز یاری رساندند. این زیارتها که ثمره سیره و گفتار ایشان بود، به وسیله راویانْ مکتوب گردید و ذخیرهای ارزشمند ـ با سطوح مختلف ـ را برای نسلهای آینده به وجود آورد. در این بین زیارتهای عاشورایی از حال و هوا و ظرافتهای ویژهای برخوردارند. در این متون، اهداف، حماسهها، تداوم ارزشها، روششناسی دشمنان در محو ارزشها و... برشمرده میشود و با زبانی هماهنگ به یادآوری و نهادینهسازی فرهنگ عاشورا پرداخته میشود که این همگی، حکایت از تدبیر و دوراندیشی فرهنگسازان این عرصه دارد.
با گذر از عصر ائمه، عالمان شیعه به جمعآوری و باببندی روایات و اخبار پرداختند و در این میان زیارات نیز مورد توجه قرار گرفت. پدید آمدن کتابهای دعا و زیارتنامهها به وسیله عالمانی همچون شیخ مفید صاحب المزار، علم الهدی صاحب مصباح الزائر و شیخ طوسی صاحب مصباح المتهجد، نشان از اهمیت این مقوله نزد این اندیشمندان دارد. این مسئله در قرنهای بعد نیز با کتابهایی همچون کامل الزیارات، المزار الکبیر و... پی گرفته شد و همچنان نیز با قالبهای گوناگون تا کنون به حیات خود ادامه داده است که آخرین نمونه آن را میتوان مفاتیح الجنان به حساب آورد.
زیارت ناحیه
همانگونه که پیشتر اشاره شد، زیارتنامهها دارای سطوح معرفتی مختلف بوده، از حیث ژرفایی و عمق مطالب با یکدیگر متفاوت هستند. از زاویه محتواشناسی و زیبایی واژگان، در بین زیارات موجود «زیارت ناحیه» از جمله متون دلانگیز و ژرفی به شمار میرود که منتسب به ناحیه امام عصر علیهالسلام میباشد. علامه مجلسی این زیارت را ـ با اندک تفاوتهایی ـ از شیخ مفید، سید مرتضی و محمد بن المشهدی صاحب المزار الکبیر نقل میکند و پس از سخن مولف المزار الکبیر مبنی بر خروج این زیارت از ناحیه مقدسه امام آخر مینویسد: «وَالاَْظْهَرُ اَنَّ هذِهِ الزِّیارَةَ مَنْقُولَةٌ مَرْوِیَّةٌ؛3 روشن است که این زیارت دارنده سند روایتی از امام معصوم است.»
در هر حال آنچه در این نوشتار در پی آن خواهیم بود گذری بر این گنج معنوی و بازشناسی سیمای فردی سید الشهدا در این زیارت گرانقدر است.
بقیه در ادامه مطلب
1. نسب شناسی
در بحث از نسب، زیارتنامهها بر دو نسب تکیه میکنند که در این صورت ضمن توسعه در مفهوم این واژه، حکایتی پندآموز را نیز به دنبال دارد.
الف ـ سلسله الهی:
در ابتدای برخی از زیارات حضرت امام حسین علیهالسلام به ویژه زیارت ناحیه، آنچه برای ورود زائر پسندیده آمده است سلام بر انبیاء الهی است: «اَلسَّلامُ عَلی آدَمَ صَفْوَةِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلی شَیْثَ... السَّلامُ عَلی اِبْراهیمَ و...»4 این سلسله به همراه درودهای متصل و برشمردن صفات نیکوی هر کدام از این برگزیدگان ادامه مییابد تا به «السَّلامُ عَلی مُحَمَّدٍ حَبیبِ اللّهِ وَصَفْوَتِهِ؛5 سلام بر محمد، دوست برگزیده خدا.» میرسد.
از این پس نیز سلامها به امیرمؤمنان، فاطمه زهرا، امام حسن و بالاخره سید الشهداء هدیه میشود. با پسزنی حجابها آنچه از میان این باغستان پر نشاط سلامها برمیآید، در واقع تنها عرض ادبی خالی نیست بلکه در این بین میتوان «اتحادی معنوی» را نتیجه گرفت. فقرات زیارت به ما اینگونه میفهماند که امام شهید در پیوندی معنوی با سلسلهای الهی است. او نسب به آدم نه از حیث صلب بلکه از حیث پیامآوری و رسالتداری میبرد. به تعبیری او دارنده همه خوبیهایی است که آن شریفان داشتهاند. مگر نیست که او مصباح هدایت است و سفینه نجات و انبیاء نیز چنین بودهاند. قرآن کریم میفرماید: «وَجَعَلْناهُمْ اَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»؛6 آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت کنند.»
مگر نیست که او در راه حق، ترسی نمیشناسد و میگوید: «لَوْ لَمْ یَکُنْ فِی الدُّنْیا مَلْجَأٌ وَلا مَأْوی لَما بایَعْتُ یَزیدَ ابْنَ مُعاوِیَةَ؛7 اگر در دنیا پناه و پناهگاهی نباشد با یزید بن معاویه بیعت نمیکنم.»
و انبیاء نیز اینچنین هستند. قرآن کریم میفرماید: «اَلَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلا یَخْشَوْنَ اَحَداً اِلاّ اللّه»؛8 «آنانکه رسالتهای الهی را رسانند و از او ترسند و از هیچ کس جز خدا نترسند.»
همو است که فریاد برمیآورد: «أُریدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَاَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ؛9 فرمان به نیکیها و نهی از زشتیها را خواستارم.»
و انبیاء نیز از همین جام جرعه نوش شهادتند و رنگ آن میپذیرند. قرآن کریم درباره دشمنان پیامبران میفرماید: «وَیَقْتُلُونَ الَّذینَ یَأْمُرُونَ بِالقِسْطِ مِنَ النّاسِ»؛10 «و مردمی را که به عدالت امر مینمایند به قتل میرسانند.»
او طاغوت میشکند و بعثت انبیاء نیز بر همین تعلق گرفته است. «وَلَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً اَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَاجَتَنِبُوا الطّاغُوتَ»؛11 «در هر امتی رسولی برگزیدیم تا مردمان را به عبادت خدا و پرهیز از طاغوت دعوت نمایند.»
او رهایی عباد را از «زندان جهالتها» میطلبد. در زیارت میخوانیم: «وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ؛12 خون خویش را در راه آزادی بندگانت از جهالت و سرگردانی آنان در گمراهی نثار کرد.»
انبیاء نیز پیوند خویش را با خدا اینچنین استوار میکنند: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُْمّییّنَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَیُزَکّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَاِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ»؛13 «او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنان میخواند، تزکیه میکند و کتاب و حکمت میآموزد و مسلماً پیش از این در گمراهی آشکار بودند.»
و این نیز بگذاریم و بگذریم تا شاید در آنچه آینده خواهد آمد بتوانیم گوشههایی دیگر را بپیماییم. و این همه نشانگر آن است که از نخست انبیاء تا حسین علیهمالسلام همه عضو قبیلهای الهی و حزب رحمانی میباشند و چه نسبی شریفتر و برتر از این میتوان یافت.
ب ـ سلسله صلبی
در این بخش، زیارتنامهها بیشتر با ظرافتی ویژه به نسب او از حضرت خاتم میپردازد: «اَلسَّلامُ عَلیَ ابْنِ خاتَمِ الاَْنْبِیاء، اَلسَّلامُ عَلَی ابْنِ سَیِّدِ الاَْوْصِیاءِ، السَّلامُ عَلَی ابْنِ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، السَّلامُ عَلَی ابْنِ خَدیجَةَ الْکُبْری...»14
در مقام کنونی نیز شاید آنچه بیش از سلسله صلبی قابل ملاحظه باشد همین پیوند معنوی است، چرا که آنچه پس از این مورد تأکید قرار میگیرد صعود به جنبههای معنوی است، آنجا که باید گفت: «السَّلامُ عَلَی ابْنِ سِدْرَةِ الْمُنْتَهی، السَّلامُ عَلَی ابْنِ جَنَّةِ الْمَأْوی، السَّلامُ عَلیَ ابْنِ زَمْزَمَ وَالصَّفا»15
بلکه اگر گامی فراتر نهیم این درودها وارد جنبههایی عمیقتر میشوند و علت این همه سپاس را در مجاهدتی خونین، صبری ستبر و عصمتی به همراه اصحاب کساء میجویند: «السَّلامُ عَلَی الْمُرَمَّلِ بِالدِّماءِ، السَّلامُ عَلَی الْمَهْتُوکِ الْخَباءِ، السَّلامُ عَلی خامِسِ اَصْحابِ اَهْلِ الْکَساءِ؛16 سلام بر آن که پیکرش به خون آغشته گردید، سلام بر آن کس که حرمت خیمهگاهش شکسته شد، سلام بر پنجمین از اصحاب کساء.»
و چه زیبا و عارفانه است این سلامها و چه شعلهای میاندازد به خرمن خرد و عاطفه.
2. در مهد
شاید یکی از زیاراتی که به صورتی کوتاه بر محور نوزادی حضرت گردشی کوتاه دارد همین زیارت است. در بخشی از آن میخوانیم: «السَّلامُ عَلی مَنِ افْتَخَرَ بِهِ جَبْرئیلُ، السَّلامُ عَلی مَنْ ناغاهُ فِی الْمَهْدِ میکائیلُ؛17 سلام بر آن که جبرئیل به او افتخار میکرد. سلام بر آن کس که میکائیل با او در گهواره سخن میگفت و شادمانش میساخت.»
اگر چه برای بسیاری معلوم نیست که کیفیت این ماجرا به چه گونه است؟ و در تفسیر این بخش بایستی از کجا سود جست؟ امّا دست کم این ماجرا نشان از حضور ملکوتی و خادمانه فرشتگان در پیشگاه این خاکنشینان لاهوتی دارد.
3. ویژگی حاکم در زندگانی
در دوران زندگی، قیام و شهادت امام حسین بن علی علیهالسلام ، آن اصل حاکم و غیرقابل نفوذی که همچون پرتویی قدرتمند وی را تحت تأثیر قرار میداده است، اطاعت از خدا، پیروی از رسول خدا و شنوایی آگاهانه از وصی خدا و پایبندی به وصیت حجت خدا بوده است. این اصل الگو در لسان زیارت این چنین آمده است: «وَکُنْتَ للّهِ طائِعاً وَلِجَدِّکَ مُحَمَّدٍ صلیاللهعلیهوآله تابِعاً وَلِقَوْلِ اَبیکَ سامِعاً وَالِی وَصِیَّةِ اَخیکَ مُسارِعاً؛18 تو فرمانبردار خداوند و پیروی کننده جدت محمد صلیاللهعلیهوآله و پذیرای گفتار پدرت و پیشی گیرنده به انجام وصیت برادرت بودی.»
یا آنجا که میگوید: «سالِکاً طَرائِقَ جَدِّکَ وَاَبیکَ، مُشْبِهاً فِی الْوَصِیَّةِ لاَِخیکَ؛19 تو پوینده راه جد و پدرت و در سفارشها همانند برادرت بودی.»
بیگمان این قانون و الگو، برای هر آزادیخواه طرفدار مکتب خونین حسین علیهالسلام خط کشی بیخطا و معیاری بیاشتباه است.
4. بندگی
در فرهنگ اسلامی، از جمله محکهای بازشناسی عیار انسانیت برپاداری تکالیف الهی است. و حسین علیهالسلام بر اساس زیارت حاضر، تکالیف خویش را در سه عرصه عبادی فردی، اقتصادی و اجتماعی، به نیکی به سرانجام میرساند؛ چنانچه میخوانیم: «اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ وَآتَیْتَ الزَّکوةَ وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَالْعُدْوانِ؛20 گواهی میدهم که تو نماز را برپا داشتی و زکات داده به نیکی فرمان و از زشتی و تجاوز بازداشتی.»
برپایه این زیارت، بندگی در اقامه نماز به تنهایی حاصل نمیگردد بلکه آن کس طعم شیرین عبودیت و بندگی را میچشد که در تمامی عرصهها سر بر آستان الهی بساید و در میانه شبهای تار شب را زنده داشته، خاضعانه و خاشعانه در رکوع و سجدهای طولانی راه عزت بپیماید. «کُنْتَ... مَتَهَجِّداً فِی الظُّلَمِ... طَویلَ الرُّکُوعِ وَالسُّجُودِ؛21 اهل تهجّد در تاریکیها بودی و رکوعها و سجدههای طولانی داشتی.»
5 . پاکیزگی معنوی
در زمانهای که اشباح شیطانی جن و انس با هجوم همه جانبهشان بدعتها را رواج و سنتهای اصیل را به عقب میراندند و لغزشگاههای بسیار و درّههای هولناکی را فرا روی مؤمنان قرار میدادند، بایستی کسی میبود تا همچون دژی تسخیرناپذیر مظهر طهارت و پاکی باشد. و پنجمین اصحاب کساء مصداق همین پاکی است و بایستی به او خطاب کرد: «السَّلامُ عَلی مَنْ طَهَّرَهُ الْجَلیلُ؛22 سلام بر آن کسی که خدای بزرگ او را پاک و مطهر قرار داد.» چرا که او دارنده سند بندگی است با مهری از اخلاص و همین است که احساس شیطان در پیشگاه او عجز و حقارت است. همان شیطان که گفت: «فَبِعِزَّتِکَ لاَُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعینَ اِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمْ الْمُخْلَصینَ»؛23 «به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگانی از بین آنان که خالص شدهاند.»
6. شکیبایی و حسابگری
در راهی که سرور شهیدان برگزید و بر آن راه هر چه داشت گذاشت، دو خصلت مدام در کنار یکدیگر میبایست باشند تا بیمهگر سعادت گردند. چه، کاستی در هر کدام باعث نابودی سرمایه و هدر رفتن توان است. این دو یار جدا ناشدنی در طریقت حسینی، شکیبایی و حسابگری با خداست. حسین کالای هستی خویش را به بازار کسی جز خدا نمیبرد، همان خدا که سند معامله با مؤمنان را امضاء کرده و فرموده است: «اِنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنینَ اَنْفُسَهُمْ وَاَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ»؛24 «خداوند از مؤمنان جانها و اموالشان را خریداری کرده، که [در برابر آن[ بهشت برای آنان باشد.»
او از جد، پدر و مادرش به خوبی آموخته است که کالای او را جز خدا اجر نمیدهد. همان خدایی که فرمود: «ما اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ اَجْرٍ اِنْ اَجْرِیَ اِلاّ عَلی رَبِّ الْعالَمینَ»؛25 «من در برابر این دعوت از شما اجری نمیطلبم، اجر و پاداش من فقط بر پروردگار عالمیان است.» و از آن سو راه بازار خدا، سخت است و مرکبی جز شکیبایی نمیطلبد و او چه نیکو به این هر دو عامل بود که خود نیز بر همین راه رفت و گفت: «اللّهُمَّ صَبْراً وَاحْتِساباً فیکَ؛26 خداوندا! به خاطر صبر و حسابگری در راه تو [چنین میکنم].»
پس حق است که در خطاب به او چنین بگوئیم: «السَّلامُ عَلَی الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ؛27 سلام بر حسابگر صبر کننده.»
7 ـ بر ساحل صفات
در فرازهایی از زیارت، کشتی صبر، طاقت از کف میدهد و حیران و سرگشته بر ساحل صفات تنها به نظاره مینشیند؛ چرا که هر کدام کتابی گرانوزن و گرانسنگ و قلمی غیر از این قلمها میطلبد. پس بیایید با یکدیگر روحمان را بر بال پیوند زده از آسمان بر آنها بنگریم که تنها از این رهگذر حدی برای آنها متصور است. «کُنْتَ... قَویمَ الطَّرائِقِ، کَریمَ الْخَلائِقِ، عَظیمَ السَّوابِقِ، شَریفَ النَّسَبِ، مُنیفَ الْحَسَبِ، رَفیعَ الْرُّتَبِ، کَثیرَ الْمَناقِبِ، مَحْمُودَ الضَّرائِبِ، جَزیلَ الْمَواهِبِ، حَلیمٌ رشیدٌ مُنیبٌ جَوادٌ عَلیمٌ اِمامٌ شَهیدٌ اَوّاهٌ حَبیبٌ مَهیبٌ؛28 تو اینچنین بودی ... بر راههای استوار گام مینهادی، در بین مردمان بخشنده و بزرگوار بودی، گذشتهای با عظمت، نسبی شریف، حسبی والا و رتبهای عالی داشتی. دارنده فضایل بسیار با سرشتهای ستایش شده و موهبتهای فراوان بودی و بردبار و کمال یافته، رو به سوی خدا کرده، بخشنده، دانا، راهبری شهید، زاری کننده و محبوب و دارای وقار بودی.»
در دل این همه بزرگی، صفات دیگری نیز یافت میشوند که از عهده این نوشتار کوتاه بیرون است.
8. دار دنیا
در فرهنگ زیارت ناحیه، نگاه حسین علیهالسلام به دنیا نیز کاویده میشود که به اختصار به پردازش این فراز نائل میشویم.
الف ـ گذرگاه، نه قرارگاه
بدیهی است که سنت حضرت رب بر حضور انسان در زمین تعلق گرفته است و این سرنوشتی است گریزناپذیر. امّا آنچه مهم است کوتاهی مدت قرار در این گذرگاه است، چه اینکه خداوند فرمود: «وَلَکُمْ فِی الاَْرْضِ مُسُتَقَرٌّ وَمَتاعٌ اِلی حینٍ»؛29 «زمین برای شما تا مدتی قرارگاه و وسیله بهرهبرداری خواهد بود.» از این رو دنیا پلی است برای عبور، نه قرارگاهی برای آسودن و غنودن. تعبیر رسا، کوتاه، شیوا و ارزشمند مولی الموحدین نیز بر همین محور میچرخد که: «الدُّنْیا، دارُ مَمَرٍّ لا دارُ مَقَرٍّ؛30 دنیا خانه گذر است، نه منزل قرار.»
سیمای حضرت سید الشهداء علیهالسلام در این عرصه چنین شناسانده میشود که: «زاهِداً فِی الدُّنْیا زُهْدَ الرّاحِلِ عَنْها؛31 در دنیا همچون آنانکه در آستانه کوچ از دنیا هستند زهد ورزیدی.»
ب ـ نگاهی وحشتزده
حسین علیهالسلام در قعر دره دنیا فرو نمیرود و بر دیوارهای نااستوار آن گام نمینهد. او از پدر آموخته است که: «مَثَلُ الدُّنْیا کَمَثَلِ الْحَیَّةِ لَیِّنٌ مَسُّها والسَّمُّ النّاقِعُ فی جَوْفِها یَهْوی اِلَیْهَا الْغَرُّ الْجاهِلُ وَیَحْذَرُها ذُو اللُّبِّ الْعاقِلُ؛32 دنیا چون ماری پوست نرم و سمّی است. نادان نیرنگ خورده به او میگراید و هوشمند عاقل از آن میپرهیزد.» از این رو در زیارت ناحیه خطاب به امام حسین علیهالسلام این ویژگی او را چنین بیان میکنیم: «ناظِراً اِلَیْها بِعَیْنِ الْمُسْتَوْحِشینَ مِنْها؛33 از دریچه نگاه وحشتزدگان به دنیا نگریستی.»
ج ـ بازداشت آرزوها
همگی ما طعم دنیا چشیدهایم و به روشنی آگاهیم که آرزو فرزند ماندگار دنیا است. تا دنیا باقی است، آرزو نیز از کنار مادر شیر مینوشد. امّا هر که سر بر آستان حسین میگذارد باید بداند که زهد و بینیازی، هر دو از پررنگترین رنگهای این مکتب است. و زهد به فرمایش مولای موحدان «کوتاه کردن آرزوست»34 و بینیازی یعنی ترک آرزو.35
در دانشگاه سید الشهداء مدرک شهادت داده میشود و در این راه میبایست واحدهای ایثار و نثار را گذراند. در کلاس مولایمان حسین علیهالسلام این فرهنگ رایج است که: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ»؛36 «هرگز به حقیقت نیکوکاری نمیرسید مگر اینکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید.» و این همه سخت با آرزو ـ این فرزند دنیا ـ ناسازگار است. پس باید همچون او بود که خطاب به او میگوئیم: «اَمالُکَ عَنْها مَکْفُوفَةٌ؛37 آرزوهایت از دنیا بازداشته شده است.»
د ـ زیورها
دنیا بسان نوعروسی است فریبنده و افسونگر، اگرچه متاعش ناپایدار است امّا بسا افراد در دوستیاش یکدل و پایدارند و در به فراموشی سپردن فنا پذیریش متحد. اگر چه زندگانیش کوتاه و ارزشش ناچیز است امّا زیورهایش چشمها را کم کور نکرده است و کم انسانها را در پی خویش خسته و درمانده نساخته است.38 و چه هشداری دارد کلام الهی در اینباره که: «زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ»؛39 «محبت شهوتها برای مردم زینت داده شده است.» مال و فرزند و زن و سیم همه زینتند امّا در این سیاه بازار اوهام فریاد علی علیهالسلام بلند است که «غُرّی غَیْری؛40 دیگری را فریب ده.» و حسین علیهالسلام که ادامه زندگانی او است، جز این نمیتواند باشد. پس او نیز همتش از زیورها و زینتهای دنیوی منصرف و به جهان باقی مایل است. «وَهِمَّتُکَ عَنْ زینَتِها مَصْرُوفَةٌ... وَرَغْبَتُکَ فِی الاْخِرَةِ مَعْرُوفَةٌ؛41 تلاشت از زیورهای دنیا بسوی دیگر بازگشته و گرایشت به سوی آخرت بر همگان روشن است.» از این رو در عاشورا زینتهای اجباری این دنیا را به درخت بیزوال «باقیات الصالحات» پیوند میزند که خداوند فرمود: «اَلْمالُ وَالْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَالْباقِیاتُ الصّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَخَیْرٌ اَمَلاً»؛42 مال و فرزندان زینت زندگی دنیا هستند و باقیات الصالحات ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخشتر است.»
حسین علیهالسلام میخواهد در همه آزمایشها سرافراز باشد و این نیز عرصه آزمایش است. «وَاعْلَمُوا اَنَّما اَمْوالُکُمْ وَاَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَاَنَّ اللّهَ عِنْدَهُ اَجْرٌ عَظیمٌ»؛43 «بدانید که اموال و اولاد شما وسیله آزمایش است؛ و پاداش عظیمی نزد خداست.»
ه ـ شادمانهها
در اندیشه سرور کربلائیان، دنیا محل شادمانههایی متضاد است. او در مکتب پدر آموخته است که دنیا هم مزرعه عذاب است و هم مزرعه نجات. این خانه میتواند پندآموز عبرت پذیران و زاد دهنده دوراندیشان باشد. دنیا سجدهگاه دوستان خدا، نمازگاه فرشتگان و فرودگاه کلام خداست. اینجا همان جا است که بایستی به تجارت با خدا رفت و نفس را نه به ثمن بخس بلکه ثمین فروخت. حسین علیهالسلام از شادمانههای دنیا اینچنین بهره میبرد: همدمی با بیت و محراب. «وَاَنْتَ... جَلیسُ الْبَیْتِ وَالْمِحْرابِ؛44 همدم با خانه و محراب هستی.» او راه عزلت و بریدگی از شهوتها و لذات را میجوید. چنانکه در زیارت ناحیه میخوانیم: «مَعْتَزِلٌ عَنِ اللَّذّاتِ وَالشَّهَوات؛45 تو از لذتها و شهوات بریدهای.» او بر شادمانههای غیرخدایی یکسره چشم برمیبندد، چنانکه میخوانیم: «وَاِلْحاظُکَ عَنْ بَهْجَتِها مَطْروفَةٌ؛46 توجهت از شادمانههای دنیایی بازداشته شده است.» و این بود حکایت حسین و دنیا.
9. لقبها
در اغلب زیارتها، سید شهیدان القاب خاصی را به خویشتن اختصاص داده است. این القاب را میتوان به سه دسته کلی تقسیم نمود. از جمله:
الف ـ لقبهای منزلتی:
این گونه القاب و توصیفات بیشتر ناظر به مقامشناسی و منزلتیابی حضرت در خصوص عصمت و امامت است. از این رو میتوان این جملات یا واژهها را به عنوان مباحث کلامی زیارت، مورد شناسایی قرار داد. «اَلسَّلامُ عَلی خامِسِ اَصْحابِ اَهْلِ الْکَساءِ؛47 سلام بر پنجمین نفر از اصحاب کساء.» یا «اَلسَّلامُ عَلی حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمینَ؛48 سلام بر حجت پروردگار جهانیان.»
ب ـ لقبهای جهادی:
این گونه لقبها بر جنبههای حماسی تأکید مینمایند و کنایهای از شجاعت و سلحشوری مولا میباشند، مانند: «اَلسَّلامُ عَلی یَعْسُوبِ الدِّینِ؛49 سلام بر رئیس بزرگ (پادشاه) دین.» پردازش واژگان در این موارد به گونهای است که به زیبائی شخصیت حماسی سالار کربلا را به نمایش میگذارد. همچنین از آنجا که این گونه القاب در کنار لقبهای شهادتی و غمانگیز به کار میرود، فضایی متعادل و واقعی را فرا روی زائر باز مینماید.
ج ـ لقبهای شهادتی:
این لقبها ناظر به زوایای گوناگونی هستند، امّا همگی در محور شهادت مظلومانه شریکند. مانند: «السَّلامُ عَلی غَریبِ الْغُرَباءِ؛50 سلام بر غریب غریبان.» که به تنهاییِ آن حضرت در هنگام جهاد و شهادت اشاره دارد و یا «اَلسَّلامُ عَلی شَهیدِ الشُّهَداءِ؛51 سلام بر شهید شهیدان.» یا «اَکْرَمُ الْمُسْتَشْهَدینَ؛52 بزرگوارترین شهیدان.» که هر دو بر جایگاه شهادتی حضرت نظر دارند. در این میان برخی لقبها در عین آنکه اشارهای کنایهآمیز به شهادت دارند، منزلت حضرت را پس از شهادت به بیان مینشینند. مانند: «السَّلامُ عَلی صاحِبِ الْقُبَّةِ السّامِیَةِ؛53 سلام بر صاحب بارگاه عالی رتبه.»
البته در این مجال اندک نمیتوان بر بسیاری از القاب با تأمل نگریست، امّا بیگمان شرط ادب و کمال آن است که معرفت جویان در این راه نیز گامی نهند، که بیتردید هرکدام دفتری مستقل میطلبد و پژوهشی ژرف. از این رو نوشتار ما با توجه به تکلیف اختصار از بسیاری بحثها میگذرد، به امید آنکه رهپویان دیگر در این وسعت پرنشاط و طراوت خوشهای از گلهای حسینی بر چینند. و ما از باب تیمن و عرض ادب دو شکوفه سلام را از باغ پرریحان زیارت ناحیه بر آن صاحب شافی عرضه میداریم: «السَّلامُ عَلی مَنْ جَعَلَ اللّهُ الشِّفاءَ فی تُرْبَتِهِ، السَّلامُ عَلی مَنِ الاِْجابَةُ تَحْتَ قُبَّتِهِ؛54 سلام بر آن کس که خداوند در تربتش شفا را قرار داد. و سلام بر آن کس که اجابت [خواستهها[ در بارگاه اوست.»
پاورقیها:
1. خربوطلی، انقلابهای اسلامی، ترجمه عبد الصاحب یادگاری، ص73، به نقل از پیامدهای اجتماعی نهضت حسینی، شمس اللّه مریجی، معرفت، شماره 59، ص36.
2. کامل الزیارات، ص237، ح354.
3. بحارالانوار، ج98، ص328.
4. زیارت ناحیه مقدسه، ص14.
5. شعراء/164.
6. انبیاء/73.
7. العوالم العلوم، ص178.
8. احزاب/39.
9. حیاة الامام الحسین بن علی، دراسة و تحلیل، ج2، ص264.
10. آل عمران/21.
11. نحل/36.
12. مفاتیح الجنان، زیارت اربعین.
13. جمعه/2.
14. زیارت ناحیه مقدسه، ص20.
15. همان، ص22.
16. همان، ص22.
17. همان، ص30، جهت اطلاع بیشتر نک: بحارالانوار، ج44، ص188. هرچند در این مورد از جبرئیل نام برده شده است نه میکائیل.
18. زیارت ناحیه، ص38.
19. همان، ص 42.
20. همان، ص38.
21. همان، ص42 و 44.
22. همان، ص30.
23. ص/82 ـ 83.
24. توبه/111.
26. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص402.
27. زیارت ناحیه، ص28.
28. همان، ص42.
29. بقره/36.
30. نهج البلاغه، حکمت 133، ص656.
31. زیارت ناحیه، ص44.
32. نهج البلاغه، حکمت 119، ص653.
33. زیارت ناحیه، ص44.
34. «اَلزِّهادَةُ قَصْرُ الاَْمَلِ». (نهج البلاغه، خطبه 81، ص128.)
35. «اَشْرَفُ الْغِنی تَرْکُ الْمُنی؛ بالاترین بینیازی ترک آرزوهاست.» (نهج البلاغه، حکمت 34، ص630.)
36. آل عمران/92.
37. زیارت ناحیه، ص44.
38. با استفاده از حکمت 77 نهج البلاغه، ص638.
39. آل عمران/14.
40. نهج البلاغه، حکمت 77، ص638.
41. زیارت ناحیه، ص44.
42. کهف/46.
43. انفال/28.
44. زیارت ناحیه، ص44.
45. همان، ص44.
46. همان، ص44.
47. زیارت ناحیه، ص22.
48. همان، ص26.
49. همان، ص24.
50. همان، ص22. (غریب = دور از وطن)
51. همان، ص22.
52. همان، ص62.
53. همان، ص30.
54. همان، ص20.