سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

1- ابن اعثم گوید:

شبى حسین از خانه اش بیرون شد و کنار قبر جدش آمد و گفت : سلام بر تو اى رسول خدا! من حسین بن ‏فاطمه ام ؛ فرزند تو و پسر فرزند تو و نواده تو و آن وزنه اى که در امت خویش بر جاى گذاشتى . اى پیامبر خدا! ‏بر آنان گواه باش که مرا یارى نکردند و تباهم ساختند و حرمت مرا نگه نداشتند. این شکایت من به محضر توست ‏تا روزى که دیدارت کنم . درود خدا بر تو باد!

آنگاه به نماز ایستاد و پیوسته در رکوع و سجود بود.1

‏2 - طبرى گوید:

ابو مخنف با سند خویش از ابو سعید مقبر نقل کرده است : به حسین نگریستم که وارد مسجد مدینه مى شد ‏و پیاده بود و به دو نفر تکیه داده بود، گاهى به این و گاهى به آن و این شعر یزید بن مفرغ را مى خواند:

سپیده دمان ، ستوران را نرمانم و مرا یزید نخوانند، آن روز که از روى ترس ، دست در دست ستم بگذارم ، در ‏حالى که مرگها در کمین منند تا تنها بمانم .

گوید: پیش خود گفتم : به خدا قسم تمثل جستن او به این دو بیت ، بى هدف نیست . دو روز نگذشت که خبر ‏رسید به مکه رفته است.2

بقیه در ادامه مطلب

بار دوم ، کنار قبر پیامبر  

‏3 - ابن عثم نوشته است :

سحرگاه امام حسین به خانه اش برگشت . شب دوم باز هم به زیارت قبر پیامبر رفت . دو رکعت نماز خواند. پس ‏از نماز چنین مى گفت :

خداوندا! این قبر پیامبرت محمد است . من هم پسر دختر محمدم . کارى پیش آمده است که مى دانى . خدایا! ‏من معروف را دوست دارم و از منکر بیزارم . اى خداى با جلالت و احترام ! به حق این قبر و صاحبش از تو مى ‏خواهم آنچه رضاى تو در آن است برایم برگزینى .

امام حسین در ‏عـالم رؤیا رسول خـدا را مشاهده کرد که گروهى از فرشتگان اطرافـش را گـرفـتـه اند و بسوى او مـى آید تـا ‏مقابل حسین رسید و او را در برگرفت و میان دو چشمش را بوسید و فرمود: ‏«حبیبم حسین گویا مى بینم بهمین زودى در خونت غوطه ور مى شوى، و گروهى از امتم تـرا در زمـین کربلا ‏مـى کشند، و در حالیکه تشنه اى، از آب هم مضایقه مى کنند و با این حال امـید شفاعت مرا دارند بخدا ‏سوگند در روز قیامت آنها در پیشگاه خدا هیچ بهره اى ندارند.»

رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در خواب حسین (علیه السلام)

امـام حسین پـس از وداع با قبر رسول خدا سر را روى قبر گذاشت و گریست ، تا نزدیک صبح بخـواب رفـت در ‏عـالم رؤیا رسول خـدا را مشاهده کرد که گروهى از فرشتگان اطرافـش را گـرفـتـه اند و بسوى او مـى آید تـا ‏مقابل حسین رسید و او را در برگرفت و میان دو چشمش را بوسید و فرمود:

‏«حبیبم حسین گویا مى بینم بهمین زودى در خونت غوطه ور مى شوى، و گروهى از امتم تـرا در زمـین کربلا ‏مـى کشند، و در حالیکه تشنه اى، از آب هم مضایقه مى کنند و با این حال امـید شفاعت مرا دارند بخدا ‏سوگند در روز قیامت آنها در پیشگاه خدا هیچ بهره اى ندارند.» 

‏«اى حبیب من حسین جان پدر و مادر و برادرت نزد منند و در اشتیاق دیدار تو و براى تو در بهشت درجاتى است ‏که هرگز به آنها نمى رسى مگر با شهادت» 

امـام حسین در خواب به جدش عرض مى کند: یا جداه نیازى به ماندن در دنیا ندارم مرا با خود ببر و در منزل خود ‏جاى ده .

رسول خـدا مـى فرماید: تو ناگزیرى که در دنیا باشى تا شربت شهادت را بنوشى همـانا خـدا براى تـو ثـواب ‏بزرگى رقم زده است پس تو با پدر و برادر و عمویت و عموى پدرت در روز قیامت یکجا و با هم محشور مى شوید ‏تا وارد بهشت شوید، حسین علیه السلام وحشت زده از خواب بیدار شد و برایش یقین شد که حتما کشته ‏خواهد شد، بستگان خود را جمع کرد و خوابش را براى آنان بیان کرد همگى محزون و مغموم شدند و گریستند ‏بطوریکه در شرق و غرب عالم کسى مانند آنها غمگین و گریان نبود.3

پی نوشت ها:‏

‏1- همان ، ص 19.

‏2- تاریخ طبرى ، ج 3، ص 271.

‏3- بحارج 44 ص 328 - حیاة الامام الحسین ج 2/ص 259 - ینابیع الموده ص 334.‏


[ دوشنبه 90/9/7 ] [ 3:48 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????