سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

شیخ مفید (ره) فرموده که آن حضرت را شش فرزند بود؛ چهار تن از ایشان پسران بودند:
1- علیّ بن الحسین الأکبر* و کُنیَتِ او ابو محمّد است و مادرش شاه زنان دختر کسری? [= خسرو] یَزدجرد [= یزدگرد سوّم؛ پادشاه مخلوع ایران ساسانی] است.
[*شیخ مفید، لقب اکبر را به حضرت امام سجّاد (ع) داده و لقب اصغر را به جَناب علیّ اکبر(ع) شهید کربلا و در مورد علیّ اصغر(ع)، نام او را عبدالله میداند و لقب اصغر هم به او نمیدهد؛ و این ثبت شیخ مفید خِلاف مشهور مورّخین و بلکه خِلاف ثبت مُتواتِر تواریخ شیعه و سُنّی است و نباید به آن اعتناء نمود؛ زیرا در کتب و رسالات شیخ مفید، اقوال نامعتبر و عاری از تحقیق، بسیار است؛ هرچند او حقّ بزرگی بر ما شیعه امامیّه دارد – رضوانُ اللهِ علَیه].
2- علیّ بن الحسین الأصغر، معروف به علیّ اکبر(!)(ع)، که در کربلا با پدرش شهید شد، بشرحی که ذکر شد و مادرش لَیلی? دختر ابی مُرَّةَ بنِ عُروَةَ بنِ مسعود ثَقَفیّة است.
3- جعفر بن الحسین(ع) است و مادر او زنی از قبیله قُضاعَة است و او در حیات پدر وفات یافت و اولادی نداشت.
4- عبد الله [بن الحسین] [الرَّضیع= شیرخواره؛ یا: علیّ بن الحسین الأصغر، بنا بر مشهور و مُتواتِر نزد اهل تاریخ]؛ و او نیز در کربلا در کنار پدر بزخم تیری [از حرمل? لعین] شهید گشت، چنانکه گذشت.
*امّا دختران: یکی سُکَینَة است که مادر او رَباب دختر اِمرِءِ القَیس است، و این رَباب نیز مادر عبدالله بن الحُسَین [= علیّ اصغر – ع] است؛ و دختر دیگر، فاطمه نام داشت و مادر او اُمّ اسحاق دختر طلحة بن عُبَید الله تَیمیَّة است. اِنتَهی? [ارشاد شیخ مفید، 2/135].
و مختار شیخ مفید را جمعی دیگر اختیار کرده اند؛ لکن سیّد سجّاد (ع) را «علیّ اَوسَط» تعبیر کرده اند، و علیّ بن الحسین الشّهید(ع) را «علیّ اکبر»؛ و ابن خَشّاب و ابن شهرآشوب، پسران آن حضرت را شش تن شمار کرده اند به زیادتی محمبد و علیّ اصغر؛ و بر دو دختر آنحضرت، زَینَب [نامی] را نیز افزوده اند که مجموع، نُه تن بشمار میرود [مَناقِب، ابن شهرآشوب، 4/85].
و شیخ علیّ بن عیسی الإربِلیّ در «کَشفُ الغُمَّة» [= بر طرف سازی ابهام] از کمال الدّین بن طلحة، اولاد آنجَناب را ده تن شمار کرده است؛ نُه تنِ او را اسم برده مثل ابن شهرآشوب، و دختر چهارم را نام نبرده؛ بهرحال، بیان شهادت دو پسران آنحضرت در طَفّ [= دشت کربلا] در سابق به شرح رفت؛ و حال حضرت سَیّد سجّاد(ع) بعد از این بیاید اِن شاءَ اللهُ تعالی?.
و امّا آنکه آنحضرت بزرگتر از علیّ اکبر بوده – چنانکه شیخ مفید فرموده – یا آنکه کوچکتر بوده – چنانکه ابن ادریس و جمعی از اهل تاریخ [مشهور ایشان]، بدان اعتقاد دارند – ما در این باب در کتاب «نَفَسُ المَهمُوم» [= آه شخص غمزده] بیان مطلب نمودیم؛ دیگر به تَکرار نپردازیم.
و در باب چهارم، در بیان شرح اولاد حضرت امام حسن(ع) ذکر شد که حضرت امام حسین(ع) دختر خود فاطمه را با برادر زاده خود حَسَن مُثَنّی? عقد بست و فاطمه از حسن مثنّی، عبدالله محض و ابراهیم غَمْر و حسن مُثلَّث* را آورد، و شرح حال ایشان مذکور شد.
[*از نسل حَسَن مثلَّث در عهد ما، میتوان به خاندان هاشمی پادشاهان اُردُن اشاره کرد؛ که اغلب باطناً شیعه اند ولی تظاهر به تَسَنُّن میکنند – ویراستار].
و فاطمه (ع) در تقوی? و کمال و فضائل و جمال، نظیر و عَدیلی نداشت و او را «حورُ العین» می نامیدند. در سال 117 هجری در مدینه وفات یافت و خواهرش جَناب سُکَینَة (ع) هم در آن سال در مدینه به رحمت ایزدی پیوست و نام حضرت سکینه، آمِنَة یا اُمَیمَة بودهف مادرش رَباب او را به سُکَینَة ملقَّب ساخت. و سکینه بی بی زنها و عقیله [= بانوی خردمند] قریش بوده، با حَصافَت [= استحکام و استواری] عقل و اِصابت رأی. گویند او افصح و اعلم مردم بوده به زبان عرب و علم و شعر و فضل و ادب؛ و از برای او قضایای کثیره است.
و نقل شده که چون آن مُخَدَّرَة [ = بانوی نجیبه و بزرگوار] وفات کرد، حرکت جنازه اش تأخیر افتاد، بجهت آنکه خالد بن عبد المَلِک (حاکم مدینه) گفته بود حرکت ندهید جنازه را تا من بیایم؛ چون دیر آمد، سی دینار بهای کافور دادند و بر بدن مبارکش نثار کردند. و ابوالفرج [اصفهانی – زیدی مذهب] گفته که حرکت جنازه از شب تا صَباح تأخیر افتاد. و محمّد بن عبدالله «نفس زکیّة» چهارصد دینار عطّاری را داد و عِطر و عود خرید و در پیرامون سریر [= تخت] سکینه در مِجمَرها [= آتشدانها، بخوردانها] بگذاشت و سوزانید. و نیز ابوالفرج از حضرت سُکَینه روایت کرده که فرمود: پدرم با عمّ من حسن(ع) در حقّ من و مادرم رَباب چنین فرمود:

لَعَمرُکَ اِنَّنی لَاُحِبُّ داراً -
تَکُونُ بِهَا السُّکَینَةُ و الرَّبابُ
اُحِبُّهُما و اَبذِلُ جُلَّ مالی
وَ لَیسَ لِعاتِبٍ عِندی عِتابٌ
[= به جان تو سوگند که هرآینه من دوست دارم منزلی را-
که در آن باشند سُکَینه و رَباب؛
من آندو را دوست دارم و می بخشم بیشتر اموالم را؛
و نزد من، برای کسی این حقّ نیست که مرا عِتاب و سرزنش کند].س.
[مَقاتِلُ الطّالبیّین، ابوالفرج اصفهانی، ص94؛ الأغانی، تألیف همو، 14/163].
سِبط [= نوه] ابن الجَوزی [حنبلی مذهب] از سُفیان ثَوری نقل کرده که وقتی علیّ بن الحسین [امام سجّاد] (ع) بقصد حجّ یا عُمرَة از مدینه به مکّه حرکت فرمود، حضرت سُکَینَة(ع) سفره زادی برای آنحضرت تهیّه کرد که هزار دِرَم خرج آن کرده بود و برای آنحضرت فرستاد؛ و چون آنحضرت از حَرَّ? مدینه - که سنگستانی [داغ و حارّ] است معروف – بیرون شد، آن سفره را به فقراء و مَساکین تقسیم نمود [تذکرة الخواصّ، سِبط ابن الجَوزی، ص294].


[ دوشنبه 90/9/7 ] [ 4:37 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????