یکی «شهربانو» یا «شاه زنان» است که والده ماجده حضرت امام زَین العابدین(ع) است که بعد از این [یعنی در احوال امام سجّاد ع] اشاره بحال او خواهد شد.
و دیگر، رَباب دختر اِمرِئِ القَیس* است که مادر حضرت سُکَینه (ع) بوده، و حضرت سیّد الشهداء(ع) تعلّق و رعایت تمامی از وی داشت.
[* تذکّر: املاء لفظ اِمرُء بر سه گونه است: در حالت رفع، اِمرُؤ نویسند؛ در نصب، اِمرَأ؛ و در جَرّ، اِمرِئ؛ و جایز است که در هر سه حالت، اِمرء – به همزه بدون پایه – نویسند - ویراستار].س.
در «یَنابیعُ المَوَدَّة» [= چشمه های دوستی] (3/9) است که: اِمرُؤُ القَیس را سه دختر بوده؛ یکی را حضرت امیرالمؤمنین(ع) تزویج فرموده؛ و یکی را حضرت امام حسن(ع) و سوّمی را حضرت امام حسین(ع).
و این زن همانست که حضرت سیّد الشهداء(ع) در حقّ او فرمود اشعار معروفه را؛ و بعد از شهادت آنحضرت، اشراف قریش او را خواستگاری کردند، او اجابت نکرد و جواب گفت که: بعد از مُواصَلَت با پیغمبر(ص) با کس دیگر مواصلت نکنم و بعد از امام حسین (ع) شوهر دیگر نمیخواهیم؛ و در مجلس ابن زیاد (لَعَنََهُ اللهُ) چون نگاه این زن بر سر مقدّس شوهرش افتاد، بیتاب شده و آن سر مبارک را گرفت و بوسید و در کنار خود نهاد و نوحه سرائی کرد و گفت:
واحُسَینا! فَلا نَسِیتُ حُسَیناً
اَقْصَدَتْهُ اَسِنَّةُ الأعداءِ
[= وای ای حسین! هرگز فراموش نکنم حسین را؛
سرنیزه های دشمنان او را هدف گرفتند]
غادَرُوهُ بِکَربَلاءَ صَریعاً
لا سَقَی اللهُ جانِبَی کَربلاءَ
[= به او خیانت کردند و او را در کربلا تنها گذاشتند درحالیکه بدنش بر خاک افتاده بود؛
که خدا هرگز سیراب نسازد دو جانب دشت کربلا را (از آب شریع? فُرات)].س.
و در تواریخ مسطور است که بعد از واقعه کربلا یک سال زیاده زنده نماند و لایَزال [=همواره] در گریه و سوگواری گذرانید و از آفتاب به سایه نیامد. گویا بعد از آنکه بچشم خود دیده بود که بدن مطهَّر حضرت امام حسین(ع) را برهنه مقابل آفتاب انداخته اند، با خود قرار داد و معاهده کرد که دیگر در سایه زیست نکند. و ابن اثیر [سُنّی مذهب] در «کامل [التّاریخ]» (4/88) گفته که: گفته شده رَباب مدّت یکسال بر سر قبر حضرت امام حسین(ع) اقامت جُست؛ پس از آن به مدینه عَود [= بازگشت] کرد و از اَسَف و حُزن، وفات کرد.
فقیر گوید که: در احوال حسن مُثَنّی? دانستی که زوجه او فاطمه بِنت الحسین(ع) نیز یکسال بر سر قبر او اقامت جُست و به سوگواری و عبادت مشغول شد؛ بعد از آن مدّت، بخانه منتقل شد.
و دیگر از زوجات آنحضرت، لَیلی? بِنت اَبی مُرَّةَ بن عُروَةَ بن مسعود ثَقَفیّة است که مادرش مَیمونَة بنت ابی سُفیان بوده و او والده ماجِدَه جَناب علیّ اکبر(ع) است؛ و جناب علی اکبر(ع) هاشمی است از طرف پدر؛ و از طرف مادر به طائفه ثَقیف و اُمَیَّة قَرابَت دارد و بهمین ملاحظه معاویه (لَعَنَهُ اللهُ) گفته که: از برای خِلافت، علیّ اکبر سزاوارتر است، که جدّش رسول خدا (ص) است و جامعست شَجاعَت بنی هاشم و سَخاوَت بنی اُمَیَّة (!) و حُسن منظر و فخر و فَخامَت [= بزرگمنشی] ثقیف را. و در مَقاتِل و کتب معتبره ذکری از بودن لَیلی? در کربلا یا کوفه یا شام نیست و اگر بود البتّه شیعه آل ابی سُفیان و اهل شام رعایت او را بملاحظه نسبت او با امامشان [ابو سفیان] می نمودند؛ پس بعض عبارات اهل منبر را در حقّ لَیلی? و حال او در کربلا و غیره وَقعی [= ارزشی] نباشد.
و دیگر از زوجات حضرت سیّد الشهداء(ع) زنی بوده که نام او معلوم نیست و در کربلا همراه بوده و بعد از شهادت اسیر شده و حامله بوده و هنگامیکه اهل بیت(ع) را از کوفه به شام میبردند، در نزدیکی حَلَب، به جَبَل جَوشَن، طفل خود را سِقط کرد ...