2. پیوند عاطفی
« چشم گریان، چشمه ی فیض خداست». گریستن بر اباعبدالله الحسین ثواب بسیار دارد. فرشتگان، پیامبران، زمین و آسمان، حیوانات صحرا و دریا هم بر عزای حسین گریسته اند.(1)
اشک ریختن، نشانه ی پیوند قلبی با اهل بیت و سیدالشهدا است. اشک، دل را سیراب می کند، عطش روح را برطرف می سازد و حاصل محبتی است که نسبت به اهل بیت حاصل می شود. همدلی و هماهنگی روحی با ائمه ایجاب می کند که در شادی آنان شاد و در غمشان محزون باشیم. این نشانه شیعه است که « یفرحون بفرحنا و یحزنون لحزننا...»(2). قلبی که مهر حسین را داشته باشد، بی شک به یاد مظلومیت و شهادت او می گرید. اشک، زبان دل و شاهد عشق است.
گریستن در سوگ شهدای کربلا، تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیه ی فکری و روحی با این مکتب است و اشک ریختن، نوعی
امضا کردن پیمان و قرارداد مودت با سیدالشهداست. ائمه شیعه، گریستن بر مظلومیت اهل بیت و عزای حسینی را تأکید کرده و شهادت اشک را بر صداقت عشق، پذیرفته اند. امام صادق فرموده است:«نزد هرکس که ما یاد شویم و چشمانش اشک آلود شود، حتی اگر به اندازه ی بال مگسی باشد، خداوند گناهانش را می بخشاید، هرچند چون کف دریا فراوان باشد».(3)
دستور امامان به گریستن بر امام حسین بسیار اکید است؛ ضمن اینکه این همه فضیلت که برای گریه بر حسین بیان شده است و بیان این موضوع که اشک چشم، آتش دوزخ را فرو می نشاند و غمگین شدن در سوگ شهیدان کربلا ایمنی از عذاب است، در صورتی است که گناه و فسق و آلودگی انسان در حدی نباشد که مانع رسیدن این فیض الهی گردد.
اشکی که مبین پیوند عاطفی و رابطه مکتبی و اتصال روحی با راه و فکر و خط ائمه و سیدالشهداست، حتماً زمینه ساز پرهیز از گناه می گردد؛ به تعبیر شهید مطهری:« گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت اوست... امام حسین به واسطه شخصیت عالیقدرش، به واسطه شهادت قهرمانانه اش، مالک قلب ها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر کسانی که بر این مخزن عظیم و گرانقدر احساسی و روحی گمارده شدند( سخنرانان مذهبی) بتوانند از این مخزن عظیم در جهت هم شکل کردن و همرنگ کردن و هم احساس کردن روح ها با روح عظیم حسینی بهره برداری صحیح کنند، جهانی اصلاح خواهد شد»(4)؛ پس مهم، شناخت فلسفه ی گریه در راستای احیای عاشورا و زنده نگهداشتن مراسم
حسینی و فرهنگ کربلاست؛ نه گناه کردن و آلودگی، به امید پاک شدن با چند قطره اشک! معلوم نیست که دل و جان آلوده، آن همسویی را با امام داشته باشد که با یاد مصائبش گریه کند.
گریه در فرهنگ عاشورا، سلاح همیشه برانی است که فریاد اعتراض به ستمگران را دارد.« اشک» زبان دل است و گریه، فریاد عصر مظلومیت. رسالت اشک نیز پاسداری از « خون شهید» است.
امام خمینی فرمود:« هر مکتبی، تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش توی سر و سینه زن نباشد، حفظ نمی شود...»(5). « گریه کردن بر شهید، زنده نگهداشتن نهضت است»(6) « گریه کردن بر عزای امام حسین، زنده نگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همین معنی است که یک جمعیت کمی در مقابل یک امپراتور بزرگ ایستاد... . آنها از همین گریه ها می ترسند؛ برای اینکه گریه ای است که گریه بر مظلوم است، فریاد مقابل ظالم است».
امروز هم اشک و گریه رابط ما با حسین است و ما با شوری اشک هایمان، سر سفره محبت سیدالشهدا نشسته ایم و نمک پرورده اباعبدالله هستیم؛ از این رو، این مهر با شیر مادر در جان ما وارد شده و با جان هم به در می شود.
3. پایداری و استقامت
ایستادگیف مقاومت و پایداری، مقابله با عواملی که انسان را از تلاش در راه
هدف باز می دارد، تحمل سختی ها و ناگواری ها به خاطر پیروز شدن و انجام وظیفه. در حادثه کربلا، زیباترین جلوه های صبر و پایداری در راه عقیده و تحمل مشکلات مبارزه ترسیم شده و سبب ماندگاری و جاودانگی آن حماسه و پیروزی ابدی آن گروه اندک بر دشمنان انبوه شده است؛ همانگونه که قرآن کریم می فرماید:« کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله و الله مع الصابرین»(7)، در حماسه عاشورا، « صبر» هم در گفتارها و شعارها و هم در عمل ها و رفتارها مشهود است، هم در شخص سیدالشهداء و هم در عترت و یاران صبور و وفادارش؛ چه اینکه یاران آن حضرت نیز همانگونه بودند که او می خواست. در میدان « صبر»، پایدار ماندند و بر تشنگی، محاصره، هجوم دشمن، کمی یاران و شهادت همرزمان مقاومت کردند و از خوشحالی در پوست خود نگنجیدند؛ حتی بعضی شان روز عاشورا خوشحالی و شوخی می کردند و می گفتند: میان ما و بهشت، جز ساعتی جنگ و تحمل ضربت تیغ ها و نیزه ها و تیرها نیست و پس از آن، بهشت جاودان الهی است. اباعبدالله نیز آنان را چنان بارآورده و تعلیم داده بود که پایداری را پل عبور به بهشت بدانند.
خود امام بر کشته شدن و داغ فرزندان و یاران صبر کرد، خواهر صبورش زینب صبورانه بار این حماسه ی خونین را به دوش کشید و لحظه لحظه حوادث کربلا، جلوه های مقاومت و پایداری بود؛ حتی آخرین کلمات سیدالشهدا نیز در قتلگاه که بر زمین افتاده و با پروردگارش مناجات می کرد، حاکی از همین روحیه بود:« صبراً علی قضائک».
تمام مصیبت ها، خسارات، کشتار فجیع کودکان و زنان، غارت اموال،
تجاوز به ناموس و ... که در زمان مبارزه و جنگ تحمیلی و محاصره ی اقتصادی ابرقدرت ها بر مردم انقلابی ایران اتفاق افتاد، واقعاً سنگین و غیرقابل تحمل بود؛ ولی تنها با پیروی و تبعیت از اهل بیت و به ویژه قیام امام حسین و با امید به لطف و رحمت الهی بود که تمامی مشکلات را پذیرا شدند و هر سال بر استقامت و صبر و بردباری آنها افزوده شد و با عزمی آهنین در برابر مصائب همچنان ایستادگی می کنند.
4. نماز
سعید بن عبدالله، از اصحاب شهید امام حسین بود که روز عاشورا، پیکر خود را سپر تیرهای دشمن ساخت تا امام حسین نمازش را بخواند، علاوه بر زخم شمشیرها و نیزه هایی که بر بدن داشت، سیزده تیر هم بر پیکرش نشسته بود که بر زمین افتاد و شهید شد.(8)
خود اباعبدالله را نیز می توان سرسلسله ی شهیدان نماز دانست؛ چرا که برای احیای دین و نماز و امر به معروف و نهی از منکر شهید شد و قیامش، « اقامه نماز» بود( اشهد انک قد اقمت اصلاة...)؛ چه اینکه حضرت شب عاشورا را نیز برای نماز و قرائت قرآن از سپاه دشمن مهلت خواست؛ ظهر عاشورا هم در آن میدان خون و شهادت به نماز اول وقت ایستاد.به ابوثمامه صائدی نیز- که هنگام ظهر عاشورا، اذان وقت را به یاد سیدالشهدا گفت و همراه آن حضرت آخرین نماز را خواند- « شهید نماز» گفته اند.
انقلاب اسلامی چه در دوران مبارزه و خفقان رژیم شاهنشاهی و چه بعد
از آن، نماز را سرلوحه ی امور خود قرار داد و نماز جمعه ها و نماز جماعت را در کلیه ی شهرها احیا نمود. در مدارس، آموزشگاه ها، دبیرستان ها، دانشگاه ها، ادارات، کارخانجات، مساجد، حسینیه ها، فرودگاه ها، ترمینال های مسافربری، بیمارستان ها و ... نماز جماعت رونق پیدا کرد. نماز به عنوان ستون دین اسلام در کلیه زوایای زندگی مردم نقش مهمی پیدا کرد. باید توجه داشت همه ی اینها با رهبری امام خمینی و تأسی مردم و مسئولان از او به منصه ی ظهور رسید.
5. شهامت و شجاعت
دلاوری و بی باکی برای مقابله با دشمن و نهراسیدن از خطرها و اقدام های دشوار، یکی از بهترین ملکات اخلاقی است که در حسین بن علی و یاران شهیدش و اسیران آزادی بخش جلوه گر بود. ریشه ی روح حماسی در میدان های نبرد، خصلت های فرد و زمینه های تربیتی اوست. وراثت خانوادگی نیز در شجاع بودن افراد مؤثر است.
قیام کربلا از نخستین مراحلش تا پایان آن، صحنه های بروز شجاعت بود. قاطعیتی که امام حسین در ابراز مخالفت با یزید و امتناع از بیعت داشت، تصمیم به حرکت به سوی کوفه و مبارزه با یزیدیان، متزلزل نشدن روحیه از شنیدن اخبار و اوضاع داخل کوفه، اعلام آمادگی برای نثار خون در راه احیای دین، نهراسیدن از انبوه سپاهی که آن حضرت را در کربلا محاصره کردند، قیام افتخارآفرین مسلم بن عقیل در کوفه، رسوا ساختن امویان توسط قیس بن مسهر در حضور والی کوفه و عامه ی مردم، رزم آوری های سلحشورانه و بی نظیر امام حسین و سربازان و خاندانش، جنگ نمایان
عباس و علی اکبر و قاسم و یکایک اولاد علی و فرزندان عقیل، خطبه های زینب و حضرت سجاد در کوفه و شام و ... صدها صحنه ی حماسی، همه جلوه هایی از شجاعت است که از الفبای « فرهنگ عاشورا» است. خاندان پیامبر در شجاعت و قوت قلب و دلیری نمونه بودند و آنچه در دلشان نبود، هراس از دشمن بود. میدان های جنگ در زمان رسول خدا و پس از او در جنگ های جمل، صفین و نهروان، نشان دهنده ی شجاعت آل علی است.
امام سجاد در خطبه ی خویش در کاخ یزید، شجاعت را از جمله خصلت های برجسته ای برشمرد که خداوند به آن دودمان بخشیده است:« اعطینا العلم و الحلم و السماحة و الفصاحة و الشجاعة...»(9). این شجاعت، هم در گفتار و زبان آوری بود، هم در مواجهه با خصم و نبرد با دشمن و یک تنه به دریای سپاه تاختن و هم در تحمل مصائب و شداید و خود را نباختن و خواری نپذیرفتن؛ شجاعت حسین و یارانش را دوست و دشمن ستوده اند.
آنچه بی شک ثابت است و غیرقابل انکار، شجاعت شگفت آن فداییان راه خداست. پیروان نهضت و خط عاشورا نیز درس شجاعت را از کربلا آموخته اند و از دشمن، هرچند قوی و مجهز و مسلح باشد، بیمی به دل راه نمی دهند.
شهامت نیروهای بسیجی در سال های دفاع مقدس در جبهه های ایران، الهام گرفته از عاشوراست. حسین! ای درس آموز شجاعت، بسیجی از تو آموزد شهامت؛ به روی سینه و پشت رزمنده ی بسیجی نوشته: یا زیارت، یا شهادت.
پینوشتها:
*عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور.
1.سفینة البحار؛ ج 1، ص 97 و بحارالانوار؛ ج 45، ص 220 به بعد.
2. میزان الحکمه؛ ج 5، ص 233.
3. وسائل الشیعه؛ ج 10، ص 391.
4. شهید( ضمیمه قیام و انقلاب مهدی)؛ ص 124-125.
5.صحیفه نور؛ ج 8، ص 70.
6. همان؛ ج 10، ص 31.
7.بقره: 249.
8.شیخ مفید؛ اوائل المقالات ( چاپ کنگره شیخ مفید)؛ ص 114.
9.بحارالانوار؛ ج 45، صص 138 و 174