2-1. اعتقاد به معاد و غایت مداری
نهضت امام علیه السلام یک نهضت ابتر و نامشخص نیست؛ نهضتی است برخوردار از مبدأ معین و مشخص و پررنگ و نیز برخوردار از عاقبت و نهایت اندیشی مطمئن و مؤثر به نام معاد و بهشت و جهنم؛ در واقع جهان، یعنی حضرت و در نوع خود کامل است.
در واقع توجه به معاد و آخرت در ژرفای جان آنان خانه کرده و در حرکات و سخنان شان موج می زند و در جهت تسکین و تحمل مصیبت ها بهترین کمک هاست. حضرت خطاب به خواهرش شمس طالعه، زینب کبری فرمود:« خواهرم! خدا را در نظر داشته باش. بدان که همه ی زمینیان می میرند. آسمانیان هم نمی مانند؛ هرچیزی جز خدا که آفریدگار هستی است، از بین رفتنی است. خداوند همگان را دوباره برمی انگیزد».(1)
سخن از رجوع به محضر ربوبی، لحظه ای در جان و زبان سیدالشهداء و یارانش قطع نمی شود. به فراوانی می فرمود: انا لله و انا الیه راجعون.
در پاسخ به فرزند رشیدش، شبه پیامبر(ص)، علی اکبر علیه السلام که سؤال فرمود:« آیا ما بر حق نیستیم؟ گفت: بله! سوگند به آن که رجوع بندگان به سوی اوست...»؛ سپس این فرزند دلبند فرمود:« حال که چنین است، ما از مرگ پروایی نداریم»؛(2) بنابراین ملاحظه می شود که سوگند امام علیه السلام به خدا است که غایت را در آن مطرح کرده است.
از سوی دیگر برخورداری از دین حق و کامل، بدون غایت و معاد قابل طرح نیست. اصلاً این حق مقبول( دین کامل) که سر و پا و دست برایش می دهیم، بدون آخرت بیهوده است.
دل باختن و شتاب و سبقت به سوی شهادت، به دلیل اعتقاد به جایگاه ابدی معاد، در مبارزه آنان به چشم می خورد. عمروبن خالد ازدی هنگام رفتن به میدان جنگ می گفت:« ای جان! امروز به سوی خدای رحمان و روح و ریحان می روی و آنچه در لوح تقدیر از پاداش های الهی نوشته شده در می یابی؛ پس بی تابی مکن که هر زنده ای مردنی است.»(3)
آنان شهادت در راه حسین علیه السلام را عین بهشت و فوز و رهایی از آتش دوزخ می دانستند. منشور قیام حسینی برخوردار از مبدأ و معاد است. در وصیت نامه به برادرش محمد حنفیه فرمود:
حسین شهادت می دهد که خدا یکتا و بی شریک است و محمد بنده و فرستاده اوست که حق را از سوی حق آورده است و گواهی می دهد که بهشت و جهنم حق است و قیامت به حتم خواهد آمد و شکی در آن نیست و خداوند همه ی خفتگان در گور را برخواهد انگیخت...(4)
برای عمل به تکلیف و دوری از دنیاطلبی و دل نهادگی به جلوه های دنیوی، در شب عاشورا که فردایش نیاز به گذر از تاریک خانه دنیاست، به اصحابش که قریب به اتفاق آنان همسر و فرزند و خانه و کاشانه داشتند، فرمود:« بدانید که شیرینی و تلخی دنیا خواب است و « بیداری» در آخرت است. رستگار کسی است که به فلاح آخرت برسد و بدبخت کسی است که به شقاوت آخرت گرفتار آید».(5)
سخن از نعمت های بهشتی و معانقه با حوریان معنوی و ثواب و اجر اخروی، چاشنی حرکت و پویش و عامل تحمل سختی ها بود.
امام علیه السلام خطاب به دردانه اش علی اکبر علیه السلام فرمود:« به زودی جدت رسول خدا را دیدار خواهی کرد و از دست او سیراب خواهی شد و شربتی گوارا خواهی نوشید که پس از آن تشنگی نخواهد بود».(6)
« و آن هنگام که سر نازنین جوانش را بر دامن نهاد و خون از چهره ملکوتی اش پاک کرد، او را نوید به راحت شدن از رنج و اندوه دنیا و به روح و ریحان بهشتی رسیدن، داد».(7)
طرح آتش جهنم برای دشمن از دیگر نشانه هاست که آنان معاد را به معنای حقیقی و عملی قبول نداشتند. حضرتش علیه السلام هنگامه شهادت باب الحوائج، قمر بنی هاشم، حضرت ابوالفضل علیه السلام خطاب کرد:« به زودی با شعله های برافروخته آتش ملاقات خواهید کرد».(8)
همچنین خطاب به ابن سعد خبیث فرمودند:« آیا از پروردگارت که بازگشت تو به سوی اوست، نمی ترسی؟! آیا با من می جنگی؟ آیا نمی دانی من فرزند کیستم؟»(9)
دنیای غرب سالیان متمادی نیازمند به معنویت است و امروزه این نیاز به یک بحران جهانی و بین المللی تبدیل شده است. اگر در سال 2003 میلادی بیشترین کتاب پرفروش در غرب مثنوی معنوی مولاناست، بی علت نیست؛ چرا که مثنوی معنوی مولانا سراسر سخن از یک مبدأ محکم و مستحکم و یک غایت ابدی می راند و معنویت به این معناست که انسان معناگرا و برخوردار از حیات، باور و اعتقاد به مبدأیی حکیم و علیم و قدرتمند دارد و اینکه زندگی دارای غایت و هدفی بالاتر از زندگی مادی، حیوانی و ماشینی مدرن است.
نهضت کربلا با چاشنی فوق العاده معنوی به معنای واقعی خود می تواند این خلأ جهان غرب را پر کند و بحران را از بین ببرد.
3-1. احیای رسالت و دین پیامبر(ص)
نهضت اباعبدالله چیزی جز احیای سنت پیامبر(ص) و مبارزه با بدعت ها و اسلام وارونه ی اموی و اموی صفتان نیست.
دین می تواند با داشتن ظاهر و اسم دین، منحرف و واژگون گردد. امام علیه السلام و یارانش در گفتار و سخن از دین راستین پیامبر (ص) حرف می زنند؛ ضمن آنکه خطرناکترین دشمن دین آن گاه است که به اسم دین علیه دین اصیل اقدام شود و از دین جز اسم و اقرار زبانی و ظاهری چیزی نماند.
حضرت علیه السلام کرامت و بزرگی خود و خاندان و اصحاب و نهضتش را پیوند میان آنها و نبوت پیامبر(ص) می داند. نزدیک شب عاشورا امام علیه السلام خطاب به اصحابش فرمودند:« خدایا تو را حمد می کنیم بر اینکه ما را به نبوت گرامی داشتی و به ما قرآن تعلیم فرمودی و ما را در دین دانا قرار دادی...».(10)
نهضت امام حسین علیه السلام یک قیام دین مدار و رسالت پذیر و اصالت خواه بود و درواقع امام حسین علیه السلام وارث تمام انبیاء است و ریختن خونش جهت آبیاری و حفظ دین خدا بود.
او خلافت و حکومت یزید را مساوی با محو دین و اسلام می دانست و بیعت با او را به معنای امضا و تأیید نابودی دین توسط یزید و یزیدیان می دانست.
حمایت از دین و آن هم به گونه ای همیشگی و دائمی، سرلوحه ی سخنان پرچمدارش، وجود مقدس و ملکوتی عباس بن علی علیه السلام می باشد. آن گاه که می فرماید:« به خدا قسم اگر دست راستم را قطع کنید، به حتم من به گونه ای دائمی از دینم حمایت می کنم.»(11)
4-1. توجه به اصل امامت و ولایت
فلسفه سیاسی اسلام برای مدیریت جامعه، بر مبنای دین کامل و در قالب امامت تحقق می یابد که پس از پیامبر(ص) این اصل منحرف گردید؛ در حقیقت معاویه و یزید به ناحق این اصل را به دست فراموشی سپردند و به دنبال موروثی کردن خلافت خود و درواقع استوارسازی پادشاهی و دیکتاتوری مستبدانه خود و جانشینان خود بودند.
انسان حق خواهی، می خواهد جایگاه امامت و ولایت راستین را گوشزد کند و بر سر حکومت ظلم و ستم یزید و معاویه فریاد کشد و تا جایی پیش رود که حتی جانش را در این راه فدا نماید.
درواقع امامت و ولایت همان دین و پذیرش آن، همان پذیرش دین خاتم است. سیدالشهداء در نامه به اهل کوفه می نویسد:« به جانم سوگند، هدفم، جز آنکه به کتاب خدا حکومت و داوری کند و قیام بر قسط و عدل نماید و به دین حق گردن نهد و خود را وقف راه خدا کرده باشد، نیست.»(12)
عباس علیه السلام در اشعاری هنگام قطع دستان خود، دین را جدای از امامت معصوم علیه السلام که یه یقین راستگوست، نمی داند. او می فرماید:« به خدا قسم اگر دست راستم را قطع نمایید، به حتم پیوسته از دین و از امام علیه السلام که به یقین راستگو و از نسل پیامبر است، حمایت می کنم.»(13)
امام علیه السلام خود را منطبق با ولایت و امامت الهی معرفی می کند و از این راه، دشمن مقابل خود را خلع سلاح می کند و حکومت و خلافتش را باطل و طاغوت و نامشروع می داند:« ای مردم! اگر تقوای خدا پیشه کنید و حق را برای صاحبش بنشانید. خدا از شما بیشتر راضی خواهد بود. ما دودمان پیامبریم و به عهد، دارای این امر( حکومت) و ولایت بر شما هستیم و از دیگرانی که به ناحق مدعی آنند و در میان شما به ستم و تجاوز حکومت می کنند، سزاوارتریم».(14)
افشای یزید به عنوان فردی سگ باز و کبوترباز و میمون باز و نوازندگی و عیاشی و فسق و فجور، در واقع طرح عدم صلاحیت و ناشایست بودن او برای خلافت جهان اسلام می باشد.
حضرت علیه السلام، معاویه را نیز برای پست خلافت مسلمین ناشایست می دانست:
ای معاویه برایم نوشته ای که مردم را به فتنه بیندازم. من فتنه ای بالاتر از زمامداری تو بر مردم نمی شناسم و اگر اهل مبارزه باشم، جهاد با تو را برترین کار می دانم و اگر با تو نجنگیده ام، از خدا آمرزش می خواهم.(15)
سخن از شایستگی زمامدار و امام و پیشوا در منطق عاشورا بسیار مهم و اساسی است و این است که این نهضت را یک سر و گردن از دیگر قیام ها بالاتر می برد؛ چرا که اصل برتری و مزیت اخلاقی و علمی صاحب ولایت و خلافت بر مسلمانان یک اصل عقلانی و مقبول می باشد و تمام جهانیان آن را پسندیده و مورد قبول قرار می دهند. این است که این نهضت را در بعدی جهانی و فرادینی مطرح کرده است.
پی نوشت ها :
* مدرس حوزه علمیه امام خمینی (ره)
1. موسوعة کلمات الامام الحسین؛ ص 404-405.
2. الکامل فی التاریخ؛ ج 3، ص 282.
3. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 101.
4. بحارالانوار؛ ج 44، ص 329.
5. موسوعة کلمات الامام الحسین؛ ص 398.
6. لهوف؛ ص 45.
7. موسوعة کلمات الامام الحسین؛ ص 463.
8. بحارالانوار؛ ج 44، ص 41.
9. همان؛ ص 488.
10. همان؛ ج44، ص 488.
11. در کربلا چه گذشت؛ ص 421.
12. ارشاد مفید؛ ج 2، ص 35.
13. در کربلا چه گذشت؛ ص 421.
14. بحارالانوار؛ ج 44، ص 377.
15. الغدیر؛ ج 10، ص 160.