دوش در عالم رویا به بهشتم بردن
وندر آن باغ بهشت دست ملک بسپردند
چه بهشتی همه در هاله ای از نور و سرور
طاقی از گل زده بودند تمامی همه حور
هر که دیدم به جنان مظهر زیبایی بود
ملکم داد نشان آنچه تماشایی بود
ملک گفت به هر جا طلبی لانه بگیر
تو محب حسینی ز جنان خانه بگیر
تا به من از ملک این گونه سخن گشت خطاب
همه ی باغ بهشت بر سر من گشت خراب
گفتم او را که منم تشنه می ناب کجاست
همه ارزانی تو خانه ی ارباب کجاست؟
عمر من در طلب دیدن دلدار گذشت
شب و روزم به هوای رخ ارباب گذشت
ببر آنجا که بهشت ازلی می باشد
ببر آنجا که حسین بن علی(ع) می باشد
بی حسینم به چه کار آیدم این باغ بهشت
ببر آنجا که نماند به دلم داغ بهشت
یا به دوزخ ببریدم که بسوزند بدنم
یا نشانم بدهید آن صنم بی کفنم