سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18 محرم کربلا محرم عاشورا صفر

چکیده: مقاله حاضر که در صفحات 607 تا 615 جلد چهارم ویرایش جدید دائره‌المعارف اسلام Encyclopedia of Islam, New Edition به چاپ رسیده است، پس از مروری بر زندگینامه امام حسین علیه السلام و زمینه‌ها و مراحل قیام آن حضرت، حوادث روز عاشوراء را به استناد برخی از منابع تاریخی مسلمانان بررسی کرده است و سپس وجه ماورائی امام علیه السلام را با تکیه بر کرامات منسوب به امام مورد توجه قرار داده و با گزارشی از داوریها در باره امام حسین علیه السلام پایان یافته است.
تذکر: یادآوری ـ طبیعی است القاب و ادعیه‎ای که ما شیعیان برای تکریم امامان علیهم السلام و به هنگام یاد کردن از آنها بر زبان می‎آوریم از سوی نگارنده مقاله بسان عموم مستشرقان به کار نرفته است و نمی‎توان بر آنها خرده گرفت و ما نیز در این مقاله در حد میسور این القاب و ادعیه را در داخل کروشه افزوده‎ایم.
[امام] حسین [ع] بن علی بن ابی طالب سبط پیامبر است و فرزند [حضرت] فاطمه [س] [هم] است. شهرتش به علت قیام اوست که به شکلی غم‌انگیز در کربلا در دهم محرم سال 61 ق/ اکتبر 680م پایان پذیرفت.
دوران کودکی و جوانی
[امام] حسین [ع] بر اساس بیشتر منابع در مدینه در آغاز شعبان سال 4 ق / ژانویه 626 م متولد شد. بنابراین او هنگام مرگ پیامبر کودکی بیش نبود. از این رو تنها می‌توانسته خاطراتی بسیار اندک از پدر بزرگ خویش به یاد داشته باشد. شماری از احادیث، به ذکر عبارات محبت‌آمیزی که [حضرت] محمد [ص] در مورد نوه‌هایش به کار برده، پرداخته‌اند.
به عنوان مثال، " هر کس آنها را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر آن کس با‌ آنها دشمنی ورزد مرا دشمن داشته" و "[امام] حسن [ع] و [امام] حسین[ع] سید جوانان بهشتند". ( این گفته نزد شیعیان از آن رو که از آن یکی از توجیهات اساسی خود را در مورد حق امامت فرزندان ساخته‌اند، دارای اهمیت زیادی است. سید شباب الجنه یکی از القابی است که شیعیان به هر یک از دو برادر می‌دهند)؛ احادیث دیگری، [حضرت] محمد [ص] را با دو نوه‌اش که بر زانوان او نشسته‌اند و یا بر دوش او و یا حتی بر پشت او به هنگام نماز و در حال سجده قرار گرقته‌اند نشان می‌دهد.1شمار قابل ملاحظه‌ای از این گزارش‌ها را عمدتاً‌ از مجموعه‌های حدیثی ابن حنبل و ترمذی جمع‌آوری کرده است). تعدادی از محدثین به این تصاویر کوچک زیبا و واقع نما، جزییاتی افزوده‌اند که برای غیرمسلمان عجیب و غریب و در صورت وجود فرشتگان در آنها، خیال پردازانه به نظر می‌آید در حالی که نزد مسلمانان، از آن رو که معتقد به دیدار مستمر جبرئیل با [حضرت] محمد [ص] می‌باشند،‌ اینگونه نیست؛ در دیگر اخباری که تحت عنوان "‌افسانه [امام] حسین [ع] "" در همین مدخل می‌خوانیم، نفوذ شیعه را به وضوح می‌یابیم. [امام] حسین [ع] دوران جوانی را در سایه‌سار پدرش و با فرمانبرداری از او گذراند.2 او در جنگ‌های پدرش شرکت می‌جست.
جهت گیری در برابر معاویه
[امام] حسین [ع] حتی پس از مرگ [امام] علی [ع] [امیرالمؤمنین علیه السلام] نیز به عنوان یک شخصیت برجسته و بارز ظاهر شد؛ نمونه این مسئله را می‌توان در روابط او با معاویه دید: او برادرش [امام] حسن [ع] را به خاطر دست کشیدن از قدرت مورد انتقاد قرار داد، اما خود با گرفتن حقوقی به مبلغ یک یا دو میلیون درهم از معاویه به کار انجام شده تن در داد؛ او غالباً‌ به دمشق جایی که انعام بیشتری دریافت می‌نمود،‌ سفر می‌کرد.[1] چندین بار حتی قبل از مرگ [امام] حسن [ع]، شیعیان به او پیشنهاد قیام دادند اما پاسخ همیشه یک کلام بود: "تا زمانی که این مرد [معاویه] زنده است،‌ هیچ کاری نمی‌توان انجام داد.... رهنمود آن است که همواره به فکر انتقام جویی آتی باشید ولی درباره‌اش هیچ نگویید"3. معاویه علی‌رغم اینکه به وسیله حاکم مدینه، مروان بن حکم،‌ از رفت و آمد زیاد شیعیان با [امام] حسین [ع] خبردار شده بود اما از آن ترس و وحشتی نداشت. او با دوراندیشی به مروان توصیه کرد که از درگیری با [امام] حسین [ع] پرهیز کند و در نامه‌ای به [امام] حسین [ع]، ضمن وعده بخشش‌های فراوان او را از درگیر شدن با خود بر حذر داشت. ماجرا با جوابی مکتوب و غرورآفرین از سوی [امام] حسین [ع] که به نظر نمی‌رسید،‌ معاویه را نگران کرده باشد خاتمه یافت.4 تنها در دو موقعیت بود که [امام] حسین [ع] بی باکانه عمل کرد: زمانی که او از حق خود در مورد مالکیت اموال مشخصی در برابر بعضی امویان قدرتمند دفاع کرد5 و زمانی که معاویه از مقامات بلند پایه حکومتی خواست تا جانشینی فرزندش یزید را به رسمیت بشناسند [امام] حسین [ع] یکی از پنج نفری بود که از پذیرفتن چنین ادعایی که اساسی جدید برای حق جانشینی خلافت تعریف می‌کرد، سرباز زد.
خودداری از بیعت با یزید بعد از مرگ معاویه و پیامدهای آن
بی‌درنگ بعد از مرگ معاویه ( رجب 60 ق/ مارس- آوریل 680م) حاکم مدینه، ولیدبن‌عتبه بن ابی سفیان به دستور یزید، [امام] حسین [ع] و عبدالله بن زبیر را نابهنگام به کاخ فراخواند و از آنها خواست تا در برابر خلیفه جدید سر تعظیم فرود آورند. هر دوی آنها که به مرگ معاویه پی برده بودند،‌ علی‌رغم اینکه نگران جان خویش بودند،‌ تصمیم گرفتند؛ همچنان از بیعت امتناع ورزند. در حالی که ابن زبیر شب بعد از آن به مکه گریخت،‌ [امام] حسین [ع] به همراه یارانش به کاخ رفت و بعد از اظهار همدردی و تسلیت، به این بهانه که برای معتبر بودن بیعت باید آن را علنی انجام داد، تعویق آن را خواستار شد،‌ او موفق شد تا بیعت را برای دو روز به تأخیر اندازد ولی عاقبت شبانگاهان به همراه خانواده خویش ولی از بیراهه به مکه گریخت. علی‌رغم اصرار مروان به ولید بن عتبه برای توسل به زور، او تمایلی برای اتخاذ اقدامات جدی علیه سبط پیامبر نداشت و به علت این سستی از مقام خویش بر کنار شد. موقعیت ایجاد شده در مکه بعد از ورود ابن زبیر و [امام] حسین [ع] نمی‌تواند موقعیتی عادی بوده باشد. ساکنان مکه، تمایل به همراهی با [امام] حسین [ع] داشتند و ابن زبیر که از قبل در دل آرزوهایی نهان داشت، متهم به حسادت نسبت به [امام] حسین [ع] بود.6
منابعی در باره شورش [امام] حسین [ع] و پایان غم‌انگیز آن:
به غیر از بعضی نسخ خطی کتابخانه برلین که به ابومخنف منسوب است7 - و نگارنده این مقاله مشغول مطالعه و بررسی آنهاست - و نشان از وثاقت و اعتبار نسبی یا کامل آنها دارد، مهمترین متون درباره اقدام [امام] حسین [ع] و نتیجه غم‌انگیز آن در کربلا، کتب طبری و بلاذری است. اولی احادیث بسیار زیادی درباره وثاقت ابومخنف(د.ح. 157ق/774م) نقل می‌کند؛ همچنین او به نقل احادیث نسبتاً زیاد هشام بن محمد کلبی که بیشتر آنها را از طریق استاد خویش ابومخنف دریافت کرده می‌پردازد و نیز تعداد اندکی از احادیثی که با اسناد ایشان از دیگر محدثین نقل شده، اگرچه این احادیث گونه‌های اندکی به موارد پیشین می‌افزاید که بیشترشان نیز فاقد اهمیتند. بلاذری تقریباً‌ همیشه از همان منابعی که طبری استفاده کرده، سود می‌جوید،‌ اما غالباً‌ آنها را با عبارت‌ "‌قالوا" خلاصه می‌نماید. او همچنین بعضی جزییات و قسمت‌های اضافی را ارائه می‌کند. دینوری، یعقوبی، ابن عبدربه و دیگران از آنجایی که تقریباً‌ تمام گزارش‌های مستمر ایشان بر ابومخنف استوار گشته، چیز تازه ای به دانش ما نمی‌افزایند. اهمیتی که حتی در میان شیعیان به اثر این طرفدار [امام] حسین [ع] داده شد، چشمگیر بود، چرا که نویسندگان متقدم شیعه (برای مثال مفید،413ق /1022م) و یا کسانی که از قابلیت کافی نقد برای حذف اضافات موهوم و خیالی برخوردار بودند عمدتاً‌ از مجموعه احادیث اوست که گزارش خود از اقدام [امام] حسین [ع] را نقل کرده‌اند(تشیع آنها خودش را در جایی دیگر جلوه‌گر می‌سازد). تغییرات نسبی در داستان اقدام [امام] حسین [ع] (ظاهراً‌ از قرن 7 ق/13 م آغاز می‌شود)ورود گزارش‌های خیال پردازانه،‌ امری کاملاً‌ متأخر است. (جنگ‌های تن به تن که در آنها دشمنان [امام] حسین [ع] به وفور کشته می‌شوند،‌ [امام] حسین [ع] همچون شیری از خود دفاع می‌کند و به کشتار مهاجمان می‌پردازد و افسانه‌هایی[2] از این دست). که به شدت مورد نقد ابن‌کثیر8 قرار گرفته است.
دعوت کوفیان اعزام مسلم بن عقیل به کوفه:
کوفیان که اکثرشان شیعه بودند از خبر مرگ معاویه خشنود گشتند. طولی نکشید که از کوفه، نامه‌ها و سفیرانی برای دعوت [امام] حسین [ع]، به شهری که دیگر نمی‌توانست رژیم اموی را تحمل کند فرستاده شد. رژیمی که نزد کوفیان متهم به تصرف ناروا [هم] بود و اجازه داده بود تا اموال الهی به دست قدرتمندان و ثروت اندوزان بیفتد و بهترین انسان را کشته بود(اشاره به حجربن عدی و حامیانشان) در حالی که پست‌ترین انسان را زنده گذاشته بود9. [امام] حسین [ع] در پاسخ چنین گفت که او امید ایشان را برای به هم پیوستن در راه راست و پی‌جویی حقیقت به همت و اتکای او می‌داند، نیز افزود:"‌امام نباید جز بر اساس کتاب خدا عمل کند، [پول رعیتش را] با درستکاری بگیرد،‌ به حق قضاوت کند و به خدمت الهی درآید".
با این وجود،‌ او قبل از تصمیم‌گیری،‌ فرستادن پسر عمویش،‌ مسلم بن عقیل را به کوفه برای بررسی اوضاع بخردانه دانست. طولی نکشید که مسلم هزاران عهدنامه یاری گرد آورد و حتی توانست که کنترل جمعی را از منبر مسجد به دست بگیرد.10 اما فعالیت های پنهانی او به خلیفه یزید گزارش شده بود و او که دیگر به حاکم شهر،‌ نعمان بن بشیر انصاری،‌ اعتماد نداشت، کنترل شهر را به پسر زیاد،‌ عبیدالله حاکم سابق بصره سپرد و به او دستور داد که خود بی‌درنگ به کوفه رفته و آشوب‌ها را سرکوب کند. ابن زیاد با لباس مبدل وارد کوفه شد و اقدامات شدیدی اتخاذ کرد که هواداران [امام] حسین [ع] را به وحشت افکند. مسلم که تلاش‌هایش برای سازماندهی یک شورش فوری ناکام مانده بود، گریخت و مخفی شد؛ او شناسایی شده و به قتل رسید(نهم ذی الحجه 60ق/11 سپتامبر680م).از بخت بد حسین مسلم نامه‌ای بسیار امیداوارانه،‌ در مورد موفقیت دعوتش به [امام] حسین[ع] نوشته بود و حتی به نظر می‌رسد هزاران نامه امضاء شده از سوی کوفیان نیز برای او ارسال کرده است.
عزیمت [امام] حسین [ع] به سوی کوفه:
پیش از این، ابن حنفیه در مدینه11 و بعد عبدالله بن عمر و عبدالله بن عباس هنگامی که او را در راه مدینه به مکه ملاقات کردند،12 و دیگران، به [امام] حسین [ع] در مورد خطرات قیام هشدار داده بودند. ابن عباس در مکه توصیه خود را با اصرار فراوان بازگو کرده بود.13 حتی عبدالله بن زبیر هر چند مزورانه او را از چنین اقدامی منع کرده بود، چرا که او در مکه به دنبال خالی کردن موقعیت برای خودش بود.14 علی‌رغم تمام این توصیه‌ها،‌ [امام] حسین [ع] برنامه خود را لغو نکرد. او بجای حج،‌ عمره بجای آورد و از غیبت حاکم‌، عمروبن سعید الاشرق که مشغول اتمام مناسک حج در اطراف شهر بود، سود جسته، بی سر و صدا با گروه خود تقریباً‌ پنجاه مرد - بستگان و دوستانی که تاب تحمل جنگ داشتند- و زن و کودک مکه را ترک گفت(8ذی الحجه 60ق / 10 سپتامبر680م،‌روز ترویه). اسامی تمامی اماکنی که او در مسیر مکه به کوفه توقف کرده توسط طبری و بلاذری ثبت شده ؛ ولهاوزن آنها را مورد توجه قرار داده است.
عمروبن سعید بعد از آگاه شدن از عزیمت [امام] حسین [ع] گروهی از مردان را به فرماندهی برادرش یحیی در تعقیب او فرستاد. اما کل آنچه بین دو گروه اتفاق افتاد،‌ درگیری آنها با چوب و شلاق بود. در نزدیکی مکه، در تنعیم، [امام] حسین [ع] کاروانی را ملاقات کرد که از یمن آمده و به سوی خلیفه رهسپار بود و بارش عبا و گیاهان رنگزا بود. از آن رو که او تصرف بار کاروان را حق خویش قلمداد می‌کرد، آن را توقیف نمود. در راه،‌ [امام] حسین [ع] افرادی چند را ملاقات کرد: فرزدق شاعر وقتی از او سوال کرد،‌ صریحاً به او گفت دلهای مردم عراق با اوست ولی شمشیرهایشان برای امویان است15 و پسر عمویش عبدالله بن جعفر که حامل نامه‌ای از طرف حاکم عمروبن سعید مبنی بر امان دادن به او بود، و برای خواندن آن به نزد [امام] حسین [ع] آمده بود. اما تصمیم [امام] حسین [ع] تزلزل ناپذیر بود. پاسخ همیشه او به هر کسی که سعی در انحراف او از اقدامش را داشت کما بیش به یک سوال بود: "‌خداوند هر آنچه که بخواهد انجام می‌دهد ... من آن را به او (خداوند) واگذار کردم تا بهترین را برگزینند.... او (خداوند) کسی را که هدفی شایسته (حق) در نظر دارد، مبغوض نمی‌دارد..." . زهیربن قیس البحلی از طرفداران عثمان بود. او که در حال سفر بود و از برافراشتن خیمه‌هایش در همان جایی که [امام] حسین [ع] خیمه‌هایش را برپا می‌کرد،‌ پرهیز می‌نمود،‌ اما در موقعیتی مجبور شد که خیمه‌گاه خود را نزدیک خیمه‌گاه [امام] حسین [ع] برپا کند. [امام] حسین [ع] او را برای دیدار دعوت کرد و نظر او را در خلال گفتگوی با او تغییر داد و از آن پس او یکی از پر شورترین حامیان [امام] حسین [ع] شد.
عبیدالله بن زیاد افرادی را در جاده‌ها از حجاز تا کوفه مستقر کرد16 و دستور داد که از ورود یا خروج هر شخصی از حوزه محدود شده به آنها مانع شوند. [امام] حسین [ع] به وسیله عربهای بادیه نشین از این دستور با خبر شد، اما ترسی از آن به دل راه نداد و همچنان به سفر خود ادامه داد. در ثعلبیه بود که از برخی مسافران خبر اعدام مسلم و هانی بن عروه را در کوفه، شنید. پس از آن،‌ او باید برمی‌گشت، اما پسران عقیل تصمیم گرفتند که یا انتقام برادر خویش را بگیرند و یا به همان سرنوشت دچار شوند. این امر تصمیم او را تغییر داد.[3] بعد از آن در زباله،‌ مطلع شد که سفیر او(قیس بن مصهر الصیداوی یا عبدالله بن یقطر برادر رضاعی او)17 که برای اعلام ورود قریب الوقوع او از حاجز به کوفه فرستاده شده بود،‌ شناسایی شده و به قتل رسیده است. پس از آن [امام] حسین [ع]،‌ در سخنانی برای یارانش،‌ پس از مطلع کردن ایشان از اخبار غم‌انگیزی که به او رسیده و خیانتی که کوفیان کرده بودند،‌ از آنها خواست که او را ترک گویند.[4] آنها که در اثنای سفر به گروه او ملحق شده بودند، جدا شده و تنها کسانی که از حجاز همراه او بودند، باقی ماندند. گروههایی اسب سوار به گشت‌زنی در منطقه می‌پرداختند. زمانی که آنها در افق پدیدار گشتند، [امام] حسین [ع] به سوی ذوحسم (یا حْسَِّم) تغییر مسیر داد و در آنجا خیمه‌هایش را برافراشت. سوارکاران که تحت فرمان حر بن یزید تمیمی یربوعی بودند، به نزدیکی آنها رسیدند،‌ [امام] حسین [ع] به علت شدت گرمای هوا دستور داد تا به آنها آب بدهند. این وضع همچنان بدون تنش باقی ماند،‌ به گونه ای که حر و لشکریانش در آن روز در دو نماز به امامت [امام] حسین [ع] شرکت جستند18 و بعد از آن، چهار شیعه که از کوفه آمده بودند، توانستند علی‌رغم مخالفت حر به قیام‌کنندگان بپیوندند19. بعد از هر نماز [امام] حسین [ع] برای دشمنان خویش انگیزه‌هایی را که قیام او را پدید آوردند،‌ توضیح می‌داد: "‌شما هیچ امامی نداشتید و من باید به قدرت خدا وسیله اتحاد باشم ... ما صلاحیت بیشتری برای حکومت بر شما داریم تا دیگرانی که ادعای چیزی را دارند که هیچ حقی نسبت به آن ندارند و ظالمانه عمل می‌کنند... اما اگر شما نظرتان عوض شده ... من باید بروم"20. حر چیزی در مورد نامه هایی که کوفیان به [امام] حسین [ع] نوشته بودند نمی دانست،‌ اما هنگامی که [امام] حسین [ع] دو کیسه مملو از نامه‌ها را به او نشان داد، باز طرز برخورد خود را تغییر نداد. او دستور داشت تا قیام‌کنندگان را بدون جنگ به ابن زیاد تحویل دهد. او در تلاش بود که [امام] حسین [ع] را برای همراهی با خود متقاعد نماید؛ هنگامی که [امام] حسین [ع] به حرکت خود ادامه داد او جرأت مخالفت با او را نداشت،‌ اما در عوض به او پیشنهاد‌هایی نمود: مسیری را انتخاب کند که نه به کوفه منتهی شود و نه به مدینه و به یزید یا ابن زیاد نامه‌ای بنگارد؛ در همان زمان او خود نامه‌ای به ابن زیاد نگاشت به این امید که جوابی مبنی بر پرهیز از تجربه‌ای دردناک دریافت کند. اما [امام] حسین [ع] با این پیشنهادها موافقت نمی‌کرد و در نتیجه حر او را در هر جایی تعقیب می‌کرد و هر از چند گاهی به او هشدار می‌داد:" خدا را به تو یادآور می‌شوم، به خاطر خودت ... اگر جنگی روی دهد کشته خواهی شد..." اما [امام] حسین [ع] از مرگ نمی‌هراسید. به هنگام توقف در ناحیه نینوا(قسمتی از سواد کوفه) اسب‌سواری از کوفه رسید و بی‌آنکه با [امام] حسین [ع] مواجه شود، از سوی ابن‌زیاد نامه‌ای به حر داد که به او دستور داده بود تا از توقف قیام‌کنندگان جز در بیابانی خشک و بی‌آب مانع شود. زهیربن قین پیشنهاد داد به دسته کوچک حر حمله کنند و روستای عکر[5] را که دارای استحکاماتی بود، اشغال نمایند، اما [امام] حسین [ع] از آغاز کردن جنگ امتناع ورزید.
در دوم محرم او اردوگاه خود را در کربلا که جزیی از ناحیه نینوا بود، برپا کرد. در سوم محرم اوضاع وخیم‌تر شد. لشکری چهارهزار نفری در کوفه به فرماندهی عمربن سعد بن ابی وقاص به آنجا وارد شد، او که توسط ابن زیاد به عنوان نائب[6] در ری منصوب شده بود و قرار بود برای فرونشاندن شورش دیلمیان به دشتبا [دشت پی][7] برود به منظور سرکوب [امام] حسین [ع] فرا خوانده شد او برای رهیدن از چنین عمل نفرت آمیزی تلاشی هر چند بی نتیجه انجام داد، اما با تهدید عزل شدن از منصب، سرانجام مجبور به اطاعت گشت. او پس از رسیدن به کربلاء به وسیله پیکی دریافت که در حال حاضر [امام] حسین [ع] صرفاً‌ قصد عقب‌نشینی دارد،‌ اما ابن زیاد با دریافت این اطلاعات از جانب او، تأکید کرد که همه شورشیان باید در برابر یزید سر تعظیم فرود آورند؛ همچنین قرار بود که آنها از دسترسی به رودخانه دور نگه داشته شوند. عمربن سعد، عمروبن حجاج زبیدی را همراه با پانصد نفر سواره نظام در مسیر منتهی به فرات مستقر کرد. به طوری که سه روز [امام] حسین [ع] و همراهانش در برابر تشنگی به شکلی طاقت فرسا تاب آوردند. گروهی پر دل و جرأت به رهبری برادر [امام] حسین [ع]، عباس، به رودخانه حمله ور شدند، اما تنها موفق به پر کردن مشک آبی کوچک شدند. در این حال، ابن سعد همچنان در تلاش برای دستیابی به توافق با [امام] حسین [ع] بود و شب هنگام گفتگوهایی با او انجام داد؛ اگر چه هیچ کس در این گفتگوها حضور نداشت، اما شایع شده بود که به [امام] حسین [ع] سه پیشنهاد داده است: اینکه یا به او اجازه داده شود تا روانه منطقه‌ای مرزی شده و در آنجا علیه کفار همچون سربازی عادی بجنگد و یا دوباره به یزید بپیوندد و شخصاً‌ با او بیعت نماید و یا از جایی که آمده بود به آنجا باز گردد21. در این زمان شمر بن ذی الجوشن (معمولاً‌ نزد شیعیان شمر شناخته شده است) که قبلاً‌ از حامیان [امام] علی [ع] بود و در صفین به همراه او جنگیده بود،22 پیشنهادی شیطانی به ابن زیاد داد حاکم[کوفه] راغب بود که [امام] حسین [ع] را مجبور به تسلیم در برابر خود کند،‌ چرا که او به قلمروی تحت قدرت او قدم نهاده بود. از این رو ابن زیاد دستورهایی به ابن سعد داد: اگر [امام] حسین [ع] از تبعیت از شرایط مقرر شده امتناع ورزید، یا به آنها حمله می‌کنی و یا در غیر این صورت، فرماندهی سپاه را به شمر که حامل این فرمان است واگذار می‌کنی23. حتی گفته شده که او افزود: اگر [امام] حسین [ع] در جنگ کشته شد،‌ بدنش باید لگدکوب شود چرا که او فردی" شورشی،‌ فتنه‌گر، راهزن و ستمگر است و او نباید بعد از مرگش،‌ ضرر و زیانی افزون بر این، وارد کند"24. ابن سعد شمر را لعن کرد و او را متهم به زهرآلود ساختن امری کرد که به شکل دیگر می‌شد، صلح‌آمیز خاتمه یابد؛ او مطمئن بود که [امام] حسین [ع] تسلیم نخواهد شد، زیرا در او روح عزت وجود داشت".
بعدازظهر نهم محرم، ابن سعد به همراه یارانش به سوی گروه شورشیان رفت. [امام] حسین [ع] جلو خیمه خویش نشسته بود در حالی که به شمشیر خود تکیه کرده بود و سرش در حالت خواب و بیداری این طرف و آن طرف می‌شد؛ او در رویا پیامبر را دیده بود که به او گفته بود به زودی به او ملحق خواهد شد؛ [امام] حسین [ع] با صدای خواهرش زینب که نزدیک شدن سربازان را خبر می‌داد، هوشیار شد و برادرش عباس را فرستاد تا علت نزدیک شدن آنها را جویا شود. در حالی که همه در انتظار بازگشت قاصد بودند،‌ هشدارها،‌ سرزنش‌ها و اهانت‌ها از هر دو طرف باریدن گرفت. هنگامی که عباس بازگشت، [امام] حسین [ع] که خواست ابن زیاد را دریافته بود، یک شب مهلت خواست؛ مهلت داده شد،‌ [امام] حسین [ع] برای بستگان و یارانش سخنانی ایراد کرد، علی بن الحسین [ع]، امام سجاد علیه‌السلام] تنها مردی از خاندان [امام] حسین [ع] که از کشتار نجات یافته بود، آن را چنین ذکر می‌کند: "خدا را سپاس می‌گویم که ما را با نبوت گرامی داشت و قرآن و دین را به ما تعلیم داد... من با ارزش‌تر از یاران خود کسی نمی‌شناسم ... و مؤمن‌تر از خانواده خود خانواده‌ای نمی‌دانم ..... پروردگارم به همه شما پاداش دهاد. فکر می‌کنم که فردا پایان ما فرا خواهد رسید ... از همه شما می‌خواهم که بروید، من جلو بازگشت شما را نمی‌گیرم. تاریکی شب شما را می‌پوشاند، آن را همچون مرکبی تیزرو به کار گیرید ...."25.[8] یاران [امام] حسین [ع] به جز تعدادی معدود، سرسپردگی کامل خود را به آرمان او نشان دادند. [امام] حسین [ع] پس از نیرو بخشیدن و دلداری دادن خواهرش زینب که دچار یأس و نومیدی گشته بود، برای آماده سازی استحکامات بیرون رفت: خیمه‌ها نزدیک هم بر پا شده و با طنابهایی به یکدیگر محکم شده بود، چوبها و نی‌ها در گودالهایی جمع‌آوری شدند تا در صورت لزوم، اگر از پشت حمله‌ای صورت گرفت،‌ شعله‌ور گردند. آنها بقیه شب را به نماز گذراندند26. سپس از صبح روز بعد عملیات جنگی آغاز شد.
واقعه کربلا حوادث اصلی:
اگر بپذیریم که ابن سعد سعی داشت تا شورشیان را با قرار دادن در وضعیت دشوار تشنگی و به اسارت گرفتن طالبیان یا محاصره کردن آنها، مجبور به تسلیم کند(که به نظر می‌رسد باید بررسی بی‌طرفانه‌ای درباره این اخبار صورت گیرد)،‌ می‌توان قبول کرد که واقعه کربلاء از سپیده‌دمان تا بعدازظهر همراه با یک سری جنگهای تن به تن، حمله و ضدحمله‌هایی محدودو نیز وقفه‌ها و درگیریهایی در دفاع از خیمه‌ها و غیره طول کشیده باشد. نیز می‌توان پذیرفت که این سخن که تا غروب آفتاب سپاهیان ابن زیاد به خاطر مقاومت قیام‌کنندگان به ستوه آمده و تصمیم به پایان دادن این ماجرا گرفتند و در نتیجه به طالبیان باقی مانده حمله ور شده و آنها را قتل‌عام کردند، نمی‌تواند درست باشد. در چنین مواجهه‌ای که همانند یک نوع مسابقه مرگبار، تنها با تعداد اندکی جنگجو و تعداد زیادی تماشاگر و سربازان مراقب صورت گرفت، امکان وقوع گفتگوهایی میان دو طرف بر اساس نقل منابع وجود دارد. لامنس 27 به خبری کوتاه از ابومخنف مبنی بر اینکه جنگ به اندازه یک چرت بعدازظهر طول کشیده 28 اهمیت زیادی می‌دهد و نتیجه می‌گیرد که: "‌حادثه غم‌انگیز کربلاء به جای هفته‌ها طول کشیدن تنها یک درگیری بوده و در عرض ساعتی به اتمام رسیده است ..." در میان اخبار وارده از ابومخنف تعدادی از آنها قطعاً‌ جعلی اند اما همه با هم داستانی منسجم و قابل قبول می‌سازند؛‌ حاصل آن که انتخاب یک خبر منفرد،‌ از آنجایی که این خبر با قسمت عمده دیگر اخبار متفاوت بوده و یا به نظر متفاوت می‌رسد، روشی انتقادی است که ارزش آن قابل مناقشه است به ویژه در مورد حاضر که راوی یکی است و خبر مورد بحث ممکن است یا به خودستایی یک جنگجو در برابر خلیفه تعبیر شود و یا به توصیف آخرین پرده این تراژدی.
صبح دهم محرم، [امام] حسین [ع]، یارانش (32 اسب سوار و 40 سرباز پیاده، جناح راست به فرماندهی زهیربن قین و جناح چپ به فرماندهی حبیب بن مظاهر) را در جلوی خیمه‌ها به صف کرد و در حالی که علم را به برادرش عباس می‌سپرد به آنها دستور داد تا کومه چوبها و نی‌ها را شعله‌ور کنند. او برای خود خیمه‌ای بر افراشته بود که در آن بدن خود را نظافت کرده و با مشکی که در کاسه‌ای رقیق کرده بود، خود را معطر ساخت. پس از آن، سوار اسب شد و در حالی که قرآن در برابرش قرار داشت، در مناجاتی بلند و زیبا از خدا طلب یاری کرد29. او سخنانی برای دشمنانش ایراد کرد و اعلام کرد که خداوند ولی اوست- و از متقین حمایت می‌کند- از آنها دعوت کرد که به دقت بیندیشند که آیا کشتن او جایز است و سخن [حضرت] محمد [ص] را به یادشان آورد که او و برادرش سید جوانان بهشتند و امتیازات بزرگ خانواده پیامبر را برایشان بازگو کرد، بار دیگر کوفیان را به خاطر فرا خواندن او، مورد سرزنش قرار داد و خواست تا اجازه داده شود به جایی برود که امنیتش فراهم گردد. هنگامی که به او مکرر گفته شد که ابتدا باید به اطاعت عموزادگانش تن در دهد، در پاسخ گفت که هیچ گاه خود را همچون برده‌ای خوار و حقیر نخواهد کرد30. پس از آن از اسب فرود آمده و دستور داد تا به اسب پا بند بزنند، به این نشان که هرگز نخواهد گریخت.
اگر چه اخبار متواتر قسمت‌هایی که در درجه دوم اهمیت‌اند، از بین رفته‌اند: اما عبارات جنگ با وضوحی نسبی قابل پیگیری‌اند. بعد از سخنان [امام] حسین [ع]، زهیربن قین دشمنان را به پیروی از [امام] حسین [ع] فراخواند؛ اما هنگامی که جز اهانت و تهدید پاسخی نشنید، از آنها خواست تا او را نکشند31. پرتاب تیر آغاز شد و جنگهای تن به تن در گرفت32؛ جناح راست سپاه حکومتی به رهبری عمرو بن حجاج حمله ور شدند اما با مقاومت آنها دست به عقب نشینی زدند، فرمانده دستور داد که هیچ کس نباید در هیچ جنگ تن به تنی درگیر شود33. آنها ترجیح دادند که از دور تیر بیندازند. رزمایشی از حمله و محاصره توسط جناح چپ به دستور شمر صورت گرفت اما به تلفاتی منجر شد، فرمانده سواره نظام از ابن سعد خواست تا پیاده نظام و تیراندازان را به کمک آنها بفرستند34؛ شیث بن ربعی که قبلاً‌ از هواداران [امام] علی [ع] بود و در این جنگ تحت فرمان پیاده نظام ابن زیاد، هنگامی که دستور حمله به او داده شد،‌ به وضوح عدم علاقه خود را به این کار ابراز داشت35. سواره نظام با اسبانی زره‌پوش و پانصد نفر تیرانداز وارد عمل شدند. سواران [امام] حسین [ع] که اسبانشان پی شده بود، پیاده می‌جنگیدند36. از آنجایی که [امام] حسین [ع] و طالبیان تنها راه دسترسی شان از جلو بود، ابن سعد تعدادی را از چپ و راست به سوی خیمه‌ها فرستاد، تا خیمه‌ها را برچینند، اما یاران [امام] حسین [ع] که در میان خیمه‌ها بی‌سروصدا حرکت می‌کردند،‌ با تمام قدرت از خیمه‌ها دفاع کردند. ابن سعد دستور داد تا خیمه‌ها را آتش بزنند. این کار صورت گرفت. اما این کار اول به نفع [امام] حسین [ع] بود،‌ چرا که شعله‌های آتش مانع پیشروی مهاجمان از همان سو می‌شد. شمر که به خیمه‌ [امام] حسین [ع] و همسرانش نزدیک شده بود و قصد آتش زدن آن را داشت،‌ وقتی همدستانش نیز او را از این کار سرزنش کردند، خجالت زده دور شد37.
هنگام ظهر، [امام] حسین [ع] و یارانش نماز ظهر را بر اساس صلاه خوف به جای آوردند38. بعدازظهر حلقه محاصره بر همراهان [امام] حسین [ع] تنگ‌تر شد؛ یاران او در حالی که می‌جنگیدند در پیش روی او بر زمین می‌افتادند39. راه برای طالبیان که تا این لحظه وارد صحنه کارزار نشده بودند، هموار گشت. کشتار آنها آغاز شد. اولین نفری که باید کشته می‌شد، علی اکبر پسر [امام] حسین [ع] بود40. بعد از آن نوبت یکی از فرزندان مسلم بن عقیل41، پسران عبدالله بن جعفر و عقیل بود و بعد نوبت قاسم پسر [امام] حسن [ع] که مرگش با عباراتی تأثرآور نقل شده است. او جوان و زیبا بود؛ زخمی مهلک برداشته بود، فریاد زد و از عمویش کمک خواست عمو همچون بازی بر مهاجم حمله‌ور شد و با شمشیر خود به او ضربه‌ای زد، اما تنها این [امام] حسین [ع] نبود که مهاجم را کشت، اسبان سربازان ابن‌زیاد نیز مهاجم را به زمین افکنده و با سم خود او را لگدمال کردند. وقتی گردوغبار فرونشست، [امام] حسین [ع] را می‌شد دید که نعش برادرزاده‌اش را در آغوش گرفته و قاتلانش را لعن می‌کند او را به جلو خیمه‌اش می‌برد،‌ جایی که اجساد علی‌اکبر و دیگر قربانیان آرام گرفته‌ بودند42.
جزییات مرگ عباس، برادر [امام] حسین [ع] در متون طبری و بلاذری نیامده است،‌ آنها به نقل این مسائل بسنده کرده‌اند:43. [امام] حسین [ع] که تشنگی بر او چیره شده بود، راه خود را به سوی فرات باز کرد،‌ اما از رسیدن به آن منع شد، او از خدا خواست تا کسی که او را از دستیابی به هدفش باز داشته بود، در تشنگی بمیراند(و البته دعایش مستجاب شد)؛ او با دهان و چانه‌ای زخمی خونی را که در دستانش جمع کرده بود به سمت بالا به سوی آسمان پاشید و در آن حال به درگاه خداوندی، از آنچه بر سر پسر دختر رسول او آمده بود شکایت کرد. اما در مورد عباس نیز که قطعاً‌ در کربلاء کشته شده مطمئناً‌ باید اخباری موجود باشد. مفید44 آنها را به آنچه درباره [امام] حسین [ع] است ملحق می‌کند:‌او نقل می‌کند که دو برادر با هم به سوی رودخانه رفتند و عباس که در میان دشمنان، دور افتاده از [امام] حسین [ع] محاصره شده بود با شهامت جنگید و در نقطه‌ای که بعدها قبر او بنا شد، کشته شد(مفید، ص 243). اکنون سربازان ابن زیاد خیلی به [امام] حسین [ع] نزدیک شده‌اند، اما برای لحظاتی هیچ کس جرأت نداشت حتی دستی علیه او بلند کند. عاقبت آنکه مردی از قبیله کنده بنام مالک بن نصیر، او را از ناحیه سر زخمی کرد و چهره‌پوش او خون آلود گشت. در حالی که [امام] حسین [ع] آن را با فلنسوه‌ای عوض می‌کرد و عمامه‌ای به دور آن می‌بست مالک ردای کلاهدار او را ربود. اما این ردا چندان به درد او نخورد،‌ چرا که باقی زندگی او همراه با فقر و رسوایی بود45. از دیگر قسمت‌های تأثرآور،‌ مرگ کودکی است که [امام] حسین [ع] بر زانوانش نهاده بود46 تیری گلوی کودک را شکافت و [امام] حسین [ع] بار دیگر خون او را در دستانش جمع کرد و به زمین ریخت،‌ در این حال او خشم الهی را علیه بدکاران به یاری طلبید47. کشتار ادامه یافت. عاقبت شمر- که نزد شیعیان ملعون است- با سربازانی اندک به سوی [امام] حسین [ع]، حرکت کرد، اما حتی جرأت نداشت به او حمله کند و تنها مشاجره‌ای میان دو تن از آنها رخ داد48. در این لحظه [امام] حسین [ع] از سکون خود به در آمد و برای جنگ آماده شد(وقتی دلیل روش صلح طلبانه او مورد بررسی و مطمح نظر است، سن تقریباً‌ 55 ساله او و نیز بیماری او را نباید از نظر دور داشت).[9] پسر بچه‌ای شجاعانه در کنار [امام] حسین [ع] جای گرفت. او به دستور بازگشت به خیمه و به فریادهای زینب توجهی نکرد. در این حال دستش با نوازش شمشیر از تن جدا شد؛ [امام] حسین [ع] به او دلداری داد و به او اطمینان بخشید که به زودی نیاکان خود را در بهشت ملاقات خواهد کرد. تنها سه یا چهار نفر از قیام کنندگان باقی مانده بودند،‌ [امام] حسین [ع] به دشمن حمله کرد. او شلواری خوش دوخت از پارچه‌ای براق پوشیده بود اما او قبلاً‌ آن را چاک داده بود،‌ زیرا نگران غارت آن بعد از مرگش بود. احتیاطی که بی‌فایده بود، چرا که مقدر بود او عریان بر زمین جنگ رها شود. 49 در حالی که ابن سعد نزدیک می‌شد، زینب به او گفت: " ای عمربن سعد آیا ابو عبدالله(کنیه [امام] حسین [ع]) کشته می‌شود و تو می‌ایستی و می‌نگری؟". اشک از چشمان ابن سعد جاری شد50. [امام] حسین [ع] قدرتمندانه جنگید. بعضی منابع 51 نقل می‌کنند که [امام] حسین [ع] تعداد زیادی از دشمنان را کشت. اما خبری نقل می‌کند که اگر دشمنان می‌خواستند،‌ می‌توانستند او را بی‌درنگ بکشند.52 عاقبت آنکه، علی‌رغم آخرین هشدار او نسبت به انتقام الهی، دست و کتفش مجروح شد و با صورت به زمین افتاد53. خولی بن یزید اصبحی که دستور به بریدن سر [امام] حسین [ع] یافته بود، به خاطر ترس زیاد نتوانست این مأموریت را انجام دهد و به جای او سنان بن انس بن عمرو نخعی بعد از وارد کردن ضربه‌ای بر [امام] حسین [ع] سرش را برید. او سر را به خولی داد و او آن را بعداً‌ به نزد ابن زیاد برد.
جنگ پایان یافته بود. سربازان به غارت اموال روی آوردند. آنها لباس،‌ شمشیر و ساز و برگ [امام] حسین [ع] را ربودند. آنها گیاهان رنگزا و عباهای یمنی را غارت کرده و زیورآلات زنان و رداهای ایشان را ربودند54. پسری بیمار در یکی از خیمه‌ها دراز کشیده بود و شمر که می‌خواست او را نیز بکشد از این کار منع شد؛ ابن سعد نزدیک آمد و ورود به این خیمه را قدغن اعلام کرد55. این پسر،‌ [امام] علی [ع] نام داشت که بعداً‌ او را زین العابدین می‌خواندند. او تنها پسر [امام] حسین [ع] بود که از کشتار نجات یافته بود. به عنوان نشانه‌ای از عنایت الهی، دودمان بزرگ [امام] حسین [ع]ی از او سرچشمه گرفته‌اند. شهیدان کربلا 72 نفر ذکر شده‌اند، 17 نفر از آنها از طالبیان بودند 56؛ 88 نفر از سربازان ابن زیاد در صحنه جنگ کشته شدند57. این حاصل جمع اخیر را محسن امین نیز ارائه کرده اما تطبیق درباره تعداد کشته شدگان به دست هر جنگجو سخت دشوار است: 40 نفر به دست حر، 30 نفر به دست بریر، 12یا 13 نفر به دست نافع و غیره و تعداد زیادی به دست [امام] حسین [ع] کشته شدند.


[ جمعه 90/9/4 ] [ 1:34 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????