عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) |
اسوه شکیبایی روزی گروهی در مجلس او نشسته بودند، از درون خانه بانگ شیونی شنیده شد. امام به درون رفت. سپس بازگشت و آرام بر جای خود نشست. حاضران پرسیدند: مصیبتی بود؟ امام پاسخ داد: آری. آنها به او تسلیت گفتند و از شکیبایی او به شگفت آمدند. امام گفت: «ما اهل بیت، خدا را در آنچه دوست داریم، اطاعت می کنیم و در آنچه ناخوش داریم، سپاس می گوییم».(1) درس نیکی روزی مردی امام سجاد (علیه السلام) را دید و به او دشنام داد. خادم امام به آن مرد حمله کرد و قصد تنبیه او را داشت. امام مانع شد و به مرد گفت: آنچه از ما بر تو پوشیده مانده، بیشتر از آن است که تو می دانی! آیا حاجتی داری؟ مرد شرمنده شد. امام گلیمی را که به دوش داشت، به او بخشید و فرمود که هزار درهم به او بدهند.(2) اسوه جوانمردی هشام بن اسماعیل که از سوی عبدالملک بن مروان حاکم مدینه بود، به مردم ستم بسیار می کرد. او با خاندان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، به ویژه امام زین العابدین (علیه السلام)رفتارهای ناپسند و ظالمانه ای داشت و با اندک بهانه ای آنان را می آزرد. پی نوشت : 1-زندگانی علی بن الحسین (علیه السلام)، ص 109 [ پنج شنبه 90/9/10 ] [ 12:38 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |