مقدمه
ابا عبدالله الحسین(ع) سومین امام معصوم شیعیان است که در سوم ماه شعبان،سال چهارم هجری قمری در مدینه منوّره دیده به جهان گشود.
مادر آن حضرت فاطمه زهرا، دختر رسول الله(ص)، سیده بانوان جهان است، و پدربزرگوارش حضرت علی(ع) فرزند ابو طالب، پسر عمّ رسول خدا(ص) است. حضرت محمّدمصطفی(ص) ـ آخرین پیامبر و فرستاده خداوند ـ جدّ بزرگوار آن حضرت است.
ابا عبدالله الحسین(ع) دارای 11 فرزند بود، هفت پسر و چهار دختر. عمر شریفآن حضرت پنجاه و هفت سال و چهار ماه و هفت روز است. دوران امامتش هم یازده سالو ده ماه و سه روز بود.
حسین(ع) وقتی به دنیا آمد پیامبر او را در آغوش گرفت، در گوش راست او اذان ودر گوش چپش اقامه گفت و بدینسان در گوش او نخستین بار بانگ توحید طنین اندازگردید.
رسول خدا(ص) به امر خدای یکتا، او را حسین نامید. زبان در دهان نوزادشگذاشت و کودک زبان جدّش را بمکید.
حضرت فرمود: فرزندم! خداوند لعنت کند کسانی را که تو را به شهادت میرسانند.
پیامبر خدا(ص) در هفتمین روز تولّد او دو گوسفند عقیقه کرد، یک رانش را به قابلهداد. سر نوزاد را تراشید و هم وزن موی سر او نقره به فقرا صدقه داد. شکمهای بینوایان راسیر کرد.
رسول خدا(ص) نوزاد را بر دامن نهاد و فرمود: کشته شدنت بر من بسی گران است.و حضرت بسیار گریست و فرمود: برای فرزندم میگریم. او را گروهی کافر و ستمکارخواهند کشت.
حسین بن علی(ع) شش سال از دوران کودکی خود را همراه جدّش محمدمصطفی(ص) سپری کرد. مدّت سی سال با پدر بزرگوار علی بن ابی طالب(ع) زندگی نمود،پس از شهادت پدر بزرگوارش، ده سال با برادرش امام حسن مجتبی(ع) بود، پس از آنکه برادرش در سال 50 هجری قمری مسموم شد و به شهادت رسید، ده سال تمام دردوران حکومت ظالمانه و ستمگرانه معاویه زیست و همیشه با او در ستیز بود.
پس از درهم پیچیده شدن طومار عمر معاویه، فرزندش یزید که ولی عهد معاویهبود، به حاکمیت رسید، و در نیمه ماه رجب 60 هجری به ولید پسر عُتبه که حاکم مدینهبود، نامه نوشت تا از امام حسین(ع) برای یزید بیعت بگیرد.
حاکم مدینه امام را برای بیعت با یزید فراخواند، و امام(ع) در جواب حاکم مدینهفرمود: «ای حاکم مدینه! تو میدانی که ما اهل بیت پیامبر و معدن رسالتیم، خانه ما محلنزول و رفت و آمد ملائکه و جایگاه نزول رحمت الهی است. خداوند اسلام را از خاندان ماآغاز و افتتاح نموده و تا پایان نیز با ما پیش خواهد برد. ولی یزید مرد شرابخوار و قاتل انسانهای بیجرم و بیگناه است. یزید فردی است که آشکارا از حدود الهی تجاوز کرده وبه طور علنی دست به فسق و فساد میزند، هیچگاه مردی همانند من، به فردی مثل یزیددست بیعت نمیدهد.
امام از بیعت با یزید سرباز زد، و از این که تحت فشار شدید بود در 2(ع) رجب همانسال، مدینه رسول الله را به قصد مکّه مکرّمه ترک گفت و در سوم شعبان در مکّه رحلاقامت افکند، و به افشاگری از حکومت یزید پرداخت.
امام بنا به دعوت و رسیدن نامههای بیشمار از طرف مردم کوفه که افزون از12000 نامه ذکر شده، پسر عمویش حضرت مسلم فرزند عقیل را به نمایندگی خود بهکوفه فرستاد. خود اعمال حج را به دلیل نا امن شدن فضای مکّه نیمه تمام گذاشته و درروز هشتم ذیحجه با اهل و عیال و به همراهی جمعی از یاران خود، به سوی کوفه حرکتکردند، و در روز دوم محرّم سال 61 هجری در کربلا رسیدند. و در روز دهم محرّم همراهیاران با وفای خویش به مقام والای شهادت رسیدند، که تا امروز و تا دامنه قیامت،حقّانیت راه و مکتب او همچنان فروزانتر از خورشید میدرخشد، و قاتل او مورد لعن خدا،و رسولش، و ملائکه و بندگان صالح خدا است چنان که رسول الله به صراحت این مطلبرا بارها بیان فرموده است.
احادیث گردآوری شده در این مقاله برخی از احادیث و روایاتی است که از زبانرسول الله در منابع و کتابهای اهل سنّت بیان شده است. و امید است با مطالعه و دقّت درکلام و بیان رسول خدا که در باره فرزند و پاره تنش امام حسین(ع) بیان فرموده، هر چهبیشتر و بهتر حسینش را از زبان جدّش رسول الله بشناسیم.
اذان گفتن پیامبر(ص) در گوشهای حسین(ع)
عن عبیدالله بن أبی رافع عن أبیه، قال: «رأیت رسول الله(ص) أذّن فی اُذنالحسین(ع) حین ولدته فاطمه(س)».
حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین و همچنین محب الدین شافعیدر ذخائر العقبی گفته است: عبیدالله پسر أبی رافع و او از پدرش روایت کرده است:«هنگامی که امام حسین(ع) از حضرت فاطمه(س) متولّد شد، رسول خدا(ع) را دیدم که درگوشهای حسین(ع) اذان گفت.»
عقیقه پیامبر(ص) برای حسنین(ع)
عن عبدالله بن بریده، عن أبیه: «اءن رسول الله(ص) عقّ عن الحسن والحسین(ع)بکبشین کبشین»
نسائی در سننش گفته است: از عبدالله پسر بریده و او از پدرش روایت کرده است:«رسول خدا(ص) برای امام حسن و امام حسین(ع) (در هنگام تولّدشان) دو گوسفند، دوگوسفند عقیقه کرد.»
ابو داود این حدیث را در سُننش از ابن عباس روایت کرده است، و همچنین اینحدیث در تاریخ بغداد، حلیه الاولیا و غیره نیز وارد شده است».
تعویذ پیامبر(ص) برای حسنین(ع)
عن ابن عبّاس قال: «کان النبی(ص) یعوّذ الحسن والحسین(ع) ویقول: اءن أباکماکان یعوذ بها اءسماعیل واءسحاق: أعوذ بکلمات الله التامّه، من کّل شیطان وهامّه، ومن کلعین لامّه.»
بخاری، ترمذی وابن ماجه در کتابهایشان گفتهاند: از ابن عباس روایت شده که او گفت: «پیامبر(ص) حسن و حسین(ع) را تعویذ میکرد و میگفت: پدر شما اسماعیل و اسحاق را به این کلمات تعویذ میکرد: به وسیله کلمات تامّه خداوند از هر شیطانآسیب رسان، و از هر چشم بد پناه میبرم.»
ناراحت شدن پیامبر(ص) به جهت گریه حسین(ع)
عن یزید بن أبی زیاد قال: خرج النبی(ص) من بیت عائشه فمرّ علی بیتفاطمه(س) فسمع حسیناً یبکی فقال: «ألم تعلمی أن بکائه یؤذینی؟»
در تاریخ دمشق، مجمع الزوائد و غیره از یزید پسر زیاد نقل شده که او گفته است:«حضرت پیامبر(ص) از منزل عائشه بیرون شد، گذرش به خانه حضرت فاطمه(س) افتاد،گریه حسین را شنید، آن حضرت (به دخترش فاطمه) فرمود: «مگر نمیدانی که گریهحسین مرا ناراحت میکند؟»
زبان پیامبر در کام حسنین(ع) برای رفع عطش آنان
عن ابی هریره قال: «اشهد لخرجنا مع رسول الله(ص) حتی اذا کنّا ببعض الطریقسمع رسول الله(ص) صوت الحسن والحسین(ع) وهما یبکیان مع اُمّهما، فأسرع السیرحتی أتاهما فسمعته یقول: ما شأن ابنی؟ فقالت: العطش، قال: فأخلف رسول الله(ص) الیشنه یتوضأ بها فیها ماء وکان الماء یومئذٍ أغداراً والناس یریدون الماء، فنادی هل أحدمنکم معه ماء؟ فلم یجد أحد منهم قطره. فقال: ناولینی أحدهما، فناولته اءیاه من تحتالخدر. فأخذه فضمّه الی صدره وهو یضغو ما یسکت فأدلع له لساه، فجعل یمصه حتیهدأ وسکن وفعل بالا´خر کذلک»
در تهذیب التهذیب، ومجمع الزوائد و نیز در غیر این دوتا، از ابو هریره روایت شدهکه او گفت: «گواهی میدهم که ما به همراه رسول خدا(ص) در بعضی از کوچهها راهمیرفتیم، و آن حضرت صدای گریه حسن و حسین(ع) را - که همراه مادرشان بودند -شنید. من از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: «پسرانم را چه شده که گریه میکنند؟فاطمه فرمود: بر اثر تشنگی میگریند! حضرت برای حسنینش در طلب آب برآمد و دراین حال و احوال آب نایاب بود و همه مردم در پی آن بودند؛ حضرت با آواز بلند فرمود: آیاکسی از شما با خودش آب دارد؟ ولی هیچ کس، حتی یک قطره آب نداشت! حضرت (بهفاطمه(س)) فرمود: یکی از آنان را به من بده، حضرت فاطمه(س) یکی از بچهها را از زیرپوشش و ستر بیرون آورده و به پیامبر(ص) داد، حضرت او را گرفت و بر سینهاش چسباند،طفل صیحه میکشید، حضرت زبان مبارکش را در کام او نهاد، طفل زبان حضرت رامیمکید تا آرام و ساکت شد. حضرت همین رفتار را با دیگری انجام داد او نیزآرامگشت.»
بوسیدن لبهای حسین(ع)
عن أبی هریره قال: کان النبی(ص) یدلع لسانه للحسین(ع): فیری الصبی حمرهلسانه فیهشّ فقال: عینیه بن بدر: ألا أراه یصنع هذا بهذا؟ فو الله اءنّه لیکون لی الولد قدخرج وجهه وما قبّلته قط، فقال: «من لا یرحم لا یرحم.»
احمد حنبل در مسندش از ابو هریره نقل کرده که او گفته است: «پیامبر(ص) زبانشرا برای حسین(ع) (در حال کودکی او) بیرون میآورد، کودک سرخی زبان او را میدید، بااشتیاق و سرور به او متمایل میشد. عینیه پسر بدر که این حالت را مشاهده کرد، با تعجبگفت: پیامبر را میبینم که با این بچه چه کار میکند؟! به خدا سوگند من اولاد و فرزند دارمو صورت آنان را هرگز نبوسیدهام. رسول خدا(ص) (در جواب کلام عینیه) فرمود: «کسی کهرحم نداشته باشد مورد ترحم قرار نمیگیرد.»
این حدیث به صراحت و روشنی این مطلب را میرساند که حضرت رسول(ص)برای خوشحالی امام حسین در هنگام کودکی او زبان مبارکش را برای بیرون میآورد، تافرزندش را خوشحال سازد، و هنگامی که این عمل مورد تعجّب مردان بیرحم واقعمیشد، پاسخ حضرت این بوده است که «کسی که بیرحم باشد، مورد ترحم قرارنخواهدگرفت.» بالا رفتن حسین(ع) بر سینه پیامبر(ص)
عن معاویه بن أبی مزرد، عن أبیه، قال: سمعت أبا هریره یقول: أبصرت عینایهاتان وسمعت اُذنای رسول الله(ص) وهو آخذ بکفّی حسین وقدماه علی قدمی رسولالله(ص) وهو یقول: «حزقّه حُزقّه ترقّ عین بقّه» فرقی الغلام حتی وضع قدمیه علی صدررسول الله(ص) ثم قال رسول الله(ص): «افتح فاک» ثمّ قبّله، ثم قال: «اللهم أحبه فاءنّیاُحبّه.»
معاویه پسر أبی مرزد از پدرش نقل کرده است: از ابو هریره شنیدم که میگفت: بادو چشمم دیدم و با دو گوشم از رسول خدا(ص) شنیدم - در حالی که آن حضرت دو دستحسینش را گرفته بود و قدمهای کوچکش روی قدمهای رسول الله(ص) بود - میفرمود:«کوچولو کوچولو، بالا بیا!» سپس کودک بالا بالا آمد تا قدمهایش را روی سینهرسولخدا(ص) نهاد. پس از آن رسول خدا فرمود: «لبهایت را باز کن» سپس لبهای او رابوسید و فرمود: «خداوندا او را دوست بدار! چون من او را دوست دارم.»
این حدیث به همین مضمون و با اندک تفاوتی در الاصابه ابن حجر عسقلانی، ومعجم کبیر طبرانی و نیز در غیر آنها ذکر شده است.
حسین(ع) از من است و من از حسین(ع)
عن یعلی بن مرّه قال: اءنّهم خرجوا مع النبی(ص) الی طعام دعوا له: فاءذا حین یلعبفی السکّه، قال: فتقدم النبی(ص) أمام القوم وبسط یدیه فجعل الغلام یفرّها هنا و هاهناویضاحکه النبی(ص) حتی أخذه، فجعل احدی یدیه تحت ذقنه والاخری فی فأس رأسهفقبّله وقال: «حسین منّی وأنا من حسین أحبّ الله من أحبّ حسیناً، حسین سبط منالاسباط.»
ابن ماجه از یعلی پسر مرّه روایت کرده که او گفت: «عدهای به همراه حضرتپیامبر(ص) به سمتی که جهت صرف طعام دعوت شده بودند، میرفتند، در این هنگامحسین(ع) در کوچه بازی میکرد، حضرت پیامبر(ص) جلو آمده، آغوش مبارک را به سویحسین خردسالش باز کرد، کودک این سو و آن سو فرار میکرد، پیامبر(ص) میخندید تا اورا گرفت، سپس آن حضرت یک دست مبارک را زیر چانه کودکش و دست دیگر را بالایسر او نهاد، و سپس او را بوسید و فرمود: حسین از من است و من از حسین! خداوند دوستمیدارد کسی را که حسین را دوست بدارد، حسین فرزندی از فرزندانم است».
این حدیث به همین مضمون و با اندک تفاوتی در سنن ترمذی، مسند أحمدحنبل، اسد الغابه و سنن کبرای بیهقی و غیره ذکر شده است.
نظر به سیمای حسین(ع) نظر به سیمای پیامبر(ص)
فی ذیل تفسیر قوله: (وعلّم آدم الاسماء کلّها) قال أعرابی قصد الحسین بنعلی(ع) فسلّم علیه وسأله حاجته، وقال: سمعت جدّک یقول: «اءذا سألتم حاجه فاسألوهامن أربعه، اءمّا عربی شریف، أو مولی کریم، أو حامل القرآن، أوصاحب وجه صبیح، فأمّاالعرب فشرفت بجدّک، وأما الکرم فدأبکم وسیرتکم، وأما القرآن ففی بیوتکم نزل، وأماالوجه الصبیح فاءنّی سمعت رسول الله(ص) یقول: «اءذا أردتم أن تنظروا اءلیّ فانظروا الیالحسن والحسین.»
فخر رازی در تفسیر کبیرش در ذیل آیه شریفه (وعلّم آدم الاسماء کلّها) گفتهاست: اعرابی نزد امام حسین(ع) آمد، بر آن حضرت سلام کرد، و حاجتش را طلب نمود، وبه آن حضرت گفت: از جدّت رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: «اگر حاجتی خواستید ازچهار نفر بخواهید: یا از عرب شریف، یا از مولای کریم، یا از حامل قرآن، یا از کسی کهدارای سیمای روشن و چهره نورانی است. (همه این اوصاف در شما است،) از لحاظ عرببودن به سبب جدّت رسول الله شریف هستی، و از جهت کرم؛ کرامت و بزرگواری ادب وسیره شماست. و اما از جهت قرآن؛ کلام خدا در خانههای شما نازل شده است. و اما چهرهنورانی؛ من از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: «هرگاه خواستید به طرف من نظر کنید،به حسن و حسین نگاه کنید.»
این حدیث به خوبی نشان میدهد که حضرت امام حسین(ع) و همچنان برادرشامام حسن(ع) در نزد رسول خدا از چنان موقعیت و مقامی برخوردار بوده که نظر به چهرهآنان، نظر به سیمای مبارک رسول الله(ص) است، و بدون تردید هرگونه هتک و بیحرمتیبه آنان هتک و بیحرمتی به رسول الله(ص) است. و در این مورد احادیث فراوانی وارد شدهکه در جایش ذکر خواهد شد.
شباهت حسین(ع) به رسول الله(ص)
عن أنس بن مالک قال: «أتی عبیدالله بن زیاد برأس الحسین بن علی(ع) فجعلفی طست، فجعل ینکث وقال: فی حسنه شیئاً، فقال أنس: کان أشبههم برسول الله(ص)وکان مخضوباً بالوسمه.»
از انس بن مالک روایت شده که او گفت: «سر حسین بن علی(ع) را برای عبیداللهپسر زیاد آوردند، پسر زیاد سر مبارک حسین(ع) را در طشت گذاشت، و با نی شروع بهزدن سر مبارک آن حضرت نمود! و در زیبایی او با خودش چیزی گفت! و انس گفته استکه چهره امام حسین(ع) بیشتر از همه شباهت به رسول خدا(ص) داشت. و محاسنشریفش با وسمه خضاب بود.»
این مطلب در صحیح بخاری و سنن ترمذی و مسند احمد بن حنبل و غیره بهتفصیل روایت شده است.
عن محمد بن الضحاک بن عثمان قال: «کان جسد الحسین(ع) شبه جسدرسولالله(ص)»
ابو بکر هیثمی در مجمع الزوائد و همچنین طبرانی در معجم کبیرش و نیز غیراین دو تا روایت کردهاند که محمد پسر ضحاک، پسر عثمان گفته است: «اندام حسین(ع)شبیه اندام رسول خدا(ص) بود.»
حسنین(ع) ریحانه پیامبر(ص)
عن انس بن مالک قال: «دخلت أو ربما دخلت علی رسول الله(ص) والحسنوالحسین(ع) ینقلبان علی بطنه ویقول: ریحانتی من هذه الامّه.»
نسائی در سننش و همچنین هیثمی در مجمع الزوائد روایت کردهاند که انس بنمالک گفت: «چه بسا اوقاتی که خدمت رسول خدا(ص) میرسیدم، حسن و حسین(ع) رامیدیدم که روی شکم آن حضرت میپریدند و رسول خدا(ص) میفرمود: «دو ریحانه مناز میان این امّت هستید.»
عن ابن أبی نعیم، قال: کنت شاهداً لابن عمرو وسأله رجل عن دم البعوض، فقال:ممن أنت؟ فقال: من أهل العراق. قال: انظروا الی هذا! یسألنی عن دم البعوض وقد قتلواابن النبی(ص)، وسمعت النبی(ص) یقول: «هما ریحانتای من الدنیا.»
این حدیث به همین از طرق متعدد و مختلف در کتابهای مختلف اهل سنّت ازجمله سنن ترمذی، خصائص نسائی، مسند احمد حنبل و غیره ذکر شده است.
حسنین(ع) بر کتف پیامبر(ص)
عن عمر، قال: رأیت الحسن والحسین(ع) علی عاتقی النبی(ص)، فقلت: نعمالفرس تحتکما، فقال النبی(ص) ونعم الفارسان هما»
از عمر روایت شده که او گفته است: «حسن و حسین(ع) را دیدم که بر کتفپیامبر(ص) سوار بودند، و من به آنان گفتم: اسب سواری خوبی دارید! رسول خدا(ص) فرمود:این دو تا نیز سواران خوبی هستند.»
این حدیث در کنز العمال و غیره نیز ذکر شده است و همچنین مضمون اینحدیث در سنن ترمذی و مستدرک الصحیحین و غیره نیز آمده است.
دوست داشتن حسنین دوست داشتن رسول الله، دشمنی با حسنیندشمنی با رسول الله
عن زر بن حبیش قال: کان رسول الله(ص) ذات یوم یصلّی بالناس فأقبل الحسنوالحسین(ع) وهما غلامان فجعلا یتوثّبان علی ظهره اءذ سجد، فأقبل الناس علیهماینحّونهما عن ذلک، قال: «دعوهما بأبی وأمّی، من أحبّنی فلیحبّ هذین.»
بیهقی در سنن کبرایش ذکر نموده است: زر پسر حبیش گفته است: «روزی رسولخدا(ص) با مردم نماز میخواند، حسن و حسین(ع) که کودک بودند به سمت آن حضرتآمدند، و هنگامی که رسول خدا(ص) به سجده میرفت، حسنین(ع) بر پشت جدّبزرگوارشان بالا میشدند. مردم خواستند که آن دو کودک را از حضرت دور کنند و مانعبشوند، پیامبر خدا(ص) فرمود: «آنان را به حالشان بگذارید، پدر و مادرم فدایشان باد! هرکسی که مرا دوست دارد، باید این دو را دوست بدارند.»
عن اسامه بن زید قال: قال النبی(ص): «هذان ابنای وابنا ابنتی، اللهمّ انّی اُحبّهمافأحبّهما وأحبّ من یحبّهما»
ترمذی در سننش روایت کرده که اسامه بن زید گفته است: پیامبر خدا(ص) فرمود:«این دو تا (اشاره به حسن و حسین(ع))، دو فرزند مناند و پسران دخترم، خداوندا، ایندو را دوست میدارم، پس تو آن دو را دوست بدار، و دوست بدار کسی را که آن دو را دوستمیدارد!»
این حدیث در خصائص نسائی و کنز العمال و نیز در کتب دیگر اهل سنّت واردشده است.
عن أبی هریره قال: قال رسول الله(ص): «من أحبّ الحسن والحسین فقد أحبّنیومن أبغضهما فقد أبغضنی»
از ابو هریره روایت شده که او گفته است: رسول الله(ص) فرمود: «هر کسی که حسنو حسین(ع) را دوست بدارد، مرا دوست داشته است، و کسی که با آن دو بغض و عداوتپیشه کند، با من بغض و دشمنی نموده است.»
این حدیث در سنن ابن ماجه، مسند احمد حنبل و نیز در تاریخ بغداد و غیرهروایت شده است.»
عن سلمان قال: سمعت رسول الله(ص) یقول: «الحسن والحسین ابنای منأحبّهما أحبّنی ومن أحبّنی أحبّه الله ومن أحبّه الله أدخله الجنه، ومن أبغضهما أبغضنیومن أبغضنی أبغضه الله أدخله النار.»
در مستدرک صحیحین، معجم طبرانی، و معجم الزوائد از سلمان روایت شده که اوگفته است: از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: «حسن و حسین دو فرزندانم هستند،هر کسی آن دو را دوست بدارد، مرا دوست داشته است، و هر کسی مرا دوست دارد، خدا اورا دوست دارد، و کسی را که خداوند سبحان دوست بدارد، وارد بهشت میشود ولی اگرکسی با حسن و حسین غضب و عناد داشته باشد، با من غضب و دشمنی نموده است، وهر کسی با من غضب و دشمنی کند، خداوند با او غضب میکند، و سرانجام او را درآتشمیافکند.»
مضامین این احادیث در ذخائر العقبی، کنز العمال، معجم کبیر طبرانی و غیره بهتفصیل ذکر شده است.
حسنین(ع) سرور جوانان بهشت
عن أبی سعید الخدری قال: قال رسول الله(ص): «الحسن والحسین سیدا شبابأهل الجنّه»
محمد بن عیسی ترمذی در کتابش نقل نموده که ابی سعید خدری از رسول خداروایت نموده که آن حضرت فرموده است: «حسن و حسین سروران جوانان بهشتند.»
این حدیث در کتب مختلف اهل سنّت و از طرق متعدد وارد شده است. چنانچهاحمد بن حنبل در مسندش، و نسائی در خصائصش، و خطیب بغدادی در تاریخش، و نیزدیگران مثل ابن حجر عسقلانی، و ابو نعیم اصفهانی و غیره، ذکر نمودهاند.
عن ابن عمر قال: قال رسول الله(ص): «الحسن والحسین سیدا شباب أهل الجنّهوأبوهما خیرا منهما.»
فرزند عمر از رسول خدا(ص) روایت نموده که آن حضرت فرمود: «حسن و حسینسروران جوانان اهل بهشتند، و حضرت علی(ع)، بهتر از دو فرزندشان است.