روز عاشورا
آنان با چنین روحیهاى شب را به صبح رسانیدند. سرانجام صبح عاشورا فرا رسید. خیرخواهیها و دلسوزیهاى امام در دل ناپاک کوفیان مؤثر واقع نشد. یزیدیان آماده جنگ گردیدند و سپاه اسلام براى دفاع مجهز شد. دستور قرآن در چنین موردى در درجه اول صلح است و دعوت به این امر شایسته. «اما اگر یکى از آن دو دسته ستمکارى را پیش گرفتبا او بجنگید تا به حکم خدا گردن بنهد. بدینترتیب امام و یاران او بیش از هر مسلمان دیگر خود را مکلف به پیروى از قرآن مىدانستند... از جمله کسانى که در این راه از خیرخواهى کوتاهى نکرد «زهیربن قین» بود که سپاه کوفه را مخاطب ساخت و گفت: مردم، خیرخواهى حق هر مسلمانى بر مسلمان دیگر است تا کار به شمشیر نکشیده است ما با یکدیگر برادریم و یک دین داریم... در غیر این صورت دیگر رشته پیوندى میان ما نخواهد بود. [حسینعلیهالسلام با خطبههایى که ایراد فرمود براى رستگارى اسیران هوى و هوس و فریبخوردگان تا جایى که مىتوانست تلاش کرد و براى آنان بجز آزادى، خیر و عزت و سعادت نمىخواست.] وى به آنها گفت که این آخرین فرصتى است که براى انتخاب زندگى آزاد به آنها داده مىشود... اگر به این عزت پشتپا زنند به دنبال آن زندگى پر از خوارى و مذلت در انتظار ایشان است.» (24) امام در یکى از خطبهها مردم را از سویى به تحمل شنیدن سخنان طرف مقابل و تامل و دقت فرامىخواند و از سوى دیگر آنان را به هنگام قضاوت به پرهیز از شتابزدگى و نگهدارى جانب عدل و انصاف دعوت مىکند و به این وسیله بالاترین درجه دلسوزى و انساندوستى خود را به نمایش مىگذارد.
خطبههاى امام حسین علیه السلام
خطبه در اسلام جایگاه ویژهاى دارد. خطبه بهترین راه نشر احکام دیانت و اخلاقیات است. حسینعلیهالسلام در روز عاشورا خطبههاى آتشینى ایراد فرمود. «این خطبهها سندهایى گرانبهاست. سندهایى که بیش از آن که نشاندهنده روح آزادگى و شرف و پرهیزکارى باشد، نمایانگر نقطه اوج شفقت و دلسوزى بر مردم گمراه و تلاش انسانى براى نجات چنین مردم است. حسینعلیهالسلام در یکى از خطبهها مىگوید: مردم شتاب مکنید سخن مرا بشنوید. من خیر شما را مىخواهم... اگر سخن مرا شنیدید و انصاف دادید و دیدید من راست مىگویم. این جنگ از میان برخواهد خاست... و الا زیان آن دامنگیر شما خواهد شد. مىدانید من کیستم؟... مگر من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ مگر پدر من وصى و پسرعموى پیغمبر و نخستین مسلمان نیست؟...
اگر گمان مىکنید من دروغ مىگویم هنوز از اصحاب محمدصلى الله علیه وآله چند تن زندهاند مىتوانید از آنها بپرسید: جابربن عبدالله انصارى، ابوسعید خدرى... آنها به شما خواهند گفت که آنچه مىگویم درست است... در خطبه دیگر امام حسینعلیهالسلام مىگوید: مردم من خیرخواه شما هستم من براى تفرقهافکنى نیامدهام همه مرا مىشناسید، مىدانید که دروغگو نیستم... در اینجا بود که فتنهجویان و جنگطلبان ترسیدند مبادا این سخن سراسر خیرخواهى در دل سنگ مردم کارگر افتد و آنان بدانچه مىخواهند دست نخواهند یافت... سرانجام آنچه باید روى دهد آغاز گردید.» (25) حضرت سیدالشهداعلیهالسلام اگر به اصل و نسب خود و برشمردن تعدادى از اصحاب جد بزرگوارش مىپردازد و به عنوان گواهانى بر صداقتسخنان خود یاد مىکند و هدف خود را از سفر بازمىگوید به این دلیل است که فریبکاران براى عملى ساختن نیات پلید خود افکار عمومى را منحرف کرده حقیقت را وارونه جلوه مىدادند و ایراد چنین خطبه هایى علاوه بر بیدار کردن وجدانهاى خفته در القاى خصلتها و ارزشهاى والاى انسانى ضرورت داشت.
از خصلتهاى حسینى آنچه در روز عاشورا بیشتر جلوهگر است آرامش و پایدارى حسینعلیهالسلام است، از رفتار امام با مسائل و شرایط مىتوان دریافت که وى «آیندهروشن و آثار نورانى نهضتخود را به چشم مىبیند.» (26) با توجه به آنچه یاد شد، سخنان محبتآمیز حسینعلیهالسلام نشانگر آن است که وى علاقهاى به جنگ نداشت و تا آن جا که توانست کوشید به فریبخوردگان تفهیم کند که طریق ناصوابى برگزیدهاند و پایان مطلوبى در انتظار آنان نیست. امرا براى جلوگیرى از شورش سپاهیان و ضعف روحیه آنان فرمان حمله مىدهند «از این لحظه همراهان امامعلیهالسلام نام «سپاهى» گرفتند و حملات وى عنوان «جهاد» یافت.» (27)
روحیه اصحاب حسین علیه السلام
شهادت براى یاران حسینعلیهالسلام مفهوم ویژهاى داشت. انگیزه آنان رسیدن به آزادى و کمال و حفظ ارزشها و باورها و نفى زندگى ذلتبار بود لذا آن را بدون چشمداشتى از سر اخلاص و اعتقاد و رغبتبرگزیدند و از فرط اشتیاق «خودشان را قبل از حضرت و بنىهاشم به شهادت رساندند... آنان در هیچ جا در مقام عذر و توجیه برنیامدند.» (28) و با بصیرت کامل به حکم وظیفه در تعظیم حق از خود گذشتند و درس فداکارى و ظلمستیزى به بشر آموختند، این ارزشهاى انسانى از جمله منشهایى است که در کربلا به نمایش گذاشته شد. اصحاب حسین در گیرودار نبرد روحیهاى بسیار قوى داشتند. «آنان با این که مىتوانستند با برداشتن یک قدم یا نگفتن یک سخن برهند؛ اما مرگ را ترجیح دادند. براى سنجش اخلاق قائد آنان همین بس که امام را در میان خود نگریستند و او را آماده دریافتشهادت در راه خدا و براى دعوت یافتند. » (29)
از جمله این یاران «عابس بن ابى شبیب شاکرى و ابوثمامه صیداوى... و جابربن عروه غفارى بودند. ابوثمامه شیرمردى است که دخول وقت نماز ظهر را به امام یادآور شد و دعاى خیر حضرت: «خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد» بدرقه راهش شد آنان در بحبوحه جنگ نیز به برگزارى نماز اول وقت مقید بودند و جابربن عروه غفارى پیرمرد سالخوردهاى است که در جنگ «بدر» و «صفین» شرکت داشت. محضر مبارک پیغمبرصلى الله علیه وآله را درک کرده بود. کمر را با عمامه و ابروهاى آویخته خود را با دستمالى بست و به دشمن حملهور شد و شربت گواراى شهادت نوشید و به نگاه و کلام محبتآمیز «شکر الله سعیک یا شیخ» امام خود سرافراز گردید. دگر عمروبن جناده انصارى فرزند شهید جناده بن کعب انصارى بود که مادر، وى را با سخنان «پسرم از کنار مادر برخیز به میدان برو و در برابر چشمان پسر پیغمبر بجنگ» به جنگ با کفار تشویق کرد. جوان در حالى که دهانش به عبارت: «پیشواى من حسینعلیهالسلام است. این بهترین پیشواست... معطر شده بود جنگید تا به درجه رفیع شهادت رسید. رشادتهاى دیگر یاران امام و بنىهاشم فرزندان على و عقیل و امام حسن و امام حسین و مسلم و عبدالله جعفر... و دلاوریهاى عباس بن علىعلیهالسلام نیز همینگونه بود.» (30) این شیرمردان با بصیرت و اطمینان کامل قدم به صحنه نبرد گذاشتند و چنان شجاعانه جنگیدند و جان خود را در راه حق نثار کردند «که ایمان به آنان آفرین گفت.» (31) در آن روز خونین از سپاه امام بجز حضرت سجادعلیهالسلام و طفل شیرخوارش کسى زنده نماند. امام علىاصغرعلیهالسلام را با خود به صحنه نبرد برد و او را نیز فدا کرد. و «بدین طریق عواطف جهانیان را بیدارى بخشید و فهماند که در این قوم نه تنها دیانت نیست از انسانیت هم بویى نبردهاند.» (32)
ارزشهاى اخلاقى در حادثه کربلا
حادثه کربلا یک صحنه نمایش اخلاق اسلامى است که به اختصار به توضیح ارزشهایى نظیر مروت، ایثار و فداکارى که برجستگى بیشترى دارند مىپردازیم.
مروت
حسینعلیهالسلام با دشمنان به شیوه پدرش علىعلیهالسلام رفتار مىکرد. سیراب کردن آنان به هنگام تشنگى و پرهیز از ترور و غافلگیرى، نمونههاى روشنى از مروت است. حسینعلیهالسلام نیز با این که از فسق و فجور و خباثتشمربن ذىالجوشن، و اهانت وى به حریم ولایت آگاه است پیشنهاد حمله ناگهانى سپاه خود را رد مىکند و مىگوید: «ما هرگز شروع به جنگ نمىکنیم ولو به نفع ما باشد. (33) »
ایثار
ایثار عاطقهاى است اخلاقى، انسانى و اسلامى که در حادثه کربلا به اوج خود رسید. از خودگذشتگى ابوالفضل العباسعلیهالسلام در ننوشیدن آب تجسمى از ایثار بود. وى پس از دفع مزاحمان به شریعه فرات رسید هنگامى که مشک را از آب پر کرد با این که خود نیز تشنه بود به یاد تشنگى مولایش از نوشیدن آب منصرف شد. آن را ریخت و آنچه بر دلش گذشت، بر زبان جارى کرد (رجز خواند) و چنین گفت «عباس! حسینعلیهالسلام در خیمه تشنه است و تو مىخواهى آب گوارا بنوشى! به خدا قسم... رسم برادرى، رسم امام داشتن، رسم وفادارى چنین نیست؟ ابوالفضل مظهر وفا بود. نمونه دیگر عمربن قروى انصارى بود که خود را به هنگام نماز در برابر پیکانهاى کفار سپر اباعبداللهعلیهالسلام قرار داد و از پا درآمد... وى در عین حال تردید داشت که وظیفهاش را انجام داده و به عهدش وفا کرده است.» (34)
مساوات
اصحاب حسینعلیهالسلام ترکیبى از آزادگان و بردگان آزاد شده بود و شیوه رفتار امام هم نسبتبه نقش آفرینان و ایثارگران یکسان بود رنگ، قومیت، موقعیت و نژاد آنان در نظر و قضاوت وى تاثیرى نداشت و مساوات حاکم بود چنان که دو نفر از عده معدودى که امام خود را به بالین آنان رسانید برده آزاد شده بودند. «جون» یکى از آنها بود که وقتى به شهادت رسید امام خود را به بالین وى رسانید و حشر او را با «ابرار» که مقامى برتر از متقین است از خدا درخواست کرد «خدایا در آن جهان او را با «ابرار» محشور کن. دیگر مردى رومى است که وقتى از اسب بر زمین افتاد اباعبداللهعلیهالسلام خون را از جلو چشمانش پاک کرد و صورتش را بر صورت وى گذاشت. این صورت بر صورت نهادن منحصر به همین غلام و فرزندش علىاکبر بود «فوضع خده على خده... متبسم الى ربه...» صحنه خونین کربلا متضمن پیامهاى اخلاقى، اجتماعى، توحیدى، اعتقادى، عرفانى، اندرزى و پرخاشگرى است که با جانبازیهاى کمسالترین (طفل شیرخوار اباعبداللهعلیهالسلام) تا کهنسالترین مرد (جابربن عروه غفارى) و زن (زوجه عبدالله بن عمر کلبى) تجسم پیدا کرد و هر یک عهدهدار نقشى بودند.» (35) در آن روز هیچ کدام از اصحاب حسینعلیهالسلام در برابر دشمن ضعفى از خود نشان ندادند، فرار نکردند و به سپاه دشمن نپیوستند.
انتخاب انقلابى حر
برعکس نیروى جاذبه، ایمان و شیوه رفتار امام در امر به معروف عملى سبب شد که «حر» را که نامزد امارت بود وادار به توبه کرد و در زمره «التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنکر» (توبه/112) قرار گرفت [و در بروز حال توبه و توجه تام به خدا و اولیاى او و قطع علاقه دنیوى عاقبتبخیر شد و سرمشق دیگران گردید وى پس از توبه با اجازه امام در مقابل مردم ایستاد و گفت: شما همان کسانى هستید که وسیله نامه به وى وعده یارى دادید، پیمان شکنى آنان را زشت و ننگین شمرد و پس از اتمام حجتها جنگید تا به شهادت رسید و این چنین مورد تفقد حضرت اباعبداللهعلیهالسلام واقع شد] «ونعم الحر حر بنى ریاح» «این حر ریاحى چه حر خوبى است.» (36) قدردانى و ارجنهادن به عمل شایسته مؤمنى که براى حاکمیت فرمان اساسى «امر به معروف و نهى از منکر» تا پاى جان مىایستد خودش امر به معروف است و موجب مىگردد که دیگران نیز به انجام امور شایسته راغب گردند. از جمله کسانى که حسینعلیهالسلام خود را به بالین آنان رسانید ابوالفضل العباس بود وى یادگار شجاعت امیرالمؤمنینعلیهالسلام است و مورد علاقه شدید ابىعبداللهعلیهالسلام که عبارتهاى عباس جانم، بنفسى انت (اى جان من به قربان تو) نشانگر درجه محبت اوست.
عباسعلیهالسلام در آن هنگام که سرگرم پیکار است؛ برادر به حال انتظار ایستاده است که ناگهان فریاد مردانه ابالفضل را شنید. خود را به بالین او رسانید از دیدن پیکر قطعهقطعه شده عباس و کشتار بىرحمانه یزیدیان به قدرى منقلب گردید که «چهره حسینعلیهالسلام شکسته شد (بان الانکسار فى وجه الحسین) از میان کسانى که حسین خود را به بالینشان رسانید هیچکدام وضعى دلخراشتر و جانسوزتر از ابالفضل العباسعلیهالسلام نداشت.» (37) هنگامى که فرزندان و اصحاب امام وظیفه خود را انجام دادند و دعوت حق را پاسخ گفتند و به درجه والاى شهادت رسیدند. امام در حالى که ارواح پاک آنان را مورد خطاب قرار داد پیروزى معنوى سپاه اسلام را به آنان نوید داد و نفرت و انزجار دایمى جهانیان را یادآور گردید: «اى ارواح پاک برخیزید، ستمگران و ناکسان را بنگرید که چگونه در عین غلبه متلاشى و مغلوب گشتهاند و براى همیشه شکستخوردهاند و براى ابد منفور گشتهاند.» (38)
ظاهرا از اصحاب و فرزندان امام بجز حضرت سجادعلیهالسلام که در بیمارى به سر مىبرد، کسى باقى نماند لذا خود حسینعلیهالسلام آماده رفتن به قربانگاه شد «حضرت اباعبداللهعلیهالسلام در دقیقههاى آخر زندگانى خود آنان را از چنین پایانى بیم داد: «به خدا اگر مرا کشتید به جان یکدیگر مىافتید و خون یکدیگر را مىریزید اما خدا به این کیفر بر شما بسنده نخواهد کرد، عذابى سختبراى شما آماده خواهد ساخت.» (39) امام به خاطر پاسدارى از حریم مقدس اسلام و ارزشهاى گرانبهاى آن در هیچ شرایطى جزع و بىتابى نکرد و تسلیم قدرتطلبان و زورگویان جائر نشد و کشته شدن و اسارت خاندان را به جان خرید و به عهد خود وفا کرد و شهادت را عاشقانه پذیرا شد و به سوى محبوب شتافت. حسینعلیهالسلام با شهادت خود از یکسو راه مبارزه با بیدادگرى، فساد و ناجوانمردى ... را نشان داد و از سوى دیگر با خصلتهاى عالیه انسانى راه وصول به کمال و تقرب به حق را آموخت و پرچم حقانیت و عظمت تشیع را به خواهرش زینب کبرىعلیهاالسلام سپرد.
بانوى کربلا زینب کبرىعلیهاالسلام
زینبعلیهاالسلام کاروانسالار است. وى نمونه اعلا و الگوى تمامعیارى از چگونگى حرکت انسان به سوى کمال است و پس از برادر مسؤولیت ادامه نهضت پرخروش حسین را برعهده دارد، پرستارى از حجتخدا، امام زینالعابدینعلیهالسلام نیز با اوست. هنگامى که اهلبیت را در بدترین و نامناسبترین شرایط به کوفه مىآورند در مدخل کوفه زینبعلیهاالسلام دختر با فضیلت على و فاطمه مىدرخشد. وى در حالى که شجاعت و عفت و پاکى زنانگى درهم آمیخته بود ضمن القاى خطابهاى براى اهل کوفه تلخکامى و غم و اندوه دایمى را مىطلبد (نفرین مىکند) و آنان را متوجه این واقعیت مىکند که چگونه تحتتاثیر نفس پرفریب قرار گرفتند و بازیچه امیال جنایتکارى شدند و ننگ کشتن فرزند پیغمبر را بر دوش کشیدند و براى همیشه به عذاب الهى گرفتار شدند. زینبعلیهاالسلام خطابه خود را بدینگونه آغاز مىکند:
«هرگز اشکهاى شما نایستد و شیونتان آرام نگیرد... ننگ کشتن نواده خاتم پیغمبران و سالار فرستادگان را چگونه مىتوانید بشویید؟» (40)
آرى اسراى دودمان رسول اکرمصلى الله علیه وآله با تبلیغات سوء عمال یزید به عنوان خارجى به کوفه وارد شدند اما «آنها هرگز به صورت یک جمعیتشکستخورده درنیامدند و دنبال همان هدف حسینى بودند.» (41) زینبعلیهاالسلام بانوى خردمند بنىهاشم با تکیه به نیروى معنوى و عظمت روحىاش ترسى به خود راه نداد و با کمال شجاعت کوفیان عهدشکن و ابنزیاد پلید بىرحم سرکش و یزید مقتدر مستبد تبهکار را رسوا کرد.
رسالت امام سجادعلیه السلام
امام زینالعابدینعلیهالسلام در نابسامانترین دوره امامت ائمه اطهارعلیهمالسلام مىزیست. پس از واقعه عاشورا و آغاز خلافتش همراه اسرا به اسیرى برده شد. در مدخل کوفه زینبعلیهاالسلام خطبهاى ایراد فرمود که به بیدارى و آگاهى اهل کوفه و کارگزاران یزید انجامید و موجب تاثر، سرافکندگى و پشیمانى آنان گردید و زمینه درخشش امام چهارمعلیهالسلام را در مسجد شام فراهم ساخت وى در حضور یزیدبن معاویه با سخنرانى خود درباره تصحیح فرهنگ سیاسى جامعه و تبیین اسلام و رهبر اسلامى و پیشواى قرآنى موضع خود را تشریح کرد. امام در مدت سىوچهار سال امامتخود مسائل مختلف مربوط به جامعه را در قالب صحیفه سجادیه نشر داد و خاطرات عاشورا را زنده کرد. امام از موضع حق حراست نمود و در مراقبتبر جریانهاى داخلى جامعه اسلامى همت گماشت و به پرورش فرزندى که پس از وى به امر خدا امام خواهد بود توجه داشت و «از تربیت فرزند دیگر خویش زیدبن على بن الحسینعلیهالسلام که به عنوان پرچمدار انقلاب خونین دیگر زیرنظر امام خود باید بپاخیزند تا تبلور عاشورا کاستن نگیرد غافل نبود.» (42) حادثه عاشورا و نهضت امام حسین بسان خورشیدى سرچشمه فیضبخشى در عرصهها و سطوح مختلف براى آزادگان بویژه شیعیان گردید خون «مطهر حسینعلیهالسلام و یارانش بر زمین ریخت، اما از آن خون درخت آزادى و آزادگى رویید... و این نهضتسرچشمه صدها نهضت دیگر شد که در تاریخ اسلام پدید آمد مانند نهضت توابین، مختار ثقفى، زیدبن حسن، شهداى فخ... و تا هم اکنون نیز هر نهضتى که علیه ستم و تباهى و روشهاى بیدارگرانه در دنیاى اسلام و شیعه پامىگیرد.» (43) و نهضتى که از سال 42 به لطف و عنایات حق و زعامتحضرت آیتالعظمى امام خمینىقدس سره پىریزى شد و در سال1357 به انقلاب شکوهمند اسلامى پیوند خورد و هم اکنون حلاوت ثمرات آن را به جان مىچشیم نیز از برکات نهضت عاشوراى حسینى است. بر ما است که از سیدالشهداعلیهالسلام و اصحاب باوفایش الگو گیریم و در حفظ و حراست ارزشهاى معنوى و منشهاى آسمانى و حقایق بسیارى که در عاشورا درخشیدند بکوشیم و این راه را به پایان برسانیم.