عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) |
رسالت بیدارگرانه امام سجاد - علیه السلام - چندان دیر آغاز نشد.
با فاصله اى کوتاه ، على رغم همه دردهاى درونى و رنجهاى جسمى ، امام بر سکوى رهبرى ایستاد.از لابلاى توده هاى غم و درد، قد برافراشت و چنان با سخنان برنده اش فضاى تیره اتهامها و تبلیغات مسموم امویان را شکافت که کورترین چشمها، درخشش حقیقت را دیدند و سنگترین دلها، لرزید و بر مظلومیت حیسن و خاندانش گریستند و بر آینده خویش بیمناک شدند! امام على بن الحسین - علیه السلام - در مدت اقامت خویش در کوفه ، دو بار به احتجاج برخاست ، یک بار روى سخنش با مردم پیمان شکن کوفه بود، و بار دیگر در دارالاماره و در برابر عبیدالله بن زیاد. نخست ، احتجاج آن حضرت با مردم کوفه را مى آوریم : قافله حسینى را پى از عاشورا به سوى کوفه آوردند و براى آنان در کنار شهر، خیمه زدند. خاندان حسین - علیه السلام - را - که اکنون اسیران حکومت اموى شناخته مى شوند - در آن خیمه ها جا دادند. جارچیان حکومت ، در شهر نفرت و خیانت ، کوفیان را فرا مى خوانند تا از اسیران جنگى خویش دیدار کنند! از میهمانانشان ، فرزندان پیامبرشان ، استقبال نمایند! براستى مگر خانه هاشان را براى پذیرایى از حسین و خاندانش تزیین نکرده اند! مگر نخلستانها و باغستانهایشان به ثمر ننشسته است ! و مگر براى حمایت از ولایت و امامت آماده نیستند ! آیا با مسلم ، نماز پیمان نخوانده اند ! اکنون نامه اى که مسلم از زبان آنان براى حسین (ع ) نوشته بود، قاصدان شهادت پاسخش را آورده اند و در کنار دروازه هاى کوفه ، منتظر استقبالند ! کوفیان ، آن قدرها هم که شهرت یافته اند بى وفا نیستند ! خون از سرنیزه و لبه شمشیرهایشان شستند. و غبار شرم و خجالت از چهره هاى سیاهشان پاک کردند. و مهر سکوت خانه نشینى وترس از قلبها و قدمهایشان برداشتند ! عبیدالله اجازه داده بود که از خانه ها بیرون بیایند ! کوفیان هم ، بى شرمان آمدند. آمدند براى تماشا ! تماشاى بزرگترین ستم تاریخ بر اهل بیت پیامبر - صلى الله علیه وآله -. ستمى که کوفیان پایه هاى آن را بنیان نهاده بودند! کوفیان ایستاده اند و منتظر دیدن اسیران ! على بن الحسین - علیه السلام - از خیمه ها خارج مى شود. براى نخستین بار نگاهش در چشمان بى مهر و چهره هاى پیمان شکن کوفیان خیره مى گردد. براستى ، على بن الحسین با غم انبوهى که در سینه دارد و با شکوه هاى بى پایانى که از کوفیان در قلبش نهفته است ، چه بگوید واز کجا آغاز کند! تاریخنگاران ثبت نکرده اند که در نخستین لحظه ، کوفیان با مشاهده على بن الحسین (ع ) چه عکس العملى نشان دادند. گریستند، ناله بر آوردند؟یا هلهله کردند و کف زدند! هر چه بود، فضاى بیابان آرام نبود. حذیم بن شریک اسدى روایتگر آن صحنه مى گوید: على بن الحسین (ع ) با اشاره از مردم خواست تا قدرى آرام شوند. همه آرام شدند. امام برجاى ایستاد، سخنش را با ستایش پروردگار آغاز کرد و بر پیامبر اسلام درود فرستاد و سپس چنین فرمود: هان اى مردم ! آن که مرا مى شناسد، سخنى با او ندارم ولى آن کس که مرا نمى شناسد، بداند که من على بن الحسین فرزند عمان حسین هستم که در کنار رود فرات ، با کینه و عناد، سرمقدسش را از بدن جدا کردند بى این که جرمى داشته باشد و حقى داشته باشند! من فرزند کسى هستم که حریم او را حرمت ننهادند، آرامش او را ربودند، اموالش را به غارت بردند و خاندانش را به اسارت گرفتند. من فرزند اویم که دشمنان انبوه محاصره اش کردند و در تنهایى و بى یاورى - بى آن که کسى را داشته باشد تا به یاریش برخیزد و محاصره دشمن را براى او بشکافد - به شهادتش رساندند. و البته این گونه شهادت ، - شهادت در اوج مظلومیت و حقانیت - افتخار ماست ! هان ، اى مردم اى کوفیان ! شما را به خدا سوگند، آیا به یاد دارید نامه هایى را که براى پدرم نوشتید! نامه هاى سراسر خدعه و نیرنگتان را! در نامه هایتان با او عهد پیمان بستید و با او بیعت کردید! ولى او را کشتید، به جنگ کشاندید و تنهایش گذاشتید! واى بر شما! از آنچه براى آخرت خویش تدارک دیده اید! چه زشت و ناروا، اندیشیدید و برنامه ریختید! پیامبر اکرم (ص ) را با کدام رو با کدام چشم نگاه خواهید کرد. (1) امام سجاد - علیه السلام - در این بخش از سخنان خویش به آیه اى از قرآن اشاره کرد که خداوند مى فرماید ولکم فى رسول الله اسوة حسنه یعنى برنامه هاى پیامبر و شیوه عمل او الگویى شایسته براى شماست . گویا امام با مطرح ساختن این آیه ، مى خواست به کوفیان بنمایاند که روش آنان مخالف روش پیامبر اسلام است ، چه این که پیامبر (ص ) نسبت به خویش بویژه نسبت به فاطمه زهرا و على بن ابى طالب و فرزندان ایشان - حسن بن على وحسین بن على - علیه السلام - محبتى خاص داشت و درباره رعایت حقوق و حرمت آنها سفارشهاى صریحى به امت کرده بود. از سوى دیگر کوفیان که به ظاهر هوادار اهل بیت بوده و از دیرزمان با منطق استدلالى شیعه آشنایى داشتند بسرعت منظور امام سجاد - علیه السلام - را دریافتند و یک بار دیگر سخنان على بن ابى طالب - علیه السلام - در گوشهایشان طنین افکند و گویى با همین آیه ، همه چیز را دریافتند از این رو به جاى این که بگذارند بیان امام سجاد و استدلال آن حضرت تمام شود، به اضهار پشیمانى و ندامت و ابراز همدردى پرداختند. کوفیان یکصد فریاد بر آوردند: اى فرزند رسول خدا! تمامى ما گوش به فرمان شما و پاسدار حق شماییم بى این که از این پس ، روى بگردانیم و نافرمانى کنیم ! اکنون با کسى که به جنگ شما برخیزد خواهیم جنگید. و با کسى که در صلح با شما باشد صلح و سازش خواهیم داشت . ما حق خودمان را از ظالمان باز خواهیم گرفت ! (2) سخنان ندامت آمیز کوفیان ، جدى مى نمود و شعارهایشان رنگى جذاب داشت ولى نه براى امام سجاد و نه براى آنان که بارها شعارها و دعوتها و حمایتهاى کوفیان را تجربه کرده بودند! از این رو امام سجاد - علیه السلام - بى این که تحت تاءثیر شعارهاى مقطعى و بى اساس کوفیان قرار گیرد بدانها پاسخى مناسب داد. امام سجاد (ع ) در پاسخ کوفیان فرمود: هرگز! هرگز تحت شعارهاى شما قرار نخواهم گرفت و به شما اعتماد نخواهم کرد اى خیانت پیشگان مکار! میان شما و آرمانهایى که اظهار مى دارید فاصله ها و موانع بسیار است . (3) آیا مى خواهید همان جفا و پیمان شکنى که با پدران و من داشتید، دوباره درباره من روا دارید! نه به خدا سوگند! هنوز جراحتهاى گذشته اى که از شما بر تن داریم ، الیتام نیافته است همین دیروز بود که پدرم به شهادت رسید در حالى که خاندانش در کنار او بودند. داغهاى برجاى مانده از فقدان رسول خدا، پدرم و فرزندانش و جدم امیر مؤمنان فراموش نشده است . طعم تلخ مصیبتها هنوز در کامم هست و غمها در گسترده سینه ام موج مى زند. در خواست و سفارش من درباره یارى خواستن از شما نیست تنها مى خواهم که شما - شما کوفیان ! - نه هزم یارى ما کنید و نه به دشمنى و ستیز با ما برخیزید! (4) امام سجاد (ع ) در پایان این سخنان که آتش ندامت و حسرت را درجان کوفیان برافروخت و مهر بى اعتبارى و بى وفایى را براى همیشه بر پیشانى آنان زد، اندوه عمیق خویش را با این شعرها اظهار کرد و بر التهاب قلبها افزود: لا غرو اءن الحسین و شیخه
**************************************
قد کاان خیرا من حسین و اءکرما قتیل تفرحوایا اهل نفسى فداؤ ه جزاء الذى اءراده نار جهنما یعنى : اگر حسین - علیه السلام - کشته شد، چندان شکفت نیست .
چرا که پدرش با همه آن ارزشها و کرامتهاى برتر نیز قبل از او شهادت رسید. اى کوفیان ! با آنچه نسبت به حسین روا داشتند شادمان نباشید. واقعه اى عظیم صورت گرفت و آنچه گذشت رخدادى بزرگ بود! جانم فداى او باد که در کنار شط فرات ، سر بر بستر شهادت نهاد. آتش دوزخ جزای کسانى است که او را به شهادت رساندند. پی نوشت ها: 1- قال حذیم بن شریک الاسدى : خرج زین العابدین - علیه السلام - الى الناس و اومى الیهم ان اسکتوا فسکتوا، و هو قائم فحمدالله و اثنى علیه و صلى على نبیه ، ثم قال : ایها الناس ، من عرفنى فقد عرفنى ! و من لم یعرفنى فاءنا على بن الحسین المذبح بشط الفرات من غیر ذحل و ل ترات ، انا ابن من انتهک حریممه ، و سلب نعیمه و انتهب ماله و سبى عیاله ، اءنا ابن من قتل صبرا، فکفى بذلک فخرا. [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:26 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |