عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) |
سعید بن مسیب چنان که قبلا نیز یاد گردید، سعید بن مسیب از شمار پنج حوارى امام سجاد - علیه السلام - مى باشد. از امتیازها و افتخارات او این است که به وسیله امیر المؤمنین - علیه السلام - رشد یافته و تربیت شده بود. زیرا جدش - حزن - وصى خویش را على - علیه السلام - قرار داده بود. (408) سعید بن مسیب در میان اصحاب امام سجاد - علیه السلام - از فقها به شمار مى آمد چنان که در روایتى امام باقر - علیه السلام - مى فرماید: از پدرم على بن الحسین - علیه السلام - شنیدم که مى فرمود: سعید بن مسیب از همه مردم به مسایل گذشته آگاهتر است و شرایط زمانش را بهتر درک مى کند. (409) علت این که امام سجاد - علیه السلام - او را آگاه به زمان دانسته اند، شاید این باشدکه وى علاوه بر فقه امامیه ، بر فقه اهل سنت نیز آگاهى داشت و براى اهل سنت براساس باورهاى خودشان فتواى داد و این نبود مگر به خاطر این تقیه و همین تقیه و همین بود که در نهایت شر حجاج را از دور داشت و مانع کشته شدن او گردید. (410) وى در سال 15 هجرى تولد و در سال 95 وفات یافت . ابن حجر عسقلانى در کتاب تقریب التهذیب درباره شخصیت او مى نویسد: سعید بن مسیب یکى از علما وفقهاى گرانقدر است و همگان اتفاق نظر دارند که روایات مرسل او - یعنى ؛ روایاتى که بدون ذکر سلسله سند یاد کرده است - صحیح ترین روایات مرسل به حساب مى آید. ابن مدینى درباره او گفته است : در میان تابعین شخصى را از نظر گستردگى دانش چون او نمى شناسم . (411) جابرن عبدالله انصارى جابرن عبدالله از صحابى رسول خدا - صلى الله علیه وآله - و از پیشتازان راه ولایت و امامت على بن ابى طالب - علیه السلام - است . (412) جابر افتخار دارد که پس از على علیه السلام دوران امامت حسن بن على - علیه السلام - و حسین بن على - علیه السلام - و امام سجاد - علیه السلام - را درک کرده و سلامم و پیام رسول خدا - صلى الله علیه وآله - را به امام باقر رسانده است . توفیق او در ملاقات پیامبر - صلى الله علیه وآله - و پنج امام ، حکایت از کثرت سن او دارد و اعتقاد بر این است که او آخرین صحابى است که چشم از جهان فرو بسته است . (413) او در مسجد مدینه مى نشست و گاه مانند کسى که در انتظار فرزند گمشده اش و در اشتیاق ملاقات او نامم فرزندش را بر زبان آورد، مى گفت : باقر العلم . مردم که سر سخن او را نمى دانستند و منظور او را درک نمى کردند و از سخنى که پیامبر - صلى الله علیه وآله - به او فرمود بود اطلاعى نداشتند، گمان مى کردند که جابر در نتیجه کهولت سن ، هذیان مى گوید. در حالى که او در انتظار ملاقات فرزندى از نسل على بن الحسین بود که وى را باقر لقب دهند. این وعده اى بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله )به شخص جابر داده و به او فرموده بود: تو آن قدر عمر خواهى کرد تا محمد بن على را ملاقات کنى ، چون او را ملاقات کردى سلام مرا به او برسان ! جابر سرانجام به دیدار محمد بن على - علیه السلام - باقر العلم نایل شد و سلام رسول خدا براى امام باقر - علیه السلام - به همراه داشت ، علاوه بر این که آگاهى پیامبر (صلی الله علیه و آله )از مسایل آینده زمان و امت و خاندان خود را مى رساند، مى توانست در آن دوره پر آشوب که هرج و مرج فکرى بر اندیشه مسلمانان سایه افکنده بود و از هر گوشه مدعیان و قدرت جویان سر برآورده بودند، خود ملاک و معیارى باشد تا حق جویان ، خط ولایت و امامت را گم نکنند و در دام مدعیان دروغین گرفتار نشوند. جابر با کهولت سن ، از شهامت ویژه اى برخوردار بود، چه این که در آن شرایط که امویان سعى در زدودن نام على - علیه السلام - از سینه مسلمانان داشتند و تبلیغاتشان بر محور دشنام به آن تمرکز یافته بود، جابر از کسانى بود که در شهر مدینه - شهرى که بیش از هزار اموى و جاسوس دستگاه خلافت در آن زندگى مى کرد - راه مى رفت و گاه بر عصایش تکیه مى زد و در برابر دید همگان و نیز در مجالس عمومى مى گفت : على خیر البشر فمن ابى فقد کفر یعنى ؛ على برترین انسان است و سپس مى گفت : اى جماعتى را انکار کند به حقیقت کفر ورزیده و کفران نعمت کرده است و سپس مى گفت : اى جمعیت انصار فرزندانتان را با دوستى على - علیه السلام - تربیت کنید و فرزندى که این دوستى را نپذیرد باید در پاکدامنى مادرش تردید کرد. (414) در جریان تسلط حجاج باید کشته بر مدینه ، جابربن عبدالله نیز از کسانى بود که حکم حجاج باید کشته مى شد زیرا به شکلى آشکار از خاندان رسالت و على - علیه السلام - تبلیغ مى کرد و آنان را مى ستود. اما کهولت سن جابر و صحابى بودن او در میان مردم مدینه جایگاهى به وى بخشیده بود که حجاج بر اساس محاسبات سیاسى کشتن او را به نفع سلطه خود ندید و از او چشم پوشید. (415) و چه بسا پیش بینى مى کرد که او بزودى خواهد مرد و نیازى به کشتنش نیست ! توجه به شخصیت و سابقه جابربن عبدالله و کسانى چون او، از آن جهت اهمیت دارد که حضور ایشان در جمع اصحاب امامان - علیه السلام - خود حجتى بر منزلت ائمه علیه السلام بوده است و جویندگان حقیقت را به کوثر ولایت و امامان رهنمود شده آنچه از پیامبر - صلى الله علیه وآله - درباره ائمه شنیده بودند براى مردم باز مى گفتند . باید یادآور شد که جابربن عبدالله تنها صحابى پیامبر - صلى الله علیه وآله - نبوده که در میان اصحاب امام سجاد حضور داشته است ، بلکه عامرین واثله کنانى نیز کسى است که هم از صحابه امام سجاد - علیه السلام - حضور داشته است ، بلکه عامرین واثله کنانى نیز کسى است که هم از صحابه به شمار آمده و هم از اصحاب امام سجاد - علیه السلام - شمرده شده است . بقیه در ادامه مطلب عامر بن واثله کنانى عامر به سال رخداد جنگ احد تولد یافت و هشت سال از زندگى رسول اکرم - صلى الله علیه وآله - را مشاهده بود. (416) ابن اثیر جزرى ((555-630 هجرى )) درباره وى مى نویسد: او از اصحاب و دوستداران على بن ابى طالب - علیه السلام - بود و در تمامى صحنه هاى همراه با آن حضرت داشت ، او شخصیتى ثقة وامین مى بشد. (417) ابن اثیر مى افزاید که عامرین واثله به فضل ابوبکر و عمر و دیگران اعتراف داشته ولى على بن ابى طالب - علیه السلام - را بر تمامى آنان مقدم مى داشته است . این سخن ابن اثیر در صورتى که واقعیت داشته باشد مى تواند ناشى از تقیه باشد زیرا بنابر نقل خود وى ، عامر در پایان عمر ساکن مکه بوده است و مطالعه تاریخ در سالهاى حاکمیت امویان و مروانیان مى رساند که جو تهدید و ارعاب علیه شیعه ، بر شهرهاى مدینه و کوفه حاکم بوده است تا چه رسد به محیط مکه ! البته برخى عامرین واثله را به کیسانى بودن متهم کرده اند و گفته اند او به امامت محمد بن حنفیه اعتقاد یافته و در قیام مختار شرکت فعال داشته و پرجم را بر دوش گرفته است (418) و پس از آن نیز در قیام ابن اشعث که در سالهاى ((81-85 هجرى )) رخ داده حضورى آشکار داشته و از آن قیام جان سالم به در برده است . (419) ولى علامه مامقنى کیسانى بودن عامر را رد کرده و او را موثق شمرده است ، چه این که در کتاب کافى عمر بن واثله روایاتى از امام سجاد - علیه السلام - و امام باقر - علیه السلام - دارد و کسى که از کیسانیه باشد اعتقاد به امامت ایشان ندارد تا از آنان نقل حدیث کند. علامه مامقانى احادیثى را که حکایت از تمایل عامر به امامت و اعتقاد وى به رجعت محمد بن حنفیه دارد، ساختگى مى داند و مى گوید کسى چون عامر که از شیعیان على - علیه السلام - بلکه از خواص و از اصحاب سر آن حضرت بوده قطعا از ابتلا به انحراف در میسر ولایت مصونیت لازم را دارا بوده است . (420) عامرین واثله نیز آخرین صحابى پیامبر - صلى الله علیه وآله - شمرده شده ، به گونهاى که پس از مرگ وى کسى از اصحاب پیامبر - صلى الله علیه وآله - باقى نبوده است . در باره جابر نیز این سخن گفته شده است و ما آن را یاد آور شدیم ولى تحقیق نشان مى دهد که وفات جابر در سال 74 هجرى و یا در نهایت ، سال 78 هجرى بوده است (421) در حالى که وفات عامربن واثله را در سال 100 یا 110 هجرى دانسته اند. (422) بنابراین ممکن است کسانى که جابر را آخرین فرد از صحابه یاد کرده اند، نظر به خصوص صحابه اى داشته اند که در مدینه باقى بوده اند. و اما عامر چنان که از برخى منابع استفاده شد بخشى از روزگارش را در کوفه و بخش نهایى عمر را در مکه ساکن بوده است . ابو حمزه ثمالى ابوحمزه ثمالى که نامش را ثابت دینار یاد کرده اند از راویان و شیعیانى است که افتخار دارد زمان چهار امام یعنى على بن الحسین ، محمد على ، جعفر بن محمد و نیز بخشى از عصر امامت موسى بن جعفر - علیه السلام - را درک کند و از محضر علم و معنویت آنان سود جوید. حضرت رضا - علیه السلام - به وى لقب لقمان زمان را داده است (423) و در برخى روایات ابو حمزه به عنوان سلمان یاد شده است . (424) امام صادق - علیه السلام - با ابوحمزه ، علت احساس آرامش آن حضرت با مشاهده کسانى چون ابوحمزه ، چنین استفاده مى شود که چون گروهى از شیعیان بر کیسانیه و زیدیه شده بودند، از این رو شیعیانى چون ابوحمزه که خدمت امام سجاد - علیه السلام - و امام باقر - علیه السلام - را درک کرده معارف ایشان را دریافت داشته بود مى توانست هدایتگر دیگران به امامت حقه و ولایت ائمه معصومین - علیه السلام - باشد. ابوبصیر مى گوید: حضور امام صادق - علیه السلام - بار یافتم . امام احوال ابوحمزه را از من جویا شد. گفتم وقتى از او جدا شدم بیمار بود. امام صادق فرمود: وقتى به دیارت بازگشتى ، سلام مرا به او ابلاغ کن و به او بگو که در ماه ... و روز چشم از جهان خواهد بست . از این که امام - علیه السلام - سخن از مرگ ابو حمزه به میان آورد، ظاهرا ابوبصیر به فکر افتاد تا از رابطه شیعیان با ائمه خویش در جهان آخرت سؤ ال کند از این رو ابوبصیر مى گوید از امام پرسیدم : آیا شیعیان شما با شما خواهند بود؟ امام صادق - علیه السلام - پاسخ داد : آرى به شرط این که از خدا بیم داشته باشند و رهنمودهاى پیامبر - صلى الله علیه وآله - را رعایت کنند و در نظر گیرند و از گناهان پرهیز نمایند. کسى که چنین باشد با ما و در رتبه ما خواهد بود. (425) فرزند ابوبصیر که روایت با روایاتى که مى گوید ابوحمزه اندکى از زمان امامت موسى بن جعفر - علیه السلام - را نیز درک کرده است استفاده مى شود که وى بیش از یک سال از امامت امام کاظم را درک نکرده است و وفات او حدود سال 149 هجرى بوده چه این که رحلت امام صادق علیه السلام در سال 148 هجرى رخ داده است . به هر حال همه علماى رجال شیعه ، ابوحمزه را در نهایت وثاقت دانسته اند و برخى گفته اند که وى در زمینه تفسیر قرآنى کتابى ویژه داشته اند و رساله حقوق امام سجاد - علیه السلام - نیز از طریق ابوحمزه به دیگر راویان منتقل شده است . (426) این تعبیرها مى رساند که مقام علمى و لیاقت ابان براى انتقال دادن معارف دین و علوم اهل بیت - علیه السلام - به مردم از سوى امام - علیه السلام - مورد پذیرش قرار گرفته و امضا شده است . ابان بن ثغلب در زمان حیات امام صادق - علیه السلام - چشم از جهان فروبست و خبر وفات او امام صادق را در غم و اندوه فروبرد به گونه اى که پس از شنیدن خبر وفاتش فرمود: مرگش ابن قلبم را به درد آورد. (427) او شخصیتى بود که قاریان ، فقیهان و لغت شناسان به شمار مى آمد و کتابى در مشکلات مفاهیم و معارف قرآن تصنیف کرده بود. نجاشى ره در کتاب رجال خویش مى نویسد: ابان بن تغلب در همه فنون دانش - در قرآن ، فقه حدیث ، ادب و لغت - بر دیگران برترى داشت . (428) ابراهیم نخعى که خود از علماى اهل سنت است میگوید: ابان در هرگونه دانش - در قرآن ، فقه حدیث ادب ، لغت و قاموس ، و در علم فقه از بوحنیفه و شافعى و مالک بن انس و احمد بن حنبل پیشتازتر بوده و بر آنها سبقت داشته است . دقت در این واقعیت مى نمایاند که عالمان شیعى و اندیشمندان امامیه و شاگردان ائمه اطهار - علیه السلام - علاوه بر فقاهت در سایر رشته هاى علمى نیز بر دیگران سبقت داشته و آرا و انظار ایشان بنیان رشد علوم را در مراحل بعد پى ریخته است . (429) امام سجاد - علیه السلام - و تحکیم و تجدید بناى معارف دین آنچه از اصحاب امام سجاد - علیه السلام - که در این کتاب یاد کرده ایم و اجمالى از زندگى علمى و موقعیت اجتماعى آنان را آوردیم ، نمى تواند بدان معنا باشد که امام - علیه السلام - جز آنان شاگردان سرشناس و مبرزى نداشته اند، بلکه باید بصراحت اعلام کنیم که آنچه یاد شده در برابر آنچه یاد نکرده ایم بسیار اندک است . هدف از آوردن نمونه هاى یاد شده ، صرفا ارائه ترسیمى اجمالى از موقعیت و بسیارى دیگر از اصحاب آن حضرت هم در میدان علم و ادب و هم در صحنه هاى حیات سیاسى جامعه نقشى حساس و سازنده داشته اند که تحقیق و ترسیم همه آنها به مجالى دیگر دارد. نگاه اجمال به تاریخچه زندگى اصحاب امام سجاد - علیه السلام - در کنار همه درسها و نکته هاى آموزنده اى که به همراه دارد، این حقیقت را نیز مى نمایاند که امام سجاد علیه السلام در حیات علمى خویش دو نقش اساسى را ایفا کرده است : الف استمرار بخشیدن به حیات علمى نیروهایى که محضر پیامبر - صلى الله علیه وآله - و امیر المؤمنین - علیه السلام - و حسن بن على - علیه السلام - و حسین على - علیه السلام - را درک کرده بودند و براى تحکیم مبانى فکرى و عقیدتى و عبادى خویش نیازمند مرجعى چون على بن الحسین - علیه السلام - بودند. همانند چهره هایى چون : سلیم بن قیس هلالى ، (430) ابوالاسود دئلى ، (431) حبیب بن ابى ثابت ، جابربن عبدالله انصارى ، (432) جابربن عبدالله انصارى ، (433) رشید هجرى ، (434) سالم بن ابى الجعد الشجعى ، (435) صهیب ابو حکیم الصیرفى الکوفى ، (436) عامربن واثله کنانى (437) اینان کسانى بودند که از مکتب علمى و تربیتى امیر المؤمنین - علیه السلام - بهره مند شده و از تعالیم اهل بیت بهره برده بودند و پیشینه آشنایى با معارف ائمه را داشتند. ب : تجدید بناى پایه هاى معرفت در میان نسلهایى که در دره استبداد امویان و مروانیان گام در محیط دینى و فرهنگى جامعه مى گذاشتند. امام سجاد علیه السلام مى بایست این نیروهاى را به سوى دانش حقیقى و استوار خویش که متکى به دانش پیامبر بود، جذب کند و نگهبان اندیشه هاى نورسته اى باشد که در آینده باید از نیروهاى مطمئن و کار آمد مکتب علمى باقر العلوم - علیه السلام - و امام صادق - علیه السلام - به شمار آیند. این گونه است که ما در میان اصحاب امام سجاد - علیه السلام - با چهره هاى جوانى آشنا مى شویم که نام آنان در میان اصحاب امامان پیشین نیست ولى زمانى که پى مى گیریم چهره ایشان در میان اصحاب امام باقر و امام صادق - علیه السلام - همچنان پیداست و چه بسا از میان همین گروه برخى از روشن ترین چهره هاى اصحاب امام صادق - علیه السلام - را باید جستجو کرد، همانند: ابان بن تغلب ، اسماعیل بن عبدالرحمن ، ابان بن ابى عیاش ، اسماعیل بن عبدالخالق ، برد الاسکاف ، ابو حمزه ثمالى ، حسین بن على بن الحسین ، حبیب سحبستانى ، ربیعة بن ابى عبدالرحمان ، سالم بن ابى حفص ، سعد بن طریف خنظلى ، عبدالله بن شبرمه ، عبدالمؤمن ، ابو محمد فرات ، قاسم بن محمد، منهال بن عمرو، میمون القداح و... امام سجاد - علیه السلام - در حقیقت پس از شکست ظاهرى نهضت سیاسى شیعه علیه خلفاى جور، نهضتى فرهنگى و علمى را آغاز کرد که بعدها توسط امام باقر - علیه السلام - تداوم یافت و به وسیله امام صادق - علیه السلام - به اوج شکوفایى خود رسید. فقیهان اصحاب امام سجاد - علیه السلام - از جمله نشانه هاى عظمیمت حوزه علمى و درسى امام سجاد - علیه السلام - موقعیت علمى و فقهى اصحاب آن حضرت مى باشد. در شمار اصحاب و شاگردان امام سجاد با چهره هایى مواجه مى شویم که مخققان و رجال نویسان ، از ایشان به عنوان فقیه یاد کرده اند. عنوان فقیه مى رساند که آنان در مسایل معرفتى دین و احکام شریعت صاحب نظر بوده و از چهره هاى برجسته علمى خویش به شمار مى آمده اند و با این حال خود را به کسب دانش از محضر امام سجاد - علیه السلام - نیازمند مى دیده اند و نزد او رفت و آمد داشته و استماع حدیث کرده و یا سؤ الهاى خود را براى دریافت پاسخ مطرح مى کرده اند. در این کتاب ما درصدد معرفى تمامى اصحاب امام سجاد که از مرتبه فقاهت برخوردار بوده اند نیستیم و تنها به ذکر نمونه هایى بسنده خواهیم کرد، مانند: ابان بن تغلیب ، حبیب بن ابى ثابت متولد 119 هجرى ربیعة بن ابى عبدالرحمان متولد 136 هجرى ، سعید بن مسیب متولد 94 هجرى طاووس بن کیسان متولد 106 هجرى ، عبدالله بن ابى بکر بن عمر بن عمروبن حزم انصارى متولد 120 هجرى (438)، عبدالله بن شبرمه متولد 140 هجرى قاسم بن محمد بن ابى بکر (439) متولد 101 هجرى و... ابن حجر عسقلانى در کتاب تقریب التهذیب بیشتر اینان را که یاد کردیم از جمله فقیهان دانسته است . علاوه بر فقیهان ، شخصیتهاى آشنا و مبرز دیگرى در میان اصحاب امام سجاد - علیه السلام - حضور داشته اند که از دانشیان و فاضلان و نیز مفسران به شمار مى آمده اند و مانند ابوالاسود دئلى ، حسین بن على بن الحسین - علیه السلام - فرزند امام سجاد - علیه السلام -، عبدالله بن ذکوان و... که از عالمان واهل فضل دانست شده اند و اسماعیل بن عبدالرحمان متوافاى 127 هجرى ابوحمزه ثمالى متولد 150 هجرى ضحاک بن مزاحم (440) متولد 102 هجرى که از جمله مفسران و صاحبان تفسیر معرفى شده اند. (441) هشدار امام سجاد - علیه السلام - به عالمان در پایان این بخش طرح این موضوع ضرورى است که وقتى سخن از شاگردان امام سجاد علیه السلام و یا سایر ائمه - علیه السلام - به میان مى آید باید دانست که اولا افراد مختلفى نزد ایشان براى کسب دانش و معارف دین مى آمده اند و این گونه نبوده است که تمامى شاگردان و اصحاب روایى آنان از خواص و افراد مورد اطمینان ائمه و شیعه باشند و ثانیا چه بسا کسانى در آغاز، از عناصر صالح و مورد اطمینان امام به حساب مى آمده اند و با اندیشه امامیه همراه بوده اند ولى بازگشت زمان و تحولات مختلف سیاسى و شبهات دینى به انحراف از خط ائمه - علیه السلام - کشیده مى شده اند و گاهى به عکس ، کسانى در آغاز گرفتار سردرگمى و ناآگاهى بوده و سپس با شرکت در مجلس علمى امام ، مستبصر شده و راه به هدایت برده اند. بنابراین نباید تصور کرد تمامى کسانى که نامشان در زمره روایان حدیث و یا اصحاب امام علیه السلام یاد شده ، از یک منش و روش و اندیشه برخوردار بوده ، و از نظر عقیده و عمل مورد پذیرش امام باشند. در میان راویان حدیث امام - علیه السلام - بودند کسانى که دین را در خدمت دنیاى خویش در آورده و قرآن و سنت را دستمایه تقرب به حکام جور و وسیله تفاخر قرار داده بودند. محمد بن مسلم بن شهاب زهرى ، از کسانى است که سر بر آستان خلفاى مروانى ساییده و از خط ولایت انحراف یافته بود. (442) از این رو امام سجاد - علیه السلام - به عنوان یگانه فقیه بحق زمان ، محمد بن شهاب را که از فقهاى آن روزگار به شمار مى آمد در نامه اى بشدت مورد سرزنش و هشدار قرار داد که در حقیقت سخنان امام در آن نامه ، هشدار و رهنمودى است به همه دانشمندان و فقیهان در طول تاریخ دانش را قربانى هوسهاى قدرت طلبان و زورگویان نکنند و با تقرب به دستگاه ظالمان ، ظلم ایشان را توجیه ننمایند! این نامه از یک سو موضوع سیاسى امام سجاد علیه السلام را علیه حاکمان اموى بیان مى دارد و از سوى دیگر جدى و سازنده آن حضرت در مسایل جارى جامعه را مى رساند و نشان مى دهد که امام على رغم همه فشارها و تهدیدهاى سیاسى حکام از نظارت بر مسایل مهم جامعه و نظام دینى غفلت نداشته و بر اصلاح کجیها همتى وافر داشته است . [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:34 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |