سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

جنبشى بر ضد یزیدیان‏

عبیداللَّه در زیر ضربات و حملات کوبنده کلام آتشین عقیله بنى‏هاشم چنان درمانده شد که اقامت آنان را حتى براى یک روز در کوفه، خطرى بزرگ براى حکومت خود دانست، بنابراین نامه‏اى به یزید نوشت و چگونگى ماجراى شهادت امام حسین(ع) و یارانش و نیز اسارت زنان را گزارش داد و از او خواست که در مورد اسرا تصمیم بگیرد. یزید در پاسخ فرمان داد کاروان اسرا با سرهاى شهدا به شام روانه شوند.
روز اوّل ماه صفر سال 61 دمشق غرق در شادمانى، خود را پذیراى ورود خارجیان و کافران (بنا به تبلیغ رسانه‏هاى حکومتى بنى‏امیه) کرد! کاروان اسراى اهل بیت عصمت و طهارت پس از گرداندن در شهرِ آذین بسته شده دمشق - به مناسبت پیروزى یزید - به زندانى برده شد. پس از چندى یزید به شکرانه پیروزى بر حسین بن‏على(ع) مجلسى باشکوه آراست و از بزرگان شام و دیگر مناطق دعوت کرد و زینت‏بخش محفل خود را سرهاى بریده شهداى کربلا قرار داد! در چنین حالى پذیراى اسراى خاندان نبى گرامى اسلام شد. به محض ورود حضرت زینب(س) به مجلس و دیدن سر برادر بزرگوارشان(ع) با صداى حزین دادِ سخن داد:
«اى حسین! اى حبیب خدا، اى فرزند مکه و منا، اى پسر فاطمه زهرا، اى دخترزاده مصطفى... »(12) ناله سفیر کربلا چنان دل‏ها را دگرگون کرد که مجلس طرب و شادى را مبدل به مجلس غم و سوگوارى نمود!
یزید شروع به سخن کرد و با سخنان کفرآلود و خوف‏انگیز خود مقدسات اسلام را بى‏شرمانه انکار کرد و کشتن حسین(ع) و یارانش را به انتقام کشته‏هاى کفار قریش در جنگ بدر قلمداد کرد. در آن جوّ رعب‏آور، یزید به یاوه‏سرایى‏هاى خود ادامه داد و قصد آن را داشت که به کلى پرونده خاندان پیامبر(ص) و اسلام ناب و خالص را پایان یافته اعلام کند و ارزش‏هاى دوران جاهلى را گستاخانه زنده نماید!
در آن فضاى مرگبار و بهت‏انگیز حاکم بر مجلس، شیرزنى اسیر در بند از گوشه مجلس دادِ سخن داد و اجازه نداد یزید مقصود خود را عملى سازد و ارزش‏هاى دوران جاهلى را بار دیگر زنده سازد. او بیان کرد:
«ستایش پروردگار جهانیان و درود بر جدم سرور پیامبران، قول خدا راست در آمد که فرمود: ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤوا السُّوءَ أَن کَذَّبوُا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانوُا بِها یَسْتَهْزِئونَ(13)... ». (14)
سپس با تمسخر سلطنت و قدرت دروغین طاغوت، سرش را به سنگ کوفت و با بیان قدرت پایان‏ناپذیر الهى، قدرت مادى یزید را کوچک شمرد و فرمود:
«یزید! راستى تو بر این باورى اکنون که عرصه آسمان و زمین را بر ما تنگ کرده‏اى و ما را به عنوان اسیر این سو و آن سو مى‏گردانى و بر ما چیره شده‏اى، ما نزد خدا هم این گونه خوار و بى‏مقدار هستیم؟ خیال مى‏کنى چون پیروز شدى، نظر کرده خدایى و ما که مغلوب، خوار درگاه او؟ به همین خاطر باد در دماغ انداخته‏اى و با غرور به اطراف خود مى‏نگرى و شادمان مشت بر سینه مى‏کوبى و خرسندى که چرخ دنیا بر مراد تو مى‏گردد و کارها مطابق خواست تو نظام مى‏گیرد و حکومتى که سزاوار ما بوده، بر تو هموار گشته است؟ اما لختى آهسته‏تر! چنین از روى نادانى سرود پیروزى مخوان. آیا فراموش کرده‏اى که خداوند مى‏فرماید: «و لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَروا أنَّما نُمْلى لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنفُسِهِمْ، إِنَّما نُمْلى لَهُمْ لِیَزْدادوا إِثْماً(15)... »(16)
آغاز خطبه، هجوم‏هایى پى در پى است و هیچ ملاحظه‏اى در آن با طاغوت دیده نمى‏شود. هر چه هست زبونى سلطنت و ریشخند کردن شکوه ظاهرى آن و یادآورى عظمت خداى بلندمرتبه است و اینکه ملاک نزدیکى به خدا، رسیدن به حطام دنیا و چیزى از متاع فرسوده آن نیست.
آنگاه بزرگ‏بانوى اسلام، یکى از گناهان بزرگ یزید را به خاطرش آورد و آن گناه عظیم، گرداندن دخترکان نبى گرامى اسلام(ص) در کوچه و خیابان‏ها بود و به او سرکوفت زد: تو فرزند «طلقاء» - آزادشدگان - هستى و پیامبر پدران تو را پس از فتح مکه، زمانى که بر آنان چیرگى آورده بود، مورد بخشش قرار داد، آیا این عدالت است که دختران پیامبر از دهها کوى و برزن عبور داده شوند، در حالى که هیچ حامى و پشتیبان نداشتند؟!(17)

مفسر آگاه قرآن‏

به این ترتیب حضرت زینب(س) پس از آنکه پرده قدرتِ گذرایى را که جلو چشم یزید را گرفته بود و بدان مى‏نازید از مقابل چشمش کنار زد، او را سخت کوفت و در برابر دیدگان فرماندهان و عُمّالش رسوا کرد؛ همچنین نشان داد یزید با اسلامى که به نامش بر تخت حکومت تکیه زده، هیچ همگونى ندارد، چرا که هنوز کینه پیروزى اسلام بر کفر در روز بدر را در دل دارد.
در ادامه با آنچه در کلام آتشین دختر حیدر کرار در دربار یزدى شاهد هستیم آن است که: سفیر کربلا براى اینکه به یزید پاسخ عقلانى کوبنده دهد، با تمسک به آیات شریف قرآن جوابى مناسب داد. انتخاب آیات، نشانگر حضور ذهن و آرامش خاطر و تسلط کامل ایشان بر قرآن کریم است.

رویکردها و آموزه‏هاى مبارزه زینبى‏

قیام امام حسین(ع) آغاز مبارزه و شکل‏گیرى آن است اما ادامه مبارزه و هدایت آن در مسیر واقعى‏اش حاصل اسارت حضرت زینب(س) است. بدیهى است ادامه مبارزه با حفظ ماهیت آن، کارى بس دشوار بود از این‏رو سفیر کربلا سعى داشت مبارزه‏اش را بر اصولى تغییرناپذیر (که از مبانى قرآن و سنت نبوى مایه مى‏گرفت) پایه‏ریزى کند. مهم‏ترین اصولى که از کلام آتشین زاده حیدر کرار در کاخ یزید برداشت مى‏شود، عبارت است از:
1- شکست دشمن: زینب کبرا(س) بر اساس منطق قرآن(18) ددمنشى‏هاى یزید را در باب به شهادت رساندن امام حسین(ع) و اسارت اهل بیتش را پیروزى یزید ندانست بلکه آن را مهلتى دانست تا یزید بر گناهانش بیفزاید.
2- افشاى ماهیت دشمن: عقیله بنى‏هاشم پیشینه خانوادگى یزید را در جمع سران و بزرگان محفلش آشکار ساخت و یادآور شد خاندان یزید یا آل‏سفیان هیچ گاه با اسلام و پیامبر رابطه خوبى نداشته‏اند، در ادامه ثابت کرد جنگ یزید با برادرش، جنگ قومى و یا ملى و یا حتى رقابت براى رسیدن به قدرت نبود بلکه جنگ کفر و ایمان و جنگ غرور جاهلیت با تمامى ارزش‏هاى اسلامى است.
3- مرگ در راه مبارزه، نابودى نیست: بزرگ‏بانوى خردمند بنى‏هاشم ضمن زبون کردن یزید، با بیان شجره ناپاک خانوادگى‏اش، به ارزیابى قیام خونین کربلا پرداخت و روح شهادت‏طلبى را خاستگاه حرکت و قیام اسلامى قرار داد و آن را به عنوان رمز پیروزى و بقا و ثبات حکومت اسلامى در طول تاریخ قلمداد کرد.
4- قدرت دشمن را پوشالى دانستن: زینب(س) در ادامه نطق آتشین خود، یکى دیگر از اصول مبارزه را ترسیم کرد و آن توخالى و پوچ دانستن قدرت بود. زور و قدرت، آب حیات هر ستمگرى است و هر ستمکارى، زمانى که احساس قدرتمندى مى‏کند، شادمان است و دوست دارد همه او را ستایش کنند. یزید نیز خود را در اوج پیروزى مى‏دید و مست باده قدرت بود اما زینب کبرا(س) با مطرح کردن پوشالى بودن قدرت او تمامى شیرینى پیروزى را در کامش مبدل به تلخى زهر کرد.
5- ترس و اضطراب به خود راه ندادن: دختر حیدر کرار(ع) در حالى که ریسمان بر گردن داشت و در کاخ مجلل و باشکوه یزید، حکمران شام قرار گرفته بود، بدون هیچ ترس و اضطرابى دادِ سخن داد، چون با ایمان قلبى که داشت، دشمن به همان اندازه در نظرش کوچک و بى‏ارزش بود که خداوند در دیده و جانش بزرگ و عظیم. بنابراین بدون هیچ ترس و واهمه‏اى نطق آتشین خود را در برابر تمامى انسان‏هاى به ظاهر بزرگ و قدرتمند شام بر زبان جارى کرد.
6- جاودانگى آثار مبارزه: با اطمینان کامل به آینده درخشان قیام برادرش و آگاهى به آثار جاویدان و فراگیر آن در تاریخ، خطاب به یزید فرمود:
«اى یزید! هر چه مى‏توانى در راه دشمنى ما مکر و حیله و نقشه طرح کن و کوشش به خرج بده! به خدا سوگند! نمى‏توانى نام ما را از خاطره‏ها و صفحه تاریخ محو نمایى!... »(19)
زینب کبرا(س) براساس اعتقاد عمیق خود به قرآن به خوبى مى‏دانست تمامى نقشه‏ها و توطئه‏هاى یزید بر باد است و آنچه در آینده تاریخ مى‏درخشد، آثار قیام خونین برادرش است.
7- هدفدارى: در پایان خطبه آتشین، زینب کبرا فرمود:
«اکنون حمد مى‏کنم خداى را که آغاز کار ما را به سعادت و مغفرت قرار داد و پایان آن را به شهادت و رحمت ختم نمود. از خداوند متعال مى‏خواهیم که ثواب و رحمت خویش را بر شهیدان ما تکمیل فرماید و اجر و مزد آنان را افزون سازد و جانشینى ما را از آنها نیکو مقرر فرماید، زیرا او خداوند بخشنده و مهربان است و او پناهگاه ما است و ما را کافى است و او نیکو وکیلى است. »(20)
حضرت هدف از آفرینش بشر را به معرفت حق رسیدن و در جوار رحمت او آرمیدن مى‏داند و معتقد است وقتى بنده‏اى به خدا پیوست و در هیچ وضعى خود را از او جدا ندید، آنگاه تلخى و شیرینى، مرگ و حیات همه و همه در نظرش یکسان است.

پاسدارى از حریم خاندان نبوت‏

در این سفر، دختر فاطمه زهرا(س) به رسالت‏هاى متفاوتى که بر عهده داشت، توجه داشت و آنها را به انجام رساند. یکى از رسالت‏هایى که علاوه بر دفاع از خون شهدا، بر عهده داشت، دفاع از حریم عصمت خاندان رسول اکرم(ص) بود. در مجلس آراسته یزید سیماى رنجور و غمین اما زیباى دختر امام حسین(ع) - فاطمه - توجه مردى از اطرافیان یزید را به خود جلب کرد. مرد خواسته خود را به یزید بازگو ساخت. حضرت زینب(س) با شنیدن این سخن چنان برآشفت و پاسخ دندان‏شکنى به خلیفه داد که آن مرد و یزید از خواسته نا به حق خود پشیمان شدند. با این رفتار بانوى خردمند بنى‏هاشم نه تنها به زن مسلمان بلکه به هر انسان آزاده‏اى آموخت چگونه از حیثیت انسانى خود در برابر حتى قوى‏ترین قدرتمندان روزگار دفاع کند تا کوچک‏ترین آلودگى دامن عفاف او را لکه‏دار نسازد؛ نیز نشان داد که حجاب زن، حرم حفظ پاکى و عصمت اوست.

رسوایى طاغوت‏

خطبه کوبنده سفیر کربلا چنان اوضاع مجلس آراسته یزید و او را آشفته کرد که یزید دچار سردرگمى شد و ترسید با افشاگرى‏هاى دختر على بن‏ابى‏طالب(ع) پایه‏هاى حکومتش دچار تزلزل شود. ترس زمانى بیشتر شد که حضرت زینب(س) در مسجد شام هنگامى که امام سجاد(ع) مشغول ایراد خطبه افشاگرانه خود بود، با فریادهاى رسا آن امام را یارى کرد. یزید که بیم داشت مبادا قشر عمومى جامعه که از حقایق کارهاى او و خاندانش بى‏اطلاع بودند، متوجه شوند و سر به شورش و قیام بردارند، براى اینکه خود را از چنین خطر بزرگى وا رهاند، راهى جز دلجویى و عذرخواهى از اسیران ندید تا بدین وسیله جوّ شام را آرام کند و پرده بر اعمال نادرست خود بکشد.
از روى تملق و چاپلوسى به عذرخواهى و پوزش متوسل شد تا شاید بدین وسیله راه نجاتى یابد و خود را از وضع خطرناکى که در آن قرار گرفته بود رها سازد. بنابراین پس از آنکه گناه قتل امام حسین(ع) را به گردن پسر مرجانه انداخت، اهل بیت را مورد نوازش قرار داد و از آنها خواست اگر تمایل دارند در شام نزد او بمانند و اگر نمى‏خواهند به مدینه بازگردند.
از آنجا که بانوى شجاع اسلام قصد داشت بیشتر با مردم سخن بگوید و آنها را در جریان فاجعه دردناک صحراى کربلا قرار دهد و از این ره نهضت خونین برادر را به بهترین شیوه معرفى کند، فرمود: «پیش از هر چیز باید براى کشتگان خود سوگوارى کنیم»(21)
یزید به خوبى از منظور سفیر کربلا آگاه بود، ولى در وضعى قرار داشت که نمى‏توانست پاسخ منفى دهد. از این‏رو دستور داد سه روز براى کشتگان کربلا عزادارى کنند. زینب کبرا(س) به رغم خستگى زیاد مصمم بود در هر فرصتى جنایت‏هاى یزید را بدون ملاحظه شماره کند و بر رسوایى او بیفزاید.

روانه کردن کاروان به مدینه‏

پس از برپایى مراسم سوگوارى شهداى کربلا در شام، چنان از اعتبار و نفوذ یزید میان مردم کاسته شد که مصلحت ندید کاروان اسراى کربلا در شام بماند، بنابراین اسباب سفرشان را فراهم کرد و آنان را راهى مدینه کرد.
مردم مدینه بر خلاف مردم شام و کوفه، در کسوت عزا به استقبال کاروان اهل بیت(ع) آمدند. با دیدن آنها صداى گریه و شیون فضاى شهر را پر کرد. سفیر کربلا در آغاز ورود به مدینه و با دیدن مرقد جدش رسول اکرم(ص) بار دیگر دادِ سخن داد و فرمود:
«اى مدینه پیامبر! چه شد آن روزى که ما به صورت دسته‏جمعى با شادى و خوشحالى خارج مى‏شدیم اما امروز در اثر حوادث روزگار، مردان و فرزندان و جوانان خود را از دست داده‏ایم و با غم و اندوه وارد مى‏شویم... »(22)

هدف از عزادارى‏

پس از ورود به مدینه، حضرت زینب آرام ننشست و براى مردم (که به قصد دیدارشان مى‏آمدند) در لواى عزادارى، تبلیغات گسترده‏اى علیه دستگاه ستمگرى یزید را آغاز کرد. حضرت دو هدف عمده را از برگزارى مراسم سوگوارى براى امام حسین دنبال مى‏کرد:
1- ماهیت اهریمنى یزید را افشا مى‏کرد؛
2- مردم را به خاطر عدم یارى امام‏شان سرزنش مى‏نمود!
سرانجام اهداف سفیر کربلا به بار نشست و نفرت و انزجار عمومى چنان بالا گرفت که عموماً به طور علنى و آشکار یزید و کارگزارانش را لعنت مى‏کردند. جوانان که آتش انتقام، درون‏شان شعله‏ور شده بود، همگان و خود را به دلیل عدم یارى امام سرزنش مى‏کردند و تنها راه جبران را انتقام‏جویى مى‏دانستند.

تبعید

فرماندار مدینه (عمرو بن‏سعید) شهر را در آستانه شورش دید و عامل اصلى جنبش را دختر على بن‏ابى‏طالب(ع) دانست، از این‏رو هیئتى نزد او فرستاد تا از تحریک مردم دست بکشد. اما حضرت زینب(س) کجا و سکوت و بى‏اعتنایى کجا؟! با خاموشى و سکوت وداع کرده بود و یک دنیا فریاد شده بود؛ فریادى به بلندى تاریخ در همه اعصار؛ نه فریادى که از گلوى یک زن زندانى در خانه بیرون آید. عمرو بن‏سعید زمانى که دید هشدارهایش در مورد سکوت کارگر نیست، به یزید نامه‏اى نوشت و از او کسب تکلیف کرد. یزید فرمان داد که زینب از مدینه خارج شود.
حضرت زینب عزم خود را بر خروج از مدینه جزم کرده و با آن دیار وداع گفت. براى اداى رسالت و معرفى نهضت خونین برادر از شهرى به شهرى مى‏رفت. هر جا که پا مى‏گذاشت، آتش انقلاب و شورش را علیه دستگاه بنى‏امیه شعله‏ور مى‏کرد، بدین سبب هیچ کجا براى او جاى ماندن نبود، چرا که به دستور خلیفه باید شهرها را یکى پس از دیگرى ترک مى‏کرد. تا اینکه سرانجام در دیار غربت جان به جان آفرین تسلیم کرد.

راز اسارت اهل بیت(ع)

اینجاست که رازى نهفته آشکار مى‏شود که چرا سیدالشهدا بانوى بانوان و زنان و کودکان را همراه خویش به صحراى کربلا برد، با آنکه خود به سرانجام سفر آگاه بود و اهل کوفه را خوب مى‏شناخت.
اسارت بانوان، فاجعه کربلا و جنایات بنى‏امیه و فداکارى امام حسین(ع) را از پس پرده بیرون آورد. اگر اسارت آنها نبود، دشمنان آل محمد(ص) پرده‏اى بر جنایات کربلا مى‏کشیدند و نمى‏گذاشتند کسى از آن آگاه شود، یا کسانى را که اطلاع داشتند، زبان‏شان را به وسیله پول یا زور مى‏بستند و جنایات هولناک خود و فداکارى و شجاعت عظیم اهل بیت را از صفحات تاریخ پاک مى‏کردند اما حضرت زینب(س) باید در کربلا باشد، فداکارى برادر و جنایتکارى بنى‏امیه را ببیند، سپس اسیر شود تا این حقیقت بزرگ محو نشود.

رمز قهرمانى‏

غالباً ما حضرت زینب(س) را به لفظ «قهرمان» مى‏خوانیم اما به علت قهرمانى او کمتر مى‏اندیشیم. جهات برجسته و تحسین‏برانگیز دختر على بن‏ابى‏طالب، فکر انسان را به واقعیتى معطوف مى‏دارد که شاید رمز عظمت و سربلندى حضرت زینب در همان نهفته باشد و آن اینکه: روح زینب(س) در برابر هیچ حادثه‏اى نشکست. علت مقاومت و ایستادگى زینب را در کجا باید جستجو کرد؟! او از قرب حضور و مکاشفت اسما و صفات پروردگار بى‏واسطه برخوردار است، در نتیجه اراده او را هیچ کس و هیچ چیز نمى‏تواند بشکند. این لیاقت را به بهاى زهد و پارسایى و ریاضت به دست آورده است. این گونه نیست که بدون هیچ تلاشى این دَهِش و موهبت الهى در اختیارش قرار گیرد. سفیر کربلا از آن جهت قهرمان است که راحت‏طلبى را براى خود ننگ و عار مى‏دانست. او با زندگى در بلا و سختى‏ها خو گرفته بود و پایدارى و استقامت را در حوادث و بحران‏هاى زندگى بهترین زینت و آرایش انسان مى‏دانست. وقتى آگاه شد برادر آهنگ سفر دارد، با وجود آگاه بودن از پیامد خطرناک آن، مشتاقانه به خیل بلاجویان پیوست و در کوران مصایب و سختى‏ها، صبر و شکیبایى و صلابت خود را به ظهور گذاشت.

آموزه زندگى‏

قهرمانى حضرت زینب(س) در اوراق دفتر تاریخ محبوس مانده، و چنان که شایسته است به صحنه‏هاى زندگى ما کمتر پا نهاده است. اغلب بر سبیل دلسوزى و اظهار وفادارى، مجلسى مى‏آرایند و بر مصایب او تأسف مى‏خورند. برخى افراد متمول براى حفظ منافع و سرمایه‏هاى باد آورده خود، ماسک اسلام به صورت مى‏کشند و ادّعاى دوستى اهل بیت(ع) مى‏کند.
اگر با دید واقع‏بینانه به مسائل بنگریم، در مى‏یابیم شیوه زندگى پیشوایان دین ما با سلوک بسیارى از مدّعیان همگونى ندارد. باید بدانیم تا زمانى که جامه زهد و پارسایى را به عنوان زینت‏بخش خود برنگزینیم، نه تنها به معرفت واقعى اهل بیت(ع) نمى‏رسیم بلکه دنیادوستى ما را از محضر آنان دور مى‏سازد.
حضرت زینب(س) به تنهایى یک دانشگاه است. درس‏هایى که این بزرگ‏آموزگار به نوع بشر مى‏دهد، در واژه‏هاى علمى امروز نمى‏گنجد. دختر على بن‏ابى‏طالب(ع) در هر میدانى قهرمان است. در میدان زهد، عبادت، عشق و معرفت، سیاست و در تمامى ابعاد زندگى‏اش اسطوره‏اى بى‏نظیر است. اوست که به صبر و استقامت معنا مى‏بخشد؛ به شهامت و شجاعت آبرو مى‏دهد؛ بر قامت غیرت و مردانگى لباس عزت مى‏پوشد؛ بلا و مصیبت را خجل و شرمنده مى‏سازد و در بند اسارت؛ امید به زندگى و شور و مبارزه و توان ستیز را شرمسار خود مى‏کند.
آرى زینب کبرا(س) این همه عظمت دارد، چه شده است که هنوز آن طور که باید و شایسته است شناخته نشده است؟! قهرمانى که با آن همه صراحت و قاطعیت خود را معرفى کرد، چه شده است که با همه تلاش‏هایى که براى شناختن او شده، باز میان ما غریب است؟ چرا چهره دل‏آراى او هنوز در پرده پندارهاى ما زندانى است؟ چرا هنوز با هدف قیام امام حسین(ع) و ماهیت اسارت خواهرش، فاصله داریم؟! اگر مرام و شیوه دختر فاطمه زهرا(س) در متن زندگى قرار مى‏گرفت، همه انسان‏ها به صفات شجاعت، رشادت، شهامت و ستیز در مقابل کفر و بیداد آراسته مى‏گردیدند، و زنِ دنیاى امروز به جاى خزیدن در لاک تجمل و زیور و خودآرایى، پا به میدان مبارزه مى‏نهاد و عرصه را بر خودکامگانِ سودجو تنگ مى‏کرد و به جاى آنکه بازیچه دست قدرت‏هاى شیطانى شود و موجبات فساد و تباهى خود و جامعه را فراهم آورد، عاملى براى ثبات و رشد جامعه به حساب مى‏آمد.
زن معاصر براى رهایى از اسارت فرهنگ غرب، راهى ندارد جز آنکه زینب(س) را به عنوان الگو و سرمشق زندگى خود برگزیند. بانویى که در خانه دشمنِ قدرتمند و مغرور، چنان با کلامش بر او زخم مى‏زند که به مرگ خود راضى مى‏شود. بانویى که راه دفن ظلم و ستم را به بشر آموخت؛ بانویى که اسارتش، درخشش حضور فعال زن در صحنه‏هاى مختلف سیاسى و اجتماعى و بر هم زننده معادلات سیاسى چیره بر جامعه است.
به امید آنکه با پیروى از آن حضرت و انتخاب شیوه زندگى ایشان در راه رستگارى گام نهیم.

پی نوشتها:

1) حاج سیدحسن دبیر حاج سیدجوادى، زینب حماسه ابدى بر فراز تاریخ، انتشارات نوید، چاپ اوّل، ص‏29.
2) علامه مجلسى، بحارالانوار، ج‏45، چاپ دوم، ص‏179 و 180 (به نقل از سیدمحمدتقى مدرسى، حضرت زینب، مترجم محمدصادق شریعت، انتشارات محبان الحسین، چاپ دوم، ص‏32).
3) همان، ص‏48.
4) منصورى لاریجانى، زینب کبرا(ع) فریادى بر اعصار، ص‏144.
5) همان، ص‏134.
6) همان، ص‏135.
7) همان، ص‏137.
8) همان، ص‏138.
9) اکبر اسدى و مهدى رضایى، زیباترین شکیب، انتشارات بنیاد جانبازان انقلاب اسلامى، چاپ دوم، ص‏145.
10) همان، ص‏145.
11) حافظ شیرازى، دیوان غزلیات، به کوشش خلیل خطیب رهبر، انتشارات صفى علیشاه، چاپ شانزدهم، ص‏535.
12) زیباترین شکیب، ص‏149.
13) روم، آیه 10.
14) حضرت زینب، ص‏53.
15) آل‏عمران، آیه 178.
16) حضرت زینب، ص‏54.
17) همان، ص‏55.
18) آل‏عمران، آیه 172.
19) زینب کبرا(ع) فریادى به اعصار، ص‏175.
20) همان، ص‏177.
21) همان، ص‏185.
22) همان، ص‏191.


[ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 12:41 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????