سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

شهید علی تهرانی‌مقدم برادر سردار حسن تهرانی‌مقدم بود که در سپیده‌دم 21 ماه مبارک رمضان و در سالروز شهادت امیر مومنان علی (ع) در خانواده‌ای در جنوب شهر تهران به دنیا آمد. کودکی علی و دو برادر دیگرش در مسجدی در محله خودشان به نام «زینب کبری (س)» و زیر نظر آیت‌ا... لواسانی سپری شد و در آن سال‌های خفقان رژیم طاغوت و در روزگاری که فساد در جامعه بیداد می‌کرد، این سه برادر زیر سایه زینب کبری (س) مسئولیت فرهنگی مسجد را برعهده گرفتند.
حاج محمد، برادر شهیدان تهرانی‌مقدم که راوی زندگی برادرش علی برای ما بود، می‌گوید: «ما سه نفر کودکی و نوجوانی‌مان را در همین مسجد گذراندیم و روزهایی که پیام حضرت امام (ره) از نجف می‌رسید، ما به همراه مجموعه دیگری از دوستان، این پیام‌ها را در بخشی از تهران توزیع می‌کردیم.» برادر بزرگ‌تر با پیروزی انقلاب و شکل‌گیری سپاه پاسداران، دو برادر دیگر خود را برای مقابله با ضدانقلاب ترغیب می‌کند و تا شروع جنگ تحمیلی نیز در جبهه‌های نبرد با گروهک‌ها و عناصر ضدانقلاب می‌مانند.
 حاج محمد تهرانی‌مقدم می‌گوید: «در ایام دفاع مقدس، حاج حسن نقش تأثیرگذاری داشت و علی هم با گروه چریکی شهید چمران همراه شد و اولین بار به گیلانغرب و سپس به سرپل ذهاب رفت و این‌ها در حالی است که تنها 17 سال داشت.» علی از همان دوران کودکی پای‌بند به مذهب و دین بود و روابط اجتماعی محکمی داشت به‌طوری که با سن و سال کم، مسئولیت تبلیغات مسجد و مدرسه خودشان (مدرسه راشدین) در سرچشمه تهران را برعهده می‌گیرد. «در مقطعی ما تصمیم به بازسازی مسجد زینب کبری (س) گرفتیم. یادم هست که خودمان شروع به کار کردیم و علی هم هرگاه از مدرسه می‌آمد، لباسش را عوض می‌کرد و بیل را برمی‌داشت و کمک می‌کرد. بعد از کار هم لباس‌هایش را تکانی می‌داد و مشغول درس خواندن می‌شد. هیچ‌گاه ندیدم که وقتش را بیهوده تلف کند. گاهی هم که وقتی اضافه می‌آورد، ورزش می‌کرد چون ما آن زمان یک تیم فوتبال هم داشتیم.» توجه به نماز اول وقت، موضوع دیگری بود که حاج محمد به عنوان یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های علی به ما گفت؛ «وقتی 12، 13 ساله بود، صبح زود حوالی ساعت 4 بیدار می‌شد و کلید مسجد را از من می‌گرفت و برای خواندن نماز اول وقت به مسجد می‌رفت. ما آن زمان گروه سرودی داشتیم که سرودهای انقلابی را در مسجد زینب کبری (س) می‌خواندیم و علی هم جزو این گروه بود.
در تمام تظاهرات علیه رژیم شرکت می‌کرد و چند مرتبه هم توسط ساواک و شهربانی مورد تعقیب قرار گفت که یک بارش به‌خاطر همین سرودهای انقلابی بود که می‌خواندیم اما به‌خاطر زرنگی که داشت می‌توانست از دست آن‌ها فرار کند.» زمانی که امام خمینی (ره) دستور جهاد سازندگی را می‌دهد، برادر بزرگ‌تر علی، مسئول جهاد سازندگی در یکی از شهرستان‌های استان گیلان بود که علی و حسن را هم با خودش به آنجا می‌برد.
حاج محمد می‌گوید: «ما در جهادسازندگی جلساتی با عنوان بحث و انتقاد داشتیم تا با همفکری دوستان، مشکلات را شناسایی و برای رفع آن‌ها چاره‌اندیشی کنیم. یکی از کسانی که در این جلسات بیشترین انتقادها را به من می‌کرد و حتی در ابراز این انتقادها، ملاحظه هم نداشت، علی بود. فکر بلندی داشت و رک و صریح مسائلی را که به نظرش می‌رسید می‌گفت و البته این طور هم نبود که فقط انتقاد کند، بلکه در کنار این انتقادها، راه‌حل‌هایی نیز ارائه می‌کرد.»
علی مدتی را هم در بخش تبلیغات حزب جمهوری اسلامی می‌گذراند و با تشکیل سپاه به این نهاد انقلابی می‌پیوندد.
«در ایام دفاع مقدس، من و علی در یک منطقه نبودیم و علی با گروه شهید چمران برای آزادسازی سوسنگرد رفته بود. تا این که یک روز یکی از دوستان خبر آورد که علی شهید شده. گویا آن روز چیزی به مادر هم الهام شده باشد، (دقیقا همان حالتی که روز شهادت حاج حسن هم به او دست داد)، مدام پی‌گیر کار علی بود و از او خبر می‌گرفت. یکی از دوستانش می‌گفت: شب قبل از عملیات که مصادف با تاسوعا و شب عاشورا بود، علی بقیه همرزمانش را جمع کرد و گفت امشب شب عاشوراست و خوب است که برای امام حسین (ع) و یارانش عزاداری کنیم. بعد از عزاداری، علی گوشه‌ای نشست و روی برگه‌ای چیزی نوشت که پس از شهادتش فهمیدیم وصیت‌نامه‌اش بوده که آن را آغشته به خون در جیب پیراهنش یافتیم.» فردای آن روز یعنی روز دهم محرم، وقتی دشمن بعثی، شهر سوسنگرد را محاصره کرده بود، علی به همراه گروه شهید چمران برای شکستن محاصره، وارد شهر می‌شود که در یکی از این حملات، بر اثر اصابت 13 ترکش خمپاره عراقی‌ها به کاروان کربلا می‌پیوندد. «کم‌کم خبر شهادت علی را به خانواده‌مان دادند که البته پدرمان نتوانست داغ جوانش را تحمل کند و تنها یک سال بعد از شهادت علی، درگذشت. اما مادر روحیه انقلابی و محکمی داشت که می‌توان گفت خود او بود که برای اجرای فرمان امام (ره)، علی را راهی جبهه‌ها کرد. پس از پی‌گیری‌هایی که کردیم پیکر علی دو، سه روز بعد به تهران آمد و پس از تشییع، در قطعه 24 بهشت زهرا (س) درست زیر پای فرمانده خودش شهید چمران دفن شد.» حاج محمد تهرانی‌مقدم که در مقطعی در بیت رهبر معظم انقلاب خدمت می‌کرد در پایان به عنوان خاطره، می‌گوید: «پس از رحلت امام (ره) که حضرت آقا رهبر شدند، من مدتی این افتخار را داشتم تا در خدمت ایشان باشم. یک روز آقا فرمودند برای زیارت حرم حضرت امام (ره) به بهشت زهرا (س) برویم.
پس از زیارت مزار امام (ره) و 72 تن و شهیدان بهشتی، رجایی و باهنر، آقا برای زیارت شهید چمران به قطعه 24 آمدند. وقتی بالای سر مزار علی رسیدند، بنده را صدا زدند و فرمودند: محمدآقا! سال 58 در سوسنگرد اتفاقی افتاده که علی آقا آنجا شهید شدند؟ بنده عرض کردم نخیر آقا! علی سال 59 شهید شده. بعد که نگاه کردم دیدم اشتباها روی سنگ قبر علی به‌جای سال 59، سال 58 درج شده که آقا فرمودند این را درست کنید. این ماجرا گذشت و حدود یک ماه بعد که مجددا با حضرت آقا برای زیارت حرم امام (ره) آمدیم، مجددا آقا به قطعه 24 آمده و وقتی بالای سر مزار علی رسیدند، مرا صدا زدند و فرمودند: محمدآقا چرا هنوز این تاریخ را درست نکرده‌اید؟ در واقع به دلیل حجم زیاد کارهای اجرایی، این موضوع از یاد بنده رفته بود اما حضرت‌ آقا با عنایتی که به اخوی شهید ما داشتند، هنوز این موضوع در ذهنشان بود و هر بار هم که برای زیارت حرم امام (ره) به بهشت زهرا (س) تشریف می‌بردند، پس از حضور در قطعه 24، سر مزار علی هم حاضر می‌شوند.»
بخشی از وصیت‌نامه سردار شهید علی تهرانی‌مقدم
«ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص»
مادر عزیزم که بعد از خدا خوب‌ترین و عزیزترین من هستی، من گام نهادن در این مسیر خدایی را یک فریضه می‌دانم و در این راه اگر دشمن را شکست دهیم پیروزیم و اگر به ظاهر شکست بخوریم و کشته شویم باز هم پیروزی با ماست. به هر حال این مایه شکر پروردگار و افتخار برای من و شماست که در این راه به درجه شهادت می‌رسیم. مادرم هرگونه افسردگی و ناراحتی مطمئنا باعث عذاب روح من می‌شود. خوشحال و امیدوار باش زیرا عزیز شهید شدم و این مایه شکر و حمد پروردگار است. مادرم پسر خوبی برای تو نبودم، امیدوارم مرا عفو کنی.


[ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 1:24 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????