ارسال پارازیت
در «قیام حسینی» نیز سعی دشمنان بر این بود که پیام و آوای حق از حنجره صداقت، به گوش غافلان نرسد. در اینجا نمونهای از شگردهای سانسور و بایکوت خبری یزیدیان را یادآور میشویم.
امام حسین(علیه السلام) از همان روز دوم محرّم تا دقایقی قبل از شهادتش، بارها برای ارشاد کوفیان و اتمام حجّت به دشمنان، با صدایی بلند و رسا حقّانیت خود و ستمهای بنیامیه را بازگو و افشا کرد و پیامدهای همکاری با یزید را بیان نمود. سران دشمن هم برای جلوگیری از افشاگری امام حسین(علیه السلام) به تکاپو افتاده و با گفتن سخنان نامربوط و کشیدن فریاد و هیاهو (پارازیت) گفتار مستدل و دلنشین حضرت را قطع میکردند. امام(ع) در همین خصوص، به جنجال آفرینان و انحصارگران میفرماید:
«ویلکم ما علیکم أن تنصتوا الیّ فتسمعوا قولى...؛ وای بر شما! چه زیانی برای شما است اگر سکوت را رعایت کنید و سخنم را بشنوید؟...».[28]
تلقین و سحر افکار و دلها
گر چه بسیاری از نیروهای عمر بن سعد، اهل کوفه بوده و نسبت به شخصیت حقیقی و حقوقی امام حسین(علیه السلام) شناخت قبلی داشته و حتّی جزو دعوت کنندگان حضرت به کوفه بودند؛ امّا به دلیل حجم سنگین تبلیغات ابن زیاد و تهدیدهای قولی و عملی دیکتاتور عراق، گویا قلب و ذهن خود را برای یک شست و شو و تلقین مسموم در اختیار فرماندهان بیرحم و بعضاً ظاهر الصلاح، واگذار کرده بودند.
امام سجاد(علیه السلام) در یادکرد واقعه غم انگیز عاشورا میفرماید:
«... یَزعُموُنَ أنَّهُم مِن هذِهِ الأُمَّةِ کُلٌّ یَتَقَرَّبُ إلیَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ بِدَمِهِ؛ ... سربازان دشمن که میپنداشتند جزو امّت اسلامی هستند، همگی با ریختن خون امام حسین(علیه السلام) میخواستند به درگاه الهی تقرّب بجویند».[29]
ابن سعد پس از رسیدن نامه والی عراق، مبنی بر لزوم جنگ با سپاهیان امام حسین(علیه السلام) در یک اقدام فریبکارانه، خطاب به سربازانش گفت:
«ای لشکر خدا! سوار شوید؛ بهشت برای شما بشارت و گوارا باد».[30]
رسانههای دشمن پس از واقعه عاشورا
زمانی که خبر آمدن اسیران به ابن زیاد رسید، وی دستور داد «جارچیان» در سطح شهر کوفه این مطالب را به آگاهی مردم برسانند:
مردم، شهر را آذین ببندند و به شکرانه پیروزی یزید با پوشیدن لباس نو و آرایش نمودن، مراسم جشن پیروزی را برگزار کنند.
افرادی که به استقبال اسیران و خارجیان میروند، نباید سلاح همراه خود ببرند.
هم زمان با ورود اسیران و سرهای شهیدان، صدای بوقها و طبلها در شهر نواخته شد؛ در حالی که بازار کوفه تعطیل و مغازهها بسته شده بود و مأموران ضدّ شورش در نقاط مختلف شهر به نگهبانی میپرداختند.
سپس جارچیان در کوچهها و خیابانها میگفتند:
امروز ابن زیاد به عموم مردم اجازه داده است تا جهت گفتن تبریک، به کاخ او بروند.[31]
شیخ صدوق در این باره مینویسد:
«بَعَثَ البَشائِرَ إلیَ النَّواحی بِقَتلِ الحُسَینِ(علیه السلام) ؛ ابن زیاد نامهها و افرادی را به اطراف کوفه گسیل داشت تا خبر کشته شدن امام حسین(علیه السلام) را به کارگزاران و مردم بشارت دهند».[32]
تهمت به خدا
سیاست مداران بنی امیه برای پیشگیری از هر نوع «واکنش مردمی» و بیتأثیرکردن «افشاگری بازماندگان عاشورا»، اقدامات گوناگون و حساب شدهای را در پیش گرفتند که میتوان مهمترین آنها را، «جبرگرایی» و «انتساب جنایات به خداوند متعال» بر شمرد. حال، به برخی از گفتار و نوشتار جبرگرایانه اشاره میکنیم:
1. ابن زیاد در مسجد بزرگ کوفه، خطاب به مردم گفت:
الحمدلله الذّی أظهر الحقّ و أهله و نصر أمیرالمؤمنین و أشیاعه و قتل الکذّاب بن الکذّاب...؛ ستایش مخصوص خداوندی است که حقیقت و پیروانش را پیروز کرد و امیرمؤمنان (یزید) و یارانش را یاری نمود و دروغگو فرزند دروغگو (حسین بن علی(علیه السلام)) را کشت.[33]
2. ابن زیاد در مقابل حضرت زینب(سلام الله علیها) نیز گفت:
الحمدلله الّذی فضحکم و قتلکم و أکذب أحدوثتکم...؛ شکر و سپاس از آنِ خدایی است که شما را رسوا کرد و عزیزان شما را کشت و سخنان و ادّعایتان را دروغ انگاشت..[34]
یا زینب أرایتِ صنع الله فی أخیک...؛ ای زینب! آیا دیدی خداوند با برادرت چه کرد؟...[35]
3. ابن زیاد فردی را نزد امّ کلثوم دختر امام حسین(علیه السلام) فرستاد تا به وی بگوید:
الحمدلله الذّی قتل رجالکم فکیف ترون ما فعل بکم؛ ستایش و شکر برای خداوند است، همو که مردان شما را کشت. حال، آنچه را که خدا نسبت به شما انجام داد، چگونه میبینید و میپندارید؟[36]
4. ابن زیاد بعد از مشاهده و دانستن نام امام سجّاد(علیه السلام) با شگفتی پرسید:
مگر خداوند، علی بن حسین را نکشته است؟! چگونه است که خداوند، تو را نکشته و اکنون تو را زنده میبینم؟!
وقتی ابن زیاد پاسخ حضرت را شنید، همان باور غلط را در میان مردم دگر باره تلقین کرد:
بلکه برادرت (علی اکبر) را خداوند کشت نه ما.[37]
همصدایی با رسانههای یزیدى
ابن زیاد برای فرستادن اسیران و سرهای شهیدان به دمشق، مسیرهایی را مشخص کرد و به نیروهای خود دستوراتی داد تا پیش از رسیدن به هر منزلگاهى، چه اقداماتی انجام پذیرد و در صورت مواجهه با واکنشهای مردمی، چه سیاست و راهکارهای تبلیغی و نظامی را در پیش بگیرند.
میان کوفه تا شام، چهارده منزل وجود داشت؛[38] ولی نوع برخورد و عکسالعمل اهالی آنها متفاوت بود، که به آن اشاره میشود:
1. فرماندهان (فرمانده) نیروهای اعزامی ابن زیاد، پیشاپیش به سوی والیان هر شهر و منطقهای «پیکی» میفرستادند تا برای عموم مردم این پیام مخابره و ابلاغ شود:
«سربازان خلیفه، «سر خارجی» را میآورند».
2. مردم و حاکمان برخی از سرزمینها، شهر خود را زینت کرده و در حالی که پرچمهایی را به دست گرفته و بر طبلها میکوبیدند، به شکرانه پیروزی یزید در مسیر استقبال از سربازان به «قربانی» میپرداختند و در نکوهش اسیران، سخنانی میگفتند و در طول اقامت سربازان ضمن پذیرایی از آنان، به جشن و پایکوبی مشغول میشدند. جاهلان و فاسقان این مناطق نیز با اشاره به سر مبارک امام حسین(علیه السلام) و شهیدان، به همدیگر میگفتند:
«این، سر همان شورشگری است که بر ضدّ خلیفه (یزید بن معاویه) دست به قیام زده است».
3. فرمانداران و اهالی برخی از سرزمینها به سبب آشنایی قبلی یا بعدی خود، نسبت به حقانیت اهل بیت(علیهم السلام) با کمال شجاعت و تعهّد، دروازههای شهرشان را میبستند و گاهی نیز به سوی سربازان یورش میبردند. شیعیان این مناطق ضمن فرستادن لعن و نفرین به یزیدیان، در مظلومیت عترت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) میگریستند و با گفتار و رفتار نیک خود، دلهای داغدار اسیران را تسلاّ و خشنود مینمودند.[39]
عذر تراشی پس از حادثه عاشورا
دستگاه تبلیغی و سخن پراکنی یزید، برای در امان ماندن از هجوم انتقادات و اعتراضات مردمى، به تکاپو افتاده و در محافل و مجالس گوناگون نیروهای رسانهای را فرستاده تا هر یک به شیوه و شگردی «جنایات یزید» را توجیه و تفسیر کنند. در اینجا به برخی از عناوین و تیترهای عملیات روانی بنیامیه، اشاره میکنیم:
قتل حسین و یارانش، قضا و قدر الهی بود.[40]
عبیدالله بن زیاد، دستور شهادت آنان را صادر کرده است، پس بر او لعنت باد.[41]
فرماندهان اعزامی به کربلا (ابن سعد، شمر، ابن اشعث و خولی) مقصر هستند.[42]
ما حاضر هستیم دیه و خونبهای آنها را بپردازیم.[43]
آنها چون بر خلیفه اسلام، اولوالأمر و امیرمؤمنان یزید خروج و شورش کردهاند، بر اساس فتاوای امثال شریح قاضى، کشته شدهاند.[44]
یزید طبق اجتهاد و برداشت فقهی و حکومتیاش، حکم قتل آنان را داده است.[45]
یزید از وقوع این حادثه، پشیمان شده و توبه کرده است.[46]
عاشورا در فرهنگ یزیدى[47]
دستگاه حاکمه اموی و مروانی بعد از عاشورای 61 قمری برای زنده نگهداشتن پیروزی خود، شیوههای معنوی و عبادی را در پیش گرفتند. آنان چون میدانستند واژه «عاشورا» یادآور جنایات یزید و مظلومیت اهل بیت(علیهم السلام) است؛ لذا دست به کار شده و عاشورا را در تقویم «عبادی» گنجانیدند تا ضمن برگزاری مراسم جشن پیروزى، افکار عمومی را نیز با خود همراه کنند و به امّت اسلامی تلقین کنند که:
یکی از اعیاد اسلامى، عاشورا است.
عید عاشورا، برکت آفرین است.
روزه در عاشورا، مستحب است.
حال، چه در فرهنگ عبادی یهود و مسیحیت، «روزه عاشورا» قداست داشته باشد و چه در صدر اسلام گرفتن این روزه، مباح یا مستحب باشد یا نباشد؛ حکمرانان دمشق با بهرهگیری از احادیث واقعی یا ساختگى، مصمم شدند پیامهای حماسی و انقلابی عاشورا را با برگزاری جشن (تبریک گفتن) و روزه گرفتن، از یادها ببرند!
در این ماجرا، رسانههای یزیدی (سخنرانان، راویان، شاعران و غیره) به تکاپو و تلاش پرداختند؛ امامان معصوم(ع)[48] و شیعیان نیز برای خنثی کردن نقشههای دشمنان و زنده نگهداشتن «عاشورای حسینی»، با گفتار، نوشتار و رفتار خود مفاهیم متعالی و انقلابیای مانند «عزاداری» و «زیارت» را در میان امّت اسلامی گسترش دادند.
امام باقر(علیه السلام) برای زدودن «بدعت یزیدیان» آموزههایی دارد که یکی از مهم ترین آنها، خواندن «زیارت عاشورا» است. در این زیارتنامه و دعا، به انگیزه اصلی بدعتگزاران چنین اشاره شده است:
«اَللهمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ به بنوامَیَةَ وَ ابْنُ اکِلة الأَکبادِ ...وَ هَذا یَوْمٌ فَرِحَتْ به الُ زِیادٍ وَ الُ مَروانَ بِقَتلِِهِمُ اَلحُسَین صَلواتُ اللهِ عَلیهِ؛ خدایا! همانا عاشورا، روزی است که خاندان امیّه به آن تبرّک میجستند... و این روز، روزی است که دودمان زیاد و مروان به مناسبت شهادت امام حسین(علیه السلام) که درود الهی بر او باد شادمانی میکنند. (و در جشن پیروزی خود، به یکدیگر تبریک میگویند)».
پی نوشت ها :
1 . شام سرزمین خاطرهها، مهدی پیشوائى، ص190 و 191، دفتر آموزش و تبلیغات حج و زیارت، تهران، چ1، 1369ش؛ قیامهای شیعه در تاریخ اسلام، دکتر صادق آئینهوند، ص101، مرکز نشر فرهنگی رجاء، تهران، چ1، 1367ش.
2 . صلح امام حسن(علیه السلام) ، شیخ راضی آل یاسین، ترجمه: سیّد علی خامنهاى، ص436،437،442 و 443، آسیا، تهران، چ1، 1354ش؛ تبیین جامعه شناختی واقعه کربلا، شمس الله مریجى، ص211 و 212، مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی(ره)، قم، چ2، 1382ش.
3 . حماسه حسینى، شهید مطهرى، ج3، ص22، صدرا، تهران قم، چ8، 1367ش؛ قیامهای شیعه در تاریخ اسلام، ص100.
4 . حماسه حسینى، ج3، ص373 375؛ مدرسه عشق، مجید حیدرى، ص401، زائر، قم، چ1، 1382ش؛ فرهنگ عاشورا، جواد محدثى، ص241، معروف، قم، چ5، 1380ش.
5 . مدرسه عشق، ص340 و 341؛ قیامهای شیعه در تاریخ اسلام، ص100 و 101.
6 . سیاست تبلیغاتی معاویه در مقابله با حضرت علی(علیه السلام) ، علیرضا عسگرى، ص 228 230، 234 و 235، سازمان تبلیغات اسلامى، تهران، چ1، 1373ش.
7 . همان، ص241 و 242.
8 . ثابت، برادر «بُسر بن ارطاة» جنایتکار معروف است.
9 . امام حسین(علیه السلام) و ایران، کورت فریشلر، ترجمه: ذبیح الله منصورى، ص476 و 477، جاویدان، تهران، چ2، 1355ش.
10 . زندگانی امام حسین(علیه السلام) ، سیّد هاشم رسولی محلاتى، ص222 و 223، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران قم، چ3، 1375ش؛ معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین(علیه السلام) ، ج1، ص245 248، مکتبة العلوم العامّه، بحرین (منامه)، 1380ق.
11 . پیرامون حماسه عاشورا، سید محمد شفیعى، ص203 و 204، سازمان تبلیغات اسلامى، چ1، 1373ش.
12 . الفتوح، ابن اعثم کوفى، ترجمه: محمد بن احمد مستوفی هروى، ص855 و 856، انتشارت و آموزش انقلاب اسلامى، تهران، چ1، 1372ش.
13 . آیت الله شیخ عبدالنبی عراقی(ره) میگوید که ابن زیاد، شریح را با تطمیع به صدور فتوا (کشتن امام حسین(ع)) واداشت. پیرامون حماسه عاشورا، ص203 و 204.
14 . فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص268 266؛ معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتى، ج3، ص1317 و 1318، اسماعیلیان، قم، چ1، 1369ش؛ فرهنگ عاشورا، ص266 268.
15 . ر.ک: تذکرة الشهداء، ملاّ حبیب الله شریف کاشانى، ص397، 398، 407 و 408، چ1، 1389ق؛ منابع دیگر.
16 . فرهنگ عاشورا، ص169و170. واژه خارجی (شورشى؛ شورشگر) در عرف مردم شام، به معنی «کافر» بود؛ زیرا آنها یزید را به عنوان «خلیفه پیامبر» و «اولوالأمر» پذیرفته بودند. لذا کسانی را که بر حاکم اسلامی شورش کنند، کافر و غیر مسلمان میپنداشتند.
17 . الفتوح، ص856 و857.
18 . همان؛ مسلم بن عقیل(ع) پیشتاز شهیدان کربلا، محمد محمدی اشتهارى، ص81 90، نشر مطهر، تهران، چ1، 1374ش.
19 . الفتوح، ص880 882؛ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم(ع)، ترجمه: علی مؤیدى، ص382، 383، 407 و 421 423، نشر معروف مشرقین، قم، چ6، 1381ش.
20 . تذکرة الشهداء، ص96، به نقل از «نور العین» شیخ ابواسحاق اسفراینى.
21 . ر.ک: حماسه حسینى، ج3، ص16، 17، 2224 و 116 118.
22 . تذکرة الشهدا، ص59.
23 . همان، ص109.
24 . همان، ص108؛ الفتوح، ص892 و 893.
25 . ر.ک: زندگانی امام حسین(علیه السلام) ، ص350 352 و 435 438. ابصار العین، شیخ محمد بن طاهر سماوى، تحقیق: شیخ محمد جعفر طبسى، ص161 169، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة، چ1، 1419ق.
26 . فردی از قبیله «خزیمه» (فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص426).
27 . تذکرة الشهداء، ص101 104؛ الفتوح، ص 888 و 889؛ ابصار العین، ص103.
28 . فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص467، 472، 473 و 476؛ سیره امام حسین(ع)، محسن غفارى، ص201 و 204، پیام آزادى، تهران، چ1، 1374ش.
29 . حماسه حسینى، ج1، ص360؛ فرهنگ عاشورا، ص420 و421، به نقل از بحارالانوار، ج22، ص274.
30 . تذکرة الشهداء، ص109 و 110.
31 . همان، ص 388 392 و 396.
32 . همان، ص400 و 403.
33 . همان، ص400؛ حماسه حسینى، ج1، ص361؛ امام حسین(ع) و ایران، ص482.
34 . حماسه حسینى، ج1، ص362؛ تذکرة الشهداء، ص397 و 398.
35 . تذکرة الشهداء، ص397 و398.
36 . همان، ص397.
37 . همان، ص399 و400.
38 . فرهنگ عاشورا، ص35.
39 . ر.ک: تذکرة الشهداء، ص407 409.
40 . پیرامون حماسه عاشورا، ص228 و 229.
41 . تذکرة الشهداء، ص429.
42 . همان؛ معالی السبطین، ج2، ص649.
43 . تذکرة الشهداء، ص430.
44 . ر.ک: منابع ش 13 11 (پینوشتهای مقاله حاضر).
45 . برخی از علمای اهل سنّت، مثل ابن خلدون و غزالى، جنایات یزید را توجیه کردهاند و دانشمندان شیعه نیز در بطلان این توجیهات، مطالبی بیان نمودهاند. (تذکرة الشهداء، ص431 437).
46 . همان.
47 . آیت الله رضا استادی در مقالهای جامع (عاشورا قبل از اسلام و حادثه کربلا)، به این موضوع پرداخته است. ر.ک: چشمه خورشید(1)، ص237 260، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، قم، چ1، 1374ش.
48 . مدرسه عشق، ص428 و 429، به نقل از کافى، ج4، ص146، ح6و7.