چکیده :
« رهبری » از مهم ترین و سرنوشت سازترین عناصر در تمامی حرکت های فردی، و اجتماعی انسان ها است همچنان که مبین راز سقوط ها و صعود هاست. رهبری صالح تضمین کننده رشد و صلاح یک ملت، و رهبری فاسد عامل تباهی و سقوط است. نهضت عاشورا که به منظور اصلاح امت پیامبر(ص) و احیای دین الهی صورت گرفت، از ویژگی های خاصی برخوردار بود که عبارت است از این که رهبری این قیام به دست یکی از بهترین اولیای خداوند متعال در زمین بود.
در پژوهش حاضر، با روش توصیفی ـ تحلیلی، بعد از بیان جایگاه رهبری در قرآن و روایات، به بررسی ویژگی های رهبری قیام عاشورا پرداخته شده است.
مهم ترین یافته های پژوهش بیانگر این حقیقت است که وجود مقدس امام حسین(ع) که رهبری نهضت عاشورا را به عهده داشتند، دارای ویژگی های خاصی چون، بصیرت، قاطعیت، آخرت گرایی، تقدم منافع جامعه بر منافع فردی می باشد. و همین خصوصیات نه تنها باعث متمایز شدن این قیام و موفقیت آن شده، بلکه سبب گشته به عنوان الگو و سرمشق سایر قیام ها در طول تاریخ واقع شود.
واژگان کلیدی : رهبری ، نهضت عاشورا ، بصیرت ، قاطعیت .
مقدمه :
« رهبری » یکی از مسائل مهم زندگی بشری بوده و افراد زیادی به قصد هدایت مردم به سعادت و خوشبختی آنان رهبری ایشان را به عهده داشته اند، که از جمله می توان به نمونه های زیر اشاره کرد:
1ـ پیامبران و ائمه هدی(ع) و جانشینان آن ها.
2ـ سیاستمداران، علمای اقتصاد و مصلحین اجتماعی.
3ـ پادشاهان و حکام.
بنابر شواهد تاریخی افراد دسته اخیرالذکر یعنی پادشاهان و حکام به ندرت توانسته اند برای بشر، بهورزی و سعادت به ارمغان بیاورند، بلکه بیشتر در نقش زورگویان و ستمگران ظاهر شده اند.
اما دسته دوم که با رهبری جامعه تا حدود زیادی موفق به حصول نتیجه شده اند، مبنای اعتقادی و برنامه اقداماتشان صرفاً بر جنبه های مادی بوده و صلاحیت هدایت جامعه در امور معنوی را نداشته اند. این در حالی است که اهداف پیامبران هدایت بشر به سوی کمال و ارائه برنامه زندگی اجتماعی برای او بوده است. دین در واقع همه جوانب مادی و معنوی زندگی بشر را در نظر گرفته و چون زندگی همراه با اجتماع و سیاست است، لذا رهبری در دین نقش اساسی دارد.
ضمن مطالعه تاریخ در دوران گذشته خودمان به موارد بسیاری برمی خوریم که پیامبران و ائمه معصومین (ع) و جانشینان بر حق آن ها حکومت دینی تشکیل داده و احکام الهی را پیاده کرده اند؛ زیرا اسلام نه تنها حکومت را از دین جدا نمی داند، بلکه رهبری و امامت را از اصول عقاید شمرده است.
ضرورت هدایت مردم به وسیله رهبری با صلاحیت به منظور حفظ دین الهی و حفاظت از منافع مردم بسیار اساسی و با اهمیت است و بر همین اساس، لزوم دخالت علمای دینی در اداره امور عمومی را حتمی می سازد. بنابر احکام و دستورات قرآنی، حفظ استقلال و عزت و شرف مسلمانان در گرو دخالت علمای دین و کسانی است که معتقد به احکام الهی بوده و تمام تلاش خود را جهت اجرای آن ها به کار می بندند.
حال با توجه به این که نهضت عاشورا، یک نهضت و قیام تاریخ ساز بوده و در جهت اصلاح امت پیامبر (ص) که به دست نااهلان منحرف شده بود، صورت گرفت، بدون شک نقش رهبری در موفقیت این قیام بسیار مؤثر بوده است. از این رو، در این مقاله به بررسی رهبری امام حسین (ع) در نهضت عاشورا توجه شده و به بیان مهم ترین ویژگی های حضرت در این قیام اشاره شده است.
1ـ نقش رهبری از دیدگاه قرآن کریم و روایات :
از دیدگاه قرآن کریم، سرنوشت این جهان و جهان دیگر انسان ها در گرو رهبری است و ارتباط رهروی و رهبری محدود به این جهان نبوده و در قیامت نیز امتداد می یابد: ? یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ؛ روز قیامت هر گروه و امت را با امامشان می خوانیم ? [اسراء 17/ 71 ] آنان که رهبری امام نور و هدایت را برگزیده اند، در آن جهان به همراه امام خویش به بهشت فراخوانده می شوند و آنان که امام نار را برگزیده اند، به همراه مقتدای خویش به سوی آتش سوق داده می شوند.
در قرآن، پیامبران سمبل امامان نور و فرعون و همراهانش به عنوان سمبل امامان نا و آتش معرفی شده اند. در مورد پیامبران آمده است: ?وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا ؛ آن ها را پیشوایانی قرار دادیم که هدایت به امر ما می کنند? [انبیاء21 / 73 ] و ? وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا ؛ و از آن ها پیشوایانی برگزیدیم که مردم را به امر ما هدایت می کنند ? [سجده32 / 24 ]
در ذیل دو آیه فوق دو عنصر اصلی راز گزینش این امامان آمده است که عبارتند از:
1ـ بندگی ? وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ ? [انبیاء21 / 73 ] ؛ استمرار در بندگی و سربلند برآمدن از امتحانات سخت، آنان را لایق منصب عظیم الهی امامت نمود، همچون ابراهیم(ع) که پس از پشت سر گذاشتن موفقیت آمیز امتحانات الهی به مقام امامت منصوب شد: ? وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ ? [بقره2/ 124 ]
2ـ صبر ? لَمَّا صَبَرُوا.. ? [سجده32 / 24 ]؛ صبر و مقاومت در برابر شیطان درون و شیطان بیرون زمینه ساز این مسؤلیت بزرگ الهی بود. صبر، یعنی مقاومت در برابر عوامل شرآفرین، فسادآفرین، انحطاط آفرین، و پیامبران خدا در هر سه جنبه پیروز شدند.
3ـ یقین?.. وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ ? [سجده32 / 24 ]؛ آن ها به آیات الهی یقین کامل داشتند.
در قیامت این امامان نور جلودار امتند و مردم به دنبال آنان به بهشت می روند. در روایتی از امام صادق (ع) وارد شده: « ألا تحمدون الله إذا کان یوم القیامة فدعی کلّ قوم إلی من یتولونه و فزعنا إلی رسول الله (ص) و فزعتم إلینا فإلی أین ترون أن یذهب بکم؟ إلی الجنة و ربّ الکعبة قالها ثلاثاً ؛ آیا حمد و سپاس خداوند را به جای نمی آورید؟ هنگامی که روز قیامت می شود خداوند هر گروهی را با کسی که ولایت او را پذیرفته اند فرا می خواند، ما را همراه پیامبر و شما را همراه ما، فکر می کنید شما را به کجا می برند؟ به خداوند کعبه، به سوی بهشت! سه بار این جمله را تکرار فرمود. » (طبرسی، 1988م، ذیل آیه 71 اسراء )
در مورد فرعون که امام و پیشوای آتش است این گونه می خوانیم: ? إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُواْ أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ وَأُتْبِعُواْ فِی هَذِهِ لَعْنَةً وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ ؛ اما آن ها از فرمان فرعون پیروی کردند در حالی که فرعون مایه رشد و نجات نبود. او پیشاپیش قومش در روز قیامت خواهد بود و آن ها را وارد آتش می کنند و چه بد است که آتش جایگاه انسان باشد. آن ها در این جهان و روز قیامت از رحمت خدا دور خواهند بود و چه بد عطایی به آن ها داده خواهد شد?[هود11/ 97ـ99 ]
و نیز می خوانیم: ? وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ لا یُنصَرُونَ وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَةً وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ هُم مِّنَ الْمَقْبُوحِینَ ؛ و ما آن ها را پیشوایانی که دعوت به آتش می کنند قرار دادیم و در روز رستاخیز یاری نخواهند شد. در این دنیا لعنت پشت سر لعنت نصیب آن ها کردیم و در روز قیامت از زشت رویانند ? [ قصص 28/ 41 ـ42]
امام صادق (ع) در روایتی دیگر ویژگی های امام نور و امام نار و آتش را چنین ترسیم می کنند: « إنّ الأئمة فی کتاب الله عزو جلّ إمامان قال الله تبارک و تعالی و جعلناهم أئمة یهدون بأمرنا لا بأمر الناس یقدمون أمر الله قبل أمرهم و حکم الله قبل حکمهم، قال و جعلناهم أئمة یدعون إلی النار یقدمون أمرهم قبل أمر الله و حکمهم قبل حکم الله و یدخذون بأهوائهم خلاف ما فی کتاب الله عزو جلّ ؛ پیشوایان در کتاب خداوند بر دو گونه اند: یکی امامانی که مردم را به امر الهی هدایت می کنند نه به امر مردم، دستور خدا را بر دستور خویش مقدم می شمارند، و حکم او را برتر از حکم خود قرار می دهند. و امامانی که دعوت به آتش می کنند، فرمان خود را بر فرمان حق مقدم می دارند، و حکم خود را قبل از حکم الهی قرار می دهند و بر طبق هوای نفس خویش و بر ضد کتاب خدا عمل می کنند ». (کلینی، 1362هـ.ش، ج1، ص168)
و نکته قابل توجه این است که انسان در دنیا برای رسیدن به سعادت نیاز دارد تا « راه » را بشناسد، و وجود راه در صورت نبودن « راهنما » بیراهه است. و بر این اساس است که در روایتی از امام صادق (ع) صراط مستقیم در این دنیا، « امام واجب الاطاعه » معرفی شده ند.: « عن المفضل بن عمر قال: سألت أباعبدالله(ع) عن الصراط فقال: هو الطریق إلی معرفة الله عز و جل و هما صراطان: صراط فی الدنیا و صراط فی الآخرة و أما الصراط الذی فی الدنیا فهو الإمام المتفرض الطاعة، من عرفه فی الدنیا و اقتدی بهداه مرّ علی الصراط الذی هو جسر حهنم فی الآخرة و من لم یعرفه فی الدنیا زلّت قدمه عن الصراط فی الآخرة فتردی فی جهنم ؛ مفضل بن عمر وید: از امام صادق (ع) تفسیر « صراط » را پرسیدم. حضرت فرمود: صراط راه معرفت خداست، که دو راه است: یکی در دنیا و دیگری در آخرت. صراط مستقیم در دنیا امام واجب الاطاعه است که هر کس او را در دنیا بشناسد و مقتدای خویش قرار دهد از صراطی که پلی است و از درون جهنم می گذرد، خواهد گذشت، و آن کس که او را نشناسد، پایش در صراط می لغزد و به جهنم سقوط می کند ». (شیخ صدوق،1372هـ .ش، ص32 ) از رهبری های پیوسته همه امامان به ویژه امام صادق (ع) ـ به خاطر شرایط ویژه دوره حضرت ـ این بوده است که قبل از ورود در هر حرکت، قیام و تشکلی دقت کنید، با چشم باز و با بینش و بصیرت و با اطمینان و ایمان به سامت و شرعیت رهبری در ان شرکت جویید.
امام صادق (ع) می فرماید: « ... وانظروا لأنفسکم فوالله إن الرجل لیکون له الغنم فیها الراعی فإذا وجد رجلاً هو أعلم بغنمهمن الذی کان فیها لخرجه ویجیء بذلک الرجل الذی هو أعلم بغنمه من الذی کان فیها ... ؛ خیرخواه خویش باشید، بنگرید اگر کسی گله ای را به چوپانی سپرده باشد، بعد دریابد شخص دیگری برای این کار مناسب تر است، شخص دیگر را به کار گمارده، اولی را اخراج می کند... » ( همان، ص33)
امام در واقع این تمثیل را برای این نقل می کنند که اهمیت موضوع روشن شود؛ وقتی در مورد چند گوسفند و حفظ آن این دقت ها شود ، پس چرا در مورد جان این دقت ها صورت نگیرد؟ !
سپس فرمود: « والله لو کانت لأحدکم نفسان یقاتل بواحدة یجرّب بها ثم کانت الأخری باقیة تعمل علی ما قد استبان لها و لکن له نفس واحدة إذا ذهبت فقد والله ذهبت التوبة فأنتم أحقّ أن تختاروا لأنفسکم؛ به خدا سوگند اگر شما دو جان می داشتید می توانستید با یکی تجربه کنید و با دیگری زندگی کنید. اما یک جان بیشتر ندارید که اگر آن را از دست بدهید، دیگر زمینه توبه هم ندارید. پس شما به این که خیرخواه خویش باشید سزاوارترید ». (همان )
آن گاه امام چنین نتیجه گیری می کنند که : « إن أتاکم آت منّا فانظروا علی أی شیء تخرجون خرج زید فإن زیداً کان عالماً و کان صدوقاً و لم یدعکم إلی نفسه و إنما دعاکم إلی الرضا من آل محمد (ص) و لو ظهر لوفی بما دعاکم إلیه ؛ اگر کسی با شعار حمایت از ما آمد دقت کنید که با چه هدفی است، و هر حرکتی را با قیام زید همسان نگیرید همانا زید عالم بود، راستگو بود، قیامش جاه طلبانه نبود و هدفش رضایت آل محمد (ص) بود. و اگر پیروز می شد به راستی به آن چه ه به آن دعوت می کرد، وفا می نمود. » (همان )
این سخن امام (ع) بر این نکته دلالت دارد که نباید مورد فریب شعارها قرار گرفت، و باید نگریست جلودار کیست و اهداف وی چیست؟
2ـ ویژگی های امام حسین (ع) به عنوان رهبر قیام عاشورا :
در این قسمت از مقاله به مهم ترین ویژگی های رهبری نهضت عاشورا اشاره می شود. همان ویژگی ها و خصویاتی که منجر به جاودانه شدن این قیام و الگو قرار گرفتن آن برای همه انقلاب ها و قیام های دینی شد.
1ـ2ـ بصیرت :
یکی از صفات مهم الهی، بصیر بودن است. بنابراین در انسان هم که می تواند به کامل ترین مرتبه وجودی نایل شود، این صفت را قرار داده است تا بدین وسیله از سایر موجودات متمایز شود. خداوند متعال در این باره می فرماید : ? إِنَّا خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا ؛ ما انسان را از آب نطفه مختلط آفریدیم و دارای قوای چشم و گوش (و مشاعر و عقل و هوش ) گردانیدیم ? [انسان76/2 ]
دین اسلام به این صفت انسانی توجه فراوان دارد و او را از پیروی ناآگاهانه و تقلید نابجا نهی نموده است و اساساً تفاوت سنت الهی و غیر الهی در همین نکته است. سنت الهی دعوت بر اساس بصیرت و آگاهی است، اما سنت مشرکانه دعوت بر اساس جهل و نادانی است. آن چنان که خداوند متعال در موارد متعدد، مشرکان را از تبعیت کورکورانه از شیوه های ناشایست آبا و اجداد نهی می کند: ? وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلاَ یَهْتَدُونَ ؛ و هنگامی که به کافران گفته می شود از کتابی که خدا فرستاده است پیروی کنید می گویند ما پیرو کیش پدران خود خواهیم بود آیا بایست آنان تابع پدرانشان باشند، در صورتی که پدرانشان بی عقل و نادان بوده و هرگز به حق و راستی راه نیافته اند؟? [ بقره2/ 170]
در این زمینه خداوند متعال خطاب به پیامبرش (ص) می فرماید: ? قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ؛ ای رسول ما! امت را بگو طریقه من و پیروانم همین است که خلق را به خدا با بینایی و بصیرت دعوت کنم و خدا را از شرک و شریک منزه دانم و هرگز به خدای یکتا شرک نورزم? [ یوسف12/ 108]
در حوزه رهبری نیز به این صفت توجه کامل شده، به طوری که رهبر جامعه اسلامی باید در افزایش سطح آگاهی انسان ها و ایجاد محیط مناسب برای آنان بکوشد، تا بتوانند راه خود را با آگاهی و بصیرت برگزینند و بپیمایند. نفوذ رهبر در جامعه باید به گونه ای باشد که او را از جان و دل بپذیرند و این امر ممکن نیست مگر آن که افراد جامعه به میزانی از شعور و آگاهی برسند که بتوانند حق خود را به خوبی تشخیص دهند. آماده نمودن جامعه به این حد از آگاهی نیز از وظایف رهبری می باشد، هم چنان که اولیا و اوصیای الهی عمل نموده و به توفیق های شگرفی نائل شدند.
یکی از راه های اصلی به منظور ساختن جامعه ای آرمانی و هدف دار، اجرای اصل الهیو قرآنی « امر به معروف و نهی از منکر » است و با نگاهی به آیات و روایات به شیوه رهبری ائمه معصومین (ع) پی می بریم. که در این جا به نمونه هایی از آن اشاره می شود:
خداوند متعال بعد از ذکر پیروزی معجزه آسا در جنگ بدر و علل اعجاز می فرماید: ? لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَیَحْیَى مَنْ حَیَّ عَن بَیِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِیعٌ عَلِیمٌ ؛ تا آن ها که هلاک می شوند از روی اتمام حجت باشد و آن ها که زنده می شوند از روی دلیل روشن که خداوند شنوا و داناست ? [ انفال8/ 42]
در جنگ نهروان، امام علی (ع) چند هفته جنگ را به تأخیر انداخته و در این مدت با آگاهی دادن به خوارج از طریق ایراد سخنرانی و اعزام افراد برای موعظه، عده زیادی از آنان را از صف دشمنان خارج می کند و سپس با اتمام حجت به جنگ با بقیه می پردازد. (سبحانی، 1383هـ.ش، ص 621 ) و هنگامی نیز که به جنگ می پردازد با قاطعیت عمل می کند که این خود از اصول رهبری موفق است.
این اصل در نحوه رهبری امام حسین (ع) نیز نمایان است. ایشان در موارد مختلف برای افرادی که همراه ایشان بودند اهداف قیام را تشریح می کردند تا با آگاهی به آن چه که حق است اعتقاد یافته و از راستی و حقیقت پیروی کنند. آن حضرت (ع) حتی در شب عاشورا، یاران خود را گرد می آورد و با ایراد خطبه ای ازآنان می خواهد اگر در حق بودن راهی که برگزیده اند شک و تردیدی دارند، مخفیانه راه خود را جدا کنند، اما پاسخ های یارانی که باقی ماندند همه بر بصیرت و آگاهی آنان دلالت می نمود.
امام حسین (ع) در برابر دشمنان نیز ابتدابه موعظه و تبیین حق از باطل می پردازد و پس از آن که با آنان اتمام حجت می کند، وارد جنگ می شود. ایشان در وصیت نامه خود به محمد بن حنفیه، بعد از ذکر اهداف قیام خویش می فرماید: « پس آن که مرا قبول کند هم چون قبول حق، همانا خداوند شایسته تر به حق است و هر کس مرا رد کند، صبر می کنم تا خداوند بین من و گروه ستمکار قضاوت کند که او بهترین حاکمان است ». (سپهر، 1336هـ.ش، ج2، ص 9)
از این جا معلوم می شود که قبول امت باید از روی آگاهی بر به حق بودن امام و رهبر باشد و نه صرفاً از روی احساسات و واطف زودگذر، که اینان نمی توانند پیروان واقعی باشند.
امام حسین (ع) درکربلا بعد از آن که «حربن یزید ریاحی» از ادامه سفر ایشان جلوگیری می کند، با ایراد سخنانی به تبیین موقعیت فعلی و شرایطی که در آینده در انتظار آنان است می پردازد، و می فرماید: « مکر و نیرنگ نزد ما اهل بیت حرام است. پس هر آن کس که از این سفر کراهت دارد می تواند بازگردد ». ( همان، ج2، ص 158)
بر اساس این گفته خود رهبر می بایست از اهل بصیرت و عالم به حق باشد و این نیست مگر آن که عالم به دین و عامل به آن باشد، تا بتواند جامعه را به آن چه که کمال واقعی است رهنمون گردد، امام علی (ع) در مورد ویژگی های رهبری در قیام ها می فرماید : « لا یحمل هذا العلم إلا أهل البصر و الصبر و العلم بمواضع الحق؛ پرچم انقلاب را کسی بر دوش نمی کشد، مگر آن که اهل بصیرت و شکیبایی و آگاه به مواضع حق باشد ». ( نهج البلاغه، خطبه 173 )
خداوند متعال در این زمینه در قرآن کریم می فرماید: ? أَفَمَن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّیَ إِلاَّ أَن یُهْدَى فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ ؛ آیا کسی که هدایت به حق می کند برای پیروی شایسته تر است یا آن کس که خود دایت نمی شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می شود؟ و چگونه داوری می کنید؟? [یونس10/ 35 ]
2ـ2ـ قاطعیت :
رهبر در رأس جامعه قرار دارد و مرکز ثقل اندیشه ها، طرح ها و پیشنهاد هاست و در حقیقت، آخرین مرجع برای تجزیه و تحلیل، جمع بندی و اتخاذ تصمیم برای رفتارهاست.
از این جهت و به لحاظ موقعیت خود به اراده نیرومندی نیازمند است تا پس از بررسی تمام جوانب، تصمیمی قاطع بگیرد. او باید از هر نوع تردید و دودلی بپرهیزد و با اعتماد و اتکال به خداوند متعال نظر نهایی خود را اعلام کند و در پی گیری و اجرای آن بکوشد.
آیات و روایات و سیره معصومین (ع) حاکی از توجه فراوان به این اصل از اصول مهم رهبری است.
خداوند متعال در قرآن کریم پس از امر به مشورت به رسول اکرم (ص) می فرماید: ?وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ ؛ در کارها با آنان مشورت کن، اما هنگامی که تصمیم گرفتی (قاطع باش) و بر خدا توکل کن ? [آل عمران3/ 159 ] از آیه شریفه چنین استفاده می شود که هر چند در همه امور با ید با اهل فن و تخصص مشورت کرد و دیدگاه های شایسته آنان را در نظر گرفت و محترم شمرد اما تصمیم نهایی بر عهده رهبر است و اوست که باید پس از پی بردن به موضع حق و آگاهی از درستی راه، بدون هیچ شک و تردیدی قاطعاته تصمیم بگیرد و عمل نماید.
پیامبر اکرم (ص) در جنگ احد پس از مشورت با یاران و تصمیم به جنگ با کفار در بیرون از مدینه، قاطعانه عمل می کند، به طوری که پس از ابراز پشیمانی اصحاب در پاسخ می فرماید: « هنگامی که پیامبری زره می پوشد، شایسته نیست آن را از تن به در کند تا زمانی که با دشمن به نبرد بپردازد ». (سبحانی،1383هـ.ش، ج2، ص 453 )
امام علی (ع) نیز در جنگ نهروان بعد از اتمام حجت بر خوارج با قاطعیت عمل می کند، به گونه ای که فقط عده معدودی از خوارج می توانند از صحنه جنگ فرار کنند.
امام حسین (ع) نیز پس از تصمیم به قیام و تشخیص امر خدا و احساس وظیفه برای مبارزه با دستگاه غاصب یزید، قاطعانه وارد عمل می شود، به طوری که درخواست افراد مخلص و بزرگواری چون ابوبکر عمر بن عبد الرحمن مخزومی، عبد الله بن عباس، عبد الله بن عمر، و محمد حنفیه نمی تواند ایشان را از تصمیمشان منصرف نماید و ایشان با اراده ای استوار، حرکت الهی خویش را برای رسیدن به اهداف والا و مقدسشان آغاز نمودند.
قاطعیت امام حسین (ع) در خطبه معروف خود در مکه و به هنگام تبدیل حج تمتع به عمره و خروج از آن مکان مقدس کاملاً نمایان است. ایشان در آن هنگام فرمود: « مرگی که سرنوشت فرزندان آدم شده هم چون گردنبند بر گردن دختر جوان برازنده و زیباست. چنان به دیدار گذشتگانم مشتاقم که یعقوب در اشتیاق دیدار یوسف. برای من مصرع و مقتلی اختیار کرده اند که با عشق و افتخار با آن روبرو می شوم. هم اکنون اعضای پیکر خویش را به چشم می نگرم که آن را گرگ های بیابان در منطقه ای بین ( نواویس ) و ( کربلا ) پاره پاره می کنند. و روده های تهی و شکم های گرسنه خود را از آن ها پر می سازند. گریز از روزی نیست که با قلم مشیت پروردگار به نگارش در آمده است. خشنودی خدا، شنودی خاندان پیامبر(ص) است. در برابر آزمایش او پایداری می کنیم و در برابر، پاداش مقاومت کنندگان را به دست می آوریم ». (سپهر، 1336هـ.ش ، ج2، ص 120 )
3ـ2ـ مقدم داشتن دین بر دنیا :
اصولاً هدف دین اسلام و احکام آن در همه ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و..رساندن انسان به کمال واقعی خویش و ایجاد محیط و جامعه ای مناسب برای اوست، تا بتواند مسیر ترقی و تکامل را به خوبی طی کند. بدین جهت هدف در رهبری امت اسلامی نمی تواند هدفی صرفاً مادی و دنیوی باشد، بلکه رهبر جامعه اسلامی باید اطاعت از خداوند و منافع معنوی و اخروی را نیز که در احکام اسلامی متبلور است، مدّنظر قرار دهد و اساساً مسأله تمایز رهبر جامعهای اسلامی و غیر اسلامی در همین نکته است. به عبارتی روشن تر رهبر جامعه اسلامی مقاصد اخروی و معنوی را در نظر دارد تا انسان را به جایگاه حقیقی خویش برساند، ولی رهبر جامعه غیر اسلامی، صرفاً در پی جلب منافع مادی و دنیوی است.
با نگاهی به آیات و روایات ملاحظه می شود که این اصل در احکام اسلامی و سیره انبیاء و معصومین (ع) کاملاً نمایان است، از آن جمله:
پیامبر اکرم (ص) به هیچ وجه حاضر به مماشات با کفار نمی شد، گر چه امکان داشت این مماشات از نظر سیاسی و اقتصادی برای ایشان بهره ای ظاهری داشته باشد. و می فرمود: ? لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ? [ کافرون109/ 6]
خداوند متعال حکم به نجاست مشرکین داده و نزدیک شدن آنان به مسجد الحرام را حرام می شمارد: ? إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا ؛ مشرکان نجس و پلیدند و بعد از این سال ( که عهدشان به پایان می رسد) نباید قدم به مسجد الحرام بگذارند? [توبه9 / 28 ]
با این که این حکم موجب تنگنای اقتصادی می شود اما چون هدف اسلام، رسیدن انسان به کمال واقعی و ایجاد محیط مناسب برای اوست، صدور حکم از سوی خداوند ضرورت می یابد.
امام علی (ع) در نهج البلاغه می فرماید: « همانا من آگاهم به آن چه که صلاح شما را اصلاح می کند و کژی های شما را راست می نماید، اما نمی خواهم با به فساد کشاندن خود شما را اصلاح کنم ». ( نهج البلاغه، خطبه 69)
این سخن ارزشمند امام علی بیانگر این نکته است که اعمال هر شیوه ای از سوی رهبری برای مطیع کردن جامعه پسندیده نیست، بلکه باید روش ها در چارچوب احکام اسلامی باشد و رهبر را به فساد نکشاند.
در نهضت عاشورا، این اصل کاملاً نمایان است. امام حسین (ع) نه حکومت و مقام ظاهری دنیا را می طلبد و نه بسط نفوذ و انباشتن مال و ثروت را. ایشان در راه اطاعت از خداوند از بیعت با یزید خود داری نموده و از مدینه و سپس مکه هجرت می کنند و اهل بیت را نیز با خود به این سفر برده و در پاسخ کسانی که ایشان را از این کار نهی می کنند، می فرماید: « همانا خداوند می خواهد این زنان و کودکان را اسیر ببیند ». (سپهر،1336هـ.ش، ج2، ص 123) یا در مقام دیگری تأکید می کنند: « مرا رسول خدا (ص) به امری فرمان داده و من امتثال امر او خواهم کرد ». ( همان، ج2، ص 124 )
حضرت امام حسین (ع) در کلامی رسا و در وصیت نامه خویش به محمد بن حنفیه هدف قیام خود را این گونه بیان می کنند: « من در طلب راحتی و نشاط و فزونی جاه و جلال و فساد و ظلم به بندگان قیام نمی کنم، بلکه از برای اصلاح امت جدم قیام می کنم و می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سنت جدم (ص) و پدرم علی بن ابی طالب (ع) راه بپیمایم ». (همان، ج2، ص 9 )
سخن امام حسین (ع) آشکارا مشخص می کند که قیام ایشان با اهداف مادی و دنیوی نبوده است، بلکه تنها اجرای احکام اسلامی ـ که منجر به اصلاح جامعه و رسیدن به کمال واقعی است ـ مد نظر بوده است.
لازمه این اصل عالم و عامل بوده به دین از سوی مقام رهبر است تا بتواند حق را از باطل تشخیص دهد، از منافع اخروی و معنوی آگاه باشدو بر اساس آن ها هدف گذاری کند؛ زیرا اگر رهبر جامعه اسلامی خود از دین و مبانی ان آگاه نباشد و تنها با تمسک به ظاهر آن در پی مصالح دنیوی و شخصی باشد، شایستگی رهبری جامعه اسلامی را ندارد و نمی تواند اهداف معنوی و کمال انسان را مد نظر خویش قرار دهد.
بر همین اساس است که یکی از عوامل و علل عمده نهضت عاشورا را وجود رهبری ناشایست و فاقد صلاحیت لازم در جامعه آن عصر می دانیم. فردی که خود را رهبر جامعه اسلامی می دانست نه تنها از دین هیچ گونه آگاهی نداشت، بلکه در ظاهر نیز بر خلاف آن عمل می نمود.
امام حسین (ع) در پاسخ به نامه های کوفیان با اشاره به ویژگی های رهبر جامعه اسلامی می فرماید: « به جان خودم سوگند که امام نیست مگر کسی که کتاب خدا را بداند و بر طبق آن حکم کند، عدل را بر پا دارد، متدین به دین حق باشد و خویشتن را به خاطر خدا در بند دین محبوس دارد ». (همان، ج2، ص137 )
4ـ 2ـ مقدم داشتن منافع جامعه بر منافع فردی :
مهم ترین هدفی که حکومت اسلامی مورد توجه قرار می دهد، مبتنی بر دو مورد زیر است:
1ـ هدایت انسان ها به سمت و سوی خلیفة الله شدن و آماده کردن مقدمات سیر وسلوک آن ها. که این مسأله یکی از مهم ترین اهداف دین اسلام و حکومت اسلامی است.
2ـ ایجاد آرمان شهر ( مدینه فاضله ) و محیط مناسب که فرد بر اساس آن بتواند به هدف اصلی خود که مقام خلیفة اللهی است برسد. برای ایجاد چنین جامعه ای توجه به منافع و مصالح عمومی و اقامه عدل و داد ضرورت دارد. بنابراین رهبر جامعه اسلامی باید در هدف گذاری خود به مصالح عمومی و عدالت اجتماعی توجه داشته باشد و با ایجاد محیط مناسب افراد را به کمال واقعی خود برساند.
ضرورت برپایی عدل و قسط در جامعه به عنوان یکی از اهداف مهم رهبری اسلامی در آیات قرآنی و روایات معصومین (ع) مورد توجه اکید قرار گرفته است، که به نمونه هایی از آن اشاره می شود: ?لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط؛ همانا فرستادگانمان را با دلایل روشن فرستادیم و همراه ایشان کتاب و میزان را قرار دادیم تا مردم به عدالت قیام کنند ? [حدید57/ 25]
امام علی (ع) در بخشی از نامه خود به مالک اشتر این گونه می نویسد: « و کاری که باید بیش از هر کاری دوست داشته باشی میانه روی در حق است و همگانی نمودن آن در برابری و عدل. و کامل ترین آن در به دست آوردن رضایت رعیت است. همانا خشنودی عموم مردم به رضایت خواص می انجامد و (نسبت به عموم اجحاف می شود) و ناخشنودی خواص با خشنودی عموم مردم بخشودنی است و نادیده گرفته می شود » (نهج البلاغه، نامه 53)
در نهضت عاشورا نیز این امر مورد توجه بسیار بوده است، به طوری که یکی از اهداف مهم قیام عاشورا اصلاح جامعه و بر پا داشتن عدل و داد ذکر می شود، چنان که این موضوع در سخنان امام حسین (ع) کاملاً نمایان است و پیش از این مورد اشاره قرار گرفت.
امام حسین (ع) پیش از مرگ معاویه و آغاز قیام خویش در اجتماع بزرگی از مردم کوفه خطبه ای ایراد نموده که در بخشی از آن به امر به معروف و نهی از منکر و لزوم اجرای آن اشاره دارند: « خداوند ابتدا امر به معروف و نهی از منکر را واجب گردانید؛ زیرا می دانست اگر این واجب انجام و برپا گردد تمامی واجبات آسان و مشکل برپا خواهد شد. چه آن که امر به معروف و نهی از منکر دعوت به اسلام می کند علاوه بر این که ردّ مظالم و مخالفت با ظلم و تقسیم خمس و غنایم و گرفتن زکات از آهل آن و پرداختن به مستحقین را به دنبال خواهد داشت ». (سپهر، 1336هـ.ش، ج2، ص145)
در این سخن به ثمرات و نتایج امر به معروف و نهی از منکر که در یک کلام به معنای ایجاد قسط و عدل در جامعه. حفظ مصالح عمومی است اشاره شده، ضمن این که امور معنوی که موجب صلاح جامعه نیز هست مورد تأکید قرار گرفته است.
امام خمینی (ره) بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران پیرامون اهداف قیام امام حسین (ع) می فرماید : « تمام انبیا رای اصلاح جامعه آمده اند. تمام، و همه آن ها این مسأله را داشتند که خود باید فدای جامعه شود. فرد هر چه بزرگ باشد؛ بالاترین فرد که ارزشش بیش از هر چیز است در دنیا، وقتی که با مصالح جامعه معارضه کرد، این فرد باید فدا بشود. سید الشهداء روی همین میزان آمد. رفت و خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا کرد، که فرد باید فدای جامعه بشود. جامعه باید اصلاح شود: « لیقوم الناس بالقسط » باید عدالت در بین مردم و در بین جامعه تحقق پیدا کند ». (1368هـ.ش ، ص37)
خاتمه :
مسأله رهبری، از مسائل بسیار مهم محسوب می شود تاجایی که پیروزی و پیشرفت یک جامعه در گرو رهبری سالم و آگاه است همان طور که وجود رهبری غافل و بدون بصیرت و قاطعیت، سقوط جامعه و افراد آن را در پی خواهد داشت.
هنگام بررسی این مسأله از دیدگاه قرآن کریم، روشن می شود که قرآن سرنوشت این جهان و جهان دیگر انسان ها را در گرو رهبری دانسته است و بیان می دارد که ارتباط رهروی و رهبری محدود به این جهان نبوده و در قیامت نیز امتداد می یابد.
نهضت عاشورا به عنوان یک قیام سرنوشت ساز و مهم برای دین اسلام، و الگوی مؤثر برای همه انقلاب های آزادی خواه در طول تاریخ ـ مانند انقلاب اسلامی ایران ـ، از رهبری بی نظیری برخوردار بوده است و ویژگی های خاصی چون بصیرت، قاطعیت، تقدم منافع جامعه بر منافع فردی، و تقدم دین بر دنیا را داشته است.