سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18 محرم کربلا محرم عاشورا صفر

ابـوالفـضـل (ع) از هـمـان کودکى به بعد، همگام حوادث بزرگى بود که تنشى عمیق در بنیادهاى فکرى مسلمانان ایجاد کرد؛ حوادثى نه خرد و نه ساده بلکه بس پـیـچـیـده و ریشه دار که دقیقاً دور کردن اهل بیت از مراکز سیاسى جامعه و به زیر سلطه درآوردن آنـان را هـدف قـرار داده بـود. در ایـن دوران ، اعـمـالى در زمـیـنـه هـاى اقـتصادى و سیاسى صورت گرفت که با بسیارى از اصول و دستورات اسلامى مغایرت داشت . جلوه آشـکـار این سیاستگذارى در حکومت عثمان بود که بخشیدن مناصب ادارى و امور دولتى به امـویـان و (آل مـعیط) و راندن بنى هاشم و یاران آنان از فرزندان صحابه از هرگونه مشاغل کلیدى را وجهه همت خود کرد.
امـویـان بـر تـمـامـى دسـتگاههاى دولتى مسلّط شدند و خواسته و ناخواسته ، بحرانهاى حـادى در مـیـان مسلمانان به وجود آوردند. به طور قطع اکثر آنان نه گرایشى به اسلام داشـتـنـد و نـه کـمـتـرین شناختى نسبت به قوانین اسلامى براى ساختن جامعه اى بالنده و مبتنى بر محبت و همکارى و دورى از درجا زدن ، به دست آورده بودند. حکومت عثمان ، سرمایه دارى را در جـامـعـه حـاکـم کرد، به امویان و برخى از فرزندان قریش امتیازات ویژه عطا کـرد و راه گـردآورى و انـبـاشـتـن اموال به طور غیرمشروع را بر آنان گشود. این سیاست کـجـروانه موجب تنشهایى فراگیر، نه تنها در زندگانى اقتصادى مردم ، بلکه در تمام جلوه هاى زندگى مردم گشت و تمام محافل اسلامى را به خرده گیرى از این سیاست واداشت تـا آنـکـه گـروهـهـایـى از ارتـش کـه در عـراق و مـصـر بـه مـرزدارى مـشـغـول بـودنـد راه مـدیـنـه را پـیـش گـرفـتـنـد و از عـثـمـان اعـتـدال در سـیـاسـت ، دور کـردن امـویـان از دسـتگاه حکومت و مخصوصاً برکنارى مستشار و وزیـرش مـروان بن حکم را ـ که به صورت آشکار آتش فتنه را در جامعه برمى افروخت ـ خواستار شدند.
عـثمان خواسته هاى انقلابیون را برآورده نکرد، تن به راءى اندرزدهندگان و دلسوزانش نـداد، هـمـچنان دست به دامان خاندانش شد و نزدیکانش را در پناه گرفت و خود تحت اختیار آنـان مـانـد. اخـبار کجروى و انجام محرمات الهى توسط دست نشاندگانش ، پیاپى به او مـى رسـیـد، امـا عـثـمـان راه عـذرتـراشـى را بـاز کـرده بـود و اعـمـال هر یک را به گونه اى توجیه مى کرد و پندگویان را به دشمنى با خاندان خود متهم مى کرد.
هنگامى که تمامى راههاى مسالمت آمیز براى بازداشتن عثمان از ادامه سیاستهایش بسته شد، انـقـلابـیـون نـاچـار بـه کـشـتـن او شـدنـد و عـثـمـان بـه بـدتـریـن شـکـلى بـه قتل رسید.
مـورخـان مـى گـویند بهترین فرزندان صحابه (از جمله محمد بن ابوبکر) و بزرگان اصـحـاب و در راءس آنـان صـحـابـى بـزرگـوار و یـار هـمـراه رسـول اکـرم (ص) عـمـار یـاسـر، کـشـتـن او را تـاءیید کردند و بر عمل آنان صحه گذاشتند.
بـدیـن گـونـه حکومت عثمان که از بزرگترین حوادث آن روزگار بود، در برابر چشمان بـاز و گـوشـهـاى شـنواى ابوالفضل به پایان رسید. حضرت در آستانه شکوفایى و جـوانـى بـود کـه دیـد چـگـونـه فـرصـت طـلبـان امـوى قتل عثمان را دستاویز تبلیغاتى خودقراردادند،در بوق و کرنا کردند، پیراهن خونین او را بـالا بـردنـد و آن را شـعـارى بـراى قـیـام علیه حکومت حق و عادلانه امام امیرالمؤ منین قرار دادند.
بـدتـریـن مـیـراث حـکـومـت وى ، ایـجـاد فـتـنـه مـیان مسلمانان و حصر ثروت میان امویان و آل مـعـیـط و قرشیان دست نشانده آنان ـ دشمنان و مخالفان عدالت اجتماعى ـ بود. آنان به اتـکـاى هـمـین ثروت بود که دست به شورشى مسلحانه علیه حکومت امام امیرالمؤ منین ـ که دنـباله طبیعى و امتداد حقیقى حکومت پیامبر بزرگوار(ص) بود ـ زدند. بـه هـر حـال ، مـاجـراى عـثـمـان را وامـى گـذاریـم و بـه ذکـر بـقـیـه حوادثى که در زمان ابوالفضل (ع) روى داد، مى پردازیم .
حکومت امام
مـساءله قطعى و مورد قبول همگان انتخابى بودن امیرالمؤ منین به خلافت است . حضرت از طـرف تـمـامـى طـبـقـات مـردم بـه خـلافت برگزیده شد و در راءس ‍ آنان نیروهاى مسلحى بـودنـد کـه حکومت عثمان را سرنگون کردند. آنان با شوق تمام به سوى امام شتافته و ایـشان را خلیفه بلامنازع معرفى کردند و زمام امور را بدیشان سپردند. این انتخاب مورد قـبـول مـردم تـمـامـى شـهـرهـا و مـنـاطـق اسـلامـى واقـع شـد، تـنـهـا اهـل شـام و چـنـد تـن از اهـل مدینه مانند (سعد بن ابى وقاص ، عبداللّه بن عمر) و برخى امویان که حکومت امام را آغاز عدالت اجتماعى و پایان انحصار قدرت و ثروت خودشان مى دانستند و سیاستهاى امام را مغایر با مطامع خود مى شناختند، از بیعت سرباز زدند و حکومت حضرت را نپذیرفتند. امام نیز طبق فرمان اسلام مبتنى بر آزادى همه مردم ـ چه موافق حکومت و چـه مـخـالف آن ـ به شرط آنکه از این آزادى سوء استفاده نکنند و دست به فساد و فتنه انـگـیـزى نـزنـنـد، بر آنان سخت نگرفت و در تنگنا نگذاشت و از قوه قضائیه و اجرائیه اتـخـاذ تـصمیماتى قاطع علیه آنان را خواستار نشد. این آزادى را بلوا و آشوب طلبى ، شـورش مـسـلحـانـه عـلیه دولت و هرگونه توطئه محدود مى کند و در آن صورت است که دولت اسـلامـى مـلزم بـه مـهـار آنـان و بـه کـارگـیـرى قـوانـیـن خاص علیه سوء استفاده کنندگان است .
بـه هـر حـال ، انـتـخـاب امـیـرالمـؤ مـنـیـن و بـیـعـت بـا ایـشـان بـا رضـایـت کـامـل قـاطبه مردم و فرزندان ملتهاى اسلامى روبه رو شد و همگان خشنودى خود را از این انتخاب و بیعت به گونه اى آشکار کردند که هیچ یک از خلفاى پیشین ـ یا پس از حضرت ـ از آن بهره مند نشدند.
بـه مجرد به دست گرفتن حکومت ، حضرت به شکلى مثبت و فراگیر، عدالت خالص و حق نـاب را عـرضـه کـرد و هـرگونه مصلحت شخصى را که سود آن به خود یا بستگانش مى رسـیـد کنار گذاشت و مصالح تهیدستان و بینوایان را بر تمام مصالح دیگر مقدم داشت . خـرسـنـدى و سـعـادت حـضـرت آن بـود که اقشار مردم را در خیر و سعادت و دور از فقر و درمـانـدگـى بـبـیـنـد. در تـاریـخ شـرق هـرگز حکمرانى بدین پایبندى به حق و حقیقت و دلسوزى و محبت به محرومان و بینوایان دیده نشده است .
در ایـنـجـا نـاگـزیـریـم بـرخـى مـسـایـل حـکـومت امام ( علیه السّلام ) را بیان کنیم ؛ زیرا ارتـبـاطـى اسـتـوار بـا سـیـره و روش فـرزنـدش ابـوالفـضـل ( عـلیـه السـّلام ) دارد. از ایـن زاویـه مـى تـوان چـشـمـه جـوشـانـى کـه ابـوالفـضـل را سـیراب کرد، بهتر شناخت و تربیت والاى فرزند را در دامان چنین پدرى ـ پـیـشاهنگ عدالت اجتماعى در زمین ـ نیکتر دریافت . در دامان پدر بود که قربانى شدن در راه خدا و فداکارى را آموخت . همچنین با نگاهى به کارنامه حکومت امیرالمؤ منین ، انگیزه هاى سـر بـاز زدن نـیروهاى آزمند و منحرف ، از بیعت با حضرت و ایستادن در برابر ایشان و جنگ با ایشان ـ و پس از شهادتشان ـ با فرزندانش را دریافت .
شیوه حکومت امام (ع )
روش و فـلسفه حکومت نزد امام ( علیه السّلام ) درخشان بود و بر اساس رشد و پیشرفت و جـان گـرفـتـن مـلتهاى اسلامى قرار داشت . به اعتقاد من ، بشریت در هیچ یک از دوره هاى خود، حکومتى مانند حکومت حضرت را که تا این حد، عدالت اجتماعى ، سیاسى و اقتصادى را وجـهـه نـظـر خـود قـرار داده بـاشد، به خود ندیده است و همسنگ شیوه هاى بى نظیرى که حضرت در این زمینه ها ایجاد کرده ، شاهد نبوده است . در اینجا به برخى از آنها اشاره مى کنیم :
1 ـ گسترش آزادیها:
امام ( علیه السّلام ) به ضرورت دادن آزادیهاى عمومى به همه فرزندان امت ، ایمان داشت و آن را از حـقـوق اولیـه آنـان مـى شـمـرد و دولت را مـسـؤ ول ایـجـاد آزادى و گـسترش آن براى یکایک فرزندان ملت مى دانست و گرفتن آزادى را از آنـان مـوجـد عـقده هاى روانى ، مانع پیشرفت فکرى و اجتماعى مردم ، در جا زدن و سستى و زیانهاى بسیار دیگرى براى آنان مى شناخت . اما حد و وسعت این آزادیها و ابعاد آنها بدین شرح است :
الف ـ ((آزادى دینى )):
امـام ( عـلیـه السّلام ) بر آن است که مردم در اعتقادات مذهبى و افکار دینى خود آزاد هستند و دولت نـبـاید آنان را از اعتقادات و سنتهاى مذهبى خود بازدارد. مردم ملزم نیستند در همه امور بـا مـسلمانان همگامى کنند، بلکه در مسایل مدنى خاص و احکام مذهبى ، مى توانند از فقها و شریعت خود پیروى کنند.
ب ـ ((آزادى سیاسى )):
مراد ما از این آزادى ، دادن آزادى کامل به مردم براى تن دادن به مکاتب سیاسى مورد علاقه و میل خود است .
دولت نمى تواند نظر سیاسى مخالف اعتقادات سیاسى مردم را بر آنان حتم کند و آنان را مـجـبـور بـه دست کشیدن از نظریات سیاسى خاص خود بنماید، لیکن وظیفه دولت در این میان آوردن و بیان کردن دلایلى است که نادرستى و فساد آن عقیده خاص را آشکار مى کند، حـال اگـر مـردم از آن نـظـر روگـردان شـدنـد و بـه شاهراه حقیقت رو آوردند که چه بهتر وگرنه دولت آنان را به خود وامى گذارد، تا وقتى که دست به فساد و افساد در زمین و ایـجـاد خـلل در آزادى عـمـومى نزده اند، همان طور که درباره خوارج این مطلب اتفاق افتاد؛ آنـان تـمـام بـنـیـادهـاى فـکرى و بدیهیات علمى را زیرپا گذاشتند و در تیرگى و ظلمت جـهـل و گـمراهى فرو رفتند و مردم بى گناه را کشتند و رعب و وحشت ایجاد کردند. امام که مدتها آنان را به خود واگذاشته بود، پس از اتمام حجت و بستن راه عذر، راه بر آنان بست و چـشـم فتنه را ـ همانگونه که خود فرمود ـ برکند و سرچشمه آن را خشکاند. سزاوار یاد کـردن اسـت کـه از پـیـامدهاى آزادى سیاسى ، آزادى انتقاد از رئیس دولت و تمام اعضاى آن است .
مردم در دلبستگیها و انتقادات خود آزاد هستند. خوارج سخنان امام ( علیه السّلام ) را قطع مى کـردنـد و بـا انـتـقـادات بـى پـایـه و مبتنى بر جهل و مغالطه خود، دیگران را رنجور مى کردند و حضرت را مورد هجوم تبلیغاتى قرار مى دادند، لیکن حضرت علیه آنان دستورى صـادر نـمـى کـرد و آنـان را بـه مـحـاکـم قـضـایـى نـمـى فـرسـتـاد تـا جـزاى اعمال خود را ببینند.
بدین گونه بود که امام گسترش آگاهى عمومى و ساختن شخصیت شکوفاى انسان مسلمان را بر همگان فرض کردند.
ایـنـها برخى جلوه هاى آزادى بودند که امام امیرالمؤ منین در ایام حکومت درخشان خود ایجاد و تـضمین کردند و به خوبى اصالت روش سیاسى حضرت را که همپاى ابداع و پیشرفت است ، نشان مى دهد.
2 ـ نشر آگاهى دینى :
امـام امـیـرالمـؤ منین به گونه اى مثبت و فعال به نشر آگاهى دینى و گسترش ‍ ارزشهاى اسـلامـى مـیـان مـسلمانان توجه کرد؛ زیرا سنگ بناى اصلاح جامعه و پایه بهبود روابط هـمین است . از نخستین دستاوردهاى آگاهى دینى ، از بین رفتن جنایت و دور شدن انحرافات و کجروى از جامعه است . و اگر جامعه از این انحرافات پاک شود به نهایت شکوفایى و پیشرفت دست یافته است .
به طور قطع ما هیچ یک از خلفا و حاکمان اسلامى را ندیده ایم که این چنین تربیت دینى و اخـلاقى را مدنظر داشته باشند، تنها امام امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) است که هماره و در اوضـاع مـخـتـلف ، ایـن مـهـم را فراموش نمى کرد؛ بسیارى از خطبه هاى نهج البلاغه بر ژرفـاى جـان اثـر مـى گـذارد، آن را مى لرزاند، به راه نیک خویى و نیک جویى سوق مى دهـد، زیـبـایـى ، فـضـایـل را در بـرابـر آدمـى مـى آرایـد و زشـتـى رذایـل را عـیـان مـى کـنـد و در نهایت ، پاکباختگانى خداجو مى پروراند. همانگونه که نیک نـفـسـانى از پاکان و صالحان مسلمان پرورش داد که در برابر بحران ارزشها و سقوط اخـلاقـى ایـسـتـادنـد و با تفکر اباحى گرى ـ که در زمان حکومت امویان شایع شده بود ـ پیکار کردند و بر سر آرمانهاى اسلامى جان باختند؛ از این سازندگان اندیشه اسلامى ، مى توان ((رشید هَجَرى )) و ((عمرو بن الحمق خزاعى )) را یاد کرد.
3 ـ نشر آگاهى سیاسى :
یکى از مهمترین اهداف سیاسى مورد نظر امام در ایام حکومتش ، نشر آگاهى سیاسى در میان طـبـقات مختلف جامعه اسلامى بود. مقصود ما از آگاهى سیاسى ، آگاه کردن جامعه با تمام وسـایـل نـسـبـت بـه مـسـؤ ولیـت الهـى ، هـشـیـارى در بـرابـر کل مسایل اجتماعى و اوضاع عمومى است ؛ مسلمانان نسبت به امور اجتماعى که به نحوى بر سیر جامعه و پیشرفت آن اثر دارد، مسؤ ولند تا کندى در حرکت و تفرقه در صفوف آنان به وجود نیاید و زندگى فردى و اجتماعى آنان دچار رکود نگردد.
ایـن مـسؤ ولیت را اسلام بر دوش همگان گذاشته و همه را ملزم به آن دانسته است ؛ پیامبر اکـرم ( صـلّى اللّه عـلیـه و آله ) فـرمـود:((کـلکـم راع و کـلکـم مـسـؤ ول عن رعیته )). (36)
پـیـامـبـر خـدا( صـلّى اللّه عـلیـه و آله ) مـسـؤ ولیت سلامت جامعه ، دور داشتن فساد از آن و عـمـل بـراى حـفـظ مسلمانان را بر دوش یکایک مسلمین گذاشته است . از جمله احادیث مهمى که بـه ایـسـتـادگى در برابر پیشوایان ظلم و ستم ، فرامى خواند، این حدیث نبوى است که سرور آزادگان براى مزدوران ، بندگان و اوباش ابن مرجانه مى خواند:
((اى مـردم ! پـیـامبر خدا( صلّى اللّه علیه و آله ) فرمود: هر کس حاکمى جائر و ستمگر را بـبـیـنـد که حرام الهى را حلال کرده ، پیمان خدایى را شکسته ، با سنت پیامبر خدا( صلّى اللّه علیه و آله ) مخالفت کرده و در میان بندگان خدا با گناه و تجاوز و حق کشى رفتار مـى کـنـد، اگـر بـا گـفـتـار یـا کردارى او را انکار نکند، پس حق خداوند است که او را به جایگاه بایسته اش درآورد (و به عاقبت زشتش دچار سازد)...)). (37)
ایـن حـدیـث شـریـف از انـگیزه هاى سیدالشهداء( علیه السّلام ) براى اعلام جهاد مقدس ‍ بر ضـد حـکومت ستمگر اموى بود که حرام خدا را حلال کرده ، پیمان الهى را شکسته ، با سنت پیامبر خدا مخالفت کرده بود و در میان بندگان خدا با جور و حق کشى حکم مى راند.
بیدارى سیاسى که امام امیرالمؤ منین در ایام حکومت خود میان مسلمانان گسترده بود، شعور و آگـاهى انقلابى بر ضد ظالمان و خودکامگان ایجاد کرد و مجاهدان دست پرورده حضرت و آمـوخـتـه ایـن روحـیـه را بـه نـبـرد بـا طـاغـیان برانگیخت و در راءس آنان پدر آزادگان ، سـیـدالشـهـداء و بـرادرش ، قـهـرمـان بـى هـمـتا، ابوالفضل العباس ( علیهما السّلام ) و گـروهـى تـابـنـاک از جـوانـان اهـل بیت ( علیهم السّلام ) و اصحاب گرانمایه آنان قرار داشـتـنـد کـه بـراى رهایى مسلمانان از ذلّت و بندگى و بازآوردن زندگى با کرامت میان مسلمانان بر طاغوت زمان ، یزید بن معاویه شوریدند.
پیش از این بزرگان نیز، مصلح بزرگ ((حصیر بن عدى کندى ، عمرو بن الحمق خزاعى ، رشـید هَجَرى ، میثم تمار)) و دیگر بزرگان آزادیخواه و دعوتگران اصلاح اجتماعى ، همین راه را رفـتـنـد؛ آنـان بـر معاویه بن ابى سفیان ، نماینده جاهلیت زمان و سردمدار مخالفان اسلام ، شوریدند و درسى را که از امامشان آموخته بودند، به کار بستند.
بـه هـر حال ، امام امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) بذر عصیان و شورش علیه ظلم و طغیان را در جـانـهاى مسلمانان پاشید و آنان را بر آن داشت تا در برابر سیرى ظالم و گرسنگى مظلوم ، ساکت نمانند و تن ندهند.
4 ـ حذف نورچشمى ها:
امـام ( عـلیـه السـّلام ) در ایـام حکـومت خود انـواع نورچشمى ها و پارتى بازیها را از میان بـرد و براى هیچ کس امتیازى خاص قایل نشد. نزدیکان با افراد معمولى یکسان بودند و از حـقـوق و امـتـیـازات یکنواختى برخوردار مى شدند. حضرت به گونه اى بى طرفانه مـیـان عـرب و موالى ، مساوات برقرار ساخت و همه را به یک چشم نگریست . همین باعث شد تـا مـوالى ، دل بـه حـضـرت بـسـتـند و به امامت ایشان ایمان آوردند. امام انواع تبعیضات نـژادى و نـورچـشـمـى گـرى را بـرانداخت و میان مسلمانان بدون توجه به نژاد و قومیت ، مساوات عادلانه قایل شد. این گونه برابرى در تاریخ ملتها و امتها بى مانند بوده است . مـسـاوات امـام ، روح حـقـیـقـت و جـوهـر اسـلام را کـه از نـزد پـروردگـار عـالمـیـان نـازل شـده بـود در خـود داشـت ؛ اسـلامـى کـه بـراى وصـل کـردن آمـده اسـت نه فصل کردن ، اسلامى که اجازه نمى دهد در میان صفوف مسلمانان رخنه اى براى تسلط دشمنان و تفرقه مسلمین و سست شدن وحدت آنان به وجود بیاید.
5 ـ نابود کردن فقر:
فلسفه امام ( علیه السّلام ) در حکومت ، مبتنى بر پیکار با فقر و دور کردن شبح منفورش از مـردم اسـت ؛ زیـرا فقر، فاجعه اى است که اخلاق و موهبتهاى انسانى را ویران مى کند و امـت ، هـیچ یک از اهداف فرهنگى و بهداشتى خود را با وجود فقر نمى تواند تحقق بخشد. فـقـر، سـدّى اسـت مـیـان امـت و خـواسـتـه هـایـى چـون پـیـشـرفـت ، تـحـول و آسـایـش در جـامـعـه . لازم بـه ذکـر اسـت کـه از جـمله برنامه هاى اسلامى براى حـل بـنـیـادى مـسـاءله فـقـر کـه مـوجـب بـهـزیـسـتـى مـردم مـى گـردد، مـوارد ذیل است :
الف ـ ایجاد مسکن .
ب ـ تاءمین اجتماعى .
ج ـ ایجاد کار.
د ـ از بین بردن استثمار.
هـ ـ بستن راههاى رباخوارى .
و ـ از بین بردن احتکار.
اینها برخى از روشهایى است که اسلام در اقتصاد خود مورد توجه قرار داده است و امام در ایـام حـکـومـتـش آنـهـا را بـه کـار بست . سرمایه داران قریش تمام امکانات خود را به کار گـرفـتـنـد تـا حـکومت امام را که منافع و مصالح ناچیز و محدود آنان را از بین برده بود، واژگون کنند. در اینجا سخن از روش و فلسفه حکومتى امام را به پایان مى بریم .
مخالفان امام (ع )
در ایـنـجـا درنـگـى کـوتـاه داریـم بـراى شناخت دشمنان حکومت امام که هدفى والا نداشتند، بـلکـه تـنـها انگیزه آنان از مخالفت ، دستیابى به حکومت براى بهره ورى از ثروتهاى کشورها و حاکمیت به ناحق بر گرده مسلمانان بود.


[ جمعه 90/9/4 ] [ 4:7 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????