عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) |
کرامت علمی مرحوم آیت اللّه سیدعلی طباطبایی، از دانشمندان بزرگ شیعه، هنگام نوشتن کتاب ریاض المسائل برای نگارش احکام قبله با مشکل روبهرو شد؛ زیرا با علم هیئت و نجوم آشنایی نداشت. ایشان از یک استاد علم هیئت خواست برخی از مسائل آن علم را که با مبحث قبله ارتباط داشت به او بیاموزد. آن شخص نیز بدون در نظر گرفتن شأن و احترام آن عالم بزرگ، همراه با غرور و منّت درخواست ایشان را پذیرفت. آن عالم شریف از برخورد متکبّرانه وی دلگیر شد و شب را تا صبح در حرم امام حسین علیهالسلام به عبادت و راز و نیاز گذراند و از خدا خواست تا به برکت وجود حضرت سیدالشهدا مطالب ضروری علم هیئت را به او افاضه کند. چنین نیز شد و ایشان بدون آنکه علم هیئت را نزد کسی بیاموزد، مباحث قبله را بدون مشکل نوشت. الهام مرثیه محدّث بزرگ مرحوم میرزا حسین نوری رحمت الله علیه، نویسنده کتاب شریف مُستدرَک الوسائل میگوید که مرحوم شیخ جعفر شوشتری برای من نقل کرد: در اوایل تحصیل علوم دینی به کتابهای مواعظ و مصائب اهل بیت علیهمالسلام تسلط کافی نداشتم. به همین دلیل، در ماه رمضان بر روی منبر از کتاب تفسیر صافی و در ایام محرم از یک کتاب مرثیه، استفاده میکردم و از روی آن میخواندم. شبی با خود گفتم: «تا کی من باید از روی کتاب بخوانم». در همان لحظات به خواب رفتم. در عالم رؤیا به خیمه امام حسین علیهالسلام وارد شدم و به آن حضرت سلام کردم. حضرت مرا نزدیک خود نشاند و به حبیب بن مظاهر فرمود: «این مهمان ماست». ما که آب نداریم از او پذیرایی کنیم. غذایی آماده ساز ونزد میهمانمان بیاور». حبیب غذایی نزد من گذاشت. از آن چند لقمهای خوردم و از خواب بیدار شدم. در آن هنگام قدرت سخنوری و اشاره به مصیبتهای امام حسین علیهالسلام را بیش از گذشته در خود احساس میکردم و حس کردم این امور به من الهام شده است. طول عمر در سایه توسل آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری، موسس حوزه علمیه قم میگوید: هنگامی که در کربلا بودم، شبی در خواب دیدم که شخصی به من گفت: «کارهایت را انجام بده، سه روز دیگر خواهی مرد» پس از بیدار شدن گفتم، البته خواب است. شاید تعبیر نداشته باشد. روز سهشنبه و چهارشنبه به درس مشغول بودم و خواب از خاطرم رفت. روز پنجشنبه به باغ مرحوم سیدجواد رفتیم. آنجا لرز شدیدی مرا گرفت. هر چه روانداز بود روی من انداختند، ولی من در میان آتش تب میسوختم. گفتم: «زودتر مرا به منزل برسانید». به یاد خواب سه شب پیش افتادم و نشانههای مرگ را در خود دیدم. ناگهان دو نفر بر من آشکار شدند و دو طرفم نشستند و گفتند: «اَجَل این مرد رسیده است، مشغول قبض روح او شویم». در این هنگام، با توجه عمیق قلبی به امام حسین علیهالسلام متوسل شدم و گفتم: «ای حسین عزیز! دستم خالی است. زاد و توشهای برای آخرت تهیه نکردهام». ناگهان شخصی نزد آن دو آمد و گفت: «سیدالشهدا فرمودند: شیخ عبدالکریم به ما توسل کرد و ما هم در پیشگاه خدا از او شفاعت کردیم که مرگش را به تأخیر اندازد». شفای چشم با تربت امام حسین(علیه السلام) آیت اللّه العظمی بروجردی، از مراجع بزرگ تا پایان عمر (88 سالگی)، چشمانش خوب میدید و به عینک نیاز نداشت. آن بزرگوار روزی راز این امر را چنین بیان فرمودند: «من در بروجرد چشم درد سختی داشتم که از معالجه آن نتیجهای نگرفتم. همه پزشکان بروجرد از مداوای آن مأیوس شده بودند. روز عاشورا، دستجات سینهزنی، طبق معمول به منزل ما میآمدند. من در حالی که هیئت عزادار را مینگریستم و اشک میریختم و از ناحیه درد چشم نیز ناراحت بودم، گویا به دلم الهام شد که کمی از گِلی را که عزاداران به مناسبت عاشورای حسینی به سر و صورت مالیدهاند، بردارم و به چشم بمالم. در همان لحظهای که این کار را کردم احساس آرامش نمودم و به طور کلی درد چشمم، رفع شد و دیگر به عینک محتاج نشدم. بعدها در چشم خود نور و جلایی یافتم که خطوط بسیار ریز را نیز میدیدم». اشک خالص عشق به ساحت مقدس حسینی، در میان دانشمندان دینی جلوه بیشتری دارد. آنان توانستهاند عقل را با عشق سازگار سازند. آیت اللّه العظمی گلپایگانی، از مراجع بزرگ تقلید، که ولادت وی در سایه توسل پدرش به آستان اهل بیت صورت گرفت، همواره برای امامان معصوم مجالس سوگواری برپا میکرد. حاج آقا باقر گلپایگانی میگوید: «یکی از روزهای دهه اول محرم بود که یکی از خطیبان بر روی منبر مصیبت میخواند و اشک از چشمان آیت اللّه گلپایگانی جاری بود. پس از پایان جلسه، خواستم قطره چشمی را که در ساعت مقرر باید در چشم ایشان میچکاندم، بریزم. ولی فرمودند: گرچه من به طهارت همه داروها قائل هستم، اما نمیخواهم اشک چشمانم با چیز دیگری مخلوط شود». راز آن پارچه سبز فرزند فیلسوف بزرگ معاصر، علامه محمد تقی جعفری رحمت الله علیهمیگوید: «پدرم سه ساعت پیش از رحلت، با اشاره از من چیزی درخواست میکرد، ولی من متوجه درخواست او نمیشدم. سرانجام پس از حدود 2 ساعت، منظور پدر را فهمیدم. ایشان پلاکی داشت که نام خدا و امامان روی آن حک شده بود و دور آن پارچه سبزی پیچیده شده بود. این پارچه را یکی از دوستانش از کربلا آورده بود. منظور پدر همان پارچه سبز بود. من به سرعت به محلی که آن پارچه سبز بود رفتم. زمان رفت و برگشت من یک ساعت به طول انجامید. همین که وارد بیمارستان شدم، پرستار خبر رحلت پدر را داد. پارچه سفید روی استاد را کنار زدم و در حالی که به شدت متأثر بودم و میگریستم و خود را به خاطر دیر رسیدن سرزنش میکردم، پارچه سبز را روی صورت استاد گذاشتم. دیدم ایشان چشمهایش را باز کرد و لبخند زد و سپس آنها را بست». راه کمال از منظر علامه طباطبایی(رحمت الله علیه) توسل به حضرت ابا عبداللّه الحسین علیهالسلام یکی از راههای سلوک معنوی است و حضرت به آرزومندان راه خدا عنایتی خاص دارد. فیلسوف بزرگ و مفسر قرآن، علامه طباطبایی، یکی از راههای پیشرفت در مسیر سلوک به سوی خدا را توسل به امام حسین علیهالسلام میدانند. یکی از شاگردان علامه میگوید: «شنیدم وقتی که علامه در عتبات عالیات بودند، به توسل و اشک بر امام حسین علیهالسلام و شرکت در مجالس عزاداری مراقبت داشتند و در دستورات اخلاقی خود به نقل از اساتیدشان میفرمودند: هیچ کس به هیچ مرتبهای از معنویت نرسید و گشایش و فتحبابی [از ابواب معارف] نکرد، مگر در حرم مطهر امام حسین علیهالسلام یا در توسل به آن حضرت». شفاعت کتیبه آستان مقدس امام حسین علیهالسلام و محفل سوگواری آن حضرت، تنها مکانی است که همه، بدون توجه به رتبه و شخصیت، سر خضوع فرود میآورند و اشک میریزند. عالمان و دانشمندان، چون به مقام آن حضرت آشنایی عمیقتری دارند، بیشتر فروتنی میکنند. آوردهاند، با اینکه حضور مفسر بزرگ علامه طباطبایی در هر مجلسی به آن عظمت میبخشید، ولی ایشان در سوگواری برای سالار شهیدان، امام حسین علیهالسلام همچون مردم عادی شرکت میکرد و عقیدهاش به اندازهای بود که میگفت: «این کتیبههای سیاه که بر در و دیوار حسینیه و محل عزاداری نصب کردهاند، ما را شفاعت میکنند». موفقیت، مرهون محبت و اشک توسل به امام حسین علیهالسلام و شرکت در مجالس عزاداری، مایه پیشرفت علمی و کسب موفقیتهای عالی است. یکی از شاگردان علامه طباطبایی میگوید: «علامه طباطبایی در بیشتر مجالس روضه و مرثیههای روز جمعه شرکت میکرد و گاه چنان از شنیدن مصایب کربلا و امامان منقلب میشد که زار زار میگریست و تمام بدنش میلرزید. بیگمان بسیاری از موفقیتهای او مولود همین خصلت بود. دلباختگی و شیفتگی وی به خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم تا حدی بود که وقتی مجالس مصیبت برپا میشد، کتاب و تحقیق و علم را به کناری مینهاد». پیاده تا کربلا مهمترین ویژگی علامه امینی، نویسنده توانای کتاب گرانسنگ الغدیر را باید عشق و محبت کامل وی به خاندان عصمت و طهارت دانست؛ چنانکه هنوز صدای گریهها و توسل ایشان در حرم امیرالمؤمنین، طنینانداز است. او به امامان معصوم بسیار متوسل میشد و هیچگاه زیارت عتبات عالیات را ترک نمیکرد. هنگام ورود به حرم امامان علیهمالسلام با صدای بلند میگریست؛ به گونهای که گریهها و نالههایش در رثای اهل بیت، همگان را دگرگون میکرد. میگویند: «در ایام عاشورا و فاطمیه حالش متغیر میشد و با صدای بلند میگریست. زیارت کربلا را در شبهای جمعه ترک نمیکرد. گاه مسافت 78 کیلومتری نجف ـ کربلا را به همراه دوستانش در مدت سه روز یا بیشتر با پای پیاده میپیمود و در طول راه، مردم روستاهای اطراف را ارشاد میکرد». خونی با رنگ خدایی انس و الفت با تربت شهید کربلا، احیاگر حماسههای عاشوراست. علامه امینی میگوید: «آیا بهتر نیست، محل سجود از خاک و تربتی باشد که در آن، چشمههای خونی جوشیده است که رنگ خدایی داشته است؟ تربتی آمیخته با خون کسی که خداوند، او را پاک قرار داده و محبت او را اجر رسالت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم شمرده؛ خاکی که با خون سرور جوانان بهشت و ودیعه محبوب پیامبر و خدا عجین گشته است». [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:46 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |