تحریف و عوامل آن
تحریف یعنی «متمایل کردن یک چیز از آن مسیر اصلی و وضع اصلی که داشته استیا باید داشته باشد .» تحریف یا لفظی استیا معنوی . تحریف لفظی آن است که ظاهر یک چیز یا لفظ آن را عوض کنند و تحریف معنوی یعنی «منحرف کردن روح و معنی یک جمله یا یک حادثه» . پس تحریف یک حادثه یعنی علل و انگیزهها و همچنین هدف و منظورهای آن حادثه چیزی غیر از آنچه هست معرفی شود . عامل تحریف به طور کلی سه قسم است:
1 . عامل عداوت وغرض که از سوی دشمنان صورت میگیرد;
2 . عامل اسطورهسازی که یک حس اصیل در بشر است; 3 . عامل دوستی و تمایل که از سوی نزدیکان و دوستان صورت میپذیرد .
ریشه تحریف از روی دوستی در نهضت عاشورا این است که عدهای خیال کردهاند چون هدف گریه کردن برای امامحسین (ع) و زنده کردن یاد او است و این هدف مقدس است، از وسیله نامقدس هم میتوان استفاده کرد:
«عدهای آمدند گفتند گریه بر امام حسین ثوابش آنقدر زیاد است که از هر وسیلهای برای این کار میشود استفاده کرد ... دستگاه امامحسین (ع) از دستگاه دیگران جداست . اگر اینجا دروغ گفتی بخشیده است، جعل کردی، بخشیده است، تحریف کردی بخشیده است ... در نتیجه یک افرادی در این قضیه دستبه جعل و تحریف زدهاند که انسان تعجب میکند .» (30)
از دیدگاه شهید مطهری در حادثه عاشورا، هم تحریف لفظی رخ داده است و هم تحریف معنوی . طبعا برخی یا بسیاری از مواردی که آن عالم فرزانه به عنوان مصادیق تحریف و جعل بر شمردهاند، در نگاه برخی دیگر، چنین نیست و آن را نمیپذیرند و اساسا از منظری دیگر به اینگونه قضایا مینگرند ولی نگاه پر دقت و اصولی این عالم وارسته و جامعنگر را باید به دیده عنایت و اهتمام نگریست: «تحریفهای لفظی از قبیل: داستان لیلی و علی اکبر، داستان عروسی قاسم، داستان آب آوردن حضرت ابیالفضل در کودکی برای امام حسین، آمدن زینب در حین احتضار به بالین اباعبدالله (ع)، عبور اسرا در اربعین از کربلا، عدد مقتولین، هاشم بن عتبه با نیزه هجده ذرعی، روز عاشورا 72 ساعتبود، امام حسین با زی شاهان از مکه خارج شد، بیخبر بودن امام سجاد (ع) از وقایع، افسانه اسب آوردن زینب برای اباعبدالله و بوسیدن گلوگاه آن حضرت، بیهوش شدن امام سجاد (ع) و امام صادق .» (31)
تحریف معنوی
چنانکه گفته شد حادثه کربلا هم دچار تحریف لفظی شده است و هم تحریف معنوی اما از آنجایی که تحریف معنوی محتوا را تغییر داده قضیه را مسخ و به کلی واژگون میکند خطرناک است و خطرناکتر اینکه تحریف در اهداف امامحسین (ع) صورت گیرد . ایشان معتقدند دو تحریف معنوی بسیار عجیب و ماهرانه در هدف نهضتحسینی ایجاد شده است:
1 . یکی از تحریفاتی که در هدف قیام صورت گرفته و به بیان استاد مطهری تهمتبه اباعبدالله حسین (ع) و برگرفته از معتقدات مسیحیت است این است که «حسین بن علی قیام کرد که کشته بشود برای اینکه کفاره گناهان امتباشد، کشته شد برای اینکه گناهان ما آمرزیده شود . حالا اگر بپرسند آخر این در کجاست؟ خود حسین چنین چیزی گفت؟ پیغمبر گفت؟ امام گفت؟ چنین حرفی را چه کسی گفت؟ میگوییم ما به این حرفها چه کار داریم؟ امام حسین کشته شد برای اینکه گناهان ما بخشیده شود . نمیدانیم که این فکر را ما از دنیای مسیحیت گرفتهایم . ملت مسلمان خیلی چیزها را ندانسته از دنیای مسیحیتبر ضد اسلام گرفت; یکی همین است .» (32)
این انحراف و تحریف میتواند هر گناهی را توجیه کند . یعنی شما برای امام حسین گریه کن هر کسی میخواهی باش، شمر باش، یزید باش، اما گریه کن!
2 . «تحریف معنوی دومی که از نظر تفسیر و توجیه حادثه کربلا رخ داد این بود که گفتند میدانید چرا امام حسین رفت و کشته شد؟ یک دستور خصوصی فقط برای او بود و به او گفتند تو برو و خودت را به کشتن بده . معلوم است، اگر یک چیزی دستور خصوصی باشد، به ما و شما دیگر ارتباط پیدا نمیکند، یعنی قابل پیروی نیست . اگر بگویند حسین چنین کرد و تو چنین بکن میگوید حسین از یک دستور خصوصی پیروی کرد، به ما مربوط نیست . به دستورات اسلام که دستورات کلی و عمومی است مربوط نیست! آن یک دستور خصوصی مخصوص خودش بود .» (33)
این در حالی است که امامحسین (ع) یک مکتب عملی برای کسانی که در این شرایط واقع بشوند بوجود آورد . این کلام امام (ع) است که فریاد میزند «و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید» . (34) یعنی کسی که مثل یزید باشد، نه فقط یزید، بلکه هر کسی که مثل یزید حاکم اسلامی شود اسلام را محو خواهد کرد . یا آنجایی که میفرماید «الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا» . وقتی حق عمل نمیشود و کسی از باطل رویگردان نیست، در این شرایط هر مؤمنی، نه فقط امامحسین (ع) بلکه هر مؤمنی باید مرگ را بر زندگی ترجیح دهد .
بنابراین این تحریفات که در هدف صورت پذیرفت اولا نهضت کربلا را از مکتب بودن و قابل اسوه بودن خارج کرده آن را به یک امر خصوصی که به دستور خصوصی بوده است تبدیل کرد . ثانیا به جای آنکه با برجسته کردن عنصر امر به معروف و نهی از منکر، گناه زدایی کند آن را زمینهای برای گنهکار سازی در آورده که هر گناهی را توجیه میکند .
در نگاه شهید مطهری این دو تحریف که در هدف صورت گرفت طبعا به فلسفه عزاداری سرایت کرده و آن را نیز منحرف کرده است . عزاداری و نوحه سرایی که سفارش شد تا هر زمینی را کربلا و هر روز را عاشورا سازد به ضد آن بدل شده، نقش سازنده خود را از دست داده و به عادت تبدیل شده است:
«تحریف دیگر، در موضوع دستورها در باره فلسفه عزاداری است . در اینجا گاهی گفتیم برای تسلی خاطر حضرت زهراست چون ایشان در بهشت همیشه بیتابی میکنند و هزار و چهار صد سال است آرام ندارند با گریههای ما ایشان آرامش پیدا میکنند! پس آن را یک خدمتخصوصی به حضرت زهرا تلقی کردیم . دوم اینکه به چشم یک آدم نفله شده که حداکثر مقامش این است که بیتقصیر به دستیک ظالم کشته شد پس باید برایش متاثر بود به امام نگاه کردیم، فکر نکردیم که تنها کسی که نفله نشده و برای هر قطره خون خود ارزش بینهایت قرار داد او بود . کسی که موجی ایجاد کرد که قرنها کاخهای ستمگران را لرزاند و میلرزاند و نامش با آزادی و برابری و عدالت و توحید و خداپرستی و ترک خودپرستی یکی شده چگونه هدر رفته است؟! ما هدر رفتهایم که عمری را جز در پستی و نکبت زندگی نکرده و نمیکنیم .» (35)
ج . رسالت علما مسئولیت مردم
در طول زمان و به خاطر عوامل گوناگون در حادثه عاشورا، چه در ناحیه اهداف و انگیزههای آن و چه در بخش دستاوردها و حتی عزاداریها، تحریفاتی رخ داده است . طبعا باید با این تحریفها مبارزه کرد و خرافات را از ساحت این قیام مقدس زدود و معلوم است در این امر هم خواص و علما مسئولند و هم توده مردم;
1 . مسئولیت مردم
از دید شهید مطهری همه مردم در مقابل تحریفات عاشورا مسئولیت دارند برای اینکه «یک سلسله مسائل است که احتیاج به درس خواندن ندارد ... منطق و فلسفه نمیخواهد، فطرت سلیم میخواهد و فطرت سلیم را هم همه دارند، فطرتشان درک میکند .» (36)
بنابراین مردم نباید خیال کنند که فقط گویندگان مسئول هستند و آنها هیچ مسئولیتی ندارند، همه مسئولند برای اینکه اولا «چیزی که گفتنش حرام است و عموما یا غالبا استماع و شنیدنش نیز حرام است، مثل غیبت، تهمت، سب و دشنام به مؤمن یا اولیاء حق، آواز خوانی به باطل و استهزاء پس اگر دروغ گفتن در روضه و ذکر مصیبتحرام است، شنیدن و استماع آن هم حرام است . ثانیا خداوند در قرآن میفرماید: واجتنبوا قول الزور (37)... به طور کلی عامه مصرف کننده این کالا هستند . اینها اگر این کالا را که غالبا خودشان میدانند کالای تقلبی است مصرف نکنند، عرضه کننده، آن را عرضه نمیکند . عیب قضیه این است که عامه حتی مشوق هم هستند . (38) »
از این رو این تحریفات منکراتی است که در بازگویی قیام امامحسین (ع) و عزاداریها رسوخ کرده و نهی از منکر واجب است و همه مردم وظیفه دارند با آن مبارزه کنند .
وظیفه دیگری که به عهده مردم است اینکه در انتظارات خود از مجالس عزا تجدید نظر کنند;
«دیگر این تمایلی است که صاحب مجلسها و مستمعین به گیراندن مجلس دارند، مجلس باید بگیرد و باید کربلا بشود . روضهخوان بیچاره میبیند که اگر بنا بشود هر چه میگوید از آن راستها باشد مجلسش نمیگیرد، بعد همین مردم هم دعوتش نمیکنند، ناچار یک چیزی هم اضافه میکند، این انتظار را مردم باید از سر خودشان بیرون کنند .» (39)
2 . رسالت علما
به بیان استاد شهید مطهری در مجالس عزاداری دو نقطه ضعف وجود دارد; یکی اینکه مردم میخواهند جمعیت هر چه بیشتر باشد و اگر جمعیت ازدحام نکند راضی نیستند; دوم باید مجلس از جا کنده شده و شور و واویلا بشود . در این موقعیت علما بر سر دو راهی قرار میگیرند که با آن مبارزه کنند یا نه؟
شهید مطهری با اشاره به دو نکته یاد شده، و در تاکید بر مسؤولیت عالمان دینی میگوید:
«حال، این نقطه ضعف مردم عوام است . با این نقطه ضعف چه باید کرد؟ ... بزرگترین رسالت و وظیفه علما مبارزه با نقاط ضعف اجتماع است . این است که پیغمبر اکرم فرمود: «اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه و الا فعلیه لعنة الله» . (40) آنجاکه بدعتها و دروغها ظاهر میشود، آنجا که چیزهایی ظاهر میشود که در دین نیست، مسائلی پیدا میشود که من نگفتهام، بر عهده دانایان است که حقایق را بگویند و لو مردم خوششان نمیآید . آن کسی که کتمان میکند، لعنتخدا بر او باد ... وظیفه علما در دوره ختم نبوت مبارزه با تحریف است و خوشبختانه ابزار این کار هم در دست است .» (41)
نکته حائز اهمیت در اینجا این است که فهم منطق حسینی دارای مراتب مختلف است . اولین مرتبه آن تعلق احساسی و عاطفی است که برای عامه مردم بسیار مفید است و باید هم در بین مردم وجود داشته باشد و اصل طراحی این مرحله در پاسداشت نهضتحسینی بسیار ماهرانه و از روی حکمتبوده است اما قطعا زمانی این عواطف و احساسات، مفید فائده خواهد بود که در طریق عقلانیت نهفته در نهضت عاشورا قرار گیرد و به پل ترقی برای دستیابی به فهم مراتب بالاتر این واقعه تبدیل شود و الا اگر در همین سطح باقی بماند مخرب خواهد بود . بر علما است که این معارف را از سطح عوامانه فراتر برده و با موانع احتمالی مبارزه کنند . عالمان برجستهای نیز بودهاند که حقا در تحریفزدایی از ساحت عاشورا تلاش کردهاند . در دهههای اخیر مبارزه و مجاهده عملی حضرت امامخمینی مثال زدنی است . ایشان با تاسی از سرور و سالار کربلا عملا ثابت کرد که میتوان در تمامی گستره تاریخ ندای «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» را بلند کرد و به رهبر آزادگان جهان اقتدا کرد . شهید بزرگوار مطهری نیز در مواجهه فکری با پدیده تحریف عالمانه و دلسوزانه به وظیفه خود عمل کرده است . حال وظیفه دیگر عالمان است که در مقابل بدعتها قد علم کنند و با آن به قدر مقدور مبارزه نمایند اگر مردم و علما وظیفه فردی دارند که در این زمینه نهی از منکر کنند، مسئولیت نظام اسلامی به عنوان پاسدار ایمان و اعتقادات صحیح و دستآوردهای اسلام ناب محمدی، بیشتر است چرا که امکانات تبلیغی نظام اسلامی در این زمینه گسترده است، رسانههای نظام در این زمینه مسئولیت مضاعفی دارند و باید در این مسیر به کار گرفته شوند . با این حال اگر به هر دلیل امکانات نظام اسلامی در بدعتزدایی از تفسیر و تبیین قیام پاک عاشورا بهکار گرفته نشود لااقل نباید اجازه داد ابزار دامن زدن به این امور شود .
و این مسؤولیتی نیست که ساده بتوان از آن گذشت و با «اما» و «اگر» نادیده گرفت .
پی نوشت ها:
1) شهید مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج17، ص668 .
2) همان، ص368 .
3) همان، ص379 .
4) همان، ص382 .
5) همان، ص31 .
6) همان، ص33 .
7) همان، ص32 .
8) همان، ص33 .
9) همان، ص59 .
10) مسند الامام الرضا، ج1، ص148 .
11) حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج17، ص59 .
12) همان، ص53 .
13) همان، ص52 .
14) همان، ص57 .
15) صحیفه نور، ج18، ص12 .
16) مجموعه آثار، همان، ص214 .
17) تاریخ طبری، ج4، ص304 .
18) مجموعه آثار، همان، ص215 .
19) فروع کافی، ج5، ص59 .
20) مجموعه آثار، همان، ص219 .
21) همان، ص184 .
22) بحارالانوار، ج44، ص381 .
23) مقتل الحسین مقرم، ص345 .
24) بحار، همان .
25) اللهوف، ص41 .
26) مقتل الحسین، ص156 .
27) موسوعة کلمات الامام الحسین، ص425 .
28) مجموعه آثار، همان، ص45 .
29) همان، ص616 .
30) همان، ص90 .
31) همان، 606 .
32) همان، ص108 .
33) همان، ص109 .
34) مقتل مقرم، ص146 .
35) مجموعه آثار، همان، ص608 .
36) همان، ص121 .
37) سوره حج، آیه 30 .
38) مجموعه آثار، همان، ص614 .
39) همان، ص72 .
40) اصول کافی، ج1، ص54 .
41) مجموعه آثار، همان، ص131 .