به سادگی میتوان به هر نوجوانی تفهیم کرد که حوادث گذشته هر جامعه میتواند در سرنوشت و آینده آن جامعه آثار عظیمی داشته باشد. تجدید آن خاطرهها در واقع نوعی بازنگری و بازسازی حادثه است، تا مردم از آن جریان استفاده کنند. اگر حادثه مفیدی بوده است و در جای خود منشأ آثار و برکاتی به شمار میرفته است، بازنگری و بازسازی آن نیز میتواند مراتبی از آن برکات را داشته باشد.
علاوه بر این، در همه جوامع انسانی مرسوم است که به نوعی، از حوادث گذشته خود یاد میکنند؛ آنها را بزرگ شمرده و به آنها احترام میگذارند. خواه مربوط به اشخاصی باشد که در پیشرفت جامعه خود مؤثر بودهاند. نظیر دانشمندان و مخترعان، و خواه مربوط به کسانی باشد که از جنبه سیاسی و اجتماعی، در رهایی ملت خود نقش مؤثری داشتهاند و قهرمان ملی بودهاند. همه عقلای عالمبرای اینگونه شخصیتها آیینهای بزرگداشتی را منظور میکنند. این کار بر اساس یکی از مقدسترین خواستههای فطری است که خدا در نهاد همه انسانها قرار داده است، و از آن به «حس حقشناسی» تعبیر میکنیم. لذا این خواسته فطری همه انسانها است که در برابر کسانی که به آنها خدمت کردهاند حق شناسی و شکرگزاری کنند. افزون بر اینکه یاد آن خاطرهها، در صورتی که در سعادت جامعه تأثیر داشته باشد، میتواند عامل مؤثر دیگری را در زمان بیان خاطرهها بیافریند. در این صورت، گویا خود آن حادثه تجدید میشود.
از آنجا که معتقدیم حادثه عاشورا حادثه عظیمی در تاریخ اسلام بوده است، و نقش تعیینکنندهای در سعادت مسلمانها و روشن شدن راه هدایت مردم داشته است. این حادثه در نظر ما بسیار ارزشمند است. لذا بزرگداشت و بازسازی این حادثه و به خاطر آوردن آن، موجب میگردد تا بتوانیم از برکات آن در جامعه امروز نیز استفاده کنیم.
چرا برای بزرگداشت عاشورا به روش بحث و گفتوگو اکتفا نمیشود؟
زنده نگه داشتن یاد عاشورا فقط منحصر به این نیست که انسان سینهزنی و گریه کند، شهر را سیاهپوش کند، مردم تا نیمههای شب به عزاداری بپردازند و حتی گاهی روزها کار و زندگی خود را تعطیل کنند؛ مخصوصاً باتوجه به اینکه این امور ضررهای اقتصادی به دنبال دارد. در حالی که ممکن است این خاطرهها به گونهای تجدید شود که ضررهای اقتصادی و اجتماعی کمتری داشته باشد. این سؤال را براساس این فرض به این صورت مطرح میکنم که روحیه بسیاری از مردم با مسائل اقتصادی و مادی بیشتر سازگار است و مردم به این مسائل بیشتر توجه دارند. در این صورت آنان حوادث را بر اثر منافع یا ضررهای مادی و اقتصادی ارزیابی میکنند.
هنگامی که مردم تا نیمهشب عزاداری میکنند، روز بعد توان کار کردن ندارند. دو ماه جامعه باید نوعی سستی و رخوت را بپذیرد، برای اینکه یاد این حادثه زنده داشته شود. در حالی که راههای دیگری نیز برای بزرگداشت واقعه عاشورا وجود دارد. مثلاً جلسات بحث، میزگرد یا سمینارهایی ترتیب داده شود، و با تماشای بحث و گفتوگو خاطره این حادثه برای مردم تجدید شود. دیگر چرا باید دو ماه عزاداری و گریه کردن و بر سر و سینه زدن صورت پذیرد؟ حتی اگر یک مجلس کافی نیست، میتوان مجالس متعدد، کنفرانس و کنگره برپا کرد.
جواب این سؤال تا حدودی از سؤال اول پیچیدهتر است. جواب این است که البته بحث درباره شخصیت سیدالشهدا(ع)، تشکیل میزگردها، کنفرانسها، سخنرانیها، نوشتن مقالات و امثال این قبیل کارهای فرهنگی، علمی و تحقیقات، بسیار مفید و لازم است، و البته در جامعه ما نیز انجام میشود، اما آیا برای اینکه ما از حادثه عاشورا بهرهبرداری کامل کنیم، این اقدامات کافی است؟ جواب دادن به این سؤال متوقف بر این است که ما نظر روانشناسانه به انسان بیندازیم و ببینیم عواملی که در رفتار آگاهانه ما مؤثر است فقط عامل شناختی و معرفت است یا عوامل دیگری هم در شکل دادن رفتارهای اجتماعی ما مؤثر است.
هنگامی که در رفتارهای خود دقت کنیم درمییابیم که در رفتارهای ما دست کم دو دسته از عوامل نقش اساسی ایفا میکنند. یک دسته عوامل شناختی، که موجب میشود انسان مطلبی را بفهمد و بپذیرد. قطعاً شناخت در رفتار ما تأثیر زیادی دارد، اما یگانه عامل مؤثر نیست. عوامل دیگری هم هستند که شاید تأثیر آنها در رفتار ما بیشتر از شناخت باشد. این عوامل را به طور کلی انگیزهها، و به تعبیرات دیگری احساسات و عواطف، تمایلات، گرایشها، میلها، غرائز و عواطف مینامند. اینها سلسلهای از عوامل درونی و روانی است که در رفتار ما مؤثر است.
ما بعد از اینکه دانستیم حرکت سیدالشهدا(ع) چه نقش مهمی در سعادت انسانها داشته است، متوجه خواهیم شد این شناخت خود به خود برای ما حرکت آفرین نمیشود؛ بلکه باید عواطف ما تحریک شود و احساسات ما برانگیخته شود تا این که ما هم بخواهیم کاری مشابه کار او انجام دهیم. پس تحقق چنین امری نیازمند دو دسته از عوامل است. جلسات بحث و گفتوگو و سخنرانیها میتواند آن بخش اول را تأمین کند، یعنی شناخت لازم را به ما بدهد.
و درباره بخش دوم میگوییم:
این صحنهها باید به وجود بیاید که غیر از عوامل شناخت، عامل احساسی ـ عاطفی نیز در ما تقویت شود. اگر این عواطف تحریک شود، آنگاه میتواند اثر کند. نمونه چنین تأثیری را میتوانید در زندگی فردی و نیز زندگی اجتماعی خود بیابید. به خصوص در این سی ـ چهل سال اخیر که حرکت حضرت امام(ره) علیه دستگاه طاغوت و کفر شروع شد. ملاحظه کردید که در ایام محرم و صفر نام سیدالشهدا(ع) و عزاداری سیدالشهدا(ع) مردم را به حرکت وادار میکرد. این شور و هیجان جز در ایام عاشورا پیدا نمیشود و جز با همین مراسم سنتی عزاداری یا نظایر آن حاصل نمیشود.