«حرم سیدالشهدا(ع) مزار انبیا و ملائکه است».
«زیارت سیدالشهدا(ع) موجب برآورده شدن حوایج دنیوى و به دست آوردن ثوابهاى اخروى و استکمالات معنوى مىشود».
راه انداختن دستههاى سینهزن و زنجیر زن، پوشیدن لباس سیاه، حمل پرچمهاى رنگارنگ، علم، علامت و مانند اینها، همه براى زنده نگهداشتن فرهنگ عاشورا، امر ضرورى است و مبارزه با اینها یا ناشى از اغراض سوء است و یا از کمال بىخبرى و بىسلیقگى.
«کنش اجتماعى» را مىتوان به عنوان سادهترین عنصر زندگى اجتماعى انسان در نظر گرفت. از «کنش اجتماعى» چنین تعبیر کردهاند: «حرکتبارزى که از یک انسان براى حصول هدفى نسبتبه انسان دیگر، صادر مىشود.» وقتى «کنش اجتماعى» استمرار یابد «تحریک متقابل اجتماعى» روى مىدهد و این تحریک به «ارتباط متقابل اجتماعى» منجر مىشود.
براثر «ارتباط متقابل اجتماعى» کنشهاى اجتماعى یک انسان با کنشهاى اجتماعى انسانهاى دیگرى که در پیرامون او هستند، مىآمیزند و از این آمیزش، «کنشهاى متقابل اجتماعى» به وجود مىآیند. از «کنشهاى متقابل اجتماعى»، که یکى از مفاهیم محورى در جامعهشناسى است، مىتوان چنین تعبیر کرد: کنشهایى هستند که بین دو یا چند انسان واقع مىشوند و در میان آنان نوعى هماهنگى به وجود مىآورند.
کنشهاى متقابل اجتماعى در تقسیم نخستین، بر دو قسماند: پیوسته و گسسته.
کنشهاى متقابل اجتماعى پیوسته آنهایى است که در جهتیگانهاى صورت مىگیرند; مانند گفتگو براى کشف یک حقیقت و یا تعاون براى تحقق یک امر خیر.
کنشهاى متقابل اجتماعى گسسته آنهایى است که جهتیگانهاى ندارند; مانند رقابت و ستیز.
دوام و استحکام زندگى اجتماعى به آمیختن کنشهاى متقابل پیوسته و گسسته بستگى دارد و بدینگونه است که مفهوم «همسازى» مطرح مىشود.
«همسازى» کوششى براى رفع اختلاف کنشهاى متقابل پیوسته و گسسته است. صورت کامل همسازى «سازگارى» مىباشد که نه «سازش» است و نه «توافق»; زیرا در این دو، تنزل از مواضع مطرح مىباشد، در حالى که در سازگارى اصلا سخن از تنزل نیست، هر چند ممکن است در مواردى هم تنزلى رخ دهد، بلکه سخن در این است که مىدانند به هم نزدیک مىشوند و مىخواهند که به هم نزدیک شوند. بدین دلیل، از «سازگارى» به همسازىاى که با خواست و آگاهى شخصى صورت مىگیرد، تعبیر شده است. از همسازى کنشهاى متقابل پیوسته و گسسته، «گروه اجتماعى» پدید مىآید.
«گروه اجتماعى» نیز یکى دیگر از مفاهیم محورى جامعهشناسى است و از آن به دو یا عده بیشترى از انسانها تعبیر مىشود که کنشهاى متقابلى بین آنان روى مىدهد و از همسازى برخوردارند.
کنشهاى متقابل اعضاى گروه و خردهگروهها موجب «پویایى گروهى» مىشود و بر اثر آن، اعضاى گروه در زندگى یکدیگر رخنه مىکنند و به یکدیگر وابسته مىشوند و در نتیجه، به اتحاد بیشترى دست مىیابند. «نفوذ متقابل گروهى» و «اتکاى متقابل گروهى» از این طریق حاصل مىشود. از هماهنگى و سنخیتى که بدین منظور در رفتار اعضاى گروه پدید مىآید «رفتار گروهى» ظاهر مىشود.
گونهاى از «رفتار گروهى»، که جنبه عاطفى شدید دارد و بر کنشها و یا واکنشهاى متقابل دورانى استوار است، «رفتار جمعى» نامیده مىشود.
کنشها یا واکنشهاى مزبور به «واگیرى اجتماعى» مىانجامد; یعنى بر اثر آنها، اعضاى گروه به سرعت و با شدتى فزاینده، رفتار عاطفى یکدیگر را فرامىگیرند و در نتیجه، از نوعى مسانخت عاطفى برخوردار مىشوند.
گروه برخوردار از «رفتار جمعى» را «جمع» مىنامند.
جامعهشناسان معمولا از مفهوم «جمع»، خود را به مفهوم «جماعت»، که مهمترین نوع جمع است، مىرسانند و آنگاه تحقیق خود را روى «جماعت» متمرکز مىکنند. «جماعت» جمعى است پرمسانخت، مرکب از اشخاصى که معمولا در یکجا گرد نمىآیند، با یکدیگر «ربط» مىیابند و به «جنب و جوش» مىافتند.
«ربط» رابطه عاطفى عمیقى است که دو یا چند تن را به یکدیگر پیوند مىدهد، به طورى که آنان به راحتى و خودبه خود با یکدیگر هماهنگ مىشوند. «جنب و جوش» رفتار عاطفى آشکارى است که بر اثر ربط اشخاص روى مىدهد; مانند کف زدن و یا تکبیر گفتن. یکى از انواع جماعت، که با سایر انواع آن فرق بسیار دارد و از اینرو، مىتوان آن را جمعى مستقل از جماعتبه شمار آورد، «جماعت نامجاور» یا «عامه» است. «عامه» جمعى است کم تشابه و تسانخ، مرکب از افرادى که معمولا در یک جا گرد نمىآیند، ولى به سبب مصالح مشترک خود با یکدیگر ارتباط پیدا مىکنند و موجد «عقیده عمومى» و «وفاق عمومى» مىشوند.
مقصود از «عقیده عمومى» قضاوتى است که مورد قبول عامه باشد; مانند قضاوت عامه کتابخوان که «کتاب در وضع فعلى از عرضه و تقاضاى متناسبى برخوردار نیست» و یا قضاوت عامه ورزشکار که «مسؤول امور ورزشى کشور، درایت کافى ندارد.» منظور از «وفاق عمومى» نیز عقیدهاى استسخت دامنهدار و ریشهدار مانند عقیده عامه کتابخوان که «کتاب، ناصح مشفق و انیس کنج تنهایى است» و یا مانند عقیده عامه ورزشکار که «تواضع و جوانمردى دو ویژگى جدایىناپذیر ورزشکار واقعى است.»
اکنون نوبت آن است که بحث را به گونهاى هدایت کنیم تا مناسبت طرح این مفاهیم جامعهشناختى را با آنچه قصد اداى آن را داریم، روشن سازد:
هر جامعه انسانى (1) را مورد مداقه قرار دهیم، متوجه مىشویم به طور عمده از چندین «عامه» تشکیل شده است و هر «عامه»اى را مورد بررسى قرار دهیم، متوجه مىشویم که بر اساس «عقیده عمومى» و «وفاق عمومى» از خویش، عمل و عکسالعمل بروز مىدهد. بنابراین، مىتوانیم بگوییم: هر جامعهاى بر اساس عقاید و وفاقهاى عمومى به حیات اجتماعىاش ادامه مىدهد.
از سخن فوق، مىتوان چنین استفاده کرد که: نفوذ در عقاید و وفاقهاى عمومى و تغییر آنها مساوى با نفوذ و تغییر حیات اجتماعى است. به همین دلیل، «عقیده عمومى» و «وفاق عمومى» به شدت مورد توجه جامعهشناسان و علماى سیاست قرار دارد.
اگر بخواهیم جامعهاى را در راستاى یک مکتب قرار دهیم باید چارهاى بیندیشیم تا عقیده عمومى در این راستا قرار گیرد. براى این کار، به طور کلى، از چهار شیوه بهره گرفته مىشود:
الف - تطمیع;
ب - تهدید;
ج - تخریب;
د - تبلیغ;
در میان این چهار شیوه، تقریبا همه محققان قبول دارند که چهارمین شیوه از همه کارسازتر و مؤثرتر و بنابراین، مهمتر است. (2) و باز به همین دلیل، جامعهشناسان و علماى سیاست، تحقیقات وسیعى در این زمینه انجام دادهاند که هنوز هم این تحقیقات به گونههایى ادامه دارد. متاسفانه به سبب گستردگى آن تحقیقات و عدم مجال، در اینجا، ذکر گزارشى - هرچند اجمالى - از آنها مقدور نیست. بنابراین، فقط به چند مطلب، که با این بحث تناسب بیشترى دارد، اشاره مىکنیم:
یکى از شیوههاى بسیار مؤثر تبلیغى، تشکیل جلسات «تذکر» درباره امرى است که ترویج آن مورد نظر است. در این جلسات به طور عمده، از مکانیسم «کنش و یا واکنش متقابل دورانى» استفاده مىشود; بدین صورت که افراد گرد آمده، به وسیله «ذاکر» تحریک مىشوند. این تحریک، واکنشى در افراد به وجود مىآورد. این واکنش در «ذاکر» مؤثر مىافتد و واکنش شدیدترى را موجب مىشود. این واکنش شدیدتر، خود تحریکى مجدد نسبتبه آن افراد خواهد بود و باز واکنش و تحریکى دیگر. به این طریق، همواره بر شدت واکنش متناسخ آن افراد افزوده مىشود و این همان است که از آن اینچنین تعبیر مىشود: کنشهاى متقابل و واکنشهاى درونى اینچنین، به واگیرى اجتماعى مىانجامد.
جلسات عزادارى امام حسینعلیهالسلام را در این ارتباط مىتوان مورد مداقه قرار داد. عزادارى امام حسینعلیهالسلام از ابعاد گوناگون قابل بحث و بررسى است. بحمدالله، بسیارى از این ابعاد، توسط علماى دین تا حدودى مورد بررسى قرار گرفته است، اما در این بحث، بعدى که ذکر شد، مد نظر است. وقتى از این زاویه نیز در توصیههاى ائمه اطهارعلیهمالسلام به تشکیل جلسات عزادارى امام حسینعلیهالسلام نگاه کنیم این کار را بسیار حکیمانه مىیابیم، به گونهاى که موجب مىشود بیش از پیش به این انوار طیبهعلیهمالسلام ارادت ورزیم.
یکى دیگر از شیوههاى مؤثر تبلیغى، تعیین «اسوه» براى مردم است. لازم استبیندیشیم که در عین اسوه بودن و هادى بودن همه ائمه اطهارعلیهمالسلام چرا امام حسینعلیهالسلام به عنوان مصباح هدایت و کشتى نجات، مطرح مىشود؟ چرا تربت مرقد او از ویژگى وحرمتبرخورداراست؟آیا غیر از این است که دقیقترین ابعاد یک اسوه، در امام حسینعلیهالسلام تجلى تام یافته است.
از دیگر شیوههاى مؤثر، در مرحله نخست، جعل شعایر و در مرحله بعد، تثبیت و ترویج آن شعایر مىباشد; زیرا در صورت انجام گرفتن این کار، آن ایده مطلوب، تثبیت و ترویجشدهاست.
راه انداختن دستههاى سینهزن و زنجیر زن، پوشیدن لباس سیاه، حمل پرچمهاى رنگارنگ، علم، علامت و مانند اینها، همه براى زنده نگهداشتنفرهنگ عاشورا، امر ضرورى است و مبارزه با اینها یا ناشى از اغراض سوء است و یا از کمال بىخبرى و بىسلیقگى. آرى، برخورد اصلاحى و تکمیلى و تحسینى از سوى فرزانگان آشنا با مذاق شرع، نه تنها صحیح است، بلکه لازم هم مىباشد و اعتراض به مغرضان یا بىخبرانى است که با این شعایر بر خورد حذفى مىکنند.
از جمله شیوههاى قابل ملاحظه، تعیین مکانهایى براى انجام دادن مناسک ویژه مىباشد تا افراد با رو آوردن به آن مکانها و انجام آن مناسک، تجدید عهدى با اعتقاد و ایده مطلوب کرده باشند و با این کار، دلها هرچه بیشتر با آن ایده گره بخورد.
در این ارتباط، توجه به روایاتى که حاوى مضامین ذیل است، مفید به نظر مىرسد:
«حرم سیدالشهداعلیهالسلام مزار انبیا و ملائکه است». (3)
«زیارت سیدالشهداعلیهالسلام را ترک نکنید». (4)
«زیارت سیدالشهدا علیهالسلام موجب برآورده شدن حوایج دنیوى و به دست آوردن ثوابهاى اخروى و استکمالات معنوى مىشود». (5)
براى تکمیل این بحثبه نظر مىرسد تذکر دو مطلب ضرورى باشد:
1- ممکن است تصور شود نفوذ در عقیده عمومى عملى ناپسند است و تغییر آن را باید نوعى خیانتبه مردم تلقى کرد; اما این تصور هیچ اساسى ندارد و حقیقت، آن است که صرف نفوذ در عقیده عمومى و تغییر آن را نه مىتوان خوب شمرد و نه بد. این بدان بستگى دارد که ببینیم نفوذ به چه قصدى و تغییر از چه چیز به چه چیزى است.(دقتشود.)
2- بعضى عقیده دارند که اصلا برخورد تبلیغاتى امر پسندیدهاى نیست، بلکه باید فقط با روشهاى برهانى، مردم را به تشخیص حق از باطل موفق ساخت. هرچند بررسى انتقادى این سخن مجال دیگرى مىطلبد، اما اجمالا در حد اعلان موضع باید یادآور شویم که:
اولا، هرگز روشهاى برهانى در سطح عمومى جامعه، ما را از برخوردهاى تبلیغاتى مستغنى نمىکند و باید گفت: هریک به جاى خویش نیکوست.
ثانیا، حتى فرزانگان و خواص جامعه نیز نیازمند تبلیغات حساب شده و فنىاند تا علاوه بر تشخیص حق، انگیزه کافى براى عمل بر طبق آن داشته باشند این مطلب دقیق و لطیف، مربوط به فلسفه اخلاق و روانشناسى تربیتى است و باید همانجا مورد بحث قرار گیرد که صرف اقناع عقلى نمىتواند محرک انسان به سوى عمل باشد; اگرچه ظاهر راى افلاطون مقابل این است.
این بحث را با ذکر فرازهایى از بیانات رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینىقدس سره به پایان مىبریم:
«در آن وقت، یکى از حرفها که هى رایجبود مىگفتند: ملت گریه; براى اینکه مجالس روضه را از دستشان بگیرند. این که همه مجالس روضه را آن وقت تعطیل کردند، آن هم به دست کسى که خودش در مجالس روضه مىرفت و آن بازىها را در مىآورد، قضیه مجلس روضه بود یا از مجلس روضه آنها یک چیز دیگر مىفهمیدند و آن را مىخواستند از بین ببرند؟» (6)
«امروز ما به مجالس تعزیه و روضه بیشتر از سابق احتیاج داریم.» (7)
«زنده نگهداشتن عاشورا یک مساله بسیار مهم سیاسى - عبادى است. عزادارى کردن براى شهیدى که همه چیز را در راه اسلام داد یک مساله سیاسى است. یک مسالهاى است که در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد. ما از این اجتماعات استفاده مىکنیم. (8) »
«مجالس عزا را با همان شکوهى که پیشتر انجام مىگرفت و بیشتر از آن، حفظ کنید و اهل منبر - ایدهمالله تعالى - کوشش کنند در این که مردم را سوق بدهند به مسائل اسلامى و مسائل سیاسى اسلامى، مسائل اجتماعى اسلامى و از روضه دستبرندارید که ما با روضه زنده هستیم.» (9)
پی نوشت :
1- غیر از جوامع ابتدایى; زیرا در آنها عامه وجود ندارد.
2- هر چند در بینش اسلامى، تقدیم و تاخیر این شیوهها وابسته به یک سلسله معیارهاى ارزشى ویژه این فرهنگ الهى است و از این حیث، باید در فرصت مناسبت دیگرى به بحث پرداخت، لکن در این مقال، این بررسى از حیث تحلیل جامعهشناسانه مدنظر است.
3- ر. ک. به: محمد تقى مجلسى، بحارالانوار، ابواب ما یختص بتاریخ الحسینبنعلى علیهماالسلام، باب34، بابثوابالبکاء على مصیبته و مصائب سائر الائمة علیهمالسلام و فیه ادب الماتم یوم عاشوراء، ج 44، ص 278 -296
4- ر. ک. به: کامل الزیارات، باب 38، روایت 1 و 4 و نیز باب 10 روایت 1
5- پیشین، باب 41، روایت3
6- پیشین، باب46، روایت 1 و 2 ; باب49 و روایت 1، 2 و 5 ، باب 51 ; روایت 1 باب56 ; روایت3 ، باب59 ; روایت 2، باب49 ; روایت6 ، باب 22 ; روایت 1 و 2 ، باب 44 ; روایت 1 ، باب 50 ; روایت 1 و 2 ، باب 52 ; روایت 1 و 2، باب 54 ; روایت17 و بابها و روایات دیگرى در همان کتاب
7- و 8- و 9- روح الله موسوى (رهبر کبیر انقلابقدس سره)، صحیفه نور، ج 8، بیانات در جمع وعاظ و خطباى مذهبى به مناسبتحلول ماه محرم