با توجه به ابهت و شوکتى که حضرت امام حسین(علیه السلام) داشتند چرا در برخى مراسم و مجالس، چهره مظلوم و خوار، از ایشان ترسیم مىکنند چگونه توجیه مىشود؟
عزت- به معناى سخت، محکم و استوار بودن- صفت پسندیدهاى است که در برخى آیات قرآنى بر آن پا فشارى شده و آن را زیبنده خداوند، و رسولش و مؤمنان دانسته است.(1)
امام حسین (ع) و اصحاب ایشان، با تأسى به این آموزه قرآنى در گفتار و عمل همواره پیش قدم بودند و هیچ گونه زبونى و ذلت را تاب نیاوردند تا آنجا که «هیهات منا الذلة» به یکى از شعارهاى اصیل نهضت عاشورایى تبدیل شد. اما متأسفانه در بعضى از منابع و نوشتهها- که دستمایه برخى از مجالس عزادارى نیز هست- عنصر عزت در سیره نهضت سیدالشهداء (ع) مفقود و مغفول است.
ریشه و عامل روانى این شیوه، در این نکته نهفته است که برخى از مبلغان نهضت حسینى، به جاى آنکه سعى و تلاش خود را در افزایش شناخت مردم با ابعاد گوناگون این واقعه عظیم قرار دهند تنها به تحریک احساسات و عواطف آنان پرداخته و براى این منظور به نقل مطالب از هر منبع غیر موثق و غیرمستند روى مىآورند و چهرهاى ذلیلانه از نهضت اباعبدالله (ع) براى مردم ترسیم مىکنند . به هر روى، بیان پارهاى از مطالب- که صورتى رقّت بار و به دور از عزّت براى امام حسین (ع) و اصحاب و همراهان وى مطرح مىسازد- با اصل غیرتمندى دین اسلام و سیره نبوى و علوى و اهل بیت (ع) ناسازگار و کارى غیرموجّهاست.
البته روایت «مظلومیت اباعبدالله (ع)» به معناى تحلیل ظلمهاى مستندى که بر حضرت و صحابه او رفت، هیچ منافاتى با عزّتمندى آن شخصیت عظیم ندارد بلکه عزّت سیدالشهداء و همراهانش را بیشتر روشن مىسازد زیرا با تبیین ظلم دشمنان آن حضرت و چگونگى برخورد اباعبدالله (ع) با آن و تشریح ابعاد ظلمستیزى ایشان، مشخص مىگردد که روحیه عزیزانه چگونه و در چه قالبى مىتواند در برابر ظلم ایستادگى کند.
پى نوشت ها:
(1) نگا: نساء (4): آیه 139 منافقون (7): آیه 8. در روایات نیز بر این مهم تأکید شده است نگا: نهجالبلاغه، حکمت 371، 113 منتخب میزانالحکمه، ص346
آیا صرف گریه کردن و عزادارى براى امام حسین(علیه السلام) براى افرادى که دچار روزمرگى و معاصى هستند، مىتواند سودمند باشد؟
با توجّه به حقیقت »شفاعت« پاسخ به این پرسش روشن مىشود. در برخى روایات، مواردى ذکر شده که موجب مىگردد انسانها از گناهان، آلودگىها، تعلّقات و وابستگىها پاک گردند. براساس روایات سرّ این شفاعت- که یکى از مصادیق آن گریه بر اهلبیت و خصوصاً امام حسین )ع( بوده و هم گناهکاران را فرا مىگیرد و هم غیرگناهکاران را- برقرارى رابطه خاص میان انسان و معصومان )ع( است یعنى، هر انسانى که با انسانى در زندگى دنیوى در ارتباط روحى بوده، هر دو در یک راه بودند، همفکرند، همسلیقه، همعقیده و همروش بودند، با هم آشنا بوده و به یکدیگر معرفت داشتند نسبت به یکدیگر محبت و مودت داشتند واز نظر واقعیت یک رابطه تکوینى میان این دو انسان برقرار است.
بنابراین هر شخصى که به معصومان )ع( معتقد بوده و مطیع آنان باشد و حدالمقدور به گفتههایشان عمل کند، فکرش، فکر آنان و عقیدهاش، عقیده آنان یا دستکم مشابه آنان باشد و بر این اساس به ایشان محبت و معرفت داشته باشد این همه، بیانگر آن است که میان او و معصومان )ع( رابطهاى هست یعنى، رابطه درونى میان وجود او و وجود معصومان در عالم ارواح و عالم باطن برقرار است. هر چه سنخیت او با معصومان )ع( بیشتر باشد، این ارتباط به همان اندازه قوىتر خواهد بود. هر چه کاملتر باشد، رابطهاش بیشتر و هر چه ناقصتر باشد رابطهاش کم و کمتر خواهد بود.
وقتى این رابطه رابطه تکوینى و واقعى پدید آمد موجب مىشود تا وحدتى میان او و معصومان ایجاد شود و این وحدت نتیجه خود را در قیامت به این صورت نشان مىدهد که معصومان )ع( وى را- که یا گناهکار و آلوده است یا دلبسته و وابسته به غیر خدا- با جذبه خاص خود براساس وحدت و ارتباط تکوینى که با آنها پیدا کرده است، به سوى بالا کشیده و در رسیدن به جایگاه بهشتى و لقاى حق و نجات از عذابها و رنجها یارى مىدهند.
با توجه به سرّ شفاعت، درخواهیم یافت که در آدمى، باید آمادگى لازم و کشش به سوى خدا وجود داشته باشد تا با ضمیمه شفاعت آنان، از گناه و تعلّق رهایى یابد و این آمادگى تنها در پرتو همرنگى با روح آنان میسر مىشود یعنى، این نوع شفاعت، تنها به افرادى تعلق مىگیرد که مؤمن بوده، عمل صالح داشته باشند و خداوند تا حدى از ایشان راضى بوده و آنان مطیع اوامر الهى و معصومان و پیرو راستین آنان باشند و خیلى طاغى و عاصى نباشند.(1)
بنابراین هر کسى، مشمول چنین شفاعتى نیست و هر کس با صرف گریه بر اباعبدالله )ع( راهى بهشت نمىشود و گناهانش بخشوده نمىگردد تا هر خلافى را مرتکب شود و با صرف محبت و رابطه و گریه، بپندارد که از عذابها، فشارها، ترسها و اضطرابها نجات خواهد یافت. هر چند محبت حقیقى، انسان را از انجام گناه و دلبستگىها- تا حد امکان- بازمىدارد ولى شرایطى براى این نوع شفاعت وجود دارد و آن، راضى بودن حضرت حق از انسان، ایمان و عمل صالح است.
امام صادق )ع( در نامهاى که به اصحابش نوشت این مهم را متذکر گردید: »بدانید حقیقت آن است که هیچ کس از خلق خداوند، انسان را از خداوند بىنیاز نمىکند، نه ملک مقرب نه نبى مرسل و نه غیر از اینها پس هر که مسرور ]و شاد است که[ شفاعت شفاعتکنندگان براى او سودمند است، باید ]صبر کند[ و از خدا بخواهد که از او راضى شود«(2).
پس باید آلودگىها، گناهها، تعلقها در حدى باشد که خدا از انسان ناراضى نباشد چرا که اگر خداوند از آدمى خشنود نباشد، دیگر این نوع شفاعت، شامل حال او نخواهد شد. اگر انسان با خاطر جمع گناه کند و پشیمان نباشد و ضجّه نکشد و حتى به این فکر نیفتد که چرا از آن گناه خلاص نمىشود و صرفاً در مجالس امام حسین )ع( اشکى بریزد از مواردى است که خداوند از او راضى نبوده و در نتیجه مشمول شفاعت امام حسین )ع( نمىشود. اما اگر در عین آلودگى و گناه ندامتى و ضجّهاى دارد، تأمل و تفکرى در خلاصى از آنها دارد، کوشش مىکند خود را همرنگ او در عقیده، فکر و عمل سازد و چون در سرّ وجودش تنفرى به گناه و آلودگى داشته و یک نوع ابتهاج و لذت به همرنگى با اباعبدالله )ع( ممکن است اشک و عزادارى او، براى محو گناهانش سودمند افتد.
به هر حال اگر خواهان شفاعت حضرت حسین )ع( هستیم، باید به او محبت ورزیده، با عقاید، افکار، اوصاف، اعمال، خصلتها و اخلاق او موافقت کرده و مخالفت نکنیم و مهمتر آن که از حضرت حق- که در حقیقت شافع اصلى است- بخواهیم که از ما راضى شود تا در پرتو خشنودى او، از شفاعت امام حسین )ع( بهرهمند گردیم.
اى خدا آن کن که از تو مىسزد که ز هر سوراخ مارم مىگزد
جان سنگین دارم و دل آهنین ورنه خون گشتى در این رنج و حنین
وقت تنگ آمد مرا و یک نفس پادشاهى کن مرا فریادرس
گر مرا این بار ستارى کنى توبه کردم من ز هرناکردنى
توبهام بپذیر این بار دگر تا ببندم بهر توبه صد کمر
من اگر این بار تقصیرى کنم پس دگر مشنو دعا و گفتنم(3)
پى نوشت ها:
(1) در این خصوص نگا: تجسم عمل و شفاعت، صص 116 -106.
(2) بحارالانوار، ج 8، ص 53.
(3) مثنوى، دفتر 5، ابیات 2262 -2267.