نکاتی درباره ی اربعین
1. عدد چهل
2. اربعین امام حسین (علیه السلام)
3. بازگشت اسیران به مدینه یا کربلا
4. میرزا حسین نوری و اربعین
5. شهید قاضی طباطبائی و اربعین
اعتبار اربعین امام حسین (علیه السلام) از قدیم الایام میان شیعیان و در تقویم تاریخی وفاداران به امام حسین (علیه السلام) شناخته شده بوده است. کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی که حاصل گزینش دقیق و انتخاب معقول شیخ طوسی از روایات فراوان درباره تقویم مورد نظر شیعه درباره ایام سوگ و شادی و دعا و روزه و عبادت است ، ذیل ماه «صفر» مینویسد: نخستین روز این ماه (از سال 121)، روز کشته شدن زید بن علی بن الحسین است.
روز سوم این ماه از سال 64 روزی است که مسلم بن عقبه پرده کعبه را آتش زد و به دیوارهای آن سنگ پرتاب نمود در حالی که به نمایندگی از یزید با عبدالله بن زبیر در نبرد بود.
روز 20 صفر ـ یعنی اربعین ـ زمانی است که حرم امام حسین (علیه السلام) یعنی کاروان اسرا ، از شام به مدینه مراجعت کردند. و روزی است که جابر بن عبدالله بن حرام انصاری ، صحابی رسول خدا (ص) ، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) بشتابد و او نخستین کسی است از مردمان که قبر آن حضرت را زیارت کرد.
اعمال روز اربعین امام حسین (علیه السلام):
در این روز زیارت امام حسین (علیه السلام) مستحب است و این زیارت، همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام عسکری (علیه السلام) روایت شده که فرمود: علامات مؤمن پنج تاست: خواندن 51 رکعت نماز در شبانهروز ـ نمازهای واجب و نافله و نماز و شب ـ به دست کردن انگشتری دردست راست ، برآمدن پیشانی از سجده ، و بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحیم در نماز.
شیخ طوسی سپس متن زیارت اربعین را با سند به نقل از حضرت صادق علیه السلام آورده است: السلام علی ولی الله و حبیبه ، السلام علی خلیل الله و نجیبه ، السلام علی صفی الله و ابن صفیه...
این مطلبی است که شیخ طوسی ، عالم فرهیخته و معتبر و معقول شیعه در قرن پنجم درباره اربعین آورده است. طبعاً بر اساس اعتباری که این روز میان شیعیان داشته است، از همان آغاز که تاریخش معلوم نیست، شیعیان به حرمت آن، زیارت اربعین میخواندهاند و اگر می توانستهاند مانند جابر بر مزار امام حسین (علیه السلام) گرد آمده و آن امام را زیارت میکردند. این سنت تا به امروز درعراق با قوت برپاست و شاهدیم که میلیونها شیعه عراقی و غیر عراقی در این روز بر مزار امام حسین (علیه السلام) جمع می شوند.
در اینجا و در ارتباط با اربعین چند نکته را باید توضیح داد.
1. عدد چهل
نخستین مسألهای که در ارتباط با « اربعین» جلب توجه میکند، تعبیر اربعین در متون دینی است. ابتدا باید نکتهای را به عنوان مقدمه یادآور شویم:
اصولا باید توجه داشت که در نگرش صحیح دینی، اعداد نقش خاصی به لحاظ عدد بودن، در القای معنا و منظوری خاص ندارند؛ به این صورت که کسی نمی تواند به صرف این که در فلان مورد یا موارد، عدد هفت یا دوازده یا چهل یا هفتاد به کار رفته ، استنباط و استنتاج خاصی داشته باشد. این یادآوری ، از آن روست که برخی از فرقههای مذهبی، بویژه آنها که تمایلات «باطنیگری» داشته یا دارند و گاه و بیگاه خود را به شیعه نیز منسوب می کردهاند ، و نیز برخی از شبه فیلسوفان متأثر از اندیشههای انحرافی و باطنی و اسماعیلی ، مروج چنین اندیشهای درباره اعداد یا نوع حروف بوده و هستند.
در واقع، بسیاری از اعدادی که در نقلهای دینی آمده ، می تواند بر اساس یک محاسبه الهی باشد، اما این که این عدد در موارد دیگری هم کاربرد دارد و بدون یک مستند دینی میتوان از آن در سایر موارد استفاده کرد، قابل قبول نیست. بهعنوان نمونه ، در دهها مورد در کتابهای دعا ، عدد صد بکار رفته که فلان ذکر را صد مرتبه بگویید ، اما این دلیل بر تقدس عدد صد به عنوان صد نمیشود. همینطور سایر عددها. البته ناخواسته برای مردم عادی، برخی از این اعداد طی روزگاران ، صورت تقدس به خود گرفته و گاه سوء استفادههایی هم از آنها میشود.
تنها چیزی که درباره برخی از این اعداد میشود گفت آن است که آن اعداد معین نشانه کثرت است. به عنوان مثال، درباره هفت چنین اظهار نظری شده است. بیش از این هر چه گفته شود، نمی توان به عنوان یک استدلال به آن نظر کرد.
مرحوم اربلی، از علمای بزرگ امامیه ، در کتاب کشف الغمه فی معرفة الائمة در برابر کسانی که به تقدس عدد دوازده و بروج دوازده گانه برای اثبات امامت ائمه اطهار(علیه السلام) استناد کردهاند ، اظهار میدارد ، این مسأله نمیتواند چیزی را ثابت کند؛ چرا که اگر چنین باشد ، اسماعیلیان یا هفت امامیها ، میتوانند دهها شاهد ـ مثل هفت آسمان ـ ارائه دهند که عدد هفت مقدس است ، کما این که این کار را کردهاند.
عدد «اربعین» در متون دینی
یکی از تعبیرهای رایج عددی، تعبیر اربعین است که در بسیاری از موارد به کار رفته است. یک نمونه آن که سنّ رسول خدا (صلی الله علیه واله) در زمان مبعوث شدن، چهل بوده است. گفته شده که عدد چهل در سن انسانها، نشانه بلوغ و رشد فکری است. گفتنی است که برخی از انبیاء در سنین کودکی به نبوّت رسیدهاند. از ابن عباس (گویا به نقل از پیامبر (ص)) نقل شده که اگر کسی چهل ساله شد و خیرش بر شرش غلبه نکرد، آماده رفتن به جهنم باشد. در نقلی آمده است که ، مردمان طالب دنیایند تا چهل سالشان شود. پس از آن در پی آخرت خواهند رفت. (مجموعه ورام، ص 35)
در قرآن آمده است «میقات» موسی با پروردگارش در طی چهل روز حاصلشده است. در نقل است که، حضرت آدم چهل شبانه روز بر روی کوه صفا در حال سجده بود. (مستدرک وسائل ج 9، ص 329) در باره بنی اسرائیل هم آمده که برای استجابت دعای خود چهل شبانه روز ناله و ضجّه می کردند. (مستدرک ج 5،ص 239) در نقلی آمده است که اگر کسی چهل روز خالص برای خدا باشد، خداوند او را در دنیا زاهد کرده و راه و چاه زندگی را به او می آموزد و حکمت را در قلب و زبانش جاری میکند. بدین مضمون روایات فراوانی وجود دارد. چله نشینی صوفیان هم درست یا غلط، از همین بابت بوده است. علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار در این باره که برگرفتن چهل نشینی از حدیث مزبور نادرست است، به تفصیل سخن گفته است.
اعتبار حفظ چهل حدیث که در روایات فراوان دیگر آمده ، سبب تألیف صدها اثر با عنوان اربعین در انتخاب چهل حدیث و شرح و بسط آنها شده است. در این نقلها آمده است که اگر کسی از امّت من ، چهل حدیث حفظ کند که در امر دینش از آنها بهره برد ، خداوند در روز قیامت او را فقیه و عالم محشور خواهد کرد. در نقل دیگری آمده است که امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمودند: اگر چهل مرد با من بیعت میکردند ، در برابر دشمنانم میایستادم. (الاحتجاج، ص 84 )
مرحوم کفعمی نوشته است: زمین از یک قطب، چهار نفر از اوتاد و چهل نفر از ابدال و هفتاد نفر نجیب، هیچگاه خالی نمیشود. (بحار ج 53، ص 200)
درباره نطفه هم تصور براین بوده که بعد از چهل روز عَلَقه میشود. همین عدد در تحولات بعدی علقه به مُضْغه تا تولد در نقلهای کهن بکار رفته است، گویی که عدد چهل مبدأ یک تحول دانسته شدهاست.
در روایت است که کسی که شرابخواری کند، نمازش تا چهل روز قبول نمیشود. و نیز در روایت است که کسی که چهل روز گوشت نخورد، خلقش تند میشود. نیز در روایت است که کسی که چهل روز طعام حلال بخورد ، خداوند قبلش را نورانی میکند. نیز رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: کسی که لقمه حرامی بخورد ، تا چهل روز دعایش مستجاب نمیشود. (مستدرک وسائل، ج 5، ص 217)
اینها نمونهای از نقلهایی بود که عدد اربعین در آنها به کار رفته است.
2. اربعین امام حسین (علیه السلام)
باید دید در کهنترین متون مذهبی ما ، از «اربعین» چگونه یاد شده است. به عبارت دیگر دلیل برزگداشت اربعین چیست؟ چنان که در آغاز گذشت، مهمترین نکته درباره اربعین، روایت امام عسکری (علیه السلام) است. حضرت در روایتی که در منابع مختلف از ایشان نقل شده فرمودهاند: نشانههای مؤمن پنج چیز است: 1 ـ خواندن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب + 11 نماز شب + 23نوافل) 2 ـ زیارت اربعین 3 ـ انگشتری در دست راست 4 ـ وجود آثار سجده بر پیشانی 5 ـ بلند خواندن بسم الله در نماز.
این حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که درمنابع دعایی آمده، به اربعین امام حسین (علیه السلام) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده است.
اما این که منشأ اربعین چیست، باید گفت، در منابع به این روز به دو اعتبار نگریسته شده است.
نخست: روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند.
دوم : روزی که جابر بن عبدالله انصاری ، صحابی پیامبر خدا (ص) از مدینه به کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) را زیارت کند. شیخ مفید (م 413) در«مسار الشیعه» که در ایام موالید و وفیات ائمه اطهار علیهم السلام است ، اشاره به روز اربعینکرده و نوشته است: این روزی است که حرم امام حسین (علیه السلام)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. نیز روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام حسین (علیه السلام) وارد کربلا شد.
کهنترین کتاب دعایی مفصل موجود، کتاب «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی از شاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است. شیخ طوسی پس از یاد از این که روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن علی بنالحسین (علیه السلام) و روز سوم ماه صفر ، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه شام در سالهجری است ، مینویسد: بیستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه کربلا) روزی است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین از شام به مدینه مراجعت کرد و نیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری ، صحابی رسول خدا (ص) از مدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین کس از مردمان بود که امام حسین (علیه السلام) را زیارت کرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت مستحب است و آن زیارت اربعین است. (مصباح المتهجد، ص 787) در همانجا آمده است که وقت خواندن زیارت اربعین ، هنگامی است که روز بالا آمده است.
در کتاب «نزهة الزاهد» هم که در قرن ششم هجری تألیف شده ، آمده: در بیستم این ماه بود که حرم محترم حسین از شام به مدینه آمدند. (نزهةالزاهد، ص 241) همین طور در ترجمه فارسی فتوح ابن اعثم (الفتوح ابن اعثم، تصحیح مجد طباطبائی، ص) و کتاب مصباح کفعمی که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجری است این مطلب آمده است. برخی استظهار کردهاند که عبارت شیخ مفید و شیخطوسی ، بر آن است که روز اربعین ، روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه خارج شدند نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند. (لؤلؤ و مرجان، ص 154) به هر روی، زیارت اربعین از زیارتهای مورد وثوق امام حسین (علیه السلام) است که از لحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است.
3. بازگشت اسیران به مدینه یا کربلا
اشاره کردیم که شیخ طوسی، بیستم صفر یا اربعین را، زمان بازگشت اسرای کربلا از شام به مدینه دانسته است. باید افزود که نقلی دیگر، اربعین را بازگشت اسرا از شام را به «کربلا» تعیین کرده است. تا اینجا، از لحاظ منابع کهن، باید گفت اعتبار سخن نخست بیش از سخن دوم است. با این حال، علامه مجلسی پس از نقل هر دو اینها، اظهار میدارد: احتمال صحت هر دوی اینها (به لحاظ زمانی) بعید مینماید. (بحار ج 101، ص 334 ـ 335) ایشان این تردید را در کتاب دعایی خود «زاد المعاد» هم عنوان کرده است. با این حال، درمتون بالنسبه قدیمی، مانند «لهوف» و «مثیرالاحزان» آمده است که اربعین، مربوط به زمان بازگشت اسرا، از شام به کربلاست. اسیران، از راهنمایان خواستند تا آنها را از کربلا عبور دهند.
باید توجه داشت که این دو کتاب، در عین حال که مطالب مفیدی دارند ، از جهاتی ، اخبار ضعیف و داستانی هم دارند که برای شناخت آنها باید با متون کهنتر مقایسه شده و اخبار آنها ارزیابی شود. این نکته را هم باید افزود که منابعی که پس از لهوف ، به نقل از آن کتاب این خبر را نقل کردهاند، نباید بهعنوان یک منبع مستند و مستقل، یاد شوند. کتابهایی مانند «حبیب السیر» که به نقل از آن منابع خبر بازگشت اسرا را به کربلا آوردهاند، (نفس المهموم ترجمه شعرانی، ص 269) نمیتوانند مورد استناد قرار گیرند.
در اینجا مناسب است دو نقل را در باره تاریخ ورود اسرا به دمشق یاد کنیم. نخست نقل ابوریحان بیرونی است که نوشته است:
در نخستین روز ماه صفر ، أدخل رأس الحسین علیه السلام مدینة دمشق ، فوضعه یزید لعنه الله بین یدیه و نقر ثنایاه بقضیب کان فی یده و هو یقول:
لست من خندف ان لم أنتقم
من بنی أحمد، ما کان فَعَل
لیْتَ أشیاخی ببدرٍ شهدوا
جَزَع الخزرج من وقع الاسل
فأهلّوا و استهلّوا فرحا
ثم قالوا: یا یزید لاتشل
قد قتلنا القرن من أشیاخهم
و عدلناه ببدر ، فاعتدل (الاثار الباقیه، ص 422)
وی روز اول ماه صفر را روزی می داند که سر امام حسین (علیه السلام) علیه السلام را وارد دمشق کرده و یزید هم در حالی که اشعار ابن زبعری را می خواند و بیتی هم بر آن افزوده بود ، با چوبی که در دست داشت بر لبان امام حسین (علیه السلام) می زد.
دوم سخن عماد الدین طبری (م حوالی 700) در «کامل بهائی» است که رسیدن اسرا به دمشق را در16 ربیع الاول دانسته ـ یعنی 66 روز پس از عاشورا ـ میداند که طبیعیتر مینماید.
4. میرزا حسین نوری و اربعین
علامه میرزا حسین نوری از علمای برجسته شیعه، و صاحب کتاب «مستدرک الوسائل» در کتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزیابی برخی از روضهها و نقلهایی پرداخته که به مرور در جامعه شیعه رواج یافته و به نظر وی از اساس، نادرست بوده است. ظاهرا وی در دوره اخیر نخستین کسی است که به نقد این روایت پرداخته و دلایل متعددی در نادرستی آن اقامه کرده است.
ایشان این عبارت سید بن طاوس در لهوف را نقل کردهاست که اسرا در بازگشت از شام، از راهنمای خود خواستند تا آنها را به کربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن پرداخته است. (لؤلؤ و مرجان، ص 152)
داستان از این قرار است که سید بن طاوس در «لهوف» خبر بازگشت اسراء را بهکربلا در اربعین نقل کرده است. در آنجا منبع این خبر نقل نشده و گفته میشود که وی در این کتاب مشهورات میان شیعه را که در مجالس سوگواری بوده، درآن مطرح کرده است.
اما همین سید بن طاوس در «اقبال الاعمال» با اشاره به این که شیخ طوسی در مصباح می گوید اسرا روز اربعین از شام به سوی مدینه حرکت کردند و خبر نقل شده در غیر آن که بازگشت آنان را در اربعین به کربلا دانستهاند، در هر دو مورد تردید میکند. تردید او از این ناحیه است که ابن زیاد مدتی اسراء را در کوفه نگه داشت. با توجه به این مطلب و زمانی که در این نگه داشته صرف شده و زمانی که در مسیر رفت به شام و اقامت یک ماهه در آنجا و بازگشت مورد نیاز است، بعید است که آنان در اربعین به مدینه یا کربلا رسیده باشند. ابن طاوس میگوید: این که اجازه بازگشت به کربلا به آنها داده باشد، ممکن است، اما نمیتوانسته در اربعین باشد. در خبر مربوط به بازگشت آنان به کربلا گفته شده است که همزمان با ورود جابر به کربلا بوده و با او برخورد کرده اند . ابن طاووس در این که جابر هم روز اربعین به کربلا رسیده باشد، تردید میکند. (اقبال الاعمال، ج 3، ص 101).
این ممکن است که ابن طاووس لهوف را در جوانی و اقبال را در دوران بلوغ فکری تألیف کرده باشد. در عین حال ممکن است دلیل آن این باشد که آن کتاب را برای محافل روضه خوانی و این اثر را به عنوان یک اثر علمی نوشته باشد. دلیلی ندارد که ما تردید های او را در آمدن جابر به کربلا در روز اربعین بپذیریم. به نظر می رسد منطقی ترین چیزی که برای اعتبار اربعین در دست است همین زیارت جابر در نخستین اربعین به عنوان اولین زائر است.
اما درباره اعتبار اربعین به بازگشت اسرا به کربلا توجه به این نکته هم اهمیت دارد که شیخ مفید در کتاب مهم خود در باب زندگی امامان و در بخش خاص به امام حسین (علیه السلام) از کتاب «ارشاد» در خبر بازگشت اسرا، اصلا اشارهای به این که اسرا به عراق بازگشتند ندارد. همین طور ابومخنف راوی مهم شیعه هم اشارهای در مقتل الحسین خود به این مطلب ندارد. در منابع کهن تاریخ کربلا هم مانند انساب الاشراف، اخبارالطوال، و طبقات الکبری اثری از این خبر دیده نمیشود.
روشن است که حذف عمدی آن معنا ندارد؛ زیرا برای چنینحذف و تحریفی، دلیلی وجود ندارد.
خبر زیارت جابر، درکتاب بشارة المصطفی آمده، اما به ملاقات وی با اسرا اشاره نشده است.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی هم، به تبع استاد خود نوری ، داستان آمدناسرای کربلا را در اربعین از شام به کربلا نادرست دانسته است. (منتهی الامال، ج 1،صص 817 ـ 818) در دهههای اخیر مرحوم محمد ابراهیم آیتی هم در کتاب بررسی تاریخ عاشورا بازگشت اسرا را به کربلا انکار کرده است. (بررسی تاریخعاشورا، صص 148 ـ 149) همین طور آقای مطهری که متأثر از مرحوم آیتی است. اما این جماعت یک مخالف جدی دارند که شهید قاضی طباطبائی است.
5. شهید قاضی طباطبائی و اربعین
شهید محراب مرحوم حاج سید محمدعلی قاضی طباطبائی رحمة الله علیه، کتاب مفصلی با نام «تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سید الشهداء» درباره اربعین نوشتکه اخیرا هم به شکل تازه و زیبایی چاپ شده است.
هدف ایشان از نگارش این اثر آن بود تا ثابت کند، آمدن اسرای از شام به کربلا در نخستین اربعین ، بعید نیست. این کتاب که ضمن نهصد صفحه چاپ شده ، مشتمل بر تحقیقات حاشیهای فراوانی در باره کربلاست که بسیارمفید و جالب است. اما به نظر میرسد در اثبات نکته مورد نظر با همه زحمتی که مؤلف محترم کشیده ، چندان موفّقنبوده است.
ایشان درباره این اشکال که امکان ندارد اسرا ظرف چهل روز از کربلا به کوفه ، از آنجا به شام و سپس از شام به کربلا بازگشته باشند ، هفده نمونه از مسافرتها و مسیرها و زمانهایی که برای این راه در تاریخ آمده را به تفصیل نقل کردهاند. دراین نمونهها آمده است که مسیر کوفه تا شام و به عکس از یک هفته تا ده دوازده روز طی میشده و بنابر این، ممکن است که در یک چهل روز، چنین مسیر رفت و برگشتی طی شده باشد. اگر این سخن بیرونی هم درست باشد که سر امام حسین (علیه السلام) روز اول صفر وارد دمشق شده، میتوان اظهار کرد که بیست روز بعد، اسرا میتوانستند در کربلا باشند.
باید به اجمال گفت: بر فرض که طی این مسیر برای یک کاروان، در چنین زمان کوتاهی، با آن همه زن و بچه ممکن باشد، باید توجه داشت که آیا اصل این خبر در کتابهای معتبر تاریخ آمده است یا نه. تا آنجا که میدانیم، نقل این خبر در منابع تاریخی، از قرن هفتم به آن سوی تجاوز نمیکند. به علاوه، علمای بزرگ شیعه، مانند شیخ مفید و شیخ طوسی، نه تنها به آن اشاره نکردهاند، بلکه به عکسِ آن تصریح کرده و نوشتهاند: روز اربعین روزی است که حرم امام حسین (علیه السلام) وارد مدینه شده یا از شام به سوی مدینه خارج شده است.
آنچه می ماند این است که نخستین زیارت امام حسین (علیه السلام) در نخستین اربعین، توسط جابر بن عبدالله انصاری صورت گرفته است و از آن پس ائمه اطهار علیهم السلام که از هر فرصتی برای رواج زیارت امام حسین (علیه السلام) بهره میگرفتند، آنروز را که نخستین زیارت در آن انجام شده، به عنوان روزی که زیارت امامحسین (علیه السلام) در آن مستحب است، اعلام فرمودند.
متن زیارت اربعین هم از سوی حضرت صادق علیه السلام انشاء شده و با داشتن آن مضامین عالی، شیعیان را از زیارتآن حضرت در این روز برخوردار میکند.
اهمیت خواندن زیارت اربعین تا جایی است که از علائم شیعه دانسته شده است، درست آن گونه که بلند خواندن بسم الله در نماز و خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز در روایات بیشماری، از علائم شیعه بودن عنوان شده است.
زیارت اربعین در «مصباح المتهجد» شیخ طوسی و نیز «تهذیب الاحکام» وی به نقل از صفوان بن مهران جمال آمده است. وی گفت که مولایم صادق (علیه السلام) فرمود: زیارت اربعین که باید وقت برآمدن روز خوانده شود چنین است..... (مصباح المتهجد، ص 788، تهذیب الاحکام، ج 6،ص 113، اقبال الاعمال، ج 3، ص 101، مزار مشهدی، ص 514 (تحقیق قیومی)، مزار شهید اول (تحقیقمدرسة الامام المهدی، قم 1410)، ص 185 ـ 186).
این زیارت، به جهاتی مشابه برخی از زیارات دیگر است، اما از آن روی که مشتمل بر برخی از تعابیر جالب در زمینه هدف امام حسین از این قیام است، دارای اهمیت ویژه میباشد. در بخشی از این زیارت در باره هدف امام حسین(علیه السلام) از این نهضت آمده است:"... و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة... و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الادنی".
خدایا ، امام حسین (علیه السلام) همه چیزش را برای نجات بندگانت از نابخردی و سرگشتگی و ضلالت در راه تو داده در حالی که مشتی فریب خورده که انسانیت خود را به دنیای پست فروختهاند بر ضد وی شوریده آن حضرت را به شهادت رساندند.
دو نکته کوتاه:
نخست آن که برخی از روایاتی که در باب زیارت امام حسین (علیه السلام) در کتاب کامل الزیارات ابن قولویه آمده، گریه چهل روزه آسمان و زمین و خورشید و ملائکه را بر امامحسین (علیه السلام) یادآور شده است. (اربعین شهید قاضی، ص 386)
دوم این که ابن طاووس یک اشکال تاریخی هم نسبت به اربعین بودن روز بیستم صفر مطرح کرده و آن این که اگر امام حسین (علیه السلام) روز دهم محرم به شهادت رسیده باشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر میشود نه بیستم. در پاسخ گفته شده است، به احتمال ماه محرمی که در دهم آن امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسیده، بیست و نه روز بوده است. اگر ماه کامل بوده ، باید گفت که روز شهادت را به شمارش نیاورده اند. (بحار الانوار، ج 98، ص 335).