جمال حق ز سر تا پاست عباس *** به یکتایى قسم، یکتاست عباس
خدا داند که از روز ولادت *** امام خویش را مىخواست عباس
علم در دست، مشک آب بردوش *** که هم سر دار و هم سقاست عباس
نه در دنیا بود باب الحوائج *** شفیع خلق در عقباست عباس
هنوز از تشنه کامان شرمگین است *** ببین در علقمه تنهاست عباس
اگرچه زاده ام البنین است *** ولیکن مادرش زهراست عباس
حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام در روز چهارم شعبان سال 26 ه . ق (1) در مدینه منوره دیده به جهان گشود .
پدر بزرگوارش على بن ابى طالب قنداقه او را در بغل گرفت و پس از خواندن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ، نام او را عباس گذارد .
مادر بافضیلتش فاطمه معروف به «امالبنین» دختر حزام بن خالد کلابى بود . (2)
واژه «عباس» از نظر لغوى به معناى «بسیار ترشرو» است . و یا به معناى شیرى که شیران دیگر از او فرار کنند . (3) انتخاب این نام نشان دهنده توان، قدرت، شجاعت و صلابت آن بزرگوار است . لذا مورخان نوشتهاند «سماه امیرالمومنین علیه السلام بالعباس لعلمه بشجاعته وسطوته و صولته وعبوسته فى قتال الاعداء وفى مقابله الخصماء; على علیه السلام او را به این خاطر عباس نامید که به شجاعت، قدرت، صلابت و شهامت او در جنگ با دشمنان و در رویارویى با جنگجویان آگاهى داشت .» (4)
گاهى هم حضرت امیر علیه السلام قنداقه عباس را مىگرفت، آستین او را بالا مىزد و بازوانش را مىبوسید و گریه مىکرد و مىفرمود: «دستهاى او در راه یارى برادرش حسین قطع مىشود .» (5)
حضرت عباس القاب مختلفى دارد که هر یک بیانگر بخشى از مقام، عظمت و سجایاى اخلاقى اوست . «ممقانى» شانزده لقب براى او برشمرده است; مانند:
1 . ابوالفضل; یعنى پدر فضایل (و یا او پسرى به نام فضل داشت) ;
2 . ابوالقربه; که سقا و آبرسان بود;
3 . قمر بنى هاشم; چون داراى چهرهاى زیبا بود . صاحب مقاتل الطالبین مىنویسد:
«عباس، زیبا و نیک منظر بود، وقتى بر اسبى درشت هیکل سوار مىشد، پاهایش به زمین کشیده مىشد و به او قمر بنى هاشم مىگفتند!» (6)
استاد مرتضى مطهرى مىگوید:
«عباس اندامى بسیار بلند و قامتى رشید و زیبا داشته که امام حسین علیه السلام از نگاه کردن به او لذت مىبرد .» (7)
4 . عبد صالح (بنده شایسته) ;
5 . المواسى (ایثارگر) ;
6 . الفادى (فداکار) ;
7 . الحامى (حمایت کننده) ;
8 . الواقى (نگهبان و محافظ) ;
9 . الساعى (تلاشگر) ;
10 . باب الحوائج (وسیله برآمدن حاجات) ;
11 . حامل اللواء (پرچمدار) ;
و ...
عباس با لبابه دختر عبید الله بن عباس (پسر عموى پدرش امام على علیه السلام) ازدواج کرد و از او دو فرزند به نام عبیدالله و فضل (8) داشت .
و اکنون در این نوشتار به بهانه تولد آن حضرت در چهارم شعبان که «روز جانباز» نیز نامیده شده است، بر آنیم تا گوشه هایى از فضایل و اوصاف آن حضرت را که مىتواند الگو و اسوه ما باشد تقدیم شما خوانندگان گرامى مخصوصا جانبازان عزیز کنیم:
الف) طاعت و بندگى
آنچه بیشتر از چهره حضرت عباس در ذهنها به تصویر کشیده شده و زبانها گویاى آن استشجاعت اوست و حال آنکه قبل از همه چیز آن حضرت یک بنده سراپا تسلیم الهى است، و تمام عظمتها و ارزشهاى او زیر سایه همین بندگى و اطاعت محض الهى قرار دارد که به نمونههایى اشاره مىکنیم:
1 . بنده صالح خدا: امام صادق علیه السلام این لقب گران سنگ را به او داد; چنان که در زیارتنامه آن حضرت مىخوانیم:
«السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله ... ; سلام بر تو اى بنده صالح و فرمانبر خدا .» (9)
2 . آثار سجده بر پیشانى: قرآن یکى از نشانههاى بندگان مخلص خدا را آثار سجده در پیشانى آنها مىداند:
«سیماهم فى وجوههم من اثر السجود» ; (10) «نشانههاى آنها در صورتهایشان بر اثر سجدههاى زیاد [در پیشگاه الهى نمایان] است .»
و حضرت عباس این گونه بود; در تاریخ مىخوانیم:
«وبین عینیه اثر السجود; [در پیشانى] و بین چشمان او اثر سجده [نمایان] بود .» (11)
نقل شده که روى قاتل عباس که از طایفه «بنى دارم» بود، سیاه شده بود . علت را از او پرسیدند . گفت: «من مردى را که در وسط پیشانى او اثر سجده بود کشتم که نامش عباس بود .» (12)
و جعفر نقدى درباره او چنین مىگوید: «وهو من عظماء اهل البیت علما وورعا ونسکا وعباده; او از بزرگان اهل بیت است از نظر دانش و پارسایى و نیایش و عبادت .» (13)
این ویژگى عباس براى تمامى شیعیان درس بزرگى است تا بندگى خدا را در راس همه کارهاى خود قرار دهند و راز و نیاز و عبادتهاى شبانه و سجدههاى طولانى براى خدا را در زندگى خویش هرگز فراموش نکنند .
بسوزان دلى را که سوزى ندارد *** سحر کن شبى را که روزى ندارد
الهى به آن سر که شور تو دارد *** به آن دل که در سینه، نور تو دارد
به شوق شهیدان در خون تپیده *** به اشک یتیمان محنت کشیده
به نام عزیزى که نام از تو دارد *** به ملک ولایت، مقام از تو دارد
چنان کن که شرمنده، فردا نباشم *** سرافکنده در پیش زهرا نباشم
بقیه در ادامه مطلب
ب) ولایت مدارى و امامشناسى:
از ویژگیهاى مهم حضرت عباس امامشناسى و اطاعت مطلق از امامان خویش بود .
پس از شهادت پدر بزرگوارش امام على علیه السلام ودایع امامت و مقام ولایت تامه به امام حسن مجتبى علیه السلام سپرده شد . عباس با جان و دل، فرمان بردار و مطیع بىچون و چراى برادر و امام خود بود . وقتى امام حسن علیه السلام مجبور شد با معاویه صلح کند و مورد طعن و شماتت «یا مذل المؤمنین; اى خوارکننده مؤمنان» قرار گیرد، حضرت عباس بیش از پیش همراه و در رکاب امام خویش بود، و با شمشیر برهنه مانند یک سرباز جانباز از برادر و امام خویش محافظت مىکرد . در مراسم تشییع آن حضرت که جنازه را تیرباران کردند، بر حضرت عباس خیلى گران آمد و اگر دستور امام و برادرش حضرت حسین علیه السلام نبود، از یکایک آنان انتقام مىگرفت .
بعد از شهادت امام حسن علیه السلام همواره در خدمت امامش، حضرت حسین بن على علیهما السلام بود .
در مورد ولایت مدارى و امامشناسى حضرت عباس به نمونه هایى اشاره مىشود:
1 . در زیارتنامه آن حضرت که از سخنان امام صادق علیه السلام است چنین مىخوانیم:
«... المطیع لله ولرسوله ولامیرالمؤمنین والحسن والحسین صلى الله علیهم; [سلام بر تو اى بنده صالح و] مطیع خدا و رسولش و پیرو امیرمؤمنان و حسن و حسین که درود خدا بر آنان باد .» (14)
2 . هنگام خروج از مدینه امام حسین علیه السلام ندا داد: «این اخى - این قمر بنى هاشم فاجابه العباس لبیک لبیک یا سیدى فقال له الامام علیه السلام: قدم لى یا اخى جوادى فاتى العباس بالجواد الیه; کجاستبرادرم ... کجاست ماه بنىهاشم؟ پس عباس جواب داد: بله بله اى آقاى من! آنگاه امام حسین علیه السلام فرمود: اى برادر، اسبم راحاضر کن، پس عباس اسب حضرت را حاضر نمود .» (15)
3 . در عصر تاسوعا شمر با چهار هزار نفر وارد کربلا شد . یکى از نقشههاى او براى کاستن از یاران امام حسین علیه السلام امان دادن به عباس و برادران او بود . وقتى جناب عباس شنید که شمر امان نامه آورده اصلا به او اعتنا نکرد و جواب او را نداد، تا اینکه امامش به او فرمان داد که جواب شمر را بگوید، عباس فرمود: «چه مىگویى؟» عرض کرد: «شما و برادرانت در امانید .» عباس غیرتمند سراسر وجودش آتش گرفت و فریاد او بلند شد:
«تبتیداک و لعن ما جئتبه من امانک یا عدو الله اتامرنا ان نترک اخانا وسیدنا الحسین بن فاطمه وندخل فى طاعه اللعناء واولاد اللعناء اتومننا وابن رسول الله لا امان له; دستهایتبریده باد و لعنت [خدا] بر آنچه که از امان نامه آوردهاى . اى دشمن خدا! آیا دستور مىدهى که ما برادرمان و آقایمان حسین علیه السلام پسر فاطمه علیها السلام را رها کنیم و داخل اطاعت لعنتشدگان و فرزندان لعنتشدگان شویم؟ [عجبا] آیا به ما امان مىدهى در حالى که فرزند رسول خدا [حسین بن على] در امان نیست .» (16)
این جملات حاکى از معرفت و عشق عمیق حضرت عباس به امام خویش حسین بن على علیه السلام است . به این جهت است که مورخان نوشتهاند; عباس در کربلا به خاطر تعصبات قبیلهاى و خانوادگى با دشمن نمىجنگید:
«... بل کان یعرف ان دین الله قائم بالحسین وهو عمود الدین، مجاهد عن دین الله وعن شریعه المصطفى وحامى عن ابن رسول الله وعن بنات الزهراء کما قال انى احامى ابدا عن دینى وعن امام صادق الیقین نجل النبى الطاهر الامین; بلکه همواره مىشناخت که دین خدا به حسین علیه السلام پاینده است و او ستون دین است و براى دین خدا و شریعت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله جهاد [و مبارزه] مىکند و [بدین جهت، حضرت عباس با جان و دل] از فرزند رسول خدا و از دختران زهرا حمایت و پشتیبانى کرد; چنان که خود فرمود:
«به خدا اگر دست راستم را قطع کردید براستى [همچنان] از دینم حمایت مىکنم و از امامى که یقین راستین دارد [دفاع مىکنم; آن امامى که] پسر دختر پیامبر پاک و امین مىباشد .» (17)
از این جا به ویژگى سومى در وجود حضرت عباس پى مىبریم و آن شناخت و معرفت آن جناب است .
ج) بصیرت ژرف:
بیشتر منحرفان از امامت و ولایت، ظاهر بین و ساده اندیشند . قرآن کریم درباره دنیاپرستان مىفرماید: «یعلمون ظاهرا من الحیاه الدنیا وهم عن الآخره هم غافلون» ; «آنان تنها ظاهرى از زندگى دنیا را مىدانند و از آخرت غافلند .» (18) ولایت مداران باید ژرف اندیش و ژرف نگر باشند .
از امتیازات ویژه حضرت عباس، بصیرت نافذ و ژرف اندیشى خاصى بود که تمام خطوط جامعه و رگههاى کفر و نفاق را به خوبى مىشناخت، و ولایت مداران را نیز دقیقا شناسایى کرده بود . امام صادق علیه السلام درباره عمویش عباس مىفرماید:
«کان عمنا العباس نافذ البصیره; عموى ما عباس داراى بصیرت ژرف بود .» (19)
در مقابل، یکى از کاستیهاى عمر سعد که به دام یزید و ابن زیاد افتاد، نداشتن تیزبینى و بصیرت بود . ابن زیاد با بهره بردارى از این کمبود فکرى، فردى فرومایه و هزار چهره یعنى «شبث ربعى» را با او همراه ساخت تا او را توجیه کند . شبث کوشید به عمر سعد القا کند که حسین، کافر حربى است که قتلش واجب مىشود و به همین جهت، قتل او در ماه حرام اشکالى ندارد . (20)
ولایت مدارى و ژرف اندیشى، از نیازهاى شدید زمان ما براى تمام طبقات است; چرا که بصیرت ژرف و عمیق اندیشى باعث مىشود خطوط فکرى و سیاسى را بخوبى بشناسند و در موضع گیریها دقیقا بر خط صحیح و مستقیم امامت و ولایتسیر نمایند .
د) شجاعت:
از صفات بارز و برجسته حضرت عباس که همگان حتى غیرمسلمانان با آن آشنایى دارند، شجاعت و دلیرى ایشان است . از آغاز امیرالمؤمنین علیه السلام براى این موضوع سرمایه گذارى نموده بود، آنجا که به برادرش عقیل - که اطلاعات وسیعى از نسب قبایل عرب و تاریخ گذشته آن روز داشت - سفارش فرمود که از اقوام اصیل و شجاع عرب، همسرى براى من انتخاب کن که زاده شجاعان و وارث دلاورى و شهامتباشد; زیرا مىخواهم از این ازدواج، فرزند شجاع و دلیرى به دنیا بیاید . عقیل پس از بررسى و جستجو «ام البنین کلابیه» را پیشنهاد کرد، که حضرت با او ازدواج کند; چرا که در جامعه [آن روز] شجاعتر و دلیرتر از اجداد و پدران او نبود . (21)
از «حضرت ام البنین» چهار پسر رشید و قهرمان به نام عباس، عبدالله، عثمان و جعفر به دنیا آمدند، که بزرگترین و شجاعترین آنها حضرت عباس بود .
استاد شهید مطهرى مىگوید:
«آرزوى على علیه السلام در ازدواج با ام البنین در وجود مقدس حضرت ابوالفضل علیه السلام تحقق یافت .» (22)
به نمونههایى که شجاعت آن حضرت را مىرساند اشاره مىکنیم:
1 . درباره ویژگیهاى حضرت عباس در تاریخ مىخوانیم:
«کالجبل العظیم وقلبه کالطود الجسیم لانه کان فارسا هماما وبطلا ضرغاما وکان جسورا على الطعن والضرب فى میدان الکفار والحرب; [عباس] مانند کوهى بزرگ، و قلبش بسان کوهى خشن [و استوار] بود; چرا که او جنگ آورى بلند همت و سلحشورى شیرگون بود و در [وارد کردن] نیزه و ضربات [بر دشمن] در میدان نبرد با کفار جسور [و بىباک] بود .»
2 . در معالى السبطین چنین بیان شده است: «ولا یقاس بشجاعته الا شجاعه ابیه واخیه; شجاعت عباس با شجاعت پدرش [على علیه السلام] و برادرش [امام حسین علیه السلام] مقایسه مىشود .» (23)
و در ادامه مىگوید: «در شجاعت عباس همین بس که وقتى دشمنان صداى او را مىشنیدند رگهاى بدنشان مىلرزید و از ترس صولت و قدرت او، قلبهایشان از وحشت مىتپید و پوستبدنشان جمع مىشد . با توجه به این شجاعت و شهامتبود که ابن زیاد براى او امان نامه فرستاد و به خیال خام خود مىخواست که او را از حسین علیه السلام بگیرد .» (24)
همین شجاعت و قدرت او بود که پشتوانه محکمى براى امام حسین علیه السلام بود; هرچند تکیه امام حسین علیه السلام بر خداوند بود، اما وجود حضرت عباس که یک بنده خالص شجاع و توانمند خداوند بود در واقع یارى خدا از طریق اسباب طبیعى بود; لذا شهادت حضرت عباس سختبر امام حسین علیه السلام اثر گذاشت و صریحا آنگاه که کنار بدن برادر آمد فرمود:
«الآن انکسر ظهرى وقلتحیلتى; اکنون کمرم شکست و راه چارهام کم شد .» (25)
این سخنان از زبان معصومى صادر مىشود که تعارف و زیادگویى و خلاف واقع در کلام و مرامشان راه ندارد . و وقتى که عباس اجازه میدان خواست امام حسین علیه السلام فرمود:
«اذا مضیت تفرق عسکرى; هرگاه [از دستم] بروى سپاهم از هم مىباشد .»
تاریخ نویسان نوشتهاند:
«لم یبق الحسین بعد ابى الفضل الا هیکلا شاخصا معرى عن لوازم الحیاه; از امام حسین بعد از [مرگ] ابى الفضل جز هیکلى [و مشتى استخوان] خالى از لوازم حیات و زندگى باقى نماند .» (26)
دشمنان هم سخت از مرگ عباس شاد شدند و جرات و جسارت پیدا کردند، و بر اصحاب و خیمههاى امام حسین علیه السلام حملهور شدند . در تاریخ مىخوانیم:
«لما قتل العباس تدافعت الرجال على اصحاب الحسین; (27) هنگامى که عباس کشته شد، مردان [دشمن از هر سو] بر اصحاب امام حسین حملهور شدند .»
تا تو بودى خیمهها آرام بود *** دشمنم در کربلا ناکام بود
تا تو بودى من پناهى داشتم *** با وجود تو سپاهى داشتم
تا تو بودى خیمهها غارت نشد *** بعد تو کس حافظ یارت نشد
تا تو بودى چهره نیلى نبود *** دستها آماده سیلى نبود
تا تو بودى دست زینب باز بود *** بودنتبهر حرم اعجاز بود
تا که مشکت پاره و بىآب شد *** دشمن پر کینهات شاداب شد
ه) وفا و فداکارى عباس:
یادم ز وفاى اشجع الناس آید *** وز چشم ترم سوده الماس آید
آید به جهان اگر حسین دگرى *** هیهات برادرى چو عباس آید
وفا از بارزترین صفات مردان تاریخ و نشانه قوت دین و قدرت امانت دارى است . وفا دژ مستحکمى است که انسان را تا پایان خط در مسیر راه نگه مىدارد .» (28)
در وفا و فداکارى نیز حضرت عباس سرآمد روزگار و الگوى پاکان وفادار، و فداکاران ایثارگر است . در این بخش پایانى، به نمونه هایى از وفا و فداکارى حضرت عباس اشاره مىکنیم:
1 . رد امان نامه:
رد امان نامه ابن زیاد و شمر - که قبلا به آن اشاره شد - نشانه وفاى عباس است .
2 . اعلان وفادارى در شب عاشورا:
در شب عاشورا امام حسین علیه السلام در خطبه معروف خود فرمود: «من به همه شما رخصت رفتن دادم; پس همه آزادید بروید و بیعتى که از جانب من به گردن شما بود برداشتم و این شب که شما را فرا گرفته فرصتى است، آن را شتر رهوار خود کنید و به هر سو که مىخواهید بروید .» آنگاه چراغ را خاموش کرد و فرصتخوبى براى رفتن بود .
اولین کسى که وفاى کامل خود را ابراز داشت، حضرت عباس وفادار بود: «فبدا القول العباس بن على علیه السلام فقال له: لم نفعل ذلک؟ النبقى بعدک؟ لا ارانا الله ذلک ابدا; آنگاه عباس، فرزند على آغاز به سخن نمود، پس به امام حسین علیه السلام عرض کرد: براى چه این کار را انجام دهیم؟ آیا براى آنکه بعد از شما باقى باشیم؟ نه، خدا این را [یعنى جدایى از شما را] هرگز به ما نشان ندهد .» (29)
شاها من ار به عرش رسانم سریر فضل *** مملوک این جنابم و محتاج این درم
گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر *** این مهر برکه افکنم و این دل کجا برم
4 . اوج وفا در شط فرات:
حضرت عباس علیه السلام بعد از شهادت على اکبر مىخواستبه میدان برود، اما برادر به او اجازه میدان رفتن نداد، بعد از اصرار زیاد فرمود: مقدارى آب براى کودکان بیاور .
پیشانى حسینش را بوسید و به سوى فرات حرکت کرد، مشک را پر از آب کرد، خود نیز تشنه بود، مىخواست آب بنوشد: «فذکر عطش الحسین ومن معه فرقى الماء; (30) سپس به یاد تشنگى حسین و همراهان [و کودکان] افتاد، پس آب را [روى آب] ریخت .» و بر خود خطاب کرد:
یا نفس من بعد الحسین هونى *** وبعده لا کنت ان تکونى
هذا الحسین وارد المنون *** و تشربین بارد المعین
تالله ما هذا فعال دینى (31)
«اى نفس! بعد از حسین خوارى و ذلتبر تو باد و بعد از او [حسین علیه السلام] تو نباید باشى تا زنده بمانى، حسین در آستانه مرگ قرار گرفته و تو آب خنک و گوارا مىنوشى؟ به خدا قسم این کار دین [و آیین] من نیست .»
آنگاه فریاد برآورد: «والله لا اذوق الماء وسیدى الحسین عطشانا; (32) به خدا قسم آب نمىنوشم در حالى که آقاى من حسین تشنه است .»
عباس بىوفا تو نبودى کنون چه شد *** نوشى تو آب مانده حسینت در انتظار
اعتراف دشمن به وفاى عباس
هنگامى که وسایل غارت شده کربلا را به شام نزد یزید بردند، در میان آنها پرچم بزرگى بود . یزید و حاضران در مجلس دیدند همه پرچم سوراخ و صدمه دیده، ولى دستگیره آن سالم است . یزید پرسید: «این پرچم را چه کسى حمل مىکرد؟» گفته شد: «عباس بن على» . یزید از روى تعجب و تجلیل از آن پرچم سه بار برخاست و نشست و گفت:
«انظروا الى هذا العلم فانه لم یسلم من الطعن والضرب الا مقبض الید التى تحمله; به این پرچم بنگرید، [که بر اثر صدمات] نیزه و زدن [شمشیر] جایى از آن سالم نمانده جز دستگیره آن که [پرچمدار] آن را با دستحمل مىکرده است .»
سالم ماندن دستگیره پرچم، نشان از آن دارد که پرچمدار تمام ضربات نیزه و شمشیر را که بر دستش وارد مىشده تحمل مىکرده ولى پرچم را رها نساخته است .
آنگاه یزید گفت: «ابیت اللعن یا عباس، هکذا یکون وفاء الاخ لاخیه; لعن [و ناسزا] را از خودت دور ساختى اى عباس! [و ناسزا زیبنده تو نیست ]. این چنین است [رسم و معناى] وفادارى برادر نسبتبه برادرش .» (33)
آرى، وفاى حضرت عباس آن قدر فراوان و در حد اعلاست که پلیدترین دشمنان او هم نمىتوانند آن را انکار کنند .
پنج امامى که ترا دیدهاند *** دست علم گیر تو بوسیدهاند
چشم خداوند چو دست تو دید *** بوسه زد و اشک زچشمش چکید
وفا و فداکارى عباس در سخنان معصومین علیهم السلام
1 . امام سجاد علیه السلام فرمود: «رحم الله عمى العباس فلقد آثر وابلى وفدى اخاه بنفسه حتى قطعتیداه; خداوند رحمت کند عمویم عباس را که حقیقتا ایثار و جانبازى نمود و جانش را فداى برادر نمود تا آنجا که دستهایش قطع شد .» (34)
2 . امام صادق علیه السلام فرمود:
«اشهد لقد نصحت لله ولرسوله ولاخیک فنعم الاخ المواسى; شهادت مىدهم که تو براى خدا و رسولش و برادرت خیرخواهى نمودى، پس تو چه نیکو برادر فداکار بودى .» (35)
3 . امام زمان علیه السلام در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به عمویش عباس مىفرماید: «السلام على ابى الفضل العباس المواسى اخاه بنفسه; سلام بر ابوالفضل العباس که با جان خویش با برادر همدردى [و براى او فداکارى] نمود .»
1) برخى سال تولد او را سال 24 ه . ق دانستهاند، ر . ک: حسین اسدى، اسوههاى عاشورا .
2) منتهى الامال، ج1، ص136 .
3) معارف و معاریف، ج7، ص206 .
4) جعفر نقدى، زینب کبرى، ص12 .
5) معالى السبطین، ج1، ص26 .
6) تنقیح المقال، ج2، ص128 .
7) علامه مرتضى مطهرى، حماسه حسینى، ج2، ص118 .
8) منتهى الامال، ج1، ص137 - 138 . برخى نوشتهاند که او دو فرزند دیگر به نام محمد و قاسم داشت که در کربلا به شهادت رسیدند . ر . ک: الوقایع و الحوادث، ملبوبى، ج3، ص30 .
9) مفاتیح الجنان، زیارتنامه حضرت عباس، ص715 .
10) فتح/28 .
11) ذریعه، ص122 .
12) الوقایع والحوادث، ج2، ص30; سوگنامه آل محمد صلى الله علیه و آله، ص293 .
13) زینب کبرى علیها السلام، ص12 .
14) مفاتیح الجنان، ص715 .
15) موسوعه کلمات الحسین علیه السلام، ص298 .
16) وقایع الایام، ویژه محرم، ص264 .
17) معالى السبطین، ج1، ص270; نفس المهموم، شیخ عباس قمى، ص177 .
18) روم/7 .
19) نفس المهموم، ص176; ر . ک: اعیان الشیعه، ج7، ص430 .
20) جام عبرت، سید حسین اسحاقى، ج2، ص104 .
21) منتهى الامال، ص136; ر . ک: تنقیح المقال، ج2، ص128 .
22) حماسه حسینى، ج1، ص59 .
23) معالى السبطین، ج1، ص267 .
24) همان .
25) مقتل خوارزمى، ج2، ص30 .
26) مقتل مقرم، ص269 .
27) ذریعه، ص124 .
28) عناوین برگرفته از روایات است . ر . ک: منتخب میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، ص542 .
29) همان، ص400 .
30) کبریت الاحمر، ص159; منتخب التواریخ، ص258 .
31) ر . ک: ناسخ التواریخ، ج2، ص345 .
32) بحارالانوار، ج45، ص41; ترجمه مقتل ابى مخنف، ص97 .
33) دین و تمدن، ج1، ص288 و ر . ک: سوگنامه آل محمد صلى الله علیه و آله، ص300 .
34) بحارالانوار، ج44، ص298; تنقیح المقال، ج2، ص128 .
35) مفاتیح الجنان، زیارتنامه حضرت عباس علیه السلام .