بررسی روایات
فراوانی روایات مربوط به گریه ی اجزای نظام هستی بر شهادت امام حسین(ع)صل وقوع این رخداد را تردیدناپذیرکرده است ؛ضمن اینکه بعضی از این روایات ،اسناد قابل قبولی نیز دارند .اما در مقام بررسی و تحلیل محتوایی این گروه از روایات چند موضوع شایان توجه است :
نخست آنکه مدت زمان گریه ی اجزای هستی بر شهادت امام حسین علیه السلام در این روایت ،متفاوت آمده است .در روایات نقل شده از معصومان علیهم السلام سه گونه تعبیر دیده می شود .مقید نبودن به زمانی خاص ،قید یک سال و قید چهل روز ،که روایات دسته ی سوم از تعداد بیشتری برخوردار است .اما در روایات نقل شده از اصحاب ائمه علیهم السلام ،روایت ابوذر و میثم تمار ،عاری از هرگونه تقیید زمانی است و روایت فاطمه بنت علی علیه السلام به زمان بازگشت اهل بیت علیهم السلام به مدینه مقید است .در روایات موجود در منابع اهل سنت نیز چند گونه تعبیر به چشم می خورد .مقید نبودن به زمان خاص ،مدت چند روز ،یک ماه ،چهل روز ،دو یا سه ماه و بالاخره یک سال و نه ماه .
در توجیه اختلاف مربوط به مدت گریه ی اجزای عالم هستی ،می توان گفت که هر چه به زمان رخداد حادثه نزدیک تر می شویم نشانه های تأثر عالم هستی آشکارتر است ؛ازاین رو ،حوادثی همچون کسوف ،بادهای سرخ و سیاه ،بارش خون و خاکستر ،بلافاصله پس از حادثه رخ داده است .مثلاً در برخی روایات ،سرخی خورشید در روزهای پس از شهادت امام علیه السلام به «علقم »(خون بسته )،یا به «وردة کالدهان »(چرم دباغی شده به رنگ سرخ )،یا به «ملاحف معصفره »(ملحفه های رنگ شده با شیره ی گل سرخ رنگی به نام معصفر )تشبیه شده است ؛و این وضعیت در روزهای بعد ادامه نیافته است .مؤید این توجیه ،سخن سیوطی است که مدت سرخی همچون «ملاحف معصفره »را هفت روز ذکر می کند ،سپس می گوید که آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از شهادت حسین علیه السلام سرخ رنگ بود ،و در نهایت اظهار می دارد که این سرخی
همچنان در آسمان رؤیت می شود .بنابراین ،باید میان سرخی هفت روز اول و شش ماه اول و سرخی پس از آن تفاوتی بوده باشد .
نکته دیگر در روایات یاد شده ،تبیین محدوده ی گریان از نظام هستی بر شهادت ابی عبداللهاست. دقت در تعابیر به کاررفته دراین روایات نشان می دهد که این حادثه چگونه بر پهنه ی عظیم هستی تأثیر گذار بوده است .تعابیر به کار رفته چنین است :آسمان ها و زمین های هفت گانه و آنچه در آنها و بین آنهاست ،خورشید ،ستارگان ،آنچه دیده می شود و آنچه دیده نمی شود ،بهشت ،دوزخ ،ارکان آسمان ،پهنه ی زمین ،دریاها و ساکنان آنها ،ماهیان اعماق دریاها ،کوه ها و بیشه ها و کوهپایه ها ،جنگل ها و صخره ها ،درختان با شاخه هایشان تمامی فرشتگان آسمان و زمین ،وحوش بیابان ،مؤمنان انس و جن ،رضوان ،مالک ،حاملان عرش ،کعبه ،مقام ابراهیم و مشعر الحرام بر امام حسین علیه السلام گریستند .اما گریه ی موجودات بی جان و جمادات چگونه توجیه پذیر است ؟آیا این گونه روایات را باید بر معنای کنایی و تخیلی و تمثیلی حمل کنیم ؟یا آنکه می توان مفهومی حقیقی از آنها استنباط کرد ؟با توجه به دشواری درک گریه ی موجودات بی شعور ،روایات یاد شده رابرخی با تقدیر گرفتن یک مضاف توجیه کرده اند مثلاً :بکت السماوات و الارضون را به بکی اهل السماوات و الارضون تفسیر کرده اند .برخی نیز آن را تعبیری کنایی دانسته اند .برخی دیگر ،آن را رسمی باقی مانده از عصر جاهلی دانسته اند که برای تعظیم فقدان برخی شخصیت ها ،این تعابیر را به کار می برده اند .(61)
به نظر می رسد که اگر آیاتی همچون :ان من شیء إلا یسبح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم (اسراء :44)و یسبح لله ما فی السماوات و الارض (جمعه :1)بدون هرگونه توجیه و تأویلی معنا کنیم ،چنان که اجزای هستی ،تسبیح گوی حق می تواند باشد ،و همین حکایت از گونه ای شعور در آنها دارد ،همین ها می توانند بر شهادت شخصیتی چون ابی عبدالله علیه السلام گریان باشند .اما گریه ی هر چیز متناسب با هموست :
ماسمیعیم و بصیریم و خوشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم(62)
اما این که گریه ی اجزای نظام هستی-بر اساس روایات یاد شده -اختصاص به امام حسین علیه السلام و حضرت یحیی علیه السلام داشته ،نیز نشانه ای دیگر از عظمت شهادت امام حسین علیه السلام است .چرا که حتی شهادت حضرت یحیی علیه السلام نیز تأثیری همچون شهادت ابی عبدالله علیه السلام بر اجزای نظام هستی نداشته است .شایان ذکر است که بر اساس برخی روایات ،بخش های محدودی از اجزای هستی بر مرگ مؤمن گریه می کنند .بنا به نقل انس بن مالک از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است :«هر مؤمنی را در آسمان دری است که محل صعود اعمال و نزول رزق اوست ،و به هنگام مرگ مؤمن ،این بخش از آسمان و نیز محل نماز مؤمن در زمین ،بر مرگش می گریند !»(63)
بقیه در ادامه مطالب
5.گریه و عزای پیامبران و فرشتگان
اگر شهادت ابی عبدالله اجزای مختلف عالم هستی را به گریستن واداشت ،امر غریبی نیست که انبیای الاهی ،فرشتگان و جنیان با ایمان نیز بر این مصیبت بزرگ بگریند و عزادار شوند .این حقیقت را می توان از روایات متعددی که در منابع شیعی و سنی نقل شده ،به دست آورد .در ادامه ی مباحث ،چند نمونه از این روایات را نقل می کنیم
ابن قولویه قمی ،روایت مسندی را از ابوبصیر بدین مضمون نقل کرده است :نزد امام صادق(ع) بودم و با آن جناب سخن می گفتم که فرزند حضرت وارد شد .آن حضرت او را بوسید و به خود چسبایند و فرمود :خداوند کوچک
بدارد آن که شما را کوچک کند و انتقام کشد از آنکه شما را تنها گذارد و خوارسازد .و لعنت کند آنکه شما را به قتل رساند ،و خداوند ولی و حافظ و یاری کننده ی شما باشد .همانا گریه ی زنان و انبیا و صدیقین و شهدا و فرشتگان آسمان برای شما بسیار بوده است .
سپس حضرت گریست و فرمود :ای ابابصیر،هرگاه به اولاد حسین علیه السلام می نگرم ،به علت آنچه بر پدرشان (حسین علیه السلام).و بر ایشان گذاشته ،خودداری نتوانم کرد....(64)
ابن قولویه روایت دیگری را ازامام صادق علیه السلام نقل کرده که طی آن ،به گریه ی صدیقه ی کبری سلام الله علیها به همراه هزار پیامبر و هزار صدیق و هزار شهید و هزاران هزار تن از کروبیان بر شهادت امام حسین علیه السلام اشاره شده است .(65)
اما درباره ی گریه فرشتگان -به جز آنچه گذشت -روایات زیادی درمنابع به چشم می خورد .(66)این معنا ،در خطبه ی امام سجاد علیه السلام در مجلس یزید در قالب این جملات آمده که :«من فرزند کسی هستم که فرشتگان آسمان بر او گریستند ».(67)همچنین در خطبه ی آن حضرت به هنگام ورود کاروان اسرای اهل بیت علیهم السلام به مدینه چنین آمده :
ای مردم !کدام یک از مردانتان پس از قتل حسین علیه السلام دلشاد خواهد بود ؟و کدامین قلب غیرمحزون ؟و کدامین چشم ،بی اشک ؟درحالی که هفت آسمان بر او گریستند و دریاها با امواجشان ،و آسمان ها با ارکانشان ،و زمین به وسعتش ،و درختان به شاخه هایشان و ماهیان در عمق دریاها و ملائکه مقرب الهی و همه ی اهل آسمان ها ...(68) در روایت ابوحمزه ثمالی از امام باقر علیه السلام نیز می خوانیم که پس از شهادت ابی عبدالله،فرشتگان با گریه و ناله و ضجه از خداوند ،انتقام خون آن حضرت را خواستارشدند ،و خداوند نیز در پاسخ فرشتگان ،از انتقام گیری توسط قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف خبر داد .(69)
ابن قولویه روایات متعددی از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام نقل کرده که از حضور تعداد زیادی فرشته با هیئت غبارآلود و عزادار بر سر قبرامام حسین علیه السلام در تمامی ساعات شبانه روز خبر داده اند و آنان به گریه برای مظلومیت آن حضرت و نیز دعا برای زوار او مشغولند .(70) روایت صفوان جمال از امام صادق علیه السلام در این باره را مرور می کنیم ؛وی چنین نقل کرده :
در مسیر مدینه به مکه در محضر امام صادق علیه السلام بودم و آن حضرت را محزون و شکسته و غمناک دیدم .علت را جویا شدم .فرمود :اگر آنچه من می شنوم را می شنیدی چنین پرسشی نمی کردی !عرض کردم :چه می شنوید ؟فرمود :ناله ی فرشتگان و نفرین آنان بر قاتلان امیر مؤمنان علی علیه السلام و قاتلان حسین علیه السلام ، وناله ی جنیان و گریه فرشتگانی که دور قبر حسین علیه السلام هستند و به شدت در جزع و فزع اند .با این وجود ،چه کسی می تواند غذا و نوشیدنی وخواب گوارایش باشد ؟!(71)
6.گریه و عزای جنیان مؤمن
جنیان مومن نیز -بر اساس روایات متعدد -در کنار دیگر موجودات نظام هستی عزادار امام حسین علیه السلام بوده و هستند .اینکه امام صادق علیه السلام «جمیع ما خلق الله »را گریان برامام حسین علیه السلام معرفی کرد (72)شامل جنیان نیز می شود .در روایت ابوبصیرازامام باقر علیه السلام نیز خواندیم که :«انس و جن و پرندگان و وحوش ،آنچنان برحسین علیه السلام گریستند که اشکشان سرازیر گشت »(73)
به جزاین گونه روایات ،در برخی از روایات دیگر ،کسانی شنیده های خود از نوحه سرایی و گریه و عزای جنیان را گزارش کرده اند ،که ام سلمه -همسر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و اله - از این جمله است .وی روزی به خادمش گفت :
گویا فرزندم (حسین علیه السلام)کشته شده است ،زیرا پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله صدای گربه و نوحه ی جنیان را نشنیده بودم جز دیشب که
شنیدم می گفتند :ای دیده ی من با جدیت گریه کن ،و پس از من چه کسی بر شهدا خواهد گریست ؟و چه کسی خواهد گریست بر گروهی که مرگ آنان را در حال حکومت یک برده (74)به سوی [خداوند ]قاهری حرکت می دهد .(75)
ابن قولویه درکتاب کامل الزیارات بابی تحت عنوان «نوح الجن علی الحسین »مشتمل بر ده روایت گشوده که روایت پیشین از ام سلمه از آن جمله است .در منابع روایی و تاریخی اهل سنت نیزنمونه های متعددی دراین باره به چشم می خورد ؛از جمله ،روایت ابو جناب کلبی است که چنین نقل کرده :
به کربلا رفتم به یکی از اشراف آنجا گفتم :شنیده ام شما صدای نوحه ی جن را می شنوید !گفت :در اینجا کسی نیست که صدای آنان را نشنیده باشد .پرسیدم :چه شنیده ای ؟گفت:شنیده ام که می گفتند :
مسح الرسول جبینه
فله بریق فی الخدود
ابواه من علیا قریش
وجده خیر الجدود (76)
در برخی گزارش ها نیز آمده که مردم پس ازشهادت ابی عبدالله در بعضی مناطق ندای هاتفی غیبی را شنیده اند که اشعاری در رثای آن حضرت می خوانده ،اما صاحب صدا را نمی دیده اند .بعید نیست این گونه نداها نیز از جنیان بوده ،و امکان آن نیز هست که فرشتگان و مأموران غیبی خداوند چنین نداهایی را سر داده باشند .بنا به نقل ابن قولویه یکی از اهالی بیت المقدس ،شبانگاه پس از شهادت امام حسین علیه السلام ،ندای هاتفی غیبی را می شنیدند که می گفت :
اتر جوامة قتلت حسیناً
شفاعة جده یوم الحساب
معاذ الله لانلتم یقیناً
شفاعة احمد و ابی تراب
قتلتم خیر من رکب المطایا
و خیر الشیب طرا و الشباب (77)
7. گریه و عزای حیوانات
پیش تر ،روایت حارث اعور از امیر مؤمنان درباره ی گریه ی وحوش حیوانات بر شهادت ابی عبدالله علیه السلام را نقل کردیم .(78)به جز این ،روایات دیگری نیز در دست است که از عزای بعضی حیوانات برای آن حضرت به صورت مستمر و همیشگی حکایت دارند .به عنوان نمونه ،روایت سکونی از امام صادق علیه السلام را که در برخی منابع معتبر شیعه آمده ،نقل می کنیم .آن حضرت درباره ی نوعی کبوتر -معروف به کبوتران راعبی (منسوب به سرزمین راعب ،یا کبوترانی باصدای قوی و دارای رعب)-فرمود :«کبوتران راعبی را در خانه هایتان نگهداری کنید ،چرا که قاتلان حسین علیه السلام را لعن می کنند .و خدا قاتلش را لعن کند ».(79)
در روایتی مشابه ،از داوود بن فرقد چنین نقل شده :
درخانه ی امام صادق علیه السلام نشسته بودم که ناگاه صدای کبوتر راعبی بلند شد .حضرت نگاهی به من کرد و فرمود :ای داوود !آیا می دانی این پرنده چه می گوید ؟عرض کردم :نه ،فدایت گردم .فرمود :بر قاتلان حسین علیه السلام نفرین می کند .این پرنده ها را در خانه هایتان نگهداری کنید .(80)
عجیب تر ،روایت مربوط به «جغد »است .ابن قولویه ،طی حدیثی مسند از حسین بن ابی غنذر چنین نقل کرده است :
روزی امام صادق علیه السلام از اصحابش پرسید :آیا کسی از شما ،جغد را به هنگام روز مشاهده کرده ؟گفتند :خیر ،جز در هنگام شب دیده نمی شود .حضرت فرمود :این حیوان همواره در نقاط آباد می زیست ،ولی از زمان قتل حسین علیه السلام با خود عهد کرد که در نقاط آباد زندگی نکند و جز در خرابه ها به سر نبرد .این حیوان تمام روز را روزه دار و حزین است تا اینکه شب در رسد و در دل شب تا صبح برای حسین علیه السلام ناله سر می دهد .(81)
روایت مسند ابن قولویه از علی بن صاعد بربری (متولی قبر امام رضا علیه السلام )و او از پدرش ،و او از امام رضا علیه السلام گویاتر از روایت پیشین است .ترجمه ی این روایت چنین است :
روزی به حضور امام رضا علیه السلام رسیدم .آن حضرت پرسید :مردم درباره ی جغدها چه نظری دارند ؟عرض کردم :آمده ایم از شما بپرسیم ،فرمود :این حیوانات در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه ها و قصرها می زیستند و هنگام غذا در برابر مردم نشسته و از غذاهایی که مقابلشان می انداختند خورده و از آب سیراب می شدند ،سپس به لانه خود باز می گشتند .اما پس از قتل حسین علیه السلام از آبادی ها خارج و به خرابه ها و کوه ها و بیابان ها رفتند و گفتند :چه بد امتی هستید شما ،که فرزند دختر پیامبرتان را کشتید و ما از شما بر خودمان ایمن نیستیم .(82)
8-تبدل اشیای به غارت رفته از حرم حسینی علیه السلام
در بخش دیگری از روایات حاکی از حوادث شگفت پس از شهادت ابی عبدالله می خوانیم که اشیای به غارت رفته از حرم حسینی علیه السلام تبدیل به چیزهایی شدند که برای غارت گران دیگر فایده ای به دنبال نداشت و بلکه هشداری نسبت به بزرگی گناهی بود که مرتکب شده بودند .این گونه روایات هرچند در منابع شیعی نیز به چشم می خورند اما بیشتر ،در منابع سنی همچون تاریخ دمشق و غیر آن یافت می شوند .ممکن است -چنان که در مباحث آغازین این نوشتار گذشت -برخی ،فراوانی نقل این گونه روایات توسط کسانی چون ابن عساکر را تلاشی برای انحراف اذهان از فلسفه ی اصلی و ماهیت قیام حسینی علیه السلام توسط نویسندگان غیر شیعی حمل کرده و در اصل ماجر تردید کنند .اما همان گونه که پیش تر اشاره شد،چنین نشریه ای پذیرفتنی نیست ، ونظر درست آن است که بگوییم عظمت این رویداد و فراوانی خوارق عادات و پیامدهای شگفت آن ،جای کتمان و انکار را حتی برای مخالفان باقی نگذاشت .
ضمن اینکه چون اینگونه حوادث به منزله ی هشدار و انذاری نسبت به عقوبت مترتب براین جنایت بود ،طبعاً بایستی در مناطق سکونت مخالفان ،بیشتر از دیگر نقاط رخ داده باشد ؛بنابراین ،طبیعی است روایاتی ،همچون روایات تبدل اشیای غارت شده ،توسط امثال ابن عساکر جمع و نقل شوند .در هر حال در ادامه ،گزارشی کوتاه از این دسته روایات را ارائه کرده و سپس تحلیلی نسبت به این رخدادها خواهیم داشت .
الف .غنایم آتشین
در بعضی از این دسته روایات می خوانیم که از اشیای غارت شده از حرم حسینی علیه السلام ،هنگام استفاده ،آتش زبانه می کشید .به عنوان نمونه ،یزید بن هارون از جده اش نقل کرده که :قطعه ای گوشت قربانی از شتر به حسین بن علی علیه السلام را برای ما آوردند .آن را زیر تخت خوابم نهادم ،و چون به آن نگریستم دیدم آتش از آن گوشت در حال فوران است !(83)در روایت طبرانی از ابو حمید طحان نیز چنین می خوانیم :
در میان قبیله ی خزاعه که شتری به غارت رفته از [امام ] حسین را آوردند و در این باره که آن را نحر کنند یا بفروشند و سپس تقسیم کنند ،مشورت کرده و تصمیم به نحر شتر گرفتند .وقتی نحر [و طبخ ]شد و برای خوردن در ظرف نهاده شد آتش از آن گوشت زبانه می کشید .(84)
روایات دیگری با مضامین مشابه در منابع متعددی از شیعه و اهل سنت به چشم می خورد .(85)
ب.تلخی و خون در گوشت شتر غارتی
در روایات نقل شده در منابع شیعه و اهل سنت ،چنین آمده که شتر به غارت رفته از اردوگاه حسینی علیه السلام توسط غارتگران نحر ،طبخ و آماده ی خوردن
شد اما گوشت آن در تلخی به سان «علقم »(هندوانه ی ابو جهل )شد به گونه ای که حتی ذره ای از آن قابل خوردن نبود .(86)در روایتی دیگر ،همین جریان را نسبت به شتر حامل سر مطهرامام حسین علیه السلام می خوانیم ،به گونه ای که پس از نحر شتر ،از شدت تلخی گوشتش کسی نتوانست از آن بخورد .(87)
روایتی نیز گویای آن است که گوشت شتر به غارت رفته از حرم حسینی را چون طبخ کردند آن را جز خون نیافتند !(88)
ج.تبدل درهم و دینار و طلا به سنگ و مس
ابن شهرآشوب از ابن عباس نقل کرده که هنگام حمل سرهای شهدا به همراه اسرا،ام کلثوم هزار درهم به مأمور ابن زیاد داد تا سر مطهر ابی عبدالله علیه السلام را جلوتر برده و اسرا را پشت سر مردم قرار دهد تا مردم با اشتغال به رؤیت سر مطهر ،از تماشای اسرا غافل گردند ،و مأمور نیز چنین کرد .فردای آن روز ،هنگامی که درهم ها را خارج کرد مشاهده کرد که تمامی آنها به سنگ های سیاه تبدیل گشته و بر یک طرف آنها چنین نوشته شده :و لا تحسبن الله غافلاً عما یعمل الظالمون ،و بر طرف دیگر آنها نوشته شده بود »و سیعلم الدین ظلموا ای منقلب ینقلبون .(89)
و بنا به نقل ابن نما ،شمر بن ذی الجوشن در میان بار ابی عبدالله علیه السلام مقداری طلا یافت .وی بخشی از این طلا را به دخترش داد ،و او نیز به یک زرگر سپرد تا برایش زیوری بسازد .اما هنگامی که زرگر آن را داخل آتش نهاد تبدیل به مس شد !(90)
د. سرانجام ورس و زعفران غارتی
روایات متعددی حکایت از آن دارد که زعفران ،ورس یا وسایل زینتی خوشبو کننده ی به غارت رفته از حرم حسینی علیه السلام تبدیل به خاکستر و خون شد و کسانی که آنها را مورد استفاده قرار دادند یا مبتلا به برص (پیسی) شدند یا
گرفتار سوزش ناشی از حرارت آن گشتند !بنا به نقل فردی موسوم به ابن حاشر ،یکی از حاضران در نبرد با ابی عبدالله علیه السلام ،یک شتر و مقداری زعفران به غنیمت برد .اما هر چه زعفران را می کوبید آتش از آن فوران می کرد ! و چون ،همسرش آن زعفران را بر دستانش مالید گرفتار برص شد !(91)
گیاه ورس به غارت رفته از حرم حسینی علیه السلام نیز بنابر روایات ،به خاکستر تبدیل گشت.(92)
9.عقوبت های عجیب دنیوی برای جنایت کاران کربلا
روایات فراوان درمنابع شیعی و سنی حاکی از ابتلای جنایت کاران حاضر در کربلا به عقوبت های عجیبی پس از شهادت ابی عبدالله است .
فراوانی این روایات و اتقان سند تعدادی از آنها از سویی ،و انطباق مضامین آنها با سنن الهی (برگرفته از آیات و روایات )از سوی دیگر،در مجموع ،این گونه رخدادها را پذیرفتنی می سازد ،هر چند تعداد محدودی از آنها دارای ضعف سند یا غرابت متن هستند که از نقل آنها پرهیز می کنیم .در ادامه ،ضمن رعایت اختصار ،تلاش می شود گزارش نسبتاً کاملی از این نوع عقوبت ها به صورت دسته بندی شده ارائه شود .
الف.ابتلا به بیماری های عجیب و نقص عضو و تغییر چهره
از برخی روایات معتبر چنین برمی آید که تمامی آنان که با یزید ،در قتل یا در جنگ با امام حسین علیه السلام همکاری کردند به بیماری هایی همچون جنون ،جذام ،برص (پیسی)و ...مبتلا شدند .(93)به عنوان نمونه جابربن زید أزدی -غارتگر عمامه ی حضرت -به محض بر سر نهادن آن ،گرفتار جنون شد ! (94)و پیش تر گذشت که استفاده کنندگان از ورس و زعفران غارتی از حرم حسین علیه السلام به برص دچار گشتند !غارت گر لباس حضرت نیز با پوشیدن آن گرفتار برص شد و چهره اش متغیر گشته و موهایش ریخت !(95)
و ازداستان أبجربن کعب نیز پس از غارت لباس حضرت در زمستان ها خونابه می ریخت و هنگام تابستان ،خشک می شدند همچو چوب !(96)
نیز برخی از کسانی که در جریان منع آب از حرم حسین علیه السلام نقش مستقیم داشتند یا زبان به شماتت گشوده بودند با نفرین امام گرفتار مرض استسقاء(تشنگی )شدند .به عنوان نمونه ،در روز عاشورا ،مردی از سپاه عمر سعد خطاب به امام علیه السلام گفت :«ای حسین ! حتی قطره ای از آب فرات نخواهی چشید تا بمیری یا به حکم امیر درآیی !»و امام علیه السلام در حقش چنین نفرین فرمود :«خدایا ،او را از عطش بمیران و هرگز او را نیامرز »..از این رو ،وی هر چه آب می نوشید ،سیراب نمی گشت و می گفت :واعطشاه !تا اینکه به همین وضع هلاک شد .(97)درباره ی مردی از قبیله ی أبان بن دارم نیز نقل شده که تیری به فک مبارک امام علیه السلام زد و امام علیه السلام خون ها را به آسمان می پاشید و می فرمود :«این گونه ».(98)این مرد با نفرین حضرت ،مبتلا به مرضی شد که به اثرآن ،درشکمش احساس حرارت شدید و در پشتش ،احساس سرمای شدید می کرد !و در مقابلش یخ و پشت سرش آتش می نهادند ! و از شدت عطش ،کاسه های بزرگ پرازآب می کشید ،ولی سیراب نمی شد و بدین وضع بود تا شکمش پاره شد !(99)
برخی نیز گرفتار قطع یا نقص عضو شدند .مثلاً درباره ی فردی که خبرشهادت امام علیه السلام را به عنوان بشارت برای مردم آورد ،نقل شده که پس از مدتی کوتاه و نابینا گشت و دست او را گرفته ،این سو و آن سو می بردند .(100)روایت عبدالله بن رباح قاضی -که در مباحث آینده نقل خواهیم کرد -نیز ازکوری یکی دیگر از قاتلان امام حسین علیه السلام حکایت دارد .سنان بن انس (قاتل امام حسین علیه السلام )نیز گرفتار جنون و لالی شد .وی پس از آنکه -با افتخار -در برابر حجاج خود را قاتل حسین علیه السلام معرفی کرد و حجاج نیز این کار را
«امتحانی نیکو »قلمداد کرد ،به خانه اش رفت و گرفتار جنون و لالی شد .همچنین ،او هرچه می خورد ،در همان جا دفع می کرد !(101)
بعضی دیگر از جنایت پیشگان حاضر در صحنه ی عاشورا -علاوه بر روسیاهی باطنی -به روسیاهی ظاهری نیز دچار شدند .به عنوان نمونه ،درباره ی یکی از افراد قبیله ی بنی دارم نقل شده که وی با وجود آنکه فردی سفید رو و زیبا بود ،پس از حادثه ی عاشورا ،او را زشت و سیه رو یافتند ،به گونه ای که شباهت اندکی با چهره ی قبلی اش داشت ! و چون از وی سبب پرسیدند ،گفت :«من مردی از اصحاب حسین علیه السلام را کشتم که سفیدرو بود و میان دو چشمش اثر سجده دیده می شد .او هر شب به خوابم می آید و مرا کشان کشان به سوی دوزخ می برد !»در ادامه ی روایت آمده ،که خانواده ی این فرد نیز شب ها شاهد خواب ناآرام او بوده و از فریادهای آمیخته با ترس و وحشتش در اذیت بودند ! به گفته ی ناقل این قضیه ،وی سر آن شهید را برگردن اسبش آویخته بود به گونه ای که هنگام حرکت اسب ،به زانوهای حیوان برخورد می کرد !(102)ابن عطیه نیز نقل کرده که :«در زمان نوجوانی ،مردی را در راه می دیدیم که بدنش سفید و چهره اش سیاه بود و مردم می گفتند :وی بر حسین علیه السلام خروج کرده است !»(103)
ب.آتش دنیوی و رؤیای آشفته
گونه ای دیگر از عقوبت های دنیوی جنایت کاران صحنه ی عاشورا ،این بود که خداوند پیش از گرفتاری آنان به عذاب آتش اخروی ،از عذاب آتش دنیا به آنان چشانید .به عنوان مثال ،در برخی منابع روایی و تاریخی ،از دربان ابن زیاد چنین نقل شده که گفت :«پس از قتل حسین علیه السلام به دنبال ابن زیاد وارد قصر شدم ،ناگاه آتشی در برابر چهره اش شعله گرفت و او با آستین ،صورتش را پوشاند .سپس از من پرسید :دیدی؟ گفتم :آری .گفت :آنچه را دیدی ،مکتوم بدار !»(104)گفتنی است ،هرچند ،راوی این ماجرا ،دربان ابن زیاد است و از این رو ،
و ثاقب رجالی ندارد ،اما با توجه به اینکه نقل چنین حادثه ای توسط یکی از عوامل دشمن ،فاقد انگیزه ی جعل و کذب است ،و نیز با توجه به تأیید مضمون کلی روایت به وسیله ی دیگر روایات ،پذیرش این روایت امکان پذیراست .
نمونه ی جالب دیگر را شیخ مفید در امالی ،طی روایتی مسند از محمد بن سلیمان و او نیز از عمویش نقل کرده است .متن این خبر چنین است :
در زمان حجاج بن یوسف گروهی از ما ،مخفیانه از کوفه خارج شد و به کربلا رفتیم .از آنجا که محل سکنایی نداشتیم ،اتاقکی گلین در کنار فرات بنا کردیم و در آن سکنا گزیدیم .در این حین ،مرد غریبی آمد و گفت فردی رهگذرم و می خواهم امشب مرا در این اتاقک جای دهید .ما نیز چنین کردیم .وقتی خورشید غروب کرد چراغی را که با نفت می سوخت روشن کردیم و نشستیم و درباره ی حسین علیه السلام و مصیبت او و درباره ی قاتلانش مشغول شدیم .و سخن به اینجا رسید که هر یکی از قاتلان او را خداوند به یک بلیه و بیماری در جسمش مبتلا ساخته است ! در این هنگام آن مرد گفت :من نیز جزء قاتلان حسین علیه السلام بودم و به خدا قسم ،تاکنون هیچ بدی و بیماری متوجه من نشده است ! بنابراین ،سخن شما دروغ است ! ما سکوت کرده و دیگر چیزی نگفتیم .
در این هنگام ،شعله ی چراغ ضعیف شد و آن مرد برخاست تا فتیله آن را با دستش اصلاح کند .ناگاه آتش ،کف دستش را فرا گرفت .او برخاست و دوان دوان خود را درون آب فرات انداخت .اما آتش سطح آب را احاطه کرد و او دائماً سرش را داخل آب می کرد تا از آتش روی آب مصون بماند و چون سر بر می آورد سرش می سوخت و مجبور بود دوباره سر در آب کند .و این وضع آنقدر تکرار شد تا به هلاکت رسید !(105)
مرتکبان سنگدل جنایات کربلا بر اثر جنایات فجیعی که مرتکب شدند به جز عقوبت هایی که گفته شد و خواهد آمد ،درعالم خواب و استراحت نیز گرفتار کابوس های وحشتناکی می شدند که به منزله ی هشداری نسبت به وضعیت
دهشتناک آنان پس از مرگ بود ! پیش تر ،نمونه ای عبرت انگیز -در بحث تغییر چهره ی ظاهری -نقل شد .از دیگر نمونه ها ،روایت عبدالله بن ریاح قاضی است .هنگامی که وی ،سبب کوری فردی نابینا را از او پرسیدند ،وی چنین پاسخ داد :
من دهمین نفری بودم که در قتل حسین علیه السلام سهیم شدم .ولی شخصاً نیزه در شمشیر و تیری به او نزدم .پس از قتل حسین به خانه رفتم و پس از نماز عشا خوابیدم .در عالم رؤیا دیدم کسی نزدم آمد و گفت :نزد رسول الله بیا ! گفتم مرا با رسول الله چه کار ؟ولی او گریبانم را گرفت و به صحرایی برد که رسول الله صلی الله علیه و آله در نقطه ای از آن نشسته و آستین ها را بالا زده و نیزه ای در دست داشت و فرشته ای نیز در مقابلش ایستاده و شمشیری از آتش در دست او بود .او تمامی نه نفر یاران مرا با ضربتی از آتش کشت .با دیدن این صحنه ،من در برابر رسول الله زانو زدم و سلام کردم .حضرت پاسخی نداد و پس از مکثی طویل فرمود :ای دشمن خدا ،حرمتم را هتک کردی ،و عترتم را کشتی و حق مرا پاس نداشتی و کردی و کردی ! عرض کردم :یا رسول الله ! من شمشیر و نیزه و تیری نزدم .فرمود :ولی سیاهی لشکر بودی ،نزدیک بیا .و چون نزدیک رفتم ،حضرت از طشت پرخونی که در برابرش بود و فرمود :خون حسین است ،بر چشمانم مالید .ناگاه از خواب پریدم و خود را نابینا یافتم !»(106)
ج.تسلط حیوانات
از آنجا که تمامی هستی -از جمله حیوانات -به عنوان جنود و سپاهیان باری تعالی ،تحت فرمان اویند ،لذا برخی از جنایت کاران کربلا به وسیله ی حیوانات مجازات شدند که در ادامه به نمونه هایی اشاره می کنیم .به عنوان مثال ،تعدادی از منابع روایی و تاریخی شیعی و سنی ،به نقل از عمارة بن عمیر تمیمی جریان عجیبی را در ارتباط با سر ابن زیاد ،پس از انتقام مختار گزارش کرده اند نقل او چنین است :
هنگامی که (پس از انتقام گیری مختار )سر ابن زیاد و یارانش را به مسجد [کوفه ]آوردند ،ناگاه مردم به یکدیگرگفتند :آمد ،آمد ! و در همان حال ،ماری از میان تمامی سرها عبور کرد و نزد سر ابن زیاد رفت و از یک سوراخ بینی او داخل و از سوراخ دیگر خارج شد ! و این وضعیت دو یا سه بار تکرار گشت !(107)
در نقل شیخ طوسی از این ماجرا می خوانیم که مار سفید از میان تمامی سرها عبور کرد تابه سر ابن زیاد رسید و داخل بینی او شده از گوش او خارج شد و از گوشش داخل شد و از دهانش خارج گشت !در ادامه ی این نقل آمده که مختار سر ابن زیاد و بعضی دیگر از قتله ی امام حسین علیه السلام را به مکه نزد محمد بن حنفیه فرستاد و سرانجام به دست ابن زبیر رسید .ابن زبیر نیز آن را بر چوبی نصب کرد اما باد آن را انداخت .در این هنگام ،ماری از پشت پرده بیرون آمد بینی آن سر را بر دندان گزید .دوباره سر را بر آن چوب نصب کردند اما صحنه ی قبل تکرار شد و باد آن را انداخت و آن مار مجدداً بینی او را گرفت .و این صحنه تا سه بار تکرار گشت .و سرانجام ابن زبیر فرمان داد سر را در بعضی از دره های مکه بیندازند !(108)
در نمونه ای دیگر می خوانیم ،(109)یکی از حاضران در کربلا به نام «عبدالله بن حویزه »(110)در روز عاشورا خطاب به امام علیه السلام گفت :«ای حسین !تو را بشارت باد که شتافتی به سوی آتش در دنیا ،پیش از آخرت !»و امام علیه السلام در پاسخش فرمود :«مرا پروردگاری است رحیم و شفاعتی از نبی مطاع .خدایا !اگر دروغ می گوید او را به آتش بیفکن ».(111)و او غضبناک بر امام حمله ور شد که اسبش وی را به زمین زد و پایش در رکاب گیر کرد ،و اسب می دوید و او را به سنگ ها و درختان می کوفت تا به هلاکت رسید ! (112)و بنابر نقلی دیگر ،حضرت درباره ی او اینچنین نفرین کرد :«خدایا ،به آتشش کشان و حرارت آتش را در دنیا پیش ار ورودش به آخرت ،به او بچشان ».(113)از این رو ،اسبش او را به خندقی پر از آتش افکند و امام علیه السلام با دیدن این صحنه ،سجده ی [شکر ]به جای آورد .(114).
درباره ی محمد بن اشعث -که از سران جنایت کار حاضر در کربلا ،و در خباثت ،همچون پدرش بود -نیز نقل شده که وقتی امام حسین علیه السلام چنین دعا کرد :«خدایا ،ما اهل بیت پیامبرت و از ذریه و نزدیکان او هستیم،پس نابود کن آن را که نسبت به ما ظلم و حقمان را غصب کرد ؛که تو شنوای نزدیک هستی ».(115)در این هنگام محمد بن اشعث به حضرت چنین گفت :«مگر چه قرابتی است بین تو و محمد ؟امام علیه السلام در پاسخش ،این آیه را قرائت فرمود :«إن الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین ذریة بعضها من بعض ؛(آل عمران :33-34)همانا خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید.فرزندانی که برخی شان از برخی دیگرند و خدا شنوا و دانا است »و در ادامه ،درحق او چنین نفرین فرمود :«خدایا ،در این روز ،ذلتی نزدیک و شتابان به او بچشان ».لذا هنگامی که ابن اشعث مشغول قضای حاجت بود ،عقربی ،عضو مردانگی او را گزید ! و در حالی که فریاد استغاثه اش بلند بود ،در کثافات خود می غلتید !»(116)
د.کوتاهی عمر و ناکامی در دنیا
گزارش های متعددی گویای آن است که قاتلان با شرکت کنندگان در قتل امام حسین ،پس از این جنایت فجیع و دردناک بهره ی زیادی از عمر خود نبردند و در بهره مندی از آنچه که به خاطر نیل بدان ،اقدام به این جنایت کرده بودند نیز ناکام ماندند .درباره ی عمر بن سعد نقل شده :هنگامی که امام حسین علیه السلام به وی فرمود :«مایه روشنی دیده ام آنکه تو پس از من ،از گندم عراق ،زیاد نخواهی خورد »،(117)وی با کمال جسارت و با حال استهزا پاسخ داد :«ما را جو کافی است !».(118)اما حوادث پس از عاشورا ،درستی سخن امام علیه السلام را روشن ساخت ؛زیرا عمر بن سعد ،پیش از آنکه به آرزوی
دیرینش -یعنی حکومت ری -دست یابد ،پس از سالیانی اندک ،به دستور مختار ثقفی ،به هلاکت رسید !(119)
درباره ی یزید بن معاویه نیز نقل شده که پس از شهادت امام حسین علیه السلام عمری بسیار کوتاه داشت و یک شب که با مستی به بستر رفت ،دیگر از جای برنخاست و صبح گاهان او را در حالی که چهره اش چون قیر سیاه شده بود ،در بسترش ،مرده یافتند !(120)
غارت گران حرم حسینی نیز که به طمع دست یابی به بهره ی ناچیز دنیوی ،به غارت اشیا و اثاثیه ی اهل بیت امام پرداخته بودند بدون آنکه امکان بهره مندی از اموال غارتی را داشته باشند ،سرانجام به فقر دچار شدند .به عنوان نمونه ،درباره ی مالک بن یسر کندی نقل شده که وی روز عاشورا ،پس از غلبه ی ضعف بر امام ،شمشیری بر سر حضرت فرود آورد و بر اثر ضربه ،کلاه حضرت از سرش افتاد ،او آن را برداشت و پس از آن ،مشمول نفرین حضرت گشت که :«خوردن و آشامیدن بر تو گوارا مباد و خداوند با ظالمان محشورت گرداند ».وی ،کلاه غنیمتی را نزد همسرش برد ،ولی با اعتراض او مواجه گشت که :«آیا لباس غارت شده ی حسین علیه السلام را به خانه ام می آوری ؟زین پس من و تو در یک جا جمع نخواهیم شد ».و آن مرد پس از آن تا آخر عمر همواره در حال فقر و نداری به سر می برد !(121)