سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 


از قیام عاشورا در بعد تربیت، در حد شایسته سخن به میان نیامده و حال آن که این حرکت، نکات تربیتى قابل توجه و ماندگارى را در خود مستتر دارد. در مقاله حاضر بعضى از نکات تربیتى قریب به یک سال آخر زندگى امام حسین (ع) مورد توجه قرار گرفته است و در انتخاب گزینه ها نیز شبهات عصر، پرسش هاى روز و نیاز زمان مورد توجه جدى قرار گرفته اند.
در یک نگاه، ابعاد تربیت را مى توان به اقسام «فردى» و «جمعى» فروکاست. در این نوشتار، در بعد فردى تنها به «عزت مدارى و ذلت گریزى» عنایت شده و خواهیم دید که از نهضت عزت مدار حسینى، مى توان درس هاى عزیزانه فراوان در بعد اخلاقى گرفت. در بعد تربیت جمعى، تنها به تربیت سیاسى در نهضت کربلا عنایت شده، تا به این شبهه به صورت مستقیم و غیرمستقیم پاسخ داده شود که نمى توان هم حسینى بود و زیست و هم بر جدایى دین از سیاست حکم داد.
1) تعریف تربیت: تربیت کلمه اى عربى و معادل Education انگلیسى است که در فارسى به «آموزش و پرورش» ترجمه مى شود. واژه تربیت از «ربو» اخذ شده است. در «المنجد» ربو گاه به معناى غذا دادن و گاه به معناى تهذیب و پاک ساختن اخلاق فرد از آلودگى ها به کار رفته است.
«راغب اصفهانى» در «مفردات»، ذیل کلمه «رب»، تربیت را حرکت تدریجى چیزى به سوى کمال تعریف نموده است.
«مرحوم دهخدا» در «لغتنامه»، تربیت را به معانى زیر آورده است: پروردن، پرورانیدن، پروردن کودک تا بالغ شود، پروردن و آموختن.
2) از تربیت در اصطلاح تعریف واحدى وجود ندارد. از شاخصه ها و ویژگى هاى امر تربیتى آن است که گرچه «تعلیم» شرط لازم آن است اما شرط کافى نیست و از این رو آموخته ها را محقق کردن، بار آوردن، شکوفا نمودن و به ثمر نشاندن، از ممیزات امور تربیتى است.
از ویژگى هاى تربیت آن است که هر سه حوزه «جسم»، «عقل» و «قلب یا دل» آدمى را دربرگرفته و شامل مى شود. مفروض در تربیت آن است که چون نشو و نما دادن چیزى مطرح است پس متعلق تربیت باید داراى استعداد درونى بالقوه براى بالفعل شدن باشد.
3) از نهضت حسینى و قیام عاشورا در بعد تربیتى، سخن اندکى رفته است و حال آن که از قیام عاشورا هم در «ابعاد مختلف تربیت» فردى و جمعى (سیاسى، اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و...) بهره هاى فراوانى مى توان برد و هم از «روش هاى تربیتى» در موارد بسیارى مى توان استفاده نمود و هم... طرح همه مباحث تربیتى مربوط به امام حسین (ع) در حد یک مقاله نمى گنجد. مثلا از خاستگاه هاى تربیتى امام حسین و از تاثیرات خانوادگى مى توان سخن گفت. اگر از خصایص تربیتى و روحى امام حسین ظلم ستیزى بود؛ او فرزند پدرى است که حتى در حال احتضار و پس از ضربت خوردن از ابن ملجم و در وصیتش به فرزندانش مى آموزد که: «کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا»؛ دشمن ظالم و یاور مظلومان باشید.
و یا در کودکى، حرکت پیچیده تربیتى امام حسین (ع) همراه با برادرش در اصلاح نقص وظیفه دینى پیرمردى را دیدیم که وقتى وضوى بااشکالش را دیدند، از پیرمرد خواستند که به داورى درباره وضوى آن دو بنشیند تا ببیند کدام یک زیباتر وضو مى گیرند و پیرمرد متوجه شد که این کار براى رفع نقیصه او بود و...
4) نهایتا اینکه، نوشتار مختصر حاضر در گزینش نکات تربیتى از نهضت حسینى و قیام عاشورا، نظر به مسایل عصر، شبهات مبتلا به و خصوصا پرسش هاى نسل جدید در فضاى امروز ایران دارد. از این رو اگر امروزه مطرح مى گردد که از دین نباید پیام هاى سیاسى جست و انتظار داشت و «سکولاریسم» مدافعان جدى دارد، در این مقاله از تربیت سیاسى در نهضت کربلا، زیاد سخن خواهد رفت. و یا اگر مساله زن و حضور سیاسى او در جامعه و حقوق بانوان از نگاه دینى، با مطرح شدن پرسش هاى «فمینیست ها»، پرسش جدى روز ما است، از این رو از تربیت بانوان و زنان در نهضت عاشورا سخن به میان مى آید و اگر...
ابعاد تربیت در قیام عاشورا
در یک نگاه، تربیت را مى توان در دو سطح «فردى» و «جمعى» به تحلیل نشست که هر یک خود اقسام و زیرمجموعه هاى خاص خود را خواهد داشت. مثلا «تربیت اخلاقى» از زیرمجموعه هاى تربیت فردى است و حال آن که «تربیت فرهنگى»، «تربیت اقتصادى» و... در ذیل تربیت جمعى قابل دسته بندى اند.
1) تربیت اخلاقى: عزت مدارى و ذلت ستیزى:
براى این که مباحث مربوط به عزت در فرهنگ عاشورا به اختصار مطرح گردد، مجموع مباحث در چند نکته ارایه مى شود.
اول: از آن رو از بین همه فضایل اخلاقى و تربیتى امام حسین در بعد فردى و شخصى، بر روى «عزت» تاکید شده است که به تعبیرى، این مفهوم اخلاقى در هیچ یک از معصومین (ع) به اندازه اباعبدالله الحسین تکرار نشده و «عزت» کلید شخصیت امام حسین است. عزت، مدار و مبنا و محراب کلام و سیره حسینى است و در نهضت عاشورا موج مى زند.
دوم: شرایط عصر و نظام بین الملل به گونه اى است که جامعه ما نیاز به تقویت عزت مدارى و ذلت گریزى دارد.
در شرایط سیاسى کنونى که عزت، شرف و افتخارات ایران اسلامى در معرض خطر است، به تقویت روحیه عزت طلبى و کرامت نیاز است و از این رو، سه سال پیش (1381) از سوى مقام معظم رهبرى به «سال عزت و افتخار حسینى» نامگذارى شد، تا با تمسک به عزت و افتخار حسینى و با توسل به «هیهات من الذله» عاشوراییان، تن به ذلت ندهیم. با توجه به این عطش و نیاز، تمرکز پژوهش حاضر در تربیت اخلاقى، بر مدار بحث «عزت» در قیام عاشورا تنظیم شده است.
سوم: از عزت در نهضت حسینى حداقل از دو زاویه مى توان به بحث نشست؛ یکى مراجعه استقرایى به کلمات امام حسین (ع) در مواردى که در طى نهضتش از کلمه عزت و یا مفهوم متضادش، «ذلت» بهره برده است و دیگرى با مراجعه به سیره آن حضرت، براساس شاخصه هاى عملکردى و مواضعى که به عزت و کرامت آن حضرت و نهضت او منجر مى گردد.
در بعد ذلت ستیزى، با مراجعه به سیر نهضت کربلا، بارها از امام حسین زیر بار ذلت نرفتن براى حفظ عزت و شرافت، شنیده شده است. چنانچه آن حضرت در کلام حماسى و مشهورشان مى فرمایند: «الا و ان الدعى ابن الدعى، قد رکزنى بین اثنتین، بین السله و الذله و هیهات منا الذله»؛ آگاه باشید که این فرومایه (ابن زیاد) و فرزند فرومایه، مرا بین دو راهى شمشیر و ذلت قرار داده است و هیهات که ما به زیر بار ذلت برویم.
و یا در سخنرانى آن حضرت در روز عاشورا، وقتى که «قیس بن اشعث» با صداى بلند گفت: یا حسین، چرا با پسر عمویت بیعت نمى کنى، که در این صورت با تو به دلبخواهت رفتار خواهند کرد و کوچک ترین ناراحتى متوجه تو نخواهد بود؟، امام عزیزانه در پاسخ فرمودند: «لا و الله لا اعطیهم بیدى اعطاء الذلیل و لا اقر اقرار العبید». نه به خدا سوگند، نه دست ذلت در دست آنان مى گذارم و مانند بردگان فرمانبردارشان نخواهم شد. و نیز وقتى یکى از بستگان امام در جریان نهضت کربلا، پس از گفت و شنودى، خبر شهید شدن آن حضرت را از زبان پدرش مطرح کرد و سپس گفت: «آرى، کاش از آنها کناره نمى گرفتى و تن به بیعت مى دادى»!، امام فرمود: «پدرم از رسول خدا (ص) نقل مى کرد که آن حضرت به ایشان این گونه فرموده بود که، من و او (على) هر دو به تیغ کینه و ستم، کشته مى شویم و مزارمان نزدیک یکدیگر است. آیا تو فکر مى کنى که آنچه را که تو مى دانى، من نمى دانم؟» و سپس این کلام ماندگار در تاریخ را فرمودند که: «والله لا اعطى الدنیه عن نفسى ابدا»؛ همانا من هرگز تن به ذلت نخواهم سپرد.
سیره آن حضرت نیز مقرون و محفوف به عزت طلبى و ذلت ستیزى است. تمام سخن یزید و عمالش را در یک جمله بیعت امام حسین با یزید مى توان خلاصه کرد و تمام موضع گیرى هاى امام حسین از مدینه به مکه و از مکه تا کربلا را نیز در یک جمله مى توان خلاصه کرد که در پاسخ پیشنهاد برادرش، «محمد حنفیه» که معتقد بود خوب است که امام در شهر خاصى اقامت نکنند و در عین حال نمایندگانى براى جذب نیرو بفرستند تا ببینند شرایط چگونه است، زیرا نگران بود که امام کشته شود، امام فرمود: «یا اخى لو لم یکن فى الدنیا ملجا و لا ماوى لما بایعت یزید بن معاویه»؛ برادر، اگر در تمام این دنیاى وسیع هیچ پناهگاه و ملجا و ماوایى نباشد، باز هم با یزیدن بن معاویه بیعت نخواهم کرد.
از «سیر» امام در طول نهضت، این اصل کلیدى به عنوان «سیره» آن حضرت قابل استخراج است که مشى اخلاقى، وصف شخصیتى و ویژگى نفسانى امام حسین (ع) عزیزانه و شرافتمندانه و جوانمردانه و آزادى مدار است، نه زندگى ضعیف و قرین با هر پستى و ذلت براى زندگى ظاهرى.
چهارم: اما پرسش اساسى آن است که بحث از ویژگى «عزت» در شخصیت امام حسین و نهضت کربلا با تربیت چه ارتباطى دارد؟ اگر بتوان بحث عزت نفس و کرامت آدمى را به عنوان مهم ترین مبحث تربیتى و یا حداقل به عنوان یکى از مباحث مهم تربیتى پذیرفت، در آن صورت باید بین اصل عزت در نهضت کربلا و آثار تربیتى آن براى سایرین پل زد. براى برقرارى این دو مبحث، مى توان از بحث «طرح اسوه ها و الگوها» در سازندگى و بازسازى تربیتى بهره برد.
امروزه در مباحث تربیتى، بحث اسوه ها و الگوها مورد عنایت است. مثلا در مکاتب روان شناسى معاصر هم نسبت به الگوها سخن رفته و «بندورا» در نظریه یادگیرى اجتماعى خود، به شکل گسترده اى بر یادگیرى هایى که در نتیجه مشاهده الگوها پدید مى آید، تاکید ورزیده است. همین طور «سالیوان» در نظریه شخصیتى که تحت عنوان «روان پزشکى تاثیر متقابل اشخاص»، ارایه کرده است، از تاثیر تعیین کننده الگوها بر رفتار آدمى یاد مى کند. با نگاه گذرایى به قرآن، به اسوه هاى متعددى برمى خوریم؛ حضرت ابراهیم (ع) اسوه بت شکنى است، اصحاب کهف، سمبل و اسوه مجاهدین فى سبیل الله اند و حضرت یوسف، اسوه ایستادگى در برابر شهوات و حضرت رسول (ص)، اسوه حسنه است.
پس اگر مى توان از اسوه ها در امر تربیت از نگاه مکاتب روان شناسى و تربیتى و نیز در تربیت دینى بهره برد و با توجه به بحث حاضر، مى توان از عزت و کرامت حسینى، براى القا، تلقین و تقویت عزت مدارى براى دیگران استفاده نمود تا ذلت گریزى و ذلت ستیزى آنان، الهام بخش شیعیان و پیروانش باشد که در مقابل تهدید، ارعاب و زورمدارى دیگران بتوانند نه بگویند و فریاد «هیهات مناالذله» سردهند.
پنجم: همان گونه که از اسوه ها مى توان درس تربیتى نیکو و مناسب آموخت، در صورت تحریف اهداف، سخنان، برنامه و نتایج تلاش هاى آنان، مى توان به غایتى تربیتى نامناسب و نامطلوب دست یافت. نهضت عاشورا نیز به رغم آن که مى تواند بار مثبت فراوان تربیتى را حامل باشد، اما متاسفانه به علت تحریف اهداف و شعارهاى نهضت، گاه به جاى این که بتوانیم پیام هاى عزت بخش آن حادثه حیاتبخش را آویزه گوش کنیم، از آن، پیام هاى منفى و غیرسازنده و حتى گاه ضد اهداف نهضت برداشت مى کنیم. اینجا است که باید معلمان دینى و مربیان متعهد و مفسران این حرکت ها، هشیارانه وارد عمل شوند و نهضت حسینى را از تحریفات پیرایش نمایند. از پیام هاى غلط و خطرناکى که گاه از قیام عاشورا گرفته شده و آثار ضدتربیتى جدى نیز دارد، آن است که به جاى این که از راه و رسم عزیزانه آن حضرت درس عزت بگیریم، به جاى این که از اسوه ها و الگوهاى کربلا، درس پایدارى، مقاومت، صلابت، حماسه و ایثار بیاموزیم و به جاى این که بدانیم که امام حسین به ما آموخته و در عمل ما را بدین طریق هدایت نموده که در راه حفظ عزت و شرافت از هزینه کردن جان و مال نهراسیم، بدان سمت کشانده مى شویم که به نهضت بار عاطفى شدید داده و آن را در گریه کردن و سوگوارى تنها خلاصه کنیم و در نتیجه به جاى حرکت، توجیه گر وضع موجود باشیم. این گونه نگرش قطعا تحریف معنوى اهداف نهضت حسینى است، زیرا امام در وصیتنامه شان، هدف نهضت را اصلاح امت اسلامى و احیاى اصل امر به معروف و نهى از منکر و اعاده سیره نبوى و علوى ذکر مى کنند؛ تربیتى که نتیجه اش بى توجهى به سرنوشت جامعه و دین باشد، تربیتى حسینى نیست و با وصایاى آن حضرت در تعارض است.
ششم: اگر قرار بود که از کربلا درس آموخت و از عاشورا تعلیم گرفت، کار سهل تر از آن بود که ادعا کرد کربلا آثار و جلوه هاى تربیتى دارد. قطعا کربلا درس هاى فراوانى براى آموختن دارد و جنبه تعلیمى عاشورا عمیق است به قول «اقبال لاهورى» در مثنوى «در معنى هویت اسلامیه و سه حادثه کربلا»:
تیغ بهر عزت دین است و بس
مقصد او حفظ آیین است و بس
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعله ها اندوختیم
ولى چگونه قیامى پس از قریب به چهارده قرن، مى تواند تاثیرات تربیتى داشته باشد و متناسب با این بحث، در زمینه عزت طلبى و ذلت گریزى الهام بخش باشد؟ زیرا یک مربى باید بتواند در قلب و دل متربى، علاوه بر عقل او، تاثیر بگذارد و نفوذ کند حال آن که در تعلیم، تاثیر در عقل و فکر کافى است. شاید بتوان رمز پایدارى نهضت حسینى در الهام بخشى به دیگران در حوزه عزت خواهى و ذلت ستیزى را به شهادت امام حسین و شیوه مرگ فداکارانه و ایثارگرانه یارانش جست. البته در این زمینه، دشمن و یزیدیان نیز با صعوبت زایدالوصف (از کشتن بچه شیرخوار تا آتش زدن خیام حسینى، تا قطع آب و...)، ابعاد جانسوز کربلا را تعمیق بخشیدند و از این رو یاد حسین دل ها را مى لرزاند، چشم ها را از اشک لبریز مى کند و قلب ها را آتش مى زند. اگر از اهداف نهضت امام خمینى (از 15 خرداد 1342 تا بهمن 1357) و نیز دفاع مقدس هشت ساله را نفى ستم و ذلت پذیرى و حفظ و کسب و تثبیت عزت خواهى بدانیم، مى بینیم که تاثیر عزت و افتخار حسینى بر نهضت امام خمینى و نیز نظام اسلامى تا چه حد عمیق است.
به تعبیرى: «پیروزى انقلاب اسلامى، دوام آن، محورهاى اصلى پیام هاى رهبر انقلاب، وصیت ها و توصیه هاى بنیانگذار جمهورى اسلامى بعد از پیروزى انقلاب، در جریان نهضت جهانى سالار شهیدان خلاصه مى شد.»
حاصل آن که هم آثار تربیتى کلام خصوصا عزت طلبى و ذلت گریزى، به صورت مشخص در میان ملت ما در دهه هاى اخیر مشهود است و هم این که چگونه این نهضت تا این حد مى تواند موثر باشد را باید به اصل شهادت و شیوه شهادت بازگرداند که خود شهادت طلبى از عوامل و شاخصه هاى عزت طلبى است، زیرا فرد یا ملتى که از مرگ نهراسد، آنگاه مى تواند در مقابل همه قلدرها «نه» بگوید و عزیز بماند.
2) تربیت سیاسى در نهضت کربلا:
چنانچه اشاره شد، در اقسام تربیت جمعى (تربیت اجتماعى، تربیت فرهنگى، تربیت اقتصادى و...)، براى رعایت حجم مقاله و اختصار، تنها به تربیت سیاسى اشاره مى شود و حداقل پیام مقاله نافى دیدگاه آنانى است که مدعى اند، دین براى سیاست پیامى ندارد. اما چون «قول، فعل و تقریر معصوم حجیت دارد»و اگر امام حسین در سیاست مداخله نموده و مربى سیاسى بود، پس چگونه یک نفر شیعى مى تواند مدعى نفى ارتباط دین و سیاست باشد؟ اما نکات قابل بحث در این قسمت عبارتند از:
اول: جداى از این که از قیام عاشورا در بعد تربیت سیاسى سخنى نرفته است، در جامعه بحث تربیت سیاسى از سوى متولیان امر تعلیم و تربیت مورد غفلت قرار گرفته و مثلا در وزارت آموزش و پرورش به عنوان متولى رسمى تربیت کودکان و نوجوانان، تربیت سیاسى مغفول مانده است. همچنین تعریف تربیت سیاسى نیز مورد تامل جدى قرار نگرفته است.
در این نوشتار، مراد از تربیت سیاسى آن است که اگر در سیاست، مشارکت و یا نظارت بر دولت، حکومت و قدرت سیاسى موضوعیت دارد.
تربیت سیاسى عبارت است از فعالیتى منظم و مستمر براى شکوفا نمودن استعدادهاى آدمیان جهت تولید، کسب، حفظ و توزیع قدرت سیاسى، دولت و حکومت و نیز نظارت بر آن.
دوم: ارزش کار تربیت در بعد سیاسى در نهضت کربلا، آنجایى بیشتر نمایان مى شود که بدانیم نظام حاکم عصر، به سرکردگى یزید، با انتخاب شیوه مستبدانه، حق گزینش و انتخاب را از افراد سلب نموده و آثار تربیتى نامطلوبى را بر جامعه به بار مى گذاشته و جامعه از تربیت صحیح و سالم و همه جانبه تهى بوده است.
براى مردم قدرت و جرات مقابله با سیاست هاى حاکم وجود نداشت و هرگونه اعتراضى به شدت در نطفه خفه مى شد (شاهد آن قیام عبدالله زبیر در مکه است). در چنین فضایى، امام حسین از روز اول در مقابل پیشنهاد بیعت حاکم مدینه «نه» گفت و ایستاد و تا آخر نیز سخنش و شیوه کارش، ایستادن در مقابل قدرت سیاسى عصر بود.
اما این که آیا جنسیت (زن یا مرد بودن) در تربیت سیاسى دخیل است یا نه؟ آیا زنان حق مشارکت در سیاست را دارند، تا براى شیوه حضور و مدیریت، تربیت شوند؟ بسیارى از متفکران بزرگ جهانى و ایرانى - اسلامى، به این سوال پاسخ منفى داده اند. از فلاسفه یونان قدیم، «ارسطو» دلاورى مرد را در فرمانروایى و دلاورى زن را در فرمانبردارى مى داند و یا «امام محمد غزالى» معتقد بود که زنان حق امیرى، حکومت و قضاوت ندارند و...
اما در فرهنگ عاشورا و در سیره امام معصوم، حضور فعالانه زنان در مسایل سیاسى و مداخله در رابطه با دولت و قدرت عصر پذیرفته شده و از این رو اگر زنان باید در عرصه سیاسى حضور داشته باشند، تربیت سیاسى آنان نیز ضرورت پیدا مى کند. امام حسین مى توانست از مدینه خارج شود، اعتراضش را در مکه به جهان اسلام اعلام کند، در راه کربلا در روز عاشورا به شهادت برسد، اما اهل بیتش را به همراه نداشته باشد. آیا این پرسش در اذهان نمى جوشد که چرا در این مبارزه سیاسى، امام حسین (ع) زن و فرزندان را با خود همراه نمود، با این که در هر زمان و مکان خطر آنها را تهدید مى کرد؟ اما تصمیم امام و زنان همراه او، خلق نهضتى در کنار یکدیگر بوده است.
از مشارکت زنان گاه در کنار مردان در روز عاشورا و سپس از پیام رسانى زنان در نهضت کربلا، در حد این نوشتار نمى توان داد سخن داد، فقط بعضى از نکات قابل تاکید این بحث عبارتند از:
اول: مشارکت سیاسى زنان در قریب چهارده قرن قبل در مبارزه و نهضت، بسیار پندآموز و درس آفرین است.
زیرا حتى در جهان غرب و مدعیان حقوق بشر، تنها از قرن 20 است که براى زنان سهم قابل توجه براى مشارکت سیاسى (مثلا راى دادن) قایل شده اند.
دوم: مقاومت، پایدارى و استقامت زنان پس از آن حوادث سنگین و رفتار وحشیانه عمر سعد و لشکریانش، حکایت از تربیت سیاسى بالاى آن زنان دارد. در این فضا سخنرانى هاى حضرت زینب و گفت وگوى جسورانه و غیورانه اش با ابن زیاد، همه حکایت از وجود مهارت ها و آمادگى هاى سیاسى در خاندان اهل بیت دارد.
زیرا حتى اگر کسى خطیب توانایى نیز باشد، باید شرایط روحى و جسمى خودش آماده و فضاى جمع و مستمعین نیز مناسب باشد تا او بتواند خوب سخن بگوید و حال آن که زینب داغدار برادران و فرزندان و درگیر مشکلات عدیده در مقابل کسانى است که براى دیدار اسرا آمده اند، چنان سخنرانى غرایى ایراد نمود که فضا را مغلوبه نمود و یا در مناظره اى، ابن زیاد را تحقیر کرده و از حقانیت راه خود سخن گفت و اینها همگى حکایت از وجود تربیت سیاسى عمیق و روشنگرانه در میان این زنان دارد.
سوم: اگر در مباحث تربیتى، با اسوه و الگو مى توان بیشترین تاثیر را گذاشت، زینب و سایر زنان حاضر در قیام عاشورا، الگوهاى مناسب و جامعى هستند براى زنان مسلمان شیعى براى مشارکت سیاسى، حضور در عرصه هاى نهضت، سرزنده و بانشاط و هشیار بودن و از اوضاع تحلیل سیاسى مناسب داشتن.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:23 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]


بازخوانی واقعه عاشورا در گفتگو با دکتر سید حسن علم الهدایی دانشیار دانشگاه فردوسی

باردیگر محرم از راه رسید و کوی و محلات سیاه پوش شد و تکایا و حسینیه ها آماده برگزاری مراسم عزاداری شده اند. دوباره سخنرانی ها و ذکر مصایب امام حسین (ع) و به راه افتادن دسته های عزاداری و سینه زنی و این عاشورا هم خواهد آمد و چون دیگر عاشوراها می گذرد، بدون آنکه دریابیم چرا گفته اند «کل یوم عاشورا» و چرا گفته اند عاشورا یک مکتب است. چرا با اینکه اغلب ما ارادت خاصی به امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) داریم اما تحت تأثیر این مکتب عظیم قرار نمی گیریم و تجلی آن را در زندگی مان نمی بینیم؟ شاید نکاتی در پدیده عاشورا پنهان است که ما جوان ها آن را نمی دانیم و به همین دلیل است که بهره ای از آن نمی گیریم. تنها آنچه از عاشورا به یادمان می آید،بغضی است که با شنیدن ذکرمصیبت امام و یارانش در گلویمان می شکند. شاید امام قصد و رمزی در عاشورا برای ما در نظر گرفته است که اگر آن رمز را بدانیم بتوانیم مشکلات مان را بگشاییم و از صندوقچه شادی های زندگی به ثروت عظیم انسانیت و محبت خداوند دست پیدا کنیم. در جستجوی این رموز پنهان گفتگویی ترتیب دادیم با دکتر سید حسن علم الهدایی که می خوانید.
• آقای دکتر! بیش از 10 قرن از عاشورا می گذرد ولی داغ آن همچون زخم تازه ای سینه سوز است، البته همه اینها منحصر به چند روز و هفته است. ردپایی از آن را در طول سال نمی بینیم. از این محرم ها چیزی نمی آموزیم که در طول سال به یادمان بماند. چرا؟ آیا واقعاً تنها دلیل زنده ماندن عاشورا شدت سختی هایی است که بر امام و خانواده اش وارد شده است؟
خیر.من معتقدم عاشورا یک واقعه تاریخی گذرا و منفعل نیست بلکه پدیده ای چند بعدی و پویاست ک برای امت اسلامی به خصوص شیعیان،یک سرمایه اجتماعی محسوب می شود منتها برای اینکه بررسی کنیم چه اثر و پیامی در عاشورا هست که روی همه ابعاد سلامتی ما به خصوص سلامت معنوی مان تأثیر می گذارد باید با رویکردی متفاوت آن را تحلیل کنیم. این واقعه پر از جنبه های مختلف آگاهی بخش است. مباحث اخلاقی،انسان شناسی، اجتماعی وحتی خیرخواهانه در نقطه اوج خود در عاشورا وجود دارد. درست است که عاشورا آموزه های عاطفی و تراژیک هم دارد که آنها هم در اوج خود وجود دارند اما نباید از این همه پیام،فقط به اینها اکتفا کرد. از یاد نبریم که هم جنبه های مثبت و ارزش های متعالی انسانی و هم ذلت و خواری انسان ها در اوج خود،رو به روی هم قرار گرفته اند. تقابل جهل در برابر کمال آگاهی،خمیرمایه نوعی معرفت و ایمان الهی، عاشورا را پدید آورد. ما می توانیم از سلامت معنوی و آزادی های معنوی که در پیام عاشورا وجود دارد استفاده کنیم و به تعبیر استاد مطهری رسالت انبیا در همین آزادی معنوی نهفته است. ما با شرکت در مجالس عزاداری حسینی و شنیدن آنچه گذشته است با روح این مکتب، یعنی مکتب عاشورا و اندیشه های امام حسین(ع) رابطه برقرار می کنیم چون معتقدیم که عاشورا روح دارد و این روح همیشه زنده است. قصد ما ایجاد نوعی ارتباط معنایی و دقیق است که بتواند در زندگی به ما آرامش بدهد زیرا زندگی سراسر معناست و اگر انسان بتواند این معانی را بشناسد، در همه جنبه های زندگی موفق خواهد شد. پیام های پیدا و پنهان فراوانی در پدیده عاشورا وجود دارد که باید با چشم و قلب باز آنها را دریافت کرد. از آن جمله توحید و خداجویی ناب معنای عشق الهی و عاشق کل شدن در مقابل معنای جهل و جاهلیت است. همچنین مقابله حق و باطل،مسؤولیت پذیری انسان در برابرخداوند، انسان های دیگر و جامعه ای که در آن زندگی می کند، امید به آینده و پیروزی، بازیچه شدن دین در دست جاهلان و دنیاپرستان و بسیاری معانی مترادف و متضادی که در صحرای کربلا،میان دو قطب امام و یارانش و لشکرعظیم یزدیان و جاهلان وجود داشت. واقعاً معانی مختلف این واقعه در قالب کلام نمی گنجد و در گذر این همه سال، هنوز هم برای ترجمه و بیان این معانی ضعف هایی داریم.
• از میان تمام آنچه شما اشاره کردید،تنها چیزی که از دهه محرم و ذکر مصیبت امام حسین(ع) بیشتر به چشم می آید، جنبه های تراژدیک و مظلومیت امام (ع) و یارانش است.
بله، متأسفانه اگر ما به معنای واقعی و حقیقت عاشورا پی نبریم و از پیام های عاشورا غفلت کنیم،فقط به بخش تراژدیک موضوع که البته آن هم درجای خود بسیار شدید بوده است، توجه می شود و مردم را به سمتی هدایت می کنیم که متأسفانه در بعضی از منبرها و عزاداری ها با غفلت از این همه پیام، آنها به یاد غم و غصه هایشان می افتند و به دلیل این سختی ها که شامل زندگی خودشان هم می شود،گریه می کنند. نباید هدف ما از صحبت در مورد پدیده عظیم عاشورا فقط به ذکر مصیبت و گریاندن مردم خلاصه شود. اگر این اتفاق بیفتد، خصوصاً برای نسل جوان، این سؤال پیش می آید که چرا برای این واقعه عزاداری می کنیم. گاهی هم فقط با ایجاد ظاهر و سر و صدا راه انداختن با صدای طبل و سنج و حفظ ظواهر کار و افتادن در ورطه چشم و هم چشمی بین تکایا، از حقیقت دور می شوند، درحالی که به تعبیر استاد مطهری«گریه کردن بر شهید، مشارکت در حماسه شهید است» و ما می توانیم با بیان حقایق پنهان نهفته در عاشورا، کمک کنیم تا مردم با حقیقت و معنای واقعی قیام عاشورا نیز آشنا شوند. حتی نمازخواندن که از اولین واجبات ما است یک صورت ظاهر و یک باطن و روح دارد. خیلی ها ممکن است نسبت به نمازخواندن شرطی شوند و فقط عادت به ادای آن بکنند و از توجه به روح آن دور شوند. وقتی که به روح و معنای یک حقیقت توجه نشود، اثرگذاری آن به مرور زمان از بین می رود. به عقیده من توده مردم در چگونگی برگزاری مراسم محرم و اجرای آن مقصر نیستند بلکه متولیان برگزاری این مراسم هستند که باید مسیر درست را به مردم نشان دهند. کسانی که در سینما و تلویزیون برنامه سازی می کنند،نویسندگان و متفکران باید مسیر درست را به مردم نشان دهند. اگر این هدایت ها و انتقال پیام ها درست انجام نشود، عزاداری ها و مراسم محرم دچار انحراف از مسیر اصلی خواهد شد و این بر حقیقت پدیده عاشورا تأثیر می گذارد.
• لطفاً شما به عنوان یک استاد دانشگاه و محقق امروز از طریق این رسانه قسمتی از این پیام ها را به مردم انتقال دهید.
اگر بخواهیم به پیام های ماندگار و مؤثر واقعه عاشورا توجه کنیم،باید به سخنان و صحبت های خود امام(ع) در برابر دشمنان،یاران و خانواده اش دقت کنیم. همچنین باید پیام های بازماندگان واقعه عاشورا مثل حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) را هم به دقت بررسی کنیم. به عقیده من پیام های بسیارماندنی و کاربردی در این سخنان نهفته است که راه درست زندگی را به مردم آموزش داده است.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:20 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]


حال اگر کسی سؤال کند که از کجا بدانیم داستان کربلا چنین نقش تعیین کننده ای در پیشرفت اسلام، در بقای اسلام و نهایتاً در سعادت انسان ها داشته و می تواند داشته باشد؟ در این باره نیز باید تا حدی که توان داریم و وقت اجازه می دهد صحبت کنیم.
آنچه دوست و دشمن بر آن اتفاق دارند این است که داستان کربلا، اگر در عالم انسانیت داستان منحصر به فردی نباشد، از وقایع بسیار کم نظیر است. البته ما براساس آنچه از ائمه اطهار علیه السلام دریافت داشته ایم، این داستان را منحصر به فرد می دانیم و معتقدیم که نظیر این داستان در گذشته نبوده و در آینده هم نخواهد بود. ولی از جهت احتیاط در سخن و برای این که باکسانی مواجه هستیم که طبعاً از ما دلیل و سند می خواهند و برای این که واردآن بحث ها نشویم، می گوییم اتفاق نظر همه ی مورخین و همه ی آشنایان به تاریخ بشر این است که اگر داستان عاشورا منحصر به فرد نباشد، از کم نظیرترین داستان های عالم است؛ داستانی که هم از نظر کیفیت وقوع، هم از نظر عظمت مصیبت، و هم از نظر بقای خاطره ی آن در میان مردم و آثار اجتماعی که بر آن مترتب می شود، با هیچ ماجرای دیگری قابل مقایسه نیست. خود همین تکرار عزاداری هایی که در کشور خودمان می بینیم، می تواند برای ما عامل هشدار دهنده و بیدارکننده ای باشد که هیچ حادثه دیگری با این حادثه قابل مقایسه نیست. حادثه ای که برای آن این همه وقت صرف می شود، این همه هزینه می شود و این همه اشک ها ریخته می شود، با چه حادثه و پیشامدی قابل تشبیه است؟

گستردگی، اهمیت و تأثیر عزاداری برای سیدالشهدا ء علیه السلام

این عزاداری ها مخصوص شهر و کشور ما نیست. شاید بسیاری از مردم گمان کنند که این گونه عزاداری ها مخصوص شهرهایی همچون قم و مشهد یا سایر شهرهای ایران است؛ اما من به شما عرض کنم که در دورترین نقطه های جهان در ایام محرم و صفر و به خصوص روز عاشورا شبیه همین مراسمی که شما در شهر خودتان دارید برنامه هایی برگزار می شود. در نیویورک که یکی از بزرگ ترین شهرهای دنیا است، در روز عاشورا از طرف شیعیان پاکستانی، ایرانی، عراقی، لبنانی و بعضی از کشورهای دیگر، دسته ی سینه زنی راه می افتد به طوری که توجه همه مردم را به خود جلب می کند. بزرگ ترین خیابان این شهر، پر از جمعیت می شود به گونه ای که رفت و آمد را مشکل می سازد.
علاوه بر شیعیان، در بسیاری از کشورهای سنی نشین هم در ایام عاشورا چنین مراسمی از سوی اهل سنت برگزار می شود؛ یا اگر شیعیان جلساتی تشکیل می دهند، برادران اهل تسنن، خود را موظف می دانند که در این مراسم شرکت کنند. بسیاری از برادران اهل تسنن ما در شبه قاره هند، هم در هندوستان که تعداد مسلمانان آن، دو برابر جمعیت کل ایران است و هم در بنگلادش و پاکستان، به عنوان ادای اجر رسالت، بر خود واجب می دانند که در مراسم عزاداری سیدالشهداء علیه السلام شرکت کنند. چون در قرآن آمده است: «قل لا أسئلکم علیه اجراً الا الموده فی القربی». (1) بر همین اساس، ایشان نیز اظهار مودت به اهل بیت علیه السلام را اجر رسالت می دانند و ادای آن را بر خود واجب می شمارند. به این دلیل وقتی عزاداری سیدالشهداء علیه السلام برپا می شود، آن ها هم برای اظهار محبت و علاقه به اهل بیت علیه السلام و ادای این دینی که به عهده ی خود می دانند شرکت می کنند؛ بلکه حتی بت پرستانی که به شریعت اسلام معتقد نیستند، به لحاظ برکاتی که از عزاداری سیدالشهداء علیه السلام دیده اند مراسم عزاداری برپا می کنند و نذورات فراوانی برای برگزاری مراسم سیدالشهداء علیه السلام دارند. این ها مواردی است که در تمام دنیا دیده می شود و کفار هم می دانند که چنین مسائلی وجود دارد. شما هیچ حادثه ای را در عالم نمی توانید نشان دهید که چنین تأثیری داشته باشد و ملت های مختلف را تحت تأثیر قرار داده باشد.
از نظر طول اثر، بیش از سیزده قرن است که طراوات و تازگی خود را حفظ کرده و گویی این جریان دیروز واقع شده است و مردم همچنان با سوز و گداز می گریند و بر سر و سینه می زنند. شاید بعضی از مراسم عزاداری وجود داشته باشد که از جهت قدمت سابقه ی بیش تری داشته باشد. نمونه ای که می توان به آن اشاره کرد، عزاداری ای است که مسیحیان برای به دار زدن حضرت عیسی علیه السلام انجام می دهند. سالگرد به دار کشیده شدن حضرت عیسی ـ علی نبینا و آله و علیه السلام ـ در همین ایام بهار است. البته ما معتقدیم که چنین اتفاقی واقع نشده است. قرآن می فرماید: «و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبه لهم». (2) اما آن ها معتقدند که حضرت عیسی علیه السلام را به دار کشیدند و ایشان را دفن کردند و بعد از سه روز، ایشان از قبر بیرون آمد و به آسمان رفت. لذا برای سالگرد به دار کشیده شدن حضرت عیسی علیه السلام مراسم عزاداری برپا می کنند. بنده یک سال در واتیکان بودم که مصادف بود با شب هایی که شب عزاداری حضرت مسیح علیه السلام بود. این مراسم در کلیسای بزرگ رم، در کلیسای سن پیتر با حضور خود پاپ برگزار می شد و برنامه به گونه ای پیش آمد که ما هم در آن شرکت کردیم. بدیهی است مراسمی که در آن، پاپ که شخصیت جهانی عظیمی دارد شرکت می کند و از اطراف دنیا برای دیدن آن جمع می شوند و در کلیسایی که بزرگ ترین کلیسای عالم است برپا می گردد، مراسمی باشکوه خواهد بود. در این مراسم لباس مشکی می پوشند، شمع روشن می کنند و سرودهای مذهبی شبیه نوحه ای که ما می خوانیم، به صورت آرام می خوانند. چنین مراسمی را برگزار می کنند، اما تمام این مراسم به اندازه ی مجلس ترحیم یکی از علمای ما شور ندارد. از آن جا که از میلاد حضرت مسیح علیه السلام دو هزار سال می گذرد، می توانیم بگوییم سابقه ی برگزاری این مراسم عزاداری به حدود دو هزار سال می رسد و این مراسم همچنان برگزار می شود و مورد احترام است. اما به همین صورت کم رنگ و خیلی عادی برگزار می گردد. اگر شما این مراسم را با یکی از مجالس عزاداری که در قم یا تهران برگزار می شود مقایسه کنید، آن وقت خواهید دید که چه قدر تفاوت راه است میان آن ارادتی که مسلمانان ـ به خصوص شیعیان ـ از عمق جان اظهار می کنند، با آنچه در بزرگ ترین ادیان جهان و با آن تشکیلات، برای حضرت مسیح علیه السلام برگزار می شود. به هر حال شما بهتر می دانید و خودتان لمس کنید که کیفیت آن با هیچ مراسمی قابل مقایسه نیست.
به این مطالب، فداکاری هایی را که شیعیان در طول تاریخ کرده اند اضافه کنید. این فداکاری ها برای این بوده است که بتوانند این مراسم را برگزار کنند و بتوانند به زیارت قبر سیدالشهداء علیه السلام نایل شوند. همیشه برگزای این گونه مراسم و زیارت قبر آن حضرت علیه السلام به این راحتی نبوده است. البته الآن هم خیلی راحت نیست، ولی زمانی بود که اگر کسی می خواست برای زیارت قبر سیدالشهداء علیه السلام برود، باید جان خود را کف دست بگیرد. مأموران دولت عباسی، به خصوص در زمان متوکل، آنچنان سخت گیری می کردند که کسی جرأت نکند به نزدیک حرم حسینی برسد. و بالاخره قبر سیدالشهداء علیه السلام را خراب کردند، بر آن آب بستند و زمینش را شخم زدند، برای این که به کل آثار این قبر محو شود. ولی شیعیان برای آن که بتوانند حتی قبر سیدالشهداء را زیارت کنند علیه السلام، حاضر شدند دست بدهند، پا بدهند، جان بدهند، اما بروند و از نزدیک سلام بدهند. چنین چیزی قطعاً در تاریخ بشر نمونه ندارد. اگر از هر جهت دیگر بگوییم شباهتی با سایر حوادث دارد، از این جهت شباهتی با هیچ حادثه ای ندارد. هیچ واقعه ای را نمی شود با این واقعه مقایسه کرد.
البته این حادثه اتفاقی نیست؛ درست است که خدای متعال در قلب مؤمنان عشقی برای سیدالشهداء علیه السلام قرار داده است و در این مورد یک عامل غیبی وجود دارد، اما کارهای الهی معمولاً بدون اسباب ظاهری نیست؛ این که گاهی بدون اسباب ظاهری کاری انجام می گیرد، استثناء است. تصادفی نبوده که شیعیان این طور علاقه مند شدند. حتی اهل تسنن و حتی بت پرستان هم برکات و آثاری از این کار دیده اند. ولی شاید مهم تر از همه، توصیه هایی بوده است که پیشاپیش از طرف خود پیغمبر اکرم و از طرف ائمه و اهل بیت علیه السلام بر زیارت، بزرگداشت و عزاداری، گریستن و برپا کردن مراسم ماتم صادر و بر آنها تأکید شده است. تأکیدهایی عجیب، که یک سلام دادن برای سیدالشهداء علیه السلام ثواب حج و عمره دارد. سلامی که از حضور قلب و از صدق دل انجام بگیرد می تواند ثواب حج مستحب داشته باشد. آن قدر ثواب در فضیلت زیارت سیدالشهداء علیه السلام وارد شده است که کتاب ها از این قبیل مطالب پر شده است. رفتاری را که خود ائمه اطهار علیه السلام در بزرگداشت این مراسم داشته اند مورد توجه قرار دهید. مثلاً به کسانی که مرثیه می گفتند و شعر می سرودند، صله های فراوان می دادند و از آن ها بسیار تمجید می کردند و به آنان احترام می گذاشتند. در این عزاداری در بیوت خود مراسم عزاداری تشکیل می دادند، شاعری را دعوت می کردند، می آمد مرثیه می خواند. هم سفارش های زبانی و هم سیره ی عملی و هم ذکر آن همه ثواب ها بری زیارت و بزرگداشت عزاداری و بالأخره آن عشقی که خدا در دل های پاک مؤمنان قرار داده؛ این حادثه را به صورت حادثه ی منحصر به فردی در تاریخ بشر درآورده است.
خوب، این ها چه اثری در زندگی انسان ها داشته است؟ ما معتقدیم که مقام پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله از ائمه اطهار علیه السلام بالاتر است. چرا برای وفات پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله این گونه عزاداری نمی کنیم؟ چرا با این که مقام پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله از همه ی ائمه ی اطهار علیه السلام بالاتر است، این همه سفارش برای زیارت و برپا کردن مراسم عزاداری آن حضرت نشده است؟ ما دوازده امام معصوم داریم، اگر بنا بر تفضیل مقام ائمه باشد، براساس آنچه خود ایشان فرموده اند مقام امیرالمؤمنین علیه السلام از همه بالاتر است. درست است که ما برای شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام هم خیلی عزاداری می کنیم، اما نسبت به سیدالشهداء علیه السلام قابل مقایسه نیست. مصیبت حسین علیه السلام چه خصوصیتی دارد که این چنین برای او اهمیت قائل شده اند و این همه سفارش کرده اند؟ بگذریم از روایاتی که می فرماید از زمان حضرت آدم علیه السلام، ذکر حسین علیه السلام و گریه کردن بر مصیبت حسین علیه السلام بوده است. روایاتی هست که همه انبیا و اولیا و فرشتگان آسمان برای سیدالشهداء علیه السلام گریه کرده اند. این ویژگی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد آن بزرگوار فرمود: «حسین منی و أنا من حسین» (3) برای چیست؟ خوب، معنای «حسین منی» روشن است؛ اما «انا من حسین» خیلی مهم است. یا عبارت معروفی که معمولاً در حسینیه ها می نویسند که از این روایت گرفته شده است: «ان الحسین ابن علی فی السماء أکبر منه فی الارض فانه لمکتوب عن یمین عرش الله مصباح هدی و سفینه نجاه» (4) حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است. خوب، همه امامان ما علیه السلام چراغ هدایت بوده اند، همه ی آنان کشتی نجات هستند. در زیارت جامعه می خوانیم که همه ی شما کشتی نجات هستید، هر کس به شما تمسک بجوید، نجات می یابد، و هر کس از شما دور و عقب بماند، هلاک می شود. همه ی اهل بیت علیه السلام همین گونه اند. پس حسین علیه السلام چه خصوصیتی دارد؟
بدون شک شخصیت سیدالشهداء علیه السلام و شرایطی که به تقدیر الهی برای زندگی ایشان پیش آمد، یک ویژگی به زندگی آن حضرت علیه السلام و به خصوص شهادت او بخشید که این برکات می تواند از آن ناشی شود. همین طور ما معتقدیم همه ی ائمه اطهار علیه السلام نور واحد هستند؛ هر امام دیگری هم به جای امام حسین علیه السلام بود، باید همین برنامه را اجرا می کرد. اگر اختلافی در رفتار ائمه علیه السلام دیده می شود، به لحاظ شرایط اجتماعی زمان ایشان بوده است. مثلاً امام حسن علیه السلام اول جنگید و بعد صلح کرد. این که معروف است که امام حسن علیه السلام در مقایسه با سیدالشهداء علیه السلام سمبل صلح بود، بدان معنا نیست که دو نوع سلیقه و دو قرائت از اسلام داشته اند، قرائتی صلح طلبانه و قرائت دیگری خشونت آمیز، خیر، ما معتقدیم اگر امام حسین علیه السلام هم در موقعیت امام حسن علیه السلام بود، می بایست همانند امام حسن علیه السلام رفتار کند و اگر امام حسن علیه السلام در شرایط امام حسین علیه السلام بود، باید همان رفتار امام حسین علیه السلام را انجام می داد، و سایر ائمه علیه السلام نیز به همین شکل. اختلاف در روش ها و رفتارها به خاطر شرایط اجتماعی خاصی بوده که این وظایف را ایجاب می کرده است. پس این شرایط خاص است که برای ابی عبدالله پیش آمد و زمینه ای را فراهم کرد که نقشی را در تاریخ بشر و راهنمایی انسان ها ایفا کند که برای هیچ فرد دیگری میسر نشد. این شرایط بود که چنین رفتاری را تعیین کرد؛ یا نه زبان دینی این تقدیر الهی بود، خواست خدا بود. چون شرایط اجتماعی هم به دست خداست، همه چیز به اراده ی لا یزال الهی منتهی می شود. این دو مطلب، دو روی یک سکه است؛ خواه بگوییم خدا این ویژگی را به امام حسین علیه السلام بخشید، و یا بگوییم شرایط زندگی ابی عبدالله این خصوصیت ها را اقتضا کرد. چون این شرایط نیز تابع اراده خدا است و طبق تقدیر او انجام می گیرد.
حال باید بررسی کنیم که چگونه سیدالشهداء علیه السلام این ویژگی را پیدا کرد که بتواند این برکات را داشته باشد و مردم در سایه ی عزاداری در مصیبت او بتوانند مصالح دنیا و به خصوص مصالح آخرتشان را تامین کنند؛ چون برای مومن، دنیا مقدمه ای برای تکامل اخروی است و حیات اصلی در آن جا است. این جا یک دوران جنینی است که ما می گذرانیم. حیات حقیقی، پس از مرگ شروع می شود. «و ان الدار الآخره لهی الحیوان»، (5) حیات واقعی، پس از این عالم است. به هر حال، هم مصالح دنیوی و هم مصالح اخروی ما در سایه ی توسل به سیدالشهداء علیه السلام، توجه به آن حضرت، عزاداری برای او، گریستن برای او و عرض ارادت به ایشان است. همه شما آن قدر از معجزات و کراماتی که از این عزاداری ها حاصل شده است شنیده اید که من هر چه بگویم زیره به کرمان بردن است؛ لذا به این قسمت نمی پردازم. حتی خاک گِلی که عزاداران سیدالشهداء علیه السلام به پیشانی می مالیدند موجب شفای چشم حضرت آیت الله العظمی بروجردی (ره) شد. این داستان را همه شنیده اید که ایشان به چشم دردی مبتلا بودند که معالجه نمی شد. تا این که در این عاشورا در بروجرد دسته ای سینه زن به منزل ایشان آمدند. مرحوم آیت الله بروجردی مقداری از گِل هایی را که عزادارن حسینی به سر و صورت مالیده بودند، برداشته و به چشم مالید و آن چشم درد ایشان معالجه شد و تا آخر عمر هیچ ناراحتی از ناحیه چشم نداشتند و بدون عینک ریزترین خطها را می خواندند و این به برکت گِلی بود که از سر وپیشانی سینه زنان سیدالشهداء علیه السلام ریخته بود. از این گونه کرامات و معجزات الهی ماشاء الله وجود داد. همه ی شما با یک قطره اشکی که در این مراسم می ریزید، اول نورانیت آن را در خود احساس می کنید. حاجت هایی که از شما برآورده می شود و نیز بسیاری از آفت ها و مصیبت هایی که از شما دفع می شود و نمی دانید، در مرحله ی بعد است. نکته ای است که داخل پرانتز عرض می کنم که در دعاها به آن اشاره شده است، و آن این که ما غالباً فقط حاجت هایی را که از خدا می خواهیم و برآورده می شود، به حساب می آوریم؛ اما نمی دانیم چه مصیبت هایی متوجه ما بوده است و خدا آن مصیبت ها را از ما برداشته است و از آن ها خبر نداریم؛ در حالی که به برکت نام سیدالشهداء علیه السلام ده ها برابر برکاتی که بر مردم نازل می شود، آفات
و مصیبت هایی از آن ها برداشته می شود و ما خبر نداریم و آن ها را به حساب نمی آوریم. اگر چنین چیزی باشد، آیا جا ندارد که مردم این همه اهتمام به گریه و عزاداری داشته باشند؟

پی نوشت :

1. شوری، 23.
2. نساء، 157.
3. بحارالانوار، ج 43، ص 261، باب 12، روایت 1.
4. همان، ج 36، ص 204، باب 40، روایت 8.
5. عنکبوت، 64.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:19 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

در این ایام فرصت خوبی است که شناخت خودمان را نسبت به مکتب عاشورا و مکتب حسینی عمق ببخشیم و سؤال هایی را که درباره ی مسائل مربوط به قیام ابی عبدالله در اذهان همه به خصوص در اذهان نوجوانان و جوانان پدید می آید، مورد بحث قرار دهیم، تا معرفت همه ما، به ویژه جوانان عزیز نسبت به سالار شهیدان (ع) و قیام بزرگ او بیشتر شود، و بتوانیم در سایه معرفت بیش تر، هم برای دنیای خود و هم برای آخرتمان بهره ی بیش تری ببریم.
در نظر می گیریم نوجوانی را که تازه به رشد فکری رسیده است و می خواهد همه ی مسائل و پدیده های اجتماعی و آنچه را در اطرافش می گذرد بفهمد، و علت آن ها را درک کند، تا ارزیابی روشنی از مسائل و پدیده های پیرامون خود داشته باشد. نوجوان در ایام محرم می بیند جلساتی تشکیل می شود، مردم لباس سیاه می پوشند، پرچم های سیاه نصب می کنند. او مشاهده می کند هیأت های عزاداری، سینه زنی و زنجیرزنی تشکیل می شود و مردم اشک می ریزند. او شاهد پدیده هایی است که سابقه ای در سایر ایام ندارد، یا در سایر اجتماعات دیده نمی شود. طبعاً این سؤال برای وی مطرح می شود که این مراسم به چه منظوری است؟ چرا باید انسان لباس سیاه بپوشد؟ چرا باید مردم تا پاسی از شب به سر و سینه بزنند؟ چرا باید این همه اشک بریزند؟
معمولاً جواب های ساده ای داده می شود که سیدالشهداء (ع) در راه خدا و اسلام شهید شده اند و باید به یاد آن حضرت اشک بریزیم؛ و یا این که عزاداری برای امام حسین (ع) ثواب دارد؛ آن حضرت روز قیامت ما را شفاعت خواهند فرمود. نوجوانان ما کم و بیش چنین جواب هایی را می شنوند. اما اگر بنده، خودم را در حد جوانی با این پرسش ها فرض کنم، این پاسخ ها برایم چندان قانع کننده نخواهد بود.
پرسش هایی را که در این زمینه مطرح می شود، می توان به چهار سؤال تحلیل کرد. سعی ما بر این است که هر یک از این سؤال ها را جداگانه جواب دهیم تا بتوانیم سطح شناخت نوجوانان و جوانان عزیزمان را نسبت به مراسم عاشورا ارتقا بخشیم و فرهنگ عاشورایی را بیش تر روشن کنیم.
چرا باید حادثه عاشورا را گرامی بداریم؟
چرا باید خاطره ی حادثه ای را که1360 سال پیش اتفاق افتاده است، زنده کرد و مراسمی به یاد آن خاطره برگزار کرد؟ این رویداد جریانی تاریخی بوده است که زمان آن گذشته است؛ تلخ یا شیرین، هرچه بوده است آثار آن تمام شده است. چرا باید بعد از گذشت نزدیک به چهارده قرن، یاد آن جریان و آن حادثه را زنده نگه داریم و مراسمی برای آن بر پا داریم؟
پاسخ این سؤال، چندان مشکل نیست. برای این که به سادگی می توان به هر نوجوانی تفهیم کرد که حوادث گذشته هر جامعه می تواند در سرنوشت و آینده آن جامعه آثار عظیمی داشته باشد. تجدید آن خاطره ها در واقع نوعی بازنگری و بازسازی آن حادثه است، تا مردم از آن جریان استفاده کنند. اگر حادثه ی مفیدی بوده است و در جای خود منشأ آثار و برکاتی به شمار می رفته است، بازنگری و بازسازی آن نیز می تواند مراتبی از آن برکات را داشته باشد. علاوه بر این، در همه ی جوامع انسانی مرسوم است که به نوعی، از حوادث گذشته خود یاد می کنند؛ آن ها را بزرگ شمرده و به آن ها احترام می گذارند. خواه مربوط به اشخاصی باشد که در پیشرفت جامعه ی خود مؤثر بوده اند، نظیر دانشمندان و مخترعان، و خواه مربوط به کسانی باشد که از جنبه ی سیاسی و اجتماعی، در رهایی ملت خود نقش مؤثری داشته اند و قهرمان ملی بوده اند. همه عقلای عالم برای این گونه شخصیت ها آیین های بزرگداشتی را منظور می کنند. این کار بر اساس یکی از مقدس ترین خواسته های فطری است که خدا در نهاد همه ی انسان ها قرار داده است، و از آن به «حس حق شناسی» تعبیر می کنیم. لذا این خواسته ی فطری همه ی انسان ها است که در برابر کسانی که به آن ها خدمت کرده اند حق شناسی و شکرگزاری کنند، آنان را به خاطر داشته باشند و به ایشان احترام بگذارند. علاوه بر این، یاد آن خاطره ها، در صورتی که در سعادت جامعه تأثیری داشته، می تواند عامل مؤثر دیگری را در زمان بیان خاطره ها بیافریند. در این صورت، گویا خود آن حادثه تجدید می شود.
از آن جا که معتقدیم حادثه ی عاشورا حادثه ی عظیمی در تاریخ اسلام بوده است، و نقش تعیین کننده ای در سعادت مسلمان ها و روشن شدن راه هدایت مردم داشته است، این حادثه در نظر ما بسیار ارزشمند است. لذا بزرگداشت و بازسازی این حادثه و به خاطر آوردن آن، موجب می گردد تا بتوانیم از برکات آن در جامعه ی امروز نیز استفاده کنیم. این جواب را به طور کلی می توان در مقابل سؤال نوجوان ها ارائه داد و آنان را قانع کرد که زنده نگه داشتن یاد بعضی از خاطره ها و بازسازی برخی از حوادث که در گذشته اتفاق افتاده است، کار عاقلانه ای است، و ممکن است منافع و مصالحی را برای جامعه تأمین کند. همان طور که اصل آن حادثه تأثیر مفیدی در جامعه ی آن روز داشته، تجدید خاطره و بازسازی آن نیز می تواند آثاری متناسب با خود داشته باشد. در پاسخ به سؤال اول که «چرا باید یاد عاشورا را زنده نگه بداریم؟ » به همین اندازه بسنده می کنیم.
چرا برای بزرگداشت عاشورا به روش بحث و گفتگو اکتفا نمی شود؟
سؤال دومی که از تحلیل آن سؤال کلی به دست می آید این است که زنده نگه داشتن یاد عاشورا فقط منحصر به این نیست که انسان سینه زنی و گریه کند، شهر را سیاه پوش کند، مردم تا نیمه های شب به عزاداری بپردازند و حتی گاهی روزها کار و زندگی خود را تعطیل کنند؛ مخصوصاً با توجه به اینکه این امور ضررهای اقتصادی به دنبال دارد. در حال که ممکن است این خاطره ها به گونه ای تجدید شود که ضررهای اقتصادی و اجتماعی کم تری داشته باشد. این سؤال را بر اساس این فرض به این صورت مطرح می کنم که روحیه ی بسیاری از مردم با مسائل اقتصادی و مادی بیش تر سازگار است و مردم به این مسائل بیش تر توجه دارند. در این صورت آنان حوادث را بر اثر منافع یا ضررهای مادی و اقتصادی ارزیابی می کنند. نوجوانی را فرض می کنیم که هنوز تربیت دینی کاملی نیافته است. ممکن است این سؤال به ذهن او بیاید که انجام این قبیل امور ضررهای اقتصادی در پی دارد. تولید کم می شود، وقت اشخاص گرفته می شود، هنگامی که مردم تا نیمه شب عزاداری می کنند، روز بعد توان کار کردن ندارند. دو ماه جامعه باید نوعی سستی و رخوت را بپذیرد، برای این که یاد این حادثه زنده داشته شود. در حالی که راههای دیگری نیز برای بزرگداشت واقعه عاشورا وجود دارد. مثلاً جلسات بحث، میزگرد یا سمینارهایی ترتیب داده شود، و با تماشای بحث و گفتگو خاطره ی این حادثه برای مردم تجدید شود. دیگر دو ماه عزاداری و گریه کردن و بر سر و سینه زدن، چرا باید صورت پذیرد؟ حتی اگر یک مجلس کافی نیست، می توان مجالس متعدد، کنفرانس و کنگره بر پا کرد. مگر زنده نگه داشتن یک خاطره صرفاً به این است که مردم بر سر و سینه بزنند و خود را اذیت کنند؟
بعد از این که پذیرفتیم زنده داشتن یاد عاشورا و حسین بن علی (ع) برای ما مفید است و در جامعه ی ما اثر مطلوب دارد، سؤال دوم این است که چرا این بزرگداشت باید به این شکل صورت بگیرد؟ در تمام دنیا هنگامی که می خواهند از بزرگان خود به بزرگی یاد کنند، مراسمی تشکیل می دهند، بحث و گفتگو برگزار می کنند؛ اما چرا مراسم بزرگداشت عاشورا باید به این شکل باشد؟
جواب این سؤال تا حدودی از سؤال اول پیچیده تر است. جواب این است که البته بحث درباره ی شخصیت سیدالشهداء (ع)، تشکیل میزگردها، کنفرانس ها، سخنرانی ها، نوشتن مقالات و امثال این قبیل کارهای فرهنگی، علمی و تحقیقات، بسیار مفید و لازم است. و البته در جامعه ما نیز انجام می شود و به برکت نام سیدالشهداء (ع) و عزاداری آن حضرت، بحث، گفتگو و تحقیقات زیادی پیرامون این امور صورت می گیرد و مردم نیز معارف را فرا می گیرند. این فعالیت ها به جای خود لازم است، اما آیا برای این که ما از حادثه عاشورا بهره برداری کامل کنیم، این اقدامات کافی است؟ یا این که امور دیگری نیز مثل همین عزاداری ها به جای خود لازم است؟ جواب دادن به این سؤال متوقف در این است که ما نظری روان شناسانه به انسان بیندازیم و ببینیم عواملی که در رفتار آگاهانه ی ما مؤثر است فقط عامل شناختی و معرفت است یا عوامل دیگری هم در شکل دادن رفتارهای اجتماعی ما مؤثر است.
هنگامی که در رفتارهای خود دقت کنیم درمی یابیم که در رفتارهای ما دست کم دو دسته از عوامل نقش اساسی ایفا می کنند. یک دسته عوامل شناختی، که موجب می شود انسان مطلبی را بفهمد و بپذیرد. طبعاً مطلب مورد نظر از هر مقوله ای که باشد، متناسب با آن از استدلال عقلی، تجربی و یا راههای دیگر استفاده می شود. قطعاً شناخت در رفتار ما تأثیر زیادی دارد، اما یگانه عامل مؤثر نیست. عوامل دیگری هم هستند که شاید تأثیر آن ها در رفتار ما بیش تر از شناخت باشد. این عوامل را به طور کلی انگیزه ها، و به تعبیرات دیگری احساسات و عواطف، تمایلات، گرایش ها، میل ها، غرائز و عواطف می نامند. این ها سلسله ای از عوامل درونی و روانی است که در رفتار ما مؤثر است. هرگاه شما رفتار خود را تحلیل کنید، خواه رفتار مربوط به زندگی فردی شما باشد، و خواه رفتار خانوادگی، رفتار اجتماعی، یا رفتار سیاسی شما باشد، می بینید عامل اصلی که شما را به انجام آن رفتار واداشته است همین عوامل تحریک کننده و برانگیزاننده است. مرحوم شهید استاد مطهری در این مورد تشبیهی داشتند. ایشان رفتار انسان را به خودرو تشبیه می کردند. یک خودرو برای حرکت به دو عامل نیازمند است. عاملی که انرژی مکانیکی را در خودرو تولید کند، تا خودرو به کمک آن بتواند حرکت کند. غیر از انرژی مکانیکی، یک خودرو باید چراغ هم داشته باشد تا راه را بنمایاند و خودرو داخل دست انداز و گودال و پرتگاه نیفتد. اگر در محیط تاریکی موتور خودرو خیلی خوب کار کند و انرژی مکانیکی هم تولید کند، اما راه را نبینم، ممکن است با خطرهای بسیار جدی مواجه شویم. ممکن است تصادفاتی روی دهد که به قیمت جان راننده و سرنشینان تمام شود. پس خودرو باید علاوه بر داشتن سوخت برای تولید انرژی مکانیکی، چراغ هم داشته باشد تا راه را به ما بنمایاند. همچنین وجود انسان هم به دو نوع عامل نیازمند است. عاملی باید در درون ما باشد تا ما را برانگیزاند. باید هر کاری میلی داشته باشیم تا آن کار را انجام دهیم. باید شور و شوقی نسبت به انجام آن کار پیدا کنیم، علاقه ای نسبت به آن کار داشته باشیم تا بر انجام آن اقدام کنیم. و دیگر این که باید بدانیم به چه دلیل باید این کار را انجام دهیم؟ این کار، برای ما چه فایده ای دارد؟ و چگونه باید آن را انجام دهیم؟ موارد از این قبیل از جمله عوامل شناختی است. این عوامل را باید به دقت مورد مطالعه قرار داد و از طریق تجربه یا استدلال فرا گرفت. لازم است با مراجعه به منابع، متناسب با کاری که می خواهیم انجام دهیم شناختهای لازم را به دست آوریم. اما فقط شناخت کافی نیست تا ما را به حرکت درآورد.
عامل روانی دیگری نیاز داریم تا ما را به سوی کار برانگیزاند و به طرف انجام کار سوق دهد. این گونه عوامل را انگیزه های روانی می نامند. اسم های دیگری هم دارد؛ سائقه، احساسات و عواطف و مانند آنها. این عوامل در مجموع، میل به حرکت را در انسان به وجود می آورد، عشق به انجام کار را ایجاد می کند، و شور و هیجان به وجود می آورد. تا این عوامل نباشد کار انجام نمی گیرد. حتی اگر انسان به یقین بداند که فلان ماده ی غذایی برای بدن او مفید است، اما تا اشتها نداشته باشد و یا تا اشتهای او تحریک نشود، به سراغ خوردن آن غذا نمی رود. اگر فرضاً اشتهای کسی کور شود، و یا به بیماری مبتلا شود که اشتها پیدا نکند، هر چه به او بگویند که این ماده ی غذایی برای بدن او خیلی مفید است، تمایلی به خوردن آن پیدا نمی کند؛ پس غیر از آن دانستن باید این میل و انگیزه نیز در درون انسان باشد. مسائل اجتماعی و سیاسی هم همین حکم را دارد. هر چه شخص بداند فلان حرکت اجتماعی خوب و مفید است، تا انگیزه ای برای انجام آن حرکت نداشته باشد حرکتی انجام نمی دهد. می گوید قبول دارم که انجام آن خوب است، اما من باید انگیزه ای داشته باشم، عاملی باید مرا به حرکت درآورد تا آن کار را انجام دهم.
حال، بعد از این که پذیرفتیم باید حرکت های آگاهانه و رفتارهای انسانی دو دسته عوامل شناختی و انگیزشی یا عواطف و احساسات لازم است و بعد از این که دانستیم حرکت سیدالشهداء (ع) چه نقش مهمی در سعادت انسان ها داشته است، متوجه خواهیم شد این شناخت خود به خود برای ما حرکت آفرین نمی شود. هنگامی دانستن و به یاد آوردن آن خاطره ها ما را به کاری مشابه کار امام (ع) و به پیمودن راه او وا می دارد که در ما نیز انگیزه ای به وجود آید و بر اساس آن، ما هم دوست داشته باشیم آن کار را انجام دهیم. خود شناخت، این میل را ایجاد نمی کند؛ بلکه باید عواطف ما تحریک شود و احساسات ما برانگیخته شود تا این که ما هم بخواهیم کاری مشابه کار او انجام دهیم. پس تحقق چنین امری نیازمند دو دسته از عوامل است. جلسات بحث و گفتگو و سخنرانی ها می تواند آن بخش اول را تأمین کند، یعنی شناخت لازم را به ما بدهد. اما عامل دیگری هم برای تقویت احساسات و عواطف لازم داریم. البته خود شناخت، یادآوری و مطالعه ی یک رویداد می تواند نقشی داشته باشد، اما نقش اساسی را چیزهایی ایفا می کند که تأثیر مستقیمی بر احساسات و عواطف ما داشته باشد.
هنگامی که صحنه ای بازسازی می شود و انسان از نزدیک به آن صحنه می نگرد، این مشاهده با هنگامی که انسان بشنود چنین جریانی واقع شده، یا این که فقط بداند چنین حادثه ای اتفاق افتاده است، بسیار تفاوت دارد. خود شما می توانید این نکته را در زندگی خود تجربه کنید. چیزی را که مطلع شدید انجام شده، یا انجام می شود، اما وقوع آن را ندیده اید، تأثیر آن نسبت به زمانی که به چشم خودتان دیده اید که آن حادثه واقع شده، تفاوت زیادی خواهد داشت. همه ی ما می دانیم که در این شهر مردم محروم زیادی هستند اما دیدن یک شخص محروم با یک حالت رقت آور می تواند در ما تأثیری ببخشد که صرف دانستن، هیچگاه آن اثر را ندارد. وقتی انسان حالت رقت آور مریضی و یا حالت طفل یتیمی را دید، اثری در روح او ایجاد می شود که هرگز دانستنی ها چنین اثری را نمی تواند داشته باشد. این مطلب را، هم می توانیم در زندگی خودمان تجربه کنیم و هم از منابع دینی استفاده کنیم.
اکنون به عنوان مثال داستانی را از قرآن کریم یادآوری می کنم که همه شنیده اید. می دانید که حضرت موسی (ع) از جانب خداوند به کوه طور دعوت شد تا در آن جا عبادت کند. آنچه به مردم گفته شد این بود که ایشان یک ماه در آن جا خواهد ماند. اما اراده ی خدا آن بود که حضرت موسی چهل روز بماند: «و واعدنا موسی ثلاثین لیله و أتممناها بعشر» (1) آن ده روز را مردم نمی دانستند، و این آزمایشی برای قوم بنی اسرائیل بود تا نشان دهد آنان تا چه اندازه در ایمانشان استوار هستند. بعد از این که سی روز تمام شد، بنی اسرائیل نزد هارون ـ که جانشین موسی بود ـ آمدند و پرسیدند چرا برادرت نیامد؟ از تأخیر او معلوم می شود که ما را تنها گذاشته و خود رفته است. مجدداً پرسیدند چرا موسی نیامد؟ از تأخیر او معلوم می شود که ما را تنها گذاشته و خود رفته است. سامری از این فرصت استفاده کرد و آن گوساله را ساخت و مردم را به پرستش گوساله دعوت کرد و گفت: «هذا الهکم و اله موسی»، (2) این خدای شما است و خدای موسی نیز همین است. خدایی که موسی می گفت من در کوه طور با او مناجات کنم، آن خدایی که موسی را به رسالت مبعوث کرده است، آن خدا همان است که من او را ساخته ام. بسیاری از بنی اسرائیل در برابر گوساله به سجده افتادند و مشغول پرستش آن شدند. خدای متعال در طور به حضرت موسی وحی کرد که در میان قومت چنین جریانی اتفاق افتاده است و در طی این غیبت ده روزه ی تو، مردم گوساله پرست شده اند. حضرت موسی هم شنید اما عکس العملی نشان نداد. ده روز تمام شد و بعد از چهل روز الواح آسمانی را که بر او نازل شده بود برای مردم آورد تا ایشان را به اطاعت از احکام الهی و عمل به شریعت نازل شده دعوت کند. وقتی حضرت برگشت دید مردم گوساله می پرستند. به محض این که دید در حال پرستش گوساله هستند، عصبانی شد، به گونه ای که الواح را به کناری پرتاب کرد: «و القی الالواح و أخذ برأس اخیه یجره الیه» (3) به سراغ برادرش حضرت هارون رفت، و سر او را گرفت و با عصبانیت به سوی خود کشید و از او بازخواست کرد که چرا اجازه دادی مردم گمراه گردند؟ «أفعصیت أمری» (4)، به کل داستان کاری ندارم. منظورم تذکر فرق بین دانستن و مشاهده کردن است. خدا به حضرت موسی از ماجرای گوساله پرستی قوم او خبر داده بود. حضرت موسی نیز در مورد آن هیچ شکی نداشت. زیرا خبری بود که خدا به او داده بود. وقتی خبر را شنید چندان آثار غضب در او ظاهر نشد. اما زمانی که بازگشت و دید که مردم گوساله می پرستند، آشفته شد و نتوانست تحمل کند. به سراغ برادر خود رفت و به او اعتراض کرد. مقصود بیان فرق بین دانستن و دیدن است.
خدای متعال انسان را به گونه ای آفریده است که هنگامی که چیزی را می بیند یا مناظری را مشاهده می کند، اثری می پذیرد که هیچ گاه گفته ها، شنیده ها و دانسته ها آن اثر را ندارد. هرگاه صحنه هایی را بسازیم و بازسازی کنیم، خواه در قالب سنتی و یا با استفاده از روش های جدید و به صورت نمایش و فیلم، به گونه ای که جریان عاشورا را برای مردم مجسم کند، بازسازی آن صحنه ها و نشان دادن آن ها اثری دارد که گفتن و دانستن آن ها نمی تواند آن اثر را داشته باشد. نمونه ی این مسأله را شما خود بارها تجربه کرده اید. مکررا حوادث عاشورا را شنیده اید و در ذهن شما جای گرفته است. می دانید امام حسین (ع) روز عاشورا چگونه به شهادت رسید، اما آیا دانسته های شما اشک شما را جاری می کند؟ وقتی در مجالس شرکت می کنید و مرثیه خوان مرثیه می خواند، مخصوصاً اگر لحن خوبی هم داشته باشد و به صورت جذابی داستان کربلا را برای شما بیان کند، آن گاه می بینید که بی اختیار اشک شما جاری می شود. این شیوه می تواند در تحریک احساسات شما تأثیری داشته باشد که خواندن و دانستن چنان اثری را ندارد. به همین نسبت آنچه دیده می شود به مراتب مؤثرتر از شنیدنی ها است. منظور از این توضیحات آن بود که ما علاوه بر این که باید بدانیم چرا ابی عبدالله قیام کرد، و بدانیم که چرا مظلومانه شهید شد، باید این مطلب به گونه ای بازسازی شود تا حتی المقدور بهتر بشنویم و ببینیم تا عواطف و احساسات ما برانگیخته تر شود. هر اندازه این ها در برانگیخته تر شدن عواطف و احساسات ما مؤثرتر باشد، حادثه عاشورا در زندگی ما مؤثرتر خواهد بود. بنابراین صرف بحث و بررسی عالمانه ی واقعه ی عاشورا نمی تواند نقش عزاداری را ایفا کند. باید صحنه هایی در اجتماع به وجود آید که احساسات مردم را تحریک کند. همین که صبح از خانه بیرون می آیند می بینند شهر سیاه پوش شده است، پرچم های سیاه نصب شده است، خود این تغییر حالت، دل ها را تکان می دهد. گرچه مردم می دانند فردا محرم است، اما دیدن پرچم سیاه اثری را در دل آن ها می گذارد که دانستن این که فردا اول محرم است آن اثر را نمی گذارد. راه انداختن دسته های سینه زنی با آن شور و هیجان خاص خود می تواند آثاری را به دنبال داشته باشد که هیچ کار دیگر آن آثار را ندارد.
پس سؤال دوم این بود که چرا خاطره سیدالشهداء (ع) را فقط با بحث و گفتگو، سخنرانی، تشکیل میزگرد و نظایر آن زنده نگه نمی داریم؟ چرا باید عزاداری کرد؟ جواب این است که این صحنه ها باید به وجود بیاید که غیر از عامل شناخت، احساسی ـ عاطفی نیز در ما تقویت شود. اگر این عواطف تحریک شود، آن گاه می تواند اثر کند. نمونه ی چنین تأثیری را می توانید در زندگی فردی و نیز زندگی اجتماعی خود بیابد. به خصوص در این سی ـ چهل سال اخیر که حرکت حضرت امام قدس سره علیه دستگاه طاغوت و کفر شروع شد. ملاحظه کردید که در ایام محرم و صفر نام سیدالشهداء (ع) و عزاداری سیدالشهداء (ع) مردم را به حرکت وادار می کرد. این شور و هیجان جز در ایام عاشورا پیدا نمی شود و جز با همین مراسم سنتی عزاداری یا نظایر آن حاصل نمی شود؛ باید عمل کرد. و رفتاری نشان داد که احساسات و عواطف مردم را تحریک کند، آن گاه اثر بخش خواهد بود. این جا است که متوجه می شویم چرا امام قدس سره بارها می فرمود آنچه داریم از محرم و صفر داریم. (5) چرا این همه اصرار داشت که عزاداری به همان صورت سنتی برگزار شود؟ (6) چون در طول سیزده قرن تجربه شده بود که این امور نقش عظیمی در برانگیختن احساسات و عواطف دینی مردم ایفا می کند و معجزه می آفریند. تجربه نشان داد که بیش تر پیروزی هایی که در دوران انقلاب و یا در دوران جنگ در جبهه ها حاصل شد، در اثر شور و نشاطی بود که مردم در ایام عاشورا و به برکت نام سیدالشهداء (ع) حاصل می کردند. این تأثیر کمی نیست. با چه قیمتی می شود چنین عاملی را در اجتماع آفرید که این همه شور و حرکت در مردم ایجاد کند؟ این همه عشق مقدس بیافریند، تا جایی که افراد را برای شهادت آماده کند؟ اگر بگوییم در هیچ مکتب و یا در هیچ جامعه ای چنین عاملی وجود ندارد، سخن گزافی نگفته ایم.
پس این که باید غیر از بحث و گفتگو کار دیگری برای بزرگداشت حادثه ی عاشورا انجام داد، کاری که در برانگیختن احساسات و عواطف مؤثر باشد، روشن شد. جواب کلی سؤال این است که انسان فقط به شناخت مجهز نگردیده است. علاوه بر شناخت، نیروی دیگری به نام انگیزش ها و هیجانات وجود دارد که عامل آن، احساسات و عواطف است. این عوامل نیز باید تقویت شود تا نقش خود را ایفا کند. برنامه های عزاداری از جمله ی این عوامل است.

پی نوشت ها:

1. اعراف، 142.
2. طه، 88.
3. اعراف، 150.
4. طه، 93.
5. صحیفه ی نور، ج 15، ص 201.
6. همان.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:18 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

چکیده

زبان‌انگلیسی به سبب بین‌المللی بودن و دارا بودن کتاب‌های مرجع و مورد اعتماد علمی، از موقعیتی ممتاز و منحصر به ‌فرد برخوردار است. در این مقاله سعی شده به بررسی مدخل «عاشورا» در شماری از کتاب‌های مرجع انگلیسی پرداخته شود. دستاورد کلی این پژوهش نشان می‌دهد مفهوم «عاشورا» بیشتر از زاویه ی دید اهل سنت و به عنوان روزِ «روزه مستحبی» معرفی شده است و تنها برخی از این منابع، روز «عاشورا» را با تکیه بر نقطه نظر و دیدگاه شیعه تعریف کرده‌اند.
کلید واژه‌ها: عاشورا، شیعه، کتاب‌های مرجع انگلیسی، شرق‌شناسی، محرم.

مقدّمه

واژه ی عربی «عاشورا» در لغت به معنای «روز دهم ماه محرم‌الحرام» است؛(2) اما اهمیت «عاشورا» به تعریف قاموسی فوق محدود نمی‌شود. «عاشورا» نام روزی است که قلب شیعه با آن می‌تپد و هویت شیعه را شکل می‌بخشد؛ روزی که نام و یاد آن با اشک و اندوه و حُزن همراه بوده، شوق سوختن برای حبّ به اهل‌ بیت علیهم السّلام نه تنها در دل هر مسلمان و به ویژه شیعه، بلکه در دل هر انسان آزاده‌ای موج می‌زند.(3)
«عاشورا» روزی است که حرمت حرم اهل‌بیت علیهم السّلام در دشت کربلا شکسته شد.شیخ صدوق(صدوق، 1400ق، ص128)، به نقل از امام ‌رضا علیه السّلام آورده است: «فاستحلت فیه دماءنا و هتک فیه حرمتنا و سبی فیه ذرارینا و نساءنا... و لم ترع لرسول‌الله حرمة فی أمرنا... أن یوم الحسین أقرح جفوننا و أسبل دموعنا و اذل عزیزنا بأرض کرب و بلاء و اورثنا الکرب و البلاء إلی یوم الانقضاء فعلی مثل الحسین فلیبک الباکون فانّ البکاء یحط الذنوب العظام» (ر.ک به: طبسی، 1385ش، ص16)؛ و فاجعه‌ای در تاریخ رقم خورد که مصیبتی بالاتر و دردناک‌تر از آن را نه تنها در سرتاسر اسلام، بلکه در گستره ی کائنات نمی‌توان سراغ گرفت.(4)
واژه ی «عاشورا» در تعدادی از کتاب‌های مرجع انگلیسی به عنوان مدخل آورده
شده است. این مطلب، ناظر به اهمیت آن در جهان اسلام و نیز فراوانی کاربرد آن در برخی از متون انگلیسی است. نوشتار حاضر سعی دارد به بررسی تعدادی از این مدخل‌ها بپردازد. نکته ی قابل‌ توجه اینکه با توجه به اهمیت و مأخذ بودن این دسته از منابع، تعریف‌های ارائه شده در این کتاب‌ها در بسیاری از موارد، سخن آخر تلقی شده، اطلاعات ارائه شده در آنها تقریباً وحی آسمانی قلمداد می‌شوند؛ از این ‌رو ضروری است اطلاعات ارائه شده ی این منابع در خصوص «عاشورا» مورد بازخوانی و تحلیل قرار گیرد. گفتنی است مطالعه حاضر، دارای پیشینه‌ای نبوده، لذا نخستین بررسی از نوع خود است.

دلایل توجه خاص به فرهنگ لغت‌ها در خصوص «عاشورا»

مطالعه ی تعریف‌های ارائه شده از مفهوم «عاشورا» در فرهنگ لغت‌ها و کتاب‌های مرجع انگلیسی، به دلایل متعددی از دیدگاه اصول فرهنگ‌نگاری (Lexicography) حائز اهمیت است. از آنجا که هر فرهنگ لغت به طور عام، دارای واژه‌ها و عبارت‌های زبانِ مورد نظر است، درج کردن هر واژه‌ای- مفروض در فرهنگ لغتی که آن واژه بدان زبان تعلق دارد- در حکم به رسمیت شناختن و تعلق آن واژه به پیکره ی آن زبان است؛ از سوی دیگر، فرهنگ لغت تخصصی در پی آشنا ساختن مخاطبان خود با مفهوم یا مفاهیم واژه‌های تخصصی و یا کاربردهای ویژه واژگان عمومی زبان است al-Kasimi, 1977, p. 31.

تأثیر فرهنگ لغت‌ها

هر چند فرهنگ لغت‌های عمومی، واژه‌ها و عبارت‌های زبان را ضبط و تعریف می‌کنند، فرهنگ لغت‌های تخصصی و یا موضوعی، در پی هدفی هنجاری
(Normative) نیز هستند؛ از این ‌رو، تعریف‌های متقن از واژه‌ها و اصطلاحات تخصصی (Landau, 2001, p. 32)، بر تعریف‌های ارائه شده برای همان واژه‌ها و اصطلاحات تخصصی، در فرهنگ لغت‌های عمومی نیز تأثیر می‌گذارد. این بدان ‌دلیل است که فرهنگ لغت‌های عمومی، برای درج تعریف‌های واژه‌ها و اصطلاحات تخصصی به فرهنگ لغت‌های تخصصی توجه و عنایت خاص دارند (Landau, 1974, p. 242. cited in Landau, 2001, p. 33). این تأثیرگذاری به نقش تجویزی (Preive) برای فرهنگ لغت‌های تخصصی منجر می‌گردد (Landau, 2001, p. 34). آنچه گفته شد، از این پدیده ناشی می‌شود که متخصصان واقعی (True experts) مهم ترین دسته از کاربران فرهنگ لغت‌های تخصصی را تشکیل داده، سپس نیمه متخصصان (semi-experts) (اعم از دانشجویان یک رشته خاص و یا متخصصان سایر رشته‌ها) و غیرمتخصصان (non-experts) (اعم از مترجمان و آنانی که صرفاً آشنایی چندانی با رشته موردنظر ندارند) نیز از فرهنگ لغت‌های تخصصی بهره‌مند می‌شوند (Bowker, 2003, p. 157). باید در نظر داشت چنین گروه‌هایی از کاربران، بر نوع و محتوای فرهنگ لغت‌های تخصصی تأثیر فراوانی می‌گذارند (Bowker, Ibid, p. 156).

مهمترین فرهنگنامه‌ها و روش کار

تردیدی نیست که زبان انگلیسی هم ‌اکنون زبان بین‌المللی جهان بوده، فراوانی کاربرد آن در سطح جهان و فراوانی اشخاصی که زبان انگلیسی زبان اول آنهاست یا برایشان تقریباً در حکم زبان اول است، ایجاب می‌کند که این زبان دارای گستره ی وسیع و متنوعی از انواع فرهنگ لغت‌ها برای دسته‌های گوناگونی از کاربارن باشد؛ از این‌ رو فرهنگ لغت‌های معتبر انگلیسی دارای تعداد فراوانی از
وام‌واژه‌هایی هستند که نه تنها اهمیت واژگانی داشته، بلکه حائز اهمیت فرهنگی می‌باشند.
برای مطالعه ی حاضر، تعداد فراوانی از فرهنگ لغت‌های انگلیسی اعم از مشروح(5) و مختصر شده(6) مورد بررسی قرار گرفته است و هر کدام که واژه ی «عاشورا» را ضبط کرده است، ضمن تعریف، کلمه به کلمه یادداشت‌برداری شده و سپس به دقت به فارسی برگردان شده است. این تعریف‌ها تقریباً بر حسب طول، مرتب شده و ذیلاً ارائه می‌گردند.

تعریف نقد آنها

1. راهنمای تلفظ آکسفورد بی.بی.سی(7)

«روز مقدس مسلمانان» (Olausson and Sangster, 2006). در این تعریف روشن نیست «عاشورا» از چه روی نزد مسلمانان «مقدس» تلقی می‌شود، دلیل «تقدس» آن چیست و چگونه مورد بزرگداشت قرار می‌گیرد و اساساً نزد کدام ‌یک از فرقه‌ها و یا مذاهب اسلامی این «تقدس» وجود دارد.

2. فرهنگ لغت انگلیسی جهانی انکارتا(8)

«جشنواره‌ای اسلامی که در دهمین روز محرم برگزار می‌شود» (Rooney, 1999). این تعریف هم، از همان ایرادات بالا برخوردار است؛ علاوه بر اینکه تعریف ارائه شده بیشتر تداعی‌کننده ی مراسم شادی است و نه حزن و اندوه؛ در حالی‌ که عاشورا نزد شیعه، روز حزن و اندوه است.

3. سومین فرهنگ لغت جدید مشروح بین‌المللی زبان انگلیسی وبستر(9)

«روز روزه ی اختیاری [مستحبی] در روز دهم محرم [بوده] و به ویژه نزد شیعیان مقدس [است]» (Gove, 1961, repr. 1986) تعریف ارائه شده در وبستر فاقد دلیل برگزاری مراسم عاشورا نزد شیعیان است؛ زیرا برگزاری مراسم دینی در روزی خاص، باید حتماً مستند به دلیل باشد. این در حالی‌ است که تعریف فوق، به روزه ی مستحبی در «عاشورا» نزد سنیان تصریح دارد؛ از سوی دیگر با توجه به جایگاه بالا و ارجمند این فرهنگ لغت در پژوهش‌های لغت‌شناسی انگلیسی، دقت و ارائه ی اطلاعات فراوان‌تر و در عین ‌حال موجز از این فرهنگ لغت مورد انتظار است.

4. فرهنگ لغت چیمبرز(10)

«روزه روزه‌داری در دهم محرم، خصوصاً در میان مسلمانان شیعه، به یادبود مرگ [حضرت امام] حسین[علیه‌السّلام]» (Schwarz, 1993). در این تعریف، به جای واژه ی «شهادت»، از «مرگ» استفاده شده است که آشکارا خلاف واقعیت تاریخی است. پرواضح است که شیعیان در «عاشورا»، «شهادت»، و نه مرگ طبیعیِ حضرت امام‌ حسین علیه السّلام را گرامی می‌دارند.

5. فرهنگ لغت کوتاه‌تر انگلیسی آکسفورد مبتنی بر اصول تاریخی(11)

«دهمین روز محرم که به عنوان روزی مقدس از سوی مسلمانان سنی جشن گرفته شده و نزد مسلمانان شیعه روز عزاداری، یعنی سالروز مرگ [حضرت امام]‌حسین[علیه السّلام] است» (Trumble and Stevenson, 2007). در تعریف ارائه شده هم به جای «شهادت» از «مرگ» استفاده شده و نیز تقدم تعریف را به کاربرد آن میان سنیان داده است؛ در حالی ‌که هیچ ‌کس نمی‌تواند نقش «شهادت»امام‌حسین علیه السّلام را در برجسته‌سازی روز «عاشورا» در فرهنگ و تاریخ اسلام منکر شود.

6. کتاب مرجع رومیزی اسلامی(12) تألیف فان دون زِل

«نام روز روزه ی اختیاری [مستحبی] است که در دهم محرم- نخستین ماه سال مسلمانان- می‌باشد. در مغرب، صدقه دادن در این روز عملی همگانی است» (Van Donzel, 1994). آنچه در کتاب مرجع رومیزی اسلامی آمده است، اصلاً ذکری از شیعه و یا مناسبت «شهادت» حضرت امام‌حسین علیه السّلام را به میان نیاورده است؛ در حالی ‌که از این کتاب، به دلیل آنکه تعریف‌های خود را از دایرةالمعارف اسلام برگرفته است، انتظار می‌رود تعریفی روشن و واقع‌بینانه از مفهوم «عاشورا» در جهان اسلام و به ویژه نزد شیعه ارائه نماید.

7. فرهنگ لغت راندم هاوس(13)

«1. دهمین روز ماه محرم، روز مهم روزه‌داری نزد مسلمانان سنی؛ 2. (درمیان مسلمانان شیعه) سالروز شهادت [حضرت امام]حسین[علیه السّلام]» (Flexner, 1987). این تعریف، مفهوم «عاشورا» نزد سنیان را از آنچه برای شیعیان اهمیت دارد، به ترتیب شماره جدا کرده، لیکن هیچ توضیحی داده نشده است که «عاشورا» چه روزی از چه ماهی در تقویم اسلامی است و «شهادت» آن حضرت در زمان کدام حاکم و از چه خاندانی بوده است.

8. فرهنگ لغت عمومی اسلام، تألیف نِتِن(14)

«دهمین روز ماه محرم مسلمانان است. [پیامبراسلام، حضرت] محمد[صلی الله علیه و آله] بر این عادت بودند که این روز (عاشورا) را روزه می گرفتند و لذا در اسلام سنّی، این روز همچنان مقدس تلقی می‌شود. برخی از مسلمانان این روز را روزه می‌گیرند. در اسلام شیعی، این روز عمدتاً به مناسبت سالروز شهادت [حضرت امام]حسین بن‌ علی[علیه السّلام] در نبرد کربلا، مقدس تلقی می‌شود» (Netton, 1992). این تعریف، اولاً اسلام را به دو شاخه ی سنّی و شیعه تقسیم کرده و در تعریف خود، روزه‌داری روز «عاشورا» را سنت نبوی نشان می‌دهد. واضح است که چنین توصیفی، تلویحاً عملکرد شیعیان را اجتناب ورزیدن از روش و سیره ی نبوی نشان می‌دهد.

9. فرهنگ لغت نوین معیار زبان انگلیسیِ مؤسسه ی فانک و واگنالز(15)

«دهمین روز محرم؛ روز روزه‌داری مسلمانان که هم از سوی سنیان و هم شیعیان رعایت می‌شود. بنابر عقیده ی مسلمانان، در این روز آدم و حوا، بهشت و جهنم، زندگی و مرگ و تقدیر و قلم خلق شده‌اند» (Funk, Thomas, and F.H Vizetelly 1963, orig. pub. 1913). این تعریف هیچ اشاره‌ای به واقعه ی «شهادت» حضرت امام‌حسین علیه السّلام در روز عاشورا نکرده، بلکه به غلط می‌گوید شیعیان این روز را روزه می‌گیرند. قابل‌ توجه آنکه این فرهنگ لغت در تعریف خود به کتاب فرهنگ لغت اسلام، تألیف هیوز- که تعریف و نقد آن در ادامه می‌آید- اشاره می‌کند و آن را منبع تعریف خود می‌کند.

10. فرهنگ مختصر آکسفورد در ادیان جهان(16)

«روز کفاره(17) یهودیان که به عنوان روزِ روزه گرفتن، نزد جامعه ی مسلمانان اولیه در مدینه مورد تکریم بود، سپس در دهم محرم، عاشورا روز روزه ی اختیاری (مستحبی) شد که اغلب از سوی پارسایان رعایت می‌شود. نزد مسلمانان شیعه، عاشورا سالروز مرگ «الحسین» به دست خلیفه یزید است و غالباً با ایجاد کردن زخم‌هایی بر بدن به نشانه ی تمایل به شهادت و اجرای تعزیه‌ها گرامی داشته می‌شود» (Bowker, 2000). این تعریف دارای ایرادهای متعددی است: نخست آنکه برای «عاشورا» ریشه‌ای یهودی قائل است؛ دیگر آنکه «شهادت» حضرت امام‌حسین علیه السّلام را «مرگ» دانسته و دیگر آنکه با «خلیفه» توصیف کردن یزید، قیام و حرکت امام‌حسین علیه السّلام را تلویحاً به صورت شورش و تمرّد علیه حاکم زمان به تصویر می‌کشد. این تعریف دقیقاً نقطه ی مقابل تأکید حضرت امام‌حسین علیه السّلام در نامه ی مبارکشان به جناب محمّد بن حنفیه است که می‌فرمایند: از روی سرکشی و تمرد قیام نکرده، بلکه هدف آن حضرت امر به ‌معروف و نهی‌ از منکر بوده است.(18)

11. فرهنگ لغت اسلام(19) تألیف تامس پاتریک هیوز

در فرهنگ لغت اسلام، تعریف تحت‌اللفظی [عاشورا] «دهم» است. « [عاشورا] روز روزه ی اختیاری (مستحبی) است که در روز دهم ماه ‌محرم برگزار می‌شود. روایت شده است که [حضرت] محمّد[صلی الله علیه و آله] این روز را روزه می‌گرفت و گفته شده که این روز مورد تکریم یهودیان و مسیحیان بود. این [عاشورا] تنها روزی است که از سوی مسلمانان سنی گرامی داشته می‌شود؛ چرا که گفته می شود خداوند در چنین روزی آدم و حوا، بهشت و جهنم، لوح محفوظ، قلم و مرگ و زندگی را خلق کرده است. سنیان این روز را روزه می‌گیرند» (Hughes, 1885). این کتاب که از جمله آثار قدیمی و تأثیرگذار بر آثار شرق‌شناسان بوده است، نخستین بار در سال 1885 در لندن منتشر شده، مکرراً در دیگر کشورها تجدید چاپ شده است و هنوز هم منتشر می شود. یکی از ویژگی‌های قابل توجه در این کتاب، توجه خاص به اهل سنت و به ویژه فرقه وهّابیت است که هیوز این نکته را در مقدّمه کتاب به صراحت بیان می‌کند. این تأثیر در دیگر مدخل‌های کتاب هم دیده می شود. تعریفی که این کتاب از «عاشورا» به دست می‌دهد، هیچ اشاره‌ای- هر چند کوتاه- به موضوع «شهادت» حضرت امام حسین علیه‌السّلام و ارادت‌ورزی شیعیان به آن
حضرت به این مناسبت نداشته، در عوض «روزه ی روز عاشورا» را سنت نبوی در پیروی از یهودیان و مسیحیان معرفی می‌کند.

12. فرهنگ دینداران و بی دینان(20)

« [عاشورا] اوج دوره ی عزاداری نزد مسلمانان شیعه است که طی آن، دسته‌روی همراه با تعزیه‌ها، سرودها، وعظ ‌ها و خودآزاری به یادبود «شهید بزرگ» [حضرت] الحسین، نوه ی [حضرت] محمّد[صلی الله علیه و آله] و فرزند خلیفه، علی بن ابیطالب برگزار می شود. عاشورا دهمین روز محرم (نخستین ماه سال قمری اسلامی) است. در طی قرن‌ها، رهبران دینی به عاشورا برای رهایی از خشونت تمسک می‌جسته‌اند. آن هم با تشویق کردن مؤمنان که خود را با زنجیر بزنند و با شمشیرها و خنجرها بر خود زخم وارد کنند و از این قبیل کارها. در آسیای مرکزی سوسیالیستی، یعنی جایی که هنوز هم می‌توان شیعیان را در آن سامان یافت، خودآزاری از نظر قانونی ممنوع است» (Judelson, 1985). این فرهنگ لغت در تعریفی که از «عاشورا» به دست می‌دهد، بیشتر به تأثیرات و الهامات صرفاً سیاسی و نه دینی- اخلاقی از رویداد «عاشورا» پرداخته، حضرت علی علیه السّلام را «خلیفه» (یعنی یکی از خلفای راشدین) و نه «امام» معرفی کرده و مراسم «عزاداری» را «خودآزاری» تلقی کرده و تصویری کاملاً مخدوش و غالباً منفی از آن ارائه می‌دهد که اصلاً درست نیست.

13. نسخه الکترونیکی دایرة‌المعارف بریتانیکا(21)

این اثر، «عاشورا» را چنین تعریف می‌کند: «روز مقدس مسلمانان که در دهم محرم (نخستین ماه سال اسلامی) [با تاریخ گریگوری متغیّر] گرامی داشته می‌شود. عاشورا در اصل توسط [حضرت] محمّد [صلی الله علیه و آله] در سال 622 [میلادی= اوایل هجرت] به عنوان روز روزه‌داری از طلوع تا غروب خورشید معرفی شد که احتمالاً از روز کفاره یهودیان، یعنی یوم کیپور، الگوبرداری شده بود؛ اما هنگامی که روابط یهودیان و مسلمانان به سختی و دشواری گرایید، [حضرت] محمّد [صلی الله علیه و آله] رمضان را به عنوان ماه روزه گرفتن مسلمانان برگزید و روز روزه ی عاشورا را عملی اختیاری (مستحب) قرار داد؛ آنگونه که در میان سنّیان اینگونه باقی مانده است.
در میان شیعیان، عاشورا مراسمی عمده است که در آن تعزیه به یادبود مرگ [حضرت امام] حسین [علیه السّلام]، فرزند [حضرت] علی [علیه السّلام] و نوه ی [حضرت] محمّد [صلی الله علیه و آله] در دهم محرم 61 هجری قمری (10 اکتبر 680 میلادی) در کربلا (اکنون واقع در عراق) برپا می‌گردد. عاشورا ایام اظهار حزن و به زیارت کربلا رفتن است: [و] تعزیه‌ها به یادبود مرگ [حضرت امام] حسین[علیه السّلام] برپا می شود» (Encyclopaedia Britannica, CD-ROM version, 2006). تعریف ارائه شده در دایرة‌المعارف بریتانیکا، روزه ی روز «عاشورا» را تقلید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از سنت یهودی معرفی کرده و «شهادت» حضرت امام حسین علیه السّلام را «مرگ» معرفی می‌نماید؛ بدون هیچ اشاره‌ای به دلیل تأکید بر زیارت کربلا در این روز.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:6 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

14. دایرة‌المعارف مختصر اسلام(22)

این دایرةالمعارف «عاشورا» را اینگونه تعریف می‌کند: «دهمین روز ماه محرم (نخستین ماه از سال اسلامی) است. عاشورا که برگرفته از ایام مقدس یهودی است، توسط [حضرت] محمّد [صلی الله و علیه و آله] به عنوان روز روزه ی اختیاری (مستحبی) گرامی داشته می‌شد. این روز برای سنیّان روزی مقدس و برخوردار از مواهب است. در میان شیعیان [عاشورا] سالروز قتل عمد دهشتزای [حضرت امام] حسین[علیه السّلام] به دست سربازان خلیفه یزید می‌باشد. شیعیان نهمین روز محرم را روزه می‌گیرند، در روز دهم، گروه‌های شیعی در شهرها گردش کرده، خود را در ملأ عام مجروح می‌نمایند. این خودآزاری، بیان گناهی است که میان شیعیان وجود داشته که امام را در لحظه ی نیاز، تک و تنها رها کردند. در روزهای پیش از عاشورا، در ایران تعزیه برپا می‌شود. عاشورا به عنوان روز مقدس اهل سنت گرامی داشته می شود؛ زیرا این امر از زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) دقیقاً سنت بوده است. [عاشورا] به عنوان سالروز مرگ حسین علیه السّلام شاهد مراسم عمومی‌ای است که توسط حاکم شیعی آل‌بویه، معزالدوله، در سال 35 ق/ 962 م(23)برقرار شد» (Glass, 2001).
دایرةالمعارف مختصر اسلام هم مانند بسیاری از منابع ذکر شده ی پیشین، «عاشورا» را الگوبرداری از سنت یهودی معرفی کرده، استحباب روزه‌داری در این روز را به سنت مرتبط می‌کند. در جهان تشیّع، بزرگداشت «عاشورا» به صورت
«قتل» و نه «شهادت» حضرت امام حسین علیه السّلام به دست سربازان «خلیفه» یزید معرفی شده است؛ از سوی دیگر، ادعا شده است شیعیان روز نهم محرم‌الحرام را روزه می‌گیرند که البته نادرست است. در ادامه، سنت عزاداری به صورت «خودآزاری» معرفی شده است که البته «بار منفی» آن نیازی به توضیح ندارد؛ همچنین روزه‌داری در این روز به عنوان سنتی نبوی مطرح شده است. عجیب‌تر آنکه برپایی مراسم عزاداری روز «عاشورا» نه به عنوان یک سنت اسلامی که از سوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمّه طاهرین علیهم السّلام مورد تأکید بوده، بلکه به عنوان ابتکاری از سوی معزُّالدوله در سال 35 هجری قمری (یعنی 26 سال پیش از واقعه کربلا !) معرفی شده است. در خصوص سنت اسلامی در بزرگداشت شهادت حضرت امام حسین علیه السّلام کتاب‌های متعددی تألیف شده است که از جمله می‌توان به کتاب فضل زیارة الحسین علیه السّلام، تألیف ابی عبدالله محمّد بن علی بن الحسین العلوی الشجری (367- 445 ق)، تحقیق آیت‌الله سید احمد حسینی (اشکوری) (العلوی الشجری، 1403 ق) اشاره کرد.

15. فرهنگ لغت اسلام آکسفورد(24)

فرهنگ لغت اسلام آکسفورد، تعریف زیر را از «عاشورا» می‌آورد: «دهمین روز از ماه اسلامی محرم، بزرگداشت شهادت [حضرت امام] حسین [علیه السّلام] در سال 680 [میلادی= 61 هجری] که نوه [حضرت] محمّد [صلی الله علیه و آله] و سومین امام اسلام شیعی است. مجامع شیعی هر ساله آن واقعه ی دلخراش را در یک تعزیه بر پا می‌کنند؛ از
آن جمله به آزار و اذیت خود پرداخته، غم و حزن خود را نشان می‌دهند، که آنان را در رنج و مرگ [حضرت امام] حسین[علیه السّلام] به مثابه ی کمکی برای رستگاری در روز جزا متحد می‌سازد. جوامع شیعی‌ای که رنج محرومیت، تحقیر یا سوء‌استفاده را امروزه تحمل می‌کنند، شهادت [حضرت امام] حسین [علیه السّلام] را به مثابه ی زمینه‌ای برای مبارزه علیه بی‌عدالتی، ظلم و سرکوب تلقی می‌کنند. [عاشورا] نماد و شعار عمده‌ای در طی انقلاب اسلامی ایران و در طی جنگ ایران و عراق (1980- 1988) و نیز در لبنان بوده است» (Esposito, 2003). این فرهنگ لغت، «عاشورا» را از چشم‌اندازی تقریباً شیعی معرفی کرده و بیشتر به الهامات سیاسی محض از «عاشورا» در انقلاب اسلامی ایران و نیز سایر جوامع شیعی می پردازد.

16. دایرةالمعارف ادیان جهان میریام وبستر(25)

این دایرةالمعارف، «عاشورا» را اینگونه تعریف می‌کند: «روز مقدس مسلمانان در دهم محرم که نخستین ماه سال اسلامی است (با معادل گریگوری متغیّر). عاشورا در اصل توسط [حضرت] محمّد [صلی الله علیه و آله] در سال 622 یعنی اندکی پس از هجرت به عنوان روز روزه‌داری از طلوع تا غروب خورشید معرفی شد که احتمالاً از الگوی روز کفاره ی یهودیان، یعنی یوم کیپور، الگوبرداری شده است؛ اما هنگامی که روابط یهودیان و مسلمانان به دشواری گرایید، [حضرت] محمّد [صلی الله علیه و آله] رمضان را به عنوان ماه روزه‌داری برگزید و روزه ی روز عاشورا را اختیاری (مستحبی) اعلام کرد؛ آن‌گونه که در میان سنیان به همین منوال است. در میان شیعیان، عاشورا روز مراسم عمده، تعزیه، بزرگداشت شهادت [حضرت امام] حسین[علیه السّلام]، فرزند
[حضرت] علی [علیه السّلام] و نوه ی [حضرت] محمّد [صلی الله علیه و آله] است که در روز دهم محرم 61 هجری (10اکتبر 680) در کربلا (اکنون واقع در عراق) به شهادت رسید. عاشورا دوره ی ابراز حزن و زیارت کربلاست و تعزیه‌ها نیز در ایران برپا می‌گردد. شیعیان در خاورمیانه، آفریقای جنوبی و حتی آمریکا این روز را تعطیل می‌دارند و دسته‌روی و هیئت [های عزاداری] بر پا می‌دارند که ملهم از شعار « کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» است؛ چنین مراسمی نقشی محوری در سرنگونی رژیم محمّدرضا شاه در انقلاب ایران (1978-1979) ایفا کرد» (Doniger, 1999).
این دایرة‌المعارف در آغاز، روزه ی روز «عاشورا» را الگوبرداری پیامبر اسلام [صلی الله علیه و آله] از «روز کفاره» یهودیان معرفی می‌کند؛ ضمن آنکه در میان شیعیان به مراسم بزرگداشت « شهادت» حضرت امام حسین علیه السّلام اشاره می‌نماید و حدیث «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» را در دسته‌روی‌ها و عزاداری‌های روز «عاشورا» مؤثر می‌داند. در پایان هم به نقش محوری الهام از «عاشورا» در انقلاب اسلامی ایران و براندازی رژیم پهلوی اشاره می‌کند. در این تعریف، هیچ اشاره‌ای به علت قیام امام حسین علیه السّلام و نیز به توطئه ی یزید برای به شهادت رساندن آن حضرت نشده است.

17. مدخل دایرةالمعارف کوتاه‌تر اسلام(26)

آخرین مدخل، از دایرة‌المعارف کوتاه‌تر اسلام نقل می‌شود: «عاشورا» نام روز روزه اختیاری (مستحبی) است که در روز دهم محرم برگزار می شود. هنگامی که [حضرت] محمّد [صلی الله علیه و آله] به مدینه تشریف فرما شدند، از میان سایر ایام دینی
یهودیان، عاشورا را اقتباس کردند. واضح است که نام عاشورا از واژه عبری «عاسور» اقتباس شده است [...] در سفر لاویان [عهد عتیق]، باب 16، آیه 29، عاشورا برای روز بزرگ کفاره به کار رفته است.(27) [حضرت] محمّد [صلی الله علیه و آله] سنت یهودی را در مناسک دینی خود حفظ نمودند؛ یعنی روزه‌ای را که در این روز، از طلوع تا غروب خورشید می‌باشد و نه آن ‌گونه که در دیگر روزه‌ها در طی روز باید روزه را نگه داشته باشند. در سال دوم هجرت، هنگامی که روابط [حضرت] محمّد[صلی الله علیه و آله] با یهودیان به سردی و سختی گرایید، رمضان به عنوان ماه روزه‌داری برگزیده شد و روزه ی روز عاشورا دیگر وظیفه‌ای دینی نبوده، بلکه به صورت اختیاری (مستحبی) بر عهده ی فرد گذاشته شد.
اینکه روزه، نخستین بار در چه روزی از سال عربی برقرار شد را نمی‌توان به سبب دانش ناقص‌مان از تقویم آن دوران، مشخص نمود؛ اما طبیعتاً رعایت کردن آن، با روزه ی یهودی در دهم ماه تشری(28) همزمان واقع شده، و از این رو در پاییز واقع می شود. در آغاز از دهم محرم، به عنوان عاشورا یاد شده است؛ احتمالاً روز دهم نخستین ماه مسلمانان برای هماهنگی با دهمین روز نخستین ماه یهودی برگزیده شده است. بر اساس محاسباتی که تاکنون صورت گرفته است، این امکان محتمل به نظر نمی‌رسد که این روز در اصل در دهم محرم گرامی داشته شده باشد. به ظن قوی، برای آنکه مسلمانان خودشان را از یهودیان متمایز نمایند،
برخی روز نهم محرم را به جای و یا در کنار روز دهم به عنوان روز روزه‌داری، آن هم با نام تاسوعا،تثبیت کردند.
ریشه ی یهودی روز [عاشورا] مشخص است. گرایش معلوم سنت برای ردیابی همه ی رسوم اسلامی به اعراب باستانی و به ویژه به [حضرت] ابراهیم [علیه السّلام] تصریح می‌کند که مکیانِ دوران باستان روز عاشورا را روزه می‌گرفتند. غیر ممکن نیست که روز دهم و نیز نُه روز اول محرم از قداستی نزد اعراب باستانی برخوردار بوده باشد، اما این پدیده ربطی به عاشورا ندارد.
روزه ی عاشورا بعدها و حتی هنوز هم از سوی مسلمانان مستحبِ مؤکد تلقی می شود. همه پارسایان سنی مذهب جهان، این روز را تکریم می‌کنند؛ این روز به دلایل تاریخی مقدس است؛ در چنین روزی بود که [حضرت] نوح[علیه السّلام] کشتی خود را ترک کرد و مطالبی از این دست. در مکه درب خانه ی کعبه در روز عاشورا به روی زائران باز می‌شود. در سرزمین‌هایی که شیعیان حضور و یا نفوذ دارند، مراسم کاملاً متفاوتی به مناسبت دهم محرم برقرار می‌گردد. در این رابطه به مدخل محرم مراجعه نمایید (Kramers, 1953). آنچه در دایرة‌المعارف کوتاه‌تر اسلام آمده است، هیچ اشاره‌ای به واقعه ی کربلا نداشته،«عاشورا» بدون هیچ اشاره‌ای، به سبب بزرگداشت آن از سوی شیعه و یا «شهادت» حضرت امام حسین علیه السّلام تعریف شده است، بلکه در عوض، بر سنت یهودی آن تأکید شده است و تشریع ماه مبارک رمضان برای روزه‌داری را اقدامی در جهت عکس‌العمل نشان دادن از سوی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله معرفی کرده، به منشأ وحیانی و الهی این تشریع اشاره‌ای نکرده است. در پایان مدخل، تنها گفته شده است شیعیان مراسمی متفاوت با سنیان دارند، بی‌آنکه هیچ اشاره‌ای به این مراسم و یا دلایل برگزاری آن مراسم شده باشد.

نقد کلی مدخل‌ها

مدخل‌های پیش گفته، دارای ایرادهای متعددی هستند. نخست آنکه مفهوم «عاشورا» را بیشتر از دید اهل سنت تعریف کرده‌اند و حال آنکه «عاشورا» اهمیت خود را در تاریخ اسلام به سبب واقعه ی روز عاشورای سال 61 هجری در کربلا به دست آورده است. دیگر آنکه همین اولویت دادن به دیدگاه اهل سنت در ترتیب ذکر اهمیت «عاشورا» در اکثر این مدخل‌ها، منعکس است: «عاشورا» از چشم‌انداز شیعی، غالباً، دومین مفهوم این روز می‌باشد. از مجموع هفده تعریف نقل شده در بالا، شش تعریف، واژه «شهادت» را برای حضرت امام حسین علیه السّلام به کار برده، چهار تعریف از واژه «مرگ» استفاده کرده و هفت تعریف نیز اصلاً ذکری از «مرگ» یا «شهادت» نکرده است. از هفده تعریف نقل شده، چهار تعریف، ریشه ی یهودی برای بزرگداشت عاشورا آورده است و یازده تعریف نیز قائل به استحباب روزه در روز عاشورا شده است.
تعریف‌های بالا به لحاظ درج شدن در منابع به دو دسته تقسیم می شوند: نخست منابع زبانی و یا زبان‌شناختی است که در این دسته، فرهنگ لغت‌های متعارف انگلیسی قرار می‌گیرند. دسته دیگر، فرهنگ لغت‌های تخصصی ادیان و یا اسلام است. ایراد وارد بر هر دو دسته از این منابع، این است که اکثر تعریف‌ها ناکافی است. این ایراد به ویژه به تعریفی که از دایرة‌المعارف کوتاه‌تر اسلام (مندرج در شماره 17) نقل شده است، وارد است. با توجه به اینکه دایرة‌المعارف کوتاه‌تر اسلام، یکی از منابع تخصصی در پژوهش‌های اسلام‌شناختی است، این دایرة‌المعارف از دلیل بزرگداشت «عاشورا» توسط و نزد شیعیان چیزی نگفته و این کار، خود سرآغاز تحریف و ایجاد جهت‌گیری منفی در خصوص عاشورا در میان محققان، استادان و دانشجویان است که درباره ی مسائل جهان اسلام به تحقیق و پژوهش می پردازند.

نتیجه

«عاشورا» پدیده‌ای است که باید آن را از نو شناخت و در کتاب‌های مرجع انگلیسی تعریف کرد. آنچه در کتاب‌های مرجع انگلیسیِ پیش گفته، در تعریف «عاشورا» آمده است، بیشتر ناظر به مفهوم آن در میان اهل سنت است و آنچه در خصوص اهمیت «عاشورا» نزد شیعیان گفته شده است، البته ناکافی و غالباً همراه با جهت‌گیری‌های نادرست و یا مغرضانه است. بر پایه ی پژوهش حاضر، می‌توان حدس زد که سایر مدخل‌های مربوط به شیعه، مانند غدیر، مهدویت، امامت و جز آن احتمالاً به چه صورتی در کتاب‌های مرجع انگلیسی معرفی شده‌اند. با توجه به اهمیت و تأثیر منابع انگلیسی، ضروری است این مدخل‌ها بازخوانی و تصحیح شوند و حتی فرهنگنامه ی خاص معتقدات شیعه به زبان انگلیسی تدوین گردد

پی نوشت:

1. تاریخ وصول:1386/11/21؛تاریخ تصویب نهایی:1387/3/13.
2. تعریف ارائه شده چنین است: «عاشر شهر محرم» (معلوف السیوعی، 2000م، ذیل ماده«عشر»).
3. مناطق مختلفی در دنیا وجود دارد که غیرمسلمانان هم به بزرگداشت عاشورا اهتمام دارند. نمونه‌هایی از این پدیده، در کتاب ذیل آمده است:
Naqvi, S., and V. Kishan Rao, eds., The Muharram Ceremonies among the Non-Muslims of Andhra Pradesh (Hyderabad, A. P,: Bab-ul-Ilm Society, 2004).
4. عبارت زیارت عاشورا چنین است: «مصیبة ما أعظمها فی‌الإسلام و فی جمیع‌المسوات والارض».
5. فرهنگ لغت مشروح (Unabridged) فرهنگ لغتی است که علاوه بر واژه‌های پرکابرد و متداول، واژه‌های کم‌کاربرد و یا آنهایی که به ادبیات قدیم‌تر آن زبان تعلق دارند را هم فهرست کرده باشد؛ البته مدخل‌های موجود در این‌گونه فرهنگ لغت‌ها تقریباً همه ی اطلاعات زبانی را برای هر ماده، واژه و یا عبارت ارائه می‌دهند.
6. فرهنگ لغت مختصر شده (Abridged) به ماده‌ها، واژه‌ها و عبارت‌های پرکاربرد می‌پردازد.
7. این فرهنگ لغت، برای استفاده ی خبرنگاران شبکه بی.بی.سی تدوین شده است تا به آنها درخصوص تلفظ و معنای اجمالی اسامی‌ای که تلفظ ‌شان غیرمتعارف می‌نماید، کمک شود.
8. وجه امتیاز این فرهنگ لغت نسبت به سایر فرهنگ لغت‌های هم‌طراز آن، درج کردن تذکارهای فرهنگی (cultural notes) در ذیل برخی از واژه‌هاست.
9. این فرهنگ لغت ازنظر جامعیت ضبط واژگان و عبارت‌های زبان انگلیسی یک نوع از دو فرهنگ لغت مرجع و جامع در زبان انگلیسی می‌باشد. دیگر فرهنگ لغت جامع در زبان انگلیسی The Oxford English Dictionary (OED) است که ویراست دوم آن مشتمل بر بیست جلد متن اصلی و سه مجلد ضمیمه است. برای اطلاعات بیشتر ر.ک به: سایت‌های www.oed.com و www.m-w.com.
10. فرهنگ لغت چیمبرز از قدیمی‌ترین و معتبرترین فرهنگ لغت‌های زبان‌انگلیسی است که به جامعیت در محدوده ی تک‌ جلدی بودن شهرت داشته، مدخل‌های آن برحسب مواد ریشه‌ها و وندها به طور الفبایی مرتب شده‌اند.
11. این فرهنگ لغت دوجلدی در آغاز ب عنوان خلاصه‌ای در حد2/3 از فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد The Oxford English Dictionary (ویراست اول، 12مجلد، 1928)انتشار یافت؛ اما در عمل این اثر چیزی بیش از خلاصه آن فرهنگ لغت عظیم است؛ برای مثال همین واژه «عاشورا» در فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد نبوده،‌اما در آن اثر دوجلدی ضبط شده است. این فرهنگ لغت دو جلدی، نخستین ‌بار در 1933 منتشر شده و ویراست پنجم آن در سال2002 منتشر شده است؛ همچنین ویراست ششم آن در سال2007 منتشر شده است. مطالب این مقاله، برپایه ی ویراست ششم آن است.
12. این کتاب یک جلدی، خلاصه‌ای قاموس‌وار به ترتیب الفبایی از تعاریف مهمترین مدخل‌هایی است که در چاپ انگلیسی دایرةالمعارف اسلام ارائه شده‌اند. سرپرستی این کتاب را پروفسور امری فان دون زلِ که خود یکی از گردانندگان دایرة‌المعارف اسلام است،‌برعهده داشته است.
13. فرهنگ لغت راندم هاوس، یکی از فرهنگ لغت‌های معتبر انگلیسی با گرایش گونه ی آمریکایی است.
14. فرهنگ لغتی کوچک و تک‌جلدی است که برای دانشجویان انگلیسی زبانی که رشته ی مطالعات اسلامی را برگزیده‌اند، طراحی و تدوین شده است.
15. این فرهنگ لغت از جمله منابع بسیار ارزشمندی است که ویراست اصلی آن در سال1913 منتش شده بود. تا پیش از فرهنگ لغت وبستر، این فرهنگ لغت مطرح بوده است.
16. این فرهنگ لغت، خلاصه‌ای از فرهنگ لغت‌ ادیان جهان است و گردآورنده ی هر دو اثر، یک شخص است.
17. روز کفاره، همان یوم کیپور در دین یهود است. «این عید بسیار مهم، دهمین روز از ماه تشری (Tishri) است و آن را «عاسور» یعنی «عاشورا» می‌نامند. یهودیان از غروب روز قبل تا شامگاه این روز، به منظور کفاره گناهان [...] روزه می‌گیرند. قداست این روز از شنبه بیشتر و کار در آن حرام است(ر.ک به: عهد عتیق، سفر لاویان 16: 29-34)/ توفیقی، 1384، ص114-115).
18.«ارید أن آمر بالمعروف و انهی عن‌المنکر» (محمدی ری‌شهری، 1385، ج1، ص312).
19. تامس پاتریک هیوز در مقدّمه ی این فرهنگ لغت می‌گوید آن را به ویژه بر پایه ی آموزه‌های وهّابیت تدوین کرده، زیرا وهّابیت را بازنماییِ آموزه‌های اولیه اسلام می‌داند؛ یعنی همان‌ طور که از پیامبر اکرم صلی ‌الله علیه و آله به اصحاب تعلیم داده می شد؛ با وجود این، مدخل‌هایی وجود دارد که در آنها نظر سایر فرق اسلامی، از جمله شیعه، درج شده است. این کتاب نخستین بار در سال 1885 در لندن چاپ شده و تاکنون بارها توسط ناشران مختلفی تجدید طبع شده، بر ذهن و جهت‌گیری‌های شرق‌شناسان تأثیرات فراوانی گذاشته است. فرهنگ لغت فانک و واگنالز (مندرج در شماره 36 در بالا) از آن بسیار متأثر است.
20. این کتاب یک جلدی، بیشتر نمایانگر دیدگاه‌های سوسیالیستی کمونیستی از مفاهیم دینی است. تعریف‌های ارائه شده در آن در خصوص مفاهیم اسلامی و به طور خاص شیعی بسیار قابل تأمل و نقد است. اصل کتاب در دوران حاکمیت کمونیست‌ها منتشر شد.
21. دایرة‌المعارف بریتانیکا (Encyclopaedia Britannica) که نخستین بار در سال‌های 1768- 1771 به صورت فرهنگ لغت علوم و ادبیات در اسکاتلند منتشر شد، در طی چندین قرن و تا اوایل هزاره سوم میلادی در زمره متقن‌ترین و پر مراجع‌ترین دایرة‌المعارف عمومی به زبان انگلیسی بود که مدخل‌ها و مقالات آن را برجستگان هر رشته پدید می‌آورده‌اند. با پیدایش اینترنت، دایرة‌المعارف بریتانیکا جای خود را به دایرةالمعارف و یکی پیدیا داده است [نکته اخیر را از آقای حامد اخیانی آموختم].
22. ویراست نخست این دایرة‌المعارف تک جلدی، در سال 1989 منتشر شد. این دایرةالمعارف مزین به تصاویر رنگی و ضمایم سودمندی است، از جمله ضمایم آن، کتاب‌نامه‌ای مشتمل بر 123 عنوان کتاب است.
23. این مطلب، اشتباهی فاحش از سوی نویسنده ی دایرةالمعارف مزبور است. با توجه به اینکه واقعه ی «عاشورا» در سال 61 هجری قمری اتفاق افتاده است، چگونه معزالدوله در سال 35 هجری قمری (یعنی 26 سال پیش از این واقعه) می‌توانسته چنین مراسمی را برپا کند؟!
24.این کتاب، فرهنگ لغتی تک‌جلدی و در سری فرهنگ لغت‌های موجز و تخصصی آکسفورد بوده، حاوی مهم‌ترین عناوین و نام‌های شخصیت‌های مهم جهان اسلام است. علاوه بر مدخل‌های متعارف و کوچک، گاه مقالات بلندتری هم به برخی مفاهیم اختصاص یافته است.
25.این کتاب اثری با گستره ی وسیع از اصطلاحات دینی و نام های اعیاد و مراسم در بیشتر ادیان و یا نظام های اعتقادی جهان می باشد.
26.این دایرةالمعارف یک جلدی،خلاصه ای از مهم ترین مدخل های دایرةالمعارف اسلام )The Encyclopaedia of Islam)است.
27. نص متن عهد عتیق به ترجمه فارسی چنین است: «و این برای شما فریضه ی دایمی باشد که در روز دهم از ماه هفتم جان‌های خود را ذلیل سازید و هیچ کار مکنید خواه متوطن، خواه غریبی که در میان شما مأوا گزیده باشد؛ زیرا در آن روز کفاره برای شما کرده خواهد شد و از جمیع گناهان خود به حضور خداوند طاهر خواهید شد (کتاب مقدس، 1904).
28. ماه تشریTishri – که گاه تسری(Tisri) هم خوانده می‌شود- نخستین ماه مدنی و هفتمین ماه دینی در تقویم یهودی است که با ایامی از سپتامبر و اکتبر همزمانی دارد.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:5 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

گفت و گو با عبدالکریم بی آزار شیرازی ،گرد آورنده پنج جلدی عاشورا در سرزمین ها

در سال 1323 در شیراز متولد شد. مقدمات حوزه های دینی را همان جا طی کرد و سطوح عالی و دروس خارج را در قم و نجف اشرف.
از محضر علمای بزرگ از جمله حضرت امام خمینی استفاده کرد و همه بحث های مسایل مستحدثه ایشان را به رشته تحریر در آورد.
در سال 1353 به دریافت گواهی افتاء و اجتهاد از وزاارت علوم و آموزش عالی نایل آمد؛ سال 1354 رهسپار دانشگاه مک گیل کانادا شد، در انستیتو مطالعات اسلامی به تحصیلات دانشگاهی پرداخت و موفق به اخذ درجه M.A در تاریخ و تمدن اسلامی می شد.
از سال 1361 در دانشگاه های ایران تدریس را آغاز کرد و از سال 1362 به عضویت فرهنگی دانشگاه الزهرا در آمد.
از آغاز تاسیس مجمع جهانی التقریب از سوی مقام معظم رهبری به عضویت شورای عالی این مجمع در آمد و یک سال معاون امور بین الملل این مجمع بود.
هم اکنون از سوی دبیر کل مجمع جهانی تقریب ، هیات امنای دانشگاه مذاهب اسلامی و وزیر علوم و تحقیقات و فن آوری، عهده دار ریاست این دانشگاه است.
فرهنگ عاشورا در سرزمین ها نام کتابی است متشکل از چندین مجلد که به چگونگی اجرای مراسم محرم و عاشورا در سرزمین های مختلف جهان پرداخته است. این کتاب و آثار متعدد دیگر درباره امام حسین علیه السلام توسط دکتر بی آزار شیرازی تدوین و تالیف شده است. در این گفت و گو به چند و چون پژوهش های او درباره عاشورا و محرم از نگاه تاریخی و فرهنگی پرداخته ایم.
از چه دوره تاریخی مراسم عاشورا و عزاداری برای امام حسین علیه السلام رایج شده ؟ نحوه این عزاداری را برایمان توضیح دهید و بگویید در روزهای نخست چه گونه و در چه حدی اجرا می شده ؟
سرآغاز مراسم عاشورا و عزاداری برای امام حسین علیه السلام به درستی معلوم نیست، تنها می توان گفت به استناد کتاب اخبار الطوال دینوری، در برابر جشن های دشمنان اهل بیت علیه السلام در روز عاشورا، مجالس عزاداری به طور پنهانی و گاهی آشکار از سوی دوست داران خاندان علوی برگزار می شده است، اما به طور رسمی و علنی بنا به روایت ابن اثیر و دیگران برای نخستین بار توسط آل بویه این مراسم رایج شده است.
معز الدوله دیلمی در دهم محرم سال 352 ق. در بغداد دستور داد که بازارها را تعطیل کنند و به نوحه خوانی بپردازند و در شهر بگردند. آل بویه با دایر کردن مراسم عاشورا، مذهب شیعه را با آرامش و آزادی به کمک علمای اصولی و معتدل چون شیخ گسترش دادند. آل بویه در سوگواری خود بر سینه می زدند و نمد سیاه بر گردن می آویختند و زنان ، موی را پریشان و صورت خود را سیاه می کردند.
آیا عزاداری برای امام حسین علیه السلام فقط محدود به شیعیان می شود یا اهل سنت نیز خود را در این مراسم شریک می دانند ؟
در سابق ، مسلمانان از نظر سیاسی و مساله خلافت به موافقین و مخالفین خاندان علوی تقسیم می شدند ؛ به دسته اول شیعه و به دسته دوم ناصبی می گفتند.پس از عصر بنی امیه و بنی عباس ، ناصبی ها منقرض شدند. بسیاری از مسلمانان که دوست داران اهل بیت بوده و هستند، از نظر فرقه ، پیرو مجتهدین چهار گانه و دسته ای پیرو کتب اربعه حاوی احادیث امام صادق علیه السلام شدند؛ دسته اول را سنی و دسته دوم را شیعه نامیدند.
تقابل این دو عنوان مفهوم مخالفی را پیدا کرد و اکنون تلقی بسیاری این است که هر کس که پیرو مذاهب اربعه است شیعه نیست، پس جزو مخالفین ائمه است ، در صورتی که این کاملا خلاف واقع بوده و ما می بینیم که حتی ابوحنیفه پیشوای مذهب حنفی در کتاب مناقب می گوید : « دشمنی اخباریان با ما برای آن است که ما خاندان رسول و اهل بیت او را دوست می داریم و به فضایل ایشان معترفیم.» و پیشوای شافعیان می گوید: «اگر محبت اهل بیت رفض است ، ای جهانیان بدانید که من رافضی هستم. »
عبدالجلیل قزوینی در پاسخ انتقاد صاحب فضایح، از عزاداری شیعیان برای امام حسین علیه السلام به هم آهنگی علمای شافعی و حنفی در این باره استناد کرده است. شعری را از ابوحنیفه درباره گریه برای امام حسین علیه السلام نقل می کند و در جای دیگر می نویسد :« در همه بلاد، اصحاب شافعی و ابوحنیفه و فحول علما در موسم عاشورا این تعزیت را با جزع و نوحه و زاری داشته اند و بر شهدای کربلا گریسته اند.»
و در جای دیگر می گوید : « مراثی شهدای کربلا که اصحاب ابوحنیفه و شافعی را هست ، بی عدد و نهایت است. » می توان گفت بیش ترین مقاتل توسط علمای اهل سنت نگارش یافته است ؛ به عنوان نمونه ملا حسین کاشفی حنفی با نوشتن کتاب ادبی روضه الشهدا از قرن نهم هجری تا به حال بنای روضه خوانی را در ایران نهاد و با ترجمه آن به ترکی به نام حدیقة السعدا بنای روضه خوانی را در ترکیه گذاشت و هنر گریز به کربلا از ابتکارات این عالم حنفی است.
و نیز در این باره می توان از نوشته های طبری در کتاب تاریخ طبری که اخیرا تحت عنوان « قیام سید الشهدا و خون خواهی مختار » توسط آقای دکتر محمد سرور مولایی ترجمه شده ، سیوطی در« تاریخ الحلقا » کتاب « واقعه کربلا » عباس محمود عقاد که اخیرا توسط یکی ازنویسندگان اهل سنت ، آقای انصاری به فارسی ترجمه و چاپ شده است و سه جلد کتاب « ثارالله» توسط عبدالرحمن الشرقاوی و دیگر نمونه ها یاد کرد.
مراسم عاشورا ، اهل سنت هند را تحت تاثیر قرار داده و موجب تقریب و نزدیکی آنان به شیعه گشته است . آیا اقلیت های مذهبی و یا حتی در کشوری مثل هند، بودایی ها و هندوها خودشان را مقید به انجام این مراسم می دانند ؟ اگر ممکن است مختصری درباره این مراسم و آیین ها برایمان توضیح دهید ؟
بخش بزرگی از منطقه « اوتاپرداش » هند در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی تحت حکومت یک سلسله شیعه ایرانی اداره می شد که در سال 1707از خراسان به هند مهاجرت کرده بودند. مراسم عاشورا در سراسر این منطقه برگزار می شد « وسینان » و « هندوها» نیز در آن شرکت می کردند و از این رو مذهب هند و مراسم آن تاثیر فراوانی بر مراسم محرم در هند گذاشته است که یک نمونه آن، در آب فرود کردن بنای تعزیه در خاتمه مراسم محرم است.
وقایع تاریخی مهمی در روز عاشورا اتفاق افتاده که نقل می شود، وقایعی مثل توبه حضرت آدم علیه السلام، نجات کشتی نوح علیه السلام ، سرد شدن آتش بر ابراهیم علیه السلام، گذشتن موسی علیه السلام از دریای سرخ و ... آیا این ها سند تاریخی دارد ؟ اگر این طور است چه گونه می توان آن را توجیه تاریخی کرد؟
شیخ مفید ( متوفی 413 ق) در کتاب « مسار الشیعه » در حوادث ماه محرم می نویسد : اولین روز محرم، روزی است که خداوند دعای زکریا علیه السلام را اجابت کرد؛ سوم محرم رهایی یوسف علیه السلام از چاهی است که برادران وی را در آن افکنده بودند ؛ پنجم محرم، روز عبور موسی علیه السلام از دریا ؛ هفتم محرم روز تکلم خدا با موسی بر فراز کوه طور سینا ؛ روز نهم ، روز بیرون آمدن یونس بن متی علیه السلام از شکم ماهی و روز دهم ، شهادت ابی عبدالله حسین بن علی علیه السلام در سال 61 هجری است. به همین دلایل بعضی ، فضایلی برای جشن روز عاشورا ذکر کرده اند، که بنا به گفته دکتر قرضاوی، ضعیف و بلکه از نظر ابن تمیعه جعلی است و بنا به تصریح ابن جوزی برای به خشم آوردن شیعیان بوده است.
اما وقایعی چون توبه آدم ، نجات کشتی نوح، سرد شدن آتش بر ابراهیم ، بر فرض صحت، مربوط به قبل از اسلام است و جزو اعیاد اسلامی محسوب نمی شود.
نظر شماره درباره خرافات و رسوم غلط در فرهنگ عاشورا چیست ؟ چه گونه می توان این مراسم را پالایش کرد ؟ آیا اساسا چنین ضرورتی وجود دارد ؟
مراسم عاشورا برای زنده نگه داشتن سرمشق نجات ملت هاست که امام حسین علیه السلام با خون خود در صحرای کربلا نوشتند تا ملت ها خود را تسلیم ستم کاران و استعمار گران نکنند.
از آن جا که این مراسم باعث مرگ ستم کاران است، آنان کوشیده اند که در درجه اول آن را از میان ببرند و اگر نتوانستند، آن را منحرف کنند یا به صورت یک سنت مرده در آوردند و یا آن را آلوده به خرافات کنند. بنابراین ضرورت دارد که علما و دانشمندان و محققینی هم چون استاد علامه مطهری، تبیین این مراسم را به دست گیرند و مانند جامعه پاکستان آن را به دست افراد عامی نسپارند و از ورود هر گونه رسومات غلط و خرافاتی در آن جلوگیری کنند.
چنان که مقام معظم رهبری در مراسم شعر و مولودی خوانی شاعران و مداحان فرمودند در اشعار و مداحی حضرت فاطمه زهرا (س) سید الشهدا علیه السلام و دیگر معصومین ، باید علاوه بر استفاده از مضامین معنوی و تعمیق پیوندهای عاطفی ، فضیلت های رفتاری و عملی این بزرگواران نیز گنجانده شود تا آحاد مردم، اعم از زن و مرد و دختران و پسران جوان، بتوانند این اسوه ها را الگوی اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی خود قرار دهند.
متاسفانه ایادی استعمار می کوشند تا با اقدامات حساب شده و دامن زدن به اختلافات تاریخی و تحریک احساسات میان مسلمانان تفرقه ایجاد کنند، حضرت آیت ا... خامنه ای در این باره فرمودند : این دست های خبیث که دراصل ، مراکز استعماری و استکباری ، آنها را هدایت می کنند، با همه فرقه های اسلامی دشمنند و باید در مقابل اهداف آنها کاملا هوشیار بود.
درباره کتاب «عاشورا در سرزمین ها » برای ما بگویید که چه انگیزه ای باعث جمع آوری و تحریر این کتاب شده ؟
چه گونه این اطلاعات را از اطراف جهان جمع آوری کردید ؟
انگیزه ای که باعث جمع آوری و نگارش کتاب « عاشورا در سرزمین ها » شد، کلام امام خمینی (ره) بود که فرمودند :« در کجا سراغ دارید که ملتی این طور هم آهنگ بشود؟ این ها را در تمام کشورهای اسلامی و ملت های اسلام، سید الشهداعلیه السلام در روز تاسوعا و عاشورا هم آهنگ کرده است ؛ بروید هندوستان همین بساط است ، بروید پاکستان همین بساط است، بروید اندونزی همین بساط است ، بروید افغانستان. هر جا بروید همین بساط است. »
هدف از نگارش کتاب « عاشورا در سرزمین ها » این بود که مردم ایران بدانند که این مراسم منحصر به ایران نیست ، بلکه در همه جهان گسترده است. باید با این شناخت، به جای خصومت با دشمنان فرضی ، به ایجاد ارتباط با سایر دوست داران حسینی بپردازیم. برای هم آهنگی و ارتباط با سایر دوستان برنامه ریزی کنیم و آن را از خرافات بزداییم و عاشورایی زنده بسازیم تا به شعار «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» جامه عمل بپوشانیم.
برای دست یابی به این منظور، توسط معاون پژوهشی سابق وزارت خارجه ، جناب آقای ملکی نامه ای برای تمام سفارت خانه های ایران در کشورهای مختلف جهان فرستادیم. با این پرسش نامه که این مراسم از چه تاریخ ، چه گونه و توسط چه کسانی به آن سرزمین راه یافته ؟ تا چه حد با خرافات و فرهنگ آن محیط آمیخته شده ؟ تا چه اندازه به صورت سنتی و تا چه اندازه به صورت عاشورای زنده در آمده است ؟ پاسخ های رسیده از سراسر جهان آن قدر جالب بود که وزارت خارجه از من تشکر کرد و البته نسخه ای از آن را برای خود نگه داشت.
چرا آن چه درباره ایران نوشته اید تا این حد مختصر و موجز است؟
چون مردم ایران خودشان هر سال شاهد مراسم عاشورا در سراسر ایران هستند و ما تنها به مناطقی چون یزد ، شیراز و خراسان اشاره کردیم که از آن جا این مراسم به کشورهای مختلف انتقال یافته است.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:2 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

چکیده :

عاشورا رمز بی چون و چرای پیروزی ملت هایی است که به الگوگیری از حرکت است. عاشورا محل آموزش اصول انسان و ملت سازی است. عاشورا، اصلی به ما آموخت و آن اصل این است که هیچگاه در برابردشمنان و جهانخواران سر تعظیم فرو نیاوریم؛ چون آنها تحت هر شرایطی حاضر نیستند ما را تحمل کنند و به قول قرآن کریم هرگز از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر این که شما را از دینتان برگردانند. امام حسین به فریاد اسلام رسید و بعد از شهادت وی، قیامش تبدیل به اسوه ای جهانی شد و رهبران زیادی از دل این قیام سر بیرون آوردند؛ لذا اگر امام حسین(علیه السلام) قیام نمی کردند نه تنها ننگ و عار نصیب اسلام می شد و از اسلام اسمی باقی نمی ماند بلکه کل دنیا تبدیل به باتلاق ظلم و فساد میشد.
در این مقاله علاوه بر بررسی نقش عاشورا به عنوان اسوه ای منحصر به فرد، مطالبی در رابطه با تأثیر انقلاب اسلامی از قیام حسینی را بیان کردیم. روش ما در این تحقیق از روش کتابخانه ای و با مطالعه در کتب و مقالات به جمع آوری اطلاعات و سازماندهی آن ها پرداخته ایم.
واژگان کلیدی : امام حسین ، عاشورا ، بیداری ، انقلاب اسلامی.

مقدمه :

در طول تاریخ، نهضت ها و انقلاب های بسیاری به دست انسان ها صورت گرفته است که بر اساس قانون نهضت ها، تنها آثار بعضی برجای مانده و آثار دیگری از بین رفته است. در لابه لای این نهضت ها و انقلاب ها، نهضت عاشورا مُهر حسینی ماندگاری را بر لوح تاریخ ثبت نمود و آثار ویژه ای بر تاریخ از آن زمان وقوع حادثه بر جای گذاشت.
طبق اعترافات شرق شناسنان غربی و اهل سنت و آزادی خواههان غرب و شرق، حماس? عاشورا، شورانگیزترین حماسه تاریخ بشری است که احساسات میلیون ها انسان را برانگیخته و مرزها را احاطه نموده و با گذر زمان از مرزها گذر کرده و وارد مغزها شده است؛ یعنی عاشورا با تک تک انسان ها در تمام حالات و سکنات آنها حضور دارد.
خربوطلی، دانشمند بزرگ می گوید: «شهادت امام حسین (علیه السلام) در کربلا، بزرگترین حادثه تاریخی بود که منجر به تشکّل و تبلور گروه شیعیان گردید و سبب شد که شیعه به عنوان یک سازمان قوی با مبادی و مکتبی سیاسی و دینی مستقل، در صحنه اجتماع اسلام آن روز جلوه کند»(دکتر فربوطلی، انقلاب های اسلامی، ترجمه عبدالصاحب یادگاری، صص 8، 73، 122).
امروز نهضت حسینی دیگر توسعه یافته و از مرزهای جغرافیایی و اعتقادی در گذشته؛ و تعجب این که قداست خویش را در میان سایر ادیان حفظ کرده است و «کل ارض کربلا»گویا همه جهان زمین کربلاست. امروز بیگانگان هم در مقابل نام باشکوه نهضت امام حسین سر تعظیم فرود آوردند و گاندی های مصلح بزرگی تربیت شده و تحویل جامعه ای بزرگ جهانی داده و این از برکات عاشورا است.
امام حسین و قیامش، اثر استثنایی بر ملت ها گذاشت و امروز مثلث عاشورا، عدالت و پیشرفت را بوجود آورد و انقلاب اسلامی ایران هم از نقش عاشورا در بیداری ملت ها سود برده و امروز به دنبال تکمیل این مثلث پس از الگوبرداری از عاشورا به دنبال نیل به اهداف دهه چهارم انقلاب یعنی عدالت و پیشرفت در گذران حال است.

نقش عاشورا در بیداری ملت ها

در حقیقت، می توان به این موضوع پافشاری نمود که علل و عوامل جاودانگی این نهضت، اهداف نهضت عاشورا است. حضور یک مسئؤل و حاکم کوته بین و کج اندیش عامل ضررهایی برای یک ملت است؛ لذا نتیجه این است که در مقابل چنین حاکمی باید ایستادگی کرد. باید عنوان کنیم که فرهنگ عاشورا، ایستادگی و مقاومت است.
این گونه شد و فرهنگ عاشورا در طول تاریخ همواره بر جوامع اسلامی و غیر اسلامی الهام بخش بوده و به تعبیر نویسند? آمریکایی : «هیچ نمونه ای از شجاعت، بهتر از شجاعتی که امام حسین از لحاظ فداکاری و شهامت نشان داد، در عالم پیدا نمی شود» (واشنگتن ایروینگ).
یکی از موضوعاتی که در بیداری ملت ها، عاشورا نقش داشت، الگوگیری همه جانبه یی که ملت ها از این قیام داشتند ؛ یعنی گفتار و رفتار عاشوراییان را در زندگی فردی و اجتماعی خویش الگو و اسوه قرار دادند 1.
استاد حسن ابراهیم می گوید: «کشته شدن امام حسین (علیه السلام) در تهییج شیعیان و وحدت بخشیدن به آنها تأثیر بسیاری داشت. قبل ا این رخداد، شیعیان پراکنده بودند؛ زیرا شیعه گری یک نظریه سیاسی بود که در دل پیروان خود نفوذ نکرده بود و هنگامی که حسین کشته شد، شیعه گری با خون آمیخته گشت و در اعماق قلوب شیعیان نفوذ کرد و عقیده راسخ آنان شد.2»
قیام حسین در واقع به مشعل تبدیل شد و چراغ هدایت گمراهان در جستجوی حقیقت شد. بعد از این قیام، ملت ها راه نیل به ایستادگی علیه ظالمان را پیدا کردند. درس آزادمنشی و آزادنگری را ملت ها آموختند و راه را برای اثبات حقانیت خود یافتند. در جامعه ای که سلطنت موروثی بود با پایان یافتن دوران حکومت ظلمت معاویه، زمام امور به دست فرزند شرابخوارش(یزید) افتاد.
معاویه بارها به یزید سفارش کرده بود که با حسین درگیر نشود، ولی یزید گوشش بدهکار نبودو نسنجیده اقدام به کاری کرد که بعدها پشیمان شد؛ البته به صورت ظاهری. کمی بعد از واقعه ی دلخراش عاشورا، رژیم اموی ثمر? کشتن کربلا را به چشم دید و از ایستادگی در برابر امواج اعتراضات، شروع به متهم کردن یکدیگر شدند. این قیام تأثیر
معجزه آسایی کرد. سید امیر علی مورّخ اسلامی می گوید: «کشتار کربلا در همه قلمرو اسلام، مای? وحشت و بیم شد و ایرانیان را به هیجان آورد.3» پست ترین چهره ی اموی (یزید)، فرزند نابکار معاویه، پس از پدرش زمام امور را به دست گرفت؛ در این حال، دین و اسلام بعداً با خطر روبرو شد. امام حسین دست اهل بیت خود را گرفت و در چنین شرایطی سکوت را بر خود جایز ندانست و سازش را به صلاح امت نمی دید. امام حسین با آن دید با بصیرت خود، یزید را ویرانگر اساس اسلام تشخیص داد لذا بر علیه او یک قیام تاریخی را ثبت نمود.

- عاشورا و روحی? وحدت :

گروهی از اسرا را که به شام می بردند، چون به «تکریت» رسیدند، مسیحیان آن جا در کلیسهای خود جمع شده و به نشان اندوه بر کشته شدکان حسین (علیه السلام)، ناقوس نواختند و نگذاشتند سربازان یزیدی وارد آنجا شوند. به شهر «لینا» نیز رسیدند، مردم آنجا همگی گرد آمدند و بر حسین و دودمانش سلام و درود فرستادند و امویان را لعن کردند و سربازان را از آن جا بیرون کردند. چون خبر یافتند که مردم «جهینه» هم جمع شدند تا با سربازان بجنگند وارد آن نشدند. به قلع? «کفر طاب» رفتند، به آن جا نیز راهشان ندادند. به «حمس» که وارد شدند مردم تظاهرات کردند و شعار می دادند: «اکفرا بعد ایمان و ضلالا بعد هدی؟» و با آنان درگیر شدند و تعدادی را کشتند4.
همانطور که عنوان نمودیم، دستگاه اموی پس از قتل امام حسین در همه جا منفور شدند و با کار نسنجید? خود خط بطلان برخود کشیدند. عاشورا از آن پس باعث ایجاد روحیه ی وحدت و همبستگی در میان مسلمانان شد و پس از آن ما شاهد قیام های متعددی بودیم.
علامه مقرّم یک مطلب در همین عنوان دارند و می گوید: «یکی از پیامدهای نهضت و قیام سید الشهداء، حسین بن علی و آن مجاهد بزرگ، که فتحی روشن به دنبال خود داشت، این بود که در علویان تأثیر بزرگی گذارد.پس از حادث? کربلا، هر یک از فرزندان علی(علیه السلام) و یا کسانی که مذهب، علوی داشتند و می خواستند قیام و جهاد کنند، از جهاد مقدس حسین سرمشق می گرفتند.5»
علامه مقرّم در دام? بحث خود در جایی می گوید: «... تمام افرادی که قیام کردند، نظرشان این بود که باید در جامعه حق و عدالت جایگزین ستم گردد. اینان می گفتند: ما بر ضدّ دولت باطل قیام کرده ایم و می خواهیم جامعه اسلامی بداند که حق آل محمد غصب شده است و باید قیام کرد و دست ستمگر را کوتاه کرد و خارهایی را که در راه دین پیدا شده باید زدود. علامه ادامه می دهند و می گوید: انقلاب های پیاپی که در بلاد ولایت پدید آمد، موجب شد که مردم رشد پیدا کنند و حق را عیان مشاهده نمایند.6».
قیام امام حسین (علیه السلام) توانست زنجیرهای از هم گسیخته ی مسلمانان را به هم وصل نماید و زمینه ی همبستگی و وحدت آنان را فرآهم نماید.

- فلسف? عاشورا

بر اساس بینش اسلامی و تعالیم قرآنی و روایات، مسلمانان به درس آموزی و الگوگیری از تاریخ موظف اند. هر کدام از ما وظیفه داریم مکان و زمان خود را به درستی بشناسیم و به موقع در مواقع حساس بهترین تصمیم را بگیریم.
عاشورا، لوح فشرد? زندگی است. عاشورا محل آموزش است. الگوبرداری از عاشورا توانسته است در طول تاریخ کارساز باشد. در هر زمان که هستیم با مراجعه به حادثه عاشورا و الگوگرفتن از آن نهضت، پی به اسرار الهی می بریم. قیام عاشورایی امام حسین در تمام ابعاد گوناگون مادی و معنوی، فردی و اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و ... قابل الگوبرداری است.
عاشورا محل تعیین خط مشی اسلام راستین محمدی از اسلام و نفاق و دروغگویی اموی است. عاشورا متعلق به یک زمان و مکان نیست بلکه هر زمانی عاشورا است و هر مکانی کربلاست. عاشورا، رسالت مدعیان اسلام راستین را سخت نموده و نقش دینداران و به ویژه خواص را صعب و سنگین نموده است.
علامه شیرازی می نویسد: «امام حسین به پا خواست و از جان عزیز خود در راه اسلام گذاشت و بر بلا صبر نمود تا آن که عاقبت، همان گونه که خودش خبر داده بود، شهید شده اما در تحقّق بخشیدن به هدف خود پیروز گردید؛ زیرا توانست با عمل خود، حساب این خلافت را از اسلام جدا کند و پرده از روی واقعیّت عنصر اموی بردارد.7 ».
بر همین اساس، عنصر مهم در فلسفه ی عاشورا پرده داری و شناخت ماهیت دستگاه یزید و اموی بوده است، که مردم را بفهماند که بنی امیّه یک حکومت نفاق است که لباس اسلام را به تن کرده است.واقعا شناخت حاکم منافق ظرافت لازم دارد؛ همان کاری که امام راحل در شناختن بنی صدر بکار برد.لذا عنصر شناخت یک عنصر بسیار مهمی است.
علامه شیرازی ادامه می دهند که: «... جنگ بنی امیّه با امام حسین دنبال? همان
جنگ های خونینی است که این عنصر جاهلی از اول به منظور خاموش ساختن نور خدا در روی زمین برانگیخته است که ابتدای آن جنگ بدر بوده است. بدین ترتیب، مردم دریافتند که حکومت اموی، یک نوع سلطنت ظالمانه است که هیچ ربطی به اسلام نداردو رفتار آن را به حساب اسلام نباید گذاشت، و با این فداکاری، حقیقت اسلام را از آلودگی به لوث جنایات عنصر اموی، مسلمین یک حکومت اسلامی شناخته شده بود، حفظ کند. و برای همیشه ثابت کردکه خلیفة الله و جانشین رسول خدا هرکس نیست که به تخت خلافت بنشیند... 8.»
کاری که بنی امیه می کرد یعنی همان کاری که به اسم اسلام می کردکه نام اسلام را از چشم مردم بندازند و به اهداف شوم خود برسد، در امروز هم کسانی هستند که با نام اسلام و با خط اصطلاحات خود، خواسته و ناخواسته ضربه هایی بر پیکر? اسلام وارد می سازند. پس عاشورا تعلق به یک زمان و مکان خاص ندارد و لزوم بصیرت برای آحاد مسلمین بویژه برای خواص طبق بیانات رهبری پیش از پیش احساس می شود.
انقلاب اسلامی ایران با رهبری حضرت امام راحل، پی به مسئله عاشورا برد و در واقع انقلاب ما عاشورای جدید بود. که باز هم چهره ی واقعی و منافق برخی را نمایان ساخت. انقلاب اسلامی ایران دقیقاً به مانند قیام امام حسین (علیه السلام) بوده است ونقط? مشترک هر دو قیام این است که این دو، در دوره ای اتفاق افتادند که احساس شد دین خدا در معرض زوال است و جهالت و غفلت برخی زمین? اضملال دین خواهد شد. امام راحل هم به مانند جد بزرگوارش امام حسین برای بیداری و آگاهی مسلمانان به پا خواست و عمل به تکلیف را اساس قیام خود قرار داد.
جاودانگی نهضت امام حسین، هدیه و اجر و مزد الهی است برای کسی که از تمام هستی خود، یاران و فرزندانش گذشت. از خداوند می خواهیم این انقلاب اسلامی و تمامی انقلاب هایی که متأثر از قیام امام حسین اند را حفظ و نگه دارد و به قیام و انقلاب مهدوی متصل گرداند.

- تقویت و رشد انگیز? شهادت طلبی

از دیگر نقش های عاشورا و پیامدهای عاشورایی و حسینی، تقویت شهادت طلبی است. در اسلام به مقام شهادت درجه ای بالا اعطا شده و جاودانگی را برای شهدا تضمین کرده است. اجر و پاداش شهید متناسب با شخصیت و درج? والای شهید دارد که به همان اندازه اجر خود را دریافت می کند.
حال یکی از موضوعات علل و عوامل جاودانگی عاشورا و تأثیر نهادن خود در بیداری ملت ها و جوامع و این که بتوانند بدون هیچ ترسی به دفاع از حق خود انقلاب و قیام کنند، همان تقویت روحی? شهادت طلبی که سرچشمه از آن قیام دارد، است، لذا شاهد هستیم پس از عاشورا مبارزات فراوانی شکل گرفت که الگو گرفته از عاشورا است.
جلال الدین فارسی می گوید: «بیشتر قیام هایی که در دوره بنی امیه و بنی عباس، رخ داد زیر شعار«یا لثارات الحسین» رونق و انجام گرفت. نقشه قیام و پیمان بیعت برای آن بر مزار شهید طف منعقد می شود و آن مزار مقدس پایگاه مبارزان ضدّ حاکم و کعبه الهام آنان و میعادگاه و پیمان گاهشان بود.9»

- حق محوری نهضت عاشورا :

می توان اذعان نمود که عامل مهمی که عاشورا توانست بر بیداری ملت ها تأثیر گذارد، حق محور بودن آن است. این نهضت بر اساس حق پایه گذاری شده و آثار گرانبهایی در جهت هدایت و روشنگری بشریت گذاشت و نقش بسزایی در بیداری غافلان ایجاد نمود. لطف الهی همیشه شامل حال حق طلبان خواهد شد و در همین انقلاب اسلامی ایران، بارهاشاهد الطاف بوده ایم؛ چه در زمان انقلاب و پیروزی آن، چه در زمان جنگ و چه اکنون.
ملتی که با دست خالی و با اعتقاد قلبی به خداوند توانستند بر مشکلات پیروز شود و امروز به فضل الهی در ده? عدالت و پیشرفت به دنبال دستیابی به اهداف عالمان? خود در تمام زمینه ها است. «نورالله» سبب شد که حادث? عاشورا از دستبرد خطرآفرینان حفظ شود و بارها خواستند نامی از حسین نماند اما نتوانستند.چون میدانستند که عاشورا سرمشق خواهد شد.
عمید زنجانی در این رابطه مینویسد : قیام عاشورا [با محور حق طلب خود] درس دین باوری، ایثار، شجاعت، شهادت، فداکاری، جهاد در راه خدا، امر به معروف و نهی از منکر و روحیّه ی ستیزی جوئی و پرخاش گری و جسارت در مقابل حکّام جور را در مسلمانان ایجاد نمود و پیروان مکتب اهل بیت را به عنوان سر سمت ترین حامیان دین پیامبر جلوه گر ساخت.
مبارزان و رهبران شیعه در تاریخ جنبش های حرکت آفرین خود، صحنه های اعجاب آمیزی از رشادت، دلیری، فداکاری، ایثار خلق نمودند و هرگز بیم و ترس از قدرت حاکم به دل راه ندادند.... این ویژگی ها است که همواره شیعه را در تاریخ به عنوان نیرومندترین سازمان انقلابی اسلام، که از زمامداران با فریاد و پرخاش مطالبه عدالت و استقرار ارزش های والای اسلامی و انسانی می نموده است، جلوگر کرده است 10.
دستگاه اموی در ابتدای قتل حسن پنداشتند که دیگر نامی از حسین باقی نمی ماند؛ اما حساب یک چیز را نکردندکه خداوند از مؤمنین دفاع می کند. آن ها مکافات عمل خود را دیدند. قانون طبیعت می گوید هر عملی بازتابی دارد. دستگاه اموی به حساب کار خود در دنیا رسیدند و در آخرت در عذابی الیم به سر می برند.
نهضت عاشورا یک جامعیت فوق العاده ای یافت و تمام معادلات دشمنان اسلام را در تمام نقاط تاریخ به زد. جلوه های قیام حسینی در بیداری ملت ها و پابرهنگان پدیدار شد و روز به روز افزوده تر می شد. خصوصیت عملی، حماسی و عاطفی عشورا یک معجونی را تشکیل داد که هرگز دشمن نمی تواند این معجون را حل نماید و از سر راه بردارد.
سید جعفر شهیدی در رابط? قیام عاشورا و پیروزی خون بر شمشیر می نویسد: زمان، جنایتکار است، اما جنایت پیشه نیست، زمان نیز مانند تاریخ، که خاطره زمان را نگاه می دارد، جنایت می کند؛ اما کم تر جنایتی برای مکافات می گذارد. اگر جنایات تاریخ در مواردی حساب نشده است، مکافات آن حساب دارد؛ حسای بی نهایت دقیق. قرآن می گوید: کافران می پندارند اگر به آن ها فرصتی می دهیم، این فرصت به سود آنهاست. به آن ها فرصتی می دهیم تا هر چه می خواهند بکنند. سرانجام عذاب دردناکی خواهند داشت. 11

- الگوبرداری از عاشورا

جهت گیری عقیدتی و عرفانی نهضت عاشورا به انسان ها راه را نشان داد. انسان ها با سرمشق و الگوگیری از عاشورا به این حقیقت دست یافتند که ما می توانیم.
استقامت امام حسین و ایستادگی وی، مبارزه کردن انسان با اراده و اختیار است که با هوای نفس خود انجام می دهد و امام حسین نماد انسان کاملی است که توانسته است در این میدان تا پای شهادت برود بنابراین امروز و در دنیای معاصر می توان گفت: شهادت یعنی مبارزه کردن با تمام نیروی خود و با هوای نفس و شاید راز جاودانگی نهضت حسینی از بُعد عرفانی و عقیدتی نیز همین باشد12.
در باب عظمت یافتن مکتب اسلامی، پروفسور براون می نویسد: «... گروه شیعه یا طرفداران علی به قدر کافی، هیجان و از خودگذشتگی نداشتند. اما پس از رخداد عاشورا، کار دگرگون شد – تذکار زمین کربلا، که به خون فرزند پیامبر آغشته بود و یادآوری عطش سخت وی و پیکرهای نزدیکانش که در اطراف او روی زمین ریخته بودند، کافی بود که عواطف سست ترین مردم را به هیجان درآورد و روح ها را غمگین کند، چنان که نسبت به رنج و خطر حتی مرگ، بی اعتنا شوند13.»
امام حسین (علیه السلام) فرمودند: مرگ با عزت بهتر است از زندگی با ذلت. امام حسین با این جملات، معادلات یزیدان را به هم ریخت و ثابت کرد که می توان با حق محوری، یک تنه و بی سلاح و با دست خالی ایستاد و جنگید.
فاجع? کربلا وجدن ها را بیدار کرد و تحول روحی را به ملت ها بخشید. قیام حسینی، عالم را تحت شعاع خود قرار داد و روح عدالت خواهی را چون نهالی در وجود پابرهنگان تاریخ قرار داد.

انقلاب اسلامی ، قیامی برای آزادی

گفتیم که عاشورا تحول ساز است و کاری کرد که آزادی خواهان جراءت پافشاری روی مطالبات خود را تا لحظ? مرگ رها نکنند. ماه محرم، یادآور حزن و غم و اندوه شهادت مظلومانه حضرت حسین بن علی است. با گذشت قرن ها و سال ها از آن واقعه، حق طلبان با تأسی به آن امام به مبارزه با قدرت های ظالم میپرداختند.
یکی از آن انقلاب ها که به نوب? خود تأثیراتی در منطقه و جهان داشت، انقلاب اسلامی ایران بود. این انقلاب به رهبری حضرت امام خمینی (ره) بود. امام راحل با اعتقاد به همین قیام حسینی رهبری کردند و جمل? زیبای ایشان مبین این اعتقاد است که فرمودند: «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشتند». انقلاب اسلامی ایران با تأسی از این قیام، اعلام حمایت از حق طلبی و آزادی خواهی ملت ها در برابر جریان های باطل و ظالم
نموده است.
امام راحل در نوشتاری فرموده است:« انقلاب اسلامی ایران، پرتوی از عاشورا ... است»14. این که انقلاب اسلامی ما از قیام امام حسین تأثیر پذیرفته است هیچ شکی وجود ندارد.در آن زمان دقیقاً محمدعلی شاه همان کاری را شروع کرد که یزید بن معاویه کرد و آن هم اسلام زدایی بود.
یکی دیگر از نویسندگان می نویسد: «امام به عنوان نقطه اتصال مردم و اسلام، با درس از نهضت عاشورا، محتوای سیاسی – انقلابی را به آن بازگرداند. بنابراین مکتب اسلام، رهبری امام و حضور مردم، سه عامل اصلی به وجودآمدن انقلاب به حساب می آیند.15»
با این حساب از جمله عوامل پیروزی انقلاب اسلامی ایران، خواستاری چهر? اسلام حسینی بوده است. در حقیقت، اسلامی را که امام حسین (علیه السلام) و امام خمینی (قدس سره) به کار گرفتند، با اسلام عبدالله بن زبیر و اسلام شریعتمداری تفاوت داشت؛ زیرا عبیدالله بن زبیر و شریعتمداری قادر به انقلاب کردن و جاودانه شدن نبوده اند16.
هیچکس نمی توند منکر این موضوع باشد که امام راحل در ظرف دو دهه توانست چهره نوینی از اسلام بسازد. امام راحل در پاسخ سؤالی که پرسیدند آیا گره زدن این دو نهضت برای ادامه انقلاب اسلامی ضروری است؟ فرمودند: «اگر ما بخواهیم مملکت مان یک مملکت مستقلی باشد، یک مملکت آزاد باشد، باید این رمز (قضیه سید الشهداء) را حفظ کنیم... اگر بخواهید نهضت شما محفوظ باشد، باید این سنت ها(عزاداری و ...) را حفظ کنید... عاشورا را زنده نگه دارید که با زنده نگه داشتن عاشورا، کشور شما آسیب نخواهد دید.»
امام راحل تنها راه حفظ انقلاب و آزادی انقلاب اسلامی، عاشورایی کردن آن می داند. زیرا که عاشورا، سرشار از درس و تعلیم است.
پس از حادثه عاشورا، موجی از بیداری در جامعه مسلمانان پدید آمدو الگوگیری مردم ایران از عاشورا باعث پیروزی انقلاب شد و روند را به سود خود تغییر دادند. مثلاً تظاهرات مردم در عاشورای 13 خرداد 1342؛ یا سخنرانی معروف امام راحل در عصر عاشورای 1342 در مدرسه فیضیه؛ راهپیمایی عاشورای دوازدهم محرم بعد آنکه از مسجد امام آغاز گردید؛ تظاهرات حدود 4 میلیون نفری در تهران در عاشورای سال 1357، علیه رژیم شاه؛ همچنین درآن موقع، مردم برای نشان دادن همبستگی خود بر ادامه مبارزه تا برپایی جمهوری اسلامی، راهپیمایی عظیم اربعین را برپا کردندکه تعجب و حیرت دنیا را وا داشت.
این نمونه های ارتباط انقلاب و مردم با عاشورا است که بی شک عامل بی چون و چرای پیروزی انقلاب اسلامی است. شاید رمز این ارتباط با عاشورا که کمتر بحث بر روی آن می شود، «کار برای خدا» است. امام حسین فرمود: «خدایا! با تمام سختی ها و مصیبت ها به خشنودی تو خشنود و تسلیم فرمان تو هستم. 17».
خوشبختانه با شکل گیری موج بیداری اسلامی در جهان به دنبال انقلاب اسلامی که به برکت قیام حسینی است، زمینه رشد جریانات عدالت خواهی افزایش یافته است؛ و فضای فکری حاکم بر جهان از حالت«جهل» و «سازش» به «آگاهی» و «خودباوری» تبدیل شد که امیدواریم روز به روز به وسعت این عامل افزوده شود.

پی نوشت ها :

1- علی رستمی، کارشناس علوم قرآنی؛ فلسفه عاشورا.
2- حسن ابراهیم، تاریخ الاسلام، ج1، ص399.
3- سید امیر علی، مختصر تاریخ العرب، ص93.
4- عاشورا فی الأدب العاملی المعاصر، ص54؛ به نقل از منتخب طریحی و
مقتل ابومخنف.
5- سید عبدالرزاق موسوی مقرّم، رهبر انقلاب خونین کوفه (ترجمه زید الشهید)، ترجم? عزیز الله عطاردی، ص132.
6- همان.
7- عبدالزهرا کعبی، الحسین قتیل العبره، ص44 - 45 .
8- همان.
9- جلال الدین فارسی، انقلاب تکاملی اسلام، ص862.
10- عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، ص 121- 122.
11- آل عمران / 178.
12- علی رستمی، کارشناس علوم قرآنی؛ فلسفه عاشورا.
13- حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج1، ص3652.
14- امام خمینی، صحیفه نور، ج18، ص22.
15- نقش عاشورا در شکل گیری و تداوم اسلامی ایران، چکیده مقالات کنگره بین المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، ص189.
16- مرتضی شیرودی، قیام حسینی و نهضت خمینی.
17- حسین اسحاقی، بام عبرت، ص146. به نقل از: شیخ عباس قمی، نفس المهموم، ص244.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:2 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

چکیده :

« رهبری » از مهم ترین و سرنوشت سازترین عناصر در تمامی حرکت های فردی، و اجتماعی انسان ها است همچنان که مبین راز سقوط ها و صعود هاست. رهبری صالح تضمین کننده رشد و صلاح یک ملت، و رهبری فاسد عامل تباهی و سقوط است. نهضت عاشورا که به منظور اصلاح امت پیامبر(ص) و احیای دین الهی صورت گرفت، از ویژگی های خاصی برخوردار بود که عبارت است از این که رهبری این قیام به دست یکی از بهترین اولیای خداوند متعال در زمین بود.
در پژوهش حاضر، با روش توصیفی ـ تحلیلی، بعد از بیان جایگاه رهبری در قرآن و روایات، به بررسی ویژگی های رهبری قیام عاشورا پرداخته شده است.
مهم ترین یافته های پژوهش بیانگر این حقیقت است که وجود مقدس امام حسین(ع) که رهبری نهضت عاشورا را به عهده داشتند، دارای ویژگی های خاصی چون، بصیرت، قاطعیت، آخرت گرایی، تقدم منافع جامعه بر منافع فردی می باشد. و همین خصوصیات نه تنها باعث متمایز شدن این قیام و موفقیت آن شده، بلکه سبب گشته به عنوان الگو و سرمشق سایر قیام ها در طول تاریخ واقع شود.
واژگان کلیدی : رهبری ، نهضت عاشورا ، بصیرت ، قاطعیت .

مقدمه :

« رهبری » یکی از مسائل مهم زندگی بشری بوده و افراد زیادی به قصد هدایت مردم به سعادت و خوشبختی آنان رهبری ایشان را به عهده داشته اند، که از جمله می توان به نمونه های زیر اشاره کرد:
1ـ پیامبران و ائمه هدی(ع) و جانشینان آن ها.
2ـ سیاستمداران، علمای اقتصاد و مصلحین اجتماعی.
3ـ پادشاهان و حکام.
بنابر شواهد تاریخی افراد دسته اخیرالذکر یعنی پادشاهان و حکام به ندرت توانسته اند برای بشر، بهورزی و سعادت به ارمغان بیاورند، بلکه بیشتر در نقش زورگویان و ستمگران ظاهر شده اند.
اما دسته دوم که با رهبری جامعه تا حدود زیادی موفق به حصول نتیجه شده اند، مبنای اعتقادی و برنامه اقداماتشان صرفاً بر جنبه های مادی بوده و صلاحیت هدایت جامعه در امور معنوی را نداشته اند. این در حالی است که اهداف پیامبران هدایت بشر به سوی کمال و ارائه برنامه زندگی اجتماعی برای او بوده است. دین در واقع همه جوانب مادی و معنوی زندگی بشر را در نظر گرفته و چون زندگی همراه با اجتماع و سیاست است، لذا رهبری در دین نقش اساسی دارد.
ضمن مطالعه تاریخ در دوران گذشته خودمان به موارد بسیاری برمی خوریم که پیامبران و ائمه معصومین (ع) و جانشینان بر حق آن ها حکومت دینی تشکیل داده و احکام الهی را پیاده کرده اند؛ زیرا اسلام نه تنها حکومت را از دین جدا نمی داند، بلکه رهبری و امامت را از اصول عقاید شمرده است.
ضرورت هدایت مردم به وسیله رهبری با صلاحیت به منظور حفظ دین الهی و حفاظت از منافع مردم بسیار اساسی و با اهمیت است و بر همین اساس، لزوم دخالت علمای دینی در اداره امور عمومی را حتمی می سازد. بنابر احکام و دستورات قرآنی، حفظ استقلال و عزت و شرف مسلمانان در گرو دخالت علمای دین و کسانی است که معتقد به احکام الهی بوده و تمام تلاش خود را جهت اجرای آن ها به کار می بندند.
حال با توجه به این که نهضت عاشورا، یک نهضت و قیام تاریخ ساز بوده و در جهت اصلاح امت پیامبر (ص) که به دست نااهلان منحرف شده بود، صورت گرفت، بدون شک نقش رهبری در موفقیت این قیام بسیار مؤثر بوده است. از این رو، در این مقاله به بررسی رهبری امام حسین (ع) در نهضت عاشورا توجه شده و به بیان مهم ترین ویژگی های حضرت در این قیام اشاره شده است.

1ـ نقش رهبری از دیدگاه قرآن کریم و روایات :

از دیدگاه قرآن کریم، سرنوشت این جهان و جهان دیگر انسان ها در گرو رهبری است و ارتباط رهروی و رهبری محدود به این جهان نبوده و در قیامت نیز امتداد می یابد: ? یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ؛ روز قیامت هر گروه و امت را با امامشان می خوانیم ? [اسراء 17/ 71 ] آنان که رهبری امام نور و هدایت را برگزیده اند، در آن جهان به همراه امام خویش به بهشت فراخوانده می شوند و آنان که امام نار را برگزیده اند، به همراه مقتدای خویش به سوی آتش سوق داده می شوند.
در قرآن، پیامبران سمبل امامان نور و فرعون و همراهانش به عنوان سمبل امامان نا و آتش معرفی شده اند. در مورد پیامبران آمده است: ?وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا ؛ آن ها را پیشوایانی قرار دادیم که هدایت به امر ما می کنند? [انبیاء21 / 73 ] و ? وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا ؛ و از آن ها پیشوایانی برگزیدیم که مردم را به امر ما هدایت می کنند ? [سجده32 / 24 ]
در ذیل دو آیه فوق دو عنصر اصلی راز گزینش این امامان آمده است که عبارتند از:
1ـ بندگی ? وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ ? [انبیاء21 / 73 ] ؛ استمرار در بندگی و سربلند برآمدن از امتحانات سخت، آنان را لایق منصب عظیم الهی امامت نمود، همچون ابراهیم(ع) که پس از پشت سر گذاشتن موفقیت آمیز امتحانات الهی به مقام امامت منصوب شد: ? وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ ? [بقره2/ 124 ]
2ـ صبر ? لَمَّا صَبَرُوا.. ? [سجده32 / 24 ]؛ صبر و مقاومت در برابر شیطان درون و شیطان بیرون زمینه ساز این مسؤلیت بزرگ الهی بود. صبر، یعنی مقاومت در برابر عوامل شرآفرین، فسادآفرین، انحطاط آفرین، و پیامبران خدا در هر سه جنبه پیروز شدند.
3ـ یقین?.. وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ ? [سجده32 / 24 ]؛ آن ها به آیات الهی یقین کامل داشتند.
در قیامت این امامان نور جلودار امتند و مردم به دنبال آنان به بهشت می روند. در روایتی از امام صادق (ع) وارد شده: « ألا تحمدون الله إذا کان یوم القیامة فدعی کلّ قوم إلی من یتولونه و فزعنا إلی رسول الله (ص) و فزعتم إلینا فإلی أین ترون أن یذهب بکم؟ إلی الجنة و ربّ الکعبة قالها ثلاثاً ؛ آیا حمد و سپاس خداوند را به جای نمی آورید؟ هنگامی که روز قیامت می شود خداوند هر گروهی را با کسی که ولایت او را پذیرفته اند فرا می خواند، ما را همراه پیامبر و شما را همراه ما، فکر می کنید شما را به کجا می برند؟ به خداوند کعبه، به سوی بهشت! سه بار این جمله را تکرار فرمود. » (طبرسی، 1988م، ذیل آیه 71 اسراء )
در مورد فرعون که امام و پیشوای آتش است این گونه می خوانیم: ? إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُواْ أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ وَأُتْبِعُواْ فِی هَذِهِ لَعْنَةً وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ ؛ اما آن ها از فرمان فرعون پیروی کردند در حالی که فرعون مایه رشد و نجات نبود. او پیشاپیش قومش در روز قیامت خواهد بود و آن ها را وارد آتش می کنند و چه بد است که آتش جایگاه انسان باشد. آن ها در این جهان و روز قیامت از رحمت خدا دور خواهند بود و چه بد عطایی به آن ها داده خواهد شد?[هود11/ 97ـ99 ]
و نیز می خوانیم: ? وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ لا یُنصَرُونَ وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَةً وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ هُم مِّنَ الْمَقْبُوحِینَ ؛ و ما آن ها را پیشوایانی که دعوت به آتش می کنند قرار دادیم و در روز رستاخیز یاری نخواهند شد. در این دنیا لعنت پشت سر لعنت نصیب آن ها کردیم و در روز قیامت از زشت رویانند ? [ قصص 28/ 41 ـ42]
امام صادق (ع) در روایتی دیگر ویژگی های امام نور و امام نار و آتش را چنین ترسیم می کنند: « إنّ الأئمة فی کتاب الله عزو جلّ إمامان قال الله تبارک و تعالی و جعلناهم أئمة یهدون بأمرنا لا بأمر الناس یقدمون أمر الله قبل أمرهم و حکم الله قبل حکمهم، قال و جعلناهم أئمة یدعون إلی النار یقدمون أمرهم قبل أمر الله و حکمهم قبل حکم الله و یدخذون بأهوائهم خلاف ما فی کتاب الله عزو جلّ ؛ پیشوایان در کتاب خداوند بر دو گونه اند: یکی امامانی که مردم را به امر الهی هدایت می کنند نه به امر مردم، دستور خدا را بر دستور خویش مقدم می شمارند، و حکم او را برتر از حکم خود قرار می دهند. و امامانی که دعوت به آتش می کنند، فرمان خود را بر فرمان حق مقدم می دارند، و حکم خود را قبل از حکم الهی قرار می دهند و بر طبق هوای نفس خویش و بر ضد کتاب خدا عمل می کنند ». (کلینی، 1362هـ.ش، ج1، ص168)
و نکته قابل توجه این است که انسان در دنیا برای رسیدن به سعادت نیاز دارد تا « راه » را بشناسد، و وجود راه در صورت نبودن « راهنما » بیراهه است. و بر این اساس است که در روایتی از امام صادق (ع) صراط مستقیم در این دنیا، « امام واجب الاطاعه » معرفی شده ند.: « عن المفضل بن عمر قال: سألت أباعبدالله(ع) عن الصراط فقال: هو الطریق إلی معرفة الله عز و جل و هما صراطان: صراط فی الدنیا و صراط فی الآخرة و أما الصراط الذی فی الدنیا فهو الإمام المتفرض الطاعة، من عرفه فی الدنیا و اقتدی بهداه مرّ علی الصراط الذی هو جسر حهنم فی الآخرة و من لم یعرفه فی الدنیا زلّت قدمه عن الصراط فی الآخرة فتردی فی جهنم ؛ مفضل بن عمر وید: از امام صادق (ع) تفسیر « صراط » را پرسیدم. حضرت فرمود: صراط راه معرفت خداست، که دو راه است: یکی در دنیا و دیگری در آخرت. صراط مستقیم در دنیا امام واجب الاطاعه است که هر کس او را در دنیا بشناسد و مقتدای خویش قرار دهد از صراطی که پلی است و از درون جهنم می گذرد، خواهد گذشت، و آن کس که او را نشناسد، پایش در صراط می لغزد و به جهنم سقوط می کند ». (شیخ صدوق،1372هـ .ش، ص32 ) از رهبری های پیوسته همه امامان به ویژه امام صادق (ع) ـ به خاطر شرایط ویژه دوره حضرت ـ این بوده است که قبل از ورود در هر حرکت، قیام و تشکلی دقت کنید، با چشم باز و با بینش و بصیرت و با اطمینان و ایمان به سامت و شرعیت رهبری در ان شرکت جویید.
امام صادق (ع) می فرماید: « ... وانظروا لأنفسکم فوالله إن الرجل لیکون له الغنم فیها الراعی فإذا وجد رجلاً هو أعلم بغنمهمن الذی کان فیها لخرجه ویجیء بذلک الرجل الذی هو أعلم بغنمه من الذی کان فیها ... ؛ خیرخواه خویش باشید، بنگرید اگر کسی گله ای را به چوپانی سپرده باشد، بعد دریابد شخص دیگری برای این کار مناسب تر است، شخص دیگر را به کار گمارده، اولی را اخراج می کند... » ( همان، ص33)
امام در واقع این تمثیل را برای این نقل می کنند که اهمیت موضوع روشن شود؛ وقتی در مورد چند گوسفند و حفظ آن این دقت ها شود ، پس چرا در مورد جان این دقت ها صورت نگیرد؟ !
سپس فرمود: « والله لو کانت لأحدکم نفسان یقاتل بواحدة یجرّب بها ثم کانت الأخری باقیة تعمل علی ما قد استبان لها و لکن له نفس واحدة إذا ذهبت فقد والله ذهبت التوبة فأنتم أحقّ أن تختاروا لأنفسکم؛ به خدا سوگند اگر شما دو جان می داشتید می توانستید با یکی تجربه کنید و با دیگری زندگی کنید. اما یک جان بیشتر ندارید که اگر آن را از دست بدهید، دیگر زمینه توبه هم ندارید. پس شما به این که خیرخواه خویش باشید سزاوارترید ». (همان )
آن گاه امام چنین نتیجه گیری می کنند که : « إن أتاکم آت منّا فانظروا علی أی شیء تخرجون خرج زید فإن زیداً کان عالماً و کان صدوقاً و لم یدعکم إلی نفسه و إنما دعاکم إلی الرضا من آل محمد (ص) و لو ظهر لوفی بما دعاکم إلیه ؛ اگر کسی با شعار حمایت از ما آمد دقت کنید که با چه هدفی است، و هر حرکتی را با قیام زید همسان نگیرید همانا زید عالم بود، راستگو بود، قیامش جاه طلبانه نبود و هدفش رضایت آل محمد (ص) بود. و اگر پیروز می شد به راستی به آن چه ه به آن دعوت می کرد، وفا می نمود. » (همان )
این سخن امام (ع) بر این نکته دلالت دارد که نباید مورد فریب شعارها قرار گرفت، و باید نگریست جلودار کیست و اهداف وی چیست؟

2ـ ویژگی های امام حسین (ع) به عنوان رهبر قیام عاشورا :

در این قسمت از مقاله به مهم ترین ویژگی های رهبری نهضت عاشورا اشاره می شود. همان ویژگی ها و خصویاتی که منجر به جاودانه شدن این قیام و الگو قرار گرفتن آن برای همه انقلاب ها و قیام های دینی شد.
1ـ2ـ بصیرت :
یکی از صفات مهم الهی، بصیر بودن است. بنابراین در انسان هم که می تواند به کامل ترین مرتبه وجودی نایل شود، این صفت را قرار داده است تا بدین وسیله از سایر موجودات متمایز شود. خداوند متعال در این باره می فرماید : ? إِنَّا خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا ؛ ما انسان را از آب نطفه مختلط آفریدیم و دارای قوای چشم و گوش (و مشاعر و عقل و هوش ) گردانیدیم ? [انسان76/2 ]
دین اسلام به این صفت انسانی توجه فراوان دارد و او را از پیروی ناآگاهانه و تقلید نابجا نهی نموده است و اساساً تفاوت سنت الهی و غیر الهی در همین نکته است. سنت الهی دعوت بر اساس بصیرت و آگاهی است، اما سنت مشرکانه دعوت بر اساس جهل و نادانی است. آن چنان که خداوند متعال در موارد متعدد، مشرکان را از تبعیت کورکورانه از شیوه های ناشایست آبا و اجداد نهی می کند: ? وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلاَ یَهْتَدُونَ ؛ و هنگامی که به کافران گفته می شود از کتابی که خدا فرستاده است پیروی کنید می گویند ما پیرو کیش پدران خود خواهیم بود آیا بایست آنان تابع پدرانشان باشند، در صورتی که پدرانشان بی عقل و نادان بوده و هرگز به حق و راستی راه نیافته اند؟? [ بقره2/ 170]
در این زمینه خداوند متعال خطاب به پیامبرش (ص) می فرماید: ? قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ؛ ای رسول ما! امت را بگو طریقه من و پیروانم همین است که خلق را به خدا با بینایی و بصیرت دعوت کنم و خدا را از شرک و شریک منزه دانم و هرگز به خدای یکتا شرک نورزم? [ یوسف12/ 108]
در حوزه رهبری نیز به این صفت توجه کامل شده، به طوری که رهبر جامعه اسلامی باید در افزایش سطح آگاهی انسان ها و ایجاد محیط مناسب برای آنان بکوشد، تا بتوانند راه خود را با آگاهی و بصیرت برگزینند و بپیمایند. نفوذ رهبر در جامعه باید به گونه ای باشد که او را از جان و دل بپذیرند و این امر ممکن نیست مگر آن که افراد جامعه به میزانی از شعور و آگاهی برسند که بتوانند حق خود را به خوبی تشخیص دهند. آماده نمودن جامعه به این حد از آگاهی نیز از وظایف رهبری می باشد، هم چنان که اولیا و اوصیای الهی عمل نموده و به توفیق های شگرفی نائل شدند.
یکی از راه های اصلی به منظور ساختن جامعه ای آرمانی و هدف دار، اجرای اصل الهیو قرآنی « امر به معروف و نهی از منکر » است و با نگاهی به آیات و روایات به شیوه رهبری ائمه معصومین (ع) پی می بریم. که در این جا به نمونه هایی از آن اشاره می شود:
خداوند متعال بعد از ذکر پیروزی معجزه آسا در جنگ بدر و علل اعجاز می فرماید: ? لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَیَحْیَى مَنْ حَیَّ عَن بَیِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِیعٌ عَلِیمٌ ؛ تا آن ها که هلاک می شوند از روی اتمام حجت باشد و آن ها که زنده می شوند از روی دلیل روشن که خداوند شنوا و داناست ? [ انفال8/ 42]
در جنگ نهروان، امام علی (ع) چند هفته جنگ را به تأخیر انداخته و در این مدت با آگاهی دادن به خوارج از طریق ایراد سخنرانی و اعزام افراد برای موعظه، عده زیادی از آنان را از صف دشمنان خارج می کند و سپس با اتمام حجت به جنگ با بقیه می پردازد. (سبحانی، 1383هـ.ش، ص 621 ) و هنگامی نیز که به جنگ می پردازد با قاطعیت عمل می کند که این خود از اصول رهبری موفق است.
این اصل در نحوه رهبری امام حسین (ع) نیز نمایان است. ایشان در موارد مختلف برای افرادی که همراه ایشان بودند اهداف قیام را تشریح می کردند تا با آگاهی به آن چه که حق است اعتقاد یافته و از راستی و حقیقت پیروی کنند. آن حضرت (ع) حتی در شب عاشورا، یاران خود را گرد می آورد و با ایراد خطبه ای ازآنان می خواهد اگر در حق بودن راهی که برگزیده اند شک و تردیدی دارند، مخفیانه راه خود را جدا کنند، اما پاسخ های یارانی که باقی ماندند همه بر بصیرت و آگاهی آنان دلالت می نمود.
امام حسین (ع) در برابر دشمنان نیز ابتدابه موعظه و تبیین حق از باطل می پردازد و پس از آن که با آنان اتمام حجت می کند، وارد جنگ می شود. ایشان در وصیت نامه خود به محمد بن حنفیه، بعد از ذکر اهداف قیام خویش می فرماید: « پس آن که مرا قبول کند هم چون قبول حق، همانا خداوند شایسته تر به حق است و هر کس مرا رد کند، صبر می کنم تا خداوند بین من و گروه ستمکار قضاوت کند که او بهترین حاکمان است ». (سپهر، 1336هـ.ش، ج2، ص 9)
از این جا معلوم می شود که قبول امت باید از روی آگاهی بر به حق بودن امام و رهبر باشد و نه صرفاً از روی احساسات و واطف زودگذر، که اینان نمی توانند پیروان واقعی باشند.
امام حسین (ع) درکربلا بعد از آن که «حربن یزید ریاحی» از ادامه سفر ایشان جلوگیری می کند، با ایراد سخنانی به تبیین موقعیت فعلی و شرایطی که در آینده در انتظار آنان است می پردازد، و می فرماید: « مکر و نیرنگ نزد ما اهل بیت حرام است. پس هر آن کس که از این سفر کراهت دارد می تواند بازگردد ». ( همان، ج2، ص 158)
بر اساس این گفته خود رهبر می بایست از اهل بصیرت و عالم به حق باشد و این نیست مگر آن که عالم به دین و عامل به آن باشد، تا بتواند جامعه را به آن چه که کمال واقعی است رهنمون گردد، امام علی (ع) در مورد ویژگی های رهبری در قیام ها می فرماید : « لا یحمل هذا العلم إلا أهل البصر و الصبر و العلم بمواضع الحق؛ پرچم انقلاب را کسی بر دوش نمی کشد، مگر آن که اهل بصیرت و شکیبایی و آگاه به مواضع حق باشد ». ( نهج البلاغه، خطبه 173 )
خداوند متعال در این زمینه در قرآن کریم می فرماید: ? أَفَمَن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّیَ إِلاَّ أَن یُهْدَى فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ ؛ آیا کسی که هدایت به حق می کند برای پیروی شایسته تر است یا آن کس که خود دایت نمی شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می شود؟ و چگونه داوری می کنید؟? [یونس10/ 35 ]
2ـ2ـ قاطعیت :
رهبر در رأس جامعه قرار دارد و مرکز ثقل اندیشه ها، طرح ها و پیشنهاد هاست و در حقیقت، آخرین مرجع برای تجزیه و تحلیل، جمع بندی و اتخاذ تصمیم برای رفتارهاست.
از این جهت و به لحاظ موقعیت خود به اراده نیرومندی نیازمند است تا پس از بررسی تمام جوانب، تصمیمی قاطع بگیرد. او باید از هر نوع تردید و دودلی بپرهیزد و با اعتماد و اتکال به خداوند متعال نظر نهایی خود را اعلام کند و در پی گیری و اجرای آن بکوشد.
آیات و روایات و سیره معصومین (ع) حاکی از توجه فراوان به این اصل از اصول مهم رهبری است.
خداوند متعال در قرآن کریم پس از امر به مشورت به رسول اکرم (ص) می فرماید: ?وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ ؛ در کارها با آنان مشورت کن، اما هنگامی که تصمیم گرفتی (قاطع باش) و بر خدا توکل کن ? [آل عمران3/ 159 ] از آیه شریفه چنین استفاده می شود که هر چند در همه امور با ید با اهل فن و تخصص مشورت کرد و دیدگاه های شایسته آنان را در نظر گرفت و محترم شمرد اما تصمیم نهایی بر عهده رهبر است و اوست که باید پس از پی بردن به موضع حق و آگاهی از درستی راه، بدون هیچ شک و تردیدی قاطعاته تصمیم بگیرد و عمل نماید.
پیامبر اکرم (ص) در جنگ احد پس از مشورت با یاران و تصمیم به جنگ با کفار در بیرون از مدینه، قاطعانه عمل می کند، به طوری که پس از ابراز پشیمانی اصحاب در پاسخ می فرماید: « هنگامی که پیامبری زره می پوشد، شایسته نیست آن را از تن به در کند تا زمانی که با دشمن به نبرد بپردازد ». (سبحانی،1383هـ.ش، ج2، ص 453 )
امام علی (ع) نیز در جنگ نهروان بعد از اتمام حجت بر خوارج با قاطعیت عمل می کند، به گونه ای که فقط عده معدودی از خوارج می توانند از صحنه جنگ فرار کنند.
امام حسین (ع) نیز پس از تصمیم به قیام و تشخیص امر خدا و احساس وظیفه برای مبارزه با دستگاه غاصب یزید، قاطعانه وارد عمل می شود، به طوری که درخواست افراد مخلص و بزرگواری چون ابوبکر عمر بن عبد الرحمن مخزومی، عبد الله بن عباس، عبد الله بن عمر، و محمد حنفیه نمی تواند ایشان را از تصمیمشان منصرف نماید و ایشان با اراده ای استوار، حرکت الهی خویش را برای رسیدن به اهداف والا و مقدسشان آغاز نمودند.
قاطعیت امام حسین (ع) در خطبه معروف خود در مکه و به هنگام تبدیل حج تمتع به عمره و خروج از آن مکان مقدس کاملاً نمایان است. ایشان در آن هنگام فرمود: « مرگی که سرنوشت فرزندان آدم شده هم چون گردنبند بر گردن دختر جوان برازنده و زیباست. چنان به دیدار گذشتگانم مشتاقم که یعقوب در اشتیاق دیدار یوسف. برای من مصرع و مقتلی اختیار کرده اند که با عشق و افتخار با آن روبرو می شوم. هم اکنون اعضای پیکر خویش را به چشم می نگرم که آن را گرگ های بیابان در منطقه ای بین ( نواویس ) و ( کربلا ) پاره پاره می کنند. و روده های تهی و شکم های گرسنه خود را از آن ها پر می سازند. گریز از روزی نیست که با قلم مشیت پروردگار به نگارش در آمده است. خشنودی خدا، شنودی خاندان پیامبر(ص) است. در برابر آزمایش او پایداری می کنیم و در برابر، پاداش مقاومت کنندگان را به دست می آوریم ». (سپهر، 1336هـ.ش ، ج2، ص 120 )
3ـ2ـ مقدم داشتن دین بر دنیا :
اصولاً هدف دین اسلام و احکام آن در همه ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و..رساندن انسان به کمال واقعی خویش و ایجاد محیط و جامعه ای مناسب برای اوست، تا بتواند مسیر ترقی و تکامل را به خوبی طی کند. بدین جهت هدف در رهبری امت اسلامی نمی تواند هدفی صرفاً مادی و دنیوی باشد، بلکه رهبر جامعه اسلامی باید اطاعت از خداوند و منافع معنوی و اخروی را نیز که در احکام اسلامی متبلور است، مدّنظر قرار دهد و اساساً مسأله تمایز رهبر جامعهای اسلامی و غیر اسلامی در همین نکته است. به عبارتی روشن تر رهبر جامعه اسلامی مقاصد اخروی و معنوی را در نظر دارد تا انسان را به جایگاه حقیقی خویش برساند، ولی رهبر جامعه غیر اسلامی، صرفاً در پی جلب منافع مادی و دنیوی است.
با نگاهی به آیات و روایات ملاحظه می شود که این اصل در احکام اسلامی و سیره انبیاء و معصومین (ع) کاملاً نمایان است، از آن جمله:
پیامبر اکرم (ص) به هیچ وجه حاضر به مماشات با کفار نمی شد، گر چه امکان داشت این مماشات از نظر سیاسی و اقتصادی برای ایشان بهره ای ظاهری داشته باشد. و می فرمود: ? لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ? [ کافرون109/ 6]
خداوند متعال حکم به نجاست مشرکین داده و نزدیک شدن آنان به مسجد الحرام را حرام می شمارد: ? إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا ؛ مشرکان نجس و پلیدند و بعد از این سال ( که عهدشان به پایان می رسد) نباید قدم به مسجد الحرام بگذارند? [توبه9 / 28 ]
با این که این حکم موجب تنگنای اقتصادی می شود اما چون هدف اسلام، رسیدن انسان به کمال واقعی و ایجاد محیط مناسب برای اوست، صدور حکم از سوی خداوند ضرورت می یابد.
امام علی (ع) در نهج البلاغه می فرماید: « همانا من آگاهم به آن چه که صلاح شما را اصلاح می کند و کژی های شما را راست می نماید، اما نمی خواهم با به فساد کشاندن خود شما را اصلاح کنم ». ( نهج البلاغه، خطبه 69)
این سخن ارزشمند امام علی بیانگر این نکته است که اعمال هر شیوه ای از سوی رهبری برای مطیع کردن جامعه پسندیده نیست، بلکه باید روش ها در چارچوب احکام اسلامی باشد و رهبر را به فساد نکشاند.
در نهضت عاشورا، این اصل کاملاً نمایان است. امام حسین (ع) نه حکومت و مقام ظاهری دنیا را می طلبد و نه بسط نفوذ و انباشتن مال و ثروت را. ایشان در راه اطاعت از خداوند از بیعت با یزید خود داری نموده و از مدینه و سپس مکه هجرت می کنند و اهل بیت را نیز با خود به این سفر برده و در پاسخ کسانی که ایشان را از این کار نهی می کنند، می فرماید: « همانا خداوند می خواهد این زنان و کودکان را اسیر ببیند ». (سپهر،1336هـ.ش، ج2، ص 123) یا در مقام دیگری تأکید می کنند: « مرا رسول خدا (ص) به امری فرمان داده و من امتثال امر او خواهم کرد ». ( همان، ج2، ص 124 )
حضرت امام حسین (ع) در کلامی رسا و در وصیت نامه خویش به محمد بن حنفیه هدف قیام خود را این گونه بیان می کنند: « من در طلب راحتی و نشاط و فزونی جاه و جلال و فساد و ظلم به بندگان قیام نمی کنم، بلکه از برای اصلاح امت جدم قیام می کنم و می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سنت جدم (ص) و پدرم علی بن ابی طالب (ع) راه بپیمایم ». (همان، ج2، ص 9 )
سخن امام حسین (ع) آشکارا مشخص می کند که قیام ایشان با اهداف مادی و دنیوی نبوده است، بلکه تنها اجرای احکام اسلامی ـ که منجر به اصلاح جامعه و رسیدن به کمال واقعی است ـ مد نظر بوده است.
لازمه این اصل عالم و عامل بوده به دین از سوی مقام رهبر است تا بتواند حق را از باطل تشخیص دهد، از منافع اخروی و معنوی آگاه باشدو بر اساس آن ها هدف گذاری کند؛ زیرا اگر رهبر جامعه اسلامی خود از دین و مبانی ان آگاه نباشد و تنها با تمسک به ظاهر آن در پی مصالح دنیوی و شخصی باشد، شایستگی رهبری جامعه اسلامی را ندارد و نمی تواند اهداف معنوی و کمال انسان را مد نظر خویش قرار دهد.
بر همین اساس است که یکی از عوامل و علل عمده نهضت عاشورا را وجود رهبری ناشایست و فاقد صلاحیت لازم در جامعه آن عصر می دانیم. فردی که خود را رهبر جامعه اسلامی می دانست نه تنها از دین هیچ گونه آگاهی نداشت، بلکه در ظاهر نیز بر خلاف آن عمل می نمود.
امام حسین (ع) در پاسخ به نامه های کوفیان با اشاره به ویژگی های رهبر جامعه اسلامی می فرماید: « به جان خودم سوگند که امام نیست مگر کسی که کتاب خدا را بداند و بر طبق آن حکم کند، عدل را بر پا دارد، متدین به دین حق باشد و خویشتن را به خاطر خدا در بند دین محبوس دارد ». (همان، ج2، ص137 )
4ـ 2ـ مقدم داشتن منافع جامعه بر منافع فردی :
مهم ترین هدفی که حکومت اسلامی مورد توجه قرار می دهد، مبتنی بر دو مورد زیر است:
1ـ هدایت انسان ها به سمت و سوی خلیفة الله شدن و آماده کردن مقدمات سیر وسلوک آن ها. که این مسأله یکی از مهم ترین اهداف دین اسلام و حکومت اسلامی است.
2ـ ایجاد آرمان شهر ( مدینه فاضله ) و محیط مناسب که فرد بر اساس آن بتواند به هدف اصلی خود که مقام خلیفة اللهی است برسد. برای ایجاد چنین جامعه ای توجه به منافع و مصالح عمومی و اقامه عدل و داد ضرورت دارد. بنابراین رهبر جامعه اسلامی باید در هدف گذاری خود به مصالح عمومی و عدالت اجتماعی توجه داشته باشد و با ایجاد محیط مناسب افراد را به کمال واقعی خود برساند.
ضرورت برپایی عدل و قسط در جامعه به عنوان یکی از اهداف مهم رهبری اسلامی در آیات قرآنی و روایات معصومین (ع) مورد توجه اکید قرار گرفته است، که به نمونه هایی از آن اشاره می شود: ?لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط؛ همانا فرستادگانمان را با دلایل روشن فرستادیم و همراه ایشان کتاب و میزان را قرار دادیم تا مردم به عدالت قیام کنند ? [حدید57/ 25]
امام علی (ع) در بخشی از نامه خود به مالک اشتر این گونه می نویسد: « و کاری که باید بیش از هر کاری دوست داشته باشی میانه روی در حق است و همگانی نمودن آن در برابری و عدل. و کامل ترین آن در به دست آوردن رضایت رعیت است. همانا خشنودی عموم مردم به رضایت خواص می انجامد و (نسبت به عموم اجحاف می شود) و ناخشنودی خواص با خشنودی عموم مردم بخشودنی است و نادیده گرفته می شود » (نهج البلاغه، نامه 53)
در نهضت عاشورا نیز این امر مورد توجه بسیار بوده است، به طوری که یکی از اهداف مهم قیام عاشورا اصلاح جامعه و بر پا داشتن عدل و داد ذکر می شود، چنان که این موضوع در سخنان امام حسین (ع) کاملاً نمایان است و پیش از این مورد اشاره قرار گرفت.
امام حسین (ع) پیش از مرگ معاویه و آغاز قیام خویش در اجتماع بزرگی از مردم کوفه خطبه ای ایراد نموده که در بخشی از آن به امر به معروف و نهی از منکر و لزوم اجرای آن اشاره دارند: « خداوند ابتدا امر به معروف و نهی از منکر را واجب گردانید؛ زیرا می دانست اگر این واجب انجام و برپا گردد تمامی واجبات آسان و مشکل برپا خواهد شد. چه آن که امر به معروف و نهی از منکر دعوت به اسلام می کند علاوه بر این که ردّ مظالم و مخالفت با ظلم و تقسیم خمس و غنایم و گرفتن زکات از آهل آن و پرداختن به مستحقین را به دنبال خواهد داشت ». (سپهر، 1336هـ.ش، ج2، ص145)
در این سخن به ثمرات و نتایج امر به معروف و نهی از منکر که در یک کلام به معنای ایجاد قسط و عدل در جامعه. حفظ مصالح عمومی است اشاره شده، ضمن این که امور معنوی که موجب صلاح جامعه نیز هست مورد تأکید قرار گرفته است.
امام خمینی (ره) بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران پیرامون اهداف قیام امام حسین (ع) می فرماید : « تمام انبیا رای اصلاح جامعه آمده اند. تمام، و همه آن ها این مسأله را داشتند که خود باید فدای جامعه شود. فرد هر چه بزرگ باشد؛ بالاترین فرد که ارزشش بیش از هر چیز است در دنیا، وقتی که با مصالح جامعه معارضه کرد، این فرد باید فدا بشود. سید الشهداء روی همین میزان آمد. رفت و خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا کرد، که فرد باید فدای جامعه بشود. جامعه باید اصلاح شود: « لیقوم الناس بالقسط » باید عدالت در بین مردم و در بین جامعه تحقق پیدا کند ». (1368هـ.ش ، ص37)

خاتمه :

مسأله رهبری، از مسائل بسیار مهم محسوب می شود تاجایی که پیروزی و پیشرفت یک جامعه در گرو رهبری سالم و آگاه است همان طور که وجود رهبری غافل و بدون بصیرت و قاطعیت، سقوط جامعه و افراد آن را در پی خواهد داشت.
هنگام بررسی این مسأله از دیدگاه قرآن کریم، روشن می شود که قرآن سرنوشت این جهان و جهان دیگر انسان ها را در گرو رهبری دانسته است و بیان می دارد که ارتباط رهروی و رهبری محدود به این جهان نبوده و در قیامت نیز امتداد می یابد.
نهضت عاشورا به عنوان یک قیام سرنوشت ساز و مهم برای دین اسلام، و الگوی مؤثر برای همه انقلاب های آزادی خواه در طول تاریخ ـ مانند انقلاب اسلامی ایران ـ، از رهبری بی نظیری برخوردار بوده است و ویژگی های خاصی چون بصیرت، قاطعیت، تقدم منافع جامعه بر منافع فردی، و تقدم دین بر دنیا را داشته است.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:58 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

چکیده

عاشورا پژوهی، ابعاد و محورهای مختلفی دارد؛ ولی آنچه شایان توجه است، پرداختن به چرایی و تجزیه وتحلیل و استخراج درس ها و پیام های حماسه عاشوراست.
آنچه که این نوشتار نمایان می سازد، درس ها و پیام های حماسه جاودانه عاشوراست. این مقاله قبل از هر چیز، اصل پیام داشتن نهضت حسینی را مورد بررسی قرار داده، با بیان شعاع و گستره پیام این حماسه، رهنمودهای عاشورا را مخصوص گروه و مکتب خاصی ندانسته، بلکه قلمرو این حماسه جاودانه را تا پهنه زمین و گستره زمان و مرز انسانیت پیش برده است.
سپس با استفاده از سخنان و عملکرد امام حسین (ع) و اصحابش، پیام ها و درس هایی را درزمینه های اعتقادی، اخلاقی، عرفانی، اجتماعی، سیاسی و انسانی، استخراج و استنباط کرده است.

پیام داشتن نهضت حسینی

نهضت سیدالشهدا قضیه ای شخصی نیست، بلکه جریانی است تاریخی که سنت الهی محسوب می شود. ازاین رو، یقیناً پیام دارد ؛ زیرا سنت های الهی بر همگان و در همه عصرها و نسل ها جاری و ساری است وفلن تجد لسنه الله تبدیلا و لن تجد لسنّه الله تحویلا »(1) سنّتهای الهی قابل تغییر و تبدیل و تحویل نیست. (2 )
از طرفی دیگر، امام حسین (علیه السلام) دارای مقام والای عصمت بوده، قول و فعل و تقریر او حجت است و تمامی حرکات و سکنات امام(ع) که انسان کامل و خلیفه الله است کاشف و حاکی پیامی است.

شعاع و گستره پیام حماسه حسینی

شعاع و گستره هر پیامی منوط به شعاع هستی انشاء کننده آن پیام و پیام آور آن پیام است. اگر مصدر و مبدأ پیام در محدوده ای خاص، حضور وجودی داشت، قلمرو پیام او هم به همان محدود خواهد بود و اگرمنطقه ای وسیع را در حیطه ی هستی خویش داشت، شعاع و پرتو پیام او نیز به همان اندازه وسیع خواهد بود.
اکنون این پرسش مطرح است که آیا پیام نهضت حسین بن علی (ع) ویژه شیعیان است یا برادران اهل سنّت نیز جزو مخاطبان این پیام هستند؟آیا قلمرو نفوذ پیام حسینی، خصوص منطقه مسلمان نشین است یا در ابعادی وسیع تر، همه اهل کتاب و موحدان عالم، جزو مخاطبان اصیل پیام عاشورایند؟آیا پیام آن حضرت غیر از صبغه و جنبه الهی اش جنبه انسانی هم دارد که غیر موحد را نیز در برگیرد یا نه؟
پاسخ به این پرسش ها وقتی ممکن است که شناخت حقیقی از حسین بن علی (ع) به دست آوریم.اگر حسین بن علی (ع) را فقط امام شیعیان بشناسیم با چنین معرفت محدودی، منطقه پیام اوجهان تشیع خواهد بود و اگر او را فقط والی مسلمانان بدانیم، منطقه نفوذ او قلمرو مسلمان نشین است. نیز اگرحسین بن علی (ع)را به عنوان الگو و اسوه توحید بشناسیم، شعاع رسالت و پیام او منطقه موحد نشین خواهد بود؛ اما اگر حسین بن علی (ع ) را به عنوان انسان کامل و خلیفه خدا در ز مین بشناسیم قلمرو نفوذ پیام او نامحدود خواهد بود، بلکه تا آنجا که شعاع انسانیت هست پیام حسینی نیز جلوه گراست؛ خواه در پهنه زمین و خواه در گستره زمان.
یعنی در طول تاریخ، هر جا انسانی حضور و ظهور دارد، مخاطب کربلای حسین است. شاهد و مؤید این شعاع و قلمرو نا محدود قیام حسینی، سخن وجود مبارک رسول اکرم(ص) است که فرمودند:
«حسینٌ منّی و أنا من حسین »(3)یعنی « حسین از من است و من از حسین هستم »این سخن عرشی پیامبر به این معناست که کیان دین و نبوت و رسالت من با قیام حسین زنده است و نهضت جاودانه حسینی با بعثت
من، پیوندی وثیق و ناگسستنی دارد.لذا پیام نهضت حسینی تا شعاع رسالت و نبوت رسول اکرم نفوذ دارد.
بهترین سند برای ارزیابی منطقه رسالت رسول اکرم (ص) قرآن کریم است.بر پایه قرآن، وجود پر برکت رسول اکرم (ص ) برای همه مردم و جوامع بشری، منشأ رحمت است ؛ و ما أرسلناک إلاّ رحمهً للعالمین »(4)، «و ما ارسلناک الا کافّهً للناس »، (5) و از آن جا که پیامبر می فرماید:«حسین از من است و من از حسین هستم»، با این شکل منطقی، قلمرو و گستره پیام کربلا روشن می شود؛ زیرا خدا درباره پیغمبرمی فرماید:«برکت وجود او جهانی است »و ایشان نیز با چنان شعاع رحمتی فرمودند:«کیان من به کربلای حسین زنده است ».از این رو، پیام حماسه حسینی نیز جهانی است. معنای جهانی بودن یک مکتب، حفظ دو اصل جامع و کلّی است:
یکی همگانی بودن به لحاظ افراد، و دیگری همیشگی بودن به لحاظ زمان.
بنابراین، پیام نهضت عاشورا برای شیعیان سودمند است؛ چون آنان امت امام حسین (ع) هستند. نیزبرای قاطبه مسلمانان جهان مفید است؛ زیرا همگی زیر ولایت اویند، گرچه برخی به ولایت وی معتقد نیستند.همچنین برای همه موحدان و اهل کتاب سودمند است؛ چون او پیام توحیدی دارد و سرانجام برای همه جوامع بشری نفع دارد؛ زیرا کربلا قیام انسانی را به همراه دارد.پس، هیچ انسانی از پیام نهضت جانسوز کربلا محروم نیست و شعاع آن هم افراد بشریت را در بر می گیرد.

پاسخ به یک شبهه اساسی و بنیادین

یکی از شبهات و سؤال هایی که در ذهن هر پرسشگر نقش بر می بندد این است که چرا امام حسین (ع) با اینکه به شهادت خود و یاران باوفایش علم و قطع داشت، اقدام به قیام کرد؟ آیا این کار از مصادیق هلاکت کردن نفس نیست؟با اینکه خداوند متعال می فرماید:« لا تُلقُوا بأیدیکم إلی التَّهلُکهِ »(6) :یعنی خود را به هلاکت نیاندازید.
جواب در اینکه آیا امام به شهادتش علم داشت یا نه دو نظریه مطرح است.
نظریه اول: که عقیده ابن خلدون و بعضی از متفکران می باشد اینست که امام نمی دانست در این قیام به شهادت خواهد رسید. ولی پر واضح وروشن است که این نظریه بنیانش سست و ضعیف می باشد چه اینکه امام، مظهر اسماء وصفات الهی است.

نظریه دوم:این ست که امام حسین(ع) از شهادت خود آگاه بود چرا که مقام والای امامت فوق طبیعی است که علم غیب و آگاهی از آینده به اذن الهی برای صاحبان این مقام امکان پذیر است همانطوری که آیات 26 و 27 سورهجنّ به صراحت به امکان پذیر بودن علم غیب برای غیر خدا دارد. طالبان حقیقت برای تفصیل بیشتر در مورد این موضوع به تفسیر المیزان ج 20 ص 53 تا 59 مراجعه کنند.
اکنون طبق نظریه دوم شبهه مذکور وارد است و در جواب باید این چنین گفت که :این شبهه از طرف کسانی است که می گویند«زندگی، مطلوب مطلق در عرصه هستی است »و برای آنان مرگ معمولی و شهادت در راه دفاع از ارزشهای مادی و معنوی یکسان است لذا می گویند با وجود علم به کشته شدن در یک حادثه، اقدام به ورود در آن حادثه از دیدگاه عقل و شرع ممنوع است.
ما در مقابل این شبهه افکنان می گوییم:
اولاً شما در تفسیر زندگی و حیات بیراهه رفته اید و سخن شما زمانی درست است که منظور از زندگی خوردن و آشامیدن واشباع غرایزباشد، درحالی که مفهوم حیات و زندگی در قاموس قرآن و متون دینی چیز دیگری است و آن حیات معقول و حیات طیبه می باشد یعنی حیات مستند به دلیل و برهان و حیاتی که از آن خداست و برای خداست. در این صورت، نه تنها آن زندگی حیوانی، مطلوب مطلق نیست بلکه مزاحم حیات معقول است.خلاصه برای کسی که زندگی را به معنای حیات معقول و طیبه می داند که از حکمت ازلی الهی سرچشمه می گیرد، زندگی طبیعی یک وسیله مناسب برای وصول به آن حیات طیبه است که شخص با بصیرت در راه به دست آوردن آن، حاضر است صدها بار از آن زندگی طبیعی محض دست بردارد. و این احساس با عظمت در شب عاشورا، در یاران فداکار امام حسین (علیه السلام) کاملاً مشاهده می شود.
ثانیاً:جهاد و شهادتی که موجب بقای دین و حفظ مسلمین است بزرگترین حرکت در راه خداست نه انداختن خویش در هلاکت. به عبارت دیگر، هدایت بشر همچنان که علت محدثه (ایجاد کننده هدایت ) می خواهد، نیازمند علت مبقیه نیز هست (علتی که موجب بقای هدایت باشد ).علت محدثه هدایت با بعثت انبیاء تحقق یافته و تحقق علت مبقیه هم به ولایت کبری امکان پذیر شده است و امام حسین (علیه السلام) علت مبقیه و رمز بقای دعوت انبیاء می باشد که هم نبوت و هم ولایت به یمن وجود او باقی مانده است. علاوه بر این، همانطوری که امام حسین (علیه السلام )با علم غیب می دانست که کشته خواهد شد همچنین با علم غیب می دانست که با شهادتش اسلام و مسلمین باقی می ماند، درنتیجه بقای اسلام را بر حیات خویش ترجیح دادند و فرمودند:«موت فی عز خیر من حیاه فی ذل»(7)، یعنی مرگ همراه با عزت بهتر از زندگی توأم با ذلت است و نیز روایت دیگری نقل شده است که فرمودند:
(امی لا امری الموت انا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برماً»(8)

پیام ها

* تبیین و تفکیک نظام الهی با نظام سلطنتی

هنگامی که یزید بن معاویه ولید را مامور به بیعت گرفتن از امام حسین(علیه السلام )نمود و آن حضرت ازبیعت کردن خودداری کردند، رو به ولید کردند و فرمودند:
ایها الامیر ! انّا اهل بیت النبوه و معدن الرساله و مختلف الملائکه، بنا فتح الله و بنا ختم الله و یزید رجل فاسق شارب الخمر، قاتل النفس المحرّمه، معلن بالفسق و مثلی لا یبایع مثله و لکن نصبه و تصبحون و ننظر و تنظرون اینا احقّ بالخلافه و البیعه؟»(9)
«ماخاندان نبوت و معدن رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان هستیم، خداوند اسلام را از خاندان ما شروع کرد و تا آخر نیز همگام با ما به پیش خواهد برد؛ اما یزید این مردی که تو از من توقع بیعت با او را داری، مردی است فاسق و شرابخوار که دستش به خون افراد بی گناه آلوده گردیده، او شخصی است که حریم دستورات الهی را در هم شکسته و علناً و در مقابل چشم مردم مرتکب فسق و فجور می گردد. آیا رواست شخصیتی همچون من با آن سوابق درخشان و اصالت خانوادگی، با چنین مرد فاسد بیعت کند؛ ولی شما امشب را به صبح برسانید و ما نیز شب را به صبح برسانیم، ما و شما باید تامل نموده و آینده را در نظربگیریم که در آن صورت خواهید دید که کدام یک از ما سزاوار و لایق خلافت و رهبری امت اسلامی وشایسته بیعت مردم است».
همچنین امام (علیه السلام ) برای دومین بار آن گاه که با مروان بن حکم دشمن دیرین خاندان پیامبر واستاندار سابق معاویه و کارگزار قدیمی خاندان اموی روبه رو گردید و با صراحت کامل و بدون پرده پوشی فرمود:
انّا لله و انّا الیه راجعون و علی السلام السلام اذا بلیت الامه براعٍ مثل یزید و لقد سمعت جدی رسول الله(صلی الله علیه و آله )یقول«الخلافه محرّمه علی آل ابی سفیان »:
فاذا رأیتم معاویه علی منبری فابقروا بطنه و قد رآه اهل المدینه فلم یبقروا فابتلاهم الله بیزید الفاسق».(10)
«اینک باید فاتحه اسلام را خواند که مسلمانان به فرمانروایی مانند یزید گرفتار شده اند. آری من از جدم رسول خدا شنیدم که می فرمود :خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است، و اگر روزی معاویه را بر بالای منبر من دیدید، بکُشید ولی مردم مدینه او را بر منبر پیامبر دیدند و نکشتند و اکنون خداوند آنان را به یزید فاسق (و بدتر از معاویه)مبتلا و گرفتار نموده است».
نگارنده گوید : شاید بزرگترین مشکلی که جامعه را پس از رحلت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله ) تهدیدمی کرد، حوادث اتفاق افتاده در صحنه سیاسی و رهبری جامعه بود که مورد غفلت و بی توجهی توده مردم وخواص قرار گرفته بود. در این میان، جریان اموی از غفلت و بی بصیرتی جامعه، به ویژه خواص استفاده کرده ومی خواست هدفهای شوم خاندان ابوسفیان را در مبارزه با اسلام و قرآن که در گذشته با شکست مواجه گردیده بود، منافقانه و در لباس خلافت اسلامی پیاده کند و در نتیجه نظام مدیریتی مبتنی بر امامت اهل بیت را به نظام سلطنتی موروثی تبدیل کند.
امام حسین (علیه السلام ) در این گفتگوی خود با ولید و مروان، موضع خویش را درباره بیعت با معاویه و به رسمیت نشناختن حکومت او را به صراحت بیان کرد و پس از شمردن صفات بارزی از خاندان خویش و بیان موقعیت خود که دلیل شایستگی او و خاندانش به امامت و رهبری است، نقاط ضعف یزید را بر شمرد که دلیل محکومیت وی در ادعاعی مقام رهبری بود.
در میان سخنان امام (علیه السلام ) یکی از جمله ها تبلور و جلوه ویژه ای دارد، آنجا که فرمود:«و مثلی لایبایع مثله» و با این بیان، شخصی بودن مسئله را نفی کرده، به فراگیر بودن نهضت خود تصریح نمود.

* تداوم بخشی غدیر خم با غدیر خونین کربلا

یکی از بنیادی ترین پیامهای اعتقادی، سیاسی امام حسین (علیه السلام )، حفظ و صیانت از حریم مقدس ولایت و تداوم بخشی جریان غدیر خم با غدیر خونین کربلا است؛ چه اینکه اکمال دین و اتمام نعمت منوط به ولایت اهل بیت (علیهم السلام ) است؛ لذا پیامبر اسلام به فرمان الهی در غدیر خم فرمود :«من کُنت مولاه فهذا علیه مولاه »و امام حسین(علیه السلام) در راستای همین مسیر و در تداوم همین استراتژی فرمود:
«أیها الناس ! نحن أهل البیت أولى بولایه هذا الأمر علیکم من هؤلاء المدعین ما لیس لهم، و السائرین فیکم بالجور و العدوان»(11)؛ ای مردم من فرزند دخت پیامبرم و ما به اما مت و رهبری جهان اسلام از این مدعیان دروغین که در میان شما با دشمنی و ظلم و ستم رفتار می کنند، سزاوارتریم.
آیت الله جوادی آملی(دامت برکاته) در این باره می فرماید:
عصاره غدیر خونین کربلا این است که «من کنت مولاه فهذا حسین مولاه »چرا حسین بن علی (علیهما السلام)همتای علی بن ابیطالب (علیه السلام)، جانشین راستین رسول گرامی است؟زیرا او انسان کامل معصوم ومنصوب و منصوص از طرف خدای سبحان است، و پیام ها رااز پیامبر دریافت کرده و درست دریافت کرده، ودرست ضبط کرده، و درست بیان کرده است.
اگر پیامبر در این سه بخش، معصومانه وحی را دریافت می کرد، یعنی معصومانه دریافت، معصومانه
ضبط، معصومانه املاء و انشاء و ابلاغ می کرد. وجود مبارک انسان کامل مثل حسین بن علی (علیهما السلام )از راه پیامبر و به وسیله پیامبر همه معارف الهی و حکم حق را معصومانه دریافت، معصومانه ضبط، معصومانه ابلاغ می کرد؛ لذا جریان « من کنت مولاه فهذا حسین مولاه » درباره آن حضرت صادق است و تفاوت اصلی کربلا و غدیر خم این است که آن برکه را آب پر می کرد و این گودال قتلگاه را خون.(12)

* شناسایی حیات و مرگ واقعی

از بارزترین پیام های نهضت عاشورا، شناسایی مفهوم دو مقوله حیات و مرگ است که تصور و شناخت صحیح از این دو مفهوم، نتایج عملی را در پی خواهد داشت.
حیات و زندگی، مطلوب مطلق در عرصه هستی است و هیچ مطلوبی به درجه زندگی نمی رسد. اکنون سخن اینجاست که ماهیت حیات و زندگی چیست که ما طالب و آن مطلوب ماست؟
پاسخ این است که باید به کربلا رفت و از عاشوراییان پرسید. امام حسین(علیه السلام ) و یاران باوفایش، هم با کلام و سخنان روشنگرانه و هم در عمل و رفتار خود مفهوم زندگی و مرگ و چگونه زیستن و چگونه مردن را به جامعه خفته آن روز و همه جهانیان آموختند.
امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا به یاران و سلحشوران خود، مرگ را این گونه تعریف کرد:
«صبراً بنی الْکرَامِ فَما الْاالموت إِلَّا قَنْطَرَهٌ یعبرُ بِکُم عنِ الْبؤْسِ والضَّراءه إِلَى الْجِنَانِ الْواسعهِ والنَّعیمِ الدائمه»(13)، ای بزرگ زادگان صبر کنید که مرگ پلی بیش نیست که شما را از فشارها و ناراحتیها عبور داده، به بهشت های پهناور و نعمت های ابدی می رساند.
امام(علیه السلام ) در این بیان نه تنها مرگ را پایان خطّ زندگی نمی داند، بلکه آن را سرپل و آغاز حرکت جدید معرّفی می کند که مرگ سرپل است و همه مزایا پس از پل است. عبور از این دریا بدون پل امکان ندارد و همه کمالات به ویژه کمال حیات در آن سوی پل است.
بیشتر سخن امام (علیه السلام ) در این فرمایش برای کسانی بود که به دنیا و مظاهر زود گذر دنیا دلبسته بودند و از کرامت و حیات جاودانه آدمی غافل شده بودند.
امام(علیه السلام ) در طول مسیر نهضت، ماهیت حیات و مرگ و هدفدار بودن زندگی را بارها بیان فرمودند که برخی از آنها را نقل می کنیم:
«موت فی عزٍّ خَیرٌ منْ حیاهٍ فی ذُل »(14)
؛ مرگ همراه باعزّت بهتر از حیات و زندگی توأم با ذلّت است.
«لیس الموت فی سبیل العزِّ إلاّ حیاهً خادهً و لیست الحیاهُ مع الذّلِّ إلاّ الموته الذی لا حیاهَ معه »(15)مرگ در راه عزت جز حیات و زندگی جاودانه نیست و زندگی توأم با ذلت، مرگ تهی از حیات است.
در بیانی دیگر می فرماید:
إنّی لا أری الموته إلاّ سعادهً و الحیاهَ مع الظالمین إلاّ برما »(16)؛ مرگ در نظر من چیزی جز سعادت و خوشبختی نیست و زندگی با ظالمان را جز ننگ و خواری نمی بینم.
امام(علیه السلام ) در این فرمایشات خود، توجه ویژه ای به عزّت مداری و ذلّت گریزی نموده اند و حیات وزندگی حقیقی را توأم با عزّت و مرگ را همراه با ذلّت، معرّفی کرده اند.
مرگ از منظر یاران عاشورایی
وقتی امام حسین (علیه السلام ) از حضرت قاسم بن الحسن (علیهما السلام ) پرسید که مرگ در نزد تو چگونه است؟عرض کرد:«أحلی منَ العسل »(17) ؛ مرگ نزد من شیرین تر از عسل است.
«لا أرهب الموته إذ الموت رقی » (18)؛ ازمرگ باکی ندارم؛ زیرا مرگ مایه رشد و تکامل است.
شایان ذکر است که سخنان سالار شهیدان و یاران با وفایش برگرفته از آیات قرآن است، آنجا که می فرماید:«ولا تَحسبنَّ الذین قُتلوا فی سبیلِ اللهِ أمواتاً بل أحیاه عنده ربهم یرزقون »(19)، «و لا تَقولوا لمن یقتَلُ فی سبیلِ اللهِ أموات بل أحیاه و لکن لا تَشعرون»، (20): بنابراین، منظور از زندگی، همان « حیات معقول » است، حیاتی که مستند به دلیل و برهان باشد، حیاتی که از آنِ خدا و برای خدا در جریان قرار می گیرد که در این صورت، زندگی طبیعی و مادی یک وسیله مناسب برای وصول به آن «حیات معقول»
است که شخص آگاه و بینا در راه به دست آوردن آن، حاضر است صدها بار دست از آن زندگی طبیعی محض بردارد. و این احساس با عظمت در شب عاشورا در یاران فداکار امام حسین (علیه السلام ) کاملاً مشهود است و همگان آن را نقل کرده اند. (21)


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:46 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
<      1   2   3   4   5      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????