عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) |
«اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود» السلام علیک یا قائد الغر المحجلین سلام بر تو ای پیشوا و سرور روسفیدان عالم امام حسین (ع) از جنبههای مختلف میتواند در روز قیامت شفاعت نماید: ازجهت این که امام و پیشوای متقیان است، معصوم، عالم، شهید، صالح و... است. هر یک از این موارد میتواند مقام شفاعت به شخص بدهد، اما از نظرگاه زیارتنامه، شفیع بودنحضرت چند دلیل دارد: اول آن که حضرت نزد خداوند از وجاهت خاصی برخوردار است و آبروداران میتوانند نزد پروردگار شفاعت کنند: «السلام علیک یا قائد الغر المحجلین؛سلام بر تو ای پیشوا و سرور روسفیدان عالم». در دعای توسل نیز هنگامی به امامحسین(ع) متوسل میشویم میخوانیم: «یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله». امام حسین (ع) نه این که حق شفاعت دارد و دارای مقام محمود است بلکه اینمقام را میتواند در آخرت نیز به دیگران تفویض نماید و یا در دنیا توفیق و عنایتی نمایدتا مقام محمود (مقام شفاعت) را به دست آورند. در فرازی از زیارت امام حسین (ع)میخوانیم: «واسئله ان یبلغنی المقام المحمود»؛ از تو میخواهم که مرا به مقام محمودکه مقام شفاعت است برسانی». امید که امام حسین (ع) در روز قیامت پیروان خود را شفاعت کند و این امر مسلمی خواهد بود اگر زندگی ما همانند زندگی محمد و آل محمد (ص)، و مرگ ما نیزهمانند مردن محمد و آل محمد (ص) باشد. [ دوشنبه 90/9/7 ] [ 4:16 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
جامعه اسلامی، جامعهای است که بر اساس یک سلسله افکار و اندیشههای دینی برخاسته از اعتقاد به توحید در همه ابعاد آن شکل بگیرد و در مقام رفتار، ملتزم به یک سلسله ارزشها و اصول باشد که لازمه آن سلسله عقاید و باورها میباشد. بیشترین وجه تمایز یک جامعه دینی با جامعه غیردینی در آداب، رسوم، سلوک و رفتار افراد جامعه با خود و دیگران و در یک جمله در فرهنگ آن میباشد، به طوری که اگر فرهنگ دینی از جامعهای رخت بربندد و به جای آن در رفتار مردم فرهنگ غیردینی حاکم باشد نمیتوان آن جامعه را دینی شمرد؛ گرچه همه آن افراد خود را دیندار بپندارند. پایبندی به فرهنگ دینی یا استحاله فرهنگی مسئله عصر امام حسین(علیهالسلام) یا مسئله امروز و فردای جامعه ما نیست، بلکه درگیری اساسی میان رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) و مخالفان آن حضرت نیز در اینگونه مسائل بود.
الف- حمایت از دین «این رسول خداست - که درود خدا بر او و خاندان او باد - و این شهیدان راه خدایند که منتظر آمدن شمایند و آمدن شما را به یکدیگر بشارت میدهند. بنابر این از دین خدا و دین پیامبرش دفاع کنید.»(8) حمایت از دین، نخست پذیرش آن در مقام اندیشه و پایبندی به آن در مقام گفتار و رفتار میباشد و در مرحله بعد تبلیغ و ترویج اندیشههای دینی و در حوزه سیاسی تلاش برای استقرار حاکمیت قوانین دینی در ساختار اداری و قانونگذاری و قضایی است. بقیه در ادامه مطلب [ دوشنبه 90/9/7 ] [ 4:13 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
تأثیر حاکمیت سیاسی جامعه بر زندگی شخصی و اجتماعی افراد انکار شدنی نیست. بنابر این حاکمیت سیاسی در اختیار هر گروهی قرار گیرد افکار و اندیشههای آن گروه در جامعه رواج پیدا میکند و به طور غیرمستقیم افراد را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. از این رو به دست آوردن عزت سیاسی یا حفظ و نگهداری آن در اندیشه امام حسین(علیهالسلام) شاخصههایی دارد که اکنون به بررسی آنها میپردازیم:
صبر و مقاومت «اگر بر مشکلات صبر میکردید و هزینه کار برای خدا را پرداخت میکردید کارهای الهی در اختیار شما قرار میگرفت و اجرای آنها در اختیار شما بود و حل و فصل آنها با شما بود.»(1)
وحدت و همبستگی «مجاری امور باید به دست دانشمندان به احکام الهی باشد که امین خدا بر حلال و حرام او هستند، ولی شما این جایگاه را از دست دادهاید و این بدین سبب است که از حق جدا گشتهاید و وحدت شما شکسته شده است.»(2) اگر بر مشکلات صبر میکردید و هزینه کار برای خدا را پرداخت میکردید کارهای الهی در اختیار شما قرار میگرفت و اجرای آنها در اختیار شما بود و حل و فصل آنها با شما بود.
بقیه در ادامه مطلب
[ دوشنبه 90/9/7 ] [ 4:10 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
در اندیشه دینی اقتصاد، اصل و معیار ارزشگذاری بقیه امور نیست، ولی تأثیر مثبت یا منفی آن را در همه ابعاد زندگی نمیتوان نادیده گرفت. دیدگاه افراد درباره گستره فعالیت اقتصادی و چند و چون آن و ارزش داوری نسبت به آن متفاوت است، ولی در اندیشه امام حسین(علیهالسلام) تلاش انسان باید به اندازهای باشد که از این جهت به دیگران نیازمند نباشد، به طوری که برای تأمین نیازهای اولیه زندگی دست نیاز به سوی دیگران دراز کند. شخصی از امام حسین(علیهالسلام) پرسید: عزت انسان در چیست؟ امام فرمود: «استغناوه عن الناس»(1)؛ این که نیازمند به مردم نباشد.
در نگاه امام حسین(علیهالسلام) آبروی مسلمان ارزشمندتر از آن است که به آسانی از دست برود. در این زمینه به برخورد امام حسین(علیهالسلام) با یک نیازمند توجه کنید:نیازت را جز برای سه نفر بیان نکن! مرد دیندار، یا صاحب مروت و مردانگی، یا صاحب شرافت. اما دیندار به سبب دینش حاجتت را برآورده میسازد و صاحب مروت از مردانگی خود شرم میکند و صاحب شرافت نیز میداند که تو با این کار آبروی خود را فروختهای و آبرویت را حفظ میکند و بدون برآوردن نیازت تو را رد نمیکند. «مردی از انصار برای خواستهای نزد امام حسین(علیهالسلام) آمد و قبل از آن که خواستهاش را بیان کند امام فرمود: ای برادر انصاری آبرویت را از خواستنِ رو در رو نگه دار و خواستهات را در نامهای بنویس، ان شاءالله آنچه تو را شاد کند انجام میدهم. مرد انصاری در نامه نوشت: ای ابا عبدالله فلانی 500 اشرفی از من طلب دارد و برای دریافت آن پافشاری میکند. با او صحبت کن که به من مهلتی دهد. امام پس از خواندن نامه وارد منزل شد و با کیسهای که 1000 اشرفی در آن بود بازگشت و به مرد انصاری داد و فرمود: با پانصد دینار بدهی خود را بپرداز و پانصد دینار دیگر را در اداره زندگی مصرف کن. توجه داشته باش، نیازت را جز برای سه نفر بیان نکن! مرد دیندار، یا صاحب مروت و مردانگی، یا صاحب شرافت. اما دیندار به سبب دینش حاجتت را برآورده میسازد و صاحب مروت از مردانگی خود شرم میکند و صاحب شرافت نیز میداند که تو با این کار آبروی خود را فروختهای و آبرویت را حفظ میکند و بدون برآوردن نیازت تو را رد نمیکند.(2)
1ـ نهجالشهادة، ص 382؛ منتخب الاثر، باب 8، ص 122. 2ـ تحف العقول، ص 251. [ دوشنبه 90/9/7 ] [ 4:9 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
وقتى سازش نکردن امام حسین (علیهالسلام) با یزید قطعى شد، محمد حنفیه، برادر امام خدمت حضرت رسید و گفت : از اینرو تا آنجا که ممکن است در شهرى اقامت مکن و با فرستادن نمایندگانى به سوى مردم، آنان را به بیعت با خود دعوت نما؛ اگر با تو بیعت کنند، خدا را سپاس نموده وگرنه، باز به تو آسیبى نمىرسد. ولی با ورود به شهرى مىترسم بین مردم اختلاف افتاده و گروهى از تو پشتیبانى کرده و گروه دیگر علیه تو بپا خیزند و کار به خونریزى کشیده و هدف تیر و بلا قرار گیرى و خون بهترین فرد این امت ضایع و خانوادهاش ذلیل شود. امام حسین(علیهالسلام) پرسید: به عقیده تو به کجا روم؟ محمد حنفیه گفت: فکر مىکنم بهتر است که وارد شهر مکه شوى و اگر آنجا نیز براى شما امنیت نبود، به بیابان و کوهها و از دیارى به دیار دیگر رَوى تا ببینیم کار مردم به کجا مىانجامد؛ امیدوارم با درک صحیح و اراده آهنین خود، مشکلات پیش روى را با موفقیت تمام، یکى پس از دیگرى، برطرف کنى.1 امام حسین(علیهالسلام) فرمود: برادرم! اگر در دنیا هیچ پناهى نباشد، با یزید بیعت نخواهم کرد؛ بخدا سوگند، اگر در صخرههاى کوهستان و یا لانه حیوانات بیابان روم، مرا یافته و خواهند کشند. (در اینجا محمد حنفیه گریه میکند) خداوند ترا پاداش خیر دهد که خیرخواهى نمودى ولیکن من تصمیم گرفتهام که برادران و فرزندان ایشان و شیعیانم که بینش و منششان با من یکى است، به سوى مکه حرکت کنم و اما تو در مدینه بمان و اوضاع و احوال اینجا را دقیق زیر نظر بگیر و به من گزارش کن.2 مرحبا بالقتل فى سبیل الله ولکنکم لا تقدرون على هدم مجدى و محو عزتى و شرفى فاذا لا ابالى من القتل3 چه زیباست کشته شدن در راه خدا، ولیکن شما مجد و عظمت و عزت و شرف مرا نمىتوانید نابود کنید؛ در این صورت من از مرگ واهمهاى ندارم . پی نوشت ها: 1- کشف الغمه، ج 2، ص 29/ بحارالانوار، ج 78، ص 121 . 2- مقتل المقرم، ص150. 3- ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 601. [ دوشنبه 90/9/7 ] [ 4:7 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
در زیارت عاشورا به امام حسین(علیهالسلام) این گونه خطاب میکنیم: «والوتر الموتور.» "وتر" به معنای «تنها و یکتا»، "موتور" یعنی «تنها شده» است. یک احتمال درباره ی این معنا، یگانگی، منحصر به فرد بودن و بیبدیل بودن حضرت است. احتمال دیگر این است که، حضرت تنهاست و در این تنهایی موتور است؛ یعنی حضرت با نقشه و برنامهریزی تنها شده است؛ به خصوص اگر توجه داشته باشیم که سیّدالشّهدا(علیهالسلام) یک درگیری مخفیانه نداشتند که مسلمانان از آن بیخبر باشند. یزید بعد از مرگ معاویه به استاندار مدینه نامه نوشت که باید از حسین بیعت بگیری و الاّ او را بکش و سرش را بفرست. یزید به عنوان امیرالحاج، عدهای را فرستاد تا حضرت را در مکه ترور کنند و توصیه کرد که، حتی اگر دست حضرت به پرده کعبه بود او را بکشید، لذا حضرت در هشتم ذیالحجّه در حالی که همه مُحرِم میشدند کاملاً با سر و صدا و با حالتی که همه متوجه باشند از مکه خارج شدند و صریحاً اعلام کردند: کسی که حاضر است خون دلش را در راه ما بدهد و خودش را مهیّای لقای خدا کرده است، همراه ما کوچ کرده، همسفر شود.(1) از آن طرف مردم کوفه از خروج امام از مدینه و حرکت به سوی مکه مطلع شدند، نامه نوشتند و حضرت را دعوت کردند و حضرت نیز سفیر فرستادند. لذا طوری نبود که مردم مطلع نباشند. هم مردم حجاز، مدینه، بصره و هم مردم کوفه مطلع بودند.تقریباً تمام مناطق اسلامی مطلع شده بودند که چنین حادثهای در شرف اتفاق است و امام با یزید بیعت نکرده، به مکه رفته و از مکه هم بیوقت خارج شده و مردم را به همکاری دعوت کردهاند. طرف مقابل سیّدالشّهدا (علیهالسلام)، یزید و ابن زیاد است که حسب و نسب شان هر دو معلوم و هیچ نقطه قوتی در آنها نیست. یزید شخصیتی است که طرفداران او نیز نتوانستهاند برایش مدحی بگویند، حتی خیلی از اهل سنت، یزید را واجب اللعن میدانند. علاوه بر این که یک امتیاز دورغین نیز نداشته، بلکه معروف به قماربازی و عیّاشی بوده است. بقیه در ادامه مطلب [ دوشنبه 90/9/7 ] [ 4:3 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
از بهترین و ارزشمندترین حالات ارتباط انسان با خداوند، لحظه دعا و نیایش است. قرآن کریم می فرماید: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبّی لَوْلا دُعاؤُکُمْ»؛( فرقان / 77) بگو: پروردگار من برای شما ارزش قائل نیست، اگر دعای شما نباشد.»به همین جهت صریحا دستور به دعا و نیایش داده، و اجابت دعاها را نیز تضمین نموده است؛ آنجا که فرمود: «وَ اِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَلْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»؛(بقره/176) «[ای پیامبر!] هنگامی که بندگان من از تو درباره من سؤال کنند [بگو:] من نزدیکم، دعای دعاکننده را به هنگامی که مرا می خواند، پاسخ می گویم. پس آنها باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند.» نکته در خور دقت در آیه فوق این است که خداوند هفت مرتبه به ذات پاک خود اشاره کرده و نهایت پیوستگی و قرب و ارتباط و محبت خود را نسبت به نیایشگران مجسم ساخته است. حضرت اباعبدالله علیه السلام هم از نظر فکری و هم در عمل به شدت پایبند نیایش بوده است. آن حضرت فرمود: «اَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ الدُّعاءِ؛1 عاجزترین مردم کسی است که از دعا کردن ناتوان باشد.» همچنین فرمود: «اَمّا اِنَّهُمْ لَوْ کانُوا دَعَوُا اللّهَ بَمُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّیِّبینَ بِصِدْقٍ مِنْ نِیّاتِهِمْ وَصِحَّةِ اِعْتِقادِهِمْ مِنْ قُلُوبِهِمْ اَنْ یَعْصِمَهُمْ، حَتّی لا یُعانِدُوهُ بَعْدَ مُشاهَدَةِ تِلْکَ الْمُعْجِزاتِ الْباهِراتِ لَفَعَلَ ذلِکَ بِجُودِهِ وَکَرَمِهِ؛2 اگر مردم به هنگام دعاکردن، خدا را با نام محمد (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت پاک او، با نیت درست، و با اعتقاد قلبی صحیحی بخوانند، که آنها را مصون دارد تا پیامبر را پس از مشاهده آن همه معجزات محکم و آشکار نافرمانی نکنند، خداوند با جود و کرم خود خواسته های آنان را می دهد.» و گاه برای راهنمایی و تشویق بیشتر بندگان خدا به معرّفی محل های استجابت دعا می پرداخت، از جمله می فرمود: «اَلرُّکْنُ الْیَمانِیُّ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّةِ لَمْ یَمْنَعْهُ مُنْذُ فَتَحَهُ، وَ اِنَّ ما بَیْنَ هذَیْنِ الرُّکْنَیْنِ (اَلاَْسْوَدِ وَاَلْیَمانی) مَلَکٌ یُدْعی هِجّیرَ، یُؤَمِّنُ عَلی دُعاءِ الْمُؤْمِنینَ؛3 رکن یمانی، دری از درهای بهشت است. از روزی که این در را به روی بندگان باز کرد، آن را نبسته است و همانا بین حجرالاسود و رکن یمانی فرشته ای است به نام «هجّیر» که بر دعای مؤمنین آمین می گوید.» اما در بُعد عملی، دعاهای فراوانی از حضرت به یادگار مانده است که معروف ترین آنها دعای عرفه است. در ادامه به نمونه هایی از دعای حضرت (به غیر از دعای عرفه) اشاره می شود. خدایا! ترسی را می خواهم که مرا از ارتکاب نافرمانیهایت بازدارد، و وادار به اطاعتم کند؛ عملی که مستحق کرامت تو گردم، و پندپذیر در توبه به خاطر ترس تو باشم، در خیرخواهی برای تو خالص گردم به جهت محبت تو. و در تمام کارها به تو توکل کنم به خاطر خوشبین بودن به تو. منزه است آفریننده نور، و تنزیه و ستایش برای خدای بزرگ است.
دعای جامع سپس می فرماید: «اَللّهُمَّ مَخافَةً تَحْجُزُنی عَنْ مُعاصیکَ وَحَتّی اَعْمَلَ بِطاعَتِکَ عَمَلاً اَسْتَحِقُّ بِهِ کَرامَتَکَ، وَحَتّی اُناصِحَکَ فِی التَّوْبَةِ خَوْفا لَکَ، وَحَتّی اُخْلِصَ لَکَ فِی النَّصیحَةِ حُبّا لَکَ، وَحَتّی اَتَوَکَّلَ عَلَیْکَ فِی الاُْمُورِ حُسْنَ ظَنٍّ بِکَ، سُبْحانَ خالِقِ النُّورِ وَ سُبْحانَ اللّهِ الْعَظیمِ وَ بِحَمْدِهِ؛4 خدایا! ترسی را می خواهم که مرا از ارتکاب نافرمانیهایت بازدارد، و وادار به اطاعتم کند؛ عملی که مستحق کرامت تو گردم، و پندپذیر در توبه به خاطر ترس تو باشم، در خیرخواهی برای تو خالص گردم به جهت محبت تو. و در تمام کارها به تو توکل کنم به خاطر خوشبین بودن به تو. منزه است آفریننده نور، و تنزیه و ستایش برای خدای بزرگ است.» راستی که عظمت هر انسان را می توان از خواسته های او فهمید. در دعای فوق عظمت خواسته ها، نشانگر عظمت و همت بلند اباعبدالله علیه السلام می باشد. بقیه در ادامه مطلب [ دوشنبه 90/9/7 ] [ 4:0 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
زهد و دنیاگریزی پس زاهد یعنی کسی که توجهش از مادیات به عنوان کمال مطلوب و بالاترین خواسته، عبور کرده، متوجه مسائل اخروی و فضائل اخلاقی و معنوی شده است. بی رغبتی زاهد، بی رغبتی در ناحیه اندیشه و آمال و ایده و آرزوست، نه بی رغبتی در ناحیه طبیعت.1 امام حسین (علیه السلام) هم از نظر اندیشه، در بالاترین سطح زهد قرار داشت، و هم از نظر رفتاری. بقیه در ادامه مطلب [ دوشنبه 90/9/7 ] [ 3:55 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
خداوند متعال در توصیف ویژگی های مردان الهی و مبلغان راه حقیقت، شجاعت و شهامت را یکی از بارزترین صفات و خصلت های آنان می شمارد و می فرماید: «الذین یبلغون رسالات الله ویخشونه ولا یخشون احدا الا الله وکفی بالله حسیبا»؛ (احزاب/39) «کسانی که رسالت های الهی را ابلاغ می کنند و تنها از خدا می ترسند و از غیر او هیچگونه واهمه ندارند و خداوند برای حسابرسی کافی است.» همچنین خداوند در سوره مائده جهادگران راه خدا را دلیر مردانی به شمار آورده است که در راه دفاع از حق و آرمان های والای اسلامی هیچگاه خسته نمی شوند و از سرزنش و ملامت سست عنصران و منافقان و مخالفان هرگز شک و دو دلی به خود راه نمی دهند و با روحیه قوی و شهامت بی نظیر خود تاج و تخت طاغوتهای زمان را به لرزه در آورده، به فضل و رحمت الهی دل می بندند: «یجاهدون فی سبیل الله ولا یخافون لومة لائم، ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء والله واسع علیم»(مائده/54)؛ آنان در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمی ترسند و این [روحیه شجاعانه] فضل خداست که به هر کس که بخواهد عنایت می کند و خداوند وسعت دهنده دانا است.» بقیه در ادامه مطلب [ دوشنبه 90/9/7 ] [ 3:53 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
حسین و حربن یزید در شراف امـام حسین عـلیه السلام از بطن عـقـبه حرکت فـرمـود مـنازل و اقـصه و قـرعـاء و مـغـیثه را که فواصل بین آنها کم بود پشت سر نهاد تا به مـنزل شراف رسید و شب را در آنجا بیتوته کرد و به هنگام سحر دستور فرمود: که یاران آب زیاد با خود بردارند و در این زمینه تاکید فراوان کرد، اصحاب ابى عبدالله عـلیه السلام عـلاوه بر مـشکها هر چـه ظروفـى با ایشان بود که مى شد با آنها آب حمـل کنند پر کردند، امام علیه السلام از شراف حرکت نمود و تا نزدیک ظهر به راه خود ادامه داد، در این موقع یکى از یاران تکبیر گفت ، امام فرمود: الله اکبر، چرا تکبیر گفتى؟ عـرض کرد از دور نخـلستـانى را دیدم ، بعضى از یاران گفتند: ما در این مکان هرگز درخت خرمائى ندیده ایم ، امام فرمود: دقیق بنگرید چه مى بینید؟ اصحاب چون نیک نظر کردند گفتند: به خدا نیزه ها و گوشهاى اسبان را مى بینیم ، امام هم فـرمـود که مـن نیز چنین مى بینم آیا جایى را سراغ دارید که پناهگاه خود سازیم که اگر بخواهند با ما وارد جنگ شوند از خود دفاع نماییم ؟ گفتند: آرى در اینجا کوهى است به نام ذوحُسَم . پـس بجانب کوه روان شدند و در سمـت چـپ کوه فـرود آمـدند و خـیمـه ها را برپـا نمودند.1 حسین دشمن را سیراب مى کند زمـانى نگـذشت که حربن یزید ریاحى تـمـیمـى با هزار سوار رسیدند و مـقـابل امـام ایستـادند، امـام حسین و یارانش هم شمـشیرها را حمـایل نموده و برابر آنها صف کشیدند، امام علیه السلام آثار تشنگى را در آنها مشاهده فـرمـود و به جوانان خـود دستور داد تا آنها را سیراب کنند و اسبهایشان را هم آب دهند یاران امام علیه السلام سربازان حر را سیراب کردند و سپس ظرفها و طشت ها را پر از آب نمودند و اسبهاى آنها را هم سه بار و چهار بار و پنج بار آب دادند. عـلى بن طعـان محاربى مى گوید: من آخرین فرد سپاهیان حر بودم که به آنجا رسیدم و تـشنگـى مرا و اسبم را از پاى در آورده بود امام حسین وقتى حالت مرا مشاهده کرد فرمود: انخ الراویة . یعنى شترى که آب بار دارد بخوابان ، من سخن حضرت را درک نکردم چون مـا راویه را به مـشک آب مـى گـوییم و در لسان اهل حجاز راویه به شتـر نر حامـل آب گـفـتـه مـى شود، سپـس امـام فـرمـود: انخ الجمل پسر برادر، شتر را بخوابان ، من شتر را خواباندم ، فرمود: آب بیاشام ، خواستم آب بخـورم از اطراف مشک مى ریخت ، فرمود: دهانه مشک را برگردان ، ندانستم چه کنم ، حضرت خود آمد و سر مشک را برگردانید و آب آشامیدم و اسبم را هم آب دادم آنگاه امام علیه السلام از حر پرسید که با مایى یا علیه ما؟ حر گفت : بلکه علیه شمائیم اى ابا عبدالله . امام فرمود: لا حول و لا قوة الا باللّه .2 بقیه در ادامه مطلب [ دوشنبه 90/9/7 ] [ 3:50 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |