ظهر عاشورا نزدیک می شد، سی نفر از اصحاب حسین علیه السّلام در جریان یک درگیری و تیراندازی که بوسیله دشمن انجام گرفت به خاک و خون غلطیدند. بقیه در انتظار جانبازی لحظه شماری می کردند و بی قراری می نمودند. ناگهان مردی از اصحاب اباعبدالله به نام ابو ثمامه صید اوی ؛ متوجه شد که ظهر شده است به خدمت امام علیه السّلام شتافت و عرض کرد: یا ابا عبدالله ! وقت نماز فرا رسیده است و ما دلمان می خواهد برای آخرین در زندگی ، نماز جماعتی با شما بخوانیم . حضرت سر سوی آسمان برداشت و فرمود: ذَکَرْتَ الصَّلوةَ جَعَلَکَ اللّهُ مِنَ الْمُصَلّین ؛ نماز را یاد کردی ، خداوند تو را از نماز گزاران قرار دهد. فرمود: از این قوم بخواهید تا دست از جنگ بردارند تا ما نماز گذاریم . حصین بن تمیم چون این بشنید فریاد برداشت که نماز شما مقبول درگاه خدا نیست . حبیب بن مظاهرعلیه السّلام ا صدای بلند فرمود: نماز پسر رسول خداصلّی اللّه علیه و آله قبول نمی شود و از تو قبول خواهد شد. امام در همان میدان جنگ به نماز ایستاد و اصحاب هم به آن حضرت اقتدا کردند. (نمازی که در اصطلاح فقه اسلامی نماز خوف نامیده می شود یعنی دارای دو رکعت به مانند نماز مسافر). نیمی از یاران در مقابل دشمن ایستادند و نیمی به جماعت اقتدا کردند. نمازگزاران می بایست یک رکعت از نماز را با امام بخوانند و رکعت دیگر را خود بجا آوردند تا زودتر پُست را از دوستان تحویل گرفته و آنها نیز فضیلت جماعت و نماز خواندن با حسین علیه السّلام را در یابند. امام و یارانش از دشمن چندان دور نبودند و در حمله ناجوانمردانه ای که دشمن انجام داد اصحابی که خود را مقابل خصم سپر ساخته بودند مورد اصابت تیرهای دشمن قرار گرفتند. وقتی که امام نمازش تمام شد یکی از رادمردان را در خاک و خون غلطان یافت . سعید بن عبدالله حنفی بود. امام خودش را به بالین او رساند، سعید تا متوجه شد که آقا به بالینش آمده ، عرض کرد: یا ابا عبدالله ! اوفیتُ؛ آیا من حق وفا را بجا آورده ام ؟ آری این بود آخرین نماز اباعبدالله و یاران پاکبازش در ظهر عاشورا در سرزمین کربلا!!.
[ یکشنبه 90/9/6 ] [ 10:2 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
نامگذارى توسط پیامبر (ص )
در روایـات آمـده اسـت کـه نـامگذارى آن حضرت و برادر بزرگوارش به حسین و حسن , توسط شـخـص پـیامبر اکرم صورت گرفته است و تصریح شده است که این نامگذارى به دستور خداوند متعال بوده است . از عـلى بن ابیطالب نقل کرده اند که فرمود: آن گاه که حسن به دنیا آمد نام عمویم (حمزه) را بـر او نهادم و آن گاه که حسین متولد گشت نام عموى دیگرم (جعفر) را بر او گذاشتم روزى رسول خدا(ص) مرافراخواند و فرمود: من مامور شده ام که نام آن دو را تغییر دهم , از این پس آنان را حسن وحسین بخوانید [2]. در روایـات دیـگـر آمـده اسـت کـه پـیـامـبر اکرم (ص) فرمود: حسن و حسین را به نام فرزندان هـارون نـامـیدم , او فرزندانش را (شبر) و (شبیر) نامید و من فرزندانم را به همان نام (به لفظ عربى) حسن وحسین نامیدم [3].
خبر از شهادت در هنگام تولد : اسـمـا بـنـت عـمـیس مى گوید: وقتى امام حسین (ص) متولد شد, رسول خدا(ص) آمد فرمود: اسما!پسرم را بیاور من کودک را در پارچه سفیدى پیچیدم و به حضرت دادم . حـضـرت در گـوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت , بعد در حالى که او را در دامن خودگذاشته بود, گریست . گفتم : پدر و مادرم فدایت چرا گریه مى کنى ؟ .فرمود: براى این پسرم .گفتم : او در همین ساعت متولد شده و تو برایش گریه مى کنى ؟ .فرمود: آرى اى اسما! گروه سرکشى او را مى کشند, خدا شفاعتم را نصیبشان نکند.بعد فرمود: این خبر را به فاطمه نرسان که تازه فرزندش به دنیا آمده [4] . روزى ام الـفـضـل هـمـسـر عـبـاس عـمـوى پـیـامـبـر, خدمت آن حضرت رسید و عرض کرد: ((یـارسول اللّه (ص ) من امشب خواب بدى دیدم , دیدم گویا قطعه اى از بدن مبارک شما جدا شده در دامن من افتاد.فـرمـود: خـیـر اسـت , فاطمه پسرى مى آورد که تو او را پرورش خواهى داد خدمت پیامبر رسیدم وکـودک را در دامـنـش نـهـادم و چند لحظه از آن حضرت چشم برداشتم , وقتى دوباره نگاهش کردم , دیدم اشک از چشمانش سرازیر است .گفتم : پدر و مادرم فدایت یا رسول اللّه چرا گریه مى کنى ؟ . فرمود: هم اکنون جبرئیل آمد و به من خبر داد که امت من این پسرم را مى کشند) [5] .هـنگامى که امیرالمؤمنین (ص) به طرف صفین مى رفت در راه از کربلا گذشت در آن جا توقفى کـرد وچـنـان گـریست که زمین را از اشک خیس کرد آنگاه فرمود: (روزى خدمت رسول خدا رسـیـدم دیـدم حـضـرت گـریه مى کند, گفتم : پدر و ماردم فدایت یا رسول اللّه (ص ) چرا گریه مى کنى ؟ .فـرمـود: هـم اکـنـون جبرئیل این جا بود, او به من خبر داد که پسرم حسین در کنار شط فرات در زمـیـنـى به نام کربلا کشته خواهدشد و مشتى از خاک آنجا را برایم آورد تا ببویم و من نتوانستم از گریه خوددارى کنم .و هـمـان جـا بـود که امیرالمؤمنین (ص ) فرمود: این جاست اقامتگاه و بارانداز ایشان , این جاست کـه خونشان را مى ریزند, گروهى از آل محمد در این صحرا کشته مى شوند که زمین و آسمان به حالشان گریه خواهد کرد [6] .
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب...
[ یکشنبه 90/9/6 ] [ 9:53 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
امام(علیه السلام) در سـوم یا چهارم شعبان سال چهارم هجرى در مـدینه دیده به جهان گشـود. 6 سال در زمان جـدش, 30 سال در کنار پـدرش و 10 سال در کنار بـرادر و پـس از آن 10 سال در اوج قـدرت معاویه با وى مبارزه کرد و سـرانجام در محـرم 61 هجـرى در کـربلا به شهادت رسید.
تولد امام حسین(علیه السلام)
امام رضا(علیه السلام) مى فرماید: چون حسیـن(علیه السلام) متولد شد و او را نزد رسول اکرم(ص) آوردند, حضرت در گـوش هاى وى اذان و اقامه گفت و مراسـم نامگذارى به پایان رسید. پیامبـر او را بـوسیـد و گـریه کـرد و فرمـود: ((تـو را مصیبتـى عظیـم در پیـش است. خـداوند لعنت کند کشنده او را.)) در روز هفتم نیز پس از ایـن که برایش ((عقیقه)) کرد, از شهادت او خبـر داد و فرمـود: ((گروهـى کافـر ستمکار از بنى امیه او را خواهند کشت.))
فطرس ملک آزاد شده حسین است
از حضـرت صادق(علیه السلام) روایت شـده که فطـرس ملکـى از حاملان عرش الهى بـود و به سبب تعلل, مغضـوب خـداوند شـد. بالـش درهـم شکسته در جزیره اى مشغول عبادت بود. چـون جبرئیل و جمعى از فرشتگان براى تهنیت گـویـى ولادت حسیـن(علیه السلام) مىآمدند, او نیز همراه آنان آمد; خـود را به گهواره حضرت مالید و تـوبه اش قبـول شـد و به وضع اول برگشت. چون ((فطرس)) به آسمان بالا مى رفت, مى گفت: ((کیست مانند من, مـن آزاد شده حسیـن بـن على و فاطمه و محمد(ص) هستـم.)) شهید مطهرى مـى گـوید: داستان فطرس ملک, رمزى است از برکت وجـود سیدالشهداء که بال شکسته ها با تماس به او صاحب بال و پر مـى شـوند, افراد و ملتها اگـر به راستـى خـود را به گهواره حسیـن(علیه السلام) بمـالنـد, از جزایـر دور افتـاده رهـایـى یـافته و آزاد مـى شـوند.
امـام حسیـن(علیه السلام) همـراه و همـرزم پـدر و برادر
حضرت در دوران نـوجـوانى روزى وارد مسجد پیامبر(ص) شد, دید عمر بالاى منبر است. گفت: از منبر پدرم پاییـن بیا و بالاى منبر پدرت برو. عمر گفت: پـدرم منبر نـداشت. او در هرسه جنگ حضرت علـى(علیه السلام) شـرکت فعال داشت و هنگام حـرکت نیـروهاى امام مجتبـى(علیه السلام) به سمت شـام, همـراه آن حضـرت در صحنه نظامـى حضـور یافت.
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب...
[ یکشنبه 90/9/6 ] [ 9:51 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
بخش اول :آثار و برکات فردى سیدالشهداء (علیه السلام)
1- چراغ هدایت و کشتى نجات من آن نورم که در شبهاى تاریک چراغ رهنماى کاروانم در این دریا منم آن ناخدایى که کشتى را به ساحل مىرسانم روایت شده که امام حسین (ع) فرمود: «خدمت رسول خدا (ص) شرفیاب شدم در حالیکه ابى بن کعب هم آنجا بود. حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: مرحبا به تو ، اى ابا عبدالله ، اى زینت آسمانها و زمین . ابى گفت : چگونه او زینت آسمانها و زمین است در صورتى که کسى غیر از تو چنین نیست؟ حضرت فرمود: اى ابى ، قسم به کسى که مرا به حق به نبوت مبعوث کرد، حسین بن على در آسمان بزرگتر از روى زمین است، و همانا بر طرف راست عرش الهى نوشته شده است که او چراغ هدایت و کشتى نجات است » . 1 یکى از برکات فردى حضرت سیدالشهدا (ع) این است که او «چراغ هدایت» و «کشتى نجات» است . اگر چه همه پیامبران و امامان (ع) چراغها و انوار هدایت و کشتیهاى نجات و رهایى اند، چنانکه پیامبر اسلام (ص) فرمود: «انما مثل اهل بیتى فیکم کمثل سفینة نوح من دخلها نجا، و من تخلف عنها هلک» .2 همانا خانداون و اهل بیت من در میان شما مانند کتشى نوح است که هر کس داخل آن شود نجات پیدا کرده و هرکس که از آن تخلف کند هلاک خواهد شد. اما کشتى نجات حسین (ع) حرکتش بر امواج توفنده و گسترده دریا، سریعتر و لنگر انداختن و پهلو گرفتن آن بر ساحلهاى نجات آسانتر بوده و دایره بهرهورى و استفاده از نور مشعل وجود حسین (ع) وسیعتر است . در آن زمانى که امواج بلند و سهمگین فساد و گناه بر پیکره نیمهجان جامعه اسلامى، و جان و دل مسلمانان، تازیانه مرگ مى زد و گرداب حوادث و توطئهها و پلیدیها، خفتگان در بستر غفلت را بىرحمانه به قعر تاریکى و تباهى مى کشید ، این حسین بود که با قیام و نهضت الهى خود و شهادت و اسارت اهل بیت خویش ، گرفتاران در این اوضاع خطرناک را از دریاى پر تلاطم ساخته شده به دست فتنهگر «بنى امیه» نجات بخشید و با کشتى رهایى خود ، این خفتگان و غافلان و گرفتاران را به ساحل نجات رهنمون نمود. آرى ، حسین (ع) «مصباح الهدى » است تا در این ظلمتکده خاک، دلیل و راهنماى راه باشد؛ و «سفینة النجاة» است تا در اقیانوس متلاطم فتنهها و ضلالتها، غرق شدگان را که کشتى شکسته بودند فریاد رس باشد. اى که مصباح هدایت هستى و فلک نجات از چه با این اشکها ایجاد طوفان مى کنى؟ زنده در قبر دل ما بدن کشته تو است جان مایى و ترا قبر حقیقت دل ماست 2- محبت مکنون از جمله احادیث نبوى که در واقع بیانگر تأثیر پذیرى معنوى مردم از وجود مبارک سیدالشهداء (ع) مىباشد، حدیثى است که فرمود: «ان للحسین محبة مکنونة فى قلوب المؤمنین ». 3 در کانون دلهاى مؤمنین ، محبتى نهفته و ویژه نسبت به حسین وجود دارد. کیست که نام حسین (ع) را بشنود و فردى از افراد بشر یا تنى از اولاد انسان باشد و حالت انقلاب و انکسار و دلباختگى براى او فراهم نشود؟ محبت حسین (ع) دلها را به التهاب در آورده و جگرها را گداخته و مذاب مىسازد، و شورش دل و آتش درون را به ریزش قطرات اشک از دیدگان ، آشکارا و عیان مىکند. در کجاى دنیا دیده مى شود که شیعه و دوستدار حسین در آنجا باشد و اقامه عزاى حسینى نکند . کیست که پس از دادن عزیزترین محبوب و مطلوب خود به اندک فاصله و مختصر وقت و گذشتن کمتر زمانى، آن مصیبت را فراموش نکند؛ جز مصیبت حسین (ع) که با این همه طول زمان و گذشتن قرنها، روز به روز این مصیبت تازهتر و شور و شرارهاش بیشتر و بلندتر مىگردد. آیا نه این، جذبه عشق و علاقه و تأثیر محبت و فرط دلبستگى و دلباختگى علاقهمندان نسبت به آن امام محبوب است؟ و اى بسا ، نامحرمان در برابر عظمت و جلالت حسینى تسلیم شده و به تواضع و تکریم در مقابل نام مبارک حسین و جلال و مقام او قد خویش به تعظیم و تسلیم خم نموده و به دین و آیین حسینى گراییده و از اکسیر محبت او مس خود را طلاى ناب و زر خالص مىگردانند. براستى، سنت الهى چنین بوده که محبت امامى که مسیر تاریخ را عوض کرده و دین الهى را نجات مى بخشد به گونهاى خاص در دل و جان مسلمین و مؤمنین قرار گیرد، حتى کسانى که مقابل حسین (ع) قرار گرفتند به قول فرزدق : «دلهایشان با او بود، اگر چه بر اثر دنیا پرستى شمشیرهایشان بر روى او کشیده شد» . چه رسد به مؤمنینى که عشق و محبت او با گل آنان سرشته شده است . حتى محبت حسین (ع) در دل و جان رسول اکرم (ص) نیز ریشه دوانیده بود، به طورى که مى فرمود: «هر گاه که به فرزندم حسین مىنگرم ، گرسنگى و اندوه از وجودم رخت بر مىبندد» .4 و نیز مى فرمود: «بار خدایا ، من حسین را دوست دارم و آنان که دوستدار او هستند نیز دوست دارم ». 5 راه حسین (ع) راه دل است، و هرگاه عاشقى به دل توجه کند او را پیدا مىکند . لذا در برخى روایات وارد است که : «قبر او در دلهاى دوستداران اوست». سلام از دور و از نزدیک بهر او بود یکسان بلى قبر شریف او دل اهل یقین باشد آرى، دل مؤمن جایگاه تابش نور پر فروغ و احیاگر حسین است . و هرگاه عشق و محبت فراتر از آفاق ظاهرى و مادى باشد ، رنگ ابدیت به خود مىگیرد، زیرا پیوند این محبت در حریم حب خدا بوده است و بقاى آن به بقاى فیض ذات سرمدى، جاودانه است ، که گفتهاند: این محبت راز محبتها جداست حب محبوب خدا حب خداست. شاهى که نه سپهر از او برقرار شد ماهى که مهر و ماه از او کسب نور کرد 3- سیدالشهدا (ع) ، پدر امامان نه گانه یکى دیگر از برکات فردى سیدالشهدا (ع) که از ارزش معنوى بسیارى برخوردار است ، این است که نه امام معصوم (ع) بعد از او از فرزندان گرامى آن حضرت مىباشند ، و نسل امامان به برکت وجود او ادامه یافت . چنانکه از امام باقر و امام صادق (ع) روایت شده است که فرمودند: «خداوند عوض قتل امام حسین (ع) چهار ویژگى به آن حضرت عطا فرموده است : اول - امامت را در ذریه او قرار داده است، دوم - شفا را در تربت آن جناب قرار داده، سوم - کنار و زیر قبه او دعا مستجاب مىباشد، چهارم - ایام زیارت کنندگان او از عمرشان حساب نمىشود». 6 از طرفى در روایات بر این امر تصریح شده که على بن الحسین (ع) بعد از پدر به امامت رسیده است . چنانکه عبدالله بن عتبه روایت کرده: خدمت امام حسین (ع) بودم که پسر کوچکترش «على» وارد شد. (یعنى حضرت سجاد (ع) که از على اکبر کوچکتر بوده است . و این واقعه قبل از تولد على اصغر مىباشد). تا آنجا که مىگوید: عرض کردم : اگر آن امرى که از آن به خدا پناه مىبرم اتفاق افتاد ، به چه کسى رجوع کنیم؟ (یعنى امام بعد از شما کیست؟) فرمود: به این پسرم : على ، او امام و پدر امامان است ...» 7. روایت در این زمینه زیادتر از آن است که در این مختصر بدانها پرداخته شود، ضمن اینکه ادامه امامت از ذریه امام حسین (ع) به خاطر مشهور بودن آن ، نیازى به استدلال روایى بیشتر از آنچه ذکر شده، ندارد. بارى ، استمرار خط مستقیم و هدایتگر امامت به برکت وجود مقدس سیدالشهدا (ع) است، و این از بزرگترین برکتهاى فردى و معنوى آن حضرت است . او شفیع است این جهان و آن جهان این جهان در دین و آنجا در جنان 4- شفاعت یکى دیگر از آثار و برکات فردى سید الشهداء (ع) که در نزد شیعیان اهمیت و جایگاهى خاص دارد شفاعت در آخرت است . شفاعت از ماده «شفع» به معنى ضمیمه کردن چیزى به همانند اوست، و از اینجا روشن مى شود که باید نوعى شباهت و همانندى در میان آن دو بوده باشد، هر چند تفاوتهایى نیز در میان آنها دیده شود . به همین دلیل، شفاعت به مفهوم قرآنى آن بدین معنى است که : انسان گنهکار به خاطر پارهاى از جنبههاى مثبت (مانند ایمان یا انجام بعضى از اعمال شایسته) شباهتى با اولیاى الهى پیدا کند و آنها با عنایت و کمکهاى خود ، او را به سوى کمال سوق دهند و از پیشگاه خدا تقاضاى عفو کند. و به تعبیر دیگر حقیقت شفاعت، قرار گرفتن موجودى قویتر و برتر، در کنار موجودى ضعیفتر، و یارى رساندن به او براى پیمودن مراتب کمال است . شفاعت در جوامع انسانى غالباً همان پارتى بازى و استفاده از رابطه است . اما شفاعت مورد نظر در قرآن کریم و روایات اسلامى، متوجه شایستگىهاى افراد است نه روابط شخصى بین شفاعت کننده و شفاعت شونده. شفاعت اقسامى دارد که برخى از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهى وجود ندارد، ولى برخى صحیح و عادلانه است و وجود دارد. شفاعت غلط بر هم زننده قانون و ضد آن است، ولى شفاعت صحیح حافظ و تأیید کننده قانون است . شفاعت غلط آن است که کسى بخواهد از راه پارتى بازى جلوى اجراى قانون را بگیرد. برحسب چنین تصوراتى از شفاعت، مجرم بر خلاف خواست قانونگذار و بر خلاف هدف قوانین اقدام مىکند و از راه توسل به پارتى بر اراده قانونگذار و هدف قانون چیره مىگردد. اینگونه شفاعت، در دنیا ظلم است و در آخرت غیر ممکن . ایرادهایى که بر شفاعت مىشود بر همین قسم از شفاعت وارد است، و این همان است که قرآن کریم آن را نفى فرموده است . شفاعت صحیح، نوعى دیگر از شفاعت است که در آن نه استثنا و تبعیض وجود دارد و نه نقض قوانین و نه مستلزم غلبه بر اراده قانونگذار است . قرآن این نوع شفاعت را صریحاً تأکید کرده است که این نیز بر دو قسم است : 1- شفاعت «رهبرى» یا شفاعت «عمل». 2- شفاعت «مغفرت» یا شفاعت «فضل». نوع اول شامل نجات از عذاب و نیل به حسنات و حتى بالا رفتن درجات مىباشد، و نوع دوم شفاعتى است که تأثیر آن در از بین بردن عذاب و در مغفرت گناهان است، و حداکثر ممکن است سبب وصول به حسنات و ثوابها هم بشود ولى بالا برنده درجه شخص نخواهد بود. با توجه به آنچه به طور اجمال در خصوص شفاعت گفته شد، لازم به ذکر است که یکى از شفاعت کنندگان از اهل بیت ، حضرت سیدالشهدا (ع) است، ولى آن حضرت شفیع کسانى است که از مکتب او هدایت یافتهاند، نه شفیع کسانى که مکتبش را وسیله گمراهى ساختهاند. قرآن و مکتب حسینى ریسمانهایى هستند که قدرت دارند بشر را از چاه نگون بختى به اوج سعادت بالا برند: یکى «حبل من الله» و دومى «حبل من الناس » است؛ ولى اگر کسى از این دو حبل الهى سوء استفاده نمود، جرم از ریسمان نیست، علت این است که او در سر سوداى بالا رفتن نداشته است، و البته چنین مردمى به وسیله قرآن و مکتب حسینى به قعر دوزخ برده مىشوند. 8 شفاعت به معنى وسیع کلمه ، در هر سه عالم (دنیا ، برزخ و آخرت) صورت مىپذیرد ، هر چند محل اصلى شفاعت و آثار مهم آن در قیامت و براى نجات از عذاب دوزخ است ، از این رو سیدالشهداء هم در دنیا ، هم در برخ و هم در آخرت شفیع دوستداران و شیعیان حقیقىاش بوده و خواهد بود. چنانکه در روایتى از امیرالمؤمنین (ع) آمده است : «براى ما شفاعت است و براى دوستان ما نیز شفاعت است » .9 و در روایتى دیگر آمده است : «شافعان امامان هستند و دوستان مؤمنانند» 10. و معلوم است که امام حسین (ع) یکى از امامان معصوم بوده که در قیامت و محشر کبرى از شیعیان و دوستانش شفاعت مى کند . بطورى که یکى از روایان گوید: روایتى از قول ابى عبدالله الحسین (ع) به من رسیده بود که آقا فرموده است : «هر کس پس از مرگ من مرا زیارت کند، پس از مرگش من هم او را زیارت مى نمایم» . این روایت در ذهن من بود، تا اینکه شبى در عالم واقع ابى عبدالله الحسین (ع) را دیدم ، گفتم : آقا این روایت درست است و از شماست ؟ «قال : نعم، و لو کان فى النار اخرجته منها» فرمود: آرى ، هر چند در آتش باشد او را بیرون مى آورم. عرض کردم: آیا از این به بعد این روایت را بدون واسطه از خود شما نقل نمایم؟ فرمود:آرى . 11 به محشر که کسى نیست غمخوار کس شفیع محبان ، حسین است و بس ترا ز باب حسینى برند جانب جنت ترا که عاشق اویى ، ترا که شیعه اویى* 5- دوستداران حسین و دوستان دوستداران او بهشتىاند یکى دیگر از آثار و برکات فردى سید الشهدا (ع) که در سراى دیگر ظهور کرده و جلوهنمایى مىکند، بهشتى شدن دوستداران و حتى دوستان و دوستداران آن حضرت است. چنانکه حذیفة بن یمان گوید: رسول خدا (ص) را دیدم که دست حسین بن على (ع) را در دست خودگرفته بود و مىفرمود: «یا ایها الناس، هذا الحسین بن على فاعرفوه ، فو الذى بیده ، انه لفى الجنة ، و محبه فى الجنة ، و محبى محبیه فى الجنة»12. اى مردم ، این حسین بن على است ، او را بشناسید؛ سوگند به آن خدایى که جانم به دست اوست، براستى او در بهشت است، و دوستدار او نیز در بهشت است ، و دوستدار دوستدار او نیز در بهشت مىباشد. و از امام موسى بن جعفر (ع) روایت شده که فرمود: «رسول خدا (ص) دست حسن و حسین (ع) را گرفت و فرمود: «هر کس این دو پسر و پدر و مادر آنان را دوست داشته باشد، روز قیامت در درجه من با من خواهد بود» 13. و نیز رسول خدا (ص) فرمود: «آگاه باشید، همانا حسین (ع) درى از درهاى بهشت است، هر کس با او دشمنى کند خدا بوى بهشت را بر او حرام مىکند» 14. و معلوم است که این مقام عظیم تنها با محبت ظاهرى حاصل نمىشود، بلکه مقصود، محبت خاصى است که مخصوص کسانى مىباشد که در درجات بالاى ایمان هستند. اگر چه دوستى و محبت امامان معصوم و امام حسین (ع) ثمر بخش است ولى احراز مقام والاى معیت بارسول خدا (ص) در بهشت برین ، محبتى فراتر از ظاهر مىطلبد.
بخش دوم: آثار و برکات اخلاقى - تربیتى سید الشهداء (علیه السلام)
1- ایجاد اخلاق جدید در جامعه مسلمین اگر دیدى که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشنیى گناه است یکى از آثار و برکات سیدالشهدا (ع) در بعد اخلاقى - تربیتى این است که قیام او باعث گردید در جامعه مسلمانان نوعى اخلاق جدید بلند نظرانه پدید آید و نظر انسان را به زندگى خود و دیگران، دگرگون سازد تا بتواند بدینوسیله جامعه را اصلاح نماید . و به عبارت دیگر، با خودسازى به دیگر سازى نیز بپردازد. آرى، در آن زمانى که بنیاد روانى و اخلاقى مردم در هم ریخته و ویران شده بود و این ویرانى شامل رهبران مسلمین و بزرگان آنان نیز شده بود و با اخلاق و شیوهاى وحشتناک زندگى مىکردند ، امام حسین (ع) یگانه درمان آن حالت بیمار گونه را که در مجتمع مسلمانان مورد قبول واقع شده بود، در قیام آشکار و فریاد درآن سکوت مرگبار دید. لذا آن حضرت با خون پاک خود و فرزندان و یارانش و با همه اعتبارات احساسى و تاریخى ، حتى شمشیر و عمامه جدش رسول خدا (ص) ، وارد مبارزه گردید تا همه روزنهها و راههاى توجیه را فرو بندد. سیدالشهدا (ع) نیک دریافته بود که وجدان شکست خورده و اخلاق پست امت را نمىتوان به وسیله رویارویى ساده دگرگون ساخت، از این رو با قیام و شهادت خویش دیرى نپایید که اخلاق هزیمت و فرار را به نیرویى عظیم درآورد و اخلاق جدیدى به جاى آن جایگزین نمود. براستى شهادت حسین بن على (ع) تأثیر ژرف و شگرفى بر شیعیان ساکن و ساکت بجاى گذاشت ، و سرنوشت غم انگیز نواده پیامبر اکرم (ص) عواطف اخلاقى و مذهبى مردم را بهم ریخت. در اثر قیام و شهادت امام حسین (ع) موجى در روح مسلمین به وجود آمد، حمیت و عزت، شجاعت و صلابت به وجود آمد،و احساسات بردگى و اسارتى که از اواخر حکومت عثمان و تمام دوره معاویه بر روح جامعه اسلامى حکمفرما بود، تضعیف شد و ترس آنها را فرو ریخت ، خلاصه، ابا عبدالله (ع) به اجتماع اسلامى شخصیت داد. کربلا و قیام سیدالشهدا (ع) نمایشگاه اخلاق عالى اسلامى و انسانى با همه صفات و طراوت آن بود و این اخلاق را نه به زبان که در عمل به خون پاک خویش بر صفحه ماندگار تاریخ به ثبت رسانید. از پا حسین افتاد و ما بر پاى بودیم زینب اسیرى رفت و ما بر جاى بودیم 2- احساس گناه در بین مسلمین یکى دیگر از آثار نهضت و شهادت سیدالشهدا (ع) این بود که مردم پس از مدت کوتاهى متوجه عدم توانایى و ضعف نفس خود شدند، لذا احساس عمیق ندامت و گناه کرده و چنین اندیشیدند که براى جبران این اهمال کارى و غفلت ، و نیز براى طلب بخشایش الهى، باید جانبازیهاى مشابهى را انجام دهند. و از جمله کارهاى امام زینالعابدین (ع) این بود که کوشید این احساس گناه را شعلهور سازد. از این رو به گروه انبوهى از مردم کوفه نهیب زده و فرمود: «اى مردم، شما را به خدا سوگند مى دهم، آیا شما فراموش کردید که نامهها براى پدرم نوشتید و چون به سوى شما آمد، به او خدعه و نیرنگ زدید؟! شما با پدرم عهد و پیمان بستید و با وى بیعت کردید، اما بیعت خود را شکستید و او را به قتل رساندید پس هلاکت بر شما باد و با این توشهاى که به آخرت فرستادید هلاکت بر شما باد . چه رأى زشت و پلیدى را که براى خود پسندیدید! آنگاه که به دیدار پیغمبر خدا (ص) مىشتابید و به شما بگوید: «عترت مرا کشتید ، هتک حرمت مرا کردید.» با چه دیدهاى به او نظر خواهید کرد؟ و سرانجام به شما خواهد گفت : «از امت من نخواهید بود» 15. این احساس گناه عامل همیشه شعلهورى بود که مردم را براى شورش و انتقام جویى همواره به جلو مىراند. استاد «عادل ادیب» در این باره مىنویسد: شهادت فجیع امام حسین (ع) در کربلا موجى شدید از احساس گناه در وجدان هر مسلمانى برانگیخت . آنان پى بردند که مىتوانستند او را یارى دهند. اما از آن پس که با او براى قیام پیمان بستند، او را یارى نکردند . این احساس گناه دو جنبه داشت: از یک طرف انسان را وادار مى ساخت که گناهى را که مرتکب شده با کفاره بشوید، و از طرف دیگر نسبت به کسانى که او را به ارتکاب چنین گناهى واداشته بودند، احساس کینه و نفرت کند. به طورى که انگیزه انقلابهاى متعددى که در اثر قتل امام (ع) برپا شد، همان کفاره یارى نکردن به حضرت او، و انتقام گرفتن از امویان بود . مقدر چنین بود که آتش این احساس گناه، پیوسته برافروخته بماند و انگیزه انتقام از بنى امیه در هر فرصت به انقلاب و قیام بر ضد ستمگران منتهى گردد. 16 بارى ، بر اثر شهادت امام حسین (ع) این آیه شریفه مصداقى روشن یافت: «و یوم یعض الظالم على یدیه » . 17 و روزى که ستمکار دستهاى خود را از پشیمانى مىگزد. 3-ازدیاد محبوبیت سید الشهداء (ع) و خاندان وحى سؤمین اثر مهم تربیتى قیام و شهادت سیدالشهداء (ع) ، بالا بردن محبوبیت خاندان حضرت على (ع) در اجتماع اسلامى و شناساندن بیشتر و بهتر آنان به مردم بوده است . مسئله داشتن محبوبیت و قبضه کردن افکار اجتماع از مسائل حیاتى و مهمى است که همواره مورد نظر حکومتها بوده و هست . حکومتها هر چند به طور اکثر تکیه گاه بزرگى جز قدرت ندارند، اما به خوبى مى دانند که نیرومندتر از قدرت نظامى ، جایگاهى است که در دلهاى مردم مىباشد، وسعى دارند آن را براى خویش به دست آورند . معاویه نیز با همه تلاشهاى شیطانى خود به طور کلى مى خواست دو چیزرا به دست آورد: یکى محبوبیت بخشیدن به خاندان و شجره خبیثه بنى امیه ، و دیگرى سقوط خاندان و شجره طیبه حضرت على (ع) از محبوبیت . متأسفانه معاویه در این تلاش خود موفقیت بسیارى هم کسب کرد. اما با ظهور حماسه حسینى و جانبازیهاى مردان راستین خدا، نفوذ معنوى و اعتبار روحانى عمیقى براى سیدالشهدا و اهل بیت (ع) ایجاد نمود . به طورى که هر چه از آن واقعه مى گذشت مردم بیشترى به خاندان حضرت على (ع) جذب مىشدند این محبوبیت رفته رفته چنان بالا گرفت که عدهاى براى خونخواهى و به نام هوا داران از خاندان رسول خدا (ص) دست به قیام زدند. آرى ، اگر حسین بن على (ع) پیش از نهضت مردانهاش به عنوان امام وقت و سبط پیغمبر و فرزند على و فاطمه، و بزرگترین شخصیت از خاندان وحى شناخته مىشد، پس از قیام با حفظ مقامات سابق، به نام عالیترین و کاملترین نمونه مردانگى و مجاهدت و فداکارى در راه خدا و حقیقت شناخته شد. «مسیوماربین آلمانى» در این خصوص مىنویسد: «مهمترین اثر این نهضت این بود که ریاست روحانى که در عوالم سیاست اهمیت شایانى داشت، مجدداً به دست بنىهاشم افتاد، و به ویژه در بازماندگان حسین (ع) مسلم گردید، و چندى طول نکشید که (حکومت) ظلم و جور معاویه و جانشیان او منهدم شد و در کمتر از یک قرن قدرت از بنى امیه سلب گردید. منهدم شدن (قدرت) بنى امیه به قسمى شد که امروز نام و نشانى از آنها نمودار نیست و اگر در متن کتب تاریخى نامى از این قوم ذکر شده در تعقیب آن هزاران نفرین و ناسزا هم نوشته شده است، واین نیست مگر به واسطه قیام امام حسین (ع) و یاران با وفاى او » 18.
بخش سوم: آثار و برکات سیاسى - اجتماعى سید الشهدا (علیه السلام)
1- بقاى شریعت اسلام او کشته شد که دین خدا جاودان شود جان جهان فداش که بى مثل و گوهر است اوضاع عمومى اسلام و مسلمین بسیار ناراحت کننده بود . فعالیتها و تبلیغات مسموم بنى امیه علیه حضرت على (ع) و خاندانش ، و نیز تحریفات و بدعتهایى که زیرکانه در اسلام داخل کرده بودند، شرایط را جهت نابودى اسلام و محو نام حضرت محمد (ص) آماده کرده بود. خلافت الهى به حکمت سلطنتى و دیکتاتورى تبدیل شده بود . روح شریعت اسلام یعنى پرهیزگارى و عدالت، در اجتماع دیده نمىشد و از احکام اجتماعى دین فقط جمعه و جماعت، آن هم به صورت تشریفات وجود داشت؛ و گاهى همین صورت تشریفاتى نیز به بدعت و بلکه فسق و فجور مىگرایید . اکثر قریب به اتفاق نسل مسلمان که آن روزها در شبه جزیره عربستان زندگى مىکرد، در پایان خلافت عمر متولد و در عصر عثمان پرورش یافته و در آغاز حکومت معاویه وارد اجتماع شده بودند، لذا پیامبر اکرم (ص) را زیارت نکرده و شاید بتوان گفت مقام و منزلت خاندان وحى را درک نکرده بودند. در رأس جامعهاى که دچار بىارادگى و ضعف نفس شده بود، حاکمى فاسق و فاجر چون یزید لقب شریف امیرالمؤمنین و خلیفه مسلمین را به ناحق با خود یدک مى کشید. یک جوان قمار باز و شرابخوار، بىبند و بار و صد در صد اهل دنیا و خوشگذرانیهاى آن بر مردم حکومت مى کرد یک مغز الکلى که از نظر افکار ، نسبت به اسلام و مقدسات اسلام کمترین عقیدهاى نداشت، و میمون بازى و هوسبازى از کارها و تفریحات روزانهاش بود . انسانهاى خطرناک و دنیا طلب به فرمان او در تمام استانها و شهرستانها بر اوضاع مسلط و بر دوش مسلمانان سوار بودند. در چنین وضع خطرناک و دردناکى ، امام حسین (ع) پاى فشرد و عزم جهاد راسخ کرد و با تعداد معدودى از یاران ، همراه با زنان و کودکان به استقامت برخاست، و چنین فریاد کرد: «آیا نمىبینید که به حق عمل نمىشود و از باطل نهى نمىشود؟ در این هنگام باید شخص مؤمن حقا و واقعاً طالب لقاى پروردگارش باشد» 19. اگر دیدى که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینى گناه است بارى، مقاومت و پایدارى سیدالشهدا (ع) بود که شریعت اسلام را بعد از اینکه در اثر طغیان معاویه و جور و بیداد او رو به اضمحلال گذارده بود، و تغییر و تبدیلى که او و پسر ناخلفش یزید در این دین بنا گذاشته و اساس دیانت را متزلزل بلکه مشرف به انهدام نموده بودند نجات بخشید. نهضت این بزرگوار و قیام نیرومندانهاش، بقاى دین را باعث گردیده، و با خون خود و اصحاب و یارانش ،گلستان دین را آبیارى و نهال گلستان شریعت را سرسبز و شاداب نمودند . اگر نهضت مقدس حسین نبود از اسلام به غیر از اسلام اموى و از دین جز دین یزیدى و دین تشریفاتى چیزى باقى نمانده بود . «مقرم» در کتاب مقتل خود مىنویسد: نهضت حسین (ع) جزء اخیر از علت تامه جهت استحکام مبانى دین بوده، به طورى که این نهضت ، بین دعوت حق و حملات باطل، تفرقه و جدایى انداخته ، حق و باطل را از یکدیگر جدا نمود . لذا گفته شده است : دین را وجود مقدس محمد ى شروع نموده و بقاى آن به واسطه وجود مبارک امام حسین (ع)تداوم یافت . «الاسلام نبوى الحدوث و حسینى البقاء» 20 این برکت بزرگ که به خاطر وجود شریف حضرت سیدالشهدا (ع) است، از تفسیر بعضى احادیث نبوى نیز به دست مىآید، از جمله این حدیث معروف شریف که فرمود: «حسین منى و انا من حسین» 21. حسین از من است و من نیز از حسینم . بفرمود احمد شه عالمین حسین از منست و منم از حسین بدین معنى که امام حسین (ع) سبط آن رسول گرامى بوده و از زبان مبارک نبوت و انگشت ابهام مقام رسالت تغذیه نموده و رشد و نماى او از شیره جان نبى اکرم (ص) بوده است ، و از طرفى پیامبر از امام حسین است زیرا دین آن رسول خاتم ، به واسطه امام حسین و فداکارى و جان نثارى او به جهان و جهانیان نفوذ کرده و تجلیات و نورافشانى و گیتى شناسى خود را بعد از وفات پیغمبر معظم، به وسیله شهادت و جانبازى و از مال و عیال گذاشتن این بزرگوار به عالمیان جلوه و ظهور داده است . «واشنگتن ایروینک» مورخ آمریکایى گوید: «براى امام حسین (ع) ممکن بود که زندگى خود را با تسلیم شدن به اراده یزید نجات بخشد، لیکن مسئولیت پیشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمى داد که او یزید را به عنوان خلافت بشناسد . او بزودى خود را براى قبول هر ناراحتى و فشارى به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنى امیه آماده ساخت. در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در روى ریگهاى تفتیده عربستان روح حسین فنا ناپذیر است . اى پهلوان و اى نمونه شجاعت و اى شهسوار من، اى حسین ». 22 خون او تفسیر اسلام مبین منجى و احیاگر شرع است و دین * 2- تفسیر و احیاى اسلام و امر به معروف و نهى ازمنکر از جمله آثار مهم سیاسى - اجتماعى قیام و نهضت حیاتبخش حسینى که به جاى مانده، آشکار ساختن اسلام صحیح و احیاى امر به معروف و نهى از منکر بود تا بطلان اسلام انحرافى اموى که پس از زمان رحلت نبى اکرم (ص) صورت گرفت، روشن شود. خاندان بنى امیه در تبلیغات خود، خویش را از خاندان رسول خدا (ص) قلمداد کرده و اسلام را وارونه به مردم نشان داده بودند و ایشان را در امور دین به ادعاى اینکه اولى الامر واجب الاطاعه هستند در حیرت و سرگردانى گذاشته بودند؛ اما امام حسین (ع) با قیام خود همه این توطئهها را بهم ریخت و اسلام اموى و دین یزیدى را از اسلام ناب محمدى جدا ساخت، و با نماز خونین خود در ظهر عاشورا، نماز را اقامه کرده عملاً معنا نمود. چنانکه در زیارت وارث مىخوانیم: «اشهد انک قد اقمت الصلوة و اتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر».
[ یکشنبه 90/9/6 ] [ 9:43 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
بنابراین، نهضت و شهادت سیدالشهداء (ع) دو معنى داشت: 1- نفى آنچه به نام اسلام مطرح بود، 2- اثبات آنچه از اسلام فراموش گشته و انکار شده بود - مانند امر به معروف و نهى ازمنکر - و این هر دو با هم، یعنى «احیاى اسلام محمدى». پس از شهادت امام حسین (ع)، گروه مکتبى، به حرکت تودهاى مخالف تبدیل شد که بدون استثنا همه مسلمین را در بر گرفت، زیرا مسلمانان به حقیقت اسلام و هدف تفکر مکتبى پى برده بودند، طرز تفکرى که از روز اول، شعار حکومتى غیر منحرف و صالح را فریاد مىکرد. در آن زمان، تمام جهان اسلام دریافته بود که سکوت امت بر انحراف رهبرى، خطایى فاحش به شمار مىآید. زیرا این سکوت به فاجعه کربلا منجر شد. و همین امر آغازى شد براى انقلابها و امر به معروف و نهى از منکر. آرى، کار انبیا و اولیاى الهى در حقیقت امر به معروف و نهى از منکر و شناساندن معروف و منکر به مردم بوده است، و در این راستا، نه تنها به سخن بسنده نکردند که از درگیرى و تحمل سختیها و دشواریهاى آن نیز نهراسیدند. در این بین رسول اکرم (ص) شناب بیشترى به آن دو امر داده و با تلاش و پیگیرى اسلام را پیروز کرد. اما بعد از رحلت پیغمبر (ص)، مردم از خط مستقیم محمدى منحرف شدند و نا اهلان را به خلافت پذیرفتند که عامل مهم این مصیبت، جهل مردم و بى توجهى به امر به معروف و نهى از منکر بود. و امام حسین (ع) با قیام مصلحانه خود احیاگر حقیقى این دو فریضه الهى است. چنانکه سر قیام خویش را «اصلاح نمودن امت جدش و امر به معروف و نهى از منکر» معرفى مىنماید. او با قیام خود به این دو اصل اسلامى، اعتبار و آبروى شایسته داد و ارزش آنها را در جهان اسلام بالا برد، یعنى در حالى که دیگران آن را در مرز ضرر شخصى متوقف مىکنند و ارزش آن را پایین مىآورند، نهضت حسینى مرزى براى آن نمىشناسد. گاهى گفته مىشود: فقهاى شیعه شرایطى را براى امر به معروف و نهى از منکر ذکر کردهاند که از آن جمله: ایمنى از ضرر بر جان و مال و ناموس است. پس شهادت حسین (ع) چگونه امر به معروف و نهى از منکر و یا برانگیزاننده بر آن است؟ در جواب باید گفت: گاهى اوقات انسان با مسئلهاى مواجه مىشود که ناچار است بین از خود گذشتگى براى نجات دین و میهن از نابودى و هلاکت، و به زندگى خویش پرداختن و دین و وطن را رها کردن، یکى را انتخاب کند. و تردیدى نیست که او باید شهادت و از خودگذشتگى را اختیار کند. تا عمل کرده باشد به دو قاعده قطعى: «تقدیم اهم بر مهم» و «دفع ضرر اشد به ضرر اخف». و چنانکه مىدانیم که در زمان خلافت یزید به جایى رسیده بود که قیام امرى واجب و تکلیف الهى بود، اگر چه منجر به شهادت حسین (ع) و اسارت خاندانش گردد. و اگر ایمنى از ضرر، یک واجب مطلق بود و قیدى نداشت، هرگز جهاد در راه خدا بر مسلمانان واجب نمىگشت بلکه شهادت در راه خدا معصیت محسوب مىشد! و حال آنکه چنین نیست. استاد شهید مطهرى (ره) در این باره مىفرماید: «امر به معروف و نهى ازمنکر در مسائل بزرگ مرز نمىشناسد، هیچ چیزى، هیچ امر محترمى نمىتواند با امر به معروف و نهى از منکر برابرى کند. نمىتواند جلویش را بگیرد. این اصل دایر مدار این است که موضوع امر به معروف و نهى از منکر چیست. اینجاست که مىبینیم حسین بن على (ع) ارزش امر به معروف و نهى از منکر را چقدر بالا برد. همانطور که اصل امر به معروف و نهى از منکر را چقدر بالا برد. همانطور که اصل امر به معروف و نهى از منکر، ارزش نهضت حسینى را بالا برد، چون حسین بن على (ع) فهماند که انسان در راه امر به معروف و نهى از منکر به جایى مىرسد که مال و آبروى خودش را باید فدا کند، ملامت مردم را باید متوجه خودش کند؛ همانطور که حسین کرد». 23 آرى، به برکت وجود مقدس حسین و نهضت حیاتبخش وى و شهادت مظلومانه و در عین حال رسواگر او، حقیقت اسلام تفسیر شد و امر به معروف و نهى از منکر احیا گردید. هرگز فنا نیافت بقاى تو، زانکه یافت آزادگى، بقاى دگر از فناى تو 3- دمیدن روح استقامت و آزادیخواهى یکى دیگر ازآثار و برکات سیاسى - اجتماعى سیدالشهدا (ع) این بود که نه فقط با حرف که در عرصه عمل هم روح استقامت و پایدارى وآزادیخواهى و حفظ کرامت و عزت نفس را در کالبد بىروح مسلمین در همه اعصار دمید. سالار شهیدان در برابر نیروى مهیب ستم و قوه قاهره بنى امیه، بالاترین استقامت و مهمترین پایدارى و شهادت را به خرج داده و در مقابل آنان مقاومت کرده و به انسانها درس حریت و آزادگى آموخت. آن حضرت در آخرین لحظات حماسه کربلا با بدنى مجروح و خونین، دشمن را طرف خطاب قرار داده و فرمود: «اى پیروان ابوسفیان، اگر دین ندارید پس در دنیا آزاد مرد باشید». حماسه عاشورا سراسر، شعارهاى آزادىطلبى و استقامت و عزت نفس است. چنانکه آن حضرت در روز عاشورا ضمن گفتارهاى گرم و آتشین خود فریاد مىزد: «این ناپاک و فرزند ناپاک، مرا بین دو کار مخیر ساخت: یا ذلت را بپذیرم و در برابر یزید تسلیم شوم، و یا اینکه کشته گردم و به حکم شمشیر تن دهم! اما از ما خاندان پیغمبر ذلت بدور است، نه خدا براى ما ذلت مىخواهد و نه پیامبر او و نه مردان پاک دل و مؤمن و نه آن دامنهاى منزهى که ما را در میان خود پرورانده است» 24. آرى، رمز موفقیت و راز پیروزى انسان در همیشه تاریخ بستگى به استقامت و پایدارى در مقابل سختىهاى راه دارد و امام حسین (ع) با استقامت خود در برابر بناى شرک و اساس کفر و الحاد و بذل جان و تمام هستى خود در این راه مقدس، باعث دمیده شدن روح پایدارى و آزادگى در بین مردم گشت، به طورى که در قیامهاى بعد از آن حضرت این امر به خوبى مشهود است . 4- قیام حسینى الگوى قیامهاى مقدس دیگر قیامهاى مقدس بشرى داراى دو مشخصه هستند: اول اینکه آنها براى مقامات عالى انسانیت و توحید و عدل و آزادى، و براى رفع ظلم و استبداد صورت مىگیرند. دوم اینکه، برقى هستند در ظلمتهاى سخت که معمولاً مورد تصویب «عقلاى قوم!» قرار نمىگیرند. قیام امام حسین (ع) هر دو مشخصه را دارا بود، و یکى از آثار این قیام، جنبه الگویى آن براى سایر نهضتها و قیامهاى به حق و الهى است. تمام انقلابهاى مقدسى که در جهان اسلام پس از شهادت حسین (ع) تا زمان ما به وجود آمد، خمیر مایه اصلى آن، قیام آن حضرت بوده و هست و خواهد بود، قیامى که الهام بخش همه نهضتهاى اصیل رهایى بخش گردید. و این اصلى است که خود امام حسین (ع) در «بیضه» - یکى از منازل بین مکه و کربلا - به همراهان و یاران خویش فرمود: «ولکم فیه اسوة»25 در من براى شما نمونه و الگویى است. و چنانکه مىدانیم این الگو، قیام بر علیه ظلم و فساد است، همان امرى که باعث گردید خداوند متعال رسولش را در قرآن براى انسانها اسوه و الگو معرفى کند. و رسول خدا (ص) فرمود: «براى شهادت حسین (ع) حرارتى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمىشود» 26. «استاد حسن ابراهیم» در این رابطه مىگوید: «کشته شدن امام حسین (ع) در تهییج شیعیان و وحدت بخشیدن به آنها تأثیر بسیارى داشت. قبل از این رخداد، شیعیان پراکنده بودند؛ زیرا شیعه گرى با خون آمیخته گشت و در اعماق قلوب شیعیان، نفوذ کرد و عقیده راسخ آنان شد» 27. اثرات نهضت امام حسین از خود دستگاه اموى و دشمنان حضرت شروع شد. درست مثل آبى که با حرارت رو به جوشیدن مىرود، پس از به جوش آمدن، نخست حبابهایى از ته دیگ بالا آمده و در روى آب مىترکد، پس از آن کم کم جوشیدن آغاز مىگردد. انقلاب یک جامعه بر علیه دستگاه ظلم نیز به همین شکل است، اول انتقادها و فریادهاى عدالتخواهى و تظلم که به حکم حبابهاى ته دیگ هستند از گوشه و کنار کشور بر مىخیزند و رفته رفته جان گرفته و دیگ جامعه جوشیدن آغاز مىکند و دستگاه ستم را آنقدر بالا و پایین مىبرد که به صورت کف بىارزشى بر روى زمین مىریزد. بارى، بعد از شهادت امام حسین (ع) بلافاصله این فریادها و انتقادها که مقدمه فرو ریختن ارکان حکومت منحوس بنى امیه بود بلند شد. «سنان بن انس» هنوز از قتلگاه امام بیرون نرفته بود که یارانش به او گفتند: تو حسین بن على، پسر پیغمبر، دختر رسول خدا (ص) را کشتى! تو مردى را کشتى که از همه عرب بزرگتر است و آمده بود تا حکومت را از دست بنى امیه بگیرد! اکنون پیش امراى خود برو و پاداش خود را بگیر و بدان که اگر تمام موجودى خزانههاى خودشان را در برابر کشتن حسین به تو بدهند باز هم کم است. 28 و نیز«حمید بن مسلم »گوید: زنى را از طایفه «بکر بن وائل» که به همراه شوهرش بود در میان اصحاب عمربن سعد دیدم که چون دید مردم ناگهان بر زنان و دختران حسین (ع) تاختند و شروع به غارت و چپاول نمودند، شمشیرى به دست گرفت و رو به خیمه آمد و صدا زد: «اى مردان قبیله بکر، آیا لباس از تن دختران رسول خدا (ص) به یغما مىرود؟ مرگ بر این حکومت غیر خدایى، اى قاتلان رسول خدا» در این هنگام شوهرش دست او را گرفته و به خیمه برگرداند. 29 اینها و موارد بسیار دیگر، نخستین عکس العملهاى مردم از واقعه جانسور کربلا بود که رفته رفته به وسعت آن افزوده مىگشت، تا جایى که روح انقلاب در مکتب اسلام دمیده شد ومردم هرگاه رهبر لایقى مىیافتند بر علیه حکومت نامشروع و فاسد بنى امیه دست به قیام مىزدند، و شعار غالب انقلابها «خونخواهى حسین» بود. شمار این انقلابها زیاد است که ما در اینجا به چند نمونه اشاره مىکنیم. 1- انقلاب توابین: این انقلاب در کوفه بر پا گردید و واکنش مستقیم قتل امام بود، و انگیزه آن، احساس گناه به علت یارى نکردن امام پس از آنکه کتباً از او دعوت کردند به کوفه آید - بود. لذا کوفیان خواستند ننگى را که مرتکب شده بودند با انتقام از قاتلان آن حضرت بشویند و دست به قیام زدند. این واقعه در سال 65 هجرى روى داد. 2- انقلاب مدینه: هدف این انقلاب خونخواهى نبود بلکه انقلابى بود علیه حکومت ستمکار بنى امیه. شرکت کنندگان در این قیام یک هزار تن بودند که به دست سپاهیان شام و با نهایت وحشیگرى سرکوب گردید. 3- قیام مختار ثقفى: این قیام در سال 66 هجرى در عراق به انگیزه خونخواهى امام حسین (ع) و انتقام از قاتلان او صورت گرفت. این انقلاب به رهبرى مختار توانست در یک روز دویست و هشتاد تن از قاتلان امام حسین (ع) را به قتل رساند. 4- انقلاب مطرف بن مغیره: وى در سال 77 هجرى بر علیه حجاج بن یوسف شورید و عبدالملک بن مروان را از خلافت خلع کرد. 5- انقلاب ابن اشعث: او نیز بر علیه حجاج در سال 81 هجرى شورید و عبدالملک مروان را از خلافت خلع کرد. این شورش تا سال 83 به طول انجامید . در آغاز، پیروزیهاى نظامى به دست آورد اما بعدها شکست خورد. 6- انقلاب زید بن على : وى که از فرزندان امام زینالعابدین (ع) بود در سال 122 هجرى در کوفه قیام کرد، اما بیدرنگ به وسیله سپاهیان شام که در آن هنگام در عراق بودند سرکوب گردید. 7- قیام حسین بن على ، شهید فخ : «فخ» نام وادى و محلى است در قسمت غربى و یک فرسخى شهر مکه، و آن جایى است که حسین بن على (صاحب فخ) بر علیه حکومت عباسى در سال 169 هجرى قیام کرد و با یاران خویش به شهادت رسید. وى یکى از سادات و علماى اسلام بود که براى عظمت تشیع با خون خویش پس از حدود یک قرن از ماجراى کربلا اثرى عمیق در عالم تشیع بجاى گذاشت. این انقلابها و انقلابهاى دیگر، نقش مهمى در برابر حکومتهاى ناشایست وقت از نظر محفوظ ماندن ظواهر اسلام و نام مقدس پیامبر اکرم (ص) و رعایت حقوق مردم ایفا کردند. و این نهضتها خود یکى از آثار مهم و ثمرات نهضت ریشهدار و عمیق سیدالشهدا (ع) بود . در زمان کنونى نیز خواستگاه انقلاب اسلامى ایران ،مجالسى بود که به جهت بزرگداشت حماسه حسینى و واقعه عاشورا اقامه مىگردید. قیام حسینى نه تنها براى مسلمین بلکه براى غیر مسلمانان نیز که به دنبال رهایى از ظلم و ستم بوده و هستند، سرمشق قرار مى گیرد. «مهاتما گاندى» مى گوید: من زندگى امام حسین (ع) آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خواندهام و توجه کافى به صفحات کربلا نمودهام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستى ازامام حسین (ع) پیروى کرده و سرمشق بگیرد. 30. حسین ، کشته دیروز و رهبر روز است قیام اوست ، که پیوسته نهضت آموز است خون او تفسیر این اسرار کرد ملت خوابیده را بیدار کرد 5- بیدارى خفتگان از جمله آثار و برکات دیگرى که قیام و شهادت سیدالشهدا (ع) در بعد سیاسى - اجتماعى داشت، بیدار شدن خفتگان و انتقال روح مبازره جویى بر علیه ظلم و ستم بوده و هست. براى تنویر ذهن و تصویر مطلب، لازم است به طور اجمال اشارهاى به وضعیت جامعه اسلامى آن دوران داشته باشیم . مردم آن زمان به چند دسته تقسیم مى شوند: دسته اول: که قسمت عمده مردم را تشکیل مى داد، کسانى بودند که در مقابل فساد معاویه ، اراده خود را از دست داده بودند و به پستى و خوارى ناشى از فساد که پیرامون خلافت اسلامى را فرا گرفته بود تن در داده بودند. دسته دوم : کسانى بودند که منافع خصوصى خود را بر رسالت و امامت ترجیح مى دادند. این دسته بر خلاف دسته اول فارغ از ظلم و انحراف بنى امیه بودند و آن را احساس نمىکردند. دسته سوم : ساده لوحانى که فریب فرمانروایان بنى امیه را خورده بودند. و اگر نبود قیام و مقاومت امام حسین و اصحاب راستین پیامبر به رهبرى اهل بیت (ع) ، ساده لوحان بسیارى فریب خورده و مىگفتند که اگر این دستگاه سلطنتى و کارهاى آن قانونى نبود، صحابه رسول خدا (ص) خاموش نمىنشستند. دسته چهارم: کسانى بودند که مىپنداشت امام حسن (ع) خلافت را به معاویه واگذار کرده و با وى به خاطر اوضاع و احوال پیچیده زمان سازش نموده است ! زیرا اگر چه براى مردم کوفه و عراق که از نزدیک در جریان بودند، ماجراى صلح تحمیلى آشکار بود؛ اما مسلمانانى که در گوشه و کنار جهان اسلامى آن روزگار پراکنده بودند - مانند مردم خراسان - و از دور دستى بر آتش داشتند از ابعاد مسئله بىخبر بودند از این رو امام حسین (ع) با قیام خونین خود ثابت کرد که صلح برادرش به معناى کنارهگیرى از رسالت اهل بیت (ع) نیست. گذشته از این چهار دسته که در واقع جملگى در خواب خرگوشى مشترک بودند، دو دسته دیگر یعنى پیروان بنى امیه و یاران حقیقى امام حسین (ع) نیز وجود داشتند . زیرا اگر چه اصحاب سیدالشهداء بسیار اندک بودند ولى قابل ذکر است که برخى از شیعیان و علاقهمندان امام در سایر ایالتهاى اسلامى بودند و پس از اطلاع یافتن از دعوت حضرت، خواستند به او لبیک گویند ولى مرکز کوفه تحت کنترل شدید نظامیان عبیدالله بن زیاد بود و به هیچ وجه نمى گذاشتند کسى از آن خارج یا به آن وارد شود، و بسیارى از مسلمانان نیز در مناطق دور دست از این فاجعه به کلى بى خبر بودند که حساب آنها با سایرین جدا است . با توجه به آنچه به طور اجمالى بیان شد، معلوم مى گردد که مردم کوفه تا چه حدى در خواب خرگوشى فرو رفته بودند . که تمام فریادهاى امام و یارانش را نشنیده گرفته و آسایش و رفاه طلبى ، آنان را از هر نوع کمکى در راه نجات اسلام از انحراف باز مى داشت . در آن شرایط ، انقلاب خونین سیدالشهدا (ع) تمام معادلات سیاسى دشمنان را بر هم زد و اوضاع اجتماعى آن زمان را دگرگون ساخت . جانفشانى شخصیت منحصر به فردى چون امام حسین (ع) که از نخبگان و برگزیدگان و پیشواى على الاطلاق مسلمانان بود و با فضیلتترین و نزدیکترین آنها به پیامبر اسلام (ص) بود از طرفى خدایى بودن حرکت مصلحانه سیدالشهدا (ع) و گذشتن از همه هستى خود از طرف دیگر، و عمق فاجعه و مظلومیت آن امام عزیز از ناحیه سوم باعث گردید زنگ بیدار باش، خواب سنگین مردم را بر هم زند و مردگان را احیا کند، و درخت اسلام را که به پژمردگى روى آورده بود، با خون خود آبیارى کند و آنچنان طراوت و شادابى بخشد که تا ابد سر سبز و خرم باقى ماند. در آن عصر قحطى حق جویان و حق مداران ، که ظلم و شرک و فساد، در پناه سرنیزه و کشتار، حکومت مىکرد و سکوت بود و سکون ! حسین تازیانه فریاد بلند کرد و بر پیکر خفته ، بلکه مرده امت فرود آورد و چنان شور و حرکتى آفرید که آن مردم را بیدار بلکه زنده نمود، و با این بیدارى از آنها پاسدارى از انقلاب محمد (ص) و عدل على و صبر حسن (ع) ، و معناى قرآن و رسالت اسلام و خون خویش را طلب نمود. خون امام حسین (ع) همانند آب حیاتى بود که در کالبدهاى مرده و خشک و مأیوس جریان پیدا کرد و منشأ قیامهاى بسیارى شد . و براستى مى توان گفت که عصر عاشورا پایان نهضت امام حسین (ع) نبود بلکه آغاز حرکت و اول بیدارى ملت اسلام خصوصاً شیعیان بود. «فلیپ حتى» در کتاب تاریخ عرب مى نویسد: «فاجعه کربلا، سبب جان گرفتن و بالندگى شیعه و افزایش هواداران آن مکتب گردید. به طورى که مى توان ادعا کرد که آغاز حرکت شیعه و ابتداى ظهور آن، روز دهم محرم بود».31 و «گیبون» مورخ مشهور گوید: «در طى قرون آینده بشریت و در سرزمینهاى مختلف ، شرح صحنه حزن آور مرگ حسین (ع) موجب بیدارى قلب خونسردترین قاریان و خوانندگان خواهد شد». 32 بر لوح فتحنامه او شد شکست او مرد حق از شکسته شد هم مظفر است 6- شکست یزیدو یزیدیان با توجه به مفهوم پیروزى و شکست ، به این نتیجه مى رسیم که پیروزى آن نیست که انسان از میدان نبرد سالم به در آید و یا دشمن خود را به خاک هلاکت افکند، بلکه پیروزى آن است که هدف خود را پیش ببرد و دشمن را از رسیدن به مقصود خود باز دارد. امیرالمؤمنین (ع) در این خصوص فرموده است : «ما ظفر من ظفر الاثم به ، و الغالب بالشر مغلوب» 33 کسى که گناه بر او پیروز شد، شکست مى خورد و کسى که از راه بدى بر دشمن ظفر یافت در واقع مغلوب است ». از این رو اگر چه امام حسین (ع) و یارانش پس از یک نبرد خونبار و قهرمانانه به نور عظیم شهادت رسیدند، اما آنها هدف مقدس خود را به تمام معنى از آن شهادت پر افتخار گرفتند. و هدف این بود که به تکلیف عمل شده و ماهیت حکومت ارتجاعى و ضد اسلامى اموى آشکار شود و افکار عمومى مسلمین بیدار گردد، که این هدف به خوبى انجام گرفت . رسوایى سران اموى و قاتلان امام حسین (ع) به حدى بالا گرفت که سرانجام پس از گذشت چند سال نه تنها هیچ کس از آل امیه جرأت نداشت نسبت خود را آشکار سازد بلکه بدنهاى مردگان آنها را هم از قبر بیرون کشیدند و با آتش سوزاندند . آرى، راه پیشرفت و پیروزى که داشت با سرعت فراوان براى آن دودمان کثیف در بین امت هموار مى شد، بعد از واقعه کربلا یکباره درهم ریخت و با رسوایى بسیار، بساط ابوسفیانیان برچیده گشت. «استادنیکلسون » گوید: «حادثه کربلا، حتى مایه پشیمانى و تأسف امویان شد، زیرا این واقعه، شیعیان را متحد کرد و براى انتقام امام حسین، هم صدا شدند و صداى آنان در همه جا و مخصوصاً عراق و ایرانیانى که مىخواستند از نفوذ عربها آزاد شوند انعکاس یافت».34 یکى دیگر از شواهد شکست یزیدیان و بنى امیه ، زمانى است که امام سجاد (ع) در کوفه خطبه خواند و ماهیت پلید دشمنان خدا را براى مردم خفته و فریب خورده آشکار کرد. لذا مردم یک زبان عرض کردند: «اى فرزند رسول خدا (ص) ، همه ما شنوا و مطیع و حافظ عهد و پیمان تو هستیم ، از تو روى بر نگردانده و تو را ترک نخواهیم کرد، پس خدا تو را رحمت کند، به ما دستور بده که همانا با دشمن تو دشمن و با دوست تو دوستیم ، تا یزید را بگیریم و از کسانى که به تو و ما ظلم نمودند، دورى بجوییم » .35 آرى ، امام حسین را کشتند، اما حسین که فقط جسم نیست، امام حسین یک مکتب است که بعد از مرگش زندهتر شد. و اگر چه در کربلا قیام قامت امام حسین (ع) را در خون کشیدند ، و ناى حقیقت گوى او را بریدند، اما در حقیقت امام حسین زندهتر شد، او بزرگ مردى است که با شهادتش حرکتى عظیم و تحولى بزرگ در تاریخ ایجاد کرد و یزید و یزیدیان را رسوا نمود. (حسان )، حسین ، به ظاهر اگر چه شد مغلوب شکست اوست، که در هر زمانه پیروز است زخون سرخ قلبت ، نورى جهیدن گرفت که ظلمت جهل را ، صاعقه آسا برد* 7- رهایى از جهالت و ضلالت هفتمین اثر و برکت از آثار و برکات اجتماعى نهضت سید الشهدا(ع) این بود که با قیام و شهادت خویش مردم را از جهالت و گمراهى نجات بخشید. او خون دل خویش را در راه خدا بذل کرد تا امت را از حیرت ضلالت و جهالت که در اثر تسلط و تبلیغات مسموم بنى امیه پیش آمده بود برهاند. چنانکه در زیارت اربعین امام حسین (ع) مى خوانیم : «و بذل مهجته فیک ، لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة». و حسین (ع) خون قلب خود را در راه تو بذل کرد تا بندگانت را از جهالت و حیرت گمراهى برهاند. استاد شهید مطهرى (ره) در توضیح فراز مذکور مى فرماید: «مقصود از جهالت مردم این نبود که چون مردم بىسواد بودند و درس نخوانده بودند مرتکب چنین عملى شدند، و اگر درس خوانده و تحصیل کرده مىبودند نمىکردند . نه ، در اصطلاح دین، جهالت، بیشتر در مقابل عقل گفته مىشود و مقصود آن تنبه عقلى است که مردم باید داشته باشند (و به تعبیر دیگر قوه تجزیه و تحلیل قضایایى مشهود و تطبیق کلیات بر جزئیات است و این چندان ربطى به سواد و بىسوادى ندارد . علم، حفظ و ضبط کلیات است و عقل قوه تحلیل است). به عبارت دیگر، امام حسین (ع) شهید فراموشکارى مردم شد، زیرا مردم اگر در تاریخ پنجاه - شصت ساله خودشان فکر مى کردند و قوه تنبه و استنتاج و عبرت گیرى در آنها مى بود و به تعبیر سیدالشهدا (ع) که فرمود: «ارجعوا الى عقولکم» اگر به عقل و تجربه پنجاه - شصت ساله خود رجوع مىکردند و جنایتهاى ابوسفیان و معاویه و زیاد در کوفه و خاندان اموى را اصولا فراموش نمىکردند و گول ظاهر فعلى معاویه را که دم زدن از دین به خاطر منافع شخصى است نمى خوردند و عمیق فکر مىکردند که آیا امام حسین (ع) براى دین و دنیاى آنهابهتر بود یایزید و معاویه و عبیدالله ، هرگز چنین جنایتى واقع نمى شد...» 36. آرى ، امام حسین (ع) با نهضت مقدس خویش در آن ظلمت سخت و در میان یأسها و ناامیدیهاى مطلق، و در موقعى که ستارهاى در آسمان بشریت دیده نمىشد، مانند برقى درخشید و مانند شعلهاى حقانى فرا راه آدمیان ظاهرگشت . او به خوبى مى دانست که تنها مردم نادان و گمراهند که آلت دست حکومتهاى ستمکار و بیدادگر و فاسد واقع مى شوند ، به همین خاطر با بذل خون پاک خویش سعى کرد ملت جاهل و گمراه را از آن وضع خطرناک و دردناک نجات بخشد. لذا امام صادق (ع) در فراز مورد بحث، هدف قیام حسینى را تنها فدایى امت گنهکار بودن و شفاعت از آنان در قیامت بیان نمىکند ، بلکه مىفرماید: هدف، نجات دنیاى انسانیت از جهالت و ضلالت بود.
پی نوشت :
1 فرائد السمطین , جوینى خراسانى , ج 2 ص 155 2 فرائد السمطین , جوینى خراسانى , ج 2 ص 246 3 حماسهء حسینى , استاد شهید مطهرى , ج 3 ص 247 4 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 43, ص 309 5 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 43, ص 281 6 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 329 7 اثبات الهداة , شیخ حر عاملى , ج 5 ص 215 8 اقتباس از کتاب عدل الهى , استاد شهید مطهرى , ص 241تا 246 9 خصال , شیخ صدوق , ص 624 10 المحاسن , ابى جعفر برقى , ج 1 ص 293 11 نقل از کتاب <قیام حسینى > آیت الله شهید دستغیب , ص 105 (#) ـ بیتى از نگارنده . 12 بحارالانوار , علامهء مجلسى , ج 43, ص 262 13 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 32 14 سفینة البحار, محدث قمى , ج 1 ص 257 15 سیرهء امامان , سید محسن امین , ص 188 16 زندگانى تحلیلى پیشوایان ما, عادل ادیب , ص 149 17 سورهء فرقان , آیه 27 18 نقل از کتاب درسى که حسین به انسانها آموخت شهید هاشمى نژاد, ص 445 19 بحارالانوار , علامهء مجلسى , ج 44 ص 381 20 نقل از کتاب <زندگانى حضرت ابى عبدالله الحسین > ابوالقاسم سحاب , ص 22 21 کشف الغمة , علامه اربلى , ج 2 ص 6 22 به نقل از کتاب <درسى که حسین (ع ) به انسانها آموخت > شهید هاشمى نژاد, ص 450 (#) ـ بیتى از نگارنده . 23 حماسهء حسینى , شهید مطهرى , ج 2 ص 130 24 تحف العقول ,محدث حرانى , ص 275 25 تاریخ طبرى , ج 7 ص 300 26 جامع احادیث الشیعه , ج 12 ص 556 27 ترجمهء تاریخ سیاسى اسلام , ج 1 ص 351 28 تاریخ طبرى , ج 4 ص 347 29 ترجمهء لهوف سید بن طاووس , ص 132 30 نقل از کتاب <درسى که حسین (ع ) به انسانها آموخت > شهید هاشمى نژاد, ص 447 31 درسى که حسین (ع ) به انسانها آموخت , شهید هاشمى نژاد, ص 448 32 همان مأخذ. 33 نهج البلاغه , صبحى صالح , حکمت 333 34 ترجمه تاریخ سیاسى اسلام , ج 1 ص 352. به نقل از کتاب ماهیت قیام مختار , ص 201 35 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 45 ص 112 (#) ـ بیتى از نگارنده . 36 حماسهء حسینى , استاد مطهرى , ج 3 ص 47
[ یکشنبه 90/9/6 ] [ 9:43 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
بخش چهارم: آثار و برکات زیارت سیدالشهداء (ع)
سخنى پیرامون زیارت سیدالشهدا (ع)
در طول تاریخ انسانهایى بوده و هستند که پس از مرگشان ، زندگى و حیاتشان ادامه پیدا کرده و با مرگ بدنشان ، وجودشان و شخصیت و اندیشهشان ادامه یافته است . مردان خدا و شخصیتهاى الهى، همانگونه که در زمان حیات خویش استوانه دین و محور انسانیت و پشتوانه حق و عدالت هستند ، در زمان پس از مرگ نیز آرامگاه و زیارتگاهشان پشتوانه حق و عدالت و فضیلت است . و در این میان ، زیارت مشهد حسینى از ویژگیهاى برجستهاى برخوردار است . آنانکه توفیق پیدا مى کنند و به زیارت مرقد مطهرش مشرف مى شوند ، روى به آستان امام حسین (ع) آورده و به جانب این مدرسه عشق و فضیلت و دانشگاه کمال و تربیت مىگرایند . اینگونه تربیت اجتماعى و یک چنین موسسه تهذیب اخلاق و ادب ، براى هیچ ملتى از ملل گیتى میسر و مقدورنیست . البته ملحدین و معاندین و مخالفین مکتب تشیع به خیال خود شبهات و اشکالهاى مى کنند و مى گویند: «زیارت قبور، بت پرستى است ؟!» در حالى که هر کس که به زیارت قبور ائمه (ع) مى رود هرگز به عنوان «بت» آنها را زیارت نمىکند . چه کسى است که حسین بن على (ع) راخدا بداند؟!! شیعه، امام را مقرب درگاه خدا مىداند و با توسل به او قربى به خدا پیدا مى کند، همانطور که خودش در قرآن مجید فرمود:«به سوى او وسیله بگیرید» 37 امام را وسیله الهى مىداند. زیرا توسل و شفاعت، بعدى از ابعاد زیارت است که زائر از این طریق خود را به درگاه الهى نزدیک مىکند، و پیشوایان ما وعده فرمودهاند که از زائران خود دستگیرى کنند.امام رضا (ع) مى فرماید: «هر امامى بر گردن دوستان و پیروانش عهد و پیمانى دارد و وفاى به این عهد، بإ؛،،ّّ زیارت قبر آنان ممکن مىباشد . و کسى که به شوق زیارت آنها و با تصدیق به فضیلت آنها به سوى قبور آنها برود مورد شفاعت ائمه در قیامت قرار مىگیرد. آثار و برکاتى که زیارت سیدالشهدا (ع) به دنبال دارد : 1- آرامش بخشیدن به زائر قبل از آنکه به آثار و برکاتى که برگرفته از روایات اسلامى است اشاره کنیم ، این نکته لازم به ذکر است که زیارت مرقد شریف امام حسین (ع) مانند سایر ائمه ، به مردمان و زیارت کنندگانش ، نوعى آرامش و اطمینان مىبخشد . در این عصر که انسان را موجودى مضطرب مى نامند، و پیوسته دست به گریبان با پدیدههایى چون تردید، ناکامى، تشویش، ترس و ناسازگارى با محیط و زندگى ماشینى و محرومیت و جنگ و حتى کنار نیامدن بإ؛--ّّ خود است، و هر روز شاهد کاهشها و فرسایشها است و نمى تواند از اضطراب در امان بماند ، این زیارت مرقد مردان خدا و پیشوایان دین است که به انسان آرامش خاطر مى دهد. در زیارت یک نوع کشش و نیاز الزام آورى انسان را وا مىدارد که فشارها و فریادهاى درونى را از راهى خارج کند . زائر آن مرقد شریف در پرتو دعا و گفتگو با پاکان و استمداد از ارواح پاک مقربان درگاه الهى، نیرو گرفته و نابسامانیها را با توسل بدانها برخود هموار مى سازند ، و خستگىها و فشارهاى وارد بر روان ، و نیز اضطرابها و یأسها را از خودمى زدایند و به آرامش و اطمینانى براى ادامه زندگى دست مىیابند. 2- در امان خدا بودن به امام صادق (ع) عرض کردند: کمترین اثرى که براى زائر قبر امام حسین (ع) چیست؟ فرمود: «کمترین تأثیرش این است که خداوند متعال، او و خانواده و مالش را حفظ مى کند تا به سوى اهل خویش برگردد ،و چون روز قیامت فرا رسد، خداوند حافظ او خواهدبود ».38 3- زائر خدا محسوب شدن زید بن شحام گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم : براى زائر قبر امام حسین (ع) چه مىباشد؟ فرمود: «همانند کسى است که خدا را در عرش دیدار نموده باشد». گفتم: براى کسى که یکى از شما را زیارت کند چه مىباشد؟ فرمود: «همانند کسى است که رسول خدا (ص) را زیارت نموده است » . 39 4- برآورده شدن حاجات و دفع پریشانى امام صادق (ع) فرمود: «همانا نزد شما قبرى است که هیچ فرد پریشانى نزد آن نمىآید مگر آنکه خداوند از او دفع پریشانى نماید و حاجتش را برآورد» . 40 و نیز به ابوصباح کنانى فرمود: «همانا نزد شما قبرى است که هیچ فرد پریشانى نزد آن نمىرود مگر آنکه خداوند از او پریشانى را دفع نموده و حاجتش را برآورده مى نماید، و همانا نزد او چهار هزار فرشته هستند که از هنگام شهادتش آشفته و غم آلود تا روز قیامت بر او مىگریند. هر کس او را زیارت کند، وى را تا خانهاش بدرقه مىکنند، و هر که مریض شود به عیادتش مىروند، و هر که بمیرد جنازهاش را تشییع مىکنند». 41 5- زیادتى در عمر و رزق امام باقر (ع) فرموده است : «شیعیان ما را به زیارت قبر حسین (ع) امر کنید ، زیرا زیارت او موجب فزونى در رزق و طول عمر و دفع بلایا و ناگواریها مىشود » . 42 6- آمرزش گناهان امام صادق (ع) فرمود: «هر کس حسین (ع)را زیارت کند در حالیکه عارف به حق او بوده و به امامتش اقرار داشته باشد خداى سبحان ،گناهان گذشته و آیندهاش را مىآمرزد». 43 و جابر جعفى در ضمن یک حدیث طولانى از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: «چون از نزد قبر حسین (ع) بازگشتى ، ندا کنندهاى تو را ندا مىدهد که اگر آن را مىشنیدى ، تمام عمر را نزد قبر شریف حسین (ع) اقامت مىگزیدى. آن منادى گوید:خوشا به حال تو اى بنده خدا که سود فراوان بردى و به سلامت (در دین) دست یافتى. عمل از سربگیر که گناهان گذشتهات آمورزیده شد» . 44 7- محسوب نشدن ایام زیارت از عمر زائر امام صادق (ع) فرمود: «همانا ایام زیارت زائران حسین بن على (ع) از عمرشان محسوب نگشته و جزء حیاتشان به شمار مىآید» . 45 8- حفاظت زائر در دنیا و آخرت عبدالله بن هلال به امام صادق (ع) عرض کرد: فدایت شوم، کمترین نصیبى که زائر امام حسین (ع) دارد، چیست ؟ فرمود: «اى عبد الله، کمترین چیزى که براى او مىباشد، این است که خداوند او و خانوادهاش را حفظ مى کند تا وى را به سوى خانوادهاش باز گرداند، و چون روز قیامت فرا رسد، خداوند حافظ او مىباشد» . 46 9- عنایت و توجه سیدالشهدا (ع) امام صادق (ع) فرمود: «حسین در نزد پروردگارش ... به زائرانش نظر مى کند . او نگاه مى کند که چه کسى براى آن حضرت گریه مى کند، پس براى او طلب آمرزش کرده و پدرانش را مىخواند تا براى آن زائر دعا کرده و طلب آمرزش و مغفرت نمایند. سپس امام (حسین) مى فرماید: اگر زائر من مىدانست که خدا چه چیزى براى او عطا مى فرماید شادى او بیشتر از جزع و بىتابى وى مىگردید» . 47 و امام حسین (ع) فرمود: «هر کس مرا در زندگانیش زیارت کند، پس از مرگش بازدیدش خواهم کرد» . 48 10- خیر و برکت زیاد امام صادق (ع) فرمود: «اگر مردم مىدانستند که چقدر خیر و برکت در زیارت امام حسین (ع) وجود دارد ، براى زیارت کردنش با یکدیگر مقاتله مىکردند، و هر آینه اموالشان را براى رفتن به زیارتش مىفروختند» 49 و امام باقر (ع) فرمود: «اگر مردم مىدانستند که زیارت قبر شریف حسین (ع) چه مقدار فضیلت و برکت دارد، از شوق زیارت جان مى سپردند و نفسهایشان از شدت حسرت بند مىآمد» 50. 11- برابرى زیارت قبر حسین (ع) با حج عبدالله بن عبید انبارى گوید: به امام صادق (ع) عرضه داشتم : فدایت شوم ، همه ساله وسایل تشرف به حج برایم فراهم نمىشود. فرمود: «چون قصد حج نمودى و اسباب برایت فراهم نگشت ، به زیارت قبر حسین (ع) برو، که یک حج برایت نوشته مى شود و چون قصد عمره نمودى و وسایل مهیا نشد ، عزم زیارت قبر حسین (ع) نما، که یک عمره برایت منظور مى شود» 51 12- نام زائر در اعلى علیین ثبت مىشود امام صادق (ع) فرمود: «هر کس به زیارت قبر حسین (ع) برود در حالى که عارف به حق او باشد، خداوند نام او را در اعلى علیین مىنویسد» . 52 13- غرق شدن در رحمت الهى از امام صادق (ع) پرسیدند: ثواب کسى که قبر امام حسین (ع) را زیارت کند، در حالى که کبر و غرور نداشته باشد چیست ؟ فرمود: «برایش هزار عمره و حج مقبول نوشته مى شود . اگر شقى باشد، سعید نوشته مىگردد، و پیوسته در رحمت الهى غوطهور خواهد بود» . 53 14- دعاى معصومین براى زائر معاویة بن وهب از امام صادق (ع) نقل نموده که فرمود: «اى معاویه، زیارت قبر حسین (ع) را از روى ترس وامگذار ، زیرا هر که آن را ترک کند ، چنان دچار حسرت مىشود که آرزو نماید قبرش نزد او باشد . آیا دوست ندارى که خداوند تو را در زمره کسانى به حساب آورد که رسول خدا (ص) و على و فاطمه و امامان معصوم (ع) برایش دعا مىکنند؟» 54. و نیز فرمود: «همانا فاطمه (س) دختر محمد (ص) نزد زائران قبر فرزندش حسین (ع) حضور یافته و براى گناهانشان طلب آمرزش مىکند». 55 15- تجلى خدا امام صادق (ع) فرمود: «به درستى که خداى تبارک و تعالى، قبل از اهل عرفات ، براى زائران قبر حسین (ع) تجلى مى نماید، حوایج آنان را بر آورده مىکند ، گناهانشان را آمرزیده و درخواستهایشان را به اجابت مقرون مىسازد ، و سپس متوجه اهل عرفات شده و در مورد آنان نیز اینگونه عمل مىکند». 56 16- سعادت امام صادق (ع) به عبدالملک خثعمى فرمود: «زیارت حسین بن على (ع) را ترک مکن و دوستانت را نیز به آن فرمان بده، تا خداوند بر عمرت افزوده و روزیت را زیاد گرداند. خداوند سبحان زندگانى تو را در سعادت قرار خواهد داد، و نمىمیرى مگر سعادتمند ، و تو را در سلک سعادتمندان خواهند نوشت » . 57 17- تأثیر زیارت در روز عاشورا امام صادق (ع) فرمود: «هر کس قبر حسین را در روز عاشورا زیارت کند ، همانند کسى است که در برابر او به خون خود غلطیده باشد» 58. 18- قرار گرفتن در جوار پیامبر و على و فاطمه (ع) امام صادق (ع) فرمود: «هر کس مىخواهد در جوار پیامبر (ص) و على و فاطمه (ع) باشد، نباید زیارت حسین بن على (ع) را ترک کند» 59. 19- تأثیر زیارت در روز قیامت امام صادق (ع) فرمود: «هیچ کس در روز قیامت نیست مگر آنکه آرزو مىکند که اى کاش از زائرین امام حسین (ع) مىبود زیرا مشاهده مىنماید که با زائران حسین (ع) به واسطه مقامى که در نزد پروردگار دارند، چگونه عمل مىشود» . 60 و نیز فرمود: «هر کس دوست دارد در روز قیامت بر سر سفرههایى از نور بنشیند پس باید از زائرین حسین بن على (ع) باشد» 61. و زرارة بن اعین گوید: «امام صادق (ع) فرمود: «زائرین حسین یک برترى نسبت به سایر مردم دارند» پرسیدم : برتریشان چیست ؟ فرمود: «چهل سال قبل از مردم وارد بهشت مىشوند در حالى که دیگران هنوز در حال حساب هستند» . 62 20- رهایى از شداید قیامت رسول گرامى اسلام (ص) فرمود: «من تعهد مىکنم که در روز قیامت هنگامه رستاخیز ، ضمن ملاقات با زائر حسین (ع)، دستش را بگیرم و از مراحل هولانگیز و سختیهاى قیامت نجاتش بخشیده و او را به بهشت وارد کنم»63. 21- نجات از آتش جهنم امام صادق (ع) فرمود: «هر کس قبر حسین (ع) را به خاطر خداوند و در راه خدا زیارت نماید، خداوند او را از آتش دوزخ آزاد مىسازد، و روز ترس بزرگ (قیامت) او را ایمن مىدارد . از خداوند نیز هیچ حاجتى از حوائج دنیا و آخرت را طلب نمىکند مگر آنکه به او عطا مىنماید» 64. این آثار و آثار دیگرى که به خاطر اجتناب از طولانى شدن مطلب ذکر نکردیم ، همگى به برکت وجود حضرت سیدالشهدا (ع) است که امیدوارم هر چه زودتر توفیق زیارت مرقد مطهرش نصیب تمام عاشقان گردد.
بخش پنجم : آثار و برکات مرقد شریف سیدالشهداء (ع)
سخنى پیرامون مرقد سیدالشهدا (ع) اگر چه قبر حقیقى سیدالشهدا (ع) در دلها و قلبهاست که بناى آن از دوران کودکى در سرزمین دل شیعیان و عاشقانش گذارده شد؛ اما مرقد شریف آن حضرت همواره از آثار و برکات متعددى برخوردار بوده است . ضریح مقدس و حرم مطهر امام حسین (ع) یادگارى از جان نثارى و فداکارى او و یارانش در راه خدا مىباشد. مرقدى که جاى عترت آدمیان براى ابد و دوام خواهد بود، و سزاوار است که این بارگاه شریف و غمانگیز و شور آفرین، همواره زیارتگاه مردم جهان شده و انسانها ، فداکارى و عشق و صفا را از خفتگان این مرقدهاى شریف ، سرمشق گیرند. حرم حسین کعبه دلهاست . و این کعبه طوافگاه زائران و قبله امیدواران و دارالشفاى دردمندان و پناهگاه توبه کنندگان و گنهکاران است. آرى، عاشقان کویش و دلباختگان رویش ، پروانهوار خود را در اطراف ضریح مطهرش گردانیده و به آتش عشق و محبت او، پر و بال خویش را مىسوزانند و اشک شوق و اشتیاق بر چهره و رخسار مىافشانند، و بر مظلومى و مصیبتهاى او و خاندانش ناله سر مىدهند براستى «این چه شمعى است که جانها همه پروانه اوست». فضل و شرافت کربلا و مرقد مطهر سیدالشهدا (ع) چنان است که امام صادق (ع) فرمود: «قبر ابى عبدالله الحسین (ع) از آن روزى که در آنجا دفن شد، باغى از باغهاى بهشتى است» 65. با ذکر این مختصر ، شایسته است جهت آگاهى و آشنایى با چگونگى حرم و مرقد شریف امام حسین (ع) و تحولات عمارت شریف ، مطالبى به طور اجمال ذکر گردد. محل دفن آن حضرت که همان گودال قتلگاه است ، اکنون داراى سقفى است که روى آن صندوق مبارک نهاده شده و روى صندوق ، ضریح در میان روضه منوره ، و روضه نیز در بین مسجد (مسجد بالا سر و مسجد پشت سر) و در طرف پایین پا در زاویه روضه قبور شهدا مىباشد این مجموعه هم اکنون حرم امام حسین (ع) را تشکیل مىدهد، و حرم نیز میان رواق و رواق در وسط صحن و صحن محور آبادانى زمین کربلا بوده و مىباشد. ضریح مقدس در وسط واقع است و از نقره خالص ساخته شده که در پیش روى آن با طلا و به خط نسخ نوشته شده: «ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»، و در بالاى سر، «آیه نور» نوشته شده است . صحن مطهر حسین (ع) داراى هفت باب است که عبارتنداز: 1- باب قبله که ساعتى بر فراز آن نصب است ، 2- باب قاضى الحاجات 3- باب زینبیه که در حدود تل زینبیه قرار دارد 4- باب سلطانى 5- باب بازار بزازها 6- باب سدره که در شمال صحن بوده و به بازار و اطراف راه دارد 7- باب صافى که به درب بین الحرمین نیز معروف است. از اخبار چنین بر مىآید که بارگاه حسینى هفت مرتبه - به غیر از عمارت موجود - بنا نهاده شده است . عمارت اول: بارگاه سیدالشهدا (ع) پس از ساختن قبر شریف آن حضرت براى اولین بار در دوران بنى امیه بنا گردید ، اخبار و روایات بسیارى آمده که در زمان بنى امیه سقفى بر روى مزار امام و مسجدى (ظاهراً توسط بنى اسد) نزدیک آن ساخته شد و تا زمان هارون الرشید (سال 193 ) همچنان باقى بود. عمارت دوم : بعد از تخریب مرقد شریف ، توسط هارون ، در زمان مأمون خلیفه عباسى، عمارت دوم بنا شد، و تا سال 232 باقى بود . اما از آن سال تا سال 247 متوکل چهار بار امر به خرابى و انهدام قبر کرد، و اوقاف حایر مبارک را برد و ذخایر آن را تاراج کرد. عمارت سوم : سومین بار مرقد مطهر امام به دست «منتصر» تجدید بنا شد، و تا سال 273 باقى بود. عمارت چهارم : تجدید بناى مرقد امام براى چهارمین بار به دست محمد بن زید بن حسن بن محمد بن اسماعیل بن زید بن على بن الحسین بن على بن ابیطالب ، ملقب به «داعى صغیر» پادشاه طبرستان انجام گرفت. عمارت پنجم : بناى عضد الدوله دیلمى بود، که در سال 369 بنا شد، و در زمان او بود که رواقى به دست عمران بن شاهین معروف به «رواق عمران» در حایر حسین ساخته شد. عمارت ششم : ششمین بار بارگاه حسین به دست حسن بن مفضل بن سهلان ابومحمد رامهرمزى ، وزیر سلطان الدوله دیلمى نوسازى شد. عمارت هفتم : عمارت موجود است که در سال 767 بعد از سرنگونى دولت آل بویه به سال 310 به دستور سلطان اویس ایلخانى ساخته شد، و در سال 786 فرزندش احمد بن اویس در تکمیل آن کوشید و تاریخ آن در بالاى محراب و نزدیک سر شریف آن حضرت نگاشته شده است . 66 و اما آثار و برکات مرقد شریف و حرم مطهر سیدالشهدا (ع) عبارتنداز: 1- مرقد حسینى ، نیروبخش است با ذکر اجمالى تحولاتى که در عمارت مرقد مطهر امام حسین (ع) صورت گرفته است به خوبى معلوم مىگردد که زیارت قبر آن حضرت در مبارزه با حکومت بنى عباس تأثیر مهمى داشته است ، و به همین دلیل بود که عباسیان قبر آن امام را دشمن خود مىدانستند و به ویرانى آن دست مىزدند ، زیرا این قبر شریف به مرکز تجمع مخالفان و مبارزان تبدیل شده بود. مشاهده مزار و مرقد شهیدان کربلا و به نظر در آوردن آن مصائب جانگذار ، حالت بیننده را دگرگون ساخته و استقامت حال او را به هم زده و وارونه مى سازد، که چگونه عدهاى قلیل در مقابل جمعى کثیر و سپاهى مجهز و مهیا تن به مرگ داده و روى عقیده و ایمان خود ثبات قدم داشته و تا آخرین قطره خون خود مبارزه و جانفشانى نمودند. 2- محل نزول فرشتگان الهى امام صادق (ع) فرمود: «ما بین قبر حسین (ع) تا آسمان، محل رفت و آمد فرشتگان الهى است ». 67 و نیز فرمود: «قبر حسین بن على (ع) بیست ذراع در بیست ذراع است . آن باغى از باغهاى بهشت ، و محل عروج فرشتگان به آسمان مىباشد هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسلى نیست جز آنکه از خدا مىخواهد که او را زیارت کند پس گروهى فرود مىآیند و گروهى بالا مىروند» 68. 3- نماز قبول مىشود اگر انسان زائر ، حق امام را شناخته و با معرفت و ولایت او در کنار قبر مطهرش نماز گذارد ، مورد قبول حق تعالى قرار مىگیرد . چنانکه امام صادق (ع) در شأن و مقام کسى که به مرقد و بارگاه شریف حضرت مشرف شده و نماز بخواند ، فرمود: «خداوند متعال اجر نمازش را قبولى آن قرار مىدهد» 69. 4- تمام خواندن نماز حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمود: «نماز در چهار مکان تمام خوانده مىشود (یعنى اگر چه از حد مسافت شرعى هم بیشتر باشد اما شکسته نمىشود) : 1- مسجد الحرام (مکه) ، 2- مسجد الرسول (مدینه)، 3- مسجد کوفه، 4- حرم امام حسین (ع) » 70. و نیز روایت شده که «ابن شبل» از امام صادق (ع) پرسید: آیا قبر امام حسین (ع) را زیارت کنم ؟ فرمود: پاک و خوب زیارت کن و نمازت را در حرمش تمام بخوان . پرسید نمازم را تمام بخوانم؟ فرمود: تمام. عرض کرد : بعضى از اصحاب و شیعیان شکسته مىخوانند؟ فرمود: اینان دو چندان عمل مىکنند » 71. لذا چنانکه در رسالههاى عملیه نیز آمده است ، در حرم امام حسین (ع) مىتوان نماز را، هم شکسته خواند و هم به برکت آن حضرت تمام بجا آورد. 5- اجابت دعا و برآورده شدن حاجت خداوند سبحان در ازاى ایثار و فداکارى سیدالشهدا (ع) و تحمل هرگونه سختى چون تشنگى و غم و اندوه فراوان براى حفظ اسلام، در مرقد شریفش برکاتى را قرار داده که از جمله آنها اجابت دعا و برآورده شدن حاجات است . چنانکه امام صادق (ع) فرمود: «هر کس دو رکعت کنار قبر حسین (ع) نماز بخواند ، از خداوند چیزى رإ؛88ّّ مسئلت نکند جز اینکه به او عطا شود» . 72 و نیز فرمود: «خداوند در عوض قتل امام حسین (ع) امامت را در ذریه آن حضرت ، شفا را در تربتش ، اجابت دعا را در کنار مرقدش قرار داده ، و ایام زیارت کنندگان او از عمرشان حساب نمىشود» . 73
بخش ششم : آثار و برکات تربت پاک سید الشهداء(ع)
سخنى پیرامون تربت سیدالشهدا (ع) فضیلت و آثار و برکاتى که براى تربت حسینى است ، براى هیچ تربتى و قطعهاى از قطعات زمین نیست . خاک کربلا قطعهاى از بهشت است که خداوند قادر متعال به واسطه قدردانى از یک فداکار در راه دین که تمام هستى خود را فدا کرده ، در آن خاک، برکت و فضیلت و شفا قرار داده است . اما در اینکه چرا تنها این خاک داراى چنین ویژگیها و آثار و برکات است؟ باید گفت : هر چیزى که در این عالم ، شرافت ظاهرى و یا معنوى پیدا مىکند، یا به خاطر انتساب آن به خداوند سبحان و شرافت ذاتى است، و یا به خاطر وقوع امر خارق العاده و مهمى است که به آن شرافت و برکت داده است . در تربت کربلاى سیدالشهدا (ع) هر دو امر محقق شده است ، زیرا خاک کربلا بنا بر روایاتى ، هم شرافت ذاتى و خدا دادى ، و هم امر عظیم و واقعهاى مهم در آنجا واقع گردیده که آن شهادت حسین بن على (ع) و یاران وفادارش مىباشد ، لذا داراى فضیلت و آثارى خاص است . آمده است که چون بر قبر امام حسین (ع) آب بستند، پس از چهل روز آب فرو نشست و اثر قبر محو گردید، یکى از اعراب بنى اسد آمد و از خاک قبضه قبضه برداشت و بویید تا بر قبر حسین رسید، و چون او را مىبوسید گریه مىکرد و مىگفت : پدر و مادرم به فدایت ، چه اندازه خوشبویى که قبر و تربت تو چنین خوشبو است ، سپس شروع کرد به سرودن : آرى خاک مزار حسین (ع) سرمه چشم عاشقان و شیفتگانش بوده و ایشان را مجنون وار به سوى خود مىکشاند. از آنجایى که هدف این کتاب بر شمردن آثار و برکات سیدالشهدا (ع) است ، از تفصیل در مطلب پرهیز کرده و علاقهمندان به این مقوله را به کتابهاى مربوط ارجاع مىدهد . و اما آثار و برکاتى که مى توان براى تربت پاک حسینى برشمرد عبارتنداز: 1- تأثیر تماس اعضاى بدن با تربت یکى از آثار و برکات تربت سیدالشهدا (ع) این است که متبرک نمودن بدن و صورت با آن تربت شریف تأثیر معنوى زیادى بر انسان خواهد گذاشت ، از این رو از بعضى بزرگان دین و امامان معصوم نقل شده که بعد از نماز ، بدن و صورت خویش را با مهر کربلا متبرک مى کنند. و نیز دستور دادهاند که قبل از خوردن تربت جهت شفا گرفتن، آن را بوسیده و با اعضاى بدن تماس داده شود. امام صادق (ع) فرمود: «خداوند متعال تربت جدم حسین (ع) را شفاى هر درد، و ایمنى از هر خوفى قرار داده است؛ پس هرگاه یکى از شما خواست از آن خاک تناول کند، ببوسد و آن را به چشم گذارد و بر سایر اعضاى بدنش تماس دهد...» 74 2- سجده بر تربت یکى دیگر از برکات و آثار خاک مزار امام حسین (ع) این است که سجده بر آن تربت پاک حجابهاى ظلمانى را کنار زده و در توجه حق تعالى به نمازگزار مؤثر است . امام صادق (ع) در این باره مىفرماید: «همانا سجود بر تربت حسین (ع) حجابهاى هفتگانه را پاره مى کند». 75 لازم به ذکر است که مراد از «حجاب» در کتاب و سنت ، همان حجابهایى است که بین بنده و خالق حایل شده و او را از شهود خداوند محجوب مى سازد که در مرحله اول، حجابهاى ظلمانى و در مرحله دوم ، حجابهاى نورانى بر طرف مىشود اما مراد از حجابهاى هفتگانه ، ظاهراً حجابهاى ظلمانى است . سجده بر تربت حضرت سیدالشهدا(ع) این خاصیت را دارد که در صورت معرفت به حق حضرت و ولایت او، حجابها را دریده و راهگشاى وصول به کمالات انسانى باشد. سجده بر خاک سرکوى تو آرند خلایق جان فداى تو که هم قبله و هم قبله نمایى و اما در خصوص اینکه در میان شیعه معمول است از خاک مقدس کربلا یعنى تربت کنار قبر سیدالشهدا (ع) خاک برداشته و با آن مهر درست کرده و غالباً در نماز، به آن سجده مىکنند بدین خاطر است که از خاک زمین بوده و به تمامى خاکها مىتوان سجده کرد، و از طرفى خاک کربلا به لحاظ شهادت امام حسین (ع) و یاران باوفایش شرافت پیدا کرده است ، به طورى که اهل بیت (ع) نیز به ما فرمودهاند در هر نمازى که سجده بر تربت کربلا باشد خداوند آن نماز را به خاطر آن حضرت قبول مىکند. چنانکه حضرت صادق (ع) از خاک کربلا درون کیسهاى ریخته و در سجاده همراه داشت، در هنگام نماز آن کیسه را باز مىکرد و بر آن سجده مىنمود. 3- شفا یافتن از جمله آثار و برکات قطعى تربت پاک سیدالشهدا (ع) شفا بودن آن براى دردهاو آلام انسان است . روایاتى که دلالت بر این امر دارند به سه دسته تقسیم مىشوند: دسته اول : روایاتى است که شفا بودن را براى تربتى که از خود قبر شریف برداشته شود مخصوص کرده است ، چنانکه امام صادق (ع) فرمود: «به درستى که نزد سر حسین (ع) تربت سرخى است که شفاى هر دردى غیر از مرگ مى باشد» . 76 دسته دوم : روایاتى است که با تعبیرات مختلف توسعهاى از بیست ذراع تا پنج فرسخ و یا ده میل را براى آن قائل است . چنانکه امام صادق (ع) فرمود: «حریم مزار حسین (ع) پنج فرسخ از چهار جانب قبر است ». 77 دسته سوم : روایاتى است که به طور مطلق جنبه شفا بودن تربت را مطرح نمودهاند . چنانکه امام صادق (ع) فرمود: «خاک مزار امام حسین (ع) براى هر دردى شفاست». 78 و نیز امام رضا (ع) فرمود: «خوردن گل، مانند خوردن مردار و خون و گوشت خوک، حرام است مگر گل مزار حسین (ع) ، بدرستى که در آن شفاى هر درد و امنیت از هر ترسى است». 79 حکایت: عالم زاهد پرهیزگار حجةالاسلام و المسلمین مرحوم آقاى حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادى قدس سره نقل فرمودند: «من در زمان مرجعیت مرحوم آیة الله آخوندى خراسانى (ره) که در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم مریض شدم و این بیمارى مدتى طول کشید و پرستارى مرا بعضى از طلاب در همان حجره مدرسه بر عهده داشتند . پس از چندى بیمارى من به قدرى شدید شد که اطبا از شفا یافتنم مأیوس شدند و دیگر براى معالجهام نیامدند، و من در حال تب شدید گاهى بیهوش مىشدم و گاهى به هوش مى آمدم.یکى از رفقا که مرا پرستارى مىکرد شنیده بود که عالم زاهد مرحوم آیة الله آقاى حاج على محمد نجف آبادى قدس سره مقدارى از تربت اصلى حضرت سیدالشهدا (ع) را دارد. او به منزل معظم له رفته و از وى خواسته بود که قدرى از آن تربت را بدهد که به من بخورانند تا شفا یابم. ایشان فرموده بود : من به قدر یک عدس تربت دارم و آن را گذاشته ام که بعد از مرگم در کفنم بگذارند . آن آقا ناراحت شده و گفته بود : حالا که ما از همه جا مأیوس شده و به شما پناه آوردهایم شما هم از دادن تربت خوددارى مىکنید؟ این بیمار در حال احتضار است و مىمیرد.مرحوم آیة الله آقاى حاج على محمد، دلش به حال بیمار سوخته و قدرى از آن تربت که از جان خودش عزیزترش مى داشت به آن شخص داده بود . تربت را با آب مخصوصى که وارد شده در آب حل کرده و به حلق من ریخته بودند . من که در حال بیهوشى به سر مىبردم ، ناگهان چشمان خود را باز کرده و دیدم رفقا اطراف بسترم نشستهاند ، خوب دقیق شدم و آنان را شناختم و قصه تربت را که به حلقم ریخته بودند برایم شرح دادند.کم کم در خود احساس نیرو و نشاط کردم و حرکتى به خود داده نشستم ، دیدم نشاط بیشترى دارم برخاستم و ایستادم ، و چون یقین کردم که به برکت ترتبت مقدس امام حسین (ع) شفا یافتم حال خوشى پیدا کردم و به رفقا گفتم : از شما خواهش مى کنم که از حجره بیرون بروید، چون مىخواهم زیارت عاشورا را بخوانم رفقا از حجره بیرون رفتند و من درب حجره را بستم و بدون احساس ضعف با آن حال خوشى که قابل و صف کردن نیست مشغول خواندن زیارت حضرت سیدالشهدا (ع) شدم ». 80 4- تأثیر کام برداشتن اطفال با تربت کام برداشتن اطفال با تربت امام حسین (ع) موجب ایمنى کودک مى شود چنانکه امام صادق (ع) فرمود: «کام فرزندانتان را با تربت حسین (ع) باز کنید که آن امان است ». 81 5- تأثیر تربت حسین ، همراه جنازه صاحب کتاب «مدارک الاحکام» مى نویسد: در زمان حضرت صادق (ع) زن زاینهاى بود، بچههایى که از زنا بدنیا مى آورد در تنور مىانداخت و مىسوزانید. وقتى که مرد، پس از غسل و کفن او را به خاک سپردند ، اما زمین جنازهاش را بیرون انداخت .جاى دیگر او را دفن کردند باز زمین او را نپذیرفت تا سه مرتبه ، آنگاه مادرش به امام صادق (ع) متمسک شد: اى پسر پیغمبر به فریادم برس. فرمود: کارش چه بود ؟ عرض کردند زنا و سوزاندن بچههاى حرامزاده . فرمود: هیچ مخلوقى حق ندارد مخلوقى را بسوزاند، سوزاندن به آتش مخصوص خالق است عرض کرد حالا چه کنم؟ فرمود: مقدارى از تربت حسین (ع) با او در قبر بگذارید . تربت حسین (ع) امان است . همراهش گذاشتند زمین او را پذیرفت. در توقیع مبارک حضرت حجة بن الحسن (عج) نیز اذن داده شده است . یکى از شیعیان به حضرت (در زمان غیبت صغرى توسط نایب خاص حضرت ) مىنویسد: آیا جایز است ما تربت حسین (ع) را با میت در قبر بگذاریم ، یا با تربت حسین روى کفن بنویسیم؟حضرت در پاسخ مرقوم مىفرمایند: هر دو کار پسندیده است . البته باید رعایت احترام تربت بشود . مهر یا تربت، مقابل یا زیر صورت میت باشد ، بلکه به برکت خاک قبر حسین (ع) قبر میت محل امنى از هر بلا و آفت و عذابى گردد. 82 6- تسبیح تربت از حضرت صاحب الزمان (عج) روایت شده که فرمود: «هر کس تسبیح تربت امام حسین (ع) را در دست گیرد و ذکر را فراموش کند، ثواب ذکر براى او نوشته مىشود». 83 و امام صادق فرمود: «یک ذکر یا استغفار که با تسبیح تربت حسین (ع) گفته شود برابر است با هفتاد ذکر که با چیز دیگر گفته شود». 84
بخش هفتم : آثار و برکات عزادارى و گریه بر سیدالشهداء (ع)
سخنى پیرامون عزادارى و گریه بر سیدالشهدا (ع) «گریه» مظهر شدیدترین حالات احساسى انسان است، و علتها و انگیزههاى مختلفى دارد که هر یک از آنها نشان دهنده حالتى خاص است . در روایات ، بعضى از انواع گریه تحسین شده و از صفات پسندیده بندگان پاکدل خداوند به حساب آمده است ، و بعضى از انواع گریه مذموم شمرده شده است . گریه ، از حالات و انفعالات انسانى است که با مقدمهاى از اندوه و ناراحتى روانى به طور طبیعى به ظهور مىرسد، و گاه ممکن است انگیزهاش هیجانات تند روانى باشد . مثل شوق و ذوقى که از دیدار محبوب پس از زمانى طولانى ناشى مى شود. همچنین گاهى هم گریه کردن حاکى از عقاید مذهبى انسان است با این توصیف، از آنجایى که گریه عملى طبیعى و اى بسا غیر ارادى است؛ لذا نمى شود مورد امر و نهى و حسن و قبح قرار گیرد، بلکه آنچه که مورد حسن و قبح است، مقدمات و انگیزههاى گریه مىباشد . چنانکه گفتهاند: «تو آنى که در بند آنى».در اینجا براى اینکه بدانیم گریه بر سیدالشهدا (ع) چگونه گریهاى است و چه تأثیرات و برکاتى مىتواند داشته باشد، بهتر آن است که اشارهاى به انواع گریه کنیم تا بعد از آن، نوع گریه بر آن حضرت برایمان معلوم گردد.
[ یکشنبه 90/9/6 ] [ 9:42 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
1- گریه طفولیت : زندگانى انسان با گریه شروع مى شود که همان گریه، نشانه سلامت و تندرستى نوزاد است، و در واقع گریه در آن زمان ، زبان طفل است . 2- گریه شوق: مانند گریه مادرى که از دیدن فرزند گمشده خویش پس از چندین سال سرداده مىشود . و این گریهاى است که از روى هیجان و احیاناً جهت سرور و شادى به انسان دست مىدهد. 3- گریه عاطفى و محبت : محبت از عواطف اصیل انسانى است که با گریه انس دیرینه دارد . مثلاً محبت حقیقى به خداوند حسن آفرین است و براى قرب به او باید اشک محبت ریخت. صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم تا به کى در غم تو ناله شبگیر کنم 4- گریه معرفت و خشیت: انجام عبادات خالصانه و تفکر در عظمت آفرینش و کبریایى خداوند ، و همچنین اهمیت تکالیف و مسئولیتهاى انسانى باعث مىگردد که نوع خاصى از خوف، در درون انسان ایجاد شود و این خوف، خوفى است که از روى معرفت به خداوند و تهذیب نفس به دست مىآید که «خشیت » نامیده مى شود. 5- گریه ندامت: از عوامل اندوه زدایى که منجر به گریه مىگردد، محاسبه نفس و حسابرسى شخصى است ، و همین حسابرسى باعث مىشود که انسان به گذشته خود فکر کند و با حسابرسى ، جبران کوتاهى و خطاها را بکند و اشک حسرت و ندامت از چشمانش جارى نماید، این گریه، نتیجه توبه و بازگشت به خداست. اشک میغلتد به مژگانم به جرم رو سیاهى اى پناه بى پناهان، مو سپید روسیاهم روز و شب از دیدگان اشک پشیمانى فشانم تا بشویم شاید از اشک پشیمانى گناهم 6- گریه پیوند با هدف : گاهى قطرههاى اشک انسان، پیام آور هدفهاست . گریه بر شهید از این نوع گریه است . گریه بر شهید خوى حماسه را در انسان زنده مىکند و گریستن بر سیدالشهدا (ع) خوى حسینى را در انسان احیا مىکند ، و خوى حسینى چنان است که نه ستم مىکند و نه ستم مىپذیرد. آن کسى که با شنیدن حادثه کربلا قطره اشکى از درون دل بیرون مىفرستد، صادقانه این پیوند با هدف والاى سیدالشهدا (ع) را بیان مىکند. 7- گریه ذلت و شکست : گریه افراد ضعیف و ناتوانى که از رسیدن به اهداف خود ماندهاند و روح و شهامتى براى پیشرفت در خود نمىبینند. با ذکر این مطلب، حال باید بررسى کرد که گریه بر حسین (ع) از چه نوع گریه است . هر کس با اندک توجهى خواهد دانست که گریه بر حسین (ع) گریه محبت است ، آن محبتى که در دلهاى عاشقانش به ثبت رسیده است . گریه بر او ، گریه شوق است ، زیرا قسمت زیادى از حماسههاى کربلا، شوق آفرین و شورانگیز است و به دنبال آن سیلاب اشک شوق به خاطر آن همه رشادت، فداکارى ، شجاعت و سخنرانیهاى آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر ، از دیدگان شنونده سرازیر مىگردد و نیز گریه معرفت و پیوند با هدف متعالى و انسان ساز او است؛ و به تعبیر امام خمینى (ره) گریه سیاسى است که فرمود: «ما ملت گریه سیاسى هستیم ، ما ملتى هستیم که با همین اشکها سیل جریان مىدهیم و سدهایى را که در مقابل اسلام ایستاده است خرد مىکنیم ». هیهات که گریه بر حسین (ع) گریه ذلت و شکست باشد، بلکه گریه پیوند با سرچشمه عزت است، گریه امت نیست، که گویا است ، گریه سرد کننده نیست ، که حرارت بخش است، گریه بزدلان نیست، که گریه شجاعان است ، گریه یأس و ناامیدى نیست که گریه امید است، و بالاخره گریه معرفت است و گریه معرفت در عزاى حسین (ع) از انحراف و تحریف در قیام آن حضرت جلوگیرى مى کند و شاید به همین جهت باشد که در فضیلت گریه بر سیدالشهدا (ع) روایات متعددى وارد شده است . از آن جمله، روایتى است که امام صادق (ع) فرمود: «گریه و بى تابى در هر مصیبت براى بنده مکروه است، مگر گریه بر حسین بن على (ع) که اجر و ثواب نیز دارد» . 85 گریه و عزادارى براى سیدالشهدا(ع) داراى آثار و برکات مهمى است که به برخى از آنها اشاره مىشود:
1- حفظ رمز نهضت حسینى از ارزندهترین آثار و برکات مجالس عزادارى و گریه بر ابى عبدالله حسین (ع) حفظ رمز نهضت حسینى است . براستى ؛ چرا در دوران منحوص سلاطین و پادشاهان جور از برپایى مجالس عزاى اهل بیت (ع) به خصوص سالار شهیدان جلوگیرى مى شد؟ آیا نه این است که عزاى حسینى و امامان شیعه، سبب مى شود که سخنوران و دانشمندان متعهد و انقلابى، مردم را از ظلمهاى حکومتها آگاهى دهند و انگیزه قیام آن حضرت که امر به معروف و نهى از منکر است به اطلاع مردم برسد؟ آرى، اینگونه مجالس، آموزشگاهها و دانشگاههایى است که به بهترین روش و زیباترین اسلوب مردم را به سوى دین خوانده و عواطف را آماده مىکند و جاهلان و بىخبران را از خواب سنگین غفلت بیدار مىسازد و نیز در این مجالس است که مردم ، دیانت را همراه با سیاست، از مکتب حسین بن على (ع) مىآموزند. گریه بر سید الشهدا (ع) و تشکیل مجالس عزاى حسینى نه تنها اساس مکتب را حفظ مىکند، بلکه باعث مىگردد شیعیان با حضور در این مجالس از والاترین تربیت اسلامى برخوردار شده و در جهت حسینى شدن رشد و پرورش یابند. کدام اجتماعى است که در عالم چنین اثرى را از خود بروز داده باشد؟ کدام حادثهاى است مانند حادثه جانسوز کربلا که از دوره وقوع تاکنون و بعدها بدینسان اثر خود را در جامعه بشریت گذارده ، و روز به روز دامنه آن وسیعتر و پیروى و تبعیت از آن بیشتر گردد؟ از این رو باید گفت که در حقیقت مراسم عزادارى حافظ و زنده نگهدارنده نهضت مقدس امام حسین (ع) و در نتیجه حافظ اسلام وضامن بقاى آن است . تشکیل مجالس عزادارى حسین، نه تنها اساس مکتب را حفظ کرده و مىکند بلکه به علاوه سبب آن گردید که شیعیان با حضور در این مجالس از والاترین تربیت اسلامى برخوردار شده و در جهت حسینى شدن رشد و پرورش یابند. «موریس دوکبرى» مىنویسد: «اگر مورخین ما، حقیقت این روز را مىدانستند و درک مىکردند که عاشورا چه روزى است ، این عزادارى را مجنونانه نمى پنداشتند . زیرا پیروان حسین به واسطه عزادارى حسین مىدانند که پستى و زیر دستى و استعمار را نباید قبول کنند . زیرا شعار پیشرو و آقاى آنان تن به زیر بار ظلم و ستم ندادن است. قدرى تعمق و بررسى در مجالس عزادارى حسین نشان مىدهد که چه نکات دقیق و حیات بخشى مطرح مى شود ،در مجالس عزادارى حسین گفته مى شود که حسین (ع) براى حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویى یزید نرفت؛ پس بیایید ،ما هم شیوه او را سرمشق قرار داده از زیر دستى استعمار گرایان خلاصى یابیم و مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجیح دهیم...» 86. 2- ازدیاد محبت به امام، و تنفر از دشمنان آن حضرت سوزى که از دل سوخته عاشقان سیدالشهدا (ع) به چشم سرایت کرده و از مجارى دو چشم آنها به صفحه رخسار وارد مى شود، مراتب علاقه و اخلاص و دلبستگى به خاندان وحى و رسالت را مىرساند و این عمل اثرى مخصوص در ابقاى مودت و ازدیاد محبت دارد. گریه بر حضرت سیدالشهدا (ع) از مواردى است که هیچ انسانى از فرط دلسوزى و انقلاب، طاقت بردبارى و تحمل در برابر استماع مصائب او را ندارد، و این گریه و بیقرارى ، علاوه بر ازدیاد محبت و مهر و مودت، موجب کثرت تنفر و بىزارى از دشمنان و قاتلان آن حضرت شده و موجب برائت دوستداران این خانواده از دشمنان ایشان مىگردد. بارى، گریه با آگاهى و معرفت بر امام حسین (ع) ، در واقع، اعلام انزجار از قاتلان اوست و این تبرى از آثار برجسته گریه بر امام حسین (ع) است زیرا مردم به ویژه افرادى که داراى شخصیت هستند از گریه کردن در برابر حوادث تا سر حد امکان امتناع مىورزند ، و تا شعله درونى آنان به مرتبه انفجار نرسد حاضر به گریه کردن مخصوصاً در برابر چشم دیگران نیستند، این گریه و عزادارى ابراز کمال تنفر در برابر تعدى و تجاوز و ستمگرى و پایمال نمودن حقوق جامعه و به ناحق تکیه زدن بر مسند حکومت آنان مىباشد. 3- آشنایى با حقیقت دین و نشر آن یکى دیگر از آثار و برکات مجالس عزادارى سیدالشهدا (ع) این است که مردم در سایه مراسم عزادارى به حقیقت اسلام آشنا شده و بر اثر تبلیغات وسیع و گستردهاى که همراه با این مراسم انجام مىگیرد، آگاهى توده مردم بیشتر شده و ارتباطشان با دین حنیف محکمتر و قویتر مىگردد . چه اینکه قرآن و عترت دو وزنه نفیسى هستند که هرگز از یکدیگر جدا نمىشوند و این آگاهى در اقامه ماتم و مراسم سوگوارى عترت رسول اکرم (ص) به خصوص امام حسین (ع) به آحاد مردم داده خواهد شد. 4- آمرزش گناهان ریان بن شبیب از امام رضا (ع) روایت کرده که فرمود: «اى پسر شبیب ، اگر بر حسین (ع) گریه کنى تا آنکه اشک چشمت بر صورتت جارى شود، خداوند گناهان کوچک و بزرگ، و کم یا زیاد تو را مى آمرزد» 87 و نیز فرمود: «گریه کنندگان باید بر کسى همچون حسین (ع) گریه کنند ، زیرا گریستن براى او گناهان بزرگ را فرو مىریزد» 89. 5- سکونت در بهشت امام باقر (ع) فرمود: «هر مؤمنى که در سوگ حسین (ع) اشک دیده ریزد، به حدى که بر گونهاش جارى گردد، خداوند او را سالیان سال در غرفههاى بهشت مسکن مىدهد» . 90 و نیز امام صادق (ع) فرمود: «هر کس درباره حسین (ع) شعرى بخواند و گریه نماید و یک نفر را بگریاند، بهشت براى هر دوى آنها نوشته مىشود . کسى که حسین (ع) نزد او ذکر شود و از چشمش به مقدار بال مگسى اشک آید، اجر او نزد خداست و براى او جز به بهشت راضى نخواهد شد» .91 و نیز فرمود: «هر کس که در عزاى حسین (ع) بگرید یا دیگرى را بگریاند و یا آنکه خود را به حالت گریه و عزا درآورد ، بهشت بر او واجب مىشود» 92. 6- شفا یافتن یکى دیگر از آثار و برکات مجالس عزادارى حضرت سید الشهدا (ع) شفا گرفتن است . به طورى که بارها دیدهایم و شنیدهایم که بعضى از عزاداران و گریه کنندگان بر حسین (ع) شفا گرفتهاند. نقل است که مرجع بزرگ شیعه مرحوم آیة الله العظمى بروجردى در سن نود سالگى داراى چشمانى سالم بودند که بدون عینک خطوط ریز را هم مىخواندند و مىفرمودند: این نعمت را مرهون وجود مبارک حضرت ابى عبدالله الحسین (ع) هستم : و قضیه را چنین نقل مىفرمودند: در یکى از سالها در بروجرد بودم، به چشم درد عجیبى مبتلا شدم که بسیار مرا نگران ساخته بود . معالجه پزشکان فایدهاى نکرد و درد چشم هر روز بیشتر و ناراحتى من افزونتر مىگردید، تااینکه ایام محرم شد. در ایام محرم آیة الله فقید ، دهه اول را روضه داشتند و دستههاى مختلف هم در این عزادارى شرکت مىکردند . یکى از دستههایى که روز عاشورا به خانه آقا وارد شده بود، «هیئت گِلگیرها» است که نوعاً سادات و اهل علم و محترمین هستند، در حالى که هر یک حوله سفیدى به کمر بستهاند، سر و سینه خود را گل آلود کرده و بطور بسیار رقت بار و مهیج و در عین حال با سوز و گداز فراوان و ذکرى جانسوز آن روز را تا ظهر عزادارى مى کنند . آقا فرمودند: «هنگامى که این دسته به خانه من آمدند و وضع مجلس با ورود این هیئت هیجان عجیبى به خود گرفته بود من هم در گوشهاى نشسته و آهسته آهسته اشک مىریختم و در این بین هم مقدارى گل از روى پاى یکى از همین افراد گلگیر برداشته و بر روى چشمهاى ملتهب و ناراحتم کشیدم، و به برکت همین توسل، چشمانم خوب شد و امروز علاوه بر اینکه متبلا به درد چشم نشدم، از نعمت بینایى کامل برخوردارم، و به برکت حضرت امام حسین (ع) احتیاج به عینک هم ندارم». با اینکه همه قواى جسمانى ایشان تحلیل رفته بود با این وجود تا آخرین ساعات زندگانى از بینایى کامل برخوردار بودند. 7- گریه کننده بر حسین، در قیامت گریان نیست رسول اکرم (ص) به فاطمه زهرا (س) فرمود: «هر چشمى در روز قیامت گریان است مگر چشمى که براى مصائب حسین (ع) گریه کرده باشد، چنین کسى در قیامت خندان و شادان به نعمتهاى بهشتى است». 93 آن روز دیدهها همه گریان شود ز هول جز چشم گریه کرده بسوگ و عزاى او 8- امان از سکرات موت و آتش دوزخ مسمع گوید: حضرت امام صادق (ع) فرمود: آیا متذکر مى شوى با حسین چه کردند؟ عرض کردم : آرى ، فرمود: آیا جزع و گریه مىکنى؟ گفتم : آرى ، به خدا سوگند گریه مىکنم و آثار غم و اندوه در صورتم ظاهر مىشود حضرت فرمود: «خدا اشک چشمت را رحمت کند . آگاه باش که تو از آن اشخاصى هستى که از اهل جزع براى ما شمرده مىشوند، به شادى ما شاد و به حزن ما محزون و اندوهناک مىگردند. آگاه باش که بزودى هنگام مرگ، پدرانم را بر بالین خود حاضر مىبینى ، در حالى که به تو توجه کرده و ملک الموت را درباره تو بشارت مى دهند، و خواهى دید که ملک الموت در آن هنگام از هر مادر مهربان به فرزندش ، مهربانتر است» سپس فرمود: «کسى که بر ما اهل بیت به خاطر رحمت و مصائب وارده بر ما گریه کند، رحمت خدا شامل او مىشود قبل از اینکه اشکى از چشمش خارج گردد؛ پس زمانى که اشک چشمش بر صورت جارى شود اگر قطرهاى از آن در جهنم بریزد، حرارت آن را خاموش کند، و هیچ چشمى نیست که گریه کند بر ما مگر آنکه با نظر کردن به کوثر و سیراب شدن با دوستان، خوشوقت مىگردد» . 94 با توجه به این روایت شریف باید گفت:جایى که آتش جهنم که قابل مقایسه با آتش دنیا نیست و به وسیله گریه بر حسین (ع) خاموش و برد و سلام گردد ، پس اگر در موردى، آتش ضعیف دنیا عزادار حسینى را نسوزاند جاى تعجب نیست . سید جلیل مرحوم دکتر اسماعیل مجاب (داندانساز) عجایبى از ایام مجاورت در هندوستان که مشاهده کرده بود نقل مىکرد، از آن جمله مىگفت : عدهاى از بازرگانان هندو (بت پرست) به حضرت سیدالشهدا (ع) معتقد و علاقه مندند و براى برکت مالشان با آن حضرت شرکت مىکنند، یعنى در سال مقدارى از سود خود را در راه آن حضرت صرف مىکنند. بعضى از آنها روز عاشورا به وسیله شیعیان ، شربت و پالوده و بستنى درست کرده و خود به حال عزا ایستاده و به عزاداران مىدهند، و بعضى آن مبلغى که راجع به آن حضرت است را به شیعیان مىدهند تا در مراکز عزادارى صرف نمایند. یکى از آنان را عادت چنین بود که همراه سینه زنها حرکت مىکرد و با آنها به سینه زدن مشغول مى شد. وقتى از دنیا رفت، بنا به مرسوم مذهبى خودشان، بدنش را با آتش سوزانیدند تا تمام بدنش خاکستر شد جز دست راست و قطعهاى از سینهاش که آتش، آن دو عضو را نسوزانیده بود. بستگان آن دو عضو را آوردند نزد قبرستان شیعیان و گفتند: «این دو عضو راجع به حسین شماست» 95. 9- تأثیر شعر سرودن در عزاى حسینى امام صادق (ع) فرمود: «کسى نیست که براى حسین (ع) شعرى بسراید و گریه کند یا بگریاند مگر اینکه خداوند بهشت را بر او واجب کرده و گناهانش را مىآمرزد» .96
سخنى با حسین (ع)
«حسین ! اى پرچم خونین حق بر دوش، حسین ! اى انقلابى مرد حسین ! اى رایت آزادگى در دست، در آن صحراى سرخ و روز آتشگون قیام قامتت در خون نشست، اما پیام نهضتت برخاست از آن طوفان «طف» در روز عاشورا، به دشت «نینوا» ناى حقیقت از «نوا» افتاد ولى ... مرغ شباهنگ حقیقت ، از نواى ناله «حق ، حق » نمىافتد». سلام بر تو ، اى حسین ! سلام بر خط شفقگون کربلا، که خون تو را، اى خون خدا - همواره بر چهره افق مىپاشد و غروب هنگام، سرخى آسمان مغرب را به شهادت مىگیرد ، تا آن جنایت هولناک را هر چه آشکارتر بنمایاند و چشم تاریخ را بر این صحنه همیشه خونین بدو زد و گوش زمان را از آن فریادها تندر گونه آن عاشوراى دوران ساز، پر کند. اى حسین ... اى عارف مسلّح ! کربلاى تو، عشق را معنى کر دو انقلاب تو اسلام را زنده ساخت و شهادت تو، حضور همیشگى در همه زمانها و زمینها بود. اى حسین ... اى شراره ایمان ! اى حسین ... اى در سکوت سرخ ستم، شهر آشوب! در بهت خاموشى و ترس، تلخابه فریاد را در حلقوم شب ریختى و با نامردان تبهکار ، مردانه در آویختى. عاشوراى تو، انفجارى از نور و تابشى از حق بود که بر «طور» اندیشهها تجلى کرد و «موسى خواهان» گرفتار در «تپه» ظلمت ظلم را از سرگردانى نجات بخشید. چه مىگویم؟ ... تو تاریخ را به حرکت آوردى و زبان زمان را به سرودن حماسههاى زیباى ایثار و جهاد و شهادت گشودى . لحظه لحظه تاریخ را عاشورا ساختى و جاى جاى سرزمینها را کربلا... خفته بودیم و بى خبر ... اما تو، این «مصباح هدایت» و اى «کشتى نجات» گام خسته ما را به تلاش کشاندى و افسردگى یأسمان را به شور امید مبدل ساختى و از سکوت و درنگ و وحشت ، به فریاد و هجوم و شجاعتمان رساندى و پاى کوفته و پر آبله ما را، تابام آگاهى و تا برج بیدارى فرا بردى. 97 «اى حسین » ... تو کلاس فشرده تاریخى . کربلاى تو، مصاف نیست منظومه بزرگ هستى است ، طواف است. پایان سخن پایان من است تو انتهاى ندارى ...98 والسلام
پی نوشت :
37 سورهء مائده , آیهء 39 38 ثواب الاعمال شیخ صدوق , ص 116 39 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 281 40 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 337 41 همان مأخذ. 42 همان مأخذ , ص 289 43 کافى , مرحوم کلینى , ج 4 ص 582 44 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 295 45 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 322 46 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 247 47 امالى شیخ طوسى , ص 55 48 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 101 ص 16 49 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 87 50 سفینة البحار, محدث قمى , ج 1 ص 565 51 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 306 52 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 324 53 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 328 54 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 199 55 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 204 56 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 346 57 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 292 58 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 331 59 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 230 60 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 330 61 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 331 62 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 235 63 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 278 64 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 324 65 سیرهء امامان (ترجمهء اعیان الشیعه ), علامه سید محسن امین , ص 220ـ و زندگانى چهارده معصوم , عمادزاده , ج 2 ص 137 66 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 323 67 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 195 68 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 252 69 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 549 70 کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 248 71 کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 123 72 امالى شیخ طوسى , ص 317 73 امالى شیخ طوسى , ص 319 74 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 4 ص 1033 75 کافى , مرحوم کلینى , ج 4 ص 588 76 کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 272 77 مکارم الاخلاق , طبرسى , ج 1 ص 360 78 کافى , مرحوم کلینى , ج 1 ص 360 79 تهذیب الاحکام , شیخ طوسى , ج 6 ص 74 80 نقل از کتاب <سید الشهدا> آیت الله شهید دستغیب , ص 166 81 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 4 ص 1033 82 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 4 ص 1033 83 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 280 84 نقل از کتاب <درسى که حسین (ع ) به ما آموخت > شهید هاشمى نژاد, ص 451 85 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 393 86 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 284 87 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 165 88 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 168 89 جلاء العیون , علامهء مجلسى , ص 462 90 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 293 91 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 397 92 داستانهاى شگفت , آیت الله شهید دستغیب , ص 9 93 اختیار معرفة الرجال , شیخ طوسى , 89 94 خلاصه اى از مقالهء <عاشورا> نوشتهء جواد محدثى . 95 <خط خون > موسوى گرمارودى .
[ یکشنبه 90/9/6 ] [ 9:40 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
اشاره
امام حسین(علیه السلام) گوهر تابناک و چراغ درخشانى است که هماره بر تارک تاریخ درخشیده و خواهد درخشید. طالبان هدایت و انسانهاى خسته از ظلم و تبعیض و ذلت و ستیزه، نامردمى و ناجوانمردى را به حق رهنمون ساخته و بیدار نموده است. عنصر جاودانهاى که به یقین رمز ماندگاریش را در الهى بودنش باید جُست. سیرهى ارجمندش را در قرآن باید نگریست تا به حقیقتش یا شمهاى از حقیقتش دست یافت. امام حسین(ع) نه تنها شاگرد مکتب قرآن که عِدْل و شریک قرآن است از اینروست که در فرازى از زیارتنامهى شریفش مىخوانیم: «السَّلامُ عَلَیکَ یا شریکَ القُران؛(1) سلام بر تو اى شریک قرآن» و در حدیث «ثقلین» نیز همدوشى امام به عنوان قرآن ناطق و قرآن به عنوان امام صامت گردیده است. رسولُ اللَّه(ص) فرمودند: «انى تارکٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کتابَ اللَّه و عترَتى اهلَ بَیْتى فَأِنَّهُمَا لَنْ یَفتَرِقا حتَّى یَردِا عَلَىّ الحوض»(2) حال که ائمه(ع) بطور عام و امام حسین(ع) به طور خاص چنین نسبت و خویشاوندى محکمى با قرآن دارند باید تفسیر قرآن را در آنان جُست که در «وجود آنها کرامتها و فضیلتهاى قرآن و گنجهاى الهى نهفته است.» «فیِهْم کوائِمُ القرآن و هُمْ کُنوُز الرَّحمان»(3) در این نوشتار بر آنیم که فرازهایى از آیات نورانى قرآن را در سیرهى علمى و عملى آن امام همام جستجو کنیم و آیات این کتاب صامت را با نور وجود این پرتو درخشنده به نطق آوریم. اگر چه ما را هرگز یاراى آن نیست که عمق شخصیت آن دریاى علم و معرفت و اخلاق و معنویت را بپیماید ولى از باب عرض ارادات به پیشگاه آن شفیع روز محشر چند جملهاى را به تحریر در مىآوریم.
1. انس با قرآن
انس آدمى با هر چیز ریشه در ارج و اهمیتى دارد که انسان براى آن چیز قائل است رهپویان راه یقین و سالکان وادى علم و معرفت از آنجا که محبوبترین محبوب را ذات اقدس خداوند مىدانند و فقط دل در گرو او دارند، کتاب او را که پرتوى از ذات او و واسطه سخن خداوند با بندگان است - پر منزلت و تنها طریق هدایت مىدانند از اینرو با آن انس ویژهاى داشته و قلب و جان و اعمال خویش را با آن گوهر حیاتبخش خدایى مىکنند. قرآن کریم به لزوم این انس اشاره کرده است. از مؤمنان مىخواهد با تلاوت آیات آن، اولین مرحلهى انس را بپیمایند. «فَاقْرَءُواْ مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْءَان؛(4) هر آنچه برایتان امکان دارد قرآن بخوانید». در آیهى دیگر آنانکه در قرآن اندیشه نمىکنند مورد نکوهش قرار داده، مىفرماید: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛(5) آیا به آیات قرآن نمىاندیشند؟ یا بر دلهایشان قفلهایى نهاده شده است؟» امام حسین(ع) انس ویژهاى با قرآن داشت چون منزلتى بزرگ براى آن قائل بود. نمونهاى از این منزلت را مىتوان در حکایت زیر مشاهده کرد: «عبدالرحمان» به فرزند امام حسین(ع) «الحمدللَّه رب العالمین» را آموخت، وقتى که آن را بر پدر خواند، حضرت هزار دینار را به او بخشید و دهان او را پر از طلا کرد. از آن حضرت دلیل آن سؤال شد. حضرت پاسخ دادند: «چگونه مىتوان کار او را [تعلیم قرآن ]با این پاداش مقایسه کرد؟!»(6) انس امام حسین با قرآن را مىتوان در تمام زوایاى زندگیش ملاحظه کرد، نصایح و مواعظش، سیرهى علمى و عملىاش و حماسه خونینش همه و همه در قرآن و الهام گرفته از آن بود. بنابراین کوتهبینانى که شخصیت حماسى و قیام مردانهاش را زیر سؤال مىبرند و گاه بر چسب خشونتطلبى، عدم توجه به مصالح، بىسیاستى، انتقامجویى و... را به آن حضرت نسبت مىدهند اگر ریشههاى قرآنى عمل آن بزرگوار را بدانند و واقعاً در پى حق و یقین باشند نه بهانهجویى، به حقیقت رهنمون خواهند شد. آرى، اهلبیت و بویژه امام حسین(ع) فرزندان پیامبر و شاگرد مکتب قرآنند پس چگونه گفتار و مواعظشان متکى به قرآن نباشد حرکت و قیام حسینى از همان آغاز بر مبناى قرآن همراه بود. نه تنها ریشههاى این حماسه را مىتوان با قرآن بدست آورد بلکه امام(ع) خود با استناد به آیات قرآن حرکت خود را الهام گرفته از آن مىدانست که نمونههایى از آن را ذکر مىکنیم. الف) در نخستین برخورد با والى مدینه، خود و اهلبیت را معدن رسالت و... معرفى مىکند و مىفرماید: «در حالىکه یزید مردى فاسق و شرابخوار و... است پس چگونه امام را شایسته است که با او بیعت کند.»(7) ب) هنگامى که مروان اصرار مىکند که والى مدینه از امام حسین(ع) بیعت بگیرد امام(ع) او را پلید و خود را با استناد به قرآن «مُطهّر» بیان مىدارد: «اِلَیک عَنّى، أَنا مِنْ بَیْتِ الطَّهارةِ الّذین أنْزلَ اللَّهُ فیهم عَلى نَبیّه: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»(8) ج) آنگاه که با کاروان خود از مدینه بیرون آمد این آیه را تلاوت فرمود: «رَبِّ نَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِین»(9) و این همان دعایى است که حضرت موسى(ع) به هنگام خروجش با بنىاسرائیل آن را بر زبان جارى ساخت. د) آنگاه که به مکه رسید این آیه را تلاوت نمود: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْیَنَ قَالَ عَسَى رَبِّى أَن یَهْدِیَنِى سَوَاءَ السَّبِیل»(10) به این ترتیب هجرت خود را به هجرت موسى که هر دو در جهت کوبیدن بیداد و ظلم بود تشبیه مىکند. ه) پس از ورود به مکه نامهاى براى سران قبایل بصره نوشت و آنان را به کتاب خدا دعوت کرد: «وَ اَنا ادعوکم اِلى کتابِ اللَّه و سُنة نبیّهِ»(11) و) وقتى که عصر پنجشنبه نهم محرّم عمر بن سعد فرمان حمله داد و لشکر به حرکت در آمد از برادرش اباالفضل(ع) درخواست مىکند که یک شب از امویان مهلت بگیرید تا در آن شب فقط دعا، نماز، تلاوت قرآن، استغفار و راز و نیاز با خدا داشته باشد: «فَهُوَ یَعْلَمُ أنّى کُنتُ قَدْ اُحِبُّ الصَّلوة و تلاوة کتابِهِ و کثرة الدَّعاء و الاستغفار» و خداوند مىداند که من نماز براى خدا و تلاوت قرآن و بسیارى دعا و استغفار را دوست مىداشتم» امام آن شب به خیمه باز مىگردد و تمام شب را چنین مىکند.(12) اُنس امام با قرآن به دوران حیات جسمى محدود نمىشود بلکه بعد از شهادت نیز ادامه دارد: «منهال بن عمرو» گوید، چون سر مطهّر امام(ع) را به دمشق آورده بر نى حمل مىکردند، من پیش روى او بودم. شخصى سورهى کهف را مىخواند تا رسید به آیهى شریفهى «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کَانُواْ مِنْ ءَایَتِنَا عَجَبًا؛(13) آیا پنداشتى که داستان اصحاب کهف و رقیم از آیات شگفت ماست؟!» به خدا سوگند ناگاه آن سر مطهر به سخن آمد و با زبان فصیح فرمود: «شگفتتر از اصحاب کهف، واقعهى شهادت و بردن من بر نى است»(14) «سلمة بن کهیل» گوید: سر مطهّر را دیدم که بر نى این آیه را مىخواند «فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم؛(15) خداوند شما را از شر ایشان نگه خواهد داشت و او شنواى داناست».(16)
2. اخلاص و رضایت الهى
اکسیر حیاتبخشى که به کارها و افکار رنگ جاودانگى مىبخشد اخلاص و انجام عمل براى رضاى الهى است خداوند در قرآن از بندگان مؤمن خویش خواسته است که کارها را فقط براى رضاى او انجام دهند. «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة؛(17) رنگ الهى بگیرید و چه چیز از رنگ الهى نیکوتر است». و در آیهى دیگر خداوند به پیامبر مىفرماید: «أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَ دَى؛ دو دو به تنهایى براى خدا به پا خیزید» قرآن در ستایش طبقهاى از مجاهدان راه حق و تشویق آنها مىفرماید: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة؛(18) در حقیقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى ]اینکه بهشت براى آنان باشد خریده است». چنانکه ملاحظه مىشود خداوند در این آیه بهشت را بهاى جان و مال مؤمنان جهادگر مىشمارد اما در آیهاى دیگر در ستایش تعدادى از انسانهاى بلند پرواز مىفرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّه»(19) در این آیه آنانکه جانشان را با عشق به خدا مىفروشند هدفشان در بهشت فقط رضاى الهى است.(20) امام حسین(ع) هدف اصلى سفر به کربلا را تحصیل رضاى الهى مىداند از اینرو در آغاز سفر و کنار قبر جدّ بزرگوارش(ص) از خداوند مىخواهد که او را به این همه موفق بدارد و راهى در پیش رویش بگذارد که رضاى او و رضاى رسولش در آن است.(21) این معنا در خطابههاى دیگر آن بزرگوار نیز کاملاً مشهود است.(22)
3.اخلاق کریمانه
سخاوت، عفو و گذشت، احسانگرى و دستگیرى بینوایان نمودهایى از اخلاق کریمانهاى است که در جاى جاى قرآن مىتوان آنها را جست و امام حسین، شاگرد مکتب قرآن تجسم عینى این صفات و اوصاف دیگر قرآنى است و ما در اینجا به عنوان نمونه به ذکر پارهاى از آنها مىپردازیم. 3-1. گذشت گذشت عالىترین کرامت انسانى است بویژه آنکه آدمى قدرت بر انتقام نیز داشته باشد آموزههاى قرآنى نه تنها به عفو در مقابل بدى تأکید دارند بلکه در سطحى بالاتر توصیه مىکنند که جواب را با خوبى پاسخ دهید «وَأَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى؛(23) گذشت کردن شما به تقوى نزدیکتر است». «وَ لَا تَسْتَوِى الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَن؛(24) و نیکى با بدى یکسان نیست [بدى را] به آنچه بهتر است دفع کن». «عصام بن المصطلق» گوید: وارد مدینه شدم، حسین بن على(ع) را مشاهده نموده و خوشنامى و مقام و منزلتش مرا به شگفت آورد به گونهاى که حسدى که در سینه نسبت به پدرش داشتم مرا به شدت برانگیخت به او گفتم: تو پسر ابوتراب هستى؟ ایشان فرمود: آرى. شروع کردم به شتم و سب او و پدرش، حسین(ع) نگاهى رئوفانه به من کرد و فرمود: «اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم. بسم اللَّه الرحمن الرحیم * خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِین» آنگاه فرمود: آرام باش و براى من و خودت از خداوند طلب مغفرت کن اگر از ما یارى مىخواستى ما تو را کمک مىکردیم و اگر طالب حمایت بودى، تو را پشتیبانى مىنمودیم و اگر هدایت و ارشاد طلب مىکردى تو را رهنمون مىشدیم... عصّام مىگوید آثار ندامت و پشیمانى در چهرهام نقش بست. آنگاه امام فرمود: سرزنشى بر تو نیست خداوند تو را مىبخشاید که مهربانترین مهربانان است. آیا تو اهل شامى؟ گفتم: بلى، گفت: خداوند ما و تو را زنده نگه دارد، هر حاجت و نیازى داشتى با ما در میان بگذار، امیدوارم که به خواست خدا هرچه مىخواهى به بهترین وجهى آن را بیابى. عصّام گوید: زمین با تمام وسعتش بر من تنگ شد. دوست داشتم که مرا در خود فرو برد. در همان لحظه ناگهان فکر کردم که در سرتاسر زمین محبوبتر از او و پدرش نزد من هیچ کس وجود ندارد.»(25) 3-2. تواضع و فروتنى تواضع صفت ارزشمند مردان الهى است و آنان که پیشواى مردمند و الگوى آنان، وجود این صفت در آنان لازمتر است. تواضع در مقابل بندگان خوب و انسانهاى ستمکشیده نوعى جوانمردى، صبر و شجاعت، اما در مقابل مستکبران و کافران نشانهى ذلت است. قرآنکریم از یک سو به نکوهش تکبر مىپردازد:«وَ لَا تَمْشِ فِى الْأَرْضِ مَرَحًا؛(26) در روى زمین با تکبّر راه مرو»؛ «فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِین؛(27) بد جایگاهى است جایگاه متکبران» و از سوى دیگر لزوم تواضع را گوشزد مىکند «وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا؛(28) بندگان خداى رحمان کسانىاند که در روى زمین به نرمى [و بدون تکبّر] گام بر مىدارند»؛ «وَ اخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِین»(29) امام حسین(ع) نیز صاحب این سیرهى ارزشمند قرآنى بود. «مسعده» گوید: گذر امامحسین(ع) به فقیرانى افتاد که گلیم خود را پهن کرده و خود را بر آن افکنده بودند (و غذا مىخوردند) و حضرت را دعوت نمودند، حضرت(ع) به زانو، نشست و با آنان هم خوراک شد. سپس این آیه فوق را تلاوت نمود آنگاه فقرا را به منزل خویش دعوت نمود. پس برخاستند و همراه حضرت(ع) به منزل او آمدند. حضرت(ع) به کنیز خود فرمود: «آنچه را ذخیره مىکردى بیرون بیاور.»(30) 3-3. سخاوت «جود و سخاوت» از فضایل مهم اخلاقى است، هر اندازه «بُخل» نشانهى پستى و حقارت و ضعف ایمان و فقدان شخصیت است «جود و سخاوت» نشانهى ایمان و شخصیت والاى انسانى است. در آیات قرآن هر چند واژهى «جود» و «سخاوت» به کار نرفته اما تعبیراتى دیده مىشود که بر این دو مفهوم منطبق است، انفاق اموال در راه خدا، ایثار اموال و جانها، انفاق از آنچه خود به آن نیازمندیم یا آن را دوست داریم، و... از جمله تعبیرات قرآن براى توصیف سخاوت است که اکنون به چند مورد آن اشاره مىکنیم: «یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لَا یَجِدُونَ فِى صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُواْ وَ یُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَة...؛(31)[انصار]... هر کس را که به سوى آنان کوچ کرد. دوست دارند و نسبت به آنچه به ایشان داده شده در دلهایشان حسد نمىیابند، هر چند در خودشان احتیاجى، [مبرم ]باشد.» «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا؛(32) و غذاى (خود) را با این که به آن، علاقه (و نیاز) دارند به مسکین و یتیم و اسیر مىدهند (و مىگویند) ما شما را به خاطر خدا اطعام مىکنیم و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمىخواهیم.» امام حسین(ع) اسوهى سخاوت بود. روایت شده که «ابوهشام قناد» از بصره براى حسین(ع) کالا مىآورد و آن حضرت از جاى برنخاسته همه را به مردم مىبخشید.(33) «ابن عساکر» روایت کرده است: گدایى، میان کوچههاى مدینه قدم برمى داشت و گدایى مىکرد تا به در خانهى حسین(ع) رسید در را کوبید و این چنین سرود «ناامید بر مىگردد امروز آن کسى که به تو امیدوار باشد و حلقهى درخانه تو را حرکت دهد. تو صاحب جود و معدن بخششى و پدرت کشندهى فاسقان بود». حسین(ع) مشغول نماز بود. نماز را به زودى به جاى آورد و بیرون آمده و در سیماى اعرابى اثر تنگدستى را مشاهده کرد. برگشت و قنبر را صدا زد. قنبر جواب داد (لبیّک یابن رسولاللَّه) فرمود: از پول مخارج ما چه قدر مانده است. عرض کرد دویست درهم که فرمودى در بین اهل بیت تقسیم کنم. فرمود: آن را بیاور، کسى آمده که از آنها به این پول سزاوارتر است... اعرابى پولها را گرفت و رفت در حالى که مىگفت: «اللَّهُ اَعْلم حَیْثُ یجعل رسالَتَهُ؛(34) خداوند داناتر است به اینکه رسالت خویش را نزد چه کسى قرار دهد» 3-4. احسانگرى «أنس» گوید نزد امام حسین(ع) نشسته بودم در این هنگام یکى از کنیزان آن حضرت وارد شد و با دستهى ریحانى که به آن حضرت هدیه کرد سلام و تحیّت گفت، حضرت نیز به او فرمود: تو در راه خدا و براى خدا آزادى. أنس مىگوید: من به آن حضرت عرض کردم: این کنیز با چند شاخهى ریحان که اهمیتى ندارد به شما تحیّت گفت، حال شما او را آزاد مىکنید؟ حضرت فرمود: حقتعالى ما را چنین تربیت کرده و فرموده است: «وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا؛(35) و چون به شما درود گفته شد شما به [صورتى] بهتر از آن درود گویید یا همان را [در پاسخ] بر گردانید».
4. امر به معروف و نهى از منکر
امر به معروف و نهى از منکر محور تحقق یافتن حکمیت ارزشها و محو پلیدیها است بناى رفیع جامعهى اسلامى بر ستون مستحکم امر به معروف و نهى از منکر گذاشته شده و امت مسلمان بهترین امتى هستند که براى امر به معروف و نهى از منکر برانگیخته شدند. امام حسین(ع) مصداق این آیه بود: «وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَکَ هُمُ الْمُفْلِحُون؛(36) باید از میان شما گروهى به نیکى دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتى بازدارند و آنان همان رستگارانند» آن بزرگوار هدف قیام خود را اصلاحطلبى و امر به معروف و نهى از منکر معرفى کرد از اولین مراحل امر به معروف که همان اندرز و نصیحت است آغاز کرد و بارها و بارها یزیدیان را پند داد(37) و تا آخرین مرحله که گذشتن از جان خویش است در راه احیاى این عنصر مهم کوشا بود. آن حضرت در اینباره چنین مىفرماید: «اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الأِصلاح فى أَمّةِ جَدّى محمد(ص) اُریدُ أَن آمُرَ بِالمَعروف وَانهى عنِ المُنکر...؛ من براى اصلاح در امت جدّم محمد(ص) قیام کردم و امر به معروف و نهى از منکر را طالبم...»(38)
[ یکشنبه 90/9/6 ] [ 9:37 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
5. ایثار
ایثار یکى از جلوههاى عرفانى قیام امام حسین(ع) و بلکه از زیباترین آنهاست، جلوهاى که قرآن کریم بسیار بر آن تأکید کرده و در نمودهاى مختلف ظاهر گشته است، شهادت در راه خدا و انفاق مال که آیات بسیارى درباره آنها نازل شده از این جمله است؛ اوج ایثار و از خودگذشتگى را در لیلةالمبیت که على(ع) به جاى پیامبر خوابید مىتوان ملاحظه کرد و خداوند مدال «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّه...»(39) را دربارهى آن بزرگوار نازل کرد. در سورهى انسان نیز درخشش دیگرى از این فداکارى را که ناظر بر اهلبیت است ملاحظه مىکنیم «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّه...»(40) اساس قیام امامحسین(ع) و یاران آن بزرگوار که برگرفته از مکتب آن حضرت است بر محور از خودگذشتگى است. عدم قبول بیعت امام با امویان و از خود گذشتن براى اثبات حقیقت نمونهى بارز ایثار آن بزرگوار بود. دستیابى حضرت اباالفضل العباس(ع) به آب و نیاشامیدن آن، جانفشانى دو تن از یاران امام(ع) در ظهر عاشورا که جهت اقامهى نماز تن خود را سپر بلاى آن حضرت ساختند و به شهادت رسیدند، ارادتهایى که اصحاب آن حضرت در شب عاشورا ابراز کردند و در روز عاشورا تا زنده بودند نگذاشتند که از بنىهاشم وارد میدان شود و بنىهاشم نیز تا زنده بودند نگذاشتند امام(ع) وارد میدان شود و(41)... همه و همه نمونههایى بىمانند ایثارند که در قیام امام حسین جلوهگر شد. «محمدعلى جناح» سیاستمدار پاکستانى در اینباره مىگوید: «هیچ نمونهاى از شجاعت بهتر از آنکه امام حسین(ع) از لحاظ فداکارى نشان داد در عالم پیدا نمىشود»(42) دانشمند اروپایى «موریس دوکبرى» نیز مىنویسد: «امام حسین براى حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه از جان و مال و فرزند گذشت...»(43)
6. توکّل
یکى دیگر از آموزههاى ارجمند قرآنى توکل است، کارها را به خدا سپردن و دل از هر چه غیر اوست برکندن، به یک مبدأ خبیر قادر تکیه کردن و در راه او گام برداشتن است چرا که قرآن خود فرموده است: «و مَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه؛(44) هر کس بر خدا توکل کند خدا او را کافى است»: «عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُون»(45) امامحسین(ع) در طول سفر خود به کربلا، خدا را تنها تکیه گاه خود مىداند، در دومین سخنرانى خود در روز عاشورا پس از آنکه هر دو سپاه آمادهى نبرد شدند خطاب به سربازان عمر سعد فرمود: «سخن مرا بشنوید و عجله نکنید... پس [در] کارتان با شریکان خود همداستان شوید تا کارتان بر شما مشتبه ننماید پس درباره من تصمیم گرفته مهلتم ندهید»؛ «بىتردید سرور من آن خدایى است که قرآن را فرو فرستاده و همواره دوستدار شایستگان است.»(46)
7. جامع اضداد
عدهاى چنین مىپندارند که انسانهایى که اهل عبادت و تهجّد، عرفان و خلوت گزینىاند در صحنهى اجتماع حضورى مؤثر نداشته و بالعکس انسانهاى حماسى و قاطع، از روحیه لطیفى برخوردار نیستند. اما انسان قرآنى در عین صلابت و قاطعیت، رؤوف و در عین تهجّد شبانگاهى چون شیر در روز، بر دشمنان مىغرّد قرآن رهبانیت را نمىپذیرد و در عین حال قطع ارتباط با خالق را نیز رد مىکند. از یکسو بر جهاد و شهادت، هجرت و امر به معروف و نهى از منکر به عنوان عناصر کلیدى شجاعت و حضور مؤثر در جامعه تأکید مىکند و از دیگر سو مؤمنانى را مىستاید که شبها به نجواى با معبودشان مىپردازند. قرآن از یک سو نجواى «وَ مِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّک»(47) سر مىدهد و از سوى دیگر بانگ «وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِکِینَ کَآفَّة»(48) بر مىآورد و حسین(ع) نیز چنین بود، آمیزهاى از حماسه و دلاورى و شجاعت و عرفان و معنویت، دعاى عرفهى امام حسین(ع) سراسر زمزمههاى عارفانه او با معبود خویش است: «اِلهى مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مساوىِ فکیف لایکون مساویه مساوى؛(49) خدایا کسى که خوبىهایش بدى است چگونه بدیهایش بدى نباشد». جملات عارفانهى امام حسین تنها یک روى سکهى شخصیت است اما روى دیگر شخصیت حماسى و قهرمانى است که با سلاح خون به دیدار شمشیر مىرود و چنین مىسراید که:«اِنْ کانَ دینُ مُحَمَّدٍ لَمْ یَسْتَقِم اِلاَّبِقتلى یا سیوف خذینى؛(50) اگر دین محمد(ص) جز با کشتن من پایدار نمىماند پس اى شمشیرها مرا دریابید.»
8. جاودانگى
قرآن کریم کتابى است که با گذشت زمان رنگ کهنگى بر چهرهى مفاهیم بلندش نمىنشیند و همواره ماندگار و جاودانه است. مردى از امام صادق(ع) سؤال کرد چگونه است که قرآن با بحث و گفتگو در مورد آن فرسوده نمىشود و همواره شاداب و تازه است؟ حضرت فرمودند: «بدان جهت که خداوند قرآن را مخصوص عصر و دورانى خاص قرار نداد. همچنانکه آن را به مردم خاصى اختصاص نداده است بلکه قرآن براى همهى اعصار جدید و نزد هر گروهى تا به قیامت تازه است.»(51) از آنجا که سرشت سیرهى گفتارى و رفتارى امامحسین(ع) با آموزههاى قرآنى عجین گشته است، شخصیت او، قیام او و سیرهى او جاودانه است. حضرت زینب، شیر زن کربلا، این جاودانگى را پیشبینى کرده و خطاب به امام سجاد در دلدارى آن حضرت بعد از واقعه دلخراش عاشورا مىفرماید: «... بر فراز آرامگاه پدرت قبلهاى ترتیب خواهد داد که نشانههایش کهنه نمىگردد و گذشت روزگار آن را از بین نمىبرد، هر چه ستمگران براى نابودى آن کوشش کنند، هرگز به خواستهى خود نائل نمىشوند، پیوسته شکوه و جلال آن رو به افزایش است»(52) شیخ «عبدالحسین الاعم» شاعر متعهّد عرب در سوگ شهادت آن حضرت شعرى ناظر به همین معنا دارد که: «گرچه جسم مطهّر حسین(ع) در صحراى کربلا مدتى اندک بدون دفن باقى ماند... لیکن قبر او در درون سینه و قلب دوستدارانش تا ابد جاى دارد»(53)
9. حق تلاوت قرآن
در قرآن، ایمانآورندگان به این کتاب الهى کسانى معرفى شدند که حق تلاوت را به جاى آورند:«الَّذِینَ ءَاتَیْنَهُمُ الْکِتَابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُوْلئکَ یُؤْمِنُونَ بِه؛(54) کسانى که کتاب آسمانى به آن دادیم و آنرا چنانکه باید مىخوانند ایشانند که بدان ایمان دارند...» امام صادق(ع) دربارهى چگونگى رعایت حق تلاوت قرآن مىفرماید: «آیاتش را روشن و شمرده مىخوانند، سعى مىکنند معنایش را بفهمند، احکام و فرامینش را به کار مىبندند و به وعدههایش امیدوارند و از عذابش مىترسند... به خدا سوگند که حق تلاوت قرآن به حفظ آیات و پشتسر هم خواندن حروف و کلمات و تلاوت سورهها و مطالعه حواشى و هوامش آن نیست...»(55) امام حسین از کسانى بود که در گفتار و کردار حق تلاوت قرآن را رعایت کرد از اینرو در قسمتى از زیارتنامهاش مىخوانیم: «أشهد أنّکَ...تَلَوتَ الکتاب حَقَّ تِلاوَتِهِ...؛(56) گواهى مىدهم که تو حق تلاوت قرآن را ادا نمودى» و نیز آن حضرت خدا را به خاطر فراگیرى معناى قرآن و رسیدن به مقام فقاهت دینى حمد و سپاس مىگوید: «اللهم اِنى اَحْمَدُکَ عَلى ان اَکْرَمْتَنا بِالنَّبُوَّةِ وَعلَّمْتنَا القرآن وفقَّهتَنا فى الدّین»(57)
10. حقگویى
قرآن کریم خود سخن حق است «وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِین»(58)؛«وَأَنزَلْنَآ إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ...»(59) امام حسین(ع) نیز زندگى و گفتارش بر مبناى حق و راستى بود چرا که بر مبناى آیهى تطهیر امامان از هر گونه ناحق و پلیدى مبرّایند. در بخشى از زیارت آن بزرگوار که خطاب به ایشان است مىخوانیم: «أَنَّ الحقَّ مَعَکَ و اِلَیْکَ وَ أنتَ أهْلُهُ و مَعْدِنُه؛(60) همانا حق با تو و به سوى توست و تو اهل حق و معدن آن هستى»
11. چند بُعدى بودن
قرآن کریم کتابى است که از زوایاى مختلف مىتوان به آن نگریست هر چند همهى این ابعاد در یک جهت و آن هم هدایتگرى است آیةاللَّه جوادى آملى در اینباره چنین مىنویسد: «آیات قرآن که خود را هدایتگر مردم مىداند «هدىً للنّاس»(61) طورى تنظیم شده است که هر کس مىتواند به مقدار سطح فکر خود از خرمن معارف و مآثر آن خوشهاى بر گیرد، هم براى عارفان، حکیمان و سایر اندیشوران برنامهى هدایتى دارد و هم براى تودهى مردم و اعراب بیابانگرد... سالار شهیدان، حسینبن على(ع) همانند قرآن در چهرههاى گوناگون براى مردم جهان درخشید، براى عارفان در چهرهى دعاى عرفه، براى زمامداران حامى قسط و عدل و حامى مستضعفان و محرومان در چهرهى نهضت و قیام علیه طغیانگران امویان، براى پرهیزکارى در چهرهى تارک دنیا و براى دیگران در چهرههاى دیگر...»(62)
12. حضور در محضر الهى
عارف، عالَم را محضر خدا مىداند و او را شاهد و ناظر بر جمیع امور مىشمارد. در قرآن کریم مىخوانیم که «قُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون ...؛(63) و بگو [هر کارى مىخواهید] بکنید که به زودى خدا و پیامبر و مؤمنان در کردار شما خواهند نگریست» امام حسین(ع) در روز عاشورا بعد از شهادت اصحاب سرش را به آسمان بلند کرد و گفت: «الَّلهُمَّ اِنّک تَرى ما یُصْنَعُ بولد نبیّک؛(64) خدایا تو شاهدى که با پسر پیغمبر تو چه مىکنند» همچنانکه پس از شهادت طفل شیرخوار دست مبارک خود را زیر گلوى او گرفت وقتى که دستش پر از خون شد آن را به طرف آسمان پاشید و گفت: «هَوّن عَلىّ ما نَزَل بىِ أنّه بعین اللَّه؛ آنچه که این مصیبت را بر من آسان مىکند این است که این مصایب در محضر خدا و منظر او واقع مىشود»
13. خوف و خشیت الهى
قرآن کریم مؤمنان را مىستاید که فقط از خدا مىترسند و جز او از کس دیگر هراس ندارند:«الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَ لَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّه ...؛(65) کسانى که پیامهاى خدا را ابلاغ مىکنند و از او مىترسند و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند...» سیرهى عملى امام حسین در جریان کربلا مصداق واقعى این آیه است چرا که اگر ترس از نابودى خود و فرزندانش داشت هرگز پاى به این صحنهى پرمخاطره نمىگذاشت. امام در زمرهى عارفانه خود در دعاى عرفه چنین مىفرماید که: «الّلهم اخشاک کأنى أراک؛(66) خدایا مرا آنچنان قرار ده که از تو بیمناک باشم بطورى که گویا تو را مىبینم»
14. مقام ذکر
از دیگر اوصاف پارسایان رسیدن به مقام ذکر است. یاد خدا را در دل داشتن و همواره به یاد او بودن، یاد خدا مایهى آرامش است: «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَنُّ الْقُلُوب»(67) و مؤمنان راستین آنانند که خرید و فروش و مشغولات دنیوى آنها را از یاد خدا غافل نمىسازد.«رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تَجارَةٌ وَ لَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّه...»(68) سرور و سالار شهیدان از جمله کسانى بود که به این مقام شریف نائل گشته بود و همواره یاد خدا مىکرد موقع حمله به دشمن ذکر «لاحول ولاقوّة اِلّا باللَّه العلىّ العظیم»مىگفت(69) هنگام احساس خطر مرگ «اناللَّه و انا الیه راجعون» بر زبان جارى مىساخت(70) هنگام رسیدن به کربلا از بلاها و مصیبتهاى آن به خدا پناه مىبرد «الّلهم أَعوذُبِکَ مَنِ الکَربِ وَ البَلاء»(71) و بالاخره دشمنان خود را سرزنش مىکند که: «شیطان بر شما مسلط شده و یاد خداى بزرگ را فراموشتان ساخته، ننگ بر شما و آنچه مىخواهید، ما از خداییم و به سوى خدا باز مىگردیم.»(72)
15. صبر و تسلیم
صبر در برابر مصیبتها و تسلیم در برابر اراده الهى یکى دیگر از خصلتهاى نیک عارفان است. عارف معتقد است که آنچه در عالم وجود واقع مىشود قضاى الهى است و تا چیزى از جانب او مقدّر نشده باشد واقع نمىشود. اگرچه حرکت و تلاش براى دگرگونى وضع موجود و تغییر ناهنجارىهاى خود، قضا و قدر الهى و مرزى جدا از آن ندارد. در قرآن کریم هفتاد بار مقولهى صبر مطرح شده که ده مورد آن مرتبط با پیامبر اکرم(ص) است. خداوند به مؤمنان دستور داده از صبر و صلوة براى حل مشکلات کمک بگیرید. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوة» (73) و در آیه دیگر «صبر و تقوى» از استوارترین امور شمرده شده است «وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَ لِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور» (74) «تسلیم» نیز اگرچه از جنس صبر است اما مقامى بالاتر است در مقام تسلیم «خود»ى باقى نمىماند تا انسان بگوید آنچه را جانان مىپسندند مورد پسند من است بلکه خود و هرچه را در اختیار دارد تسلیم مولاى خود مىکند. سخن حضرت اسماعیل که در جواب «یا بُنَىَّ إِنِّى أَرَى فِى الْمَنَامِ أَنِّى أَذْبَحُک» (75) گفت: «یَأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِى إِن شَآءَ اللَّهُ مِنَ الصَّبِرِین؛ (76) مأموریت خود را انجام بده که اگر خدا بخواهد مرا صابر خواهى یافت» نشانهى دستیابى آن حضرت به مقام تسلیم و تفویض است.» (77) حسین(ع) قهرمان صبر و تسلیم است و گفتار و کردارش بر آن گواه، آن بزرگوار در وصیتنامهى خود که به محمد بن حنفیه نوشته فرموده است: «هر کس مرا رد کند و از یارى من سر باز زند صبر مىکنم تا خدا بین من و قوم اموى حکم کند که او بهترین حکمکنندگان است.» (78) صبحگاه عاشورا یاران خویش را چنین به صبر فرا مىخواند که: «اى کریم زادگان! صبورى کنید زیرا مرگ چونان پلى است که شما را از سختىها و آسیبها عبور داده و به بهشتهاى پهناور و نعمتهاى جاودانه مىرساند...» (79) در قتلگاه و عروجگاه، عصر عاشورا در نیایشى عاشقانه با تن و بازوى زخمدار چنین عرضه مىدارد: «بر قضا و حکم تو صبر مىکنم، اى خداى من، جز تو خدایى نیست. اى فریادرس فریادگران.» (80)
16. عبادت
«عبادت» پیوند مخلوق با خالق و اوج کمال انسانى و ارج بخشیدن خداوندى است که نعمات فراوانى به ما عطا کرده است. قرآن کریم، گاه پرستش را هدف آفرینش و گاه عامل نفى سلطههاى شیطانى، و گاه زمینهى وحى و پیامبرى و... معرفى مىکند. خداوند در این زمینه مىفرماید «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون؛57.(81) و جن و انس را نیافریدیم جز براى آنکه مرا بپرستند.» امام حسین(ع) عبدصالح خدابود و تجسم عینى آیات الهى، در عین حال که پهلوانى بزرگ بود، عابدى تمام عیار و عارفى کامل در پیشگاه الهى بود. از «مصعب زبیرى» روایت شده که گفت: « حسین(ع) با فضیلت و متمسّک به دین بود و نماز و روزه و حج او بسیار بود.» (82) «عقاد» نیز گوید: علاوه بر نمازهاى پنجگانه نمازهاى دیگر بجاى آورد و علاوه بر روزهى ماه رمضان در ماههاى دیگر هم روزهائى را روزه مىگرفت و در هیچ سال حج خانهى خدا از او فوت نشد مگر آنکه ناچار به ترک شده باشد. (83) امام حسین(ع) انس ویژهاى با نماز داشت. چنانکه قبلاً بیان شد از برادرش حضرت اباالفضل خواست یک شب از امویان مهلت بگیرد تا در آن شب فقط به دعا، نماز، تلاوت قرآن و استغفار و راز و نیاز با خدا بپردازد. در ظهر عاشورا نیز که تنور جنگ به شدت گرم شده بود وقتى صحبت از نماز شد به فکر اقامهى نماز افتاد و به شخصى که وقت نماز را به ایشان یادآورى کرد فرمود: «نماز را به یادمان آوردى خدا تو را از نمازگران قرار دهد، بلکه اکنون وقت آن است، از دشمنان بخواهید که دست از جنگ بشویند تا نمازمان را بخوانیم.» و چون آنان حاضر به این امر نشدند، سعیدبن عبداللَّه حنفى و زهیر بن قین، پاسدارى از جان امام را بر عهده گرفته و در این راه شهید شدند. (84)
17. عزتطلبى و ذلّت ستیزى
عزّت از آن خداست و هرکس طالب عزت است باید آن را نزد خدابجوید «مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا» (85) در قرآن کریم خطاب به پیامبر خود مىفرماید که: «وَ لَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَ لَا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم؛ (86) یهود و نصارى هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا زمانى که از آنان تبعیت کنى» بنابراین در صورتى که پیامبر ذلت تبعیت از آنان را بپذیرد تا آنها از او خشنود مىگردند و توطئه نکنند. اما در ادامه آیه خداوند به پیامبر دستور مىدهد که بگوید: «إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى» (87) به طور قاطع و با عزت تمام سخن آنان را رد کند. اساساً نفوذناپذیرى از صفات قرآن است، هرگونه بطلان، دروغ، تحریف، تغییر و شکست در آن راه ندارد. از اینرو دربارهى صفت قرآن در این کتاب مىخوانیم «إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ * لَّا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِه؛ (88) این کتاب نفوذناپذیر [و صاحب عزّت ]است هیچ باطلى چه از پیشِ رو یا از پشت سر به آن راه نمىیابد...» سیرهى امام حسین(ع) نیز بر مبناى همین حبل متین الهى بود و لحظهاى تن به ذلت و سر به خوارى نداد و سطر سطر قیام او نشانگر عزتمدارى و پایدارى بر راه هدایت الهى بود. امام(ع) در روز عاشورا در مقابل سپاه دشمن فریاد بر آورد که: «آگاه باشید که زنازاده پسر زنازاده (ابن زیاد) مرا بین دو چیز مخیّر ساخته یا شمشیر کشیده آماده جنگ شوم و یا لباس ذلّت بپوشم و با یزید بیعت نمایم ولى ذلت از ما بسیار دور است.» (89)
پی نوشت :
1. بحار الانوار، ج 98، ص 355. 2. منبع پیشین، ج 23، ص 133: مرحوم سید هاشم بحرینى در کتاب غایة المرام این حدیث را با سى و نه سند از دانشمندان اهل تسنن و با هشتاد سند از دانشمندان شیعه نقل کرده است. 3. نهج البلاغه، خطبهى 154. 4. مزمل/ 20. 5. محمد/ 24. 6. تفسیر البرهان، ج 1، ص 100. 7. الفتوح، ج 5، ص 14. 7. احزاب/ 33. 9. قصص/ 21 و 22. 10. قصص/ 22 ؛ الفتوح، ج 2، ص 25. 11. تاریخ طبرى، ج 3، ص 28. 12. بحارالانوار، ج 44، ص 392 و ج 45، ص 3. 13. کهف/ 9. 14. بحار الانوا، ج 45، ص 32 و 188. 15. بقره/ 137. 16. معالى السبطین، ج 2، ص 115. 17. بقره/ 138. 18. توبه/ 111. 19. بقره/ 207. 20. حماسه و عرفان/ 247. 21. بحار الانوار، ج 44، ص 328. 22. بحارالانوار، ج 44، ص 377. 23. بقره/ 237. 24. فصلت/ 34. 25. سفینةالبحار، مادّهى خ ل ق، ج 2، ص 116. 26. اسراء/ 37. 27. زمر/ 72. 28. فرقان/ 63. 29. شعراء/ 215. 30. بحارالانوار، ج 44، ص 189. 31. حشر/ 9. 32. انسان/ 8 و 9. 33. پرتوى از عظمت حسین(ع)، به نقل از سمعوالمعنى، ص 150 - 151. 34. پرتوى از عظمت حسین(ع)، ص 168 - 169، به نقل از سمعوالمعنى، ص 151. 35. نساء/ 86. 36. آل عمران/ 104. 37. ر.ک: «نصیحتگرى و خیرخواهى» در همین مقاله. 38. بحار الانوار، ج 44، ص 329. 39. بقره/ 207. 40. انسان/ 8 و 9. 41. حماسه عرفان، ص 246. 42. مجله نور دانش، سال دوم، ش 3. 43. تاریخ سیاسى اسلام، ج 1، ص 451. 44. طلاق/ 3. 45. ابراهیم/ 12. 46. بحارالانوار، ج 45، ص 6؛ تاریخالطبرى، ج 3، ص 318، برگرفته از آیات: اعراف196/ و یونس/ 71. 47. اسراء/ 79. 48. توبه/ 36. 49. دعاى عرفه، مفاتیج الجنان. 50. اعیان الشیعه/ 581. 51. بحار الانوار، ج 17، ص 213. 52. مقتل مقرم، ص 397 - 398. 53. قرآن،حسین،شهادت، ص 118. 54. بقره/ 121. 55. تنبیه الخواطر و نزهه النواظر، ج 2، ص 236، نقل از میزان الحکمه، ج 10، ص 4824. 56. کامل الزیارات، ص 371. 57. تاریخ الطبرى، ج 3، ص 315. 58. حاقه/ 51. 59. مائده48/. 60. بحار الانوار/ ج 100، ص 294 و 20. 61. بقره/ 185. 62. حماسه و عرفان، ص 229 - 230. 63. توبه/ 105. 64. بحارالانوار، ج 44، ص 321. 65. احزاب/ 39. 66. مفاتیح الجنان، دعاى عرفه. 67. رعد/ 28. 68. نور/ 37. 69. بحارالانوار، ج 45، ص 50. 70. بحارالانوار، ج 44، ص 379. 71. پیشین، ص 381. 72. پیشین، ج 45، ص 6. 73. بقره/ 153. 74. آلعمران/ 186. 75. صافات/ 102. 76. صافات/ 102. 77. حماسه و عرفان، ص 258. 78. بحارالانوار، ج 44، ص 330. 79. معانى الاخبار، ص 289. 80. مقتل مقرّم، ص 283. 81. ذاریات/ 56. 82. پرتوى از عظمت حسین(ع)، ص 165، به نقل از اسدالغابه، ج 2، ص 20. 83. منبع پیشین، به نقل از: ابوالشهداء/ 73. 84. پیشین. 85. فاطر/ 10. 86. بقره/ 120. 87. بقره/ 120. 88. فصّلت/ 41 - 42. 89. لهوف، ص 139، مقتل الحسین للخوارزمى، ص 9 و 10.
[ یکشنبه 90/9/6 ] [ 9:37 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
جایزه به معلم
نقل شده : عبدالرحمن سلمی ، سوره حمد به فرزند امام حسین (علیه السلام) آموخت ، وقتی که آن فرزند سوره حمد را نزد امام حسین (علیه السلام) به خوبی خواند. امام (علیه السلام) هزار دینار و هزار حله به معلم او جایزه و انعام داد، و دهان او را پر از در کرد. بعضی از این موضوع تعجب کردند، امام (علیه السلام) دو شعر زیر را خواند: اذا تجاءت الدنیا علیک فجدبها علی الناس طرا قبل ان تتقلب فلا الجود یفنیها اذا هی اقبلت ولا البخل یبقیها اذا ما تولیت یعنی : وقتی که دنیا به تو نیکی و سخاوت کرد، تو نیز به وسیله آن به همه مردم نیکی و سخاوت کن ، قبل از آنکه این موفقیت از دستت برود. و بدان که وجود و بخشش موجب تهیدستی نمی شود. اگر دنیا به انسان روی آورد، و همینطور بخل موجب بقای (ثروت) دنیا نمی شود، اگر دنیا از انسان روی گرداند . به این ترتیب از امام حسین (علیه السلام) درس فضائل اخلاقی و ارزشهای انسانی می آموزیم ، و در می یابیم که امام (علیه السلام) چقدر به تعلیم و تعلم ارزش می داد، که آنهمه به معلم احترام کرد و جایزه داد.
سخن گفتن نوزاد
صفوان گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود: دو نفر مرد، همراه یک زن و یک نوزاد نزاعی داشتند، بحضور امام حسین (علیه السلام) آمدند. مرد اول گفت : زن مال من است (در نتیجه بچه نیز مال من است). مرد دوم گفت : این فرزند مال من است . امام حسین (علیه السلام) به مرد اول فرمود: بنشین ، او نشست . آنگاه امام رو به زن کرد و فرمود: راست بگو قبل از آنکه پرده ها بالا رود. زن گفت : این مرد که نشسته همسر من است و فرزند مال او است اما این مرد ایستاده را نمی شناسم . امام (علیه السلام) به بچه شیرخوار رو کرد و فرمود: به اذن خدا سخن بگو و خود را معرفی کن . نوزاد با زبان گویا گفت : پدر من نه این مرد است نه آن مرد، بلکه پدر من چوپان فلان طایفه می باشد. به این ترتیب روشن شد که آن دو مرد هر دو در ادعای خود در مورد اینکه بچه مال آن ها است دروغ می گفتند.
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب...
[ یکشنبه 90/9/6 ] [ 9:32 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
.:
Weblog Themes By
WeblogSkin :.
|
|
|