عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) |
* قیام آفرینی و تولید نهضت بسیاری از افراد سطحی نگر و قشری بر این باورند که ما باید فقط مصرف کننده نهضت کربلا باشیم. اما روشنفکران و آزاد اندیشان با بصیرت معتقدند که نهضت کربلا و حماسه عاشورا دو پیام اساسی دارد:
* تقدم دین و حفظ اصول بر مال و جان «إن کانَ دینُ محمد (صلّی الله علیه و آله ) لم یستَقم إلاّ بقَتلی فیا سیوف خُذینی »(25)؛ اگر دین محمد استوار وپایدار نمی شود جز با کشته شدن مکن پس ای شمشیرها مرا بگیرید.
* شناسایی خواص غیر متعهد قال الحسین (علیه السلام):«یا شبث بن ربعی و یا حجار بن ابجر و یا قیس بن الأشعث و یا یزید بن الحارث ألم تکتُبوا إلی :أن قد أینعت الثّمار و اخضرّ الجنّات و إنما تقدم علی جند لک مجنّد فاقبِل «قالوا له: لم نفعل، فقال :سبحان بلی و الله قد فعلتم »(26)؛ ای شبث بن ربعی، ای حجار بن ابجر، ای قیس بن اشعث و ای یزید بن حارث آیا به من ننوشتید که : میوه ها رسید، باغ ها سرسبز شده، تو بر سپاهی که برایت مهیاست وارد می شوی، پس رو به ما کن.آنها پاسخ دادند:ما ننوشتیم.فرمود: سبحان الله به خدا سوگند شما بودید که نوشتید.
* حفظ حریم ها و قداستها قال الإمام الحسین (ع):« واللهِ لَأَن أُقتَلَ خارجاً منها بِشبر أحبه إلیه من أن أُقتَلَ فیها »(27) :امام حسین(ع ) در پاسخ به ابن زبیر می گوید
*تبیین رسالت زن مسلمان از دیگر درس ها و پیام های حماسه جاودانه عاشورا، ارائه الگوی حضور زن مسلمان و متعهد در انجام تکالیف الهی و ترسیم رسالت ایفای نقش زنان در حمایت از دین و رهبری در برابر حکومت ظالم و طاغوت و دفاع از ارزش ها و قداست هاست. [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:46 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
* احیای فریضه امر به معروف و نهی از منکر قال الامام الحسین (علیه السلام):«إنّی لَم اَخرُج اَشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و إنّما خَرجت لطَلَب الإصلاح فی امه جدی (ص) أریدأن آمرَ بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیرَسیره جدی و ابی علی بن علی بن ابیطالب»(33)؛
تشکیل حکومت اسلامی لازمه امر به معروف و نهی از منکر امر به معروف و نهی از منکر به مفهوم وسیع و معنای صحیح و دقیق آن که عبارت از بسط عدل و داد وریشه کن ساختن ظلم و فساد است، مستلزم وجود حکومت اسلامی است و اگر امر به معروف و نهی از منکر به این معنا در جامعه اجرا نگردد و حکومتی بر پایه اسلام به وجود نیاید، طبیعی است که جای آن را اشرار خواهند گرفت و ستم گران بر جامعه تسلّط خواهند یافت.همان گونه که امیر مومنان(علیه السلام ) در آخرین وصیتش فرمود:
*اقامه نماز نماز پایه اساسی (36)اسلام و ستون خیمه دین و یکی از مظاهر آشکار عرفان و معنویت است. امام حسین (علیه السلام) با همه سابقه ای که در طول عمر شریف خود در نماز و عبادت داشت به طوری که از امام سجاد (علیه السلام) روایت شده که فرمود: پدرم در شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند»(37). با این همه، عصر تاسوعا از برادرش حضرت ابوالفضل (علیه السلام ) در خواستی کرد و فرمود:
* ایثار و از خود گذشتگی ایثار و از خود گذشتگی، از سجایا و اخلاق نیکو و والای اهل بیت (علیهم السلام )بود. واز جلوه های برجسته عرفان و معنویت کربلا است.
* احیای عزّت و کرامت عزّتمداری و کرامت و شرافت انسانی از بزرگترین و اصل اصیل پیام حماسه جاودانه عاشوراست. پرهیز ازپستی و ذلّت، در سخنان آن حضرت موج می زند. ایشان هم در زمانی که بر اسب سوار بودند و می جنگیدند و هم وقتی که پایین قتلگاه زیر باران تیرها و نیزه ها قرار داشتند و هم در زمانی که سر مبارکشان بر بالای نیزه بود، شعارهایشان چنین بود:
* توکل یکی از پیام های توحیدی امام حسین (علیه السلام ) در واقعه عاشورا، عنایت و توجه ویژه به مقوله توکل برخدا بود. امام حسین (علیه السلام) در طول سفر کربلا، خدا را تنها تکیه گاه خویش می داند و همواره این مطلب توحیدی را اعلام می کند.
*صبر و شکیبایی یکی دیگر از جلوه های معنوی و اخلاقی فاجعه کربلا صبر و شکیبایی بر مصایب بود. بیشترین تجلی این فضیلت اخلاقی در بانوی کربلا، حضرت زینب کبری (سلام الله علیها )تبلور پیدا کرده بود به طوری که با صبرخویش عقلای عالم را مبهوت و متحیر نمود. و ملقّب به «امه المصائب »گردید. امام حسین (علیه السلام )بارها اهل بیت و اصحاب خود را سفارش می کردند که در مقابل قضای الهی صبر کنند و تسلیم باشند.
*کربلا کانون ادب حماسه خونین کربلا، ادبستان و کانون ادب و حیا بود و این دو صفت بارز انسانیت را به تمام جهانیان آموخت. همه اصحاب و یاران امام حسین (علیه السلام )باادب بودند ولی در برخی از آنها، تجلّی و ظهور و نمود بیشتر و کاملتری داشت.
* عشق و محبت کربلا مدرسه عشق بود و امام حسین (علیه السلام)آموزگار عشق و اصحاب و یاران، شاگردان مشهد عشق بودند که درس عشق را همراه با حماسه به سالکان مشرب عشق و محبت آموختند.
انقلاب خمینی جلوه ای از عشق حسینی هنر سلسله جنبان عاشقان انقلاب اسلامی، امام راحل (قدس سره )این بود که از درس عشق کربلا حرفی آموخت و مشتاقان این مرز و بوم را با همان درس آشنا نمود.همان یک حرف از آن درس بود که به ایران اسلامی آن توانایی و قدرت را داد که توانست یک تنه در برابر تمام بیگانگان بایستد و نه تنها رژیم دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را که یکی از سنگ اندازان نهضت رسول الله بود به آتش خشم و قهر الهی گرفتار کند، بلکه توانست از دام صدام که از جمله صدها دام استکبار بود، نجات پیدا کند.
*حرّیت و آزادگی «ویحکُم یا شیعهَ آلِ أَبِی سفْیانَ إِنْ لَم یکُنْ لَکُم دینٌ و کُنْتُم لَا تَخَافُونَ الْمعاد فَکُونُوا أَحرَاراً فی دنْیاکُم هذه ارجِعوا إِلَى أَحسابِکُم إن کُنْتُم عربا کَما تزعمون...»(54)
نتیجه پس، حماسه جاودانه عاشورا، حماسه ایست در پهنه ی زمین و گستره زمان و جریانی است فرا تاریخی واقیانوس عظیمی از معارف و حقایق تابناکی است که نیازمند غواصی محقّقان و پژوهشگران است.رهنمودها و پیام های این حماسه عظیم، مخصوص مکتب و گروه خاصی نیست؛ بلکه در تمامی ابعاد وشئون زندگی جوامع بشری روشنایی داده و حیات بخش می باشد؛ لذا نباید فقط به نقل تاریخ عاشورا وعزاداری بر مصائب بسنده کرد، بلکه باید با سرمشق گرفتن از پیام های نهضت عاشورا، آرمان های حسینی را زنده کرده و فرهنگ عاشورایی را در جامعه تحقّق عینی ببخشیم.
پی نوشت ها : 1. فاطر/ 43. [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:38 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
عاشورا در کلام معصومین(ع) از امام صادق(ع) پرسیدند: چرا روزعاشورا سوگناک ترین روز به حساب آمده است، نه روز رحلت پیامبر اکرم(ص) وحضرت فاطمه(س) و روز شهادت حضرت علی(ع) و امام حسن(ع)؟
عاشورا،فرهنگ باشکوه عاشورا، نام دهمین روز از ماه محرم ومهم ترین روز در واقعه کربلاست .واقعه عاشورا، بزرگ ترین حادثه مصیبت بار در تاریخ صدر اسلام است که در آن، حضرت حسین بن علی(ع) امام سوم شیعیان به همراه یارانش درنبردی نابرابر با سپاه یزید بن معاویه، به شهادت رسید. حادثه دردناک عاشورا در روز دهم محرم سال61 هجری اتفاق افتاد وحضرت اباعبدالله(ع) درآن روز،در56 سالگی به شهادت رسید. به گرامیداشت این واقعه مهم، پیروان و شیعیان امام حسین(ع) هر ساله گرد هم می آیند و با حزن واندوه عزاداری می کنند.
عوامل جاودانگی عاشورا نهضت عاشورا ویژگی های برجسته ای دارد که موجب ماندگاری و جاودانگی آن شده است. برخی از این ویژگی ها عبارتند از :
آموزه های عاشورا در بررسی حماسه حسین وفرهنگ عاشورا به آموزه هایی بر می خوریم که هر یک دریایی از معرفت را به روی تشنگان می گشایند . این آموزه ها به ملت وقوم ومذهب خاصی منحصر نیست، بلکه فرا انسانی و الگویی برای همه انسان هاست. از این رو، بسیاری از بزرگان غیر مسلمانان در عظمت ودرس آموزی واقعه عاشورا وتأثیر آن در روح و روان انسان ها و فعالیت های سیاسی و اجتماعی شان سخن های بسیاری گفته اند.
کلاس عاشورا عاشورا، همیشه ما را به فکر کردن وا می دارد و مثل یک کلاس پربار یا یک استاد بزرگ حقایقی را به ما می آموزد؛ که چگونه زندگی کنیم .عاشورا فکر را به این پرسش متوجه می کند که هدف قیام امام حسین(ع) چه بود؟ چه هدف بزرگی وجود داشت که آن بنده صالح خدا، برای تحقق آن ، خود وهستی اش را فدا کرد؟ در این باره، در مجالس عزاداری ، مطالب بسیاری شنیده یا درکتاب ها خوانده ایم، ولی هیچ حقیقتی صریح تر وآشکارتر از سخن خود سیدالشهدا نیست که فرمود:«من برای اصلاح امت جدم قیام کرده ام و می خواهم امر به معروف ونهی از منکر کنم.» پس هدف سالار شهیدان، اصلاح امور امت از راه امر به معروف و نهی از منکر بود.
اولین ها در روز عاشورا، نخستین کسی که از آل ابی طالب به شهادت رسید، علی اکبر(ع) بود.سپس عبدالله بن مسلم بن عقیل و پس از او، عَدی بن عبدالله بن جعفر طیار و پس از او قاسم بن حسن بن علی(ع) به شهادت رسیدند.
سخن بزرگان
امام خمینی (ره) «دستور آموزنده «کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا»،باید سرمشق امت اسلامی باشد .قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین، عاشورا قیام عدالت خواهان با عددی قلیل وایمان وعشقی بزرگ، در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه ، سرلوحه زندگی است درهر روز و در هر سرزمین...
مقام معظم رهبری امام حسین(ع) برای یک واجب قیام کرد .این واجب درطول تاریخ، متوجه به مسلمان هاست وبه یکایک مسلمان ها واین واجب هم عبارت است از اینکه هر وقت دیدند نظام جامعه اسلامی دچار یک فساد بنیانی شده است وبیم آن هست که به کلی احکام اسلام تغییر پیدا کند، هر مسلمانی باید قیام کند»(5).
پی نوشت :
1-میزان الحکمه،ج8، ص 3783،ح13010. [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:17 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
دیدگاههای اهل سنت پیرامون واقعه کربلا : نظریه اول : دیدگاه منفعت محور (1) یکی از نخستین واکنش های اهل سنت که از همان آغاز حرکت سیدالشهدا از مدینه شروع شد و در جریان حضور آن حضرت در مکه به اوج خود رسید و در طول مسیر وی به سوی کربلا تداوم یافت، توصیه بزرگان اهل سنت به آن بزرگوار مبنی بر ترک انقلاب در برابر نظام یزیدی ، به دلیل مساعد نبودن شرایط بود. آنان پس از آگاهی از مخالفت امام با بیعت یزید بن معاویه و اقدام آن به خروج از مدینه با مقدمات و برخورد با امام ، بر این نکته پای فشردند که شرایط برای قیام و برانداختن حکومت امویان و پی افکندن نظام اسلامی و مردمی آماده نیست و مردم کوفه ، پایداری و تعهد مداری لازم را برای یاری شما و انجام این فریضه مهم ندارد .یکی از نخستین افرادی که در مسیر امام حسین (ع) با آن حضرت مواجه شده ، زبان به مشورت گشود عبدالله بن مطیع بود که پس از دیدار با امام برای آگاهی از قصد او ، چنین گفت : فدایت شوم . . . هرگاه مکه رسیدی ، هرگز قصد کوفه نکن ، زیرا این شهر نامیمون است و در آنجا بود که پدرت کشته شد و برادرت خوار گردید و به نیرنگ گرفتار شد.ملازم حرم (مکه) باش شما سرور عرب هستی و هیچ فردی از اهل حجاز با شما قابل مقایسه نیست . مردم از هر طرف به سویت جذب می شوند . اگر شما را بکشند ، بعد از شما همگان در معرض خطر قرار میگیریم . این جملات دو مطلب را بیان می کند :
نظریه دوم : مأموریت ویژه و شخصی عده ای از علمای اهل سنت ، پس از نقل برخوردهای متفاوت عده ای از اصحاب چون عبدالله بن عمر و عبدالله بن عباس مبنی به واداشتن امام حسین از هرگونه واکنش های منفی در برابر حاکمیت یزید و تشویق آن حضرت از سوی عبدالله بن زبیر برای قیام بر ضد امویان ، شرایط قیام را نامساعد پنداشته اند . (3) با توجه به شخصیت بی مانند علمی ، اجتماعی و دینی سید الشهدا و آگاهی آن حضرت از اوضاع جامعه آن روز ، به ویژه گذشته کوفیان ، سرانجام به این نتیجه رسیده اند که آن بزرگوار مأموریت ویژه داشته ، و شاید این مأموریت را از راه رویایی که به گونه ای از سوی پیامبر بدو الهام شد و آن حضرت امام را به قیام و خروج به سوی عراق دعوت کرد ، به دست آورده است . یکی از افرادی که این نظریه را طرح کرده است ، محمد ایزد درویزه ، حاشیه نویس العواصم من القواصم است . او پس از بررسی و گزارش اجمالی هشدار برخی اصحاب در مورد قیام بر ضد یزید و توجیهات مختلف به نفع حکومت یزید ، رویای امام حسین را در مدینه به دستور پیامبر مبنی بر قیام وی مطرح کرده و افزوده است : قیام حسین بن علی ، منطق خاص خودش را داشت و او از این جهت دست به قیام زد که برای دیگران نه قابل توجیه است و نه منطقی و قابل دفاع .دکتر ابراهیم علی شعوط یکی از نویسندگان معاصرنیز به این نظر است و می نویسد:به اندازه روایات راویان که به ما رسیده است و همین طور به دلیل تمایلی که در موضع گیری صحیح در این مهم ترین قضیه تاریخی بین عاطفه و عقل داری، می گوییم همه شواهد بر این دلالت دارد که موضع یزید خلیفه در برابر حسین که بر او خروج کرد،کاملا طبیعی و مطابق موازین طبیعی بود، همان گونه که میل ارتکازی در فطرت انسان برای محافظت حکومت و سلطنت حکم می کند و چه بسا مصالح عمومی نیز چنین اقتضایی دارد ، چنان که شواهد به طوری که بر این امرتأکید می کند که موضع حسین نخست در برابر ناصحان ، دوم در مقابل یزید ، غیر طبیعی و مخالف مألوف بشری و مدلول نوامیس پنهانی است .مبنای این نظریه بر پایه گزارشی است که در برخی متون تاریخی آمده و امام حسین بر اساس آن فرموده است : من در رویایی ، پیامبر را ملاقات کردم و رسول خدا به من دستوری فرمود و الان بر اساس آن به پیش رفته ، عمل می کنم. همینطور بنا بر بعضی روایات ، پیامبر فرمود : (خداوند می خواهد تو را شهید و کشته ببیند ) . در برخی روایات هم آمده است که حضرت فرموده است : ( ان الله شاء ان یراهنّ سبایا ) خداوند خواسته است اهل بیت امام حسین را اسیر بنگرد این نظریه مورد نقد و نقادی قرار گرفته که به این صورت بیان می شود.این به جای پاسخ به سوالی در مورد انقلاب کربلا و قیام تاریخی امام پرسش های گوناگونی پدید می آورد ، بدون آنکه پاسخ آنها را ارائه کند ،که می توان به پرسش های زیر اشاره کرد که اگر فلسفه انقلاب حسین آن چیزی باشد که شما اشاره کردید و آن رویای امام باشد پس آن حضرت:الف ) چرا در مدینه باقی نماند و شهادت خود و اسارت عیالش را در آن شهر پذیرا نگردید؟ ب ) چرا در مکه بر اقامت خود نیفزود شهادت و اسارت را در آن شهر استقبال نکرد ؟ ج) چرا به کوفه رفت ؟ اصولا دعوت کوفیان و حرکت آن حضرت به سوی کوفه چگونه قابل توجیه است؟ دوماً : روایت یاد شده ، در هیچ یک از منابع متقدم و معتبر عاشورا از دیدگاه اهل سنت وارد نشده و در سراسر گزارش طبری از ابو مخنف ازیدی وجود ندارد .همین طور در منابع پسین مانند الفتوح بن اعثم کوفی ، تذکره الخواص سبط بن جوزمی ، الارشاد ، مقتل خوارزمی و دیگر منابع هم نیامده است و به همین دلیل ، نمی تواند معتبر باشد.در صورت وجود چنین گزارش هایی در منابع تاریخی یا حدیثی ، نمی تواند در برابر گفته ها ، نامه ها و خطبه های فراوان امام حسین مقاومت کند که در آنها ، به روشنی فلسفه انقلاب خود را بیان کرده است و عوامل گوناگون حرکت تاریخی خود را برشمرده است علاوه بر خطبه ها و نامه های امام حسین که در منابع اهل سنت آمده است و حضرت در آن فلسفه قیام خود را بیان کرده است، جملات دیگری نیز دارد که فلسفه صرفا شهادت طلبی و تکلیف خصوصی او در انقلاب کربلا با آنها نیز سازگار نیست و آن اصرار حسین بن علی است .آیا تن دادن به جبر و داشتن تکلیف ویژه و حکم اختصاصی ، می تواند قیام تاریخی او را اسوه قرار دهد ، او را الگوی مسلمانان و سرمشق دیگران قرار دهد دیگران به او اقتدا کرده ، راه و رسم او را پیشه سازند؟ [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:9 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
دیدگاههای اهل سنت پیرامون واقعه کربلا : نظریه اول : دیدگاه منفعت محور (1) یکی از نخستین واکنش های اهل سنت که از همان آغاز حرکت سیدالشهدا از مدینه شروع شد و در جریان حضور آن حضرت در مکه به اوج خود رسید و در طول مسیر وی به سوی کربلا تداوم یافت، توصیه بزرگان اهل سنت به آن بزرگوار مبنی بر ترک انقلاب در برابر نظام یزیدی ، به دلیل مساعد نبودن شرایط بود. آنان پس از آگاهی از مخالفت امام با بیعت یزید بن معاویه و اقدام آن به خروج از مدینه با مقدمات و برخورد با امام ، بر این نکته پای فشردند که شرایط برای قیام و برانداختن حکومت امویان و پی افکندن نظام اسلامی و مردمی آماده نیست و مردم کوفه ، پایداری و تعهد مداری لازم را برای یاری شما و انجام این فریضه مهم ندارد .یکی از نخستین افرادی که در مسیر امام حسین (ع) با آن حضرت مواجه شده ، زبان به مشورت گشود عبدالله بن مطیع بود که پس از دیدار با امام برای آگاهی از قصد او ، چنین گفت : فدایت شوم . . . هرگاه مکه رسیدی ، هرگز قصد کوفه نکن ، زیرا این شهر نامیمون است و در آنجا بود که پدرت کشته شد و برادرت خوار گردید و به نیرنگ گرفتار شد.ملازم حرم (مکه) باش شما سرور عرب هستی و هیچ فردی از اهل حجاز با شما قابل مقایسه نیست . مردم از هر طرف به سویت جذب می شوند . اگر شما را بکشند ، بعد از شما همگان در معرض خطر قرار میگیریم . این جملات دو مطلب را بیان می کند :
نظریه دوم : مأموریت ویژه و شخصی عده ای از علمای اهل سنت ، پس از نقل برخوردهای متفاوت عده ای از اصحاب چون عبدالله بن عمر و عبدالله بن عباس مبنی به واداشتن امام حسین از هرگونه واکنش های منفی در برابر حاکمیت یزید و تشویق آن حضرت از سوی عبدالله بن زبیر برای قیام بر ضد امویان ، شرایط قیام را نامساعد پنداشته اند . (3) با توجه به شخصیت بی مانند علمی ، اجتماعی و دینی سید الشهدا و آگاهی آن حضرت از اوضاع جامعه آن روز ، به ویژه گذشته کوفیان ، سرانجام به این نتیجه رسیده اند که آن بزرگوار مأموریت ویژه داشته ، و شاید این مأموریت را از راه رویایی که به گونه ای از سوی پیامبر بدو الهام شد و آن حضرت امام را به قیام و خروج به سوی عراق دعوت کرد ، به دست آورده است . یکی از افرادی که این نظریه را طرح کرده است ، محمد ایزد درویزه ، حاشیه نویس العواصم من القواصم است . او پس از بررسی و گزارش اجمالی هشدار برخی اصحاب در مورد قیام بر ضد یزید و توجیهات مختلف به نفع حکومت یزید ، رویای امام حسین را در مدینه به دستور پیامبر مبنی بر قیام وی مطرح کرده و افزوده است : قیام حسین بن علی ، منطق خاص خودش را داشت و او از این جهت دست به قیام زد که برای دیگران نه قابل توجیه است و نه منطقی و قابل دفاع .دکتر ابراهیم علی شعوط یکی از نویسندگان معاصرنیز به این نظر است و می نویسد:به اندازه روایات راویان که به ما رسیده است و همین طور به دلیل تمایلی که در موضع گیری صحیح در این مهم ترین قضیه تاریخی بین عاطفه و عقل داری، می گوییم همه شواهد بر این دلالت دارد که موضع یزید خلیفه در برابر حسین که بر او خروج کرد،کاملا طبیعی و مطابق موازین طبیعی بود، همان گونه که میل ارتکازی در فطرت انسان برای محافظت حکومت و سلطنت حکم می کند و چه بسا مصالح عمومی نیز چنین اقتضایی دارد ، چنان که شواهد به طوری که بر این امرتأکید می کند که موضع حسین نخست در برابر ناصحان ، دوم در مقابل یزید ، غیر طبیعی و مخالف مألوف بشری و مدلول نوامیس پنهانی است .مبنای این نظریه بر پایه گزارشی است که در برخی متون تاریخی آمده و امام حسین بر اساس آن فرموده است : من در رویایی ، پیامبر را ملاقات کردم و رسول خدا به من دستوری فرمود و الان بر اساس آن به پیش رفته ، عمل می کنم. همینطور بنا بر بعضی روایات ، پیامبر فرمود : (خداوند می خواهد تو را شهید و کشته ببیند ) . در برخی روایات هم آمده است که حضرت فرموده است : ( ان الله شاء ان یراهنّ سبایا ) خداوند خواسته است اهل بیت امام حسین را اسیر بنگرد این نظریه مورد نقد و نقادی قرار گرفته که به این صورت بیان می شود.این به جای پاسخ به سوالی در مورد انقلاب کربلا و قیام تاریخی امام پرسش های گوناگونی پدید می آورد ، بدون آنکه پاسخ آنها را ارائه کند ،که می توان به پرسش های زیر اشاره کرد که اگر فلسفه انقلاب حسین آن چیزی باشد که شما اشاره کردید و آن رویای امام باشد پس آن حضرت:الف ) چرا در مدینه باقی نماند و شهادت خود و اسارت عیالش را در آن شهر پذیرا نگردید؟ ب ) چرا در مکه بر اقامت خود نیفزود شهادت و اسارت را در آن شهر استقبال نکرد ؟ ج) چرا به کوفه رفت ؟ اصولا دعوت کوفیان و حرکت آن حضرت به سوی کوفه چگونه قابل توجیه است؟ دوماً : روایت یاد شده ، در هیچ یک از منابع متقدم و معتبر عاشورا از دیدگاه اهل سنت وارد نشده و در سراسر گزارش طبری از ابو مخنف ازیدی وجود ندارد .همین طور در منابع پسین مانند الفتوح بن اعثم کوفی ، تذکره الخواص سبط بن جوزمی ، الارشاد ، مقتل خوارزمی و دیگر منابع هم نیامده است و به همین دلیل ، نمی تواند معتبر باشد.در صورت وجود چنین گزارش هایی در منابع تاریخی یا حدیثی ، نمی تواند در برابر گفته ها ، نامه ها و خطبه های فراوان امام حسین مقاومت کند که در آنها ، به روشنی فلسفه انقلاب خود را بیان کرده است و عوامل گوناگون حرکت تاریخی خود را برشمرده است علاوه بر خطبه ها و نامه های امام حسین که در منابع اهل سنت آمده است و حضرت در آن فلسفه قیام خود را بیان کرده است، جملات دیگری نیز دارد که فلسفه صرفا شهادت طلبی و تکلیف خصوصی او در انقلاب کربلا با آنها نیز سازگار نیست و آن اصرار حسین بن علی است .آیا تن دادن به جبر و داشتن تکلیف ویژه و حکم اختصاصی ، می تواند قیام تاریخی او را اسوه قرار دهد ، او را الگوی مسلمانان و سرمشق دیگران قرار دهد دیگران به او اقتدا کرده ، راه و رسم او را پیشه سازند؟ [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:9 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
نظریه سوم : سرپیچی از بیعت یزید و ابن زیاد (4) تعداد زیادی از اندیشمندان اهل سنت با آنکه درباره ویژگی ها ، باورها و کارنامه یزید و شخصیت امام حسین و دیگر مسایل مربوط ، از انصاف نگذشته اند ، انتقال قدرت به او را نامشروع و بدعت تلقی کرده اند ، ولی در مورد فلسفه قیام کربلا دچار اشتباه شده ، آن را تنها در واکنش به بیعت خواهی یزید یا حتی رد بیعت و تسلیم نشدن به عبیدالله بن زیاد دانسته اند.گرچه همه به یک روش سخن نگفته اند ، اینها طرح چنین فلسفه ای را برای انقلاب کربلا به طور مستقیم یا غیر مستقیم با ندامت و پشیمانی یزید و به اصطلاح همدردی و خوشرفتاری او با اسیران کربلا پیوند و گره زده ، خواسته اند نشان دهند که یزید هم از رخداد کربلا راضی نبود و میزان دشمنی او با حسین تا این حد نبوده اینها مسأله امان خواهی و صلح طلبی امام حسین را با تأکید گزارش کرده اند.این دسته از اهل سنت باور کرده اند که امام حسین نخست دعوت مردم کوفه را جدی پنداشت و به آن اعتماد کرد و عازم آن شهر شد ، ولی پس از شهادت مسلم بن عقیل ، تصمیم وی تغییر یافت و به یکی از این سه اقدام راضی شد : 1 بازگشت به مدینه 2 رفتن به یکی از مرزهای جهان اسلام . 3 تسلیم شدن به یزید نه به ابن زیاد . اما بن زیاد او را وادار به جنگ کرد و تنها تسلیم شدن به خودش را راه فرار از جنگ معرفی کرد .امام حسین نیز از این ننگ سرباز زد و حاضر نشد دست بیعت به عبیدالله بدهد . علاوه بر این عده ای از اهل سنت ، با طرح گزارش های بی اساس و بی پایه برخی منابع مبنی بر حسن رفتار یزید با اسیران و اظهار حزن و اندوه برای حسین بن علی دلیل دیگر برای ادعای شان دانسته اند و فلسفه عاشورا را در رد بیعت با ابن زیاد از سوی امام حسین و انعطاف پذیری ابن زیاد در برابر امام حسین جسته اند از این رو ، ابن زیاد مورد نفرین یزید قرار گرفت .در واقع به نظر این افراد ، اگر امام حسین با ابن زیاد بیعت می کرد و یا ابن زیاد بیعت حسین با یزید را قبول می کرد هرگز فاجعه کربلا پدید نمی آمد . این نظریه چنین نقد شده است که: این نظریه بر مبنای سه عنصر شکل یافته و با اثبات آنها قابل بررسی است.1 .اعتماد به مردم کوفه ، پذیرش بیعت یزید از سوی امام حسین و نارضایتی یزید از قتل امام حسین و اظهار حزن و اندوه او در این باره و خوش رفتاری او با اسیران کربلا.با دقت و تأمل در منابع تاریخی ، بی پایه هر سه عنصر به دست می آید و پس از اثبات واهی بودن آنها ، این نظریه نیز بدون پشتوانه می شود ارزش علمی و واقعیت نمای خود را از دست می دهد . چنان چه درمنابع تاریخی ثابت شده که آگاهی و شناخت امام حسین از مردم کوفه ، بیش از هر کس بود و بی وفای آن مردم چنان آشکار بود که حتی دیگران چون عبدالله بن عمر آن را گوش زد کردند .به همین دلیل ، اعتماد به مردم کوفه و دعوت آنان نمی تواند کل فلسفه قیام کربلا باشد . 2 . پذیرش سیعت از سوی امام حسین به شدت مورد تکذیب تاریخ نگاران قرار گرفته است . طبری از عقبته بن سمعان که از مدینه تا مکه و از آنجا تا کربلا و شهادت امام حسین را همراهی کرده است نقل می کند که در تمام مدت ، امام حسین از مدینه تا عاشورا بر رد بیعت یزید پای فشرد و حتی یک بار حاضر نشد بیعت او را بپذیرد .و حتی مهمترین هوادار یزید در میان اهل سنت یعنی ابوبکر بن عربی و شارحان کتابش از جمله محمد عزت دروزه ، بر این حقیقت اعتراف ، و رد بیعت یزید را موضع ثابت و انعطاف ناپذیر حسین بن علی معرفی کند . 3 مسئله حزن و اندوه یزید نیز تظاهر و فریبی بیش نبود و تاریخ نگاران اهل سنت خود تصریح کرده اند که یزید در آغاز ، سر بریده امام حسین را به چوب زد و می خواست عیال او را به شامیان اهدا کند یا بفروشد . اما بر اثر فعالیت های اسیران ، به ویژه امام سجاد و عمه اش زینب مردم شام بیدار گردیدند خشم و نفرت عمومی بر ضد یزید و عمال او بر انگیخته شد . در نتیجه یزید مجبور گردید سرانجام تظاهر به اندوه نموده از جنایات خود اظهار ندامت کند .
نظریه چهارم : انتقام خون مسلم بن عقیل . (5) یکی از انحرافات روشنی که در برخی منابع تاریخی اهل سنت راه یافته ، طرح انتقام جوی مسلم بن عقیل از سوی بازماندگان وی و سپس تایید آن از سوی حسین بن علی است . طبری در یکی از گزارش های خود درباره حوادث و اخباری مربوط به سفر امام حسین بسوی عراق آورده است : بکیر بن المشعبده گفت : بلی من از کوفه خارج نشدم تا آنکه مسلم وهانی بن عروه به قتل رسیدند . و آن دو را در حالی دیدم که با پای شان در بازار کشیده می شدند... حسین بن علی گفت:انا لله و انا الیه راجعون رحمت الله علیهما و این کلمات را چندین بار تکرار کرد ... بنی عقیل با شنیدن قتل مسلم گفتند تا انتقام نگیریم آرام نمی گیریم یا آنکه آنچه را برادرم چشید ما بچشیم ... حسین پس از مشاهده این وضعیت ، بسوی ما نگاه کرد و گفت : هیچ خیری در زندگی بعد از آنان وجود ندارد . این راویان گفتند : پس دانستیم که عزم آن حضرت بر ادامه سفر جزم گردیده است .این نظریه چنین نقد شده است ، این نطریه بنا بر مبانی اعتقادی اهل سنت ، ضعیف تر از آن است که مورد توجه قرار گیرد و درستی اخبار آن پذیرفته شود ، زیرا این نظریه ، بر انتقام جوی بی هدف و کینه جوی شخصی تاکید دارد و آنکه امام حسین با پیروی نزدیکان مسلم بن عقیل ، ندای انتقام سر داد و با اظهار احساسات آنان به انتقام جوی وادار شد . این در حالی است که شرایط لازم برای انتقام و خون خواهی فراهم نبود .اهل سنت خود در منابع نخستینش امام حسین را جزء اهل بیت دانسته اند که خداوند خود در باره آنان فرموده است : انما یرید لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا ، همانا خداوند اراده کرده است تا پلیدی را از شما خاندان پیامبر بردارد و به شما پاکی کامل بخشیده است .در احادیث فراوان ، آن حضرت از سوی پیامبر بعنوان ( سبط من الاسباط ) ، (( سید الشباب اهل الجنه )) ، ( بضعه منیً ) معرفی شده است و رسول گرامی اسلام تأکید کرده است : خداوندا کسی که حسین را دوست بدارد ، دوست بدار بنا بر این ، آیا قیام ، شهادت و اسارت خاندان ، بر اساس خون خواهی صرف در مورد آن حضرت مفهوم دارد ؟ 2 در هیچیک از این منابع ، تردید و سستی امام حسین در مورد ادامه حرکت وی بسوی کوفه گزارش نشده است تا مسئله شهادت مسلم بن عقیل سبب عزم دوباره وی بر ادامه سفر و مقابله با حکومت یزید شده باشد . امام حسین از همان آغاز حرکت بسوی کوفه ، اهدافی روشن و عزمی جزم داشت و در ادامه نیز هرگز نه در مکه و نه در مسیر های منتهی به کربلا و حتی عاشورا ، کمترین تردیدی در عزم او وارد نشد و تردیدی در انتخاب راه و پیمودن مسیر نشان نداد .3 . نسبت دادن انتقام خواهی و احساسات گرای به حسین بن علی ، علاوه بر ایراد اعتقادی و دینی ، اشکال عقلی نیز دارد و آن نبود شرایط مناسب برای خون خواهی و انتقام طلبی است ،زیرا با شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل ، بی وفای و عهد شکنی مردم کوفه آشکار شده ، افراد خیلی معمولی و حتی نا آگاهان بر شکست ظاهری قیام امام حسین اطمینان پیدا کردند . با وجود چنین اطمینانی درباره شرایط نا مساعد و پیش بینی شکست قیام از سوی همگان ، چگونه می توان اقدام به خون خواهی کرد ؟ آیا این اقدام در صورت نداشتن ایراد شرعی ، جزء خود کشی مفهومی دارد ؟ آیا چنین اقدامی ، از رهبری آگاهی چون حسین قابل تصور است و شخصیت و مقام وی ، چنین احتمالی را ممکن می سازد ؟ 4 دیدگاه مذکور ، با دیگر گفته ها و اظهار مواضع آن حضرت که در مواقع گوناگون و شرایط متفاوت بیان شده است ، سازگاری ندارد .این خطبه ها و سخنان – که ذکر می شود – اهداف و فلسفه انقلاب کربلا را بیان داشته ، برای همگان و تاریخ روشن می سازد ، در سخنان آن حضرت ، حتی یک مورد نیز خون خواهی مسلم بن عقیل ، هر چند به عنوان زمینه یا بخشی از اهداف آورده نشده است .اگر انتقام مسلم بن عقیل به عنوان عامل وجودی یا حتی یکی ا ز این عوامل در انقلاب کربلا مطرح می بود ، باید از این زمان به بعد ، به عنوان یکی از اهداف از سوی امام حسین اعلام می شد و در روز عاشورا ، از زبان آن حضرت یا یکی از یاران وی مطرح می شد و در تاریخ گزارش می شد .(6) این منبع نقل می کند که فحدثنی ذکریا بن یحیی الضریر ... قال حدثنا عمار ادهنّی قال قلت لأبی جعفر حدّثنی مقتل الحسین قال فأقبل حسین بن علی بکتاب مسلم بن عقیل کان الیه حتی اذا کان بینه و بین القادسیه ثلاثه امیال لقیه الحر بن یزید التمیمی فقال له این ترید قال أرید هذا المصر قال له ارجع فانی لم ادع لک خلفی خیراً ارجوه فهّم ان یرجع و کان معه اخوه مسلم بن عقیل فقالوا ولله لا نرجع حتی نصیب بثأرنا أو نقتل فقال لا خیر فی الحیاه بعدکم فسار فلقیته أوائل خیل عبیدالله فلما رأی ذالک عدل الی کربلا فأسند ظهره الی قصباء و خلاً کیلا یقاتل الا من وجهٍ واحدٍ فنزل ابنیه و کان اصحابه خمسه و اربعین فارساً و مأته راجل و . . . .
v نظریه پنجم : عدم فلسفه روشن و ابهام است . (7) برخی از دانشمندان اهل سنت هرچند در آغاز گفتار خود مبهم بودن فلسفه قیام عاشورا را ذکر کرده اند یا این انقلا ب بزرگ را بدون مصلحت دینی و دنیایی معرفی کرده اند ولی در ادامه حرفش مستقیم یا اشارتاً به فلسفه آن پرداخته ، مسأله اعتماد به کوفیان و پاسخ به دعوتهای مکرر آنان را مطرح کرده اند یا به اصطلاح دستیابی به حکومت یا قدرت طلبی را انگیزه ای برای آن برشمرده اند .در مجموع با آن همه کلمات ، خطبه ها و سخنانی که از امام حسین و هواداران وی در منابع اصیل اهل سنت مانند تاریخ طبری ، تاریخ یعقوبی ، آثار مسعودی ، بن اعثم کوفی ، ابوالفرج اصفهانی ، بن جوزی ، الکامل ، مقتل خوارزمی و دیگر مآخذ مربوطه هست ، باز اگر کسی اهداف قیام حسینی را مبهم بپندارد ، این مسئله نشان دهنده ناآگاهی مدعی از آنها ، و بی خبری محض او از حادثه عاشورا است .
نظریه ششم : (8) ایجاد عدالت اجتماعی است این نظریه به معاصران روشنفکر آنان تعلق دارد ، معرفی قیام عاشورا به عنوان انقلاب طبقاتی است که بر ضد به اصطلاح طبقه برخوردار و ستمگر و برای عدالت اجتماعی و به نفع طبقه محروم شکل گرفت .نوگرایان اهل سنت در قرن های اخیر، با تأثیر پذیری از تفکرات مارکسیستی و سوسیالیستی ، عاشورا را با این رویکرد تحلیل کرده اند ، آنها قیام امام حسین و عاشورا را بیش از آنکه با دید دینی و با استمداد از مبانی اسلامی تجزیه و تفسیر کنند ، تقابل دو طبقه حاکم و محکوم یا برخوردار و محروم را اصل قرارداده ، حرکت عاشورا را در مقابل حاکمان ستمگر و گروه برخوردار دانسته اند و آن را مبارزه طبقاتی و صرفاً حرکت عدالت طلبانه شمرده اند . یکی از پژوهشگران در این باره می نویسد : بین اهل تسنن ، نویسندگان نوگرایی پیداشده اند که تصویر نسبتاً قابل قبول یا در خور تأملی را از نهضت امام حسین بدست می دهند .این نویسندگان ... ماجرای حسین را نه تنها یک حادثه کوچک و بدون هدف ، که در آن بدون اطلاع خلیفه امام را به شهادت رسانده باشند نمی دانند بلکه عاشورا و شهادت امام حسین اساساً تقابل صریحی است بین دو ایدئولوژی و نگرش به سرنوشت طبقات محروم و ستم دیده جامعه ، بنابر این ، قیام حسین پیش از آنکه از ناحیه مذهبی ایضاح و تحلیل شود ، باید از جهت اصول یک مبارزه طبقاتی برای رهایی محرومان از سلطه حکومتی استشمارگر و طبقه سرمایه داری مورد بررسی قرارگیرد .پژوهشگر مذکور در ادامه بعضی نواندیشان اهل سنت را– که عمدتاً به کشور مصر تعلق دارند ، چون محمود العقاد ، ابراهیم عبدالقادر المازنی ، دکتر طه حسین ، محمد کامل النبا ، خالد محمد خالد ، سید جلال حسینی ، محمد غزالی و دیگران – نام می برد که به این رویکرد توجه داشته اند و فلسفه انقلاب کربلا را عمدتاً با رویکرد اقتصادی و عدالت اجتماعی نگریسته اند و انقلاب کربلا را حرکت محرومان در برابر ثروتمندان یا طبقه فرودست در مقابل طبقه فرادست دانسته اند. این نظریه نیز مورد نقد قرار گرفته است.(9) به این صورت که : تغییر صرفا مادی و اقتصادی ، بیش از دیگر تغییرها از نهضت حسینی و فلسفه آن فاصله دارند و نمی تواند با آرمان حسینی ، واقعیت های تاریخی و وضعیت جامعه هم خوانی داشته باشد ، زیرا : (الف) رهبری این انقلاب را امام حسین به عهده داشت و آن حضرت از نظر مسائل مادی و اقتصادی بدان اهمیت نمی داد و آن را تعیین کننده نمی دانست ، بلکه در زهد ، پاکی و ساده زیستی بی مانند بود ، هر چند عدالت اجتماعی و اقتصادی ، یکی از آرمان های اصلی او را در همه امور تشکیل می داد . پس آن را نمی توان محرک قیام و شهادت او دانست . مردم هوادار او نیز که در کوفه استقرار داشتند ، به هیچ وجه ضعیف تر و محروم تر از دیگر نقاط چون بصره ، مکه ، خراسان ، سیستان و مصر نبودند .از این نظر این نظریه فاقد پشتوانه تاریخی است. (ب) هواداران این نظریه ، کم ترین توجهی به پیام ها ، نامه ها و خطبه های امام حسین ، بازماندگان و یاران آن حضرت نکرده اند.در هیچ یک از این آثار باقی مانده ، موضوع مبارزه طبقاتی و اقتصاد اصل قرار نگرفته و حتی بدان اشاره هم نشده است. هر تحلیلی باید بر اسناد آمارو ارقام مثبتی باشد و از این جهت نیز این دیدگاه فاقد ارزش علمی است.(ج) با این همه ، نمی توان مسئله عدالت طلبی را از فلسفه انقلاب کربلا به دور دانست و می توان با ارزش هایی که امام در صدد احیای آن ها بود ، عدالت اجتماعی را نیز چشید و جامعه را از نظام ظالمانه و دو قطبی رهانید ، به عدالت هر چند نسبی کشاند .منبع مذکور در ادامه فلسفه انقلاب کربلا را از دیدگاه خود امام حسین بیان می کند (طبق گزارشات که در منابع اهل سنت ذکر گردیده ) : با تأمل و بررسی سخنان امام حسین که در منابع اهل سنت گزارش شده است ، می توان اهداف متعدد و فلسفه جامع این انقلاب بزرگ تاریخی را به دست آورد که با صراحت هر چه تمام ، انواع شبهه ها و سوالات مربوط در این زمینه را پاسخ دهد .انقلاب کربلا که یکی از مهم ترین پدیده های اجتماعی بود و چون دیگر پدیده های اجتماعی ، جهات گوناگونی داشت و از فلسفه جامع و عوامل متعددی پیروی می کرد . طبعا نادیده گرفتن این جامعیت و تکیه بر یک بعد و به طور کلی هرگونه یکسونگری ، بزرگترین آفت در فهم صحیح آن به شمار می رود.علاوه بر این ، تنها جامع نگری و ملاحضه همه جانبه عواملی که فلسفه آن را تشکیل می دهند، نمی تواند تمام این حقیقت را در این باره روشن سازد ، بلکه مسئله مهم تر از آن ، سهم درخور و مناسب برای هر یک از عوامل و به حساب آوردن هریک از جهات به اندازه استحقاق آن ، روی دیگر این سکه است . روی هم رفته ، در سخنان امام حسین که برای تبیین و اعلام فلسفه قیام خویش بیان کرده ، عنصری که بیش از همه بر آن تأکید شده است ، عمل به تکلیف الهی و انجام وظیفه دینی است . حضرت ، این تکلیف الهی را در پاسخ عبدالله بن جعفر با صراحت بیان می کند : (( من مأمور به تکلیفی شده ام و بر اساس آن حرکت می کنم )).در مسیر مکه به کوفه هم ، هنگامی که با سپاه بن یزید مواجه می شود از طرف آن ها با تکلیف رفتن به کوفه بیعت با یزید یا توقف در مکانی غیر از کوفه و مدینه رویرو می گردد ، خطاب به یارانش چنین می فرماید : هرکسی سلطان ستمگری را مشاهده کند که محرّمات الهی را حلال می شمارد ، پیمان خدا را می شکند ، مخالف سنت پیامبر است و در میان مردم با گناه و خصومت رفتار می کند و او را با کردار و گفتار تغییر ندهد ، بر خداوند سزاست که آن شخص را در جایگاه سلطان مزبور وارد کند . آگاه باشید ! امویان و کار گزاران آن ها ، پیروی شیطان را ملتزم شده اند ، اطاعت خداوند را ترک گفته اند و به طور آشکار مرتکب فساد می گردند و حدود الهی را به تعطیلی کشانده اند و در بیت المال مسلمانان تبعیض و انحصار روا می دارند و محرمات الهی را حلال می دانند و حلال الهی را حرام می شمارند .امام در جایی دیگر خطاب به همرزمان خود و شاید به لشکر حر بن یزید که آنان را مراقبت می کرد فرمود : شما در جریان هستید ، شرایطی پیش آمده است که مشاهده می کنید دنیا و زمانه دگرگون شده اوضاع تیره و زشت گردیده ... آیا مشاهده نمی کنید که به حق عمل نمی شود و از باطل جلوگیری نمی شود ( در چنین اوضاعی ) باید مومن برای ملاقات خداوند ( شهادت ) آماده باشد و من مرگ در این راه را ، جز شهادت و زندگی با ظالمان را جز ننگ نمی بینم . امام حسین در این خطبه ها عوامل گوناگونی را که در قیام او نقش داشته و در کل ، فلسفه انقلاب کربلا را تشکیل می دهد ، بیان کرده ، و معضلات مختلف جامعه آن روز ، به ویژه حاکمان اموی را برشمرده است . (10) در واقع آن حضرت بر اسا وظیفه الهی و احساس تکلیف شرعی با عوامل ذیل به مبارزه برخواست ، 1- حاکم ستمگر ، 2 -حرام خواری و بدعت گذاری ، 3 -سنت شکنی ، 4 -ستم و زورگویی با مردم ، 5- به حق عمل نشدن و از منکرات نهی نشدن و . . . و این مبارزه را وظیفه هر مسلمان و مومن می داند و تصریح می کند که زندگی در چنین شرایطی جز ذلّت نیست و مرگ را در راه مبارزه با این همه انحرافات سعادت می شمارد .امام در سخنان یاد شده ، به طور صریح اهداف نهضت خود را بیان داشته و در آنها ، هیچ اشاره ای به دعوت مردم کوفه نکرده بلکه دعوت اهل کوفه را در گفت و گو با آنها مطرح کرده است .در مجموع می توان با بررسی سخنان و دیدگاه های امام حسین که رهبر این انقلاب بزرگ تاریخی بود فلسفه این انقلاب را به دو دسته تقسیم کرد :1 . عوامل اصلی و عوامل شتابزا . (11)
الف ) عوامل اصلی 1- مهم ترین هدف و فلسفه عاشورا ، اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر و عامل دیگر منکرات بود ، نخستین و عمده ترین اولویت کاری و هدف نهضت به شمار می رفت .البته نابودی آن در صورت یاری مردم کوفه می توانست صورت بگیرد . با عهد شکنی آن مردم ، باز از اولویت آن چیزی کاسته نشد امام و یارانش با خونشان بزرگترین پشتوانه حکومت را که وجه دینی و شعار خلافتمندی و اسلام مداری آن باشد ، مورد تهاجم قرار داد و با شهادت خود ، توانست پیام خویش را مبنی بر ناشایستگی یزید برای خلافت مسلمانان و منشأ مفاسد مختلف بودن او را به گوش مردم رساند .امام در واقع توانست نخستین مرحله نابودی نظام یزیدی و به طور کلی خلافت اموی را انجام دهد و با قیام بیداری بخش خود ، پشتوانه ایدئولوژیکی و شرعی یزید وحشت و جهل مردم را به چالش بخواند .
ب عوامل شتابزا : 1- دعوت یزید از ملید بن عقبه برای بیعت گرفتن از امام حسین یکی از عوامل شتابزا بود که بر سرعت این انقلاب و زمان وقوع آن افزود و آن را شتاب بخشید .2 - دعوت کوفیان از امام حسین نیز یکی از عوامل فرعی و شتابزا و صحنه ساز این جریان بود ؛ زیرا همان گونه که می دانیم دعوت مردم کوفه در زمان معاویه نیز مطرح بود و به تدریج آشکار شده ، نامه نگاری های مروان بن حکم به معاویه و سپس نامه نگاری معاویه به امام حسین را در پی داشت .اگر دعوت مردم کوفه یکی از عوامل تعیین کننده می بود ، باید در همان زمان ، قیام حسینی را بر می انگیخت ولی تاریخ نشان داد که در زمان یزید که شرایط شرعی و دینی انقلاب فراهم شد و ولایت عهدی او نیز مزید بر علت گردید ، امام در پاسخ مردم کوفه ، بدان طرز حرکت کرد و کوفه را صحنه انقلاب خود قرار داد . دعوت مردم کوفه توانست هم بر شتاب انقلاب و تعیین مکان و سرزمین آن نقش ایفا کند . [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:9 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
چکیده مقاله حاضر نگاه و رویکردی بیرونی (معرفت درجه ی دوم) بر پدیده ی تاریخی عاشورا دارد . ابتدا مقدمه ای کوتاه در بیان مفهوم تبیین تاریخی و انواع آن (قانونمند، عقلانی و روایی) ذکر می شود و در ادامه به پیشینه ی تبیین تاریخی پدیده عاشورا نظر دارد و با گزینش متونی تحلیلی در حوزه ی تاریخ نگاری پدیده ی عاشورا، آنها را از لحاظ تبیین های قانونمند، عقلانی و روایی مورد ارزیابی وبررسی قرار داده، به شواهد و مصادیقی از انواع تبیین های به کار رفته در آنها اشاره می کند و در پایان به ضرورت توجه جدی مورخان فعلی به کاربرد تبیین های تاریخی در تحلیل پدیده های تاریخی خصوصا تاریخ عاشورا تاکید دارد .
مقدمه اعتبار و ارزش پژوهش ها و مطالعات تاریخی، به توصیف و نقل پدیده های تاریخی نیست، بلکه محقق تاریخ باید تبیین های تاریخی را ایجاد نماید و به ابهامات مختلف تاریخی از نگاه چرایی و چگونگی پاسخ دهد . محقق تاریخ با پردازش تبیین تاریخی، پا را از مرزهای تاریخ نگاری فراتر می گذارد و به دنبال کشف روابط علی بین پدیده های تاریخی است . وی می کوشد با ریشه یابی تغییرات و علل آنها با تبیین تاریخی بین وقایع حال و آینده پیوند ایجاد نماید . در واقع در کنار توصیف وقایع تاریخی به تجزیه و تحلیل انتقادی آنها می پردازد تا به شناخت علی پدیده های تاریخی واقف گردد .(نوذری، ص 36- 37 و ساده، ص 380- 381)
مفهوم تبیین تاریخی، (Historical Explanation) تبیین در لغت به معنای هویدا شدن، پیدا شدن، هویدا کردن، بیان کردن و آشکارساختن است .(دهخدا، 28/300) در اصطلاح، مفهوم تبیین تاریخی، یعنی توجه به پدیده های تاریخی و مطالعه ی آن برای دریافت چرایی و چگونگی و چیستی آنها; به تعبیر دیگر، تبیین تاریخی راه شناخت علل پدیده های تاریخی و کشف قوانین کلی حاکم بر پدیده ها و حوادث تاریخی را هموار می کند.
انواع تبیین تاریخی تبیین تاریخی را معمولا به سه دسته تقسیم می کنند: (1) الف) تبیین قانونمند; ب) تبیین عقلانی; ج) تبیین روایی .(نوذری، ص 36 و ادواز)
ضرورت پردازش به تبیین تاریخی عاشورا فراتر رفتن از مرزهای تاریخ نگاری محض، حرکت از توصیف و نقل صرف پدیده های تاریخی به طرف تجزیه و تحلیل انتقادی آنها، شناخت روابط حاکم بر رخدادهای تاریخی و ارائه ی مدل فراگیر و عام بر ساختار حرکتی تاریخ بدون تبیین تاریخی امکان ندارد; علاوه بر این، می توان به موارد ذیل برای ضرورت پردازش تبیین تاریخی عاشورا استناد کرد: (9)
پیشینه ی تبیین تاریخی پدیده ی عاشورا متون متعددی درباره ی حادثه ی عظیم عاشورا نوشته شده است که برخی مستقلا و برخی در کنار بررسی سایر حوادث تاریخی اسلام به تاریخ عاشورا پرداخته اند . منابع اولیه ی پدیده ی تاریخی عاشورا را پنج متن قدیمی و اصیل تشکیل می دهند که عبارت اند از: مقتل الحسین ابومخنف (م 157)، طبقات الکبری ابن سعد (م 230)، انساب الاشراف بلاذری (م 279)، اخبار الطوال دینوری (م 282) و الفتوح ابن اعثم (م 314) که قدیمی ترین این آثار مقتل الحسین (علیه السّلام) ابومخنف است . منابع مذکور شرح حال مفصلی از جریان عاشورا و حاوی جزئیات و اخبار ریز و دقیقی هستند که از لحاظ مواد خام تاریخی حادثه ی عاشورا ارزش بالایی دارند .(جعفریان، 1381، 1376)
خطوط کلی و محوری سبک نگارش منابع تاریخ عاشورا 1 . اکثر منابع و متون مربوط به حادثه ی عاشورا، مخصوصا قرون قبلی بر پایه ی روش روایی بنا شده است و سبک و متد تاریخ نگاری آنها بر اساس ذکر روایات مختلف تاریخی و نقل و گزارش است، حال یا به شیوه ی تاریخ نگاری مکتب حجاز، به صورت «معنعن » ، و یا به شیوه ی تاریخ نگاری مکتب عراق، به صورت تداخل روایات و اسناد و یا حذف اسناد . این منابع از لحاظ مواد خام تاریخی دارای ارزش و اعتبار هستند .
کتاب قیام امام حسین (علیه السّلام) قیام امام حسین (علیه السّلام) تالیف دکتر سیدجعفر شهیدی، یکی از مورخان معاصر است . مؤلف در حوزه ی تاریخ نگاری پدیده ی تاریخی عاشورا، از لحاظ سبک و متد، اثری تحلیلی و تبیینی ارائه داده است که به لحاظ پژوهشی و تحقیقی و اعتبار کیفی قابل تامل است. خطوط محوری سبک نگارش آن را می توان این گونه شمرد:
پی نوشت ها : 1) در یک تقسیم بندی از تبیین تاریخی آن را به چهار نوع تبیین قانونمند، عقلانی، روایی و علی تقسیم کرده اند . ر . ک: فلسفه تاریخ، روش شناسی و تاریخنگاری . [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:7 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
شواهدی از تبیین های عقلانی 1 . اطلاع یزید و سران دمشق از جریان نامه های کوفیان و مشاوره ی یزید با اطرافیان برای حل آن، انتخاب عبیدالله بن زیاد به عنوان حاکم کوفه با توجه به نوع تربیت عبیدالله، که از دسته بندی های سیاسی بصره و کوفه آگاهی کافی، و به راه های فروخواباندن آشوب، و قتل و آدم کشی و زندانی کردن تسلط لازم را داشت و زیرکی و موقع شناسی وی در چنین محیط سیاسی بزرگی قابل توجه بود . مؤلف، انتخاب عبیدالله بن زیاد به عنوان حاکم کوفه را تبیین عقلانی نموده است . ارکان و اضلاع این تبیین عبارت اند از: توجه به انگیزه ها و نیات یزید از علت این انتخاب در آن برهه ی تاریخی، رفتار و عملکرد یزید در قبال دعوت کوفیان، کنش ها و واکنش های عبیدالله بن زیاد در برخورد با اهل کوفه با توجه به امیال و اهداف ایشان، بیان علل و دلایل عملکرد یزید در قبال کوفیان با توجه به نیات و معیارهای ایشان که سیکل و گردش یک تبیین عقلانی تاریخی را نشان می دهد .(ص 125- 126)
بررسی تبیین قانونمند تبیین قانونمندی پدیده های تاریخی، فرع بر تعمیمی (11) بودن دانش تاریخ است، نه تفریدی بودن آن . مؤلف در تبیین پدیده ی تاریخی عاشورا، مثل دعوت کوفیان، واکنش شام در قبال آن، مقدمات قیام امام حسین (علیه السّلام)، طرح بیعت یزید و سکوت شهرهای بزرگ آن روز، به علت های موردی و منفرد همان مقطع تاریخی استناد می کند و این بیانگر تفریدی بودن بینش ایشان در قبال دانش تاریخ است که تبیین پدیده ی تاریخی عاشورا را از قانونمند بودن خارج می سازد .
کتاب انقلاب عاشورا انقلاب عاشورا، تالیف دکتر سید عطاءالله مهاجرانی یکی از متون پژوهشی و تخصصی در حوزه ی مطالعاتی تاریخ نگاری عاشوراست . شاخص عمده ی اثر مذکور را می توان برداشت ها و دقت های عقلانی تاریخی دانست . نکات محوری ایشان در سبک و متد نگارش تاریخ عاشورا عبارت اند از: 1 . از نظر روش تاریخ نگاری از روش روایی صرف و مرز توصیف و نقل تاریخی فراتر رفته و تبیین های تاریخی خصوصا از نوع عقلانی ارائه داده است . در ریشه یابی حادثه ی کربلا، دگرگونی باورها و ارزش های جامعه ی آن روز، تحلیل انتقادی سلطنت معاویه، اهداف معاویه از ولایت عهدی یزید و اهداف امام حسین (علیه السّلام) از قیام بر نقل و توصیف روایت های تاریخی تکیه ندارد و با تجزیه و تحلیل به تشریح این پدیده ی تاریخی می پردازد .
شواهدی از تبیین های عقلانی 1 . نویسنده در تحلیل شکل گیری و تکوین پدیده ی تاریخی عاشورا به ریشه های این پدیده، به عنوان پیش شرط این تحلیل می پردازد . امام حسین (علیه السّلام) را به عنوان نماد و نشانه ی روشن حقیقت اسلام و یزید را به عنوان نشانه و نماد اسلام موجود بررسی می کند و به دو جریان فکری و سیاسی و دو نوع تعبیر از اسلام، که عاشورا نقطه ی تقابل آن بود، نظر دارد . وی ارکان تبیین عقلانی تاریخی در موارد مذکور را رعایت می کند و با التزام به شاخص های تبیین عقلانی به برداشت های عقلانی می پردازد . توجه به کنش ها و واکنش های امام حسین (علیه السّلام) و یزید و معیارها، اهداف و اعمال آنها در رخ دادهای عاشورا، دلیل بر تبیین عقلانی مؤلف است .(ص 19- 21)
کتاب های تاملی در نهضت عاشورا و حیات فکری و سیاسی امامان شیعه تاملی در نهضت عاشورا و حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، دو اثر مستقل از رسول جعفریان هستند . کتاب اول به طور مشروح و مستقل به تاریخ زندگانی امام حسین (علیه السّلام) پرداخته و کتاب دوم در کنار بررسی سیاسی و فکری سایر امامان، به زندگی امام سوم نیز پرداخته است . خطوط کلی و محوری متد نگارش تاریخی مؤلف را در دو اثر مذکور می توان با شاخصه های ذیل مورد نقادی قرار داد:
پی نوشت ها : 11) دانش تعمیمی، یعنی ارائه ی قوانین و قاعده های عام که مختص دوران خاصی نبوده، قابل اطلاق در تمام دوران باشد . [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:6 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
شواهدی از تببین های عقلانی تاریخی 1 . مؤلف در ارزیابی پدیده ی عاشورا به زمینه های سیاسی قیام عاشورا اشاره می کند و به تشریح سه نوع نظام سیاسی از زمان رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تا زمان معاویه ، یعنی نظام نبوی و ولایی، نظام خلافت و نظام سلطنتی - خلافتی می پردازد; و به بیان سه نوع برخورد با دین اسلام (برخورد مصلحت جویانه و تاویل گرانه، برخورد سودجویانه با دین و برخورد ارادتمندانه ی امام علی (علیه السّلام) با کتاب و سنت) اشاره دارد . مؤلف در تبیین موارد فوق با رعایت شاخص های تبیین عقلانی تاریخی، به انگیزه ها و کنش ها و اعمال آنها (حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و معاویه) می پردازد که شاهدی بر تبیین عقلانی مؤلف است .(1381، ص 41- 42) مصداقی از تبیین روایی تبیین های روایی متعددی را می توان در دو اثر مؤلف مشاهده کرد: یکی از این نمونه ها تبیین سفر امام به عراق و علت این سفر است . مؤلف در عرض تبیین عقلانی، از تبیین روایی هم در واقعه ی موردنظر (حرکت امام به عراق) استفاده کرده است .(1381، فصل «گزارشی دیگر از رویکرد کربلا») کتاب تشیع در مسیر تاریخ تشیع در مسیر تاریخ، تالیف دکتر سیدحسین محمد جعفری، از پژوهشگران هندی، در زمینه ی تاریخ اسلام است . اساس و بنیان محتوای کتاب بر نقد و انتقاد تحلیلی به پیدایش و تکوین تشیع است . مؤلف در ضمن این هدف، در بخش هفتم و هشتم کتاب، تحت عنوان «امام حسین (علیه السّلام) و بازتاب واقعه ی کربلا» ، گزارشی مفصل و تحلیلی درباره ی پدیده ی تاریخی عاشورا دارد . خطوط کلی متد علمی نگارش تاریخی ایشان را می توان به طور خلاصه به شکل زیر ترسیم کرد: مصادیقی از تبیین های عقلانی الف) در تبیین دلایل دعوت کوفیان از امام حسین (علیه السّلام) به مواردی هم چون عدم احساس مذهبی میان همه ی آنها، داشتن دلایل سیاسی برخی از کوفیان، اقدام بعضی از کوفیان نشانگر بیان آرزویشان در سقوط استیلای شامیان، عقب نشینی کوفیان پس از اتخاذ اقدامات افراطی ابن زیاد و سپردن خود به واقعیت موجود، اشاره کرد که حاکی از ارائه ی تبیین ظریف عقلانی و برداشت عقلانی تاریخی از این پدیده ی تاریخی است . توجه به انگیزه ها و امیال کوفیان و کنش ها و واکنش های آنها در قبال امام حسین (علیه السّلام) و ابن زیاد، و رفتار ساده و ویژه ی کوفیان در قبال حادثه ی مذکور حاکی از شاخصه های تبیین عقلانی در کار مؤلف است .(ص 232- 233) مصداقی از تبیین روایی انگیزه ی امام از این اقدام، و حرکت او به سمت کوفه یکی از مواردی است که مؤلف در عرض تبیین عقلانی تحلیل روایی نیز از آن ارائه داده است .(فصل هفتم) کتاب حماسه حسینی حماسه حسینی تالیف استاد شهید مرتضی مطهری، اثری تحلیلی و عقلانی در تشریح پدیده تاریخی عاشوراست . مؤلف در کنار تحلیل واقعه ی عاشورا و ماهیت قیام حسینی، به مباحث تحلیلی، همچون تحریفات در واقعه ی تاریخی کربلا، عوامل تحریف، شعارهای عاشورا، عنصر تبلیغ در عاشورا، وسایل و ابزار پیام رسانی نهضت امام حسین (علیه السّلام)، ریشه های تاریخی کربلا، فلسفه ی قیام امام حسین (علیه السّلام) و عنصر امر به معروف و نهی از منکر در نهضت امام حسین (علیه السّلام) پرداخته و از حیث تحلیل محتوا قابل توجه است .
نقاط محوری و ساختار حاکم بر نگارش تاریخ عاشورا در حماسه حسینی مصادیقی از تبیین های عقلانی 1 . یکی از مصادیق تبیین تاریخی عقلانی، ماهیت قیام حسینی است . قیام حسینی یک انقلاب آگاهانه و یک نهضت چند ماهیتی است نه تک ماهیتی . حادثه ی عاشورا به عنوان یک پدیده ی تاریخی و اجتماعی، خلاف پدیده های طبیعی، منافاتی با چند ماهیتی بودن ندارد; زیرا عوامل مختلف در آن اثر داشته اند . ماهیت این قیام از یک جهت، به خاطر عدم پذیرش بیعت با یزید عکس العمل منفی، و به خاطر جواب مثبتی که به دعوت کوفیان می دهد عکس العمل مثبت و از حیث عملش تعاون و از جهتی عنصر امر به معروف و نهی منکر ماهیتی تهاجمی است و از حیث تهاجمی بودن یک انقلابی و ثائر است . تشریح و تبیین مؤلف از ماهیت قیام حسینی، با توجه به نگاه ایشان به اندیشه ها و انگیزه های امام در حرکت تاریخی اش و رفتار و عملکرد امام در قبال بنی امیه و کوفیان و داشتن رفتارهای ویژه ی امام در این پدیده ی تاریخی نشان دهنده ی وجود شاخصه های تبیین عقلانی تاریخی است .(ص 137- 140) مصداقی از تبیین روایی مؤلف در تشریح ریشه های تاریخی کربلا یکی از مصادیق تبیین های روایی را ارائه داده است . مؤلف همانند بسیاری از تبیین های دیگر در کنار استفاده از تبیین عقلانی تاریخی، در تشریح ریشه های تاریخی کربلا از تبیین روایی نیز مدد می گیرد .(بخش دوم، فصل اول) کتاب شهید جاوید شهید جاوید تالیف صالحی نجف آبادی یکی از متون تحلیلی در زمینه ی تاریخ نگاری حوزه ی اسلام است که شاخص عمده و محوری آن از لحاظ سبک و متد نگارش، تبیین عقلانی است و به طور کلی می توان خطوط محوری آن را به صورت ذیل بیان کرد: مصادیقی از تبیین های عقلانی 1 . یکی از شواهد تبیین عقلانی مؤلف، بررسی اهداف یزید از طرح تاکتیکی در قبال مسئله ی بیعت است . هدف یزید از این طرح تثبیت حکومت، رفع عقده ی حقارت و حس انتقام جویی اوست که در برهه ای از تاریخ به آن اقدام نمود . مؤلف در تشریح و تبیین اهداف یزید از این طرح، برداشتی عقلانی ارائه داده و به بیان انگیزه ها، تمایلات، رفتار و عملکرد یزید در قبال این طرح و گرایش های وی در این زمینه پرداخته کرده است .(ص 23- 25) مصداقی از تبیین روایی در تصویر صحیح از علت قیام امام (علیه السّلام)، که آن را در چهار مرحله بیان می نماید، در عین استفاده از اسلوب تبیین عقلانی، از تبیین روایی هم استمداد می کند و قواعد و اسلوب تبیین روایی در آن دیده می شود; یعنی با استناد به وقایع قبلی، واقعه ی موردنظر (علت قیام و مراحل آن) را تبیین می نماید . نتیجه گیری ضرورت گذر از روش روایی و ترکیبی و قدم گذاشتن به مرحله ی تحلیل، اجتهاد و تبیین در مطالعات و پژوهش های تاریخی و روش تحقیق تاریخی در حوزه ی تاریخ نگاری به طور عام و تاریخ نگاری اسلام به طور خاص نیاز به اثبات و استدلال ندارد . مورخان فعلی حرکتی جدی را در این زمینه آغاز کرده اند; اما تا رسیدن به مرزهای تبیین تاریخی (قانونمند، عقلانی، روایی) در مطالعات و تحقیقات تاریخی و به تبع آن، تجزیه و تحلیل و در نهایت، استنباط و اجتهاد معانی و مفاهیم ناشی از داده های نوشتاری و مکتوب تاریخ فاصله ی زیادی احساس شود . و این خلایی است که توجه و اهتمام مورخان و پژوهشگران را می طلبد . در سایه ی حاکم شدن تبیین های تاریخی با تمام انواع (قانونمند، عقلانی، روایی و حتی علی) بر ساختار مطالعات تاریخی به تحلیل ثانوی اطلاعات و داده های تاریخی و آشنا شدن با معنا و مفهوم پنهان گزاره های تاریخی کمک شایانی می شود . کشف روابط تاریخی و علل و انواع آن، تبدیل جبر تاریخی به ضرورت تاریخی و ارائه ی مدل های عام و فراگیر در پدیده های تاریخی، تنها در سایه ی پردازش به تبیین های قانونمند، عقلانی و روایی تاریخ امکان پذیر خواهد بود . امید است که مورخان و پژوهشگران با تکنیک ها و متدهای علمی تاریخی این سیر علمی را سریع تر طی نمایند . [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:5 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
یکی از اساسی ترین ابعاد حادثه عاشورا، درس ها و عبرت های این نهضت است. مقدمه در باره رویداد عاشورا بسیار گفته و نوشته اند . باز هم جای گفتن و نوشتن باقی است، چرا که این رویداد از چنان ابعاد بزرگ و گسترده ای برخوردار است که هر چه بیش تر به تحلیل و بررسی آن پرداخته شود زوایای نوتر و تازه تری از آن آشکار خواهد شد .
1 . تفاوت درس و عبرت درس گرفتن از قیام عاشورا یعنی گفتار و رفتار عاشورائیان را در زندگی فردی و اجتماعی، الگو و اسوه قراردادن . در نهضت عاشورا با قهرمانان و الگوهایی روبه رو هستیم که با گفتار و رفتار خود حادثه ای بس بزرگ آفریدند، حادثه ای که می توان برای شیعه و مسلمانان بلکه همه جهانیان الگوی مناسب و کارآمدی باشد .
2 . اهمیت بحث در اندیشه اسلامی هر چند برخی درس آموزی و عبرت گیری از تاریخ را نفی کرده اند، (4) ولی بر اساس بینش اسلامی، این موضوع مورد تایید و تاکید منابع دینی ماست . قرآن و روایات در بسیاری از موارد ما را به درس آموزی و عبرت گیری از تاریخ فرا خوانده اند . از باب نمونه: قرآن پس از طرح داستان حضرت یوسف و برادرانش و همچنین انحراف زلیخا و عفاف و پاکدامنی یوسف و دیگر مسائل می فرماید:
3 . ابعاد بحث عبرت های عاشورا، از دو زاویه درخور بحث و بررسی است:
درس های عاشورا درس های عاشورا همواره بحثی زنده، حیات بخش و حرکت آفرین است . هر چند این رویداد در مکان و زمان محدودی به وقوع پیوست، اما درس های آن ویژه زمان و مکان مشخصی نیست . اگر تا دیروز عده ای می پنداشتند که عاشورا حادثه ای مقطعی است، امروز با توجه به تعالیم عاشورایی امام خمینی و در نتیجه استقرار حکومت اسلامی، باید به عنوان رویدادی تلقی شود که در طول تاریخ می تواند درس آموز بوده و پایه های ستم و استبداد را از بیخ و بن براندازد:
1 . عدالت خواهی و ستم ستیزی ستیز با ستم و ستمگران به ویژه حاکمان ستم و بر پایی عدل یکی از درس های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی است . عاشورا به ما می آموزد که انسان مسلمان نمی تواند در برابر ستم و ستمگران سکوت کند و بی تفاوت بماند; اگر سکوت کرد در حکم همان ستمکار است . امام حسین (علیه السّلام) در یک سخنرانی که در منزل «بیضه » در برابر سپاهیان حر فرمودند:
2 . درس عزت یکی دیگر از درس های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی، درس عزت است . امام حسین (علیه السّلام) و دیگر عاشورائیان با گفتار و عمل خود به ما آموختند که برخورد مسلمانان با یکدیگر چه در داخل کشور و چه با خارج کشور باید از موضع عزت باشد . چرا که در فرهنگ اسلامی، مسلمان عزیز است و هرگز نباید تن به ذلت و خواری بدهد . ذلت و خواری با مسلمانی قابل جمع نیست . بنابراین، مسلمانی که ذلت را پذیرفته مسلمانی اش کامل نیست . بر این اساس دو نوع زندگی خواهیم داشت: زندگی ذلیلانه و زندگی عزتمندانه . زندگی عزتمندانه در پرتو پذیرش ولایت خدا و اولیاء خدا، و زندگی ذلیلانه در پرتو پذیرش ولایت کفر و شرک و دشمنان خداست . همراهی و دوستی با دشمنان خدا نیز ذلت و خواری است . بر همین اساس قرآن کریم می فرماید:
پی نوشت ها : 1) صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، ج 9، ص 57، ، 202، ارشاد اسلامی . [ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:3 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |