سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

انقلاب عاشورا، بی شبهه بزرگترین جریان اعتقادی پس از هجرت نبی اکرم(ص) در تاریخ اسلام محسوب می شود که وقایع ما بعد خود را شدیداً تحت تأثیر قرار داد. ماجرا آنچنان پرعظمت است که از ابعاد گوناگون می توان به آن پرداخت؛ اما آنچه که در این مقاله مورد بحث و امعان نظر قرار خواهیم داد، نقش پیام رسانی زینب کبری(س) و تأثیرات آن خواهد بود. اما آنچه انقلاب سیدالشهداء را از جهت تأثیر عمیق و گسترده در تاریخ اسلام مورد پرسش قرار می داد، محدود ماندن آن در مرزهای جغرافیایی رخداد، یعنی کربلا بود. به بیان دیگر با توجه به محدودیت های ارتباطی در قرن اول هجری این خطر وجود داشت که همه رخدادهای پرعظمت انقلاب عاشورا در حیطه جغرافیایی آن محدود و محصور بماند و اسلام عزیز از تأثیر عمیقی که این تحول عظیم می توانست در سرنوشت و آینده آن داشته باشد، محروم بماند. بخصوص که محل رخداد انقلاب عاشورا از قطب های جمعیتی آن روز به دور بود و این می توانست احتمال یاد شده را تقویت کند. باقی ماندن ماجرای عاشورا در حصار کربلا، همان چیزی بود که جریان انحرافی سلطه امویان در پی آن بود. آنها به زعم خود حضرت اباعبدالله (ع) و یارانش را به بیابان های نینوا کشانده بودند تا به دور از چشم امت اسلامی خیال خود را از حق طلبی آل الله راحت کنند؛ اما تقدیر اینگونه نبود و مقدر شده بود که خون به ناحق ریخته امام حسین و 72 تن از یاران و اقربایش، به نخستین انقلاب اسلامی جهان تبدیل شود.
نگاه تاکتیکی حضرت زینب(س)
درست لحظه ای که واقعه عاشورا با شهادت کاروانسالار آن، حضرت سیدالشهداء(ع) به نقطه اوج خود رسید و در لحظه ای که عمر سعد می پنداشت قافله کربلا با به شهادت رسیدن قافله سالار آن، از هم فروپاشیده است و گزارش این فتح بزرگ را برای یزید فرستاد، آری درست در همان لحظه زینب کبری(س) با درک آسمانی خویش سرپرستی و سالاری کاروان بازماندگان عاشورا را بر عهده گرفت و به سرعت به طراحی تاکتیک های ادامه حرکت، که همانا جنگ تبلیغاتی علیه بنی امیه و یزید بود، پرداخت و کاروان عاشورا در اوج فروپاشی سر و سامان گرفت. برخی وقایع ثبت شده تاریخی درباره قیام عاشورا نشان می دهد پس از به شهادت رسیدن حضرت اباعبدالله(ع) در ظهر عاشورا و حمله سپاه پسر سعد به خیمه ها، برخی از سپاهیان او با این استدلال که زن و فرزندان خروج کنندگان بر حاکم اسلامی، خونشان هدر است، در صدد کشتن اهل بیت حضرت سیدالشهداء(ع) و دیگر شهدا بودند که با نهیب حضرت زینب(س) و یادآوری این نکته که جدم رسول خدا(ص) در هیچ جنگی حتی در جنگ با یهودیان بنی قریظه بر روی آنان تیغ نکشید، مانع از رخداد این فاجعه بزرگ شدند نه اینکه آن حضرت از شهادت می هراسیدند، چه، وقتی شیرزنانی چون او، پسران نوجوان و جوان خود را با دست خویش کفن می پوشیدند و به میدان شهادت می فرستادند، دیگر واهمه ای از شهید شدن خود نداشتند. آنچه پس از ماجرای عاشورا باعث صیانت حضرت زینب(س) از جان خود و دیگر زنان شد. درک دقیق مأموریتی بود که تقدیر آسمانی بر عهده ایشان گذارده بود و الحق که این مأموریت چه نیکو به سرانجام رسید.

بازسازی روحی بازماندگان
زنان بازمانده از قیام خونین عاشورا، وظیفه ای عظیم تر از اصل قیام داشتند و آن انتشار و ابلاغ پیام این انقلاب عظیم اسلامی در جهان بود. برای انجام چنین رسالتی، زنان قافله کربلا، باید از قابلیت های لازم روحی بهره مند باشند. همچنین رسالت عظیمی نمی توانست به وسیله زنانی که شاهد فاجعه خون بار کربلا بوده و نزدیک ترین عزیزان خود را در این راه تقدیم اسلام کرده بودند، به نحو احسن انجام گیرد. لذا بازسازی روحیه زنان، موضوعی بود که حضرت زینب(س) از نخستین ساعات پس از شهادت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) مدنظر داشتند و علیرغم داغ بزرگی که از شهادت برادری که یک عمر عاشقش بودند و دیگر نزدیکان و عزیزان بر دل داشتند، تلاش کردند با مؤثرترین شیوه های روانی( روش بازسازی روحی بر مبنای اعتقادات دینی) به تقویت روحی زنان بپردازند و آنان را برای انجام وظیفه سترگ ابلاغ پیام عاشورا، مهیا کنند. روایات بسیاری از گفتگوهای مؤثر حضرت زینب(س) با زنان بازمانده از قافله کربلا نقل شده است که هریک مصداقی روشن از این حرکت هوشمندانه آن حضرت است.

سرنی در نینوا می ماند اگر زینب نبود

استراتژی انتقال حضوری پیام
در شرایطی که قافله بازماندگان عاشورا به اسارت سپاه سعد درآمده بود و کمترین اختیار تصمیم گیری برای حضرت زینب(س) به عنوان سرپرست این کاروان متصور نبود و در حالی که هیچ ابزار ارتباطی برای ابلاغ پیام خون سیدالشهداء و یارانش وجود نداشت، طراحی استراتژی مؤثر و کارآمد« ابلاغ چهره به چهره پیام» با توجه به حرکت قافله اسرا در شهرها، روستاها و سکونتگاه های مختلف آن روز، آنچنان مؤثر واقع شد که در اندک زمانی، همه جهان اسلام در جریان انقلاب عاشورا و مظلومیت اباعبدالله(ع) و ستم هایی که بر ایشان و یارانشان رفته بود، قرار گرفت و نخستین واکنش ها، به صورت پشیمانی همراهان این ستمگری ها در قالب « توابین» به سرعت بروز داده شد و دنیای اسلام را به تقابل با بنی امیه کشاند. استراتژی تبلیغاتی حضرت زینب(س) در عین سادگی، بسیار کارا و مؤثر بود. ایشان در مسیر حرکت کاروان، از کوچکترین توقف ها بهره می جست و کسانی را که برای تماشای اسرای خارج شدگان از دین دعوت شده بودند تا به زعم یزیدیان، عبرتی باشند برای مخالفت حکومت، با چند جمله سخنرانی به سفیران پیام خون بنا حق ریخته حسین(ع) تبدیل می کرد و هریک از ایشان خود با انتقال پیام این مظلومیت و اسارت به ترویج گسترده و سریع آن کمک می کردند. حضرت زینب(س) به خوبی از موقعیت های احساسی ایجاد شده از اسارت آل الله بهره می جست و با بیان علی وار خویش، در همان چند جمله اول سخنرانی کسانی را که تا چند دقیقه قبل، به سوی شان سنگ پرتاب می کردند، چنان به شیون و زاری می کشاند که برای حرکت دهندگان قافله، قابل تصور نبود. با رسیدن قافله اسرا به شام و پس از چندین روز حرکت در مسیر، گزارش های مسؤولان قافله اسرا و نیز خطبه زینب(س) در مجلس یزید، ایشان را به اشتباه عظیم شان واقف کرد و باعث متوقف کردن حرکت قافله اسرا و بازگرداندن آنها به مدینه شد. این کار بسیار دیرهنگام می نمود، چه حرکت های بعدی مسلمانان، از جمله جریان توابین و سپس قیام « مختار ثقفی» نشان داد که زینب کبری(س) وظیفه ابلاغ پیام خون برادر را به بهترین وجه ممکن به انجام رسانیده و با فراست آسمانی خود در ابلاغ پیام انقلاب عاشورا، بزرگترین خدمت را به عالم اسلام کرده است. از این روست که تعبیر زیاد او در مجلس یزید برای همیشه در گوش تاریخ طنین انداز خواهد بود که پس از ذکر همه مصائب کربلا از سوی یزید، بانگ برآورد:« و ما رأیت الا جمیلا».


[ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 12:22 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

مروری بر زندگی حضرت زینب(س)

اشارات آشنا

حضرت زینب(س) در سال ششم هجری در خانه ی بزرگ مرد تاریخ، حضرت علی(ع) و برترین و شریف ترین زنان جهان فاطمه ی زهرا(س) دیده به جهان گشود. وی شخصیتی است ویژه که در خاندان شریف نبوی رشد یافت و جامع صفات نیک و پسندیده و افتخار تاریخ گردید. بعد از ولادتش رسول خدا(ص) از فاطمه(س) درخواست نمود فرزندش را نزد وی بیاورد. پیامبر(ص) نوزاد را به سینه چسبانید و با صدای بلند گریست، طوری که اشک از گونه های مبارکش سرازیر گشت. حضرت فاطمه(س) فرمود:«پدرجان، خدا هیچ گاه چشمان تان را گریان نکند این گریه برای چیست؟» پیامبر(ص) فرمود:«دخترم، او به بلاهایی گرفتار آید و با مصیبت ها و دشواری های جان کاهی مواجه می شود. ای پاره ی تنم هر کس بر او و مصیبتش بگرید، پاداشش همانند کسی خواهد بود که بر دو برادر او گریه کند.»(1)
در بعضی منابع تاریخی آمده است: تا چند روز پس از تولد، حضرت زینب(س) نامی نداشت و وقتی حضرت فاطمه(س) از امیرالمؤمنین(ع) علت تأخیر آن را خواست، امام فرمود:«منتظر هستم تا رسول خدا(ص) نامش را برگزیند.» و پس از این جریان پیامبر(ص) به فرمان خدا نام زینب را برای فرزند فاطمه(س) برگزید.(2)
کنیه ی حضرت زینب(س) را ام کلثوم و ام الحسن گفته اند که بعضاً با نام خواهرش حضرت ام کلثوم (س) نوعی تشابه به وجود آورده است. دختر امیرالمؤمنین(ع) چون به سن رشد رسید، عبدالله بن جعفر بن ابی طالب وی را به همسری برگزید. وی از تولد یافتگان حبشه و کسی است که پیامبر درباره اش دعای خیر فرمود. همه ی نویسندگان سیره، او را به بزرگ واری، عزت نفس و بخشش فراوان ستوده اند.(3) حضرت زینب(س) از عبدالله صاحب فرزندانی شد از جمله سه پسر و یک دختر معروف است پسران او عون و محمد در کربلا در رکاب امام حسین(ع) جهاد کردند و به شهادت رسیدند.

در محضر رسول اکرم(ص)

حضرت زینب(س) عالی ترین درس های زندگی را در دامان پدر و مادر آموخت و دانش، بزرگ منشی، عقلانیت و تکریم شخصیت را از محضر جد گرامیش کسب نمود. نوازش های پدرانه و عاطفی پیامبر(ص) نه تنها متوجه حسنین(ع) می گردید بلکه دختران فاطمه(س) نیز از آن بهره مند می شدند. خصوصاً حضرت زینب(س) که از قدرت تفکر و اندیشه ی بالایی برخوردار بود و در عین کودکی خصلت های والایی داشت.

هم گام با ولایت

مردم کوفه پس از شهادت امام علی (ع)، با امام حسن(ع) بیعت نمودند اما دیری نپایید که عهد خود را شکستند و از فرمان آن حضرت سرپیچی نمودند. فرماندهان لشکرش با وعده های معاویه به وی خیانت نموده، تنهایش گذاشتند و سرانجام آن حضرت ناچار شد با معاویه پیمان صلح ببندد و در این میان از زخم زبان و شماتت دشمنان دوست نما بسیار رنجیده خاطر گردد. در این شرایط، حضرت زینب(س) به هم راه برادرش امام حسن(ع) و دیگر علویان، از کوفه به سوی مدینه بازگشتند و در رکاب آن حضرت با صبر و مقاومت، مدافع ارزش های دینی و دست آوردهای رسالت رسول خدا(ص) بودند.
احترام و محبت خاص حضرت زینب(س) به امام مجتبی(ع) از دو جهت قابل تأمل است. ابتدا این که آن حضرت برادر بزرگ تر و محل اتکاء زینب(س) پس از امیرالمؤمنین(ع) و به منزله ی پدرش بود و دیگر آن که وی امام زمانش به حساب می آمد و تبعیت از آن حضرت را بر خویش واجب می دانست.

هم راز حماسه ی حسینی

عشق و محبت حضرت زینب(س) به ذات احدیت، اوج ایثار و فداکاری وی را به نمایش گذارد و در همین راستا، ولایت امام حسین(ع) قلب خواهر را از مهر و عاطفه لبریز کرد و او را مطیع محض حق و حقیقت نمود.
تعلق خاطر این خواهر و برادر در خلال شواهد تاریخی و حتی دورانی که حضرت زینب(س) هم سر عبدالله بن جعفر شده و زندگی مشترک تشکیل داده بود به خوبی نمایان است. در تاریخ چنین درجه ای از محبت بین یک خواهر و برادر کم تر دیده شده که البته دلیل آن واضح است؛ آن دو بزرگ وار، عارف به کمال، عظمت و جلالت قدر و شأن یک دیگر بودند. به گونه ای که زینب(س) برادرش را سرور جوانان اهل بهشت و ریحانه ی رسول خدا(ص) می دانست امام حسین(ع) برایش یکی از شخصیت های مطرح در «آیه ی تطهیر»، «آیه ی مباهله» و «سوره ی هل اتی» و مهم تر از همه امام منصوب از جانب خدا و پیامبر(ص) و به نص صریح قرآن بود. حضرت امام حسین(ع) نیز خواهرش را به حقیقت شناخته و به کمالات و فضائل و ویژگی هایش آشنایی کامل داشت و روح بلندش را مخزن اسرار الهی و حافظ اصل نبوت و ولایت می دانست.
در تاریخ آمده است، روزی حضرت امام حسین(ع) مشغول تلاوت قرآن بود که خواهرش بر وی وارد شد. امام در حالی که قرآن را به دست گرفته بود به احترام وی از جا برخاست.(4)

زمان جدایی

پس از آن که اصحاب و یاران امام، یکی پس از دیگری شهید شدند، نوبت به مردان علوی و وابستگان امام (ع) رسید. علی اکبر فرزند شجاع امام که شبیه ترین افراد از حیث اخلاق و رفتار به پیامبر(ص) بود در کارزاری سنگین دعوت حق را لبیک گفت. شهادت وی برای عمه اش بسیار سخت و طاقت فرسا بود، طوری که خود را بر جسم مطهر او انداخت و بر سوگش گریست. امام حسین(ع) آن حضرت را از علی اکبر(ع) جدا ساخت و به خیمه بازگرداند. عون و جعفر، پسران حضرت زینب در حالی که رجز حماسی می خواندند قدم به صحنه ی جنگ گذاشتند. عون در معرفی خود چنین گفت: اگر مرا نمی شناسید، بدانید من از نسل جعفرم، شهید راستینی که در بهشت می درخشد همو که با بال های سبز پرواز می کند و همین افتخار ما را کفایت خواهد کرد.(5) شهادت دو فرزند برومند حضرت زینب او را اندوه ناک و متأثر نمود. اما هرگز داغ دل و عواطف مادریش را بروز نداد و با صبر و استقامت در جهت حمایت از امام ایستاد تا برای لحظه ای نیز خاطر امام را مکدر و خجل نبیند. او نه تنها در این برهه بلکه در شهادت برادرش عباس و برادرزادگانش- که کافی بود هر کدام یک انسان عادی را دچار تزلزل و جزع و فزع نماید- زبان به شکوه نگشود. چنان تحمل پیشه کرد و شکسته دلی و حزن خویش را مدبرانه مدیریت نمود که خللی در تصمیم، برنامه و هدف امام پیش نیاید. او تابع امامش بود که می فرمود:«اصبری و احتسبی فیما اصابک؛ ای نفس صبر کن و هر مصیبتی بر سرت آید در نزد خدا محاسبه کن.»

در شهر بی وفایان

کوفه مرکز حکومت امام علی(ع) و جای گاه رهبری ایشان بود و در همان دوران، حضرت زینب کبرا(س) در این شهر در اوج عزت و شکوه زندگی می کرد و خانه اش محل مراجعه ی زنان بسیاری بود که با مشاوره و ارشادش درس ایمان و زندگی می گرفتند و به این مصاحبت و مباحثه افتخار می کردند. اهالی این سرزمین، پیرو ولایت امیرالمؤمنین(ع) و محب اهل بیت(ع) بودند و بیش ترین تأثیر را از رفتار و کردار و شیوه ی حکومتی آن حضرت(ع) فرا گرفتند. اما چه اتفاقی افتاد که بعد از بیست سال وضعیت آن شهر چنان دچار گسیختگی، رخوت، تناقض و بی وفایی گشت که ناگوارترین حادثه ی تاریخ به واسطه ی سستی آنان رقم خورد؟! البته نباید از نظر دور داشت که کوفه با به قدرت رسیدن «ابن زیاد» با اختناق، خوف و ترور قرین شد و هزاران مأمور و جاسوس هر نوع حرکتی در سطح شهر و خانه ها را گزارش می دادند و در این میان بسیاری از دوست داران و پیروان امیرالمؤمنین(ع) دست گیر و زندانی شدند و مجالی برای شان حاصل نشد تا به کاروان امام حسین(ع) ملحق شوند. علاوه بر این، کسانی بودند که از ترس حکومت و حفظ جان شان در خانه ها پنهان و یا به سهل انگاری و بی وفایی نسبت به نماینده ی امام حسین(ع)- مسلم بن عقیل- دچار شدند و فقط معدود افرادی به طور مخفیانه توانستند خود را به قافله ی امام رسانده و او را یاری کنند و به فیض شهادت نائل شوند.
نکته ی مهم و تأسف بار این که در پی شهادت فرزند پیامبر(ص) دنیاپرستان طماع و بردگان دین فروش، اهل بیت(ص) او را اسیر کرده به کوفه آوردند. شهری که یادگارهای زیادی از دوران ولایت امیرالمؤمنین(ع) با خود داشت، اکنون پذیرای دختر والاتبارش گردیده بود. کوفه زینب را خوب می شناخت. زنانی که در آن روز سی سال بیش تر نداشتند و حشمت او را در دیده ی مسلمانان و عزتش را در چشم پدر دیده بودند، حال شاهد بودند که او بدون یار و یاور، سوار بر مرکبی بی جهاز و بدون هیچ احترامی هم راه با سرهای بریده و بر سر نیزه شده ی عزیزانش، با نان و خرما مورد ترحم واقع می شود. این جا بود که دختر امیرالمؤمنین(ع) فرمود: ای مردم صدقه بر ما حرام است و مردم کم کم فهمیدند چه جنایتی رخ داده و چه عزیزی در خون تپیده و به چه خسارتی مبتلا شده اند. به دنبال این شرم ساری حضرت زینب(س) با کمال وقار و در حالی که بر احساسات خود مسلط بود، شجاعانه لب به سخن گشود و خطبه ای فصیح ایراد نمود. شاید تا آن زمان به دلیل نجابت و صیانت از دید نامحرمان چنین سخن نگفته بود. بشیر بن خزیم اسدی گوید(6):« زینب (س) دختر علی(ع) را در آن روز دیدم، به خدا سوگند زن با حیایی که تا آن روز سخنورتر از او ندیدم. گویی کلمات از زبان گویای امیرالمؤمنین(ع) جاری بود. او به مردمی که همهمه می کردند و می گریستند اشاره کرد و فرمود: ساکت شوید! ناگهان نفس ها در سینه ها حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد.»راوی این خطبه از کسانی بود که حضرت علی(ع) را از نزدیک دیده و سخن رانی های آن حضرت را شنیده بود.
در شرایطی که مأموران و مزدوران اموی سعی در کنترل اوضاع و فضای شهر داشتند تا صدایی از گلو برنیاید و کسی اعتراضی نکند حضرت زینب با تصرف ولایی خویش در انسان ها، حیوانات و حتی جمادات، نفس ها را در سینه حبس و زنگ شتران را از حرکت باز داشت(7) و خطبه اش را با حمد و سپاس الهی و درود بر پیامبر خدا(ص) و خاندان پاکش آغاز کرد. و با بیان عبارت«یا اهل الکوفه، یا اهل الختل و الغدر» تأثیر گذارترین جمله را برای بیداری وجدان های به خواب رفته به کار برد تا خود را بشناسند و صورت خود را بخراشند که اهل وقاحت و رسوائی اند، دورو و تملق گویند و در مقابل دشمن خوار و ذلیلند.
«الا و هل فیک الّا الصََّلف النطف؟ و الصدر اشنف؟ و ملق الاماء؟ و غمز الاعداء». آن حضرت فرمود:«چه بد توشه ای برای آخرت خود فرستادید! توشه ای که همان خشم و سخط خداست و در عذاب جاویدان خواهید بود.» آری، لکه ی ننگی بر دامان خویش نهاده بودند که به گفته ی آن حضرت با هیچ عملی پاک نمی شد و آن قتل سلاله نبوی بود. حسین(ع) کسی نبود که شما او را نشناسید زیرا پیامبر(ص) فرمود:«سید شباب اهل الجنه».
حضرت در ادامه با اشاره به خصوصیات منحصر به فرد امام فرمود:«او پناه مؤمنان فریادرس در بلاها، مشعل فروزان استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در قحطی و خشک سالی بود.» سپس از آن مردم برائت جست«الاساء ما تزرون و بعداً لکم و سحقاً و... چه بار بدی بر دوش خود گذاشتید پس رحمت خدا از شما دور و دورتر باد، چون که جگری از رسول خدا دریده اید و زنان و دختران با عفت و نجیبی از خاندانش را به کوچه و بازار کشانده اید.» در بعضی اقوال آمده است دشمن از رسایی و بیداری کلام حضرت و نگرانی از شورش مردمی که کم کم از حوادث آگاه می شدند تصمیم گرفت با آوردن سر مبارک امام(ع) کلام خواهرش را قطع نماید. و در آن موقع زینب(س) با چنین اشعار سوزناکی مردم را به حیرت و گریه انداخت «ای هلال ماه نو که تا به سر حد کمال رسید خسوف او را غافل گیر کرد و غروب نمود. ای پاره ی قلبم، هرگز گمان نمی کردم دست تقدیر چنین سرنوشتی را برای من رقم زده باشد.»

گوهر افشانی افشاگر

یزید مجلسی با حضور شخصیت های مهم لشکری و کشوری تشکیل داد و مأموران نظامی را به محافظت گمارد. آن وجود ناپاک و خیانت کار با ورود اسیران آل محمد(ص) نسبت به اسلام و مقدسات به بدترین وجه توهین نمود و باورها و ارزش های دینی را به استهزاء گرفت. او با بازماندگان کاروان کربلا از روی تحقیر سخن گفت و در حالی که متکبرانه شراب می نوشید نسبت به سر مقدس امام حسین(ع) که در مقابلش نهاده بود بی ادبی کرد و با چوب دستی خویش بر لب و دهان مبارک آن عزیز می زد. برخی شامیان نیز که با تبلیغات مسموم امویان چهره ای منفی از خاندان رسول خدا(ص) در ذهن داشتند با حضور در این مجلس و مشاهده ی حرکات و رفتارهای یزید اظهار خوش حالی می کردند. حضرت زینب(س) بار دیگر فرصت را غنیمت شمرد و با آن که جای گاهش بالاتر و والاتر از آن مجلس آلوده بود و جانش نیز در معرض خطر قرار می گرفت از جا برخاست و پس از حمد پروردگار و درود بر جد مکرمش خودبزرگ بینی یزید را نکوهش کرد و فرمود:«حال که ما را مغلوب و پیروزی را از آن خود می دانی گمان داری نزد خدا ارج و منزلتی نداریم!» آن حضرت با زیر سؤال بردن اصل و نسب یزید به او یادآور شد که خاندانت در روز فتح مکه تحت سلطه ی سربازان جد ما رسول خدا(ص) بودند، ولی آن حضرت به سبب بزرگواریش آنان را آزاد کرد. به نظر می رسد حضرت از بیان جمله ی یابن الطلقاء دو هدف داشته یکی بیان سوابق و گذشته ی شوم آور خاندان یزید که همیشه علیه اسلام موضع می گرفتند و دیگر آن که به او بفهماند آیا انصاف بود که در جواب آن نیکی ها که جد ما درباره اجداد تو انجام داد این گونه پاسخ گویی؟!
پاک دامنی، حجاب و اعتقاد به ارزش ها از اهداف اساسی بانوی پاکی چون حضرت زینب(س) است. آن حضرت ضمن اعتراض به رفتار مغرضانه ی لشکریان یزید بیان کرد:«تحذیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا، قد هتکت ستورهنّ و ابدیت وُ جوهنن... [این عادلانه است] که زنان و کنیزان خود را پشت پرده جای دهی و دختران پیامبر اسلام را به اسیری ببری و بگردانی، در حالی که حجاب شان را هتک کردی و چهره های شان را نمایاندی...»
حضرت در ادامه ی خطبه ی خویش عمل زشت یزید را مقطعی و زودگذر ندانسته که با یک عذرخواهی بتوان از آن گذشت پس فرمود: «... لعمری لقد نکات القرحه و استاصلت الشافه، با رأفتک دهم سید شباب اهل الحنه و ابن یعسوب الدین و شمس آل عبدالمطلب... به جانم سوگند با ریختن خون سرور جوانان بهشت و فرزند یعسوب الدین- علی (ع)- و خورشید تابان خاندان عبدالمطلب، نیشتر به زخم زدی و رگ و ریشه را قطع کردی.» دختر امیرالمؤمنین(ع) عاقبت کار یزید را یادآور شد و فرمود:« روزی خواهد آمد که آرزو کنی کاش دستت خشک شده بود و این عمل را انجام نمی دادی و مادرت هرگز به تو باردار نمی شد.» سپس آن حضرت با دلی سوخته و خسته از مصیبت های پی در پی و هتک حرمت ها، زبان به نفرین گشود و عرضه داشت«... اللهم خذ بحقنا و انتقم من ظالمنا و احلل غضبک علی من سفک دمائنا و نقض ذمارنا و قتل حماتنا و هتک عنا سد و لنا...؛ خدایا داد ما را بستان و انتقام ما را از ظالمان بگیر و خشم خود را نصیب کسانی ساز که خون ما را ریختند و پیمان ما را نگاه نداشتند و پیشینیان و یاران ما را کشتند و پرده ی حرمت ما را دریدند.» آن حضرت با قاطعیتی علی وار و مقاومتی بی نظیر و شجاعتی فاطمی در مقابل تمام مقامات حاضر در مجلس به مشروعیت نداشتن حکومت یزید تصریح کرد و با لحنی تحقیرآمیز کلامی گهربار و ارزش مند بر زبان جاری کرد «... و ما استضعاری قدرک. و لا استعظامی تقریعک توهماً... من مقام و منزلت تو را خوار و کوچک و سرکوب و توبیخ تو را بزرگ و لازم می شمارم.» سپس با بزرگ واری و عزت نفس از شرافت و نسب خویش گفت:و «... فوالله الذی شرفنا بالوحی و الکتاب و النبوه و الانتخاب، لا تدرک امرنا و لا تبلغ غایتنا و لا تمحو ذکرنا و لا یرحض عنک عارها... به خدایی که ما را به وحی و قرآن و پیغمبری و برگزیدگی شرافت بخشید به خواسته ی خود نخواهی رسید و نمی توانی نام و یاد ما را بزدایی و از این عار و ننگ تبرئه نخواهی شد.»

به سوی شهر پیامبر

از زمانی که حضرت زینب(س) تحت فشار ظالمان جسم مطهر برادر و بستگانش را در دشت نینوا تنها گذاشت تا لحظه ی بازگشت به مدینه، دلش سخت در گرو ملاقات دوباره ی آن عزیزان می تپید. بدین سبب در مسیر بازگشت کاروان از شام به مدینه از راه نما خواستند آنان را از جانب کربلا ببرد تا به زیارت شهیدان، قلب خویش را تسلی بخشند. با تحقیق این امر و رسیدن قافله به مشهد شهیدان، حضرت زینب با کوهی از اندوه و مصیبت و درد فراق، قبر برادر را در آغوش گرفت و با ناله های «وا اخاه» دل های داغ دیده را با خود هم نوا کرد و صدای عزای شان به آسمان بلند شد. او با ندبه هایش به برادر عرض کرد: «زینب همان گونه بود که تو خواستی و خدایش فرمان داده بود.» آری، آن حضرت به مدد الهی و استقامت و ایمانش نگذاشت خون به ناحق ریخته ی سید آل عبا(ع) و فرزند مادرش، بی اثر و مکتوم بماند. افزون بر این، وجدان های غفلت زده را بیدار و دل های منحرف را به سوی حق متمایل ساخت و ماهیت ناثواب خاندان ابوسفیان را برملا نمود و با این رشادت ها و جان فشانی ها نهضت کربلا را کامل کرد.
بنا بر اقوال تاریخی پس از سه روز عزاداری در کربلا حضرت زینب هم راه امام سجاد(ع) و دیگر کاروانیان به سوی مدینه جای گاه رسول خدا(ص) بازگشت. بانوی رسالت که چندین ماه پیش در کمال عزت و احترام هم راه برادران و مردان هاشمی از این دیار رفته بود در حالی بازگشت که جز برادرزاده اش هیچ محرمی و مردی با او نبود. آن حضرت هم راه تنی چند از زنان بنی هاشم سوی مسجد پیامبر(ص) شتافت و وقتی بدان جا رسید دست به در گرفت و ندا داد یا جداه من خبر ماتم حسین(ع) را برایت آورده ام.(8) تاکنون هر کجا زینب (ص) قصد عزاداری داشت دشمن مانعش می شد. اما این جا موطن امن او و شهر جدش رسول خدا(ص) بود. از این جهت هم راه با زنان بنی هاشم به سوگ نشست و با بیان مصیبت های کربلا، کوفه و شام، اهالی مدینه را مطلع نمود. تا جایی که اگر هنوز افرادی دل با بنی امیه داشتند، از اقدامات و روشن گری های این بانو تحت تأثیر قرار گرفته، مهرشان به نفرت مبدل گشت. در تاریخ آمده، عبدالله بن جعفر همسر زینب در خانه اش از عزاداران حسینی و فرزندانش استقبال می کرد و می گفت:«سپاس خدای را که مرا عزادار حسین قرار داد. اگر چه نبودم تا با دو دست خود او را یاری کنم، دو پسرم وی را با جان خود یاری نموده اند.»(9)
منابع:
1. الخصائص الزینبیه، سید نورالدین جزائری، ص 156.
2. زینب الکبری من المهد الی اللحد، سید محمد کاظم قزوینی، ص 29.
3. زندگانی فاطمه زهرا، سیدجعفر شهیدی، ص 245.
4. زینب الکبری، به نقل از ذخیره المعاد شیخ زین العابدین مازندرانی، ص 58.
5. همان، ص 143.
6. اللهوف، ص 146.
7. خصائص الزینبیه، ص 209.
8. همان، ص 298.
9. زینب الکبری...، ص 352.
ماهنامه ی پیام زن، شماره 217.


[ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 12:21 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

چکیده: بانو حضرت زینب(سلام الله علیها) را باید در فصاحت، بلاغت، زهد، عقل، دانش، صبرو... پس از مادرش زهرا(علیها السلام) سرآمد زنان دانست. اشتهار اوبه نقش آفرنی در کربلا و در کاروان اسراء و تأثیر حضورش در مغلوبه کردن آثار جنگ طف، م.جب غفلت از دیگر ابعاد شخصیّتی وی شده است و صبر و شکیبایی بی نظیری که وی در ماجرای کربلا از خود به ثبت و ظهور رسانید، جمیع صفات حمیدة وی را تحت السعاع قرار داده است. این مقاله قصد داردابا نظر به جایگاه علمی و مقام روایی این بانو، به بررسی این بعد پرداخته، بخشی از احادیث مروی از این بانوی محدّثه را معرفی کند.

مقدمه

با هلالاً لم استتم کمالا
هنگامی که به صفحات تاریخ می نگریم، در می یابیم که حضور مردان در تاریخ، بسیار بیشتر از زنان است. بسیارند بانوان بزرگ، ادیب، فاضل و خردمند که درلابه لای صفحات تاریک تاریخ، به دست فراموشی سپرده شده اند؛به طوری که تاریخ یا از احوال و آثار زندگی آنان بی اطلاع است یا به طور مقطعی و درشرایط خاص، مورد توجه قرار گرفته و سپس فراموش شده اند. شاید بتوان گفت که در بسیاری از موارد، برخی حقایق در مورد آنها به تحریف کشیده شده است .
این بی مهری به بانوان فاضل در عرصة تاریخ اسلام نیز به چشم می خورد. با تورّقی در میان صفحات کتب تاریخی مربوط به آن عصر می بینیم اکثر مورّخین مسلمان به تفصیل، به بررسی و بحث احوال همسران پیامبر، اهتمام کرده و به شرح و بسط زندگی آنان پرداخته اند، متأسفانه از شرح حال برخی از زنان صحابه و دختران و زنان خاندان رسالت، اخبار زیاد و موثقّی در دست نیست. قطعاً دلایل زیادی در این خصوص وجود دارد؛ اما از میان آنها به دو نکته می توان اشاره کرد:
1) از بین رفتن کتب و منابع تاریخی حاوی آثار و شرح حال بزرگان.
2) وجود حیا و عفّت که پیوسته، مانع از حضور در میان مردان، جز به ضرورت، شده است.
در هر حال، این دلایل و عوامل دیگر مارا از دستیابی به تاریخ این بانوان بزرگ محروم کرده است.
حضرت زینب(سلام الله علیها) دختر ارشد امیرالمؤمنین(علیه السلام) و فاطمة زهرا(علیها السلام) یکی از بانوانی است که اگر چه تاریخ درخشیدن بی نظیر او پس از کشته شدن برادرش در کربلا نتوانسته مخدوش یا گم کند، امّا از شرح حال این بانوی فاضلة فرزانه پیش از این واقعه و پس از آن، اخبار موثّق و زیادی در دست نیست. مورّخان حتّی در مورد محلّ دفن وی نیز همچون مادر بزرگوارشان، اختلاف نظر دارند.
تنها در همین برهة کوتاه می توان فضل و کمال وی را بررسی کرد؛ یعنی از آغازین لحظة قیام او بر تلّ زینبیّه تا بازگشت به موطن اصلی اش شهر مدینه. در همین زمان است که بلاغت، فصاحت، علم، فضل ،زهد و شجاعت بانو متجلّی شد. خطبه های کوفه و شام وی تنها نشان دهندة نقش او در احیای دین جدّش و تداوم نهضت برادرش نبود، بلکه در تبلور این خطبه ها فصاحت و بلاغت و علم او جاری شد.
او همچون مادرش زهرا(علیها السلام) و پدرش علی( علیه السلام) با تکیه بر قرآن و علوم نبوی، برای تداوم نهضت احیاسازی دین پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در معیّت اممام علی بن الحسین(علیه السلام) به استدلال با حاکمان وقت و افشاسازی ماهیّت ضدّدینی حکومت اموی پرداختو پس از آنکه امور را به برادرزادة خود علی بن الحسین(علیه السلام) سپرد، همچون گذشته، در تاریخ ناپدید شد.
بی تردید، تاثیر شگرف حضور حضرت زینب(سلام الله علیها) در کربلا و کاروان اسراو نقش وی در مغلوبه کردن آثار جنگ طف، منظور نظر بسیاری به طور خاص و عام بوده و بررسی شده است. این مقاله قصد دارد تنها به گوشه ای از جایگاه علمی و مقام روایی حضرت زینب(سلام الله علیها) در شش بخش از منابع معتبر و معاصر شیعی و اهل سنّت بپردازد:
1) جایگاه علمی حضرت زینب(سلام الله علیها)؛
2) بانوی راوی ؛
3) حضرت زینب(سلام الله علیها) و اخبار عاشورا؛
4) کسانی که حضرت زینب(سلام الله علیها) از آنها روایت کرده است؛
5) آنان که از او روایت کرده اند؛
6) برخی از احادیث مروی از حضرت زینب(سلام الله علیها).
امید است این نوشته گامی، هر چند ناتوان، در جهت شناسایی عقیلة بنی هاشم باشد.

جایگاه علمی حضرت زینب(سلام الله علیها)

زینب، زینب پدر، دختر امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب(عبد مناف) بن عبدالمطّلب بن بنی هاشم قرشی، مادرش فاطمه زهرا(علیها السلام)، دخت گرامی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است. در زمان حیات پیامبر به دنیا آمد. کنیه هایش امّ کلثوم، امّ عبدالله و ام، الحسن است. برایش کنیه های مخصوصی همچون امّ المصائب، امّ الرزایا، امّ النوائب ذکر کرده اند.هاشمی ان در تاریخ او را «عقیله»ی خود معرفی می کنند و این لقب منحصراً به حضرت زینب(سلام الله علیها) تعلّق دارد.(ص:8، 91) لقب دیگری را نیز به وی اختصاص داده اند که بازگو کننده علم و فضل فراوان است:«لیبه».
نام مبارکش به وسیلة جبرئیل بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرضه شدو پیامبر فرمود: وصیّت می کنم حاضران و غادبان را که حرمت این دختر را پاس دارید؛ همانا وی به خدیجة کبری مانند است.
در خانة وحی، در دامان فاطمه(علیها السلام) و علی(علیه السلام) دوران عمر را سپری کرد تا آنکه پدر،بنا به صلاح امّت، در کوفه رحل اقامت گزید. آن گاه بود که کوفیان متوجّه مرواریدی در صدف بیت علی(علیه السلام) گشتند. زنهای کوفه توسط شوهرانشان، از امیرالمؤمنین(علیه السلام) خواهش کردند اجازه فرمایند که آنان به حضور حضرت زینب(سلام الله علیها) شرفیاب شوندو از علم او بهره مند گردند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) اذن فرمود و زنها می آمدند و تفسیر قرآن مجید را از حضرت زینب(سلام الله علیها) فرا می گرفتند.(ص:12، 82)
این اوّلین تجلّی دانش حضرت زینب(سلام الله علیها) در جامعة آن روز مسلمانان بود. اجازة امیرالمؤمنین(علیه السلام) به دانش آموز مکتبش برای تفسیر قرآن به زنان کوفه، خود بالاترین سند برای بیان جایگاه والای علم این بانوست.
پس از آن بهترین، سند در بیان جایگاه رفیع علمی وی، کلام معصوم معاصر او، امام علی بن الحسین(علیه السلام) است. امام سجاد(علیه السلام) پس از خطبة عمّة بزرگوارش در شهر کوفه می فرماید:«...أنتِ بِحَمدِ الله عالِمهٌ غیرُ مُعَلَّمِهٍ وَ فَهِمَهٌ غَیرُ مُفَهَّمَهٍ. تو بحمدالله، عالم آموزگار ندیده و خردمند نیاموخته هستی!(ج:14 ص:2 ،301)
با تکیه بر این کلام مهصوم، بی تردید، می توان گفت حضرت زینب(سلام الله علیها) متعلّم به علوم اکتسابی نبوده، بلکه بدون واسطه، علم را دریافت کرده است و این عجیب نیست؛چرا که این خاندان خزان علم و معادن حکمت اند. (زیارت جامعه کبیره). شاید به دلیل همین ویژگی است که برخی معتقدند عقیلة بنی هاشم دارای علم منایا و بلایا بوده است.
نکتة دیگر در بیان مقام علمی حضرت زینب(سلام الله علیها) این است که به نظر می رسد، کلام او با یزید در مورد تعداد کشته شدگان سپاه کوفه تکیه بر مقام علمی وی دارد؛ آنجا که یزید گفت:« حسین با یارانش به کوفه آمد و مابه آنها تاختیم. آنها درحالی که به یکدیگر پناهنده شده بودند ماهمه را کشتیم.» حضرت زینب(سلام الله علیها) بی درنگ فرمود:« ای دروغگو! شمشیر برادرم خانه ای را در کوفه نگذاشت، مگر اینکه اهل آن گریان اند.»
با عنایت به اینکه غلوّ و زیاده گویی در کلام خاندان نبوّت جایی ندارد و دقّت به این موضوع که حضرت زینب(سلام الله علیها) تمامی خانه های کوفه را در سخنان خویش، بدون استثنا، عزادار شمشیر امام حسین بن علی (علیه السلام) دانسته و تذکّر این نکته که در آخرین وداع سیّد الشهدا(علیه السلام) با اهل بیت، آنان از جانب او مأمور به استقرار در خیام شدند و پس از کشته شدند از خیمه بیرون آمدند، می توان گفت این اطّلاع دقیق و آگاهی از حجم عظیم کشته شدگان سپاه کوفه، تکیه بر علم غیر طبیعی آن مخدّره دارد.
اما نکتة آخر اینکه در کتاب کمال الدین و تمام النعمه، درباب توقعیات، مرحوم شیخ صدوق(اعلی الله مقامه) حدیثی از حکیمه خاتون دختر امام جواد(علیه السلام) و عمّة بزرگوار امام عصر(عج) نقل می کند و ضمن آن یادآور می شود:« حسین(علیه السلام) خود را در ظاهر به خواهرش حضرت زینب (سلام الله علیها) سپرد؛ برای پنهان کردن امامت پسرش علی بن الحسین(علیه السلام) (ودرامان ماندن جان او).» (4:ج2 ص178) این را نیز دلیل دیگری برای تبیین جایگاه علم رفیع عقیلة بنی هاشم می توان شمرد؛ چرا که از سوی امام حسین بن علی(علیه السلام) محرم سرّ ولایت و پاسبان آن گشت
از علم وفضل این بانوی ارجمند هرچه گفته شود، قطره هی از درریاست.آن چنان که سیّد محسن امین، در اعیان الشیعه، در توصیف او می گوید:«جلالت شأن و مقامش، قوّة استدلال و برتری عقلش و ثبات و پایداریش را از خطبه هایش در کوفه، می توان ادراک کردو فصاحت زبان و بلاغت کلامش در خطبه های کوفه و شام و... چنان است که گویا از زبان پدرش امیرالمؤمنین(علیه السلام) سخن می گوید.»(9 ج:7 ص:137)

بانوی راوی

گنجینة علوم و معارف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و خاندان پاکش مجموعه ای از احادیث و روایاتی است که از طریق راویان و محدّثین موثّق و متعدّد، به دست ما رسیده است. اینکه کدام حدیث از احادیث معتبر است یا اینکه آیا راویان آن موثّق بوده اند یا نه، علوم گسترده ای را همچون علم حدیث و علم رجال، به خود اختصاص داده که بحث دربارة آنها در این مجال کوتاه نمی گنجد. امّا آنچه ذکر آن خالی از لطف نیست، نقش مهم و ارزنده ایست که هر یک از محدّثین و راویان حدیث، در انتشار و انتقال علوم و اسرا معارف محمّدی(صلی الله علیه و آله) واستمرار دین مبین اسلام و مذهب ناب تشیّع جعفری ایفا کرده اند، به طوری که بدون تردید، می توان گفت اکثر احکامشرعیّة اسلام و علوم ومعارف شیعه مدیون آنها و احادیث نقل شده از آنهاست.
سلسلة راویانی که از پیامبر خاتم(صلی الله علیه وآله) و دخترگرامی(علیها السلام) و وصیّ بزرگوارش امیر المؤمنین (علیه السلام) و فرزندان معصومشان و همچنین بعضی از صحابه، همچون سلمان، مقداد، ابوذر و برخی از همسران پیغمبر، مانند امّ سلمه با واسطه های اندک یا بدون واسطه، حدیث یا احادیثی را روایت کرده اند، به لحاظ صحّت روایت و مستند بودن احادیثشان، بسیار مورد توجّه علما، فقها و دانشمندان قرار گرفته اند.
حضرت زینب(سلام الله علیها) یکی از راویان مورد وثوق شیعه است که بودن واسطه به بیت زهرا(علیها السلام) و علی(علیه السلام) متصل بوده است.«محدّثه» یکی از القابی است که برای بانو ذکر شده است و این خود به تنهایی، بیانگر نقش وی در نقل احادیث و روایات است. اگر چه از روایات منقول از وی اطّلاع زیادی در دست نیست، امّا همان روایات معدود باقی مانده از آن حضرت نشان دهندة مقام روایی وی است.
اکنون به گوشه ای از گواهی مورّخان، علما و محدّثان به مقام روایی حضرت زینب(سلام الله علیها) اشاره می کنیم.
1) ابن سعد در الطبقات الکبری، حضرت زینب(سلام الله علیها) را جزء راویانی ذکر می کند که از همسران پیامبر و دیگران(و آنها از پیامبر(صلی الله علیه و آله) حدیث نقل کرده اند.(6:ج8،ص461)
2) علّامه جعفر نقدی به نقل از عمادالمحدّثین آورده که او (حضرت زینب(سلام الله علیها)) از مادرش روایت می کرده است.. مرحوم طبرسی در اعلام الوری بر این قول تأکید می کند و می گوید:« او از مادرش فاطمه(علیها السلام) حدیث نقل می کرده است.
3) علّامه مامقانی اورا از محدّثان شمرده و دربارة آن علیا مخدّره نوشته است:صدوق او را در مشیخا نام برده.... و ابن اثیر در اسدالغابه او را از صحابه دانسته است.....و من می گویم:»
زَینَبُ، وَما زَینَبُ وَ ماادریک:َ ما زَینَبُ! هِیَ عِقیلَهُ بَنی هاشِمٍ وَ قَد حازَت مِنَ الصِّفاتِ الحَمیدَ]ِ مالم یَحزها بَعدَ أُمّها حتّی حقّ أن یقال هی الصدّیقه الصغری.
زینب! زینب کیست؟! توجه می دانی که زینب کیست ؟ اوعقیلة بنی هاشم است که در صفات ستوده، برترین است و کسی جز مادرش براوبرتری ندارد؛ تا جایی که اگر او را صدّیقة صغری بخوانیم، حق گفته ایم.
4) ابوالفرج اصفهانی، صاحب مقاطل الطالبیّین، در مورد آن حضرت از ابن عباس این گونه می نویسد:
«حدّثنا عقیلتنا: عقیلة ما برایمان روایت کرد.»(7:ص91)
5) ابن اثیر نام حضرت زینب(سلام الله علیها) رادر زمرة اصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) ذکر کرده و دربارة او می گوید:« کتنَت زَینَبُ امرَأهً عاقِلَه جَزلَه... و کلامها لیزید... مشهور مذکور فی التاریخ، و هو یدّل علی عقل و قوّه جنان: زینب زنی عاقل، خردمند و بامنطق قوی بود... وسخن اوبا یزید، مشهورو مذکور در تاریخ استو این سخنان دلیل بر عقل و قوّت قلب اوست.(5:ج5،ص300)
بااستناد به احادیث نقل شده از عقیلة بنی هاشم و سخن محدّثین و مورّخین بزرگ شیعه و سنّی در مقام روایی آن حضرت، می توان گفت، این بانوی بزرگ، جزء محدّثان بی واسطه از بیت وحی بوده است.


[ چهارشنبه 90/9/9 ] [ 12:57 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
<   <<   6      
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????