عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) |
انقلاب عاشورا، بی شبهه بزرگترین جریان اعتقادی پس از هجرت نبی اکرم(ص) در تاریخ اسلام محسوب می شود که وقایع ما بعد خود را شدیداً تحت تأثیر قرار داد. ماجرا آنچنان پرعظمت است که از ابعاد گوناگون می توان به آن پرداخت؛ اما آنچه که در این مقاله مورد بحث و امعان نظر قرار خواهیم داد، نقش پیام رسانی زینب کبری(س) و تأثیرات آن خواهد بود. اما آنچه انقلاب سیدالشهداء را از جهت تأثیر عمیق و گسترده در تاریخ اسلام مورد پرسش قرار می داد، محدود ماندن آن در مرزهای جغرافیایی رخداد، یعنی کربلا بود. به بیان دیگر با توجه به محدودیت های ارتباطی در قرن اول هجری این خطر وجود داشت که همه رخدادهای پرعظمت انقلاب عاشورا در حیطه جغرافیایی آن محدود و محصور بماند و اسلام عزیز از تأثیر عمیقی که این تحول عظیم می توانست در سرنوشت و آینده آن داشته باشد، محروم بماند. بخصوص که محل رخداد انقلاب عاشورا از قطب های جمعیتی آن روز به دور بود و این می توانست احتمال یاد شده را تقویت کند. باقی ماندن ماجرای عاشورا در حصار کربلا، همان چیزی بود که جریان انحرافی سلطه امویان در پی آن بود. آنها به زعم خود حضرت اباعبدالله (ع) و یارانش را به بیابان های نینوا کشانده بودند تا به دور از چشم امت اسلامی خیال خود را از حق طلبی آل الله راحت کنند؛ اما تقدیر اینگونه نبود و مقدر شده بود که خون به ناحق ریخته امام حسین و 72 تن از یاران و اقربایش، به نخستین انقلاب اسلامی جهان تبدیل شود.
استراتژی انتقال حضوری پیام [ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 12:22 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
مروری بر زندگی حضرت زینب(س) اشارات آشنا حضرت زینب(س) در سال ششم هجری در خانه ی بزرگ مرد تاریخ، حضرت علی(ع) و برترین و شریف ترین زنان جهان فاطمه ی زهرا(س) دیده به جهان گشود. وی شخصیتی است ویژه که در خاندان شریف نبوی رشد یافت و جامع صفات نیک و پسندیده و افتخار تاریخ گردید. بعد از ولادتش رسول خدا(ص) از فاطمه(س) درخواست نمود فرزندش را نزد وی بیاورد. پیامبر(ص) نوزاد را به سینه چسبانید و با صدای بلند گریست، طوری که اشک از گونه های مبارکش سرازیر گشت. حضرت فاطمه(س) فرمود:«پدرجان، خدا هیچ گاه چشمان تان را گریان نکند این گریه برای چیست؟» پیامبر(ص) فرمود:«دخترم، او به بلاهایی گرفتار آید و با مصیبت ها و دشواری های جان کاهی مواجه می شود. ای پاره ی تنم هر کس بر او و مصیبتش بگرید، پاداشش همانند کسی خواهد بود که بر دو برادر او گریه کند.»(1)
در محضر رسول اکرم(ص) حضرت زینب(س) عالی ترین درس های زندگی را در دامان پدر و مادر آموخت و دانش، بزرگ منشی، عقلانیت و تکریم شخصیت را از محضر جد گرامیش کسب نمود. نوازش های پدرانه و عاطفی پیامبر(ص) نه تنها متوجه حسنین(ع) می گردید بلکه دختران فاطمه(س) نیز از آن بهره مند می شدند. خصوصاً حضرت زینب(س) که از قدرت تفکر و اندیشه ی بالایی برخوردار بود و در عین کودکی خصلت های والایی داشت.
هم گام با ولایت مردم کوفه پس از شهادت امام علی (ع)، با امام حسن(ع) بیعت نمودند اما دیری نپایید که عهد خود را شکستند و از فرمان آن حضرت سرپیچی نمودند. فرماندهان لشکرش با وعده های معاویه به وی خیانت نموده، تنهایش گذاشتند و سرانجام آن حضرت ناچار شد با معاویه پیمان صلح ببندد و در این میان از زخم زبان و شماتت دشمنان دوست نما بسیار رنجیده خاطر گردد. در این شرایط، حضرت زینب(س) به هم راه برادرش امام حسن(ع) و دیگر علویان، از کوفه به سوی مدینه بازگشتند و در رکاب آن حضرت با صبر و مقاومت، مدافع ارزش های دینی و دست آوردهای رسالت رسول خدا(ص) بودند.
هم راز حماسه ی حسینی عشق و محبت حضرت زینب(س) به ذات احدیت، اوج ایثار و فداکاری وی را به نمایش گذارد و در همین راستا، ولایت امام حسین(ع) قلب خواهر را از مهر و عاطفه لبریز کرد و او را مطیع محض حق و حقیقت نمود.
زمان جدایی پس از آن که اصحاب و یاران امام، یکی پس از دیگری شهید شدند، نوبت به مردان علوی و وابستگان امام (ع) رسید. علی اکبر فرزند شجاع امام که شبیه ترین افراد از حیث اخلاق و رفتار به پیامبر(ص) بود در کارزاری سنگین دعوت حق را لبیک گفت. شهادت وی برای عمه اش بسیار سخت و طاقت فرسا بود، طوری که خود را بر جسم مطهر او انداخت و بر سوگش گریست. امام حسین(ع) آن حضرت را از علی اکبر(ع) جدا ساخت و به خیمه بازگرداند. عون و جعفر، پسران حضرت زینب در حالی که رجز حماسی می خواندند قدم به صحنه ی جنگ گذاشتند. عون در معرفی خود چنین گفت: اگر مرا نمی شناسید، بدانید من از نسل جعفرم، شهید راستینی که در بهشت می درخشد همو که با بال های سبز پرواز می کند و همین افتخار ما را کفایت خواهد کرد.(5) شهادت دو فرزند برومند حضرت زینب او را اندوه ناک و متأثر نمود. اما هرگز داغ دل و عواطف مادریش را بروز نداد و با صبر و استقامت در جهت حمایت از امام ایستاد تا برای لحظه ای نیز خاطر امام را مکدر و خجل نبیند. او نه تنها در این برهه بلکه در شهادت برادرش عباس و برادرزادگانش- که کافی بود هر کدام یک انسان عادی را دچار تزلزل و جزع و فزع نماید- زبان به شکوه نگشود. چنان تحمل پیشه کرد و شکسته دلی و حزن خویش را مدبرانه مدیریت نمود که خللی در تصمیم، برنامه و هدف امام پیش نیاید. او تابع امامش بود که می فرمود:«اصبری و احتسبی فیما اصابک؛ ای نفس صبر کن و هر مصیبتی بر سرت آید در نزد خدا محاسبه کن.»
در شهر بی وفایان کوفه مرکز حکومت امام علی(ع) و جای گاه رهبری ایشان بود و در همان دوران، حضرت زینب کبرا(س) در این شهر در اوج عزت و شکوه زندگی می کرد و خانه اش محل مراجعه ی زنان بسیاری بود که با مشاوره و ارشادش درس ایمان و زندگی می گرفتند و به این مصاحبت و مباحثه افتخار می کردند. اهالی این سرزمین، پیرو ولایت امیرالمؤمنین(ع) و محب اهل بیت(ع) بودند و بیش ترین تأثیر را از رفتار و کردار و شیوه ی حکومتی آن حضرت(ع) فرا گرفتند. اما چه اتفاقی افتاد که بعد از بیست سال وضعیت آن شهر چنان دچار گسیختگی، رخوت، تناقض و بی وفایی گشت که ناگوارترین حادثه ی تاریخ به واسطه ی سستی آنان رقم خورد؟! البته نباید از نظر دور داشت که کوفه با به قدرت رسیدن «ابن زیاد» با اختناق، خوف و ترور قرین شد و هزاران مأمور و جاسوس هر نوع حرکتی در سطح شهر و خانه ها را گزارش می دادند و در این میان بسیاری از دوست داران و پیروان امیرالمؤمنین(ع) دست گیر و زندانی شدند و مجالی برای شان حاصل نشد تا به کاروان امام حسین(ع) ملحق شوند. علاوه بر این، کسانی بودند که از ترس حکومت و حفظ جان شان در خانه ها پنهان و یا به سهل انگاری و بی وفایی نسبت به نماینده ی امام حسین(ع)- مسلم بن عقیل- دچار شدند و فقط معدود افرادی به طور مخفیانه توانستند خود را به قافله ی امام رسانده و او را یاری کنند و به فیض شهادت نائل شوند.
گوهر افشانی افشاگر یزید مجلسی با حضور شخصیت های مهم لشکری و کشوری تشکیل داد و مأموران نظامی را به محافظت گمارد. آن وجود ناپاک و خیانت کار با ورود اسیران آل محمد(ص) نسبت به اسلام و مقدسات به بدترین وجه توهین نمود و باورها و ارزش های دینی را به استهزاء گرفت. او با بازماندگان کاروان کربلا از روی تحقیر سخن گفت و در حالی که متکبرانه شراب می نوشید نسبت به سر مقدس امام حسین(ع) که در مقابلش نهاده بود بی ادبی کرد و با چوب دستی خویش بر لب و دهان مبارک آن عزیز می زد. برخی شامیان نیز که با تبلیغات مسموم امویان چهره ای منفی از خاندان رسول خدا(ص) در ذهن داشتند با حضور در این مجلس و مشاهده ی حرکات و رفتارهای یزید اظهار خوش حالی می کردند. حضرت زینب(س) بار دیگر فرصت را غنیمت شمرد و با آن که جای گاهش بالاتر و والاتر از آن مجلس آلوده بود و جانش نیز در معرض خطر قرار می گرفت از جا برخاست و پس از حمد پروردگار و درود بر جد مکرمش خودبزرگ بینی یزید را نکوهش کرد و فرمود:«حال که ما را مغلوب و پیروزی را از آن خود می دانی گمان داری نزد خدا ارج و منزلتی نداریم!» آن حضرت با زیر سؤال بردن اصل و نسب یزید به او یادآور شد که خاندانت در روز فتح مکه تحت سلطه ی سربازان جد ما رسول خدا(ص) بودند، ولی آن حضرت به سبب بزرگواریش آنان را آزاد کرد. به نظر می رسد حضرت از بیان جمله ی یابن الطلقاء دو هدف داشته یکی بیان سوابق و گذشته ی شوم آور خاندان یزید که همیشه علیه اسلام موضع می گرفتند و دیگر آن که به او بفهماند آیا انصاف بود که در جواب آن نیکی ها که جد ما درباره اجداد تو انجام داد این گونه پاسخ گویی؟!
به سوی شهر پیامبر از زمانی که حضرت زینب(س) تحت فشار ظالمان جسم مطهر برادر و بستگانش را در دشت نینوا تنها گذاشت تا لحظه ی بازگشت به مدینه، دلش سخت در گرو ملاقات دوباره ی آن عزیزان می تپید. بدین سبب در مسیر بازگشت کاروان از شام به مدینه از راه نما خواستند آنان را از جانب کربلا ببرد تا به زیارت شهیدان، قلب خویش را تسلی بخشند. با تحقیق این امر و رسیدن قافله به مشهد شهیدان، حضرت زینب با کوهی از اندوه و مصیبت و درد فراق، قبر برادر را در آغوش گرفت و با ناله های «وا اخاه» دل های داغ دیده را با خود هم نوا کرد و صدای عزای شان به آسمان بلند شد. او با ندبه هایش به برادر عرض کرد: «زینب همان گونه بود که تو خواستی و خدایش فرمان داده بود.» آری، آن حضرت به مدد الهی و استقامت و ایمانش نگذاشت خون به ناحق ریخته ی سید آل عبا(ع) و فرزند مادرش، بی اثر و مکتوم بماند. افزون بر این، وجدان های غفلت زده را بیدار و دل های منحرف را به سوی حق متمایل ساخت و ماهیت ناثواب خاندان ابوسفیان را برملا نمود و با این رشادت ها و جان فشانی ها نهضت کربلا را کامل کرد. [ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 12:21 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
چکیده: بانو حضرت زینب(سلام الله علیها) را باید در فصاحت، بلاغت، زهد، عقل، دانش، صبرو... پس از مادرش زهرا(علیها السلام) سرآمد زنان دانست. اشتهار اوبه نقش آفرنی در کربلا و در کاروان اسراء و تأثیر حضورش در مغلوبه کردن آثار جنگ طف، م.جب غفلت از دیگر ابعاد شخصیّتی وی شده است و صبر و شکیبایی بی نظیری که وی در ماجرای کربلا از خود به ثبت و ظهور رسانید، جمیع صفات حمیدة وی را تحت السعاع قرار داده است. این مقاله قصد داردابا نظر به جایگاه علمی و مقام روایی این بانو، به بررسی این بعد پرداخته، بخشی از احادیث مروی از این بانوی محدّثه را معرفی کند. مقدمه با هلالاً لم استتم کمالا
جایگاه علمی حضرت زینب(سلام الله علیها) زینب، زینب پدر، دختر امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب(عبد مناف) بن عبدالمطّلب بن بنی هاشم قرشی، مادرش فاطمه زهرا(علیها السلام)، دخت گرامی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است. در زمان حیات پیامبر به دنیا آمد. کنیه هایش امّ کلثوم، امّ عبدالله و ام، الحسن است. برایش کنیه های مخصوصی همچون امّ المصائب، امّ الرزایا، امّ النوائب ذکر کرده اند.هاشمی ان در تاریخ او را «عقیله»ی خود معرفی می کنند و این لقب منحصراً به حضرت زینب(سلام الله علیها) تعلّق دارد.(ص:8، 91) لقب دیگری را نیز به وی اختصاص داده اند که بازگو کننده علم و فضل فراوان است:«لیبه».
بانوی راوی گنجینة علوم و معارف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و خاندان پاکش مجموعه ای از احادیث و روایاتی است که از طریق راویان و محدّثین موثّق و متعدّد، به دست ما رسیده است. اینکه کدام حدیث از احادیث معتبر است یا اینکه آیا راویان آن موثّق بوده اند یا نه، علوم گسترده ای را همچون علم حدیث و علم رجال، به خود اختصاص داده که بحث دربارة آنها در این مجال کوتاه نمی گنجد. امّا آنچه ذکر آن خالی از لطف نیست، نقش مهم و ارزنده ایست که هر یک از محدّثین و راویان حدیث، در انتشار و انتقال علوم و اسرا معارف محمّدی(صلی الله علیه و آله) واستمرار دین مبین اسلام و مذهب ناب تشیّع جعفری ایفا کرده اند، به طوری که بدون تردید، می توان گفت اکثر احکامشرعیّة اسلام و علوم ومعارف شیعه مدیون آنها و احادیث نقل شده از آنهاست. [ چهارشنبه 90/9/9 ] [ 12:57 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |