سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18 محرم کربلا محرم عاشورا صفر

مقدمه‌
به‌ نام‌ او که‌ مظهر عشق‌ و شهادت‌ را در زمین‌ آفرید و ما را با نام‌ حسین‌ عاشق‌گرداند. حسینی‌ که‌ در سرزمین‌ کرب‌ و بلا مردانگی‌ خود را به‌ صحنه‌ نمایش‌ گذاشته‌ وفرزند شش‌ ماهه‌ خود را قربانی‌ راه‌ سپید خوش‌ بختی‌ کرد.
حسینی‌ که‌ با آوردن‌ نامش‌، چشم‌ها به‌ دریا و دل‌ها به‌ آتشفشان‌ها مبدل‌ می‌شود.حسینی‌ که‌ ما را با درس‌هایش‌ به‌ این‌ زندگی‌ و دنیا آشنا کرد و به‌ ما آموخت‌ تنها هدفمان‌در دنیا قرب‌ عندالله باشد. حسینی‌ که‌ خود عاشق‌ بود، اما همه‌ را شیفته‌ خود کرد و چه‌ زیباشباهتی‌ است‌ بین‌ قیام‌ امام‌ حسین‌ (ع) و مهدی‌ موعود (عج‌) آن‌ منتقم‌ خون‌ حسین‌ (ع).در این‌ نوشتار، با بررسی‌ احادیثی‌ که‌ از زبان‌ امام‌ حسین‌ (ع) در مورد اباصالح‌ (ع) روایت‌شده‌ است‌، در می‌یابیم‌ که‌ در سایه‌ تحقیق‌ و غوطه‌ ور شدن‌ در سخنان‌ و روایات‌ ائمه‌اطهار خصوصاً سیدالشهدا، می‌توان‌ هر چه‌ بیشتر به‌ حد اعلایی‌ از شناخت‌، محبت‌ وعشق‌ به‌ ایشان‌ دست‌ یافت‌، چرا که‌ روح‌ لطیف‌ انسان‌ هر چه‌ بیشتر تحت‌ تاثیر و تأدیب‌پرتو انوار الهی‌ ـ که‌ همان‌ قرآن‌ و عترت‌ است‌ ـ قرار گیرد، زودتر و بهتر می‌توان‌ به‌ سعادت‌دنیا و آخرت‌ و کام‌ یابی‌ بزرگ‌ ـ که‌ همان‌ قرب‌ الهی‌ است‌ ـ دست‌ پیدا کرد.
ویژگی‌های‌ امام‌ صالح‌ از دیدگاه‌ امام‌ حسین‌ (ع)
روزی‌ از محضر امام‌ حسین‌ (ع) پرسیدند: آیا حضرت‌ مهدی‌ متولد شده‌ است‌؟فرمود: « لا، ولو ادرکته‌ لخدمته‌ ایام‌ حیاتی‌؛ نه‌ هنوز متولد نشده‌ است‌، من‌ زمانی‌ که‌ او رادرک‌ کنم‌، همه‌ عمر به‌ خدمت‌ او کمر می‌بندم‌».
در کمال‌ الدین‌ از امام‌ حسین‌ (ع) روایت‌ شده‌: «ما دوازده‌ امام‌ داریم‌، اول‌ آنها امیرمؤمنان‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ (ع) و آخرین‌ آنها نهمین‌ فرزند من‌ است‌، او امامی‌ است‌ که‌ به‌حق‌ قیام‌ می‌نماید و خداوند زمین‌ را پس‌ از آن‌ که‌ با « کفر و بی‌ دینی‌ اهلش‌» مرده‌ باشد،به‌ وسیله‌ او زنده‌ می‌کند و هم‌ با وی‌ دین‌ حق‌ اسلام‌ را بر همه‌ ادیان‌ غالب‌ می‌گرداند، هرچند مشرکان‌ نخواهند. او غیبتی‌ دارد که‌ در آن‌ مردم‌ بسیاری‌ از دین‌ بر می‌گردند و گروهی‌دیگر، بر دین‌ِ حق‌ِ اسلام‌ ثابت‌ می‌مانند؛ برخی‌ از « روی‌ سرزنش‌» به‌ آنها می‌گویند: اگرراست‌ می‌گویید موقع‌ِ ظهور امام‌ زمان‌ شما چه‌ وقت‌ است‌؟!»
«ان‌ الصابر فی‌ غیبته‌ علی‌ الاذی‌ و التکذیب‌ بمنزله‌ المجاهد بالسیف‌ بین‌ یدی‌رسول‌ الله(ص)؛ آگاه‌ باشید آنان‌ که‌ در غیبت‌ ولی‌ّ با تحمل‌ّ رنج‌ها و تکذیب‌ بی‌ دینان‌ برعقیده‌ خود ثابت‌ می‌مانند، مثل‌ کسانی‌اند که‌ با شمشیر در رکاب‌ رسول‌ خدا جهاد کردند.»
از پیشگاه‌ امام‌ حسین‌ (ع) سوال‌ کردند: آیا شما صاحب‌ این‌ امر هستید؟
فرمود: «لا" لکن‌ صاحب‌ الامر الطرید الشدید، الموتوربابیه‌، المکنی‌ بعمه‌، یَضَع‌ُسیفه‌ علی‌ عاتقه‌ ثمانیه‌ اشهر؛ نه‌ من‌ نیستم‌، بلکه‌ صاحب‌ این‌ امر کسی‌ است‌ که‌ از میان‌مردم‌ کناره‌گیری‌ می‌کند، به‌ سرزمین‌های‌ دور دست‌ می‌رود و خون‌ پدرش‌ بر زمین‌می‌ماند و از عمویش‌ پنهان‌ می‌شود. آن‌ گاه‌ شمشیر بر می‌دارد و هشت‌ ماه‌ تمام‌ شمشیربر زمین‌ نگذارد».
هم‌ چنین‌ در جای‌ دیگر روایت‌ است‌:
« قائم‌ هذه‌ الامه‌ التاسع‌ من‌ ولدی‌ صاحب‌ الامر، و هو الذی‌ یقسم‌ میراثه‌ و هو حی‌؛قائم‌ این‌ امت‌، نهمین‌ فرزند من‌ است‌ که‌ او صاحب‌ این‌ امر، و میراثش‌ تقسیم‌ می‌شود، درحالی‌ که‌ او زنده‌ است‌».
نشانه‌های‌ حضرت‌
حارث‌ بن‌ مغیره‌ می‌گوید: به‌ ابی‌ عبدالله حسین‌ بن‌ علی‌ (ع) عرض‌ کردم‌:
امام‌ مهدی‌ (ع) با چه‌ نشانه‌ای‌ شناخته‌ شود، فرمود: « با آرامش‌ و وقار. عرض‌کردم‌: و (نیز) با چه‌ نشانه‌ای‌؟ فرمود: با شناختن‌ حلال‌ و حرام‌ الهی‌ و به‌ این‌ که‌ مردم‌ به‌ اومحتاج‌ اند و او به‌ کسی‌ نیاز ندارد».
و باز از امام‌ حسین‌ (ع) روایت‌ شده‌ که‌ فرمود: « در قائم‌ ما ( آل‌ محمد (ص)) سنتی‌از ابراهیم‌ و سنتی‌ از موسی‌ و سنتی‌ از عیسی‌ و سنتی‌ از ایوب‌ و سنتی‌ از محمد (ص) است‌؛سنتی‌ که‌ از نوح‌ به‌ ارث‌ برده‌ است‌: طول‌ عمر است‌ ؛
سنتی‌ که‌ از ابراهیم‌ به‌ ارث‌ برده‌ است‌: پنهان‌ به‌ دنیا آمدن‌ و کناره‌ گرفتن‌ از مردم‌است‌ ؛
سنتی‌ که‌ از موسی‌ به‌ ارث‌ برده‌ است‌: ترس‌ و غایب‌ شدن‌ است‌ ؛
سنتی‌ که‌ از عیسی‌ به‌ ارث‌ برده‌ است‌: اختلاف‌ مردم‌ در مورد اوست‌؛
سنتی‌ که‌ از ایوب‌ به‌ ارث‌ برده‌ است‌: بخشایش‌، پس‌ از گرفتاری‌ است‌ ؛
سنتی‌ که‌ از پیامبر اکرم‌ (ص) به‌ ارث‌ برده‌ است‌: ظهور با شمشیر است‌».
امام‌ حسین‌ (ع) فرمودند:
«لِلمْهدی‌ خَمس‌ُ علامات‌: السفیانی‌ و الیمانی‌ و الصیحه‌ من‌ السماء، والخسف‌بالبیداء، و قتل‌ النفس‌ الزکیه‌ ؛
برای‌ مهدی‌ ما پنج‌ علامت‌ است‌: 1 ـ خروج‌ سفیانی‌ ؛ 2 ـ خروج‌ یمانی‌ ؛
3 ـ بانک‌ آسمانی‌ ؛ 4 ـ خسف‌ در سرزمین‌ «بیدا» 5 ـ قتل‌ نفس‌ زکیّه‌.
و باز حارث‌ بن‌ مغیره‌ می‌گوید: به‌ خدمت‌ امام‌ حسین‌ (ع) شرف‌ یاب‌ شدم‌ و عرض‌کردم‌: حضرت‌ مهدی‌ را با چه‌ نشانه‌هایی‌ بشناسیم‌؟ فرمود: «بمعرفه‌ الحلال‌ و الحرام‌ وبحاجه‌ الناس‌ اءلیه‌، ولایحتاج‌ الی‌ أحد ؛
با شناخت‌ احکام‌ و معارف‌ و نیاز همگان‌ به‌ او، و بی‌ نیازی‌ او از همه‌».
ابو یحیی‌ نقل‌ می‌کند: مردی‌ از امام‌ حسین‌ (ع) درباره‌ امامان‌ پرسید، حضرت‌فرمود: «دوازده‌ نفرند که‌ به‌ شمار نقبای‌ بنی‌ اسرائیل‌ اند، نه‌ نفر آنان‌ از فرزندان‌ من‌هستند، آخرین‌ شان‌، قائم‌ آل‌ محمد (ص) است‌. به‌ یقین‌ از رسول‌ خدا (ص) شنیدم‌،می‌فرمود: بر شما بشارت‌ باد، بر شما بشارت‌ باد. بر شما بشارت‌ باد! همانا مثَل‌ اهل‌ بیت‌من‌، همچون‌ مَثَل‌ باغی‌ است‌ که‌ هر سال‌ گروهی‌ از آن‌ (بهره‌ می‌گیرند) و سیر می‌شوند، تاآخرین‌ آنان‌ برای‌ مردمی‌ ظهور می‌کند که‌ دریای‌ جمعیت‌ شان‌ از همه‌ گسترده‌تر و ( عمق‌و توسعه‌ فهم‌ و ادراکشان‌) از همه‌ ژرف‌تر و پر شاخه‌تر، و در میوه‌ چینی‌ وجود نورانی‌ امام‌عصرشان‌ از همه‌ خوشه‌ چین‌تر خواهد بود.
اینها همگی‌ اهل‌ نجات‌ و رستگاری‌اند چگونه‌ هلاک‌ می‌شوند، مردمی‌ که‌ اولین‌شان‌ من‌ هستم‌ و آخرین‌ شان‌ دوازده‌ نفر از سعادت‌ مندان‌ خردمند پس‌ از من‌ و مسیح‌ بن‌مریم‌ خواهد بود؟ بله‌، در این‌ میان‌، عمر نادانان‌ ( پیرو اهل‌ دنیا) نابود می‌شود، آنان‌ از من‌نیستند و من‌ هم‌ از آنان‌ نیستم‌.
ارتباط‌ بین‌ حوادث‌ کربلا و ظهور مهدی‌
روایت‌ شده‌ است‌ که‌ ظهور حضرت‌ مهدی‌ (عج‌) با حوادث‌ کربلا رابطه‌ خاصی‌ پیداکرده‌، که‌ از آن‌ جمله‌ است‌:
1 ـ در تمام‌ ایام‌ مربوط‌ به‌ حضرت‌ ولی‌ عصر (عج‌) زیارت‌ امام‌ حسین‌ (ع) وارد شده‌است‌، چون‌ شب‌ نیمه‌ شعبان‌ و شب‌ قدر ؛
2 ـ آغاز قیام‌ جهانی‌ حضرت‌ مهدی‌ (عج‌) طبق‌ روایات‌ فراوانی‌ در روز عاشوراخواهد بود؛
3 ـ در بیشتر احادیث‌ که‌ از وجود مقدس‌ رسول‌ اکرم‌ (ص) در خصوص‌ آن‌ مصلح‌جهانی‌ وارد شده‌ به‌ وسیله‌ امام‌ حسین‌ (ع) به‌ عناوینی‌، چون‌ ( از تبار پسرم‌ حسین‌ (ع))، (از نسل‌ این‌ پسرم‌)، (نهمین‌ فرزند پسرم‌ حسین‌) معرفی‌ شده‌ است‌ ؛
4 ـ سفر تاریخی‌ امام‌ (ع) که‌ از مکه‌ معظمه‌ به‌ مقصد کوفه‌ آغاز شد و به‌ مقصدنرسید، توسط‌ فرزند رشیدش‌ تکمیل‌ می‌شود و پایتخت‌ حکومت‌ جهانی‌ آن‌ حضرت‌،شهر کوفه‌ خواهد بود ؛
5 ـ وجود مقدس‌ ولی‌ ا... اعظم‌ طبق‌ روایات‌ همواره‌ به‌ یاد جد بزرگوارش‌ امام‌حسین‌ (ع) هر صبح‌ و شام‌ اشک‌ می‌ریزد.
از جمله‌ عبادت‌های‌ بسیار مهم‌ و با فضیلت‌ در شب‌ نیمه‌ شعبان‌ زیارت‌ حضرت‌سیدالشهدا (ع) است‌ و البته‌ در این‌ جا این‌ سؤال‌ پیش‌ می‌آید که‌ ولادت‌ حضرت‌مهدی‌(عج‌) چه‌ ارتباطی‌ با زیارت‌ امام‌ حسین‌ (ع) دارد که‌ در شب‌ تولد امام‌ زمان‌ (عج‌)زیارت‌ حضرت‌ اباعبدالله حسین‌ (ع) مستحب‌ است‌؟ ممکن‌ است‌، گفته‌ شود: چون‌ امام‌حسین‌(ع) جد بزرگوار آن‌ حضرت‌ است‌ با این‌ زیارت‌، ولادت‌ فرزندش‌ را به‌ ایشان‌ تبریک‌می‌گوییم‌، ولی‌ این‌ سخن‌ از جهاتی‌ نمی‌تواند درست‌ باشد، زیرا که‌ در این‌ صورت‌ زیارت‌حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسکری‌ (ع) مناسب‌تر بود، چرا که‌ آن‌ حضرت‌ پدر بلا واسطه‌ و امام‌حسین‌ (ع) پدر با واسطه‌ امام‌ زمان‌ (عج‌) است‌ و اگر گفته‌ شود امام‌ حسین‌ (ع) چون‌ پدربزرگ‌ است‌، زیارتش‌، زیارت‌ بقیه‌ ائمه‌ معصومین‌ : مانند امام‌ حسن‌ عسکری‌ (ع) نیزهست‌. در این‌ صورت‌ گوییم‌ زیارت‌ حضرت‌ امیرالمؤمنین‌ و یا زیارت‌ رسول‌ الله (ص)
مناسب‌تر خواهد بود. زیرا آن‌ دو بزرگوار پدر ائمه‌اند، پس‌ با این‌ مقدمات‌ باید گفت‌:حقیقت‌ مهم‌تر از اینها است‌.
زیارت‌ امام‌ حسین‌ (ع) در این‌ شب‌ حاکی‌ از رابطه‌ مخصوص‌ و پیوند آسمانی‌ قیام‌کربلا و نهضت‌ امام‌ حسین‌ (ع) با حضرت‌ مهدی‌ (عج‌) است‌، زیرا در این‌ قیام‌ مقدس‌آسمانی‌ رهبر و پیشوای‌ نهضت‌ حسین‌ بن‌ علی‌ (ع) بر خاک‌ و خون‌ کشیده‌ می‌شود و دراین‌ جهاد مقدس‌ اصحاب‌ و یاران‌ سلحشور و با وفایش‌ به‌ لقاء ا... می‌پیوندند و همه‌می‌دانیم‌ که‌ انتقام‌ خون‌ مقتول‌ بر عهده‌ وصی‌ و فرزند مقتول‌ است‌.
خداوند می‌فرماید: (و من‌ قتل‌ مظلوما جعلنا لولیه‌ سلطانا)؛ کسی‌ که‌ مظلوم‌کشته‌ شد و به‌ دست‌ ستمگران‌ و مردم‌ جفا پیشه‌ از پای‌ درآمد، برای‌ ولّی‌ِ او سلطنت‌ وقدرت‌ قرار دادیم‌».
لذا ولی‌ّ دم‌ِ امام‌ حسین‌ (ع) حضرت‌ مهدی‌ است‌ و امر انتقام‌ و خون‌ خواهی‌ به‌دست‌ آن‌ حضرت‌ می‌باشد.
ویژگی‌های‌ امام‌ هنگام‌ ظهور
امام‌ حسین‌ (ع) فرمود:
« اگر مهدی‌ آل‌ محمد (ص) قیام‌ کند، مردم‌ او را نشناسند، زیرا او به‌ سوی‌ آنان‌می‌آید، در حالی‌ که‌ جوانی‌ رشید است‌ و از بزرگ‌ ترین‌ آزمون‌ ها این‌ است‌ که‌ صاحب‌ مردم‌( امام‌ زمان‌)، جوان‌ ظهور می‌کند، در حالی‌ که‌ آنان‌ می‌پندارند، او پیرمردی‌ کهن‌ سال‌است‌.»
از احمد بن‌ محمد بن‌ احمد بن‌ طلحه‌ خراسانی‌ از علی‌ بن‌ حسین‌ از اسماعیل‌ بن‌مهران‌ از عمرو بن‌ ایان‌ از عمرو بن‌ ثمر از جابر از ابی‌ جعفر (ع) مثل‌ این‌ حدیث‌ روایت‌شده‌ است‌.
و در تفسیر آیه‌ (اقترب‌ الساعه‌) صاحب‌ تفسیر از احمد بن‌ ادریس‌ و از ابی‌عبدا... از ابن‌ نوید از حسین‌ بن‌ احمد سنقری‌ از یونس‌ بن‌ حسین‌ و از ابی‌ عبدا... (ع) درقول‌ خدای‌ تعالی‌ (مدهامتان‌) روایت‌ کرده‌ که‌ آن‌ حضرت‌ فرمود که‌ در مابین‌ مکه‌ ومدینه‌ نخلستان‌ها به‌ هم‌ متصل‌ می‌شوند، یعنی‌ در وقت‌ ظهور. (یریدون‌ لیطفئوا نوراللهبافواههم‌ و الله مُتّم‌ُ نوره‌) ؛ اراده‌ می‌کنند که‌ با دهان‌های‌ خود نور خدا را خاموش‌ نمایند وحال‌ آن‌ که‌ خدا نور خود را تمام‌ کننده‌ است‌».
صاحب‌ تفسیر گوید: خدا با قائم‌ اتمام‌ نور خواهد نمود. او را بر همه‌ مذاهب‌ و ادیان‌غالب‌ می‌کند. در آن‌ وقت‌ کسی‌ غیر از خدا عبادت‌ نمی‌شود. این‌ است‌ معنای‌ حدیث‌ که‌زمین‌ را پر از عدل‌ می‌کند؛ چنان‌ که‌ پراز ظلم‌ و جور کرده‌ است‌: (و اُخری‌ تحبّونها نصرمن‌ الله و فتح‌ قریب‌) را به‌ فتح‌ قائم‌ تاویل‌ کرده‌.
(حتی‌" اذا رأوا ما یوعدون‌)؛ وقتی‌ که‌ قائم‌ (عج‌) و امیر المؤمنین‌ را که‌ به‌ ایشان‌وعده‌ می‌شود، می‌بینند.
(فسیعلمون‌ من‌ اضعف‌ ناصراً واقل‌ عددا)؛ پس‌ به‌ زودی‌ می‌داند که‌ کیست‌ضعیف‌ تر و کمتر از حیث‌ یاور و ناصر».
(انهم‌ یکیدون‌ کیدا و اکید کیدا فمهّل‌ الکافرین‌ أمهلهم‌ رویدا)؛ به‌ درستی‌ که‌ایشان‌ حیله‌ می‌کنند، حیله‌ کردنی‌، و من‌ حیله‌ می‌کنم‌، حیله‌ کردنی‌ و ایشان‌ را ـ یا محمد ـاندکی‌ مهلت‌ بده‌ .
صاحب‌ تفسیر گفته‌ که‌ هر آیینه‌ قائم‌ مبعوث‌ می‌شود و انتقام‌ از ظالمان‌ بنی‌ امیه‌ وقریش‌ می‌گیرد. صاحب‌ تفسیر از احمد بن‌ ادریس‌ از محمد بن‌ عبدالجبار از ابن‌ ابی‌ عمیراز حماد بن‌ عثمان‌ از محمد بن‌ مسلم‌ روایت‌ کرده‌ که‌ می‌گوید: از ابی‌ جعفر پرسیدم‌: از قول‌خدا (واللیل‌ اذا یغشی‌) آن‌ حضرت‌ فرمود: مراد امیرالمومنین‌ است‌ که‌ در دولت‌ باطل‌ظلمت‌ِ نفس‌ ستم‌ به‌ او احاطه‌ نمود و نور دیده‌اش‌ را خاموش‌ کرد و مامور گردید که‌ صبرنماید، گفتم‌: (والنهار اذا تجلّی‌) فرمود: نهار عبارت‌ از قائم‌ است‌، زمانی‌ که‌ قیام‌ کرد، بردولت‌ باطل‌ غالب‌ می‌شود. خدای‌ تعالی‌ در قرآن‌ برای‌ خلق‌ مثل‌ها آورده‌ و با آنها با پیغمبرخود خطاب‌ نموده‌ غیر از او کسی‌ آنها را نمی‌داند: (قل‌ ارایتم‌ ان‌ اصبح‌ ماءکم‌ غوراً فمن‌یاتیکم‌ بماء معین‌) صاحب‌ تفسیر گوید: اگر خود امام‌ شما غایب‌ شود، پس‌ چه‌ کسی‌برای‌ شما امامی‌ می‌آورد که‌ مانند او باشد.
شیخ‌ صدوق‌ در کتاب‌ «ثواب‌ الاعمال‌» از ابن‌ ولید از صفا از عباد بن‌ سلیمان‌ ازمحمد بن‌ سلیمان‌ و او از پدرش‌ روایت‌ کرده‌: به‌ ابی‌ عبدالله (ع) گفتم‌ (هل‌ أتی"ک‌ حدیث‌الغاشیه‌) فرمود: مراد قائم‌ (ع) است‌، ظالمان‌ را با شمشیر احاطه‌ می‌کند. راوی‌ می‌گویدکه‌ گفتم‌: (وجوه‌ یومئذ خاشعه‌) آن‌ حضرت‌ فرمود: به‌ قائم‌ (عج‌) خضوع‌ می‌کنند وطاقت‌ ابا و امتناع‌ ندارند، گفتم‌: (عامله‌) فرمود: عمل‌ به‌ غیر از ظهور قائم‌ ایمان‌ به‌ اونیاورد، هر چند که‌ به‌ سایر ائمه‌ ایمان‌ آورده‌ باشد. ایمان‌ آوردنش‌ به‌ قائم‌ (عج‌) در وقت‌ظهور سودی‌ نخواهد داشت‌. کمال‌ الدین‌ از ابن‌ متوکل‌ از محمد عطار از ابن‌ عیسی‌ از عمربن‌ عبدالعزیز از جماعتی‌ از اصحاب‌ ما، ایشان‌ از داود رقی‌ از ابی‌ عبدالله (ع) در خصوص‌قول‌ خدای‌ تعالی‌: (الذین‌ یؤمنون‌ بالغیب‌) روایت‌ کرده‌ آن‌ حضرت‌ فرمود: ایمان‌ به‌غیب‌ اعتقاد به‌ قیام‌ قائم‌ است‌.
و در کتاب‌ « الامام‌ الحجه‌ ابن‌ الحسن‌ االعسکری‌» از حضرت‌ امام‌ باقر از پدرش‌
امام‌ علی‌ بن‌ الحسین‌ از پدرش‌ امام‌ حسین‌ رسیده‌: «آن‌ گاه‌ که‌ ائمه‌ معصومین‌ درگیر وگرفتار جور مخالفان‌ قرآن‌ و خلفای‌ جابر شدند، مردی‌ از ما به‌ حق‌ قیام‌ کند و 313 نفر ازمردان‌ جانباز و یاران‌ مخلص‌، او را یاری‌ دهند، با تأیید الهی‌ و پرچم‌ پیغمبر به‌ جانب‌مدینه‌ روان‌ می‌گردد، از میان‌ بیداء که‌ می‌گذرد، می‌گوید: این‌ جا همان‌ مکانی‌ است‌ که‌خداوندِ قوی‌ (حنیف‌) عذابش‌ را بر زمین‌ فرو می‌بارد».
امام‌ حسین‌ (ع) فرمود: « خدا قائم‌ ما (آل‌ محمد (ص) را آشکار می‌کند، تا ازستمکاران‌ انتقام‌ بگیرد؛ عرض‌ شد: ای‌ فرزند رسول‌ خدا قائم‌ شما کیست‌؟ فرمود: نهمین‌فرزند از فرزندان‌ پسرم‌، محمد بن‌ علی‌ (ع)، او حجه‌ بن‌ الحسن‌ بن‌ علی‌ بن‌ محمد بن‌علی‌ بن‌ موسی‌ بن‌ جعفر بن‌ محمد بن‌ علی‌، فرزندم‌ می‌باشد و او همان‌ کسی‌ است‌ که‌زمانی‌ طولانی‌ غایب‌ می‌شود. سپس‌ ظهور می‌کند و زمین‌ را پر از عدل‌ و داد می‌سازد، به‌همان‌ سان‌ که‌ از ظلم‌ وجور پر شده‌ است‌».


[ جمعه 90/9/4 ] [ 1:31 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18 محرم کربلا محرم عاشورا صفر

(هل‌ اتی"ک‌ حدیث‌ الغاشیه‌ * وجوه‌ یومئذ خاشعه‌ * عامله‌ ناصبه‌ * تصلی‌ ناراحامیه‌.)
سهل‌ بن‌ محمد از حضرت‌ ابی‌ عبدالله نقل‌ می‌کند: مراد از حدیث‌ غاشیه‌، قائم‌مهدی‌ است‌ که‌ با شمشیر خروج‌ می‌کند و کسانی‌ که‌ به‌ غیر حق‌ بر مردم‌ سلطنت‌ می‌کنند،می‌جنگند.
(والفجر * ولیال‌ عشر * والشفع‌ والوتر * واللیل‌ اذا یسر)
حضرت‌ ابی‌ عبدالله فرمود: مراد از فجر، فجر ظهور قائم‌ است‌ و شب‌های‌ عشر،دولت‌ ائمه‌ تا دولت‌ قائم‌ است‌.
(والشمس‌ و ضُحی"ها * و القمر اذا تلی"ها * و النهار اذا جلّیها * و اللیل‌ اذایغشیها)
سلیمان‌ دیلمی‌ از ابی‌ عبدالله نقل‌ می‌کند: که‌ در این‌ سوره‌ معنای‌ شمس‌ و قمرسوال‌ کردند، فرمود: شمس‌ شخصیت‌ رسول‌ خدا (ص) و قمر امیر المؤمنین‌ و نهار فاطمه‌الزهرا و مراد «جلّیها» نسل‌ فاطمه‌ زهرا مخصوصاً مهدی‌ قائم‌ است‌ و «وضحی"ها» قیام‌قائم‌ است‌.
(واللیل‌ اذا یغشی‌ * و النهار اذا تجلی‌)
از حضرت‌ ابی‌ عبدالله روایت‌ شده‌ که‌ مراد از شب‌، تاریکی‌ دولت‌ ابلیس‌ است‌ ونهار، متجلی‌ دولت‌ قائم‌ آل‌ محمد(ص) است‌.
(امن‌ یجیب‌ المضطر اذا دعاه‌ُ و یکشف‌ السوء و یجعلکم‌ خلفاء الارض‌)
از حضرت‌ ابی‌ عبدالله (ع) روایت‌ است‌ که‌ فرمود: قائم‌ ما وقتی‌ خروج‌ می‌کند، واردمسجد الحرام‌ می‌شود و رو به‌ قبله‌ می‌ایستد و پشت‌ به‌ دیوار کعبه‌ می‌دهد و دو رکعت‌ نمازمی‌خواند و با صدای‌ بلند می‌گوید: « ایها الناس‌ انا أولی‌ الناس‌ بآدم‌ یا ایهاالناس‌ انا أولی‌الناس‌ بابراهیم‌ یا ایهاالناس‌ انا اولی‌ الناس‌ باسماعیل‌ یا ایهاالناس‌ انا اولی‌ الناس‌ بمحمدثم‌ یرفع‌ یده‌ الی‌ السماء و یدعو و یتضرع‌ حتی‌ یقع‌ علی‌ وجهه‌ و هو قول‌ ا... عز و جل‌ (امن‌یجیب‌ المضطر اذا دعاه‌ و یکشف‌ السوء و یجعلکم‌ خلفاء الارض‌ أءله‌ مع‌ الله قلیلا ماتذکرون‌)؛ ای‌ مردم‌! من‌ اکنون‌ اولی‌تر از آدم‌ و از ابراهیم‌ و از اسماعیل‌ و از محمد (ص) به‌
شما هستم‌. آن‌ گاه‌ دست‌ بلند کند و دعا و تضرع‌ نماید و می‌خواند آیا کسی‌ هست‌ اجابت‌کند مضطر را، و بدی‌های‌ وارده‌ بر او را برطرف‌ کند. آری‌، قرار داد خداوند خلفای‌ خود را درزمین‌. آیا با وجود خدای‌ یکتا، خدائی‌ هست‌، لیکن‌ مردم‌ اندکی‌ یادآور این‌ حقیقت‌اند.
در کتاب‌ مسطور از علی‌ بن‌ احمد از عبدالله بن‌ موسی‌ از برقی‌ از پدرش‌ از محمدبن‌ سلیمان‌ از ابی‌ بصیر از ابی‌ عبدالله در آیه‌ معروف‌ (یعرف‌ المجرمون‌ بسیماهُم‌)روایت‌ کرده‌ که‌ آن‌ حضرت‌ فرمود: خدا مجرمان‌ را می‌شناسد، لیکن‌ قائم‌ (عج‌) ایشان‌ را ازسیما و صورت‌ می‌شناسد و با شمشیر ایشان‌ را می‌زند.
مفصل‌ بن‌ عمر روایت‌ کرده‌ که‌ از ابی‌ عبدالله تأویل‌ آیه‌: (ولنذیقنهم‌ من‌ العذاب‌الادنی‌" دون‌ العذاب‌ الاکبر) را پرسیدم‌، فرمود: عذاب‌ ادنی‌ گرانی‌ نرخ‌ها و قحط‌، و عذاب‌اکبر شمشیر مهدی‌ است‌.
در تفسیر مزبور از پدر قائم‌ (عج‌) از ابن‌ ابی‌ عمید از ابن‌ مکان‌ از ابی‌ عبدالله (ع) درتاویل‌ آیه‌ شریفه‌. (اذن‌ للذین‌ یقاتلون‌ بانهم‌ ظلموا و ان‌ الله علی‌ نصرهم‌ لقدیر) روایت‌کرده‌ که‌ آن‌ حضرت‌ فرمود: اهل‌ سنت‌ می‌گویند که‌ این‌ آیه‌ در شأن‌ رسول‌ خدا و آل‌ او نازل‌شد وقتی‌ که‌ قریش‌ آن‌ حضرت‌ را از مکه‌ بیرون‌ کردند. نه‌، چنین‌ نیست‌، بلکه‌ مراد از آیه‌قائم‌ (عج‌) است‌ که‌ برای‌ خون‌ خواهی‌ امام‌ حسین‌ (ع) خروج‌ خواهد کرد. حاصل‌ ومضمون‌ آیه‌ این‌ است‌ کسانی‌ که‌ مظلوم‌ شده‌اند، در قتال‌ مأذون‌ می‌شوند و خدا به‌ یاری‌ایشان‌ قادر است‌. ایضاً در تفسیر (و من‌ عاقب‌ بمثل‌ ما عوقب‌ به‌ ثم‌ بغی‌ علیه‌لینصرنه‌الله) ذکر کرده‌ که‌ هر کس‌ اراده‌ کشتن‌ پیغمبر و ستم‌ بر او نماید، هر آیینه‌ خدا او
را با قائم‌ (عج‌) یاری‌ خواهد کرد. هم‌ چنین‌ در کتاب‌ مذکور آمده‌ است‌:
(الذین‌ اءن‌ مکناهم‌ فی‌ الارض‌ اقاموا الصلوه‌ و اتوا الزکوه‌)؛ هر گاه‌ ایشان‌ را درروی‌ زمین‌ متمکن‌ نمائیم‌، اقامه‌ نماز و ادای‌ زکات‌ می‌کنند.
از ابی‌ الجارود از ابی‌ جعفر (ع) روایت‌ کرد، که‌ آن‌ حضرت‌ فرمود: این‌ آیه‌ در شأن‌آل‌ محمد است‌ تا آخر ائمه‌ و مهدی‌ و احجاب‌ او. خدای‌ تعالی‌ ایشان‌ را به‌ مشرق‌ و مغرب‌زمین‌ ملک‌ گرداند و دین‌ را ظاهر می‌کند و بدعت‌ و باطل‌ را محو می‌کند ؛ چنان‌ که‌سفیهان‌، حق‌ را مضمحل‌ کردند و در آن‌ وقت‌ ظلم‌ و ستم‌ اصلاً دیده‌ نمی‌شود و امر به‌معروف‌ و نهی‌ از منکر می‌کنند؛ در تغییر مذکور (ان‌ نشأننزل‌ علیهم‌ من‌ السماء آیه‌ فظلت‌اعناقهم‌ لها خاضعین‌)؛
هرگاه‌ بخواهیم‌ از آسمان‌ بر ایشان‌ آیتی‌ نازل‌ می‌کنیم‌، آیتی‌ که‌ گردن‌های‌ ایشان‌در مقابل‌ آن‌ ذلت‌ و فروتنی‌ قبول‌ می‌کنند.
از صالح‌ بن‌ سهل‌ از ابی‌ عبدالله (ع) روایت‌ کرده‌ که‌ آن‌ حضرت‌ فرمود: آیه‌: (وقضینا الی‌ بنی‌ اسرائیل‌ فی‌ الکتاب‌ لتفسدُن‌ فی‌ الارض‌ مرتین‌)؛ ما به‌ بنی‌ اسرائیل‌ درکتاب‌ ـ تورات‌ ـ اعلام‌ کردیم‌ که‌ دوبار در زمین‌ فساد خواهید کرد، عبارت‌ از کشته‌ شدن‌امیر مؤمنان‌ (ع) و ضربت‌ خوردن‌ حسن‌ بن‌ علی‌ (ع) است‌ (و لتعلن‌ علوا کبیرا)؛سرکشی‌ بزرگی‌ می‌کنید، عبارت‌ از کشتن‌ امام‌ حسین‌ (ع) (فاذا جاء وعد اولی"هما)؛هنگامی‌ که‌ وعده‌ اولی‌ (وقت‌ انتقام‌) فرا رسد وقتی‌ است‌ که‌ وعده‌ خونخواهی‌ امام‌حسین‌(ع) رسید (بعثنا علیکم‌ عبادا لنا اولی‌ باس‌ شدید فجاسوا خلال‌ الدیار) در آن‌وقت‌ خدای‌ تعالی‌ پیش‌ از خروج‌ قائم‌ قومی‌ بر می‌انگیزاند که‌ اگر به‌ هر یک‌ از دشمنان‌آل‌محمد 6 دست‌ یابند او را می‌کشند، (و کان‌ وعدا مفعولا) این‌ وعده‌ای‌ است‌ که‌پیش‌ از قیام‌ قائم‌ (عج‌) خواهید رسید، (ثم‌ رددنا لکم‌ الکره‌ علیهم‌ و امددناکم‌ باموال‌
وبنین‌ و جعلناکم‌ اکثرا نفیرا) بار دیگر شما را بر آنان‌ پیروز می‌گردانیم‌، منظور خروج‌امام‌ حسین‌ است‌ که‌ در میان‌ هفتاد و دو تن‌ از یاران‌ خود قرار دارد و هر یک‌ از آنان‌شمشیرهای‌ زرفام‌ دولبه‌ای‌ بر دست‌ دارند. و به‌ مردم‌ روی‌ می‌کنند و می‌گویند: این‌امام‌حسین‌(ع) است‌ با اصحاب‌ خود خروج‌ کرده‌ تا مؤمنین‌ شک‌ نکنند و او دجال‌ وشیطان‌ نیست‌، واین‌ در حالی‌ است‌ که‌ امام‌ زمان‌ (عج‌) پشت‌ سر آنان‌ است‌.
وزمانی‌ که‌ به‌ اعتقاد مومنین‌ رسوخ‌ نمود که‌ او امام‌ حسین‌ (ع) است‌ دیگر شک‌ درخصوص‌ آن‌ نمی‌کنند.
بعد از آن‌ امام‌ حسین‌ (ع) به‌ مردم‌ می‌رسد که‌ حجت‌ قائم‌ (عج‌) میان‌ آنان‌ظاهرترین‌ مردم‌ است‌ ؛ آن‌ گاه‌ مومنین‌ قول‌ او را تصدیق‌ می‌کنند. وقتی‌ که‌ حجت‌ (عج‌) راوفات‌ می‌رسد امام‌ حسین‌ او را غسل‌ و کفن‌ و حنوط‌ کرده‌ و در قبرش‌ داخل‌ لحد می‌گذارد.چرا که‌ کارهای‌ وصی‌ را جز وصی‌ نباید انجام‌ دهد.
ابراهیم‌ در حدیث‌ خود افزوده‌، امام‌ حسین‌ (ع) آن‌ قدر سلطنت‌ می‌کند که‌ابروهایش‌ پیش‌ چشم‌ هایش‌ می‌افتد.
محمد بن‌ ابراهیم‌ در کتاب‌ « الغیبه‌» از ابی‌ علی‌ اشعری‌ از محمد بن‌ علی‌ ازعبدالله بن‌ قاسم‌ از مفضل‌ از ابی‌ عبدالله (ع) روایت‌ کرده‌ که‌ از آن‌ حضرت‌ در مورد آیه‌: (واذا نقر فی‌ الناقور) سؤال‌ کردند، فرمود: از ما امامی‌ است‌ مخفی‌، زمانی‌ که‌ خدا اراده‌ ظهوراو نمود، به‌ دلش‌ وحی‌ می‌گذارد. پس‌ آن‌ وقت‌ ظاهر می‌شود و به‌ امر خدا قیام‌ می‌کند درکتاب‌ مذکور، از ابن‌ بطائنی‌ از پدرش‌ وهب‌، ایشان‌ از ابی‌ بصیر از ابی‌ عبدالله (ع) از آیه‌:(وعد الله الذین‌ آمنوا منکم‌ و عملوا الصالحات‌ لیستخلفنهم‌ فی‌ الارض‌ کما استخلف‌الذین‌ من‌ قبلهم‌ و لیمکنن‌ لهم‌ دینهم‌ الذی‌ ارتضی‌ لهم‌ و لیبدلنهم‌ من‌ بعد خوفهم‌ امنایعبدوننی‌ لایشرکون‌ بی‌ شیئا) روایت‌ کرده‌ که‌ آن‌ حضرت‌ فرمود: کسانی‌ که‌ خدا ایشان‌
را خلیفه‌ می‌کند، قائم‌ و اصحاب‌ اویند.
در این‌ کتاب‌، از ابن‌ عقده‌ از احمد بن‌ زیاد از علی‌ بن‌ صباح‌ از حسن‌ بن‌ محمدخضرمی‌ از جعفر بن‌ محمد از ابراهیم‌ ابن‌ عبدالحمید از اسحاق‌ ابن‌ عبدالعزیز از أبی‌عبدالله (ع) در آیه‌: (ولئن‌ اخرنا عنهم‌ العذاب‌ الی‌ امه‌ معدوده‌)؛ روایت‌ کرده‌ که‌ حضرت‌فرمود: عذاب‌ عبارت‌ است‌ از خروج‌ قائم‌ (عج‌) و امت‌ معدوده‌، اصحاب‌ آن‌ حضرتند که‌ به‌عدد اصحاب‌ «بدر»اند.
از ابن‌ عقده‌ از احمد بن‌ یوسف‌ از ابراهیم‌ مهران‌ از حسن‌ بن‌ علی‌ از پدرش‌ ازوهب‌ از ابی‌ بصیر از ابی‌ عبدالله در آیه‌: (فاستبقواالخیرات‌ اینماتکونوا یأت‌ بکم‌ اللهجمیعاً) روایت‌ کرده‌ که‌ حضرت‌ فرمود: این‌ آیه‌ در شأن‌ قائم‌ (عج‌) نازل‌ شده‌ است‌، او واصحابش‌ جمع‌ می‌شوند در وقتی‌ که‌ پیش‌ از ظهور حضرت‌؛ آن‌ وقت‌، تعیین‌ نشده‌ است‌.
از علی‌ بن‌ حسن‌ مسعودی‌ از محمد عطار از محمد بن‌ حسن‌ از محمد بن‌ کوفی‌ ازابن‌ بخران‌ از قاسم‌ ابی‌ بصیر از ابی‌ عبدالله (ع) در آیه‌ (اذن‌ للذین‌ یقاتلون‌ بانهم‌ ظلموا وان‌ الله علی‌ نصرهم‌ لقدیر) روایت‌ کرده‌ که‌ این‌ آیه‌ در شان‌ قائم‌ (عج‌) و اصحابش‌ نازل‌شده‌ است‌.
علی‌ بن‌ الحسین‌ به‌ اسناد خود از ابی‌ عبدالله (ع) روایت‌ می‌کند که‌ فرمودند: « یقوم‌القائم‌ و لیس‌ فی‌ عنقه‌ بیعه‌ لاحد».
مهدی‌ قیام‌ می‌کند، در حالی‌ که‌ در گردنش‌ بیعت‌ کسی‌ نیست‌، تا مجبور به‌ اطاعت‌و رعایت‌ شود و لذا قانون‌ اسلام‌ را کاملا اجرا می‌فرماید و دین‌ را زنده‌ می‌کند.
حضرت‌ ابی‌ عبدالله (ع) فرمود :
«یخرج‌ القائم‌ یوم‌ السبت‌ یوم‌ عاشورا یوم‌ الذی‌ قتل‌ فیه‌ الحسین‌» .
روز خروج‌ امام‌ زمان‌، روزشنبه‌ عاشورای‌ حسین‌ (ع) خواهد بود و بین‌ رکن‌ و مقام‌ظاهر شود و جبرئیل‌ او را ملامت‌ نماید و در روایت‌ دیگر فرمود: در روز وتر روز فرد 1 ،3، 5،7 ،9 خواهد بود.
ابن‌ فضال‌ به‌ اسناد خود از حضرت‌ ابی‌ عبدالله (ع) نقل‌ می‌کند که‌ فرمودند: ازعلامات‌ مصلح‌: صیحه‌ آسمانی‌، خروج‌ سفیانی‌ و خسف‌ بیداء، خروج‌ یمانی‌، قتل‌ نفس‌زکیه‌ و غیره‌ است‌ .
حدیث‌ بن‌ مفیده‌ انصاری‌ گفت‌: از ابی‌ عبدالله حسین‌ بن‌ علی‌ (ع) پرسیدم‌:مهدی‌ را به‌ چه‌ علامت‌ بشناسیم‌؟ فرمود: با راستی‌ و سنگینی‌. باز پرسیدم‌: به‌ چه‌ چیزهافرمودند: به‌ شناختن‌ حلال‌ و حرام‌ و نیازمندی‌ مردم‌ به‌ او و بی‌ نیازی‌ او از مردم‌.
رهبر آزادگان‌، امام‌ حسین‌ (ع) نیز در وصیت‌ خود به‌ محمد بن‌ حنفیه‌ می‌نویسد :
« و انی‌ لم‌ اخرج‌ اشرا و لابطرا و لامفسدا و لا ظالما و لکن‌ خرجت‌ لطلب‌ الاصلاح‌فی‌ امه‌ جدی‌ رسول‌ الله و ارید أن‌ امر باالمعروف‌ و انهی‌ عن‌ المنکر و اسیر بسیره‌ جدی‌ وابی‌؛
من‌ برای‌ جاه‌طلبی‌ و نشاط‌ شوق‌ به‌ مقام‌ و ریاست‌ خارج‌ نشدم‌، نه‌ درصدد فساد وخرابکاری‌ ام‌ و نه‌ قصد ستم‌ کاری‌ دارم‌ و لکن‌ خارج‌ شدم‌، برای‌ اصلاح‌ امت‌ جدم‌ وتصمیم‌ من‌ این‌ است‌ که‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر کنم‌ و به‌ سیره‌ و روش‌ جدم‌ و پدرم‌رفتار کنم‌ و راه‌ و خط‌ مشی‌ آنان‌ را تعقیب‌ و پیروی‌ کنم‌.
اکنون‌ ولی‌ عصر امام‌ زمان‌ (عج‌) از همین‌ دودمان‌ است‌ و خط‌ مشی‌ او ادامه‌ راه‌ وروش‌ پدران‌ گرامی‌ و اجداد طیبش‌ خواهد بود، براساس‌ این‌ آیه‌ که‌: (الذین‌ ان‌ مکنا هم‌فی‌ الارض‌ اقاموا الصلاه‌ و اتوا الزکوه‌ و امروا بالمعروف‌ و نهوا عن‌ المنکر و لله عاقبه‌الامور)؛
کسانی‌ که‌ اگر به‌ آنان‌ در زمین‌ تمکن‌ و قدرت‌ قرار دادیم‌، نماز را بر پا می‌دارند وزکات‌ می‌دهند و امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر می‌کنند و عاقبت‌ کارها از آن‌ خداوند است‌ .
بر حسب‌ روایات‌ شریفه‌، این‌ آیه‌ کریمه‌، نظر به‌ حکومت‌ اسلامی‌ و دولت‌ آسمانی‌امام‌ زمان‌ و یاران‌ او دارد و یا بهترین‌ نمونه‌ و مصداقش‌، آن‌ است‌ .


[ جمعه 90/9/4 ] [ 1:29 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18

همه می‏دانیم امیرمؤمنان علیه‏السلام در سال چهلم هجری از جهان خاکی به عالم ملکوت رخت برکشید و حدود ده سال، امامت و رهبری امت بر عهده امام حسن مجتبی علیه‏السلام بود. سبط اکبر رسول خدا نیز در سال پنجاهم به دست دشمن مسموم شد و راهی جنان الهی گردید و پرچم امامت در دست حسین بن علی علیهما‏السلام قرار گرفت و از امامت تا قیام سیدالشهداء علیه‏السلام حدود ده سال فاصله است. در این مقاله برآنیم تا فلسفه عدم قیام آن بزرگوار در عصر معاویه را مورد بررسی قرار دهیم.
در این‏جا تنها بخشی از عوامل تأثیرگذار در عدم قیام سیدالشهداء علیه‏السلام در عصر معاویه را، بر می‏شماریم:
1. تفاوت معاویه و یزید
با نگاهی به تاریخ، در می‏یابیم که معاویه از مکر و شیطنت ویژه‏ای برخوردار بود؛ به طوری که برخی کوته‏اندیشان خیال می‏کردند او از علی علیه‏السلام سیاستمدارتر است.
امام علی علیه‏السلام در برابر این خیال باطل می‏فرماید: «واللّه ما معاویه بِاَدهی منّی و لکنَّهُ یَغْدُرُ وَ یَفْجُرُ و لولا کراهیه الغدر لکنت ادهی النّاس»1؛ به خدا سوگند! معاویه زیرک‏تر از من نیست، ولی او مکر و حیله‏گری می‏کند و اگر نبود ناپسندی خدعه، من از زیرک‏ترین افراد بودم.»
او با همین حیله‏ها، در صفّین خود را از کشتن عمّار تبرئه کرد.
پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از قبل، خطاب به عمّار فرموده بود: «تو را گروه ستمگر خواهند کشت.»2 زمانی که عمار توسّط لشکر معاویه به شهادت رسید، نقل این حدیث موجب اضطراب و تردید آنان گشت. اما وی در مقابل با تحلیلی وارونه به آنان وانمود کرد: ما او را نکشته‏ایم، این علی بوده است که او را با خود همراه کرده و سبب کشته شدنش شده است. و نیز در آخرین لحظات که می‏رفت سپاه امیرمؤمنان علیه‏السلام غائله حکومت اموی را برای همیشه پایان دهد، با دسیسه قرآن بر نیزه کردن، خود را از سقوط حتمی نجات داد. او با کاربرد همین شیوه‏ها، سبب از هم گسستگی سپاه امام مجتبی علیه‏السلام و ایجاد تفرقه در میان صفوف آنان گشت و از سویی دیگر با تطمیع راویان آخرت فروش، فضایی ابهام آلود بر افکار حاکم ساخت؛ به گونه‏ای که قدرت تشخیص سره از ناسره برای بسیاری از افراد مشکل شد. امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید: عقل چیزی است که بدان، خداوند عبادت شود و بهشت به دست آید. راوی سؤال می‏کند: پس آنچه معاویه داشت، چه بود؟ حضرت پاسخ داد: «اَلنّکراء، الشّیطنه»3؛ مکر و شیطنت بود.»
این چنین بود که امام حسین علیه‏السلام با قدرت تبلیغاتی معاویه و جهل عمومی، زمان را برای قیام خویش مناسب ندانست. زیرا به خوبی آگاه بود که معاویه با همان حیله‏ها و نیرنگ‏های صفّین به صحنه می‏آید و مانع درخشش حق و سبب سرکوب بیشتر مؤمنان خواهد شد. از سوی دیگر، امام مجتبی علیه‏السلام با معاویه بیعت نموده بود و اگر سیدالشهدا علیه‏السلام قیام می‏نمود، معاویه با استناد به همین اصل که نقض بیعت شده، حقیقت را در اذهان و افکار مردم مشتبه و آن را تحریف می‏کرد و خود را چهره‏ای حق به جانب قلمداد می‏کرد. برعکس، یزد فردی سبک سر و خام بود که تجربه‏های شیطانی پدر را خوب نیاموخته بود و توان مقابله با آثار نهضت عظیم حضرت را نداشت. بدین جهت، امام حسین علیه‏السلام در پاسخ بنی‏جعده، این چنین نگاشت:
«اکنون حرکتی نکنید و از آشکار شدن دوری کنید و خواسته خود را پنهان کنید و تا (معاویه) فرزند هند زنده است، از اقدام نابه جا بپرهیزید. اگر او مرد و من زنده بودم، نظرم به شما خواهد رسید. ان شاء اللّه.»4
2. عدم آگاهی و آمادگی مردم
یکی از اصول الهی و دینی، اصل اتمام حجّت است. قرآن کریم می‏فرماید: «رُسلاً مبشرین و منذرین لئلاّ یکون للنّاس علی‏اللّه حُجّهٌ بعد الرّسل»5؛ پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند تا بعد از آمدن پیامبران، حجّتی برای مردم بر خدا باقی نماند.
امیرمؤمنان علیه‏السلام علّت پذیرش حکومت از ناحیه خود را، این چنین بیان می‏دارد:
«لولا حضور الحاضر و قیام الحُجّهِ بوجود النّاصر و ما اخذَ اللّه علی‏العلماء ان لا یُقارّوا علی کِظّه ظالمٍ و لا سَغَبِ مظلوم لاَلقیتُ حَبْلَها علی غاربها6؛ اگر نبود حضور آن جمعیّت بسیار (برای بیعت با من) و یاری نمی‏دادند که حجّت تمام شود و نبود عهدی که خدای تعالی از علما و دانایان گرفته تا بر سیری ظالم و گرسنه ماندن مظلوم آرام نگیرند، ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن می‏انداختم».
یکی از عوامل زمینه ساز نهضت و قیام سیدالشهدا علیه‏السلام دعوت کوفیان بود؛ این دعوت موجب شد که برای حضرت تکلیف دیگری، با توجه به اصل اتمام حجّت، ایجاد شود. اگر حضرت دعوت کوفیان را اجابت نمی‏نمود، آنان می‏توانستند احتجاج کنند که ما حاضر بودیم آن حضرت را یاری کنیم. اما ایشان با ما همراهی نکردند. بدین‏سان لازم بود، امام به سوی کوفه حرکت کند و زمینه را برای ظهور میزان صداقت آنان در این امر آماده سازد؛ اما در زمان معاویه حرکتی جدّی از سوی مردم انجام نشد و اگر زمینه‏ای هم وجود داشت، خفقان و استبداد حکومت معاویه، اجازه ابراز آن را نمی‏داد و در نتیجه از این جهت، تکلیفی برای نهضت و قیام بر دوش حضرت قرار نگرفت.
3. التزام به صلحنامه امام مجتبی علیه‏السلام
بی‏وفائی مردم و خیانت فرماندهان، موجب تحمیل صلح بر امام مجتبی علیه‏السلام گردید. خود امام حسن علیه‏السلام در یکی خطبه‏هایش فرمود:
«اگر یارانی داشتم که در جنگ با دشمنان خدا با من همکاری می‏کردند، هرگز خلافت را به معاویه واگذار نمی‏کردم؛ زیرا خلافت بر بنی‏امیه حرام است.»7
در نتیجه نبودن یاران راستین، صلحنامه‏ای امضاء شد که بخشی از موادّ آن چنین است:
1. حکومت به معاویه واگذار می‏شود بدین شرط که به کتاب خدا و سنّت پیامبر عمل کند.8
2. پس از معاویه، حکومت متعلق به حسن بن علی علیه‏السلام است و اگر برای او حادثه‏ای پیش آمد، حسین ابن علی علیه‏السلام خلافت را عهده دار خواهد شد.9
3. معاویه باید ناسزا به امیرمؤمنان و لعنت بر او را در نمازها ترک کند، و علی علیه‏السلام را جز به نیکی یاد نکند.10
اکنون امام حسین علیه‏السلام می‏بایست منتظر بماند تا مردم کاملاً میزان عهد و وفای معاویه را به قراردادهای خویش دریابند و عده‏ای گمان نکنند که «صلحنامه» می‏توانست عاملی برای وحدت امت اسلامی قرار بگیرد. بدین‏سان مردم پس از ده سال دریافتند که تمامی عهدنامه نقض شده و آخرین آن ولایت‏عهدی یزید بود که رسوایی و عار را نصیب امویان نمود.
ابومخنف می‏گوید: امام حسین علیه‏السلام نامه‏ای به معاویه نوشت که در آن آورده بود: به نام خداوند بخشنده مهربان اما بعد، نامه تو به دستم رسید، از مضمون آن آگاه شدم. به خدا پناه می‏برم از این که پیمان برادر خود امام حسن علیه‏السلام را با تو بشکنم. و اما سخنی را که در نامه آورده‏ای، آن را دروغ بافان سخن چین و تفرقه افکنان میان جماعات به تو گفتند. به خدا سوگند! آنان دروغ می‏گویند.11
اقدامات حسینی علیه‏السلام در عصر معاویه
اگرچه حضرت بر ضدّ معاویه قیام مسلّحانه ننمود، اما همواره بر تبلیغ و ترویج حق و تحکیم پایه‏های دینی و قرآنی تأکید می‏ورزید و جلوه‏های حقیقت و حق را هرچه پرفروغ‏تر فرا راه انسان‏ها قرار می‏داد، که در این بخش به سه محور از تلاش‏های آن حضرت می‏پردازیم:
الف) ترویج امامت علوی
عترت و در صدر آن، امیرمؤمنان علیه‏السلام ترجمان وحی و عِدل قرآن اند که در کنار یکدیگر موجب مصونیّت انسان‏ها از گمراهی می‏گردند. در قرآن کریم مودّت و دوستی آنان اجر و مزد رسالت به شمار آمده و فرموده است:«قل لا اسئلکم علیه اجراً الاّ المودّه فی‏القربی»12؛ بگو من برای رسالت خویش مزدی جز دوستی خویشاوندان نمی‏خواهم. نه مودّت و عشقی صرفاً احساسی و عاطفی، بلکه عشقی که موجب رهنمون شدن انسان‏ها به سوی خدا می‏شود؛ چنان که در آیه دیگر آمده است: «قل ما اسئلکم علیه من اجرٍ الاّ من شاء ان یتّخذ الی ربّه سبیلاً»13؛ بگو من در برابر آن (ابلاغ آیین خدا) هیچ گونه پاداشی از شما نمی‏طلبم مگر کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگارش بیاید.
بر این اساس است که ائمه علیهم‏السلام اهمیّت این حکم الهی و قرآنی را بیان می‏داشته‏اند. سلیم بن قیس می‏نویسد: یک سال قبل از مرگ معاویه، حسین بن علی علیهما‏السلام با عبداللّه بن عبّاس و عبداللّه بن جعفر برای حجّ به مکّه رفتند. امام حسین علیه‏السلام مردان و زنان و یاران بنی‏هاشم و آن عدّه از انصار را که او و خاندانش را می‏شناختند، جمع کرد. سپس چند نفر را فرستاد و فرمود: همه اصحاب پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم که معروف به صلاح و عبادت اند و به حجّ آمده‏اند، نزد من جمع کنید. در پی این دعوت، بیش از هفتصد نفر که بیشتر آنان از تابعان و حدود دویست نفر از اصحاب پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بودند، در منا در خیمه آن حضرت گرد آمدند. امام در میان آنان به بیان خطبه برخاست و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
اما بعد، این شخص طغیانگر (معاویه) در باره ما و شیعیان ما اعمالی را روا داشت که دیدید و فهمیدید و شاهد بودید. می‏خواهم مطلبی را از شما بپرسم؛ اگر راست گفتم، مرا تصدیق کنید و اگر دروغ گفتم، مرا تکذیب کنید. شما را سوگند می‏دهم به حقّ خدا بر شما و حقّ رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و خویشاوندی من که با پیامبر شما دارم، چون از اینجا (به دیار خود) رفتید، این گفتار مرا عنوان کنید و همه شما در دیار خود از قبایلتان ـ آنان را که به آنها اطمینان دارید ـ دعوت کنید.
سپس حضرت ضمن بیان آیات قرآنی که در فضیلت علی علیه‏السلام وارد شده است، فرمود:
شما را به خدا سوگند می‏دهم! آیا می‏دانید که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم روز «غدیرخم» علی علیه‏السلام را به ولایت نصب کرد... آیا می‏دانید که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در آخرین خطبه‏ای که برای مردم خواند، فرمود: من در میان شما دوچیز گرانبها می‏گذارم، کتاب خدا و عترتم، دامن آن دو را بگیرید تا هرگز گمراه نشوید؟
گفتند. آری به خدا.14
ب) هشدار به خواص
حکومت‏های ستمگر و ضدّ اسلامی همواره از دانشمندان در جهت پیشبرد مقاصد خویش سود می‏جسته‏اند و هنگامی که آنان را با خود همراه می‏دیدند، هرچه بیشتر بر هتک حریم الهی و قوانین او جرأت می‏یافتند. معاویه نیز بسیاری از خواص را با تطمیع و تهدید با خود همراه کرده و حقائق احکام الهی را با ترویج احادیث دروغین به مسلخ برده بود و در نتیجه، توده‏های مردم که چشم و دل به خواص داشتند، در کمال بی‏خبری قرار گرفتند. در این فضای مرگبار، فریادی قُدسی، غفلت و سکوت را می‏شکند و آیات مسئولیت و جهاد را بر آنان تلاوت می‏کند، شاید از این آشفتگی نجات یافته و رسالت الهی خویش را بازیابند و جامعه را از رکود و غفلت زدگی به سوی صلاح و نیکی پیش برند. این، همان خطبه سیدالشهدا علیه‏السلام است که در منا طنین افکند و این بار خواصّ را مخاطب قرار داد که ما بخشی از آن را ذکر می‏کنیم:
عبرت بگیرید، پند بپذیرید از سرنوشت مردمی که به دلیل ترک امر به معروف و نهی از منکر، پروردگار متعال آنها را سرزنش کرده و می‏فرماید: «چرا دانشمندان نصارا و علمای یهود، آنها را از سخنان گناه‏آمیز و خوردن مال حرام، نهی نمی‏کنند. چه زشت است، رفتاری که آنان انجام می‏دادند».15 و نیز می‏فرماید:
«کافران بنی‏اسرائیل، بر زبان داود و عیسی بن مریم لعن و نفرین شدند؛ این به خاطر آن بود که گناه کردند و تجاوز می‏نمودند. آنها از اعمال زشتی که انجام می‏دادند، یکدیگر را نهی نمی‏کردند، چه بدکاری انجام می‏دادند».16
این خودداری و امتناع از نهی از منکر را عیب شمرده؛ زیرا آنان از نزدیک، از ستمگران کارهای زشت و فساد را می‏دیدند و عاملان منکر را نهی نمی‏کردند و این سکوت، بیشتر به خاطر هدایا و مزایایی صورت می‏گرفت که از مصادر ظلم به آنان می‏رسید و از بیم و هراسی بود که داشتند؛ با این که خداوند در قرآن می‏فرماید: «از مردم نترسید.»17 و می‏فرماید: «مردان و زنان با ایمان ولیّ (یار و یاور) یکدیگرند و امر به معروف و نهی از منکر می‏کنند.»18
خداوند، از امر به معروف و نهی از منکر «مقدم بر نماز و زکات» آغاز کرده است. زیرا وقتی تکلیف امر به معروف و نهی از منکر به نیکویی ادا شود، تکالیف دیگر، آسان و دشوار، نیز برپا شود.
آنگاه امام می‏فرماید: اگر عهد شما را درهم بشکنند، جزع و فزع همی آورید. اما در برابر شما مواثیق پیغمبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را ناچیز می‏شمارند و از دهانتان دم برنمی‏آید! مصیبت بر شما از همه مردم بزرگ‏تر است. زیرا در حفظ مقام بلند علمی دانشمندان و علما مغلوب شدید. ای کاش برای حفظ آن، تلاش می‏کردید! این بدان جهت است که مجاری امور و احکام به دست دانشمندان و عالمان خداشناس است که امین بر حلال و حرام او هستند و باید زمام امور به دست آنها باشد و این مقام را از شما ربودند. و این منزلت از شما گرفته نشده، مگر به واسطه جدایی شما از حق و اختلاف‏تان در سنّت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم پس از روشنی آن.
حضرت در ادامه می‏فرماید: پروردگارا! تو آگاهی که ما چشم طمع به تخت سلطنت و تاج شاهی نگشوده‏ایم و دسترسی به مال بی‏ارزش دنیا را در نظر نداریم بلکه در این راه، تنها به احیای نشانه‏های دین تو پرداخته‏ایم و هدف ما این است که به آشفتگی‏های اجتماع خاتمه بخشیم و مصالح را برجای مفاسد بگذاریم، باشد که مردم مظلوم روی امنیت و آسایش ببینند. و ما می‏خواهیم که فرایض اسلام اقامه شود و سنّت پیامبر تو تجدید گردد. [ای مردم!] اگر همدوش ما در این جهاد مقدس به پیکار برنخیزید و از راه انصاف با ما در نیایید، روزی می‏آید که خویشتن هم به چنگال ظلم در افتید و در خاموش کردن نور پیامبر شما خواهند کوشید.19
ج) اعتراض به کشتن مردان خدا
در زمانی که همه نفس‏ها در سینه حبس شده بود و مردان حقّ توسط معاویه به شهادت می‏رسیدند، تنها کسی که فریاد مظلومانه آنان را به مسلمانان رساند، سیدالشهدا علیه‏السلام بود. آن حضرت در نامه‏ای اعتراض‏آمیز به معاویه می‏نگارد:
آیا این تو نبودی که حُجْر و یاران او را کشتی؟ همان‏ها که از عابدان و خاشعان حق بودند، بدعت‏ها را ناروا شمرده و امر به معروف و نهی از منکر می‏کردند. تو آنان را پس از امان و سوگندهای مؤکّد ظالمانه کشتی، به سبب گستاخی بر خدا و سبک انگاشتن پیمان الهی. آیا تو قاتل عمرو بن حَمِق نبودی؟ همان که عبادت چهره‏اش را فرسوده بود و به او امان و پیمانی سپرده بودی، که اگر به آهوان بیابان داده می‏شد، از قله‏های کوه‏ها پایین می‏آمدند... آیا تو قاتل حضرمی نیستی؟ همان که زیاد بن ابیه درباره‏اش به تو نگاشت که او بر دین علی است؛ در حالی که دین علی علیه‏السلام دین پسر عمویش پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است. آن دین که اکنون تو را بر مسند و اریکه قدرت نشانده است و اگر این دین نبود، بزرگ‏ترین شرف تو و پدرانت مشقّت دو سفر زمستانی و تابستانی (به یمن و شام) بود که خداوند به برکت ما خاندان بر شما منّت نهاد و آن را از شما برداشت.20
طبرسی می‏نویسد: معاویه در همان سالی که حجربن عدی و یاران او را کشت، حجّ کرد. و حسین بن علی علیهما‏السلام را دیده، گفت: ای اباعبداللّه! آیا این خبر به تو رسیده که ما با حجر و یاران او و شیعیان پدرت چه کردیم؟ فرمود: با آنان چه کردی؟ گفت: آنان را کشتیم و کفن پوشاندیم و نمازشان گزاردیم. امام حسین علیه‏السلام خندید و خطاب به معاویه فرمود: آنان خصم تو اند. ولی ما اگر پیروان تو را بکشیم، آنان را کفن نپوشانیم و نماز نگزاریم و دفن نکنیم.21
بدان امید که هرچه زودتر، یادگار گرامی‏اش حضرت بقیه‏اللّه(عجّ) تجلّی کند و آرمان‏های پرفروغ حسینی را در گستره گیتی تحقّق بخشد. ان‏شاء اللّه

1. نهج البلاغه، فیض الاسلام، کلام 191، ص 648.
2. سفینه‏البحار، ج 1، ص 276.
3. اصول کافی، ج 1، کتاب العقل و الجهل، ح 3، ص 11، دارالکتب الاسلامیّه.
4. فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 266.
5. نساء / 165.
6. نهج البلاغه، خ 3، ص 52.
7. جلاءالعیون، ج 1، ص 345 و 346، به نقل از سیره پیشوایان، ص 112.
8. بحارالانوار، ج 44، ص 65.
9. الامامه والسیاسه، ج 1، ص 184.
10. شرح نهج البلاغه، ابن ابی‏الحدید، ج 4، ص15.
11. فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 267.
12. شوری / 23.
13. فرقان / 57.
14. کتاب سلیم بن قیس، ص 206؛ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 301.
15. مائده / 63.
16. همان/ 78 و 79.
17. همان/ 3.
18. توبه / 71.
19. تحف العقول، ص 243 ـ 241؛ سخنان سیدالشهدا(ع)، ترجمه جواد فاضل، ص 42.
20. بحارالانوار، ج 44، ص 212.


[ جمعه 90/9/4 ] [ 1:27 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

.قال انى عبد الله اتانى الکتاب و جعلنى نبیا و جعلنى مبارکا این ما کنت و اوصانى بالصلوه و الزکوه ما دمت‏حیا و برابوالدتى و لم یجعلنى جبارا شقیا و السلام على یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث‏حیا (1) .
2.بین حضرت عیسى در امت مسیح و حضرت امام حسین در امت اسلام وجه شباهتهایى هست،از آن جمله از حیث مادر که مریم‏«سیده النساء»است و همچنین حضرت زهرا.در باره حضرت مریم قرآن مى‏فرماید: «و اذ قالت الملائکه یا مریم ان الله اصطفیک و طهرک و اصطفیک على نساء العالمین‏» (2) .
در احادیث نیز وارد شده که نظیر این خطاب براى حضرت زهرا واقع شده.
شاعر مى‏گوید:

فان مریم احصنت فرجها *** و جاءت بعیسى کبدر الدجى
فقد احصنت فاطم وجهها

بقیه در ادامه مظلب

ادامه مطلب...

[ جمعه 90/9/4 ] [ 1:24 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18

سخن از نمونه‏ها و الگوها به مردى باز مى‏گردد که در وقت مشاهده تباهى و سیاهى قوم خود از جاى برخاست تا نمونه‏اى و الگویى والا براى آنها بسازد.
خاموشى صدا در سینه‏ها، دهانهاى بازمانده از حیرت و بیچارگى ، فرود تازیانه چپاولگران بر گرده‏ها، ناتوانى پاهاى وامانده از رفتن ، غفلت تام و تمامى که همه چیز را از معنى تهى ساخته بود و غروب خورشید حقیقت در پشت کوههاى بلند ظلم بود که مردى از تبار سلحشوران اهل حقیقت را به حرکت درآورد.
او از جاى برخاست تابا شمشیر خویش، همه دیوارها و پرده‏هاى مانع از تابش خورشید را فرو ریزد.
او شورى در همه نهادها، گفتگویى در زبانها و جستجویى بزرگ در سرها شد. داستانى و آرزویى در دلهاى شیدا. نمونه‏اى که بودن ، شدن و رفتن را تفسیر مى‏نمود.
حسین(ع) ، آغاز قصه‏اى سترگ بود و جانى در همه پیکرهاى فسرده و منجمد. آتشى که در میان پیر و جوان افتاد و شورى که از میان همه شهرها و بلاد گذشت.
همو که در شبى سیاه ، شعله‏اى درخشان شد تا آتش در همه سینه‏هازند و نهادهاى خفته را با خواندن داستانى از همه دلدادگى در گوشها، بیدار سازد.
حسین(ع) به راه افتاد، تا با برهم زدن همه زندگى و پیرایه‏هایى که بر در و دیوار حیات آدمى بسته شده بود به او بفهماند: «در وقت فراموشى مرگ ، زندگى را هیچ اساس و بنیادى نیست‏» باشد که خداى را به شهادت طلبند و از آن همه سیاهى وارهند.
حسین(ع) نیک دریافته بود که او را پیوندى با فرزندخواندگان سیاهى و تباهى نیست. بنده‏اى که سر در آستان معبود آورده بود تا رهایى از همه چیز را امام خویش سازد. او در اول گام سخن از «شهادت‏» به میان آورده بود تا اعلام کند نه براى زندگى، که براى مرگ از جاى برخاسته است، که گفته بود: مى‏روم ، و جوانمرد را مرگ ننگ نباشد، چرا که او مخلصانه مى‏کوشد و با جوانمردان با نیکویى رفتار مى‏کند تا خوارى را به جان نخریده باشد. (1)
گفتگو از نمونه‏ها، و بار عظیمى که بر دوش خویش حمل مى‏کنند به «مردى‏» باز مى‏گردد که رنج همه انسانها را بر دوش مى‏کشید، در وقتى که تاریکى ، همه سرزمین بزرگ اسلامى را در خود گرفته بود.
حسین(ع) ، فرزند على بن ابى طالب(ع) و فاطمه(س) سفرى را آغاز کرد که در آن همه امور عالم و آدم ، تفسیرى دوباره مى‏یافتند، خالى از هر گونه تحریف ، آنچنان که او ، بحقیقت دریافته بود و بر آن بود تا بر همگان مکشوف سازد. نگاهى به برگهاى این دفتر بزرگ ، نشان مى‏دهد که او - حسین(ع) - نه براى زندگى ، نه براى حکومت که در یک کلام براى تبیین آیه «مرگ‏» و «شهادت‏» سفر خویش را آغاز کرد. در وقتى که هیچ نشانه‏اى از «معنى مرگ‏» و «حقیقت‏» آن دیده نمى‏شدو همگان چنان با فراموشى مرگ ، در فتنه دنیا افتاده بودند که دیگر هیچ موعظه و نصیحتى کارساز نبود و دستگاههاى تبلیغاتى بیگانگان با مرگ ، چنان زندگى را وارونه جلوه داده بود که فرزندان آدمى هیچ معنى روشنى از «زندگى‏» به خاطر نمى‏آوردند و در حقیقت ، زندگى‏اى وجود نداشت تا معنى روشنى بر آن مترتب باشد، تا چه رسد به آنکه مردى چون حسین(ع) بخواهد داعیه «حاکمیت‏» و «امیرى‏» بر چنان مرداب عفنى را در سر بپرورد.
آغاز سفر حسین(ع) ، همراه با کلامى در توصیف زیبایى «مرگ‏» بود و پایان آن ، مرگى سرخ در میانه میدان.بدان امید که در سرزمینى مملو از تیرگى ، که حجابهاى ضخیم چونان ابرهاى متراکم حقایق را پوشانده ، چهره حقیقت نمودار گردد. در وقتى که ، انحرافات چنان مردم را متزلزل و زبون ساخته بود که از کتاب خدا ، پیامبر و سنتهاى او جز اسمى بى‏مسمى یافت نمى‏شد. آن هم در خدمت‏بهره‏مندى از تنعمات دنیوى. و او پیش از آن که به تعریف زندگى و چگونگى آن بپردازد، در پى آن شد که تصویرى بحقیقت از مرگ عرضه نماید. تا شاید بر پایه‏هاى سترگ آن ، انسان را مجال درک معنى حقیقى حیات و زندگى به وجود آید.
امرى که در میان غفلت تمام پوشیده مانده و فرو رفتن در تباهى و ابتذال را نصیب امتى ساخته بود که بیش از نیم قرن از دوران کفر و جهالت و روى آوردنشان به ایمان نمى‏گذشت. حسین بن على(ع) نیک مى‏دانست که باید، بار دیگر ، ابتدا و انتهاى سفر آدمى معلوم شود تا صورت و سیرت زندگى، برایش معنى پیدا کند. چرا که بدون روشن‏شدن غایت‏سفر، چگونگى طى طریق و جهت‏گیرى خاص بین راه معلوم نمى‏شد و در واقع آنچه که حسین(ع) آن را گمشده مردم عصر خویش مى‏دانست; نه طریق زندگى که «چگونه مردن‏» بود. آیین و سنت مرگ. زیرا ازآن پس، چگونه زیستن را مى‏شد پیدا کرد.
او ، مرگ را براى مردمى معنى مى‏کرد که فراموشى آن ، آنها را در مردابى به اسم زندگى انداخته بود، تا دریابند که چگونه مشتاقانه زندگى را به هواى رسیدن به چنان مرگى طى کنند.
«سوءتفاهمى بزرگ‏» گرداگرد مسلمین را فراگرفته بود. بى‏آنکه پنجه در تکیه‏گاهى مطمئن انداخته باشند به راه افتاده بودند. همان که مجاز را چهره حقیقت مى‏پوشانید. دین ، زندگى ، رهبرى و همه امور در اوضاع حاکم آن زمان معنى مقلوب و واژگونه خویش را نمودار مى‏ساختند و همه مناسبات نیز على‏رغم پوشش ظاهریشان باطنى پلید داشتند. گوییا که همگان دست در دست هم بر اندام فریب، دروغ و نیرنگ، جامه صلاح مى‏پوشانیدند تا ایام حیات را در کامرانى سپرى سازند.
حکومت‏حاکم ، همه منکر را معروف جلوه مى‏داد و معنى همه آداب بودن و اعمال زیستن را مقلوب مى‏کرد.
این همه ، تنها محصول عصرى بود که جاهلترین حکام، زمام امور را به دست گرفته بودند و آنک، غاصبانه به نام شایسته‏ترین مردان اهل حقیقت‏بر مردم حکم مى‏راندند و در نتیجه ، به جاى رستگارى ، نگون‏بختى تام و تمام را نصیب مردم مى‏کردند.
در چنین وقتى اگر حسین(ع) در خانه مى‏نشست مسؤول بود، او ، ناگزیر صبورانه دندان بر جگر فشرده و تنهازمانى که از هر طرف نامه‏ها به سویش روان شد، پاى از خانه بیرون نهاد. اگر چه تجربه‏هاى رفته بر پدر و برادر و اخبار رسیده از جد بزرگوارشان همراه با علم امامت همگى خبر از آینده نیکویى نمى‏دادند و غدر و جفاکارى دعوت‏کنندگان را متذکر مى‏شدند، لیکن ، بر حسین(ع) بود تا به پاخیزد ، به سویشان رود و حجت را تمام کند . مبادا که فردا، زمزمه سر دهند که «حسین را فراخواندیم و حکمش را گردن نهادیم اما، او اجابت نکرد.»
درود پاک خداوند بر او و همه یاران با وفایش‏باد.

1. برگرفته از یکى از خطبه‏هاى حضرت حسین(ع)، ص 95 ، نفس‏المهموم .


[ جمعه 90/9/4 ] [ 1:22 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18

احسان به قدر معرفت و بینش
روزى یک نفر از اعراب بیابان محضر حضرت حسین (ع) آمد و گفت: یابن رسول الله به یک خونبهاى کامل ضامن شده و از پرداخت آن عاجز شده‏ام، پیش خود گفتم: بروم مشکل خود را پیش بزرگوارترین مردم مطرح کنم و از او کمک بطلبم و از اهل بیت رسول الله، اصیل‏تر و بزرگوارتر نیافتم، لذا مشکل خودم را محضر شما آورده‏ام.
امام (ع) فرمود: اى برادر عرب سه مسأله از تو خواهم پرسید اگر از یکى جواب بدهى یک سوم مال را به تو خواهم داد و اگر از دو مسأله جواب دادى دو سوم مال و در صورت جواب به هر سه مسأله، همه خونبها را به تو خواهم داد.
اعرابى گفت: یابن رسول الله (ص) آیا مثل تو از مثل من مى‏پرسد حال آنکه تو از اهل علم و شرف هستى؟ امام (ع) فرمود: بلى از جدم رسول خدا (ص) شنیدم، مى‏فرمود: «المعروف بقدر المعرفه» احسان به اندازه معرفت باید باشد.
اعرابى گفت: حالا که این طور است بپرسید اگر توانستم جواب مى‏دهم وگرنه از شما مى‏آموزم و لاقوه الا بالله.
امام (ع) فرمود: «أَىّ الاعمالِ أفضل؟»کدام عمل از همه اعمال افضل است؟ اعرابى جواب داد: «الایمان بالله» ایمان به خدا، امام فرمود: «فما النجاه من المهلکه؟»نجات از هلاکت کدام است؟ جواب داد: «الثقه بالله» اعتماد به خدا.
امام (ع) فرمود: کدام چیز مرد را زینت مى‏دهد؟ «فما یزیّن الرجل» گفت: علم که توأم با حلم باشد.
فرمود: اگر آن نباشد کدام چیز زینت است؟گفت: مال که توأم با مروت و مردانگى باشد.
فرمود: اگر آن هم نباشد، کدام چیز زینت مرد است؟جواب داد: فقر توأم با صبر و خویشتن دارى.
فرمود: اگر آن هم نباشد، دیگر چه چیز زینت انسان است ؟جواب داد: صاعقه‏اى که از آسمان بیافتد و او را بسوزاند، که او به این صاعقه اهل است .حضرت خندید و کیسه‏اى به اعرابى داد که هزار دینار در آن بود، و انگشتر مبارکش را نیز به او داد که نگین آن به دویست درهم مى‏ارزید، فرمود: دینارها را به طلبکاران خود بده، انگشتر را نیز صرف مخارج خودت بکن. اعرابى آنها را گرفت و این آیه را خواند: «الله اعلم حیث یجعل رسالته» 1
دست بخشش گر
یک نفر عرب بیابانى داخل مدینه شد و گفت: بزرگوارترین کس در این شهر کیست؟ او را به امام حسین صلوات الله علیه دلالت کردند، عرب داخل مسجد شد، دید ابا عبدالله (ع) نماز مى‏خواند، او در مقابل حضرت ایستاد و چنین گفت: لم یَخِب الان من رجاک و من حرّک من دون بابک الحلقهانت جواٌد و انت معتمدٌابوک قد کان قاتل الفسقهلو لاالذى کان من اوائلکم کانت علینا الجحیم منطبقهًهر که امروز تو را امید دارد و حلقه در تو را حرکت دهد، ناامید نمى‏شود، تو اهل بخشش و اهل اعتمادى، پدرت على (ع) قاتل فاسقان بود اگر دین اسلام توسط گذشتگان شما عرضه نمى‏شد، جهنم ما را احاطه مى‏کرد.امام (ع) با شنیدن اشعار او دانست که انتظار کمک و مساعدت دارد، لذا به قنبر فرمودند: از مال حجاز چیزى مانده است؟ گفت: چهارهزار دینار مانده، فرمود: آنها را بیاور کسى که از ما سزاوارتر است آمده است آنگاه دو تا برد (لباس) خود را بیرون آورد، پولها را در آن پیچید و از لاى دو آنها را بیرون آورد و به اعرابى داد، زیرا که از او شرم مى‏کرد و چنین فرمود: خذها فانى الیک معتذرو اعلم بانى علیک ذو شفقهلو کان فى سیرنا الغداه عصاًامست سمانا علیک مندفقهًلکن ربب الزمان ذو غِیَروالکف منى قلیله النفقهبگیر این پولها را، من از تو اعتذار مى‏کنم، بدان که من به تو دلسوز و مهربانم، اگر در زندگى امروز، عصاى حکومت در دست ما بود، آسمان بخشش ما بر تو بسیار مى‏بارید، لیکن حوادث روزگار کارها را عوض مى‏کند، دست من از احسان کوتاه است .اعرابى پولها را گرفت و گریست، امام فرمود: گویا عطاى ما را کم حساب کردى؟ گفت: نه، علت گریه‏ام آنست که چگونه مرگ این بخششگر را از بین خواهد برد.2
در خانه فقراء
عبدالرحمن خزاعى نقل مى‏کند روز عاشورا در پشت جناره پاک امام حسین (ع) زخمى دیده شد که زخم سلاح نبود، از امام زین‏العابدین (ع) از علت آن پرسیدند، فرمود: «هذا مما کان یحمل الجراب على ظهره الى منازل الارامل و الیتامى و المساکین» 3یعنى این زخم اثر انبانهاست که پدرم صلوات الله علیه بر دوش مى‏گرفت و به خانه بیوه زنان، یتیمان و فقرا، طعام مى‏برد، آرى انسانها کامل و برگزیدگان خدا چنین بوده‏اند.

1.ناگفته نماند: شیخ مفید در ارشاد امام سجاد (ع) را على اکبر فرموده و على بن الحسین (على اکبر مشهور) را که در کربلا شهید شد على بن الحسین الاصغر گفته است، مرحوم سید محسن امین صاحب اعیان الشیعه براى آن حضرت شش پسر و سه دختر گفته است و نیز گوید: مشهور آن است که: شهید کربلا على اکبر بود. و امام سجاد (ع) على اصغر، سیره ائمه ج
3 ص 49.2- بحار ج 44 ص 196.3- مناقب ابن شهر آشوب ج
4 ص .66 بحار ج 44 ص 190.
4- بحار ج 44 ص 190.


[ جمعه 90/9/4 ] [ 1:21 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18

این روح،از روز اول تا لحظه آخر در وجود مقدس حسین بن على علیه السلام متجلى بود،به قول خودش جزء خون و حیاتش شده بود،امکان نداشت از حسین جدا شود.در لحظات آخر[حیات]ابا عبد الله،وقتى در آن گودى قتلگاه افتاده است و قدرت حرکت کردن ندارد،قدرت جنگیدن با دشمن ندارد،قدرت ایستادن بر سر پا ندارد و به زحمت مى‏تواند حرکت کند،باز مى‏بینیم از سخن حسین غیرت مى‏جهد،عزت تجلى مى‏کند،بزرگوارى پیدا مى‏شود.لشکر مى‏خواهند سر مقدسش را از بدن جدا کنند ولى شجاعت و هیبت‏سابق اجازه نمى‏دهد،بعضى مى‏گویند نکند حسین حیله جنگى به کار برده که اگر کسى نزدیک شد،حمله کند و در مقابل حمله او کسى تاب مقاومت ندارد.نقشه پلید و نا مردانه‏اى مى‏کشند،مى‏گویند اگر به سوى خیمه‏هایش حمله کنیم او طاقت نمى‏آورد.امام حسین افتاده است.من نمى‏توانم آن حالت ابا عبد الله را مجسم کنم.لشکر به طرف خیام حرمش حمله مى‏کند. یک نفر فریاد مى‏کشد:حسین،تو زنده‏اى؟!به طرف خیام حرمت‏حمله کردند!امام به زحمت روى زانوهاى خود بلند مى‏شود،به نیزه‏اش تکیه مى‏کند و فریاد مى‏کشد:
«ویلکم یا شیعه آل ابى سفیان،ان لم یکن لکم دین و لا تخافون المعاد فکونوا احرارا فى دنیاکم‏» (1)
اى مردمى که خود را به آل ابوسفیان فروخته‏اید،اى پیروان آل ابوسفیان!اگر خدا را نمى‏شناسید،اگر به قیامت ایمان و اعتقاد ندارید،حریت و شرف انسانیت‏شما کجا رفت؟!شخصى مى‏گوید:ما تقول یابن فاطمه؟پسر فاطمه چه مى‏گویى؟فرمود:«انا اقاتلکم و انتم تقاتلوننى و النساء لیس علیهن جناح‏»طرف شما من هستم،این پیکر حسین حاضر و آماده است‏براى اینکه آماج تیرها و ضربات شمشیرهاى شما واقع شود. ولى روح حسین حاضر نیست او زنده باشد و ببیند کسى به نزدیک خیام حرم او مى‏رود.
و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظیم،و صلى الله على محمد و اله الطاهرین

1.اللهوف،ص 50.


[ جمعه 90/9/4 ] [ 1:18 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18

امام حسین علیه السلام در طول مسیر به آیاتى استناد فرموده اند که عبارتند از:

1) آیه اول: آیه 33 سوره احزاب: همینکه نماینده یزید در مدینه تصمیم گرفت از امام حسین علیه السلام براى یزید بعیت بگیرد امام فرمود: واى بر تو، تو پلید هستى و ما خانواده اى هستیم که خداوند در شأن ما فرموده است:
«همانا خداوند مى خواهد که از شما اهل بیت هر پلیدى (احتمالى، شک و شبهه اى) را بزداید و شما را چنانکه باید و شاید پاکیزه بدارد».
2) آیه دوم: آیه 88 سوره هود: امام حسین علیه السلام در پایان وصیت نامه اى که قبل از حرکت به کربلا نوشتند به این آیه استناد کردند:
«توفیق من جز به (اراده) خداوند نیست که بر او توکل کرده ام به او روى آورده ام».
3) آیه سوم: آیه 21 سوره قصص: همین که براى فرار از بیعت با یزید (در 28 رجب) از مدینه به سوى مکه خارج شدند این آیه را تلاوت فرمودند:
«آن گاه که (موسى) از آنجا ترسان و نگران بیرون شد گفت: پروردگارا! مرا از قوم ستمکار نجات بده».
4) آیه چهارم: آیه 78 سوره نساء: شیخ مفید مى گوید: هنگامى که امام حسین علیه السلام به سوى مدینه رهسپار شد گروه هایى از جن و فرشته براى یارى آن حضرت حاضر شدند اما امام آیات زیر را تلاوت فرمودند:
«هر کجا که باشید ولو در برج هاى استوار سربه فلک کشیده مرگ شما را فرامى گیرد» و «کسانى که کشته شدند در سرنوشتشان نوشته شده بود (با پاى خویش) به قتلگاه خود رهسپار مى شدند».
5) آیه پنجم: آیه 22 سوره قصص: هنگامى که امام حسین علیه السلام شب جمعه سوم شعبان (قبل از حرکت به کربلا) وارد مکه شدند این آیه را تلاوت فرمود:
«چون روبه سوى مدین نهاد، گفت: باشد که پروردگارم مرا به راه راست راهنمایى کند»
6) آیه ششم: آیه 54 سوره توبه: امام هنگامى که با ابن عباس در مکه گفتگو مى کردند درباره بنى امیه این آیات را تلاوت فرمودند:
«آنان به خداوند و پیامبر او کفر ورزیده و جز با حالت کسالت به نماز نپرداخته اند» و «با مردم ریاکارى کنند و خدا را جز اندکى یاد نمى کنند» و «در این میان (بین کفر و ایمان) سرگشته اند نه جزو آنان (مؤمنان) و نه جزو اینان (نامؤمنان) و هر کس که خداوند در گمراهى واگذردش، هرگز براى او بیرون شدنى نخواهد یافت».
7) آیه هفتم: آیه 41 سوره یونس: در آستانه عیدقربان که امام حسین علیه السلام از مکه به سوى کربلا حرکت کردند، نماینده یزید در مکه راه را بر حضرت بستند درگیرى را تازیانه رخ داد. به امام حسین علیه السلام گفت: مى ترسم شما میان مردم شکاف بیفکنى! حضرت این آیه را تلاوت فرمودند:
«عمل من از آن من و عمل شما از آن شما، شما از آنچه من مى کنم برى و من از آنجا شما مى کنید برى و برکنارم».
8) آیه هشتم: آیه 156 سوره بقره: هنگامى که در مسیر کربلا خبر شهادت مسلم را شنیدند فرمودند:
«کسانى که چون مصیبتى به آنان رسد گویند: ما از خداییم و به خدا بازمى گردیم».
9) آیه 10 سوره فتح: در نزدیکى کربلا همین که حر به امام گفت: چرا آمده اى؟ فرمود: نامه هاى دعوت شما مرا به این جا آورد ولى حالا پشیمان شده اید و این آیه را تلاوت فرمود:
«پس هرکس که پیمان شکند همانا به زیان خویش پیمان شکسته است»
10) آیه 23 سوره احزاب: در مسیر کربلا هنگامى که خبر شهادت نامه رسان خود «قیس بن مسهر صیداوى» را شنید، گریه کرد و این آیه را تلاوت فرمود:
«از ایشان کسى هست که برعهد خویش (تا پایان حیات) به سر برده است و کسى هست که (شهادت را) انتظار مى کشد و هیچ گونه تغییر و تبدیلى در کار نیاورده اند».
11) آیه 41 سوره قصص: همین که فرماندار کوفه (ابن زیاد) نامه رسمى براى حز فرستاد که راه را بر حسین علیه السلام ببندد و او نامه را به امام عرضه داشت امام این آیه را تلاوت فرمود:
«و آنان را پیشوایانى خواندیم که به سوى آتش دوزخ دعوت مى کنند و روز قیامت یارى نمى یابند».
12) آیه 19 سوره 58 : امام حسین علیه السلام در کربلا درباره لشکر یزید براى دختر من سکینه این آیه را تلاوت فرمود:
«شیطان بر آنان دست یافت، سپس یاد خدا را از خاطر آنان برد».
13) آیه 71 سوره یونس: در روز عاشورا براى لشکر یزید این آیه را تلاوت فرمود:
«شما با شریکانى که قائلید کارتان را هماهنگ و عزمتان را جزم کنید، سپس در کارتان پرده پوشى نکنید، آن گاه کار مرا یکسره کنید و *** ندهید».


[ جمعه 90/9/4 ] [ 1:14 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18

مرحوم شیخ مفید رحمة اللّه علیه و دیگر محدّثین و تاریخ ‌نویسان در کتاب هاى مختلف آورده اند:
چون شب عاشورا فرا رسید حضرت ابا عبداللّه الحسین صلوات اللّه علیه به جهت خستگى بیش از حدّ، جلوى خیمه نشسته بود و سر مبارک خود را بر سر زانوهاى خود نهاده ، تا قدرى استراحت نماید.
پس ناگهان حضرت زینب علیها السّلام با شنیدن صداى صیحه اسبان و هجوم دشمنان ، نزدیک برادرش امام حسین علیه السّلام آمد و به آن حضرت خطاب کرد و اظهار داشت : اى برادر! آیا صداى اسبان را نمى شنوى ، که هجوم آورده اند؟!
پس امام حسین علیه السّلام سر از زانوى خود برداشت و ایستاد؛ و آن گاه برادر خود حضرت اباالفضل العبّاس علیه السّلام را صدا کرد و فرمود: برادرجان عبّاس ! حرکت کن و به سوى مهاجمین برو؛ و از ایشان بخواه که امشب را به ما مهلت دهند، تا در این شب با پروردگار متعال مناجات و راز و نیاز نمائیم .
خدا مى داند که من نماز و تلاوت قرآن ، همچنین مناجات و استغفار به درگاه خداوند متعال را خیلى دوست دارم .
لذا حضرت اباالفضل علیه السّلام از آن ها مهلت گرفت .
و در آن شب امام حسین علیه السّلام و دیگر اصحاب و یاران آن حضرت هر کدام به نوعى مشغول عبادت و استغفار و راز و نیاز با قاضى الحاجات شدند.
و هنگامى که نماز صبح عاشوراء را اقامه نمودند، ناگاه تعدادى از لشکر دشمن به سمت خیمه هاى حضرت ، هجوم آوردند و شمر ملعون در حالتى که فرماندهى آن ها را به عهده داشت ، نعره مى کشید و به امام علیه السّلام و اهل بیت رسالت جسارت مى کرد.
یکى از یاران حضرت ، به نام مسلم بن عوسجه از حضرت اجازه خواست تا شمر را مورد هدف تیر قرار دهد.
ولى حضرت سلام اللّه علیه ضمن ممانعت از تیراندازى ، فرمود: من دوست ندارم که ما شروع کننده جنگ و کشتار باشیم .
پس از آن حضرت جلو آمد و لشکر عمر بن سعد را موعظه نصیحت کرد ولى سودى نبخشید.
و در نهایت ، سپاه دشمن با فرماندهى عمر بن سعد تیراندازى به سمت امام حسین علیه السّلام و اصحاب باوفایش را آغاز کردند.
و چون اصحاب و یاران حضرت یکى پس از دیگرى به شهادت رسیدند، و امام علیه السّلام در میدان نبرد تنها ماند؛ ولى آن حضرت باز هم براى اتمام حجّت ، دشمنان را موعظه و راهنمائى نمود.
و بطور مرتّب از آن ها درخواست آب مى کرد.
امّا آن سنگ دلان به جاى آن که به حضرت پاسخى دهند؛ و با این که از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده بودند، که وى یکى از دو سیّد جوانان اءهل بهشت مى باشد، اعتنائى نکرده ؛ و اءطراف حضرت را محاصره کرده و هر کسى به شیوه اى امام علیه السّلام را هدف پرتاب تیر، سنگ ، نیزه و ... قرار مى داد.
تا آن که حضرت علیه السّلام در اءثر شدّت جراحات و نیز تشنگى بیش از حدّ نقش بر زمین گردید.
در همین بین ، دشمنان براى غارت اموال زنان و کودکان به خیمه ها یورش بردند؛ و چون حضرت متوجّه هجوم دشمن به خیمه اهل و عیال خود شد، فریادى بر آن ها کشید:
واى بر شماها، اى پیروان ابوسفیان ! اگر دین ندارید و از روز قیامت نمى هراسید، آزاده و با غیرت باشید، و اگر مرد هستید مردانه بجنگید.
در این هنگام ، شمر ملعون صدا کرد: اى حسین ! چه مى گوئى ؟
حضرت سلام اللّه علیه فرمود: مى گویم شما با من جنگ مى کنید و زنان چه گناهى دارند، سربازان و نیروهاى خود را تا من زنده هستم از حرم و ناموس من دور نگه دارید و ایشان را مورد تجاوز و اذیّت قرار ندهید.
پس دشمن عقب گرد کرد و عمر بن سعد ملعون دستور داد که بروید کار او را تمام کنید.
و چند نفر از فرماندهان لشکر آمدند و خواستند حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام را به شهادت برسانند، ولى طاقت نیاوردند و بازگشتند.
تا آن که در نهایت ، شمر ملعون وارد قتلگاه شد و با وضعى رقّت بار و دلخراش سر مقدّس آن امام مظلوم و غریب را از بدن جدا کرد که زبان و قلم از گفتار آن شرم دارد.
صَلَواتُ اللّهِ وَسَلامُهُ عَلَیْهِ، وَعَلى جَمیعِ الشُّهَداءِ، وَرَحْمَةُاللّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
وَلَعَنَةُ اللّهُ على قاتِلیهِ وَ ظالِمیهِ، وَمَنْ اءَسَّسَ اءساسَ الظُّلْمِ وَالْجَورِ عَلى اءهْلِ بَیْتِ النُّبُوَّةِ.
آمّینَ یا رَبَّ الْعالَمینَ.


[ جمعه 90/9/4 ] [ 1:10 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18

حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم صلوات اللّه و سلامه علیه حکایت فرماید بر این که جدّ بزرگوارش ، امام حسین علیه السّلام پس از آن که به صحراى کربلا وارد شد، در جمع اصحاب و یاران خود چنین اظهار داشت : روزى در حضور جدّم ، رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله بودم که فرمود: اى فرزندم ! بعد از من ، تو را به سوى عراق سوق مى دهند، به سرزمینى که پیامبران الهى و جانشینان آن ها ( علیهم السّلام ) وارد آن سرزمین شده اند.
در آن سرزمین ، تو و اصحاب و یاران تو را شهید مى نمایند؛ ولى سوزش و درد زخم هاى شمشیر را درک نخواهید کرد و همان طورى که آتش براى حضرت ابراهیم علیه السّلام سرد و دلنشین گردید، نیز زخم هاى شمشیر و جراحات آن نیز بر بدن شما بى تاءثیر است و آن را حسّ نمى کنید.
امام حسین علیه السّلام افزود: پس اى یاران باوفا! شما را بشارت باد که اگر کشته شدیم ، بر جدّم رسول اللّه وارد مى شویم .
و من به مقدار زمانى که خداوند بخواهد - در عالم برزخ - مى مانم ؛ و چون امام زمان ، قائم آل محمّد صلوات اللّه علیه ظهور و قیام نماید، اوّلین شخصیّتى که قبرش شکافته شود و از درون آن بیرون آید، من هستم و همزمان نیز امیرالمؤ منین علىّ علیه السّلام از قبر خارج خواهد شد.
پس از آن لشکرى انبوه از آسمان بر من نازل مى شوند که تاکنون هرگز قدم بر زمین ننهاده باشند.
همچنین جبرئیل ، میکائیل و إ سرافیل علیهم السّلام هر یک به همراه لشکرى نزد من وارد مى شوند.
سپس من به همراه جدّم حضرت محمّد، رسول خدا و علىّ بن ابى طالب خلیفه اش و برادرم حسن مجتبى صلوات اللّه علیهم در مکانى گرد هم جمع مى شویم .
و آن گاه جدّم ، حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله پرچم خود را به اهتزاز در خواهد آورد؛ و سپس آن را به همراه شمشیر خود تحویل حضرت قائم ، امام زمان صلوات اللّه علیه مى دهد و با همین وضعیّت مدّت زمانى را خواهیم ماند.
بعد از آن ، خداوند متعال در میان مسجد کوفه چشمه اى از روغن و چشمه اى از شیر و چشمه اى از آب ظاهر مى گرداند.
و در آن هنگام امیرالمؤ منین علىّ علیه السّلام سلاح رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله را به دست من مى دهد و مرا به شرق و غرب عالم مى فرستد تا در هر کجا دشمنى از دشمنان خدا باشد، او را به هلاکت رسانم .
و هر کجاى جهان ، بُتى باشد سرنگون سازم تا آن که وارد هندوستان مى شوم و آن را فتح مى کنم .
و نیز حضرت دانیال و حضرت یوشع علیهماالسّلام به همراه امیرالمؤ منین صلوات اللّه علیه ، خارج شوند و گویند: همانا خدا و رسولش راست گفته اند؛ و هنگام وعده الهى فرا رسیده است .
پس خداوند متعال هفتاد مرد جنگى به همراه آن دو پیغمبر بسیج مى نماید تا تمام قاتلین و دشمنان خود را نابود و هلاک نمایند تا آن که سرزمین روم را فتح کنند و در قلمرو حکومت اسلامى در آید.
سپس امام حسین علیه السّلام در ادمه فرمایشاتش افزود: بعد از آن ، به من ماءمورّیت داده مى شود که تمام حیوانات نجس و پلید را نابود کرده و زمین را از تمام پلیدى ها پاک سازم تا تنها چیزهاى خوب و مفید باقى بماند.
سپس دین مبین اسلام را بر تمام یهود و نصارى و دیگر ملل و ادیان و مذاهب عرضه مى کنم ؛ و چنانچه پذیراى آن باشند آزاد خواهند بود وگرنه خون آن ها ریخته خواهد شد.
و تمام افراد مریض ، نابینا و فلج به برکت ما اهل بیت عصمت و طهارت ، شفا مى یابند.
و برکت و رحمت الهى ، همه جا را فرا خواهد گرفت .
و تمام درختان ، حدّاکثر ثمر و میوه خود را به بار مى آورند و حتّى در زمستان میوه تابستان و در تابستان میوه زمستان به دست مى آید.
و این وعده الهى است که فرمود:
((وَلَوْاءَنَّ اءَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتِ مِنَ السَّماءِ وَالاَْرْضِ وَلکِنْ کَذَّبُوا فَاءَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ)) .
یعنى ؛ چنانچه تمام شهرها و دیار ایمان آورند و تقواى الهى پیشه نمایند، ما نیز برکات زمین و آسمان را بر آن ها ظاهر مى سازیم .
ولیکن دروغ گفتند و آنان به کیفر و نتیجه اعمالشان ، مجازاتشان را خواهند دید.
سپس خداوند به وسیله ما اهل بیت ، کرامت و عظمت خود را براى شیعیان ما ظاهر مى سازد؛ و دیگر چیزى بر آن ها مخفى و پوشیده نمى باشد.


[ جمعه 90/9/4 ] [ 1:8 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
<   <<   11   12   13   14   15      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????