سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

عاشورا نه فقط یک واقعه تاریخی است که در هزار و اندی سال پیش اتفاق افتاد بلکه جریانی اثربخش و نقش آفرین در طول تاریخ بشریت است که می تواند به زندگی انسان تحرک و پویایی ببخشد و چشم اندازهای نوینی را در سیاست و حکومت ارائه دهد. اگر قرآن وظیفه هدایت انسان را دارد و مظاهر حق و باطل را نمایان می سازد، پس جریان عاشورا درواقع تفسیر عملی قرآن است، چراکه عاشورا نقطه تلاقی حق و باطل است.
هدف این مقاله تبیین جلوه های قرآن کریم در جریان عاشورا است که هم نمونه عملی موفق معارف سیاسی قرآن شناخته شود؛ و هم ابعاد قرآنی سیاست عاشورا تبیین گردد، تا برنامه سعادتمندانه زندگی را براساس آموزه ها، پیام ها و درس های سیاسی قرآن و عاشورا پی ریزی نماییم. ساختار این مقاله در ده محور تبیین گشته است که با هم آن را ازنظر می گذرانیم:

توحید محوری

در جوامع سیاسی همواره دو بینش در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند؛ بینش الهی و توحیدی با بینش مستکبرانه و شرک آلود. انبیای الهی همواره منادیان بینش توحیدی بوده و مردم را به توحید و پرستش واحد متعال می خوانده اند و آنها را از شرک و تباهی و استکبار برحذر می داشته اند. بینش توحیدی که مطابق فطرت و ذات انسان است تنها دژ محکم برای رهایی از اسارت های شیطانی و مستکبرانه و پناه بردن به وادی ایمن است. مسئولیت انبیای الهی در نگاه قرآن اثبات توحید و شکوفایی فطرت انسان به اصل توحید است1. حاکمیت توحید و خدامحوری بر زندگی انسان راز مهم سعادت و راه یابی به مقام انسانیت است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: محکمترین دستگیره های ایمان، دوستی در راه خدا و دشمنی در راه خدا و دوست داشتن اولیای خدا و بیزاری جستن از دشمنان خداست2. اصل توحید عامل وحدت و انسجام امت اسلامی است3 زیرا تا زمانی که عناصر مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی یک جامعه از انسجام و منطق درونی برخوردار نباشد نمی توان به سوی پیشرفت و عظمت گام نهاد. بنابراین همگی باید با اعتصام به حبل الهی که همانا توحید ناب است زمینه تعالی فرد و جامعه اسلامی را فراهم کنند و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکنند. قرآن کریم بیانگر این نکته است که انبیا و اولیای الهی با تلاش خالصانه و بی امان و طاقت فرسایی برای حاکم کردن توحید- مهم ترین اصل در ادیان توحیدی- در زندگی بشر داشته است4.
عاشورا نیز تجلیگاه توحید و محوریت خداپرستی است راه امام حسین(ع) همان خط توحیدمحوری و دوستی با خدا و کوشش در راه خداست. امام(ع) پیرامون بیان ماهیت و هدف قیام خود به این نکته اشاره می کند: مگر نمی بینید که اطاعت خدا متروک گردیده است و به حق عمل نمی شود و از باطل مخالفت به عمل نمی آید5. ایشان مردم را به حق محوری و پذیرش فرمان خدا و تمسک به توحید سفارش می نمود. قیام عاشورا برای خدا و در راه خدا بود و منافع مادی درآن هیچ دخالتی نداشت. آن حضرت خطاب به مردم می فرماید: «و شما می دانید که این قوم (یزید و یزیدیان) به فرمان شیطان درآمده و از اطاعت رحمان روی برتافته اند و در زمین فساد به راه انداخته و حدود خدا را معطل داشته اند. بیت المال را به نفع خود تصاحب کرده، وحرام خدا را حلال و حلالش را حرام نموده اند. (بنابراین) برای مخالفت با آنان من از هرکسی سزاوارترم.»6

هدایت و بیداری سیاسی

قرآن کریم هدف خود و انبیا و اولیای الهی را هدایت و بیداری در شئون مختلف زندگی انسان می داند7. از دیدگاه قرآن کریم، اصل در هدایت و اصلاح مفاسد و رفع موانع کمال انسان ها است که با روش های فرهنگی و روشنگرانه و تبلیغی در یک فرآیند تدریجی و همراه با صبر و حوصله و تحمل قابل حصول است. قرآن می فرماید: «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن؛8 مردم را به سوی راه پروردگارت با حکمت و موعظه دعوت کن و به نحو نیکو با ایشان به گفت وگو و بحث بپرداز.» از این عبارت دانسته می شود که برای اصلاح فرد و جامعه، مصلحان موظف به حرکت به سوی جامعه و تلاش برای رفع موانع هدایتند. هدف اصلی پیامبران الهی از جمله رسول گرامی اسلام آگاه ساختن مردم به ذات اقدس الهی- توحید- تبیین اهمیت و ضرورت ایمان به خدا و تلاش برای تکامل و تعالی بود تا مردم خود با رضا و رغبت این راه را انتخاب کنند و مشتاقانه برای رسیدن به آن اهداف بکوشند9. قرآن می فرماید: آنان که پیروی می کنند از پیامبر امی که در نزد آنان و در تورات و انجیل پیامبری وی ثابت و ثبت شده بود، امر به معروف و نهی از منکر کرده و پاکی ها را برایشان حلال و پلیدی ها را حرام کرده و بار سنگین و زنجیرهای اسارت را از گرده آنها برمی دارد10. اگر وظیفه هدایت مردم و امر به معروف و نهی از منکر بر زمین بماند جامعه اسلامی در مسیر سقوط و از هم گسیختگی خواهد افتاد لذا قرآن کریم به این فریضه توجه ویژه نموده و امت اسلامی را به هدایت و بیداری یکدیگر فراخوانده است.
قیام جاودانه عاشورا یک قیام خشن و برخاسته از خشونت صرف نیست بلکه امام(ع) گام به گام در صدد اصلاح امور امت اسلامی برآمد و به امر به معروف و نهی از منکر می پرداخت آنگاه که استراتژی اصلاح و گفت وگو مؤثر واقع نشد امام به نهضت جاودانه خود پرداخت و به وظیفه خود عمل نمود. در تاریخ اسلام حرکت خونبار حادثه عظیم عاشورا- از زبان امام حسین(ع)- حرکتی اصلاح طلبانه در امت اسلامی معرفی می شود: «انی لم اخرج اشراً و لابطراو لاظالماً و لکن خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی ارید آن آمر بالمعروف و ناهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و أبی؛ 11 من از روی تکبر و فخر یا ناسپاسی نعمت و یا به دلیل طغیان و ظلم و فساد، قیام نکرده ام؛ من برای انجام اصلاح امور امت جدم رسول خدا(ص) به پا خاسته ام. من می خواهم امر به معروف و نهی ازمنکر کنم و به سیره جدم رسول خدا(ص) و پدرم علی بن ابیطالب(ع) عمل کنم.» امام در پی فتح قلوب بود. بنابراین از ابتدای حرکت خود به بیان مقاصد و اهداف خود می پرداخت و در صحرای کربلا نیز هر روز بر بلندی می رفت تا سخن حق را به گوش لشکر دشمن برساند و آنها را از باطل بیرون آورد12.

قیام علیه ظلم

افراد و گروه های مفسد در جامعه، به دلیل منافع نامشروع خویش حاضر به دست برداشتن از اقدامات فسادانگیز نیستند؛ و با گسترش فساد مسیر جامعه انسانی را دچار اختلال می کنند؛ این جا است که اصلاح جامعه منوط به حذف مظاهر فساد با برخوردهای عملی و قهرآمیز می گردد؛ آیات قرآن کریم به صراحت از ضرورت به کارگیری این روش در اصلاح مفاسد تأکید دارد. دستور به مقاتله با سران کفر در همین راستا صادر شده است13 سران کفر برخلاف همه موازین و تعهدات انسانی و حقوقی به پایمال کردن مصالح عمومی جامعه پرداخته و جز به مطامع پست خویش، به چیز دیگری نمی اندیشند و قطعا در برخورد با چنین مفسدانی، این روش مؤثر است و تا این موانع فساد از سر راه برداشته نشوند، امید به اصلاح افراد و جامعه سرابی بیش نیست. از این رو مأموریت مهم و خطیر همه پیامبران الهی در افتادن و مبارزه با طواغیت زمان خود بوده است14. قطعا حرکت اصلاح جامعه به سبب افرادی معدود و سودجو، نمی بایست متوقف شود و اگر این افراد ماندند باید با آنان برخورد کرد و به همین جهت خداوند که درباره فرعون به موسی(ع) امر نمود تا او را هدایت کند، وقتی تعالی جامعه با وجود فرعون متوقف می شود، با این حرکت تند به مقابله با ظلم و طرد شرک فرعونی می پردازد15.
گذشته از طواغیت، افراد و گروه هایی نیز که به دعوت اصلاحی پاسخ مثبت ندهند و با آن از در ستیز و نبرد مسلحانه برخیزند به تعبیر قرآن از مفسدان هستند و با آنان نیز باید برخورد قاطع و عملی کرد تا جامعه انسان ها از لوث وجود آنان پاک گردد. دستور جهاد با کافران و منافقان که در صدد تخریب پایه های ایمانی و عقیدتی صحیح در جامعه اند و باحکومت دینی پیامبر درگیر می شوند،16 در همین راستا صادر شده است: «یا ایهاالنبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم؛17 ای پیامبر با کفار و منافقین جهاد کن و بر آنها سخت گیری نما.» و همچنین خداوند تسلط و برتری کافران و طاغوت را بر مؤمنان مقرر نفرموده است18.
بنابراین قیام عاشورا در فرهنگ قرآنی و آموزه های دینی جایگاه خاصی دارد. آنگاه که امام(ع) بین دو گزینه حفظ اسلام یا حفظ جان خویش یکی را باید انتخاب نماید؛ دین را بر جان و مال و خاندان خود مقدم می شمارد و به دفع فساد و اعتراض به ظلم و شرک می پردازد و در راه خدا همچون بنیان مرصوص محکم و استوار جهاد نمود19. امام حسین(ع) در اهمیت قیام علیه ظلم می فرماید: «ای مردم رسول خدا(ص) فرمود: هر کس از شما مردم، سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال می شمارد و پیمان خدا را می شکند، و با سنت خدا مخالفت می ورزد، و در میان بندگان خدا باگناهکاری و دشمنی رفتار می نماید و اگر به او اعتراض نکند و یا او را از این امور با گفتار و رفتار باز ندارد، شایسته است که خداوند او را به همان جایگاهی وارد نماید که ستمگر وارد می شود.»20 و فرمود: «من مرگ را جز سعادت نمی بینم و زندگی با ستمگران را جز بدبختی نمی پندارم»21. بنابراین خط امام حسین(ع) و جریان عاشورا راه طرد انحراف، ترک جاهلیت و ستمگری است در واقع طرد همه کسانی است که مردم را به بندگی می گیرند و جان و مال آنها را غارت می کنند در یک کلام طرد و خیزش علیه همه دشمنان خدا و همه راه های منتهی به غیر خدا است22.

تلاش برای تحقق حکومت دینی

از ابعاد مهم حیات آدمی بعد سیاست و اجتماع است. دست یابی به بهترین شیوه زندگی در راه رسیدن به آرمان های عالی و دیرینه بشر و نیل به کمال مطلوب در سایه عدل و قسط با رعایت اصول انسان دوستی و حق مداری از مهم ترین دغدغه ها و تلاش های آدمی بوده است. مهم ترین هدف پیامبر بزرگ اسلام دعوت مردم به توحید و نجات آنان از گمراهی و انحطاط و هدایت به سوی کمال و تعالی بود. گام اول این هدایت، اعتقاد به توحید و گام های بعدی آن، تلاش برای احقاق حق و اقامه قسط و عدل در جامعه ای دین مدار و ارزش محور است که تشکیل حکومت و اجرای سیاست هایی متناسب با این اهداف از ضروریات به شمار می رود. «و لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط،23 هدف بعثت ها به طور کلی این است که مردمان براساس روابط اجتماعی عادلانه نظم وترتیب پیدا کرده، تا مسیر زندگی و تعالی انسان هموار گردد، و این بار تشکیل حکومت و اجرای احکام امکان پذیر است24. حکومت الهی، حکومتی است که براساس اراده خداوند است و به یقین خداوند اراده ای جز تأمین مصالح واقعی بندگانش ندارد. این نوع حکومت انبیا و جانشینان راستین آنها و کسانی که خط انبیا را ادامه می دهند تجلی یافته است. (25) در مورد حکومت های الهی، درقرآن بحث های فراوانی دیده می شود که از جمله آنها به حکومت داود، (26) حضرت سلیمان(27) و آل ابراهیم(28) می توان اشاره کرد.
اگر عاشورا را با تمام بنیادهایش بررسی کنیم باید گفت عاشورا زمینه سازی برای تحقق حکومت اسلامی و معرفی اهداف اسلام ناب است. امام علی(ع) در برابر طغیانگران به مقابله برمی خیزد و با جهاد و جانبازی بنیان ظلم را متزلزل می کند و براساس کتاب و سنت رسول اکرم(ص) و امام علی و امام حسن (علیهما السلام) درصدد تشکیل حکومت بودند، لذا در وصیتنامه خود پس از ذکر امر به معروف و نهی از منکر می فرماید: «اسیر بسیره جدی و أبی» یعنی سیره و روش من، همان سیره و روش جد و پدرم است، پیغمبر در مدینه حکومت تشکیل داد و روش علی بن ابیطالب(ع) نیز درمدینه و کوفه ادامه همان سنت بود. همچنین سیدالشهدا(ع) در سخنرانی های خویش شرایط امامت و رهبری را ذکر و به اصول قسط و عدل استناد می نماید. (29) از دیگر شواهدی که به این امر اشاره دارد. بیعت گرفتن جناب مسلم بن عقیل از مردم کوفه برای تشکیل حکومت آن حضرت می باشد. خلاصه آنکه امام حرکت نمود و به وظیفه الهی خویش عمل کرد و به قسمتی از اهداف خود رسید که ویران نمودن بنیان ظلم بود و درنهایت به احدی الحسنیین که جهاد و شهادت در راه محبوب بود رسید. (30)

رهبری و ولایت پذیری

قرآن کریم با اصطلاحات مختلفی به مسئله رهبری و ولایت پذیری اشاره کرده است «امام» (31) به معنای پیشوا، رئیس، راهبر و مقتدا (32) «اولی الامر» 33 به معنای صاحب فرمان و فرمانروا آمده است. علما و مفسران شیعه اعتقاد دارند، مراد از اولی الامر، ائمه هدی از آل محمد(ع) هستند. شیخ طوسی در تبیان آورده است: طاعت هیچ کس جز کسی که معصوم و مصون از سهو و خطا باشد، جایز نیست و حاکمان و علما چنین شأنی ندارند و چنین اطاعتی از ائمه علیهم السلام واجب است زیرا دلایل بر عصمت و طهارت آنان قائم است. فخر رازی در تفسیر الکبیر استدلال می کند که اولی الامر باید معصوم باشند، چرا که اگر معصوم از خطا نباشند، خداوند با وجود اقدام آنان به خطا، همگان را به متابعت آنان فرمان داده است حال آن که خطا فی نفسه منهی عنه است. (34)
امت اسلامی برای تعالی و رشد فرد و جامعه و درمقابله با مشرکان و ظالمان به رهبر و پیشوا نیازمند است لذا در اسلام اساس، رهبری و ولایت است. (35) و این رهبری آگاه مؤمن و مخلص است که می تواند جامعه را در شرایط مختلف هدایت کند. 36 و ازسوی دیگر، قرآن کریم مسلمانان را به فرمانبری و اطاعت از رهبر فرمان داده است؛ زیرا هر جمعی نیازمند امام و رهبر است. «اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» (37) از خداوند و از رسول او اطاعت کند و آنها را به نجات جان خویش سفارش کرد همه یکصدا به عهد خود با ولی و امام خویش تاکید کردند و گفتند اگر صدها بار کشته و قطعه قطعه شویم و جسد ما را بسوزانند با شما هستیم زیرا که تو ولی خدا و فرزند رسول خدا و پیشوا و رهبر مسلمانان هستی، با شما همراه وهمفکر و در رکابتان جان سپاریم. (38)

تکلیف گرایی دینی

آموزه تکلیف، راهبردی بسیار ظریف و راهگشا برای یک انسان دین دار است که برای عمل و رفتار خود حجت معتبر و شیوه مطمئنی را می یابد. آموزه تکلیف در عمل و نظر، انسان را از افتادن در شبهات و مصلحت سنجی های نابجا حفظ و سمت و سوی الهی به رفتار او می دهد. 39 یکی از سنت های مشترک همه انبیاء این است که باید اصول دعوت خود را به مردم برسانند و دراین مورد از جانب پروردگار مورد سؤال قرار می گیرند و هیچ عذر و بهانه ای نیز از آنان پذیرفته نمی شود. پیامبران در برابر خدا مسئول هستند. (40)
عمل و رفتار سیاسی و اجتماعی حضرت امام حسین(ع) برآمده از تکلیف گرایی واقع بینانه الهی است که خداوند را ناظر و شاهد بر تمام اعمال و رفتار آدمی و فرامین او را تنها راه نجات بشریت می داند؛ براساس این نگرش هر مشکلی آسان و هر غربت و تنهایی به هماهنگی با جریان هستی مرتبط می شود. زندگی حضرت سرشار از عمل به تکلیف است که می تواند الگوی مناسبی برای سیاستمداران جامعه اسلامی باشد. در قیام عاشورا ملاک مسئولیت و انجام وظیفه بود چرا که امام حسن(ع) با معاویه صلح می کنند و بعد از امام حسن(ع) امام حسین(ع) آن را ادامه می دهد اما با روی کارآمدن یزید حضرت این مصیبت بزرگ را برنمی تابد و به هیچ وجهی به ادامه آن راضی نمی شود. حضرت(ع) قیام علیه ظلم و ستم را وظیفه می داند که برعهده همه مسلمانان گذارده شده است و خود را موظف به عمل به این تکلیف می داند. (41) از جمله شواهد دیگر براین مسئله، اینکه: امام(ع) در روز عاشورا هرگاه از یاران او اذن میدان می طلبیدند این آیه قرانی را که ناظر به عنصر تکلیف گرایی دینی است تلاوت می نمودند: «و من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا؛ از مؤمنان مردانی هستند که آنچه با خداوند تعهد کرده بودند با صداقت وفا کردند؛ گروهی در راه رضای حق جان باختند و گروهی به انتظار شهادتند و هیچ عهد خود را تغییر نداده اند.» (42)

آزادی خواهی و عزتمندی

یکی از نقش های دین، به ویژه اسلام، آزادسازی مردم از غل و زنجیرهای گوناگون فردی و اجتماعی است. اسارت و بردگی انسان برای انسان های دیگر، مایه ذلت و پستی و کمال ناپذیری او می گردد و چنین ذلتی مورد نهی خداوند متعال و رسول اکرم(ص) است، رسول اکرم(ص) دراین باره می فرماید: «کسی که ذلت خود را به میل و رغبت بپذیرد، از خاندان ما نیست.» 43 درفرهنگ دینی عزت متعلق به خدا و رسول و مؤمنان است: «ولله العزه لرسوله و للمؤمنین» (44) عزت مخصوص خدا و رسول خدا و مؤمنان است» و هیچ کافری بر هیچ مؤمنی ولایت و تقدم ندارد: «ولن یجعل الله الکافرین علی المؤمنین سبیلا»(45) خداوند برای کافران بر مؤمنین ولایت قرار نداده است.» خداوند بلند مرتبگی و آزادگی و حریت را برای انسان می خواهد و هیچ عبودیت و ذلتی را نزد مستکبران و زیاده خواهان نمی پذیرد.(46)
سیدالشهدا(ع) درکلامی مشهور می فرماید: «آگاه باشید که ابن زیاد مرا میان انتخاب دو چیز قرار داده؛ میان مرگ و بیعت ذلیلانه؛ ولی ذلت و خواری از ما خاندان رسول خدا دور است؛ و نه خداوند این ذلت را برما می پذیرد و نه رسولش و نه مؤمنان و نه دامن هایی که طیب و طاهرند.» (47) لذا عاشورا صحنه ظهور عزت و غیرت و آزادگی است.

انتخاب آگاهانه یاوران

آزادی های سیاسی- اجتماعی جلوه ای از آزادی و اراده و اختیار انسان در عالم خلقت است. اگر قائل باشیم که انسان در جهان خلقت آزاد و مختار است، ناگزیر باید او را در تمام عرصه های زندگی از جمله حوزه سیاست و اجتماع آزاد و مختار قلمداد کنیم، زیرا اجتماع نیز جزئی از جهان خلقت است. خداوند در آیات قرآن راه حق و سعادت را به انسان نشان داده و عواقب وخیم در انتخاب راه باطل و فساد را یادآور شده است، در نهایت انسان را مختار و آزاد دانسته که هر کدام را بخواهد برگزیند. 48
حرکت و قیام امام (ع) یک حرکت انتحاری و احساسی نبود بلکه حرکتی بزرگ و نشات گرفته از عقلانیت دینی وآگاهی همه جانبه به ابعاد مسئله بود که برای پاسداشت از کرامت انسان و حفظ رسالت نبوی صورت گرفت. سیدالشهدا(ع) نه تنها خود با آگاهی کامل پای در میدان نهادند بلکه کسانی را به یاری می طلبید و یا آنها را می پذیرفت که هدفی جز خداوند نداشته و آگاهانه پای در رکاب مولای خویش نهاده باشند. لذا امام در هنگام پیشنهاد عبیدالله بن حر، برای پذیرش کمک مالی واعتذار از حضور در صحنه دفاع مقدس کربلا، چنین فرمود:«من آن نیستم که گمراهان را به عنوان بازو و یاور برگزینم و به آنها تکیه کنم.» 49 حضرت (ع) در مواقع مختلف به آگاه نمودن اصحاب خود و لشگریان دشمن می پرداخت؛ حتی در آن لحظه که شمر بن ذی الجوشن، عباس (ع) و برادرانش را به دلیل نسبت مادری فراخواند و آنها از صحبت با شخص فاسقی چون شمر خودداری می کردند، امام(ع) فرمود: با او گفتگو کنید، که قوم مادری شماست و ببینید چه می خواهد. در شب عاشورا امام با استفاده از تاریکی شب عهد خود را از دوش یکایک اصحاب و خاندان خود برداشت و آنها را از حوادث فردا آگاه نمود تا هیچ کس با جهل یا خجالت و رو دربایستی مجبور به ماندن نشود و هر کس بخواهد از معرکه جان سالم به در ببرد.

نفی منفعت طلبی

در اندیشه های سیاسی مسئله منفعت و سود فردی و در مقابل منفعت و سود اجتماعی تاثیر بسیاری در شکل گیری نظریه ها و رفتار سیاسی بازیگران سیاست دارد؛ چنانچه متفکری هدف از سیاست را منفعت فردی دانسته و معتقد باشد که این منفعت های مادی فردی عامل تحرک اجتماعی می شود، رفتار سیاسی او هم در چهارچوب نفع و سود خویش و متعلقان شکل می گیرد و از دیگران غافل می شود. چنانچه بالعکس شود حق و حقوق دیگران نیز محفوظ و قابل احترام است و در آن صورت هدف سیاست و حکومت کل جامعه و اقشار مختلف است نه هیئت حاکمه فقط. قرآن کریم با نفی نظریه اول، انسانها را به توجه به جمع و جامعه نیز سفارش نموده و در صدد است که انسان را از حیطه فردگرایی صرف به جامعه محوری سوق دهد و فرد و جامعه را در یک تعامل دوسویه در مسیر تعالی و پیشرفت یکدیگر تبیین کند.
قرآن کریم به مسئولیت اجتماعی 50 و توجه به امور همنوعان توجه ویژه ای نموده و از انسانها خواسته است که با یکدیگر در ارتباط باشید و در امور مختلف پشتیبان و متوجه هم باشید. 51 پیامبر اکرم فرمود: «مثل مومنان در ترحم و دوست داشتن یکدیگر، مانند پیکر واحدی است که اگر به عضوی ناراحتی برسد باعث تب و بیداری از خواب دیگر اعضای او گردد.» 52
قیام عاشورا برای امت اسلام بلکه برای بشریت بود و نه برای منافع فردی یا جمعی خاص. چشم انداز عاشورا گستره وسیع اسلام و خط مستمر زندگی همه انسانها بود و در پی راهی جاوید به سوی آزادی و عدالت برای کل تاریخ بود. امام حسین(ع) با تمام وجود از جان و مال وخاندان و اصحاب وارد میدان شد و برای خدا و انجام وظیفه و منافع بشریت به معرکه آمد و فرمود:«شکیباتر کسی است که منافع مادی دنیا را نادیده گیرد و بر بلاها صبر کند.» 53 سیدالشهدا در مناجات عارفانه خویش با معبود چنین نجوا می کند:«پروردگارا، تو می دانی که قیام و اقدام مجاهدانه ما، برای رغبت در سلطنت مادی و بهره برداری ازمنافع زائد و پوسیده و پژمرده دنیا نبود، بلکه برای دیدن و نشان دادن و برگرداندن علامت های دین تو و برای اصلاح در شهرهای تو بود، و برای آنکه بندگان ستمدیده ات در امان باشند و به فرائض و سنن احکام تو عمل شود.» 54

اخلاق سیاسی

سیاست قرآنی رابطه تنگاتنگی با مقوله اخلاق دارد و چنانچه اخلاق را از سیاست حذف کنیم سیاست به شیطنت تبدیل می شود. از دیدگاه قرآن سیاست و حکومت مقوله خنثی و بی بنیادی نیست که هر کسی بتواند عهده دار این مهم گردد. 55 بلکه حکومت و سیاست ناظر به کمال و سعادت انسان است که زمینه ها و شرایط بیرونی را برای انسان مهیا می کند تا بتواند به سمت صلاح و تکامل حرکت کند. 56 بنابراین سیاست جدای از اخلاق نیست بلکه رابطه ای نزدیک و غیرقابل انفکاک دارند لذا در زمینه اخلاق سیاسی که آن دسته از صفات نفسانی است که بازیگران سیاست در عرصه تدبیر امور جامعه باید دارا باشند تا جامعه را به سمت سعادت رهنمون شوند قرآن اصول اخلاقی ارائه کرده است. از جمله این اصول مهم می توان به این عناوین اشاره کرد: استقامت بر حق، 57 خیرخواهی،58شجاعت، 59 گذشت، 60 کنترل احساسات و حفظ عقل، 61 پای بندی به عهد و پیمان، 62 صداقت و راستی، 63 نفی حیله و نیرنگ، 64 عدم تمسک به راه های باطل و نادرست 65 و اعتدال 66 و ...
عاشورا مملو از ظهور و تجلی این صفات برجسته در سیدالشهدا (ع)، اصحاب و خاندان ایشان است. با نگاهی به تاریخ جریان کربلا و شناخت شخصیت حضرت اباعبدالله (ع) و تامل در زیبایی های اخلاقی که در این حماسه بزرگ آفریده شده است نا خودآگاه دوست و دشمن انگشت حیرت به دهان می گیرند و به این همه عظمت و شکوه و مردانگی رشک می برند.


[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:25 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
عاشورا، تبلور زنده نماز، مناجات، حماسه، عدالت و شهادت است. در مورد این رخداد بسیار سخن گفته شده است، ولی به ابعاد گوناگون انسانی و اجتماعی و درس ها و پیام های زندگی ساز و حماسه آفرین آن کمتر توجه شده است. حال ما در این مختصر به عبرت های عاشورا می پردازیم:

الف- عبرت های سیاسی

حرکت و نهضت امام حسین(ع) یک جنبش خصوصی یا خانوادگی نبود بلکه حرکتی عظیم و انقلابی بزرگ علیه حکومت بنی امیه بود. از این رو یک حرکت سیاسی محسوب می شود که از جهات گوناگون می تواند الگوی سیاسی جوامع باشد که مهمترین آنها عبارتند:

1- ولایت و رهبری

از مهمترین اصول اسلام، «ولایت» است. ولایت بر مسلمین را امامان حق خودشان می دانستند و به غاصب بودن دیگران عقیده داشتند. از این رو امام حسین(ع) فرمودند: «ما خاندان پیامبر بر تصدی این امر (حکومت بر امت) از این مدعیان ناحق سزاوارتریم.»
و در زیارتنامه ها گاهی لعنت بر کسانی آمده است که ولایت آنان را انکار کردند.
از سرمایه ها و عبرت های نهفته در حرکت عاشورا، معرفی «رهبری صالح» به امت اسلام و افشای رهبران ناشایسته است.

2- عدم ترک امر به معروف و نهی از منکر

حیات جامعه اسلامی به حساسیت مردم نسبت به احکام خدا و نظارت عمومی در امور والیان و مسئولان و مردم عادی است. از این رو امام حسین(ع) با درک موقعیت حساس جامعه که روز به روز از سنت رسول خدا فاصله می گرفت، پرچم امر به معروف و نهی از منکر را علم کرد و در این راه جان خود و اطرافیانش را به خطر انداخت و برای همیشه و به همگان آموخت که سکوت در برابر ظلم، بدعت، انحراف، گناهی بزرگ و قیام علیه آنها بالاترین درجه امر به معروف و نهی از منکر است. حال پیروان فرهنگ عاشورا، با الهام از عاشورا باید نبض پرحرکت جامعه اسلامی باشند و نسبت به جریان امور و وضعیت فرهنگی و سیاسی حساسیت نشان دهند و با حضور دائم در میدان امر به معروف و نهی از منکر، عرصه را بر فسادآفرینان تنگ سازند.

3- باطل ستیزی و جهاد

تلاش برای بازگرداندن خلافت اسلامی و حاکمیت مسلمین به مجرای حق و اصیل خود و از بین بردن سلطه جائرانه باطل، صفحه دیگری از مبارزات امام حسین(ع) می باشد که تکلیف «باطل ستیزی» را به صورت کلی و همیشگی روشن می سازد و اینکه در برابر قدرت های باطل، نباید سکوت و سازش کرد.
از تکالیف مهم مسلمانان در حراست از دین و کیان خویش و مقابله با دشمنان «جهاد» است که عامل عزت مسلمین است. کربلا و عاشورا یکی از مظاهر عمل به این تکلیف دینی بود و درسی برای همه آزادگان جهان که در همه حال با همه توان تا آخرین دم، به نبرد با دشمنان اسلام و دین خدا برخیزند.

4- تدبیر و برنامه ریزی

قیام عاشورا، یک نهضت حساب شده و با برنامه بود و نه یک شورش کور و بی هدف. برای لحظه به لحظه و روز به روز آن، دوراندیشی و تدبیر به کار گرفته شده بود.

5- کل یوم عاشورا

از عبرت ها و درس های مهم عاشورا، شناخت تکلیف دفاع از حق و مبارزه با باطل و ستم در هر جا و هر زمان است. قیام عاشورا تکلیف خاص آنحضرت و یارانش در آن مقطع زمانی خاص نبود، بلکه هرگاه هرجا نظیر آن شرایط پیش آید، همان تکلیف هم ثابت است.
بقیه در ادامه مطلب
[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:24 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

«عزت» بنیادی ترین اصول قیام حسینی

شاخص «عزت» از مهمترین و بنیادی ترین اصول و ارکان حرکت ماندگار و قیام افتخارآفرین حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در قضیه عاشوراست. اهمیت و جایگاه این معیار در این انقلاب بی نظیر تا بدان جاست که «عزت و افتخار حسینی» میراث جاویدان و پیام پایدار این قیام است.
این که در سخت ترین شرایط و دشوارترین تنگناها و گرفتار در چنبره و محاصره نهایت نامردی، خیانت، جهل، کج فهمی، ظلم و... جان خود و همراهان اندک اما غیور و آگاه خود و حتی زن و فرزند بیگناه و ناموس واجب التعظیم خویش را در خطر ببینی و برای رسیدن به هدف ارزشمند و والایی که برای تحقق آن از همه چیز خود بگذری و شاهد دلخراش ترین صحنه های ظلم و جنایت و خونریزی باشی و آگاهانه و باافتخار، مرگ سعادت بخش را در آغوش بگیری، اما هرگز پا را از خط قرمز «عزت» فراتر نگذاری، سخن نگویی، اقدامی ننمایی و تصمیمی نگیری که عزت خویش را زیرپابگذاری و آنرا خدشه دار نمایی. کاری است کارستان.
تاریخ گویای عاشورا، موید آن است که در رفتار، گفتار و کردار امام حسین(ع) هرگز ردپایی از بی عزتی و ذلت دیده نمی شود و الحق چیزی جز این انتظار نمی رود، چرا که عزت و سربلندی، منشور سیره اهلبیت(ع) و راهبرد کلیدی اسلام راستین است.
از دیدگاه این دین آسمانی، عزت از آن خداست و آنچه انسان ها را عزیز می نماید، اتصال، بندگی و تقرب به خدای عزیز است و امام حسین(ع) به خوبی نشان داد که بنده واقعی خداست، هدف او خدایی است، انگیزه اش خدایی است و هرگز کاری نمی کند که مورد رضایت خدا نباشد و به هر آنچه اراده و مشیت پروردگار است، راضی است و گردن می نهد.
تلؤلؤ «عزت» در سیره انقلابی امام حسین(ع)، آنقدر حقیقی، واقعی و تابناک است که می توان ادعا نمود. بهترین و مطمئن ترین و درعین حال موفق ترین معیار برای تشخیص حق از باطل، راست از دروغ و سره از ناسره، درمیان انبوه گفته ها و نوشته هایی که در مورد قیام عاشورا در دست است. معیار «عزت» است.

«مؤلفه های عزت»

برای عزت و افتخار مولفه های متعددی را می توان برشمرد. اما به نظر می رسد اشاره و تاکید بر موارد سه گانه زیر ضرورت بیشتری داشته باشد:
1- شرافت و کرامت 2- اقتدار و توانمندی 3- شکست ناپذیری
امام حسین(ع و یاران فداکارش از آن جهت عزیزاند و بدان سبب عزت. یادگار و پیام راهگشای عاشوراست که: الف) امام حسین(ع) هرگز حاضر نگردید شرافت و کرامت والای انسانی خویش را لگدمال ببیند و جایگاه و منزلت واقعی و ارزشمند خود را که مرهون تعالیم و رهنمودهای عزت بخش اسلام راستین و تشیع علوی است را زیرپا بگذارد. انسان بی شرف و بی حمیت، انسانی که ارزش و بهای خود را اندک می داند و از بی ارزشی و پوچی خود راضی است. هرگز انسان باعزتی نخواهد بود.
ب) امام حسین(ع) از آن جهت که هدف والایی داشت و به آرمان بلند خود ایمان داشت، آن گاه که در راستای انجام رسالت خویش پا در رکاب قیام گذاشت. با تمام توان و قدرت و با همه سرمایه و بدون ذره ای ترس و واهمه، هراس و ضعف، مصلحت اندیشی منفعلانه، منفعت طلبی سودجویانه و... در راه نیل به این هدف متعالی گام برداشت. زبونی، خفت، عجز، سستی، التماس و... در قاموس امام حسین(ع) معنا ندارد. اصحاب کربلا، حتی در سخت ترین شرایط و بحرانی ترین دقایق و دردناکترین مصیبتها نیز باقدرت، صلابت و اقتدار ایستادگی نمودند و ذره ای ترس و اندکی ضعف در قول و عمل آنان راه نیافت. آری ضعف اراده و بیچارگی در مقابل دشواریها و تسلیم شدن در برابر سختی ها با «عزت حسینی» سازگار نیست.
ج) آنان که از شرافت خود جانانه دفاع می نمایند، ارزش واقعی خود را می دانند و آن را پاس می دارند، آنان که در مسیر ایده و آرمان والای خویش، مرد و مردانه و با تمام قدرت و شکوه می ایستند و مقاومت می نمایند، پیروزاند و شکست و تسلیم برای آنان معنا و مفهومی ندارد ولو اینکه در ظاهر و براساس معیارهای مادی و دنیوی مغلوب باشند.
امام حسین(ع) پیروز واقعی آوردگاه کربلاست. مگر نه اینکه پس از قرنها هنوز هم کربلا و عاشورا چون چشمه ای حیات بخش می جوشد و خون شهدای آزاد مرد کربلا در رگ های بشریت و تاریخ جاری و ساری است؟ مگر نه اینکه هنوز هم نام زیبا و دلنشین حسین(ع) در گوش تاریخ طنین انداز است؟ مگر نه اینکه هنوز هم قیامش، الهام بخش خیزش های انقلابی و حق طلبانه دنیاست؟ مگر نه اینکه هنوز هم شخصیت آن امام همام مورد تقدیر و ستایش همه خیرخواهان، مصلحان و نیک اندیشان است؟ مگر نه اینکه هنوز هم بسیارند متفکران و روشنفکران آزاداندیشی که علیرغم تضاد دیدگاه و باور و اعتقادشان با اسلام، مرام و اندیشه حسین(ع) را می ستایند؟ و... و لذا شکست ناپذیری، مولفه اصلی عزت حسینی است و حرکت اصلاح طلبانه و حق محور امام حسین(ع)، پیروز همیشه تاریخ است.

هر روز عاشورا و هر روز کربلاست

از دیدگاه تفکر شیعی، هر روز عاشورا و هر جا کربلاست. شیعه هرگز خود را فارغ از فشار روزافزون بدخواهان و توطئه و خدعه دشمنان ندیده است. حق طلبی، عدالت خواهی، ظلم ستیزی، مبارزه با هرگونه تفرعن و برتری جویی ظالمانه و... جزو لاینفک اندیشه شیعه است و به همین دلیل هم انبوه دشمنان و مخالف خوانان معاندی که هرگز منافع و مقاصد شوم و غیرانسانی و ستمگرانه خود را با اصول شیعه سازگار ندیده اند. همواره نه تنها از گسترش و نشر دیدگاه شیعه و فزونی تعداد آنان و توانمندی ایشان هراس داشته اند، بلکه از هرگونه توطئه، سنگ اندازی، عناد، مخالفت، ایجاد مخالفت و حتی در صورت لزوم دشمنی و هجوم آشکار نیز فروگذار نبوده اند.
امروز نیز شیعه بطور روزافزون و حیرت انگیزی در معرض تهدید است و سهم ایران بعنوان کانون و ام القری جهان تشیع از این تهدیدها بسیار بیشتر است. چرا که به اعتراف خود دشمنان قسم خورده این ملت، ایران انقلابی و شیعی، خارچشم ابرقدرتهای فزون خواه ظالم بوده و هست. ایران سربلند که با الهام از قیام عاشورا و درس آموزی در مکتب «عزت و افتخار حسینی» پیشرفت، استقلال و تعالی را پیشه کرده و هدف گرفته است. بنا به دلایل متعددی چون پیشینه تاریک و طولانی استبدادزدگی، نقش استعمار، ضعف زیرساختهای پیشرفت و... و از همه مهمتر دشمنی ها و عداوتهای برنامه ریزی شده دشمنان خود، در شرایط سخت و پیچیده ای قرار گرفته است و براستی شرایط کنونی، شرایط خاصی است. موضوعاتی چون بحث کهنه و نخ نمای حقوق بشر و آزادی بیان، دخالت های مداخله جویانه در امور داخلی کشور، پرونده هسته ای ایران و فرجام آن که چندان به مذاق دشمنان ایران خوش نیامده است، پیشروی اشغالگرایان آمریکایی و هم پیمانان زورگویش تا لب مرزهای ایران، موضوع حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه خلیج فارس و ادعای تنش زای کشور امارات، تروریسم، تحریم اقتصادی و بایکوت خبری، فتنه خطرناک القاعده و نقش انکارنشدنی آمریکا در پیدایش و تجهیز و اعمال غیرانسانی آنان، سیر فزاینده و زنجیره ای اهانت به مقدسات اسلامی و شیعی از قضیه سلمان رشدی گرفته تا اقدامات توهین آمیز و مشکوک مطبوعات غربی در اهانت به ارزشهای اسلامی بالاخص پیامبر اعظم(ص). تهاجم فرهنگی، رواج خطرناک خرافات و انحراف و بدعت در مسایل دینی و حمایت پشت پرده دشمنان از فرقه های ساختگی، موضوع فلسطین و عملکرد جنایتکارانه اسرائیل در این سرزمین و نقشه شوم آنها در تسخیر قبله اول مسلمانان، دامن زدن به اختلافات شیعه و سنی و ... تنها بخشی از معضلاتی است که رهاورد رفتار دشمنان ایران بوده و پیش روی کشورمان است و قطعا رهایی از آنها اتخاذ استراتژی هوشمندانه و راهبرد خردمندانه و برنامه ریزی منطقی و صحیح را می طلبد.

قیام عاشورا، الگوی عملی انقلاب ایران

به نظر می رسد همانگونه که تاکنون قیام عاشورا و سیره انقلابی امام حسین ((ع) الگوی عملی انقلاب ایران بوده است. اکنون نیز تنها راه برون رفت از مخمصه درهم تنیده توطئه و فتنه های پیش رو، تاسی به سیره اهلبیت(ع) و درس آموزی در مکتب کربلاست. آنچه ایران اسلامی را بیمه خواهد نمود، همان پیام جاویدان عاشورا یعنی «عزت حسینی» است. باید مولفه های عزت ایران یعنی:
1- شرافت ایرانی 2- اقتدار و توانمندی 3- و پایداری ملی و شکست ناپذیری کشور را شناخت و با تکیه و تاکید بر اصول سه گانه عزت، حکمت و مصلحت، مقتدرانه بر اصول و مبانی انقلابی و آموزه های فراموش ناشدنی امام(ره) که برگرفته از تعالیم مترقی اسلام است، پافشاری و ایستادگی نمود. از حقوق کشور دفاع نمود و با حمایت توده عظیم مردم هوشیارمان، ایرانی عزیز، سربلند، پیشرفته و مقتدر و متمدن ساخت. انشاءالله.

 


[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:23 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

نهضت حسینی به عنوان یک پدیده اجتماعی دارای ابعاد و جنبه های مختلفی است. به یک معنا چندماهیتی است؛ زیرا علل و عوامل مختلفی در پدیداری آن نقش ایفا می کند. علل اجتماعی نهضت حسینی را می توان با شناخت علل فاعلی و علل غایی به دست آورد. البته لازم است که علل مادی یعنی اجزاء و عناصر تشکیل دهنده آن و همچنین علل صوری آن یعنی وضع و شکل و خصوصیتی که در مجموع پیدا کرده است، دانسته شود. با این همه برای شناخت هر پدیده اجتماعی چون نهضت حسینی ضروری است، ابتدا علل وموجباتی که آن را پدید آورده اند شناخته شوند. بی شناخت آن و هم چنین علل غایی و اهداف اجتماعی، نمی توان تحلیل درستی از ماهیت آن بدست آورد. بنابراین باید بدانیم که نهضت حسینی چه هدفی داشته و عناصر و محتوای آن چیست و چه عملیات و کارهایی انجام شده و درنهایت به چه شکلی درآمده است؟ این ها موجب می شود تا تصور درستی از نهضت حسینی به دست آوریم.
در نوشتار زیر به یکی از ابعاد نهضت حسینی پرداخته شده و تلاش گردیده عنصر تبلیغی نهضت و پیام آن شناسایی و بر پایه منابع معتبر تحلیل و تبیین گردد و روش های پیام رسانی آن بازخوانی شود.

مفهوم پیام رسانی و تبلیغ

از آن جایی که نهضت حسینی نهضتی تک معنا و تک مقصد نیست و در آن واحد مقاصد و هدف های مختلفی را در نظردارد، می بایست به همه ابعاد و مقاصد آن به دقت توجه شود و به تحلیل و تجزیه و تبیین آن پرداخت. هرچند که ممکن است که همه آن مقاصد و اهداف به یک هدف اصلی بازگردد ولی بازخوانی همه اهداف و مقاصد و ابعاد آن کمک می کند تا شناخت کامل وجامع تری از نهضت ارائه شود. به عنوان نمونه نهضت حسینی(ع) نهضتی است در برابر قدرت های ستمگر و نفی سلطه ستمگران، از این رو حاضر به بیعت با یزید به عنوان فردی ستمگر نمی شود و لذا ماهیتی نفی گرایانه و عدم تسلیم دربرابر تقاضاهای جابرانه دولت و قدرت ستمگر زمان پیدا می کند. ازسوی دیگر عنصر امر به معروف و نهی از منکر در آن قوی است به گونه ای که می توان گفت عامل اصلی و ارزشی نهضت حسینی به شمار می رود. تا آنجا که اگر عاملی دیگر وجود نداشت خود به تنهایی می توانست نهضت حسینی را پدید آورد. بنابراین اگر دولت اموی و یزیدی از وی بیعت نمی خواست و یا دیگرانی در مکه از وی دعوت نمی کردند باز نهضت شکل می گرفت. می توان در نهضت حسینی عنصری غیر از دعوت کوفیان نیز جست که عنصر اتمام حجت است. به این معنا که کسی مدعی نشود رهبری قیام نکرد تا ما، وی را بر سرکوب سلطنت یزیدی یاری و همراهی کنیم.
یکی از جنبه های جنبش حسینی، جنبه تبلیغی آن است. به این معنا که برای خود پیام و رسالت و ماموریتی ویژه داشت که می بایست انجام شود. این بخش از رسالت را حضرت به شکل اصلاح در امت جد خویش و بازگشت به اصول اسلام و سیره پیامبر(ص) و پدر بزرگوار خویش(ع) بیان می کند.

مفهوم تبلیغ در قرآن

برای تبیین و تحلیل این بعد از نهضت حسینی لازم است مفهوم تبلیغ در آموزه های قرآنی و اسلامی دانسته شود. آن گونه که از کاربردهای قرآنی برمی آید تبلیغ در آموزه های قرآنی بیان رسالت الهی و ماموریتی است که از سوی خداوند بر دوش پیامبران و اولیای الهی نهاده شده است. واژه تبلیغ و مشتقات دیگر آن چون بلاغ و ابلاغ به معنای رساندن پیام و فکر و امور معنوی است. به این معنا که اگر امور مادی و جسمانی به کسی رسانده شود، ایصال آن چیز گفته می شود ولی اگر فکر و اندیشه ای به دیگری رسانده شود، ابلاغ آن تفکر و اندیشه است.
رسول و مبلغ کسی است که پیامی و رسالتی را به دیگری برساند مانند ابلاغ احساسات و عشق و محبت و سلام و یا اندیشه و فکر که اموری معنوی می باشند و در حوزه امور مادی و جسمانی نیستند.
اگر کسی برای خود رسالتی در جامعه احساس کند و بکوشد تا آن را به اتمام برساند، او را دارای رسالت می گویند؛ زیرا پیامی دارد که می خواهد آن را به گوش جامعه برساند و وظیفه خویش را در برابر جامعه انجام دهد. خداوند در قرآن می فرماید: الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احد الا الله؛ آنانی که پیام ها و رسالت های الهی را به مردم می رسانند و جز از خدا از کسی بیم و هراسی ندارند. (احزاب آیه 39)
بنابراین تبلیغ و ابلاغ و بلاغ به معنای رساندن پیام به دیگری است. تبلیغ در کاربردهای قرآنی مرحله ای در حوزه شناخت و خوب رساندن پیام و رسالت به دیگری است. بر هر فرد مسلمان همچنان که امر به معروف و نهی از منکر واجب است، شناخت پیام الهی و رساندن درست آن به دیگران هم لازم می باشد.

عوامل موفقیت یک پیام

برای این که پیامی به درستی به مخاطب رسانده شود می بایست شرایطی داشته باشد که می توان آن ها را عامل موفقیت پیام دانست. البته عوامل موفقیت را می توان به دو دسته: عواملی که به ماهیت آن باز می گردد و عواملی که به وسایل و ابزارهای آن تعلق می گیرد دسته بندی کرد.
.1 ماهیت ذاتی پیام و غنا و قدرت معنوی آن که قرآن از آن به حقانیت پیام تعبیر می کند از مهم ترین عواملی است که در قرآن بدان اشاره شده است. بنابراین ماهیت حقانی و عقلی بودن پیام یکی از مهم ترین و اصلی ترین شرط موفقیت پیام می باشد. به این معنا که با حقانیت و عقلانی بودن پیام می توان به قدرت و نیرومندی محتوای آن ایمان داشت. از این رو پیام می بایست منطقی بوده و با عقل و فکر بشر سازگار باشد به گونه ای که جاذبه عقل بشر آن را به سوی خود بکشد.
این شرط، ارتباطی به پیام رسان ندارد بلکه ماهیت پیام است که جاذبه لازم را ایجاد می کند. در این که حقانیت پیام خود عامل بسیار موثری در موفقیت پیام است، از نظر دانش روان شناسی علمی و منطق دینی جای تردیدی در آن نیست. قرآن در این باره بیان می کند که حقانیت پیام می تواند خود عامل جاودانگی و بقا و تاثیرگذاری آن باشد؛ چنان که بطلان پیامی موجب می شود تا پیام، خود عامل فنای خویش شود: انزل الله من السماء ماء فسالت اودیه بقدرها فاحتمل السیل زبدا رابیا... کذلک یضرب الله الحق و الباطل فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ماینفع الناس فیمکث فی الارض؛ خداوند از آسمان آب را فرو فرستاد پس سیلاب ها راه افتاد و هر جویی بنا به ظرفیت خود آب را دربرگرفت... خداوند
این گونه برای حق و باطل مثال می زند. پس کفی که بر روی سیل های خروشان است از میان می رود و آن چه برای مردمان سودمند است (آب) باقی می ماند.
.2 همراهی با احساسات بشر دومین عنصر موفقیت پیام است؛ زیرا محتوای غنی و نیرومند و عقلانی پیام به تنهایی نمی تواند مخاطب خود را جذب نماید.
انسان کانونی دارد که غیر از کانون عقل و منطق است. این کانون را که کانون احساسات و عواطف است نمی توان با ابزارهای عقلی تحریک کرد. بنابراین سازواری و هماهنگی با احساسات بشر و تا اندازه ای اشباع آن می تواند موفقیت پیامی را تضمین کند به ویژه که با نیازهای عملی و عینی بشر و خواسته های زندگی وی هماهنگ باشد.
اگر پیامی با احساسات و نیازهای طبیعی بشر ضدیت کند هرگز موفق نخواهد شد. این نیز عاملی است که ارتباط تنگاتنگی با ماهیت پیام داد.
3- شخصیت پیام رسان از عوامل ابزاری موفقیت پیام است. پیام هنگامی می تواند در جامعه نفوذ کند و تأثیرگذار باشد که از روحی بیان شود که قوی و مؤثر است. از این رو شخصیت و خصوصیات و لیاقت و شرایط لازم پیام رسان باید به گونه ای باشد که بتواند روح و دل مردم را جذب و تحت تأثیر روح و روحیه قوی خود قراردهد.
4- عامل دیگر موفقیت، ابزارهایی است که پیام رسان در تبلیغ خود از آن بهره می گیرد باید ابزارهای بیانی و غیربیانی با توجه به شرایط و مقتضیات و نوع پیام، انتخاب و به کار گرفته شود.
برای رساندن هر پیامی نمی توان از هر وسیله و ابزاری بهره برد. برای رساندن پیام الهی نمی توان از ابزارهای نامشروع استفاده کرد و گفت که الغایات تبرر المبادی؛ هدف، وسیله را توجیه می کند. برای رساندن پیامی مقدس، لازم است که از ابزاری مشروع بهره برد.
5- عامل چهارم در موفقیت پیام را می بایست در کیفیت و روش های رساندن پیام جست. قرآن در رساندن محتوای بلند و حقانی خود از اسلوب و روش های بیانی زیبایی استفاده می کند که می توان آن را مقوله هنر قرآنی دانست: الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها مثانی تقشعر جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الی ذکر الله ذلک هدی الله یهدی به من یشاء، خداوند به تدریج بهترین سخن را که قرآن است فرو فرستاد. کتابی که مثانی است و آنهایی که دارای عاطفه و احساس هستند از خشیت خداوند، دل هایشان هنگام شنیدن آیات آن به لرزه می افتد و پوست بدنشان مرتعش می شود. سپس پوست هایشان و دل هایشان با یاد کرد خدا آرام می گیرد و نرم می شود. (زمر آیه23)
برخی از مردمان با شنیدن آیات قرآن دل ها یشان می لرزد و ایمانشان فزونی می یابد (انفال آیه2) و هنگام شنیدن آن به سجده می افتند (اسراء آیه107) و اشک هایشان جاری می شود. (مائده آیه83)
این امور به بهره گیری قرآن از جاذبه و قدرت تأثیرگذاری واژگان و گزاره های قرآنی افزون بر محتوای غنی و بلند آن باز می گردد.
قرآن دارای آهنگ خاصی است. از این رو گفته شده است: تغنوا بالقران؛ با قرآن تغنی کنید (بحارالانوار ج92 ص191 و نیز جامع الاخبار فصل23 ص57) مراد از این تغنی آهنگ های خاص و متناسب با قرآن است، نه آهنگ های مناسب لهو و لعب که حرام و نامشروع می باشد.
امام حسین(ع) در نهضت خویش روش های خاصی را به کار برده است که ارزش تبلیغی دارد و با این روش ها توانست به هدف و مقصد خویش دست یابد. درباره ارزش روش می بایست به این نکته توجه کرد که از زمانی که روش های علوم، تغییر کرد و از روش نظری محض به روش تجربی تغییر یافت، پیشرفت های عظیم و بزرگی در حوزه علوم تجربی حاصل شد و جهان را دگرگون کرد. اگر گذشتگان ما از نظر توانایی و هوش و استعداد از جایگاه برتری برخوردار نبودند، دست کم در حد و اندازه اندیشمندان و دانشمندان امروزی بوده اند و تنها علت عدم پیشرفت آنان روشی بوده که به کار می بردند.

شرایط پیام و پیام رسان

قرآن کریم روش و سبک (متد) تبلیغ را بیان داشته است. یکی از چیزهایی که قرآن در حوزه روشی بر آن تاکید می ورزد پیام روشن و ابلاغ و تبلیغ واضح و آشکار است. (البلاغ المبین) مقصود از آن مطلوب بودن، سادگی، بی پیرایگی پیام است به گونه ای که هر کسی در کمال سهولت و سادگی بتواند آن را درک نماید.
البته روشنی و آشکاری می بایست هم در نوع ارائه، محتوا و شکل پیام باشد و هم در طرز انتقال آن، به گونه ای که بی پرده و بی رو دربایستی پیام گفته و رسانده شود.
مساله دیگر آن است که پیام، ناصح باشد. نصح با معنای خالص در برابر غش است و نه به معنای خیرخواهی. به این معنا که پیام می بایست خالص باشد و پیام رسان نیز در آن مراعات خلوص را نماید و در گفتن پیام خویش هیچ هدف و غرضی جز رساندن پیام که خیر شنونده پیام است، نداشته باشد. قرآن در بیان این شرط می فرماید: ما اسئلکم علیه من اجر؛ من از شما برای پیام رسانی مزدی نمی خواهم (ص آیه 86)
از دیگر شرایط آن است که خود را به تکلف نیندازد و از الفاظ دور از ذهن که شیوایی و گویایی و زیبایی سخن و پیام را از میان می برد پرهیز کند. خداوند از زبان پیامبر در زمینه تبلیغ بیان می کند: ما انا من المتکلفین؛ یعنی چیزی را که نمی دانم و بر خودم ثابت نیست نمی گویم و در برابر مردم تظاهر به دانایی نمی کنم. (ص آیه 86) آن حضرت می فرماید یکی از علم ها این است که بداند که نمی داند: فان من العلم ان یقول لما لا یعلم الله اعلم؛ یکی از علوم این است که درباره چیزی که نمی داند، بگوید خداوند بدان داناست و یا داناتر است. (مجمع البیان ج 8 ص 486)
از شرایط پیام رسان آن است که تواضع و فروتنی داشته باشد و از استکبار و غرور پرهیز کند. خود را همانند مردم بداند و بزرگی و فخر نفروشد. (سوره کهف آیه 110 و نیز اعراف آیه 61) در برابر مردم نرمی داشته باشد و از خشونت پرهیز کند: فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی؛ شما دو نفر (موسی و هارون) با فرعون سخنی نرم بگویید شاید به یاد خدا افتد و یا از خدا هراسان شود. (طه آیه 44) و درباره پیامبر(ص) می فرماید: فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک؛ به سبب رحمتی از خدا با ایشان نرم رفتار کردی و اگر خشونت می ورزیدی و سخت دل می بودی از پیرامونت پراکنده می شدند. (آل عمران آیه 159)
شهامت و شجاعت را می توان از شرایط پیام رسان و کیفیت های تبلیغ دانست. از این رو مبلغ نمی بایست جز از خدا از کسی بهراسد. (احزاب آیه 39)
از دیگر روش های تبلیغ که در موفقیت آن نقش بسزایی دارد، عدم تفاوت گذاری میان مخاطبان و مردم است. (شعراء آیه 114 و انعام آیه 52)
استقامت و صبر از دیگر ویژگی های مبلغ و از روش های موثر در آن است که در آیات بسیاری بدان اشاره شده است. (نون آیه 48 و احقاف آیه 35 و نیز هود آیه 112)

ویژگی پیام نهضت حسینی

امام حسین(ع) در نهضت خویش همه این امور و شرایط را مراعات کرد و توانست به مقصد برسد. پیام وی دارای محتوای عالی و بلندی است و آن بازگشت به اسلام قرآنی و سیره نبوی و امر به معروف و نهی از منکر و برکنار کردن حاکمان ستمگر و ظالمان می باشد.
او این پیام را به خون خویش رنگ آمیزی کرد تا جاودانه بماند. از همه ابزارهای تبلیغی به درستی بهره گرفت و توانست دشمن را مغلوب سازد. برای تحریک افکار عمومی پس از سه روز از مخالفت با بیعت، آشکارا از جاده اصلی مدینه به مکه حرکت می کند و مخالفت خود را با بیعت یزیدی علنی و آشکار می سازد. هدف قیام و مخالفت خویش را در سخنرانی ها و نامه ها و وصیت ها و رجزها بیان می کند. در مکه زمان عمره و حج، اهداف قیام و نهضت خویش را برای همگان بازگو می کند تا همه جهان اسلام از علل مهاجرت و مخالفت وی آگاه شوند.
برای آیندگان، زمانی هل من ناصر ینصرنی می فرماید که دیگر کسی همراه و یار و یاور او نیست. دشمن را با احساسات و منطق قوی و عقلی خویش خوار و پست می گرداند. این گونه است که ارتش پیروز میدان، شکست خورده، حکومت را از دست می دهد و تلاش هایش برای تداوم حکومت و سرکوب نهضت مدینه و مکه بی نتیجه می ماند. فرزند یزید، معاویه دوم، به دلیل بطلان خلافت اموی و باورمندی به حقانیت علوی و حسینی از خلافت دست می کشد و کناره گیری می کند و به جرم همین محبت به زهری کشته و مسموم می شود.
پیام رسانان دیگر نهضت نیز راه آن حضرت را ادامه می دهند و شور و شرری در جهان به پا می کنند و نظام جبرگرایانه و ستمگرانه یزیدی و اموی را فرومی پاشانند. این، چیزی جز بهره گیری درست از عناصر تبلیغ نیست که از قرآن آموخته و در میدان عمل تجسم واقعی بخشیده اند.


[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:22 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

بررسی علل و عوامل واقعه کربلا در گفتگو با دکتر جعفر شهیدی

ماجرای دیدار با استاد علامه مرحوم دکتر سیدجعفر شهیدی از «خواندن یک کتاب» آغاز شد. روزی به مناسبت و به عادت دیرین در ایام سوگواری حضرت سیدالشهدا، کتاب نفیس و بی مانند آن بزرگوار «قیام امام حسین، پس از پنجاه سال» را دست گرفتم و غرق در خواندن شدم. می گویم «غرق» چون حقیقتاً واژه بهتری وجود ندارد. آن کتاب در نوع خود چه از حیث محتوا و چه از نظر روش تحلیل تاریخی بی نظیر و در مجموعه ادبیات عاشورایی که به زبان فارسی وجود دارد غیرقابل جایگزین است، کتابی که برای نخستین بار به زبانی شیوا و با دقتی بی مانند زوایا و علل یک حادثه بسیار مهم تاریخی را می کاود و تحلیلی از آن به دست می دهد که هم ویژگی ها و خصوصیات مردم شناختی و روان شناسی اجتماعی عصر وقوع حادثه را در خود لحاظ می کند و هم تلاش می کند پدیده های تاریخی را در ارتباط با یکدیگر ببیند و از نحوه تاثیر آنها بر هم پرده بردارد. در واقع آن کتاب به واقعی ترین معنای کلمه «تحلیلی» است یعنی اینکه -به سبک وقایع نگاران قدیم- به ما بگوید چه حوادثی رخ داد بسنده نمی کند و همانطور که آن مرد بزرگ خود مایل بود تاکید کند علاوه بر گفتن اینکه چه وقایعی رخ داد همچنین به ما می گوید آن وقایع «چرا» رخ دادند و در بیان این چرایی حداکثر دقت را به کار می برد و خود را به تابوها و مشهورات محدود نمی کند.
خلاصه اینکه خواندن چنین کتابی شوق دیدار با نویسنده آن را در دل زنده کرد. حجت الاسلام معلی مدیرمسئول دانشمند کیهان فرهنگی نیز که خود مستقل از کتاب علامه شهیدی درباره چرایی واقعه عاشورا به تحلیلی شبیه آنچه آن کتاب نهایتاً به آن می رسد دست یافته بود، به رغم بیماری و مشکلات شدید جسمی از تنظیم وعده ای با دکتر شهیدی استقبال کرد. روز موعود وقتی خود را به موسسه لغت نامه دهخدا رساندیم دکتر شهیدی تک و تنها در یک اتاق ساده و در میان انبوهی از کتاب های فارسی، عربی و انگلیسی نشسته بود، مرا چون فرزندی کوچک با مهربانی پذیرفت و به آقای معلی احترام فراوان کرد. قرار ما این بود که بحث را از محتوای کتاب «پس از پنجاه سال» آغاز کنیم اما نهایتاً آن را به سرگذشت و تاریخ زندگی علامه شهیدی بکشانیم؛ یعنی درست همان کاری که در طول زندگی پربارش هرگز کمترین علاقه ای به آن نشان نداده بود.
علامه مرحوم اما گویی دست ما را از پیش خوانده باشد جز درباره قیام سیدالشهدا و محتوای کتاب- تازه آن هم نه خود کتاب- حرفی نزد و هربار که بحثی مربوط به شخص خودش در میان آمد، به آسانی از کنار آن گذشت آن هم صرفاً با گفتن این یک جمله که «این چیزها ارزش حرف زدن ندارد»!
اکنون آن گنج بی مانند از دیده ها نهان شده و به جایگاه ابدی خود عروج کرده است. برای ما که ولو در حد چند دقیقه محضر پرفیض آن استاد گرانمایه را درک کرده و صفحاتی از دریای دانشش را تورق کرده ایم فرض واجب بود که در حد بضاعت خویش به ساحت پاکش عرض احترام و ارادتی بکنیم. این گفت وگو به همین دلیل عیناً از کیهان فرهنگی نقل و تجدید چاپ می شود.
¤در زمان دو خلیفه، اول، تعصبات قبیله ای در میان خواص و طبقه حاکم شایع بود و هنوز به میان مردم نفوذ نکرده بود. در زمان عثمان چون منافع و مطامع اقتصادی هم وارد کار شد، مردم هم به رسومات جاهلی خود رو آوردند و به این معنا که هر کسی می خواست بهره او و قبیله اش از بقیه بیشتر باشد. نظر شما در این باره چیست؟
- به مطلب بسیار مهمی اشاره کردید. در زمان ابوبکر و عمر، حکومت اسلامی درآمد چندانی نداشت که بر سر آن نزاعی دربگیرد. در زمان عثمان عواید مالی زیاد شد. پول و امارت که آمد، دعوا هم شروع شد. من در یکی از کتاب هایم نوشته ام که تا پیش از عثمان، هرکسی که می آمد و امارتی را می پذیرفت، به طمع مال نبود. چون اصلاً مالی وجود نداشت. در زمان عثمان غنایم از ایران و جاهای دیگر، به دستگاه خلافت سرازیر شد و این ابتلای جدیدی بود که از آن سربلند بیرون نیامدند.
¤این نکته هم قابل توجه است که عمر دقت داشت، انحراف در جامعه گسترش پیدا نکند. عمر همه والیان خودش را از این حیث مواظبت می کرد. جز یزید عموی معاویه و بعد از او خود معاویه که در شام برای خود حکومت اشرافی به راه انداخته بودند. اما عثمان، غنایم و عواید حکومت را اموال شخصی خود تلقی کرد و لذا در هزینه کردن آنها هیچ ضابطه ای را مراعات نمی کرد. آیا این نظر را قبول دارید؟
- بله، درست می فرمایید. این که عمر مراقب بود کارگزارانش به زندگی اشرافی رو نیاورند، صرفاً باعث می شد که آن روحیات جاهلی و قبیلگی، همچنان مکتوم بماند و رشد نکند. اما آن را علاج نمی کرد. در زمان عثمان هم که قضیه به کلی فرق کرد. عثمان به صراحت می گفت غنایم ملک خلیفه است و هرکاری بخواهد، می تواند با آنها بکند. همین باعث شد که مردم برسر میزان بهره مندی از غنایم شروع به طمع ورزی کردند. یک عامل دیگر را هم در اینجا نباید ناگفته گذاشت و آن این که در دوره ابوبکر و عمر، کسانی که از غیر عرب به اسلام رو آورده بودند، در اقلیت بودند. اما در زمان عثمان این اقلیت، تبدیل به اکثریت شد. بعد این اکثریت به فکر افتاد که خودش را از سیطره اعراب بیرون بیاورد. خود این امر باعث رواج اختلافات و منازعات جدیدی شد. هرچه تعداد این تازه مسلمان های غیر عرب بیشتر می شد، این اختلافات هم شدیدتر می شد.
¤شما در کتاب «پژوهشی پیرامون قیام امام حسین(ع) نوشته اید که در واقعه «جنگ حره» ابتدا نمایندگان مردم مدینه برای بیان مطالباتشان به شام و نزد یزید رفتند و بعد که ناامید برگشتند به مردم خود گفتند ما از نزد مرد فاسقی می آییم که شایسته خلافت نیست. حالا سؤال این است که این مردم آیا در سال61 و قبل از واقعه عاشورا، به فسق یزید پی نبرده بودند که امام علی(ع) را یاری کنند و آن ماجرا واقع نشود؟
- شما می دانید که شرایط زمانی بر روی افکار مردم اثر می گذارد و گذشت زمان تغییراتی در حالات آنها پدید می آورد. به علاوه، آن عده از مردم مدینه که در واقعه حره رودرروی یزید ایستادند، شاید در سال 61 و هنگام قیام امام حسین(ع) هم به یزید اعتراض داشتند. یعنی نمی شود گفت همه آنها که با امام(ع) همراهی نکردند، لزوماً موافق و طرفدار یزید بودند. این نکته را هم درنظر داشته باشید که عده معترضان به یزید در جنگ حره بسیار کم بود. شاید عددشان از 50تجاوز نمی کرد. لذا من باز هم مایلم به تقسیم بندی افراد جامعه اسلامی برگردم و به آن تأکید کنم. در میان مسلمانان، یک عده مسلمان «علمی» هستند. یعنی اگر چند پرچم برافراشته شود به نام اسلام، مسیحیت و یهودیت، زیر علم اسلام می روند نه زیر بیرق یهودی و نصرانی. یک عده دیگر مسلمانان «قلمی» هستند. یعنی اگر بخواهند چیزی بنویسند، به نفع اسلام می نویسند. دسته دیگر مسلمانان «قدمی» هستند. یعنی حاضرند پا پیش بگذارند، در راه ارزشهای اسلامی بکوشند و مجاهده کنند و از بذل مال و جان هم دریغ ندارند. در زمان امام حسین(ع) کثیری از اعضای جامعه اسلامی، فقط به زبان مسلمان بودند. شاید امام(ع) را هم می خواستند و دوست می داشتند، اما نه آنقدر که مثل آن 72نفر، در رکاب او جانبازی کنند. در واقعه حره، فرصتی برای بعضی از اینها پیش آمد. و خواستند هم ضربه ای به یزید بزنند و هم گذشته خود را- و ننگی را که در اثر یاری نکردن پسر رسول خدا(ص) بر دامنشان افتاده بود- جبران کنند، اما نتوانستند.
¤اگر در احوال آن جماعت عوام کوفی و شامی، که به همراه امرای سپاه یزید و عبیدالله راه افتادند و در واقع نقش پیاده نظام آنها را برعهده گرفتند، دقیق بشویم به نکات جالبی دست خواهیم یافت. همه همت این عده دنیایشان بود. مشکل اینها این نبود که چرا فساد اقتصادی و سیاسی در بین طبقه حاکم شایع شده است؟ اعتراض اینها به این بود که چرا از این اموال و مناصب نامشروع بی بهره مانده اند؟ برای همین بود که عده ای از اینها فی المثل در مقابل امیرالمؤمنین(ع) ایستادند. یا در زمان امام حسین(ع) بعضی از اینها می گفتند: «یا لیت لنا مثل ما اوتی مثلاً ابن زیاد»، اینها همان خبث باطن و زندگی پلید را که نزد حاکمانشان بود داشتند مضافاً به این که مکنت و ثروت دنیا را نداشتند. شاید از لحاظی بتوان گفت اینها خطرناکتر هم بودند. اینها امام(ع) را دعوت کردند، برای این که با ایشان به دنیا برسند. اما بعد دیدند که خیر، دنیایشان با امام حسین(ع) درخطر است. ابن زیاد درآمد و گفت من دنیایتان را تأمین می کنم، به او پیوستند. چقدر با این تحلیل موافقید؟
- کاملاً درست می فرمایید. این رفتار البته به امام حسین(ع) منحصر نشد. اینها با زید و یحیی و دیگر قیام کنندگان هم همین کار را کردند. تا جایی که کم کم حکومت هم فهمید که به این مردم عراق نمی شود اطمینان کرد و لذا تندخوترین و سخت گیرترین حاکمان را بر آنها گماشت. علت این که امام صادق(ع) و بقیه ائمه خودشان را از صحنه مبارزه علنی و مستقیم با حاکمان زمانشان کنار کشیدند، همین بود که به مردم- ولو این که به ظاهر ابراز ارادت و وفاداری می کردند- اعتمادی نبود. من جایی در کتاب امام صادق(ع) نوشته ام که کسی به امام(ع) رسید و به ایشان گفت: شما که هزاران نفر شیعه دارید، چرا قیام نمی کنید؟ امام دست او را گرفتند و به بیرون شهر بردند. آنجا چوپانی درحال چراندن گوسفندهایش بود. امام به او فرمودند این گوسفندها را بشمار. شمرد، 9 تا بود یا 19 تا.
امام(ع) فرمودند: به خدا اگر این تعداد یار داشتم، قیام می کردم. این نشان می دهد که بعد از سیدالشهدا(ع) وضعیت بدتر شد که بهتر نشد و ائمه ما روز به روز تنهاتر و غریب تر می شدند.
سر این که قیامی مانند قیام امام حسین(ع) دیگر در میان ائمه ما تکرار نشده، همین بود. شما می دانید، یکی از تفاوت های ائمه(ع) با رسول خدا(ص) این بود که پیامبر مأمور بود، پیام خداوند را به هر ترتیب ممکن به مردم ابلاغ کند. حتی اگر او را بیازارند، سنگش بزنند و... امام(ع) اما نمی نشیند در انتظار می ماند تا مردم به سراغش بیایند و حجت را بر او تمام کنند: «مثل الامام کمثل الکعبه، تؤتی ولاتأتی.» سیدالشهدا(ع) هم تا نامه های دعوت مردم عراق به او نرسید، حرکتی نکرد. حتی نمایندگانی فرستاد تا اوضاع را بسنجند و میزان آمادگی مردم را برآورد کنند. تعداد نامه ها از حد معینی که گذشت، ایشان خود را مکلف به خروج دانست. درباره امیرالمؤمنین(ع) هم وضع بر همین منوال بود. وقتی به سراغ علی(ع) آمدند و خواستند که با ایشان بیعت کنند، فرمود: «دعونی والتمسوا غیری»، مرا رها کنید و به سراغ دیگری بروید. اما وقتی مردم هجوم آوردند- چنانکه ایشان می فرماید نزدیک بود، شست پای مرا له کنند- حکومت را پذیرفت. اگر برای امثال امام صادق(ع) و دیگران هم اجتماعی مانند آنچه که برای امام حسین(ع) فراهم شد، مهیا می شد، آنها هم بدون تردید قیام می کردند، اما نشد.
¤ آقای دکتر، این وضعیتی که می فرمایید، آیا فقط منحصر به مردم عراق بود؟
- به هر حال «موالی» یعنی مخالفان عرب حکومت، همه در عراق جمع شده بودند و از لحاظ وضعیت انقلابی عراق حرف اول را می زد.
¤ بعضی معتقدند که مردم کوفه اگر صاحب یک تشکیلات و سازماندهی منسجمی بودند ابن زیاد نمی توانست به راحتی بر آنها مسلط شود و لذا شاید امام را یاری می کردند. شما در این باره چه عقیده ای دارید؟
- این حرف تا حدودی درست است. مردم کوفه ضعیف الرأی و متفرق بودند. وقتی امام(ع) عازم عراق شد، ابن عباس- که می دانید معمولا به شرایط دنیایی و مادی توجه می کرد- در مقام نصیحت به امام(ع) گفت: پسر عمو، این مردم که تو را دعوت کرده اند، اگر حاکمانشان را بیرون کرده و تو را طلبیده اند، دعوت آنها را بپذیر وگرنه، به سوی آنها مرو. مردم کوفه نه فقط تشکیلات و انسجام نداشتند، بلکه عزمشان در همراهی امام(ع) هم جدی و مبتنی بر جهاد فی سبیل الله نبود. آنها کسی را می خواستند که دست شامیان را از عراق کوتاه کند، لذا پی امام فرستادند، اما ماجرا چنانکه آنها می خواستند پیش نرفت.
¤ امام(ع) وقتی از همراهی مردم کوفه ناامید شدند، به سپاه حر که مأمور بودند ایشان و یارانشان را جبرا به کربلا ببرند، فرمودند: شما خود به من نامه نوشتید و مرا به سوی خود خواندید. حالا اگر دعوتتان را پس گرفته اید، بگذارید من از همین راه که آمده ام برگردم یا به جایی بروم دور از اینجا. اما آنها سخن امام را نشنیدند. سؤال این است: چرا؟ چه چیزی عزم آنها را بر قتل پسر پیامبر(ص) جزم کرده بود و بر آن مصر بودند؟
- خب، آنها می دانستند که امام هر جای دیگری هم که برود، تن به اطاعت از یزید نخواهد داد و دست از مبارزه نخواهد کشید و دوباره هر لحظه خطری برای حکومت خواهد بود. لذا می خواستند کار را همان جا تمام کنند. به علاوه، یزید واقعا بی کفایت تر از آن بود که بتواند چاره درستی برای واقعه بیندیشد و اوضاع را آرام نگهدارد. یک پسرک احمق، بی تجربه و کله شق بود که هیچ از حکومتداری و حتی سیاست- برخلاف پدرش- نمی دانست.
¤ حالا هر چه یزید از این حیث بی تجربه و خام بود، معاویه خوب به روش ها و ترفندهای حکومت داری و فریب مردم تسلط داشت. واقعا بعضی کارهایی که او می کرد و روش هایی که به کار می برد، امروز به صورت علم حکومت درآمده است البته همانند یزید بسیار است. بداقبالی یزید این بود که با امام حسین(ع) مواجه شد، والا حکومت او چه بسا سال ها دوام می آورد. اما مثل معاویه با آن خصلت های مردم شناسانه، نادر است. این را قبول دارید؟
- بله، معاویه می گفت من رابطه ام را با مردم چنان تنظیم می کنم که اگر فقط یک موی ما را به هم متصل کرده باشد، آن مو پاره نشود. چطور؟ هر وقت آنهامی کشند من شل می کنم و هر وقت آنها شل می کنند، من می کشم! به همین دلیل به یزید سفارش کرد که با مردم کوفه درگیر نشود. گفت اگر هر روز حاکم جدیدی از تو خواستند، حرفشان را بپذیر. اما او این سفارش را نشنید و در آن مهلکه افتاد. به علاوه کاری که معاویه کرد این بود که عقل اطرافیانش را زایل کرد اما البته عاطفه را برای آنها نگذاشت. مقصودم از عاطفه، مهربانی نیست. منظورم آن قوه ای است که آدمی را برمی انگیزد تا به دنبال تمایلاتش برود. کشندگان حسین(ع) به یک معنا دیوانه و محروم از عقل بودند. حتی عقل حسابگرشان هم درست کار نمی کرد. یزید همین توانایی را هم نداشت.
¤ آقای دکتر بفرمایید امام حسین(ع) که برای اصلاح امت جدش، قیام کرد، تا چه حد به این هدف خود رسید و اساس واقعه شهادت ایشان چه تأثیری در ادامه حیات اسلام ناب گذاشت؟
-این تأثیر بی نهایت بزرگ و بااهمیت است. اگر قیام سیدالشهداء نبود، در طول شاید حتی کمتر از نیم قرن دیگر نامی از اسلام در جزیره العرب باقی نمی ماند. حکومت یزید چنان عمل می کرد که اگر امام(ع) جلوی آن نمی ایستاد و آن را افشا نمی کرد، اسلام از بین می رفت.
بخصوص حرکت کاروان اسرا و افشاگری هایی که امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) در کوفه و شام کرد، تأثیر شگفتی در بیداری مردم و احیای حقیقت اسلام داشت. معاویه مردم شام را در جهالت عمیقی نگهداشته بود. اسلام برای آنها خلاصه می شد در یزید و معاویه و آنچه از آنها آموخته بودند. حتی جالب است بدانید مردم شام تا مدت ها اصلاً نمی دانستند که پیامبر به جز معاویه و یزید، خویشاوند دیگری هم دارد! سخنان امام سجاد(ع) و زینب کبری(س) به آنها فهماند که تا چه حد محروم و مهجور نگهداشته شده اند.
¤جناب استاد، درباره حضرت زینب(س) پژوهشی انجام نداده اید؟
-در همین کتاب قیام امام حسین(ع) و کتاب زندگانی حضرت زهرا(س)، درباره حضرت زینب(س) نوشته ام. اما کار مستقلی که به ایشان اختصاص داشته باشد، تنها کتابی است که از خانم (بنت الشاطی) 50 سال پیش ترجمه کرده ام و کتاب بسیار خوبی است.
¤ یک سؤال هم درباره سبک تاریخ نویسی شما وجود دارد. روش شما در این کار- چنانکه خود گفته اید- این است که به صرف نقل وقایع اکتفا نکنید. و شرایط اجتماعی، سیاسی، جغرافیایی و مردم شناختی حوادث را هم درنظر بگیرید. تحلیل وقایع تاریخی جهان اسلام با این روش کار نویی است و همانطور که شما در کتاب پژوهشی پیرامون قیام امام حسین(ع) نشان داده اید، می تواند نتایج بدیعی به بار آورد. به علاوه این تذکر ضرورت دارد که این سبک گرچه در تاریخ نویسی بی سابقه است، اما در علم حدیث می توان سوابقی برای آن یافت. مثلاً مرحوم آیت الله بروجردی(ره) با همین روش احادیث را بررسی می کردند. یعنی به شرایط مختلف زمانی و مکانی که حدیث در آن القا شده توجه می کردند و با این کار بسا به احادیثی دست می یافتند که سلسله راویان معتبری داشتند، اما باتوجه به شرایط زمانی و مکانی، صحت آنها بعید می نمود. در این باره توضیح بفرمایید؟
-ببینید، من معتقدم که حقیقت تاریخی- یعنی آنچه به واقع اتفاق افتاده- را فقط با این روش می توان به دست آورد. هیچ حادثه تاریخی را نمی توان از شرایط سیاسی و اجتماعی که در آن واقع شده، تفکیک کرد. بله، می شود داستان نوشت، چنانکه بسیار نوشته اند. اما اگر کسی بخواهد دریابد که فلان حادثه اصلاً اتفاق افتاده یا نه و اگر افتاده، چه دلیلی داشته، چه نتایجی به بار آورده و بالاخره چگونه می توان از تکرار دوباره آن حادثه جلوگیری کرد- یا به خلق مجدد آن مدد رساند- باید این شیوه را درپیش بگیرد والا نتیجه درست نخواهد گرفت.
¤ آقای دکتر، ترجمه شما از نهج البلاغه در نوع خود، بی همتا است. مهمترین برجستگی آن هم در این است شما به زبان مبدأ و مقصد، هر دو، تسلط کامل دارید و لذا متن را چنان به فارسی برگردانده اید، که مثل اصل خودش فخیم، پاکیزه و سرشار از صناعات ادبی و لطائف و ظرائف بیانی و زبانی باشد. دوستان ما در تحریریه کیهان فرهنگی وقتی مطلع شدند که قصد داریم خدمت شما برسیم، مشتاقانه می گفتند از آقای دکتر بپرسید قصد دارند قرآن را هم به همان سبک نهج البلاغه ترجمه کنند؟
-آن موقع که من مشغول این ترجمه بودم، به یک مناسبت هایی خدمت جناب آقای خامنه ای (حفظ الله) می رسیدیم. یک وقت ایشان هم به بنده همین پیشنهاد را کردند که قرآن را هم ترجمه کن. گفتم من حقیقتاً می ترسم. نثر قرآن در نگاه اول از نثر نهج البلاغه خیلی ساده تر به نظر می رسد، ولی واقعاً جنس دیگری دارد و آدمی را مبهوت عظمت و ظرافت خود می کند. حالا نمی دانم، شاید خداوند اگر توفیقی داد، به این کار هم بپردازم. البته ترجمه های موجود در بازار هم بد نیست. ولی خوب قرآن مرتبه بلندی دارد و رفتن به طرف آن صلاحیت بالایی می خواهد.
¤ آقای دکتر، شما کتاب ارزشمند دیگری هم دارید به نام علی از زبان علی. ویژگی این کتاب این است که دائماً خواننده را به فرمایشات خود امام(ع) ارجاع می دهد و او را از زبان خود می شناساند. آیا قصد دارید نظیر این کار را درباره ائمه دیگر هم انجام بدهید؟
-عرض کنم چند سال پیش به همت مرحوم سیدرضا برقعی جمعی تشکیل شد که قرار بود یک مجموعه ای درباره ائمه معصومین(ع) بنویسیم، من آنجا گفتم بهتر است عده ای بروند از درون منابع معتبر، مواد و مصالح را فراهم بکنند، بعد ما آنها را تدوین کنیم و دفتر نشر فرهنگ اسلامی آنها را منتشر کند. اما بعد آقای رسولی محلاتی گفتند بهتر است کار را تقسیم کنیم و هر بخشی را یک نفر بنویسد. من دو کتاب درباره حضرت زهرا(س) و امام سجاد(ع) از آن مجموعه نوشتم حالا اگر خداوند توفیق بدهد، قصد داریم آن مجموعه را تکمیل کنیم. آن کتاب ها مربوط به امام صادق(ع) و علی از زبان علی را خود من مستقلاً نوشتم.
¤ شما کتاب ناشناخته دیگری هم دارید به نام «جنایات تاریخ». ما اطلاع زیادی درباره این کتاب به دست نیاوردیم. لطفاً کمی هم در این باره توضیح بدهید.
-بحث اصلی آن کتاب فدک است و جنگ خیبر. آن کتاب در آن سال ها- حدود 1327- خیلی موردتوجه قرار گرفت به این دلیل که بعضی از مطالب آن ناظر به وقایع روز و حاوی بعضی انتقادات از وضع حاکم بود. ساواک قبل از انقلاب، آن را توقیف کرد و بعد هم مغفول واقع شد.


[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:21 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

محرم صفر امام حسین ابوالفضل عباس عاشورا کربلا بدون سانسور +18 فیلتر شکن هات

اشاره :

تاریخ زندگى بشر حاکى از آن است که هر هنگام که جوامع را نابسامانى فرهنگى واجتماعى فراگرفته است پیامبران ومصلحان به دستور خداوند در جهت هدایت مردم و نجات واصلاح جامعه اهتمام ورزیده‌اند.
اسلام به عنوان کامل‌ترین دین الهى بر محمد(ص) نازل شد تا هم جامعه زمان وى اصلاح گردد وهم حاوى اصول دستورهایى باشد که براى آحاد بشر قابل اجرا درهر زمان پس از وى باشد و موجب هدایت و نجات جامعه گردد . در نوشته حاضر سعى بر آن است تا در یک بررسى تطبیقى از دیدگاه جامعه‌شناسی، تاریخى نشان دهیم که علت اساسى قیام امام حسین(ع) تداوم و تجدید اسلام پیامبر (ص) است وقیام امام خمینى (ره) نیز با الهام از قیام امام حسین(ع) و در جهت تحقق اهداف آن به وقوع پیوسته است .امام خمینی(ره ) خود نیز فرموده‌اند:” انقلاب‌اسلامى ایران پرتوى از عاشورا و انقلاب عظیم الهى آن است.” فرض اساسى ما در این پژوهش این است که هر دوى این قیام‌ها با عنایت از دستورهاى کلى اسلام درباره اصلاح و تغییر جامعه به وقوع پیوسته‌اند و این دستورها براى همه زمان‌ها قابل پیروى و تطبیق است. در این بررسى ما از روشى که توماس اسپریگن در کتاب “ فهم نظریه‌هاى سیاسى “ (1) پیشنهاد کرده است بهره برده‌ایم و بنابراین در بخش اول ازدیدگاه جامعه‌شناسى - تاریخى آسیب‌هاى جامعه اسلامى را در زمان هر یک از دو رهبر بزرگ الهى مورد بررسى قرار مى‌گیرد و در بخش دوم به راه‌هاى اصلاح و شیوه‌هایى که این دو رهبر براى درمان آسیب‌ها واصلاح جامعه پیشنهاد مى‌کنند اشاره شده است.

بخش اول

آسیب‌هاى جامعه اسلامى در زمان قیام امام حسین (ع) و امام خمینى (ره) هر مصلحى با توجه به تصورى که از وضع مطلوب جامعه دارد بر وضع موجود جامعه زمان خویش ایرادات و اشکالاتى وارد مى‌داند و به نواقص وامراض خاصى در آن جامعه اشاره مى‌کند واینک به اختصار به آسیب‌ها وایرادات عمده جامعه اسلامى در زمان قیام امام حسین(ع) و قیام امام خمینى (ره) اشاره مى‌شود. الگوى مطلوب جامعه در این نوشته جامعه اسلامى زمان پیغمبر (ص) در نظر گرفته شده است.

1- آسیب‌هاى اعتقادى ومذهبی

بررسى نحله‌هاى فکرى واندیشه‌هاى دینى نشان مى‌دهد که مهمترین علل انحطاط و سقوط جامعه اسلامى بعد از رحلت حضرت رسول(ص) برداشت نادرست از دین و فهم غلط معارف اسلامى بوده است . عواملى که به بروز کژاندیشى‌ها وگرایش‌هاى قبیله‌اى منتهى گردید موجباتى را فراهم آورد تا کسانى که به مصادر خلافت دست مى‌یافتنددین را وسیله توجیه حکومت واهداف فردى وقومى خویش قرار دهند و جامعه اسلامى را براى مدت طولانى ازمنادیان واقعى توحید واندیشه‌هاى اصیل مکتب اسلام به‌دور نگهدارند. تحقق چنین امرى وقتى میسر گردید که افرادى همچون علی(ع) ،سلمان فارسی،‌عمار یاسر و ابوذر غفارى کنار گذاشته شدند و افرادى همانند کعب الاحبار یهودى و ابوحریره ادعاى مسلمانى کردند ومفتى اعظم جامعه اسلامى گشتند و حکم بر تکفیر وتسفیق افرادى چون صحابه نستوه رسول‌الله (ص)، ابوذر غفارى دادند و باجعل احادیث و تفاسیر وارونه سعى کردند تا اذهان مردم را نسبت به حقیقت دین و سیره پیامبر(ص) مغشوش نمایند. علاوه بر علماى دربارى فرصت‌طلبان و زراندوزانى چون طلحه و زبیر براى حفظ منافع مادى واقتصادى خویش علی(ع) را متهم به کفر مى‌نمودندو مقدس مابانى چون خوارج نهروان با تاویل آیات خدا برعلی(ع)شمشیر مى‌کشیدند وهمه اینها نشانگر این است که درآن زمان قشر عظیمى از مردم مسلمان در درک حقیقت دین وفهم معارف اسلامى با مشکل روبروبوده‌اند و درچنین شرایطى بنى‌امیه حاکمیت در جامعه اسلامى را به دست مى‌گیرند و براى توجیه حکومت خود به ترویج نوعى اندیشه تقدیرى وجبرگرایانه مى‌پردازند .اندیشه‌اى که احساس هرگونه مسئولیت اجتماعى را از انسان سلب مى‌کرد و چون با استناد به نام خدا و اراده الهى صورت فریبنده‌اى داشت در ظاهر صحیح به نظر مى‌آمد و در آستانه قیام امام حسین (ع) که با القائات علماى دربارى واحادیث جعل پرورش یافته بودند به راحتى مى‌پذیرفتند که اگرعلی(ع) شکست خوردخدا نمى‌خواسته تااو بر مسندحکومت باقى بماند واگر حزب اموى زمام امور مسلمین را در دست دارد خدا چنین موهبتى به آنان عطا کرده است و بنابراین هرگونه اعتراض وانتقاد بر علیه وضع موجود و حکومت اموى انتقاد واعتراض برقدرت ومشیت الهى است. در این زمان دین در امورفردى وعبادى خلاصه مى‌گردد و بر صورت ظاهر جمعه وجماعات بیش ازهر چیز دیگر تاکید مى‌شود و بینش و روحیه مذهبى در میان اکثر قریب به اتفاق مردم به گونه‌اى مسموم و فلج شده است که نه تنها عاملى براى اصلاح وسازندگى جامعه به حساب نمى‌آید بلکه موجبات سکوت و تسلیم رانیز فراهم مى‌سازد و صبر وسکوت تخدیر کننده‌اى را برسرتاسر شبه جزیره عرب مستولى مى‌گرداند .چنین اعتقادى مطلوب امام حسین (ع) نیست وامام باقیام خودتاکید بر این امر که مى‌خواهند به اصلاح امت پیامبر (ص) واحیاى سیره محمد (ص) و علی(ع) بپردازند اولین اعتراض را بر اندیشه دینى رایج در جامعه زمان خود روا مى‌دارند.
قبل از قیام امام خمینى (ره) هم ملاحظه مى‌شود که جامعه در زمینه عقاید الهى و مذهبى دچار آسیب‌هاى جدى است.
برداشت‌هاى دینى رایج به گونه‌اى است که دین به هیچ یک از امور سیاسی، اجتماعى و فرهنگى جامعه کارى نداردوفقط امرى است که به برخى از عبادات واعمال فردى ختم مى‌گردد و چنین برداشتى از دین همواره مطلوب طبقات حاکم بر جامعه بوده است و به وسیله حکومت‌هاى باطل درمیان مردم رواج یافته است.
در آستانه قیام ایشان با توجه به وابستگى جامعه به جوامع بیگانه شرق وغرب مسئله جدایى دین ازامور سیاسى واجتماعى شدت یافت و باتوجه به خود باختگى والگو قرار گرفتن جوامع غربى براى حکومت و زمامداران امور چهره جدیدترى به خود گرفت .به نظر امام خمینى (ره) جامعه اسلامى از صدراسلام به این آسیب دچار بوده است واین مسئله در دوره اخیر به اوج خود رسیده است چنانچه مى‌فرماید:” این یک نقشه شیطانى بوده است که از زمان بنى‌امیه وبنى‌عباس طرح‌ریزى شده است و بعد از آن هم هر حکومتى که آمده است تائید این امر را کرده است و اخیرا هم که راه شرق وغرب به دولت‌هاى اسلامى باز شده این امر در اوج خودش قرار گرفت که اسلام یک مسئله شخصى بین بنده و خداست وسیاست از اسلام جداست و نباید مسلمان در سیاست دخالت کند ونباید روحانیون وارد سیاست بشوند.”(2)
رواج اندیشه جدایى دین از سیاست به دلیل اینکه هرگونه مسئولیت اعتقادى واجتماعى را از افرد سلب مى‌کرد باروحیه تسامح و راحت طلبى نیز سازگارى داشت وبسیارى از افراد براى حفظ منافع شخصى خود از هرگونه اندیشه‌اى که به تغییر وضع موجود منتهى گردد احتراز مى‌کردند و لذا نقشه‌هاى شیطانى حکومت از یکسو وتسامح و راحت طلبى از سوى دیگر موجب شد تا اعتقادات دینى نقش موثرى در اعمال اجتماعى - سیاسى مردم نداشته باشندواز قیام براى خدا در جامعه اسلامى غفلت گردد.
امام خمینی(ره) در این زمینه مى‌فرماید:
“خودخواهى وترک قیام براى خدا ما را به روزگار سیاه رساند وهمه جهانیان را برما چیره کرده وکشورهاى اسلامى را زیرنفوذ دیگران درآورد.”(3)

2-آسیب‌هاى سیاسى و اجتماعى جامعه اسلامی

بعد از رحلت پیامبر (ص) از نظر سیاسى و اجتماعى معیارها وضوابط اسلامى تحت‌الشعاع ارزش‌هاى قومى ونژادى قرار مى‌گیردو مهاجر بر انصار وقریش بر غیر قریش ترجیح داده مى‌شود و به لیاقت و شایستگى افراد در تصاحب مناصب سیاسى واجتماعى عنایتى نمى شود. امام حسین (ع)اینک وارث جامعه‌اى است که بعد از پیامبر بسیارى از ارزش‌هاى دوران جاهلیت درآن نضج گرفته است بنى‌امیه آن چنان بر جان ومال مردم مسلط شده است که خود را آقاوارباب و مردم را بنده ونوکر خود قلمداد مى‌کنند.عرب را برعجم ترجیح مى‌دهندوروحیه برابرى و برادرى را در جامعه زایل مى‌نمایند ،روشنفکران واهل بصیرت را ازبین مى‌برند . معاویه على رغم اینکه خلفاى قبل از او زندگى ساده‌اى داشته‌اند یک حکومت سلطنتى پر ازتجملات ایجاد کرده است و به پیروى از دوران جاهلیت که بعد از مرگ شیخ قبیله به حکم وراثت فرزندش جاى او را مى‌گرفت تصمیم مى‌گیرد تاحاکمیت اسلامى را براى خاندان بنى‌امیه موروثى گرداند و به خلاف سیره پیامبر(ص) وخلافى بعد از او پسرش یزید را که هیچ گونه لیاقت وشایستگى نداشت به جانشینى خود منصوب کندو به این ترتیب تخطى از معیارهاى سیاسى واجتماعى اسلامى و احیاى ارزش‌هاى جاهلى ونژادى بود که”زمامدارى از قریش به مداخله تیره اموى وزمامدارى اموى به سلطنت موروثى وسلطنت موروثى به استبداد مطلق کشیده شد.(4)
امام خمینى (ره) یکى از دیرپاترین آسیب‌هاى جامعه اسلامى را “ عدم تشکیل حکومت حق” مى‌داند و در زمانى قیام خود را آغاز مى‌کند که جامعه تحت سلطه یک حکومت فاسد شاهنشاهى قرارگرفته است که جز منافع فردى و خانوادگى خودهیچ معیار دیگرى را نمى‌شناسد وحتى براى ارضاى نفسانیات خود حاضر است سلطه بیگانگان رانیز بر سر مردم مسلمان گسترش دهد .مردم در این حکومت هیچ نقشى ندارند و حق وحقوق محرومان جامعه پایمال مى‌گردد وافراد روشنفکر و با بصیرت نیز موردهتک و آزار قرارمى‌گیرند وهیچ یک از ضوابط ومعیارهاى اسلامى بر امور سیاسى واجتماعى جامعه حاکم نیست و همه امور جامعه در خدمت نفسانیات طبقه حاکم قرار گرفته است. در نظر امام خمینى (ره) غلبه حکومت باطل یک آسیب اساسى استو از این‌رو درباره غلبه رضاخان مى‌فرماید:” قیام براى شخص است که یک نفر مازندرانى بى‌سواد را بر یک گروه چند میلیونى چیره مى‌کند که حرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود کند.”(5)

3-آسیب‌هاى اقتصادى و غارت بیت‌المال

در جامعه اسلامى پیامبر با توجه به اصول و موازنه‌هایى که بر مالکیت ونظام اقتصادى حاکم شد ثروتمندان واشراف نمى‌توانستند به استثمار وتکاثر ثروت بپردازندوعدالت اجتماعى و اقتصادى از عمده‌ترین اصول جامعه اسلامى به شمار مى‌آمد.
اما اینک امام حسین(ع) پس از پنجاه سال که از رحلت پیامبر مى‌گذرد با یک جامعه کاملا نا برابر مواجه است که درآن از یکسو قریش و وابستگان خلافت بویژه بنى‌امیه به ثروت‌هاى کلان دست یافته‌اند واز سوى دیگر اکثرآحاد مردم جامعه در فقر ومحرومیت به سر مى‌برند. جنگ‌هایى که بین سپاه اسلام و دو امپراتور بزرگ ایران وروم چند سال بعد از رحلت پیامبر به وقوع پیوست غنایم واموال فراوانى را نصیب حکومت اسلامى ساخت واما این غنایم با رعایت رتبه‌ها وامتیازاتى خاص نظیر سبقت در اسلام بین مسلمانان تقسیم شد وزمین‌ها نیز به تملک سربازان فاتح درآمد. اکثر این گروه که به ثروت‌هاى کلان دست مى‌یافتند از قبیله قریش بودند که از دوران جاهلیت به بازرگانى وتجارت آگاهى داشتند وهمین که در نظام اسلامى اموال وثروت بیشترى نصیب آنان گردید شیوه زندگى پیشین خود را از سر گرفتندوروحیه مال‌اندوزى و جمع ثروت در آنها زنده شد به این ترتیب نوعى از اشرافیت معنوی( نظیر سبقت در اسلام) معیارى شد براى کسب ثروت ومال بیشتر وایجاد اشرافیت مادى و پس از آن طبقه جدیدى از ثروتمندان واشراف با رنگ ولعاب اسلامى در جامعه به وجود آمده وبه دنبال آن اصل عدالت اجتماعى وموازنه‌هاى اقتصادى اسلام در معرض تهدید ونابودى قرار گرفت. (6) قریش و بویژه بنى‌امیه هنگامى که توانستند نفوذ و قدرت بیشترى در دستگاه خلافت اسلامى به دست آورند تحت عنوان “ حبه” و “ جایزه” به چپاول وغارت بیت‌المال پرداختند. افرادى همانند طلحه دویست هزار درهم وزبیر ششصد هزار درهم ازدستگاه خلافت اسلامى دریافت نمودند. اینک طبقه‌اى مقتدر وثروتمند در جامعه اسلامى به وجود آمده بود بین امویان و وابستگان آنها که داراى ثروت‌هاى فراوان بودند از یکسو و اکثر مردم که در فقر و محرومیت به سر مى‌بردند از سوى دیگر شکافى عظیم پیدا گشت وبا این سیطره مالى وسیاسى بودکه حزب اموى به تطمیع و خرید افرادى ذى نفوذ پرداخت ومعاویه بنای” کاخ سبز” را در منطقه شام ایجاد کرد وبه قدرت خود تحکیم بخشید .
تصاحب وغارت بیت‌المال از مهمترین عواملى بود که حزب اموى در جهت اغفال مردم و تهیه و تجهیز “سپاه شام” از آن استفاده کرد .ایجاد نظام طبقاتى ،تبعیض ونابرابرى‌هاى اجتماعى سبب شد تا نظام عقیدتى و اخلاقى جامعه نیز متحول شود و پذیرش معیارها واصول اقتصادى مکتب اسلام براى مردم میسر نگردد . ثروتمندان که وضع فعلى جامعه را از نظر مادى به نفع خویش مى‌دیدند اولین گروهى بودند که درمقابل حکومت على به مخالفت و آشوب دست زدند و چون دیدند که عدالت وایجاد نظام اقتصادى اسلام بیش از هر چیز دیگر منافع آنها راتهدید مى‌کند وبه اردوگاه بنى‌امیه پیوستند و مقدمات شکست خلافت امام را فراهم ساختند . معاویه همانند پادشاهان ایران وروم با تشریفات و تجملات بر مردم حکومت مى‌کرد وبا سوءاستفاده از بیت‌المال براى استمرار سلطنت اموى و جانشینى یزید ورشوه‌هاى کلانى مى‌پرداختن و گروه‌هاى زیادى از مردم کوفه را با پول و ثروت فریب مى‌داد و به تطمیع آنان پرداخت. از جمله وقتی” مغیره بن شعبه” از طرف معاویه ماموریت یافت تا مردم کوفه را به بیعت با یزید وادار کند مال فراوانى به هواداران حزب اموى دراین شهر بخشید وگروهى از مردم کوفه را به سرکردگى پسر خود نزدمعاویه فرستاد تا با اعلام طرفدارى از ولایت عهدى یزید وراثت سلطنتى امویان را مشروعیتى مردمى بخشند ،چون این گروه به دربار حکومت رسیدند معاویه از پسر مغیره پرسید: پدرت دین این مردم را به چند خریده است ؟ وى جواب داد : هریک را به سى‌هزار درهم .(7)در نتیجه این حقیقت روشن مى‌شود که اگر چه عوامل متعدد در سقوط ارزش‌ها ومعیارهاى اسلامى درجامعه نقش داشته‌اند اما هیچ یک از آنها به اندازه رواج روحیه دنیاطلبى و رغبت به مال‌اندوزى موثر نبوده است به گونه‌اى که امام حسین(ع) در آستانه قیام مقدس خویش ماهیت این مردم را چنین بیان مى‌کند:“ الناس عبیدالدنیا و الدین لعق السنهم یحوطونه مادرت به معائشهم فاذا محصوا بالبلاء اقل الدیانون “(مردم بنده دنیا هستند دین را تا آنجا مى‌خواهند که باآن زندگى خود را سروسامان دهندو چون آزمایش شوند دینداران واقعى بسیار کم خواهندبود.)
یکى از آسیب‌هاى مهم جامعه در آستانه قیام امام خمینى (ره) فاصله طبقاتى وبهره‌کشى سرمایه‌داران وطبقه ثروتمند جامعه ازطبقات محروم و مستضعف مى‌باشد. ایجاد هسته‌هاى سرمایه‌دارى در ایران به وسیله نظام شاهنشاهى سبب شد تا وابستگان به دربار و ایادى دست نشانده شرکت‌هاى چند ملیتى با استفاده از پول نفت وفروش منابع طبیعى کشور به ثروت‌هاى کلان دسترسى پیداکنند و به این وسیله به چپاول ثروت‌ها و استثمار اقشار ضعیف جامعه بپردازند در مقابل این عده محدود اکثر آحاد مردم در شهرها وروستاها در فقر و مسکنت به سر مى‌بردند وهر روز به تعداد زاغه‌ها و بیغوله‌هاى اطراف شهرهاى بزرگ افزوده مى‌گشت.
امام خمینى (ره) با اشاره به تحلیل نظام اقتصادى از سوى دولت‌هاى بیگانه مى‌فرماید:
“ استعمارگران به دست عمال سیاسى خود که بر مردم مسلط شده‌اند نکات اقتصادى ظالمانه‌اى را تحمیل کرده‌اند و براثر آن مردم به دو دسته تقسیم شده‌اند.ظالم ومظلوم . در یک طرف صدها میلیون مسلمان گرسنه و محروم از بهداشت و فرهنگ قرار گرفته است و در طرف دیگر اقلیت‌هایى از افراد ثروتمند وصاحب قدرت سیاسى که عیاش وهرزه گرند . مردم گرسنه و محروم کوشش مى‌کنند که خود را از ظلم حکام غارتگر نجات دهند تا زندگى بهترى پیدا کنند واین کوشش ادامه دارد،لکن اقلیت‌هاى حاکم و دستگاه‌هاى حکومتى جابرمانع آنهاست. ما وظیفه داریم مردم مظلوم ومحروم را نجات دهیم . پیشتیبان مظلومین و دشمن ظالم باشیم .” (8) و تاریخ انقلاب‌اسلامى به خوبى نشان مى‌دهد که محرومین ومستضعفین که از این آسیب ویرانگر (تسلط و بهره‌کشى اغنیا از فقرا) به شدت رنج مى‌بردند اولین اقشارى بودند که به نداى امام خمینى (ره) لبیک گفتند و به کمک نهضت اسلامى شتافتند .

4- آسیب‌هاى فرهنگى واخلاقی

درزمان حیات پیامبر (ص) خصلت‌هاى پست فرهنگ بدوى وقبیله‌اى از جامعه محو شد وکینه‌توزى به برادرى مبدل گشت. بى‌بندوبارى‌هاى اخلاقى از بین رفت و زنان که موجوداتى پست به شمار مى‌آمدند در جامعه مسلمین از مرتبه والایى برخوردار شدند و شخص پیامبر به دختر خویش مباهات مى‌کرد. اسلام به جامعه بشرى و بویژه اعراب که در غرقاب فساد و تباهى به سر مى‌بردند شخصیت وهویت انسانى داد و با ارزش‌هاى متعالى از عرب عصر جاهلیت جامعه‌اى ساخت که ایمان به خدا،‌ عدالت اجتماعى وبرابرى و آزادى انسان از سلطه دیگران مهمترین ویژگى‌هاى آن به شمار مى‌آمد. با گسترش همین معیارها بود که دین الهى توانست در درون انسان‌ها وهمچنین در محیط اجتماعى آنان تحول ایجاد کند و از یک طرف قبایل پراکنده عرب را متحد سازد و با ایجاد یک حکومت مرکزى در مقابل دو امپراتور روم وایران بایستد واز طرف دیگر جذبه و کشش درونى وفطرى انسان‌ها را برانگیزد واز مناطق دور و نزدیک انسان‌ها را گروه گروه به سوى اسلام حقیقى فراخواند.
اما بعد از رحلت رسول اکرم با بروز فرهنگ بدوى و هواهاى نفسانى مجددا روحیه برترى جویى ومال‌اندوزى و راحت طلبى بر جامعه اسلامى مستولى شد وهنگامى که بنى‌امیه بر شبه جزیره عرب حاکمیت یافتند به تدریج ارزش‌ها واصول اخلاقى اسلام از جامعه حذف مى‌شد وقیام امام حسین(ع) وقتى آغاز مى‌شد که امویان آشکارا وبدون هیچ ملاحظه‌اى به هتک حرمت‌هاى الهى مى‌پرداختند وروحیات واخلاق اعراب دوران جاهلیت را احیا مى‌کردند و روحیه تملق و ذلت را در بین مردم گسترش مى‌دادند. معاویه براى اینکه بتواند از فردى همانند زیادبن ابیه در حاکمیت خود استفاده کند مجلسى برپا مى‌کند و در انظار مسلمین او را برادر نسبى خود مى‌خواند و یزید در حضور مردم به میگسارى مى‌پردازد و فسق و فجور رادر بین مردم رواج مى‌دهد و در هنگامى که در کربلا فرزندان رسول خدا را به شهادت مى‌رساند وخاندان نبوت را به اسارت مى‌کشاند وکینه توزى بدوى وقبیله‌اى خود را در نعره‌اى جاهلانه نمایان مى‌سازد که اى کاش آنان که از قبیله من ( بنى‌امیه ) در جنگ با محمد به قتل رسیده‌اند مى‌بودند و آگاه مى‌شدند که چگونه انتقام آنها را از بنى‌هاشم گرفتم .شرایط اخلاقى وفرهنگى جامعه درآستانه قیام امام خمینی(ره) نیز به گونه‌اى بود که هیچ تناسب با ضوابط و اصول اخلاقى اسلام نداشت . حکومت فاسد و وابسته شاهنشاهى با توجه به نوعى ازخودباختگى فرهنگى وفرنگى مابى که دچار آن شده بود در تخریب ارزش‌هاى اخلاقى و فرهنگى جامعه از هیچ گونه تلاشى مضایقه نمى‌کرد و جامعه را لهو ولعب و هرزگى‌ها فرا گرفته بود.(9)جوانان مسلمان از اخلاق اسلامى تهى مى‌گشتند و به مراکز فساد کشانده مى‌شدند زن به گونه‌اى جدید ملعبه‌اى بود براى بازیگران صحنه‌هاى تجارت واشاعه فساد در جامعه. روحیه ذلت وسلطه‌پذیرى و بى‌تفاوتى در جوانان تقویت مى شدو به انحاء مختلف زمینه‌هایى فراهم مى‌شد تا نیروى انسانى از بین برود و جوان‌هاى ما تلف شوند. امام خمینى (ره) این را یک آسیب اساسى مى‌داند و مى‌فرماید:” اینها نیروهاى انسانى ما را خراب کردند نگذاشتند رشد کنند، خرابى‌هاى مادى جبرانش آسان‌تر از خرابى‌هاى معنوى است، اینها نیروهاى انسانى را از بین بردند.”(10)

پى‌نوشت:

-1اسپریگن ، توماس “فهم نظریات سیاسى “ ترجمه فرهنگ رجایى ، انتشارات آگاه،چاپ اول 1365
-2 اورعى ، غلامرضا ،اندیشه امام خمینى (ره) درباره تغییر جامعه، موسسه انتشاراتى سوره ،تهران، 1373، به نقل از صحیفه نور ،‌جلد شانزدهم ، صفحه 232
-3 امام خمینى (ره) ، صحیفه نور، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامى ، چاپ اول ، جلد اول، ص165
-4 شهیدی، سید جعفر ، قیام حسینی(ع)، دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، تهران ، چاپ دوازدهم ،1367
-5 امام خمینى (ره) ، صحیفه نور، جلد اول ، ص 3-4
-6 شهیدی، سید جعفر ،همان ،‌ص 46 -52 و ص85
-7 پیشین
-8 امام خمینى (ره) ،‌ولایت فقیه ، انتشارات امیرکبیر تهران ، 1360 (افست نسخه نجف ) ص 43و42
-9 شهیدی، سید جعفر،‌همان ص 33-46
-10 امام خمینى (ره) ، صحیفه نور ، جلد هفتم ،‌ص 23


[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:18 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

گفتگوی روزنامه قدس با حجة الاسلام دکتر محسن الویری

اشاره:
نهضت و قیام سرنوشت ساز سالار شهیدان امام حسین(ع) بازتاب نگرش والای تعالیم دینی و اسلامی برای ایجاد وحدت در میان
امت اسلامی است. یافتن مبانی مشترک برای تحقق این مقصود، مهمترین راهکاری است که می تواند به ما در ایجاد همگرایی دینی یاری کند. گفتگوی ما با دکتر محسن الویری عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق و معاون آموزشی دانشگاه تقریب مذاهب اسلامی، به بررسی این مهم اختصاص دارد.
* آقای دکتر، در آغاز این گفتگو بفرمایید مقصود از همگرایی دینی بویژه در بررسی قیام امام حسین(ع) چیست؟
** مفهوم همگرایی دینی این است که ما علاوه بر آنکه به حقانیت مکتب اهل بیت (ع) قایل هستیم، به آرای تمامی مسلمانان به عنوان بخشهای تشکیل دهنده امت واحده احترام بگذاریم؛ یعنی اعتقاد و همگرایی دینی مطلقا به مفهوم نادیده انگاشتن مکتب اهل بیت(ع) نیست. این است که در کنار این اعتبار بر روی هر فرد که نام مسلمان بر وی اطلاق، می شود یک نوع رابطه همبستگی قایل هستیم . گرچه می کوشیم همه مسلمانان را به سمت و سویی که با مکتب اهل بیت داریم نزدیک تر کنیم، اما به هیچ وجه آنها را نیز نفی و طرد نمی کنیم. با اعتقاد به اعتباری که برای آنها قایلیم و با احترام به آنها، می کوشیم در فضای مفهومی مشترک که
نشان دهنده مشترکات مذهبی و اعتقادی ماست، زندگی مسالمت آمیزی داشته باشیم. این مساله نه به مفهوم چشم پوشیدن از مکتب اهل بیت است و نه بدین معناست که با پوشیدن لباس دین، اعتقاد و حقانیت، برای دیگر مسلمانان اعتباری قایل نباشیم.نکته دیگر اینکه ما در مواجهه با سخنان معصومان(ع) قطعا باید از تحمیل سلیقه ها در سخنان این بزرگواران پرهیز کنیم. البته، باید به این نکته نیز توجه داشته باشیم که فهم جدید از سخنان ائمه(ع) و فهمی که در پرتو نیازهای جدید به دست می آوریم، به مفهوم تحمیل سلیقه نیست؛ چه بسا بشر در طول زندگی خود به جنبه هایی ازعظمت سخنان ائمه(ع) توجه نداشته و بعد متوجه آن شده است. توجه به ابعاد جدیدی که تاکنون مدنظر نبوده، به مفهوم تحمیل سلیقه و عقیده نیست. تحمیل عقیده آن است که بخواهیم آنچه را در سخنان این بزرگواران نبوده است، به این بزرگان نسبت بدهیم. مقصود ما از این بحث این است تا از پرتو نگاه تازه ای که نسبت به منابع دینی خود پیدا کرده ایم به این نتیجه برسیم که امام حسین(ع) نیز در سخنان خود از نوعی همگرایی دینی صحبت می کنند.
* امام حسین(ع) به چند شکل مقوله همگرایی دینی را مورد اشاره قرار می دادند؟
** به نظر می رسد امام حسین(ع) در کنارهدفی که دنبال می کردند و در نهضت بزرگی که پی ریختند و آن را مدیریت و رهبری کردند و سرانجام نیز جان مبارک خود را برسر همان فدا کردند دغدغه ای به نام همگرایی اسلامی را نیز داشته اند. یکی از مؤلفه هایی که در سخنان امام حسین(ع) وجود دارد توجهی است که آن حضرت به این موضوع دارند.
به نظر من، امام حسین(ع) به دو صورت بحث همگرایی را مورد توجه قرار داده اند؛ نخست به شیوه مستقیم که صراحتاً از زشت بودن و نکوهیده بودن تفرقه صحبت نموده اند و شیوه دوم به شکل غیر مستقیم که به آن اشاره خواهیم کرد. امام وقتی در بصره بودند، نامه هایی را به افراد متفاوتی در نقاط مختلف نوشتند و آنها را از نهضت خود آگاه کردند. یکی از این نامه ها، خطاب به سران طوایف بصره نوشته شد. در این نامه، امام پس از اینکه درباره بعثت پیامبر(ص) مطالبی را عنوان می کنند، می فرمایند: آل ما، خاندان پیامبر، اولیا، اوصیا و وارثان ایشان بودیم. ما شایسته ترین مردم برای تصدی مناصبی که پیامبر برعهده داشتند، پس ازایشان بودیم . مقام او در میان امت، مقامی بود که ما بعد از ایشان شایسته ترین فرد به این مقام بودیم، عده ای از اقوام ما این حق را از ما دریغ داشتند.»
ایشان دلیل این رضایت را این گونه بیان می فرمایند: «علت آن این است که ما از تفرقه دوری می جستیم و می خواستیم عافیت و آرامشی برای همه مردم وجود داشته باشد. امام حسین(ع) پرهیز از تفرقه را به عنوان مبنای حرکت خود معرفی می کنند. ایشان به صراحت از اینکه نباید بین امت اسلام که گرد قرآن و پیامبر جمع می شوند تفرقه وجود داشته باشد، تصریح می کنند. در این مقوله، امام(ع) به صراحت از مذمت تفرقه و در اهمیت همگرایی سخن به میان می آورند. ایشان معیارحرکت امیرمؤمنان(ع) رادعوت به وفاق ذکر می کنند .
امام در موارد متعددی به صورت غیر مستقیم این مقوله را مطرح می کنند. تأکید صریح ایشان،فراوان بودن ارجاعهایی است که در سخنان خود به پیامبراعظم(ص) دارند. چنانکه قبلاً اشاره شد، امام حسین(ع) به حقانیت مکتب اهل بیت(ع) معتقد می باشند و این حقانیت چیزی نیست که بتوان به سادگی از آن چشم پوشید. اما بر مبنای تأکید بر همین مکتب، وظیفه پیدا می کنیم حرکتی همگرایانه داشته باشیم.
* چرا امام به جای آنکه مستقیماً بر مکتب اهل بیت(ع) اشاره کنند، به پیامبر گرامی خدا(ص) استناد می کنند و از این طریق سعی دارند حقانیت خود و امت خویش را ثابت کنند؟
** به نظر من، دلیل اینکه امام(ع) به جای آنکه مستقیما به حقانیت مکتب اهل بیت(ع) اشاره کنند و سخنان ائمه(ع) پیش از خود را سند گفتار خود بدانند، بر پیامبر(ص) تأکید می کنند؛ این است که مشترکاتی را که دیگر محل اختلاف نیست و تمامی مسلمانان به آنها اعتقاد دارند، مطرح می کنند. در وصیت نامه نخستین امام، خطاب به برادرشان محمد حنفیه جمله معروفی وجود دارد که: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی». تأکید بر«امت جد» برای نشان دادن همین مساله است. در حقیقت، به نوعی اعتبار و احترام برای هر فردی که پیرو پیامبر(ص) است تأکید کرده اند، هر چند اینکه این مجموعه دچار انحراف و یا آسیبی شده است که ایشان می کوشد آن را اصلاح کند. عده ای به نام دین و به نام پیروی از پیامبر(ص) در مقابل امیر المومنین ایستادند.
شمشیری که بر فرق امام فرود آمد، شمشیر کفر نبود بلکه شمشیر کسانی بود که به پاره ای از عبادتهای شبانه و کثرت خواندن قرآن و... شهرت داشتند. امام حسین(ع) علاوه بر وصیتنامه اولیه، در موارد متعددی بویژه آنجا که در پاسخ به نامه عبدا... ابن جعفر و عمربن سعد مطالبی را بیان می کنند، در بیان درستی حرکت خود می فرمایند: «فانه لم یشاقق ا... و رسوله من دعا الی ا... عزوجل و عمل صالحا و قال اننی من المسلمین. ایشان می فرمایند کسی که به خداوند دعوت کند و عمل صالح انجام دهد و بگوید که من مسلمانی هستم که نسبت به خدا و رسول او راه مخالفت و دشمنی را طی نمی کند... پس آنچه برای ایشان مهم است، این است که اگر کسی برخلاف مصلحت عمومی که خداوند و پیامبر اعلام کرده است، حرکت کند حرکتی مخالفت ورزانه انجام داده است. مخالفت با امام نیز مذموم است. باز هم در اینجا محور و معیار پیامبر اکرم(ص) است و امام حسین(ع) بر این نکته تصریح می کنند که من بر خلاف نظر خدا و پیامبرش حرکت نکردم.در وصیتی که امام(ع) در شب عاشورا به خاندان خود دارند نیز تصریح می کنند «تمامی مسلمانان می توانند به پیامبر به عنوان الگو تاسی جویند.»
در اینجا نیز بار دیگر امام بر پیامبر(ص) به عنوان یک معیار و ملاک مشترک تأکید می کنند. ایشان در روز عاشورا در یکی از خطبه هایی که ایراد می کنند، می فرمایند: ای مردم، می دانید من کیستم ... آیا من فرزند دختر نبی شما نیستم؟... آیا حمزه سیدالشهدا عموی پدر من نبود، آیا جعفر طیار عموی من نبود؟ آیا این سخن رسول ا... درباره من و برادرم حسن که ما سرور جوانان اهل بهشت هستیم، به شما نرسیده است؟ ... می بینید که اینجا نیز تأکید ایشان بر پیامبر خدا(ص) است. ایشان ترجیح می دهند به جای تأکید صرف و محض بر مکتب اهل بیت(ع)، بر روی پیامبر(ص) تأکید می کنند. ایشان حتی در آخرین مناجات خود به هنگام شهادت نیز به این نکته اشاره می کنند که خدایا این مردم سعی کردند ما را خوار بدارند و نسبت به ما مکر و نیرنگ بکار بستند در حالی که ما خاندان پیامبر اسلام و فرزندان محبوب پیامبر هستیم. علاوه بر این امام قبل از ترک مکه خطبه ای را در منا مطرح می کنند که دربیش از 15 مورد به نام پیامبر اعظم(ص) اشاره شده است و امام(ع) مرجع سخنان خود را پیامبر(ص) می دانند. از جمله اینکه می فرمایند: شما را به شهادت می طلبم، خدا را شاهد بگیرید، آیا می دانید که علی بن ابی طالب برادر رسول خدا بود.
آیا می دانید پیامبر در آخرین خطبه خود حدیث ثقلین راخواندند و مردم خطاب کردند که ما به این موضوع شهادت می دهیم؟
پس می توان گفت در این روش تأکید امام حسین(ع) بر پیامبر(ص) این پیام را برای ما دارد که به جنبه های مشترک میان مذاهب و نحله های اسلامی توجه داشته باشیم و ضمن اعتقاد راسخ به مکتب ائمه(ع) برای دیگر مسلمانان اعتبار و احترام قایل باشیم و بر مشترکات میان همه مسلمانان تأکید ورزیم تا در این مسیر بتوانیم حقانیت مکتب اهل بیت(ع) را معرفی کنیم


[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:16 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

زیبایی های قیام عاشــورا

حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) پس از قیام عاشورا در جمله ای زیبا فرمودند (ما رأیت إلا جمیــــلا)، من هر چه می بینم زیبایی می بینم این یعنی چه؟ زیبائی های کربلا چیست؟ (ما رأیت إلا جمیــــلا) من در کربلا جز زیبایی ندیدم، ما از کربلا هر چی می بینیم تشنگی و دود و عطش است آنها سختی هایش است اما گاهی توی سختی زیبائی است یعنی یک خانمی که توی آشپزخانه زحمت می کشد سخت است اما توی همین سختی برایش لذیذ است درد زایمان سخت است اما همین سختی را زنها آرزو می کنند که بچه دار شوند آنهایی که بچه دار نمی شوند یک وزنه بردار یک وزنه ای را که بلند می کند خیلی سخت است به او فشار می آید اما همین وزنه برداشتن برایش لذیذ است یعنی در عمق دردسرها... زیبائی ها در لابلای سختی هاست شرکت در کنکور سخت است وزنه برداشتن سخت است زایمان سخت است عمل جراحی سخت است دویدن سخت است بالا رفتن از کوه سخت است منتهی لابلای سختی ها زیبائی است ما می خواهیم منظور حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) از زیبائی های کربلا را بگوئیم.

اخلاص در حرکت و تلاش

1- اخلاص، درباره امام حسین (علیـــه الســـلام) داریم که می گوید (دعوت إلی الله) دعوتت بسوی خدا بود (وفیت لله) برای خدا وفا کری (قمت لله) برای خدا قیام کردی (جاهدت فی سبیل الله) در راه خدا جهاد کردی، یعنی هر چی دیدم از برادرم خلوص دیدم برای اینکه رأی جمع کند برای اینکه مشهور شود، (چند وقت قبل یک دوستی از استانی آمد که ده میلیون بودجه ای به من داده فلان تشکیلات و فلان وزارت خانه بروم تحقیق کنم که عوامل ایجاد موج چیه؟! چه کنیم که توی مملکت موج ایجاد کنیم، گفته اند برو پهلوی قرائتی حالا از آن استان آمده بود که چطوری موج ایجاد کنیم؟! به او گفتم این چه تحقیقی است؟ گفت به من ده میلیون داده اند گفتم بیخود داده اند، وزارت داده، وزارت هم بیخود کرده ما یکی از وظائف مان ایجاد موج نیست.) اگر می بینید که امام حسین (علیـــه الســـلام) موج انداخت برای خدا قیام کرد خدا کار او را موجی کرد یعنی بر موج قرار داد امام خمینی نمی خواست که موج ایجاد کند می خواست که به وظیفــه شرعی اش عمل کند منتهی حرکت الهی او ایجاد موج کرد اصل موج به خودی خود ارزشی ندارد ما باید برای خدا قیام کنیم حالا برای خدا گاهی وقتها مثلاً شما توی یک جلسه ای نشسته ای بعد می بینی که در این جلسه دارند حرفهای بدی می زنند جلسه گناه است برای اینکه فکر می کنی خدا از نشستن شما راضی نیست بلند می شوی و می روی منتهی وقتی بلند شدی و رفتی ممکن است جلسه به هم بخورد و موجی هم ایجاد بشود اما شما به قصد موج این کار را نکردی.
( حضرت امام می فرمود من رفتم مکه کتاب بخرم از کتابفروشی کتاب را خریدم تا رفتم به او پول بدهم صدای اذان بلند شد پول را نگرفت گفتم پول را بگیر گفت مگر نمی بینی که اذان است وقت اذان معامله ممنوع است گفتم بابا این پول را بگیر گرفتن پول دو ثانیه طول می کشد گفت نه، باشد برای بعد خوب عمل یک کتابفروش در مکه در مغز امام ایجاد موج می کند بعد امام می آید اینرا نقل می کند در زندگی خودش هم چه بسا تحت تاثیر قرار می گیرد گاهی یک حرکت ایجاد موج می کند وظیفــه ما ایجاد موج نیست. خلاصه نشست یک نواری هم گذاشت ما حدود چهل دقیقه صحبت کردیم کسانی که در تاریخ ایجاد موج کرده اند و موج آنها هم ثابت مانده است اینها هیچکدام برای هوی و هوس ایجاد موج... ابراهیم ایجاد موج کرد تبر برداشت رفت توی بتخانه و بت ها را کوبید آتش افتادن ابراهیم ایجاد موج بود. حضرت ابراهیم مامور می شود که بچه اش را بخواباند چاقو بگذارد تا چاقو را گذاشت خدا گفت نمی خواهم کشته بشود می خواستم دل از بچه بکنی دیدم دل کندی آفرین این حرکت ایجاد موج کرد الان همه حاجی ها که گوسفند می خوابانند به یاد ابرهیم گوسفند می کشند. ما باید به فکر خدا باشیم آنوقت کار خدایی را خدا به آن برکت می دهد نباید حساب کنیم یک خانه ای بسازم که هر کس می آید یک سوت بکشد این خانه ای ما به قصد جلوه می سازیم این خانه ها فکر می کنیم که به قصد ایجاد موج است در دل افراد فحش می دهند می گویند از کجا آورده؟ می خواهد چه کند؟ چقدر غافل است؟ کی چی، در کنار این کاخ ها چه فقرایی هستند، یک موتور سوار چرخ جلویش را... تک چرخ می زند یا می رود؟ می زند، تک چرخ می زند، خوب این توی دنیای خیال ذهن ها را به خودش متوجه می کند، توی دنیای خیال هر کس او را می بیند می گوید این الان می افتد و خون ریزی مغزی می کند یک خانواده ای را فلج می کند خودش را هم بدبخت می کند یعنی عقلا به او فحش می دهند عقلا کارش را توبیخ می کنند ولی توی دنیای خودش دارد ایجاد موج می کند یک خانمی که خودش را آرایش می کند و می آید توی خیابان به نظر خودش همه چشم ها به او هستند اما همین امروز یعنی حدود دو ساعت پیش بحث ازدواج شد یکی گفت آقا من این دخترهایی که توی خیابان آرایش می کنند را نمی خواهم به اینها... کسی که می خواهد که نگاهش کنند یک افرادی هم به او نگاه می کنند و وقتی به او نگاه کردند معلوم نیست که حالا چه جوری می شود من می خواهم دختری بگیرم که کسی به او نگاه نکرده باشد یا حداقل به او نگاه کرده باشد یا اگر نگاه به او کرده اند به قصد لذت نگاهش نکرده باشند یعنی این دختر به نظر خودش با این لباس آمد ایجاد موج کرد) اجمالاً رمز اینکه کربلا موج افتاد آن خلوص بود.

تشکر از نعمت های الهی

2- تشکر از خداوند، بعضی از این سرداران و بزرگانی که توی جبهه بودند و الان شیمیایی هستند یا شهید شده اند با آنها که مصاحبه می کردند می گفتند الحمدلله رب العالمین، هر کاری کردند که شکایت کند شکایت نکرد.
(اللهم إنی احمدک) خدایا من تو را حمد می کنم (علی أن اکرمتنا بالنبوه علمتنا القرآن) به ما کرامت دادی به ما قرآن یاد دادی (فهمتنا فی الدین) دین را به ما فهماندی، اینها جزو مقتل ابی مخنف است، درست است که ما تکه تکه شدیم بدنمان سوراخ سوراخ شد اما کرامت داریم علم قرآن داریم فهم دین داریم آنکه سوراخ شد پوست بدنم شد اما دین و عزت من سوراخ نشد.
یک دعا داریم که می گوید (لا تجعل مصیبتنا فی دیننا) مصیبت من را در دینم قرار نده، شخصی از یک بزرگواری مشورت کرد یا استخاره کرد برود فلان سفر گفت نرو رفت و سود خوبی پیدا کرد برگشت گفت آقا شما گفتی نرو اما ما رفتیم و پولدار هم شدیم آقا گفت خوب شما توی این سفر یادت هست که فلان روز نمازت قضا شد؟ گفت بله، گفت کل سود تو به نماز قضایت نمی ارزد گاهی وقتها آدم دروغ می گوید یک چیزی هم گیرش می آید اما چه از دست داد و چه گرفت؟ باید دید که چی دادیم و چی گرفتیم.
یک کسی هر جا می رسد راحت می خورد انگار مال پدرش است بعد هم می گوید خدا خلق کرده پهلوی خودش فکر می کند که خوشرویی است اما وقتی مردم به او نگاه می کنند می گویند بردار قایم کن الان می آید و می خورد یعنی... گاهی یک بازاری فکر می کند تاریخ را به روزی بزند که به جمعه بیفتد که بانک ها تعطیل بشود یک روز هم یک روز است خوب وقتی دو تا چک اش را به جمعه انداخت می گوید مواظب باش که چک را به چه تاریخی می نویسد تاریخ را تطبیق کن ما گاهی فکر می کنیم که زرنگی است اما اعتبارمان و زرنگی مان سخاوتمان... بدن تکه تکه شد علم قرآن فهم دین اینها مهم است.

صداقت در گفتار و عمل

3- هماهنگی گفتار و رفتار: فطرت هر انسانی بدش می آید که گفتار و رفتار از هم جدا باشد (قلت صادقا قتلت صدیقا) به به، به به، حسین جان حرف که می زنی راستش را می گویی شهید شدی (صدیقا) یعنی کسی که حرفش و قلبش و مغزش و عملش ظاهرش و باطن اش یکی باشد، بیان صداقت دارد... هماهنگی خیلی زیبا است شما کسی را که ظاهر و باطن اش یکی است می گویی من اینرا خیلی دوست دارم این همین است که هست پس و پیش ندارد تاب ندارد هر انسانی از آدم صادق خوشش می آید زیبائی ها...

استقلال در عقیده و عمل

4- جو ناپذیری: آمدند پهلوی پیغمبر گفتند آقا چی می خواهی؟پول می خواهی به تو پول می دهیم می خواهی ازدواج کنی، بهترین دخترهای مکه را به تو می دهیم پُست می خواهی؟ می خواهی تو را کلید دارد کعبه کنیم فرمود خورشید را یک دست من بدهید و ماه را در دست دیگر دست از هدفم برنمی دارم اینطور نیست که عقربک روح من با پول بالا و پائین برود.
(در جلسه ای بودم خیلی هم جلسه ای مهمی بود خیلی جلسه‌ی باعظمتی بود خیلی باعظمت بود خیلی جلسه‌ی مهمی بود آیت الله صافی از علما و مراجع قم توی آن جلسه بودند برای افتتاح آن جلسه سرود جمهوری اسلامی زده شد همه بلند شدند آیت الله صافی گفت حالا بلند شدن به احترام سرود خوب است اما حالا من پیرمرد حالا دلیلی ندارد... نشست، البته ایشان با انقلاب مسئله ای ندارد منتهی گفت من یک پیرمرد هشتاد ساله بخاطر این سرود با این درد پا بلند شوم چون پایش هم درد می کند در همان جلسه یک کسی مقاله خواند توی مقاله اش دو بار اسم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را برد با زحمت خودش را بلند کرد و ایستاد همه نشسته بودند این تنهایی بلند شد من خیلی از این رفتار... این پیرمرد دو بار به سختی بخاطر امام زمان بلند شد گفت من برای امام زمان بلند شوم ثواب دارد برای سرود ایستادند کار خوبی است کار ملی است خوب است اما به قیمتی که من پیرمرد بلند شوم... اما امام زمان می ارزد که آدم خودکشی کند اینکه همه دیدند این تنهایی بلند شد و ایستاد جلسه هم حدوداً دو هزار نفر توی آن بودند دو هزار نفری که همه مسئولین بودند از همه ایران جمع شده بودند من دیدم عجب! پیرمرد ذره ای جو او را تکان نمی دهد همه نشسته اند این تنهایی بلند شد همه بلند شدند این تنهایی نشست اینکه می گوئیم همه این فیلم را می بینند من هم ببینم بابا تو امتحان داری بلند شو برو کسی که فردا امتحان دارد می نشیند و فیلم می بیند ضربه علمی به خودش می زند و ضربه علمی به سرنوشتش می زند این فیلم ها همیشه هست این جو ناپذیری....)
قرآن می فرماید حسین جان! (لم تأخذک) نگرفت تو را (فی الله) در راه خدا (لومـــ( لائم) یعنی ملامت ملامت کنندگان در تو اثر نکرد. رهبر جو ناپذیر خود امام بود امام در یکی از بیاناتش گفت اگر خمینی تنها بماند سر آشتی با آمریکا خم نخواهم کرد خیلی ارعاب به وجود آوردند من خودم از امام شنیدم که فرمود والله نترسیدم با اینکه جو یک جوی بود که همه می ترسیدند این جو ناپذیری خیلی مهم است نه اینکه خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو سیگار بده بکشیم برویم تریاک بیاوریم این فیلم را ببینیم بابا همه فُکلی شدند ما هم فکلی می شویم بابا مهریه پانصد سکه است ما چی کمتر از پانصد سکه داریم؟ امروز یک کسی آمده بود نهضت سواد آموزی می گفت والله من حاضرم دخترم را به چهارده سکه بدهم به فامیل بدهم ولی... (صلواتی بفرستید) حاضرم دخترم را به چهارده سکه بدهم داماد را قبول دارم پسندیده ام اما همه می گویند همه فامیل چند صد سکه می گویند ما چی از او کمتر داریم همینطور موج او را می برد اگر همه هم مهر را بالا بردند شما روی پای خودت بایست اگر همه هم دروغ گفتند شما راست بگو اگر همه حرام خور شدند شما به فکر لقمــه حلال باش این جو ناپذیری یک ارزش است.
چهل و سه تا رادیو به امام جسارت می کرد ذره ای در روح امام اثر نکرد در اندونزی داشتم می رفتم وارد یک پاساژی شدم پاساژ به نظرم هفت هشت طبقه بود ده روز من آنجا بودم روز آخر گفتند اینجا یک دیدنی هایی دارد برویم ببینیم رفتیم خیابانها و پاساژها یک باغ وحش داشت گفتند اینجا دیدنی است تا وارد شدم دیدم یک خانم اندونزی جلوی ما یک مرتبه نگاه به ساعتش کرد کیف اش را باز کرد یک سجاده انداخت و مشغول نماز شد وسط پاساژ... من هر چه فکر کردم آقای قرائتی تو که تبلیغ نماز می کنی در ایران مردش هستی یکمرتبه متوجه شده ای نمازت دارد قضا می شود وسط پاساژ نماز بخوانی گفتم نه من وسط پاساژ نماز نمی خوانم من ممکن است بگویم آقا این پشت ها چیزی نیست... مثل آنهایی که می خواهند تریاک بکشند قایم می شوند یعنی من شهامت اینکه وسط پاساژ نماز بخوانم را ندارم ماشاءالله این خانم اندونزیایی. این زیباست که آدم صحنه هایی را ببیند که تنهایی قیام می کند همه پای فیلم می نشینند من بروم کتابخانه همه این حرف را بزنند من نمی زنم همه غیبت کردید من غیبت نمی کنم همه این غذا را خوردید من نمی خورم جو ناپذیری یک ارزش است.

اعتماد و توکل به خداوند

5- توکل و اعتماد: از چیزهایی که در کربلا جلوه داشت این بود چون امام حسین (علیـــه الســـلام) روز عاشورا فرمود (إنی توکلت علی الله ربی و ربکم) سیل مشکلات در محاصره اقتصادی آب، در محاصره نظامی هفتاد و دو نفر در محاصره سی هزار نفر، خودش را نباخت توکل کرد.
6- قاطعیت: ما باید خیلی کربلا را... منتهی حالا هیئت های عزاداری فقط با یک مراسمی یک طبلی و دهلی و مدحی و سینه زنی، نمی گویم اینها نباشد اینها باشد ولی ببینیم زیبائی ها چیه، قاطعیت، فرمود (لا اُجیبهم إلی شیء مما یریدون) من هرگز به خواستــه اینها تن در نمی دهم اینها می خواهند من تسلیم بشوم محال است که تسلیم بشوم حسین تسلیم یزید بشود؟ محال است، (حتی ألقی الله تعالی و أنا مخضب بدمی) تا این ریشم را با خونم رنگ نکنم جواب نخواهم داد یعنی وقتی اینها می خواهند که من سرم بریده بشود و خونم با ریشم قاطی بشود امکان ندارد تسلیم بشوم یعنی سر می دهم تن به ذلت نمی دهم زیر سم اسب می روم زیر بار زور نمی روم.
7- شهامت: درباره شهامت در فروع کافی داریم حسین جان! (اشهد انک قد بلغت ان الله) تا جایی که می گوید (و لم تخش احداً) از احدی نترسیدی. موج می آید اما من تسلیم موج ها نمی شوم خودم را به غیر خدا نمی فروشم فقط اخلاص اینها گوشه هایی از زیبایی کربلا است.
خدایا، من تقاضا می کنم از عزاداران عزیز این عزاداری سرمایه ای است اینرا هیچ کشوری ندارد یک یا حسین بگو پنجاه میلیون می ریزند توی خیابان نه تبصره می خواهد نه آئین نامه می خواهد نه اضافه کار می خواهد نه حق مأموریت می خواهد با وجودشان پنجاه میلیون می آیند همین پنجاه میلیون برای سالگرد جد و پدرشان حاضر نیستند سالگرد بگیرند ولی هزار و سیصدمین سالگرد امام حسین (علیـــه الســـلام) را می گیرند این خیلی سرمایه است از آن استفاده کنید مردم از پوست پرتغال مربا درست می کنند ما از این عاشورا خیلی می توانیم سرمایه گذاری کنیم بعد همه خطوط با هم هستند یکی نمی گوید آقا تو چپی هستی یا راستی مدرک تو لیسانس است یا دکترا قصاب و نانوا و آیت الله همه با هم می گویند حسین حسین یعنی همه خطوط یکی می شوند یک سرمایه است بدون تشریفات همه می ریزند توی خیابان یک سرمایه است محور همه حسین (علیـــه الســـلام) است یک سرمایه است شعارهای حسین (علیـــه الســـلام) امروز بشر را نجات می دهد (هیهات منّا الذلــــ() شعاری است که امروز جامعه را نجات می دهد اخلاص جامعه را نجات می دهد توکل جامعه را نجات می دهد قاطعیت جامعه را نجات می دهد شهامت جامعه را نجات می دهد جو ناپذیری جامعه را نجات می دهد یعنی تمام کارهای امام حسین (علیـــه الســـلام) الان نجات بخش است ما این مکتب نجات بخش را با یکسری مراسم خشک پوکِ پوچ قانع نباشیم ولذا هم منبری ها به جای سخنرانی حرفهایشان را جمع و جور کنند بیشتر آیه و حدیث بخوانند هم مداح ها شعرهایشان پر محتوا باشد هم جلسات عزاداری تشریفاتی نشود که هر کس پول دارد برود بالا بنشیند هر کس بچه است راهش ندهند زن و مرد با هم باشند من بسیاری از جلسات دیده ام که مردها را می برند تو و به زنها می گویند که توی کوچه بنشینید قالی زیر پای مردها است به زنها می گویند بعداً شام بخورید تحقیر نباید باشد زن و مرد باید یک جور باشد بچه و بزرگ یک جور باشد جلسه ها تا آخر شب طول نکشد بلندگوها همسایه ها را اذیت نکند عزاداری مستحب است مردم آزاری حرام است اگر بلندگوی ما همسایه ها را اذیت کند حرام است این دقتها باید بشود. مراعات بهداشت را بکنید نگوئید آقا من نذر کرده ام یک شتر وسط راه بکشم قربانت بروم این نذر تو درست نیست شتری که توی راه می کشی خون آن ترشح پیدا می کند همه مردم یا نجس می شوند یا بچه ها می ترسند یا شتر رم می کند اصلاً این نذر تو شرعاً واقع نمی شود مثل اینکه آدم بگوید نذر می کنم سرم را بزنم به دیوار من قسم خورده ام که سرم را بزنم به دیوار اگر شما قسم خوردی که سرت را بزنی به دیوار که نمی توانی سرت را به دیوار بزنی هویدا می گفت ما قسم خورده ایم که نسبت به شاه وفادار باشیم کار بد را قسم هم بخوری فایده ای ندارد نذر هم بکنید فایده ای ندارد مراعات بهداشت مراعات همسایه محتوای سخنرانی و مداحی توی مجالس امام حسین (علیـــه الســـلام) سیگار نکشیم هوا مال همه است حق همه را از بین می بریم این دقت ها باید بشود تا از این گنج فضائل ما استفاده بکنیم.


[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:11 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

صبر امام حسین (علیه السلام) در برابر سختی ها

8- صبر، کربلا نمایشگاه تمام زیبائی ها در امام و یارانش، در زیارتش داریم که (وصبرت علی الاذی) حسین جان صبر کردی بر اذیت ها کسانی که در سختی ها صبر می کنند خود خدا بر آنها صلوات می فرستد. ما دو تا صلوات داریم توی قرآن داریم آدمهایی که توی سختی خوب هستند آدمهایی که توی خوبی خوب هستند بعضی ها توی جبهه و جنگ در حوادث آدم خوبی هستند و صبر می کنند بعضی ها نه، همیشه خوش و خرم هستند منتهی آدمهای خوبی هستند مثلاً توی جبهه نیامده اند اما کمک به جبهه می کنند پول می دهد کمک می کند ولی اهل اینکه اسلحه دست بگیرد و خودش را... هر دو خوب هستند.

درود و صلوات خداوند بر مجاهدان

اما خدا می گوید آن خوبهایی که توی سختی خوب هستند خودم به آنها صلوات می فرستم «أُوْلَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُوْلَئِکَ هُمْ الْمُهْتَدُونَ» البقرة/157 از طرف رب صلوات می فرستد یعنی خود رب العالمین بر اینها صلوات می فرستد اما اینهایی که تاجر هستند اهل خون و جبهه و اینها نیستند ولی خمس می دهند زکات می دهند نماز شب می خوانند روزه می خوانند ولی انقلابی آنطوری که بروند خط اول این نیستند می گوید خیلی خوب خمس و زکات او را بگیر «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ» التوبة/103 پیغمبر تو به آنها صلوات بفرست یعنی اینها در حدی نیستند که (صلوات من ربّ) باشد اینها در حدی هستند که... آخر یکی را رئیس جمهور می رود فرودگاه یکی را وزیر می رود فرودگاه یکی را امام تسلیت می گوید یکی را دفتر امام تسلیت می گوید یکی را دفتر امام حکم می دهد یکی را امام حکم می دهد اینها کد هایش فرق می کند آنهایی که توی خون آتش صبر می کنند آنهایی که توی اذیت ها صبورند قرآن می گوید صلوات از طرف خداست آنهایی که اذیت حالش را ندارند مرفه هستند منتهی مرفهین بی درد نیستند مرفهین با درد هستند می گوید تو بر آنها صلوات بفرست صبر یکی از زیبائی هایی بود که در کربلا بود.

حق قرآن بر مسلمانان

9- همراه با قرآن: داریم در زیارت امام حسین (تلوت الکتاب حق تلاوتــــه) حسین جان! قرآن را... توی قرآن آیاتی داریم که می گوید حق اش را انجام بده بعضی جاها می گوید حالا که نمی توانی آن مقداری که می توانی مثلاً می گوید «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ» آل عمران/102 تقوا داشته باشید حق تقوی، تا این آیه نازل شد گفتند خدایا ما که نمی توانیم آنوقت گفت پس قیمت تعاونی حساب می کنم تا مشتری شوید یک خورده پائین آمد گفت «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» التغابن/16 یعنی اگر حق تقوا را نمی توانید لااقل مقداری که می توانید این قیمت بازار آزاد است و این هم قیمت تعاونی است امام حسین (ما استطعتم) نیست می گوید حق تلاوته، حق تلاوت چیه؟ 1- آرام بخوانیم 2- با وضو بخوانیم 3- تدبر کنیم، این شبی با قرآن را تبدیل کنیم به شبی با تفسیر قرآن، نه یعنی قرآن حذف بشود قرآن هم خوانده شود اینطور نباشد که دو ساعت قرآن خوانده بشود اصلاً تفسیر سهمی... یک چیزی برایتان بگویم خواهش می کنم همــه قاری ها توجه کنند تمام اینهایی که قرآن حفظ می کنند به لطف خدا بعد از جمهوری اسلامی خیلی ها رفتند سمت قرآن و حفظ و مسابقه و تجوید دست شما درد نکند باید بگویم زبانتان درد نکند البته تنها عضوی که هیچ وقت درد نمی کند زبان است، قرآن می گوید «لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى» النساء/43 در وقتی که مست هستید نماز نخوانید حالا شبیه مستی وقتی است که آدم خرف است بی حال است چشم هایش پر است خواب آلود است آنها هم یک رگه هایی از مستی است می گوید وقتی نشاط ندارید بگذارید برای وقتی که نماز می خوانید نماز بخوان، چرا نزدیک نماز نشویم «حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ» تا ببینید چه می گوئید ما هم که قرآن می خوانیم بعد از چند سال باید بدانیم بالاخره این آیه چیه، حالا که روشهای قرآن را یاد گرفته ایم (کوّرت) یعنی چه؟ نماز باید آگاهانه باشد قرآن هم باید آگاهانه باشد من تقاضایم این است که یکی از چیزهای امام حسین که در زیارت نامه هم داریم (تلوت الکتاب حق تلاوتـــه) برویم سراغ فهم.

دیدگاه انحرافی در مورد قرآن

یک نقطــه انحرافی پیدا شده که من اینرا توی یکی از دانشگاهها دیدم من لازم است اینرا اینجا بگویم یک چیزی می گویند که ما حق تفسیر نداریم ما روح قرآن را نمی فهمیم در قرآن آیاتی است که ما نمی فهمیم ما به سراغ تفسیر نرویم این حرف ضد قرآن است چون قرآن می گوید من حرفهایی که می زنم برای اینست که بفهمید «لقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» قرآن می فرماید من با آدمهایی حرف می زنم که اهل تعقل هستند، این آیه یعنی تو عاقل هستی و قرآن مال عاقل هاست یعنی فکر کن می فهمی قرآن می فرماید «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» خوب اگر من عقلم نمی کشد پس چرا قرآن من را توبیخ می کند که چرا در قرآن تدبر نکردی چرا قرآن می گوید باید بدانی که چی می گویی آیه ای که می گوید بدانید چی می گوئید تدبر کن و تعقل کن از این پیداست که ما قرآن را می فهمیم البته کسی که قرآن را می خواهد بفهمد باید با لغت آشنا باشد روایت را ببیند توقع نداشته باشد که هر چی فهمید همان است مثل اینکه از کسی بپرسند نفت چیه؟ بگوید همانکه توی بخاری است، بگو فهم من این است وگرنه نفت دست دنیای پتروشیمی بیفتد صدها فرآورده از آن در می آرود صد ها آیه دست کارشناس بیفتد... یعنی یک قاضی حقوقدان وقتی آیات حقوقی را می فهمد چیزی می فهمد که قرائتی نمی فهمد در جبهه و جنگ امیران و سرداران ما از قرآن چیزی می فهمند که بنده پشت جبهه نمی فهمم کسی که در زمان طاغوت توی زندان طاغوت بود معنای طاغوت را چیزی می یابد که من بیرون زندان... چون آنها از نزدیک دستی به آتش دارند هر کسی فقیه است آیات فقهی را بهتر می فهمد هر کس در علوم طبیعی کار کرده است آیاتی که مربوط به طبیعت است را بهتر می فهمد هر کس در هر رشته ای تخصص اش بیشتر است فهمش هم بیشتر است اما این معنایش این نیست که دست به قرآن نزنیم یکی از راههایی که ما قرآن را مهجور کنیم یکی از راههایی که ما قرآن را کنار بزنیم این است که اینست که بگوئیم قرآن ظنی الدلالــــ( است یعنی دلالت هایش برفک دارد نمی فهمیم چه می کند عقل بشر به قرآن نمی رسد بابا به کنه نمی رسد به بخشی که می رسد بابا ما به قعر دریا دستمان نمی رسد اما از اینکه می رسد استفاده کنیم ما از دریا استفاده می کنیم گرچه دستمان به عمق دریا نرسد این نیست که چون دستم به عمق دریا نمی رسد... مگر ما دستمان به عمق علوم می رسد حالا غیر از قرآن، کی است که بگوید آقا من به عمق علوم دسترسی پیدا کرده ام؟ ما به عمق علوم هم دستمان نمی رسد اما به آن مقداری که می توانیم می رویم مدرسه و دانشگاه و حوزه (دستمان بر عمق آن نمی رسد این دلیل بر این نیست که ما... مگر نسخه هایی که دکترها می دهند این کپسول را هشت ساعت بخورد این کپسول را شش ساعت بخورد این شربت را با قاشق مربا خوری بخور این غذا را بعد از... واقعاً نسخه ای که می دهد ما به عمق دارو علم پیدا می کنیم؟ ما نمی دانیم که عمق آن چیه اما همین مقداری که دکتر می گوید به همین گفتن دکتر مقداری آگاه می شویم به همین مقدار آگاهی باید عمل کنیم وگرنه اگر بگویم ما تا اسرار را نفهمیم عمل نمی کنیم پس همه مریض ها باید بمیرند چون دکتر می گوید هشت ساعت به هشت ساعت کپسول بخور به دکتر بگویم آقای دکتر چون راز این کپسول را نمی فهمم نمی خورم می گوید برو بمیر مگر می شود که به مرجع تقلید گفت آقا من به فتوای شما عمل نمی کنم مگر اینکه روح کار را بفهمم دکتر ده سال درس خوانده ما راز آنرا نمی فهمیم آنوقت چطور مرجع تقلیدی که هفتاد سال درس خوانده راز آنرا بفهمی ولی آن مقداری که می فهمیم مسئول هستیم شما اگر دیدی یک ورق قرآن است حرام است که پایت را روی آن بگذاری گرچه نفهمی معنایش چی است ولی همینکه فهمیدی قرآن است همین مقدار فهم مسئول هستی نباید پایت را روی آن بگذاری دست بی وضو روی آن نگذار ما به مقداری که مسئول هستیم باید بفهمیم.)
حسین جان حق تلاوت... صرف اینکه آدم قرآن حفظ کند ولی حق تلاوت چیز دیگری است حق تلاوت تجوید نیست تجوید خوب است اما حق تلاوت نیست قرائت خوب است اما حق تلاوت نیست.

تعبّد امام حسین (علیه السلام) به احکام دین

پایبندی به احکام، آقایانی که دیر آمده اند پای تلویزیون بدانند زینب کبری فرمود من هر چه دیدم زیبائی دیدم می خواهیم بدانیم زیبائی های کربلا چیه، نه تا را گفتیم حالا برویم سراغ دهمی یک صلوات هم بفرستید.
10- تعبد نسبت به حلال و حرام: امام حسین... الله اکبر زیادی گوش بدهید یک چیزی یادم آمد زیادی گوش بدهید زیادی زیادی... امام حسین وقتی وارد کربلا شد پرسید این زمین ها مال کی است، صاحبش را آوردند زمین ها را خرید گفت حاضرم تکه تکه بشوم اما توی زمین مردم نباید باشم، یک چیز دیگر این هم الان یادم آمد، بلد بودم ولی حالا یادم آمد صبح عاشورا یا شب عاشورا بود امام حسین یارانش را جمع کرد و فرمود فردا شهید می شویم هر کدام به مردم بدهکار هستید بروید راضی نیستم که شهید شوید بروید قرض مردم را بدهید نمی شود که مال مردم توی شکم تان باشد حق مردم را ندهید بیائید جبهه، ببینید چقدر... زمینی که خون ریخته می شود الله اکبر... انقلاب به شرطی پیش می رود که آدم مواظب حرام و حلال باشد حالا حزب الله است حزب اللهی است که حزب اللهی است باید یک ذره حرام انجام ندهد. (یک خاطره بگویم نمی دانم توی ذهنم است که امام جمعه شهرکرد جناب آقای ناصری شنیدم الان توی ذهنم است که ایشان گفت نود و پنج درصد... امام جمعه یکی از استانها بود نود و پنج درصد ایشان گفت حضرت امام (رحمه الله علیه) آمد توی یک سالن که نماز بخواند پشت در سالن کفش بود امام یک خورده نگاه به کفش ها کرد و برگشت گفتیم آقا چرا برگشتی فرمود اینجا کفش است من از روی کفش ها رد شوم و نماز بخوانم؟ پایم را بگذارم روی کفش مردم؟ گفتیم آقا ما افتخار می کنیم فرمود نه این حرفها نیست من پایم را روی کفش های مردم نمی گذارم گفت آقا کفش ها را کنار می زنیم بفرمائید گفت آخر کفش ها را بریزید روی هم و کنار بریزید یک وقت بر می گرددند عمر مردم تلف می شود باید بگردند دنبال لنگه کفششان!)

آفات مراسم عزاداری در محرّم

ما می خواهیم برویم روضه ماشین را هر جا شد پارک می کنیم بابا راه بندان کردی شما وقتی عزاداریت ارزش دارد آن کسی که پشت فرمان است ممکن است دل درد دارد ممکن است زن زائو است ممکن است هواپیما و فرودگاه می خواهد برود ممکن است بچه اش را می خواهد بگذارد مدرسه ممکن است خبرش داده اند که اتاقت سوخته آخر یک کسی ممکن است توی ماشین مشکل داشته باشد تو وسط خیابان را گرفته ای همینطور یواش یواش داری می روی آقا جان از کنار خیابان برو عزاداری کن عزاداریتان را با گناه قاطی نکنید چون آن کسی که پشت فرمان است هم دلش شور است هم عصبانی است و هم بخاطر امام حسین حیا می کند فحش بدهد توی رودربایستی این هم اذیت است فکر نکنید اذیت فقط شلاق است آدمی هم که کسی را در محصور قرار بدهد اذیت است بگذارید من قرآن بخوانم الله اکبر چقدر دین ما قشنگ است واقعاً قشنگ است می رفتند خانه پیغمبر ناهار دیگر بیرون نمی رفتند می نشستند گپ می زدند پیغمبر هی دلش شور می زد بابا شما آمده اید ناهار بلند شوید بروید نمی رفتند آیه نازل شد «فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ» الأحزاب/53 ناهارتان را که خوردید بلند شوید بروید ننشینید حدیث بشنوید چانه تان گرم شده بابا الان سه بعدظهر است شما باید یک بعداز ظهر خانه ما باشید الان چه می کنی بعد می گوید «إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ» این پیغمبر را اذیت می کنید پس اذیت فقط شلاق نیست گاهی هم فشارهای روحی اذیت است گرفتید چه می گویم؟ قرآن به فشار روحی هم کلمه اذیت بکار برده پس اذیت دو تا است اذیت جسمی آدم یک نیشگون بگیرد اذیت روحی... توی روضه وارد می شود بچه را بلند می کند یک نفر دیگر را می نشاند سر جایش چرا بچه را بلند کردی؟ حالا گیرم این آقا استاد دانشگاه گیرم رئیس جمهور اگر یک آیت الله یا رئیس جمهور یا تاجری وارد شد شما باید بچه را از سر جایش بلند کنی؟ هر کس بچه را بلند کند سر جایش بنشیند جایش دزدی است نماز هم بخواند نمازش باطل است نمی شود کسی را بلند کرد ما راحت می گوئیم خانم ها بروید بالا آقا جان! مردها بروند بالا اگر باید رحمی بشود باید به زنها رحم کرد ما همه جلساتمان مردها پائین هستند زنها بالا... ما یک اذیت های این رقمی می کنیم ما باید بگوئیم خدایا عبادتهایمان را ببخش گناهایمان را پیش کش مان. یک کسی بازار که می رفت وقتی می خواست مغازه باز کند می گفت خدایا تو شر مردم را از سرمان کم کن با شریک کنار می آئیم یعنی واقعش این است که گاهی عبادتهای ما مملو از... تعبد یعنی در عزاداری...
دلیل تعبد را هم بخوانم، (قد حللت حلال الله و حرمت حرام الله) حسین جان! حلال خدا را حلال کردی حرام خدا را حرام کردی غذای هیئت مال همه است احدی حق ندارد بخاطر اینکه آشپز است یا بخاطر اینکه رئیس هیئت است یک خورده چرب تر به او بدهند بنده آقای قرائتی مشهور... آقای قرائتی است؟ بدهید، یک دیگ پلو بدهید بگذاریم پشت ماشین اش، من با یک آدم غیر مشهور فرقی نمی کنم اصلاً حرام است غذای هیئت مال هیئت است شما حق ندارید بیش از یک پرس بدهید به کسی دیگر بله اگر روضه شخصی بود آنرا باید حلالیت طلبید ولی عمومی را مشکل داریم.
ما همینطور توی عزاداریها انگار ملک پدرمان است این آشپز است این خودی است... حتی بانی حق ندارد اضافه بگیرد شما اگر دو تا گوسفند دادی برای هیئت می توانی بگوئی آقا من در هیئت دو تا گوسفند دادم پس یک خورده غذا بدهید به ایشان شما چکاره ای؟ تا گوسفند را نخریدی مالک هستی وقتی سر گوسفند را بریدی و تحویل هیئت دادی تو با دیگران فرق نمی کنی بانی مسجد وقتی مسجد را وقف کرد دیگر با بیگانه ها یکی می شود مگر اینکه بگوید حق تولیت دارم.
11- قوت قلب: این قوت قلب هم یک چیزی است از زیبائی ها است، البته قوت قلب با همان شهامت قابل ادغام هست حالا اینجا تفکیک شده است. امام حسین به ابوالفضل (علیهما السلام) فرمود (یا اخی والله لو لم یکن فی الدنیا مرجعٌ) به خدا قسم اگر در دنیا هیچ پناهگاهی نداشته باشم (و لا مأوی) اگر هیچ پناهگاه و مأوایی نداشته باشم به خدا قسم تنهای تنها بمانم با یزید بیعت نمی کنم.

پایداری و خستگی ناپذیری پیامبران در راه خدا

12- خستگی ناپذیر: درباره خستگی ناپذیر داریم که می فرماید حسین جان (اشهد انک) گواهی می دهم که تو چنین و چنان هستی تا می رسد (و قمت بحقه) به حق خدا قیام کردی (غیرواهن و لا موهن) قیام کردی یعنی نه شل شدی و نه دیگران را شل کردی یعنی یک ذره عقب نشینی نکردی قرآن تعریف می کند «وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا» آل عمران/146 انبیائی بودند که یارانی داشتند می جنگیدند و ضعیف نمی شدند کلمات همین است می ترسم پس و پیش بگویم می گویند وهن است یعنی شل شده است (ما ضعفوا) ضعف است (ما استکانوا) یعنی اینها نه شل شدند نه ضعیف شدند نه خسته شدند.

برخورد بزرگوارانه امام حسین (علیه السلام) با دشمن

13- سعـــه صدر: یعنی روح بزرگ، چه روحی، به حر فرمود (یتوب الله علیک و یغفر الله علیک) حر که آمد توبه کند گفت توبه ات قبول است من به تو دعا می کنم. امام حسین قبل از حر رسید به کربلا یعنی نزدیک کربلا فرمود همه مشک ها و ظرفها را آب کنید همه را آب کردند بعد حر با هزار نفر رسید گفت حر با هزار نفر آمده است که ما را بکشد فعلاً تشنه شان است آب به آنها بدهید به لشگر حر آب داد یکی از اینها گفت آقا اینها آمده اند ما را بکشند فرمود بابا تشنه شان است به آنها آب بدهید بعد یکی یک مشکی گرفته بود توی دهان یکی از افراد لشگر یزید این آب را درست نمی توانست درست بخورد آب اینطرف و آنطرف دهانش می ریخت امام فرمود چرا به او بد آب می دهی بگذار آب به دلش بچسپد مشک را به من بده امام حسین مشک را گرفت به این آقایی که آمده بود او را بکشد گفت این رقمی آب بده مشک را زیر گرفت حر می گوید که آتش گرفتم دیدم امام حسین از قبل آب ذخیره کرده حالا هم که این آقا بد آب دهان لشگر من می گذارد خود امام مشک را می گیرد در مشک را تنگ می کند که این آقایی که آب می خورد به دلش بچسپد خیلی اینها مهم است اینها را توی کتابهای روانشناسی و جامعه شناسی نه توی حوزه است نه توی دانشگاه این چیز دیگری است شبیه اینرا راجع به امام رضا (علیه السلام) هم داریم آن شبی که به امام زهر دادند فرمود که به برده هایم بگوئید که با هم غذا بخوریم برده ها هم نشستند و غذا خوردند خوب نمی دانستند که آقا چرا این جوری شده خیلی به طور طبیعی نشستند و غذا خوردند به طور طبیعی یکی یکی هم رفتند همینطور خیلی شل رفتند تا آخرین نفر که رفت بیرون امام فرمود در را ببند افتاد روی زمین غلتید و غلتید گفتند چه شد؟ امام فرمود سوختم، گفتند کی؟ فرمود خیلی وقت است که دارم می سوزم منتهی گفتم اگر بگویم سوختم این برده ها غذا به دلشان نمی چسپد من برای اینکه غذا به دل اینها بچسپد سوختم ولی اظهار نکردم مسئله مهمی است.
14- پاسداری از دین، که وقت دیگر تمام شد داریم (و عن الشریعـــ( محامیا) زیبائی های کربلا، پاسداری از دین، من آمده ام کربلا که حمایت کنم... همان شعری که ابوالفضل فرمود به خدا قسم دست راستم را قطع کنند دست از دینم بر نمی دارم (إنی احامی ابداً عن دینی) به خدا قسم از حسین دست بر نمی دارم به خدا قسم از دین دست بر نمی دارم بالاخره حوادثی پیش می آید یکوقت انسان ضربه هم می بیند ولی نباید از مکتب اش دست بردارد اینها توی جلسه‌ی اول هفت تا گفتیم توی این جلسه هم شد چهارده تا، چهارده تا از زیبائی های کربلا انشاء الله باقی اش هم توفیق باشد می گوئیم.


[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:10 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

جوانمردی و غیرت در کربلا

15- جوانمردی و غیرت، این جمله معروف است که شک کردند امام حسین (علیه السلام) هنوز زنده است یا شهید شد گفتند حمله کنید به خیمه ایشان دریای غیرت است اگر حتی یک نفس... یک سوال ایدئولوژی، آخرین سخن امام چه بود؟ دفاع از ناموس، نهی از منکر، دفاع از مظلوم، بعد می گوید (إن لم یکن لکم دین فکونوا احراراً فی دنیاکم) این خیلی مهم است یعنی اگر می خواهی امر به معروف و نهی از منکر کنی لازم نیست که بگویی تو که حزب اللهی هستی ممکن است حزب اللهی نباشد بگو انسان که هستی، اگر دین ندارید بابا آزاد باشید، مسلمان نیستی ایرانی که هستی خدا را دوست نداری خودت را که دوست داری وطن را که دوست داری یعنی برای جلوگیری از فساد لازم نیست که از قلاب ایمان استفاده کنید از هر قلابی می توانید استفاده کنید مثلاً کسی فحش می دهد بگویی فحش حرام است می گوید برو بابا آقا شیخ حرام حرام در آورده ای، بگوئیم آقا تو دانشمند هستی تو تحصیلکرده هستی این حرف قشنگ آدم تحصیلکرده نیست اگر می دانی که کلمــه تحصیل را مطرح کنی فحش نمی دهد اینجا نگو تو مگر مومن نیستی اینجا شرعاً حرام است از مدرک بگو، بگو تو که فوق لیسانس هستی فوق لیسانس که نباید این حرف را بزند امام حسین (علیه السلام) به ما یاد داد جلوی فساد را بگیرید حتی اگر از اهرم دین استفاده نشد از هر چی شد استفاده کن. جامعــه ما باید جامـــعـه سالم باشد هر چی شد از راه دین و هر چی هم شد از راه علم هر چی شد از راه عقل و هر چی شد از راه عاطفه.

برخورد های عاطفی و انسانی قرآن با مردم

قرآن گاهی وقتها برای اینکه پول مردم را در بیاورد یعنی به مردم بگوید که کمک کن گاهی می گوید بابا جهنم پول نمی دهی «فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ» التوبة/35 فلز داغ را داغ می کنند می گذارند به پیشانی ات و می گویند «هَذَا مَا کَنَزْتُمْ» التوبة/35 این همان پولهایی بود که قایم کرده بودی گاهی افراد را از جهنم می ترساند.
گاهی افراد را تشویق می کند می گوید اگر پول بدهی مثل دانه ای است که می کاری هفت تاخوشه می دهد و هر خوشه صد تا دانه می شود هفتصد گاهی می گوید بابا گیرم قیامت را قبول نداری تشویق هم نمی خواهد تو آدم که هستی «یَتِیمًا ذَا مَقْرَبَةٍ» البلد/15 یتیم فامیل تو است «مِسْکِینًا ذَا مَتْرَبَةٍ» البلد/16 بابا روی خاک نشسته است تو دو تا قالی روی هم انداخته ای او روی خاک نشسته است تو چند تا چمدان لباس زیادی داری او دارد می لرزد بحث ایمان نیست یعنی خداوند برای اینکه به فقرا کمک کنیم حتی از مسائل روانی استفاده می کند می گوید از اینهایی که زکات می گیری «وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلَاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ» التوبة/103 وقتی پیغمبر به آنها دعا می کند دعای پیغمبر برای کسی که پول داده و زکات داده است آرامبخش است اگر با تشکر تلفنی این شارژ می شود او را شارژ کن خلاصه باید کار خیر بشود.
از طریق دین شد چه بهتر اگر نشد از طریق علم... یکوقت می گوئیم سیگار حرام است مثل اینکه بعضی از مراجع هم فرموده اند کسی که سیگاری نیست با دود خودش را سیگاری می کند به بقیه ظلم می کنی به خودت ظلم می کنی هوا را آلوده می کنی که چی؟ یکوقت می گویی آقا ما کاری به حلال و حرامی آن نداریم، این آهنگ حلال است؟ ما کاری به حلالی و حرامی آن نداریم من مخ ام را در اختیار این خواننده نمی گذارم چون مخ من حیف است اگر با مخ ام فکر کنم بهتر از این خواننده می توانم مسائل را درک کنم من یک دانشجو هستم من یک دبیرستانی هستم من بهتر می توانم فکر کنم چرا مخ ام را در اختیار این خواننده قرار دهم مگر همه حلالها را باید ما انجام بدهیم پس ببینید گاهی می گوئیم آهنگ حرام است گاهی می گوئیم تو حیف هستی گاهی می گوئیم بده خدا به تو می دهد گاهی می گوئیم بابا بده فامیل تو است روی خاک نشسته است از همه امکانات برای رشد خوبی ها ما باید استفاده کنیم. امام حسین (علیه السلام) فرمود شما حر باشید یعنی مرد باشد....

قیام امام حسین (علیه السلام) برای اصلاحات

16- مسئله اصلاح گری، ببینیم اصلاح گر کی است بعضی ها گفتند ما خواهان اصلاحات هستیم امام حسین (علیه السلام) فرمود من اصلاح طلب هستم، طرفدار اصلاحات، فرمود (خرجت) من از مدینه آمدم کربلا برای چی؟ (لطلب الاصلاح) من می خواستم اصلاح کنم برای طلب اصلاح، چی را می خواستی اصلاح کنی؟ (فی امت جدی) اصلاحات... رهبر خط اصلاحات باید امام حسین... امام حسین چه کرد اگر خط ما به خط امام حسین (علیه السلام) می خورد ما هم طرفدار اصلاحات هستیم اما اگر کلمــه اصلاحات را گفتیم اما کار دیگری کردیم این خودش یک نفاق است که آدم بگوید بیا تو را ببوسم بعد گاز بگیرد بگوید بیا مهمانی بعد به او سم بدهد لفظ لفظ حسینی باشد عمل عمل... به قول مقام معظم رهبری فرمود اصلاحات آمریکایی یعنی اصلاحاتی که آمریکا شاد بشود ما... من خیلی لذت می برم تا الان که خدمت شما نشسته ام در آستانـــه شصت سال هستم هنوز یک کلمه پیدا نکرده ام که یک حرف نو داشته باشد هر که هر حرف زیبائی دارد ما بهتر آنرا در قرآن داریم مثلاً سخن از سازندگی می شود سازندگی کار خوبی است اما قهرمان سازندگی ذوالقرنین است سدی ساخت که چند قرن میخ توی آن فرو نرفت.
گفتگو با ملت ها با تمدن ها حرف خوبی است ولی باز هم قرآن پیشقدم است چون تمام (قالوا) (قل)، (قالوا) یعنی آنها گفتند (قل) یعنی تو هم بگو این گفتگوی تمدن هاست. هر کسی هر حرفی می زند رهبرش یا قرآن است یا اهل بیت، چرا از خودم بگویم امام رضا (علیه السلام) به دو نفر فرمود (شرقا او غربا) به شرق بروید یا به غرب بروید کسی حرف نو برای زدن ندارد جز اینکه ما قبل از او زده ایم امام رضا (علیه السلام) فرمود حرفی که می زنم اگر تعجب می کنید شما از امام رضا هم تعجب نکنید به من بگوئید که این حرف نو را از کجا در آورده اید تا من بگویم این حرف نو از کدام آیـــه قرآن است یعنی هیچکس حرف نو ندارد جز اهل بیت و اهل بیت هم فرمودند حرف نو ما از قرآن است این خیلی جالب است.
17- استفاده از ابزار مشروع و قانونی، شخصی حرف هرزه ای به امام حسین (علیه السلام) زد، خدایا عذاب او را زیاد کن، یک جسارت کرد یکی از یاران امام سوخت نزدیک حضرت رفت و گفت آقا بزنم توی دهانش تیر اندازی کنم حضرت فرمود بنشین و تیر اندازی نکن (لا ترمی فإنی اکره عن ابدئه بالقتال) بحار ج5ص5 من نمی خواهم که به من بگویند اولین تیر انداز حسینی ها هستند بگذارید اگر آنها تیر اندازی کردند ما جنبـــه دفاعی داشته باشیم نه جنبــــه تهاجمی.
18- بی رغبتی و زهد در دنیا، سادگی و زهد، توی جمهوری اسلامی اول انقلاب خیلی زندگی ها ساده بود روز به روز دارد تجملات اضافه می شود میزها مبل ها ماشین ها دکورها و اینها... (حتی فیلم های تلویزیون تمام خواستگاری ها و نامزدیها و عروس و داماد ها در خانه های قشنگ و... ما توی همین جمهوری اسلامی کسی را داریم که دو دور وزیر بود الان هم از چهره های بسیار عزیز است پاسدارش می گفت ما یک شب دیدیم خانـــه ایشان بیش از قاعده مهمان آمد مثلاً مهمانی ایشان ده نفره و پنج نفره بود یک شب دیدیم ایشان سی و پنج تا مهمان داشت ولی ما نفهمیدم چیه؟ گفتیم آقای وزیر مثل اینکه امشب سر شما شلوغ بود گفت دخترم عروسی اش بود عقد دخترم بود گفتیم اِه! یعنی عقد دخترش در حدی بود که پاسدارهایش فهمیدند ایشان مهمانهایش بیشتر است ما این رقمی هم داشته ایم حالا آقا تالار بگیر چی بگیر حالا در حد معقول طوری نیست چشم و هم چشمی... ازدواج را برده به سمتی که... حالا انشاء الله اگر من زنده باشم محرم و صفر تمام بشود من می خواهم چند ماه راجع به ازدواج آسان حرف بزنم حرفهای استاتید دانشگاه را گرفته ام حرفهای کتابها را گرفته ام خودم مطالعه کرده ام خیلی اطلاعات جمع کرده ام شاید یک... الان ازدواج فقط شده مال بچه پولدارها فقرا دیگر آه می کشند اینکه ازدواج نشد ازدواج اسلام غیر از ازدواج ما است یعنی ما خیلی داریم منحرف می شویم.)
در زیارت نامه می خوانیم (کنت زاهداً فی الدنیا) حسین جان! در دنیا زاهد بودی (و همتک عن زینتها مصروفه) همت تو از زینت دنیا منصرف شد البته آدم یک ذره یک ذره اینطور می شود مثلاً من فکر می کنم که اگر با پیکان بروم این توهین به من است فکر می کنیم فکر می کنیم همه اش خیال است.

کسب آگاهی و اطلاعاتی سیاسی

19- یکی از زیبائی های کربلا جنگ یک جنگی بود که... کسب اطلاعات، آگاهی به امور سیاسی و اطلاعاتی، این هم یکی از زیبائی های کربلا بود چون امام حسین (علیه السلام) به محمد حنفیه برادرش گفت تو کربلا نیا و مدینه باش (علیک أن تقیم بالمدینه) لازم است تو در مدینه بمانی (فتکون لی عیناً علیهم و لا تخفی عنک شی من امور) تو چشم من باش وهیچی از امور مدینه از من مخفی... یعنی لحظه به لحظه کارهایم را... ما در اسلام سه رقم اطلاعاتی داریم اطلاعاتی داریم اطلاعات عمومی و مردمی اطلاعات با ابلاغ اطلاعات ویژه، اطلاعات عمومی، در نهج البلاغه داریم که حضرت امیر (علیه السلام) به استاندارش می گوید (بلغنی) یعنی به من گزارش داده اند که تو همچین کاری کرده ای، (بلغنی) یعنی به قول آقای شهید رجایی اطلاعات سی و شش میلیونی، یعنی همه مردم اطلاعاتی باشند اگر یک خانمی دید که شوهرش هروئین رد و بدل می کند این را اطلاع بدهد به مواد مخدر نگوید این شوهر من است نانش قطع می شود بابا تو می روی نان خودت را قطع کنی جوانهای مردم نابود می شوند همه ما باید نسبت به مسائل عمومی اطلاعات بدهیم به اهل آن.
دومی را بگویئم مأموریتی، کسانی که از وزارت اطلاعات حقوق می گیرند از حراست از نمی دانم... از حفاظت اطلاعات، اصلاً پول می گیرد حقوق می گیرد اینرا می گوید (وابعث العیون) یعنی یک چشم هایی را انتخاب کن که بروند گزارش تهیه کنند یک اطلاعات ویژه داریم نهج البلاغه داریم (عینی بالمغرب) یعنی چشمی که در مغرب دارم یعنی یک بازرش ویژه، عیون جمع عین است یعنی هم بازرس حقوق بگیر داریم هم بازرس ویژه داریم هم بازرس مردمی. یعنی معنای حزب اللهی این نیست که آدم دستش را هم بگذارد و از هیچی خبر نداشته باشد باید انسان هم ریز مسائل را بداند و هم... (آخر ببینید مسافرهای زمینی تپه ها واینها را می بینند مسافرهای هوایی توی هواپیما قله ها را می بینند دیگر از این جاده های فرعی غافل هستند آن کسی که می خواهد عمیق باشد باید هم راههای فرعی و ریز را بلد باشد هم قله های... یعنی باید هم توجه به مسائل داخلی و خارجی داشته باشد. لذا داریم اگر مجرمی در یک کشوری جنایت کرد فرض کنید یک مسلمانی در اتریش جنایت کرد می فرماید که در اتریش به او شلاق نزنید برای اینکه مردم نگاه می کنند می گویند این مسلمان یک کاری کرده چون آبروی کشور اسلامی می ریزد اینرا ببرید توی کشور اسلامی بزنید دستش را قطع بکنید اما بگذارید آبرویمان پیش بیگانه ها نرود دست دزد را باید قطع کرد حتی می گوید «وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنْ الْمُؤْمِنِینَ» النور/2 در مواردی هم باید که روبروی مردم شلاق زد ولی خودیها بفهمند بهتر از این است که بیگانه ها بفهمند ولی من نمی دانم این افرادی که مختصر چیزی را روی اینترنت می گذارند و به همه دنیا پاس می دهند آقا ما رفتیم دارو گیرمان نیامد ما رفتیم تخم مرغ گران شده تا یک مسئله جزئی هست تنها وقتی که با این... آخر اینرنت یعنی دیوارها را برداشته اند همه خانه ها به هم سوارخ شده همه دنیا به هم سوراخ شده است هر کس هر چی دارد می تواند به همه بگوید خیلی خوب تکنولوژی است و ما هم استفاده می کنیم بنده هم خودم اینترنت دارم یعنی سایت دارم ولی استفاده از تکنولوژی یک مسئله است آبروی نظام را ریختن یک مسئله ای دیگر است انسان حق ندارد آبروی خودش را بریزد حدیث داریم شما حق نداری که بگویی من بدبخت و ضعیف حالا با خدا مناجات می کنی بگو المسکین الفقیر الحقیر اما آقا می دانی چی شد ما دیشب گوشت مان سوخت چرا می گویی؟ سوخت که سوخت چون خانم تا به شما نگاه می کرد فکر کرد که یک خانم حسابی هستی حالا فهمید که یک خانمی هستی گوشت را می سوزانی یعنی خودت خودت را... یعنی حدیث داریم خدا اجازه نمی دهد که مؤمن خودش آبروی خودش را بریزد آنوقت شما اجازه می دهی که آبروی نظام را بریزی بخاطر اینکه... عیب که داریم)

شیوه برخورد ما با مشکلات نظام

ممکن است که نظام ما مشکلاتی داشته باشد مسئولین آن ممکن است مشکلات داشته باشند عادی اش ممکن است مشکلات داشته باشند ولی نقل مشکلات به دیگران درست نیست ما داریم که امر به معروف بکن نهی از منکر بکن اما تضعیف... من جمله ای هست توی تلویزیون گفته ام ولی چون مال چند سال پیش است اجازه بدهید که تکرار کنم طوری نیست این جمله یادتان نرود بخصوص دانشجوها خواهش می کنم این سه تا کلمه را می توانید حفظ کنید.
توجیه حماقت است، این جمله مال آقا شیخ علی صفائی است بنام عین صاد توی کلماتش حرفهای درخشنده ای داشت می گفت توجیه حماقت است آقا همه مسئولین عادل هستند همه با تقوا هستند همه زاهد هستند نه خیر این خبرها نیست خود بنده که رئیس نهضت سواد آموزی هستم اگر بگویند عیب هایت را بنویس شاید پنجاه تا عیب خودم از خودم بگیرم بعضی ها دسته گل هایی آب می دهند رئیس جمهور یونسکو رئیس جمهور فرانسه زنگ زد به رئیس جمهور ایران تلفنی از نهضت سواد آموزی تشکر کرد بعد هم سفیر آمد یک لوح به ما بدهد جشن هم گرفتند سفرا آمدند تصادفاً آنجا لوح گم شده بود نوار هم بناست سرود بخوانند نوار هم خراب شد قاری هم دیر کرد اصلاً همه دست به دست هم داد آن جلسه بد شد ولی هر کس هم نگاه می کنی... کسی هم تقصیر نداشت بد شد یک بار هم گاز قطع می شود هم برق قطع می شود هم بچه می افتد هم دست آدم می رود لای در یکباره می بینی همه به هم ور می شود گاهی یک چیزهایی پیش می آید توجیه نکنید حماقت است.
تضعیف جنایت است، ما بیائیم بگوئیم حالا که فلانی فلان عیب را دارد پس بیائیم نظام را تضعیف کنیم توی انتخابات به نظام رئیس جمهور رأی ندهیم به وکیل رأی ندهیم پایمان را کنار بکشیم به شورای اسلامی رأی ندهیم نماز جمعه نرویم جماعت نرویم تضعیف کنیم ما چند هزار جوان شهید و جانباز و اسیر دادیم این جمهوری گران تمام شده مگر می شود که تضعیف کرد جنایت به خون شهداست.
تکمیل رسالت است، رسالت ما این است که بیائیم عیب ها را برطرف کنیم توجیه حماقت است تضعیف جنایت است تکمیل رسالت است رسالت ما این است که بیائیم با امر به معروف خوبی ها را تکمیل کنیم با نهی از منکر جلوی بدی ها را بگیریم تذکر بدهیم به افراد که آقا این کار را بکنید این کار را نکنید.

بهره گیری از همه امکانات در قیام عاشورا

20- یکی از زیبائی های که امام داشت ضمن اینکه رفت کربلا و می دانست که شهید می شود باید از این خون حداکثر استفاده را بکند، استفاده حد اکمل، بهترین بهره گیری، بعضی ها هستند امکانات دارند اما خوب بهره گیری نمی کنند امام حسین (علیه السلام) قبل از اینکه بیاید مکه و کربلا وقتی یزید به حکومت رسید به فرماندار مدینه گفت از امام حسین (علیه السلام) بیعت بگیر امام فهمید که... در مسجد نشسته بود گفتند آقا دارالعماره شما را احضار کرده است باید بیائید امام فهمید که معاویه مرده و یزید به حکومت رسیده است به فرماندارش گفته بیعت بگیر بعد گفته بود فرماندار اگر امام بیعت نمی دهد توی خانه او را ترور کن بکش امام فرمود (فدعا بجماعه) یک جماعتی را دعوت کرد از یارانش (من اهل بیته و موالیه) از دوستان و فامیل هایش دعوت کرد (و کان ثلاثین رجلا) اینها سی نفر بودند گفت شما سی نفر (و امرهم بحمل السلاح) فرمود شما اسلحه بردارید من می روم دارالعماره (فاجلسوا الباب) شما پشت دیوار بنشینید و کمین بگیرید (فان سمعتم صوتی قد علی) اگر صوت من را شنیدید، اگر دیدید که نعره کشیدم (فادخلوا علی لتمنع علی) از دیوار بپرسید تو که جلوی کشتن من را... امام حسین (علیه السلام) حرفی ندارد که کشته بشود اما نمی خواهد توی اتاقی کشته بشود که هیچ خبری... گفت بگذار بروم مکه دو سه ماه مکه ماند تا حاجی ها آمدند سخنرانی کرد صد و بیست و پنج روز در مکه سخنرانی کرد اصلاً نگفته رفت مردم دیدند که امام نیست چی شده؟ دیروز دالعماره امام را احضار کرده از دیشب تا حالا نیست مثل اینکه مردم ببینند امام در جماران نیست مقام معظمی در محل خودش نیست به هیچکس هم نگفت نگفته رفت تا ول وله... یکوقت می گویم آقا بنده بروم یک تلفن جواب بدهم و برگردم شما آرامش دارید چون می گوئید قرائتی رفت تلفن جواب بدهد اما یکوقت میکرفن را پرت می کنم و می روم و به کسی هم نمی گویم که چیه این ول وله می افتد از مدینه رفت تا ول وله بیفتد صد و بیست و پنج روز توی مکه سخنرانی کرد تا همه اهل مکه بفهمند حکومت یزید اسلامی و شرعی و قانونی نیست.
حاجی ها که آمدند باز ایشان رفت تا باز موج بیندازد وقتی هم رفت از وسط جمعیت رفت روز هم رفت سوار هم شد رفت کاروان هم راه انداخت اینها همه اش فرمول دارد اگر امام تنهایی می رفت کسی نمی فهمید می گفتند آقا کجا داری می روی ما از دنیا آمده ایم مکه شب عید قربان همه حاجی ها دارند می آیند تو چرا می روی؟ مخصوصاً روز رفت تا ببینند از وسط جمعیت رفت تا بپرسند کاروان راه انداخت تا بفهمند دارد هجرت می کند وإلا اگر خودش تنهایی سوار اسب می شد کسی نمی فهمید بعد هم تا می گفتند آقا کجا می روی می ایستاد و سخنرانی می کرد می گفت نمی دانید که چه خبر است؟ یزید به حکومت رسیده می خواهند از من بیعت بگیرند من پناهنده شده ام به مکه می خواهم در مکه به خانه من بریزند حریم مکه شکسته می شود من از مکه می روم کربلا سلام من را به فامیل هایت برسان بعد از حج بگو حکومت یزید قانونی نیست و حسین (علیه السلام) رفت کربلا یعنی این کپسول خالی ها که آمده بوند مکه این حاجی ها، تمام این کپسول خالی ها در مکه پر از گاز شدند همه اطلاعات را گرفتند هر حاجی وقتی برگشت بعنوان یک خبر تازه... خبر تازه این بود که شب عید قربان که همه حاجی ها جمع شدند امام حسین (علیه السلام) رفت بعنوان خبر تازه موج انداخت بناست که... ما گاهی وقتها برای مقابله با فساد از هر امکاناتی باید استفاده کنیم بهترین استفاده را هم بکنیم.
(آقا یک سوال، بنده الان تنهایی حریف شما می شوم یا نه؟ نه، چون من یک نفر هستم شما یک جمعیت هستید اما من می توانم عمامه ام را بردارم با سر برهنه بروم توی خیابان بگویند آقای قرائتی عمامه ات کو؟ والله مردم فلان منطقه بردند می گویند ای خدا لعنت شان کند یعنی من می توانم با برداشتن عمامه تمام در و دیوار را علیه شما بشورانم این خیلی مهم است) امام حسین (علیه السلام) وقتی می خواست برود با خودش خبرنگار برد هم خبرنگار زن برد زینب کبری (علیها السلام) هم خبرنگار مرد برد امام سجاد (علیه السلام) چهل پنجاه تا ضبط صوت برد کوچولو ها همه ضبط صوت بودند آمدند با چشم هایشان فیلم برداری کردند با گوش هایشان نوار گرفتند هر بچه کوچولویی می آمد می گفتند آقا زاده تو هم کربلا بودی؟ آنچه را دیده بود و شنیده بود نقل می کرد و مردم زار زار گریه می کردند امام حسین (علیه السلام) علی اصغر را با خودش برد علی اصغر کوچولو است ولی یک امضای کوچولو به یک ورق بزرگ ارزش می دهد علی اصغر به کربلا ارزش سندی داد اگر علی اصغر نبود می گفتند بابا دو گروه می خواستند حکومت کنند جنگ شد یکی یکی را کشت الان می گویند علی اصغر چه گناهی کرده بود؟ این سند خیلی مهم است بهترین استفاده را امام حسین (علیه السلام) برد بهترین بهره گیری را کرد.
(حالا چون... یک چیزی هم از ارتش و قوای مسلح بگویم در قوای مسلح می گویند قوایی ارزش دارد آن لشگری ارزش دارد که آخرین فشنگ را بکار ببرد اگر یک سربازی هنوز فشنگ دارد و شکست خورد می گویند بی عرضه تو باید آخرین فشنگ را سربازی را می گویند آفرین که تا آخرین نفس دفاع کند باز اگر هنوز نفس دارد و شکست خورد می گویند تا آخرین نفس دفاع نکردی ارتشی ارزش دارد که سپاهی ارزش دارد که آخرین نفر باشد یعنی آخرین فشنگ آخرین نفر و آخرین نفس امام حسین (علیه السلام) سه تا آخرین را داشت آخرین نفر علی اصغر آخرین نفس در گودی قتلگاه فرمود به زن و بچه ام کاری نداشته باشید و اما آخرین فشنگ، یکی از یزیدیها سر یکی از یاران امام حسین (علیه السلام) را برید برای اینکه دل مادرش را بسوزاند کلـــه این شهید را انداخت جلوی مادرش حالا یک مادر بچــه شهیدش را سرش را اندختند توی دامنش چه حالی پیدا می کند؟ مادر هم نگاهی کرد و گفت چیزی که در راه خدا دادیم پس نمی گیریم سنگ که ندارم از کلــه تو بجای سنگ استفاده می کنم کلــه بچه اش را گرفت زد به آن سرباز یعنی حتی از سر بچه اش...)
کربلا خیلی زیبائی دارد خوب حرفها که تمام نشد این جمله را هم بگویم استادی ارزش دارد که از جرقه ها جریان درست کند امام حسین (علیه السلام) نفرمود من بیعت نمی کند می گفتیم خیلی خوب آن حسین (علیه السلام) است و پسر زهرا (علیها السلام) البته نباید بیعت کند اما فرمود (مثلی لا یبایع مثله) هر کس مثل من است رنگ من را دارد فکر من را دارد خون من توی بدنش است اعتقاد من را دارد هر کس مثل من است نباید با مثل یزید بیعت کند این جرقه بود یعنی امام حسین (علیه السلام) خودش یک جرقه و یک حادثــه فرد به فرد بود اما از حادثـــه فرد به فرد یک قانون درست کرد گفت فکر نکنید که من هستم و او در طول تاریخ هر کسی فکر حسینی داشته باشد نباید بیعت کند با کسی که فکر یزیدی دارد فرمود مثل من با مثل یزید خیلی قشنگ است که آدم بتواند از جرقه ها جریان درست کند یعنی از یک حادثــه... (قرآن هم همینطور است شأن نزول که می گویند یعنی حادثه ای پیش آمده است امام علی (علیه السلام) می خواست برود دید دو نفر دارند به هم فخر می فروشند یکی می گوید زنده باد من که کلید دار کعبه هستم دیگری می گوید زنده باد من مسئول آبرسانی هستم حضرت فرمود کلید داری و مسئول آب خیلی مهم نیست من بیشتر از شما هم توی جبهه بوده ام هم ایمانم قبل از شما بوده به اینها برخورد که جوانی بنام علی آمده سراغ دو تا پیرمرد می گوید من از شما بهترم رفتند نزد پیغمبر حضرت فرمود (أجعلتم سقایــه الحاج و اماله مسجد الحرام کمن آمن بالله) یعنی شما کلید داری کعبه و آبرسانی را کنار ایمان می گذارید مقام ایمان از همه چیز... این جرقه بود تبدیل به یک جریان شد یعنی هیچ مسئله ای را کنار ایمان نگذارید دو تا خواستگار می آید برای دخترت یکی خانه و ماشین و تلفن دارد اما نماز نمی خواند گاهی هم می خواند نسبت به دین اش شل است یک کسی خانه و ماشین و تلفن ندارد اما دین او سالم است هیچ چیز را پهلوی دین نگذارید در انتخاب شوهر در انتخاب عروس در انتخاب شغل، یک شغل درآمد دارد اما توی آن دین فروشی است یک شغل درآمد آن کم است اما ایمان شما ثابت است این...) یا مثلاً می گوئیم ابوالفضل آب را آورد تا رفت بخورد یاد تشنگی بچه ها افتاد آب را نخورد این یعنی چه؟ یعنی شما هم تا یک امکاناتی داری یاد محرومین بیفت یک خورده از امکاناتت کم کن حالا نمی گوئیم آب را نخور او ابولفضل بود که آب را نخورد باقی مردم را می گوید (الاّ من اغترف غرفه بیده) حالا یک مشت یا دو مشت خوردید طوری نیست اما به فکر فقرا باشید. خوب بس است.
آخر بحث هم یک سلام به امام حسین (علیه السلام) بکنیم السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیکم و رحمه الله و برکاته. خدایا به امام حسین (علیه السلام) قسم، به برادرهایش و فرزندانش و خواهرش و اصحابش و زوارهای مخلص اش قسم، این عراق را از شر آمریکا و از شر هر صاحب شری و از شر اشراری که در خود عراق هستند نجات بده.
خدایا همینطور که طاغوت ایران و عراق را شکستی همه طاغوت ها را بشکن.
خدایا ما را هم مثل امام حسین (علیه السلام) یعنی از فکرش از ایمانش از مناجاتش از اخلاص اش هر چه که به امام حسین (علیه السلام) دادی... سی تا تیر به او زدند نمازش را خواند نه تنها نماز بلکه با مستحبات خواند آخر نماز اول وقت و نماز جماعت مستحب است اذان مستحب است نماز را با مستحبات خواند خیلی آدم خیلی خجالت می کشد سی تا تیر... نماز امام دو رکعت بود شکسته بود چون دوم آمد دهم شهید شد بخاطر هشت روز نمازش شکسته است نماز شکسته را من شمردم دو تا حمد دارد دو هفت تا چهارده تا دو تا هم قل هو الله دو پنج تا ده تا و چهارده تا بیست و پنج تا دو تا رکوع بیست و شش تا چهار تا سجده سی تا تشهد سی و پنج تا یعنی با سی و پنج چهل تا کلمه سی تا تیر یعنی تقریباً هر یک کلمه یک تیر خیلی مهم است که آدم اینقدر از نماز حمایت کند ما سر یک چیزی نماز را عقب می اندازیم نماز را نمی خوانیم.
خدایا از ایمانش از عشق اش از معرفت اش هر کمالی که به محمد و آل محمد دادی پرتوی از آن کمالها را به ما و به نسل ما مرحمت بفرما.

نویسنده:حجت الاسلام محسن قرائتی


[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:9 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
   1   2   3   4   5   >>   >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????