عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) |
نهضت امام حسین(ع)از نادرترین رخدادهایى است که تفکر انسانهارا به خود معطوف داشته است و در تاریخ اسلام ارزش والایى دارد. شهادت حسین بن على(ع)حیات تازهاى به اسلام بخشیده، خونها رابه جوشش آورد و تنها را از رخوت خارج ساخت. امام حسین(ع)باحرکت قهرمانانه خود روح مردم مسلمان را زنده و احساس ذلت وزبونى و اسارت را که از اواخر حکومت عثمان بر روح جامعهاسلامى حکمفرما شده بود، تضعیف کرد. [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:8 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
از قیام عاشورا در بعد تربیت، در حد شایسته سخن به میان نیامده و حال آن که این حرکت، نکات تربیتى قابل توجه و ماندگارى را در خود مستتر دارد. در مقاله حاضر بعضى از نکات تربیتى قریب به یک سال آخر زندگى امام حسین (ع) مورد توجه قرار گرفته است و در انتخاب گزینه ها نیز شبهات عصر، پرسش هاى روز و نیاز زمان مورد توجه جدى قرار گرفته اند. [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:3 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
( از مرگ معاویه تا خروج از مکه ) مقدمه ؛ توجه به زنگی بزرگان عالم موضوعی است که مورد علاقه هر انسان تشنه حقیقت می باشد و آشنایی با زندگی ایشان بهانه ایست برای برداشتن گامی استوار در مسیر تعالی روح و اندیشه . مرگ معاویه و وصیت او ؛ در سال60 هجری قمری معاویه به مرضی دچار می شود که به مرگ او منجر می شود ( زمان مرگ او در شب نیمه ماه رجب بیان شده است) (1) . در این موقع فرزندش یزید در بیرون دمشق بود ، معاویه « ضحاک بن قیس فهری » ( رئیس نگهبانان ) را فرا می خواند و «مسلم بن عقبه» ( رئیس سربازان ) را فرا می خواند و به آنها می گوید وصیت مرا به یزید برسانید . خلاصه وصیت او از این قرار است : 1- نسبت به مردم حجاز که به نزدت می آیند با احترام برخورد کن و نسبت به اشرافشان که در نزد تو نیستند تعهد بگیر. اتفاقات بعد از مرگ معاویه ؛ « ضحاک بن قیس » خبر مرگ معاویه را برای مردم می آورد و آنها را برای شرکت در مراسم دفن او دعوت می کند (8) . و بعد از برگزاری مراسم ، یزید مردم را به بیعت با خود فرا می خواند (9). نحوه برخورد « ولید بن عقبه » با دستور یزید ؛ وقتی نامه یزید به ولید می رسد ، از رسیدن این چنین دستوری ناراحت می گردد ( فلما ... قرأه قال : انا لله و انا الیه راجعون ... ما لی و للحسین ابن فاطمه ) لذا با « مروان بن حکم » مشورت می کند و او می گوید قبل از پخش شدن خبر مرگ معاویه آنها را به بیعت بخوان و اگر نپذیرفتند گردنهایشان را بزن (22). دلیل عدم بیعت امام حسین علیه السلام با یزید ؛ امام علیه السلام در جواب سؤال ابن زبیر که اگر به بیعت یزید خوانده شوی چه کار خواهی کرد ؟ چند مطلب را به عنوان دلیل عدم بیعت خود با یزید مطرح می کنند : علت خروج امام حسین علیه السلام از مدینه ؛ علاوه بر مطالبی که گفته شد مبنی بر تحت فشار بودن حضرت برای بیعت کردن و دستور قتل ایشان در صورت امتناع از بیعت ، باید گفت عرصه فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی نیز برای حضر تنگ شده بد تا جایی که ولید مانع دیدار شیعیان عراق با ایشان بود . (حجب الولید بن عتبة أهل العراق عن الحسین فقال (له) الحسین: یا ظالما لنفسه عاصیا لربّه علام تحول بینی و بین قوم عرفوا من حقی ما جهلته أنت و عمک »(38) ؟! وقایع میان راه مدینه تا مکه ؛ در بین راه امام حسین علیه السلام « عبدالله بن مطیع » را می بینند که از مکه به مدینه بر می گشت و از حضرت پرسید : به کجا می روی ؟ حضرت پاسخ دادند : به مکه . او به امام می گوید : اگر قصد داشتی از مکه خارج شوی به کوفه نرو که شهر شومی است و پدرت در آنجا کشته شد و برادرت خوار گردید ( فایاک و الکوفه ، فانها بلدة مشئومه ، بها قتل ابوک و بها خذل اخوک ... )(49) . استقبال مردم مکه از امام حسین علیه السلام ؛ هنگام داخل شدن امام علیه السلام به مکه اهل مکه بسیار خوشحال شدند و شب و روز در حال رفت و آمد به نزد حضرت علیه السلام بودند . این مطلب بر عبدالله بن زبیر سخت آمد ؛ زیرا طمع بیعت مردم مکه با خودش را داشت که با آمدن امام علیه السلام دیگر محقق نمی گشت . نامه نگاری کوفیان به امام حسین علیه السلام ؛ اولین نامه از طرف این افراد نوشته می شود : سلیمان بن صرد ، مسیّب بن نجبه ، رفاعة بن شداد ، حبیب بن مظهر ( مطهّر ) .(62) [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 5:54 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
نقدی بر کتاب « الطبقات الکبری » ؛ ابن سعد صاحب کتاب « الطبقات الکبری » راجع به قصد حضرت علیه السلام برای حرکت به سوی عراق تمامی سعی خود را به کار گرفته است تا اینگونه جلوه دهد که امام حسین علیه السلام فریب مردم کوفه را خورده اند و مکالمه تعداد زیادی را با حضرت و تذکر دادن آنها به ایشان که « اگر به کوفه بروی کشته می شوی » را و مخالفت کردن امام علیه السلام با آنها را بیان می کند . « مسلم بن عقیل » ؛ فرستاده امام حسین علیه السلام به کوفه ؛ هنگامی که نامه های ارسالی کوفیان زیاد می شود ، امام علیه السلام با ارسال نامه ای به سوی ایشان می فرمایند : قصد شما را متوجه شدم و برادر ، پسر عمو و مورد اعتماد خود از اهل بیتم ، مسلم بن عقیل بن ابی طالب ، را به سوی شما می فرستم و به او امر کرده ام که از حال شما و نظرتان و نظر صاحبان فهم و فضل شما مرا خبر دهد ... ، اگر بر آنچه در نامه هایتان فرستاده اید پایبندید به همراه پسر عمییم قیام کنید و با او بیعت کنید و یاریش نمائید و خوارش نکنید ... .(72) حرکت « عبید الله بن زیاد » به سوی کوفه ؛ عبید الله قبل از رفتن به کوفه برادر خود « عثمان بن زیاد » را جانشین خود قرار می دهد و به مردم می گوید : « از سرپیچی بر کنار باشید که به خدا قسم ! اگر خبر به من رسد که یکی از شما سرپیچی کرده است او را می کشم ، همکارانش را می کشم و کوچکترین مطلب را به سخت ترین وجهی خواهم گرفت تا از کجی در آیید...(95) . « شریک بن اعور » در خانه هانی ؛ از جمله کسانی که به همراه عبید الله به کوفه می آید « شریک بن اعور بصری » است که با هانی بن عروه رابطه داشت و جزء شریفان بصره بود(111) ، او از شیعیان امیرالمؤمنین بود(112) و از برگزیدگان شیعیان بود (113) و جزء بزرگان ایشان (114) . ولی شیعه بودن خود را مگر بر برادران مورد اعتمادش کتمان می کرد (115). [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 5:54 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
ترفند ابن زیاد برای دستگیری مسلم ؛ ابن زیاد هزار درهم به غلام خود « معقل » می دهد و می گوید : مسلم را برایم پیدا کن و هرگاه مکانش را شناختی نزد او برو و به او بگو که از شیعیانش هستی و بر مذهب او و این پول را به او بده و بگو این پول را بر علیه دشمنانت به کار بگیر . با این کار به تو اعتماد می کند و چیزی را از تو کتمان نمی کند . وقتی شب شد خبر او را برای من بیاور . عبید الله ، هانی را به دارالاماره احضار می کند ؛ ابن زیاد « محمد بن اشعث بن قیس ، اسماء بن خارجه فزلزی و عمرو بن حجاج زبیدی » را فرا می خواند و از آنها می پرسد : چرا هانی به نزد ما نمی آید ؟! آنها می گویند : او مریض است . ابن زیاد می گوید : مریض بوده است ولی خوب شده است و بر در خانه اش نشسته است ، به نزد او بروید و به او امر کنید که حق واجب ما را رها نکند . (126) قیام مسلم ؛ گفته شد که اختلاف وجود دارد میان اینکه قیام مسلم قبل از قتل هانی بوده است یا بعد از آن . گفتگوی مسلم و عبید الله ؛ هنگامی که مسلم پیش ابن زیاد آورده می شود به او می گویند : بر امیر سلام کن . ایشان می گویند : او امیر من نیست تا بر او سلام کنم و سلام من بر او چه فایده ای دارد در حالی که او قصد کشتن مرا دارد . پی نوشت ها : 1 - طبقات الکبری الخامسه 1 /442 [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 5:53 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
چکیده در این پژوهش اصل عدالت در حرکت انقلابی امام از مکه تا کربلا مورد کنکاش قرار می گیرد. سخنان امام در مدینه با دوست و دشمن نشان می¬دهد که امام در گفتار هیچ¬گاه مروت را فرو ننهاد و از مرز اخلاق عبور نکرد. عدالت در گفتار امام به این دلیل است که عقل او بر احساس و غضب تسلط دارد و اجازه افراط و تفریط به آنان نمی دهد. مقدمه بررسی شیوه زندگی و سلوک رفتار فردی و اجتماعی شخصیت¬های مهم و تأثیرگذار یکی از موضوعات پژوهش برای محققین بوده و هست. این کار همیشه در انحصار پژوهشگران تاریخ نبوده است. جامعه¬شناسان، روان¬شناسان، فقیهان و نواندیشان دین نیز گاهی دست به چنین کاری زده¬اند. بدیهی است که هرطیف عینک خاص خود را به چشم می¬زند و برای یافتن پرسش-های خویش چنین می¬کند. این تنوع در نگاه عامل شناخت عمیق و همه جانبه یک جریان تاریخی و یا یک شخصیت تأثیرگذار است. تعریف عدالت مفهوم عدالت چنان گسترده و عمیق است که هرکس برای آن تعریف مستقلی دارد. بی تردید این واژه دارای مفهوم بدیهی نیست و باید تعریفی کاربردی، جهان¬شمول و واحد از آن ارائه داد تا بتوان موضوع تحقیق را براساس آن بنیاد نهاد. بقیه در ادامه مطلب [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 5:46 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
هجرت به مکه نماد عقل و عدالت امام حسین (ع) آنگاه که فشارهای سیاسی را برخود احساس می¬کند و می¬فهمد که با نپذیرفتن بیعت جان خود و اطرافیانش در معرض خطر است، قصد هجرت به مکه را می کند و در شب یکشنبه 28 رجب، سال شصت هجری قمری همراه فرزندان و برادر و خواهران و برادرزادگان و همة خاندان خود - جز محمّد حنفیه- از مدینه به سوی مکه رهسپار می¬شود. (18) بقیه در ادامه مطلب [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 5:45 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
چکیده در این اثر، به طور خلاصه چهار نظریه ی تحلیلی (تعبد، انقلاب، دفاع، اصلاح) درباره قیام عاشورا ارائه میشود و از پرداختن به جزئیات واقعه پرهیز می شود.
مقدمه تقریبا تمامی متون تاریخی کهن مربوط به اسلام، در خصوص واقعه عاشورا مطالبی را درج کرده اند؛ اما در اکثر قریب به اتفاق این روایت ها، بیشتر به روایت واقعه توجه شده از تحلیل آن صرف نظر گشته است؛ در این میان گزارش های تکان دهنده ای که مربوط به جزئیات واقعه بوده، توسط راویان و شاعران در هر کوی و برزنی سروده و بیان می شد که به دلیل فضای نامناسب زمان، به «جن سروده های یا هاتفانه ها» مشهور شدند (سردرودی، 1381، ص 20).
فرضیه چنان که در چکیده یادآور شدیم، در این مقاله سعی شده از چهار نظریه مهم، از میان نظریات مطرح در واقعه عاشورا، سخن به میان آید. در نظریه تعبد سؤال اصلی این است که آیا انگیزه ی قیام امام حسین (علیه السلام) صرفا انجام وظیفه ی الهی بدون توجه به نتایج آن بود، یا خیر؟ همچنین در نظریات انقلاب، دفاع و اصلاح نیز چنین برداشتی مد نظر است. با تحلیل و بررسی هر یک از عوامل و زمینه ها با صبغه ی تحلیل کلامی، نتایجی حاصل می آید که با مقوله های عصمت، علم امام و... منافاتی ندارد.
1. نظریه تعبد طبق نظریه فوق، امام حسین (علیه السلام) از سر تسلیم و تعبد پای در راه نهاد و حرکت عاشورایی خود را آغاز کرد و در این راه از اسارت اهل بیتش نیز سر بر نتافت؛ به بیانی دیگر امام حسین (علیه السلام) اسطوره ی آسمانی است و مرغ سعادتی است که با شهادت، در قله قاف نشسته است و کسی توان آن را ندارد که به این وادی اسرارآمیز وارد شود و عقل را در این حریم مقدس جایی نیست. بقیه در ادامه مطلب [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 5:44 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
2. نظریه انقلاب در نظریه انقلاب براندازی خلافت اموی، مورد تأکید است و در رأس هدف های امام حسین (علیه السلام) قرار می گیرد. در این باره شریف مرتضی برای «علم امام» جایگاه درخور توجه قائل نمی شود یا دست کم «علم امام» را در این مورد دخیل نمی داند (سردرودی، 1381، ص179)؛ البته آن حضرت بی تردید در پیگیری این هدف، تنها به ایفای رسالت الهی نظر داشت (المرتضی، 1339، ص 175-177).
تجزیه و تحلیل نظریه وقتی می توان به نظریه انقلاب رسید و هدف امام حسین (علیه السلام) را انقلاب و براندازی دانست که پیش از آن، امکان براندازی خلافت اموی، به یاری شواهدتاریخی اثبات شده باشد؛ در غیر این صورت، نظریه انقلاب و سخن گفتن از براندازی به عنوان هدف امام حسین (علیه السلام) گزاف خواهد بود؛ البته خلافت را باید شأنی از شئون امامت عامه ای دانست که خدای متعال به شخص امام (علیه السلام) می بخشد. با توجه به مفهوم «اعطاء»، امامت «مقام» یا «منصب» معنی می شود؛ ولی امامت تنها یک منصب نیست، بلکه اگر در رابطه با خدای متعال دیده می شود، همانند نبوت، رسالت و وظیفه الهی نیز هست؛ به دیگر سخن، شخص امام معصوم (علیه السلام) بنا به مأموریت الهی، چنانچه شرایط را برای اعمال وظایف دینی خود مهیا ببیند، به حکم تکلیف الهی به وظیفه ی خود قیام خواهد کرد، بر این اساس خلافت به مثابه شأنی از شئون امام معصوم (علیه السلام) در جایگاه واقعی خود قرار می گیرد و از دست غاصبان رها می شود.
جهات نظریه بنابراین، نظریه انقلاب بر چند مبنا استوار است:
نقد نظریه توفیق نظریه انقلاب در گرو آن است که امکان براندازی خلافت اموی اثبات شود. در این باره شرح جامعی در کتاب شهید جاوید ارائه شده است. در این مورد، حتی اثبات امکان براندازی حاکمیت اموی کوفه نیز کفایت می کند(صالحی نجف آبادی، 1360ق، ص30). [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 5:41 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
3. نظریه دفاع بر اساس نظریه ی دفاع، امام حسین (علیه السلام) در همه حال از مدینه تا کربلا، موضوع دفاعی داشت. پاسخ به آرای عمومی مردم کوفه نیز تدبیری دفاعی بود برای رفع خطرهای احتمالی آینده و کسب موقعیت ایمن تر؛ یعنی علم رغم دعوت مردم کوفه برای پذیرش خلافت، حرکت امام (علیه السلام) به قصد پذیرش آن نبود، بلکه تصمیمی که خلافت موجود بر حذف امام (علیه السلام) از عرصه ی زعامت دینی مسلمانان داشت، ایجاب می کند امام حسین (علیه السلام) به قصد ماندگاری و حفاظت از حوزه رهبری دینی مردم، تصمیم به کوچ بگیرد و با این سیاست، از کیان امامت محافظت و پاسداری کند؛ از این رو حتی پس از به دست گرفتن امارت کوفه توسط نماینده اش نیز دست به هجمه علیه مرکز خلافت نمی زند و هدف او فقط صیانت از موجودیت امامت و و ماندگاری و تثبیت موقعیت زعامت دینی مسلمانان بود.
تجزیه و تحلیل نظریه بنی امیه با تکیه بر قدرت قهرآمیز خود، امام حسین (علیه السلام) را مورد فشار قرار دادند تا از آن حضرت برای تأیید خلافت اموی رأی بگیرند. این تأیید به خلافت آنان مشروعیت می بخشید و از فعالیت های اعتراض آمیز امام حسین (علیه السلام) در آینده جلوگیری می کرد.
جهات این نظریه با عنایت به مطالب پیشگفته، مبانی نظریه دفاع به قرار ذیل است:
نقد نظریه نظریه ی دفاع، از سوی کسانی مطرح می شود که به پدیده ی انقلاب در آن روزگار و آن فضا باور ندارند؛ به این معنی که ایجاد انقلاب منطقی نبوده است؛ به عبارت دیگر فرض بر این بوده که قدرت بنی امیه، با وقوع انقلاب قابل فروپاشی نبوده است؛ برای همین، اقدام به انقلاب،منطقی به نظر نمی رسد؛ لذا اینان معتقدند: حرکت امام حسین (علیه السلام) نه انقلاب بوده و نه تعبد، بلکه حرکت دفاعی بوده است. [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 5:41 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |