سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

عوامل زیادی زمینه ساز این وضعیت بودند; از باب نمونه به پاره ای از آنها اشاره می کنیم:

1 . جدایی مردم از اهل بیت (علیه السّلام)

انحراف رهبری از مسیری که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) معین کرده بود و انزوای علی (علیه السّلام) به مدت 25 سال یکی از مسائلی است که زمینه را برای دگرگونی ارزش ها فراهم ساخت . چون در جامعه ای که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خطوط کلی آن را ترسیم کرده بود، آشناسازی مردم با دین و ارزش های آن یکی از مناصب اهل بیت (علیه السّلام) بود . که این نقش با انزوای علی (علیه السّلام) و منع از ترویج احادیث نبوی از آن ها گرفته شد . با این وضعیت مردم برای این که رفتار خود را با اسلام راستین و ارزش های آن هماهنگ کنند دچار مشکل شدند . متاسفانه در جهت حل این مشکل نه تنها اقدامی نشد که اقداماتی در جهت عکس آن صورت گرفت. مسلمانان برای شناخت احکام دین به ابوهریره ها و کعب الاحبارها ارجاع شدند .
نقل حدیث و فضائل اهل بیت (علیه السّلام) قدغن شد، از باب نمونه، بنا به نقل ابن الحدید، معاویه به کارگزارانش نوشت:
«هر کس چیزی در فضیلت ابوتراب و خاندانش روایت کند خونش هدر است . مالش حرمت ندارد.» (54)
معاویه به این کار نیز قانع نشد، دستور داد تا احادیثی در نکوهش علی (علیه السّلام) جعل کنند و نیز دستور داد که همه در منبرها باید به علی (علیه السّلام) لعن کنند. (55) افزون براین در بخشنامه ای نوشت:
«انظروا الی من قامت علیه البینة انه یحب علیا و اهل بیته فامحوه من الدیوان و اسقطوا اعطائه و رزقه; (56) هر که را که ثابت شد از دوستان و شیعیان علی و اولاد او است اسم او را از دیوان قلم بکشید و حقوق و مزایای او را قطع کنید .»
و در بخشنامه دیگری، یادآور شد هر کس را احتمال دادید از دوستان اهل بیت است زیر شکنجه قرار دهید و خانه اش را خراب کنید . (57) معاویه حکومت بصره و کوفه را به زیاد ابن ابیه که پیش از آن از شیعیان علی (علیه السّلام) به شمار می آمد داد و او چون به خوبی شیعیان را می شناخت دست و پای بسیاری از آنان را قطع کرد و به چشم های آنان میل کشید و بسیاری از آنان را تبعید کرد و یا کشت تا جایی که شخص مشهوری از آنان باقی نماند .
در اثر تبلیغات معاویه، لعن و نفرین به علی (علیه السّلام) از بزرگترین عبادت ها به شمار می آمد به گونه ای که اگر شخصی آن را در نماز فراموش می کرد قضای آن را به جا می آورد . معاویه با شیوه یاد شده تلاش می کرد که مردم را از اهل بیت (علیه السّلام) جدا کند تا در نتیجه اسلام و ارزش های آن فراموش شود و اسلام اموی و ارزش های جاهلی جای گزین آن گردند . از این روی هر کس در برابر این دستورات می ایستاد مورد آزار و اذیت باند اموی قرار می گرفت .

2 . تبدیل امامت به پادشاهی

تبدیل امامت به پادشاهی یکی دیگر از زمینه های دگرگونی ارزش ها و فاجعه عاشورا بود . بدون تردید هر جامعه ای به حکومت نیاز دارد تا امور آن جامعه سامان گیرد . از سوی دیگر جامعه اسلامی، زمانی شاهد حاکمیت اسلامی و ارزش های آن است که حکومت اسلامی بر پا باشد . بر این اساس اگر پس از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) امامت عدل علوی استقرار می یافت همان جو ایمان و تقوا و جهاد در راه خدا ادامه می یافت . ولی متاسفانه با جریان سقیفه حکومت اسلامی ادامه نیافت و حکومت به صاحبان اصلی آن نرسید و با فراز و نشیب های بسیار به حکومت و پادشاهی معاویه و یزید انجامید . خاندانی که امام علی (علیه السّلام) در باره آنها می فرماید:
«ای معاویه، کی شما رهبر رعیت و رئیس ملت بوده اید؟ آن هم بدون سبقت در اسلام و شرافت والای معنوی؟ (یعنی شما شایستگی این کار را نداشته و ندارید .» (58)
با مرگ معاویه زمانی که امام حسین (علیه السّلام) برای بیعت با یزید دعوت می شود امام (علیه السّلام) در پاسخ می فرماید:
«باید فاتحه اسلام را خواند اگر شخصی همانند یزید حاکم مسلمانان باشد .» (59)
و نیز آن بزرگوار به هنگام رویارویی دو سپاه می فرماید:
«آگاه باشید که بنی امیه پیروی از شیطان را بر خود لازم دانسته و پیروی از خداوند را ترک گفته اند و فساد را آشکار و حدود الهی را تعطیل کرده اند ...» (60)
بدون شک، حکومت نقش مهمی در تثبیت ارزش ها و یا ضد ارزش ها دارد چرا که امام علی (علیه السّلام) می فرماید:
«الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم; (61) مردم به حاکمانشان شبیه ترند تا به پدرانشان .»
وقتی که حاکمان و کارگزاران جامعه افرادی چون معاویه و یزید باشند که همه توان خود را در جهت تحریف دین و نابودی ارزش ها و همچنین مروجان آن به کار گرفته اند، طبیعی است که افراد جامعه نیز همان گونه تربیت خواهند شد . در چنین جامعه ای مردم در برابر دگرگونی ارزش ها و کشته شدن مدافعان آن حساسیتی نشان نخواهند داد . همان گونه که در رویداد عاشورا چنین وضعی پیش آمد .
3 . افزون بر دو عامل یاد شده فتوحات دوره خلفاء و حاتم بخشی های عثمان نیز یکی دیگر از زمینه های فاصله گرفتن مردم از ارزش ها و آرمان های اسلامی بود . این فتوحات هر چند بر جغرافیای کشور اسلامی افزود، ولی چون همراه آن کاری فرهنگی برای هدایت مردم صورت نمی گرفت، به سرعت مردم را به سوی دنیاگرایی برد . زیرا غنائم این جنگ ها از آن فاتحان بود و شرکت در یکی از فتوحات بزرگ همراه با غنایم فراوانی بود که کافی بود یک رزمنده با حضور در یکی از نبردها به اوج رفاه برسد . (62)
افزون بر این، حاتم بخشی های عثمان از بیت المال و جمع ثروت به وسیله شماری از خواص در این زمینه نقش مؤثری داشت . (63) در بخش دوم (کوتاهی خواص از انجام رسالت خود) توضیح بیش تری خواهیم داد .
4 . یکی دیگر از عواملی که زمینه دگرگون شدن ارزش ها را فراهم کرد طرد بزرگان صحابه و مغضوب دستگاه واقع شدن آنان است . چهره هایی چون عمار و ابی ذر به جرم حق گویی تبعید و شکنجه شدند . عبدالله مسعود که از تبعید ابی ذر ناراحت بود مورد آزار و اذیت قرار گرفت . گروهی از بزرگان کوفه همانند مالک اشتر زید، صعصعه، جندب، کمیل و ... به شام تبعید شدند . (64)
در برابر عثمان به توصیه ابی سفیان که گفته بود:
«مراقبت کن که حکومت پیوسته در میان ما دست به دست بگردد . و کارگزاران خود را از بنی امیه انتخاب کن . این فقط ملک داری است، بهشت و جهنم یعنی چه؟!» (65)
همکاران و کارگزاران خود را از خویشان و نزدیکان و بنی امیه برگزید . (66) کسانی انتخاب شدند که در حال مستی به مسجد می آمدند و نماز صبح را چهار رکعت می خواندند و وقتی که با اعتراض مردم روبه رو می شدند می گفتند: می خواهید بیش تر بخوانم؟! (67)
مجموعه عوامل یاد شده دست به دست هم داد تا ارزش های عصر نبوی دگرگون شدند . اوج این دگرگونی در روزگار یزید بود، چرا که در راس حکومت فردی قرار گرفته بود که به هیچ چیز اعتقاد نداشت، فردی عیاش و خوش گذران بود و هیچ ابایی از آشکار شدن بی دینی خود نداشت . وقتی که حاکمان جامعه چنین افرادی باشند، به حکم «الناس علی دین ملوکهم » مردم نیز روش و منش آنها را در زندگی به کار می گیرند . در چنین جامعه ای مردم در برابر تحریف و یا حذف ارزش ها و مدافعان جدی آن بی تفاوت می گردند و حتی ممکن است خود آنها برای حذف آن ارزش ها و مدافعان آن بسیج شوند . همان گونه که در رویداد عاشورا این قضیه پیش آمد . عبرت آموزی ما از رویداد عاشورا به این است که مواظب ارزش های انقلاب اسلامی مان باشیم تا خدای ناکرده به وسیله عوامل یاد شده و همانند آن، دچار تغییر و دگرگونی نگردند .
ب . کوتاهی خواص در عمل به تکلیف
کوتاهی و سستی خواص از ادای تکلیف و انجام وظیفه یکی از عوامل زمینه ساز رویداد عاشورا است . نقش خواص در تحولات و دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی از مسائلی است که تردیدی در آن نیست . بر همین اساس رهبر معظم انقلاب خواص را یکی از عوامل بسیار تاثیرگذار در تحولات تاریخ می دانستند و در رویداد عاشورا این تحلیل را ارائه کردند که اگر خواص جبهه حق، تسلیم جلوه های دنیا نگردند و دین را فدای دنیا نکنند و به موقع از حق حمایت کنند، هیچ گاه جامعه اسلامی دچار وضعیت زمان امام حسین (علیه السّلام) نخواهد شد و شاهد حادثه تلخی چون عاشورا نخواهد بود .
برای دریافت ابعاد این تحلیل تاریخی و جامعه شناسانه که نسخه شفابخش جامعه امروز ما نیز هست، نخست به مفهوم خواص و عوام اشاره کرده و سپس به علل و عواملی که ممکن است برخی از خواص را از انجام وظیفه و مسؤولیت باز دارد و یا آنان را در برابر آن قرار دهد خواهیم پرداخت .

مفهوم خواص و عوام

مردم در جامعه های گوناگون به اعتبار قدرت نفوذ و تاثیر گذاری بر اندیشه ها و رفتار دیگران و همچنین میزان تاثیر پذیری متفاوتند . در هر جامعه تعدادی اندک به دلیل موقعیت ویژه ای که دارند بر رفتار و ارزش های دیگران تاثیر می گذارند . این گروه، با نام های: خواص، نخبگان، برگزیدگان ... شناخته می شوند . گروه دیگر که اکثریت جامعه را تشکیل می دهند از آنان به عنوان: توده یا عوام یاد می شود .
خواص کسانی اند که بر اساس آگاهی و بصیرت تصمیم گیری کرده و حرکت می کنند . در برابر خواص عوام هستند . این گروه دنبال این نیستند که ببینند چه راهی درست است، چه حرکتی صحیح است و سپس بر اساس آن حرکت کنند بلکه پیرو جو زمان خود هستند; اکثریت به هر راهی رفتند این ها نیز به همان راه خواهند رفت . (68)
در این تقسیم و تفسیر هیچ گونه معیار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی لحاظ نشده است . بلکه کسی که از روی بصیرت و آگاهی تصمیم بگیرد و عمل کند هر چند بی سواد باشد جزو خواص به شمار می آید و آن که بدون بصیرت و تشخیص عمل کند هر چند به ظاهر جزو علما باشد «عوام » است .

تقسیم بندی خواص

مرز میان خواص و عوام همان بصیرت و آگاهی است . خواص بر دو گونه اند: خواص جبهه حق و خواص جبهه باطل . عوام نیز به همین دو قسم تقسیم می شوند .
عده ای حق را شناخته اند و تلاش آن ها نیز در همین راستاست . و عده ای نیز در برابر حق بی تفاوت و یا ضد آنند . در میان طرفداران باطل نیز آدم های نخبه و زرنگ و اهل فکر و تشخیص وجود دارد . سخن ما در این جا در باره خواص طرفدار حق است .
خواص طرفدار حق نیز به دو دسته تقسیم می شوند:
1 . گروهی که آرمان ها و ارزش های اسلامی برای آن ها اصل است و در آن هنگام که دین و دنیا در برابر هم قرار گرفتند، دین را بر دنیا و جلوه های آن ترجیح می دهند .
2 . گروهی که جذب دنیا و جلوه های آن (مقام، ثروت، شهرت و . .). شده و با وجود تشخیص حق و اهل حق از عمل به آن باز می مانند . وقتی که پای ادای تکلیف و انجام مسؤولیت به میان آید نمی توانند از دنیا بگذرند و دنیا را بر ادای تکلیف پیش می دارند . اگر در جامعه اسلامی گروه نخست بیش تر باشند جامعه دچار انحطاط و سقوط نخواهد شد و حادثه ای همانند روزگار امام حسین (علیه السّلام) به وجود نخواهد آمد . ولی اگر تعداد آن ها اندک و تعداد دسته دوم بیش تر باشند آن وقت است که جامعه در سراشیبی سقوط قرار خواهد گرفت و حسین بن علی ها به مسلخ خواهند رفت . یزیدها و ابن زیادها برسر کار خواهند آمد و امامت تبدیل به سلطنت و پادشاهی خواهد شد .

نقش خواص در رویداد عاشورا

بحث اساسی و مهم در باب «خواص » نقش آنان به عنوان یکی از عوامل زمینه ساز عاشورا است . خواص طرفدار حق به ویژه کسانی که به حقانیت امام حسین (علیه السّلام) باور داشتند، در عرصه سیاسی باید با آن بزرگوار همراه شده و با دشمنان می جنگیدند . چه عامل و یا عواملی سبب شد که اینان از امام حسین (علیه السّلام) حمایت نکردند، بی تفاوت ماندند و یا در برابر آن حضرت ایستادند . تعداد آنان که امام حسین (علیه السّلام) را به خوبی می شناختند ولی بر اساس شناخت خود عمل نکردند کم نبودند . بسیاری از کسانی که در مدینه یا مکه به آن حضرت نصیحت می کردند که به سوی کوفه نرود از همین قبیل بودند . (69) بسیاری از کسانی که نماینده امام حسین (علیه السّلام) مسلم بن عقیل را در کوفه تنها گذاشتند از همین ها بودند . تجزیه و تحلیل بی تفاوتی اینان و دستیابی به عواملی که آنان را از انجام وظیفه بازداشت در عرصه رفتار سیاسی برای ما درس آموز و عبرت انگیز است .
این عوامل بسیارند . از این روی، پس از اشاره به عناوین پاره ای از آن ها به «دنیاگرایی خواص » که از اهمیت بیش تری برخوردار و جنبه محوری دارد خواهیم پرداخت .
بازگشت به باورها و ارزش های جاهلی از جمله قومیت گرایی، عافیت طلبی و تجمل پرستی، افزون طلبی و مقام خواهی، فرصت طلبی و نفاق، ترس و وحشت و بالاخره دنیاپرستی خواص از عواملی بودند که خواص طرفدار حق در حادثه عاشورا به وظیفه و سؤولیت خود عمل نکردند .
وقتی که بیش تر خواص طرفدار حق چنان باشند که دنیای خودشان برایشان از همه چیز مهمتر باشد، بی شک، از ترس جان، از ترس از دست دادن مال و مقام و یا نام و شهرت خود حاکمیت باطل را می پذیرند و در برابر آن نمی ایستند و از حق نیز طرفداری نمی کنند و جانشان را به خطر نمی اندازند . وقتی این گونه شد اولش با شهادت حسین بن علی (علیه السّلام) آغاز می شود، آخرش هم به بنی امیه و شاخه مروانی و بنی عباس وپس از بنی عباس، هم به سلسله سلاطین در دنیای اسلام، تا امروز می رسد . (70)

دنیاگرایی خواص

هر چند عواملی چون: قومیت گرایی، نفاق و دورویی و غفلت سبب لغزش و انحراف برخی از خواص شد، ولی دنیا و جلوه های آن چون مقام خواهی، رفاه طلبی، ثروت، شهرت از مهم ترین و خطرناک ترین عواملی بود که در لغزش خواص و رویداد عاشورا نقش اساسی داشت . با نگاهی به تاریخ اسلام می یابیم که اساس همه انحراف ها، فتنه ها، جنگ هایی که از سوی خواص صورت گرفته، دنیاپرستی آنان بوده است . بر همین اساس پیامبر اسلام فرموده است:
«حب الدنیا راس کل خطیئة; (71) دوستی دنیا سر و اساس همه گناهان است .»
علی (علیه السّلام) نیز دنیا دوستی را اساس همه فتنه ها و مشکلات دانسته است:
«حب الدنیا راس الفتن و اصل المحن » . (72)
امام حسین (علیه السّلام) نیز راز و رمز دگرگونی بسیاری از مردم و کناره گیری آنان را از حق، دنیاگرایی آنان دانسته است:
«الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم، یحوطونه مادرت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون; (73) مردم بنده دنیایند و دین لقلقه زبانشان . حمایت آن ها از دین تا زمانی است که زندگی آن ها در رفاه باشد و آن گاه که در بوته امتحان قرار گرفتند دینداران کم می شوند .»
این سخنان را امام در چه زمانی ایراد کرده است؟ برخی چون طبری بر این باورند که امام (علیه السّلام) این سخنان را در بین راه و در منزل «ذی حسم » ایراد کرده است . برخی دیگر بر آنند که این خطبه در دوم محرم و در سرزمین کربلا ایراد شده است . این سخنان در هر کجا ایراد شده باشد بیانگر ناخرسندی امام (علیه السّلام) از وضعیت جامعه و مردم مسلمان در آن روزگار است . امام (علیه السّلام) پس از آن که از دگرگونی اوضاع و سستی و بی تفاوتی مردم در برابر خوبی ها و بدی ها شکوه کرده با جمله: «الناس عبید الدنیا» علت آن را دنیا پرستی آنان دانسته است . وقتی که دنیا در نگاه انسان مسلمان، هدف و معبود شد باید منتظر چنین چیزهایی بود . سخنان امام حسین (علیه السّلام) هر چند بیانگر آن است که دنیاگرایی آفتی عمومی و همگانی است لذا با واژه «الناس » از آن یاد کرده است ولی روشن است که بخشی از مردم که همان خواص باشند بیش تر در معرض این آسیب هستند . چرا که جلوه های دنیا بسیار است . بخشی از آن برای همه کس قابل دسترسی نیست . مقام، پول های کلان ... را به همه کس نمی دهند . «خواص » با ویژگیهایی که دارند دسترسی بیش تری به دنیا و جلوه های آن دارند . به همه کس ملک ری و کیسه زر نمی دهند . این ها برای عمر سعدها و شریح قاضی ها ... آماده است .
مواردی که خواص طرفدار حق به خاطر دنیاگرایی از پذیرش حق سر باز زده و یا با آن به مخالفت بر خواسته اند فراوان است، در این جا تنها به نمونه هایی از چند مقطع تاریخی بسنده می کنیم:


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:0 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

نخستین گام ها

دنیاگرایی خواص هر چند در روزگار خلیفه سوم اوج و شدت گرفت ولی پیش از آن نیز جلوه هایی داشته است . در روزگار پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جنگ بدر، احد و پاره ای از حوادث دیگر هر چند دنیا گرایی برخی از خواص ظهور پیدا کرد ولی با حضور آن حضرت خیلی زود جبران و شعله های آن فرو کش کرد . ولی از آن روز که آن بزرگوار در بستر قرار گرفت انحراف خواص و عدول آنان از موضع حق نیز آشکا رشد . تخلف از لشگر اسامه، با این که این کار موجب ناراحتی آن حضرت شد . (74) افزون بر این، آن حضرت بر کسانی که می خواستند از سپاه او جدا شده و در مدینه بمانند لعنت فرستادند . در عین حال برخی از خواص چون خلیفه اول و دوم از این دستور سرباز زدند . (75)
توجه نکردن به دستور پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای نوشتن وصیت و همچنین ماجرای سقیفه به عنوان نخستین گامها از دنیا گرایی خواص و عدول آنان از موضع حق به شمار می آید .
بسیاری از نویسندگان و شاعران این گامها و به ویژه ماجرای سقیفه را سبب و ریشه اصلی رویداد عاشورا به شمار آورده اند . از باب نمونه مرحوم آیة الله غروی اصفهانی چنین سروده است:
رماه اذ رماه حرملة
و انما رماه من مهد له
سهم اتی من جانب السقیفة
و قوسه علی یدالخلیفه
و ما اصاب سهمه نحر الصبی
بل کبد الدین و مهجة النبی (76)
وقتی حرمله تیر افکند این حرمله نبود که تیر افکند، بلکه تیرانداز واقعی کسی بود که زمینه را برای او زمینه سازی کرده بود . تیری از جانب سقیفه آمد که کمان آن در دست خلیفه بود . آن تیر گلوی آن کودک را ندرید بلکه بر جگر دین و قلب پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نشست .»
مهیاردیلمی نیز اشعاری به عربی دارد که مضمون آن این است:
«ای فرزند پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) روز سقیفه راه کربلایت را هموار کرد و آن گاه که حق پدرت علی (علیه السّلام) و مادرت فاطمه (علیه السّلام) را غصب کردند; کشته شدنت خوب جلوه کرد .» (77)
مرحوم نیر تبریزی و بسیاری از دیگر شاعران شیعی همین مضمون را آورده اند . برخی از نویسندگان اهل سنت نیز بر همین مساله تاکید کرده اند .» (78)

دنیاگرایی خواص در روزگار خلفای ثلاثه

پس از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در دوره ابی بکر دگرگونی محسوسی در زندگی اقتصادی مردم دیده نمی شود، اما در روزگار خلیفه دوم و به ویژه خلیفه سوم در وضعیت زندگانی مردم دگرگونی ایجاد شد و کم کم طبقه ای بسیار ثروتمند با امتیازهایی که از بیت المال به آنان داده شد به وجود آمدند . خلیفه دوم با این که سخت مراقب کارگزارانش بود ولی روشی برای پخش بیت المال ایجاد کرد که عده ای از خواص به ثروت های زیادی دست یافتند . در استفاده از بیت المال نه تنها عرب ها بر غیر عرب ها که در بین خود عرب ها نیز، برخی از تیره ها بر برخی دیگر، امتیازهای چشم گیری داشتند . در سال به برخی دوازده هزار درهم و به برخی دیگر سیصد درهم و یا دویست درهم داده می شد . (79) عملکرد خلیفه سخت مورد اعتراض قرار گرفت . تا جایی که تصمیم گرفت این تبعیض ها را از میان بردارد . خود او می گفت:
«اگر امسال را زنده بمانم مساوات را رعایت خواهم کرد و هیچ سرخی را بر سیاه و هیچ عربی را بر عجم برتری نخواهم داد و به گونه ای عمل می کنم که پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ابی بکر عمل کردند .» (80)
جذب شدن خواص به دنیا و جلوه های آن آثار خود را بر جای گذاشت تا جایی که شخصی می گوید:
«اگر خلیفه قبله مردم را از مکه به بیت المقدس تغییر دهد و یا یکی از نمازهای پنج گانه را حذف کند کسی به او اعتراض نمی کند . چرا که همت مردم در به دست آوردن مال و منال بود و زمانی که به دست می آوردند ساکت می شدند .» (81)
در روزگار عثمان، بسیاری از خواص و یاران پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و نزدیکان خلیفه جزو بزرگ ترین سرمایه داران آن روزگار شدند . امام علی (علیه السّلام) از این واقعیت تاریخی چنین پرده بر می دارد:
«قام معه بنوابیه یخضمون مال الله خضمة الابل نبتة الربیع; (82) بستگان پدری اش به همکاریش برخاستند . آن ها همه چون شتران گرسنه ای که بهاران به علف زار بیفتند با ولع عجیبی گیاهان را ببلعند برای خوردن اموال خدا دست از آستین در آوردند .»
در این برهه خلیفه و همکارانش به جای هزینه کردن بیت المال در مصالح امت اسلامی، آن را ویژه خود دانستند، و به ثروت های هنگفتی دست یافتند . مرض مال اندوزی با دست اندازی به بیت المال در میان بسیاری از خواص رایج شد . بنابه پاره ای از گزارش های تاریخی، عثمان برای نخستین بار خانه ای از سنگ و آهک و ... ساخت و اموال منقول و غیر منقول فراوانی اندوخت . عبدالرحمن بن عوف، طلحه و زبیر، زیدبن ثابت از حاتم بخشی های عثمان برخوردار شدند . زید بن ثابت آن قدر طلا و نقره گردآورده بود که با تبر آن را تقسیم کردند . چارپایان و شتران باری و سواری و اسبهای عبدالرحمن بن عوف از هزاران راس می گذشت . گزارش گران تاریخ از خانه های متعدد و کنیزکان، اسب ها و شتران، طلا و نقره و گوسفندان طلحه و زبیر گزارش های شگفت انگیزی ارائه کرده اند . (83)
بخشش های عثمان به اقوام و خویشان خود به گونه ای بود که موجب اعتراض زیدبن ارقم، کلیددار بیت المال شد . او که از جایزه دویست هزار درهمی به ابوسفیان و صدهزار درهمی به مروان به خشم آمده بود کلیدها را پیش عثمان گذاشت و گریست . عثمان گفت: چون صله رحم کرده ام می گریی؟ گفت: نه، اما گمان دارم که این مال ها را به عوض انفاق هایی که در راه خدا، زمان حیات پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) کردی بر می داری . اگر صد درهم به مروان می دادی باز هم زیاد بود . عثمان گفت: ای پسر ارقم کلیدها را بگذار و برو . فرد دیگری را مسؤول بیت المال خواهم کرد . (84)
متاسفانه این آفت به عوام مردم نیز سرایت کرده به گونه ای که آن اندک خواصی که از حق و جبهه حق می گفتند سخنان آنان خریداری نداشت، از باب نمونه جندب بن عبدالله می گوید: پس از بیعت باعثمان به عراق رفتم و در آن جا از فضایل علی (علیه السّلام) می گفتم، بهترین پاسخی که می شنیدم این بود که این حرف ها را کنار گذار، سخنی بگو که برای خودت و ما سودی داشته باشد . (85)

دنیا گرایی خواص در روزگار علی (علیه السّلام)

با سپری شدن روزگار خلفای ثلاثه و به خلافت رسیدن علی (علیه السّلام) انتظار می رفت که جامعه اسلامی کژی ها و انحراف ها را راست و ارزش های دگرگون شده را احیا نماید . ولی با نگاهی گذرا به تاریخ آن مقطع، می یابیم که امام علی (علیه السّلام) در گامهای نخستین با مشکلات زیادی از سوی خواص روبه رو شد . مهم ترین و اساسی ترین مشکل علی (علیه السّلام) در مدت حکومت خود همین روحیه دنیا گرایی خواص بود . خواصی که انتظار داشتند همانند خلیفه پیشین با آنان رفتار شود و امتیازهای نامشروع آنان از بیت المال همچنان ادامه داشته باشد . ولی علی (علیه السّلام) در برابر خواسته های نامشروع آنان ایستاد و آنان نیز نتوانستند عدل آن حضرت را تحمل کنند، شماری از آنان به معاویه پناهنده شدند، و گروهی در برابر او ایستادند و جنگ جمل و صفین را راه انداختند .
در سخنان علی (علیه السّلام) و برخی از کارگزاران او و همچنین برخی از تاریخ نگاران آمده که بسیاری از مخالفت هایی که با علی (علیه السّلام) می شد انگیزه ای جز دنیاخواهی نداشته است . (86)

دنیاگرایی خواص پس از امام علی (علیه السّلام)

پس از شهادت امام علی (علیه السّلام) دنیاگرایی خواص آشکارتر شد به گونه ای که حتی بسیاری از یاران نزدیک امام حسن (علیه السّلام) یکی پس از دیگری به معاویه پیوستند و امام (علیه السّلام) به ناچار با شرایطی با معاویه صلح کرد . تصویر و ترسیم دنیاگرایی خواص پس از شهادت امام علی (علیه السّلام) و امام حسن (علیه السّلام) در این مقال نمی گنجد، از این روی به چند نمونه بسنده می کنیم:
1 . معاویه به عمرو عاص گفت با من بیعت کن، او گفت: نه به خدا سوگند از دین خود به تو نمی دهم مگر هنگامی که از دنیای تو نائل کردم . معاویه گفت: بخواه از من آن چه می خواهی . او گفت: حکومت مصر آرزوی من است . معاویه هم پذیرفت و در این زمینه نوشته ای به او داد . (87)
گفت و گوی فوق نمونه ای بسیار روشن از دنیاگرایی خواص است . در این گفت و گو عمرو عاص به روشنی بیعت با معاویه را با تباهی دین خود مساوی دانسته است اما حاضر است آن را تباه کند در صورتی که از دنیا و حکومت معاویه بهره ای داشته باشد .
2 . معاویه می خواست مغیرة بن شعبه را از حکومت کوفه عزل کند . مغیره برای ادامه حکومت خود ولایت عهدی یزید را مطرح کرد . و سپس از سوی معاویه مامور شد که پنهانی از مردم برای یزید بیعت بگیرد . او پس از آن که از دوست داران بنی امیه بیعت گرفت، ده نفر از آنان را به همراه پسرش به شام فرستاد، تا معاویه را برای اعلان عمومی این تصمیم تشویق کنند و به هر یک از آنان در برابر این کار سی هزار درهم داد . آن ها وقتی بر معاویه وارد شدند معاویه به فرزند مغیره گفت:
«پدر تو دین این مردم را به چه مبلغ خریداری کرد . گفت: به سی هزار درهم .» معاویه گفت: دین آنها چه قدر در نزدشان سبک و کم قیمت بود .» (88)
3 . بیش تر کسانی که از کوفه به امام حسین (علیه السّلام) نامه نوشتند از خواص و نخبگان و برجستگان کوفه بودند . اما وقتی که تهدیدها و تطمیع ها از سوی ابن زیاد شروع شد، اکثریت قاطع آنها دینشان را قربانی دنیایشان کردند و اطراف مسلم بن عقیل، نماینده امام حسین (علیه السّلام) را خالی کردند تا او به شهادت رسید . نقش خواص دنیاگرا در این جا بسیار روشن است . ابن زیاد گروهی از همین خواص را برای تهدید و ارعاب مردم به میان آنان فرستاد . برخی از آنان همانند: شبث بن ربعی، این مرد هزار چهره از کسانی است که به امام حسین (علیه السّلام) نامه نوشته است . اما وقتی که وضعیت را به گونه ای دیگر می بیند به همکاری با ابن زیاد می پردازد . برای روشن تر شدن دنیاگرایی خواص به گزارش زیر که از سوی طرماح بن عدی و همراهانش ارائه شده توجه کنید:
طرماح با همراهان از کوفه می آمد، در منزل «غریب هجانات » با امام حسین (علیه السّلام) برخورد کردند . در ضمن گفت و گو امام (علیه السّلام) از اوضاع کوفه و طرز تفکر آنان سؤال کرد . مجمع بن عبدالله عائذی که یکی از همراهان طرماح بود گفت:
«اشراف از دستگاه حکومت رشوهای زیاد گرفته و خود را فروخته اند و بر ضد شما متفق شده اند، اما مردم دیگر دلشان با شماست ولی همین ها به جنگ با شما اعزام خواهند شد . با شما خواهند جنگید .» (89)
از سخنان یاد شده به خوبی استفاده می شود که راه و روش و حرکت خواص، حرکت عوام را در پی دارد لذا از همین کوفه که هیجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند، بیست هزار نفر یا بیش تر به جنگ امام حسین (علیه السّلام) آمدند . اگر در آن هنگام که ابن زیاد به تهدید و تطمیع اشراف و سران قبائل پرداخت آنان از خدا می ترسیدند و نمی پذیرفتند تاریخ به گونه ای دیگر رقم می خورد . گذشت خواص از دنیا و جلوه های آن در وقت لازم اقدام خواص برای خدا به هنگام لازم ... تاریخ را نجات می دهد . اما اگر خواص به وظیفه خود عمل نکردند روشن است که در تاریخ کربلاها تکرار خواهد شد .
در پایان این گفتار این نکته بی سود نمی نماید که آن چه آوردیم تنها بخشی اندک از درس ها و عبرت ها بود . در عین حال، از همین اندک دریافتیم که تحلیل درست حادثه عاشورا و شناخت درس ها و عبرت ها و عوامل و زمینه هایی که سبب پیدایی عاشورا شدند می تواند چراغی فراروی نسل امروز در ابعاد گوناگون به ویژه در عرصه رفتار سیاسی، و نگهبانی از نظام اسلامی ما در برابر آفت ها و خطرهای داخلی و خارجی باشد.

پی نوشت ها :

54) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 11، ص 44 .
55) همان، ج 13، ص 222 - 220 .
56) همان، ص 45 .
57) همان .
58) نهج البلاغه، نامه 10 .
59) اللهوف، ص 20 .
60) تاریخ الامم و الملوک، طبری، ج 4، ص 304 .
61) بحارالانوار، ج 75، ص 46 .
62) عبرت های عاشورا، ص 89; تاریخ سیاسی اسلام، تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ج 2، ص 194 - 188 .
63) الغدیر، علامه امینی، ج 8، ص 286 دارالکتب العربی .
64) همان، ج 9، ص 3، 31، 38 .
65) همان، ج 8، ص 278، الاستیعاب، ج 2، ص 80، طبری، ج 11، ص 357، مروج الذهب، ج 1، ص 440 .
66) ملل و نحل، شهرستان، ص 26 .
67) الغدیر، ج 122 از منابع گوناگون اهل سنت این موضوع را نقل کرده است .
68) سخنان مقام معظم رهبری، لشگر 27 حضرت رسول، در 20/3/75 .
69) لهوف، ص 26، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، عبدالله بن زبیر، از این گونه افراد بودند .
70) سخنان مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان لشگر 27 حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، 20/3/75 .
71) غرر الحکم و درر الحکم، آمدی با شرح محقق خوانساری، ج 3، ص 395، دانشگاه تهران، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، معروف به مجموعه ورام، ج 2، ص 122، چنین آمده است: حب الدنیا اصل کل معصیة ... حب الدنیا و حب الله لا یجتمعان فی قلب واحد .
72) همان، ج 3، ص 395 .
73) تحف العقول; 250، ص 249; بحارالانوار، ج 44، ص 383، ج 78، ص 117 .
74) فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج 2، ص 488 برای مشروح این جریان ص 489 - 485 مطالعه شود، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی .
75) ملل و نحل، ص 23 .
76) الانوار القدسیه، ص 99 .
77) معرفت، ج 56، ص 17، به نقل از جامعه شناسی تاریخی اسلام، ابوالحسن تنهایی، ص 262، نشر روزگار .
78) دیوان آتشکده نیر، ص 59; سمو المضی سموالذات، علائلی، 5 .
79) الطبقات الکبری، ج 3، ص 295، 304، شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 8، ص 111، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 154 - 153، تاریخ جرجی زیدان، ج 2، ص 168 .
80) همان مدرک، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 154 - 153 .
81) تاریخ خلفا، جعفریان، ج 2، ص 194، نشر الهادی .
82) نهج البلاغه، خطبه، 3 .
83) الغدیر، ج 8، ص 286 - 282، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 199 - 198 .
84) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 199 .
85) تاریخ خلفا، ج 2، ص 205، شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 58 .
86) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 2، ص 198 - 197 .
87) همان، ج 2، ص 66 . علی (علیه السّلام) نیز این مطلب را یادآوری کرده است . نهج البلاغه، خطبه 26 .
88) الکامل، ابن اثیر، ج 3، ص 505 - 504 .
89) تاریخ طبری، ج 4، ص 306 .


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 5:59 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

شخصی از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلای معلّی به این شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد و در این مدت داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت زیارت حضرت امام حسین علیه السلام را اراده می‌کرد، بر بام منزل خود رفته، به آن حضرت سلام می کرد و او را زیارت می‌نمود؛ تا این که سرگذشت او را به «سید مرتضی»که از بزرگان آن عصر و مرسوم به «نقیب الاشراف» بود رساندند.
سید مرتضی به منزل او رفت و در این خصوص او را سرزنش نمود و گفت: « از آداب زیارت در مذهب اهل‌بیت علیه السلام این است که داخل حرم شوی و عقبه و ضریح را ببوسی. این روشی را که تو داری، برای کسانی است که در شهرهای دور می‌باشند و دستشان به حرم مطهر نمی‌رسد.»
آن مرد چون این سخن را شنید گفت: «ای نقیب الاشرف» از مال دنیا هر چه بخواهی از من بگیر و مرا از رفتن معذور دار. هنگامی که سید مرتضی سخن او را شنید بسیار ناراحت شد و گفت: «من که برای مال دنیا این سخن را نگفتم؛ بلکه این روش را بدعت و زشت می‌دانم و نهی از منکر واجب است.» وقتی آن مرد این سخن را شنید، آه سردی از جگر پر دردش کشید. سپس از جا برخاست و غسل زیارت کرد و بهترین لباسش را پوشید و پا برهنه و با وقار از خانه خارج شد و با خشوع و خضوع تمام، نالان و گریان متوجه حرم حسینی گردید تا این که به در صحن مطهر رسید .
نخست سجده شکر کرد و عتبه صحن شریف را بوسید. سپس برخاست و لرزان، مانند جوجه گنجشکی که آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند، بر خود می‌لرزید و با رنگ و روی زرد، همانند کسی که یک سوم روحش خارج گشته باشد، حرکت می‌کرد تا این که وارد کفش کن شد. دوباره سجده شکر به جا آورد و زمین را بوسید و برخاست و مانند کسی که در حال احتضار باشد داخل ایوان مقدس گردید و با سختی تمام خود را به در رواق رسانید.
چون چشمش به قبر مطهر افتاد، نفسی اندوهناک بر آورد و مانند زن بچه مرده، ناله جانسوزی کشید. سپس به آوازی دلگداز گفت: «اَهَذا مَصرَعُِِِ سیدُالشهداء؟ اَهَذا مَقتَلُ سیدُالشهداء؟ ؛ آیا اینجا جای افتادن امام حسین علیه السلام است؟ آیا اینجا جای کشته شدن حضرت سیدالشهداء است؟»
«پس فریاد کشید و نقش زمین شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود و به شهیدان راه حق پیوست.»


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 5:50 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

گریه بر امام حسین (علیه السلام) ؛ هدف یا وسیله

هر که در مرثیه حسین (علیه السّلام) شعری بگوید و بگرید و بگریاند، حق تعالی او را بیامرزد و بهشت را برای او واجب می گرداند‎. همیشه زبان، مترجم عقل بوده ولی ترجمان عشق، چشم است. آنجا که اشکی از روی احساس و درد و سوز میریزد، عشق حضور دارد ولی آنجا که زبان با گردش منظم خود جمله های منطقی میسازد عقل حاضر است.
بنابراین همانطور که استدلالات منطقی و کوبنده می تواند همبستگی گوینده را با اهداف رهبران مکتب آشکار سازد قطره اشک نیز می تواند اعلان جنگ عاطفی بر ضد دشمنان مکتب محسوب گردد.
از این رو گریه حضرت زینب علیهاالسلام بر اهل بیت علیهم السّلام گریه عاطفی و گریه پیام آور و یک نوع نهی از منکر و شعار شورانگیز و سوزاننده و رسواگر طاغوتیان و ستمگران بود.
بر همین اساس است که پیامبر اکرم و امامان علیهم السّلام کسی را که آمادگی گریه کردن ندارد به تباکی (خود را به شکل گریه درآوردن) دعوت کرده اند تا یاد حسین در همه قرون و اعصار در خاطره ها زنده بماند.

در اجر و ثواب گریه بر امام حسین علیه السّلام

اجر و مزد گریه برای آن حضرت بسیار عظیم و بزرگ است و خداوند خود ضامن آن می باشد.
گریه برای آن حضرت سختی های زمان احتضار را از بین می برد زیرا امام صادق علیه السّلام به مسمع بن عبدالملک فرمودند: آیا مصائب آن جناب (امام حسین علیه السّلام) را یاد می کنی؟
عرض کرد: بلی والله مصائب ایشان را یاد کرده و گریه میکنم.
حضرت فرمودند: آگاه باش که خواهی دید در وقت مردن پدران مرا که به ملک الموت وصیت تو را می کنند که سبب روشنی چشم تو باشد.
همچنین فرمودند: ای مسمع گریه بر احوالات حسین (علیه السّلام) سبب می شود که ملک الموت بر تو مهربان تر از مادر گردد.
گریه بر حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) باعث راحتی در قبر، فرحناک و شادان شدن مرده، شادان و پوشیده بودن او در هنگام خروج از قبر است در حالی که او مسرور است فرشتگان الهی به او بشارت بهشت و ثواب الهی را می دهند.
اجر و مزد هر قطره آن این است که شخص همیشه در بهشت منزل کند.(1)
گریه کننده بر امام حسین علیه السّلام در بهشت با ایشان و هم درجه ایشان خواهد بود.(2)
شیخ جلیل جعفر بن قولویه در کامل از ابن خارجه روایت کرده است:
روزی در خدمت امام صادق علیه السّلام بودیم و امام حسین علیه السّلام را یاد کرده و از او نام بردیم. حضرت صادق علیه السّلام بسیار گریستند و ما نیز به تبع ایشان گریستیم. پس حضرت صادق علیه السّلام فرمودند که امام حسین علیه السّلام می فرمود من کشته گریه و زاری (اشکم) هستم نام من در نزد هیچ مؤمنی برده نمی شود مگر آن که محزون و گریان می شود.
در روایت آمده است هیچ روزی نبود که اسم امام حسین علیه السّلام در نزد امام صادق علیه السّلام برده شود و آن امام در آن روز تبسمی بر لب بیاورند. آن حضرت در تمام روز گریان و محزون بودند و می فرمودند: امام حسین علیه السّلام سبب گریه هر مؤمن است.

شیخ طوسی و شیخ مفید از ابان بن تغلب روایت کرده اند که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند: نَفَس کسی که برای مظلومیت ما محزون است تسبیح است و اندوه و ماتم او عبادت خدا و پوشیدن اسرار ما از بیگانگان جهاد در راه خداست .(3)
شیخ کشی(رحمة الله علیه) از زید شحام روایت کرده است که: من با جماعتی از کوفیان در خدمت امام صادق علیه السّلام بودیم، جعفر بن عفان وارد شد . حضرت او را اکرام کردند و نزدیک خود نشاندند و فرمودند یا جعفر!
جعفر عرض کرد: جانم، خدا مرا فدای تو کند.
حضرت فرمودند: به من گفته اند تو در مرثیه و عزای حسین (علیه السّلام) شعر می گوئی.
جعفر عرض کرد: بله، فدای تو شوم.
حضرت فرمودند: پس بخوان.
جعفر شروع به خواندن مرثیه نمود، حضرت امام صادق علیه السّلام و حاضرین مجلس گریستند.
حضرت آنقدر گریست که اشک چشم مبارکش بر محاسن شریفش جاری شد.
پس از آن حضرت صادق علیه السّلام فرمودند: به خدا سوگند، که ملائکه مقرب در اینجا حاضر شدند و مرثیه تو را که در مصائب حسین (علیه السّلام) خواندی شنیدند و بیشتر از ما گریستند و حق تعالی در همین ساعت بهشت را با تمام نعمت های آن برای تو واجب گردانید و گناهان تو را آمرزید.
پس امام فرمودند: ای جعفر می خواهی که زیادتر بگویم؟
جعفر عرض کرد: بله، ای سید من.
حضرت فرمود: هر که در مرثیه حسین (علیه السّلام) شعری بگوید و بگرید و بگریاند، حق تعالی او را بیامرزد و بهشت را برای او واجب می گرداند. (4)
شیخ صدوق (رحمة الله علیه) در امالی از ابراهیم بن ابی المحمود روایت کرده که امام رضا علیه السّلام فرمودند: ماه محرم ماهی بود که اهالی جاهلیت، جنگ و قتال را در آن ماه حرام می دانستند، ولی این امت جفاکار خون های ما را در آن ماه حلال دانستند و حرمت ما را هتک کرده و زنان و فرزندان ما را در آن ماه اسیر کردند. آتش در خیمه های ما افروخته و اموال ما را غارت کردند. حرمت حضرت رسالت (صلی الله علیه و آله) را در حق ما رعایت نکردند.
همانا مصیبت شهادت حسین (علیه السّلام) دیده های ما را مجروح گردانید و اشک ما را جاری کرده . عزیز ما را ذلیل گردانیده است و زمین کربلا مورث کرب و بلاء ما گردید.
پس باید بر حسین بگریند، همانا گریه بر آن حضرت گناهان بزرگ را فرو می ریزد.
سپس حضرت رضا علیه السّلام فرمودند: پدرم چون ماه محرم داخل می شد کسی آن حضرت را خندان نمی دید. و اندوه و حزن پیوسته بر او غالب می شد تا روز عاشورا. آن روز، روز مصیبت و حزن و گریه او بود و می فرمود: امروز روزی است که حسین (علیه السّلام) شهید شده است.
و همچنین شیخ صدوق از آن حضرت روایت کرده: هر که روز عاشورا روز مصیبت و اندوه گریه او باشد حق تعالی روز قیامت را برای او روز شادی و سرور گرداند و دیده گانش در بهشت به نور ما روشن شود. (5)
از ریان بن شبیب روایت شده است که گفته روز اول محرم به خدمت امام رضا علیه السّلام رسیدم حضرت فرمودند: ... ای پسر شبیب اگر بر حسین (علیه السّلام) گریه کنی و آب دیده گان تو بر روی تو جاری شود حق تعالی جمیع گناهان صغیره و کبیره تو را می آمرزد خواه اندک باشد و خواه بسیار.
ای پسر شبیب: اگر می خواهی خدا را ملاقات کنی در حالی که هیچ گناهی نداشته باشی حسین (علیه السّلام) را زیارت کن.
ای پسر شبیب اگر می خواهی که در غرفه ای از بهشت با رسول خدا و ائمه طاهرین محشور شوی قاتلان حسین (علیه السّلام) را لعنت کن.
ای پسر شبیب اگر بخواهی مانند شهدای کربلا باشی و ثواب آنها را داشته باشی هر گاه مصیبت آن حضرت را یاد کردی بگو: یا لَیتَنی کُنتُ مَعَهُم فَاَفُوزَ فَوزًا عَظیماً؛ ای کاش من با ایشان بودم و رستگاری عظیمی مییافتم.
ای پسر شبیب اگر می خواهی در درجات عالیه بهشت با ما باشی پس برای اندوه ما اندوهناک باش و در شادی ما شاد. بر تو باد ولایت و محبت ما که اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد حق تعالی او را در قیامت با آن محشور می گرداند. (6)
ابن قولیه با سند معتبر روایت کرده از ابی هارون مکنوف که گفت: به خدمت حضرت صادق علیه السّلام مشرف شدم آن حضرت فرمودند. که برای من مرثیه حسین (علیه السّلام) بخوان. من نیز شروع کردم به خواندن.
امام فرمود: به این صورت نخوان به همان سبک و سیاقی که نزد خودتان متعارف است و نزد قبر حسین (علیه السّلام) می*خوانید بخوان. پس من خواندم.
حضرت گریستند و من ساکت شدم.
فرمود: بخوان، من خواندم تا آن اشعار تمام شد.
حضرت فرمود: باز هم برای من مرثیه بخوان، من شروع کردم به خواندن این اشعار: یا مَریَمُ قومُی فَاندُبی مَولاکِ وَ عَلیَ الحُسَین فَاسعَدی بِبُکاکِ
پس حضرت بگریست و زن ها هم گریستند و شیون نمودند و هنگامی که از گریه آرام شدند فرمودند: ای اباهارون هر کس برای حسین (علیه السّلام) مرثیه بخواند و یک نفر را بگریاند بهشت بر او واجب می شود. و سپس فرمودند: هر کس امام حسین علیه السّلام را یاد کند و بر او گریه کند بهشت بر او واجب می شود. (7)
به سند معتبر از عبدالله بن بکر روایت کرده اند که گفت: روزی از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدم که یابن رسول الله اگر قبر حضرت امام حسین علیه السّلام را بشکافند آیا در قبر آن حضرت چیزی خواهند دید؟
حضرت فرمود: ای پسر بکر چه بسیار عظیم است سؤال تو به درستی که حسین بن علی علیهماالسّلام با پدر و مادر و برادر خود در منزل رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشند و با آن حضرت روزی خورده و شادمانی می کنند.
گاهی بر جانب راست عرش آویخته و می گوید پروردگارا وفا کن به عهدی که با من بسته ای و نظر می کند بر زیارت کنندگان خود، ایشان را با نام هایشان و نام پدرانشان می شناسند. و نظر می کنند به سوی آنهائی که بر او گریه می کنند و برایشان طلب آمرزش کرده و از پدرانشان می خواهند که برای آنها استغفار کنند و می گویند:
ای گریه کننده بر من اگر بدانی خدا چه جیزی برای تو مهیا کرده از ثواب ها، هر آینه شادی تو زیادتر از اندوه تو خواهد شد.
آن بزرگوار از حق تعالی درخواست می کند که هر گناه و خطا که گریه کننده بر او کرده است بیامرزد. (8)

ارزش قطره اشک برای امام حسین علیه السلام

قطره ای از آن اگر در جنهم بیفتد آتش و حرارت آن را خاموش می کند.
ملائکه خود آن اشکها را گرفته و در شیشه ای ضبط می کنند. (9)
برای هر عملی ثواب محدودی است جز ثواب آن اشک که اجر آن محدودیتی و یا اتمامی ندارد.

چشم گریان در عزای امام حسین علیه السّلام و ارزش آن

اگر اشک بر امام حسین علیه السّلام دارای این همه اعتبارست یقینا چشمی که در عزای او گریان باشد نیز خواص و ویژگی های مربوط به خود را دارد.

خواص چشم گریان در عزای امام حسین علیه السلام

آن چشم در نزد خداوند از تمام چشمها محبوب تر است.(10)
همه چشمها در روز قیامت گریانند مگر چشمی که بر امام حسین علیه السّلام گریه کرده باشد. (11)
آن چشم روشن شود به نور کوثر و نظر به آن. (12)
آن چشم را ملائکه تبرّک میکنند و اشک را خود از آن پاک میکنند.(13)

خواص گریه برای امام حسین علیه السلام

هر کسی که تا به حال خداوند این مرحمت را در حق او نموده باشد و توانسته باشد قطره اشکی در عزای آن حضرت از دیدگان جاری سازد به خوبی آثار و برکات نورانی و حالات معنوی وصف ناشدنی آن را در یافته اما گریه برای آن حضرت خواصی مربوط به خود را دارد که ما اجمالاً بعضی از آن را ذکر می کنیم: صله حضرت محمد صلی الله علیه و آله است. (14)
مساعدت و یاری حضرت زهرا سلام الله علیها است زیرا آن مکرمه هر روز در عزای فرزندنش می گرید. (15)
اداء حق پیامبر صلی الله علیه و آله، خدا و ائمه هدی علیهم السّلام است. (16)
گریه برای آن حضرت تأسی به انبیاء ، ملائکه و عبادالصالحین خداوند است.
اداء مزد رسالت پیامبر است زیرا در قرآن آمده که مزد رسالت پیامبر مودّت ذی القربی (دوستی با خاندان رسول خدا) است. ترک آن جفا به آن حضرت است. (17)
تسلی دهنده دل از جمیع گریه ها و اندوه ها است. (18)

خواص مجالس ذکر مصائب امام حسین علیه السّلام

کسانی که در مجالس ذکر او شرکت می کنند به خوبی حال و هوای آنجا را درک کرده و ارتباط معنوی عمیقی با حضرتش برقرار می سازند، اما بر طبق احادیث و روایات متعدد مجالس آن حضرت دارای ویژگی هایی است:
1- هر کس بنشیند در مجالسی که در آن به امر ائمه علیهم السّلام پرداخته شده و ذکر مصائب آنان است دل او نمی میرد در آن روزی که دلها می میرند. (19)
2- اینگونه مجالس محبوب خدا ، رسول او و ائمه علیهم السلام می باشد.(20)
3- نَفَس فرد عزادار در آن مجلس تسبیح خداوند است.(21)
4- این مجالس محل نَظَر حضرت امام حسین علیه السّلام است. زیرا آن جناب در عرش است و از آنجا به سوی سرزمین کربلا و زوّار و گریه کنندگان خود نظاره می کنند. (22)
5- ملائکه مقرب خداوند درآن مجلسی حاضر می شوند.
6- مجلس عزای امام حسین علیه السّلام هر جا بر پا شود آنجا قبه و بارگاه اوست .
7- معراج گریه کنندگان است زیرا که محل نزول صلوات و رحمت الهی و غفران ذنوب و ... است.
8- این مجالس از دیگر مجالس اشرف و افضل است.(23)

پی نوشت ها :

1- بحارالانوار ، ج44، ص289 و کامل الزیارات باب32، ص101
2- بحارالانوار /278/44/ امالی صدوق مجلسی 17/ ص68
3- منتهی الآمال ، ج 1، ص 538
4- منتهی الآمال ، ج 1، ص 539
5- منتهی الآمال ، ج 1، ص 540
6- منتهی الآمال ، ج 1، ص 541
7- منتهی الآمال ، ج 1، ص 542
8- منتهی الآمال ، ج 1، ص 543
9- منتخب طریحی/140/2
10- بحارالانوار /207/45، کامل الزیات باب26 ص81
11- بحارالانوار /293/44، عوالم /534/17
12- بحارالانوار /290/44، کامل الزیارات باب 32 ص102
13- بحارالانوار /305/44، تفسیر امام حسن عسگری (علیه السّلام) ص369
14- بحارالانوار /207/45، کامل الزیارات باب 26 ص81
15- بحارالانوار /209/208/45، کامل الزیارات باب ص82
16- بحارالانوار /207/45، کامل الزیارات باب 26 ص81
17- بحارالانوار ، ج 45، ص 205 وکامل الزیارات ، باب 26، ص 79
18- ترجمه خصائص الحسینیه ، ص 257
19- بحارالانوار /278/44، امالی صدوق مجلسی 17 ص68
20- بحارالانوار /282/42، قرب الاسناد ص) 18
21- بحارالانوار /278/44، امالی صدوق ، مجلس 17، ص 68
22- بحارالانوار /292/44، کامل الزیارات باب 32ص103
23- ترجمه خصائص الحسینیه ، ص
256


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 5:49 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین

تلاش می‌کنیم تا در این مقاله به معرفی برخی از مهمترین مقتل‌های حسینی بپردازیم تا ضمن ارج نهادن بر تلاش راویان مقاتل حسینی، شما را با نحوه انتقال این پرشورترین حماسه دینی یعنی کربلا آشنا گردانیم.

1. مقتل « ابی‌مخنف»

آغاز محرم که همواره همراه است با مشارکت مردم در بزرگترین تجربه دینی سالانه یعنی عزاداری اباعبدالله الحسین(علیه السّلام)، مقاصد فراوانی در بطن خویش برای دینداران دارد. این بزرگترین تجربت دینی اما نقل شده است بر دوش راویان صدیق و درست کرداری که گزارشگران مقاتل حسینی نام گرفته‌اند. تلاش می‌کنیم تا در این مقاله به معرفی برخی از مهمترین مقتل‌های حسینی بپردازیم تا ضمن ارج نهادن بر تلاش ایشان، شما را با نحوه انتقال این پرشورترین حماسه دینی یعنی کربلا آشنا گردانیم.
در اینکه نخستین مقتل حسینی ، یعنی اولین گزارش جامع از زمینه‌ها و نفس حادثه کربلا ، از آن ابومخنف لوط ‌بن ‌یحیی ‌بن ‌سعید بن ‌مخنف ازدی غامدی (م157 ه.ق) است ، تقریبا اختلافی میان رجال‌نویسان به چشم نمی‌خورد؛ هرچند برخی، از ابوالقاسم اصبغ بن نباته تمیمی نام برده‌اند که از ویژگان و یاران امیرمومنان (علیه السّلام) بوده و پس از عمری دراز در حوالی سال 100ه.ق وفات کرده است (الفهرست شیخ طوسی، صص 37و38، ش108؛ الذریعه الی تصانیف الشیعه شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج22، صص23و24، ش5838). اما از آن‌رو که بر فرض صحت چنین باوری، هرگز اثری از این مقتل یافت نشده است، به نحو قطعی نمی‌توان بر تقدم ابی‌مخنف در میان مقتل‌نویسان خدشه وارد کرد.
هرچند از مقتل ابی‌مخنف نیز جز در تاریخ الامم و الملوک محمدبن جریر طبری (م310ه.ق) یعنی بزرگترین مورخ ایرانی تاریخ اسلام، نمی‌توان نشانی یافت.طبری در مجموع در جلد پنجم تاریخ خویش 125 روایت درباره تاریخ کربلا گزارش کرده که از این تعداد، 100 روایت را به صورت مستقیم و البته با واسطه‌هایی از ابی‌مخنف نقل کرده است.
10 روایت را نیز با واسطه هشام بن محمد کلبی از ابی‌مخنف روایت کرده است؛ از 15 روایت باقیمانده، 14 روایت از آن هشام و یک روایت از آن عمار دهنی است که منبع آن امام محمدباقر(علیه السّلام) است. گزارش‌های ابومخنف باتوجه به این امر که خود او در صحنه کربلا حاضر نبوده، بر دوگونه‌اند:
الف) آنهایی که در کربلا بوده‌اند. اینان نیز خود بر چند دسته‌اند:
1- گروه نخست خود از آل‌هاشم‌اند که در کربلا بوده‌اند و از حادثه جان به سلامت برده‌اند؛ مانند امام سجاد و امام باقر(علیه السّلام)
2- یاران امام حسین از غیر آل‌هاشم مانند عقبه بن سمعان و همسر زهیر بن قین
3- ناظران بی‌طرفی چون عبدالله بن سلیم و مذری بن مشمعل
4- شاهدان حاضر در سپاه عمر بن سعد؛ برخی از ایشان چون عبدالله شعبی و هانی بن ثبیت در کشتار دست داشتند و برخی چون حمید بن مسلم که از قضا مهمترین منبع ابی‌مخنف به شمار می‌رود.
با آنکه در سپاه ابن سعد مشارکت داشتند ولی در کشتار دست نداشتند. برخی از ایشان از جمله خود حمید از امضاکنندگان نامه دعوت برای امام حسین(علیه السّلام) بودند.
ب) گروه دوم آنانی هستند که در کربلا حاضر نبوده‌اند. اینان را می‌توان در 5‌گروه دسته‌بندی کرد.
1- محبان امام حسین(علیه السّلام) چون علی‌بن حنظله که پدرش جزو شهدای کربلا بود و نیز پسر حربن‌یزید ریاحی که در کربلا شهید شد.
2- طرفداران امویان مانند قاسم بن‌عبدالرحمان
3- طرفداران زبیریان مانند حسان بن قائد.
4- محدثین بی‌طرف چون محمد بن بشر همدانی پدر هشام بن محمد کلبی همدانی.
5- خویشان نزدیک ابومخنف چون عبدالرحمان بن جندب ازدی.
مقتل ابومخنف را که در واقع مهمترین «مقتل الحسین» است. می‌توان از چند جهت مورد بررسی قرار داد؛ هرچند نتیجه این بررسی هرچه باشد ، باید به این نکته اذعان داشت که این مقتل اساس کار تمام مقاتل بعدی است. و از این جهت می‌توان به این نتیجه دست یافت که لااقل این مقتل از نگاه راویان بعدی که آن را گزارش کرده‌اند، کاملا مورد اعتماد بوده است.
از نظر رجال‌شناسی ، راویان ابومخنف طیف وسیعی از گرایش‌های فکری و سیاسی آن روز را شامل می‌شوند و از این حیث می‌توان مقتل الحسین را پرگستره‌ترین مقتل به شمار آورد. این امر بی‌شک بر اعتبار آن می‌افزاید.

2. مقاتل الطالبیین

الف) درباره نویسنده؛ ابوالفرج ، علی‌بن‌حسین بن‌محمدبن احمدبن هیثم‌بن عبدالرحمان‌بن مروان‌بن عبدالله‌بن مروان معروف به مروان حمار آخرین خلیفه اموی.
ابوالفرج در سال 284 هـ.ق برابر با سال 897 میلادی در اصفهان زاده شد و از این‌رو ابوالفرج اصفهانی لقب گرفت. اما در بغداد رشد کرد و آن شهر را موطن و مسکن خود قرار داد. جالب آنکه ابوالفرج در الاغانی ، خانه‌ای را که در آن سکونت داشته به وصف آورده است و آن خانه‌ای بوده است مشرف به رودخانه دجله در مکانی میانه پل دجله و پل سلیمان که کنار خانه وزیر فرهیخته عباسی ابوالفتح بریدی قرار داشته.
شخصیت فرهنگی ابوالفرج ، شخصیتی جامع‌الاطراف و بی‌نظیر است. قاضی ابوالمحسن تنوخی درباره او چنین گفته: « او به گونه‌ای ، شعر ، اغانی ، اخبار ، آثار ، حدیث مسند و نسبت‌ها را حفظ بود که تا آن روزگار مثل آن ندیده بودم. در این علوم تخصص بالایی داشت و نیز علومی مثل: لغت، صرف و نحو ، خرافات ، سیره ، مغازی ، علم هجو و طنز ، داروشناسی و علومی مانند طب ، نجوم و... گذشته از این ابوالفرج را باید یکی از دامپزشکان اولیه جهان اسلام به شمار آورد. حرص و ولع او در درمان حیوانات مثال‌زدنی بود. نمونه‌ای از این شوق را می‌توان در درمان یک سنجاب دید که در اشعار او در الاغانی منعکس شده است.»
ب) درباره کتب ابوالفرج؛ مهم‌ترین کتاب ابوالفرج را باید «الاغانی» دانست. او با همین کتاب نزد شعرا، ادبا و فصحاء معروف و مشهور شد. این اثر به واقع از مهم‌ترین موسوعات ادبی است. تا آنجا که برخی ثروت ادبی فراهم آمده در این کتاب را با هیچ قیمتی برابر نمی‌دانند. برخی آن را مرجع شعرشناسی و برخی آن را بزرگ‌ترین مایه لذت و تفریح به شمار آورده‌اند.
ج) درباره مذهب ابوالفرج؛ او بر مذهب شیعی زیدی بوده است. قاضی تنوخی بر تشیع او تصریح کرد. ابن‌اثیر نیز در کتاب «الکامل فی‌التاریخ» بر تشیع وی تصریح کرده است و البته آن را مایه تعجب به شمار آورده است. شاید آنچه مایه تعجب ابن‌اثیر شده، وابستگی شدید ابوالفرج به خاندان اموی است و این وابستگی و مذهب تشیع ابوالفرج برای ابن‌‌اثیر سازگار نمی‌آمده‌اند. اما چنانکه ابوالفرج نیز در الاغانی بیان کرده است: عقیده و باور، وطن و نژاد نمی‌شناسد و بسیار فراتر از آنند که در زندان تنگ وابستگی‌های خونی گرفتار آیند.
د) درباره مقاتل‌الطالبیین، یکی از واضح‌ترین ادله‌ای که می‌توان به سبب آن بر تشیع ابوالفرج اصرار کرد، کتاب مقاتل‌الطالبیین است؛ کتابی که ابوالفرج در آن به ذکر تمام شهدا آل عبدالمطلب از ابتدا تا سال 313 هـ. ق، یعنی سالی که کتاب در آن تالیف شده پرداخته است. ابوالفرج معیار جالب توجهی برای تعریف واژه شهید ارائه کرده است. در نظر او شهید، فراتر از کشته شده در جنگ است.
چرا که آنکه در حالت صلح نیز مسموم شده شهید است. یا آنکه در زندان به حیلت یا به فرتوتی و بیماری کشته شده و نیز آنکه در اثنا فرار از دست سلطان هلاک شده است. تمام این امور همانگونه که ابوالفرج در مقدمه کتاب بیان کرده ، از مصادیق مفهوم شهید به شمار می‌رود. ابوالفرج تصویر شگفت‌انگیزی را از رشادت‌ها و جنگ‌آوری‌های آل‌ بوطالب ارائه کرده و در ضمن همدردی و احساس احترام شدید خود را نثار ایشان کرده است. او در شهادت آل‌هاشم جز مجد و بزرگواری و اصرار بر باور صالح چیزی دیگری را دخیل نمی‌داند.
ایشان را بر سبیل حق می‌داند و امویان را با آنکه خود به ایشان منتسب است و به این انتساب نیز معترف است بر باطل. اولین شهید آل بوطالب ، جعفر‌بن‌ابوطالب و آخرین ایشان به نقل ابوالفرج ، عبدالرحمان‌بن محمد است که بنی سلیم او را در جنگل کشتند.

3. تاریخ دمشق 

الف) درباره نویسنده: علامه شمس‌الدین ذهبی در «سیر اعلام النبلاء» درباره نویسنده کتاب می‌گوید:
« امام ، علامه ، حافظ بزرگ و چیره‌دست ، محدث شام ، ثقه‌الدین ، ابوالقاسم دمشقی شافعی ، صاحب تاریخ دمشق در آغاز ماه محرم سال 499 متولد شد. در سال 520 به عراق کوچید. در سال 521 حج گزارد و در سال 529 از راه آذربایجان، به خراسان رفت. او علی‌بن‌حسن‌بن هبه‌الله‌بن‌عبدالله‌بن حسین است. شمار شیوخ او که در معجم او یاد شده‌اند 1300 تن از طریق سماع، 46 شیخ از طریق انشاء و 290 شیخ از طریق اجازه و هشتاد و چند زن هستند که مجموعه آنها تقریبا 1716 می‌شود. او آثار فراوانی از خویش بر جای نهاده است. او مردی بود تیزفهم ، حافظ ، پرکار ، ذکی ، بصیر در کار و در روزگار خود یگانه عصرش بود. او در شب دوشنبه 11 ماه رجب سال 571 درگذشت ، قطب نیشابوری بر او نماز گزارد و سلطان بر جنازه وی حاضر شد. او را نزد پدرش در قبرستان باب‌الصغیر در دمشق به خاک سپردند.» (سیر اعلام النبلاء، ج20، صص554تا715 ،ش 354 با تلخیص و تصرف) چنان که در متن شرح حال ابن‌عساکر آمده است او شافعی مذهب و از اهل سنت است.
ب) درباره کتاب: چنان‌که از نام کتاب هویداست ، کتاب معجمی است فراخ‌دامن درباره تاریخ دمشق ، یعنی شهر زادگاه مصنف کتاب، علی‌بن‌حسن معروف به ابن‌عساکر. دمشق روزگاری پایتخت امویان به‌شمار می‌رفت.
از این‌رو خلفای فراوانی را شاهد بوده‌است که در آن شهر به حکمرانی پرداخته‌اند و این طبیعتاً دستمایه مناسبی بوده‌است تا شخصی چون ابن‌عساکر به تبیین تاریخ این شهر بپردازد. علامه ابن‌منظور انصاری صاحب معجم بزرگ لسان العرب ، سال‌ها بعد کتاب تاریخ دمشق را که در چاپ‌های جدید در مجموعه‌ای 50‌جلدی فراهم آمده است، خلاصه و مختصر کرد.
این کتاب را که مختصر تاریخ دمشق نام دارد، احمد راتب حمدویش و محمد ناجی الحمر به سال 1405 در قاهره و توسط انتشارات دارالفکر به همراه تحقیق و تصحیح عرضه کرده‌اند. در خود کتاب تاریخ دمشق ابن‌عساکر ، چیزی در حدود 400‌روایت به بررسی تاریخ عاشورا و مقتل‌الحسین پرداخته‌اند؛ هرچند تا سال 1415 هـ.ق این 400 حدیث هرگز به صورت مجزا و تحت عنوان مقتل‌الحسین یا چیزی شبیه به آن منتشر نشده بودند. در این سال فاضل گرانقدر محمدرضا حسینی‌جلالی مجموعه این 400‌ حدیث را تحت عنوان « الحسین(علیه السّلام): سماته و سیره» یعنی سیره و سیمای امام حسین‌(علیه السّلام) به صورت مجزا فراهم آورد.
در این کتاب به چند دلیل که به ظاهر منطقی به نظر می‌رسند اسانید روایات چهارصدگانه حذف شده است و البته برای سهولت شناسایی متون اصلی و متونی که بعدا به کتاب افزوده شده‌اند ، احادیث در مجموعه‌هایی مجزا قرار داده شده‌اند. توضیحات و شروح فراوانی بر متون روایات نگاشته شده و متن از جنبه‌های لغوی ، تاریخی و روش‌شناختی وارسی شده است. فراهم‌کننده کتاب خود را مقید داشته تا به متن ابن‌عساکر وفادار باقی بماند و جز در پاره‌ای موارد مطلبی بر متن اصلی نیفزاید.
یکی از ویژگی‌های مثبت کتاب «الحسین‌(علیه السّلام): سماته و سیرته» تخرج احادیث و مطابقت احادیث دو کتاب تاریخ دمشق ابن‌عساکر و تاریخ دمشق خلاصه شده علامه ابن‌منظور انصاری است. ترجمه کتاب را انتشارات اساطیر به سال 1383 منتشر کرد. این ترجمه از آن جویا جهان‌بخش است.
ج) نمونه‌هایی از متن کتاب: « معاویه در شب نیمه رجب سال شصتم بمرد و مردمان از برای یزید بیعت نمودند؛ پس یزید به واسطه عبدالله‌بن‌عمر عامری به ولیدبن‌عقبه بن‌ابوسفیان که امیر امویان بود در مدینه نامه نوشت که: مردمان را بخوان و از برای من از ایشان بیعت بگیر و آغاز کن از بزرگان قریش و باید اول کسی که بیعت‌گرفتن را از او آغاز می‌کنی حسین‌بن‌علی‌بن‌ابی‌طالب باشد.
پس ولیدبن‌عقبه همان‌دم ، نیمه‌شب ، به حسین‌بن علی پیغام فرستاد. حسین همان شب به سوی مکه بیرون شد و مردمان بامداد برخاستند و برای بیعت یزید روان شدند؛ پس حسین را جستند و نیافتند.
حسین برای آنکه در ایام حج با دولتیان در حرم درگیر نشود، دوشنبه دهه نخست ذی‌الحجه سال 60 در میان خاندان خود و 60 چهره متوجه کوفه به سوی عراق روان گردید.»

4. الخصائص الحسینیه

نویسنده کتاب الخصائص الحسینیه ، آیت‌الله حاج‌شیخ جعفر شوشتری است. او در سال 1230 هـ . ق متولد و در سال 1303 هـ . ق در زادگاهش جان‌ به ‌جان آفرین تسلیم کرد. حاج‌شیخ عباس‌قمی درباره او می‌گوید: «جلالت شأنش زیاده از آن است که ذکر شود.
کسی که به کتاب «منهج‌الرشاد» آن بزرگوار مراجعه کند، خواهد دانست که در چه درجه و مقامی بوده است؛ در وعظ و تذکر مردم، در تحقیقات شریفه و اطلاع بر دقایق و اشارات مصائب و آثار اطائب. مصنفات مشهوره او در فن وعظ و تذکر و مصائب اباعبدالله از این امر خبر می‌دهد. شیخ ما محدث نوری نورالله مرقده در کتاب «دارالسلام» از ایشان مدحی بلیغ کرده است.» (فوائد الرضویه، ص 67).
هرچند شیخ جعفر شوشتری را نباید نخستین فراهم‌آورنده خصائص ( اختصاصات) دانست و پیش از او نیز بزرگانی چون سیدرضی، حاکم حکانی و ابن‌بطریق نیز خصائص ائمه نگاشته‌اند. اما باید کمال خصائص‌نویسی را در آثار شیخ جعفر شوشتری جست؛ چرا که خصائص‌نویسی در آثار ایشان علاوه بر جنبه‌های نظری با جنبه‌های عملی- رفتاری و اخلاقی نیز مرتبط شده است.
ضمن آنکه ایشان خصائص را در بستر مصیبت‌خوانی ارائه و این امر یعنی مصیبت‌خوانی را به نحوی برگزار می‌کرده که حاوی تأثیر فراوانی بر مخاطبان بوده است. در ابتدای کتاب شیخ ابتدا خویش و مؤمنان را به پرهیزگاری و مرگ‌اندیشی که البته وجه غالب اندیشه خود او نیز بوده است، خوانده و سپس راه‌های رهایی از نفس و شیطان و دنیادوستی را برشمرده است. این طرق که در ایمان و عمل صالح مختصر است در نظر ایشان به نحوی با مصیبت اباعبدالله مرتبط می‌شود.
ماتم‌زدگی به هنگام رسیدن محرم و مرگ‌اندیشی در وجه مثبت آن در نظر شیخ زمینه ایمان و در نتیجه عمل صالح را به نحو مناسب‌تری فراهم می‌آورد. « الخصائص الحسینیه» را صادق حسن‌زاده با عنوان « امام‌حسین(علیه السّلام) اینگونه بود» به فارسی برگردانده و انتشارات آل‌علی‌(علیه السّلام) قم نیز آن را به زیور طبع آراسته است.

5.یوم الطف

«یوم الطف، مقتل‌الامام ابی‌عبدالله ‌الحسین‌الشهید.» این مقتل را فاضل گرانقدر هادی نجفی فراهم آورده است و مربوط است به سال 1413 هـ.ق. این‌ مقتل را باید از مقاتل متأخری به‌ شمار آورد که از حسن تألیف و گردآوری نیکو برخوردار است. مقتل‌نویس تلاش کرده تا از تمام مقاتل که در دسترس خویش داشته و البته گستره وسیعی از مقاتل و کتب تاریخ عمومی را دربرگرفته است، به نحو مناسب در تبیین موضوع موردبحث استفاده کند. کتاب در 5 فصل و یک خاتمه سامان یافته است. فصل نخست به تمهیدات جنگ و مقدمات آن اختصاص دارد.
آغاز این فصل با حدیثی است از امام‌حسین(علیه السّلام) که ابن‌قولویه در کامل‌الزیارات و مسعودی در اثبات‌الوصیه آن را نقل کرده‌اند: «چون صبح عاشورا شد. حسین با یارانش نمازگزارد و پس از حمد و ثنای الهی فرمودند: خدای تبارک و تعالی امروز، اذن به قتل شما و من داده است، پس بر شما باد که صبر و تحمل پیشه کنید.»
فصل دوم به شهدا و یاران امام اختصاص دارد. این فصل با شهادت نعیم‌بن عجلان انصاری آغاز و با شهادت سوید‌بن‌عمروبن‌ابی‌الطاع به‌پایان می‌رسد. شیوه نویسنده در این بخش آن است که در پاورقی به ذکر منابع شهادت یاران و اهل‌بیت امام اشاره می‌کند. فصل سوم نیز به شهدای طالبیان یعنی اهل بیت امام اختصاص دارد.
این فصل با شهادت علی‌بن‌حسین آغاز و با شهادت عبدالله‌بن حسن‌بن علی‌بن ابی‌طالب پایان می‌رسد. فصل چهارم نیز به کیفیت شهادت امام اختصاص دارد. در مجموع نویسنده کتاب از شهادت 98 تن از یاران و اهل بیت امام و شرح شهادت ایشان در واقعه عاشورا و قبل و بعد از آن سخن گفته است.
فصل پنجم کتاب نیز به فاش‌گویی‌های امام‌زین‌العابدین(علیه السّلام) در شام و رسوایی حکومت اموی و حرکت کاروان اسرا به شام اختصاص دارد. در خاتمه نویسنده برخی از اخبار فریقین را درباره روز طف وارسیده است.

6. الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد

الف) درباره نویسنده؛ نجاشی که خود از شاگردان نویسنده کتاب مورد نظر بوده است درباره وی چنین می‌نویسد: «محمد بن محمد بن نعمان بن عبدالسلام معروف به ابن معلم و شیخ مفید» (رجال نجاشی، ص311) شیخ مفید در 11ذیقعده سال 336 یا338 هجری در روستای «سویقه ابن بصری» که از توابع عکبرا بود به دنیا آمد.
برخی او را از ارکان خمسه تشیع به شمار آورده‌اند. ابن حجر عسقلانی که از بزرگترین رجال‌شناسان اهل سنت است ، می‌گوید: « او عالم شیعه و دارای تالیفات بسیاری است که به 200 می‌رسد... به سبب عضدالدوله دیلمی دارای صولتی عظیم بود. در سال 413هـ . ق از دنیا رفت. 80 هزار مسلمان او را تشییع کردند. او مردی بود زاهد و با خشوع و در فراگیری علوم حریص.
گروه زیادی از او استفادت کردند. گویند عضدالدوله دیلمی در خانه او به دیدارش می‌رفت و به هنگام بیماری عیادتش می‌کرد. ابویعلی جعفری که داماد شیخ بوده است درباره او می‌گوید: شب‌ها اندکی می‌خوابید ، سپس برمی‌خاست و به نماز، مطالعه، درس و یا قرائت قرآن مشغول می‌شد.» (لسان المیزان، ج5، ص386)
ب) کتب شیخ: کتاب‌های شیخ چنانکه در معرفی او نیز گفته شد بسیار پرشمار و غیرقابل احصاء است اما اهم کتب او در علوم مختلف از این قرار است:
1- الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد ، مولد النبی و الاوصیاء، الافصاح فی الامامه در پیامبرشناسی و امام شناسی
2- الارکان فی دعائم الدین و تصحیح الاعتقاد در اصول دین
3- اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات در فروع مسائل کلامی
4- المقنعه و احکام النساء در فقه
5- اعجاز القرآن و البیان فی تالیف القرآن در باب اعجاز قرآن
6- الاختصاص در مسائل متفرقه
ج) درباره الارشاد؛ این کتاب به شرح حال ائمه 12گانه اختصاص یافته است و می‌توان آن را در زمره قدیمی‌ترین کتاب‌های امام شناسی و در ردیف کتاب الحجه الکافی شیخ محمدبن یعقوب کلینی (م329ه.ق) به شمار ‌آورد.
باب نخست این کتاب به شرح حال امیرمومنان (علیه السّلام) اختصاص دارد و بیشترین حجم کتاب را نیز در بردارد. باب سوم به امام حسین(علیه السّلام) و شرح ماجرای کربلا و شهدای آن اختصاص دارد. به واقع می‌توان باب سوم الارشاد را مقتل حسین و اصحابش به شمار آورد. شیوه شیخ در کتاب، نقل مستند و مسند حوادث نیست و کتاب به گونه‌ای منسجم و بدون نقل اسناد روایات بیان شده است. هرچند در برخی روایات شیخ به ذکر اسناد پرداخته است. در بیشتر این موارد، راویان شیخ را استادان خود او مثل شیخ صدوق و محمد ثانی در رده او مثل ابوالقاسم جعفربن محمد بن قولویه تشکیل می‌دهند.

7. نفس‌المهموم

این مقتل از آن خاتم‌المحدثین ، مرحوم حاج‌شیخ عباس قمی (1359-1294 هـ .ق) است. شیخ عباس قمی از شاگردان محدث نوری و در زمره علمای خبیر به اخبار و البته با گرایش اخباری به‌شمار می‌رود. شیخ عباس قمی ، علاوه بر نفس‌المهموم در 2 کتاب دیگر نیز به مصائب اهل‌بیت به‌صورت عام و به مقتل حسینی به‌صورت خاص پرداخته است.
نخست بیت‌الاحزان که به مصائب حضرت ‌زهرا(سلام لله علیها) اختصاص دارد و کتاب منتهی‌الآمال که مجموعه مفصل تاریخ اهل‌بیت(علیه السّلام) است و بالطبع ، مقتل امام حسین نیز در آن وارسیده شده است. هر چند باید مفصل‌ترین مقتل شیخ‌عباس قمی را نفس‌المهموم دانست.
نفس‌المهموم در 5باب و یک خاتمه سامان یافته است. فصل نخست به برخی کرامات و ویژگی‌های امام می‌پردازد. این فصل، بسیار مختصر است. فصل دوم که مفصل‌ترین بخش کتاب است ، به مقدمات جنگ و خود جنگ پرداخته است.
در این بخش به تفصیل با اسامی شهدای کربلا و شهدای پیش از کربلا ، مانند مسلم‌بن عقیل و دیگران آشنا می‌شویم. فصل سوم به نحوه سیر کاروان اسراء به شام و احتجاجات امام‌سجاد با اهل شام اختصاص دارد. فصل چهارم به بیان عزاداری مخلوقات بر حضرت می‌پردازد.
فصل پنجم در ذکر فرزندان حسین(علیه السّلام) ، زوجات آن حضرت و فضل زیارت قبر شریف ایشان است. ستم خلفا بر قبر شریف ایشان از دیگر بخش‌های این فصل است. خاتمه کتاب نیز به شرح قیام توابین در سال65 می‌پردازد که سلیمان‌بن صرد خزاعی و برخی دیگر از کوفیان آن را پدید آوردند. قیام مختار و انتقام‌گیری او از قاتلان شهدای کربلا و ازجمله عمر سعد و عبید‌الله‌بن زیاد ، آخرین بخش کتاب است. ساختار کتاب نفس‌المهموم هرچند روایی است و شیخ عباس قمی به‌بیان منابع خود به‌صورت مختصر پرداخته است اما انسجام روایی ممتاز آن را که از ویژگی‌های نوشتاری شیخ است ، نمی‌توان نادیده گرفت.
اهمیت کتاب تا آنجاست که علامه ابوالحسن شعرانی (م 1393 هـ .ق) آن را تحت‌عنوان «دمع‌السجوم» ‌به فارسی ترجمه کرده است و این خود نشانگر گرانقدر بودن نفس‌المهموم است.

8. مقتل مقرم

نویسنده این مقتل ، سید عبدالرزاق موسوی مقرم (1391- 1316 هـ .ق) است. او از علمای معاصر عراق به‌شمار می‌رود که عمر علمی خود را در نجف سپری کرده است. برخی از کتاب‌های او که چاپ شده‌اند به این شرح است:
1- زید شهید
2- مختار ثقفی
3- سیده سکینه
4- مقتل الحسین(علیه السّلام)
5- الصدیقه زهراء سلام‌الله علیها
6- امام‌زین‌العابدین
7- امام‌رضا
8- امام جواد
9- قمر بنی‌هاشم
10- علی‌اکبر
11- مسلم‌بن عقیل
12- سر‌الایمان
13- یوم‌الاربعین عندالحسین(علیه السّلام)
14- المحاضرات فی‌الفقه الجعفری.
از میان این آثار 3 اثر وی یعنی «علی‌اکبر(علیه السّلام)» ، «سیده سکینه» و «مسلم‌بن عقیل» به‌وسیله دکتر پرویز لولاور به فارسی ترجمه شده است. انتشارات آرام‌دل فراهم‌آورنده این اثر است.
نویسنده در این کتب، به‌خصوص مقتل‌الحسین(علیه السّلام) سعی کرده تا با توجه به مقاتل متعدد و گوناگون و نیز کتاب‌های تاریخی و حتی رجالی چون رجال شیخ طوسی که در آن به تعداد بسیاری از شهدای کربلا و یاران امام‌حسین(علیه السّلام) اشاره شده است و جمع‌بندی داده‌های به‌دست آورده و تحلیل آنها به نتیجه‌گیری مناسبی دست یابد. انتقاد شدید نویسنده از مقتل‌نویسانی چون ابوالفرج اصفهانی و محمد‌بن جریر طبری شاید تنها در همین زمینه یعنی تحلیل داده‌های آنها و انطباق‌سنجی آن با باورهای خود، قابل توجیه باشد. مقتل مقرم را نمی‌توان از مقاتلی به‌شمار آورد که در میان مردم مورد توجه است. شاید ترجمه دیگر آثار نویسنده بر میزان توجه به نوشتارهای او بیفزاید.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 5:48 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام رضا (علیه السّلام): هر خاکی همچون مردار، خون و ذبح شدة بی‌نام خدا حرام است، مگر خاک قبر حسین(علیه السّلام) که درمان هر درد است. 1
امام صادق (علیه السّلام): در خاک قبر حسین (علیه السّلام) شفای هر درد است و آن دوای بزرگتر است. 2
امام صادق (علیه السّلام): سجده بر تربت حسین(علیه السّلام) حجاب‌های هفتگانه را کنار می‌زند.3
امام صادق (علیه السّلام): کام فرزندان خود را با تربت حسین(علیه السّلام) بردارید، که این تربت امان است .4
امام صادق (علیه السّلام): در خاک قبر حسین (علیه السّلام) شفا است، حتی اگر به اندازه سر میل (میلی که با آن سرمه می‌کشند) باشد.5

امام صادق (علیه السّلام): کسی که بیماری بر او عارض شده باشد، قبل از خوردن هر دارویی، تربت قبر امام حسین(علیه السّلام) را بخورد، خداوند منان او را از آن مرض شفا می‌دهد، مگر از مرگ. 6
امام رضا (علیه السّلام) : تربت امام حسین(علیه السّلام) به اذن خدا موجب حفظ مال می‌باشد.7
امام صادق (علیه السّلام): هرگاه از سلطان و حاکمی ترس داشتی، یا ترس دیگری در تو پیدا شد، از منزل بیرون بیا، در حالی که تربت حسین (علیه السّلام) را همراه داری. چون آن را بر می‌داری بگو: خدایا این تربت قبر حسین(علیه السّلام) ولی و فرزند ولی توست که به منظور حفظ از آنچه خوف دارم برداشته‌ام.8
امام صادق (علیه السّلام): تربت امام حسین (علیه السّلام) شفای درد است مگر در سه حالت که تربت فاسد گشته و اثر خود را از دست می‌دهد:
الف) آنچه که با تربت مخلوط می‌گردد شبهه ناک یا آلوده باشد
ب) مصرف کننده تربت اعتقاد به شفای تربت نداشته و یا تردید داشته باشد
ج) شیاطین و یا اجنه (جن‌ها) از اهل کفر تربت را مسح نموده و آن را فاسد کنند.
پس برای سالم ماندن تربت می‌بایست پس از دریافت، آن را پنهان کرد و بر آن نام پروردگار را بسیار خواند و دمید.
امام صادق (علیه السّلام): بر عهده شخص غنی است که در سال دو مرتبه و فقیران در سال یک مرتبه به زیارت قبر امام حسین (علیه السّلام) بروند.9
امام صادق (علیه السّلام): قبر حضرت امام حسین (علیه السّلام) را زیارت کنید، اگر چه سالی یک بار باشد. 10
امام صادق (علیه السّلام): هرگاه خواستی امام حسین (علیه السّلام) را زیارت کنی، با حالتی اندوهگین و پر رنج، خاک آلود و پژمرده، گرسنه و تشنه زیارت کن. چون حسین (علیه السّلام) این گونه شهید شد. 11
امام صادق (علیه السّلام): زیارت حسین بن علی (علیه السّلام) بر هرکسی که او را از سوی خداوند امام می‌داند واجب است. 12
امام باقر (علیه السّلام) : هرکس امام حسین (علیه السّلام) را در حالت خوف و هراس زیارت کند، خداوند او را از هراس قیامت ایمن می‌دارد. 13
امام صادق (علیه السّلام): وقتی خانه و منزلت دور بود و از نزدیک نتوانستی به زیارت امام حسین (علیه السّلام) و دیگر ائمه نائل گردی، بر بالای بام منزل برو، دو رکعت نماز بخوان و با اشاره به قبور ومزار ما سلام بده، که سلام تو به ما خواهد رسید. 14
امام صادق (علیه السّلام): کسی که دوست دارد در روز قیامت بر سفره‌های نور بنشیند، پس باید از زوار حسین بن علی (علیه السّلام) باشد. 15
امام صادق (علیه السّلام): خداوند منان هر صبح و شام از طعام بهشت بر زوار امام حسین (علیه السّلام) نازل می‌فرماید و خدمتکاران ایشان فرشتگانند. هیچ بنده‌ای از بندگان خداوند حاجتی از حوائج دنیا و آخرت را از خداوند متعال درخواست نمی‌کنند مگر آنکه خدا به او عطا می‌فرماید. 16
امام صادق (علیه السّلام): کسی که می‌خواهد در همسایگی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و حضرت علی و فاطمه علیهم السلام باشد، زیارت حسین بن علی(علیه السّلام) را ترک نکند. 17
امام باقر (علیه السّلام): کسی که دوست دارد محل زندگی و منزلش بهشت باشد، ‌پس زیارت مظلوم کربلا را ترک نکند. 18
امام صادق (علیه السّلام): زیارت قبر امام حسین (علیه السّلام) افضل اعمال است. 19
امام موسی کاظم (علیه السّلام): هرکس قبر حسین (علیه السّلام) را زیارت کند در حالی که او را بشناسد، خدای تعالی تمامی گناهان او را می‌بخشد. 20
امام باقر (علیه السّلام): کسی که از روی شوق و ذوق به زیارت امام حسین (علیه السّلام) برود، خداوند متعال هزار حج و هزار عمره قبول شده برایش می‌نویسد و اجر و ثواب هزار شهید از شهدای بدر و اجر هزار روزه‌دار و هزار صدقه قبول شده و آزاد کردن هزار بنده برایش منظور می‌شود و پیوسته در طول ایام سال از هر آفتی که کمترین آن شیطان است محفوظ ماند و خداوند متعال فرشتة کریمی را بر او می‌گمارد تا او را از هر طرف نگهبانی کند و چنانچه در بین سال بمیرد، فرشتگان رحمت الهی بر او حاضر و پس از غسل و کفن او، برایش استغفار و طلب آمرزش کرده و تا قبرش او را همراهی می‌کنند.
آنگاه روزنه‌ای به طول شعاع چشم در قبرش ایجاد می‌نمایند. او را از فشار قبر ایمن داشته و از خوف و ترس دو فرشته نکیر و منکر دور سازند و برایش دری به سوی بهشت گشوده و نامه اعمالش را به دست راستش بدهند و تا روز قیامت نوری به وی اعطا می‌شود که از پرتو آن مغرب و مشرق روشن گردد. پس منادی ندا می‌کند: این کسی است که از روی شوق و ذوق حضرت امام حسین (علیه السّلام) را زیارت کرده است. پس از این ندا، همه به او غبطه خورده و آرزو می‌کنند که ای کاش آنان نیز زائر حسین بن علی (علیه السّلام) بودند. 21
امام صادق (علیه السّلام): کسی که به زیارت قبر امام حسین (علیه السّلام) برود و به حق آن حضرت آگاهی داشته باشد، مانند کسی است که سه حج با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) انجام داده باشد. 22
امام رضا (علیه السّلام) : ‌زیارت قبر حسین (علیه السّلام) معادل یک عمره مقبول می‌باشد. 23
امام صادق (علیه السّلام): کسی که از روی شوق به زیارت قبر حسین (علیه السّلام) برود روز قیامت خداوند متعال او را از جمله آمنین محسوب می‌فرماید و نامة عمل او را به دست راستش می‌دهد و در زیر پرچم حسین (علیه السّلام) بوده تا داخل بهشت شود. پس حق تعالی او را در درجه و مرتبه خودش مکان می‌دهد. به درستی که خداوند متعال عزیز و حکیم می‌باشد. 24
امام صادق (علیه السّلام): کسی که امام حسین (علیه السّلام) را زیارت کرده و قصدش خداوند عزوجل باشد، جبرئیل، میکائیل و اسرافیل او را همراهی نموده تا به منزلش وارد شود. 25
امام صادق (علیه السّلام): هر که عارفانه قبر حسین (علیه السّلام) را زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده‌اش را می‌آمرزد. 26
امام رضا (علیه السّلام): کسی که قبر حسین (علیه السّلام) را در کنار فرات زیارت کند، مثل کسی است که خدا را در بالای عرش زیارت نموده است. 27
امام باقر (علیه السّلام): امر کنید شیعیان ما را به زیارت قبر حسین بن علی (علیه السّلام) ، زیرا زیارت آن حضرت رزق و روزی را زیاد و عمر را طولانی کرده و بلاها را از امور دنیوی دور می‌سازد. 28
امام صادق (علیه السّلام): کسی که قبر حسین (علیه السّلام) را زیارت نکند از خیر کثیر محروم مانده و از عمرش یک سال کم می‌شود. 29
امام صادق (علیه السّلام): کسی که به زیارت قبر حضرت حسین (علیه السّلام) رفته در حالی که به حق آن حضرت آگاه باشد، حق تعالی اجر و ثواب کسی که هزار بنده را آزاد کرده است به او می‌دهد. او مانند کسی است که هزار اسب را زین کرده و لجام زده و در راه خدا با آنها جهاد کرده باشد. 30
امام صادق (علیه السّلام): زائر امام حسین (علیه السّلام) در روز قیامت، صد نفر را که همگی اهل دوزخ و در دنیا از مسرفین هستند شفاعت می‌کند. 31
امام صادق (علیه السّلام): هیچ اندوهگینی به زیارت قبر امام حسین (علیه السّلام) نمی‌رود، مگر آن که خداوند متعال اندوهش را برطرف کرده و حاجتش را روا می‌سازد. 32
امام صادق (علیه السّلام): کسی که حسین (علیه السّلام) را در روز عاشورا زیارت کند، بهشت برای او واجب است. 33
امام صادق (علیه السّلام): کسی که حسین (علیه السّلام) را در عاشورا زیارت کند، مثل کسی است که در پیش روی آن حضرت به خون خویش بغلتد. 34
امام صادق (علیه السّلام): کسی که حضرت امام حسین (علیه السّلام) را در نیمه شعبان، شب عید فطر و شب عرفه در یک سال زیارت کند، خداوند متعال ثواب هزار حج و هزار عمره مقبول به وی داده و هزار حاجت از حوائج دنیا و آخرتش را روا می‌سازد. 35
امام صادق (علیه السّلام): کسی که قبر مطهر حضرت امام حسین (علیه السّلام) را در نیمه شعبان زیارت کند، حق تعالی گناهان گذشته و آینده‌اش را می‌بخشد. 36
امام صادق (علیه السّلام): روز قیامت منادی ندا می‌کند: شیعیان آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در کجا هستند؟ پس از میان مردم، گردن‌هایی کشیده شده و افرادی به پای خیزند که عدد آنها را غیر از خداوند، کس دیگری نمی‌داند. پس منادی ندا می‌کند: زوار قبر حضرت امام حسین (علیه السّلام) در کجا هستند؟ خلق بسیاری به پای خیزند. پس به ایشان گفته می‌شود. دست هرکس را که دوست دارید بگیرید و آنها را به بهشت ببرید. آنگاه شخصی که جزء زائرین است، هرکس را که بخواهد گرفته و به بهشت می‌برد. بدون اینکه مانعی در بین باشد.
امام رضا (علیه السّلام): اگر بر امام حسین (علیه السّلام) آنچنان گریه کنی که اشک بر گونه ات روان شود، هر گناه کوچک و بزرگت از جانب خداوند آمرزیده می‌شود. 37
امام رضا (علیه السّلام): هرکسی دربارة حسین (علیه السّلام) مرثیه بسراید، خداوند بهشت را بر او واجب می‌کند و او را می‌آمرزد. 38
امام صادق (علیه السّلام): هرکس که یک بیت شعر دربارة ما بگوید، خداوند برای او خانه‌ای در بهشت بنا می‌کند. 39
امام صادق (علیه السّلام): هر که آب بنوشد و حسین بن علی (علیه السّلام) را یاد کند و قاتل او را لعن نماید برای او هزار حسنه نوشته می‌شود و هزار گناه از او محو می‌گردد. 40

پی نوشت ها :

1. سفینه البحار ج 2 ص 103
2. من لایحضره الفقیه ج 2 ص 599
3. بحارالانوار ج 82 ص 153 و 334
4. وسائل الشیعه ج 10 ص 410
5. کامل الزیارات ص 835
6. کامل الزیارات ص 835
7. کامل الزیارات ص 845
8. کامل الزیارات ص 858
9. کامل الزیارات ص 888
10. کامل الزیارات ص 896
11. کامل الزیارات ص 210
12. وسائل الشیعه ج 10 ص 346
13. کامل الزیارات ص 873
14. کامل الزیارات ص 125
15. کامل الزیارات ص442
16. کامل الزیارات ص 443
17. کامل الزیارات ص 446
18. کامل الزیارات ص 447
19. کامل الزیارات ص 480
20. کامل الزیارات ص 450
21. کامل الزیارات ص 468
22. کامل الزیارات ص 460
23. کامل الزیارات ص508
24. کامل الزیارات ص 465
25. کامل الزیارات ص 475
26. امالی ـ ص 197
27. کامل الزیارات ص 484
28. کامل الزیارات ص 494
29. کامل الزیارات ص496
30. کامل الزیارات ص 545
31. کامل الزیارات ص 548
32. کامل الزیارات ص 553
33. کامل الزیارات ص 174
34. کامل الزیارات ص 174
35. کامل الزیارات ص 565
36. کامل الزیارات ص 598
37. نفس الهموم ص 11
38. رجال طوسی ص 289
39. وسایل الشیعه/ ج 10/ ص 467
40. امالی، صدوق، ص 122


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 5:46 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

*چکیده

سنّت عزاداری امام حسین علیه السلام از سنّت های مهم و مؤثر شیعی است که در طول تاریخ دچار تحوّلاتی گردیده است. برای دست یابی به شیوه های اصیل و دور از خرافات و تحریفات این سنّت مهم، تأسّی به امامان معصوم شیعه علیهم السلام یکی از بهترین راه ها به شمار می آید. در این مقاله، تلاش شده است در حدّ مقدور، شیوه برگزاری سنّت عزاداری بر امام حسین علیه السلام توسط امامان شیعه علیهم السلام و اهدافی که آن بزرگواران از این کار دنبال می کردند، ترسیم گردد.

*مقدّمه

بی تردید، یکی از سنّت های مهم شیعی، عزاداری برای شهادت امام حسین علیه السلام ، امام سوم شیعیان، است که در عاشورای 61 ه با وضعیتی دلخراش و بی سابقه همراه با عده ای از خویشان و اصحابش در کربلا به شهادت رسید.
قیام امام حسین علیه السلام چنان تأثیری در استمرار حرکت شیعه داشته که در این باره گفته شده است: « اِنَّ الاسلامَ عَلویٌ، و التّشیّعُ حسینی»؛(1) اسلام، علوی است و تشیّع، حسینی.

*امام سجّاد علیه السلام در سوگ پدر

سوگواری و بزرگداشت شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش از همان آغاز و توسط فرزندش علی بن حسین علیه السلام ملقّب به «امام سجّاد» علیه السلام و خواهر گرامی اش حضرت زینب علیهاالسلام و دیگر همراهان آن حضرت، که شاهد ماجرا بودند، برپا شده است.
امام سجّاد علیه السلام با توجه به حاکمیت مطلق و قساوت امویان، که اوج بی رحمی خود را در حادثه کربلا نشان داده بودند، دوران امامت خود را در انزوای سیاسی به سر برد و از مناقشات سیاسی کناره گیری کرد. ایشان در جریان رویارویی عبداللّه بن زبیر با حکومت اموی دخالت نکرد و حتی در قیام مردم مدینه در واقعه «حرّه» بر ضد حکومت یزید، بی طرفی اختیار کرد و به تقاضای مروان بن حکم، عامل مدینه، پناهندگی همسر و خانواده اش را پذیرفت و آن ها را به همراه خانواده خود به «ینبع» (چشمه سرای نزدیک مدینه، سمت راست کوه رضوی) برد. این در حالی بود که مروان ابتدا این خواهش را از عبداللّه بن عمر کرد، ولی او نپذیرفت.(2)
علاوه بر فراهم نبودن شرایط برای قیام امام سجّاد علیه السلام علت مهم دیگر، عظمت واقعه کربلا و رسالت بزرگی بود که این امام برای رساندن پیام عاشورا و جلوگیری از به فراموشی سپردن آن بر دوش خود احساس می کرد. وی بهترین راه مبارزه با حکومت اموی را زنده نگه داشتن حادثه عاشورا و افشای جنایات امویان در این واقعه می دانست.
امام سجّاد علیه السلام از هر فرصتی برای زنده نگه داشتن خاطره عاشورا و یاد امام حسین علیه السلام و یارانش استفاده می کرد. نقل شده است که ایشان هنگام نوشیدن آب به شدت می گریست و وقتی با پرسش اطرافیان در این باره روبه رو می شد، پاسخ می داد: «چگونه گریه نکنم، در حالی که آبی را که پرندگان و جانوران وحشی از آن آزادانه استفاده می کردند، بر پدرم منع نمودند؟»(3)
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که علی بن حسین علیه السلام پس از شهادت امام حسین علیه السلام تا آخرین لحظات زندگی بر مصیبت پدرش گریه می کرد و هر گاه می خواست دست به سوی طعام ببرد و یا آب بنوشد گریه می کرد، تا جایی که یکی از غلامانش به او گفت: یابن رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، چقدر گریه می کنید؟! می ترسم خود را هلاک کنید! حضرت در جواب فرمود: «همانا اندوه و غصّه ام را به خدا شکوه می کنم و می دانم از خدا آنچه را که شما نمی دانید.»(4)
در پاسخ یکی دیگر از کسانی که به گریه های شدید ایشان معترض بود، فرمود: «وای بر تو! یعقوب پیامبر دوازده فرزند داشت که خدا یکی را از چشم پدر دور کرد. یعقوب در فراق یوسف به قدری گریه کرد که دو چشمش نابینا و سفید شد و کمرش از غصّه یوسف خمیده گشت، در حالی که فرزندش زنده و سالم بود. ولی من با دو چشمم دیدم که پدر و برادر و عموهایم و هفده تن از اهل بیت در کنارم کشته شدند، چگونه می توانم گریه نکنم؟»(5)
در برخی از روایات نقل شده است که پس از خواب عجیب و عبرت انگیزی که همسر یزید دید و برای شوهرش نقل کرد، یزید اسرای اهل بیت علیهم السلام را خواست و برای دل جویی و جلب رضایت آنان، آمادگی خود را برای برآوردن خواسته ای از آنان اعلام کرد. اهل بیت امام حسین علیه السلام گفتند: ما بیش از هر چیز دوست داریم بر حسین علیه السلام گریه و زاری کنیم. سپس یزید مقدّمات عزاداری را برای آن ها فراهم کرد و اسرای اهل بیت هفت روز بر آن حضرت ندبه و زاری کردند.(6)
نویسنده کتاب سیاهپوشی در سوگ ائمّه نور علیهم السلام ، در این باره چنین آورده است: هند، همسر یزید، می گوید: در عالم خواب دیدم دری از آسمان باز شده است و فرشتگان گروه گروه به سوی سر حسین علیه السلام فرود می آیند و می گویند: السلام علیک یا ابا عبداللّه، السلام علیک یابن رسول اللّه. در ادامه، او در عالم رؤیا شاهد بوسیدن سر امام حسین علیه السلام توسط پیامبر صلی الله علیه و آله و مناظر دیگری بود. هند می گوید: ناراحت و نگران از خواب بیدار شدم و ناگهان چشمم به نوری افتاد که از سر بریده امام حسین علیه السلام متصاعد بود. با مشاهده این صحنه، به جست وجوی یزید برخاستم و او را در اتاقی تاریک یافتم که محزون و غمگین می گفت: مرا چه به کار حسین؟ خواب خویش را برای او نقل کردم و او سرش را به زیر افکنده بود.
نویسنده با ذکر این رؤیا، یزید را پشیمان و نادم از جنایت خویش در کربلا دانسته است و این موضوع را عامل برخورد ملایم وی با اهل بیت علیهم السلام می داند،(7) در حالی که باید توجه داشت ترس یزید از خشم عمومی مردم و قیام بر ضد حکومت را باید عامل اصلی مدارا با اسرای اهل بیت علیهم السلام و سعی در جلب رضایت آنان دانست. کافی است مروری بر واقعه «حَرّه» و جنایات لشکریان یزید در مدینه، که دو سال پس از واقعه کربلا روی داد، داشته باشیم تا نادم و پشیمان بودن یزید از جنایاتش در کربلا را داستانی نادرست بدانیم.
دکتر شهیدی در این باره می نویسد: «مسلم بن عقبه، فرمانده سپاه اعزامی یزید به مدینه، سه روز شهر را به اختیار سپاهیان خونخوار شام نهاد تا هرچه خواهند بکنند و چه مردان دیندار و پارسا و شب زنده دار که کشته شد و چه حرمت ها که در هم شکست و چه زنان و دختران که از تجاوز این مردم وحشی نرستند! خدا می داند از این فاجعه تنها یک حقیقت را می توان دریافت و آن اینکه در این لشکرکشی، امیر و مأمور هیچ یک از فقه اسلام آگاهی نداشتند، و اگر داشتند بدان بی اعتنا بودند.»(8)
یکی از شیوه های امامان شیعه در برگزاری عزاداری بر امام حسین علیه السلام و زنده نگه داشتن یاد و خاطره قیام عاشورا استفاده از خطیبان و شاعران و افراد خوش صدا بود. به این افراد «مُنْشِدْ» می گفتند که معادل «مدّاح» امروزی بود. البته مسلّم است این افراد، که در محضر امامان معصوم به شعرخوانی و مرثیه سرایی می پرداختند، از هرگونه گزافه گویی و غلو و سخن نادرست به دور بودند و اساسا حادثه کربلا آن قدر دلخراش و حزن انگیز است که برای تحریک احساسات، نیازی به قصه پردازی و بیان مطالب نادرست، که متأسفانه کار برخی از مدّاحان شده، نیست.
هنگام بازگشت اهل بیت علیهم السلام به مدینه، کاروان آن ها در نزدیکی شهر اقامت کوتاهی کرد. چند تن از اهالی مدینه با کاروان اسرا برخورد کردند. یکی از آنان بشیر بن جذلَمْ بود. امام سجّاد علیه السلام او را شناخت و به او فرمود: ای بشیر، پدرت شاعر بود، تو هم از شاعری بهره ای داری؟ بشیر گفت: بلی، من خود نیز شاعرم. حضرت فرمود: ابیاتی بگو و جلوتر از ما به مدینه برو و خبر ورود ما و مصیبت قتل سیدالشهداء علیه السلام را به مردم اعلام کن. بشیر این ابیات را ساخت و با گریه و صدای رسا بر مردم مدینه فراخواند:
یا اهلَ یثرب لا مُقامَ لکم بِها
قُتِلَ الحسینُ و ادمعی مِدرارٌ
الجسمُ منه بکربلاءِ مفّرجٌ
والرأسُ منه علیَ القناةِ یُدارُ.
یعنی: ای اهل مدینه، دیگر در مدینه اقامت نکنید که حسین علیه السلام شهید شد و به این سبب، سیلاب اشک از چشم من روان است. بدن شریفش در کربلا و در میان خاک و خون افتاده و سر مقدّسش را بر سر نیزه ها در شهرها می گردانند.
بنا به قول ابی مخْنَفْ، زنی در مدینه باقی نماند، جز آنکه از خانه بیرون رفت و مردمان سیاه پوشیدند و فریاد گریه و ناله سر دادند.(9)

*امام جعفر صادق علیه السلام و عزاداری امام حسین علیه السلام

شیعه امامیه بسیاری از احادیث و روایات خود، به ویژه در مسائل فقهی، را از امام ششم، جعفر بن محمّد صادق علیه السلام ، گرفته و بسیاری از سنّت ها و آداب و رسوم شیعه منسوب به ایشان است، تا آنجا که مذهب شیعه امامیه را «مذهب جعفری» می نامند. این مسئله مرهون شرایطی بود: سلسله بنی امیّه در سراشیبی سقوط قرار داشتند و خاندان عبّاسی هم هنوز قدرت تثبیت شده ای نداشتند.
امامت امام صادق علیه السلام از سال 114 تا 148 ق طول کشید که دوران نسبتا طولانی 34 ساله را شامل می شد. از این مدت، 18 سال در اواخر دوران اموی سپری شد و 16 سال در اوایل دوران خلافت عبّاسی گذشت. امام صادق علیه السلام با استفاده از این شرایط، نسبت به بسط و گسترش فرهنگ اسلامی و شیعی تلاش وافری نمود و به تدوین و تعمیق فقه و مبانی و سنن شیعی همّت گمارد و شاگردان زیادی در این جهت پرورش داد. روایات زیادی از بزرگداشت واقعه کربلا و شهادت حسین بن علی علیه السلام و یارانش توسط این امام نقل شده است که به برخی از آن ها اشاره می شود:
از عبداللّه بن سنان روایت شده است که در روز عاشورا بر امام جعفر صادق علیه السلام وارد شدم، در حالی که جمع زیادی اطراف ایشان را فرا گرفته بودند و ایشان چهره ای اندوهناک و غمگین و اشکبار داشت. عرض کردم: یابن رسول اللّه، از چه می گریید؟ خداوند دیده شما را نگریاند. فرمود: آیا تو در بی خبری به سر می بری؟ مگر نمی دانی در چنین روزی حسین علیه السلام به شهادت رسید؟ گریه به او امان نداد تا سخن بیشتری بگوید و همه مردم به گریه افتادند.(10)
چنانچه این روایت را درست بدانیم، به اوج خفقان عصر اموی و شدت برخورد آنان با سنّت های شیعی و به ویژه عزاداری امام حسین علیه السلام پی می بریم که حتی یاران نزدیک امامان شیعه را نیز در بی خبری نگه می داشت که البته جای تأمّل دارد.
زید الشحّام نقل می کند که روزی نزد امام صادق علیه السلام بودیم. جعفر بن عثمان وارد شد و نزدیک امام نشست. امام به او فرمود: شنیده ام که تو درباره حسین علیه السلام شعر می گویی. جعفر گفت: آری. با درخواست امام، جعفر اشعاری در رثای امام حسین علیه السلام خواند و امام و جمع حاضر گریه کردند. اشک بر چهره امام جاری گشت و فرمود: ای جعفر، فرشتگان مقرّب الهی سخن تو را شنیدند و گریه کردند، همچنان که ما گریه کردیم. سپس فرمود: «کسی که برای حسین علیه السلام شعر بگوید، خود گریه کند و دیگران را بگریاند، خدا بهشت را بر او واجب می کند و گناهانش را می آمرزد.»(11)
محمّد بن سهل می گوید: در ایام تشریق(12) به همراه کمّیت شاعر، خدمت امام جعفر صادق علیه السلام رسیدیم. کمّیت به امام عرض کرد: اجازه می فرمایید: شعر بخوانم؟ حضرت فرمود: بخوان که این ایّام روزهای بزرگی هستند. پس حضرت خانواده خود را گفت که نزدیک آیند و به اشعار کمّیت گوش دهند. کمّیت اشعاری در رثای امام حسین علیه السلام خواند. امام در حق کمیّت دعا کرد و برای او آمرزش طلبید.(13)
شیخ فخرالدین طریحی در کتاب منتخب روایت کرده است: چون هلال عاشورا پدیدار می شد، حضرت صادق علیه السلام اندوهناک می گردید و بر جدّ بزرگوارش سیدالشهداء علیه السلام می گریست و مردم از هر جانب به خدمت ایشان می آمدند و با او نوحه و ناله می نمودند و بر آن حضرت تعزیت می دادند و چون از گریه فارغ می گشتند، حضرت می فرمود: «ای مردم، بدانید که حسین علیه السلام نزد پروردگار خود زنده و مرزوق است و پیوسته به عزاداران خود نگاه می کند و بر نام های ایشان و پدرانشان و جایگاهی که در بهشت برای آن ها مهیّاست از همه داناتر است.»(14)
همچنین امام صادق علیه السلام از امام حسین علیه السلام نقل می کند: «اگر زائر و عزادار من بداند که خداوند چه اجری به وی عطا خواهد فرمود، هر آینه شادی او از اندوهش بیشتر خواهد بود و زائر امام حسین علیه السلام با اهل خود برنمی گردد مگر مسرور، و عزادار من از جای برنخیزد، مگر آنکه جمیع گناهانش آمرزیده می گردد و مانند روزی می شود که از مادر متولّد شده است.»(15)
تأکید امام صادق علیه السلام به زنده و گواه بودن امام حسین علیه السلام ، اشاره به آیاتی از قرآن کریم است که ویژگی های شهید را بیان می کند.(16) این مسئله بیانگر آن است که امام صادق علیه السلام تلاش می کردند فضای مسمومی را که بنی امیّه برای امامان شیعه از جمله امام حسین علیه السلام در جامعه ایجاد کرده بودند و آن ها را افرادی طاغی و یاغی نسبت به حاکم اسلامی و امیرالمؤمنین می دانستند، با برپایی مجالس عزاداری و بیان حقایقی پیرامون شخصیت و قیام امام حسین علیه السلام پاک کنند و مسلمانان را به حقایق آگاه سازند و در این باره، به قرآن، که مورد وثوق و اجماع مسلمانان است، متوسّل می شدند.
عزاداری امام حسین (علیه السلام) در محضر امام رضا (علیه السلام)
در منابع، اشاراتی به چگونگی برپایی مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام توسط امامان دیگر شیعه از جمله امام موسی کاظم و امام رضا علیهماالسلام نیز شده است. در مورد امام موسی بن جعفر علیه السلام از قول فرزند بزرگوارش نقل شده است: «همین که محرّم فرامی رسید، دیگر کسی خنده ای بر لب آن حضرت نمی دید و همواره اندوهگین بود تا دهه عاشورا بگذرد و چون روز دهم فرامی رسید، این روز، روز نهایت غم و مصیبت بود و می فرمود: این است آن روزی که جدّم حسین علیه السلام در چنین روزی کشته شد.»(17)
ریّان بن شبیب نقل می کند که روز اول محرّم بر ابی الحسن الرضا علیه السلام وارد شدم. حضرت به من فرمود: «ای پسر شبیب، اگر بر حسین علیه السلام بگریی چندان که اشک بر گونه هایت جاری شود، خدای تعالی هر گناهی که کرده ای بیامرزد» سپس فرمود: «اگر می خواهی در درجات بهشت با ما باشی، برای اندوه ما اندوهناک باش و در خوشحالی ما شادمان.»(18)
دِعْبِل خُزاعی، شاعر معروف اهل بیت علیهم السلام ، روایت کرده است: در ایّام عاشورا خدمت علی بن موسی علیه السلام رسیدیم. دیدیم آن حضرت با اصحاب خود ملول و محزون نشسته اند. چون مرا دید، فرمود: «مرحبا به تو ای دعبل! مرحبا به یاری کننده ما به دست و زبان خود!» پس مرا طلبید و نزد خود نشاند و فرمود: «ای دعبل، دوست دارم که شعری برای من بخوانی که این ایّام، ایام حزن ما اهل بیت و ایام سرور اعدای ما، بخصوص بنی امیّه، بوده است. ای دعبل، کسی که بگرید و بگریاند بر مصیبت ما و آنچه که دشمنان بر ما وارد کرده اند، حق تعالی او را در زمره ما محشور گرداند. ای دعبل، کسی که در مصیبت جدّم امام حسین علیه السلام بگرید، البته خداوند گناهان او را بیامرزد» و بعد برخاست و پرده در میان ما و اهل حرم زد و ایشان را بین پرده نشانید تا در مصیبت جدّ خود بگریند. سپس به من فرمود: «ای دعبل، مرثیه بخوان برای حسین علیه السلام که تو تا زنده ای ناصر و مادح ما هستی. با این کار، به ما یاری کن و در این باره کوتاهی مکن.»
دعبل می گوید: اشک از چشمان من جاری شد و شروع به شعرخوانی در رثای امام حسین علیه السلام کردم.(19)
شیخ صدوق روایت کرده است که امام رضا علیه السلام می فرمود: «محرّم ماهی بود که مردم در زمان جاهلیت قتال و جدال را در آن حرام می دانستند. اما این امّت جفاکار حرمت این ماه را نگه نداشتند و خون ما را حلال و احترام ما را ضایع و اهل بیت ما را اسیر کردند. خیمه های اهل بیت را سوزاندند و اموال آنان را به غارت بردند و هیچ حرمتی از برای رسول اللّه صلی الله علیه و آله در حق ما لحاظ نکردند. روز قتل امام حسین علیه السلام چشم های ما را مجروح و اشک ما را جاری و عزیز ما را ذلیل گردانیدند. پس بر مثلِ حسین علیه السلام باید گریه کنندگان بگریند؛ زیرا که گریستن بر او گناهان بزرگ را محو می کند.»(20)

*نتیجه 

در پایان، لازم است به چند نکته در مورد اهداف و چگونگی عزاداری امام حسین علیه السلام از سوی امامان شیعه علیهم السلام اشاره شود: اول اینکه امامان شیعه با برپایی عزاداری امام حسین علیه السلام تلاش می کردند حقّانیت امام حسین علیه السلام و باطل بودن ادعاهای یزید و امویان را ثابت کنند، و این نشان دهنده آن است که جوّ عمومی جامعه اسلامی چنان مسموم بود که حتی برخی از اصحاب و یاران امامان شیعه از این موضوع غافل بودند؛(21) چنان که در بسیاری از روایات و دعاهایی که از امامان شیعه بر جای مانده اند به طور مرتّب تکرار می شود که امام حسین علیه السلام برای خدا و برپا کردن احکام اسلامی همچون نماز و امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد.(22)
دوم اینکه امامان شیعه علیهم السلام با برپایی عزای امام حسین علیه السلام و منسوب کردن خویش به ایشان، سعی در اثبات حقّانیت خود و ستمگری و بطلان دشمنان و حکومت زمان خود داشتند و برپاداری عزای امام حسین علیه السلام را بهترین و مؤثرترین شیوه مبارزه در زمان خویش می دانستند. امام رضا علیه السلام وقتی مصیبت های امام حسین علیه السلام و یارانش را بیان می کرد، به جای ایشان، کلمه ما را به کار می برد: «این امّت جفاکار، خون ما را حلال و احترام ما را ضایع و اهل بیت ما را اسیر کردند و خیمه های حرم ما را سوختند و اموال ما را به غارت بردند و هیچ حرمتی از برای رسول اللّه صلی الله علیه و آله در حق ما لحاظ نکردند.»(23) در روایت معروف «سلسلة الذهب» نیز امام رضا علیه السلام شرط وارد شدن به قلعه توحید و ایمن ماندن از عذاب را پذیرفتن امامت خویش بیان می کنند.(24)
در این زمینه، امامان شیعه علیهم السلام به آیات قرآن، که مورد وثوق همه فرقه های اسلامی است، متمسّک می شدند؛ چنان که آیاتی از قرآن که در رابطه با حقوق اهل بیت پیامبر علیهم السلام بر امّت اسلامی هستند،(25) در روایت اخیر مورد توجه قرار گرفته اند و یا در روایتی دیگر به آیاتی از قرآن که خصوصیات شهید راه خدا را بیان می کند، اشاره شده است.(26)
در مورد کیفیت و مدت برگزاری مراسم عزاداری در حضور امامان شیعه علیهم السلام نیز از روایات و شواهد تاریخی چنین برمی آید که بر خلاف ادعای پنهانی بودن این مراسم در زمان ایشان، امامان شیعه علیهم السلام برای رسیدن به اهداف مقدّس خویش، سعی می کردند این مراسم را به صورت دسته جمعی، حتی اگر شده با حضور خانواده خویش، علنی و در ملأ عام و در هر فرصت ممکن برپا دارند.
ابن قولویه از ابن هارون مکفوف(27) روایت کرده است: خدمت امام جعفر صادق علیه السلام رسیدم، به من فرمود: در مصیبت حسین علیه السلام شعری بخوان. ابوهارون به شیوه رسمی و به قول معروف «کتابی» اشعار خود را خواند. حضرت به او فرمود: به همان نحوی که نزد قبر آن حضرت می خوانی، مرثیه سرایی کن؛ یعنی همراه با حزن و اندوه و سوز و گداز. او می گوید: پس من این بیت را خواندم:
اَمِر علی حدثِ الحسینِ فقُل لاِعظُمهِ الزکیّه.
یعنی بر مزار حسین گذر کن و به استخوان های پاکش بگو.
و چون حضرت گریست، من ساکت شدم. فرمود: بخوان. من چند بیت دیگر خواندم، بعد فرمود: باز هم بخوان. من این بیت را خواندم:
یا مریم قومی فانّه بی مولاکِ و علی الحسینِ فاسعدیِ ببکاکِ.
پس حضرت گریست و اهل حرم به ناله و شیون آمدند و چون ساکت شد، فرمود: «ای اباهارون، هر که شعری در مصیبت حسین علیه السلام بسراید، پس بگریاند ده نفر را، بر او بهشت واجب است» و سپس نفرات را کم کرد تا به یک نفر رسید و فرمود: «هر که بخواند شعری در مصیبت حسین علیه السلام و یک نفر را بگریاند، بهشت بر او واجب است.»(28)
از این روایت برمی آید که امامان شیعه علیهم السلام عزاداری با سوز و گداز و همراه با گریه و زاری را تشویق و تبلیغ می کردند و برای آن ثواب زیادی قایل بودند. همچنین سعی می کردند اقوام و بستگان خود را نیز در این گونه مراسم شرکت دهند.
امام صادق علیه السلام با لحنی تشویق گونه خطاب به فضیل بن یسار می فرماید: «آیا مجلس تشکیل می دهید و با هم درباره ما سخن می گویید؟» فضیل می گوید: آری. امام می فرماید: «من این مجالس را دوست دارم. پس هدف ما را زنده نگه دارید. خدا رحمت کند کسی را که هدف و امر ما را احیا کند. ای فضیل، کسی که ما را به یاد آورد و یا نزدش از ما یاد شود و از دیدگانش به اندازه بال مگسی اشک بیرون آید، خداوند گناهانش را بیامرزد.»(29)
نکته قابل توجه در مورد روایت اخیر، این است که برخی بخشیدن گناه در اثر عزاداری و گریستن بر امام حسین علیه السلام را بهانه ای برای مرتکب شدن گناهان و محرّمات الهی و ترک واجباتی همچون نماز قرار داده اند، و حال آنکه حضرت امام حسین علیه السلام برای ترک حرام الهی (بیعت با حاکم ظالم و فاسد) و انجام واجبات شرعی (امر به معروف و نهی از منکر) قیام کرد و در این راه به شهادت رسید. خواندن نماز ظهر عاشورا در شرایط بسیار دشوار و فرصت گرفتن از دشمن در شب آخر برای خواندن قرآن و نماز، حکایت از عشق امام حسین علیه السلام به نماز و قرآن دارد. بنابراین، شاید بتوان سیره امامان شیعه علیهم السلام و نقل برخی از این گونه روایات را این گونه تفسیر کرد که عزاداری امام حسین علیه السلام باید عامل دمیدن روح امید در آحاد جامعه اسلامی، حتی گناه کاران باشد. گریه بر امام حسین علیه السلام می تواند به گناه کاران این امید را ببخشد که در آن ها تحوّل ایجاد شود و بین آن ها و گناه فاصله ایجاد کند و آن ها را آماده انجام واجبات الهی تا حدّ شهادت در راه خدا گرداند. بنابراین، عزاداری بر امام حسین علیه السلام گناهان گذشته را می آمرزد، نه گناهان آینده را.
در کتاب وسائل الشیعه از قول امام صادق علیه السلام آمده است: «در ماجرای کربلا، زنان فاطمی در عزای حسین بن علی علیه السلام گریبان چاک نمودند و صورت ها خراشیدند و باید در مثل چنین مصیبتی، گریبان ها چاک زد.»(30)
کتاب عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه، این روایت را منطبق بر فرموده حضرت صاحب الامر(عج) در زیارت «ناحیه مقدّسه» می داند. در این زیارت، از قول امام زمان علیه السلام آمده است: «چون زنان اهل بیت در روز عاشورا، اسب تو را بدان حالت دیدند، از پس پرده ها بیرون آمدند، گیسوان خود را پریشان کردند و سیلی بر صورت می نواختند.»(31)
اما چه بسا نشر این گونه روایات عامل رفتارهایی خارج از ضوابط اسلامی در دوران حکومت آل بویه گردید. بنا به نوشته مورّخانی همچون ابن کثیر و ابن خلدون، در زمان معزّالدوله دیلمی، روز عاشورا زنان با موی پریشان و چهره سیاه کرده از خانه هایشان خارج می شدند و بر سر و صورت می کوفتند و جامعه بر تن می دریدند و در عزای امام حسین علیه السلام می گریستند.(32)
روشن است که عزاداری امام حسین علیه السلام از امور مستحب است، و غیرمنطقی و غیرعقلانی و طبیعتا غیرشرعی است که پیشوایان شیعه علیهم السلام عمل مستحبی را انجام دهند که مقدّمات آن حرام شرعی باشد. از ساحت مقدّس امامان شیعه علیهم السلام و علمای راستین تشیّع، تأیید چنین اعمالی به دور است. بنابراین، باید در صحّت این گونه روایات و ادعیه، که با اصول اسلامی و سیره معصومان علیهم السلام مغایرت دارد، تردید جدّی نمود.

پی نوشت ها :

1. محمدحسین مظفّر، تاریخ شیعه، ترجمه محمدباقر حجتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1368، ص 69.
2. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری (تاریخ الرسل والملوک)، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1362، ج 7، ص 3103. در واقعه حرّه، که در سال 62 ق روی داد (برخی سال 63 و بعضی سال 64 نوشته اند)، عبداللّه بن حنظله با پشتیبانی مردم مدینه علیه حکومت یزید قیام کرد و پس از پیروزی بر امویان به سرکردگی مروان بن حکم، عامل یزید در مدینه، حکومت را به دست گرفت.
3. ابی الفداء (اسماعیل) ابن کثیر الدمشق، البدایة و النهایة، بیروت، مکتبه المعارف، 1977 م، ج 9، ص 107.
4. این عبارت ترجمه آیه ای از قرآن است: «قال اِنّما اَشکو بَثّی و حَزنی الی اللّه و اَعلمُ مِنَ اللّه مَا لاتَعلمون.» (یوسف: 86) ر. ک: محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، امالی، ترجمه محمدباقر کمره ای، تهران، کتابخانه اسلامی، 1362 ش، مجلس 29، ص 141.
5. جعفر بن محمّد بن قولویه، کامل الزیارات، نجف، مطبعة المرتضویه، 1356 ق، باب 32، ص 115.
6. لوط بن یحیی بن سعید العامدی ازدی کوفی، نصوص من تاریخ ابی محنف، بیروت، دارالحجّة البیضاء، 1419 ق / 1999 م، ج 1، ص 500 / همچنین ر. ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1403 ق (1983 م)، ج 45، ص 196 / فخرالدین طریحی، المنتخب، قم، منشورات الرضی، 1362 ش، ج 2، ص 482.
7. علی ابوالحسنی (منذر)، سیاهپوشی در سوگ ائمّه نور علیهم السلام ، قم، الهادی، 1357، ص 126.
8. جعفر شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1380، ص 190. برای اطلاع بیشتر درباره واقعه حرّه ر. ک: طبری، پیشین، ج 7، ص 3116 به بعد / عزالدین ابی الحسن ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، 1402 ق / 1982 م، ج 5، ص 2301 به بعد.
9. ازدی کوفی، نصوص من تاریخ ابی مخنف، ج 1، ص 503 به بعد.
10. شیخ صدوق، امالی، مجلس 27.
11. سید شرف الدین، فلسفه شهادت و عزاداری حسین بن علی علیه السلام ، ترجمه علی صحّت، تهران، مرتضوی، 351، ص 68.
12. روزهای دهم، یازدهم و دوازدهم ذی حجّه را که حجّاج در سرزمین «منی» بیتوته می کنند و حالت اعتکاف دارند، «ایّام تشریق» می گویند.
13. ابن قولویه، پیشین، باب 32، ص 112.
14. فخرالدین طریحی، پیشین، ج 2، ص 483.
15. همان.
16. برای مثال، آیه «ولا تحسبنَّ الذین قُتلوا فی سبیلِ اللّهِ امواتا بَل احیاء عندَ ربِّهم یُرزقون.» (بقره: 155)
17. شیخ صدوق، پیشین، مجلس 27.
18. همان.
19. ابن قولویه، پیشین، باب 32، ص 112.
20. شیخ صدوق، پیشین، مجلس 27، ص 129 و 130.
21. امام صادق علیه السلام در پاسخ عبداللّه بن سنان، یکی از اصحابش، که علت اندوهگین و عزادار بودن حضرت و اطرافیانش در عاشورا را پرسیده بود، فرمود: «آیا تو در بی خبری به سر می بری؟ مگر نمی دانی در چنین روزی حسین علیه السلام به شهادت رسید.» (ر. ک: علی ربّانی خلخالی، عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه، قم، مکتب الحسینی، 1400 ق، ص 30.)
22. برای مثال، دعای زیارت «امین اللّه»، که منسوب به امام سجّاد علیه السلام ، و زیارت عاشورا، که به امام باقر علیه السلام منسوب است.
23. شیخ صدوق، پیشین، مجلس 27، ص 128.
24. «کلمة لااله الااللّه حصنی فَمن دَخلَ حصنی اَمِن مِن عذابی بشرطها و شروطها و اَنا مِن شروطها.» (ابی جعفر محمد بن علی بن الحسن بن موسی بن بابویه (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ترجمه محمد تقی اصفهانی، بی جا، علمیه اسلامی، بی تا، ج 1، ص 374.)
25. «قُل ما اسألکم علیه اجرا الاّ المودةَ فِی القُربی.» (شوری: 23)
26. همان.
27. «مکفوف» به معنای نابیناست و به دلیل نابینا بودن ابوهارون، به او «مکفوف» می گفتند.
28. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، تهران، مقدّس، 1379، ص 707 به بعد.
29. سید شرف الدین، پیشین، ص 7.
30. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، باب 31، ص 66.
31. علی ربّانی خلخالی، پیشین، ص 66.
32. ابن کثیر، پیشین، ج 11، ص 259 / عبدالرحمن بن محمّد ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، المسمّی بکتاب العبر و دیوان المبتدأ و الخبر فی ایّام العرب و العجم البربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الاکبر، بیروت، مؤسسة جمال للطباعة و النشر، بی تا، ج 3، ص 425.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 5:45 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

عظمت و محتوای عاشورا، انگیره‌ها، اهداف و دستاوردهای فرهنگی غنی و ناب آن همواره در متن زندگی شیعیان و عمق باورهایشان جریان دارد. مسلمانان مظلوم جهان نیز برای نجات از جور ستمگران، قیام اباعبدالله(علیه السّلام) را سرمشق و الگوی خود قرار می‌دهند. البته حادثه عاشورا چنان شکوهمند است که حتی بر اندیشه غیر مسلمانان نیز اثر گذاشته و سبب برانگیخته شدن عشق وعلاقه و احترام آنان به امام حسین(علیه السّلام) شده است .
در این جا، به برخی از جنبه‌های اثرگذاری نهضت عاشورا در پهنة گیتی نگاهی کوتاه می‌افکنیم .

*1. عاشورا و امام حسین(علیه السلام) از دیدگاه اندیشمندان بزرگ جهان

عظمت قیام، اوج فداکاری و ویژگی‌های دیگر امام حسین(علیه السلام) و یارانش، سبب شده که نویسندگان و اندیشمندان بزرگ جهان، در بارة این نهضت و حماسه‌آفرینان عاشورا اظهار نظرهای بسیاری داشته، حتی برخی از نویسندگان غیرمسلمان دربارة این واقعه کتاب بنویسند. اکنون به برخی از این دیدگاه‌ها اشاره می‌کنیم

* جرج جرداق (دانشمند و ادیب مسیحی)

وقتی یزید، مردم را تشویق به قتل امام حسین(علیه السلام) و مأمور به خون‌ریزی تشویق می‌‌کرد، آن‌ها می‌گفتند: چه مبلغی به ما می‌دهی؟ امّا انصارحسین(علیه السلام) به او گفتند: ما با تو هستیم و اگر هفتاد بار کشته شویم، باز می‌خواهیم در رکابت جنگ کنیم و کشته شویم .

*آنطون بارا (اندیشمند مسیحی)

اگر حسین از آنِ ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی بر می‌افراشتیم و در هر روستایی، برای او منبری برپا می‌کردیم و مردم را با نام حسین به مسیحیّت فرا می‌خواندیم .

*تاملاس توندون (رئیس سابق کنگرة ملّی هندوستان )

این فداکاری‌های عالی از قبیل شهادت امام حسین(علیه السلام) ، سطح فکر آدمی را ارتقاء بخشیده، و شایسته است خاطرة آن همیشه باقی بماند و یادآوری شود .

*فردریک جِمس

درس امام حسین و هر قهرمان شهید دیگری این است که در دنیا، اصول ابدی عدالت و ترحم و محبّت وجود دارد که تغییر‌ناپذیرند و همچنین می‌رساند که هر گاه کسی برای این صفات مقاومت کند و در راه آن پافشاری کند، آن اصول همیشه در دنیا باقی و پایدار خواهد ماند

* بنت الشاطی (نویسندة معروف مصری)

زینب، خواهر حسین‌بن علی، لذّت پیروزی را در کام ابن زیاد و بنی‌امیّه خراب کرد و در جام پیروزی آنان قطرات زهر ریخت. در همة حوادث سیاسی پس از عاشورا همچون قیام مختار و عبدالله بن زبیر و سقوط دولت امویّان و برپایی حکومت عباسیّان و ریشه دواندن مذهب تشیّع، زینب ـ قهرمان کربلا ـ نقش برانگیزاننده داشت .

*عباس محمود عقّاد (نویسنده و ادیب مصری )

جنبش حسین، یکی از بی‌نظیرترین جنبش‌های تاریخی است که تاکنون در زمینة دعوت‌های دینی یا نهضت‌های سیاسی پایدار گشته است... دولت اموی پس از این جنبش، به قدر عمر یک انسان طبیعی، دوام نیاورد و از شهادت حسین تا انقراض آنان بیش از شصت و اندی سال نگذشت .

*چارلز دیکنز (نویسندة معروف انگلیسی)

اگر منظور حسین، جنگ در راه خواسته‌های دنیایی بود، من نمی‌فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم می‌کند که او فقط به خاطر اسلام فداکاری خویش را انجام داد .

*محمد علی جناح (رهبر بزرگ پاکستان )

هیچ نمونه‌ای از شجاعت بهتر از این که حسین از لحاظ فداکاری و شهامت نشان داد، در عالم پیدا نمی‌شود. به عقیدة من، تمام مسلمانان باید از این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربانی کرد، پیروی کنند .

*ل. م. بوید

در طول قرون، افراد بشر همیشه جرئت و پردلی، عظمت روح و بزرگی قلب و شهامت روانی را دوست داشته‌اند و به خاطر همین‌هاست که آزادی و عدالت ‌هرگز به نیروی ظلم و فساد تسلیم نمی‌شود. شهامت و این بود عظمت امام حسین و من مسرورم که با کسانی که این فداکاری عظیم را از جان و دل ثنا می‌گویند، شرکت کرده‌ام، هر چند که 1300 سال از آن تاریخ گذشته است .
من زندگی امام حسین، آن شهید بزرگ اسلام را به دقّت خوانده‌ام و توجّه کافی به صفحات کربلا کرده‌ام بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، باید از امام حسین پیروی کند

*توماس کارلایل (دانشمند انگلیسی)

بهترین درسی که از تراژدی کربلا می‌گیریم، این است که حسین و یارانش به خدا ایمان استوار داشتند. آن‌ها با عمل خود روشن کردند که تفوّق عددی در جایی که حق و باطل روبه‌رو می‌شوند، اهمیّت ندارد و پیروزی حسین با وجود اقلیّتی که داشت، باعث شگفتی من است.

*توماس ماساریک :

اگر چه کشیشان ما هم از ذکر مصایب حضرت مسیح، مردم را متأثّر می‌سازند، ولی آن شور و هیجانی که در پیروان حسین یافت می‌شود، در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب، این باشد که مصایب مسیح در برابر مصایب حسین، پر کاهی است در مقابل یک کوه عظیم پیکر

*ادوارد براون (پروفسور)

حتی غیر مسلمانان نیز نمی‌توانند پاکی روحی را که این جنگ اسلامی تحت لوای آن انجام گرفت، انکار کنند.

*واشنگتن ایرونیگ (تاریخ‌نگار امریکایی) 

در زیر آفتاب سوان سرزمین خشک و در روی ریگ‌های تفتیدة عراق، روح حسین فنا ناپذیر است. ای پهلوان و ای نمونة شجاعت و ای شهسوار من، ای حسین.

*موریس دوکبرا :

اگر مورّخان ما حقیقت روز (عاشورا) را می‌دانستند و درک می‌کردند که عاشورا چه روزی است، این عزاداری را مجنونانه نمی‌پنداشتند، زیرا پیروان حسین به واسطة عزاداری حسین می‌دانند که پستی و زیر دستی و استعمار و استثمار را نباید قبول کنند و شعار پیشرو و آقای آن‌ها، تن به ظلم و ستم ندادن بود.

*بروکلمان کارل (خاورشناس و پژوهشگر آلمانی)

شهادت حسین علاوه بر نتایج و اثرات سیاسی، موجب تحکیم و اشاعة مذهب8 شیعه گردید و این مذهب، مرکز و مظهر تمایلات ضدّ غرب شد .

*2. اثر گذاری قیام عاشورا بر جنبش‌های آزادی‌بخش جهان

قیام کربلا به صورت یک حادثه هر چند جانکاه در دل تاریخ مدفون نگشت و دیری نپائید که به یک حماسة جاویدان تبدیل شد. قیام حسینی به صورت قیام و انقلابی الگو آفرین و تاریخ ساز درآمد و الهام بخش جنبش‌های گوناگون در تاریخ گردید . یکی از دستاوردهای مهمّ قیام کربلا، تبیین شیوه‌ای اصولی و بسیار مؤثّر در مبارزه با حکومت‌های سلطه‌گر و زورمدار بوده است. حادثة کربلا، یک قیام اسوه و یک سیرة عام برای تئوری انقلاب و یک پیام انقلابی ـ تاریخی است که برای هر عصری، پیام ویژه‌ای دارد. بر اساس ویژگی‌های شاخص نهضت امام حسین(علیه السلام)، میان جنبش‌های اسلامی در سراسر جهان اسلام، پیوند به وجود آمد و موج بیداری و انقلاب، مناطق وسیعی از جهان اسلام مانند مصر، سوریه، لبنان، عراق، ترکیه، افغانستان، پاکستان، الجزایر، تونس، مراکش، حجاز، اندونزی، هندوستان و ایران را در بر گرفت . در بیشتر کشورهای اسلامی، ویژگی مردمی بودن روحانیّت، رسالت رهبری حرکت‌ها و جنبش‌ها را بر دوش رهبران دینی نهاد. «شاه ولی‌الله دهلوی» و فرزندش، «سیّد احمد خان هندی»، «سیّد جمال الدّین اسدآبادی»، «اقبال لاهوری»، «محمّد علی جناح»، «شیخ محمد عبده»، «شیخ عبدالرّحمان کواکبی»، «حسن البنا» و امام خمینی(ره)، نمونه‌هایی برجستة مبارزه بر ضدّ استکبار و طاغوت بر اساس نظام هدفمند انقلاب حسین بودند . برخی از جنبش‌ها عبارتند از :
1. جنبش اسلامی شبه قارة هند
2. جنبش اسلامی در شمال آفریقا و کشورهای عربی (به ویژه مصر)
الف) جنبش سیّد جمال‌الدّین اسدآبادی در مصر
ب)جنبش شیخ محمّد عبده
ج) جنبش شیخ عبدالرّحمان کواکبی
د) جنبش حسن البنا
3. جنبش‌های اسلامی ایران
الف) جنبش تنباکو
ب) جنبش مشروطیّت
ج) جنبش سردار جنگل
ه) قیام شیخ محمّد خیابانی
و) جنبش آیت‌الله کاشانی
ز) جنبش فدائیان اسلام
ح) جنبش آزادی ایران
ط) جنبش امام خمینی (ره)
3. برداشت نمادین هالیوود از عاشورا
عاشورا و حماسة پر شکوه آن پدیده‌ای است که همواره رمز و راز نیروی پنهان و آشکار شیعیان و آزادی خواهان بوده است. قدرت این رمز و راز آن چنان است که دشمنان اسلام را همیشه در حیرت و شگفتی و سردرگمی فرو برده است. از همین رو، دشمنان، به ویژه صهیونیسم جهانی بر آنند تا با شبیه‌سازی و بهره‌گیری از این واقعه، برای دنیای پوشالی و خیالی خود، جلوه‌های مقدّس و آسمانی بیافرینند. برای مثال، در سه کنفرانس جهانی تورنتو، واشینگتن و اورشلیم، «فرانسیس فوکویاما» کتاب پایان تاریخ خود را ارائه کرد. این کتاب در برابر کتاب برخورد تمدّن‌ها اثر «ساموئل هانتینگتون» است. فوکویاما مدّعی است که خرده تمدن‌ها و فرهنگ‌های جزئی به دست فرهنگ غالب بلعیده می‌شوند و رسانه‌ها، دنیا را به سمت دهکدة واحد پیش می‌برند و به ناچار دنیا درگیر جنگی خانمان‌سوز خواهد شد. بنابراین، برای پیش‌گیری از این جنگ باید یکی را به عنوان کدخدایی بپذیریم و در ادامه ثابت می‌کند که کدخدا، امریکا است. فوکویاما می‌گوید: این نبرد حتمی است، ولی برندة آن غرب نخواهد بود و او با اسناد و مدارک ثابت می‌کند که برندة نبردِ آخرالزّمان، شیعیان هستند . فوکویاما در کنفرانس اورشلیم با عنوان «بازشناسی هویّت شیعه » می‌گوید :
شیعه، پرنده‌ای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست . پرنده‌ای که دو بال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ . او بال سبز این پرنده را مهدویّت و عدالت خواهی و بال سرخ را شهادت‌طلبی که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فنا ناپذیر کرده است، معرفی می‌کند . فوکویاما معتقد است شیعه بُعد سومی هم دارد که اهمیّتش بسیار است. او می‌گوید : این پرنده، زرهی به نام ولایت پذیری به تن دارد و قدرتش با شهادت دو چندان می‌شود. شیعه، عنصری است که هر چه او را از بین می‌برند، بیشتر می‌شود . وی جنگ عراق و ایران را مثال می‌زند و می‌گوید : این‌ها فاو را تسخیر کرده‌اند، می‌روند کربلا را هم بگیرند و این، یعنی فتح قدس، اگر کربلا را بگیرند، اینجا را هم قطعاً می‌گیرند .
او برای دفع این خطر پیشنهاد می‌کند با امتیاز دادن به ایران، جنگ را متوقّف کنید .
فوکویاما، مهندسی معکوسی را برای شیعه و مهندسی صحیحی را برای خودشان طراحی می‌کند و می‌نویسد : مهندسی معکوس برای شیعیان این است که ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید . تا این را خط نزنید، نمی‌توانید به ساحت قدسی کربلا و مهدویّت تجاوز کنید... برای پیروزی بر یک ملّت باید میل مردم را تغییر داد... ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید، در گام بعد، شهادت طلبی این‌ها را به رفاه‌طلبی تبدیل کنید. اگر این دو تا را خط زدید، خود به خود اندیشه‌های امام زمانی از جامعة شیعه رخت می‌بندد... شما بیایید برای غرب هم امام زمان و کربلا و ولی فقیه بتراشید . فوکویاما برای این کار، مکتب جدیدی به نام اونجلیس عرضه کرد. مکتبی که قدمتش به 1987 میلادی بر می‌گردد . طرفداران این مکتب معتقدند عیسای ناصری خواهد آمد. فوکویاما به آن‌ها توصیه می‌کند در فیلم‌هایشان هر چه را شیعیان دربارة امام زمان می‌‌گویند، بر شخصیّت عیسای ناصری تطبیق بدهند. بر اساس دستور فوکویاما، فیلم‌هایی بر اساس مدل «روایت فتح» شهید آوینی، ساخته شد؛ با همان اسلوب متن و با به کارگیری مؤلّفه‌های احساسی برنامه‌های شهید آوینی، با همان تیپ‌ها و همان دیالوگ‌ها که شهید آوینی‌ می‌گفت . فیلم نجات سرباز رایان با محتوای تجلیل از مادر سه شهید؛ فیلم نبرد پرل هاربر با محتوای جنگ جنگ تا رفع فتنه‌ در عالم؛ فیلم زمانی سرباز بودیم با تئوری بازسازی کربلا و بر اساس الگوی عملیّات کربلای 5؛ فیلم سقوط شاهین سیاه، بازسازی صحنةکربلا، فیلم جن‌گیر که در آن از نمادهای اسلامی شیعه استفاده شده بود .

*نکته :

در تمامی این فیلم‌ها، بر اساس نظریة فوکویاما، امام حسین(علیه السلام) و کربلا، یک طرف و سوی دیگر، شمر است. لباس هم بر اساس الگوی شیعی انتخاب شده است. لباس سربازان امریکایی، سبز رنگ و لباس سربازان مقابل، قرمز است. در بعضی از این فیلم‌ها خون سربازان آمریکایی سبز است؛ آن هم به دلیل تقدّس این رنگ در آرمان‌های شیعی. هنر پیشه‌ها تا پایان فیلم ناشناخته‌اند و همچنین تا آخر فیلم فقط نقش‌های قدسی بازی می‌کنند .


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 5:44 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

دیباچه

در طول تاریخ، حکومت‌های ستمگر برای تثبیت قدرت خود، برنامه‌هایی را به مرحله اجرا می‌گذارند؛ در این میان، «حذف رقیبان و مخالفان» در سرلوحه اقدامات آنان بوده است. حال اگر شخصیت رقیب و مخالف، از جایگاه بالا و والایی در عرصه‌های سیاست، دیانت، دانش و اقتصاد برخوردار باشد؛ در مرحله نخست به «ترور شخصیتی» او می‌پردازند تا «افکار عمومی» را برای ترور فیزیکی‌‌اش راضی و قانع کنند.
بی‌گمان «رسانه‌ها» ابزار مناسبی برای ترور معنوی و شخصیتی بوده و حاکمان ستم‌پیشه از طریق «تطمیع و تهدید» نفوذ و قدرت رسانه‌ها را به استخدام می‌گیرند تا افکار عمومی به ترور و حذف فیزیکی افراد حقیقی و حقوقى، واکنشی و اعتراضی نشان ندهند.
در این مقاله ، سعی شده است به شیوه‌های تبلیغاتی و روانی بنی‌امیه در خصوص «حادثه خونین کربلا» پرداخته شود.

شورای برنامه‌ریزی یزید

از جمله عوامل تثبیت و تحکیم حکومت‌ها، پیوند اندیشمندان با حاکمان است؛ معاویه نیز در دستگاه حکومتی خود با «عالمان دنیاپرست و ساده لوح» ارتباط صمیمی برقرار کرده بود و در مواقع لزوم، از وجهه دینی و اجتماعی آنان کمال استفاده را می‌برد که در این میان، برخی از اصحاب پیامبر و بستگان آنها، جایگاه ویژه‌ای داشتند. معاویه به خوبی می‌دانست که عالمان درباری را می‌توان در پست‌های گوناگون شکار کرد و یا در آن مشاغل گماشت؛ مانند: قضاوت، تدریس، امامت جمعه و جماعت، خطابه و سخنرانى، شعر،[1] تألیف و ترجمه، تلاوت قرآن، ادّعای زهد و عرفان،[2] بیوت شخصیت‌های مشهور و محبوب.
نیروهای رسانه‌ای فوق اعم از حقوق بگیر و رایگان آگاهانه یا جاهلانه، توان و موقعیت دینی و اجتماعی خود را در اختیار بنی‌امیّه گذاشته بودند، که به نمونه‌هایی از کارکرد و کارنامه آنان اشاره می‌کنیم:
نخستین اصحاب و تابعانی که در حلقه حکومت بنی‌امیه به فعالیت تبلیغی و مشاوره‌ای پرداختند، عبارت بودند از:
ابوهریره، عمرو بن عاص، مغیرة بن شعبه و عروة بن زبیر.[3]
حضور این قبیل افراد، ضمن مشروعیت و مقبولیت بخشیدن به دستگاه حاکمه، پیامدهای ناگوار دیگری به همراه داشت؛ از جمله تغییر ارزش‌های اسلامی و وارونه ساختن حقایق.
معاویه یکی از غلامان مسیحی‌اش به نام «سِرْجون بن منصور» را به عنوان مشاور و نیز معلّم خصوصی پسرش برگزیده بود؛ لذا سرجون رومی در طول زندگی‌اش با ارائه نظرات خود، یزید را از آموزه‌های اسلامی دور کرده و برای انجام مفاسد یاری می‌نمود. از جمله اقدامات سرجون مسیحى، پیشنهاد انتصاب «عبیدالله بن زیاد» به حکمرانی کوفه و عراق بود.[4]
معاویه در زیر چتر حمایتی و دفاعی «دانشمندان وابسته» توانست فرقه انحرافی «مُرجِئه» را تأسیس و تقویت کند و اندیشه «جبرگرایی» را به افکار مسلمانان به ویژه اهل شام تزریق نماید تا رفتار ناپسند بنی‌امیّه با این دیدگاه، توجیه‌پذیر باشد.[5]
معاویه جهت فراخوانی مردم شام برای شرکت در جنگ «صفّین» با عمرو بن عاص رایزنی کرد؛ وی پیشنهاد داد که: چهره‌ای مانند «شرحبیل بن سمط» را که مورد احترام تمام قبایل شام است، جذب کن و اعلام کن عثمان (خلیفه سوم) توسط علی(ع) و یارانش کشته شده است؛ در آن صورت، مردم شام پشت‌سر تو قرار گرفته و در جنگ صفّین شرکت می‌کنند...
شرحبیل در یک صحنه‌سازی و نمایش ساختگی ، فریب خورد و سپس به انگیزه «خون خواهی» سفرهای تبلیغی‌اش را آغاز کرد و در شهرها و روستاها خطاب به مردم می‌گفت:
«علی بن ابی‌طالب، عثمان را کشته است؛ پس خون‌خواهی او بر مسلمانان واجب است...»[6].
یکی از طرفداران معاویه به نام «عمر بن ثابت» کارش این بود که به روستاهای شام می‌رفت و در هر روستایى، اهالی را اطراف خود جمع می کرد و می‌گفت:
«ای مردم! علی بن ابی‌طالب نعوذبالله مردی منافق بود که شب «عَقَبه» می‌خواست مرکب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را رم‌کرده و ایشان را بکشد؛ پس او را لعن کنید».[7]

سازمان اطلاعاتی بنی‌امیه

معاویه برای آگاهی از رخدادها، توطئه‌ها و غیره، سازمانی به نام «العین» تأسیس کرد و ریاست آن را به عهده «ثابت بن ارطاة»[8] نهاد. این سازمان کسب خبر و اطلاعات در تمام شهرهای مهم، شعبه داشت و مأموران آن مراقب رفتار و گفتار مردم بودند. یزید در دوره حکومتش «سلیم بن اعشا» را به سرپرستی العَیون گماشت.
سلیم به جهت اهمیت سیاسی بین‌النهرین، مأموران خود را در شهرهای کوفه و بصره به جاسوسی و خبرچینی فرستاده بود تا آنان در میان مردم دیده‌ها و شنیده‌های خود را به سلیم گزارش دهند.[9]

آنتن‌های برون مرزى

هنگامی که امام حسین(علیه السلام) به مکه رسید، مورد استقبال مردم و زائران قرار گرفت؛ آن حضرت هم ضمن برگزاری نماز جماعت، در دیدارهای عمومی و خصوصی به ناهنجاری‌ها و مشکلات حکومت و مردم اشاره می‌کرد. یزید که به تازگی بر تخت خلافت نشسته بود، بعد از آگاهی از حضور و سکونت امام حسین(علیه السلام) در شهر مقدس مکه، نامه‌ای به عبدالله بن عباس نوشت. یزید در این نامه، ضمن بیان عدم بیعت امام حسین(علیه السلام) و عبدالله بن زبیر با وی و نامه نگاری‌های کوفیان به حضرت، از ابن عباس خواست که به عنوان «شخصیت ممتاز و قابل احترام» در میان بنی‌هاشم و مسلمانان، برای پیش‌گیری از بحران و فتنه اجتماعى، نزد امام حسین(علیه السلام) برود و حضرت را به «سازش» و «صلحی مطمئن» دعوت کند...
آری دشمنان برای رسیدن به اهداف پنهان و آشکار خود، از ظرفیت و توانایی‌های «برجستگان و نخبگان» نیز می‌خواهند استفاده کنند. البته فردی چون ابن عباس، در راستای «انتقال پیام» مواظب است که «ادبیات گفتمانی» دشمن، او را فریب ندهد و مجذوب و مرعوب نسازد.[10]

استخدام شخصیت‌ها

در ماجرای قیام امام حسین(علیه السلام) برخی از اصحاب و علمای خائن نیز شریک جرم می‌باشند؛ زیرا درباری بودن آنان، باعث هموار شدن جنگ روانی و نظامی یزید، شد.
به عبارت دیگر: گفتار، نوشتار، رفتار و حتّی سکوت این چهره‌های ظاهر الصّلاح، دلایل و مستنداتی برای کارگزاران بنی‌امیه فراهم کرد تا جنایات سنگین خود را «توجیه» کرده و افکار عمومی را به سکوت و رضایت وادارند.
نقش «شُرَیح بن حارث کِندی» در موضوع عاشورا، چشمگیرتر است؛ چرا که وی از دوره خلافت عمر بن خطّاب ، بر کرسی «قضاوت» تکیه کرده[11] و زبان و قلم او «حکم شرعی» را در اذهان جامعه القا می‌کند. حال، به دو اشتباه مهم شریح می‌پردازیم:
الف) هنگامی که هانی بن عروه دستگیر شد و تحت شکنجه قرار گرفت، هواداران هانی کاخ فرمانداری را محاصره کردند و با دادن شعار، خواستار آزادی هانی شدند.... ابن زیاد که از افشا شدن خبر شکنجه و قصد شهادت هانی بیمناک شده بود و می دانست که با نیروی نظامی اندک نمی‌توان جلوی خشم خروشان هزاران نفر را گرفت، دست به دامن شریح برد و از او خواست با گفتار نافذ خود، گفتگو و حادثه قصر را به نفع ابن زیاد تغییر بدهد.
شریح قاضی هم در جمع هواداران خشمگین هانى، چنین گزارش داد:
«ای مردم! ابن زیاد و هانی در حال مذاکره و گفتگو هستند و هانی زنده است...»
متأسفانه مردم در اثر شنیدن این خبر، آن هم از سوی رسانه‌ای که مدّعی صداقت، عدالت و امانت است (دستگاه قضاوت)، آرام آرام از محاصره کاخ دست برداشته و مسیر آینده تاریخ را به تلخی و جنایت کشاندند.[12]
ب) بر اساس قول مشهور، ابن زیاد برای جمع کردن نیرو و فرستادن آن به کربلا از قدرت «فتوای قاضی» کوفه، بهره‌گیری کرد.
حال، صدور این فتوا چه از ناحیه شریح باشد[13] و چه به وی انتساب شده باشد اثر روانی‌اش ولو به عنوان بهانه و توجیه جنایت، در افکار عمومی و سیاست بنی‌امیه کارساز است. حکم شرعی که در شهر کوفه خوانده شد و حکومت روی آن مانور داد، چنین بود:

«چون حسین بن علی بر خلیفه وقت (یزید) خروج و شورش کرده است، دفع او بر مسلمانان واجب است».[14]
از این رو، در کربلا و دوره اسارت بازماندگان عاشورا، یکی از مهم‌ترین شعارها و تیترهای گفتاری و نوشتاری یزیدیان، این مطالب بود:
اینها (امام حسین(علیه السلام) و یارانش)، خارجی هستند.
اینها (اسیران)، خارجی هستند.
هذه زینب اُخت الخارجى؛ نام این زن، زینب است خواهر همان شورشگر.
این، سر خارجی است.[15]
آری یزیدیان به واسطه زبان و قلم خائنان عناوینی چون: خلیفه پیامبر، خلیفه مسلمانان، اولوالأمر و امیرمؤمنان را برای خود تثبیت کردند و مخالفان را نیز با مارک «خارجی»[16] مورد سنگین‌ترین هجمه‌های تبلیغی قرار دادند.
امواج شایعه

روزی ابن زیاد همراه نیروهای نظامی‌اش وارد مسجد جامع کوفه شد و بالای منبر رفت و مردم را از نافرمانی یزید ترساند... ناگهان همهمه‌ای شد؛ پرسید: چه خبر است؟ گفتند: ای امیر! هم اکنون مسلم بن عقیل با گروه کثیری از یارانش به جانب کاخ فرمانداری می‌آیند. ابن زیاد سراسیمه از منبر پایین آمده و داخل قصر شد و دستور داد که درب را ببندند. مسلم بن عقیل با بیش از هجده هزار نیرو، کاخ را محاصره کرده بود و تعداد اندک سربازان ابن زیاد هیچ گونه توانایی مقابله نظامی با انقلابیون نداشتند. ابن زیاد که از روحیه کوفیان آگاهی کامل داشت، «عملیات روانی و جنگ رسانه‌ای» را بهترین راهکار نجات خود دانست؛ لذا عوامل تبلیغی‌اش را سازماندهی کرد تا با ارسال «اخبار و آمار دروغین» دل‌های انقلابیون را دچار ترس و شک کنند. یکی از کارگزاران (کُثَیر بن شهاب) از بام و دیوار قصر با آوازی بلند گفت:
ای مردم، ای پیروان حسین! بر جان و خانواده خود بترسید و بر آنها رحم کنید؛ چرا که لشکریان یزید در حال رسیدن به کوفه هستند. در ضمن، ابن زیاد با خداوند پیمان بسته که اگر شما امروز تا شب قصد پیکار داشته باشید و به خانه‌هایتان برنگردید، حقوق‌تان از بیت‌المال را قطع کند، مردان شما را از شهر بیرون کرده و به دمشق بفرستد و حتی بی‌گناهان را به جرم گناهکاران دستگیر نموده و مجازات می‌کند...[17]
برخی از هم‌پیمانان عبیدالله بن زیاد هم در میان صفوف مردم رخنه کرده و با انواع وعده و وعیدها، شعله‌های قیام را به سردی و خاموشی تبدیل کردند؛ به گونه‌ای که در کوتاه مدّت، آمار یاران مسلم(علیه السلام) سیر نزولی را آغاز نمود و ورق برگشت. ...[18] <>

شهید پیام رسانی

بعد از رسیدن نامه مسلم بن عقیل به دست امام حسین(علیه السلام) و نیز آگاهی حضرت از توطئه ترور وی در ایّام برگزاری مناسک حج، امام(علیه السلام) یاران خود را برای حرکت به سوی کوفه فراخواند. آن حضرت پیشاپیش خطاب به بزرگان و اهالی کوفه، نامه‌ای نوشت و ضمن یادآوری دعوت‌های کتبی و شفاهی آنان، بشارت داد که به خواست الهی عازم عراق است و می‌طلبد که به بیعت و پیمان خود وفادار بمانند.
امام(علیه السلام) پیک مؤمن، دلاور و زیرکی به نام «قیس بن مُسَهّر» را برگزید تا شتابان مسیر را بپیماید و نامه را به بزرگان کوفه تحویل دهد.
ابن زیاد برای آگاهی از نوع ارتباط و مکاتبات شیعیان با امام حسین(علیه السلام) افرادی را در مسیر‌های منتهی به شهر کوفه گماشته بود و آنان، مسافران و رهگذران را تحت کنترل و بازرسی قرار می‌دادند. زمانی که قیس به نزدیکی کوفه رسید با مشاهده مأموران حکومتى، نامه محرمانه حضرت را پاره پاره کرد (جویده و خورد). بعد از دستگیری قیس و فرستادن او به دارالأماره، قیس با وجود تهدید‌ها و تطمیع‌ها حاضر نشد محتوای نامه و اسامی رهبران شیعه در کوفه را برای ابن زیاد بازگو و افشا کند. حکمران عراق تنها راه نجات و آزادی قیس را چنین تعیین کرد: «در حضور مردم، دروغگو پسر دروغگو (حسین بن علی) را لعن کن...».
قیس بن مسهّر که خود را پیام‌رسان امام(علیه السلام) می‌دانست، در حالی که سربازان در کنارش و شیعیان کوفه هم در مقابلش جمع شده بودند، پس از درود فرستادن بر پیامبر و اهل بیتش و لعن و نفرین بر ابن زیاد و بنی‌امیه، با صدای بلند گفت:
«ای مردم! هم اکنون امام حسین(علیه السلام) به سوی کوفه در حرکت است...».
ابن زیاد از این که نتوانسته بود کلام دیکته شده خود را از حنجره «پیک حسینی» به افکار عمومی تلقین کند، خشمگین شده و دستور داد با کشتن قیس، برای همیشه «پیام حق» را به خاموشی کشاند.[19]

فراخوان نیرو و جارچیان یزید

یکی از سربازان حر بدون اطلاع او به کوفه آمد و موضوع محاصره کاروان حسینی در دشت کربلا را برای یزید بازگو کرد. به دستور ابن زیاد، در شهرهای کوفه و بصره «جارچیان» این پیام حکومتی را به آگاهی عموم رساندند:
«هر کس که سر حسین بن علی را بیاورد، حکومت ری را به مدّت ده سال به او واگذار می‌کنیم».
... طولی نکشید که عمر بن سعد بر خلاف هشدارهای بستگان و دوستانش این مأموریت را پذیرفت و ابن زیاد هم ضمن نگارش «حکم قتل امام حسین(علیه السلام) و حکومت ری برای ابن سعد» فرماندهی کلّ نیروهای اعزامی به کربلا را به عهده وی نهاد.[20]

تیتر مشترک در رسانه‌های یزیدى

بعد از ماجرای قتل خلیفه سوم (عثمان بن عفّان) توسط اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان، معاویه که از عشیره و کارگزاران عثمان بود، از اوامر حکومتی خلیفه جدید (امام علی(علیه السلام) سرپیچی کرد و برای رسیدن به آرزو‌هایش به بهانه «خون‌خواهی عثمان» در زیر پرچم خون‌خواهی و کنار «پیراهن خونین عثمان» به سوگواری و تحریک عواطف مردم شام و غیره پرداخت.[21]
یزیدیان نیز با همین شعار وارد صحنه شدند و قبل و بعد از حادثه عاشورا، با محوریت «خون عثمان» به زندگی ننگین خود ادامه دادند که در اینجا به نمونه‌هایی بسنده می‌کنیم:
1. بر اساس نقل «تذکرة الشهداء» یزید به والی مدینه نوشت:
«معاویه، مرا وصیت کرده که از اولاد ابوتراب برحذر باش و خون آن شهید مظلوم (عثمان) را از آنها طلب کن؛ چه خدا انتقام خواهد کشید از اینها به واسطه اولاد ابوسفیان که انصار حق و طالبان عدل‌اند».[22]
2. ابن زیاد در نامه‌ای که برای ابن سعد فرستاده بود، ضمن تأکید به محاصره شریعه فرات، گفته بود در مقابل امام حسین(علیه السلام) و یارانش این گونه بهانه آورند:
«بنی هاشم، آب را از عثمان بازداشته بودند».[23]
3. امام حسین(علیه السلام) برای رفع بحران و قطع آب اقداماتی انجام داده، از جمله حفر چاهی در پشت خیمه‌ها، وقتی این قضیه توسط خبرچینان به ابن زیاد رسید، او به عمر بن سعد نامه‌ای نوشت و برای محرومیت امام و یارانش از آب، به این مسئله سفارش کرد:
«... وافعل بهم کما فعلوا بالزکی عثمان؛ ... با یاران حسین چنان کن که آنها بر عثمان پاکیزه رفتار کردند».[24]
4. شایان توجه است که شخصیتی چون «زُهَیر بن قین بجلی» بر اثر همین تبلیغات دروغین و در حمایت از خلیفه سوم، سالیان سال نسبت به امام علی(علیه السلام) دیدگاه منفی داشت؛ اما سرانجام امام حسین(علیه السلام) او را در مسیر کوفه، به نزد خود دعوت کرد و در آن جلسه و نشست رو در رو، حقایق تاریخی را به آگاهی زهیر رساند؛ به گونه‌ای که یکباره محبّت اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را پذیرفت و نامش در قاموس «شهیدان عاشورایی» ثبت و ماندگار گردید.[25]

وجدان رسانه‌اى

عمر بن سعد در راستای جلوگیری از جنگ، دست به اقداماتی زد. وی برای گشودن باب «مذاکره»، جویای «نامه رسان» و «سخنگویی» شد، اما هیچ یک از نیروهایش این مسئولیت را نپذیرفتند؛ چرا که همه آنان پیشتر برای آمدن امام حسین(علیه السلام) دعوت‌نامه نوشته بودند و از روبروشدن با نوه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شرمنده می‌شدند. سرانجام شرورترین آنها (کُثَیر بن عبدالله شعبی) حاضر شد به عنوان «پیک» این مأموریت را انجام دهد.
از آنجا که کثیر، همزمان در فکر ترور حضرت بود و اصرار داشت مسلحانه خدمت امام(ع) برسد و پیغام را برساند، یاران حضرت از ورود کثیر جلوگیری کردند...
دومین پیک (خُزَیمه)[26] عهده‌دار این مسئولیت شد و با کمال ادب و احترام، اجازه ملاقات خواست؛ امام(ع) نیز صمیمانه او را به حضور پذیرفت. در این جلسه، این سخنان بین او و امام مطرح شد:
برای چه به اینجا (عراق) آمده‌اید؟
مردم نامه‌هایی برایم نوشته‌اند و مرا به کوفه دعوت کرده‌اند.
(حضرت، انبوهی از دعوت‌نامه‌های کوفیان را به وی نشان داد).
خدا لعنت کند این جماعت را که به سوی تو این نامه‌ها را نوشتند و تو را به اینجا آوردند و اکنون از خواصّ لشکر ابن زیاد شده‌اند!
اکنون که نامه‌ها را دیدی و حقیقت را دانستى به سوی عمر بن سعد برو و پاسخ پیغامش را بگو.
ای مولای من! کیست که بهشت را واگذارد و به سوی جهنّم رود؟
عمر بن سعد بعد از ناامیدی از برگشت خزیمه، قاصد دیگری (قرّة بن قیس حنظلی) را نزد امام(ع) فرستاد... زمانی که قرّه می‌خواست به جانب ابن سعد برگردد، حبیب بن مظاهر به وی گفت:
«أنصر هذا الرّجل الّذی بآبائه ایّدک الله بالکرامة و إیّانا معک؛ یاری کن این مردی (امام حسین(علیه السلام)) را که به واسطه پدرانش، خداوند به تو و ما کرامت عطا می‌کند».
پیک گفت: نخست باید بروم و جواب پیغام را برسانم آنگاه در این رابطه، فکر کرده و آنچه صواب باشد، برخواهم گزید...[27]
همان‌گونه که می‌بینیم، پیام رسانان و مصاحبه کنندگان جبهه باطل، دارای عقاید و رفتار مختلفی بودند:
الف) پیکی به بهانه «پرسش و پاسخ» و «اطلاع‌رسانی» انگیزه شومی (ترور) را می‌خواهد اجرا کند.
ب) قاصدی که با رعایت آداب مذاکره، وقتی «حقیقت» برایش آشکار می‌شود، قانع شده و آشکارا طرفدار حق می‌گردد.
ج) نامه‌رسانی که هدف اصلی‌اش «انتقال پیام» است و برای نتیجه‌گیری و تصمیم نهایى، شرایط و جوانب مسئله را فعلاً نمی‌تواند یا نمی‌خواهد بسنجد.
آری زیبنده است گزارشگر در مقابل حقیقت، پندپذیر باشد و فقط به جنبه «پوشش خبری» و مخابره آن، بسنده نکند.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 5:43 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

ارسال پارازیت 

در «قیام حسینی» نیز سعی دشمنان بر این بود که پیام و آوای حق از حنجره صداقت، به گوش غافلان نرسد. در اینجا نمونه‌ای از شگردهای سانسور و بایکوت خبری یزیدیان را یادآور می‌شویم.
امام حسین(علیه السلام) از همان روز دوم محرّم تا دقایقی قبل از شهادتش، بارها برای ارشاد کوفیان و اتمام حجّت به دشمنان، با صدایی بلند و رسا حقّانیت خود و ستم‌های بنی‌امیه را بازگو و افشا کرد و پیامدهای همکاری با یزید را بیان نمود. سران دشمن هم برای جلوگیری از افشاگری امام حسین(علیه السلام) به تکاپو افتاده و با گفتن سخنان نامربوط و کشیدن فریاد و هیاهو (پارازیت) گفتار مستدل و دلنشین حضرت را قطع می‌کردند. امام(ع) در همین خصوص، به جنجال آفرینان و انحصارگران می‌فرماید:
«ویلکم ما علیکم أن تنصتوا الیّ فتسمعوا قولى...؛ وای بر شما! چه زیانی برای شما است اگر سکوت را رعایت کنید و سخنم را بشنوید؟...».[28]

تلقین و سحر افکار و دل‌ها

گر چه بسیاری از نیروهای عمر بن سعد، اهل کوفه بوده و نسبت به شخصیت حقیقی و حقوقی امام حسین(علیه السلام) شناخت قبلی داشته و حتّی جزو دعوت کنندگان حضرت به کوفه بودند؛ امّا به دلیل حجم سنگین تبلیغات ابن زیاد و تهدید‌های قولی و عملی دیکتاتور عراق، گویا قلب و ذهن خود را برای یک شست و شو و تلقین مسموم در اختیار فرماندهان بی‌رحم و بعضاً ظاهر الصلاح، واگذار کرده بودند.
امام سجاد(علیه السلام) در یادکرد واقعه غم انگیز عاشورا می‌فرماید:
«... یَزعُموُنَ أنَّهُم مِن هذِهِ الأُمَّةِ کُلٌّ یَتَقَرَّبُ إلیَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ بِدَمِهِ؛ ... سربازان دشمن که می‌پنداشتند جزو امّت اسلامی هستند، همگی با ریختن خون امام حسین(علیه السلام) می‌خواستند به درگاه الهی تقرّب بجویند».[29]
ابن سعد پس از رسیدن نامه والی عراق، مبنی بر لزوم جنگ با سپاهیان امام حسین(علیه السلام) در یک اقدام فریبکارانه، خطاب به سربازانش گفت:
«ای لشکر خدا! سوار شوید؛ بهشت برای شما بشارت و گوارا باد».[30]

رسانه‌های دشمن پس از واقعه عاشورا

زمانی که خبر آمدن اسیران به ابن زیاد رسید، وی دستور داد «جارچیان» در سطح شهر کوفه این مطالب را به آگاهی مردم برسانند:
مردم، شهر را آذین ببندند و به شکرانه پیروزی یزید با پوشیدن لباس نو و آرایش نمودن، مراسم جشن پیروزی را برگزار کنند.
افرادی که به استقبال اسیران و خارجیان می‌روند، نباید سلاح همراه خود ببرند.
هم زمان با ورود اسیران و سرهای شهیدان، صدای بوق‌ها و طبل‌ها در شهر نواخته شد؛ در حالی که بازار کوفه تعطیل و مغازه‌ها بسته شده بود و مأموران ضدّ شورش در نقاط مختلف شهر به نگهبانی می‌پرداختند.
سپس جارچیان در کوچه‌ها و خیابان‌ها می‌گفتند:
امروز ابن زیاد به عموم مردم اجازه داده است تا جهت گفتن تبریک، به کاخ او بروند.[31]
شیخ صدوق در این باره می‌نویسد:
«بَعَثَ البَشائِرَ إلیَ النَّواحی بِقَتلِ الحُسَینِ(علیه السلام) ؛ ابن زیاد نامه‌ها و افرادی را به اطراف کوفه گسیل داشت تا خبر کشته شدن امام حسین(علیه السلام) را به کارگزاران و مردم بشارت دهند».[32]

تهمت به خدا

سیاست مداران بنی امیه برای پیش‌گیری از هر نوع «واکنش مردمی» و بی‌تأثیرکردن «افشاگری بازماندگان عاشورا»، اقدامات گوناگون و حساب شده‌ای را در پیش گرفتند که می‌توان مهم‌ترین آنها را، «جبرگرایی» و «انتساب جنایات به خداوند متعال» بر شمرد. حال، به برخی از گفتار و نوشتار جبرگرایانه اشاره می‌کنیم:
1. ابن زیاد در مسجد بزرگ کوفه، خطاب به مردم گفت:
الحمدلله الذّی أظهر الحقّ و أهله و نصر أمیرالمؤمنین و أشیاعه و قتل الکذّاب بن الکذّاب...؛ ستایش مخصوص خداوندی است که حقیقت و پیروانش را پیروز کرد و امیرمؤمنان (یزید) و یارانش را یاری نمود و دروغگو فرزند دروغگو (حسین بن علی(علیه السلام)) را کشت.[33]
2. ابن زیاد در مقابل حضرت زینب(سلام الله علیها) نیز گفت:
الحمدلله الّذی فضحکم و قتلکم و أکذب أحدوثتکم...؛ شکر و سپاس از آنِ خدایی است که شما را رسوا کرد و عزیزان شما را کشت و سخنان و ادّعای‌تان را دروغ انگاشت..[34]
یا زینب أرایتِ صنع الله فی أخیک...؛ ای زینب! آیا دیدی خداوند با برادرت چه کرد؟...[35]
3. ابن زیاد فردی را نزد امّ کلثوم دختر امام حسین(علیه السلام) فرستاد تا به وی بگوید:
الحمدلله الذّی قتل رجالکم فکیف ترون ما فعل بکم؛ ستایش و شکر برای خداوند است، همو که مردان شما را کشت. حال، آنچه را که خدا نسبت به شما انجام داد، چگونه می‌بینید و می‌پندارید؟[36]
4. ابن زیاد بعد از مشاهده و دانستن نام امام سجّاد(علیه السلام) با شگفتی پرسید:
مگر خداوند، علی بن حسین را نکشته است؟! چگونه است که خداوند، تو را نکشته و اکنون تو را زنده می‌بینم؟!
وقتی ابن زیاد پاسخ حضرت را شنید، همان باور غلط را در میان مردم دگر باره تلقین کرد:
بلکه برادرت (علی اکبر) را خداوند کشت نه ما.[37]

همصدایی با رسانه‌های یزیدى

ابن زیاد برای فرستادن اسیران و سرهای شهیدان به دمشق، مسیرهایی را مشخص کرد و به نیروهای خود دستوراتی داد تا پیش از رسیدن به هر منزلگاهى، چه اقداماتی انجام پذیرد و در صورت مواجهه با واکنش‌های مردمی، چه سیاست و راهکارهای تبلیغی و نظامی را در پیش بگیرند.
میان کوفه تا شام، چهارده منزل وجود داشت؛[38] ولی نوع برخورد و عکس‌العمل اهالی آنها متفاوت بود، که به آن اشاره می‌شود:
1. فرماندهان (فرمانده) نیروهای اعزامی ابن زیاد، پیشاپیش به سوی والیان هر شهر و منطقه‌ای «پیکی» می‌فرستادند تا برای عموم مردم این پیام مخابره و ابلاغ شود:
«سربازان خلیفه، «سر خارجی» را می‌آورند».
2. مردم و حاکمان برخی از سرزمین‌ها، شهر خود را زینت کرده و در حالی که پرچم‌هایی را به دست گرفته و بر طبل‌ها می‌کوبیدند، به شکرانه پیروزی یزید در مسیر استقبال از سربازان به «قربانی» می‌پرداختند و در نکوهش اسیران، سخنانی می‌گفتند و در طول اقامت سربازان ضمن پذیرایی از آنان، به جشن و پایکوبی مشغول می‌شدند. جاهلان و فاسقان این مناطق نیز با اشاره به سر مبارک امام حسین(علیه السلام) و شهیدان، به همدیگر می‌گفتند:
«این، سر همان شورشگری است که بر ضدّ خلیفه (یزید بن معاویه) دست به قیام زده است».
3. فرمانداران و اهالی برخی از سرزمین‌ها به سبب آشنایی قبلی یا بعدی خود، نسبت به حقانیت اهل بیت(علیهم السلام) با کمال شجاعت و تعهّد، دروازه‌های شهرشان را می‌بستند و گاهی نیز به سوی سربازان یورش می‌بردند. شیعیان این مناطق ضمن فرستادن لعن و نفرین به یزیدیان، در مظلومیت عترت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌گریستند و با گفتار و رفتار نیک خود، دل‌های داغدار اسیران را تسلاّ و خشنود می‌نمودند.[39]

عذر تراشی پس از حادثه عاشورا

دستگاه تبلیغی و سخن پراکنی یزید، برای در امان ماندن از هجوم انتقادات و اعتراضات مردمى، به تکاپو افتاده و در محافل و مجالس گوناگون نیروهای رسانه‌ای را فرستاده تا هر یک به شیوه و شگردی «جنایات یزید» را توجیه و تفسیر کنند. در اینجا به برخی از عناوین و تیترهای عملیات روانی بنی‌امیه، اشاره می‌کنیم:
قتل حسین و یارانش، قضا و قدر الهی بود.[40]
عبیدالله بن زیاد، دستور شهادت آنان را صادر کرده است، پس بر او لعنت باد.[41]
فرماندهان اعزامی به کربلا (ابن سعد، شمر، ابن اشعث و خولی) مقصر هستند.[42]
ما حاضر هستیم دیه و خون‌بهای آنها را بپردازیم.[43]
آنها چون بر خلیفه اسلام، اولوالأمر و امیرمؤمنان یزید خروج و شورش کرده‌اند، بر اساس فتاوای امثال شریح قاضى، کشته شده‌اند.[44]
یزید طبق اجتهاد و برداشت فقهی و حکومتی‌اش، حکم قتل آنان را داده است.[45]
یزید از وقوع این حادثه، پشیمان شده و توبه کرده است.[46]
عاشورا در فرهنگ یزیدى[47]
دستگاه حاکمه اموی و مروانی بعد از عاشورای 61 قمری برای زنده نگهداشتن پیروزی خود، شیوه‌های معنوی و عبادی را در پیش گرفتند. آنان چون می‌دانستند واژه «عاشورا» یادآور جنایات یزید و مظلومیت اهل بیت(علیهم السلام) است؛ لذا دست به کار شده و عاشورا را در تقویم «عبادی» گنجانیدند تا ضمن برگزاری مراسم جشن پیروزى، افکار عمومی را نیز با خود همراه کنند و به امّت اسلامی تلقین کنند که:
یکی از اعیاد اسلامى، عاشورا است.
عید عاشورا، برکت آفرین است.
روزه در عاشورا، مستحب است.
حال، چه در فرهنگ عبادی یهود و مسیحیت، «روزه عاشورا» قداست داشته باشد و چه در صدر اسلام گرفتن این روزه، مباح یا مستحب باشد یا نباشد؛ حکمرانان دمشق با بهره‌گیری از احادیث واقعی یا ساختگى، مصمم شدند پیام‌های حماسی و انقلابی عاشورا را با برگزاری جشن (تبریک گفتن) و روزه گرفتن، از یادها ببرند!
در این ماجرا، رسانه‌های یزیدی (سخنرانان، راویان، شاعران و غیره) به تکاپو و تلاش پرداختند؛ امامان معصوم(ع)[48] و شیعیان نیز برای خنثی کردن نقشه‌های دشمنان و زنده نگهداشتن «عاشورای حسینی»، با گفتار، نوشتار و رفتار خود مفاهیم متعالی و انقلابی‌ای مانند «عزاداری» و «زیارت» را در میان امّت اسلامی گسترش دادند.
امام باقر(علیه السلام) برای زدودن «بدعت یزیدیان» آموزه‌هایی دارد که یکی از مهم ترین آنها، خواندن «زیارت عاشورا» است. در این زیارت‌نامه و دعا، به انگیزه اصلی بدعت‌گزاران چنین اشاره شده است:
«اَللهمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ به بنوامَیَةَ وَ ابْنُ اکِلة الأَکبادِ ...وَ هَذا یَوْمٌ فَرِحَتْ به الُ زِیادٍ وَ الُ مَروانَ بِقَتلِِهِمُ اَلحُسَین صَلواتُ اللهِ عَلیهِ؛ خدایا! همانا عاشورا، روزی است که خاندان امیّه به آن تبرّک می‌جستند... و این روز، روزی است که دودمان زیاد و مروان به مناسبت شهادت امام حسین(علیه السلام) که درود الهی بر او باد شادمانی می‌کنند. (و در جشن پیروزی خود، به یکدیگر تبریک می‌گویند)».

پی نوشت ها :

1 . شام سرزمین خاطره‌ها، مهدی پیشوائى، ص190 و 191، دفتر آموزش و تبلیغات حج و زیارت، تهران، چ1، 1369ش؛ قیام‌های شیعه در تاریخ اسلام، دکتر صادق آئینه‌وند، ص101، مرکز نشر فرهنگی رجاء، تهران، چ1، 1367ش.
2 . صلح امام حسن(علیه السلام) ، شیخ راضی آل یاسین، ترجمه: سیّد علی خامنه‌اى، ص436،437،442 و 443، آسیا، تهران، چ1، 1354ش؛ تبیین جامعه شناختی واقعه کربلا، شمس الله مریجى، ص211 و 212، مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی(ره)، قم، چ2، 1382ش.
3 . حماسه حسینى، شهید مطهرى، ج3، ص22، صدرا، تهران قم، چ8، 1367ش؛ قیام‌های شیعه در تاریخ اسلام، ص100.
4 . حماسه حسینى، ج3، ص373 375؛ مدرسه عشق، مجید حیدرى، ص401، زائر، قم، چ1، 1382ش؛ فرهنگ عاشورا، جواد محدثى، ص241، معروف، قم، چ5، 1380ش.
5 . مدرسه عشق، ص340 و 341؛ قیام‌‌های شیعه در تاریخ اسلام، ص100 و 101.
6 . سیاست تبلیغاتی معاویه در مقابله با حضرت علی(علیه السلام) ، علی‌رضا عسگرى، ص 228 230، 234 و 235، سازمان تبلیغات اسلامى، تهران، چ1، 1373ش.
7 . همان، ص241 و 242.
8 . ثابت، برادر «بُسر بن ارطاة» جنایتکار معروف است.
9 . امام حسین(علیه السلام) و ایران، کورت فریشلر، ترجمه: ذبیح الله منصورى، ص476 و 477، جاویدان، تهران، چ2، 1355ش.
10 . زندگانی امام حسین(علیه السلام) ، سیّد هاشم رسولی محلاتى، ص222 و 223، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران قم، چ3، 1375ش؛ معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین(علیه السلام) ، ج1، ص245 248، مکتبة العلوم العامّه، بحرین (منامه)، 1380ق.
11 . پیرامون حماسه عاشورا، سید محمد شفیعى، ص203 و 204، سازمان تبلیغات اسلامى، چ1، 1373ش.
12 . الفتوح، ابن اعثم کوفى، ترجمه: محمد بن احمد مستوفی هروى، ص855 و 856، انتشارت و آموزش انقلاب اسلامى، تهران، چ1، 1372ش.
13 . آیت الله شیخ عبدالنبی عراقی(ره) می‌گوید که ابن زیاد، شریح را با تطمیع به صدور فتوا (کشتن امام حسین(ع)) واداشت. پیرامون حماسه عاشورا، ص203 و 204.
14 . فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص268 266؛ معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتى، ج3، ص1317 و 1318، اسماعیلیان، قم، چ1، 1369ش؛ فرهنگ عاشورا، ص266 268.
15 . ر.ک: تذکرة الشهداء، ملاّ حبیب الله شریف کاشانى، ص397، 398، 407 و 408، چ1، 1389ق؛ منابع دیگر.
16 . فرهنگ عاشورا، ص169و170. واژه خارجی (شورشى؛ شورشگر) در عرف مردم شام، به معنی «کافر» بود؛ زیرا آنها یزید را به عنوان «خلیفه پیامبر» و «اولوالأمر» پذیرفته بودند. لذا کسانی را که بر حاکم اسلامی شورش کنند، کافر و غیر مسلمان می‌پنداشتند.
17 . الفتوح، ص856 و857.
18 . همان؛ مسلم بن عقیل(ع) پیشتاز شهیدان کربلا، محمد محمدی اشتهارى، ص81 90، نشر مطهر، تهران، چ1، 1374ش.
19 . الفتوح، ص880 882؛ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم(ع)، ترجمه: علی مؤیدى، ص382، 383، 407 و 421 423، نشر معروف مشرقین، قم، چ6، 1381ش.
20 . تذکرة الشهداء، ص96، به نقل از «نور العین» شیخ ابواسحاق اسفراینى.
21 . ر.ک: حماسه حسینى، ج3، ص16، 17، 2224 و 116 118.
22 . تذکرة الشهدا، ص59.
23 . همان، ص109.
24 . همان، ص108؛ الفتوح، ص892 و 893.
25 . ر.ک: زندگانی امام حسین(علیه السلام) ، ص350 352 و 435 438. ابصار العین، شیخ محمد بن طاهر سماوى، تحقیق: شیخ محمد جعفر طبسى، ص161 169، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة، چ1، 1419ق.
26 . فردی از قبیله «خزیمه» (فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص426).
27 . تذکرة الشهداء، ص101 104؛ الفتوح، ص 888 و 889؛ ابصار العین، ص103.
28 . فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص467، 472، 473 و 476؛ سیره امام حسین(ع)، محسن غفارى، ص201 و 204، پیام آزادى، تهران، چ1، 1374ش.
29 . حماسه حسینى، ج1، ص360؛ فرهنگ عاشورا، ص420 و421، به نقل از بحارالانوار، ج22، ص274.
30 . تذکرة الشهداء، ص109 و 110.
31 . همان، ص 388 392 و 396.
32 . همان، ص400 و 403.
33 . همان، ص400؛ حماسه حسینى، ج1، ص361؛ امام حسین(ع) و ایران، ص482.
34 . حماسه حسینى، ج1، ص362؛ تذکرة الشهداء، ص397 و 398.
35 . تذکرة الشهداء، ص397 و398.
36 . همان، ص397.
37 . همان، ص399 و400.
38 . فرهنگ عاشورا، ص35.
39 . ر.ک: تذکرة الشهداء، ص407 409.
40 . پیرامون حماسه عاشورا، ص228 و 229.
41 . تذکرة الشهداء، ص429.
42 . همان؛ معالی السبطین، ج2، ص649.
43 . تذکرة الشهداء، ص430.
44 . ر.ک: منابع ش 13 11 (پی‌نوشت‌های مقاله حاضر).
45 . برخی از علمای اهل سنّت، مثل ابن خلدون و غزالى، جنایات یزید را توجیه کرده‌اند و دانشمندان شیعه نیز در بطلان این توجیهات، مطالبی بیان نموده‌اند. (تذکرة الشهداء، ص431 437).
46 . همان.
47 . آیت الله رضا استادی در مقاله‌ای جامع (عاشورا قبل از اسلام و حادثه کربلا)، به این موضوع پرداخته است. ر.ک: چشمه خورشید(1)، ص237 260، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، قم، چ1، 1374ش.
48 . مدرسه عشق، ص428 و 429، به نقل از کافى، ج4، ص146، ح6و7.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 5:42 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????