عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) |
قرآن نمونه کامل آمیختگى اعجاز تکوین و تشریع است. کتابى است که بشریّت توان آوردن همانندى براى آن نداشته و دستورات و جامعیت آن، هر اندیشمند حکیم را به خضوع و ستایش وامىدارد. هر قدر انسانها از صفاى روحى و طهارت معنوى بهرهمند باشند، مىتوانند جلوههایى از جمال دلربایش را شهود کنند همان گونه که قرآن مىفرماید:«لایمسُّهُ الاّ المطهّرون.»(1)
از آنجا که خاندان عصمت و وحى برگزیدگانى هستند که طبق آیه «تطهیر» در اوج پاکى و قداست قرار گرفته و از هر گونه پلیدى بدورند، تمام جانشان مستغرق در قرآن مجید شده و شایستهترین انسانهایىهستند که تفسیر روشن آیات الهى را فرا راه تشنگان حقیقت قرار مىدهند. یکى از این منظومه های نورانى، سجاد آل محمد زین العابدین علیه السلام است. در این مقال، با نگاهى گذرا سخنان نورانىاش را درباره قرآن مىنگریم؛ بدان امید که جرعه نوش معارف قرآنى با جام عترت باشیم . 1- عظمت قرآن "من اعطاه الله القرآن فَرَأى انّ احداً اُعطى افضل ممّا اُعطى فقد صغّر عظیما و عظّم صغیراً"؛ شخصى را که خداوند به او دانش قرآنى عطا نموده، اگر تصوّرش این باشد که کسى را بهتر از این عطاى الهى دادهاند، در حقیقت بزرگى را کوچک شمرده و کوچکى را بزرگ دانسته است.(2) 2- ویژگىهاى قرآن الف - نور هدایت قرآن کریم از خود با صفت «نور» یاد مىکند و مىفرماید: « و انزلنا الیکم نوراً مبینا»(3) اما این نورانیّت براى چه فردى است؟ امام علیه السلام مىفرماید:« و جَعَلْتَهُ نوراً نَهتَدِى مِن ظُلَمِ الضَّلالَة والجَهالة باتّباعه؛ بار خدایا! قرآن را نور و روشنایى گردانیدى که با پیروى از تعالیم آن از تاریکىهاى گمراهى و نادانى رهایى یابیم.»(4) در رابطه با جاودانگى نور قرآن مىفرماید: « و نور هُدىً لایُطْفَأ عَنِ الشّاهِدین برهانه؛ و آن را نور هدایتى قرار دادى که برهان و دلیل آن از شاهدان و گواهان خاموش نمىشود.»(5) در حدیثى دیگر امام صادق علیه السلام مىفرماید: «کان علىّ ابن الحسین صلوات الله علیه احسن الناس صوتاً بالقرآن و کان السّقّاؤون یمرّون فیقفون ببابه یسمعون قرائتَه و کان ابو جعفرعلیه السلام احسن الناس صوتاً؛ على بن الحسین علیه السلام خوش صداترین افراد در خواندن قرآن بود. افراد سقا همواره به هنگام عبور، بر در خانهاش مىایستادند و به قرائت او گوش مىدادند. و ابوجعفر(امام باقرعلیه السلام) نیز نیکوترین صدا را در خواندن قرآن داشت.» ب - درمان دردها قرآن مىفرماید:« و َنُنَزِّلُ مِنَ القرآن ما هو شفاءٌ و رحمةٌ للمؤمنین»؛ «ما فرو فرستادیم از قرآن آنچه را که براى مؤمنان شفا و رحمت است.»(6) اما این که در چه زمان و براى چه فرد؟ امام زین العابدین علیه السلام در دعاى خویش این گونه بیان مىدارد: «و شفاءً لِمَنْ اَنْصَتَ بِفهم التّصدیق الى اسْتماعه؛ قرآن شفا و درمان است براى کسى که فهمیدن آن را از روى تصدیق و باور خواسته و براى شنیدنش خاموش گشته است.»(7) ج - ترازوى عدالت قرآن مجید مىفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! براى خدا قیام کنید، و از روى عدالت گواهى دهید. دشمنى با جمعیتى، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند. عدالت ورزید که به پرهیزکارى نزدیکتر است و از «معصیت» خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام مىدهید، با خبر است.»(8) و خطاب به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىفرماید:« بگو به هر کتابى که خدا نازل کرده، ایمان آوردهام و مأمورم در میان شما عدالت کنم.»(9) و عدالت را مبناى تشکیل خانواده دانسته و مىفرماید:« فَاِنْ خفتم الاّ تعدلوا فواحدة»(10) و نیز مبناى روابط اقتصادى قلمداد شده و مىفرماید:« و اوفوا الکیل و المیزان بالقسط»؛ « و حقّ پیمانه و وزن را به عدالت ادا کنید.»(11) و همچنین حل منازعات را بر اساس عدالت خواستار شده است و مىفرماید: « فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا اِنّ الله یُحِبُّ المُقْسطین»؛ «در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.»(12) اما این که چه معیار و ملاک و قانونى مىتوان براى به دست آوردن عدالت معین نمود؟ امام زین العابدین علیه السلام مىفرماید:« و میزان عدلٍ لایَحیفُ عن الحقّ لسانه؛ قرآن ترازوى عدالت است که زبانهاش از حق و درستى بر نمىگردد.»(13) 3- تلاوت زیبا نزد امام موسى بن جعفرعلیه السلام از صدا و صوت یاد نمودم؛ حضرت فرمود: به هنگام قرائت قرآن توسط على بن الحسین علیه السلام چه بسا فردى از آن جا عبور مىکرد و از صداى خوش او مدهوش مىگشت و اگر امام از حُسن واقعى آن چیزى را آشکار مىنمود، مردم تحمل و تاب زیبایى آن را نداشتند. نوفلى مىگوید: به آن حضرت گفتم: مگر پیامبر صلى الله علیه و آله با مردم نماز نمىگزارد و صداى خویش را به هنگام تلاوت قرآن بلند نمىکرد؟ حضرت فرمود: پیامبر صلى الله علیه و آله به قدر توان مردم با اقتدا کنندگان خود برخورد مىکرد.(16) احمد ار بگشاید آن پرّ جلیل تا ابد مدهوش ماند جبرئیل 4 - مقدار تلاوت قرآن کدام عمل با فضیلتتر است؟ حضرت فرمود: وارد شوندهاى که دوباره حرکت مىکند. پرسیدم: وارد شونده حرکت کننده؟! فرمود: شروع قرآن و ختم آن، با قرائت اول آن و پایان رسیدن آن دوباره شروع کند (همانند مسافرى که با رسیدن به یک محل در بین راه دوباره از آن جا حرکت مىکند و به مسیر خود ادامه مىدهد.)(18) 5 - انس با قرآن 6 - قرآن و مردمان آخر الزمان 7 - تفکر در قرآن 8 - تفسیر حروف مُقطعه «قریش و یهود به قرآن نسبت ناروا دادند و گفتند: قرآن، سحر است. آن را خودش- پیامبر-ساخته و به خدا نسبت داده است. خداوند به آنها اعلام فرمود: «الم...»؛ یعنى اى محمد! کتابى که به تو فرو فرستادیم، از همین حروف مقطعه «الف - لام - میم» است که به لغت و همان حروف الفباى شما مىباشد. [به آنها بگو: ] اگر در ادعاى خود راستگو هستید، همانند آن را بیاورید.»(22) 9 - ویژگىهاى اولیاء الله 10- رزمندگان واقعى آنگاه حضرت فرمود: هنگامى که افرادى با این اوصاف بیابم، جهاد با آنان با فضیلتتر از حج است.(26) 11- معناى زهد «اَلا و انّ الزهد فى آیة من کتاب الله لکیلا تأسوا على ما فاتکم ولاتفرحوا بما آتیکم؛ آگاه باشید که زهد در این آیه از قرآن است که مىفرماید: این به خاطر آن است که براى آنچه از دست دادهاید، تأسف نخورید و به آنچه به شما داده است، دلبسته و شادمان نباشید.»(29) چنانکه در نهج البلاغه نیز مىخوانیم که مىفرماید: زهد بین دو کلمه از قرآن است که خداوند فرموده:«لکیلاً تأسوا...»؛ هر کس که بر گذشته افسوس نخورد و به آینده مغرور و دلبسته نشود، زهد را به هر دو طرف خود گرفته است.(30) غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد، آزاد است مگر تعلق خاطر به ماه رخسارى که خاطر از همه غم ها به مهر او شاد است 12- عالم برزخ درود و سلام و صلوات خدا بر زیباترین روح پرستنده، سجاد آل محمد صلى الله علیه و آله آن زمان که در خانه پرمهر ابى عبدالله الحسین علیه السلام متولد شد و آن هنگام که در کربلا شاهد سختترین مصیبت ها (شهادت سید الشهداء و یاران با وفایش) گشت و آن هنگام که با دلى غمگین و قلبى محزون به سوى دیار حق شتافت و قبرستان بقیع را با وجود خویش عطرى دیگر بخشید! پی نوشت : 1. واقعه / 79. [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:17 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
در بررسى اساسىترین مظاهر زندگى امام سجاد (ع) به مواردى چون: ترک دنیا، کثرت عبادت، زهد نسبت به مال دنیا و خوشىهاى آنخواهیم رسید. ما از این مظاهر به «تعبد» و روى گردانى ازدنیا، تعبیر مىکنیم. 1. بررسى حالت تعبد همگام با مظاهر انسانى دیگر تعبد، تنها جنبه قابل بررسى زندگى امام سجاد (ع) نیست. جنبههاىارزشمندى چون، آزاد کردن بردگان، بخشش و انفاق نیز در کنارتعبد وجود داشتند. در بحث از زندگى امام (ع)، باید این جنبههارا کنار هم گذارد و از زاویهاى واحد بدانها نگریست. این روش،ما را به لمس زیبایى تناسب بین آنها و درک ضرورت ارتباطشان بایکدیگر مىرساند و فهم دقیق جوانب قدرت و تاثیرگذارى اینپدیدهها را در فربهى و تکامل شخصیت، به ما ارزانى مىکند. آنوقت است که به چگونگى به کارگیرى این ابزار توسط امام (ع) وشیوه جمع کردن بین آنها، به عنوان یک صفت واحد پى خواهیمبرد. در بررسى مشترک این پدیدهها، به خاطر وحدت انگیزه و هدف،نقش هر یک از این پدیدهها در تحقق بخشیدن به هدفهاى جزیى مختصبه خود، انکارناپذیر است، اما مجموع این اهداف جزیى است کههدف عام و گسترده امام (ع) را شکل مىدهد و متبلور مىسازد. 2. بررسى حالت تعبد از رهگذر توجه به اوضاع و احوال زمانامام (علیه السلام) اوضاع سیاسى زمان امام سجاد (ع) مختص آن حضرت بود و با اوضاعسیاسى روزگار ائمه دیگر، تفاوت داشت.امام (ع) فرزند یک انقلابى بود که بر ضد حکومت اموى قیام کردهبود و در راه تصحیح افکار انحرافى آن زمان، شهادت را برگزیدهبود. سرزمینهاى اسلامى، در زمان امام (ع)، خاصه در دوره اول امامت،در تب تند اضطراب، هرج و مرج و ناامنى مىسوخت. دولت اموى درحال نابودى و فروپاشى بود و دولت زبیرى در حال شکلگیرى وسامان یافتن. البته دوره دوم امامتحضرت (ع) بهتر از دوره اولنبود. جامعه اسلامى در چنگال کابوس وحشتناک و خفهکننده، و ظلم فاجعهآفرینىگرفتار شده بود که علم آن را عبد الملک و والیان قسىالقلب او یعنى حجاج، خالد قسرى و بشیر بن مروان بر دوشمىکشیدند. همچنین آن دوران، دوران تحولات اجتماعى بود که در پىفتوحات گسترده مسلمانان پدید آمد; فتوحاتى که حکام را، بىآنکهبه مخاطرات کشور گشایى و آمیخته شدن مسلمین با کفار بیندیشند،به غنائم و خوشىهاى فتح سرگرم مىکرد. در آن دوران، همچنین سردمداران فکرى و شخصیتهاى دینى، پا بهعرصه اجتماع گذاردند و مردم را به تبعیت از خویش فراخواندند;کارى که در دوران زندگى امام حسن و امام حسین -علیهما السلامهیچ کسى جرات انجام آن را نداشت. در کنار همه این امور، اعمال تبلیغاتى امویان، ضد اهل بیت وبنىهاشم، همچنین کوشش حکومت در مسخ کردن چهره نورانى فرزندانرسول (ص)، کم کم به ثمر نشست و در دل مردم رسوخ نمود. در اینزمان بود که کار تحریف آغاز گشت و دستگاه اموى با خریدنفحاشان و اجیر کردن راویان دروغگو، به نیرنگبازى و دسیسه بامسلمانان پرداخت. همه این امور بود که دستبه دست هم داد و چهره واقعى دورانحیات امام (ع) را شکل بخشید، لذا در بررسى پدیده تعبد ناچاریماسباب، اهداف و نتایج آن را مورد توجه و دقت قرار دهیم. 3. بررسى پدیده تعبد، با توجه به نقش امام (ع) و عمل هر یک از ائمه -علیهم السلام- در هر مرحله نقش و عملکرد امام سجاد (ع) نشاندهنده نوعى انعطاف در سیره وعمل ائمه (ع) بود. دوره ائمه پیش از ایشان دوره جنگ سیاسى ومطالبه حکومتبود، اما دوره دوم; یعنى دوره امام سجاد (ع) وبعد از او، دوره رهبرى فکرى و جدال بر محور این موضوع بود.حیات حضرت در ابتداى این دوره، ظهور یافت و طبیعتا پدیدهها وتجلیات جدید و رفتار هم شان آن را طلب مىکرد. رنگ و کیفیتاین پدیدهها به فهم شیعه آن زمان، مقدار آگاهى و سطح فرهنگآنها و نوع ارتباطشان با هم بستگى داشت، چرا که شیعه،مجموعهاى بود از تمایلات عاطفى و جمعیتى که داراى اصول و مبانىاست. وظیفه ماست که به بررسى اهداف واقعى و برنامههاى تبلیغى امامبپردازیم:اهدافى چون: پاسدارى از احکام اسلام و تبعیت امت از آن احکام،روشنگرى مسلمانان، پروردن علما و به وجود آوردن یک شخصیتنمونه و کامل. همچنین باید به مقدار عنایت مردم و شیعیان بهامام -علیه السلام- براى به عهده گرفتن رهبرى و ادامه رهبرى، توجهداشته باشیم. در این مجال به بررسى پدیده تعبد در زندگى امامزین العابدین -علیه السلام- مىپردازیم تا به تفسیرى درست و روشن ازآن و انگیزههایى که امام را به انتخاب این روش، واداشت، برسیم. عزلت امام و حالت تعبد معروف است که امام سجاد (ع) به دور از کارهاى اجتماعى،اندیشهاى جز عبادت و روى گردانى از امور دنیا نداشته است. دراین باره گفتهاند: ایشان بیرون از مدینه، اتاقکى از مو براىخود ساخته بود و در آن جا به عبادت و تضرع به درگاه پروردگارمىپرداخت. در بعضى از روایات علت انزوا و روىگردانى امام (ع) ازفعالیتهاى اجتماعى، فرمان و امر الهى و خط مشى غیبى، ذکر شدهاست. به امام صادق (ع) نسبت دادهاند که فرمود: على بن حسین (ع)بعد از شهادت پدرش، مهر چهارم وصیت فرود آمده از جانب خدا راگشود. در آن نوشته بود: «سکوت کن و خاموش بنشین.» جاى آناست که بپرسیم: به کدامین علت و انگیزه، امام سجاد (ع) بهانزوا روى آورد و براى چه خداوند او را به سکوت و خاموشىفرمان داد و این که در امور اجتماعى و عامه و رهبرى آنها وارد نشود ؟! در پاسخ به این سؤال، به دو عامل مهم برمىخوریم که امام را به گزینش چنین زندگىاى آن هم در میان مردم وادارکرد: اول: اوضاع و احوال سیاسى دوم: شفاف شدن عمل مرحلهاى امام (ع) رهبرى امام و حالت تعبد جنبه روحى مردم عابد و زاهد را به دو گونه مىتوان تفسیر نمود: گونه اول، روىکرد روحى صحیح و اسلامى، که مورد توجه اسلام واولیاى الهى است. کسى که در عبادت خود چنین سمت و سویى دارد،نور ایمان، روح تقوا، اخلاق اسلامى و روح جهادگرى در راه خدا،در او آشکار و نمایان است و زندگى دنیایى بین خصلتهاى اوجدایى نمىاندازد. این انسان، هم مجاهد است، هم زاهد و عابد.هر که با او بنشیند خشنود برخیزد، حال آنکه میل همنشینى هنوزدر آن شخص باقى است و این همه از اثر بشاشتیقین و ایمان وگریه بر گناهان و تقصیرات، پدید آمده است. اما روىکرد دوم که از آن به روى کرد روحى منحرف (صوفیانه)یاد مىکنیم آنکه چنین جهتگیرى را برمىگزیند، در فهم اسلام ومفاهیم آن، و درک شریعت محمدى، به کژ راهه خواهد رفت. اوگرچه، بیشتر به عبادت متوجه است اما این عبادت در او کارگرنیست و چه بسیارند عابدان و زاهدان این چنین که زنگارهاىجاهلیت و ارزشهاى آن، از قلوبشان آویخته است و از شفافیتایمان و طهارت روح در آنها اثرى نیست. این گروه از مدعیان،اسلام را در همین حد فهمیدهاند و آن را کافى دانستهاند.پس زندگى را رها کرده به عبادت سرگرم شدهاند. و این همانانحراف و صوفیانه عبادت کردن است. جهتگیرى اول -که اسلام نیزبه آن سفارش کرده- فاصل عملکرد ائمه (ع) و وجه تمایز آنها ازدیگران است. روحیه امام و عبادت او، اجتماعى و عامه است.به گونهاى که همنشینى با امام، انس و الفت را به دنبال دارد وعلاوه بر مردم که جذب ایشان مىشوند مخالفان نیز نوعى میل و کششبه آن حضرت، احساس مىکنند. لب مطلب این که، زهد و عبادتامامان (ع) هیچ تاثیر سوء و ناگوارى براى مردم به بارنمىآورد. هر انسان مسلمان و با ایمان، در برخورد با صنف اول از زاهدانو عابدان، و شنیدن سخنان ایشان، مهرشان را به دل مىگیرد وبزرگشان مىدارد. چرا که این گروه، نمونهاى صد درصد اسلامى، ازیقین استوار و ایمان پابرجایند. حتى کسانى که از مسلمانى والتزامات روحى و عملى آن بویى نبردهاند، به انسان عابد، بهاین اعتبار که او شخصیتى قدرتمند و میل و رغبتى دیگرگون نسبتبه دنیاى مادى دارد، احترام عمیق مىگذارند و از او تجلیلمىکنند. از آن جا که خداوند در ذات بشر تمایلات خیر و گرایش به خوبىهارا به ودیعت نهاده، هر انسانى، انسان زاهد و سالک الى الله رابه دیده تکریم مىنگرد و از این احترام، به حب و تقرب و رابطهتعبیر مىکند و گاه، گرچه آن ارتباط را آشکار نمىسازد، ولى ازرهگذر آن، با انسان متعبد، برخورد و سلوک مىکند. این معنا را بیشتر ما، به تجربه دریافتهایم. اگر در باره یکانسان زاهد و عابد، مطالبى بشنویم که بوى بدگویى و ناسزامىدهد، با دیدن آن شخص و مشاهده رفتار و گفتار او، حالت روحىما به سرعت تغییر مىکند، و ما چارهاى جز دفاع از آبروى آنانسان و تکذیب شنیدههاى خود نخواهیم داشت. براى نمونه، از سرگذشتحضرت کاظم (ع) و زندانبان او حکایتىبشنویم. روزى که امام (ع) را به زندان بردند، زندانبانى برایشانگماشتند تا مراقب حضرت و اوضاع زندان باشد. این شخص نسبتبهامام (ع) بسیار جسور بود و در آزار و اذیت، سعى بلیغ مىکرد.روزها گذشت و زندانبان جز عبادت و نیک رفتارى امام (ع) چیزىمشاهده نکرد، دانست که آن چه در باره امام (ع) شنیده و نسبتهاىزشت و ناروایى که به ایشان دادهاند، یکسره دروغ و بىاساساست. پس از کار خود کناره گرفت. این اندک ثمرهاى بود که بر زهد و عبادت بىپرده امام کاظم (ع)مترتب گشت، تا برسد به نتیجه برتر و مقصود اصلى ایشان. پیش ازاو، امام سجاد (ع) عینا، همین روش را در باره عبادت خود، پىگرفته بود. عبادت روشمند امام (ع) با آن شکل خاص، مردم را برآن مىداشت که او را بزرگ بدارند، قدرش را بدانند و با او همدردى و هم فکرى کنند. امام (ع) این گونه، قلب بسیارى از مردم وشیعیان را صاحب شده بود. حالت تعبد، به عنوان یک صفتبارز در امام، نظر مردم را جلبکرده بود و در نگاه آنها امام شخصى بود، زاهد، روى گردان ازمتاع دنیا و لذات آن، که هم خود را به عبادت و تضرع صرفمىکرد. در آن زمان، فرد دیگرى را نمىشد سراغ گرفت که مانندامام سجاد (ع) عمل کند و سخن بگوید. مردم این را مىدانستند واحترام و تکریمشان، رنگ تقدیس به خود مىگرفت و با گذشت روزها،ماهها و سالها، افزون هم مىشد. امام (ع) منحصر به فرد بود.مدام ذکر خدا مىگفت و پیوسته مىگریست. چنان از قیامتبیمداشت، گویى آن را پیش روى خود مىبیند. سلوک عبادى حضرت، همواره با پدیدههاى دیگرى چون انفاق،دستگیرى از بیچارگان، انجام اعمال نیک و دوستى با مردم، توامبود. اهل مدینه، به فضل و برترى امام (ع) بر دیگران معترفبودند و او را بر بسیارى از اطرافیانش که گاه مانند او عملمىکردند و از بزرگان بنى هاشم بودند، ترجیح مىدادند. در روایت است که شخصى به سعید بن مسیب گفت: «با تقوىتر ازفلانى ندیدم.» سعید گفت: «آیا، تا به حال على بن حسین رادیدهاى؟» گفت: «نه.» گفت: «کسى را ندیدم که از اوپرهیزگارتر و عابدتر باشد.» زهرى، همصدا با بزرگان عصر خود،گفته است: «در میان بنى هاشم، کسى را برتر از على بن حسین (ع)نیافتم.» این سخن هم از اوست که: «کسى از اهل این خاندان رانمىشناسم که شایستهتر از على بن حسین (ع) باشد.» «حرب صحاف»از سعید، غلام حسن بن صالح نقل کرده است که گفت:«کسى را سراغ نداشتم که در ترس از خدا به مقام حسن بن صالحرسیده باشد، تا این که به مدینه رفتم و با على بن حسین (ع) آشناشدم.او آن چنان از خوف خدا و آتش دوزخ بیمناک بود که گویى جهنم راتجربه کرده و چشیده است.» خلاصه سخن این که تعبد، آنگونه که درزندگى امام (ع) چهره نمود، به بار نشست، رهبرى و زعامتحضرت راپایدار ساخت و امامت و قدسى بودن او را، به همگان ثابت نمود. [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:16 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
پس از آنکه امام حسین ـ صلوات الله وسلامه علیه ـ به همراه خاندان و یارانش به شهادت رسید بنی امیه گمان کردند که کار آل علی به پایان رسیده و طومارشان درهم پیچیده شده است. آنان برای آنکه حکومت را برای همیشه در خاندان اموی مستقر و تاج و تخت را برای خود جاویدان نمایند سیاستهایی را در پیش گرفته، برنامههایی را ساخته و پرداخته کردند که اگرچه در کوتاه مدت، اهدافی را برای آنان برآورد اما نتیجهاش سرانجام دامنگیر خودشان شد و زبانههایش دودمانشان را خاکستر کرد. امت جاهل و شیعیان گرسنه سیاستهای فوقالذکر را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود: امامت در شرایطی سخت این اوضاع مصیبتبار، شرحی مختصر از وضعیت عجیبی بود که امت اسلام در عصر امام سجاد ـ علیه السلام ـ دچار آن بود. آن حضرت باید در چنین شرایطی، مأموریت امامت خویش را به انجام میرساند و امت جدش را به اسلام صحیح، به اسلام محمد و علی، و به اسلام قرآن رهنمون میگشت. شروع از صفر بنابراین امام سجاد ـ علیه السلام ـ باید کار خویش را از صفر آغاز میکرد و اسلام را ـ مخصوصاً از بُعد اعتقادی آن ـ دوباره بنا میساخت. وی باید توجه مردم را به تعالیم و احکام دین جلب مینمود و عقاید مردم که پیرایههای گوناگون آن را منحرف کرده بود به آنان باز میگرداند و اعتمادشان به اهلبیت پیامبرشان را بازسازی میکرد و خلاصه: باید از نو آغاز میکرد؛ آنگونه که پیامبر (ص) از نقطه صفر آغازیده بود. روش متمایز مبارزه و جهاد ذکر تمامی ویژگیهای اسلوب مقابله امام ـ علیه السلام ـ با حکومت، و نیز جوانب گوناگون جهاد وی در این مختصر نمیگنجد لذا در این زمینه تنها به دو مورد زیر اشاره می کنیم: موفقیت در مأموریت سترگ اینگونه بود که «امام علی بن الحسین علیه السلام» مأموریت بسیار سترگ و خطیر خود را به انجام رساند؛ «مأموریت برانگیختن اسلام در امت اسلامی، از نو» آن هم در زمانی که به جز سه نفر، هیچکس امامتش را به رسمیت نمیشناخت. منابع : 1- تاریخ طبری؛ ص 30 و کامل ابن اثیر؛ ج3؛ ص 313 و تاریخ دمشق ابن عساکر. [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:14 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
علم و دانش به عنوان یکی از مهمترین ملاکهای ارزش گذاری انسانهاست و به فرموده خداوند، انسان به واسطه برخورداری از علم، نسبت به دیگران برتری دارد: «یرفع ا... الذین آمنوا و الذین اوتوالعلم درجات»(1)؛ «خداوند از میان شما انسانها، کسانی را که دارای ایمان هستند و نیز آنان را که علم و دانش به آنها عطا شده، برتری می بخشد.» پی نوشت : 1- مجادله/ 11 [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:14 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
علی بن حسین بن علی علیهمالسلام چهارمین امام شیعیان، در سال 38 هجری قمری، روز پنجم شعبان دیده به جهان گشود. نام مادرش شهربانو، «شهر بانویه» «شاه زنان» و...، و مشهورترین القاب آن حضرت « زین العابدین» و «سجّاد» میباشد.
دوران کودکی را در مدینه سپری کرد، و مدّت دو سال از امامت جدّش، امیرمؤمنان علیهالسلام و ده سال از امامت عمویش، امام حسن مجتبی علیهالسلام و ده سال از امامت پدر بزرگوارش، امام حسین علیهالسلام را درک نمود.(1) در محرّم سال 61 هجری قمری در جریان قیام امام حسین علیهالسلام ، در سرزمین کربلا حضور داشت و پس از آن فاجعه دردناک به امامت رسید و با توجّه به وضعیّت زمان و اختناق حاکم در آن دوران، اقدام به یک سلسله برنامههای ارشادی و فرهنگی و مبارزات غیرمستقیم نمود، بدون آنکه حساسیّت حکومتها را برانگیزد و فعالیتهایی انجام داد که مهمترین آنها عبارتند از: 1. زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا و رساندن پیام آن به مردم آن زمان؛ 2. پند و ارشاد امّت؛ 3. تبیین معارف از طریق دعا و مناجات. * کتابهای منسوب به امام سجاد علیهالسلام دوران امام سجاد علیهالسلام ، با توجه به برنامههای پیش گفته حضرت، طلیعه درخشش فرهنگ تشیع شمرده میشود و حدیث و دعا رونقی دیگر مییابد. در این دوره، آثار مکتوب بر جای مانده از امام سجاد علیهالسلام بسیار است. در شمارش نوشتههای بهجا مانده از این امام هُمام به کتبی بر میخوریم که برخی از آنها از این قرار است: 1. صحیفه سجادیّه؛ (که مقاله حاضر، در ادامه به معرّفی این اثر میپردازد.) 2. مناسک الحجّ: یکی دیگر از کتب آن حضرت است که فرزندان آن حضرت این کتاب را نقل کردهاند و در بغداد نیز به چاپ رسیده است.(2) 3. رساله حقوق: از دیگر آثار گرانسنگ آن حضرت که جامع آداب سلوک فردی و اجتماعی است و محور شرح و بسط زیادی قرار گرفته است، رساله حقوق آن حضرت است.(3) 4. اَلْجامِعُ فِی الْفِقْهِ: عنوان یکی دیگر از آثار آن حضرت است که ابوحمزه ثمالی نقل کرده است.4 5. صَحیفَةُ الزُّهْدِ: کتاب دیگری است که توسط ابوحمزه ثمالی نقل شده است.(5) 6. کتاب دیگری که توسط داود بن عیسی از آن حضرت نقل شده، کتاب حدیثی است که امام سجاد علیهالسلام آن را گردآوری نموده است.(6) 7. کتاب علی بن الحسین علیهالسلام : عنوان کتاب دیگری است که در ضمن مصادر از آن یاد شده است.(7) آنچه در پیش رو دارید، قدمی است در معرّفی صحیفه سجادیه، بدان امید که جامعه ما، مخصوصا جوانان عزیز با این کتاب آشنایی بیشتری پیدا کنند و از دریای معرفت آن، گوهرها به دست آورند، و دنیا و آخرت خویش را با انس گرفتن با آن برای همیشه آباد کنند. صحیفه سجّادیه را بشناسیم مدت سیزده قرن است که کتاب صحیفه سجادیه مونس بزرگان زهاد و صالحان و مرجع و ملجأ مشاهیر علما و مصنفان بوده و هست. برای آشنایی با این گنج معنوی بحث را در چند بخش پی میگیریم. الف) سند صحیفه از نظر سندی: صحیفه سجّادیه در حد تواتر بلکه فوق آن است، شیخ آقا بزرگ تهرانی در این باره میگوید: «الصَّحیفَةُ الاُوْلی اَلْمُنْتَهی سَنَدُها اِلی الاِمامِ زِیْنِ العابِدینَ... وَ هِیَ مِنَ الْمُتَواتِراتِ عِنْدَ الاَصْحابِ لاِِخْتِصاصِها بِالاِجازَةِ وَالرّوایَةِ فی کُلِّ طَبَقَةٍ وَعَصرٍ...؛(8) صحیفه اولی که سند آن به امام زین العابدین علیهالسلام میرسد... از متواترات [و قطعیات] نزد اصحاب است؛ چرا که از ویژگی آن، این است [که تمام اصحاب از اساتید خود [اجازه نقل آن را در تمام طبقات [رجالی] و در تمام عصرها گرفتهاند.» کار شهرت سند صحیفه به جایی رسیده که مرحوم محمد تقی مجلسی ادعا نموده است که او در نقل و روایت صحیفه یک میلیون سند دارد.(9) و همین طور شیخ محمد بن نعمان مفید (م413) در ارشاد و علی بن محمد خزاز قمی، شاگرد صدوق بن بابویه (م381) و احمد بن عیاشی (م401) و ابوالفضل شیبانی، و.... آن را نقل نمودهاند، و از علمای اهل سنّت نیز، ابن جوزی در خصائص الائمه، و حافط سلیمان بن ابراهیم القندوزی (م 1294) در ینابیع المودة از صحیفه اسم برده، بخشهایی از دعای آن را نقل نمودهاند.(10) ابوالفضل شیبانی سندش به این صورت است: حدیث کرد ما را عامربن عیسی بن عامر سیرافی در مکه در سال 381، و گفت: حدیث کرد مرا ابو محمد حسن بن محمد بن یحیی بن حسن بن جعفر بن عبیداللّه بن حسین بن علی بن ابیطالب علیهمالسلام ، گفت: حدیث کرد مرا پدرم و او از عمیر بن متوکل، او از پدرش متوکل بن هارون و او از یحیی بن زید، پس از شهادت پدرش در حالی که به سوی خراسان در حرکت بود و مردی را به پایه و عقل او ندیدم.... که او صحیفه کاملهای را که دعاهای علی بن الحسین علیهالسلام در آن بود، به من نشان داد.(11) گذشته از کتب تاریخی و رجالی، هیچ کتاب دعای معتبری از دعاهای صحیفه سجادیه خالی نیست، مانند: 1.«مصباح المتهجد» شیخ طوسی (385 ـ 460). 2. «سلوک الحزین» قطب الدین بن سعید بن هبة اللّه راوندی (م573) که کتابش مشهور به «دعوات الراوندی» میباشد. 3. «اختیار المصباح» از سید علی بن حسین بن باقی. 4.«اقبال و جمال الاسبوع و فتح الابواب» سید رضی الدین علی بن طاووس (م589).5. «زوائد الفوائد» ابوالقاسم علی بن رضی الدین. 6. «البلد الامین» ابراهیم بن علی کفعمی (م.868) و.... از همه آنها گذشته، علامه مجلسی اول، به نقل آیت اللّه مرعشی نجفی، در بسیاری از اجازات خود اشاره کرده که او صحیفه را شفاها و بلاواسطه از حضرت حجة بن الحسن صاحب الزمان علیهالسلام نقل میکند. مجلسی میگوید: «در بین خواب و بیداری دیدم که گویا در مسجد جامع عتیق اصفهان ایستادهام و حضرت مهدی علیهالسلام نیز ایستاده بود. من چند مسئله را که برایم مشکل شده بود، از محضر آن حضرت پرسیدم، پس جواب آن را برایم بیان فرمود. آنگاه از کتابی که به آن عمل کنم سؤال کردم و آن حضرت مرا به مولانا محمد التاج حواله داد و من [نزد او رفتم] و از او کتابی گرفتم، به نظرم آمد که آن کتاب دعا بود، پس آن را بوسیدم و بر چشم نهادم، ولی وقتی به خویش آمدم [و از خواب بیدار شدم] آن کتاب را در دست خود نیافتم، پس تا صبح گریه کردم، فردای آن روز به دنبال «محمد تاج» راه افتادم تا رسیدم به «دارالبطیخ»، مرد صالحی را که آقا حسن نام و «تاجا» لقب داشت دیدم، به او سلام کردم، او مرا فرا خواند و به کتابخانه خود برد، اولین کتابی که به دست من داد، همان کتابی بود که در خواب دیده بودم، آنگاه شروع نمودم به گریه و گفتم همین کتاب مرا بس است. و از آنجا به نزد شیخ محمد مدرس رفتم و به مقابله آن نسخه با نسخهای که جدّ پدر محمد مدرس از روی نسخه شهید نوشته بود، پرداختم. دیدم نسخهای که حضرت صاحب الزمان به من مرحمت فرموده بود، درست مطابق نسخه صحیفه شهید میباشد.(12) ب) نامهای صحیفه سجادیّه : معروف است که «صحیفه سجادیه» پس از قرآن و نهج البلاغه بزرگترین گنجینه گرانبهای حقایق و معارف الهی به شمار میرود و به نقل شیخ آقا بزرگ تهرانی به آن «اخت القرآن»: خواهر قرآن، «انجیل اهل بیت»، «زبور آل محمد» و «صحیفه کامله» نیز گفته میشود،(13) و قندوزی نیز چنین تعبیر نموده است: «فی ایرادِ بَعْضِ الاَدْعیّةِ وَالْمُناجاةِ الَّتی تَکُونُ فِی الصَّحیفَةِ الکامِلَةِ لِلاِمامِ الْهُمامِ زَیْنُ العابِدینَ... وَهی زَبُورُ اَهْلِ الْبَیتِ الطَّیِّبینَ علیهمالسلام ؛(14) در بیان بعضی دعاها و مناجاتهایی که در صحیفه کامله امام زین العابدین علیهالسلام آمده است... و آن زبور اهل بیت پاک است.» و علّت اینکه آن را «صحیفه کامله» نامیدهاند، این است که در نزد طایفه «زیدیّه» از صحیفه نسخهای هست که کامل نیست، بلکه در حدود نصف صحیفه موجود میباشد. به این جهت، به صحیفه موجود [در دست شیعیان دوازده امامی] صحیفه کامله گفته شده است.(15)ج) شرحهای صحیفه: مرحوم علامه «شیخ آقا بزرگ تهرانی» در کتاب الذریعه در حدود پنجاه شرح ـ غیر از ترجمهها ـ بر صحیفه سجادیه نام برده است.(16) علاوه بر این شرحها، گروهی از دانشمندان گذشته و معاصر، ترجمههای متعددی(17) بر صحیفه نگاشتهاند، که در این بخش به عنوان نمونه به برخی شرحها اشاره میکنیم: 1. «الازهار اللطیفة فی شرح مفردات الصحیفة»، تالیف سید علامه محمد رضا اعرجی حسینی. 2. شرح میرزا محمد مشهدی جمال الدین طوسی صاحب دقائق التنزیل. 3. شرح محمد علی بن محمد نصیر چهاردهی رشتی (م 1334)، صاحب کتاب «شرح الوقت و القبلة». 4. شرح سید افصح الدین محمد شیرازی. 5. شرح مولا تاج الدین مشهور به (تاجا). 6. شرح مفتی، میر محمد عباس جزائری (م 1306). 7. شرح مولی حبیب اللّه کاشانی. 8. شرح ابن مفتاح ابوالحسن عبداللّه بن ابی القاسم بن مفتاح الزیدی الیمنی. 9. شرح مولی خلیل قزوینی. 10. شرح آقا هادی ابن مولا صالح مازندرانی. 11. شرح مولا محمد طاهر بن حسین شیرازی. 12. شرح سید محسن بن قاسم بن اسحاق صنعانی یمنی زیدی از علمای قرن 13. 13. شرح سید محسن بن احمد شامی حسنی یمنی زیدی (متوفای 1251). 14. شرح سید جمال الدین کوکبانی یمنی الاصل ساکن هند (م 1339).(18) مستدرکات صحیفه: عدهای از علما و دانشمندان مستدرکاتی بر صحیفه نوشتهاند. مقصود از این مستدرکات، دعاهای منسوب به حضرت سجاد علیهالسلام است که در صحیفه کامله نیامده است. در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود: 1. «صحیفه ثانیه»، تألیف شیخ محمد بن حسن الحرّ العاملی، صاحب وسائل الشیعه.2. «صحیفه ثالثه»، گردآوری شده توسط مورّخ و رجالی معروف، میرزا عبداللّه افندی، صاحب کتاب ریاض العلماء. 3. «صحیفه رابعه»، تألیف محدث میرزا حسین نوری طبرسی. 4. «صحیفه خامسه»، علامه محسن امین حسینی عاملی. 5. «صحیفه سادسه»، تألیف شیخ محمد باقر بن محمد حسن بیرجندی قائینی. 6. «صحیفه سابعه» که توسط شیخ هادی بن عباس آل کاشف الغطاء نجفی، صاحب کتاب مستدرک نوشته شده است. 7. «صحیفه ثامنه»، تألیف حاج میرزا علی حسینی مرعشی شهرستانی حائری. 8. «ملحقات صحیفه»، مؤلف آن شیخ محمد، معروف به تقی زیابادی قزوینی میباشد که از شاگردان برجسته مرحوم شیخ بهایی بوده و ملحقات را در سال 1023 به پایان رسانده است.(19) جایگاه صحیفه نزد علما دعاهای صحیفه علاوه بر حسن بلاغت و کمال فصاحت از علوم الهی و معارف یقینی برخوردار است که عقلها در مقابل آن رام است و فحول علما در مقابل آن سر تسلیم و خضوع فرود آوردهاند. این حقیقت برای صاحبدلان حقیقتبین بانگاهی به صحیفه آشکار میگردد؛ زیرا عبارات صحیفه خود بیانگر آن است که فوق کلام مخلوق و پایینتر از کلام خالق است؛ لذا هم از دسترس اوهام جاعلان برتر و بالاتر است و هم علما و بزرگان سخت بدان توجّه و از آن ستایش کردهاند که به نمونههایی اشاره میشود: 1. ابن شهر آشوب (م588) در کتاب مناقب خود میگوید: «وقتی در بصره نزد یکی از بلغاء از فصاحت صحیفه کامله سخن به میان آمد، او گفت: من هم میتوانم مانند آن را بر شما املاء و بیان کنم. آنگاه قلم برداشت و سر به زیر افکند [و هیچ جملهای نتوانست به زبان آورد] و در همان حال سرافکندگی از دنیا رفت. » (20) 2. در سال 1353 ه••. ق مرحوم آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی رحمهالله نسخهای از صحیفه سجادیه را برای طنطاوی، دانشمند اهل سنت و مؤلف تفسیر طنطاوی (مفتی اسکندریه) به «قاهره» فرستاد. وی پس از دریافت و تشکر از چنان هدیهای گرانبها و ستایش فراوان در پاسخ نوشت: «این از بدبختی ماست که تاکنون بر این اثر گرانبهای جاوید که از مواریث نبوّت است، دست نیافته بودیم، من هر چه در آن مینگرم آن را از گفتار مخلوق برتر و از خالق پایینتر مییابم. » (21) تعجب از این مفسّر معاصر است که لااقل به منابع اهل سنّت به دقّت توجّه نکرده؛ چرا که امثال قندوزی قسمتهایی از صحیفه سجادیه را در کتابهای خود نقل نمودهاند.(22) 3. از میرزا هادی مشهدی ذاکر نقل شده که ابن جوزی در «خصائص الائمه» چنین گفته است: «اگر امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نبود، توحید مسلمانان و عقاید ایشان کامل نمیشد؛ زیرا آنچه پیغمبر اکرم بیان فرمود، اصول عقاید و فروع مهم دین بود، ولی دقائق عقائد را [همچون صفات ذات و فعل، و عینیّت صفات با ذات را [مسلمانان مدیون و ریزه خوار خوان نعمت امیرالمؤمنین علیهالسلام و شاگردان او میباشند...»، آنگاه درباره امام سجاد علیهالسلام میگوید: «علی بن الحسین زین العابدین در املاء و انشاء و کیفیّت سخن گفتن و خطاب و عرض حاجت به پیشگاه الهی بر مسلمین حق تعلیم دارد؛ زیرا اگر آن حضرت نبود، مسلمانان آیین سخن گفتن و عرض حوائج خود را به خدای متعال نمیدانستند؛ لذا آن امام به مردم آموخت که هنگام استغفار چگونه با خدا سخن بگویند و در موقع درخواست باران رحمت با چه زبانی از خداوند نزول باران بخواهند، و زمان ترس از دشمن چگونه به خدا پناه برده، دفع شر دشمنان را بخواهند... » (23) مروری بر دعاهای صحیفه صحیفه : سجادیه تنها شامل راز و نیاز با خدا وبیان حاجت در پیشگاه وی نیست، بلکه دریایی بیکران از علوم و معارف اسلامی است که طی آن مسائل عقیدتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و پارهای از قوانین طبیعی و احکام شرعی در قالب دعا مطرح و بیان شده است. در بخش ارتباط با خداوند طبق مقتضای زمانهای مختلف و احوال گوناگون دعاهایی بیان شده است، برخی دعاهای آن سالی یکبار، همچون دعای عرفه و وداع ماه رمضان، و برخی هر ماه یکبار، مانند دعای دیدن هلال، و برخی در هفته و برخی برای هر شبانه روز قرار داده شده است. صحیفه سجادیه مشتمل بر 54 دعا است که فهرست عناوین آن بدین شرح است: 1. ستایش خداوند که با کلمه «حمد» شروع و با کلمه «حمید» پایان مییابد. 2. درود بر محمد و خاندان او. 3. درود و صلوات بر فرشتگان نگه دارنده عرش و سایر فرشتگان مقرّب، همچون اسرافیل، میکائیل، جبرئیل، روح، ملک الموت، منکر، نکیر و ... . 4. درود و صلوات و درخواست رحمت برای پیروان و ایمان آورندگان به پیامبران. 5. دعای حضرت برای خود و دوستانش. 6. دعا هنگام صبح و شام. 7. دعا هنگامی که پیشامدها و حوادث مهمّی پیش آید و نیز به هنگام غم و اندوه. 8. پناه بردن به خداوند از ناپسندیها، بدی اخلاق و کردارهای زشت و نکوهیده. 9. در اشتیاق به درخواست آمرزش از خداوند. 10. پناه بردن به درگاه خداوند. 11. درخواست عاقبت به خیری. 12. اقرار به گناه و درخواست توبه و بازگشت. 13. درخواست حوائج از خداوند. 14. هنگامی که انسان ستمی میبیند و یا از ستمکاران کار ناخوشایندی میبیند. 15. هنگام بیماری، اندوه و گرفتاری. 16. درخواست عفو از گناهان و عیبها. 17. درخواست دفع شر شیطان و پناه بردن به خداوند از دشمنی و مکر او. 18. دعا پس از رفع خطر و برآورده شدن سریع حاجت. 19. درخواست باران هنگام خشکسالی. 20. درخواست مکارم اخلاق و کردارهای پسندیده از خداوند. 21. دعا هنگام حزن و اندوه. 22 . دعا هنگام رنج و سختی و دشوار شدن کارها. 23. دعا هنگام درخواست تندرستی و سپاس بر آن. 24. دعا برای پدر و مادر. 25. دعا درباره فرزندان. 26. همسایگان و دوستان. 27. دعا برای رزمندگان و مرزداران کشور اسلامی. 28. هنگام پناه بردن به خدا. 29. دعا هنگام تنگدستی. 30.کمک خواستن بر پرداخت قرض. 31. توبه و بازگشت به خدا. 32. دعا بعد از نماز شب. 33. درخواست خیر و نیکی. 34. دعا هنگام گرفتاری به بلا و یا هنگامی که مبتلا به گناهی را میبیند. 35. خشنودی از خداوند هنگام دیدن دنیا داران. 36.دعا هنگامی که انسان به ابرها مینگرد و رعد و برق آسمان را مشاهده میکند. 37. اعتراف به ناتوانی از ادای شکر الهی. 38. دعای عذر خواهی از کوتاهی در ادای حقوق بندگان. 39. درخواست عفو و رحمت الهی. 40. دعا هنگام مرگ دیگران و یاد مرگ. 41. درخواست پرده پوشی و نگه داری از گناه. 42. هنگام ختم قرآن. 43. هنگام دیدن هلال ماه. 44. دعای اول رمضان. 45. دعای وداع ماه رمضان. 46. دعای روز عید فطر و جمعه . 47. دعای روز عرفه (نهم ذی حجّه). 48. دعای روز جمعه و روز عید قربان. 49. دعا برای دفع مکر و شرّ شیطان. 50. ترس عاقلان از خدا. 51. تضرّع و زاری در پیشگاه الهی. 52. اصرار به درخواست از خدای متعال. 53. در مقام کوچکی در پیشگاه الهی. 54. دعا برای دور شدن اندوهها. اشاره شد که صحیفه تنها شامل راز و نیاز... نیست، بلکه ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و عقیدتی نیز دارد. حضرت در ضمن دعاها، مباحث سیاسی بویژه مسئله «امامت» و رهبری جامعه اسلامی را مطرح کرده که به نمونههایی از آن اشاره میشود: 1. امام سجاد علیهالسلام در دعای بیستم (دعای مکارم الاخلاق) چنین میگوید: «خدایا! بر محمد و آل او درود بفرست و مرا بر آنکه بر من ستم روا دارد، دستی (نیرویی) و بر آنکه با من ستیزه جوید، زبانی [و برهانی] و بر کسی که با من دشمنی و عناد ورزد، پیروزی عطا کن، و در برابر آن کس که نسبت به من، به حیله گری و بد اندیشی بپردازد راه و تدبیر و در برابر کسی که بر من آزار رساند، نیرو عنایت کن و در برابر عیب جویانی که بر من عیب جویی و ناسزا گویی میکنند، توان تکذیب [و ردّ سخنان آنها] و در برابر خطر تهدید دشمنان، به من امنیّت عطا فرما...»24 در واقع، این بخش از دعا شکوائیهای است از حضرت در برابر زورگوییهای حکومت و کارگزاران عبدالملک؛ نظیر «هشام بن اسماعیل مخزومی» حاکم مدینه، و از این جهت بار سیاسی دارد. 2. در دعای چهل و هشتم که مربوط به عید قربان و روز جمعه است، چنین میخوانیم: «خدایا! این مقام [خلافت و رهبری امّت که اقامه نماز جمعه و عید و ایراد خطبه از شئون آن است ] مخصوص جانشینان و برگزیدگان تو، و این پایگاهها، از آن امنای تو است، که آنان را در رتبه بالایی قرار دادهای، ولی ستمگران [همچون خلفای اموی] آن را به زور، غصب و تصاحب کردهاند... تا آنجا که برگزیدگان و خلفای تو مغلوب و مقهور [و مجبور به سکوت] گشتهاند، در حالی که میبینند احکام تو تغییر یافته، کتاب تو از صحنه عمل دور افتاده، فرائض و واجبات دستخوش تحریف گشته، و سنّت (و راه و رسم) پیامبرت متروک گشته است. خدایا! دشمنان بندگان برگزیدهات از اولین و آخرین و همچنین اتباع و پیروانشان و همه کسانی را که به کارهای آنان راضی هستند، لعنت کن و از رحمت خود دور ساز... .»25 در این دعا امام سجاد علیهالسلام با صراحت از مسئله امامت و رهبری امّت که اختصاص به اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام دارد و غصب شدن آن توسط ستمگران یاد میکند و بدین ترتیب، مشروعیّت حکومت بنی امیّه و حتی خلفای اوّل را نفی میکند. 3. در دعای عرفه (دعای چهل و هفتم) چنین میگوید:« پروردگارا! درود فرست به پاکترین افراد خاندان پیامبر که آنان را برای رهبری امّت و اجرای اوامر خود برگزیدهای و آنان را خزانه داران علمت، نگهبانان دینت، جانشینان خود در زمین، و حجّتهای خویش بر بندگانت قرار دادهای، و به خواست خود، آنان را از هر گونه پلیدی یکباره پاک کردهای و آنان را وسیله ارتباط با خود و راه بهشت خویش قرار دادهای... خدایا! تو در هر زمان دین خود را به وسیله امامی تأیید فرمودهای که او را برای بندگانت رهبر و پرچمدار، و در جهان گیتی مشعل هدایت قرار دادهای، پس از آنکه او را با ارتباط غیبی، با خود مرتبط ساختهای و او را وسیله خشنودی خود قرار دادهای و پیروی از او را واجب کردهای، و از نافرمانی او بیم دادهای، و به اطاعت از اوامر و پذیرش نهی او دستور دادهای، و مقرّر داشتهای که هیچ کس از او سبقت نگیرد، و هیچ کس از پیروی او واپس نماند [و سرپیچی ننماید]...26.» حضرت در این دعا با بیان نقش و موقعیّت ویژه رهبران الهی و امامان از خاندان نبوّت و امتیازهای آنان با دقّت تمام مشروعیّت حکومت زمامداران وقت را نشانه رفته و نشان داده است که مشروعیت حکومت با انتخاب الهی به دست میآید، نه از طریق زور و قدرت و نه حتّی از راه جمع آوری آرای مردم. حسن ختام کلام را گوشههایی از دعای آن حضرت برای مرزداران و هشدارهایی که بیان میفرماید، قرار میدهیم: 4. در دعای بیست و هفتم چنین آمده: «خدایا! بر محمد و آلش درود [و رحمت [فرست و مرزهای مسلمانان را به عزّت خویش نفوذ ناپذیر گردان و مرزداران را با قدرت خویش تقویت فرما و عطایای آنها را از [خزانه [توانگری خود سرشار ساز. بارالها! بر محمد و آل محمد درود فرست و عدّه [مرزداران] را افزون نموده، اسلحه آنها را برّان، حوزههای آنان را حراست نمای و نقاط حساس جبهههای آنان را محکم کن و در بین آنها الفت [و همکاری] قرار ده و کارشان رابه خوبی روبه راه کن... و مشکلاتشان را با نصرت خویش حل نموده، با پایداری و صبر تقویتشان کن، و چاره جوییهای دقیق [به ایشان برای مقابله با دشمن] بیاموز... و هنگام برخورد با دشمن فکر دنیای فریبنده را از یادشان ببر و اندیشه ثروت اندوزی و جمع مال را از دلهای آنها بزدای... و با عشق به آخرت و بهشت دمسازشان کن... .27» پی نوشت : 10. ر.ک: سلیمان بن ابراهیم قندوزی، ینابیع المودة، (نجف، مکتبة الحیدریة، 1384 ه••. 1965 م) ج1 ـ 2، ص599. 11. مقدمه آیت اللّه مرعشی بر صحیفه سجّادیه، (همان)، ص8 ـ 9، مقدّمه. 12. همان، ص27 ـ 29 مقدّمه، با تلخیص و تغییر. 13. الذریعه، همان، ج15، ص18 ـ 19. 14. ینابیع المودة (همان)، ص599. 15. مقدمه آیت اللّه مرعشی نجفی بر صحیفه، (همان)، ص46 مقدمه. 16. الذریعه، (همان)، ج3، ص 345 ـ 359. 17. مانند ترجمه الهی قمشهای، فیض الاسلام، ابوالحسن شعرانی، محمد آیتی، و ترجمه سید احمد فهری و حسین انصاریان و ... . 18. همان، ص345 ـ 359 و ر.ک: مقدمه آیت اللّه مرعشی نجفی، (همان)، ص33 ـ 35 مقدمه. 19. همان، ص41 ـ 43. 1. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، (تهران، مکتبة الصدوق)، 1381 ه••. ق، ج1، ص467، و شیخ مفید، الارشاد، (قم، مکتبة بصیرتی)، ص256. 2. سید محمد رضا حسینی جلالی، تدوین السنه الشریفه، (مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1418ق، ص151). 20. همان، ص13 مقدمه. 21. همان، ص37 مقدمه، و ر.ک: مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، (قم، مؤسسه امام صادق علیهالسلام )، ص270 ـ 271. 22. ینابیع المودة، (همان)، ص599 ـ 630. 23. مقدمه آیت اللّه مرعشی بر صحیفه، (همان)، ص43 ـ 45. 24. صحیفه سجادیه، (همان)، ص102 ـ 103. 25. همان، ص281 ـ 282. 26. همان، ص254 ـ 256. 27. همان، ص40 ـ 41، دعای 41. 3. علی بن شعبه، تحف العقول، (بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1394ق)، ص255. 4. ابوالعباس نجاشی، رجال النجاشی، (قم، مکتبة الداوری)، ص116. 5. الکافی، (دارالکتب الاسلامیّه، 1366)، ج8، ص17. 6. رجال النجاشی، همان، ص157. 7. همان،ص 115 ـ 116. 8. آقا بزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، (تهران، المکتبة الاسلامیّه)، ج15، ص18 ـ 19. 9. صحیفه سجادیه، ترجمه سید صدرالدین بلاغی، با مقدمهای از آیت اللّه مرعشی نجفی، (تهران، دارالکتب الاسلامیه)، ص9 مقدّمه. [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:12 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
یکی از ویژگی های آثار شهید مطهری جامعیت آنها در علوم و معارف مختلف اسلامی است، به طوری که تقریباً در تمامی حوزه های مربوط به تاریخ، فلسفه، فقه، کلام و اندیشه اسلامی، ایشان دارای آثار ارزشمند و متعددی هستند. الف) عبادت و مناجات امام سجاد(علیه السلام) 1- طاووس یمانی می گوید: ب) عاشورا و حماسه امام سجاد(ع) 1- زین العابدین (ع) که د رآن وقت از یک طرف بیمار بود و از طرف دیگر اسیر... وقتی رفت بالای منبر، چه ولوله ای ایجاد کرد! یزید دست و پایش را گم کرد. گفت الان مردم می ریزند و مرا می کشند. دست به حیله ای زد ظهر بود، یکدفعه به موذن گفت: اذان! وقت نماز دیر می شود. صدای موذن بلند شد. زین العابدین(ع) خاموش شد. موذن گفت... تا رسید به شهادت به رسالت پیغمبر اکرم، زین العابدین (ع) فریاد زد: موذن! سکوت کن. رو کرد به یزید و فرمود: یزید! این که اینجا اسمش برده می شود و گواهی به رسالت او می دهید، کیست؟ ایها الناس! ما را که به اسارت آورده اید، کیستیم؟ پدر مرا که شهید کردید، که بود؟ تا آن وقت مردم اصلاً درست آگاه نبودند که چه کرده اند. ج) برخی از ویژگی های امام سجاد (ع) 1- قهرمان معنویت قصیده فرزدق در مدح امام سجاد(ع) 1- هشام هرچه کرد خود را به «حجرالاسود» برساند و طبق آداب حج، آن را لمس کند، به علت کثرت و ازدحام مردم میسر نشد. ناچار برگشت و در جای بلند برایش کرسی گذاشتند. او از بالای آن کرسی به تماشای جمعیت پرداخت. شامیانی که همراش آمده بودند، دورش را گرفتند. آنها نیز به تماشای منظره پرازدحام جمعیت پرداختند. تحریفات مربوط به امام سجاد(ع) 1-ازدواج امام حسین(ع) با شهربانو احادیث امام سجاد (ع) 1- ثواب و گناه دو برابر پی نوشت : 1- مجموعه آثار، ج 1، ص 333، به نقل از بحارالانوار، ج 11، ص 25، باب مکارم اخلاق حضرت سجاد(ع). [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:11 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
اشاره امام سجاد(علیه السلام) در عین آن که زینت عبادت کنندگان، بزرگمرد عبادت، عرفان وسجده بود، مجاهد بزرگ فىسبیلالله بود، او در عین آن که کانون علم و اندیشه ومعرفتبود، تواضع ویژهاى داشت، و در عین آن که شکوه و جلال و ابهتخاصى داشت،داراى حلم و بردبارى و سعه صدر مخصوصى بود، و در یک کلمه کانون همه کمالاتانسانى و ارزشهاى والاى معنوى، و زیبنده این شعر معروف بود که: زینت پرستش کنندگان الهى آن حضرت با عنوان زینالعابدین و سجاد خوانده مىشود،چرا که او قبل از هر چیز بنده خالص و صالح خدا بود، و سجدههاى طولانى او، هربیننده را به سوى خدا و پرستش خدا جذب مىکرد. توجه عمیق به بینوایان امام سجاد(علیه السلام) به تامین معاش زندگى افراد بىبضاعت ومستمند، توجه عمیق و اقدام همه جانبه داشت، علاوه بر اینکه با نظم خاصى از صدخانواده فقیر مدینه به طور مستمر سرپرستى مىکرد، به بینوایان دیگر نیز توجهداشت، او نان و آذوقه را در انبان مىکرد و خودش آن را بر دوش مىگرفت و به صورتناشناس و محرمانه براى آنها مىبرد، نیازمندان هرگاه او را مىدیدند به همدیگرمىگفتند صاحب الجراب (صاحب انبان) آمد. آن بزرگوار وقتى که فقیر را مىدید نهتنها با نظر خشمگین یا تحقیرآمیز به او نگاه نمىکرد، بلکه با شادمانى مىگفت: خوف از حساب روز قیامت امام سجاد(علیه السلام) در طول زندگى براى انجام مناسک حج و عمرهبسیار به مکه مىرفت، با این که فاصله بین مدینه و مکه حدود هشتاد فرسخ است، آنحضرت براى انجام عبادت بزرگ حج، گاهى این راه را پیاده مىپیمود، و از این کهبراى انجام عبادت خدا، رنج مىکشید، لذت مىبرد. همنشینى با مستضعفان از شیوههاى زندگى امام سجاد(علیه السلام) این که: بسیار متواضعبود، نه تنها از همنشینى با تهىدستان و مستضعفان عار نداشت، بلکه مشتاقانه درکنار آنها مىنشست و همچون دوست صمیمى با آنها هم صحبت مىشد، بعضى این روش رااز آن حضرت نپسندیدند، و از نشست و برخاست آن حضرت با طبقه پایین دست، انتقادکردند، امام سجاد(علیه السلام) در پاسخ آنها فرمود: احترام به نامادرى امام سجاد(علیه السلام) مادرش را به هنگامى که نوزادى بیش نبود ازدست داد. از این رو، بانویى پرستارى آن حضرت را بر عهده گرفت و به عنواننامادرى در حفظ آن حضرت کوشید، امام سجاد(علیه السلام) وقتى که بزرگ شد، با نامادرىاش دریک کاسه غذا نمىخورد، شخصى از آن حضرت پرسید: خشنودى به رضاى الهى امام باقر(علیه السلام) نقل کرد، پدرمامام سجاد(علیه السلام) فرمود: دچار بیمارى سختى شدم، پدرم به من فرمود: چه میل دارى؟ پاسخ شدید به طاغوت عراق امام سجاد(علیه السلام) در تمام مصائب کربلاو اسارت، شرکت داشت، و سختترین و جانکاهترین حوادث را تحمل کرد، او و همراهانشرا به صورت اسیر، در کوفه به مجلس عبیدالله بن زیاد حاکم عراق که طاغوتى سنگدلو بىرحم بود وارد نمودند. عبیدالله پس از گستاخىهاى بسیار بىشرمانه متوجه امامسجاد(علیه السلام) شد، و گفت: «این شخص کیست؟» یکى از حاضران گفت: على بن حسین(علیه السلام) است. دخالت در سیاست ماجراى نهضت کربلا، یک حادثهبزرگ سیاسى بود، امام سجاد(علیه السلام) در پیدایش آن و ابلاغ پیام شهیدان و پىگیرى نتایجنهضت نقش اصلى را داشت، آن حضرت پس از ماجراى خونین عاشورا، چه هنگام اسارت، وچه هنگام بازگشتبه مدینه، در هر فرصتى مردم را بر ضد طاغوت عصر، یزیدبنمعاویه مىشوراند، خطبه غرا و کوبنده او در شام، یزید و حکومتش را رسوا نمود، وماهیت پلید حکومتخودکامه او را افشا کرد، با این که در جو خفقان آن عصر ، حتىذکر نام حسین(علیه السلام) ممنوع بود، به دستورآن حضرت در نگین انگشترش چنین نوشتهبودند: «خزى و شقى قاتل الحسین بن على علیهالسلام; رسوا و بدبختشد قاتل حسینپسر على(ع»). آن حضرت چهل سال، مصائب پدرش امام حسین(علیه السلام) را یاد مىکرد ومىگریست، هنگام غذا خوردن، دست از غذا مىکشید، مىگفتند بفرمایید غذا میل کنید،در پاسخ مىفرمود: «قتل ابن رسول الله جائعا، قتل ابن رسول الله عطشانا;حسین(علیه السلام) فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) گرسنه و تشنه کشته شد.» کوتاه سخن آنکه آن حضرتاکثر بهرهبردارى را از نهضت امام حسین(علیه السلام) به عناوین گوناگون بر ضد طاغوتهاىوقت نمود. پس از بنىامیه، هنگامى که خلفاى بنىمروان روى کار آمدند، موضعگیرىامام سجاد(علیه السلام) در برابر آنها نیز نوع دیگرى از رودر رویى شدید در برابرطاغوتیان بود. آن حضرت قیام مختار بر ضد بنىامیه را تایید کرد و با صراحتفرمود: «لاتسبوا المختار فانه قتل قتلتنا و طلب ثارنا; از مختار بدگویى نکنید،چرا که او قاتلان ما را کشت، و به خونخواهى از ما قیام کرد.» آن حضرت قبل ازقیام انقلابى پسرش «زید» که برضد حکومت هشام بن عبدالملک (دهمین طاغوت اموى) راز شهادت امام سجاد (علیه السلام) موضعگیرىهاى قاطع و پر صلابت امامسجاد(علیه السلام) در برابر هشامبن عبدالملک (دهمین خلیفهاموى) و عظمت روز افزون امام(علیه السلام) [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:10 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
1- یقین خشنـودى از پیشـامـدهـاى خـویشـاینـد, بلنـدتـریـن درجه یقین است. 2ـ کرامت نفس هـر که کـرامت و بزرگـوارى نفـس داشته بـاشـد, دنیـا را پست انگـارد. 3ـ دنیا مایه ارزش نیست پـر ارزش تـریـن مـردم کسـى است که دنیـا را مـایه ارزش خـود نـدانـد. 4ـ پرهیز از دروغ از دروغ کوچک و بزرگ در هر جدى و شوخى اى بپرهیزید, زیرا چون کسى دروغ کوچک گفت بـر دروغ بزرگ نیز جـرات پیـدا مـى کنـد. 5ـ صیانت از خود همه خیـر ایـن است که انسـان از خـود صیـانت کنـد. 6ـ با اینان منشین و ایـاک و مصـاحبه الفـاسق فـانه بـایعک بـاکله او اقل مـن ذلک. و ایاک و مصاحبه البخیل فانه یخذلک فى ماله احوج ما تکون الیه . و ایاک و مصاحبه الاحمق فانه یرید ان ینفعک فیضرک . و ایاک و مصـاحبه القـاطع لـرحمه, فـانـى و جـدته ملعونـا فـى کتاب الله.(6) 1 ـ مبادا با دروغگو همنشین شوى که او چون سراب است, دور را به تو نزدیک کند و نزدیک را به دور نماید. 2ـ مبادا با بـا فاسق و بدکار همنشین شـوى که تـو را به یک لقمه و یا کمتـر بفرشد. 3ـ مبادا همنشیـن بخیل شوى که او در نهایت نیازت بـدو , تو را واگذارد. 4ـ مبادا بـا احمق رفیق شـوى که چـون خـواهـد سـودت رسانـد, زیانت مـى زنـد. 5ـ مبادا با آن که از خویشان خـود مى بـرد, مصاحبت کنى که مـن او را در قرآن ملعون یافتم . 7ـ ترک سخـن بى فایده و دورى از جدل معرفت و کمـال دیانت مسلمان , ترک کلام بى فایـده و کـم جـدل کردن, وحلـم و صبر و خوش خویـى اوست. 8ـ محاسبه نفس وتوجه به معاد اى فرزند آدم ! به راستى که تو پیوسته روبه خیرى, تا خودت را پند دهى وحساب خودت را بـرسـى و تـرس از خـدا را روپـوش وپـرهیز را زیـرپـوش خـود سـازى . اى فرزند آدم !تـو خواهى مرد و برآنگیخته خواهى شد و در حضور خداوند عز وجل قـرار خـواهـى گـرفت, پـس بـراى او جـوابـى را آمـاده کـن. 9ـ نتایج دعا مومن از دعایش سه نتیجه مى گیرد: الف ـ یابرایش ذخیره گردد, ب ـ یا در دنیا برآورده شود, ج ـ یـا بلایـى را که خـواست به او بـرسـد, از او بگـردانـد. 10ـ مبغوضیت گداى بخیل ان الله لیبغض البخیل السـائل المحلف.(10)
به راستـى که خـداونـد, گـداى بخیلـى را که سـوگند مى خـورد دشمـن دارد. بقیه در ادامه مطلب
[ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:9 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
از سجایای اخلاقی امام (علیه السلام) شخصی به حضور امام سجاد (علیه السلام) آمد، و نسبت به آن حضرت جسارت کرده و سخنان درشت و ناسزا گفت . امام سجاد (علیه السلام) سکوت کرد، و هیچ سخنی به او نگفت ، او رفت (با توجه به اینکه آن شخص در یک جریان شخصی نسبت به امام ناراحت شده بود، و مربوط به کیان دین نبود). امام به همراهانش فرمود: شنیدید که این مرد، با من چگونه برخورد کرد؟ اینک دوست دارم ، با من نزد او برویم تا بنگرید جواب او را چگونه خواهم داد؟. همراهان با امام حرکت کردند، شنیدند که آن حضرت در مسیر راه ، مکرر این آیه را می خواند: والکاظمین الغیظ: از ویژگی های پرهیزکاران این است که ، خشم خود را فرو می برند (آل عمران - 134). همراهان دریافتند که امام با او برخورد شدید نخواهد کرد.وقتی امام سجاد (علیه السلام) به در خانه او رسید، او را صدا زد، او از خانه بیرون آمد، در حالی که تصور می کرد با برخورد شدید امام ، روبرو خواهد شد، برخلاف انتظار شنیدند امام (علیه السلام) به او فرمود: برادرم ! اگر آنچه به من گفتی ، در من وجود دارد، از درگاه خدا، طلب آمرزش می کنم ، و اگر در من وجود ندارد، از خدا می خواهم که تو را بیامرزد. آن مرد بین دو چشم امام را بوسید و عرض کرد: آنچه گفتم در وجود تو نیست بلکه من به آن سزاوارترم. ضمانت آهو امام باقر(علیه السلام) فرمود: من و گروهی در حضور پدرم امام سجاد(علیه السلام) بودیم ، ناگهان آهوئی از صحرا آمد و در چند قدمی پدرم ایستاد و ناله کرد. حاضران به پدرم گفتند چه می گوید؟ پدرم فرمود: می گوید: بچه ام را فلانی صید کرده ، از روز گذشته تا حال شیر نخورده ، خواهش می کنم آن را از او گرفته و نزد من بیاور تا به او شیر بدهم . امام سجاد(علیه السلام) شخصی را نزد صیاد فرستاد و به او پیام داد آهو بچه را بیاور، آهو بچه را آورد، آهوی مادر تا بچه اش را دید چند بار دستهایش را به زمین کوبید و آه جانکاه و غم انگیزی کشید و بچه اش را شیر داد. سپس امام سجاد(علیه السلام) از صیاد خواهش کرد که بچه آهو را آزاد کند، صیاد قبول کرد، امام آهو بچه رااز او گرفت و به مادرش بخشید، آهو با همهمه خود سخنی گفت و همراه بچه اش به سوی صحرا رفتند. حاضران به امام سجاد(علیه السلام) گفتند :آهو چه گفت ؟ امام فرمود: برای شما در پیشگاه خدا دعا کرد و پاداش نیک از برای شما طلبید.کنترل خشم روزی یکی از بستگان امام سجاد(علیه السلام) در حضور جمعی ، بر سر موضوعی بر امام سجاد(علیه السلام) سخنان نامناسب گفت . امام سجاد(علیه السلام) سکوت کرد، سپس آن شخص رفت ، امام سجاد(علیه السلام) به حاضران فرمود: آنچه را این مرد گفت ، شنیدید، و من دوست دارم که همراه من بیایید و نزد او برویم ، تا جواب او را بدهم و شما بشنوید. حاضران ، موافقت کردند، امام سجامد(علیه السلام) با آنها رهسپار شدند، در راه مکرر می فرمود و الکاظمین الغیظ (از صفات پرهی زکاران فرو بردن خشم است) (آل عمران 134). حاضران فهمیدند که آن حضرت ، پاسخ درشت به او نخواهد داد، همچنان با آنحضرت حرکت کردند تا به منزل آن مرد بدگو رسیدند، او را صدا زدند، او از خانه خارج گردید، امام سجاد(علیه السلام) به او فرمود: ای برادر! اگر آنچه به من نسبت دادی در من هست ، از درگاه خدا، طلب آمرزش می کنم ، و اگر در من نیست ، از خدا می خواهم که تو را ببخشد. آن مرد، سخت تحت تاءثیر بزرگواری امام قرار گرفت ، و به پیش آمد و بین دو چشم امام را بوسی د و عرض کرد: بلکه من سخنی به تو گفتم که در تو نبود، ومن سزاوار به آن سخن هستم به این ترتیب امام سجاد(علیه السلام) درس بردباری و حفظ رابطه خوی شاوندی و کنترل خشم را به ما آموخت .سه مصیبت بزرگ مردی به محضر امام سجاد(علیه السلام) آمد، و از حال و روزگار دنیای خود شکایت کرد، امام سجاد(علیه السلام) فرمود: مسکین ابن آدم ، له فی کلّ یوم ثلاث مصائب لایعتبر بواحده منهن ، و لو اعتبر لهانت المصائب و امر الدنیا... : بیچاره انسان که در هر روز، دستخوش سه مصیبت است که از هیچیک عبرت نمی گیرد، در صورتی که اگر عبرت می گرفت ، مصائب دنیا برای او آسان می شد. 1 هر روز که از عمر او می گذرد از عمر او کاسته می گردد، در صورتی که اگر از مال او چیزی کاسته می شد قابل جبران بود، ولی کاهش عمر قابل جبران نیست . 2 هر روز، رزقی که به او می رسد اگر از راه حلال باشد، حساب دارد، و گرنه عقاب دارد (و این حساب و عقاب در دادگاه الهی در انتظار او است .) 3 مصیبت سو از همه بزرگتر است ، و آن اینکه هر روز که از عمر انسان می گذرد، به همان اندازه به آخرت نزدیک می گردد، ولی نمی داند که رهسپار بهشت است یا دوزخ ؟ اگر براستی در فکر این سه مصیبت باشد، گرفتاریهای مادی ، در برابر آنها ناچیز است و آسان خواهد شد.خوف از خدا به نقل ابوحمزه ثمالی ، امام سجاد (علیه السلام) فرمود: مردی با خانواده اش سوار بر کشتی شد که به وطن برسند، کشتی در وسط دریا درهم شکست و همه سرنشینان کشتی غرق شده و به هلاکت رسیدند، جز یک زن ( که همسر همان مرد بود) او روی تخته پاره کشتی چسبیده و امواج ملایم دریا آن تخته را حرکت داد تا به ساحل جزیره ای آورد، و آن زن نجات یافت و به آن جزیره پناهنده شد. اتفاقا در آن جزیره راهزنی بود بسیار بی حیا و بی باک ، ناگاه زنی را بالای سرش دید و به او گفت : تو انسانی یا جنی ؟ آن زن جریان خود را بازگو کرد، آن مرد بی حیا با آن زن به گونه ای نشست که با همسر خود می نشیند، و آماده شد که با او زنا کند. زن لرزید و گریه کرد و پریشان شد. او گفت : چرا لرزان و پریشان هستی ؟ زن با دست اشاره به آسمان کرد و گفت افرق من هذا: از این (یعنی خدا) می ترسم . مرد گفت : آیا تاکنون چنین کاری کرده ای ؟زن گفت : نه به خدا سوگند. مرد گفت : تو که چنین کاری نکرده ای ، و اکنون نیز من تو را مجبور می کنم ، این گونه از خدا می ترسی ، من سزاوارترم که از خدا بترسم . همانجا برخاست و توبه کرد و به سوی خانواده اش رفت و همواره در حال توبه و پشیمانی بسر می برد. تا روزی در بیابان پیاده حرکت می کرد، در راه به راهب ( عابد مسیحیان) برخورد که او نیز به خانه اش می رفت ، آنها همسفر شدند، هوا بسیار داغ و سوزان بود، راهب به او گفت : دعا کن تا خدا ابری بر سر ما بیاورد تا در سایه آن ، به راه خود ادامه دهیم . گنهکار گفت : من در نزد خود کار نیکی ندارم تا جرئت به دعا و درخواست چیزی از خدا داشته باشم . راهب گفت : پس من دعا می کنم تو آمین بگو. گنهکار گفت : آری خوب است . راهب دعا کرد و او آمین گفت ، اتفاقا دعا به استجابت رسید و ابری آمد و بالای سر آنها قرار گرفت و سایه ای برای آنها پدید آورد، هر دو زیر آن سایه قسمتی از روز را راه رفتند تا به دو راهی رسیدند و از همدیگر جدا شدند، ولی چیزی نگذشت که معلوم شد ابر بالای سر آن جوان گنهکار قرار گرفت و از بالای سر راهب رد شد. راهب نزد آن جوان آمد و گفت : تو بهتر از من هستی ، و آمین تو به استجابت رسیده نه دعای من ، اکنون بگو بدانم چه کار نیکی کرده ای ؟ آن جوان ، جریان آن زن و توبه و خوف خود را بیان کرد، راهب به راز مطلب آگاه شد و به او گفت : غفرلک ما مضی حیث دخلک الخوف فانظر کیف تکون فیما تستقیل . گناهان گذشته ات به خاطر ترس از خدا آمرزیده شد، اکنون مواظب آینده باش .(1) حضور قلب در نماز امام سجاد علیه السلام در حال نمازبود که فرزندش در چاه افتاد.مردم متوجه شدند و سر و صدا بلند کردند و باسعی و تلاش بچه را از چاه بیرون آوردند و همچنان امام علیه السلام در حال نماز بود. وقتی نماز به پایان رسید به او گفته شد چرا با افتادن بچه در چاه نماز را تمام نکردی و به نجات فرزندت نشتافتی ؟ حضرت فرمود: من متوجه نشدم زیرا با پروردگار بزرگم مشغول مناجات بودم .آتش آخرت روزی در منزل امام سجاد علیه السلام آتش سوزی شد، آن حضرت در حال سجده بود، مردم که از آتش وحشت زده شد بودند امام علیه السلام را صدا زدند و گفتند: یابن رسول اللّه ، یابن رسول اللّه ! آتش اماامام علیه السلام سر از سجده برنداشت تااینکه باکمک دیگران آتش خاموش شد. پس از آنکه امام علیه السلام نماز را به پایان رسانید ازسوال شد چه چیزی شما را از این آتش بی توجه کرده بود؟ حضرت فرمود: آتش آخرت.مهیای سفر زهری گوید: امام سجاد علیه السلام را در شبی تاریک و سرد دیدم که مقداری آرد بر دوش خود گذارده و حرکت می کند. عرض کردم : یا بن رسول اللّه اینها چیست ؟ فرمود: سفری در پیش دارم و برای آن توشه ای را به جای امنی می برم . زهری : این غلام من است و آن را برای شما حمل می کند، اما امام علیه السلام نپذیرفت . زهری : خودم آن را حمل می کنم زیرا من شان شما را بالاتر از این می دانم که آن را حمل کنید. امام علیه السلام : اما من شان خود را بالاتر از این نمی دانم که آنچه مرا در سفر نجات می دهد و ورودم را بر کسی که می خواهم به محضر او باریابم نیکو می گرداند حمل نمایم ، تو را به خدا بگذار کار خود را انجام دهم . زهری از خدمت امام جدا شد به راه خود رفت اما پس از چند روز که به محضر امام علیه السلام رسید عرض کرد: یابن رسول اللّه ! اثری از سفری که فرمودی نمی بینم . امام علیه السلام فرمود: بله ای زهری ، آنطور که گمان کرده ای نیست بلکه آن سفر، سفر مرگ است و من برای آن آماده می شوم . براستی که آمادگی برای مرگ پرهیز از حرام و بخشش در راه خیر است .(2)لگد به افتاده عبدالملک بن مروان ، بعد از 21 سال حکومت استبدادی ، در سال 86 هجری از دنیا رفت. بعد از وی پسرش ولید جانشین او شد. ولید برای آنکه از نارضاییهای مردم بکاهد، بر آن شد که در روش دستگاه خلافت و طرز معامله و رفتار با مردم تعدیلی بنماید. مخصوصا در مقام جلب رضایت مردم مدینه که یکی از دو شهر مقدس مسلمین و مرکز تابعین و باقیماندگان صحابه پیغمبر و اهل فقه و حدیث بود برآمد. از این رو هشام بن اسماعیل مخزونی پدر زن عبدالملک را که قبلاً حاکم مدینه بود و ستمها کرده بود و مردم همواره آرزوی سقوط وی را می کردند از کار برکنار کرد. هشام بن اسماعیل ، در ستم و توهین به اهل مدینه بیداد کرده بود. سعید بن مسیب ، محدث معروف و مورد احترام اهل مدینه را به خاطر امتناع از بیعت ، شصت تازیانه زده بود و جامه ای درشت بر وی پوشانده ، بر شتری سوارش کرده ، دور تا دور مدینه گردانده بود. به خاندان علی علیه السلام و مخصوصا مهتر و سرور علویین ، امام علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام بیش از دیگران بدرفتاری کرده بود. ولید هشام را معزول ساخت و به جای او، عمر بن عبدالعزیز، پسر عموی جوان خود را که در میان مردم به حسن نیت و انصاف معروف بود، حاکم مدینه قرار داد. عمر برای باز شدن عقده دل مردم ، دستور داد هشام بن اسماعیل را جلو خانه مروان حکم نگاه دارند و هرکس که از هشام بدی دیده یا شنیده بیاید و تلافی کند و داد دل خود را بگیرد. مردم دسته دسته می آمدند، دشنام و ناسزا و لعن و نفرین بود که نثار هشام بن اسماعیل می شد. خود هشام بن اسماعیل ، بیش از همه ، نگران امام علی بن الحسین و علویین بود. با خود فکر می کرد انتقام علی بن الحسین در مقابل آن همه ستمها و سب و لعنها نسبت به پدران بزرگوارش ، کمتر از کشتن نخواهد بود. ولی از آن طرف ، امام به علویین فرمود، خوی ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن بعد از آنکه ضعیف شد انتقام بگیریم ، بلکه برعکس ، اخلاق ما این است که به افتادگان کمک و مساعدت کنیم . هنگامی که امام با جمعیت انبوه علویین ، به طرف هشام بن اسماعیل می آمد، رنگ در چهره هشام باقی نماند. هر لحظه انتظار مرگ را می کشید. ولی برخلاف انتظار وی ، امام طبق معمول که مسلمانی به مسلمانی می رسد با صدای بلند فرمود:سَلامٌ عَلَیْکُمْ و با او مصافحه کرد و بر حال او ترحم کرده به و فرمود:اگر کمکی از من ساخته است حاضرم . بعد از این جریان ، مردم مدینه نیز شماتت به او را موقوف کردند.توجه به دیگران امام صادق (علیه السلام) فرمود: روزی وقتی که امام سجاد (علیه السلام) روزه بودند دستور داد گوسفندی را ذبح کردند و قطعه قطعه نموده پختند و هنگام غروب کنار دیک آمد، و فرمود کاسه ها را بیاورید، همه غذا را در میان آن کاسه ها ریخت و فرمود: بین فلان طایفه از اول تا آخر تقسیم کردند، دیگر غذا نماند، و خود با کمی نان و خرما افطار کردند. آن حضرت بیست بار با شتری از مدینه به مکه رفت و در این بیست بار حتی یکبار تازیانه بر شترش نزد و می فرمود: اگر ترس قصاص نبود، انجام می دادم ، هنگام کند رفتن شتر تنها با تازیانه اشاره می کرد.(3)خدمت به اهل قافله قافله ای از مسلمانان که آهنگ مکه داشت ، همینکه به مدینه رسید چند روزی توقف و استراحت کرد و بعد از مدینه به مقصد مکه به راه افتاد. در بین راه مکه و مدینه ، در یکی از منازل ، اهل قافله با مردی مصادف شدند که با آنها آشنا بود. آن مرد در ضمن صحبت با آنها، متوجه شخصی در میان آنها شد که سیمای صالحین داشت و با چابکی و نشاط مشغول خدمت و رسیدگی به کارها و حوایج اهل قافله بود، در لحظه اول او را شناخت . با کمال تعجب از اهل قافله پرسید: این شخصی را که مشغول خدمت و انجام کارهای شماست می شناسید؟ - نه ، او را نمی شناسیم ، این مرد در مدینه به قافله ما ملحق شد، مردی صالح و متقی و پرهیزگار است . ما از او تقاضا نکرده ایم که برای ما کاری انجام دهد، ولی او خودش مایل است که در کارهای دیگران شرکت کند و به آنها کمک بدهد. معلوم است که نمی شناسید، اگر می شناختید این طور گستاخ نبودید، هرگز حاضر نمی شدید مانند یک خادم به کارهای شما رسیدگی کند. مگر این شخص کیست ؟ این ، علی بن الحسین زین العابدین است .جمعیت آشفته بپا خاستند و خواستند برای معذرت ، دست و پای امام را ببوسند. آنگاه به عنوان گِله گفتند: این چه کاری بود که شما با ما کردید؟!ممکن بود خدای ناخواسته ما جسارتی نسبت به شما بکنیم و مرتکب گناهی بزرگ بشویم . امام :من عمدا شما را که مرا نمی شناختید برای همسفری انتخاب کردم ؛ زیرا گاهی با کسانی که مرا می شناسند مسافرت می کنم ، آنها به خاطر رسول خدا زیاد به من عطوفت و مهربانی می کنند، نمی گذارند که من عهده دار کار و خدمتی بشوم ، از اینرو مایلم همسفرانی انتخاب کنم که مرا نمی شناسند و از معرفی خودم هم خودداری می کنم تا بتوانم به سعادت خدمت رفقا نایل شوم.(4) منابع: 1) داستان دوستان / محمد محمدی اشتهاردی [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:7 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
قافله ای از مسلمانان که آهنگ مکه داشت ، همینکه به مدینه رسید چند روزی توقف و استراحت کرد و بعد از مدینه به مقصد مکه به راه افتاد. در بین راه مکه و مدینه ، در یکی از منازل ، اهل قافله با مردی مصادف شدند که با آنها آشنا بود. آن مرد در ضمن صحبت با آنها، متوجه شخصی در میان آنها شد که سیمای صالحین داشت و با چابکی و نشاط مشغول خدمت و رسیدگی به کارها و حوایج اهل قافله بود، در لحظه اول او را شناخت . با کمال تعجب از اهل قافله پرسید: این شخصی را که مشغول خدمت و انجام کارهای شماست می شناسید؟ - نه ، او را نمی شناسیم ، این مرد در مدینه به قافله ما ملحق شد، مردی صالح و متقی و پرهیزگار است . ما از او تقاضا نکرده ایم که برای ما کاری انجام دهد، ولی او خودش مایل است که در کارهای دیگران شرکت کند و به آنها کمک بدهد. معلوم است که نمی شناسید، اگر می شناختید این طور گستاخ نبودید، هرگز حاضر نمی شدید مانند یک خادم به کارهای شما رسیدگی کند. مگر این شخص کیست ؟ این ، علی بن الحسین زین العابدین است . [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:6 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |